امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

شرحی بر اسناد

قاچاق اشیاء عتیقه توسط برخی از اعضای خاندان پهلوی و درباریان با کمک صهیونیسم‌ها


تاریخ انتشار: 18 مرداد 1402

ایوب ربنو (وسط با پالتوی بلند و روشن)

فرهنگ هر جامعه، دستاورد تلاش نسل‌های گذشته در طول حیات تاریخیش بوده و بقای هر جامعه‌ای بر فرهنگ و بنیاد‌های تمدنی آن استوار است. از جمله مهم‌ترین دستاوردهای فرهنگی و تاریخی جوامع می‌‌توان به آثار باستانی از قبیل: ساختمان‌ها، سنگ‌نوشته‌ها، تپه‌ها، دفینه‌ها، آداب و رسوم و به‌طور کلی همه‌ی آثار مادی و معنویِ آنها اشاره کرد. هر کشوری با کشف و ضبط آثار به جای مانده فوق در واقع هویت گذشته‌اش را تعریف می‌کند و برای آیندگان میراثی از تلاش‌ها، مجاهدت‌ها، جنگ‌ها، ایثارگری‌ها، شکست‌ها، پیروزی‌ها و نقاط قوت و ضعف گذشتگان را به‌جای می‌گذارد. نسل حاضر نیز با مطالعه این آثار، به جایگاه تمدنی خود در بین سایر تمدن‌ها پی می‌برد و در دادوستدهای فرهنگی و تعاملات بین‌المللی میزان تأثیر‌گذاری خویش را به منصه‌ی ظهور می‌‌رساند.

رژیم پهلوی برای تاریخ و تمدن ایران نه تنها اقدام مثبتی انجام نداده بلکه آگاهانه، خیانت نیز نموده است. یکی از این خیایت‌ها، اکتشاف و قاچاق آثار باستانی ایران توسط بیگانگان و انتقال آنها به موزه‌های معروفی چون: لوور، لنینگراد، متروپولتین، موزه ملی اسرائیل و... است. تا آنجا که هر بازدیدکننده‌ای به هنگام مشاهده آثار بسیاری از تاریخ و تمدن ایران، در آن موزه‌ها دچار تعجب و حیرت می‌گردد.

خاندان پهلوی نه تنها اجازه‌ی این کار را به بیگانگان داده بودند، بلکه خود اقدام به تشکیل گروه‌های حفاری، اکتشاف و قاچاق اشیای عتیقه نموده و آن را به بهای نازلی در بازارهای جهانی به فروش می‌‌رساندند. در این زمینه شهرام پهلوی‌نیا، فرزند اشرف پهلوی، ید طولایی داشت.

فرح پهلوی نیز که داعیه‌ی حفظ و حراست از آثار باستانی و تمدنی ایران را داشت با جمع کردن افراد و باندهای قاچاق آثار و اشیای باستانی، روند سرقت و قاچاق آثار تاریخی را تسریع و به آن جنبه قانونی و رسمی داد. وی تحت ‌عنوان خرید و جمع‌آوری آثار به سرقت رفته از ایران، دفتری برای تجارت قاچاقچیان عتیقه سابق و کارشناسان فعلی آثار باستانی، باز کرد. افرادی همچون: «ایوب ربنو»، «محسن فروغی»، «مئیر عزری»، «مهدی محبوبیان»، «پل سوتنبرگ» و...

ایوب ربنو از جمله با سابقه‌ترین رؤسای باندهای صهیونیستی قاچاق آثار باستانی ایران طی بیش از پنج دهه بوده است. کتاب دوران بی‌خبری یا غارت آثار فرهنگی ایرانیان درباره‌ی عملکرد افسارگسیخته وی و دوستانش چنین می‌‌نویسد:

«باند مافیایی و مخوف ایوب ربنو مانند غده‌ی سرطانی به جان آثار باستانی ما افتاد و بالغ بر پنجاه سال شیره جان این ملت زجر کشیده را مکید و هیچ اثری را از تعرض خود مصون نداشت و نوک کلنگ این باند به تمامی آثار باستانی ما فرو رفت... مدارک موجود نشان می‌‌دهد که باند صهیونیستی ایوب ربنو روزانه با استفاده از حداقل 1500 نفر کارگر و کلیه تجهیزات و امکانات حفاری و با نظارت صوری و ظاهری وزارت فرهنگِ وقت، سال‌های متمادی و مستمر در تخت‌جمشید و مرودشت، شهر ری، گنبدکاووس و ترکمن‌صحرا و سیلک کاشان، حسنلو، زیویه کردستان، قیلانتو و غار کرفتو در کردستان، همدان، عمارلو و تمامی نقاط باستانی گیلان و مازندران، مارلیک، خوزستان و هفت‌تپه، لرستان، هرسین، کنگاور و سایر مناطق باستانی کرمانشاه و مناطق باستانی آذربایجان و سایر تپه‌ها و منطقه‌های باستانی، بیشتر قبور متبرکه را حفاری نموده و آنچه را یافته به موزه‌های خارج و موزه ایران باستان فروخته است و طبق نوشته مهندس شیرازی مدیر‌عامل فعلی سازمان حفاظت باستانی (1358) که از چهره‌های خوشنام و دل‌سوز می‌‌باشد در سال‌های بعد از 1346 که کلیه حفاری‌های تجارتی ممنوع بوده و تحت هیچ شرطی دولت مجاز به صدور جواز حفاری نبود، اما باند صهیونیستی ایوب ربنو هم‌چنان به حفاری‌های تجارتی اشتغال داشته و از تعقیب و مجازات و بازخواست مصون بوده است.»[1]

در جایی دیگر درباره این صهیونیست نوشته است:

«هرجا مسجد قدیمی و امامزاده و تکیه و قبور متبرکه و اتلال و تپه‌های باستانی [بود] مشتی صهیونیست طمّاع و حریص با سوءاستفاده از حسن‌نیت و اغفال مردم ساده روستاها، و متولیان امام‌زاده‌ها، درهای قیمتی و باستانی و پنجره‌های اروسی و ضریح‌ها و فرش و وسایل عتیقه را با نوع جدید و آهن و به ظاهر تازه و رنگ کرده و لعاب زده و ارزان قیمت معاوضه نمودند. موزه اهدایی ایوب ربنو هم ‌اکنون در بیست کیلومتری تل‌آویو فعالیت دارد و یکی از ایرانیانی که خود از این موزه بازدید نموده و عکس‌هایی را همراه خود به ایران آورده، می‌‌گوید: موزه اهدایی ایوب ربنو خیلی مجهز‌تر و وسیع‌تر از موزه ایران باستان می‌‌باشد.»[2]

مئیر عزری در خاطرات خود به برخی از این نکات، یعنی باز شدن دفتری توسط فرح پهلوی و انتقال برخی از آثار باستانی به موزه ملی اسرائیل اشاره می‌کند و آن را مطابق خواست و سلیقه شاه و جنبه فرهنگ‌دوستی صهیونیسم‌ها قلمداد می‌کند!

عزری می‌نویسد:

«... چندی پس از این یورش‌های سازمان یافته، روزنامه‌نگاران روی برخی از بازرگانان یهودی انگشت نهادند که تکه‌هایی که یادگارهای باستانی ایرانیان را به موزه‌ها یا بازرگانان جهان فروخته‌اند و در این گزافه‌سرایی از هیج بددهنی کوتاهی نکردند. پیرو بازدیدی که شاه از موزه‌های بریتانیا در لندن و مترو پولتین در نیویورک انجام داد، به پرسش گوشه‌دار روزنامه‌نگاری چنین پاسخ داد:

«چه بدی دارد که تکه‌هایی از هنر و فرهنگ باستانیمان، نام ایران، تاریخ و جایگاه شکوهمند این کشور را زینت‌بخش موزه‌های جهان کنند، تا هر سال میلیون‌ها مردم از سراسر دنیا با هنر و فرهنگ و تمدن ایران آشنا شوند؟ آنان بدین وسیله خواهند دانست چرا به گذشته‌ی خودمان پایبندیم.»

چیزی نگذشت که پایگاه پدافندی بازرگانان عتیقه‌کار یهودی در کشور تا جایگاه سرفرازی و بالیدن بالا رفت.

شگفتا، شهبانو آن روزها سازمانی برپا کرده بود تا گوهرهای نایاب و زرکاری‌های بیتای ایرانی، دست‌نویس‌ها، نگارگری‌ها (نقاشی‌ها)، بافته‌ها و تکه‌های مس و سفال و چینی و بازمانده‌های فرهنگ باستان را از چهار گوشه‌ی جهان در ایران گرد هم آورد. در میان کارشناسانی که از سوی وی به هر جای دنیا می‌شتافتند تا تکه‌ای کهنه را دستچین کنند و به ایران بازگردانند، سناتور [محسن] فروغی پسر محمدعلی فروغی نخست وزیر که از پیشینه‌ی یهودی‌اش در بخش‌‌های پیشین گفتیم. دیگری ایوب ربنو، بازرگان عتیقه‌بازی بود که در میان سرآمدان جهان در این کار نامی داشت و ارمغان‌های ارزشمندی به موزه‌ی اسرائیل پیشکش کرده بود. خواهرزاده‌ی وی (مهدی محبوبیان)، نیز در انجام این کار به شهبانو نزدیک شده بود، آهسته آهسته موزه‌ای برپا داشتند و بسیاری از یادگارهای ارزشمند ایرانی را که بیرون از کشور بود گردآوری کردند و به دیگر سخن به خانه‌ی خویش بازگرداندند. ناگفته نماند که تکه‌های نایاب را دشوار بتوان انگاشت که ارزان به چنگ کنجکاوان بیفتد. شهبانو خردمندانه توانست بخشی از دستمایه‌های هنر و فرهنگ ایران زمین را به خانه بازگرداند، برپایی موزه فرش را یکی از نکته‌های از یاد نرفتنی در این زمینه باید خواند.[3]

ولی حقیقت داستان این است که حتی تا پایان سلطنت پهلوی و فرار شاه و فرح، موزه‌های ایران از جمله موزه ایران باستان از جهت کمیت و کیفیت آثار باستانی به هم‌پایگی موزه ملی اسرائیل نرسید و دلیل آن قاچاق بسیاری از آثار باستانی توسط باند صهیونیستی ایجاد شده در دفتر پهلوی، به خارج از کشور از جمله کشور فلسطین اشغالی بود. همین داستان توسط اسرائیل در تعدادی از کشورهای تحت سلطه غرب رخ داد و تا به امروز ادامه دارد.

چند سند زیر نشانه‌هایی از قاچاق آثار باستانی ایران توسط تعدادی صهیونیست، از جمله ایوب ربنو است.[4]

*****

شماره: 1401

تاریخ: 23 /5 /1327

آقای ایوب ربنو

مدتی است که پروانه حفاری مجدد زیویه به نام شما صادر شده و گزارش اقدامات و نتایج حاصله از کاوش‌های اخیر خود را به اطلاع این اداره نرسانیده‌اید و این موضوع با حسن نظر این اداره درباره شما مغایرت دارد.

لازم است هر چه زودتر اداره باستان‌شناسی را در چگونگی عملیات و استخراجات خود مستحضر دارید. ضمناً اضافه می‌نماید که کاوش‌های شما در محل باستانی نامبرده بایستی کاملاً تحت نظر و مراقبت اداره فرهنگ کردستان انجام گیرد و ترتیب دیگری البته عمل نخواهد شد که به‌طوری که می‌دانید مورد موافقت اداره کل باستان شناسی نمی‌باشد.

رئیس اداره کل باستان‌شناسی

* این سند از سایت اشکان نیوز، استفاده شده است.

 

نامه به ایوب ربنو به جهت آن که اشیای به دست آمده را به اداره کل باستان شناسی تحویل نداده است

*****

بیوگرافی

مجومی[نجومی] در اثر معتاد بودن به افیون و اعمال ناشایسته که می‌کرده پدرش او را از منزل خارج می‌‌کند. پس از مدتی سرگردانی داخل دستجات مطرب شده با زنی به نام روحبخش که از فاحشه‌های معروف بوده به مشهد می‌‌رود. در آنجا چند شب کنسرت داده، بلیط می‌‌فروشند. شب آخر پول‌ها که نزد او جمع‌آوری شده بود، به نام این‌که جیب‌بر جیب‌ او را زده است بالا کشیده، کتک مفصلی از مطرب‌ها خورده، مجروح و در بیمارستان شاهرضا بستری می‌‌شود. (با دخالت یکی از کلانترها) چون می‌‌فهمند که معتاد است، در صدد ترک اعتیاد او برمی‌آیند. شبانه با لباس مریض‌خانه از مریض‌خانه فرار می‌‌نماید و در یکی از مهمان‌خانه‌های پایین شهر منزل گرفته، به مطربی مشغول می‌‌شود و چون کار کساد بوده، شروع به سرقت اشیاء مهمانخانه می‌‌نماید. کارکنان مهمانخانه متوجه شده بر مراقبت می‌‌افزایند و یک روز در حالی که مقداری کارد و چنگال [را] آقای نجومی در جلد سنطور[سنتور] ریخته و از درب مهمانخانه خارج می‌‌شده است، درب جلد سنطور[سنتور] باز شده، کارد و چنگال‌ها بیرون می‌‌ریزد. کارکنان مهمانخانه او را کتک مفصلی زده، به کلانتری می‌‌برند و پرونده تشکیل می‌‌گردد ـ با تعهد به این‌که دیگر در مشهد نماند در اثر وساطت جمعی آزاد می‌‌گردد ـ مشارالیه مدالی به سینه می‌‌زده است که روسی بوده و می‌‌گفته است که آن را سفیرکبیر شوروی به او داده است. در تهران [به] کار خود مشغول شده با خانواده‌ها و خوشگذران‌های تهران از راه نواختن سنطور[سنتور] ارتباط پیدا نموده و به وسیله مهری خانم، خانم آقای [غلامحسین] فروهر داخل بانک صنعتی می‌‌گردد. بعد از چندی به علت سرقت اشیاء از انبار و سوءاستفاده‌های دیگر اخراج[می‌گردد]. در دوره رزم‌آرا با توصیه به یکی از مقام‌ها در نخست‌وزیری استخدام و به چالوس فرستاده می‌‌شود. در آنجا از کارخانجات سوء‌استفاده نموده و مشغول اخاذی می‌‌شود. گزارش آن به [حاجعلی] رزم‌آرا رسیده، فوراً‌ او را اخراج می‌‌نمایند. در زمان دکتر مصدق با توصیه به آقای سراج حجازی در بازرسی نخست‌وزیر استخدام می‌‌شود. جریان امر را آقای سراج حجازی نماینده مجلس به خوبی مطلع می‌‌باشند. اگر سؤال شود توضیح خواهند داد.

نامه‌هایی که بعداً به دکتر مصدق نوشت و قبلاً آن را ذکر کرده‌ام مؤثر واقع نشد و بیکار بود تا زمان آقای [فضل‌الله] زاهدی مجدداً در نخست‌وزیری استخدام[می‌شود](مشارالیه کارمند رسمی نیست پیمانی می‌‌باشد) تا این‌که در موضوع قاچاق خوزستان و سوءاستفاده که از مأموریت محوله در خوزستان و اخاذی از سیمان‌فروشان تهران به خدمت او خاتمه داده می‌‌شود.

در دوره آقای [حسین] علاء با وساطت اختر تُرکه از طریق آقای صدیقی (رئیس دفتر علاء) به آقای علاء معرفی شده، مجدداً در نخست‌وزیری مشغول کار می‌‌شود - داستان اختر ترکه که خود داستانی است شنیدنی که بعداً عرض خواهد شد.

اختر ترکه و آذر که از فاحشه‌های معروف می‌‌باشند، در طبقه اول منزل او سکونت داشتند. (نجومی منزل خیابان روزولت کوچه نجومی) از این دو نفر اجاره دریافت نمی‌نمود؛ اما در مقابل، با آن‌ها قرارداد داشت [که] هر کجا که او می‌خواهد، بروند و با هر کسی که مایل بود، طرح دوستی بریزند و به این طریق آنان را برای پیشرفت مقاصد خودش به کار وا می‌داشت. این زن‌ها را ابتدا با صدیقی مربوط نمود و حتی به اختر پول می‌‌داد که تظاهر به عشق صدیقی نماید. بالاخره از این رو موفق شد که صدیقی را با خود همراه نموده به آقای علاء معرفی و دو مرتبه استخدام شود.

چندی قبل گزارشاتی به نخست‌وزیری از سوءاستفاده‌های شهربانی داده می‌‌شود که دستور رسیدگی آن محرمانه و مستقیم به ستاد کل داده می‌‌شود. آقای نجومی بعداً متوجه می‌‌شوند، فوراً نامه به امضای نخست‌وزیر صادر می‌نمایند که مراسله شماره... محرمانه مستقیم را عیناً اعاده دهید. و از ستاد کل با این ترتیب مراسله را پس می‌‌گیرند و موضوع را سنبل می‌‌کنند.

[مهدیقلی] علوی‌مقدم در مقابل خدماتی که آقای نجومی انجام می‌‌دهد، اخیراً که آقای نجومی ماشین خود را فروخته‌اند یک ماشین کرم رنگ کوچک شهربانی را با راننده در اختیار او گذارده است. ماشین نمره سفید دارد.

صدیقی که تا چندین ماه قبل حقوق خود را پیش‌خور می‌‌کرد، اخیراً باغی را در شمیران خریده است به مبلغ یکصد و هشتاد هزار تومان و بنای عظیمی هم در آنجا نموده (در حسابداری سوابق موجود است).

کلیمی عراقی به نام ربنو ساکن خیابان کاخ، کوچه ناهید، دست راست، درب سوم یا چهارم، با صدیقی ارتباط داشته و وساطت کارهای اشخاص را نزد او می‌‌نماید. منزل این کلیمی محل زدوبند و رفت و آمدهای مشکوک می‌‌باشد. گذشته از صدیقی با وزارتخانه‌های دیگر هم زدوبند دارد. چندی قبل با زدوبند با صدیقی چند تکه ظروف سفالی و غیره مربوط به دوره هخامنشی را به دولت به مبلغ یک میلیون و هشتصد هزار تومان می‌‌فروشند که دویست هزار تومان گیر آقای صدیقی تنها می‌‌آید.

صدیقی در دوره مصدق منشی مخصوص او بوده و به علت سوءاستفاده و اخاذی از شخص مقاطعه‌کاری در حدود بیست و پنج هزار تومان، از دستگاه مصدق رانده شد. بعداً به نام طرفدار دربار بودن داخل دربار شد که گویا در دربار هم سوءاستفاده‌هایی کرد که مراتب به عرض اعلیحضرت رسانده شد و او را از دربار خارج و به نخست‌وزیری وقت از طرف آقای علاء برای این شخص پیشنهاد رئیس دفتری نخست‌وزیری به دفتر مخصوص داده می‌‌شود که موقعی که به عرض می‌‌رسد اعلیحضرت موافقت نمی‌فرمایند و می‌‌فرمایند آدم کثیفی است؛ ولی بدون آن‌که آقای علاء متوجه باشد، نامه به امضای او می‌‌رسانند که آقای صدیقی رئیس دفتر نخست‌وزیری در موضوع فلان... الخ[الی آخر] و آقای صدیقی این نامه را به منزله حکم رئیس دفتری نخست‌وزیری به طور بخشنامه به همه ابلاغ می‌‌نمایند و آقا می‌‌برند رئیس دفتر نخست‌وزیر و از مزایای پست نخست‌وزیری استفاده می‌‌نمایند در صورتی که اعلیحضرت که مخالفت با صدور فرمان جهت مشارالیه فرمودند نبایستی این شخص در رأس آن پست قرار گیرد.

گزارشاتی چندی قبل راجع به سوءاستفاده‌های علوی‌مقدم در خرید اتوبوس‌های بنز به نخست‌وزیری رسیده بود. تمام را قبل از این‌که نخست‌وزیر ببیند، گرفته پس از ارائه دادن به علوی‌مقدم از بین برده است.

چندی قبل دستور تحویل چند قطعه زمین با دریافت قیمت آن از طرف نخست‌وزیری طبق مقررات به چند نفر داده می‌‌شود و چون این اشخاص دلال بوده و صلاحیت نداشتند بانک در پاسخ‌نامه نخست‌وزیری می‌‌نویسد که نمی‌شود به این اشخاص زمین داد ـ آقای نجومی پولی که از این کار گرفته بود مسترد می‌‌دارد و معلوم نیست به چه طریق نخست‌وزیر را قانع می‌‌سازد که شرحی به مهندس الهی می‌‌نویسند که بانک ساختمانی بدون امضاء نخست وزیر حق واگذاری زمین به اشخاص را ندارد. [جمله و مفهوم آن در اینجا ناتمام است و در اصل سند چنین آمده است].

اخیراً برای دریافت حقوق دوره اخراجی خود در زمان مصدق شرحی به نخست‌وزیری می‌‌نویسد و در آن هزاران فحش و ناسزا به دکتر مصدق داده، می‌‌گوید: این پیرمرد فرتوت من را برای شاه‌دوستی اخراج کرده است و هنوز معلوم نیست نتیجه این مراسله چه خواهد بود. آیا می‌‌تواند با این ترتیب حقوق 16 ماه دوره اخراجی خود را در زمان مصدق که پیمانی بوده و کاملاً برخلاف صریح قانون است زنده کرده و دریافت دارد؟

پیرزاده نام رئیس هیئت مدیره بانک توسعه صادرات با این مرد زدوبند بسیاری داشت به تصدیق پرونده که راجع به این موضوع در نخست‌وزیری تشکیل شده با این‌که دستور انحلال این بانک صادر شده بود (از طرف دربار) مدتی آقای نجومی با به‌امضاء رسانیدن مراسلاتی از طرف آقای نخست‌وزیر، انحلال بانک را به تأخیر انداخت و مبالغ زیادی سوءاستفاده نمودند (از طریق اعتبار دادن با شخص و عملیات دیگر) بالاخره روی گزارشاتی که آقای علوی از جریان بانک می‌‌دهد در مجمع عمومی بانک مطرح و منجر به برکناری پیرزاده می‌‌شود. از علوی سؤال شود جریان پیرزاده را خواهد گفت.

قبل از این‌که در زمان [فضل‌الله] زاهدی به خوزستان برود (بازرس دفتر نخست‌وزیری بوده است) موجودی او در بانک مبلغی در حدود 10000 ریال بوده است، بعد از مسافرت در حدود هفتصد هزار ریال می‌‌گردد. این پول را از بازرسی قاچاق جنوب به دست آورده بود که منتهی به اخراجش از بازرسی نخست‌وزیری گردید. ولی به این حساب روی وساطت چند نفر رسیدگی نمود و موضوع اخاذی‌های او مسکوت ماند.

 

*****

به: 316                                                     تاریخ‌: 7 /9 /46

از: 20 هـ 3                                          شماره‌: 27358 /20 هـ 3

 

موضوع: اظهارات ابوالفضل وکیلی درباره هدیه دو پیکره از جمشید جم و داریوش کبیر از طرف دولت اسرائیل به شاهنشاه

ابوالفضل وکیلی ضمن مذاکراتی اظهار داشت در بین روحانیون قم شایع است دولت اسرائیل دو پیکره از جمشید جم و داریوش کبیر به مناسبت جشن‌های تاجگذاری برای شاهنشاه فرستاده‌اند که برای این دو پیکره مبلغ چهار میلیون تومان ارزش تعیین شده و این اقدام ثابت می‌‌کند که شاه و دولت ایران قلباً با اسرائیل هستند و پشتیبانی آن‌ها از اعراب ظاهری است.

ملاحظات: اقدام مستقیم در مورد اظهارات ابوالفضل وکیلی موجب شناسایی منبع خواهد گردید.

این نسخه به استحضار ریاست بخش 325 برسد. صالحی 11 /11 /46

اصل در پرونده و-ک 169 بایگانی است.

بهره‌برداری شود. 12 /10 /46

تاریخ: 28 /4 /53

معریو

 

*****

مشکوک به قاچاق زینت‌آلات به بهای 200 هزار لیره

یقوتیئل یعکوب‌اف جهانگرد ایرانی که یعقوبی نعمت‌نژاد نیز نامیده می‌‌شود به‌عنوان مشکوک به داشتن جواهرات بدلی به بهای 200 هزار لیره باز‌داشت شد. این جهانگرد دیروز با ضمانت 50 هزار لیره طبق حکم قاضی دادگاه تل‌آویو آزاد گردید.

قاضی از جمله حکم داد که خانه جهانگرد مزبور در خیابان هاراب کوک شماره 15 در تل‌آویو توقیف شود و گذرنامه او را تا پایان مراحل قضایی ضبط نمود.

روز نهم ژوئیه امسال کارمندان گمرک در فرودگاه بن‌گوریون جامه‌دان جهانگرد مزبور را که از ایتالیا وارد اسرائیل شده بازرسی کردند. آن‌ها با کمال تعجب در جامه‌دان او چهار کیف با کف مضاعف کشف کردند. کارمندان گمرک به جهانگرد مزبور هیچ‌گونه اظهاری ننمودند و او را آزاد کردند و پریروز به طور ناگهانی خانه او را در تل‌آویو بازرسی نمودند و در آنجا زینت‌آلات قاچاق را کشف کردند.

 

*****

به: 732                                                           تاریخ: 26 /5 /1353

از: 232                                                          شماره‌: 29608 /232

بدینوسیله فتوکپی ترجمه فارسی خبر مندرج در شماره مورخه 28 /4 /53 روزنامه معاریو راجع به توقیف یک نفر یهودی ایرانی به نام یعقوبی نعمت‌نژاد در اسرائیل به اتهام داشتن اموال قاچاق که طی شماره 8/م /15158 ـ 21 /5 /53 از وزارت امورخارجه واصل شده است، جهت اطلاع و هرگونه بهره‌برداری به پیوست ایفاد می‌‌گردد.

در پرونده 341818 بایگانی شود.

 

 

پی‌نوشت‌ها‌:


[1] . رشید کیخسروی، دوران بی‌خبری یا غارت آثار فرهنگی ایرانیان، چاپ اول 1363، ص 8 تا 12.

[2] . همان.

[3] . کیست از شما از تمامی قوم او، یادنامه دفتر اول، نویسنده: مئیر عزری، مترجم: ابراهام حاخامی، اورشلیم، سال 2000، ص 226 و 227.

[4] . در مورد سابقه سرقت اشیاء باستانی توسط صهیونیست‌ها بنگرید: طرحی که پای ایوب ربنو‌ها را دوباره به میراث ایران باز می‌کند، دکتر جواد حسین زاده ساداتی«مدیر پایگاه سیلک کاشان و عضو هیئت علمی»، سایت اشکان نیوز.



مئیر عزری، سفیر اسرائیل در ایران و همکار قاچاق اشیاء عتیقه از ایران به اسرائیل


عزری در دانشگاه حیفا


جلد کتاب دوران بي‌خبري يا غارت آثار فرهنگي ايرانيان


تعداد معدودی از اشیای سفالی نفیس دوران اسلامی ایران در موزه‌ی ملی اسراییل که توسط ایوب ربنو اهدا شده است


حراج کاسۀ لعابدار اسلامی ایرانی در بازار عتیقۀ لندن در سال ۱۳۴۰


شهرام پهلوی نیا (دومی از راست) فرزند اشرف پهلوی


موزه ملی ایران باستان


موزۀ ملی اسراییل در اورشلیم


مهدی محبوبیان (خواهرزادۀ ایوب ربنو) در حفاری در آذربایجان


مئیر عزری در دوران جوانی در حال دست دادن به شاه


مئیر عزری در دوران جوانی نفر اول از سمت چپ در کنار فرح پهلوی


 

تعداد مشاهده: 11852


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.