14 اسفند سالروز درگذشت مرحوم آیتالله عباس واعظ طبسی
تاریخ انتشار: 13 اسفند 1402
چکیده
نهاد روحانیت در طول تاریخ نقش ویژهای در شکل دادن به مبارزات مردم علیه ظلم داشته است. از قیام تنباکو به رهبری آیتالله میرزا محمدحسن شیرازی و نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت تا پیروزی انقلاب اسلامی در قرن اخیر روحانیت همواره پیشتاز مبارزه با استبداد داخلی و دخالت و حضور استکبار خارجی بوده است. در این راستا نهضت امام خمینی(ره) نخستین جریانی به شمار میرفت که بر اساس آرمان و اهداف اسلامی و مکتب تشیع در برابر ستم زمانه شکل گرفت و تعالیبخش شبکه گستردهای از مبارزان راه آزادی شد. مبارزانی که پس از ساقط کردن حکومت پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی همچنان به فعالیت خود در راه آبادانی و مقابله با توطئههای دشمنان کشور از پای ننشستند و در برهههای مختلف مانند توطئه گروهکها و جنگ تحمیلی نقش آفرینی نموده و مانع انحراف انقلاب و آرمانهای امام خمینی از مسیر اصیلش شدند و در حفظ گفتمان امام خمینی همت گماشتند. آیتالله عباس واعظ طبسی از جمله این مبارزان بود که علیرغم بروز موانع بسیار در زندگی سیاسیاش در مسیر مبارزه با طاغوت هرگز سرخورده و مأیوس نشد و در کنار امام خمینی به زمینه سازی حکومت جمهوری اسلامی و استقرار و تداوم آن پرداخت و در دفاع از اسلام ناب و مکتب اهل بیت(ع) از هیچ کوششی فروگذاری نکرد.
*******************
تولد یک مبارز
آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی از چهرههای مؤثر سیاسی ایران و نماینده ولی فقیه و تولیت آستان قدس رضوی در استان خراسان، سوم تیر سال 1314 ش در بحبوحه فرمان کشف حجاب رضاخانی در خانوادهای روحانی در مشهد به دنیا آمد. پدرش حاج شیخ غلامرضا طبسی از شاگردان آخوند ملاعلی همدانی و از مفاخر وعاظ مشهد به شمار میرفت که در جریان مبارزات علما و روحانیون در دوران رضاخان نقش داشت. آوازه سخنرانیهای پرشور و حرارت مرحوم شیخ غلامرضا از محدوده خراسان بزرگ فراتر رفته بود و نه تنها در شهرهای ایران که در کشورهایی چون سوریه و عربستان هم طرفداران بسیاری داشت. عباس یک ساله بود که پدرش را از دست داد و در آغوش مادری متقی و پاکدامن که از خاندان مرحوم میرزا حسن ارباب از تجار معروف یزد بود، پرورش یافت. وی درباره درگذشت پدرش میگوید:
«پدرم که به قصد ایراد چند سخنرانی علیه حکومت رضاخان راهی تهران شده بود در سبزوار به گونهای مشکوک دارفانی را وداع گفت. پیکر پدرم را در حالی به مشهد برگرداندند که در بین مردم شایع شده بود که آقا را چیزخور کردهاند.»[1]
تحصیلات
آیتالله واعظ طبسی پس از رسیدن به سن تحصیل که همزمان بود با سرنگونی رضاخان و اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه، پای به مدرسه گذاشت. آثار هوش و ذکاوت و فراگیری سریع از همان آغاز در او نمایان بود؛ به گونهای که پس از به پایان بردن سیکل اول دبیرستان زمانی که تصمیم به ادامه تحصیل در حوزه علمیه مشهد گرفت، رئیس دبیرستان ابن یمین از او خواست که دبیرستان را رها نکند تا پزشکی حاذق شود ولی او با وجود این اصرار تصمیم خود را گرفت و در شانزده سالگی وارد مدرسه علمیه نواب شد و پس از طی مقدمات از محضر حاج شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، آیتالله میرزا احمد مدرس یزدی، آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی، آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی، آیتالله سید محمدهادی میلانی و آیتالله میرزاحسین فقیه سبزواری بهره برد.[2]
یکی از ویژگیهای بارز وی در دوران تحصیل علوم حوزوی تدریس همان دروس به موازات آن بود که در ضمن تدریس محیط درس را به یکی از پایگاههای ترویج تفکرات امام خمینی و تربیت یاران فداکار برای انقلاب اسلامی تبدیل کرده بود.
آغاز مبارزات
هنوز در دبیرستان ابن یمین مشغول تحصیل بود که مبارزات ضد استعماری مردم ایران در جریان نهضت ملی شدن نفت به رهبری آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی شکل گرفت. حضور حجتالاسلام سیدمجتبی نواب صفوی در مشهد و سخنرانی پرشور او در مدرسه نواب در روحیه مبارزاتی آیتالله طبسی تأثیر بسزا داشت و از همان موقع فعالیتهای خود را آغاز کرد. شروع مبارزات وی هم دوره با وقوع کودتای آمریکایی - انگلیسی 28 مرداد 1332 بود. دورانی که شرایط سختی را برای مبارزین ایجاد کرد و منجر به دستگیری تعدادی از اعضای فدائیان اسلام و اعدام برخی از آنان خصوصاً شهید نواب صفوی شد. از قضا همین امر موجب شد تا مبارزات شکل پنهانی به خود بگیرد. آیتالله طبسی در این خصوص میگوید:
«مبارزه علنی بنده و جمع دوستان تقریباً از سال 1335 شروع شد. در آن موقع برادرمان جناب آقای خامنهای (مقام معظم رهبری) در مشهد تشریف نداشتند و شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد هم در قم بودند؛ بنابراین در آن زمان من تنها بودم و خیلی سخت میگذشت به ویژه که در حوزه هم افکار خاص ضد مبارزه حاکم بود.»[3]
در نهضت امام خمینی
درگذشت آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی در دهم فرودین 1340 و به دنبال آن تلگراف تسلیت محمدرضا پهلوی خطاب به آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم که در این موقع در نجف اشرف حضور داشت، خبر از اهداف پشت پردهای میداد که حاکی از نادیده گرفتن مرجعیت موجود در ایران و حوزه علمیه قم بود. یک ماه پس از آن نیز دولت جعفر شریف امامی بر اثر شرایطی که ناشی از اعتصاب فرهنگیان و کشته شدن دکتر خانعلی در میدان بهارستان تهران بود کناره گرفت و علی امینی جایگزین او شد. بنا بر نقشه آمریکا و درخواست او مجلسین شورای ملی و سنا تعطیل شد و دستگیریهای برخی از سران نظامی و سرمایهداران که با انگلیس نیز سر و سرّی داشتند، آغاز گردید. درست در همین زمان که جبهه ملی با اشاره و رهنمود امریکاییها در حال بازگشت به صحنه سیاسی کشور بود و نهضت آزادی نیز اعلام موجودیت نموده بود،[اردیبهشت 1340] سخنرانیهای افشاگرانه آیتالله طبسی، که در این موقع طلبهای 26 ساله بود و چند ماهی از ملبس شدنش به لباس روحانیت میگذشت، در بیت آیتالله سیدحسن قمی سرای محمدیه بازار بزرگ و مسجد بناهای شهر مشهد سبب شد تا ساواک خراسان دست به کار شده و به کمک شهربانی درصدد برآمد تا اطلاعاتی درباره وی جمعآوری نماید.
شهربانی مشهد که نسبت به چگونگی سخنرانیهای ایشان شناخت داشت و پیش از این نیز در این خصوص با او برخورد کرده بود ضمن آنکه در پاسخ نوشت:
«در منبر خود بسیار تندروی مینماید و در هر محل دیگری منبر برود به همین نحو خواهد بود.»
از سخنرانی وی در مسجد بنّاها در شبهای بعد نیز خبر داد تا رئیس ساواک مأموری را جهت کسب مطالب بیشتر در باره او اعزام کند. ساواک خراسان که قصد برخورد با او را داشت، همزمان با این اقدام نامهای نیز برای لشکر 12 خراسان فرستاد تا نسبت به دستگیری وی اقدام نماید؛ ولی فرمانده لشکر 12 در پاسخ ضمن اشاره به «ضابط قضائی» بودن ساواک، انجام کار را به مأموارن آن سازمان ارجاع کرد. ساواک هم همزمان با دریافت این پاسخ در چهاردهم تیر 1340 موضوع را در کمیسیون امنیت استان مطرح کرد و جلوگیری از ادامه منبر او توسط شهربانی را به تصویب رساند. از این زمان به بعد رفتار، اعمال و ارتباطات ایشان، تحت مراقبت قرار گرفت و موضوع سخنرانیهای وی نیز در تاریخ 21 / 4 / 40 برای بار دوم در «کمیته اطلاعاتی استان» طرح و بررسی شد و با این استدلال که «اظهارات وی موجب تحریک و عصیان در مردم خواهد شد» بر ممنوع المنبر بودن وی تأکید گردید.[4] ممنوع المنبر شدن این روحانی مبارز دارای بازتابهای گستردهای بود؛ از این رو بود که آیتالله شیخمهدی نوغانی برای مقابله با این حرکت ساواک به سراغ آیتالله سیدمحمدهادی میلانی رفت و از او شنید که:
«من از هیچ چیز درباره طبسی مضایقه ندارم... و باید او منبر برود... و به همین زودیها منبر هم خواهد رفت»[5]
و آیتالله زاده قمی هم نامهای مستقل نوشت، که ذیل آن را آیتالله سیدمحمد بهبهانی نیز امضاء نمود.[6] دیگر علمای مشهد نیز طی تلگرافی از آیتالله سیدمحمد بهبهانی خواستند تا در این خصوص وساطت نماید.[7] با وجود این پیگیریها ساواک خراسان که از منبر رفتن ایشان بیمناک بود کماکان از منبر رفتن وی جلوگیری کرد. ولی در نهایت مجبور شد تا با اخذ تعهد از او مبنی بر عدم طرح مسائل سیاسی رفع ممنوعیت از منبر وی را تصویب نماید.[8] با این حال ساواک به شدت پیگیر منابر ایشان بود تا این که بیست و ششم تیر 1341 زمانی که دکتر علی امینی پس از یک دوره نخستوزیری و بر اساس توافق آمریکا و انگلیس و تعهد شاه به اجرای برنامههای ارائه شده از سوی آنها، کنار گذاشته شد و دو روز بعد نیز امیر اسدالله علم جانشین او گردید، سخنان آیتالله طبسی در بیت آیتالله قمی دوباره حساسیت ساواک را برانگیخت. وی به انتقاد از سفر محمدرضا پهلوی به شمال و بازدید اسدالله علم از اردوی سازمان جوانان در کنار دریا پرداخت و همین امر موجب احضار و دستگیری او در دوم مرداد گشت. این دستگیری به حبس نینجامید و آزاد شد.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در پانزدهم مهر 1341 در هیئت دولت با واکنشهای فراوانی مواجه شد. دو روز پس از این تصویب نامه، امام خمینی طی تلگرافی به محمدرضا پهلوی آن را مخالف مذهب رسمی کشور قلمداد نموده و خواستار حذف آن از برنامههای دولتی و حزبی شد. بروز چنین اتفاقی باعث شد تا آیتالله طبسی که هنگام ورود به حوزه علمیه مشهد با حضور شهید حجتالاسلام نواب صفوی و سخنرانی پرشور او مواجه شده و تحت تأثیر ادبیات انقلابی او، به صف مبارزان پیوسته بود، پس از شهادت وی گمشده خود را در وجود امام خمینی بیابد. وی در این زمان، عرصه منبر را به صحنه مبارزات آشکار و مستقیم علیه دولت و رژیم شاهنشاهی تبدیل کرد. بخشی از سخنان صریح ایشان در این ایام، خطاب مستقیم به اسدالله علم و انتقاد از اقدامات او با اشاره به سرنوشت رضاخان در جزیره موریس بود. این درحالی بود که با شجاعتی مثال زدنی بر فراز منبر به تبلیغ منویات امام خمینی در مقابله با اقدامات اسلام ستیزانه رژیم شاهنشاهی، که مجری آن اسدالله علم بود، مشغول بود و مستمعین را به پایداری تا آخرین قطره خون فرا میخواند. سخنان ایشان ساواک خراسان را دچار عصبانیت نموده بود. با وجود این اداره کل سوم ساواک شرایط را برای دستگیری او مساعد نمیدانست. ولی رئیس ساواک خراسان که از فعالیتهای آیتالله طبسی به شدت عصبانی بود، خواستار کسب تکلیف از مرجع بالاتر این سازمان شد. در همین راستا نیز رئیس ساواک، که تیمسار حسن پاکروان بود، دستور داد تا آیتالله طبسی تحت مراقبت قرار گیرد و در صورت لزوم بعد از ماه رمضان در این باره اقدام شود.
با وجود صراحت دستور رئیس ساواک، مبنی بر دستگیری وی بعد از ماه رمضان، ساواک خراسان در روز هفتم بهمن 341 ، درست سه روز بعد از این که محمدرضا پهلوی به قم رفت و ضمن اهانت به علما و حوزههای علمیه از آنان به عنوان «ارتجاع سیاه» نام برد؛[9] آیتالله طبسی را دستگیر نمود و با این استدلال که «چون نگهداری وی در مشهد در ماه رمضان صلاح نیست» پس از یک دوره بازجویی[10] به اتهام «تحریک به قیام و آشوب و بلوا» به تهران اعزام کرد[11] تا در تاریخ 16 / 11 / 41 تحویل زندان قزل قلعه شود.[12]
زندان قزل قلعه با وجود مشکلات فراوانی که داشت به کانون دیگری برای فعالیتهای تبلیغی آیتالله طبسی تبدیل شد تا ضمن مذاکره با رئیس زندان و هماهنگی برای برگزاری نماز عید فطر دانشجویان و جوانانی را که در این موقع دستگیر شده و زندانی بودند را نیز با خود همراه نماید.[13]
بازجوئیهای صورت گرفته در تهران نتیجهای نداشت و همین مساله موجب شد تا در 11 / 12 / 1341 به مشهد بازگردانده شده[14] و سه روز پس از آن نیز آزاد گردد.[15]
شرایط حاکم بر کشور و برگزاری رفراندوم نمایشی در جریان تصویب لایحه انقلاب سفید و حوادث مترتب بر آن، موجب شد تا امام خمینی در پیامی خطاب به علماء و روحانیون، ضمن عرض تسلیت در باره این موضوع به جامعه مسلمین پیرامون به خطر افتادن اسلام هشدار دهد.
همین رهنمود کافی بود تا در روز دوم فروردین 1342 آیتالله طبسی بر فراز منبر در منزل آیتالله قمی سخنرانی کوبنده در حمایت از موضع امام در این باره و محکوم کردن سیاست آمریکا در طرح انقلاب سفید ایراد کند. چند ساعت پس از این سخنرانی، کمیسیون امنیت استان خراسان در ساعت هشت شب تشکیل جلسه داد و دستگیری مجدد وی را مورد تصویب قرار داد.[16] در این نوبت، آیتالله طبسی که از دستگیری خود اطمینان یافته بود به پنهانکاری روی آورد،[17]ولی این شیوه چندان دوامی نداشت و در شرایطی که بین مسئولین شهری از قبیل استاندار و رئیس شهربانی و رئیس ساواک در چگونگی برخورد با روحانیون اختلاف نظر وجود داشت و مساله تبعید آیتالله قمی نیز در دست بررسی و اقدام بود، وی در چهارم خرداد 1342 دوباره دستگیر گردید.[18] البته از گزارش سخنرانی هشتم خرداد ایشان در بیت آیتالله قمی، که چهار روز بعد از تاریخ اعلام این دستگیری به اداره کل سوم میباشد، چنین استنباط میگردد که ایشان، زمانی زیادی را در زندان نبوده است.[19]
هر چه سختگیریهای رژیم بیشتر میشد، صراحت لهجه آیتالله طبسی نیز افزایش مییافت تا جائی که به صورت علنی در سخنرانی خود اعلام نمود:
«من از سازمان امنیت باک ندارم و دو مرتبه هم زندانی شدهام و اگر برای مرتبه سوم هم زندانی بشوم، نمیترسم. ما با دولت مخالف نیستیم، فقط حرف ما این است، آنهائی که کرسینشین هستند، بایستی از روی احکام قرآن و دستورات دین عمل کنند.»[20]
پس از یورش به مدرسه فیضیه در دوم فروردین و متعاقب آن دستگیری شبانه امام خمینی در پانزدهم خرداد، و دستگیری و تبعید آیتالله قمی پیش آمد. پس از این اتفاقات، اولین اقدام در مشهد اعلام پنج روز عزای عمومی از سوی علما، تعطیلی نمازهای جماعت و بستن بازارها به منظور همدردی و اعلام انزجار از اقدامات ضد اسلامی رژیم پهلوی بود. مردم نیز با آتش زدن طاق نصرتهایی که برای ورود شاه آذین بسته شده بود، خشم خود را نشان دادند. وضعیت عمومی در مشهد به گونهای بود که استاندار خراسان، سید جلالالدین تهرانی عزل و سپهبد امیر عزیزی جایگزین او شد. در این اوضاع و احوال، گزارشی در خصوص چگونگی فعالیتهای آیتالله طبسی تهیه نگردید ولی پس از گذشت مدت کوتاهی، دوباره ساواک بر روی فعالیتهای ایشان تمرکز کرد. علت آن نیز از سر گرفته شدن سخنرانیهای وی بود. البته با وجود فشارهای شدیدی که در این زمان نسبت به او وجود داشت و تعهدی که از او گرفته شده بود،[21] وی همچنان بر بالای منابر به انتقاد از اوضاع کشور و رژیم پهلوی میپرداخت.
ساواک خراسان که از سخنرانیهای او به تنگ آمده بود، در گزارشی خطاب به اداره کل سوم وی را شخصی ناراضی خواند که باید درباره وی تصمیم قاطعی گرفته شود. بر همین اساس بنا بر نظر مرکز، دستگیری مجدد وی در دستور کار قرار گرفت و دادستانی لشکر خراسان، مدارک مستند و نوارهای سخنرانی ایشان در خانه آیتالله قمی را جهت تکمیل سابقه و استناد به «مدارک مستند و مدلل» برای تحت تعقیب قرار دادن او[22] درخواست نمود[23] و در تاریخ نوزدهم آذر نیز، دستگیری صورت گرفت.[24]
در همین ایام تشکل روحانیون مبارز خراسان برای هماهنگی بیشتر در مبارزات، ساماندهی شد.[25] امام خمینی در شانزدهم فروردین 1343 از حصر آزاد و راهی قم شد و آیتالله قمی نیز به مشهد بازگشت. چند روز پس از این آزادی، آیتالله طبسی در بیت آیتالله قمی و در حضور ایشان به منبر رفت و درباره مبارزات امام و وقایع 15 خرداد در قم و مشهد و از خودگذشتگیهای مردم و ایستادگی آنان تا پای جان سخن گفت.
همچنین آیتالله طبسی سه روز پس از سخنرانی امام خمینی پیرامون اعتراض و محکوم کردن سرمقاله روزنامه اطلاعات که در 18 / 1 / 43 منتشر شد و در آن جامعه روحانیت را حامی و همگام انقلاب سفید دانسته بود، به ایراد مطالبی در این خصوص پرداخت و به شدت این مساله را محکوم نمود. همین سخنرانی کافی بود تا دوباره دستگیری وی در دستور کار قرار گیرد.[26]
ولی قبل از اجرای دستور دستگیریش وی به همراه تعدادی از روحانیون و طلاب خراسانی برای دیدار با امام خمینی راهی قم شده بود.[27] وی در این دیدار به مدت 20 دقیقه در حضور امام خمینی سخنرانی نمود. البته عدم حضور او در مشهد مانع دستگیریش نشد و با انجام هماهنگیهای لازم بین ساواک خراسان و تهران و قم او در روز بیست و هشتم فروردین در ایستگاه راه آهن دستگیر و در بعدازظهر همان روز به تهران اعزام[28] و پس از یک شب بازداشت در ساواک تهران و انجام اولین بازجویی از وی توسط عمید، راهی زندان قزل قلعه شد.[29] در همان روز هم به نقل از ریاست ساواک دستور داده شد:
«نامبرده به مشهد اعزام و کمیسیون امنیت اجتماعی در مورد تبعید او اقدام و در این مورد با جناب آقای نخستوزیر نیز مذاکره نمودهاند»[30]
امام خمینی نیز پس از آگاهی از این دستگیری، بلافاصله به آیتالله شهابالدین اشراقی مأموریت داد تا مساله آزادی وی را پیگیری نماید[31] و پس از آن که پاسخ درستی به ایشان داده نشد، طی تلگرافی به آیتالله سیدحسن قمی نوشت:
«اطلاعی از آقای طبسی ندارم. به نظر میرسد دستهای مرموزی درصدد تحریک اعصاب هستند.»[32]
اولین بازجویی از آیتالله طبسی توسط منوچهری صورت گرفت و بازجوئی دوم، چهار روز بعد در 9 / 2 / 1343 صورت گرفت. این بازجوئیها نتیجهای نداشت و اصرار آیتالله طبسی در پیروی از مراجع تقلید راه هرگونه سوال اضافهای را بر منوچهری بست. همین موضوع موجب شد تا بازپرسیهای دادرسی ارتش نیز نتیجهای در محکومیت ایشان در بر نداشته و قرار بازداشت نامبرده به قید التزام عدم خروج از حوزه قضائی تهران تبدیل و از زندان آزاد گردد.[33] این درحالی بود که دستور داده شد تا از منبر رفتن ایشان ممانعت به عمل آید.[34] بازگشت به مشهد در روز شانزدهم مرداد و مراسم استقبال از ایشان و حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا محامی در فرودگاه، شکوهمند بود، به گونهای که تیمسار بهرامی، رئیس ساواک خراسان شخصاً راهی فرودگاه شد تا از هرگونه استقبال رسمی ممانعت به عمل آورد.[35]
تبعید امام خمینی
پس از تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343 به جهت اعتراض ایشان به تصویب کاپیتولاسیون و کشته شدن حسنعلی منصور نخست وزیر وقت و عامل تصویب کاپیتولاسیون در اول بهمن توسط اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی و اوجگیری دستگیریها، شرایط مبارزه دستخوش دگرگونی شد و سازماندهی مبارزات و پنهانکاری بیشتر در دستور کار قرار گرفت. آیتالله واعظ طبسی منزل خود را پایگاه سازماندهی روحانیون در مشهد قرار داد و ضمن پیگیری مستمر وضعیت امام در تبعید، سرنگونی رژیم شاه را به عنوان هدف اصلی مبارزات مطرح کرد. سازمان امنیت خراسان لحظهای از کنترل او غافل نبود؛ از این رو، به بهانه بررسی پرونده وی در گذشته در 1 / 9 / 1344 یعنی دو ماه بعد از تغییر محل تبعید امام از ترکیه به نجف اشرف، به دادگاه 202 ارتش فراخوانده شد[36] و به سه ماه حبس تأدیبی محکوم گردید؛[37] البته پس از پیگیریهای مکرر و تشکیل دادگاه تجدید نظر و مکاتبات مرتبط با آن مدت بازداشت قبلی به حساب محکومیت وی منظور گردید.[38]
با وجود این که ساواک خراسان به شدت مراقبت ایشان بود و ممنوع المنبر بودن او را کنترل مینمود، ولی او همچنان با آیتالله شهید سید محمدرضا سعیدی[39] و آیتالله سیدمحمود طالقانی[40] ارتباط داشت و شبکه توزیع اعلامیه در شهرهای استان را زیر نظر روحانیون مبارز در مشهد سازماندهی میکرد. حضور شخصیتهای مبارزی چون آیتالله سیدعلی خامنهای و شهید حجتالاسلام سیدعبدالکریم هاشمی نژاد در جریان این تشکل، یکی از نقاط قوت دوران مبارزات در مشهد به شمار میرفت که ساواک نسبت به نام و ارتباط آنان حساسیت بیشتری داشت.[41] آیتالله طبسی درباره چگونگی همکاری با این شخصیتها میگوید:
«چند ماه بعد که از زندان آزاد شدم، عزم خود را برای مبارزه با رژیم ستمشاهی جزمتر یافتم. خراسان به محوریت مشهد میتوانست کانون مبارزه با رژیم باشد و با وجود دو یار همراهم، پیمودن این مسیر چندان دشوار نمینمود. آیتالله سید علی خامنهای و سید عبدالکریم هاشمینژاد، دو محور دیگر مبارزه در مشهد بودند. ما سه نفر خیلی زود توانستیم محوری واحد در شرق کشور برای مبارزه تشکیل بدهیم. سید عبدالکریم هاشمینژاد سخنران قهاری بود، طنین صدای او میتوانست خون یخزده در شریان اجتماع را به جوش بیاورد؛ فریاد رسای او گوش خوابزدگان را کر میکرد و آیتالله سید علی خامنهای استاد مسلّم تعالیم اسلامی و اندیشههای دینی بود. درسهای او نوش داروئی بود که در کام خسته جوانان ایران زمین ریخته میشد و حیاتی دوباره به آنها میبخشید. من و برادرانم استاد خامنهای و شیخ عبدالکریم به زودی در خط اول مبارزه با رژیم ستمشاهی قرار گرفتیم و دستهای پلید رژیم هرگز نتوانست بین ما جدائی ایجاد کند.»[42]
از اقدامات دیگر آیتالله طبسی در نهضت امام خمینی در این دوران، تلاش برای همراه نمودن برخی از روحانیونی بود که در مورد مبارزه سستی و یا بیتوجهی از خود نشان میدادند. نمونهای از این تلاش در این گزارش چنین آمده است:
«روز 3 / 11 / 48 سید حسن ابطحی در منزل آیتالله میلانی اظهار مینماید «در ماه مبارک رمضان، شیخ عباس طبسی واعظ مرا به منزلش احضار نموده و قریب دو ساعت با من صحبت میکرد. مفاد اظهارات طبسی از این قرار بوده که به من میگفت: چرا تو ساکتی و حرف نمیزنی و مبارزه نمیکنی و اگر همین طور ساکت باشی، ما مجبوریم تو را بکوبیم، در نتیجه کسی با تو نماز نخواهد خواند. طبسی قریب دو ساعت از این حرفها میزد، که حاصلش تهدید من بود؛ من هم در پاسخ وی گفتم :من از اول هم کاری به این کارها نداشتهام و مانند شماها حرارتی به خرج نداده و حالا هم کاری ندارم، حتی با کارهای برادر زنم سید عبدالکریم هاشمینژاد موافق نیستم... من وظیفه شرعی خودم همین است که نماز بخوانم، منبر بروم، جلسه بحث و انتقاد دینی داشته باشم، چند نفر جوان را هدایت کنم و کار شما و اعمال شما مورد قبول و پسند من نیست و با شما و هاشمینژاد هیچ وقت هم صدا نمیشوم.»[43]
در سنگر تدریس
ممانعت از سخنرانی و ممنوع المنبر شدن هرگز مانع فعالیتهای او نشد و در عوض کرسی تدریس را به منبری دیگر تبدیل کرد و با تربیت طلبهها به ترویج و تبلیغ تفکر امام خمینی پرداخت. به موازات تصویب «لایحه حمایت از خانواده» در مجلس شورای ملی به همراه شهید حجتالاسلام هاشمینژاد در تدارک نامهنگاری به مراجع تقلید برای مخالفت با آن برآمد،[44] و در زمانی که انتخابات فرمایشی مجلس شورای ملی از رسانهها تبلیغ میشد، در مدرسه نواب علیه رژیم به افشاگری پرداخت. در واقع این مساله باعث شد تا ساواک طی گزارشی اظهارات وی را در جلسات درس تحریکآمیز بداند و ضمن جلوگیری از تدریس، مجدد وی را به ساواک احضار کند.[45] با این وجود ایشان در کنار آیتالله خامنهای علاوه بر تربیت طلاب انقلابی و مبارز، تأسیس مدرسههای مستقل را با همفکری و همکاری آیتالله بهشتی مورد توجه قرار داد.[46]
تلاش برای مرجعیت امام خمینی
با رحلت آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم در دوازدهم خرداد 1349 و شهادت آیتالله سید محمدرضا سعیدی در زندان قزل قلعه، تشکل روحانیون مبارز خراسان تصمیم گرفت تا ضمن تبلیغ برای گسترش مرجعیت امام[47] به سازماندهی مبارزات علیه رژیم شاه به وسیله تعطیلی دروس حوزههای علمیه مشهد و نمازهای جماعت بپردازد. همچنین در این دوران برخی از پیروان امام خمینی به صورت سربسته و پنهانی به ترویج ایشان دست زدند. آیتالله طبسی هم در این رابطه به صورت صریح و آشکار اقدام میکرد.
این اقدامات سبب شد تا در سی و یکم خرداد دستور دستگیری وی، آیتالله خامنهای، حجتالاسلام محامی و حجتالاسلام سید محمود مجتهدی صادر شود.[48] ایشان که از تعقیب خود برای دستگیری اطلاع یافته بود، مدتی را به زندگی مخفی پرداخت و تلاش ساواک حتی با کنترل منزل اقوام و منسوبان وی نتیجهای نداشت، تا این که پس از گستردهتر شدن چتر امنیتی نیروهای امنیتی و انتظامی بالاخره در حدود سه ماه بعد، دستگیر شد.[49] ولی احمد شیخان رئیس وقت ساواک خراسان با این استدلال که این اقدام نتیجه مثبتی نداشته و بیشتر موجب معروف و مشهور شدن او میشود عدم اجرای حکم و تعلیق آن را خواستار شد.[50] اما این نظریه دوام چندانی نداشت و شش ماه بعد، پس از این که گزارش چگونگی راهنمایی طلاب توسط ایشان در جریان مبارزه به ساواک رسید،[51] دستور احضار وی داده شد.[52]
سال بعد نیز تدریس در مسجد ملاهاشم، که متضمن تبلیغ امام بود از یک سو[53] و تلاش برای متشکل نمودن دیگر روحانیون در شرایطی که حرکتهای مسلحانه نیز در گوشه و کنار کشور آغاز شده بود، از دیگر سو[54] احضار دوباره ایشان را به دنبال داشت.[55] پس از آن اداره کل سوم نیز جمعآوری «مدارک مستند و غیر قابل انکار» علیه ایشان را خواستار گردید.[56]
مراسم بزرگداشت شهدای سال 1342 در خرداد 1354
برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای 15 خرداد 1342 در بیشتر شهرهای ایران شور و حال دیگری داشت. این مراسم در قم و در مدرسه فیضیه با تظاهرات و شعارهای انقلابی همراه بود و به خاک و خون کشیده شد. بازتاب این حرکت در مشهد نیز تعطیلی حوزههای علمیه را در پی داشت که در ادامه ساواک با انتساب این تحرکات به آیتالله طبسی دستور دستگیری وی را صادر کرد.[57] و نهایتا پس از محاکمه در تاریخ 31 / 3 / 1354 به 18 ماه حبس محکوم گردید.[58]
فعالیت در زندان تا پیروزی انقلاب اسلامی
وی از درون زندان نیز به وسیله همسرش با مبارزان در ارتباط بود و در هنگام ملاقاتها و به صورت پنهانی نامههایی را که برای مبارزان نوشته بود به همسرش تحویل میداد و بدین ترتیب مبارزات خود را پی میگرفت. اما در یکی از این ملاقاتها هنگام رد و بدل نمودن نامه، پلیس زندان متوجه شد و یکی از دست نوشتههای ایشان کشف گردید. از قضا در همین زمان، معلوم شد که در بازرسی زمان دستگیری، هیچگونه مدرکی به وسیله نیروهای ساواک کشف نشده و به همین دلیل منزل وی دوباره تحت بازرسی قرار گرفت. یافتن چندین جلد کتاب که از نظر حکومت مضره تلقی میشد و یک برگ نامه مشکوک از طرف دو طلبه که از سیدعباس طبسی خواسته بودند با نام مستعار آقازاده با آنان مکاتبه کند موجب شد تا بازجویی از ایشان از سر گرفته شد.
همین امر سبب شد با وجود پایان یافتن مدت محکومیت او در 22 / 9 / 55 ساواک مشهد «با توجه به مدارک مکشوفه از منزل وی آزادی او را به مصلحت نداند»[59]و دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی در 25 / 9 / 1355 قرار بازداشت موقت دوباره ایشان را صادر نمود.[60] اگرچه پس از آن کش و قوسهایی در جریان پرونده پیش آمد که در نهایت 37 روز بعد از موعد مقرر آزاد شد.[61]
پس از آزادی از زندان و انجام دید و بازدیدهایی که از چشم منابع ساواک پنهان نبود، فعالیتهای ایشان نیز از سر گرفته شد. سازماندهی طلبههایی که در جریان نهضت امام خمینی به فعالیت مشغول بودند[62] از جمله اولین اقدامات در این راستا بود. این امر موجب شد تا پرویز ثابتی مقام ارشد ساواک دستور نفوذ ساواک خراسان در طرفداران امام خمینی برای از هم پاشیدن آنها را بدهد.
دیگر اقدامات
همزمان با شهادت آیتالله حاج آقا سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356 در نجف، سیل تلگرافهای تسلیت از سوی مراجع، علما و روحانیون به سوی نجف سرازیر شد. از بین علمای مشهد آیتالله طبسی یکی از روحانیونی بود که پس از این واقعه جلسه تدریس وی در مسجد ملاهاشم به کانون افشاگری علیه رژیم شاهنشاهی مبدل شد[63] و خانهاش محل سازماندهی برای برپایی مراسم چهلمین روز درگذشت حاج آقا مصطفی گشت. از آن جا که مراسم بزرگداشت شهید آیت الله حاج آقا مصطفی محل تجلیل از مقام امام خمینی بود محمدرضا پهلوی و درباریان را دچار وحشتی مضاعف نمود و سبب شد تا رژیم پهلوی مخدوش نمودن چهره روحانیت و حوزههای علمیه و اهانت به امام خمینی را در دستور کار خود قرار دهد. انتشار مقاله «ارتجاع سرخ و سیاه در ایران» در هفدهم دی در روزنامه اطلاعات یکی از این اقدامات در این زمینه بود.
انتشار این مقاله واکنشهای بسیاری را به همراه داشت و موج اعتراضات زنجیرهای را در شهرهای مختلف از جمله قم و مشهد به راه انداخت و سبب تعطیلی حوزههای علمیه این شهرها شد. البته این اعتراضات به خشونت کشیده شد و کشتار مردم را در پی داشت و به دنبال آن نمازهای جماعت به مدت یک هفته تعطیل شدند. این حرکت در مشهد، پس از تماس تلفنی آیتالله شهید دکتر سیدمحمدحسینی بهشتی با آیتالله طبسی عملی گردید.[64] در این زمان آیتالله طبسی به همراه سیدعبدالکریم هاشمینژاد برای دیدار با آیتالله خامنهای که به ایرانشهر تبعید شده بود، راهی آن دیار شد[65] و پس از بازگشت مقدمات برگزاری مراسم چهلم شهدای قم را مهیا نمود و اقدام به تهیه و انتشار اعلامیههای مختلف از جمله تحریم عید نوروز[66]، اعلامیه چهلم شهدای قیام تبریز[67] و برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای قیام یزد[68] نمود. این فعالیتها موجب شد تا پرویز ثابتی به ساواک مشهد دستور دهد تا مدارک و مستنداتی درباره وی جمعآوری شده و به موجب همین مدارک ایشان را دستگیر کنند. اما با توجه به شرایط کشور در خردادماه 1356 قرار بازداشت وی به «قرار التزام عدم خروج از حوزه قضائی خراسان به قید وجه التزام به مبلغ یکصد هزار ریال» تبدیل و او آزاد شد.[69] با این حال آیتالله طبسی دست از مبارزه بر نداشت و همچنان به نوشتن اعلامیههای مختلف به همراه دیگر علما و روحانیون مبارز مشهد،[70] برپائی تظاهرات و مراسم بزرگداشت به مناسبتهای گوناگون[71] و تحصن در بیت آیتالله سیدعبدالله شیرازی به مناسبت تعرض نیروهای نظامی به تظاهرات زنان و دستگیری برخی از آنان[72] مبادرت ورزید. به همین خاطر مدتی بعد با معرفی وی به عنوان یکی از مسببین ناآرامیها در مشهد دستگیری وی امری ضروری تشخیص داده شد[73] و حکم آن صادر گردید.[74] ولی شرایط کشور به گونهای بود که امکان این دستگیری وجود نداشت.
این دوران مصادف با تبعید امام از عراق به فرانسه بود. از جمله افرادی که در این موقع با پاریس در تماس بود و رهنمودها و اعلامیههای امام خمینی را بدون واسطه دریافت مینمود، آیتالله طبسی بود.[75] اقدامات ایشان سبب شد تا در جلسه شورای تأمین استان خراسان در 27 / 8 / 57 دستور دستگیری وی به همراه 7 نفر دیگر از وعاظ، توسط فرمانداری نظامی صادر شود. اگرچه باز هم به علت شرایط موجود در کشور و ضمن هماهنگی با مدیرکل اداره سوم ساواک «دستگیری نامبردگان به بعد موکول گردید»[76] اما دریافت گزارش فعالیتهای انقلابی در استان خراسان و خصوصاً در شهر مشهد موجب شد تا اداره کل سوم ساواک در دستوری «خیلی فوری» خواستار دستگیری تعدادی از انقلابیون از جمله آیتالله طبسی شود لکن اختلاف موجود در بین اعضای شورای تأمین استان موجب شد تا ساواک مشهد از بیم وقوع اعتصاب و تظاهرات به دنبال دستگیری آنان این امر را به تعوبق بیاندازد.
این مساله همزمان با گسترش فعالیتهای آیتالله طبسی در منزلش و سازماندهی مردم برای انجام تظاهرات بود. ضمن آن که در یکی از این تظاهرات در چهاردهم آذر و سخنرانی ایشان، مردم مجسمه شاه را کندند و عکس خمینی را به ماشینها و تانکها چسباندند.[77] پنج روز بعد هم وی در اجتماع تظاهراتکنندگان در اطراف حرم مطهر امام رضا (ع) به ایراد قطعنامه پرداخت.
پس از این حرکت، که شکستی بزرگ برای نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی محسوب میشد، چماقداران رژیم در 23 آذر 1357 به بیمارستان امام رضا (ع) حمله کردند که موجب شهادت و مجروح شدن عدهای از مردم شد. آیتالله طبسی به همراه آیتالله خامنهای و دیگر روحانیون انقلابی شهر برای مقابله با این حمله به سازماندهی مشغول شدند.[78] همچنین این اقدام تحصن جامعه روحانیت مشهد در محل بیمارستان را به دنبال داشت[79] و این روز را به عنوان نقطه عطفی در جریان انقلاب اسلامی ماندگار کرد. چند روز بعد از این واقعه نیز کنترل شهر به دست نیروهای انقلابی افتاد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی حفظ و برقراری امنیت در کشور، یکی از اقدامات اساسی و اولیه بود که این مهم در مشهد توسط آیتالله طبسی با تشکیل کمیتههای مردمی صورت گرفت. هنوز سه روز از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که امام خمینی در حکمی ایشان را به عنوان سرپرست آستان قدس رضوى منصوب کرد. آیتالله طبسی علاوه بر این، فعالیتهای مهمی چون شرکت در مجلس خبرگان قانون اساسی در سال 1358، عضویت در دورههای مختلف مجلس خبرگان و همچنین عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز بر عهده داشت. پس از رحلت امام خمینی حکم سرپرستی ایشان در آستان قدس رضوی از سوی مقام معظم رهبری مورد تنفیذ قرار گرفت. در دوران جنگ تحمیلی حمایت از رزمندگان اسلام و شرکت در جبهههای نبرد و بازسازی شهر جنگزده هویزه از اقدامات دیگر ایشان بود که از سوی امام به عنوان «پیشنهاد مسرّت بخش» از آن یاد شد.[80]
در عین حال خدمات وی در آن روزها از چشم دشمنان انقلاب به دور نماند و در بحبوحه ترور رهبران و شخصیتهای تأثیرگذار در سراسر کشور ترور او نیز در دستور کار قرار گرفت. اما این سوءقصد ناکام ماند. پس از این سوءقصد امام خمینی در پیامی خطاب به ایشان نوشت:
بسمه تعالى
مشهد مقدس. جناب حجتالاسلام آقاى طبسى، تولیت محترم آستان قدس رضوى، دامت افاضاته
خداوند تعالى را شکر که توطئه جنایتکارانه منحرفان از اسلام در باره جنابعالى خنثى شد و خداوند را سپاس که هر روز این جنایتکاران ورق سیاهى بر اوراق جنایت خود مىافزایند و اکنون که به خواست خداى تعالى دستشان از هر جا کوتاه و هر گروهى از آنان گروه دیگر را لعن مىکند و از رسیدن به آنچه در خیال خود به آرزوى آن بوده اند، مأیوس شدهاند، چاره اى جز خرابکارى براى اظهار وجود ندارند که آن هم برایشان جز رسوایى در پى ندارد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت جنابعالى و سایر متعهدان به اسلام و خدمتگزاران به جمهورى اسلامى را خواستارم.
و السلام علیکم و رحمه الله
30 بهمن 61
روحالله الموسوی الخمینى[81]
وجود پرتلاش آیتالله طبسی در مشهد مقدس، به عنوان نماینده ولی فقیه و تولیت آستان قدس رضوی در طول سه دهه گذشته، منشأ خدمات و آثار فراوانی بوده است که بازسازی تمام عیار حرم مطهر و اطراف آن، توسعه روضه منوره، احداث صحن جمهوری اسلامی، صحن جامع، صحن قدس و رواقهای دارالولایه، دارالهدایه، دارالرحمه، دارالحکمه، ساختمان جدید کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد و دانشگاه علوم رضوی و دانشگاه امام رضا (ع) و احداث زیرگذر اطراف حرم، بخشی از آن است.
رحلت
آیتالله عباس واعظ طبسی که از ۷ اسفند به دلیل مشکلات تنفسی در بیمارستان امام رضا (ع) مشهد بستری شده بود، با وخیمتر شدن حال عمومی در ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ درگذشت. رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران بر پیکر وی نماز خواند و در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد. در پی درگذشت این عالم مجاهد و یار صادق انقلاب، رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کردند. متن پیام رهبر معظم انقلاب بدین شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
«با تأسف و اندوه خبر درگذشت عالم مجاهد و یار صادق انقلاب جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ عباس واعظ طبسی رحمةاللهعلیه را دریافت کردم. ایشان برادری همدل و همزبان برای اینجانب و مریدی صَدیق برای امام راحل و خدمتگزاری پایدار و سختکوش برای انقلاب بودند. از نخستین طلیعههای مبارزات نهضت اسلامی، مشهد مقدس شاهد حضور شجاعانه و اثرگذار این روحانی محترم در عرصههای پرخطر و قبول دشواریهای آن بود و این حضور صریح و صادقانه تا آخرین روزهای مبارزات ملت ایران ادامه یافت. پس از انقلاب، اعتماد امام بزرگوار به ایشان منشأ کسب افتخار تولیت و خدمت به آستان مبارک رضوی علیهآلافالتحیة و السلام شد و خدمات بیسابقه به این آستان مقدس با همت و عزم راسخ ایشان شکل گرفت و امید است که توجهات آن حضرت شامل حال این خدمتگزار با اخلاص گردد. موضع انقلابی و وفاداری به آرمانهای نظام اسلامی و مجاهدت در این مسیر دشوار که غالباً بدون تظاهر انجام گرفته است، خود فصل دیگری از زندگی این روحانی عالیقدر است. اکنون با فقدان ایشان اینجانب برادر مهربان و همسنگر دوران غربت و شدت پیش از انقلاب و همکار سختکوش سالهای پس از انقلاب را از دست داده و از خداوند رحیم پاداش شایسته و غفران و رضوان الهی را برای ایشان مسألت میکنم. به خاندان مکرّم و بازماندگان ایشان به ویژه همسر صبور و نیکاندیش و فرزندان محترم صمیمانه تسلیت عرض میکنم و صبر و اجر برای آنان مسألت مینمایم».[82]
سیدعلی خامنهای
۱۴ اسفند ماه ۱۳۹۴
[1] . سند گزارش اطلاعات داخلی 14 / 7 / 43، یاران امام به روایت اسناد ساواک (55) آیت الله عباس واعظ طبسی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1394، ص 182.
[2] . فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی (ره)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 462.
[3] . روایتی متفاوت از زندگی آیت الله عباس واعظ طبسی، ویژه نامه حرم، آبان 1389 اداره کل روابط عمومی آستان قدس رضوی.
[4] . سند شماره: 3026 / م الف 11- 25 / 4 / 40 ، از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک (55) آیت الله عباس واعظ طبسی، بخش اسناد، ص 5.
[5] . همان، سند گزارش مأمور ویژه کشمیری، 22 / 4 / 40، ص 6.
[6] . همان، سند شماره: 231- 17 / 5 / 40 ، ص 9.
[7] . همان، سند شماره: 222- 15 / 5 / 40، ص 7.
[8] . همان، سند شماره: 3500 / م الف 11- 2 / 4 / 41 ، ص 18.
[9] . روزشمار تاریخ ایران، ج 2، ص 150.
[10] . سند شماره: 8644- 7 / 11 / 41 از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک (55) آیت الله عباس واعظ طبسی، ص 30.
[11] . همان، سند شماره: 9436 / م الف 11- 15 / 11 / 41 و سند شماره: 8976- 16 / 11 / 41، همان، بخش اسناد، ص 39 و 36.
[12] . همان، سند شماره: 1164- 29 / 11 / 41 ، ص 44.
[13] . همان، سند گزارش اطلاعات داخلی- 3 / 1 / 42 ، ص 56.
[14] . همان، سند شماره: 1238- 14 / 12 / 41 ، ص 45.
[15] . همان، سند شماره: 10623 / م الف 11- 16 / 12 / 41 ، ص 46.
[16] . همان، سند صورت جلسه – 2 / 1 / 42، ص 53.
[17] . همان، سند شماره: 1023 / م الف 11- 7 / 1 / 42، ص 59.
[18] . همان، سند شماره:2658 – 4 / 3 / 42، ص 60.
[19] . همان، سند گزارش اطلاعات داخلی- 9 / 3 / 42 ، ص 63.
[20] . همان، سند گزارش اطلاعات داخلی- 9 / 3 / 42.
[21] . همان، سند شماره: 6082 / 5- 31 / 4 / 42 ، ص 87.
[22] . همان، سند شماره: 6991 / م الف 11- 22 / 7 / 42، ص 101.
[23] . همان، سند شماره: 1504 / داد- 6 / 6 / 42 ، ص 95.
[24] . همان، سند شماره: 1904 / 1- 19 / 9 / 42 ، ص 111.
[25] . همان، سند گزارش اطلاعات داخلی – 15 / 12 / 42 ، ص 115.
[26] . همان، سند شماره: 2541 / 9 ه- 24 / 1 / 43 ، ص 121.
[27] . همان، سند شماره: 192 / ق م- 30 / 1 / 43 ، ص 143.
[28] . همان، سند شماره:393- 29 / 1 / 43 ، ص 137.
[29] . همان، سند شماره: 6516 / 321- 29 / 1 / 43 ، ص 133.
[30] . همان، سند شماره: 1601 / 20 الف – 29 / 1 / 43 ، ص 135.
[31] . همان، سند شماره: 162 – 28 / 1 / 43، ص 131.
[32] . همان، سند شماره: 2165 / 20 الف- 6 / 2 / 43، ص 153.
[33] . همان، سند شماره: 2965 / 29343 / 7 / 11- 13 / 5 / 43 ، ص 171.
[34] . همان، سند شماره: 9145 / 9 ه- 31 / 6 / 43 ، ص 182.
[35] . همان، سند شماره: 210- 17 / 5 / 43 ، ص 175.
[36] . همان، سند شماره: 118- 1 / 9 / 44، ص 193.
[37] . همان، سند شماره:5310 / 1713- 2 / 12 / 44، ص 202.
[38] . همان، سند شماره: 39483- 7 / 4 / 45 ، ص 208.
[39] . همان، سند شماره: 6248 / 9 ه – 12 / 7 / 48 ، ص 252.
[40] . همان، سند شماره: 17695 / 20 ه 3 – 15 / 10 / 48، ص 254.
[41] . همان، سند شماره: 84458 / 316 – 14 / 9 / 47 ، ص 236.
[42] . ویژه نامه حرم، آبان 1389، اداره کل روابط عمومی آستان قدس رضوی.
[43] . سند شماره: 8949 / 9 ه – 19 / 11 / 48 از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک (55) آیت الله عباس واعظ طبسی، ص 257.
[44] . همان، سند شماره: 11240 / ه 1 – 17 / 12 / 45، ص 215.
[45] . همان، سند شماره: 10958 / ه 1 – 8 / 11 / 46، ص 228.
[46] . همان، سند شماره: 8925 / 9 ه – 27 / 3 / 52 و سند شماره: 9659 / 9ه – 31 / 5 / 52، ص 331 و 334.
[47] . همان، سند شماره: 10774 / ه 1 – 24 / 3 / 49 ، ص 265.
[48] . همان، سند شماره:10859 / ه 1 – 31 / 3 / 49، ص 275.
[49] . همان، سند شماره: 64-15- 57 – تاریخ : 21 / 6 / 49 ، ص 297.
[50] . همان، سند شماره:11798 / ه 1- 26 / 6 / 49، ص 302.
[51] . همان، سند بدون شماره: 30 / 1 / 50 ، ص 313.
[52] . همان، سند شماره: 10862 / ه 1 – 3 / 2 / 50، ص 314.
[53] . همان، سند شماره: 27-30-57- 19 / 1 / 51 ، ص 319.
[54] . همان، سند شماره: 7770 / 9 ه – 9 / 3 / 51 ، ص 320.
[55] . همان، سند شماره:7772 / ه 1 – 9 / 3 / 51 ، صفحه پیشین.
[56] . همان، سند شماره: 4348 / 312 – 30 / 4 / 52 ، ص 332.
[57] . همان، سند شماره: 1964 / 312 – 29 / 3 / 54 ، ص 363.
[58] . همان، سند شماره: 13324 / 66 / 401 – 9 / 10 / 54، ص 394.
[59] . همان، سند شماره: 31197 / 19298 / 12- 1 / 9 / 2535 و سند شماره: 4625- 16 / 9 / 2535، ص 403.
[60] . همان، سند قرار تامین 25 / 9 / 2535 ، ص 406.
[61] . همان، سند شماره: 22260 / ه 1 – 16 / 11 / 35، بخش ضمائم، ص 653.
[62] . همان، سند شماره: 22793 / 9 ه 1 – 28 / 12 / 35 ، ص 415.
[63] . همان، سند شماره: 27-30-57- 16 / 8 / 2536، ص 428.
[64] . همان، سند شماره: 9938 / ه 1 – 24 / 10 / 2536 ، ص 436.
[65] . همان، سند شماره: 10180 / ه 1 – 11 / 11 / 2536 ، ص 440.
[66] . همان، سند شماره:10755 / ه 1- 25 / 12 / 2536 ، ص 449.
[67] . همان، سند شماره: 5239 / 9 ه 1- 21 / 1 / 2537، ص 455.
[68] . همان، سند شماره: 5258 / 9 ه 1- 21 / 1 / 2537، 456.
[69] . همان، سند شماره: / 923 / 66 / 401- 22 / 3 / 2537، ص 475.
[70] . همان، سند شماره:7550 / ه- 2 / 6 / 2537 از و سند شماره: 7699 / 9 ه 1- 8 / 6 / 57، ص 491 و 494.
[71] . همان، سند شماره:7705 / 9 ه 1- 9 / 6 / 57، ص 496.
[72] . همان، سند شماره: 7449 / 9 ه 1- 26 / 5 / 37 ، ص 488.
[73] . همان، سند شماره:7844 / 9 ه – 14 / 6 / 57 ، ص 505.
[74] . همان، سند شماره: 7907 / ه 1 – 17 / 6 / 57، ص 510.
[75] . همان، سند شماره:20477 / 9 ه 1 – 8 / 8 / 57 و سند شماره: 20404 / ه 1 – 30 / 8 / 57، ص 523 و 533.
[76] . همان، سند شماره: 20857 / ه 1 – 27 / 8 / 57، ص 532.
[77] . همان، سند شماره: 21234 / 9ه 1 – 16 / 9 / 57 ، ص 575.
[78] . همان، سند شماره: 21403 / ه 1 – 21 / 9 / 57 ، ص 589.
[79] . همان، سند بدون شماره – 26 / 9 / 57 ، ص 605.
[80] . صحیفه امام، ج 16، ص 256.
[81] . همان، ج 17، ص 338.
[82] . . سایت آیتالله خامنهای، 14 / 12 / 1394.
آیتالله عباس واعظ طبسی
آیتالله عباس واعظ طبسی
آیتالله عباس واعظ طبسی
آیتالله عباس واعظ طبسی
مراسم عمامهگذاری طلاب توسط آیتالله واعظ طبسی
آیتالله واعظ طبسی، شهید آیتالله دکتر محمد مفتح
آیتالله واعظ طبسی در کنار آیتالله ربانی املشی و تیمسار قاسمعلی ظهیرنژاد
آیتالله واعظ طبسی، شهید آیتالله دکتر سید محمد بهشتی
شهید سپهبد صیاد شیرازی، آیتالله واعظ طبسی
از راست: نفر سوم دکتر حسن غفوریفرد، شهید محمدعلی رجایی، آیتالله واعظ طبسی، شهید حجتالاسلام سیدعبدالکریم هاشمینژاد
شهید آیتالله سید عبدالکریم هاشمینژاد، آیتالله واعظ طبسی، شهید تیمسار ولیالله فلاحی
آیتالله واعظ طبسی، آیتاللهالعظمی خامنهای، شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد، حجتالاسلام مهدی نوغانی، آیتالله میرزا جوادآقا تهرانی
آیتالله واعظ طبسی، شهید حجتالاسلام محمدجواد باهنر
شهید حجتالاسلام سیدمحمدباقر حکیم، آیتالله واعظ طبسی
آیتالله واعظ طبسی در کنار شهید حجتالاسلام محمدجواد باهنر، شهید محمدعلی رجایی و شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد
حجتالاسلام سیداحمد خمینی، آیتالله العظمی خامنهای، شهید آیتالله سیدمحمد بهشتی، شهید حجتالاسلام محمدجواد باهنر، آیتالله واعظ طبسی، آیتالله موسوی اردبیلی
از چپ: نفر سوم شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد، دکتر حسن غفوریفرد، آیتالله واعظ طبسی، شهید آیتالله دکتر سید محمد بهشتی
آیتالله محمد امامی کاشانی، آیتالله ربانی املشی، آیتالله واعظ طبسی
آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی، آیتالله واعظ طبسی
آیتالله محمدرضا مهدویکنی، آیتالله واعظ طبسی
آیت الله واعظ طبسی درکنار آیت الله العظمی خامنه ای
شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی، آیتالله واعظ طبسی، دکتر حسن غفوریفرد
آیت الله محمد امامی کاشانی، آیت الله العظمی خامنه ای، آیت الله مجتبی تهرانی، آیت الله واعظ طبسی
آیتالله واعظ طبسی، شهید محمدعلی رجایی
تعداد مشاهده: 19946