زمینهها و بازتابهای تغییر تقویم هجری شمسی به تقویم شاهنشاهی
تاریخ انتشار: 26 اسفند 1402
مقدمه
یکی از ویژگیهای اساسی و بنیادین حکومت پهلوی، گفتمان ناسیونالیسم باستانگرایانه بود که همواره آن را در تقابل با اسلام و فرهنگ اسلامی قرار میداد. این گفتمان از آغاز سلطنت رضاشاه به طور رسمی مطرح شد و تا سالهای پایانی حکومت محمدرضا شاه با شدت ادامه یافت. رژیم در عرصههای مختلف تلاش کرد تا مضامین ناسیونالیستی افراطی خود را در زندگی روزمره مردم جاری سازد. یکی از مهمترین مواردی که مردم همواره با آن سروکار دارند و به طور روزانه به آن رجوع میکنند، تقویم و گاهشماری است.[1] حکومت پهلوی در کنار سایر مظاهر ایرانگرایانهای که مطرح میکرد (از جمله جشنهای شاهنشاهی، شیوه معماری، تغییر اسامی با الگوی باستانی و...) تقویم را طبق ایدئولوژی ناسیونالیستی تغییر داد. به این صورت که در سال 1354 و در جریان باستانگرایی افراطی که پس از برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی سال 1350 شدت یافته بود، تقویم کشور را از هجری شمسی به شاهنشاهی تغییر داد. در واقع مبدأ تاریخ رسمی کشور که سال هجرت پیامبر از مکه به مدینه بود، به تاجگذاری کوروش هخامنشی تبدیل شد. بدیهی است در کشوری مسلمان که مردم با شعائر و آداب اسلامی عجین هستند و آن را گرامی میدارند، پذیرش چنین امری بسیار دور از ذهن است. به همین علت، واکنشها و بازتابهایی منفی از سوی جامعه و اقشار گوناگون آن تبلور یافت و حتی مردم به پیروی از علما و روحانیون در ابتدا از پذیرش چنین تقویمی که ساخته دست حکومت بود و ریشهای در فرهنگ عمومی آنها نداشت، سر باز زدند. پس از اوجگیری نهضت اسلامی و در آستانه سقوط رژیم، دولت جعفر شریفامامی تلاش کرد برای جلب نظر انقلابیون، مبدأ تقویم رسمی کشور را به هجری شمسی بازگرداند اما این اقدام در کنار سایر تقلاهای رژیم نتیجهای در برنداشت و حتی مردم را برای رسیدن به هدف نهایی مصممتر کرد.
زمینههای پیدایش تقویم شاهنشاهی
شکی نیست که پیدایش تقویم شاهنشاهی، بسترها و زمینههایی داشته که به سالهای پیشین بازمیگردد و این امر را بایستی ناشی از حس ملیگرایی افراطی و توجه صرف به ایران باستان و تاریخ پیش از اسلام دانست. در آغاز سلطنت رضاشاه، یعنی قریب بیست سال پس از آن که انقلاب مشروطیت برای کاهش نقش و اهمیت شاه در امور کشور به پیروزی رسیده بود، مجدداً پادشاه مقامی والا یافت؛ شاهمحوری و شاهپرستی به عنوان فرهنگ برتر و نشانه ملیگرایی از جانب حاکمیت ترویج و تبلیغ شد. در این راستا تقویم و گاهشماری گزینه مناسبی بود تا در کنار سایر عرصهها در جهت افکار ناسیونالیستی تغییر کند.
نخستینبار که در طول تاریخ معاصر تغییر تقویم انجام گرفت، به سال 1304 بازمیگردد که به طور رسمی تاریخ هجری قمری به هجری شمسی تغییر یافت. این اقدام در ذیل اقدامات ایرانگرایانه دولت پهلوی اول تعریف میشد که در آن به مرور اندیشههای ناسیونالیستی با درونمایه باستانگرایی به صورت گفتمان رسمی کشور درآمد.
تغییر اسامی ماهها و اصلاح و یکدست کردن تقویم، یکی از برنامههای مهم اصلاحی ملیگرایانه و باستانگرایانه پهلوی اول بود که از سوی مجلس پنجم در سال 1304 صورت گرفت. تقویم رایج در ایران از آغاز دوران اسلامی، تقویم قمری و ماههای عربی بود و طی قرون میانه هجری و به دنبال تشکیل سلسلههای ترک و مغول، سال و ماههای ترکی نیز در ایران رواج یافته بودند. در دوران مشروطه برای کارهای اداری یک تقویم شمسی نجومی و عربی به کار گرفته شد که چون این تقویم شمسی تابع نظام منطقهالبروج[2] بود، اسامی ماهها «برج» نام داشت. بدین لحاظ از نگاه ناسیونالیسم باستانگرای عصر رضاشاه و باستانگراهای آن عهد، سالهای ترکی و ماههای عربی نماد چیرگی اقوام بیگانه محسوب میشدند و از این رو مجلس پنجم ماههای عربی و ترکی را به ماههای فارسی تغییر داد و استفاده از ماههای عربی تنها به حوزههای مذهبی و مراسم دینی محدود شد.[3]
در دوره پهلوی اول و نیز پهلوی دوم، یکی از اصول مهم حاکم بر تجدد، ساختن ایرانی به طرز پهلویسم بود. ویژگی این اصل ایرانیگری و شاهپرستی بود. رجوع به قوانین، مقررات و برنامههای این دوران به روشنی گواهی میدهد که اصل یاد شده در بسیاری از برنامههای این دوران مدنظر بوده است. برخی از اقدامات و تصمیمات ملیگرایانه دوره پهلوی اول عبارتند از:
تصمیم نمایندگان مجلس راجع به دعوت دولت به تعمیر مقبره حکیم ابوالقاسم فردوسی (1303)، قانون یکصد هزار تومان اعتبار برای مخارج جشن جلوس و تاجگذاری (1304)، ماده 81 قانون مجازات عمومی توهین به شخص اول مملکت (1310)، قانون تبدیل برجها به نامهای فارسی (1304)، آئیننامه به کارگیری سال شمسی به جای سال قمری (1306)، به کار بردن ایران به جای پرس و پرسیا در مجامع بینالمللی (1309)، سلام شاهنشاهی و سرود ملی ایران (1314)، تغییرات اسامی نقاط و شهرهای کشور به فارسی و نامهای باستان یا قدیمیتر از دوره معاصر (1314)، مراسم سلام در حضور شاه (1312)، سازمان پیشاهنگی (1314)، اساسنامه فرهنگ زبان فارسی و اساسنامه فرهنگستان زبان ایران (1314).[4]
در نتیجه میتوان گفت برای با هم بودنِ ایراندوستی و شاهپرستی تلاشهای بسیاری میشد. شاهمحوری و تلاش برای تحقق وجهه کاریزمای رضاشاه یکی دیگر از محورهای اساسی فرهنگ سیاسی دوره رضاشاه بود. مشروطه، شاه را از فردی مقتدر و انتقادناپذیر به مقامی تشریفاتی و گاه زائد و مزاحم تبدیل کرد. لذا رضاخان نیز در ابتدای حکومت خود با مشکلی به نام مشروعیت مواجه شد. وی با اقدامات سریع نظامی و تبلیغاتی توانست در آستانه سلطنت دیدگاه مثبتی در میان گروههایی از جامعه به ویژه منورالفکران ایجاد کند. مراسم آغاز سلطنت نیز با هدف بزرگداشت شاه انجام شد. از سال 1314 به تدریج شاهدوستی جنبه افراطی به خود گرفت و ساخت و نصب مجسمه شاه به یکی از اشتغالات شهرداریها تبدیل شد. چاپلوسان در سالهای آخر سلطنت رضاشاه به طور جدی برای القای مفهوم شاهپرستی تلاش میکردند و به اشکال مختلف درصدد برآمدند فرهنگ اسلامی را ضعیف سازند.[5]
این رویه پس از سقوط رضاشاه نه تنها تضعیف نشد بلکه در دوره پهلوی دوم نیز ادامه یافت و در اواخر سلطنت محمدرضاشاه شکلی افراطی به خود گرفت و تکریم مقام پادشاه به فرهنگی 2500 ساله تعمیم یافت که از کوروش هخامنشی نخستین شاهنشاه ایران آغاز میشد. محمدرضاشاه در تجدید ساخت این نظام فرهنگی و سیاسی، تا آنجا پیش رفت که نمایش واقعی آن را در مراسم جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی به تصویر کشید. او همزمان با برگزاری این مراسم و در حالی که از زندگی کوروش و داریوش شبیهسازی کوچکی شده بود، دوباره تاج بر سر نهاد و اعلام کرد که قصد دارد به همه جهانیان اثبات کند که هنوز میتوان در این مملکت برپایه سنتهای 2500 سال پیش حکومت کرد. در واقع شاه با نمادپردازی از سنت پادشاهی کوروش در عمل اعلام کرد که رهبری او (کوروش) معیار مطلوب حکومت من است.[6] فرآیند همگونسازی ملی شاه، عرصه فرهنگ را نیز در برگرفته بود. شاه در نظام جدید خود حمله گسترده و همزمانی را علیه مذهب آغاز کرد. حزب تازه تأسیس رستاخیز، شاه را رهبر معنوی و سیاسی معرفی کرد، علما را مرتجعان سیاه قرون وسطایی نامید و در کنار این ادعا که ایران به سوی تمدن بزرگ پیش میرود، تاریخ شاهنشاهی جدید 2535 ساله (2500 سال آن مربوط به کل پادشاهیهای پیشین و 35 سال بعدی برای پادشاهی محمدرضاشاه پهلوی) را به جای تقویم اسلامی به کار برد. به این ترتیب ایران یک شبه از سال 1355 شمسی به سال 2535 شاهشاهی پرید. در این دوران کمتر رژیمی جسارت میکرد تاریخ مذهبی کشور را کنار گذارد.[7]
فرهنگ شاهنشاهی و تفاخر به ایران باستان در نوشتههای محمدرضا پهلوی نیز به وفور دیده میشد. او در جایجای کتاب «مأموریت برای وطنم» تلاش کرد تا حکومت خود را در ادامه حکومت کوروش هخامنشی بنمایاند و فرهنگ ایران باستان را تکریم کند: «اساس شاهنشاهی ایران که به دست کوروش کبیر پیریزی گردید تنها برپایه جهانگشایی نهاده نشده بود بلکه بر عدالت بینالمللی و مدارا نیز مستقر بود. در حقیقت کیفیت نخستین امپراطوری ما تقریباً مانند سازمان ملل متحد بود که امروز پس از 2500 سال مجدداً در جهان به وجود آمده است.»[8]
پر واضح است که پروژه باستانگرایی پهلوی دوم که از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شدت گرفته بود، به منابع مالی عظیمی نیاز داشت. رژیم با افزایش روزافزون قیمت نفت در طول دهه 1350-1340ش. توانست به رونق اقتصادی- بر اساس واردات و مصرفگرایی نه تولید و خواتکایی- قابل توجهی دست یابد و با این منابع مالی به اجرای طرحها و برنامههای خود مبادرت ورزد. برگزاری جشن تاجگذاری در سال 1346، جشن 2500 ساله شاهنشاهی در سال 1350، جشن پنجاهمین سال سلطنت دودمان پهلوی در سال 1355 و همچنین جشن هنر شیراز که از سال 1346 به طور سالیانه تا پایان عمر حکومت برگزار میشد نیز از جمله برنامههای پهلوی دوم بود که در این برهه به آنان جامه عمل پوشید. بدیهی است که این مراسمها و برنامهها در راستای ایرانگرایی افراطی و ناسیونالیسمی برپا میشد که ایدئولوژی حکومت را نمایندگی میکرد.
جریان فکری ناسیونالیسم باستانگرا، بازگشت به عظمت فرهنگی قبل از یورش اعراب و «عصر طلایی» را سرلوحه کار خود قرار داد. به اعتقاد آنها «عظمت فرهنگ ایرانی اقتضا میکند که با تمدنهایی پستتر آمیخته نشود.» اما این «فرهنگ بزرگ» پس از یورش اعراب بدوی مسلمان از مسیر خود دور شده و موجب فلاکت «ایران بزرگ» شده است. بنابر این نیروی محرک این جنبش، خشم و شرمندگی ناشی از انحطاط فرهنگی، عقبماندگی اقتصادی و ناتوانی سیاسی بود و دستاوردهای واقعی یا خیالی ایران باستان آن را پیش میبرد.[9]
تغییر مبدأ هجری شمسی به شاهنشاهی
از اولین افرادی که با انتشار گاهنامه خود، مبدأ تقویم را تغییر داد سید جلالالدین تهرانی یکی از منجمین تهران بود. او که در سال 1301 گاهشماری با مبدأ به تخت نشستن احمدشاه ابداع کرده بود، در سال 1306 نوعی گاهشماری پیشنهاد کرد که مبدأ آن آغاز پادشاهی فرضی کوروش هخامنشی بود. مبدأ این گاهشماری سال 500 قبل از میلاد و در نتیجه اختلاف آن با مبدأ گاهشماری شمسی 1120 سال بود. نام ماهها در این گاهشماری، نامهای ابداعی و سایر ارکان گاهشماری او، همانند گاهشماری جلالی بود.[10]
این تغییرات به طور ناگهانی ایجاد نشد بلکه زمینههایی داشت که از سالها قبل شروع شده بود. پیشنهاد این تغییر به طور جدی توسط دربار مطرح و با استقبال محمدرضاشاه روبهرو گشت.[11] اما پیشتر وزارت خارجه دولت هویدا این پیشنهاد را به شاه ارسال کرده بود. در آبانماه 1345، مجید کفایی خراسانی از اعضای وزارت خارجه، نامهای به محمدرضاشاه نوشت با این موضوع که مبدأ گاهشماری رسمی ایران را به جای هجرت پیامبر، تاریخ تأسیس شاهنشاهی هخامنشی قرار دهید. در این موقع شاه و اطرافیانش به این پیشنهاد توجهی نکردند، اما در سال 1350 دوباره این پیشنهاد طی نامهای دیگر تکرار شد و برای توجیه و تبیین این پیشنهاد، کفایی نزد شاه رفت.[12]
همزمان با برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی، محمد فرهمند معاون سیاسی وزارت کشور در تاریخ 12 تیر 1350 شرحی برای شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران نوشته که در سال 1346 درباره اصلاح تاریخ تقویم ایران و تأسیس تاریخ جدید شاهنشاهی گزارشی به وزارت کشور داده شده است تا به عرض شاه برسد و از طرف دفتر مخصوص شاهنشاهی برای تحقیق به دانشگاه تهران ارجاع گردیده است و پس از اصلاح و تأیید دانشگاه، برای رسیدگی به هیئت دولت تقدیم و نظر مثبت دولت به شاه اعلام شده و به تصویب رسیده است. در ابتدا میخواستند تا در سال برگزاری مراسم جشن 2500 ساله شاهنشاهی، تقویم نیز تغییر کند اما نظر کمیسیون هماهنگی برنامههای جشن شاهنشاهی ایران این بود که چون آشنا ساختن مردم کشور با تقویم شاهنشاهی احتیاج به مرور زمان دارد، فعلاً در کلیه تقویمها علاوه بر سنوات موجود، تاریخ سال شاهنشاهی که شروع آن 559 قبل از میلاد است و دو هزار و پانصدمین سال آن، سال جلوس محمدرضاشاه است، اضافه شود تا پس از آشنایی عمومی، سال شاهنشاهی جایگزین سایر تقویمها گردد.[13]
در 20 آذر 1354 شجاعالدین شفا، معاون فرهنگی و مطبوعاتی دربار، راجع به تغییر تاریخ رسمی ایران به بنیانگذاری شاهنشاهی کوروش گزارش داد: «در ایران از تقویم هجری قمری و شمسی و میلادی استفاده میشود که تاریخ هجری قمری و میلادی اصالت دارند ولی تاریخ هجری شمسی ابداع استثنایی است که باعث شده کشور ما از کلیه کشورهای مسلمان و غیرمسلمان جدا شود. منطقیتر آن است که تاریخ کاملاً ایرانی یعنی تاریخ شاهنشاهی رایج شود و تاریخ اسلامی همان هجری قمری باشد. تاریخ شاهنشاهی 2513 خواهد شد که بر مبنای بنیانگذاری شاهنشاهی کوروش است که با اضافه کردن عدد 1160 به تاریخ هجری شمسی، تاریخ شاهنشاهی به دست میآید.»[14] در 26 آذر 1354 جلسهای با حضور نخستوزیر امیرعباس هویدا و نیز شفا معاون دربار برای رسیدگی به این تصمیم برگزار شد. در جلسه مذکور سه پیشنهاد برای مبدأ تاریخ شاهنشاهی داد شد: شفا در این جلسه سال 539 ق.م را پیشنهاد داد که مقارن بود با فتح بابل به دست کوروش و صدور منشور کوروش و سال 2500 آن مقارن بود با صدور منشور شاهنشاه درباره انقلاب سفید. اشکال این پیشنهاد آن بود که قسمتی از تاریخ شاهنشاهی یعنی جلوس کوروش تا فتح بابل را در برنمیگرفت و دیگر اینکه مبدأ تاریخ شاهنشاهی با آزادی قوم بنیاسرائیل مقارن میشد و مناسب به نظر نمیرسید. هادی هدایتی معاون اجرایی نخستوزیر، سال 559 ق.م را که همان سال جلوس کوروش بود به عنوان مبدأ تاریخ شاهنشاهی پیشنهاد داد. حسن این پیشنهاد این بود که تمام تاریخ شاهنشاهی ایران را در برمیگرفت و سال 2500 آن با سال جلوس محمدرضا پهلوی مقارن بود و دو رقم آخر این تاریخ نشاندهنده سالهای سلطنت محمدرضا شاه بود. پیشنهاد خسرو بهروز معاون سازمان برنامه، سال فرضی تولد کوروش بود؛ فرض کنیم کوروش در بیستویک سالگی به سلطنت رسیده بود در این صورت سال 2500 آن با کودتای 1299 رضاشاه مقارن میشد. اشکال پیشنهاد فوق این بود که مبتنی بر فرض بود و دوم اینکه تولد مؤسس شاهنشاهی را نمیتوان به عنوان مبدأ پذیرفت. قرار میشود تا محمدرضا پهلوی بین این سه پیشنهاد یکی را برگزیند. در نهایت محمدرضاشاه سال جلوس کوروش 559 ق.م را به عنوان مبدأ تقویم شاهنشاهی ایران برگزید. تنها تغییری که در تقویمها و تاریخها باید داده میشد، اضافه کردن عدد 1180 به کلیه تاریخهای هجری شمسی بود و تغییری در تاریخهای هجری قمری و یا میلادی داده نمیشد.[15]
قرار شد برای اجرایی ساختن تغییر مبدأ تقویم، طرحی با همکاری وزارت اطلاعات و جهانگردی و سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران تهیه شود. این طرح سرّی برای این بود که به جهت تغییر تقویم، ابهامی در افکار عمومی باقی نمانَد. طرح توجیهی تغییر تقویم شمسی به شاهنشاهی در 19 بهمن 1354 آماده شد. هدف این طرح، چگونگی تغییر تقویم را توضیح میداد به نحوی که ایرانی از آن استقبال کند و غیرایرانی علل وقوع این امر داخلی را بشناسد.
بنابراین، مخاطبان اصلی این طرح: 1) افکار عمومی ایرانیان، 2) افکار منطقه، 3) افکار جهان بودند. درباره رابطه افکار عمومی ملت ایران با تقویم هجری شمسی در طرح توجیهی مذکور آمده است:
1. در افکار عمومی ایران ماههای مذهبی از محرم آغاز میشود و به ذیحجه پایان میپذیرد، لذا ماههای فروردین تا اسفند ماههای مذهبی نیست؛
2. مبدأ تقویم هجری شمسی یعنی هجرت پیامبر اسلام در افکار عمومی یک مبدأ مذهبی است؛
3. سال هجری شمسی در افکار عمومی جنبه مذهبی ندارد اما حذف این تقویم، افکار عمومی را به مبدأ آن یعنی هجرت رسول متوجه میکند لذا جنبه مذهبی خواهد یافت؛
4. هر ایرانی تاریخ تولد و همه حوادث زندگی خود را اعم از سال ازدواج و گذراندن مدارج تحصیل و غیره را به سال هجری مشخص میکند، لذا با این تقویم پیوند عاطفی قوی دارد؛
5. هر ایرانی حوادث پنجاه سال اخیر را با تقویم هجری شمسی میشناسد مثلاً کودتای 1299، شهریور 1320، آغاز انقلاب [سفید] و سایر حوادث؛
6. مردم ایران با اینکه محرم تا ذیحجه را ماههای مذهبی میشناسند، اکثریت عظیم از سال هجری قمری بیخبر هستند، یعنی نمیدانند که 1396 هجری قمری است. لذا در صحبتهایشان میگویند محرم 1345 و منظورشان 1345 هجری شمسی است؛
7. به استثنای خواص و گروهی معدود، مردم ایران نمیدانند که تقویم هجری شمسی تقویمی است که با شاهنشاهی پهلوی آغاز شده است، لذا درصورتی که بیاحتیاط و بدون مطالعات قبلی مبدأ آغاز تقویم شمسی را 1304 در افکار عمومی مطرح کنیم، افکار عمومی به حذف تقویمی توجه خواهند کرد که معیار زمانسنجی شاهنشاهی پهلوی در پنجاه سال گذشته بوده است؛
8. به استثنای خواص، مردم نمیدانند که تقویم هجری شمسی در تاریخ ایران چگونه مورد استفاده بوده است؛
9. مردم میدانند که آغاز سال شمسی یعنی نوروز، روز مذهبی نیست و روز ملی و شاهنشاهی ایران است اما لحظات تحویل سال برای ملت ایران جنبه تقدس دارد.
از آنجا که تقویم هجری قمری، گاهشماری مذهبی ایرانیان و سایر مسلمانان به شمار میرفت لازم بود که در طرح توجیهی به رابطه افکار عمومی مردم ایران با تاریخ هجری قمری نیز پرداخته شود:
1. ماههای قمری برای مردم، ماههای مذهبی است اما سال قمری را به تدریج از یاد بردهاند، به نحوی که میتوان گفت سال قمری هم اکنون در اذهان مردم تقریباً وجود ندارد؛
2. روحانیون و عده معدودی از متعصبان مذهبی، سال هجری قمری را به کار میبرند. سال هجری شمسی به هیچوجه برای روحانیون از نظر سنجش حوادث مذهبی معتبر نیست؛
3. تاریخ حوادث بعد از اسلام همه جا در کتابها هجری قمری است (به استثنای عصر پهلوی)؛
4. وقتی که مردم میگویند قرن چهارم یا قرن هفتم، غالباً به شمسی و قمری توجه ندارند بلکه از قرنی صحبت میکنند که مبدأ اسلامی دارد و این قرنها برای همه شناخته شده است، زیرا تفاوت زیادی بین هجری شمسی و قمری نیست (در احتساب قرنها)؛
5. به دلیل به کار رفتن تقویم هجری شمسی در پنجاه سال گذشته و موافق بودن این تقویم با تحولات ایران، تقویم هجری قمری در ذهن مردم از نظر سنجش سالها، حالت کهنه و متروک گرفته و آنچه به دلیل اجرای مراسم مذهبی به جای مانده است، فقط اعتبار روزها و ماههای هجری قمری است.
همانطور که اشاره شد، علاوه بر افکار عمومی ملت ایران، به افکار منطقه و جهانیان نیز در طرح توجیهی مزبور در مورد تقویم شاهنشاهی توجه شد. در مورد توجیه افکار منطقه آمده است: «در کشورهای عربی همجوار و منطقه خلیج فارس به دلیل قدرت روزافزون ایران در زمینههای اقتصادی، نظامی و سیاسی حساسیتهای خاص به وجود آمده است منجمله میگویند چرا در سالهای اخیر یعنی سالهای قدرت، ایران بیش از هر وقت دیگر به دوران قبل از اسلام تکیه میکند. توضیح این تغییر با توجه به این قبیل حساسیتها خواهد بود.»
در مورد توجیه افکار جهان نیز چنین بیان شد: «از نظر ملتهای پیشرفته جهان قدمت و تاریخ کهن تمدن زیباست. از نظر سیاستمداران این ملتها توجه ایران به رشد و تقویت فرهنگ ایرانی و تأکید بر هویت ایرانی تعبیر خواهد شد و به آن شکل سیاسی نیز خواهند داد اما به هیچوجه ارتباطی با میزان حساسیت در منطقه نخواهد داشت لذا هر نوع توضیح درباره این تعبیر با توجه به این قبیل نکات خواهد بود.»
در طرح توجیهی مورد بحث، توصیههایی شد تا به وسیله آنها بتوان به هدف اصلی، یعنی همراه کردن عموم مردم با تغییر تقویم و جلب رضایت آنها نائل آمد. از جمله مهمترین این توصیهها به شرح زیر میباشد:
1) موقع و مقام سال هجری قمری در افکار عمومی برجسته شود (در کشورهای اسلامی، خاصه در کشورهای عربی سال مذهبی فقط سال هجری قمری است؛ در هیچ یک از کشورهای اسلامی، سال هجری شمسی مفهومی ندارد و از نظر تقویم اسلامی یک تقویم ناشناخته است؛ کلیه حوادث تاریخی بعد از اسلام با سال هجری قمری مشخص شده است؛ به دلیل بیتوجهی در سالهای گذشته از اهمیت سال هجری قمری در سنجش رویدادهای مذهبی کاسته شده بود که اینک بار دیگر بر این اهمیت تأکید میکنیم؛ کشورهای اسلامی تاریخ میلادی را به کار میبرند و سال هجری قمری فقط از دو نظر برای آنها اعتبار دارد، یکی ماهها مثل رمضان و دیگر روزها که بیشتر به روز عید فطر و عید قربان توجه دارند. حال آن که در ایران ماههای متعدد سال هجری قمری مورد توجه خاص مذهب شیعه است مثل رمضان، محرم، صفر و روزهای فراوانی در سال هجری قمری از نظر ایرانیان اهمیت دارد که این روزها در طول سال از سی متجاوز است. بنابر این سال هجری قمری ضمن این که اعتبار جهانی در دنیای اسلام دارد برای ایرانیان معتبرتر از سایر کشورهای اسلامی است.)
2) در طول زمان، ضمن مباحث مختلف، اعتبار مذهبی را از سال هجری شمسی سلب کنیم.
3) در مرحله بعد روشن کنیم که آغاز سال شمسی صرفاً دو پایه و دلیل داشته است: الف. علمی [دقت آن، که از تقویم میلادی نیز دقیقتر است]، ب. ملی [پیوند آن با تاریخ کهن ایران].
4) برای افکار عمومی ایران توضیح داده شود که رابطه ایران با کشورهای جهان و حتی کشورهای اسلامی به وسیله تاریخ میلادی است؛ زیرا کشورهای اسلامی نیز تاریخ میلادی را به کار میبرند.
5) بحث درباره این مسائل از سوی مراجع علمی تاریخ آغاز شود، مثل انجمن تاریخدانان و غیره.
6) آغاز اعلام مباحث از روزنامهها به صورت متفرق باشد (نه این که در یک روز همه روزنامهها با هم آغاز کنند، بلکه ابتدا به مناظره یکدیگر بروند. یعنی یکی در طول چند روز ادامه دهد، در روزنامهای دیگر این بحث از جنبههای دیگر ادامه داده شود. مثلاً یکی درباره اعتبار مذهبی مطلق تقویم هجری قمری داد سخن بدهد و دیگری از بیاعتباری مذهبی سال شمسی و سومی پس از چند ماه ادامه بحث، از ضرورت داشتن یک تقویم ملی سخن بگوید).
با در نظر گرفتن توصیههای فوق و اقداماتی که بایستی در زمینه آن صورت میگرفت، افکار عمومی باید به این نتایج میرسیدند:
1) 1396 یعنی هجری قمری یگانه تقویم معتبر مذهبی است؛ 2) رابطه با جهان حتی دنیای اسلام تاریخ میلادی است و کشورهای اسلامی نیز در داخل خود تاریخ میلادی را به کار میبرند و حتی اکثریت روزهای یکشنبه را تعطیل میکنند (که مورد قبول ایران نیست)؛ 3) تقویم شمسی همه تاریخ ملت ایران را در برنمیگیرد لذا از نظر طول زمان ناقص است؛ 4) تقویم شاهنشاهی یگانه تقویم ملی خواهد بود که همه تاریخ شاهنشاهی ایران را شامل خواهد شد و انتخاب آن به هیچوجه به مفهوم حذف یک تقویم مذهبی نیست.
در سند فوق تأکید شده است که به منظور توجیه افکار عمومی مدت اجرای طرح تا رسیدن به اعلام تقویم خورشیدی شاهنشاهی از پیش معین نخواهد بود و میتواند تا سال 1356 به طول انجامد. در این صورت حذف تاریخ هجری شمسی که ایجاد آن از ابتکارهای شاهنشاهی پهلوی است، در سال بزرگداشت پنجاهمین سال این شاهنشاهی مطرح نخواهد شد. اصولاً تا آغاز سال 1356 نیز به هر نحو که درباره لزوم داشتن تقویم خورشیدی شاهنشاهی استدلال شود، باید بر این نکته تأکید کرد که رضاشاه کبیر لزوم داشتن یک تقویم علمی و ملی را دریافت و اینک تقویم شاهنشاهی شکل تکامل یافته نیت و اراده بنیانگذار ایران نو است.
هر چند که در پایان طرح، هشدار داده شد: «قابل توجه است که ناپختگی در اجرای این طرح میتواند به دسیسهبازان بینالمللی که در خدمت قدرتها هستند امکان سوء استفاده بدهد»، اما عملکرد حکومت نشان میدهد که با ناپختگی خود، به هیچ عنوان نتوانست قاطبه جامعه و نخبگان را برای مشروعیت بخشیدن به تقویم شاهنشاهی همراه سازد. حتی با وجود تأکید بر عدم عجله در کار، رژیم به سرعت دست به کار شد و حداقل یک سال زودتر، تقویم شاهنشاهی را جایگزین تقویم شمسی کرد و در نتیجه مبدأ گاهشماری را تغییر داد که بازخوردهای منفی را در میان مردم و نخبگان جامعه به دنبال داشت.
نویسندگان این طرح با اینکه درباره رابطه افکار عمومی ملت ایران با سال شمسی بر این نکته تأکید کردند که حذف تقویم شمسی، افکار عمومی را به مبدأ آن تقویم متوجه میکند، اما راه حل درستی برای این نکته پیدا نکردند. مبدأ هجرت حضرت محمد(ص) از مکه به مدینه یک نماد اسلامی بود و تغییر تقویم در این دوره به معنای تغییر مبدأ آن بود، تغییر نماد اسلامی و جایگزین کردن نماد شاهنشاهی برای مردم مسلمان غیرقابل پذیرش بود و این نکتهای بود که نویسندگان طرح به آن توجه نکردند. در این طرح تأکید شده بود که از عجله در تغییر دادن تقویم پرهیز شود و به نوعی تصریح شده بود که حداقل تا سال 1356 تقویم تغییر نکند تا شاید اذهان مردم با اقدامات این طرح تحول یابند اما حکومت به این طرح اعتنا نکرد؛ اراده شاه بر این بود که هر چه زودتر این اتفاق محقق شود.[16] حتی امیر متقی معاون اداری دربار نیز در نامهای به اسدالله علم وزیر دربار تأکید کرد که تقویم به طور رسمی و قانونی در سال 1356 شاهنشاهی شود تا مشکلی پیش نیاید، اما تصمیم گرفته شد که در اواخر سال 1354 قانون تغییر تقویم توسط مجلسین به تصویب برسد.
پیش از برگزاری جلسه مشترک مجلسین شورای ملی و سنا با محوریت موضوع تصویب تقویم شاهنشاهی، رضا قطبی رئیس رادیو و تلویزیون ملی در نامهای پیشنهادی به اسدالله علم وزیر دربار به تاریخ 20 اسفند 1354، توصیه کرد که سال 2535، شاهنشاهی نامیده شود و در جلسه مجلسین سخن از تغییر تقویم نباشد بلکه موضوع کمال بخشیدن به تقویم ایران است. مهمتر آن که در سخنرانیها به نحوی که اخیراً عادت شده است، در مورد تاریخ ایران فقط به 25 قرن اشاره نشود؛ زیرا تاریخ ایران چند برابر بیش از 2500 سال است و 2500 سال تعیینکننده روزگار عظمت و شاهنشاهی ایران است. لذا دقیقتر خواهد بود که گفته شود 2500 سال شاهنشاهی ایران است و در مواردی نیز با آگاهی به تمدن کهن چند هزار ساله ایران اشاره شود. هر چند که این توصیهها نه تنها در جلسه مشترک مجلسین، بلکه در سایر عرصهها توسط رژیم رعایت نشد.
سرانجام نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا در پایان جلسه مشترک در تاریخ 24 اسفند 1354 مصادف با زادروز رضاشاه، قطعنامهای تصویب کردند که به موجب آن آغاز سلطنت کوروش هخامنشی به عنوان سرآغاز تقویم و مبدأ تاریخ ملی شد.
مردمانی که تمامی فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی خود را طبق تقویم هجری شمسی انجام میدادند، به یکباره 1180 سال بر تقویمشان افزوده شد. اما مشکل تنها این نبود، بلکه نارضایتی اصلی مردم منشأ و مبدأ این گاهشماری بود که تعجب همگان را برانگیخت؛ سرآغازی که براساس گفتمان حکومت به ایران باستان بازمیگشت و ریشه اسلامی آن را میزدود، آن هم در جامعهای که مردم آن شدیداً تحتتأثیر تعلیمات دینی و مذهبی قرار داشتند. لذا قابل پیشبینی بود که این تقویم واکنشهای زیادی را از سوی نخبگان جامعه و مردم ایران به همراه داشته باشد. تحمیل یک تاریخ جدید از سوی حکومت، که مبدأ آن به جای هجرت پیامبر، پادشاهی کوروش بود، بسیاری را قانع کرد که شاه درصدد ریشهکن کردن اسلام است.[17]
در روز 24 اسفند 1354 نمایندگان مجلسین در یک نشست مشترک، اوضاع ایران قبل از آغاز شاهنشاهی پهلوی و نیز اثرات تحولاتی که طی پنجاه سال اخیر و نیم قرن شاهنشاهی پهلوی نصیب کشور شد را بررسی کردند و به صورت اغراقآمیز به دفاع از کارنامه سلسله پهلوی پرداختند. قطعنامه پایان جلسه مجلسین که گفته میشد به صورت طرح تقدیم میگردد، با مطرح شدن در جلسه مشترک به تصویب نهایی رسید. در جلسه مشترک، سه تن از سناتورها که از طرف مجلس سنا انتخاب شده بودند: سناتور دکتر عیسی صدیق، سناتور عماد تربتی و سناتور شوکتملک جهانبانی که هر یک بیش از نیم قرن در جریانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و قضایی کشور فعالیت داشتند، و همچنین سه تن از منتخبین نمایندگان مجلس شورای ملی: هلاکو رامبد، دکتر مصطفی الموتی و دکتر مهین صنیع، طی سخنانی مراتب سپاس را یادآور شدند و در نطق خود به تفصیل وقایع ایران قبل از سال 1299 را تشریح کردند و به مقایسه وقایع تاریخی گذشته و حال ایران پرداختند.[18] در واقع سخنرانان این جلسه سعی داشتند با اشاره به اقدامات پهلویها، تغییر تقویم را توجیه و آن را یکی دیگر از خدمات پادشاهان پهلوی در راستای بازگشت به هویت ملی و تجلیل ایران باستان جلوه دهند.
امیرعباس هویدا نخستوزیر در سخنان خود در جلسه مشترک، تأکید کرد که تقویم مذهبی همچنان مورد استفاده قرار خواهد گرفت و از این پس برای تعیین تاریخ قبل از اسلام، نیازی به تقویم میلادی نیست.[19] وی با توجه به طرح توجیهی ارائه شده توسط وزارت اطلاعات و جهانگردی سعی کرد تا تقویم مذهبی را در اذهان عمومی پر اهمیت جلوه دهد و بر جایگاه ویژه تقویم هجری قمری بیشتر پافشاری کند.
بنابر این با تصویب مجلسین و البته با امضای شاه، طرح تقویم ایران به اجرا درآمد. تاریخ شاهنشاهی جایگزین تاریخ هجری شمسی شد و از اول فروردین سال 2535 شاهنشاهی رسمیت یافت.[20] اما پس از اجرایی شدن این قانون و ابلاغ آن به مردم، واکنشهایی از سوی اقشار مختلف جامعه برانگیخته شد که غالب بازخوردهای مربوط به ترویج تقویم شاهنشاهی، منفی و در رد یا حتی تحریم آن بود.
واکنش مخالفان
آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی نخستین مرجعی بود که نسبت به این تغییر واکنش نشان داد. ایشان بلافاصله پس از تصویب تغییر مبدأ تقویم، نامهای به عبدالله ریاضی رئیس وقت مجلس شورای ملی و جعفر شریفامامی رئیس وقت مجلس سنا نوشتند و الغای تاریخ هجری شمسی را موجب تعجب و نگرانی مسلمانان دانسته و این کار مجلسین را توهین به اسلام و صاحب شریعت تلقی کردند:
«قطعنامه مجلسین متضمن الغای تاریخ رسمی و مقدس شمسی هجری اسلامی موجب تعجب و نگرانی شدید مسلمانان و هر فرد علاقمند به ثبات و بقای مملکت گردیده. اقدام ناگهانی مجلسین در تصویب این قطعنامه توهین به اسلام و صاحب شریعت مقدسه و خلاف انتظار جامعه مسلمان ایران است و تغییر مبدأ تاریخ به تاریخی که قطعنامه پیشنهاد شده برای ملتی که اکثریت قریب به اتفاق آن مسلمان و معتقد به اسلام و تعظیم شعائر اسلامی است و به اینکه مبدأ تاریخش سال هجرت پیغمبر عظیمالشأن اسلام میباشد افتخار دارد، مفهوم صحیحی ندارد و قابل تحمل نیست. اکنون انتظار عموم مسلمانان این است که مجلسین تدارکات این توهین بزرگ را نموده و با الغاء این قطعنامه علاقه و احترام خود به دین مبین اسلام و تاریخ و شعائر اسلامی که حافظ ثبات مملکت است اعلام نمایند. خداوند متعال همه را به آنچه خیر و صلاح جامعه است هدایت فرماید.
تاریخ 14 ربیعالاول 1396 قمری مطابق با 25 /12 /1354 شمسی
محمدرضا الموسوی گلپایگانی»
اسدالله علم در یادداشت روز سهشنبه 26 اسفند 1354 مینویسد: «[به شاه] عرض کردم آیتالله گلپایگانی تلگرافی به رؤسای مجلسین و دولت کرده و به تاریخ شاهنشاهی ایراد گرفته است. یکی از دو کار را میتوان انجام داد: یا بیاعتنایی و یا چاپ نامه او و حمله شدید به او. ولی عقیده غلام بر بیاعتنایی است... فرمودند حرف تو صحیح است.»[21]
امام خمینی نیز در پیام خود به عموم مسلمین و دانشجویان در تاریخ 4 مهر 1355 به مناسبت عید سعید فطر، این اقدام را محکوم کردند: «کارشناسان که میخواهند مخازن ما را بیمانع به غارت ببرند، برای تضعیف اسلام و محو اسم آن، نغمه شوم تغییر مبدأ تاریخ را ساز کردند. این تغییر از جنایات بزرگی است که در این عصر به دست این دودمان کثیف واقع شد. بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکار مخالفت کنند؛ و چون این تغییر هتک اسلام و مقدمه محو اسم آن است ـ خدای نخواسته ـ استعمال آن بر عموم حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم و مخالفت با اسلام عدالتخواه است.»[22]
امام همواره در بسیاری موارد دیگر، رژیم را به دلیل این اقدام نابخردانه تقبیح و محکوم میکردند و حتی زمانی که تقویم طی بخشنامهای از سوی دولت شریفامامی در سال 1357 به هجری برگشت همچنان بر آن ایراد داشتند؛ زیرا تقویم را در اواخر سال 1354 با رأی مجلسین تغییر داده بودند و حال با توجه به شرایط بحرانی کشور در سال 1357، نخستوزیر به دستور شاه این حکم را باطل کرد که چیزی جز نیرنگ و فریب نبود: «تاریخ پر شرف اسلام را در مجلسین تغییر دادهاند و امر شاه و وزیر در مقابل مجلسین ارزش قانونی ندارد.»[23]
در طول سال 1355، یعنی نخستین سالی که تقویم ایران به شاهنشاهی تغییر پیدا کرد، به مراجع تذکر داده شد که لازم است تا از تقویم شاهنشاهی استفاده کنند، ولی آنها دست از مخالفت برنداشتند. مراجعی مانند سید محمدکاظم شریعتمداری، سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید محمدصادق روحانی و... همه ساله تقویم دیواری چاپ میکردند و عکسهای خود را روی تقویمها نصب میکردند و رایگان در اختیار مردم میگذاشتند ولی در سال 1356 هیچکدام تقویم چاپ نکردند؛ زیرا باید تقویم شاهنشاهی را در تقویم قید میکردند.[24] واضح است این مسئلهای که حکومت پدید آورده بود را به زور سرنیزه و یا با گذر زمان، نمیشد حلوفصل کرد. به گفتۀ آیتالله سید محمود طالقانی: «تعیین تاریخ شاهنشاهی برای کلیه مسلمانان عقدهای به وجود آورده بود که همه را آزرده ساخته بود... چرا که تاریخ هجری تاریخ مذهبی است و هیچ کس حق ندارد آن را تغییر بدهد.»[25]
در 9 فروردین 2535 (1355) سمینار تربیت کودک و نوجوان با حضور آیتالله شریعتمداری (از روحانیون نزدیک به حکومت) در قم برگزار شد. او پس از پایان جلسه درباره تغییر تقویم گفت: «سال هجری شمسی را از رسمیت نیندازند. چه مانعی دارد هم تاریخ شاهنشاهی داشته باشیم و هم تاریخ شمسی را حفظ کنیم. این تاریخ را رضاشاه رواج داد و تاریخ خوبی است؛ زیرا هم مذهبی است و هم روز و ماه ایرانی دارد. در مورد تقویم قمری، نخستوزیر اشارهای کردند، اما این تقویم رسمیت ندارد و از رواج خواهد افتاد و لزومی ندارد که روی سال قمری یعنی 1396ق تأکید شود.» آیتالله مرتضی حائری هم خطر تضعیف تشیع را در ایران پیشبینی میکرد و تغییر تاریخ هجری شمسی را نوعی بیاحترامی برای تضعیف تشیع و تحکیم دین زرتشت میدانست.[26]
در همان سال به ساواک خبر رسید که آیات عظام سید محمدکاظم شریعتمداری، سید محمدرضا گلپایگانی و سید شهابالدین مرعشی نجفی در چکهایی که مینویسند از تاریخ شمسی استفاده میکنند و خود را به استفاده از تاریخ شاهنشاهی ملزم نمیدانند و بانکها نیز با ملاحظه تاریخ هجری شمسی وجه قید شده را پرداخت میکنند. چون مداومت این اقدام باعث میشد تا تاریخ شاهنشاهی رواج نیابد، تیمسار نعمتالله نصیری رئیس ساواک از نخستوزیر خواست تا بانکها از پرداخت وجه چکهای دارای تاریخ غیرشاهنشاهی خودداری کنند. بانک مرکزی ایران، به بانکها دستور داد تا از تاریخ شاهنشاهی استفاده کنند و به هیچ عنوان، وجهی را با تاریخ شمسی نپردازند. براساس این ابلاغ، روحانیون که قبلاً در اسناد بانکی خود از تاریخ شمسی استفاده میکردند، مجبور شدند تا از تاریخ شاهنشاهی در مبادلات بانکی استفاده کنند.[27]
در تاریخ 25 خرداد 1357 شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب هم تاریخ شاهنشاهی را محکوم کرد. او تاریخ شاهنشاهی را تاریخ گبرها (زرتشتیان) دانست و از اینکه تاریخ سنگ مزار مسلمانان به شاهنشاهی است ناراحت بود و از مردم خواست که چکهایشان را به تاریخ شمسی بنویسند و معتقد بود که اگر همه این کار را بکنند، حکومت کوتاه خواهد آمد.[28]
علاوه بر روحانیون، یکی دیگر از گروههای معترض به تغییر تقویم دانشجویان بودند. اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا در تاریخ 10 فروردین 1355 در بیانیهای با تیتر «تغییر مبدأ تاریخ گامی دیگر جهت تحمیل نظام ضدمردمی شاهنشاهی»، شاه را متهم کرد که در پی حذف اسلام از جامعه ایران است و میخواهد ایدئولوژی شاهنشاهی را جایگزین کند: «تغییر تقویم توطئهای است علیه اسلام و مصالح خلق مسلمان ایران؛ اما این توطئه محکوم به شکست است.»[29]
حزب زحمتکشان از گروههایی بود که به تغییر مبدأ تقویم واکنش نشان داد. مظفر بقایی در سال 1356 اعلامیهای در انتقاد از گزارشهای کمیسیون رسیدگی به ضایعات اقتصاد اداری منتشر کرد. او در این اعلامیه تغییر مبدأ تاریخ را یکی از زیرکانهترین حیلههای هئیت حاکمه برای تهیه زمینه تغییر قانون اساسی دانست. او تاریخ شمسی را یکی از افتخارات ملی و مذهبی دانست، چون هم مبدأ آن بهطور دقیق معلوم است و هم دقت آن بسیار زیاد است: «در زمان خلافت عمر به پیشنهاد علی بن ابیطالب هجرت پیامبر را مبدأ قرار دادهاند. تاریخ میلادی در واقع دو قرن بعد از برقراری مبدأ تاریخ اسلامی و به تقلید از آن به وجود آمده است. مبدأ قرار دادن تاجگذاری کوروش فقط باعث خنده دانشمندان و تاریخدانان شده است؛ زیرا گاهشماری دقیقی در این باره به دست نیامده است و تصویب این تغییر با دقت و تعمق انجام نشده است و فقط به منزله نوعی تملق عبث است. ولی این عمل در اصل زمینهای برای تغییر قانون اساسی است تا مثلاً در جلسه مشترک دیگری قانون اساسی را لغو کنند و قانونی جدید به تصویب برسانند. اگر این نیت شوم عملی شود، اسلام از صورت دین رسمی کشور خارج خواهد شد و هیچکس تعهدی درباره دفاع از سلطنت مشروطه ایران نخواهد داشت و بسیاری از مفاسد دیگر هم به وجود خواهد آمد.»[30]
سایر گروههای مخالف رژیم نیز گرچه بهطور رسمی اعلامیهای در رد تقویم شاهنشاهی و تقبیح آن ارائه ندادند، اما با عمل خود و استفاده نکردن از آن، به نوعی اعلام داشتند که با این تقویمِ ساخته حکومت مخالف هستند. برای نمونه میتوان به نامه سه امضایی از سوی جبهه ملی که دکتر کریم سنجابی، دکتر شاپور بختیار و داریوش فروهر به تاریخ 22 خرداد 1356 برای شاه ارسال نمودند، اشاره کرد که در نامه مذکور به جای استفاده از تقویم شاهنشاهی که حکومت بسیار بر آن تأکید میکرد، از تاریخ هجری شمسی استفاده شد.
بازگشت به تقویم هجری شمسی
مراحل سقوط رژیم از نیمه دوم سال 1356 شدت گرفته بود و شاه رفتهرفته تلاش کرد تا جهت خاموش نمودن شعلههای خیزش عمومی، از برنامهها و اقدامات سابق خود چشم بپوشد و فضا را برای فعالیتهای سیاسی - اجتماعی باز نماید. اما ملت ایران ثابت کردند که با عقبنشینی حکومت، صحنه را ترک نکرده و تا پیروزی انقلاب و روی کار آمدن حکومت مورد نظر خود، از پای نمینشینند.
پس از سقوط دولت آموزگار و اوجگیری قیام مردم، جعفر شریفامامی پس از تشکیل دولت موسوم به آشتی ملی! کوشید تا نظر مذهبیها را جلب کند. بنابر این تقویم شاهنشاهی را لغو کرد، بیشتر روحانیون عالیمرتبهای را که از سال 1354 زندانی شده بودند آزاد نمود، کمکهای دولتی به حزب رستاخیز را قطع کرد، پنجاهوهفت قمارخانه وابسته به بنیاد پهلوی را بست، از اعضای فاسدتر خانواده سلطنتی خواست تا برای مدت زیادی از کشور خارج شوند و با انحلال پست امور زنان، یک وزارت مشاور و سرپرستی اوقاف تشکیل داد.[31] او در تاریخ پنجم شهریورماه 1357، اولین بخشنامه را به تمام دستگاهها و سازمانهای دولتی صادر کرد که در آن تصریح شده بود از این پس، مبدأ تاریخ مبتنی بر قانون مصوب یازدهم فروردینماه 1304 خواهد بود.[32]
نتیجهگیری
حکومت پهلوی بدون آن که فرهنگ و آداب و سنن مردم را در نظر گیرد، تفکری از بالا به پایین برپایه گفتمان ملیگرایی باستانی را بر سطح جامعه تحمیل کرد که طی آن نهتنها نتیجه دلخواه حاکمیت محقق نشد، بلکه همین اقدامات به زمینههای فرهنگی شکلگیری انقلاب اسلامی سال 1357 تبدیل شدند. شاه در راستای تکریم و تجلیل از ایران باستان که مبدأ آن را کوروش هخامنشی معرفی میکرد، به اقدامات متعددی از جمله جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی مبادرت ورزید که انتقادات فراوانی را چه در عرصه بینالمللی و چه در سطح داخلی به همراه داشت. در تکمیل این پروژه، حکومت به اقدامی عجیب دست زد و آن تغییر مبدأ تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی بود. این تقویم پایه علمی و حتی ملی قابل اتکایی نداشت؛ چرا که زمانی پدیدهای ملی تلقی میشود که آحاد مردم از آن استقبال کنند و آن را به کار گیرند. اما با اجرایی شدن طرح تغییر مبدأ که توسط مجلسین شورای ملی و سنا و نیز با حکم شاه صورت گرفت، مخالفتهای تندی از سوی روحانیون، گروههای روشنفکر جامعه و بالطبع ملت مسلمان ایران مطرح شد که حتی به تحریم تقویم نیز انجامید. بدین صورت که بسیاری از مردم در ابتدا از پذیرش و به کارگیری این تقویم اجتناب کردند، اما حکومت فشارها را بیشتر کرد و مردم ناچار شدند در مکاتبات اداری و سایر امور دولتی و عمومی، بالاجبار از آن استفاده کنند. پس از آن که پایههای رژیم بیش از پیش سست شد و مردم در اعتراض به خفقان، استبداد و خودکامگی حکومت به خیابانها آمدند و خواستههای خود را که همانا برقراری نظام اسلامی بود مطرح ساختند، دولت موسوم به آشتی ملی که جعفر شریفامامی سکاندار آن بود، تصمیم گرفت از بسیاری مواضع حکومت عقبنشینی کند و در این راستا، تقویم شاهنشاهی را لغو و مبدأ هجری شمسی را مجدداً جایگزین آن کرد. حوادث بعدی تا پیروزی انقلاب اسلامی، نشان داد که مردم ایران به رهبری امام خمینی هوشیارانه در راه انقلاب کوشش کردند و فریب اصلاحات ظاهری رژیم را نخوردند تا سرانجام حکومت برخاسته از تودهها را پایهریزی کنند.
پینوشتها:
[1] صفینژاد، جواد (1387). مبانی جغرافیای انسانی، چاپ نهم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص 117. در تعریفی علمی، تقویم عبارت است از قانونی که بر مبنای آن زمان را به واحدهای سال، ماه، هفته و روز تقسیم نمایند. البته این قانون براساس مشاهده و سنجش حرکات وضعیت و انتقالی زمین و یا گردش کره ماه به دور زمین پایهگذاری و شکل گرفته است.
[2] اصطلاح «برج» مدت زمانی است که زمین در گردش سالانه خود از مقابل هر یک از بروج در قلمرو فضایی عبور مینماید. گفته میشود قدما فلک را 12 قسمت تقسیم میکردند و هر قسمت را یک برج مینامیدند؛ منطقهالبروج نیز به مداری گفته میشود که این تقسیمبندی دوازدهگانه بر آن قرار گرفته است.
[3] علیزاده، محمدعلی و طرفداری، علیمحمد (1389). تأثیر گفتمان ملیگرایی بر تحولات اجتماعی و فرهنگی دوره پهلوی اول. پژوهشنامه تاریخ، سال پنجم، شماره 19، ص 102.
[4] مؤمن صفایی، علیرضا و علینی، علیاکبر (1398). شکلگیری ملیگرایی در ایران (مطالعه موردی: پهلوی اول). مجله بینالمللی پژوهش ملل، دوره پنجم، شماره 49، ص 32.
[5] مؤمن صفایی و علینی، همان، ص 33.
[6] افضلی، رسول (1388). دو نظام سیاسی - جغرافیایی در ایران (دولت مدرن - امت اسلامی)، چاپ اول، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، ص 198.
[7] همان، ص 211.
[8] پهلوی، محمدرضا (2535 / 1355). مأموریت برای وطنم، چاپ نهم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 17.
[9] رستمی، مسعود و زیباکلام، صادق (1397). تبارشناسی ایدئولوژی ناسیونالیسم باستانگرا و دیگریسازی. فصلنامه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام، سال هشتم، شماره 3، ص 138.
[10] قاسملو، فرید (1382). دانشنامه جهان اسلام، «تقویم»، جلد 7، تهران: بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، ص 835.
[11] سادات بیدگلی، محمود و مدنی جاوید، مریم (1398). تغییر مبدأ تقویم شمسی از هجری به شاهنشاهی در دوره محمدرضاشاه. پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال هشتم، شماره 1، ص 196.
[12] امین، حسن (1384). تبدیل گاهشماری شمسی به گاهشماری شاهنشاهی. ماهنامه حافظ، شماره 19، ص 30.
[13] جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک و دربار: بزم اهریمن (1377). جلد چهارم، چاپ اول، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 75.
[14] عدد 1180 برای تبدیل سال شمسی به شاهنشاهی به کار میرود.
[15] سادات بیدگلی و مدنی جاوید (1398)، همان، صص 204-202.
[16] سادات بیدگلی و مدنی جاوید (1398)، همان، ص 208.
[17] کدی، نیکی (1375). ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، چاپ دوم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 411.
[18] روزنامه اطلاعات، «آغاز سلطنت کوروش کبیر مبدأ تاریخ ایران شد»، شماره 14959، یکشنبه 24 اسفند 1354، ص 5.
[19] روزنامه اطلاعات، «تقویم و مبدأ تاریخ ایران تغییر میکند»، شماره 14959، یکشنبه 24 اسفند 1354، ص 4.
[20] کرباسچی، غلامرضا (1371). هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، جلد دوم، چاپ اول، تهران: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ص 660.
[21] یادداشتهای علم، جلد پنجم، به کوشش علینقلی عالیخانی، تهران: انتشارات مازیار، ص 503.
[22] صحیفۀ امام، «پیام به عموم مسلمین و دانشجویان»، 4 مهر 1355، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ج 3، ص 171.
[23] صحیفه امام، «پیام به ملت ایران درباره فریبکاریهای جدید شاه»، 6 شهریور 1357، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 3، ص 449.
[24] سادات بیدگلی، سیدمحمود و مدنی جاوید، مریم (1397). تأثیر تغییر مبدأ تقویم شمسی از هجری به شاهنشاهی بر نهضت اسلامی، تاریخنامه انقلاب، سال دوم، دفتر 3 و 4، شماره 4، ص 85.
[25] روزنامه اطلاعات، «نظر مردم و شخصیتها درباره: تعطیلی قمارخانهها، تغییر سال و آزادیها»، شماره 15697، دوشنبه 6 شهریور 1357، ص 4.
[26] سادات بیدگلی و مدنی جاوید (1397)، همان، ص 84.
[27] همان، ص 85.
[28] همان، ص 88.
[29] همان، ص 91.
[30] همان، ص 93.
[31] آبراهامیان، یرواند (1384). ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، چاپ یازدهم، تهران: نشر نی، ص 634.
[32] روزنامه اطلاعات، «اولین بخشنامه جدید دولت: سال شاهنشاهی تغییر کرد»، شماره 15696، یکشنبه 5 شهریور 1357، ص 4.
نامه امیر متقی به اسدالله علم در خصوص مطالعات انجام گرفته پیرامون تقویم شاهنشاهی
طرح توجیهی تغییر تقویم (ص 1)
طرح توجیهی تغییر تقویم (ص 2)
طرح توجیهی تغییر تقویم (ص 3)
طرح توجیهی تغییر تقویم (ص 4)
نامه هادی هدایتی به امیر متقی در خصوص طرح توجیهی
نامه پیشنهادی رضا قطبی به اسدالله علم در خصوص اشاعه تقویم شاهنشاهی
متن تلگراف آیتالله گلپایگانی به رؤسای مجلسین
نحوه محاسبه سال شاهنشاهی
بازتاب تغییر مبدأ تقویم در روزنامه اطلاعات، 24 اسفند 1354
تغییر سال شاهنشاهی و بازگشت به تقویم هجری شمسی، 5 شهریور 1357
جلسه مشترک مجلسین جهت تغییر تقویم، 24 اسفند 1354
سخنرانی شاه در مقابل آرامگاه کوروش هخامنشی
شجاعالدین شفا، معاون فرهنگی و مطبوعاتی دربار، از موافقان تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی
شجاعالدین شفا در کنار امیرعباس هویدا نخستوزیر
هادی هدایتی معاون اجرایی نخستوزیر
اسدالله علم وزیر دربار شاهنشاهی
تعداد مشاهده: 15466