گذری به زندگی و فعالیتهای شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 01 مرداد 1403
دوران کودکی و تحصیلات
محمدعلی سلمانی ایلواری معروف به روحانیفرد، در 5 تیرماه 1325 در روستای ایلوار از توابع شهرستان کردکوی استان گلستان در خانوادهای کشاورز و مذهبی دیده به جهان گشود.[1] پدرش «میرزا» از تمکن مالی چندانی برخوردار نبود، به همین دلیل محمدعلی با وجود استعداد و علاقه به تحصیل برای کمک به معاش خانواده، مجبور به ترک مدرسه شد.[2]
شهید روحانیفرد تا 12سالگی نزد«ملا علینقی» و «شیخ حسین مهدوی» در مکتبخانه روستای «بالا جاده» به فراگیری مقدمات دینی مشغول بود و در سال 1338 وارد حوزه علمیه گرگان شد. در گرگان محضر علمایی چون، «آیتالله سیدمحمدرضا میبدی»، «حجتالاسلام سید سجاد علوی» و «سید حسن نبوی» را درک کرد و برای تکمیل تحصیلات دینیاش در سال 1340 عازم شهر مقدس مشهد شد. در سال1343 در 18 سالگی همزمان با تولد امام جواد(ع ) و در حضور مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای با دست مبارک آیتالله شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد ملبس شد.[3] شهید روحانیفرد در بازجویی مورخه 13 /4 /1343راجع به دوران کودکیاش گفته است:
«اینجانب پس از اینکه کلاس سوم ابتدایی را در ایلوار خواندم، به نزد پدرم مشغول زراعت بودم و بعد از آن مدت 6 ماه در بالا جاده نزد ملای مکتبی به نام علینقی مشغول درس قرآن بودم. پس از آن در مهر ماه سال 1341 به مشهد مقدس مسافرت [کرده] مدت 27 روز در مسافرخانه چهار برادران بالا خیابان ساکن و بعداً با طلبههای گرگان تماس حاصل و به راهنمایی شیخ حسین حسیبی به مدرسه خیراتخان واقع در بست پایین رفتم و در قسمت فوقانی در حجره 49 ساکن و نزد آقای شیخ ادیب نیشابوری مشغول تحصیل ادبیات عربی شده و بعداً به توصیه تولیت مقبره شیخ بهایی مشغول تحصیل شدم و هم اکنون نزد استاد دیگری[به نام] آقای سیدحجت هاشمی مشغول خواندن درس دیگری نیز میباشم.»[4]
در اواخر سال 1346 شهید روحانیفرد به حوزه علمیه قم رفت. حضور در قم این امکان را به وی میداد تا ضمن پیگیری جدی خط مبارزه علیه رژیم پهلوی، تحصیلات خود را نیز تکمیل کند. از اساتید حجتالاسلام روحانیفرد در حوزه علمیه قم میتوان به «آیتاللهالعظمی ناصر مکارم شیرازی»، «آیتاللهالعظمی جعفر سبحانی»،«آیتاللهالعظمی حسین نوری همدانی»، «حجتالاسلام نعمتالله صالحی نجفآبادی»،«آیتالله محیالدین فاضل هرندی»، «آیتالله اسماعیل صالحی مازندرانی»، «آیتالله محمدتقی ستوده»، «آیتالله یدالله دوزدوزانی»،«آیتالله سیدابوالفضل موسوی تبریزی» و« آیتالله میرزا علیاکبر مشکینی» اشاره کرد. وی در محضر این بزرگان به فراگیری فقه و اصول و فلسفه و سطوح عالیه حوزوی پرداخت. شهید روحانیفرد همزمان با فراگیری علوم حوزوی در سال 1353 دیپلم و در سال 1363 از دانشگاه فردوسی مشهد موفق به اخذ مدرک کارشناسی الهیات شد.
فعالیتهای سیاسی حجتالاسلام روحانیفرد
ورود شهید روحانیفرد به حوزه علمیه مشهد در اوایل دههی 40، با تغییر نگرشهای سیاسی حوزههای علمیه و روحانیت به مسائل سیاسی مقارن بود. در ابتدای این دهه مجموعه اتفاقاتی به وقوع پیوست که نه تنها بر حوزههای علمیه که بر تمام شئون سیاسی و اجتماعی ایران نیز تأثیر گذاشت. ارتحال «آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی» در فروردین سال 1340 از مهمترین این اتفاقات بود. رژیم پهلوی درگذشت آیتاللهالعظمی بروجردی را به معنای پایانی بر انسجام مرجعیت شیعی تلقی کرده، به همین دلیل پیگیری سیاستهای مباین با اسلام را در دستور کار خود قرار داد. رویداد مهم دیگری که بر اوضاع ایران تأثیر مستقیم گذاشت، انتخاب «جان اف کندی» (1961-1963 م) به ریاست جمهوری آمریکا در سال 1339بود. اولین تأثیر انتخاب کندی بر اوضاع ایران، انتصاب دکتر علی امینی(اردیبهشت 1340 تیرماه 1341ش) از رجال وابسته به آمریکا به نخستوزیری بود. دولت مستعجل علی امینی در تیرماه سال 1341 پس از سفر محمدرضا پهلوی به آمریکا و دیدارش با کندی به پایان رسید و «اسدالله علم» از رجال وابسته به انگلستان در 30 تیر 1341 به جای وی به نخستوزیری منصوب شد.
اتفاق مهم دیگر در آغاز این دهه، تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی در 14 مهر 1341 بود که به موجب آن شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن مجید از شرایط انتخابشوندگان حذف میشد. این مصوبه جنجالبرانگیز واکنش علمای سراسر کشور به خصوص حضرت امام خمینی (ره) را به دنبال داشت. با پیوستن مردم به صفوف روحانیت، اسدالله علم نخستوزیر وقت در تلگرامی به علمای قم در ۷ آذر ۱۳۴۱، لغو مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اعلام کرد.
حجتالاسلام روحانیفرد در این مقطع حساس در حوزهی علمیه مشهد در حال تحصیل بود. وی از همان ابتدا در حوزهی مشهد جذب حلقه مبارزاتی آیات عظام «سید حسن طباطبایی قمی»، و «سید محمدهادی میلانی» شد و با انقلابیون معروف مشهد از جمله مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای، شهید حجتالاسلام هاشمینژاد و آیتالله عباس واعظ طبسی ارتباط برقرار کرد. بر اساس اسناد ساواک وی در بسیاری از جلسات بیوت آیات عظام با خواندن مقاله و شعر فضای جلسه را سیاسی میکرده است:
«در روز 20 /1 /1343 پس از سخنرانی آقای طبسی، روحانی[فرد] از روی کاغذی که در دست داشت اشعاری را قرائت نمود که نویسنده کاغذ عدهای از طلاب طرفدار آقای قمی میباشند که از جمله شیخ یوسفی در مدرسه باقریه و شیخ زمانی ساکن مدرسه مذکور هستند. روحانی از روی کاغذ به مقامات دولتی اهانت زیادی نمود و با عصبانیت و شدت توهین میکرد.»[5]
حمایت از امام در جریان 15 خرداد 1342
مخالفت امام خمینی(ره) با انقلاب سفید و سپس تحریم نوروز سال 1342 از سوی مرجعیت، باعث شد رژیم خشم خود را با حمله به«مدرسه فیضیه» در سالگرد شهادت امام جعفر صادق(ع) در 2 فروردین 1342 نشان دهد. پس از این واقعه تأثربرانگیز حضرت امام خمینی(ره) و بسیاری دیگر از علما و مراجع با سخنرانی و انتشار اعلامیه به انتقاد از رژیم پرداخته و به سمت رویارویی مستقیم با حکومت حرکت کردند. اسناد ساواک اولین فعالیت سیاسی حجتالاسلام روحانیفرد را توزیع اعلامیهی مراجع قم در محکومیت عمّال رژیم پهلوی در حمله به مدرسه فیضیه ثبت کردهاند. در سندی که به این موضوع اشاره دارد آمده است:
«روز 21 /1 /1342 عدهای از طلاب ناشناس متن سخنرانی آقای خمینی را که با دستنوشته شده بود به دیوار مسجد گوهرشاد نصب میکردند. ضمناً محمدعلی روحانی و روحی ساکنین مدرسه خیراتخان نیز اعلامیه سخنرانی قمی و خمینی را توزیع و همچنین به دیوار نصب میکردند.»[6]
اوج تقابل بین حکومت و روحانیت را باید در محرم 1383 ق/ خرداد 1342ش دانست که منجر به دستگیری حضرت امام(ره) در سحرگاه 15خرداد شد.[7] واکنشها به دستگیری امام خمینی(ره) بیش از حد انتظار رژیم بود و به یک قیام عمومی تبدیل شد و در جریان آن تعداد زیادی از مردم مسلمان کشور در شهرهای قم، تهران و ورامین به شهادت رسیدند.[8] پس از این واقعهی خونین رژیم پهلوی حضرت امام(ره) را در تهران تحت کنترل قرار داد و سرانجام معظم له را در 16 فروردین 1343 پس از 9 ماه اسارت به قم بازگرداند. در همین زمان حکومت در اقدامی حسابشده کوشید با نشر اکاذیبی که معنای تسامح امام(ره) با رژیم را میداد، چهرهی ایشان را مخدوش کند. در مقالهی روزنامهی اطلاعات در این خصوص آمده بود:
«و چقدر جای خوشوقتی است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم همگام در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم شده است.»[9]
امام(ره) پس از اطلاع از گزارش روزنامه اطلاعات، با ارسال پیامی برای مسئولین روزنامه محتوای خبر را تکذیب و به عموم علما و مبارزان و مردم سفارش کرد که این تکذیبیه را به اطلاع همه برسانند. از جمله کسانی که در این زمینه تلاش زیادی کرد شهید روحانیفرد بود:
«25 /1 /43 اعلامیه به نام (عمّال استعمار به حربه افتراء متوسل شدهاند) را در منزل حضرت آیتالله قمی، آقای محمدعلی روحانی پخش کرده بود و چند عدد را هم در مسجد جامع گوهرشاد هم همان موقع زده بودند.»[10]
متن این اعلامیه به شرح زیر است:
«روزنامه اطلاعات مورخه 18 /1 /43 به دستور اربابان نیرنگباز خویش افترائی بینهایت مضحک و وقیح به مقام شامخ روحانیت نسبت میدهد. در صفحه 2 تحت عنوان جریان روز مینویسد: و چقدر جای خوشوقتی است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم همگام در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم شده است. سلسله روحانیین استان خراسان به شدّت مراتب فوق را تکذیب نموده بدینوسیله انزجار و نفرت خود را ابراز مینماید. و اعلام میدارد که تمام راههای آشتی و رضایت روحانیّت با این رژیم پوشالی مسدود میباشد.»[11]
در اسناد ساواک گزارشهای زیادی از فعالیت شهید روحانیفرد در زمینه توزیع اعلامیه آمده است. سند زیر به توزیع اعلامیه در مسجد گوهرشاد در فروردین 1343 از سوی ایشان اشاره دارد:
«روز 20 /1 /1343 هنگامیکه آقای قمی برای ادای نماز به مسجد گوهرشاد آمدند عدهای از علاقهمندان گرد آقا جمع شده و اظهار علاقه مینمودند. پس از برگزاری نماز به مناسبت ورود ایشان به مشهد اعلامیههایی به امضاء (حوزه علمیه مشهد ) بین مردم پخش شد. یکی از توزیعکنندگان اعلامیهها آقای محمدعلی روحانی که در مدرسه خیراتخان اتاق شماره 49 ساکن است بود. نامبرده در غیاب آقای قمی اغلب در منزل میلانی به سر میبرد و از توزیعکنندگان و فعالین منزل آقای میلانی میباشد و چون متوجه شده بود که تحت تعقیب است، از مشهد فرار نموده و اینک تحت تعقیب نیز میباشد. بهمحض اطلاع از ورود آقای قمی مجدداً به مشهد بازگشت و فعالیتهای خود را حالا در منزل و اطراف آقای قمی شروع کرده است و با مریدان خاص آقای قمی همکاری مینماید.»[12]
در سند دیگری در همین رابطه آمده است:
«یک نفر به نام محمدعلی شهرت روحانی که در مدرسه خیراتخان اتاق شماره 49 بودند ایشان قبلاً فعالیتهای زیادی از جهت پخش اعلامیه و خواندن مقاله داشتند. آقای روحانی اعلامیههای بیشماری در منزل حضرت آیتالله میلانی و قمی پخش کرده است و تماس گرمی پیرامون میلانی و قمی داشت و هر اعلامیهای که میرسد اول به دست ایشان میآید و آن را در میان مدارس و سایر جاها میفرستاد. حتی در مدرسهها این اعلامیههایی که دیده میشد، ایشان میزدند. بالخصوص اعلامیه (عمّال استعمار به حربه افترا متوسل شدند) ایشان در منزل آقایان میلانی و قمی پخش کردند. حتی آن وقتی که قمی از تهران آمد فعالیتهای زیادی مینمودند. اتفاقاً مقاله گرم و داغی که بسیار جالب میباشد خواندند. در ضمن مدتی ایشان را تحت تعقیب قرار دادند و فرار کردند به گرگان رفتند.»[13]
وی در فروردین و اردیبهشت 1343 به اتهام پخش اوراق مضره تحت تعقیب ساواک خراسان قرار گرفت. در همین زمان مکاتباتی میان ساواک خراسان با ساواک مازندران برای دستگیری حجتالاسلام روحانیفرد صورت گرفت:
«ساواک خراسان طی تلگراف شماره 104 - 31 /2 /43 اعلام داشت که نامبرده بالا به اتهام پخش اوراق مضره تحت تعقیب واقع و متواری گردیده و ممکن است به منطقه گرگان(ایلوار) مسافرت نماید. چنانچه شخص منظور در آن حدود مشاهده گردید، دستگیر و به ساواک خراسان اعزام گردد.»[14]
مقام معظم رهبری در 22 خرداد 1343 به گرگان سفر کرد[15] و در طول 25 روز حضور در این شهر مردم را نسبت به مسائل کشور از جمله نهضت امام(ره) آگاه کرد. مقام معظم رهبری در نامهای به پدر گرامیشان ضمن تشریح برنامههای اجرایی خود در گرگان مینویسد:
«وضع من از وقت نوشتن نامه قبل تا اندازهای فرق کرده است. به این معنی که سه مجلس شبها و یک مجلس عصرها و یک مجلس هم صبحها دعوت شدهام که جز یکی دو مجلس بقیه از بهترین مجالس گرگان است.»[16]
اولین دستگیری شهید روحانیفرد در نتیجه یکی از همین سخنرانیها در گرگان بود؛ به این صورت که وی در خلال سخنرانی مقام معظم رهبری در مسجد گلشن گرگان برای سلامتی امام خمینی (ره) تقاضای صلوات کرده است.[17] این بازداشت با صدور قرار منع پیگرد از طرف دادستانی 5 لشگر گرگان به پایان رسید.[18]
«محترماً به قرار گزارش کلانتری بخش 2 در ساعت 30 /18 روز 11 /4 /43 پسربچه 16سالهای [وی در این زمان 18 سال سن داشته است] به نام محمدعلی سلمانی ایلواری فرزند میرزا از بین جمعیتی که برای روضهخوانی در مسجد گلشن گرگان اجتماع کرده بودند برخاسته و پس از فرستادن صلوات شعاری به این عنوان که زنده باد پرچمدار اسلام یعنی آیتالله خمینی میدهد. لذا نامبرده دستگیر و در شهربانی از وی بازجویی گردید. نامبرده به شش برگ بازجویی متعذر است که اشتباهاً نام آیتالله خمینی را گفته و منظورش جمیع علما اسلام بوده است. توضیح اینکه ضمن بازرسی بدنی که از او به عمل آمده است از بین اثاثیه جیب وی یک دفترچه خطی حاوی اشعار مذهبی به دست آمد که در بعضی از صفحات آن، شعارهایی به نفع آیتالله خمینی و همچنین اشعاری که در مورد آزادیخواهی سروده شده بود، درج گردیده؛ لذا پس از تحقیقات لازم نامبرده همراه با دفترچه مکشوفه در تاریخ 12 /4 /43 تحویل سازمان امنیت گرگان گردیده[است].»[19]
دستگیری شهید روحانیفرد در گرگان باعث شد تا وی که قبلاً گزارشهایی از ساواک خراسان برای دستگیریاش فرستاده شده بود، مورد شناسایی قرار گیرد.[20]
واکنش به تبعید امام خمینی (ره)
در آبان سال 1343 در دولت «حسنعلی منصور» (7 اسفند 1342 ـ 1 بهمن 1343) قانون کاپیتولاسیون تصویب شد. بر اساس این قانون در صورت دعوای یک تبعه آمریکایی با یک ایرانی، دولت و دستگاه قضایی ایران حق محاکمه فرد خاطی آمریکایی را نداشت و آن فرد بر اساس قانون ایالات متحده و در آن کشور محاکمه میشد. پس از تصویب این قانون، امام خمینی(ره) بلافاصله علیه آن به افشاگری پرداخت و در سخنانی صریح رژیم پهلوی و عاملین این اقدام را خائن معرفی کرد. به این ترتیب در 13 آبان1343 رژیم پهلوی امام خمینی(ره) را دستگیر و بلافاصله از قم به تهران و از آنجا به ترکیه تبعید کرد.
پس از انتشار خبر تبعید امام خمینی(ره)، در مشهد مانند سایر شهرهای کشور، مردم و روحانیت به پا خاسته و با اجتماع در منزل علما دست به اعتراض زدند. بر اساس اسناد ساواک، شهید روحانیفرد در اکثر این جلسات حضور داشت و نقش فعالی ایفا کرد. ساواک که از تشکیل این جلسات و خطرات مرتبط با آن آگاهی داشت، ضمن جلوگیری از تشکیل آنها، تعدادی از فعالان از جمله حجتالاسلام روحانیفرد را دستگیرکرد. در سندی درباره این موضوع، آمده است:
«پیرو شماره (2- 5- 4- 5) 14/ 8/ 43 سیوچهار نفر اشخاصی که در منزل آقای قمی بودهاند به شرح زیر:
ردیف 14- محمدعلی سلمانی(روحانیفرد) ... دستگیر و بدینوسیله اعزام میشوند.»[21]
در سند دیگری در همین ارتباط آمده است:
«خواهشمند است مقرر فرمایند نامبرده بالا را که به اتهام اخلال نظم روز 14 /8 /43 دستگیر شده است 24 ساعت در زندان دژبان بدون ملاقات بازداشت نمایند.»[22]
شهید روحانیفرد پس از انتقال به بازداشتگاه لشکر در نامهای به «سید محمد حجی» از دوستانش مینویسد:
«پس از تقدیم عرض سلام دعا بفرمایید.
خدمت تمام رفقا سلام میرسانم به آقای بهرامی بگویید درس آقای هاشمی را بنویسد. آقای طالبی، قاسمی، تکمیلی، باهوش، موسوی، شریعتی دعاگو هستند. بازداشتگاه لشگر باغ کشاورزی- زیر چادر- محمدعلی سلمانی – کتاب سخنرانی راشد و 5 تومان بیاورید.»[23]
این نامه که به گفتهی مأمور ساواک «با رمز و راز مخلوط است» هیچوقت به مخاطب نرسید؛ زیرا ساواک به ظن تبانی، آن را در پرونده انفرادی آقای روحانی بایگانی کرد. شهید روحانیفرد پس از 5 روز بازداشت در تاریخ 18 /8/ 1343 با سپردن تعهد آزاد شد. کمی بعد ساواک کوشید تا حجتالاسلام روحانیفرد را ـ به دنبال توزیع اعلامیهای علیه رژیم ـ مجدداً بازداشت کند، ولی موفق به دستگیری وی نشد. ساواک در این رابطه آقای سید محمد حجی همحجرهای شهید روحانیفرد را که با هم مشترکاً اعلامیه را توزیع کرده بودند بازداشت کرد:
«از چندی قبل اطلاعاتی به ساواک واصل که نامبرده بالا به همدستی عدهای از طلاب اعلامیهها و تراکتهای روحانیون مخالف دولت را تهیه و تکثیر مینماید. علیهذا نسبت به بازداشت وی اقدام و از اتاق او واقع در مدرسه خیراتخان بازرسی به عمل آمد. مشارالیه در تحقیقات معموله اعتراف نموده که از دو سال قبل در تهیه و پخش اعلامیههای روحانیون مخالف و اخیراً اعلامیه هیئتهای مؤتلفه اسلامی که مفاد آن مضره تشخیص داده شده و اهانت به مقام شامخ سلطنت است دخالت داشته و به همکاری یکی از دیگر از طلاب به نام محمدعلی روحانی گرگانی طلبه مدرسه خیراتخان اعلامیههای مزبور را تکثیر و توزیع مینمودهاند. نسبت به دستگیری محمدعلی روحانی نیز اقدام لکن وی فعلاً متواری است.»[24]
در همین زمان ساواک مشهد طی مکاتبهای با ساواک استان مازندران خواستار دستگیری شهید روحانیفرد و انتقال وی برای بازجویی و تکمیل پرونده شد، اما ساواک مازندران و گرگان و دشت، پس از یک بازداشت کوتاهمدت، شهید روحانیفرد را آزاد و از ژاندارمری خواست که وی را تحت مراقبت قرار داده و در صورت مشاهده عمل خلاف تحویل ساواک دهند:
«خواهشمند است دستور فرمایید شیخ محمدعلی فرزند میرزا شهرت سلمانی اهل ایلوار را تحت نظر گرفته و چنانچه عمل بر خلافی در سخنرانیهای وی مشاهده شد فوراً بدون فوت وقت دستگیر و به این سازمان اعلام دارند.»[25]
شهید روحانیفرد بهرغم اینکه شدیداً تحت فشار رژیم قرار داشت، در مهرماه 1344 و پس از انتقال امام(ره) از ترکیه به عراق «نامه سرگشاده حججاسلام و فضلا و محصلین حوزه علمیه قم به پیشگاه مرجع تقلید» را امضا کرد. این موضوع نشان میدهد که ایشان با حوزهی علمیهی قم و علمای مبارز آن ارتباط داشته است. در این نامه میخوانیم:
«محضر مقدس بزرگ مرجع عالم تشیع حضرت آیتاللهالعظمی آقای خمینی متعالله المسلمین بطول بقائه هر چند انتقال حضرتعالی از ترکیه به عتبات عالیات از جهتی مایه خرسندی است ولی ادامه تبعید آن مرجع عالیقدر که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی کشور اسلامی ایران صورت گرفته است، بسی موجب تأثر و تنفر عموم ملت ایران است. ملت شریف مسلمان ایران و حوزه علمیه قم که از منویات مقدس آن قائد عظیمالشأن پیروی میکنند و برای تأمین و اجرای آن از هیچگونه فداکاری دریغ ندارند، انتظار دارند که بهزودی موانع برطرف شود تا با مراجعت حضرتعالی به حوزه علمیه قم و با تدبیرات خردمندانه و رهبریهای ارزنده آن زعیم عالیقدر مصالح عالیه اسلام و ایران و حقوق از دست رفته ملت تأمین گردد.»[26]
چند ماه پس از صدور این اعلامیه ساواک خراسان به دنبال پیگیریهای خود برای دستگیری حجتالاسلام روحانیفرد مجدداً از سازمان مازندران درخواست کمک کرد. ساواک مازندران نیز به ساواک گرگان دستور دستگیری حجتالاسلام روحانیفرد را صادر نمود:
«دستور فرمایید چنانچه محمدعلی سلمانی معروف به روحانی در آن منطقه میباشد دستگیر و به این سازمان اعزام گردد.»[27]
بهرغم گزارش شهربانی بندر شاه (بندر ترکمن فعلی) به ساواک گرگان در خصوص عدم مشاهده شهید روحانیفرد در منطقه،[28] سه روز بعد ساواک مازندران خبر دستگیری آقای روحانیفرد را به ساواک خراسان اعلام کرد. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:
«در اجرای دستور شماره 54078 /316- 23/ 10 /1344 اداره کل سوم نامبرده بالا در تاریخ 30 /10 /44 در ایلوار از توابع گرگان دستگیر و بدینوسیله اعزام و معرفی میگردد. ضمناً برابر کارت شناسایی و اظهارات مشارالیه و سوابق موجوده در این ساواک شهرت یادشده سلمانی ایلواری ملقب به روحانی فرزند میرزا دارای شناسنامه شماره 9 صادره از گرگان میباشد.»[29]
ساواک برای دستگیری حجتالاسلام روحانیفرد با همکاری ژاندارمری منطقه با گسیل نیروهای نظامی و اطلاعاتی روستای ایلوار را محاصره و ایشان را دستگیر کرد.[30]
مقاومت کمنظیر شهید روحانیفرد در برابر شکنجههای سخت و توانفرسای ساواک[31] در این دوره حتی بازجویان وی را نیز به استیصال کشانده بود. به گفتهی مأمور ساواک ایشان هنگام مواجهه حضوری با سید محمد حجی در بازداشتگاه با ایما و اشاره از وی خواسته است تا از گفتن حقایق خودداری کند.[32]
شهید روحانیفرد در تاریخ 14 /6 /1345 پس از تحمل بیش از هشت ماه زندان مطابق رأی دادگاه تجدیدنظر ارتش آزاد شد.[33]
در فروردین1346ـ هفت ماه پس از آزادی حجتالاسلام روحانیفرد از زندان ـ ساواک گزارشی از منبعی با نام مستعار «پیکان» دریافت کرد که بیانگر از سرگیری فعالیتهای انقلابی شهید روحانیفرد در زمینهی پخش اعلامیه بوده است:
«اخیراً شخصی به نام شیخ محمدعلی سلمانی ایلواری (معروف به روحانی) که از طرفداران سرسخت و جدی خمینی میباشد، به مشهد مسافرت و اعلامیههایی که فتوکپی نمونه آن پیوست است با خود به گرگان آورده و بین افراد مورد اعتماد خود توزیع نموده است.»[34]
در بخشهایی از این اعلامیه با عنوان«نمیدانم» آمده است:
«در شرایطی که قرآن عزیز دستخوش هوسبازیهای هیئت حاکمه ایران قرار گرفته و قوانین آن یکی پس از دیگری ملغی میگردد، لوایح ضد اسلامی و اسارتآور در مجلس ساختگی تصویب میشود، هر روز قدم تازهای برای سلطه حزب صهیونیسم بر شئون حکومت برداشته میشود. زمزمه از رسمیت انداختن قانون اساسی کشور از حلقوم عمّال بیگانه برخاسته و جغد استبداد نوای اسارت و تباهی ملت ما را مینوازد. حکومت پلیسی، اختناق و دیکتاتوری در سراسر کشور حکمفرمایی میکند. قائد عظیمالشأن ایران، مرجعیت تقلید مسلمانان جهان حضرت آیتالله آقای خمینی در تبعید و رجال برجسته ملی، دانشمندان و جوانان ارزنده ایران در سلولهای زندان به سر میبرند و... آیا باید آغاز سال جدید را به شما تبریک بگویم یا تسلیت؟ آیا با وضع اسفانگیز فعلی برای یک فرد مسلمان وطندوست عیدی میباشد؟ آیا شما در شرایط کنونی هیچگونه مسئولیتی احساس نمیکنید، آیا نباید برای حفظ قرآن و میهن عزیز بکوشید؟»[35]
این اعلامیه در اوج روابط رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی صادر شده بود، به همین دلیل ساواک نسبت به آن حساسیت خاصی داشت. در تحقیقات و بازرسیهای صورت گرفته مشخص شد که آقای روحانیفرد یک چمدان از این اعلامیه و اعلامیههای مشابه را از مشهد به گرگان آورده و توزیع کرده است:
«در تاریخ 12 /1 /46 از مشهد به گرگان وارد اعلامیهای که رونوشت آن به پیوست است با خود به گرگان آورده در نتیجه منزل مسکونیاش مورد بازرسی قرار گرفته و اوراق و مدارکی به دست آمد که طی شماره 173/گ10- 25 /1 /46 جهت هرگونه اقدام مقتضی به آن دادستانی ارسال شده است. در این اوراق ضمن یادداشتهای خطی کاغذی است که نشان میدهد مشارالیه در دسته یا جمعیتی مخفی فعالیت دارد در این نامه دستورات درباره نحوه فعالیت به او داده شده است که شخص دستوردهنده و همکاران وی برای این ساواک حائز اهمیت میباشد. علاوه بر این از وی تقویمی به دست آمد که فاقد تمثال مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و والاحضرت ولایتعهد میباشد که تصور میرود روی سوءنیت مبادرت به پاره کردن و از بین بردن آنها نموده باشد.»[36]
به این ترتیب شهید روحانیفرد مجدداً بهوسیله مأمورین رژیم دستگیر و علاوه بر ممنوعالمنبر شدن، توسط دادسرای نظامی ارتش به یک سال زندان محکوم شد.[37] در سندی از ساواک در این زمینه آمده است:
«شیخ محمدعلی روحانیفرد فرزند میرزا، بازگشت به شماره 69884 /13- 2 /9 /46 با اعاده عین پرونده دادستان ارتش در مورخ 25 /1 /47 با رأی شماره 203- 29 /12 /46 دادگاه تجدید نظر شماره 2 این اداره مبنی بر محکومیت متهم (شیخ محمدعلی روحانیفرد) به مدت یک سال حبس عادی با احتساب بازداشت قبلی (از تاریخ 27 /1 /46) موافقت نموده بدینوسیله قطعیت آن اعلام میگردد.»[38]
شهید روحانیفرد در 25 /1 /1347 از زندان آزاد شد. در سند مربوط به آزادی ایشان آمده است:
«نامبرده بالا مورخ 25 /1 /47 پس از خاتمه محکومیت آزاد و نشانی محل سکونت خود را گرگان قریه ایلوار یا مشهد مدرسه خیراتخان تعیین نموده است.»[39]
حجتالاسلام محمدعلی روحانیفرد پس از آزادی از زندان برای ادامه تحصیل عازم قم شد. ساواک دلیل این نقل مکان را پیگیری آزادانه فعالیتهای سیاسی در قم دانسته است.[40] عدم درج گزارش در پرونده ایشان به مدت دو سال، نشان میدهد که شهید روحانیفرد فعالیت سیاسی خود را بهشدت کاهش داده و بیشتر وقت خود را در این زمان به تحصیل گذرانده است.
روح پرشور و انقلابی شهید روحانیفرد که با مماشات و سکون سازگاری نداشت باعث میشد تا وی در هر فرصتی از اقدامات رژیم و سیاستهای ضد دینی آن انتقاد کند. سخنرانی در هیئت جعفری در ماه مبارک رمضان 1352 اوج این روحیهی انقلابی بود. وی بار دیگر از خطوط قرمز رژیم گذشت و به موضوعات ممنوعه چون حمله به اسرائیل و انتقاد از رژیم پهلوی پرداخت. ساواک در گزارشی آورده است:
«نامبرده در گفتار خود بعضاً مطالبی از گفتههای خمینی و فلسفی را بازگو مینماید و خود نیز خمینی را در ردیف مجاهدین اسلام قلمداد میکند. نامبرده در مورد جنگ اعراب و اسرائیل اظهار نظر [میکرد].»[41]
این سخنرانی باعث شد اداره کل سوم دستور کنترل و مراقبت بیشتر شهید روحانیفرد را به ساواک مازندران و گرگان بدهد. در سال 1354 به مناسبت سالگرد واقعه حمله به مدرسه فیضیه در سال 1342، مراسم با شکوهی در قم برگزار شد که در نتیجه آن تعداد زیادی از روحانیون و طلاب بازداشت شدند. نقش مهم و مؤثر شهید روحانیفرد در تحریک و رهبری معترضین باعث شد دستور بازداشت ایشان مجدداً به ساواک گرگان ابلاغ شود.
«در مورد دستگیری و تشکیل پرونده جهت چهار نفر طلاب منظور بهطوری که بررسی شده به جز اظهارات شیخ ولیالله واحد مرزنکلاته مدرک مستندی در دست نیست که بتوان نامبردگان را تحت تعقیب قانونی قرارداد. هرچند ممکن است چندی هم در زندان بمانند ولی بعداً خواه ناخواه به علت فقد دلیل کافی یا تقاضای فک قرار شده و یا اینکه در دادگاه تبرئه خواهند کرد. با عرض مراتب فوق در صورت تصویب مقرر فرمایند نامبردگان به طریق مقتضی احضار و تذکرات لازم به آنان داده شده و اطلاعات و تعهد از آنان اخذ گردد.»[42]
بهرغم این توصیه چهار روز بعد شهید روحانیفرد در 12 /6 /54 برای چندمین بار دستگیر و به مدت 4 ماه در زندان شهربانی گرگان بازداشت شد.[43] ساواک گرگان طی نامهای به ریاست ساواک استان دوم چنین نوشت:
«بازگشت به شماره 2224/الف- 10 /6 /54 شیخ محمدعلی روحانیفرد روز 12 /6 /54 توسط این ساواک دستگیر و با قرار لازم روز جاری بازداشت گردید. در بازرسی منزل نامبرده در ایلوار هیچگونه مدرک و کتب مضرهای به دست نیامده و در تحقیقات معموله منکر هر نوع فعالیت مضره بوده و اظهار میدارد با توجه به سوابق قبلیاش نادم گردیده و علاقهمند به حفظ رژیم و مشغول ادامه تحصیل است. اوراق تحقیقاتی مشارالیه با پیک تقدیم مقرر فرمایند در مورد وی نظریه ابلاغ گردد.»[44]
صبر و استقامت کمنظیر حجتالاسلام روحانیفرد در بازجوییها و خودداری از اعتراف با وجود شکنجههای ساواک باعث آزادی ایشان در آذرماه 1354شد:
«درباره آزادی غیر نظامی شیخ محمد روحانیفرد فرزند میرزا، چون درباره غیر نظامی فوقالذکر مبلغ مورد وثیقه توقیف شده است. بنابر این خواهشمند است دستور فرمایید چنانچه به علت دیگری بازداشت نباشد مرخص گردد.»[45]
اسناد یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد نشان میدهد که ساواک با وجود اشراف ظاهری بر مخالفان، در مورد شهید روحانیفرد با چالشهایی مواجه بوده است که مهمترین آنها عبارت بودند از:
الف) ترددهای دائمی و گسترده
حجتالاسلام محمدعلی روحانیفرد در جریان مبارزات خود همواره در شهرهای تهران،گرگان، مشهد و قم در رفت و آمد بود. این مسافرتها باعث میشد تا شناسایی ایشان برای سازمانها و نهادهای امنیتی رژیم با دشواریهایی همراه باشد.
ب) داشتن اسامی و شهرتهای مختلف
داشتن اسامی مستعار و مدارک هویتی متفاوت باعث میشد تا دستگاههای مسئول در شناسایی انقلابیون دچار سردرگمی شوند. در اسناد یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد میبینیم که اسم حجتالاسلام روحانیفرد به صورتهای مختلف از قبیل: سلیمانی ایروار، سلمانی، روحانی گریوانی، و سلمانی ایلواری ثبت شده است. داشتن شهرتهای مختلف باعث میشد تا سوابق مختلفی نیز برای ایشان تشکیل شود. در همین رابطه ساواک مازندران موضوع را به اداره کل سوم تذکر داده است:
«چون شهرت نامبرده بالا قبلاً سلمانی ایلواری بوده و بعد به روحانیفرد تبدیل نموده تصور میرود بدین جهت سوابق وی در بایگانی آن اداره کل پیدا نشده است. خواهشمند است دستور فرمایید با بررسی مجدد چنانچه سوابقش به دست نیامد مراتب را در ثانی اعلام نمایند تا رونوشتهای مورد نظر تهیه ایفاد گردد.»[46]
ج) رعایت اصول امنیتی در جریان مبارزه علیه رژیم پهلوی
حجتالاسلام روحانیفرد پس از چند بار دستگیری، روش مبارزه علیه رژیم را بهخوبی آموخته و به همین دلیل نیز بهآسانی مورد ظن نیروهای نظامی و امنیتی رژیم قرار نمیگرفت. مکاتبات ساواک برای یافتن نشانی از حجتالاسلام روحانیفرد در این مجموعه بهخوبی هوشمندی ایشان را نشان میدهد.[47]
حجتالاسلام روحانیفرد در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
نهضت اسلامی ملت ایران در نیمه دوم سال 1356 اوجی دوباره داشت. در اوایل آبانماه همین سال آیتالله سید مصطفی خمینی در نجف به طرز مشکوکی به شهادت رسید. این واقعه که از طرف امام امت از «الطاف خفیه الهی» عنوان شده بود موجی از همدردی را در سراسر کشور به همراه داشت. رژیم که پس از 14 سال تبعید رهبر کبیر انقلاب اسلامی انتظار این ابراز همدردی را نداشت، در اقدامی انفعالی با چاپ مقالهای در روزنامه اطلاعات در17 دی 1356 کوشید موقعیت امام خمینی(ره) را تضعیف کند. با رسیدن اولین شمارههای این روزنامه به شهر قم، مردم و روحانیون بهصورت خودجوش به تظاهرات پرداختند که در 19 دی 1356 به واقعهای خونین تبدیل شد.
پس از این واقعه شهید روحانیفرد با مسافرت به شهرها و روستاهای شمالی کشور در جلسات و منابر و سخنرانیهای مهیج مردم را به حضور گسترده در صحنه تشویق و ترغیب میکرد. سندی از ساواک این فعالیتها را ثبت کرده است:
«نامبرده اخیراً از قم به قریه ایلوار مراجعت و شروع به سخنرانی نموده مردم را علیه دولت و رژیم تحریک و مطالبی به نفع خمینی ایراد و در این مورد توانسته در تعداد زیادی از اهالی روستا که آنان پذیرش این قبیل مسائل را داشته باشند نفوذ نمایند.»[48]
همسر شهید روحانیفرد که در بسیاری از سفرهای تبلیغی سال 1356 و 1357 همراه ایشان بود، در مورد نگرش و شیوهی مبارزه ایشان گفته است:
«در زمان مبارزات انقلاب، تقید خاصی به مسئله تبلیغ داشت و این در حالی بود که برخی از روحانیون به خاطر خطرات مبارزه، به بهانههای مختلف از زیر بار این مسئولیت شانه خالی میکردند. اما حاجآقا با شجاعت تمام این خطرها را به جان میخرید و همراه خود نوار و اعلامیه به نقاط مختلف میبرد و با سخنان حماسی خود مردم را علیه ظلم میشورانید. در یکی از سفرهای تبلیغی که توفیق همراهی ایشان را داشتم، به روستایی رفتیم که روحانی مستقر داشتند. گفتم «محمدعلی اینجا که روحانی دارد، بیا به روستای دیگری برویم» حاجآقا گفت «روحانی این روستا از ایادی رژیم در این منطقه میترسد و سکوت کرده است. این وظیفهی ماست که مردم را بیدار کنیم» ایشان با اینکه از طرف مأموران ساواک شناسایی شده بود، ولی همچنان به خاطر دفاع از دین و آیین تمامی خطرات را به جان میخرید.»[49]
حجتالاسلام روحانیفرد هنگام برقراری حکومت نظامی در شهر قم مورد سوءقصد گشتیهای حکومت نظامی قرار گرفت، ولی به طرز معجزهآسایی از مرگ نجات یافت. وی در تحصن مسجد دانشگاه تهران در بهمن سال 1357 نیز که در اعتراض به عدم اجازه ورود امام خمینی (ره) به کشور برپا شده بود، شرکت فعّال داشت.[50]
پیروزی انقلاب اسلامی و مسئولیتها
شهید روحانیفرد پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، برای ادامه تحصیل در رشته مبانی فقه و حقوق وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد و در سال 1358 به عنوان بازپرس و دادیار دادسرای انقلاب گرگان مشغول کار شد. ایشان در 26 /5 /1359 با حکم «آیتالله محمدرضا مهدوی کنی» وزیر کشور وقت به عنوان فرماندار کردکوی انتخاب شد و در 4 سالی که در این سمت قرار داشت، خدمات عمرانی زیادی برای منطقه انجام داد. ایشان همچنین در 17 /9 /1359 بنیاد شهید انقلاب اسلامی را در کردکوی تأسیس نمود و به عنوان سرپرست آن منصوب شد. ایشان در این دوره با تأسیس 6 صندوق قرضالحسنه مستضعفین، تأسیس اداره مخابرات، بهزیستی، آمار، کمیته امداد امام خمینی، بنیاد مسکن، سازمان تعاون روستایی و... در کردکوی عملکرد موفقی داشت. حجتالاسلام محمدعلی روحانیفرد در سال 1363 در معیت هیئتی از اداره ششم سیاسی وزارت امور خارجه و مجلس شورای اسلامی و وزارت بازرگانی جهت رساندن پیام ریاست جمهوری و کمکهای انساندوستانهی دولت جمهوری اسلامی به چندین کشور محروم آفریقایی از جمله سنگال، مالی، غنا، نیجر و سیرالئون رفت و از نزدیک با مشکلات مسلمانان آفریقا آشنا شد و سفرنامهای نیز درباره آن سفر از خود به یادگار گذاشت. در سال 1364در معاونت اداره نهم سیاسی وزارت امور خارجه مشغول به کار شد و در همین زمان از طرف جامعه روحانیت مبارز تهران، امامت جماعت مسجد فرحزاد تهران را بر عهده گرفت.
فعالیتهای فرهنگی شهید روحانیفرد
همانگونه که در صفحات آغازین این مقاله نیز به آن اشاره شد، شهید روحانیفرد به دلیل مشکلات اقتصادی مجبور به ترک تحصیل شد، اما شوق فراگیری معارف اسلامی و علوم سیاسی سبب شد تا وی بهرغم فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی و دستگیریهای متعدد فعالیتهای علمی خود را نیز بهموازات آن ادامه دهد. همکاری با مجلات مختلف مانند «مکتب اسلام»، «پیام اسلام»، «نور دانش»، «ندای حق»، «معارف جعفری»، «سالنامه جوانان» و چاپ چندین کتاب از جمله: «اسلام در ایالات متحده آمریکا و کانادا»، کتاب «ما و مسائل روز» و تحقیق درباره جنبشهای آزادیبخش و اسلامی جهان و انقلاب لیبی بخشی از این علاقه را نشان میدهد. وی در مقدمه کتاب اسلام در ایالات متحده آمریکا و کانادا نوشته است:
«اسلام، کلیسا را در آمریکا غافلگیر ساخت و تلاش سردمداران کلیسا برای بدنام کردن و ضربه زدن به پرستیژ جهانی اسلام و مسلمانان در سراسر جهان با شکست مواجه شده است.
به امید روزی که مذهب اسلام به پیشبینی ملکم ایکس فقید 25 میلیون سیاهپوست آمریکایی را در دایره وحدت قرانی خویش گردآورد.»[51]
شهید روحانیفرد برای مبارزه با کانونهای ضدانقلاب در گرگان و دشت، «کانون فرهنگی اسلامی گرگان و دشت» را بنیان نهاد و بالغ بر 150 سخنرانی مذهبی و دینی در رادیو گرگان اجرا کرد. وی اولین هفتهنامه منطقه با نام «مستضعفین» را نیز منتشر کرد و در شماره اول آن نوشت:
«... نکته دیگر اینکه تفرقه را کنار بگذاریم، البته تفرقه غیر از این است که برای فرار از تفرقه با دشمن نیز متحد شویم. نه، باید دوست و دشمن را بهخوبی شناخت. آنگاه با آنکه دلش برای ما میسوزد و ایمان در او تجلی یافته است و برای خدا کار میکند نه برای خود با او همگام شویم. روحیه انقلابی خود را از دست ندهیم و از این روحیه در سازندگی آینده و آب و خاک و ملتمان استفاده کنیم. و ما اینک این کار را در این بهار آزادی شروع کردهایم و از همه شما برادران انتظار راهنمایی و مساعدت داریم»[52]
شهادت
شهید روحانیفرد از اردیبهشت 1364 تا شهریور همین سال را در جبهههای غرب و در لشکر 25 کربلا گذراند.[53] وی سرانجام در اول اسفند سال 1364 بعد از عملیات غرورآفرین والفجر 8 به اتفاق چهل تن از شخصیتهای مملکتی و در رأس آنان «شهید حجتالاسلام فضلالله محلاتی» نماینده امام در سپاه، رهسپار مناطق جنگی شد. هواپیمای حامل این عزیزان در آسمان اهواز مورد تهاجم موشک هواپیماهای رژیم بعثی قرار گرفت و با سقوط هواپیما روح بلند این مجاهدان به آسمان پرکشید و در جوار قرب الهی آرام گرفت.[54]
[1]. در کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1399، تعدادی از اسناد بازجویی ایشان آمده است که حاوی اطلاعاتی راجع به دوران کودکی، تحصیلات و حتی اساتید شهید روحانیفرد هستند. در برخی اسناد اشتباهاتی نیز دیده میشود مثلاً در مورد سال تولد ایشان در چند مورد سال 1326ﻫ ش ثبت شده است.
[2]. ستارگان جاوید، بازخوانی زندگی، مبارزه و خاطرات 22 امام جماعت شهید، تهران، معاونت فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد، 1392، ص 98.
[3]. همان، ص 99.
[4]. بازجویی تاریخ: 12 /4 /1343، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد، همان.
[5]. سند تاریخ: 20 /1 /1343، همان.
[6]. سند تاریخ: 21 /2 /1342، همان.
[7]. ر.ک: 15خرداد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 9 جلد.
[8]. برای آگاهی از غافلگیری رژیم ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، تهران، مؤسسه اطلاعات، ج 1، ص 510.
[9]. روزنامه اطلاعات، تاریخ: 18 /1 /1343.
[10]. سند تاریخ: 25 /1 /1343، فاقد شماره، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد، همان.
[11]. متن اعلامیه در کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد، همان، آمده است.
[12]. سند تاریخ:20 /1 /1343، همان.
[13]. سند تاریخ: 23 /5 /1343 شماره: 3783، همان.
[14]. سند تاریخ: 16 /4 /1342 شماره: 2318 /2 ﻫ، همان.
[15]. مقام معظم رهبری در سفری تفریحی به گرگان در سال 1342 متوجه شد که شهرستان گرگان چندان نسبت به اوضاع جاری مملکت و فعالیتهای سیاسی حضرت امام(ره) اطلاعی ندارند: «از نزدیک دیدم که در آنجا، شهر گرگان، هیچ خبری نیست و گویی که در محرم امسال که صفرش ما در گرگان بودیم، هیچ واقعهای اتفاق نیفتاده از منبریهای آنجا پرسیدم که شما چرا در منبر چیزی نگفتید؟ گفتند: اینجا نمیشود چیزی گفت. گفتیم: چرا؟ گفتند: اینجا دستگاه مسلط است. سخت است... خیلی اوقاتم تلخ شد. فهمیدم که در این قضیه کوتاهی شده. همانجا با خودم تصمیم گرفتم... انشاءالله سال دیگر میآیم گرگان... تا قضیه 15 خرداد... را مطرح کنم.» بهبودی، هدایتالله، شرح اسم، زندگینامه آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 152.
[16]. همان، ص 204.
[17]. سند تاریخ: 13 /4 /1343 شماره: 27600 /5، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد، همان.
[18]. سند تاریخ: 22 /4 /1343، همان.
[19]. سند تاریخ: 13 /4 /1343 شماره: 27600 /5، همان.
[20]. در تاریخ 12 /4 /43 شخصی که در ابتدا خود را محمدعلی سلمانی ایلواری معرفی و در بازرسی بدنی کارت تحصیلی به نام محمدعلی روحانی از وی به دست آمد، از طرف شهربانی گرگان به اتهام تبلیغات مضره در منبر دستگیر و تحویل ساواک گرگان گردید که ضمن تشکیل پرونده به دادستانی لشگر 5 پیاده گرگان اعزام ضمناً مراتب عیناً جهت ارسال مدارک موجود به دادستانی منظور به ساواک خراسان منعکس گردید.» سند تاریخ: 16 /4 /1342، همان.
[21]. سند تاریخ: 14 /8/ 1343، شماره: 93-3-5، همان.
[22]. سند تاریخ: 14 /8 /1343، شماره: 9416 /9ﻫ، همان.
[23]. متن نامه در اسناد، همان، آمده است.
[24]. پیش از رسیدن مأمورین امنیتی رژیم به مدرسه خیراتخان شهید روحانیفرد آنجا را به مقصد گرگان ترک کرده بود. سند تاریخ: 8 /2 /1344، شماره: 1169 /9ﻫ، همان.
[25]. سند تاریخ: 25 /2 /1344، شماره: 671/، همان. در این زمان شهید روحانیفرد مدت کوتاهی بازداشت بوده است. پرونده وی به دادستانی ارتش ارسال شد، اما به علت فقد مدارک کافی از طرف دادستانی گرگان دستور منع پیگرد وی صادر گردید.
[26]. متن نامه در همان، آمده است.
[27]. سند تاریخ: 26 /10 /1344، شماره: 6399 /2ﻫ، همان.
[28]. سند تاریخ: 27 /10 /1344، شماره: 932 /5، همان.
[29]. سند تاریخ: 30 /10 /1344، شماره: 6436 /2ﻫ، همان.
[30]. ستارگان جاوید، پیشین، ص 99.
[31]. شهید روحانیفرد گوشههایی از شکنجههای ساواک را پس از انقلاب در یک نوار صوتی بیان کرده است که عمق ددمنشی رژیم را نشان میدهد. این نوار و تعدادی دیگر از سخنرانیهای شهید روحانیفرد در آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی موجود است.
[32]. سند تاریخ: 8 /2 /1344، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانی فرد، همان.
[33]. سند تاریخ: 14 /6 /1345، شماره: 6522 /45، همان.
[34]. سند تاریخ: 22 /1 /1346، شماره: 158/گ10، همان.
[35]. اعلامیهی فوق پیوست سند تاریخ: 22 /1 /1346، شماره گ10-2/ ﻫ، همان.
[36]. سند تاریخ: 26 /1/، 1346شماره: 175/گ10، همان.
[37]. سند تاریخ: 27 /1 /1346، همان. وی در زندان قصر با «آیتالله محمدباقر محییالدین انواری» همبند بود.
[38]. سند تاریخ: 26 /1 /1347، شماره: 7164/ ﻫ، همان.
[39]. سند تاریخ: 28 /1 /1347، شماره: 1340-12-457، همان.
[40]. سند تاریخ: 12 /6 /1347، شماره: 9535/ ﻫ، همان.
[41]. سند تاریخ: 3 /8 /1352، شماره: 2453/گ 10، همان.
[42]. سند تاریخ: 8 /6 /1354، شماره: 6265/گ 10، همان.
[43]. ستارگان جاوید، پیشین، ص 99
[44]. سند تاریخ: 13 /6 /1354، شماره: 6277/گ 10، همان.
[45]. سند تاریخ: 13 /9 /1354، شماره: 10 /2 /66 /401، همان.
[46]. سند تاریخ: 18 /7 /1349، شماره: 3885/ ﻫ، همان.
[47]. به همین دلیل بود که ساواک ایشان را ممنوعالخروج کرد. سند تاریخ: 4 /4 /1355، شماره: 611/ 2 ﻫ 1، همان.
[48]. سند تاریخ: 21 /8 /1357، شماره: 2196/ک 10، همان.
[49]. ستارگان جاوید، پیشین، ص 99.
[50]. همان، ص 100.
[51]. انتشارات پیام اسلام، چاپ اول 1356. این کتاب تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده است.
[52]. نشریه مستضعفین، شماره اول، کانون فرهنگی اسلامی گرگان و دشت، 11 /1 /1358، ص 11.
[53]. به نقل از همسر ایشان، مندرج در ستارگان جاوید، پیشین، ص 101.
[54]. آرامگاه شهید روحانیفرد در روستای ایلوار قرار دارد.
شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانیفرد
شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانیفرد
شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانیفرد
شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانیفرد
محمدعلی و برادرش عابدین روحانیفرد- مشهد- 1341/6/4
شهید حجتالاسلام محمدعلی روحانیفرد
مراسم عمامهگذاری شهید روحانیفرد توسط شهید هاشمینژاد
شهید روحانیفرد در کنار حجتالاسلام فلسفی
از سمت راست: آیتالله واعظ طبسی، مقام معظم رهبری، شهید هاشمینژاد، شهید روحانیفرد
در حضور شهید آیتالله دکتر بهشتی
گرگان 22 بهمن 1357
فرمانداری کردکوی- 1361/1/8
نماز جماعت اهل تسنن
سمت راست: مرحوم شیخ محمد مهدی شمسالدین از علمای برجسته لبنان در کنار شهید روحانیفرد
مراسم تشییع پیکر شهید روحانیفرد
مراسم تشییع پیکر شهید روحانیفرد
مراسم تشییع پیکر شهید روحانیفرد
مراسم تشییع پیکر شهید روحانیفرد
تعداد مشاهده: 5987