مبارزات آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در مسجد جلیلی به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 28 مهر 1403
مرحوم آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در 14 مرداد 1310 در قریه کن واقع در دو فرسخی تهران به دنیا آمد. پدرش اسدالله و مادرش فاطمه نام داشتند. شغل پدر کشاورزی بود گرچه گاهی به تجارت نیز اشتغال داشت. دوره شش ساله دبستان را در کن گذراند و بعد به تشویق پدر به طلبگی علاقهمند شد. ابتدا در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری فعلی) نزد استادی به نام شیخحسین کرمانی مقدمات ادبیات عرب را خواند. سپس در سال 1324 در حالی که 14 سال داشت، به مدرسه لرزاده رفت و دوران طلبگی را از آنجا و در محضر حجتالاسلام علیاکبر برهان آغاز کرد. در سال 1327 در هفده سالگی برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرد. ابتدا به مدرسه فیضیه و سپس به مدرسه حجتیه رفت. او در قم از محضر اساتیدی چون آیات و حجج اسلام: جعفر سبحانی، سیدجواد حسینی، نعمتالله صالحی نجفآبادی، سیدرضا صدر، شیخعبدالجواد سدهی، مجاهدی، یوسف شاهرودی، سلطانی، شهید مطهری، علی مشکینی، بهره برد و شاخصترین اساتید او در این دوره آیتالله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بودند.
در سـال 1338 شمسـی، در سن 28 سالگـی با صبیـه مرحوم آیتالله حاج شیخ زینالعابدین سرخـهای ازدواج کـرد که ثمره این ازدواج سه فرزند بود: یک پسر به نام محمدسعید و دو دختر به نامهای مهدیـه و مــریم.
با شروع نهضت اسلامی، آیتالله مهدوی کنی به صف مبارزه پیوست. او در این سالها بارها طعم بازداشت، زندان، بازجویی و تبعید را چشید. وی که در حلقه اولیه شورای انقلاب و کمیته استقبال از امام خمینی عضویت داشت، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهایی چون سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی، عضویت در شورای نگهبان قانون اساسی، وزارت کشور در کابینههای شهیدان رجایی و باهنر، نخستوزیری بعد از فاجعه 8 شهریور، عضویت در شورایعالی انقلاب فرهنگی، عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری و ... را بر عهده داشت. او سرانجام در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ در بیمارستان قلب شهید رجایی، در سن ۸۳ سالگی دار فانی را وداع گفت.[1]
آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در دهه 30 با فدائیان اسلام و شهید حجتالاسلام سیدمجتبی نواب صفوی آشنا بود؛ اما از دهه 40 و بعد از آشنایی با امام خمینی وارد عرصه مبارزه سیاسی شد. متعاقب بازداشت امامخمینی(ره) در نیمه شب 15 خرداد 1342، آیتالله مهدوی کنی در تهران بود و در همانجا به سیل تظاهرکنندگان پیوست و در همان روز، همنوا با مردم، شعار «یا مرگ یا خمینی» را سر داد.[2]
عمده فعالیتهای سیاسی آیتالله مهدوی کنی از اوایل دهه 40 و در مسجد جلیلی تهران شکل گرفت. این مسجد که در خیابان ایرانشهر واقع است، در سال 1339 به همت حاج آقا مهدی جلیلی فرشچی بنا شد و در سال 40 با حضور آیتالله زینالعابدین سرخـهای افتتاح گردید. آن مرحوم چندی بعد آیتالله مهدوی کنی - داماد خود – را به عنوان پیشنماز به متولیان مسجد معرفی کرد.
آیتالله مهدوی کنی درباره نخستین حضور خود در مسجد جلیلی میگوید: «بنده از قم که آمدم تقریباً اواخر سال 40 بود. بعد از فوت آیتالله بروجردی این مسجد تازه بنا شده بود و امامی نداشت و از بنده دعوت کردند که من در آنجا امامت کنم البته واسطه این دعوت هم آیتالله سرخهای بود...»[3]
کم کم مسجد جلیلی با تلاشها و فعالیتهای آیتالله مهدوی کنی به پایگاهی برای مبارزه بدل شد و حضور جوانان به آن محل طراوت بخشید. او خود در این باره میگوید: «در رمضان سال اولی که بنده آنجا (مسجد جلیلی) اقامه نماز میکردم، جمعیت بسیار اندک بود، ولی بعد از چند سال به تدریج مردم به مسجد جلیلی علاقه پیدا کردند و حضورشان زیادتر شد. با توجه به سوابقی که بنده در قم در خدمت امام داشتم فعالیتهای خود را شروع کردم.»[4]
در گزارشی از ساواک، دلایل استقبال جوانان از مسجد جلیلی چنین عنوان شده است:
«... مجموع بررسیها نشان میدهد که تجمع افراد وابسته به گروهها و دستجات برانداز مذهبی در این مسجد معلول جهات روشنی میباشد. وجود مهدوی کنی در سمت امام جماعت این مسجد و کارگردانی آن، سوابق فعالیت او در پیروی از خمینی و ارتباط با عناصر وابسته به گروههای برانداز مانند جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی عامل عمدهای در جذب این افراد در مسجد مورد بحث است. مضافاً اینکه در این مسجد، مسائلی مطرح و مورد بحث قرار میگیرد که از لحاظی با طرز تفکر انحرافی افراد شرکت کننده در آن مطابقت دارد.»[5]
طبیعی بود که حضور آیتالله مهدوی کنی به عنوان پیشنماز مسجد جلیلی به آن محل وجهه سیاسی میداد. برنامههای متعددی در حوزههای سیاسی، مذهبی و فرهنگی با محوریت وی در مسجد جلیلی انجام میگرفت که شور و پویایی مسجد را تداوم میبخشید. دعوت از وعاظ انقلابی، قرائت بخشهایی از رساله امام خمینی، تشکیل جلسات هفتگی، فعالیتهای امدادی و امور آموزشی مهمترین برنامههای مسجد بود.
کمکم فعالیتهای آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی حساسیتهای منابع امنیتی رژیم پهلوی را برانگیخت. در همین رابطه ساواک در مرداد 1347 گزارش داد:
«خیلی محرمانه
موضوع: مراسم برگزاری جشن میلاد حضرت فاطمه در مسجد جلیلی
طبق اطلاع واصله به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) مجلس جشنی از ساعت 19:30 روز 25 / 5 / 47 در مسجد جلیلی برگزار خواهد شد و شیخ محمدرضا مهدوی معروف به کنی طی دعوتنامهای از مردم خواسته است که در مجلس مذکور شرکت نمایند.»
در مهرماه همان سال ساواک طی مکتوبی خطاب به شهربانی، جلوگیری از فعالیتهای سیاسی آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی را خواستار شد. در این نامه که به اشتباه از لفظ «سید» در معرفی آیتالله مهدوی کنی استفاده شده بود، میخوانیم:
«از: ساواک
به: ریاست شهربانی کل کشور
درباره سید محمدرضا مهدوی معروف به کنی فرزند اسدالله؛ شغل: امام جماعت مسجد جلیلی
نامبرده بالا در جلسات هفتگی بحث و انتقاد این مسجد ضمن استفاده از منبر، مطالب خلاف مصالح و انتقادآمیز ایراد مینماید و از طرفی مسجد مزبور به صورت پایگاهی جهت اجتماع و فعالیت عناصر افراطی وابسته به جناحهای مخالف درآمده است. علیهذا با توجه به اینکه ادامه اظهارات یادشده و همچنین فعالیت این عناصر در مسجد مزبور به مصلحت نمیباشد، خواهشمند است دستور فرمایید از فعالیتهای مضره مشارالیه و همچنین عناصر مزبور در مسجد مورد بحث به نحو مقتضی جلوگیری و از نتیجه اقدامات معموله، این سازمان را نیز مطلع نمایند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، سپهبد نصیری»
با گسترش فعالیتهای سیاسی، ساواک دایره نظارتی خود را بر مسجد جلیلی متمرکزتر نمود و بارها پیشنماز آنجا را احضار کرده، به وی اخطار داد. آیتالله مهدوی کنی به یاد میآورد:
« ساواک، قبل از دستگیری چندبار بنده را احضار کرد؛ به کلانتری محل نیز یکی دو بار مرا بردند و چند بار به مسجد آمدند و اخطار دادند. یک بار هم مرا به ساواک بردند و باز اخطار دادند. مسئله، طرفداری از امام و نهضت امام و حتی بردن نام امام بود. یکی از مساجدی که در خط امام حرکت میکرد و نام امام در آنجا برده میشد و به نام امام مسئله گفته میشد، مسجد ما (مسجد جلیلی) بود...[6]
جلسات هفتگی مسجد جلیلی نیز فرصت مناسبی برای تربیت نیروهای انقلابی بود. آیتالله مهدوی کنی در این جلسات، مسائل فرهنگی را مبنا قرار میداد تا با بهرهگیری از این شیوه، در مسیر مبارزه گام بردارد. او خود در این خصوص میگوید:
«در سنگر مبارزه، این طور صلاح دیدم که فعالیت را با جوانها شروع کنم. لذا به عنوان کلاسهای درس؛ هم درس عربی برای بچهها گذاشتیم و هم درسهای دیگر که تقویت دروس دبیرستانی آنها باشد و به این عنوان ضمن تقویت درسشان، مسائل دینی، انقلابی و سیاسی را نیز مطرح میکردیم. شبهای شنبه جلسهای برای جوانها داشتم... به علاوه من در آنجا کتابخانهای تأسیس کردم. اصولاً در آن زمان کتابخانه در مساجد انگشـتشمار بود. شاید مسجد ما دومین مسجدی در تهران بود که کتابخـانه منظمی داشت. به خاطر اینکه بتوانیم جوانها را جذب کنیم این کتابخانه را تأسیـس کردیم و کتابهای مناسب جوانهـا تهیه کردیم.»[7]
فعالیتهای سیاسی آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی از دید مأموران امنیتی رژیم مخفی نماند. سخنرانیهای او در این مسجد باعث شد کنترل منابع امنیتی رژیم بر فعالیتهای وی بیشتر شود. مأموران رژیم پهلوی به خوبی دریافته بودند که امام جماعت مسجد جلیلی، آن محل را به پایگاهی علیه شاه تبدیل کرده است از این رو نسبت به فعالیتهای او هشدار میدادند. در همین رابطه شهربانی کل کشور به ریاست پلیس تهران نوشت:
«درباره سید محمدرضا مهدوی فرزند اسدالله (معروف به کنی)
طبق اطلاع واصله، نامبرده بالا در جلسات هفتگی بحث و انتقاد مسجد جلیلی ضمن وعظ، مطالبی انتقادآمیز و خلاف مصالح مملکت ایراد نموده و مسجد مزبور به صورت پایگاهی جهت اجتماع و فعالیت عناصر افراطی وابسته به جناحهای مخالف درآمده است.
خواهشمند است دستور فرمایید اینگونه مجالس با اجازه قبلی کلانتری محل تشکیل [شود] و مأمورین مربوطه به نحو مقتضی از فعالیتهای مضره در مسجد مورد بحث و عناصر مذکور جلوگیری به عمل آورده و نتیجه اقدامات معموله را به اداره اطلاعات اعلام دارند.
رئیس گروه اطلاعاتی سرتیپ جعفری»
سخنرانیهای تند او در مسجد جلیلی سرانجام موجب شد تا وی ممنوعالمنبر شود. «رئیس اداره اطلاعات» در 27 شهریور 1348 به «ریاست شهربانی استان مرکز» نوشت:
«درباره شیخ محمدرضا مهدوی کنی
نامبرده بالا از جمله وعاظی است که ممنوعالمنبر میباشد. خواهشمند است دستور فرمائید ضمن جلوگیری از سخنرانی وی، موضوع عدم ممانعت از منبر رفتن مشارالیه را اعلام دارند...»
آیتالله مهدوی کنی با وجود اینکه ممنوعالمنبر شده بود، اما از هر فرصتی برای روشنگری بهره میبرد. او در مراسمها و جلسات مسجد جلیلی بدون اینکه بالای منبر برود، به صورت کوتاه سخنرانی میکرد. در همین رابطه شهربانی درباره «شیخ محمدرضا مهدوی کنی» گزارش داد: «... در مورخه 21 / 6 / 47 به مناسبت سالروز میلاد حضرت زهرا(س) با اجازه قبلی از کلانتری مربوطه مجلس جشنی در مسجد جلیلی دایر [شد] و شیخ نامبرده بالا در آن روز منبر نرفته لکن از پشت میکروفون در مورد اسلام و اهمیت آن سخنرانی [کرد] و گفتار بر خلافی ایراد ننموده است. معالوصف مجدداً به آقای جلیلی مسئول و متصدی مسجد ابلاغ گردیده که شیخ مزبور به هیچ وجه حق ایراد سخنرانی یا رفتن به منبر را ندارد...»
گسترش فعالیتهای سیاسی آیتالله مهدوی کنی موجب شد تا او در سال 1351 دستگیر و به کمیته مشترک ضد خرابکاری اعزام شود اما چندی بعد آزاد شد. وی در آن سال و نیز سال 1352 همچنان جزو وعاظ ممنوعالمنبر بود. با این وجود، او فعالیتهای خود را ادامه داد و همچون قبل مسجد جلیلی پایگاه مناسبی برای این قبیل فعالیتها بود. از این رو بار دیگر به وی هشدار داده شد که «در سخنرانیهای خود، متعصبین مذهبی را علیه رژیم» تحریک نکند. پرویز ثابتی رئیس اداره کل سوم ساواک به تاریخ 17 مرداد 1352، در این باره به ریاست ساواک گزارش داد:
«درباره محمدرضا مهدوی
خواهشمند است دستور فرمائید به نحو مقتضی، نامبرده بالا را احضار و ضمن دادن تذکر به وی تفهیم نمایند که در دستگیری اخیر او که متعاقبا آزاد شده، از برخی از فعالیتهای خلاف او چشم پوشی شده و به وی ارفاق گردیده است ولی در صورتی که بخواهد مجدداً رویه خلاف خود را دنبال کرده و با نتیجهگیری از تاریخ اسلام و تسری غیرمنطقی آن به اجتماع کنونی ایران در سخنرانیهای خود متعصبین مذهبی را علیه رژیم تحریک و به طور تلویحی مطالب و موضوعات غیر واقعی بر روی منبر عنوان نماید، به هیچ وجه در مورد او اغماض نشده و تصمیمات شدیدی در مورد او اتخاذ خواهد شد. ضمناً کماکان از اعمال و رفتار روحانی مزبور مراقبت و از متن سخنرانیهای او آگاهی حاصل کرده و نتیجه را به این اداره کل منعکس نماید.
مدیر کل اداره سوم – ثابتی»
با وجود سختگیریها و حساستهای ویژه ساواک نسبت به فعالیتهای آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی، وی بدون پروا این فعالیتها را پی میگرفت و همچنان از امام خمینی نام میبرد و گاه پیکان انتقاد را به سمت دولت و رژیم نشانه میگرفت.
در گزارش دیگری درباره فعالیتهای مسجد جلیلی آمده است:
«از اداره کل سوم
به ریاست ساواک تهران
درباره محمدرضا مهدوی کنی، امام جماعت مسجد جلیلی تهران
گزارشات رسیده نشان میدهد که مسجد جلیلی تهران پایگاه عناصر متعصب مذهبی وابسته به گروهها و دستجات برانداز و مضر شده است. بعد از تعطیل مسجد هدایت تهران و حسینیه ارشاد، کانون تجمع افراد منحرف به مسجد مذکور منتقل شده است و سخنرانان مذهبی این مسجد که به دعوت نامبرده برای سخنرانی در مسجد حضور پیدا میکنند از همان راه و روش سید محمود علائی طالقانی در مسجد هدایت پیروی میکنند و بررسی سخنرانیهای آنان نشان میدهد که این سخنرانان با بیپروایی بیشتری مسائل مورد نظر خود را که از هر لحاظ جنبه انقلابی دارد برای حاضرین در مسجد تشریح و افراد مذهبی را برای شرکت در فعالیتهای خرابکارانه آماده میسازند... با توجه به مواردی که در بالا ذکر شد، ضمن آن که لازم است توجه بیشتری برای کسب اطلاع از فعالیت این کانون به عمل آید و منابع و همکاران برای شناسایی و روشن شدن فعالیتهای مضره افراد شرکت کننده در جلسات این مسجد توجیه و هدایت شوند، برای پایان دادن به فعالیتهای انحرافی در این کانون، دخالت عوامل ذکر شده در بالا نیز از این مسجد کوتاه و مسیر فعالیتهای آن در راه صحیح قرار گیرد. لذا بدین منظور خواهشمند است دستور فرمائید محمدرضا مهدوی را احضار نموده و به وی تفهیم گردد: تا به حال پارهای از فعالیتهای خلاف او در گذشته به دیده اغماض نگاه شده و او از این موضوع سوء استفاده کرده است و تصور نموده که اگر در خفا فعالیتهای خلاف گذشتهاش را با جمع عناصر منحرف در مسجد و دعوت از روحانیون افراطی برای سخنرانی دنبال میکند، دستگاه مانند گذشته با اغماض به فعالیتهای خلاف او خواهد نگریست. برای مدت یک ماه فرصت دارد که عناصر منحرف را که در این مسجد حضور پیدا میکنند به هر طریقی که خودش میداند از حضور در مسجد باز دارد و از روحانیون افراطی نیز برای سخنرانی دعوت به عمل نیاورد و خودش نیز در لفافه مطالب خلاف بازگو نکند. چنانچه در ظرف این مدت نتواند و یا نخواهد این کار را به انجام رساند، آن وقت تصمیم برای این عمل را دستگاه اتخاذ و به مورد اجرا خواهند گذارد. نتیجه اقدامات معموله را به اداره کل اعلام نمایند.
مدیر کل اداره سوم – ثابتی»
پیرو همین اخطارها، پیشنماز مسجد جلیلی احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت. در گزارشی در این باره آمده بود:
«از ساواک تهران
به تیمسار ریاست ساواک
تاریخ: 15 / 12 / 53
درباره محمدرضا مهدوی امام جماعت مسجد جلیلی
نامبرده فوق احضار و ضمن مصاحبهای که با وی در مورخه 13 / 12 / 53 به عمل آمد، وضعیت کنونی مسجد جلیلی از نظر شرکت افراد مخالف و مقایسه آن با سایر مساجد و همچنین اقدامات دعوت از وعاظ ناراحت و سخنرانی آنان و افراد مختلف در روزهای جمعه بعد از دعای ندبه به یاد شده تفهیم و ضمن مذاکرات مفصل، کلیه مفاد نامه معطوفی به او گوشزد و به موازات این موارد اهمیت ثبات کنونی کشور از لحاظ امنیت و برخورداری طبقه روحانیت از مراحم شاهنشاه آریامهر و کیفیت اعمال افراد مخالف در پوشش مذهب برای او تشریح گردید. مشارالیه اظهار نمود: مسئولیت دعوت از کلیه وعاظ و سخنرانان را به عهده گرفته و ادامه داد: قول اخلاقی در زمینه موارد خواسته شده میدهد و متقبل گردید که نظارت کامل در کلیه وضعیت مسجد در جهت بهبود وضع و جلوگیری از تکرار اعمال گذشته بنماید. علیهذا منابع در زمینه مراقبت از کیفیت برگزاری جلسات توجیه و گزارشات واصله از آنان میزان صداقت شیخ محمدرضا مهدوی را تائید خواهد نمود.»
نکته دیگر اینکه فعالیتهای سیاسی آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی فقط در مواجهه با رژیم پهلوی نبود، بلکه به موازات مبارزه با رژیم شاهنشاهی، مقابله با جریانات مارکسیستی هم در برنامههای مسجد مزبور قرار داشت. در این راستا از وعاظ و سخنرانها دعوت و با روشنگری، تلاش میشد تا از گرایش جوانان به آن جریانها ممانعت شود. آیتالله مهدوی کنی در این باره میگوید: «من قبل از انقلاب پنج شب آقای مطهری را به مسجدمان ـ مسجد جلیلی ـ دعوت کردم. در آن جلسات دانشجویان و جوانها حضور فعال داشتند. در آنجا جناب آقای مطهری بحثی را تحت عنوان علل گریز از ایمان مطرح کردند که بعداً در کتابی به نام «علل گرایش به مادیگری» چاپ شد. ایشان علل مادیگری و گریز از ایمان را به صورت علمی بیان میکردند و بحثها و نقدهای علمی را بر مسائل الحادی و ماتریالیستی و کمونیستی مطرح میکردند.»[8]
فعالیتهای مبارزاتی آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی حتی زمینهساز تبعید وی شد و او در سال 1354 به بوکان تبعید شد. او متهم بود که «مسجد جلیلی تهران را به صورت پایگاه فعالیت عناصر اخلالگر درآورده و برای پیشبرد مقاصد خود در جلسات مذهبی مسجد مذکور به انحاء مختلف کوشش میکند مستمعین را تحت تاثیر قرار داده و آنها را برای فعالیتهای اخلالگرانه آماده سازد.»
فعالیتهای سیاسی آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی از اوایل دهه 40 تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و همین فعالیتها بود که نام مسجد مزبور را بر سر زبانها انداخت. بدون شک اعضای این مسجد با محوریت آیتالله مهدوی کنی نقش ویژهای در مبارزات نهضت اسلامی داشتند. مشروح زندگی و فعالیتهای آیتالله مهدوی کنی و مبارزان و فعالین دیگر در مسجد جلیلی را میتوانید در کتاب پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، مسجد جلیلی تهران و یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی از انتشارات این مرکز ملاحظه نمایید.
پینوشتها:
[1] . برای اطلاعات بیشتر درباره زندگینامه آیتالله مهدوی کنی بنگرید به: غلامرضا خواجهسروی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[2] . همان، ص 113.
[3] . پروین قدسیزاد، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 25.
[4] . غلامرضا خواجه سروی، همان، ص 130.
[5] . پروین قدسیزاد، همان، ص 100.
[6] . همان، ص 90.
[7] . غلامرضا خواجهسروی، همان، ص 131.
[8] . پیشین، ص 319.
آیتالله مهدوی کنی در کنار امام خمینی
عکس زندان آیتالله مهدوی کنی
عکس زندان آیتالله مهدوی کنی
عکس زندان آیتالله مهدوی کنی
عکس زندان آیتالله مهدوی کنی
آیتالله مهدوی کنی
آیتالله مهدوی کنی
آیتالله مهدوی کنی و شهید محمدعلی رجائی
آیتالله مهدوی کنی در کنار مقام معظم رهبری
تعداد مشاهده: 5466