تهدید و ارعاب خانواده مرحوم آیتالله شمسآبادی توسط بقایای باند سید مهدی هاشمی معدوم
تاریخ انتشار: 04 مهر 1403
سید مهدی هاشمی، فرزند محمد در سال 1323 ﻫ ش در اصفهان متولد شد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی بنابر اصرار پدر راهی حوزه علمیه اصفهان شد و پس از شش سال به دعوت برادرش هادی هاشمی که در قم سکونت داشت به این شهر رفت. حضور وی در قم همزمان با اوجگیری نهضت روحانیت در سال 42 بود. این حرکت موجب شد نیروهای حوزه و به خصوص طلبههای جوان به مسائل سیاسی ایران و جهان توجه بیشتری نشان دهند. مهدی هاشمی در این برهه به بررسی نهضتها و انقلابهای گذشته و حال جهان با مراجعه به منابع و مآخذ غیر اسلامی و غیر شیعی پرداخت؛ این مطالعات وی را به سوی برداشتهای التقاطی و اندیشههای غیر اصولی سوق داد.
وی در سال 1346 به اتهام تکثیر و پخش اعلامیه توسط ساواک دستگیر و پس از سپردن تعهد آزاد شد. بار دیگر در همین سال چون به نامه آیتالله العظمی سیدعلی بهبهانی درباره حملات اسرائیل و کمک به مردم مظلوم فلسطین جملاتی اضافه کرده بود، دستگیر و برای خدمت سربازی به جهرم اعزام شد. ساواک از طریق ضد اطلاعات ارتش وی را دعوت به همکاری کرد و سپس ترتیب انتقال وی به تهران را داد و سمت نویسندگی دادرسی کل ژاندارمری را به او محول کرد. وی در سخنرانی که به عنوان نماینده سربازان داشت از شاه و انقلاب سفید تعریف و تمجید کرد و پس از پایان سربازی با تأثیرپذیری از افکار مختلف، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود را در قهدریجان اصفهان متمرکز ساخت. در این زمان وی در جلسات محمدجواد غروی به طور مرتب شرکت میکرد و تحت تأثیر سخنان وی که با مفاهیم اصیل اسلام و اصول تشیع تعارض داشت قرار میگرفت.
عملکرد و سخنرانیهای انحرافی غروی باعث شد علما و روحانیون منطقه به مقابله با این جریان منحرف بپردازند. از جمله این علما مرحوم آیتالله سید ابوالحسن شمسآبادی بود. وی با جدیت به مقابله با جریان انحرافی محمدجواد غروی و طرفداران و تأثیرپذیران از او پرداخت و به همین سبب مورد خشم و کینه باند مهدی هاشمی قرار گرفت و بالاخره یک روز پس از بازگشت از سفر حج، در سحرگاه روز 18 فروردین 1355 به هنگام عزیمت برای برگزاری نماز جماعت، در میانه راهِ منزل به مسجد به قتل رسید و جسدش را در اطراف اصفهان رها نمودند. مهدی هاشمی در اردیبهشت 1355 به دنبال قتل آیتالله شمسآبادی و چند فقره قتل دیگر دستگیر و روانه زندان شد. با توجه به زمینه پیشگفته در زندان با ساواک ارتباط برقرار کرد و با وجود آنکه اطلاعات مبارزین را در اختیار ساواک قرار میداد، در دادگاه وی مجرم شناخته شد و به سه بار اعدام محکوم شد؛ ولی بنابر دلایلی این حکم در دیوان عالی کشور نقض گردید. این واقعه همزمان با اوجگیری مبارزات انقلاب اسلامی بود و مهدی هاشمی از درون زندان به نامه نگاری با علما پرداخت و چنین وانمود کرد که رژیم با متهم کردن او قصد تخریب چهره مبارز و سازش ناپذیر او را دارد. در بیرون زندان نیز باند تبهکار وی به تبلیغات گستردهای دست زدند و او را زندانی سیاسی معرفی کردند؛ اما امام(ره) با بینش عمیق خود در سال 1357 فرمودند: «او قاتل است نه زندانی سیاسی»
با پیروزی انقلاب اسلامی وی از زندان آزاد شد و علیرغم این که به عنوان یک مجرم و یا لااقل متهم شناخته میشد، در پناه حمایتهای آقای منتظری توانست تا احراز مسئولیت واحد نهضتهای سپاه پاسداران ارتقا یابد. وی در این سمت ـ علیالظاهر ـ با تندروی و تکرویهای غیر معقول با سیاستهای نظام مقابله کرد و باعث اختلال در روابط خارجی با سایر دولتها گردید. مجموعهْ عملکرد وی باعث انحلال این واحد و اخراج وی از سپاه شد. وی بار دیگر قهدریجان را پایگاه خود قرار داد و تلاش کرد سازمانی از نیروهای مسلّح را در لنجان سفلی تأسیس کند تا در مقابل سپاه اصفهان بایستد؛ این فعالیتها موجب درگیری در منطقه و کشته و زخمی شدن دهها نفر شد.
هاشمی از آغاز تأسیس واحد نهضتها تا زمان اخراجش از سپاه هر گونه وسایل مورد نیاز (اسلحه و مهمات، اسناد و مدارک و...) خود را از این نهاد خارج و مخفی میکرد. همزمان با این اقدامات وی سرمایهگذاری و برنامهریزی وسیعی را در حوزه علمیه قم بین طلاب جوان آغاز کرد و در این راه روشنفکران غربزده و عوامل گروههای التقاطی را به حوزه دعوت میکرد و سعی وافری در به دست گرفتن جامعه مدرسین و شورای مدیریت حوزه علمیه قم داشت. از طرف دیگر وی به منظور در دست گرفتن حاکمیت کشور با تهیه انواع و اقسام شبنامه، نامهپراکنی، ارائه تحلیلهای وارونه، شایعه پراکنی و اتهامات، میکوشید نظام و مسئولین را زیر سؤال ببرد. وی مذاکرات مسئولین و علما و نصایح و هشدارهای صریح و خیرخواهانه حضرت امام را جدی نگرفت و تلاش کرد ارجحیت این موعظهها را با شایعاتی چون کانالیزه شدن حضرت امام و تسلط مسئولین بر مجاری اندیشه و تفکر ایشان مخدوش سازد.
سرانجام حضرت امام با درایت و دورنگری خود، عمق فاجعه را درک کردند و در مقابل تمام اهرمهای فشار و حمایتهایی که از ناحیه حامیان ساده لوح مهدی هاشمی صورت میگرفت، ایستادند و دستور دستگیری و بررسی سوابق وی و باندش را صادر فرمودند و بدین وسیله انقلاب اسلامی را از خطری بزرگ نجات دادند. ایشان در پی این اقدام، مؤکداً به مسئولین امنیتی و قضائی توصیه کردند: در مقابل جوسازیهای آن جریان مقاومت کنند و کار را بدون نگرانی پیش ببرند. پس از مدتی مهدی هاشمی درباره همه جرایم قبل و بعد از انقلاب اسلامی لب به اعتراف گشود و نهایتاً به جُرم محاربه، افساد، قتل، ایجاد فتنه و رعب و وحشت در بین مردم در 6/ 7/ 1366 اعدام شد.
سند زیر گوشهای از تلاش هواداران باند مهدی هاشمی در جلوگیری از اجرای حکم صادره درباره قاتلین مرحوم آیتالله شمسآبادی را نشان میدهد. این تلاش چیزی جز اعمال روشهای همیشگی این گروه دایر بر تهدید و ارعاب نیست.
*****
تهدید خانواده مرحوم آیتالله شمسآبادى از طرف بستگان قاتلین نامبرده
به دنبال تأیید رأى اعدام قاتلین مرحوم آیتالله شمسآبادى (به جز مهدى هاشمى) در دیوان عالى کشور و اعلام این موضوع در جراید کشور، بستگان و اقوام قاتلین مرحوم آیتالله شمسآبادى براى عدم اجرای حکم در مورد آنان، به انحای مختلف خانواده متوفى را تهدید و از آنان خواستهاند به دادگاه مراجعه و رضایت خود را به دادگاه اعلام تا از اعدام قاتلین جلوگیرى شود. در غیر این صورت برادر آیتالله موصوف و یا افراد دیگرى از خانواده او را ربوده و به قتل خواهند رساند.
ارزیابى خبر: خبر صحت دارد.
اقدامات انجام شده: مراتب به نخستوزیرى اعلام شده است.
شهید آیتالله شمس آبادی در کنار شهید آیتالله محمد صدوقی و حجتالاسلام شیخ مهدی مظاهری
سید مهدی هاشمی در دادگاه پیش از پیروزی انقلاب به جرم قتل آیتالله شمسآبادی
سید مهدی هاشمی در دادگاه پیش از پیروزی انقلاب به جرم قتل آیتالله شمسآبادی
سید مهدی هاشمی در دادگاه پیش از پیروزی انقلاب به جرم قتل آیتالله شمسآبادی
تعداد مشاهده: 16002