امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات با درج سند

بررسی نقش بازاریان استان خراسان در انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک


تاریخ انتشار: 18 ارديبهشت 1402


چکیده

بازاریان از جمله طبقات اجتماعی هستند که نقش آن‌ها در تحولات تاریخ معاصر ایران انکارناپذیر است. لااقل در سده اخیر جایگاه گسترده این قشر در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی جامعه باعث نفوذ و ارتباط آن‌ها با ساختارهای دینی و سنّتی از جمله روحانیت، مساجد و هیات‌های مذهبی شده است. در قیام تنباکو، انقلاب مشروطه، نهضت ملی نفت و انقلاب اسلامی ایران برهه‌هایی است که آن‌ها وارد عرصه‌های سیاسی شده و نقش‌آفرینی کردند. این مقاله درصدد پاسخگویی به این پرسش است که بازاریان استان خراسان چه نقشی‌ در انقلاب اسلامی ایفا کردند و در حقیقت مخالفت‌های این قشر با رژیم چگونه در فرایند پیروزی انقلاب اسلامی مؤثر واقع شد. روش استفاده شده در این پژوهش براساس مطالعه اسنادی و دیگر منابع مرتبط با موضوع است.

واژه‌های کلیدی: انقلاب اسلامی، خراسان، بازاریان، بازار، تعطیلی و اعتصاب، مخالفت

 

مخالفت بازاریان با حکومت

در جریان نهضت امام، اغلب صنف مغازه‌دار و بازاریان با ایشان همراه شدند. در این همراهی و مخالفت با حکومت آن‌ها شگردهای مختلفی را اتخاذ می‌کردند. البته مخالفت بازاریان تنها در بستن مغازه‌هایشان خلاصه نمی‌شد، بلکه آن‌ها با حمایت از جریان‌های مذهبی و دینی و همچنین آموزش قشر جوان و نوجوان به نهضت یاری رساندند. آن‌ها از جمله اقشاری بودند که در راهپیمایی‌ها شرکت داشتند. در گزارش‌هایی که ضد اطلاعات وابسته به مرکز آموزش بیرجند برای سازمان اطلاعات و امنیـت تهیـه کرد، مشخصات برخی از بازاریان دست‌اندرکار در تظاهرات را معرفی کرد: «حاجی ایزدی که ... مغازه خرازی فروشی دارد، در تظاهراتی که شرکت داشته اظهـار نموده که 10 روز دیگر رژیم سلطنتی برچیده می‌شود و مردم را برعلیه رژیـم دولـت تشویق می‌نموده است.» «شیخ محمدی که... مغازه بزازی دارد، یکی از مخالفین سرسخت رژیم سلطنتی بوده و تظاهر کنندگان را برعلیه رژیم سلطنتی تشویق می‌نموده است.» [1] «علی نیکوشعار که... مغازه دارد، در تظاهراتی که شرکت داشته، ضمن گفتن کلمـات رکیک و ناسزا به دولت، تظاهرکنندگان را برعلیه رژیـم سـلطنت پهلـوی تشـویق می‌نموده است.»[2] « محمد شمس‌آبادی... که... مغازه آردفروشی دارد، در تظاهراتی که شرکت داشـته، ضمن گفتن کلمات رکیک و ناسزا به رژیم سلطنت، تمثال مبارک شاهنشـاه آریـامهر بزرگ ارتشتاران [را] پاره نموده است.»[3] این اسناد نشان از حضور صنوف مختلف در تظاهرات دارد. بازاریان همچنین از برگزاری جلسات مذهبی حمایت می‌کردند. در بیرجند طلبه‌ای به نام برزگری در منزل یکی از بازاریان به نام حاجی ولی که مغازه‌اش در محل شکرآب شهرستان واقع شده بود، برای جمعی از محصّلین و دانش‌آموزان هفده سال به بالا، جلسات مذهبی برگزار می‌کرد.[4] در دیگر جلسات مذهبی هم که در شهرستان بیرجند و با حضور علما و برخی از افراد برگزار می‌شد، همواره تعدادی از بازاریان مذهبی و خوشنام حضور داشتند. هر چند نیروهای امنیتی نسبت به برگزاری این جلسات که اغلب در پوشش دعا و جلسات قرآن برگزار می‌شد مشکوک بودند، چرا که در این مجالس مسائل سیاسی و حوادث روز کشور مورد گفتگو قرار می‌گرفت و برگزار کنندگان جلسات«خیلی با احتیاط و دوراندیشی کار می‌کنند.» معمولاً در پایان جلسات هم شاه را نفرین و برای علما و از جمله امام خمینی دعا می‌کردند.[5] در نمونه‌ای دیگر در شهرستان جاجرم، حاج سید مسیح حسینی که قبلاً ساکن مشهد بود و برای اقامه نماز و پیشنمازی به جاجرم مسافرت کرده بود با جمع کردن تعدادی از جوان‌ها به نفع امام خمینی تبلیغ می‌کرد. در بین طرفداران ایشان تعدادی از مغازه‌داران از جمله؛ حاج غلامرضا صفری، یحیی حسینی، حاج اکبر قادری، عید محمد ایمانی و محمد حسـینی حضور داشتند و وی با حمایت از آن‌ها همچنان از امام حمایت می‌کرد.[6] اعتقاد برخی از بازاریان به علما و همراهی آن‌ها با نهضتی که امام خمینی آغازگر آن بود چنان بود که در برخی از موارد آن‌ها جهت حضور در راهپیمایی‌های مشهد، مسافتی طولانی را از شهر و دیار خود می‌پیمودند. موضوعی که گزارش‌گران ساواک، آن را مکرر در گزارش‌هایشان آوردند «حسین مهری معروف به بهروز که در شهرستان تایباد مغازه لوکس فروشـی دارد روز عاشورا 20 /9 /57 به اتفاق پسرش در تظاهرات مشهد حضـور داشـتند و در پـائین آوردن مجسمه‌های شاهنشاه آریامهر و رضاشاه کبیر شرکت نموده‌اند.»[7] یا در گزارشی دیگر «مهدی خوشرو صاحب عکاسی رومینا در شهرستان تایباد ... در اکثر تظاهرات مشهد شرکت [داشته است]»[8] ارتباط صمیمی بین بازاریان و روحانیون چنان بود که جهت باز و یا بستن مغازه‌های از روحانیت کسب تکلیف می‌کردند.[9] گزارش‌های ساواک بیانگر آن است که روحانیون و منبری‌ها هم بازاریان را به بستن دکان‌هایشان تحریک و تشویق می‌کردند.[10]

در حوادث مختلف انقلاب برخی از آن‌ها که همراهی بیشتری با انقلاب داشتند سعی می‌کردند دیگر همکارانشان را نیز همراه سازند. در نیشابور حاجی ابوالقاسم درودی، شغل بازرگان، محمدابراهیم عمرانی، شغل عطار، شیخ حسن عظیمی‌نژاد واعظ و فردی به نام جلیلی، مغازه‌داران را به تعطیلی دکان‌هایشان تشویق می‌کردند.[11] در بجنورد حمید نورالله زاده که در خیابان امیریـه شـمالی مغازه سـاندویچ فروشـی داشت شب‌ها عدّه‌ای از دانش‌آموزان را با ماشین شخصی خود و به منظور شعار نویسی به خیابان‌های مختلف شهر می‌برد تا شعارهای «ضد ملّی و میهنی» بنویسند. خود ایشان هم در تظاهرات مردم بجنورد علناً علیه شاه شعار داده و به او توهین کرد.[12] بازاریان و صاحبان مغازه در دیگر شهرهای استان خراسان هم فعّال بودند. رضا معینی استاندار وقت خراسان در نامه‌ای به فرماندار شهرستان شیروان دستور داد که چون خبرها از تحریک مردم از سوی برخی از بازاریان حکایت دارد موضوع را در اسرع وقت پیگیری و گزارش کند.[13]

بستن مغازه و همراهی با روحانیت تنها گوشه‌ای از همراهی قشر بازاری با نهضت امام بود. یکی دیگر از همراهی‌های آن‌ها نصب عکس‌های امام و دیگر علما و افراد انقلابی داخل مغازه و یا پشت شیشه بود[14] و این مساله برخورد شدید نیروهای امنیتی و انتظامی حکومت را به دنبال داشت. نصب عکس‌های امام و یا برداشتن تمثال شاه و همسرش از در و دیوارهای مغازه[15] نوعی مخالفت با حکومت و حمایت از انقلاب محسوب می‌شد. تکثیر اعلامیه‌های امام،[16] همکاری در جایگزین کردن نام‌های انقلابی در خیابان‌های شهر به جای نام‌هایی که توسط حکومت نام‌گذاری شده بود،[17] نصب پرچم‌های سیاه و یا پرچم‌های حاوی مطالب انقلابی از جمله نوشتن الله اکبر و یا حاوی قطرات خون[18] از دیگر طُرق مبارزاتی این قشر بود. به طوری که در یکی از گزارش‌های ساواک درباره شهرستان سبزوار چنین آمده «نوارفروشی شهر آواز واقع در خیابـان رضـائی سبزوار کـه نـام فروشـنده آن محمـود اسـت افکـار مخالف دارد و نقاشـی‌هـای تحریـک آمیـزی پشـت شیشه خود الصاق می‌نماید. اخیراً یک پوستر رنگـی [که] قطرات خون روی آن بود به مغازه خود آویـزان و زیر آن نوشته بود چنانچه قطره خونی ریخته شـود تمامی ملت در مقابل آن مسئولند.»[19]

 

بازتاب قیام مردم قم و تبریز   

اولین حضور و فعالیت پرشور صنف بازاری در استان خراسان را بایستی بعد از قیام مردم تبریز جستجو کرد، هرچند جهت بررسی سابقه موضوع باید شهادت فرزند امام و در ادامه حادثه نوزدهم دی ماه مردم قم را در نظر داشت. شهادت آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی بازتاب گسترده‌‌ای در شهرهای مختلف کشور داشت و از سویی باعث احساس خطر و نگرانی رژیم پهلوی شد. مراسم‌ ترحیمی که برای فرزند امام خمینی برگزار شد پیامدهای مثبتی به دنبال داشت؛ اول آن که ذکر و یاد امام را دوباره در اذهان مردم زنده کرد،[20] دیگر آن که انتقادات روحانیون و افراد انقلابی علیه حکومت را آشکار کرد، به طوری که علناً علیه دولت و نهادهای دولتی سخن می‌گفتند.[21] حکومت سعی کرد جهت مبارزه با مخالفان مذهبی و به ویژه روحانیون و همچنین انتقام از مسبّبین این حوادث، مقاله‌ای بر ضد امام خمینی در روزنامه اطلاعات منتشر کرد. مقاله با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» و به قلم فردی با نام مستعار احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، مورخ 17 دی ماه 1356، درج گردید. در نقلی دیگر این مقاله توسط پرویز نیکخواه[22] به نگارش درآمده بود و بعد از هماهنگی با شخص شاه و هویدا، وزیر وقت دربار، در اختیار داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی قرار گرفت تا در مطبوعات منتشر شود.[23]

در مقاله مذکور از اصلاحات ارضی شاه و انقلاب سفید، با عنوان برنامه‌ای مترقّی و تحت عنوان «انقلاب شاه و ملت» نام برده شده بود که باعث ایجاد اتحاد استعمار سرخ و سیاه شده است. در پایان مقاله امام و یاران او عاملین واقعی حادثه پانزده خرداد معرفی شده بودند.[24] در اعتراض به محتوای این مقاله، جمعی از روحانیون و مدرسین حوزه علمیه مشهد از جمله آیات: سید عبدالله شیرازی، آیت‌الله سید کاظم مرعشی، آیت‌الله‌زاده سید جواد فقیه سبزواری، میرزا علی تهرانی، علی فلسفی، سید عزالدین زنجانی، حسنعلی مروارید، محمدرضا محامی و عباس واعظ طبسی کلاس‌های درس‌شان را تعطیل کردند.[25] در نوزدهم دی ماه، تظاهرات اوج بیشتری گرفت و در حمله مأمورین رژیم به مردم در قم تعدادی شهید و مجروح و عدّه‌ای هم دستگیر شدند. این حادثه بازتاب بسیار وسیعی در خراسان و شهرهای مختلف آن داشت. در بیرجند و روستاهای اطراف آن، مراسم بزرگداشت حـاج آقـا مصـطفی خمینـی و کشتار مردم در حادثه نوزدهم دی ماه در قم برگزار شد. ساواک عاملین برگزاری بزرگداشت را این افراد معرفی کرد: «شیخ محمدعلی خادمی، شیخ محمدتقی خادمی، شیخ ضـیائی، شـیخ ناصـری از اهالی قریه زهان بیرجند و شیخ ابوالحسن بنه‌ای[نبئی] از قریه شـاهرخت قـائن[26] از عاملین پخش اعلامیه‌ها بوده و در مجالس ترحیم مصطفی خمینی و کشته شدگان قم و در تظاهرات شرکت داشته‌اند.»[27] در سبزوار هم «روحانیون و پیشنمازان مساجد شهرستان سبزوار از غروب روز 19 /10 /2536 از شرکت در نماز جماعت خودداری و اعلام داشته‌اند تا وصول دستور از قم در نماز جماعت شرکت نخواهند کرد.»[28] با این وجود بازاریان به این حادثه کمتر واکنش نشان دادند. و گزارش‌های اندکی از حضور آن‌ها در اسناد ساواک منعکس شده است.

روز 29 بهمن 1356، مصادف با چهلمین روز کشتار مردم قم، در تبریز مجالس یادبودی به یاد شهدای این حادثه برگزار شد. پاره کردن اعلامیه‌های علما توسط مأموران رژیم باعث درگیری مردم با آن‌ها شد و حوادث ناگواری به وجود آورد. بنابر گزارش هیأت ویژه رسیدگی به حادثه تبریز که تحت سرپرستی ارتشبد شفقت تهیه شد، در این روز 118 نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. در این گزارش تعداد دستگیرشدگان 581 نفر اعلام شد.[29]

اما در مشهد از چند روز قبل در تماس‌هایی که برخی از آیات عظام با آیت‌الله سید عبدالله شیرازی داشتند از ایشان خواستند به مناسبت چهلم شهدای قم، درس را تعطیل و در خصوص بستن مغازه‌ها و تعطیلی بازار اقدام کند.[30] همچنین روحانیون مبارز خراسان در ششم اسفند 1356، از بازاریان خواستند که با تعطیل کردن بازارها و برپا کردن مجالس سوگواری و یادبود، همبستگی خود را با شهدا اعلام و مبارزه را تحت رهبری امام تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه دهند.[31]

در تقابل با این موضوع، ساواک که اعتراض بازاریان تهران نسبت به حادثه کشتار مردم تبریز را از قبل پیش بینی کرده بود، چون احتمال می‌داد که در سایر مناطق کشور هم این اعتراض‌ها ادامه پیدا کند دستور مراقبت شدیدی را به ادارات زیر مجموعه‌اش صادر کرد.[32] در ادامه هم ریاست ساواک خراسان به سرهنگ اسدیان رئیس سازمان اصناف دستور داد «مراقب بازار رضا و احیاناً شرکت‌ها و واحدهای صنعتی بوده که اقدام بـه تعطیل مغازه‌ها ننمایند و ابلاغ شود هر واحد صنعتی و مغازه‌ای باز نکند، مـأمورین نسـبت بـه بـاز کردن مغازه... و ضمناً به مهندس قهرمانی رئیس اداره نوسازی و عمـران آسـتان قـدس ابـلاغ کـه کلیدهای مغازه‌ها را آماده که چنانچه مغازه‌ای باز نکرد، اقدام به بازکردن توسط مأمورین بشود.»[33] در واکنش به این موضوع به دستور استانداری، نیروهای نظامی پرچم‌های سیاه را جمع‌آوری و صاحبان مغازه را مجبور کردند به جای آن پرچم ملی نصب کنند، هر چند که برخی از بازاریان به بهانه نداشتن پرچم ملی از این اقدام خودداری کردند.[34] همچنین از سوی شهرداری نیز در بازار سرشور پرچم‌های ملی نصب و چراغانی شده بود، اما بر سردرب برخی از مغازه‌ها پرچم سیاه نصب شده بود.[35] از نظر فعالیت بازار نیز در گزارشی که ساواک به همین مناسبت تهیه کرد اعلام گردید که هفتاد درصد مغازه‌های مشهد باز بوده و بقیه بسته هستند.[36]

پاسخ بازاریان به درخواست علما مثبت بود، آن‌ها با صدور اعلامیه‌ای همراهی خود را اعلام کردند. در بخشی از این اعلامیه چنین آمده بود: «هموطنان عزیز، روز شنبه ششم اسفند ماه که مصادف با روز ولادت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) بود... وقایع اخیر که منجر به شهادت جمع کثیری از برادران غیور ما در قم و تبریز گردید، اصناف و کسبه‌ی محترم مشهد بنا به دستور مراجع بزرگ عزای عمومی داشتند و پرچم‌های سیاه بر سر درهای مغازه‌های خود نصب کرده بودند که مأموران ساواک و پلیس‌های مخفی پس از به زیر کشیدن پرچم‌های سیاه و درهم شکستن و جمع‌آوری آن‌ها، اعلام کردند که چون میلاد حضرت رسول و امام صادق است، بایستی پرچم سه رنگ و چراغ‌های الوان نصب کنید و چون اهالی امتناع ورزیدند و نصیحت‌ها و تهدیدهای آن‌ها ثمری نبخشید، خود از شهرداری پرچم سه رنگ و چراغ الوان و پرده‌های بزرگ با شعار تبریک آوردند و بر سر در مغازه‌ها و وسط خیابان نصب کردند.»[37]

 

اعلام عزای عمومی در نوروز 57

با نزدیک شدن عید نوروز جمعی از متدینین و روحانیون مشهد تصمیم گرفتند جهت همدردی با وقایع اخیر شهرهای قم و تبریز، از دید و بازدید در عید نوروز خودداری کنند.[38] چند روز قبل از عید هم اغلب مغازه‌های بازار مشهد سیاه پوش شدند. بازاریان و اصناف مشهد با صدور اعلامیه‌ای عید نوروز را به پیروی از نظر علما و مراجع و همچنین جهت ابراز همدردی و عرض تسلیت با بازماندگان شهرهای مصیبت دیده قم و تبریز، عزا اعلام کردند. در اعلامیه‌ای که توسط جمعی از بازاریان صادر شد، آن‌ها اعلام کردند «حلول سال نو را نه تنها به ملت ایران تهنیت نمی‌گوییم که تسلیت هم می‌گوییم... تا وقتی که پیشوای دینی و ملی ما نائب‌الامام خمینی در میان ما و حاکم بر ما نباشـد و نتواند رسماً همچون ماه نورافشانی کند... عید بـرای مـا مفهـومی نخواهـد داشـت. بنابراین از برادران مسلمان خود انتظار داریم... از برگزاری مراسم نوروزی خـودداری نمایند.»[39]

اعلامیه صادره با سه بند شعر زیر به پایان برده شده بود:

عید ما روزی بود کز ظلم آثاری نباش نباشد

در کمند رنج و درد و غم گرفتاری نباشد

عید ما روزی بود کز پرتو امن و عدالت

هیچ مظلومی اسیر ظلم جباری نباشد

عید ما روزی بود کاندر محیط کشور ما

از خیانت پیشگان سفله دیاری نباشد

در هشـتم فروردین اعلامیه امام خمینی درباره واقعه خونین تبریز در بیرجند توزیع گردید،[40] حکومت کسبه و صاحبان مغازه را تهدید کرد که چنانچه «مغازه خود را به عنوان اعتراض به مناسبت چهلمین روز اغتشاشات تبریز نبندند، محل کارشان به آتش کشیده می‌شود.»[41] اما با این حال اعلام شد که روز نهم فروردین حدود 65 درصد مغازه‌های شهر مشهد تعطیل است. در دهم فروردین نیز اکثر مغازه‌ها به استثناء نانوایی‌ها و قصابی‌ها و خواروبار فروشی‌ها بسته بودند.[42]

در شـهرهای مختلـف استان نیز ضمن برپائی مراسم اربعین شـهدای تبریـز، مغازه‌ها تعطیل بود. در فـردوس حتی نانوائی‌ها نیز تعطیل بود: «کلیه مغازه‌های نانوائی شهر فردوس به جز دو نانوائی تعطیل می‌باشند.»[43] این موضوع موجب دستگیری پنج نفر از افراد انقلابی شهر شد. «روز 9 /1 /37 مأمورین شهربانی فردوس پنج نفر به اسامی محمدرضا دانش پژوه فرزند محمدباقر، محمدحسن مزدستان فرزند غلامحسین، غلامحسین راهی فرزند کلوخ، جواد فضلی فرزند حبیب و غلامعلی چراغـی فرزنـد محمـد را بـه اتهـام تحریـک مغازه‌داران به تعطیل نمودن مغازه‌های خود و اخلال نظم دستگیر نموده‌اند.»[44] تعطیلی در روزهای بعـد نیـز ادامـه داشـت، در روز یـازدهم فـروردین، رکـن دوم ژاندارمری چنین گزارش داد:«اکثر مغازه‌های فردوس و اسلامیه و بشرویه بسته و به حال تعطیل در آمده است.»[45] تعطیلی بازار در دیگر شهرهای استان هم به همین منوال بود. در بشرویه مغـازه‌هـا تعطیل و مراسم اربعین شهدا در مساجد برگزار شد.[46]

اعتراض‌ها در ماه‌های بعد هم همچنان ادامه یافت. با فرارسیدن پانزدهم خرداد، به رغم اینکه وضعیت شهرهای استان از جمله بیرجنـد و قـاین و چندین شهر دیگر عادی گزارش شده بود، اما در طبس تعدادی از مغازه‌ها همچنان بسته و «پخش اعلامیه مضـره و شعارنویسـی» در سطح شهر وجود داشت. در گناباد حدود شش تا هفت مغازه و در شهرستان تربت حیدریه هم 80 درصد مغازه‌ها همچنان بسته بودند.[47] در مشهد هم اکثر مغازه‌های دور حرم مطهر تعطیل بودند. بستن مغازه‌ها با واکنش از سوی طرفداران حکومت روبرو شد. در مشهد مغازه‌هایی که بسته شده بود توسط برخی از موتورسواران ناشناس مورد حمله و شیشه‌های آن شکسته شد. برای کسانی هم که کار خود را تعطیل کرده بودن هم مجازات در نظر گرفته شد. اتاق اصناف مشهد پروانه کسب 38 واحد صنفی را به صورت موقت لغو کرد تا درس عبرتی برای دیگر بازاریان و مغازه‌داران باشد.[48]

 

حادثه هفدهم شهریور 1357

با وجود آن که رژیم جهت کنترل بیشتر اوضاع سیاسی کشور سپهبد غلامعلی اویسی را به فرماندار نظامی تهران منصوب و حکومت نظامی اعلام کرد؛ اما روز هفدهم شهریور تعداد زیادی از مردم در خیابان‌ها به راهپیمایی پرداختند. در اثر شلیک مستقیم به سوی مردمی که در میدان ژاله تهران تجمع کرده بودند، تعداد زیادی کشته و زخمی شده و این روز در تاریخ انقلاب اسلامی به «جمعه سیاه» معروف شد. این در حالی بود که در مشهد از چند روز قبل تظاهرات خیابانی آغاز[49] و سرتیپ عبدالرحیم جعفری، فرماندار نظامی مشهد، مقررات سختی را برقرار کرد. حادثه غم انگیز هفدهم شهریور بازتاب‌های وسیعی در نقاط مختلف کشور داشت. امام خمینی با صدور پیامی خطاب به ملت ایران، این فاجعه را به آن‌ها تسلیت و آن را محکوم کرد.[50] علمای مشهد نیز با صدور اعلامیه‌هایی اقدامات رژیم را زیر سوال برده و آن را به شدت محکوم کردند. اعلام تعطیلی و عزای عمومی[51] و خودداری از اقامه نمازهای جماعت بخشی دیگر از واکنش روحانیون مشهد به این حادثه بود.[52] در همین ایام ورود آیت‌الله سید حسن قمی بعد از سال‌ها تبعید به مشهد باعث داغ شدن اعتراض‌ها گردید.[53] روحانیون دیگر شهرهای خراسان هم به حادثه هفدهم شهریور واکنش نشان دادند. در بیرجند آیت‌الله نابغه(محمدحسین) آیتی از سوی سازمان ضداطلاعات ژانـدارمری کشور به عنوان محرک مردم در پیروی از امام خمینی معرفی شد.[54] سخنان انقلابی ایشان فضا را به فضایِ مخالفت با رژیم شاهنشاهی تبدیل کرد و آغـازگر اعتصـابات بازاریـان در شـهر بیرجند شد: « اخیراً چند روزی است که تعدادی ناشناس با کسبه بازار شهرستان بیرجنـد ضـمن تماس تلفنی، آن‌ها را تهدید به بستن درب مغازه‌هایشان می‌نمایند کـه ایـن موضـوع موجب ناراحتی فکری مغازه‌داران شده است. این حادثه همچنین باعث واکنش بازاریان و اصناف خراسان گردید.»[55] در سبزوار هم عدّه‌ای از کسبه و دانش آموزان در منزل سید محمدحسن علوی شریعتمداری تجمع کرده بودند، شیخ احمد سخنور از صنف بازاری خواست که چند روز مغازه‌‌هایشان را تعطیل کنند. او برخی از بازاریان سبزوار را به دلیل پول دوستی و تعطیل نکردن مغازه مورد انتقاد قرار داد.[56] روز هجدهم شهریور در مشهد «بازار رضا و بازار بزرگ مشهد تمام تعطیل و پنجاه درصد مغازه‌های خیابان‌های اطراف حرم تعطیل» بود.[57] «از صبح روز 19 /6 کلیه مغازه‌های بازار رضا و بازار بزرگ و خیابان‌های اطـراف حـرم و حدود 70% مغازه‌های سایر نقاط شهر مشهد تعطیل است.»[58] همچنین اعلامیه‌هایی از سوی برخی از بازرگانان و اصناف مشهد در بازار مشهد پخش شـد کـه از همکاران خود خواسته بودند برای همکاری با یکدیگر در مورد پرداخت دیون و چک و سفته، رعایت حال همدیگر را بکنند و از بانک‌ها نیز خواسته شده بود از برگشت اوراق بهادار خودداری نمایند.[59]

 

واکنش به ایجاد محدودیت‌های عراق برای امام خمینی

در اوایل مهر 1357، دولت عراق از امام خواست از مصاحبه با خبرنگاران خارجی، صدور اعلامیه و انتقاد از رژیم پهلوی به ‌خاطر حفظ روابط دوستی ایران و عراق اجتناب نماید. امام این مسأله را ردّ و بیان کرد که هر کجا باشند به وظیفه شرعی خود عمل خواهند کرد. در نتیجه دولت عراق، منزل ایشان را محاصره و از رفت‌وآمد مردم و ملاقات با امام جلوگیری به ‌عمل ‌آورد. به دنبال این محدودیت‌ها و ایجاد فشارهای روانی امام تصمیم به ترک عراق گرفت تا بتواند از آنجا راحت‌تر نهضت را رهبری کنند.

ایجاد محدودیت‌ها و محاصره منزل ایشان با واکنش شدید علما در ایران همراه شد. این خبر باعث تکاپوی علمای مشهد شد.[60] روز دوم مهرماه عده‌ای از طرفداران امام از نجف با علما و مراجع مشهد به صورت تلفنی تماس گرفته و ضمن تشریح اوضاع، به آن‌ها توصیه کردند در اعتراض به اقدامات حکومت بعثی عراق، بازار ایران سه روز تعطیل گردد. گزارش اداره اطلاعات شهربانی خراسان در مورد فعالیت مردم بیرجند به این شـرح است: «شب 8 /7 /57 دو نوع اعلامیه که مفاد آن اعتراض به رفتار دولت عـراق نسـبت بـه روح‌الله خمینی و اعلام تعطیل عمومی با امضاء آیت‌الله سیدحسن طباطبـائی قمـی، جواد تهرانی و با نام دانشجویان مبارز مسلمان می‌باشد، در شهر بیرجنـد منتشـر و صبح روز مذکور، نیمی از مغازه‌های آن شهر به علت تهدیـدات تلفنـی بسـته بـوده است.»[61] روز نهم مهر اولین اعتصاب کسبه و بازاریان در شـهر بیرجنـد شـکل گرفـت. سـاواک در اعـلام «وضعیت شهر مشهد و سایر شهرهای استان خراسان در روز 9 /7 /57» میزان بسته بودن مغازه‌های شهرهای استان را این گونه اعلام کرد: «مغازه و دکاکین شهرستان سبزوار 95%، نیشابور 30%، تربت حیدریه 95%، بیرجند 50%، کاشمر 50%، از صبح روز 9 /7 /57 باز نکرده‌اند.» و در گزارشی دیگر «حدود 90% مغازه‌های خیابان‌های مرکـزی شـهر مشهد از صبح روز 9 /7 /57 تعطیل و بازارهای رضا و فرش فروشان به کلّی تعطیل می‌باشد.»[62] ادعای بسته بودن 50 درصدی مغازه‌های بیرجند در روز نهم مهرماه، در حالی صورت گرفت که چند روز بعد، سازمان ضد اطلاعات ژاندارمری کشور در گزارشی کـه بـرای سـاواک خراسـان ارسـال نمود، ضمن اشاره به هماهنگی بازاریان برای تعطیلی مغازه‌های «خیرآباد و شکرآب»، میزان تعطیلی مغازه‌های بیرجند را 100 درصد اعلام کرد.[63] در اسفراین هم تعدادی از دانش‌آموزان با مراجعه به مغازه کسانی که باز بودند، صاحبانش را تهدید به بستن کردند. [64]

البته ایجاد محدودیت برای برخی از مراجع مشهد هم اجرا شد. آیت‌الله سید عبدالله شیرازی در اعتراض به این موضوع از برگزاری نماز جماعت و حضور در کلاس درس خودداری کردند. قرار شد تا روز 26 مهرماه به منظور همدردی با ایشان، بازار مشهد تعطیل گردد. در گزارشی که ساواک مشهد برای اداره کل سوم ساواک ارسال کرد این گونه آمده است: «بعدازظهر روز جاری حدود 70% دکاکین بـازار رضـا و بـازار فـرش فروشـ‌ها و 40% مغازه‌های اطراف حرم به منظور همدردی با آیت‌الله شیرازی بسته و سایر نقاط شـهر مشهد باز بود.»[65] از آنجا که بسته شدن مغازه‌ها باعث ایجاد دشواری در زندگی مردم و همچنین کسادی کسب و کار بازاریان می‌شد، اعلامیه‌ای با امضای سید محمدعلی شیرازی منتشر شد که ضـمن اشـاره به محدودیت‌ها و تضییقاتی که برای بیت آیت‌الله شیرازی به وجود آمـده بـود، از کسـبه و اصـناف خواسته شده بود تا نسبت به باز کردن مغازه‌های خود اقدام نمایند.[66]

 

اربعین شهدای هفدهم شهریور

صبح روز بیست و چهارم مهر مصادف با چهلم شهدای هفده شهریور در بیرجند «اهالی و کسبه، دست از کار کشیده و درب مغازه‌ها را بسته»[67] و برای شرکت در مراسم، به سوی مدرسه معصـومیه حرکـت کردنـد. چگـونگی برپـائی ایـن مراسـم کـه تعـدادی از شـرکت کننـدگان آن دانشـجویان مؤسسـه شوکت‌الملک بودند و تظاهراتی که پس از آن صورت گرفت، در گزارش فرماندار بیرجنـد چنـین بـه ثبت رسیده است: «به مناسبت چهلمین روز کشته شدگان تهران، روز جاری اکثر مغازه‌های شهر تعطیل و در ساعت 9 صبح جلسه ترحیم از طرف روحانیون با شرکت حدود دو هزار نفر از کسبه و دانشجویان و دانش‌آموزان در مدرسه طلاب معصومیه اجتماع و شیخ اسماعیل قربانی و شیخ زین العابدین موهبتی ضمن سخنرانی، از کشته شدگان و آقای خمینی و سـایر آیات تجلیل و مردم را به همبستگی دعوت نموده و در خاتمه، تعداد حدود یکصد نفر از دانشجویان و کسبه ضمن راهپیمایی در کوچه‌های فرعی شعارهای مذهبی می‌دادند...»[68]

برنامه‌ریزی برای برگزاری مراسم اربعین شـهدای هفده شـهریور در شـیروان، از مدت‌ها قبل صورت گرفت و از سوی «دانش‌آموزان، روحانیون و اصناف شیروان، اعلامیه‌هایی مبنی بر برگزاری مجلس سوگواری به مناسبت چهلم کشته شـدگان تهـران و سـالگرد مصطفی خمینی»[69] تهیه و توزیع شد. ایـن مراسـم در روز بیسـت و چهـارم در حـالی کـه تعـدادی از مغازه‌های شهر نیز بسته بود انجام شد. در این روز همچنین اکثر مغازه‌های شهرستان گناباد هم تعطیل بودند.[70]

 

مخالفت با مراسم تولّد محمدرضا پهلوی

روز چهارم آبان مصادف با روز تولد محمدرضا شاه همه ساله مراسم جشن در سراسر کشور برگزار می‌شد. برگزاری این مراسم در سال 1357 در سراسر ایران متفاوت با سال‌های قبل بود. از روز قبل در مشهد شایع شد که همزمان با روز تولّد شاهنشاه، بازاریان مغازه‌های خود را تعطیل خواهند کرد و راهپیمایی این روز از بیت آیت‌الله سید کاظم مرعشی آغاز خواهد شد. جهت هماهنگی بیشتر اقشار مختلف مردم همچنین به دانش‌آموزان گفته شده بود تا با پوشیدن لباس مشکی در مدارس حاضر گردند. پوشیدن لباس سیاه توسط هر قشر و فردی از افراد جامعه در این روز به منزله دهن کجی و مخالفت صریح با حکومت بود. این در حالی بود که در تظاهرات روز سوم آبان، پرچم‌هایی که به مناسبت روز جشن چهارم آبان در مقابل ادارات و مغازه‌ها نصب شده بود به آتش کشیده شدند.[71] با این حال آیت‌الله سید عبدالله شیرازی از کسبه خواستند در روز 4 /8 /1357 یا مغازه‌های خود را باز نکنند و یا اگر باز کردند پرچم مشکی بزنند. این موضوع از سوی ساواک به عنوان «از بـین بـردن خجسته میلاد شاهنشاه آریامهر» تعبیر شد.[72] در روز چهارم آبان ماه، مغازه‌های شهر مشهد به طور کلّـی تعطیـل بـود و نـه تنهـا بـر سـر در مغازه‌های آنان پرچمی به مناسبت سالروز تولّد شاه نصب نگردید؛ که در برخی از مغازه‌ها پرچم سیاه آویخته شد. سخنران مجلس بزرگداشـت کشته شدگان حوادث همدان و قم و سایر شهرستان‌هـا در بیـت آیت‌الله قمی، آیت‌الله خامنه‌ای بودند که پس از پایان سخنرانی ایشان، جمعیت شرکت کننده در مراسم با شعار «به این مضمون که امروز تولد معاویه است»، بـه راهپیمائی پرداختند.[73]

در روزهای بعد هم بر تعطیل ماندن مغازه‌ها تأکید شد. در بیست و یکم آبان تماس‌هایی با برخی از
مغـازه‌داران درباره لزوم تعطیـل نمـودن مغـازه و برداشتن عکس شاه گرفته شد.[74] در این روز با نصب عکس‌هایی از امام خمینی، پرچم‌های سیاه رنگی را به سر درب اکثر مغازه‌ها نصب شده بود. گزارش‌ها حکایت از آن داشت که عدّه‌ای از بازرگانان و روحانیون مشهد در اعتراض به اقدامات رژیم حداقل یک ماه بازار را تعطیل کنند. اما از آنجا که تعطیلی بازار ضرر و زیان هنگفتی به برخی از اصناف به دنبال داشت، لذا تصمیم گرفته شد تا لیستی از اصناف مشهد که به لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی ندارند تهیه و ضررهای وارد شده به آن‌ها جبران گردد.

در بجنورد تعدادی از بازاریان و کسبه با فرهنگیان اعلام همبستگی کردند. اتحادی مبارک که می‌توانست وزنه را به نفع انقلابیون در این شهرستان سنگین‌تر سازد. پیامدهای این همبستگی به زودی خود را نشان داد. «چهار نفر از تریکوفروشان بجنورد به اسامی حسین رضـاپور، غلامرضـا طبـری، یوسـف رضاپور، حجی بابا طبری، وابستگی خود را با دانشجویان انسـتیتو تکنولـوژی و معلمـین، دانش‌آموزان اعلام و بیشتر اوقات در محل کار خود به تحریک مـراجعین و کسـبه محـل مشغول و مغازه‌داران را وادار به تعطیل می‌نمایند.»[75] در مشهد هم برخی از بازاریان تصمیم گرفتند با جمع‌آوری مبالغی پول برای فرهنگیان اعتصابی، از آن‌ها حمایت کنند.[76] در همین راستا و به دنبال همبستگی فرهنگیان بجنورد با اعتصابیون مشهد، بیشتر مغازه‌داران، دکان‌های خود را بستند و بر سر درب مغازه‌هایشان پرچم‌های سیاه نصب کردند.[77]

 

شدت یافتن اعتراضات در ماه محرم

با نزدیک شدن به ماه محرم، بازاریان بیش از پیش به اعتراض‌های خود ادامه دادند. در پنجم آذرماه «حدود 90 درصد مغازه‌های شهر بیرجند» تعطیل بـود. وضعیت در شهرستان اسفراین هم همین طور بود و بازاریان بر سر درب مغازه‌هایشان، پارچه‌های سیاه نصب کرده بودند. ضمن این که در «روز 5 /9 /57 اکثر مغازه‌هـای مشـهد، قوچـان، اسفراین، بجنورد، فریمان، شیروان، تربت جـام و تایباد تعطیل بوده و بـر سـر درب مغـازه‌هـا پرچم سیاه نصب بوده است.»[78] روز قبل از آغاز ماه محرم خبری مبنی بر تعطیلی روزهای شنبه و یکشنبه (اول و دوم محرم) از سوی آیت‌الله سید عبدالله شیرازی و آیت‌الله سید حسن طباطبایی قمی در سطح شهر مشهد منتشر شد. هرچند بلافاصله ساواک مشهد در برابر این خبر موضع‌گیری و آن را ردّ کرد. فرماندار نظامی مشهد نیز از قول کسبه خیابان نادری اعلام کرد که بازاریان مغازه‌هایشان را باز خواهند کرد، با این حال و در گزارش دیگری ساواک اعلام کرد که «به استناد اعلامیه‌هایی که به امضاء آیات قمی و شیرازی در جلو منزل شیرازی نصب شده بود، از صبح روز جاری 40 درصد بـازار رضـا و بـازار بـزرگ و سـی درصـد در خیابان‌های اطراف حرم از باز کردن مغازه‌های خود، خودداری نمودند.»[79]

روز شانزدهم آذرماه مصادف با ششم محرم همهمه‌ای در بین بازاریان شهر بیرجند شنیده می‌شد که حاکی از این بود «درب مغازه‌ها را تا روز 22 /9 /1357 ببندید و بـه مسـاجد بیائید تا وضع خودمان را روشن کنیم.» در بیست و ششم آذرماه «در روی دیوارهای روبروی مغازه ابطحی در شهرستان بیرجند، شعارهای مضره مبنی بر اهانت به کد 66 و خاندان جلیل سلطنت نوشته شده است.» [80] روز بیست و هفتم آذرماه مصادف با تشییع پیکر شهید محمد منفرد در مشهد بود. او از جمله شهدای حادثه بیمارستان شاهرضا در روز 23 آذرماه بود که در اثر جراحات زیاد دو روز بعد شهید شد. تشییع جنازه این شهید و صدور اعلامیه‌ای از سوی امام خمینی جهت عزای عمومی 27 آذرماه باعث شد تا شور و هیجان زیادی در بین مردم مشهد ایجاد و آن‌ها جهت شرکت در تظاهرات تشویق گردند. ضمن این که مراجع مشهد از قبل مردم را به حضور پر شور در این روز تشویق کرده بودند. گزارش‌های ساواک خراسان هم از تعطیلی مغازه‌داران و تجمع آن‌ها در این روز حکایت می‌کرد «قرار است روز 27 /9 /57 به علت اعلام عزای عمومی از ناحیه روح‌الله خمینـی تمـام بازار مشهد حتی نانوائی‌ها از باز کردن مغازه‌ها خودداری و در بیمارستان شاهرضـا و ششم بهمن و شهناز اجتماع و مبادرت به راهپیمایی نمایند.»[81] با آغاز راهپیمایی از مقابل بیمارستان شاهرضا، شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد و آیت‌الله سید علی خامنه‌ای طی سخنانی خواستار رفتن شاه از کشور شدند. شرکت کنندگان در تظاهرات این روز تمثال شاه را دستکاری و جنازه شهید را تشییع کردند.[82] همچنین در این روز تـابلو بیمارسـتان شـهناز پهلـوی پـایین آورده شـد و بـه جـای آن تـابلوی«بیمارستان دکتر محمد مصدق» نصب گردید.

 

اعتصاب بازار در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب

روز دوم دی‌ماه، تعداد زیادی در اطراف بیت آیت‌الله سید عبدالله شیرازی تجمع و به تظاهرات پرداختند. سرلشکر میرهادی، فرماندار نظامی مشهد، ساعت سه بعدازظهر در چهارراه نادری، دستور تیراندازی به سمت مردم را صادر و در نتیجه تعداد دوازده نفر شهید و شصت نفر مجروح شدند. در نقلی دیگر، تعداد کشته‌شدگان به موجب اعلامیه تأیید شده که مقابل منزل آیت‌الله شیرازی نصب شده بود، هشت نفر و تعداد زخمی‌ها هم بسیار بود، با شهید شدن زخمی‌ها، تعداد شهید شدگان به بیست نفر افزایش یافت.[83]

پس از حادثه دوم دی‌ماه، شهر مشهد را غم و ماتم فرا گرفت. بازاریان و اصناف مشهد نیز طبق نظر مراجع و به منظور همبستگی با سایر مردم و اعتراض به اقدام رژیم، از صبح روز سوم دی ماه مغازه‌های خود را بستند. در این روز هم ادارات و بانک‌های دولتی نیز تعطیل بودند.[84] روز چهارم دی نیز، 98 درصد مغازه‌ها و دکاکین شهر بسته بود و کلیه شعب بانک‌ها و ادارات دولتی به حالت نیمه تعطیل درآمدند.[85] همچنین جمعیتی حدود پنج هزار نفر در میدان مذکور اجتماع کردند. آن‌ها پایه‌های مجسمه رضاشاه را از بین بردند.[86] حادثه دوم دی ماه باعث شد تا آیت‌الله شیرازی و آیت‌الله قمی در اعلامیه‌ای مسبب حادثه مذکور را یک جانی دیوانه خطاب کردند که هر چه زودتر باید مشهد را ترک کند.[87] سه روز بعد هم «بازار و مغازه‌های مشهد نیمه تعطیل بود.»[88] در نهم دی ماه که مصادف با هفتمین روز شهدای دوم دی بود «تمام مغازه‌ها، بازار، بانک‌ها و ادارات دولتی از صبح روز جاری به مناسبت هفتمین روز حادثه مشهد تعطیل» بود.[89] در این روز حوادثی در مشهد رخ داد که به «یکشنبه خونین مشهد» در تاریخ انقلاب اسلامی ماندگار شد. وضعیت در مشهد به گونه‌ای بود که از آن به وضعیت وخیم و لجام گسیخته در گزارش‌ها یاد شده است، چرا که هر لحظه ممکن بود که حادثه‌ای با خونریزی شدید رخ بدهد.[90] آمار شهدا و مجروحین راهپیمایی و تظاهراتِ روز نهم دی ماه مختلف اعلام شد «تعداد 57 نفر مجروح، جنازه سه نفر که در حوادث روز مـذکور کشـته شده‌اند به بیمارستان شهناز اعزام و دو پسربچه سه و چهـار سـاله نیـز در بـین آن‌ها بوده‌اند که والدین خود را گُم کرده بودنـد. در مرکـز پزشـکی شاهرضـا روز 10 /9 /57 اجساد 14 نفر مرده و حدود 100 نفر مجروح حمل گردیده است.»[91] وضعیت در روز دهم دی ماه هم به همین منوال بود. در روایتی در این دو روز، دو هزار نفر کشته شده‌اند.[92] روزنامه آفتاب شرق تعداد شهدا را در ابتدای روز نهم دی در خیابان بهار و مقابل استانداری 37 نفر و تعداد کشته‌شدگان را در بیت آیت‌الله شیرازی 24 نفر اعلام کرد.[93] در نقل دیگری تنها در روز دهم دی تعداد سه هزار کشته و دو هزار زخمی و در نهم دی دویست کشته و چهارصد نفر زخمی شدند.[94] در گزارش شیخان، رئیس ساواک، به مرکز تعداد کشته شدگان در روز نهم، بیست نفر اعلام شده است.[95]

بعد از حوادث این دو روز، تا روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، همواره مغازه‌ها تعطیل و بازاریان در اعتصاب بودند.[96] ساواک مشهد در روز چهاردهم دی ماه درباره وضعیت شهر مشهد چنین نوشت: «تمام مغازه و دکاکین خیابان‌های مرکزی شهر مشهد و همچنین کلیه ادارات دولتـی و بانک‌ها نیمه تعطیل و اکثراً تعطیل اسـت. در بعضـی از نقـاط مختلـف شـهر مشـهد اجتماعاتی تشکیل و اتفاق مهمّی رخ نداده است.»[97] روز هفدهم دی ماه هم بازار رضا و سایر مغازه‌هـا و دکـاکین شـهر مشهد و ادارات دولتی و بانک‌ها مانند روزهای قبل تعطیـل و نیمـه تعطیـل بـود.[98]

 

حمایت علما از تحصن اصناف در مدرسه نواب

به دنبال سرقت‌های مکرر از اصناف و بازاریان مشهد در ساعات حکومت نظامی، عدّه‌ای از اصناف در 28 دی از مقابل مغازه‌های خود به ‌سوی مدرسه نواب حرکت و در آنجا دست به تحصن 48 ساعته زدند. آن‌ها از مسئولین خواستند که امنیت شهر فراهم گردد.[99] این حادثه باعث واکنش مراجع هم شد. آیت‌الله سید حسن طباطبایی قمی در پیامی با اشاره به ‌سرقت مغازه‌های اصناف، این اقدام را ضرر و زیانی جبران‌ناپذیر به آن‌ها دانست، و ضمن حمایت از تحصن آن‌ها، اقدام‌شان را عملی منطقی و مشروع و یکی از مظاهر ظلم‌ستیزی و استیفای حق و حقوق معرفی کرد. ایشان به نقش فعال بازاریان در همبستگی و حمایت از روحانیون اشاره و از مردم خواست که از خسارت زدن به مؤسسات مختلف اعمّ از دولتی و ملی جداً خودداری کنند، چرا که این اقدامات باعث ایجاد شکاف بین مبارزین و بهانه‌ای جهت سوءاستفاده بدخواهان و مغرضین خواهد شد.[100] در بخشی از این پیام چنین آمده بود: «ملت شریف ایران، اهالی محترم مشهد مقدس، به طوری که غالباً می‌دانید چندی است شب‌ها مغازه‌ها و فروشـگاه‌های شـهر مشـهد مورد دستبرد و سرقت قرار گرفته و زیان‌ها و خسارت‌های فراوان به اصناف و پیشه وران محترم وارد می‌شود و با اینکه مکرراً به مقامات مسئول یادآور شده ایم کـه از تکـرار این سرقت‌های پی در پی ممانعت به عمل آورند تـأثیری نبخشـیده و بـاز هـم تکـرار می‌شود. به عنوان اعتراض به این خیانت، کسبه و اصـناف کشـور مـدت 48 سـاعت دست به اعتصاب و تحصن زدند و این خود عملی منطقی و مشروع و یکـی از مظـاهر مبارزه با ظلم و ستم و جهاد در راه حق و اسـتیفای حقـوق و برقـراری نظـام عادلـه اسلامی است. گرچه در این نهضت مقدس و جهاد اسلامی همه طبقات و اقشـار ملـت سهیم و به طور بی‌سابقه‌ای همداستان می‌باشند، اما مسلماً سنگینی بار مبارزه بیشتر بر دوش تجار و اصناف و مغازه‌داران عزیز بوده است کـه از روز اول و بـیش از سـایر طبقات دعوت جامعه روحانیت را لبیک گفته و با تعطیـل‌هـای پـی در پـی و ممتـد، پشتیبانی و همبستگی خویش را با روحانیت و سایر پیشگامان اعلام داشته‌اند پیداست که بستن بازارها و دکاکین همواره ضربه کوبنده‌ای علیه دستگاه حاکمـه بـه شمار می‌رود و تأثیر آشکاری در پیشبرد نهضت و شکوفائی آن داشته است کما اینکه از این راه زیان‌های مالی و رکود اقتصادی زیادی متوجه اصناف گردیده که با جان و دل آن را متحمل شده‌اند، البته ملت شریف و حق‌شناس این فداکاری‌ها را ارج می‌نهـد و به اهمیت آن واقف است.»[101]

 

مقابله حکومت با بازاریان و مغازه‌داران

در طی نهضت امام، اگرچه تعداد زیادی از بازاریان مذهبی از انقلاب حمایت و با آن همراه شدند، برخی از آن‌ها نیز به بهانه اینکه حکومت با آن‌ها برخورد خواهد کرد و یا از سوی طرفداران رژیم مورد تهدید قرار خواهد گرفت از بستن مغازه‌هایشان خودداری می‌کردند. یکی از راه‌های مقابله رژیم با صاحبان مغازه، حمایت از حامیان حکومت و شکستن مغازه‌های بسته بود. در گزارش‌های ساواک موارد زیادی از شکستن شیشه‌های مغازه‌های افراد همراه با انقلاب توسط طرفداران رژیم در مشهد و شهرهای مختلف آن ثبت و ضبط شده است. در نیشابور پس از راهپیمایی‌های گسترده مردم در روزهای تاسوعا و عاشورا، گروهی از اشرار برای حمله به مردم سازماندهی شدند تـا در روز بیسـت و سـوم آذر، بـه تخریـب و آتش سوزی مغازه‌ها بپردازند: «روز جاری در شهرستان نیشابور تعدادی از موافقین شیشه‌های تعدادی از مغازه‌های مخالفین را شکسته‌اند.»[102] حمله چماقداران در این روز، موجب اعتراض شدید مردم و کسبه متدین و مذهبی نیشابور شد و آن‌ها پس از بستن مغازه‌های خود، برای پیگیری این مساله بـه سـوی دادگسـتری نیشـابور حرکـت و ضمن تحصن، مسـئولین شـهر کـه بـرای بررسـی موضوع در دادگستری تشکیل جلسه داده بودند را به گروگان گرفتند.[103]

طرفداران حکومت نه تنها با مغازه‌های بسته، بلکه به مغازه‌هایی که عکس‌های امام را هم نصب کرده بودند، حمله می‌کردند. این مساله باعث درگیرهای شدید بین موافقین و مخالفین رژیم می‌شد. در گزارشی که روز بیست و دوم آذرماه برای اداره کل سوم ساواک درباره وضعیت شهر مشهد ارسال شده، چنین آمده است: «از صبح روز جاری حدود 1500 نفر از موافقین در چهار راه لشکر و تعدادی در جلو بیمارستان ششم بهمن و تعدادی در خیابان محمدرضا شاه مشهد اجتماع و ضمن دادن شعارهای ملی و میهنی به صاحبان مغازه‌ها و ماشین‌هایی که دارای عکس خمینی است تذکر می‌دهند که بردارید و در صورت امتناع برخورد ایجاد می‌شود. در حال حاضر 90% مغازه‌هایی که دارای عکس خمینی بوده برداشته‌اند. ...تعدادی از مخالفین در جلو منزل شیرازی و چهارراه نادری و چهارراه دروازه طلایی اجتماع [کردند] و درگیری بین موافقین و مخالفین وجود دارد. حدود 200 نفر از موافقین با در دست داشتن تمثال شاهنشاه آریامهر به کارخانه قند شیرین که در دو کیلومتری مشهد واقع شده وارد ضمن برداشتن عکس خمینی چند شیشه را نیز شکسته‌اند.»[104] و یا «همزمان تعدادی از مخالفین مبادرت به دادن شعارهای ضد میهنی و پاره نمودن تمثال‌های همایونی کرده که منجر به درگیری مختصر و شکسته شدن چند شیشه از مغازه‌های مخالفین گردیده...»[105] درگیرها و شکستن شیشه مغازه‌ها تنها منوط به شهر مشهد نبود، بلکه در شهرستان‌های کوچکتر استان و در چناران هم این اتفاق دقیقاً رخ داد.[106] این مساله در شهرهای اهل سنت نشین استان وضعیت بدتری داشت. رژیم سعی کرد که اختلاف بین موافقین و مخالفین را به دعوای مذهبی بین شیعه و سنی ربط بدهد. در شهرستان تربت جام اعلام شد که شکستن مغازه‌های مربوط به اهل تشیع توسط سنی مذهب‌ها شکسته شده است.[107] شکستن شیشه‌های مخالفین حکومت در شهرستان قوچان چنان زننده بود که می‌توان از آن به «فاجعه قوچان» یاد کرد. در این حادثه موافقین رژیم با تبر به مغازه‌های افراد متدین هجوم و اجناس آن را غارت کردند، آن‌ها حتی با حمله به کتابفروشی پیام که جزو کتاب فروشی‌های معتبر اسلامی در شهرستان قوچان بود، قرآن‌ها و کتاب‌های اسلامی را از بین بردند.[108] پس از این اقدامات، جمعی از بازاریان در اعتراض به شکستن شیشه‌های منازل و مغازه‌های مردم، بـه صـورت دسـته جمعـی بـه دادگستری قوچان مراجعه و خواستار دستگیری عاملین آن شدند، هر چند منانی، رئیس ساواک قوچان، درباره آن این طور نوشت: «به طوری که استنباط گردیده ازدحام این عده و معرفی چند نفر به عنوان محرک، ناشی از اختلافات محلی می‌باشد که نباید ترتیب اثری به خواسته‌های آنان داد.»[109]

 

نتیجه‌گیری

در سده اخیر بازاریان از جمله اقشار اجتماعی جامعه ایران بودند که در حوادث سیاسی نقش داشتند. حرفه و شغل آن‌ها به گونه‌ای است که توده‌های مردم از سویی برای گذران زندگی به آن‌ها وابسته هستند و هر گونه تزلزلی در آرامش بازار، به طور مستقیم زندگی آن‌ها را تحت تاثیر قرار می‌داده است. تعطیلی و اعتصاب بازار و پیوستن آن‌ها به موج سیاسی که در جامعه در برهه‌های مختلف به وجود آمده است، حداقل اولین واکنش صنف بازار بوده است، هر چند که همین اقدام نیز به مثابه مخالفت صریح و آشکار با سیاست‌های حکومت و دولت بوده است. در اوایل دهه 1340ش و با آغاز نهضت امام، آن‌ها همچون دوران‌های قبل به میدان مبارزه وارد شدند، هر چند در سال‌‌های 56 و 57 این حضور پر رنگ‌تر شد. آنچه که درباره نقش بازاریان باید به آن اشاره کرد، همبستگی آن‌ها با نهاد روحانیت است. اگر چه بستن مغازه‌ها، آویزان کردن پرچم‌های عزا و ... مهم بود اما نکته مهمتر همین همراهی آن‌ها با روحانیت بود. به طوری که درباره بستن و یا باز بودن مغازه‌هایشان از روحانیت کسب اجازه می‌کردند. حکومت هر چند سعی کرد با حمایت از شکستن شیشه مغازه‌هایی که اعتصاب کرده بودند و یا تعلیق مجوز کسب، برخی از بازاریان را تنبیه کند، اما هماهنگی آن‌ها با بیوت علما و حمایت مردم از آن‌ها باعث شد که حکومت از این اقدام بهره‌ای نبرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1401، ص 195.

[2] . همان، ص 196.

[3] . همان، ص 197.

[4] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، پیشین، ص 504.

[5] . همان، ص 257.

[6] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ص 353.

[7] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 107.

[8] . همان، ص 162.

[9] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ص 256.

[10] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، پیشین، ج 2، ص 368.

[11] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، پیشین، ج 17، ص 250.

[12] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ص 368.

[13] . همان، ص 379.

[14] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 20، ص 212.

[15] . همان، ص 277.

[16] . همان، ص 264.

[17] . همان، ص 279.

[18] . همان، ص 298.

[19] . همان، ج 19، ص 228.

[20] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 11، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 299 و 300؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 13، ص 135.

[21] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 10، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 8 و 54.

[22]. پرویز نیکخواه از سران حزب توده بود که پس از کودتای 28 مرداد با دیگر سران حزب به اروپا گریخت. با اختلاف بین شوروی و چین، دو قطب کمونیسم، و اختلاف در حزب توده، وی نام سازمان انقلابی حزب توده ایران را برای خود انتخاب کرد. در سال 1343 و پس از بازگشت به ایران، پس از توبه از زندان آزاد و با پیوستن به ساواک، یکی از تئوریسین‌های شاه گردید. او پس از انقلاب به حکم دادگاه‌های انقلاب اعدام شد.

[23]. تاکنون نویسنده مقاله به درستی شناخته نشده و بیشتر گفته شده که توسط داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی و مدیر رزونامه آیندگان، نوشته شده است.

[24]. روزنامه اطلاعات، سال 2536 ]1356[، شماره 15506، ص 7.

[25]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1581، سند شماره 63؛ همان آرشیو، شماره بازیابی 413، سند شماره 76.

[26]. شاهرخت، روستائی با قدمت تاریخی بسیار، در دهستان پترگان بخش مرکزی شهرستان زیرکوه و در فاصله حدود 120 کیلومتری شهر قاین واقع است. جمعیت این روستا براساس سرشماری سال 1390ش، 2538 نفر (578 خانوار) اعلام شده است.

[27]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 1، ص492.

[28] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 10، ص 149.

[29]. تبریز در انقلاب، به کوشش هدایت‌الله بهبودی، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1383، ص 243 ـ 245. راجع به ماهیت، علل، انگیزه و اهداف این قیام رجوع گردد به؛ کتاب حماسه 29 بهمن تبریز، به کوشش علی شیرخانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1378.

[30] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 10، ص 314.

[31]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 128، سند شماره 278.

[32] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 1، ص460

[33] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 10، ص 315 و 316.

[34] . همان، ص 395.

[35] . همان، ص 393.

[36] . همان، ص 317.

[37] . همان، ص 445.

[38] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 11، ص 106.

[39] . همان، ص 106.

[40] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 1، پیشین، ص 486.

[41] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 11، ص 40.

[42] . همان، ص 202 و 243.

[43] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 1، پیشین، ص 485 .

[44] . همان، ص 512.

[45] . همان، ص 489.

[46] . همان، ص 488.

[47] . همان، ص 515.

[48] . همان، ص 517( پاورقی).

[49] . روزنامه خراسان، شماره 8488، ص 7 و 8 .

[50]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 576، سند شماره 117.

[51] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 129، سند شماره 176.

[52] . تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی، به کوشش غلامرضا جلالی و همکاری حسین طاهری وحدتی، عباسعلی قلی‌زاده، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 275 ـ 276.

[53] . رمضانعلی شاکری، انقلاب اسلامی و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی، مشهد، چاپ دوم، 1362 ص 91 و 94؛ خاطرات و حکایت‌ها (خاطرات رهبر معظم با مرکز اسناد انقلاب اسلامی سال‌های 61ـ62)، ج 2، بی‌جا، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1374، ص 87 .

[54] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 2، ص 8.

[55] . همان، ص 12.

[56] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 15، ص 149.

[57] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 14، ص 225.

[58] . همان، ص 243.

[59] . همان، ص 268.

[60]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 12، همان، ص 78 ـ 79؛ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 129، سند شماره 219.

[61] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 2، ص 62.

[62] . همان، ص 51.

[63] . همان، ص 77.

[64] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، همان، ج 3، ص 196.

[65] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 15، ص 338.

[66] . همان، ص 341.

[67] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 2، ص 113.

[68] . همان، ص 78.

[69] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، همان، ج 3، ص 133.

[70] . همان، ص 57.

[71] .انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 16، ص 50.

[72] . همان، ص 120.

[73] . همان، ص 83.

[74] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 2، ص 231.

[75] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، همان، ج 3، ص 72.

[76] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 17، ص 418.

[77] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، همان، ج 3، ص 98 و 177.

[78] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، همان، ج 3، ص 202؛ همچنین رجوع گردد به: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 18، ص 21.

[79] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 18، ص 208.

[80] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 2، ص 360.

[81] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 20، ص 67؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 21 ، ص 125.

[82] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 20، ص 130.

[83] . روزنامه آفتاب شرق، سال 54 ، شماره 310، ص 2.

[84] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 20، ص 339.

[85] . همان، ص 353.

[86] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 160.

[87] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1566، سند شماره 2.

[88] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 21، ص10.

[89] . همان، ص 42.

[90] . همان، ص 43

[91] . همان، ص 72.

[92]. آفتاب شرق، سال 54، شماره 315، ص 2.

[93]. همان، شماره 316.

[94]. روزشمار انقلاب ایران، مرکز نشر فدک، [بی‌تا]، ص 78.

[95]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ همان، ج 22، ص 535.

[96] .به عنوان نمونه رجوع کنید به: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 23، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1386، صفحات 52 و 357، 404، 474 و...

[97] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 21، ص 175.

[98] . همان، ص 35 مقدمه.

[99] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 21، ص 291؛ کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 24، ص 191.

[100]. روزنامه خراسان، شماره 8557 ، ص 1.

[101] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 21، ص 282 و 283.

[102] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 19، ص 341؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 20 ، ص 338.

[103] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 21، ص 128.

[104] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 19، ص 286. همچنین بنگرید همان جلد، ص 236، 237؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 20، ص 43.

[105] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 19، ص 320.

[106] . همان، ص 245.

[107] . همان، ص 360؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ همان، ج 20، ص 234.

[108] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 16، ص 442.

[109] . همان، ص 444.

























آیت‌الله عباس واعظ طبسی در حال قرائت قطعنامه یکی از راهپیمایی‌ها در شهر مشهد


شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد به اتفاق آیت‌الله خامنه‌ای در یکی از راهپیمایی‌های انقلاب در مشهد مقدس


گوشه‌ای از تظاهرات مردم مسلمان و انقلابی مشهد مقدس


گوشه‌ای از تظاهرات مردم مسلمان و انقلابی مشهد


یکی از جلسات سخنرانی در بیت آیت‌الله سید‌عبدالله شیرازی در دوران اوج‌گیری انقلاب اسلامی در شهر مشهد


یکی از راهپیمایی‌های انقلاب در شهر مشهد


حضور آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی در مراسم تحصن در بیمارستان امام رضا(ع) در شهر مشهد. در تصویر آیات و حجج اسلام شیخ‌ابوالحسن شیرازی، شیخ‌عباس واعظ طبسی و سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد دیده می‌شوند


 

تعداد مشاهده: 11685


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.