شهید سیداسدالله لاجوردی
سال انتشار: 1377
تعداد صفحات: 443
شابک: 964-5645-00-x
قیمت: 14000 ریال
شهید سید اسدالله لاجوردی تدوین: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ناشر: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات چاپ اول، مهرماه 1377 کتاب «شهید اسدالله لاجوردی» ششمین کتاب از مجموعه کتابهای «یاران امام به روایت اسناد ساواک» است که به تازگی از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات در تیراژ 5000 نسخه منتشر شده است. ناشر در مقدمه ای بر این کتاب نوشته است: «و اینک ناخواسته ششمین کتاب از مجموعه آثار یاران امام به روایت اسناد ساواک» را با انتشار اسناد مبارزات شهیدی جاوید از سلاله پیامبر مکرم اسلام به نام سید اسدالله لاجوردی تقدیم علاقه مندان به تاریخ سیاسی معاصر ایران مینماییم. هر چند که این اسناد توان انعکاس عظمت روحی یاران امام را ندارد اما برگ برگ آن میتواند بخشی از حقایق پنهان را آشکار نماید و تصویری از مقاومت و سازش ناپذیری را به خواننده ارائه کند; برگ برگی که حکایت از عمری اسارت در زنجیر ستم و جهاد در راه عقیده را فراروی هر جویندة حقیقت قرا میدهد. شرح احوال این سندها را بایستی از سلولهای تنگ و تاریک زندانهای مخوف عصر پهلوی (قصر، قزل قلعه، قزل حصار، اوین و زندان شهربانی مشهد) جست. در این کتاب، اسناد به ترتیب تاریخی چیده شده و بجز اسناد تکراری، تمامی اسناد پروندههای شهید لاجوردی آورده شده است. در میان اسناد پروندة شهید لاجوردی دو مجموعة دستنویس تحت عنوان تفسیر آیه 5 سورة قصص (و نرید ان نمن علیالذیناستضعفوا فیالارض...) و یادداشتهای پراکنده بود که این تفسیر در وقت دیگری منتشر خواهد شد و یادداشتهای روزانه با عنوان دست نوشته ها در پایان اسناد آمده است. این دست نوشته ها را شهید لاجوردی در سالهای 50 ـ 51 در زندان نوشته است و سپس به چنگ ساواک افتاده و در پروندة کلاسه 13249 با نام سید اسدالله لاجوردی بایگانی شده است. این دست نوشته ها بدون کمترین تغییر در آنها با حروف چینی و صفحه آرایی موزونی در ادامة اسناد ساواک در این کتاب آمده است. بخش پایانی این کتاب علاوه بر فهرست اعلام، دارای ضمیمه هایی است. این ضمیمه ها شامل دو بخش است; بخش اول اسنادی است که در حاشیة سندهای دیگر به عنوان کنارورقی تهیه شده است و بخش دوم تصویر یادداشتهای زندان میباشد. در انتهای کتاب نیز عکسهایی از شهید سید اسدالله لاجوردی چاپ شدهاست. در بخشی از آغاز این کتاب تحت عنوان «بجای زندگینامه» دربارة شهید لاجوردی آمده است: «در دورانی که انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده و ملت قهرمان ایران آمادة پذیرایی از یار سفرکرده، گردیده بودند در کمیتة استقبال از امام که همواره به او عشق می ورزید و از ابتدای مبارزه حضرتش، با او پیمان همراهی بسته بود ـ دارای فعالیتهای گسترده ای بود و به امید و آرزوی دیرینة خود رسیده بود. او که سالها در سیاه چالهای زندان به شوق چنین روزی آیة «و نرید ان نمن...» را به تفسیر نشسته بود، اکنون تفسیر عملی آن را به چشم می دید و این دیدار، برای او که به امید این روز شکنجه ها دیده و ساعت شماری کرده بود از ویژگی خاصی برخوردار بود. امام آمد و انقلاب پیروز شد و بعد از این همه رنج و سختی، یکی از سخت ترین مسئولیتها بر شانه های مقاوم او نهاده شد و او با طیب خاطر از آن استقبال کرد، چرا که نظر حضرت امام (ره) و شهید بهشتی بر این تعلق گرفته بود و سید تابع محض و بیچون و چرای ولایت بود. مسئولیت دادستانی انقلاب اسلامی، مسئولیتی نبود که در آن دوران هرکسی توان اجرای آن را داشته باشد. وی با روشن بینی و درایت خاص در جایگاه خویش قرار گرفت. اقدامات سید در دورانی که منافقین کوردل داعیة انقلاب را داشتند بر هیچ کس پوشیده نیست. کار طاقت فرسا و شبانه روزیِ او، باعث شد تا توطئه خنثی و چشم فتنه کور شود. در زمان تصدی مسئولیت زندانها برخورد او با فریب خوردگان خط نفاق، به گونه ای بود که بسیاری از آنان که دارای ضمیری پاک بودند، به دامان اسلام بازگشتند و هدایت خود را رهین روشنگریها و برخوردهای صمیمانه و پدرانة سید اسدالله لاجوردی میدانستند. اینان از جوانانی بودند که از دامان اسلام با تزویر و ریا به سوی منافقین رفته بودند و سید با باز گرداندن آنان به آغوش پر مهر خانواده و اسلام، جبهة نفاق را روزبه روز خالی تر کرد. از این رو کینة سیاه دلان منافق بیش از پیش شد. از جمله ابتکارات این شهید سعید در زمان تصدی مسئولیتهای خود، ایجاد کارگاههای مختلف در محیط زندان بود تا از این رهگذر هم زندانیان، در حرفههای مورد علاقة خود ماهر و متبحر شوند تا پس از آزادی، فن و حرفه دستمایة معاش آنان گردد و هم از عایدی تولیدات زندان حقوقی مکفی دریافت کنند. او در آخرین ملاقات خود با حجةالاسلام والمسلمین محمدجواد حجتی کرمانی مژدة ریشه کن شدن بیسوادی را در میان زندانیان داده بود. منافقین بارها کمر به قتل او بستند ولی هر بار مشیت الهی بر این تعلق میگرفت که سید بماند تا در انجام مسئولیتهای الهی، با کوله باری از اخلاص و پاکی، سنگرهای موفقیت را یکی پس از دیگری فتح نماید. یک بار به قصد شهادت رساندن او، حرکت کردند ولی قرعه به نام شهید بزرگوار محمد کچویی افتاد. این بار فارغ از تمامیِ مسئولیتهای ظاهری، با قلبی آکنده از محبت به ولایت فقیه و سپاسگزاری به درگاه ایزد منان به واسطة وجود سایة ولایت بر سر ملت ایران در کمال سادگی به کسب و کار خویش مشغول شد... آری آن روزها اهالی محله، کسبة بازار تهران سید اسدالله لاجوردی را دیدند که با دلی آرام و لبی خندان، سوار بر مرکب رهوار خود (دوچرخه) عازم محل کسب خود است و منافقین کوردل در کمین نشسته، مترصد حضور او بودند تا با شهادت رساندن سید، انتقام سالهای افشاگری، روشنگری و مبارزه با خط نفاق را از او بگیرند و برای شخصیتی چون او عاقبتی جز این تصور نمیرفت که:«شهادت هنر مردان خداست».
تعداد مشاهده: 6037