مروی بر زندگی علمی و سیاسی آیتالله عباسعلی عمید زنجانی
تاریخ انتشار: 07 آبان 1403
تولد
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در فروردین 1316 در یک خانواده مذهبی در شهر زنجان متولد شد. او ششمین و آخرین فرزند خانواده پس از چهار برادر و یک خواهر بود. پدرش مرحوم اصغر عمید از کسبه معروف و خیّر شهر زنجان بود که علاقه فراوانی به علوم دینی و روحانیت داشت و همین علاقه باعث شد که مدام با مراجع تقلید در شهر مذهبی قم در ارتباط باشد. او از ارادتمندان مرحوم آقا شیخ فیاض زنجانى[1] عالم مشهور آن زمان بود؛ به طورى که حتى در کارهاى عادى هم از آن مرحوم کسب تکلیف مىکرد و بدون اجازه ایشان کارهاى عادىاش را انجام نمىداد.[2]
مادر مرحوم عمید زنجانی نوه میرزا مجید زنجانى، فیلسوف معروف و از شاگردان مرحوم سید ابوالحسن جلوه بود. مرحوم میرزا مجید زنجانى در فلسفه، ریاضیات، نجوم و هیئت در زمان خودش سرآمد بود. وى ساکن زنجان و به میرزا مجید حکمى زنجانى مشهور بود.[3]
تحصیلات
مرحوم عمید زنجانی در حدود سال 1322 و از 6 سالگی تحصیلات ابتدایی را در زنجان آغاز کرد و به علت استعداد زیاد، دورهی شش سالهی قدیم را بدون وقفه طی کرد و سپس وارد دبیرستان توفیق زنجان شد.[4] وی در دوره دبیرستان از شاگردان ممتاز محسوب میشد و از همان زمان به خاطر ریشههایی که از طرف مادری در سلک روحانیت داشت و علاقهای که پدرش به روحانیت و علوم دینی ابراز میکرد به مدرسه سید زنجان نیز میرفت و درس مقدمات میخواند.
«من در دوره دبیرستان به سلک روحانیت و تحصیلات علوم اسلامى گرایش پیدا کردم، عمدتاً به خاطر همین ریشههایى که از طرف مادرى در سلک روحانیت داشتم و علاقهاى که پدرم نسبت به روحانیت و علوم دینى داشت. در دوره دبیرستان، هم به دبیرستان مىرفتم و هم در مدرسه سید زنجان که از مدارس معروف طلاب زنجان بود، درس مقدمات مىخواندم. آن زمان، تقریباً حدود سالهاى 1327 و 1328 تحصیلات علوم دینى در جامعه زیاد جایگاه مناسبى نداشت، لذا من هم در آن عالم نوجوانى مسئله را مخفى نگه مىداشتم، حتى همکلاسىهایم نمىدانستند که وارد تحصیلات علوم اسلامى شدهام و مقدمات مىخوانم... رفته رفته به این نتیجه رسیدم که دیپلم بگیرم و بعد تحصیلات حوزوى را ادامه بدهم. آن زمان دیپلم به اصطلاح سطح بالا تلقى مىشد. ترسیدم این مسئله باعث شود که علاقه من به تحصیلات حوزوى کم بشود و یادم نمىآید کسى این فکر را به من القاء کرده باشد، بلکه خودم عالماً و عامداً به این نتیجه رسیدم. بالاخره درست در خاطرم نیست کلاس دهم یا یازدهم بودم که مدرسه را رها کردم، با این که شاگرد ممتاز هم بودم و مخصوصاً در درس ریاضیات که در آن زمان در رده اول درسها محسوب مىشد. معمولاً در آن موقع در مدارس شاگردان ممتاز را خیلى ارج مىنهادند، به همین دلیل مسئولین دبیرستان قضیه را دنبال کردند و معلمین مرا به دفتر خواستند، معلمینى که چهرههاى روحانى، افراد وارسته و تحصیلکرده بودند و به من گفتند: حالا شما چرا ترک تحصیل کردهاید، آیا مسئله مالى باعث شده است؟ خوب مىدانستند از نظر مالى ما مشکلى نداریم و به غیر از آن پیش خودشان فکر مىکردند مسائل خانوادگى باعث این قضیه شده است، ولى وقتى من مطلب را روشن کردم همه قانع شدند. گفتم من ترسم از این است که بعد از این که دیپلم گرفتم نتوانم به تحصیلات حوزوى ادامه بدهم، لذا عالماً و عامداً مىخواهم این مدرک در اختیارم نباشد و آنها با شنیدن این مطلب مرا خیلى تشویق کردند. چند ماه بعد از پشت سرگذاشتن دبیرستان، یعنى ترک تحصیل، اوایل سال 1331 به قم آمدم. پدرم از این مسئله خیلى خوشحال بود و آن را یک موفقیت و یک لطف و عنایت الهى تلقى مىکرد.»[5]
چون پدر ایشان از مقلدین آیتالله سید محمد حجت کوهکمری[6] بود، او را به نزد آن مرجع برد و با مساعدت ایشان وی وارد مدرسه حجتیه شد. «پدرم مقلد مرحوم حجت بود، به قم آمد و خدمت ایشان رسید و آقاى حجت مرا تشویق کردند که هنوز در خاطرم هست که یک مرجع یک بچه طلبه سطح خوان را آن چنان عالى تشویق نمودند... پدرم به آیتالله حجت پیشنهاد کرد که من به مدرسه حجتیه بروم. آن زمان هم مدرسه حجتیه شرایط سنى داشت و طلبهاى که مىخواست به آنجا برود، مىبایستى بیست سال به بالا باشد و شرایط تحصیلى هم داشت که باید رسائل را خوانده باشد، لمعه خوان را راه نمىدادند و کذا و کذا. مرحوم حجت لطف فرمودند بنده را بدون این که هیچ کدام از این شرایط را داشته باشم، در آن مدرسه پذیرفتند. من ظاهراً 16 یا 17 ساله بودم، درس حاشیه مىخواندم و هنوز معالم را شروع نکرده بودم.»[7]
اساتید دوران سطح
1- آیتالله اسماعیل صائنى زنجانى: مطول، منطق و مقدارى از شرح لمعه.
2- آیتالله ابوالفضل سرابى: مطول و مقدارى از لمعه.
3- آیتالله ناصر مکارم شیرازى: مکاسب.[8]
4-آیتالله ابوالقاسم خزعلى: مکاسب طى مدت کوتاه.
5- آیتالله على مشکینى: رسایل.[9]
6- آیتالله سید عبدالکریم موسوى اردبیلى: بخشى از رسایل.[10]
7- آیتالله سید محمدباقر سلطانى طباطبایى: کفایه، جلد دوم.[11]
8- آیتالله میرزا محمد مجاهدى تبریزى: کفایه، جلد اول.[12]
9- آیتالله میرزا عبدالجواد سدهى اصفهانى: بخشى از کفایه.[13]
اساتید دوره خارج
●
●
●
●
تحصیل در حوزه نجف
بعد از رحلت آیتالله بروجردى، مرحوم عمید زنجانى عازم حوزه علمیه نجف اشرف گردید و مدت 8 سال از دروس استوانههاى علمى آن حوزه بهره برد. اسامی اساتید وی در این زمان به شرح زیر است:
1ـ آیتالله العظمى حاج سید ابوالقاسم خویى: مرحوم عمید زنجانی هشت سال از محضر این فقیه گرانمایه بهرهمند گردید و تقریرات قسمتى از درس وى را به رشته تحریر درآورد.
2ـ آیتالله میرزا محمدباقر زنجانى: مرحوم آقاى عمید 5 سال از درس ایشان بهره برد. وى از پیشگامان استقبال از حضرت امام نیز به شمار مىآمد.
4ـ آیتالله العظمى سید محمود شاهرودى: سه سال و همزمان با درس آیتالله خوئى به درس وى حاضر شد.[17]
5ـ آیتالله العظمى سید محسن حکیم: به مدت چهار سال تا زمان حضور امام در نجف اشرف از محضر وى استفاده کرد.[18]
تألیفات
آیتالله عمید زنجانى تألیفات سودمندى در موضوعات علمى، فقهى، حقوقى و... دارد که فهرست برخى از آنها به شرح ذیل است:
1ـ پژوهشى در تاریخ تصوف و عرفان(مجموعه مباحثی که در روزنامه«وظیفه» چاپ میشد)
این مقالات با تحقیقات بیشتر در سال 1344ش به صورت کتاب توسط دارالکتب الاسلامیه چاپ گردید و سپس با اصلاح و تکمیل در سال 1366 توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد.
2ـ اسلام و همزیستى مسالمتآمیز: چاپ دارالکتب الاسلامیه، 1342.
3ـ اسلام و حقوق بینالملل: چاپ دارالکتب الاسلامیه، 1342.
4ـ اقامتگاه و آثار حقوقى آن از دیدگاه فقه اسلامى: نشر الهام، تهران، 1356.
5ـ بنیادهاى ملیت در جامعه ایدهآل اسلامى: چاپ کتابخانه بزرگ غدیر، 1352.
6ـ حقوق اقلیتها بر اساس قانون قرارداد ذمه: انتشارات صدر، 1352، تجدید چاپ توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1362.
7ـ امامت از دیدگاه نهجالبلاغه: انتشارات بنیاد نهج البلاغه.
8ـ تأملات سیاسى در تاریخ تفکر اسلامى: مجموع مقالات.
9ـ جهاد از دیدگاه امام على(علیهالسلام) در نهجالبلاغه: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
10ـ مبانى فقهى و کلیات قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران: دفتر مرکزى جهاد دانشگاهى، 1362.
11ـ وطن، سرزمین و آثار حقوقى آن از دیدگاه فقه اسلامى: انتشارات مرکز فرهنگ اسلامى.
12ـ المنهاج فى شرح وسیلهالنجاه: عربى.
13ـ رساله فى الترتب: عربى.
14ـ رساله در نکاح کتابیه،[19] عربى.
15ـ مبانى و روشهاى تفسیرى قرآن: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1373.
16ـ زن و انتخابات: با همکارى جمعى از فضلا.
17ـ بلاهاى اجتماعى قرن ما: با همکارى جمعى از فضلا.
18ـ «فقه سیاسى»: انتشارات امیرکبیر از سال 1366 تا 1384ش، 10 جلد. [20]
اجازات
مرحوم عمید با تلاش فوقالعاده موفق به تکمیل معلومات عالیه و اخذ اجازه اجتهاد و روایت از برخى اساتید برجسته حوزه نجف اشرف و حوزه علمیه قم شد.
●
●
●
●
فعالیتهای سیاسی مرحوم عمید زنجانی
آیتالله عمید زنجانی در اواخر دوران اقامت در قم و با آغاز نهضت امام خمینی فعالیتهای سیاسی خود را شروع کرد. در سال 1341 محمدرضا پهلوی لوایح ششگانه را به همهپرسی گذاشت و برخی از مراجع و روحانیون، مخالفت خودشان را با آن لایحه اعلام نمودند. وی از جمله روحانیونی بود که علیه همهپرسی ششم بهمن 1341 فعالیت میکرد و قبل از رسیدن روز همهپرسی علیه رفراندوم بین مردم تبلیغ کرد و از مردم تقاضا میکرد تا در همهپرسی شرکت نکنند. در این میان ساواک از اقدامات وی با خبر شد و وی را تحت تعقیب قرار داد، ولی او قبل از دستگیری از طریق مرز خرمشهر راهی عراق شد.[25]
فعالیتهای سیاسی در نجف
بعد از عزیمت به عراق وارد حوزهی علمیهی نجف اشرف شد. در این زمان او علاوه بر تحصیل به فعالیتهای سیاسی نیز مشغول بود و سعی داشت پیام نهضت روحانیون در ایران را به حوزهی علمیهی نجف منتقل نماید: «از همان آغاز نهضت اسلامی فعالیتم شروع شد. هرگز از فکر مسائل نهضت غافل نبودیم. با تمام جدیتی که در درس و بحث داشتیم و مشغول مطالعه و نوشتن تقریرات و مباحثه بودیم، پا به پای جریانات ایران پیش میرفتیم.» آیتالله عمید میگوید: «بیشتر تلاشم این بود که نظر علمای نجف خصوصاً آیتالله حکیم را به حوادث ایران معطوف کنم؛ زیرا در آن زمان تبلیغات رژیم پهلوی در بین علمای نجف بر ضد امام و نهضت روحانیون خیلی شدید بود و اکثر آنان فکر میکردند که امام برای رسیدن به مقام مرجعیت اقدام به مخالفت با رژیم پهلوی کرده است. در این میان من و برخی از روحانیون ایرانی دیگر برای انقلاب اسلامی تبلیغ میکردیم.»[26]
آیتالله عمید در مورد فعالیتهای خود برای همراهی مراجع نجف میگوید: «در جریان مدرسه فیضیه، ما عزادارای راه انداختیم و به صورت دسته جمعی، در مدارس، جلساتی به عنوان فاتحه برای شهدای فیضیه، بر پا کردیم. همراه طلاب ایرانی طرفدار نهضت، به طور دسته جمعی راه میافتادیم و به منازل مراجع میرفتیم و جریانات تکان دهنده ایران، همچون جریان فیضیه و دستگیری حضرت امام و جریان 15 خرداد و تبعید حضرت امام را مطرح کرده و مسائل نهضت را تازه نگه میداشتیم. اعلامیهها را با زحمت زیاد توزیع و نوارهای صحبتهای امام را تکثیر میکردیم.»[27] اقدامات آنان ثمربخش بود به طوری که باعث شد آیتالله خوئی اعلامیههایی در حمایت از نهضت امام خمینی و تقبیح عملکرد رژیم در قتلعام و ضرب و شتم علما و طلاب صادر نماید.[28] وی در مورد سختیهای فعالیتهای انجام شده میگوید: البته، تهمتهای زیادی به ما زده میشد. از نظر بعضی از آقایان، این کارها سبک تلقی میشد و خلاف شأن طلاب فاضل بود، ولی ما مسائل نهضت را مقدم بر همه چیز دانسته، همه چیز را فدای نهضت میکردیم. عشق و علاقه به امام از یک سو واعتقاد به این نهضت مقدس از سوی دیگر موجب شده بود که ما تحت تاثیراین گونه سخنها واقع نشویم و تمام طعنها و نیش زبانها را تحمل کنیم.»[29]
بعد از تبعید امام خمینی در سال 1344 از ترکیه به عراق، وی از نخستین کسانی بود که در کاظمین خدمت امام رسیده با ایشان ملاقات کرد و در سفرهای وی به سامرا و کربلا و در نهایت به نجف فعالانه حضور داشت. پس از اقامت امام خمینی در نجف، مرحوم عمید زنجانی از جمله افرادی بود که از ایشان تقاضا کرد تا شروع به تدریس کند؛ امام نیز بنا به اصرار آنها پذیرفت و اقدام به تدریس نمود. وی از نخستین شاگردان درس امام در نجف اشرف بود.[30] وی از یاران بیت امام در این زمان بود که تمام اطلاعات و اخبار را به ایشان میرساند: «امام به بنده فرموده بود که اخبارى را که در نجف در رابطه با وى، مسائل ایران و موضوعات نهضت اتفاق مىافتد و یا گفته مىشود به اطلاع آن حضرت برسانم. من تقریباً هر روز خدمت ایشان مىرسیدم و گزارشهایى را به وى مىرساندم، گاه این گزارشها مسائل کلى و گاه حتى مسائل جزئى بود، از قبیل دیدگاههایى که بعضى از آقایان در نجف نسبت به شخص امام داشتند و توقعات و انتظاراتى که داشتند، در این رابطه مواردى را منتقل مىکردم و در انتقال آنها نیز مثل چشم عمل مىکردم؛ یعنى تحلیل روى آنها نمىگذاشتم و آنچه را که مىشنیدم نقل مىکردم، حالا ممکن بود این مسائل خوشایند باشد، یا نباشد و یا احیاناً خیلى مسئله جزئى و ریز باشد. مثلاً فرض کنید که بعضى از فضلاى نجف روى عادتى که در مورد مراجع داشتند حتى به وضع ظاهرى امام هم اعتراض داشتند و مىگفتند عمامه ایشان کوچک است و در حد مراجع تقلید نیست و من حتى این را هم منتقل مىکردم و احیاناً چیزى از قلم نیفتاده باشد. ایشان معمولاً در چنین مواردى مىخندید و حتى یک بار یادم هست که دو سه مسئله را با هم جمع کردم و یک جا گفتم، مثل مسئله محاسن و عمامه، مسئله برخورد با افراد و مسائل خصوصى دیگر را که مىشنیدم به ایشان رساندم، فرمود بگویید هنوز من مشرک نشدهام و این تعبیرى است که دقیقاً به خاطر دارم.»[31]
امام نیز از طریق وی اقداماتی در جهت بیداری علمای نجف و جلب حمایت آنها از نهضت مردم ایران علیه رژیم پهلوی انجام میداد؛ چنانکه در جریان دستگیری آیتالله حسینعلی منتظری[32] به وی تکلیف نمود تا عدهای از طلاب را جمع کند و همراه آنها به بیت آیتالله حکیم برود و از ایشان بخواهد تا توصیه نامهای جهت آزادی آقای منتظری بنویسد: «امام یکبار در نجف مأموریتى به من داد و آن این بود که در قم منعکس شده بود که آقاى منتظرى را دستگیر کردهاند خبر خیلى سریع در نجف به امام رسید و امام مرا خواست، ملاقات خصوصى بود و در آنجا کسى نبود. امام به من فرمود، شنیدید که آقاى منتظرى را گرفتهاند؟ عرض کردم بله. فرمود که تعدادى از دوستانتان را جمع کنید و به منزل آقاى حکیم بروید و مصراً از ایشان بخواهید که براى خلاصى آقاى منتظرى از زندان رژیم کارى انجام دهد، منتها به دو نکته توجه کنید، یکى این که بگویید وى نه تنها یک استاد در حوزه علمیه قم هست، بلکه یک فقیه مىباشد و این را براى آقاى حکیم منعکس کنید، تا این که او را به عنوان یک طلبه فاضل و یکى از اساتید تلقى نکند. نکته دوم آن که این مسئله را هیچ کس نداند وبه من نسبت ندهید.»[33] آیتالله عمید زنجانی نیز مطابق نظر امام عمل میکند. این اقدام مؤثر واقع شد و آنها از آیتالله حکیم نامهای مبنی بر تقاضای آزادی آیتالله منتظری گرفتند و بعد از مدتی وی از زندان آزاد شد.[34]
از دیگر اقدامات وی در دوران اقامت در نجف اشرف، سفر به ایران و انتقال اخبار نجف و امام به قم و بالعکس بود. معظمله سال 1346 در سفری به ایران با مراجع عظام از جمله آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی و آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی دیدار و ملاقات نمود و اخبار نجف و وضعیت امام و نهضت را به آنان رساند.[35] سفرهای مرحوم عمید به ایران از چشم ساواک دور نماند و در گزارشهای خود مکرر از کنترل اعمال و رفتار وی خبر میداد. در گزارشی از ساواک به تاریخ 20 آذر 45 آمده است: «شخصی به نام عمید بدون سایر مشخصات در نجف اشرف جلساتی با شرکت سید مصطفی خمینی و چند نفر دیگر از عناصر افراطی تشکیل میدادهاند و فعالیتهایی به نفع روحانیون افراطی و آیتاله خمینی و علیه مصالح ایران مینمودند و اخیراً گزارش واصله از عراق حاکی است که این شخص گرداننده اصلی جلسات مورد بحث بوده، فعلاً برای امر مهمی به ایران مسافرت کرده است. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید ضمن شناسایی عمید زنجانی اعمال و رفتار و تماسهای وی را به نحو کاملاً غیر محسوس دقیقاً تحت کنترل قرار داده و نتیجه ضمن تعیین مشخصات کامل یاد شده سریعاً اعلام دارند.» به گزارش ساواک «روز یکشنبه 16 / 7 / 46 شیخ عباسعلی زنجانی ساعت 0900 با خمینی به طور خصوصی ملاقات و مذاکره نموده این شخص مرتباً بین ایران و عراق رفت و آمد دارد.» چندی بعد و در تاریخ 8 آبان 1346 ساواک در گزارشی به سفر مرحوم عمید به ایران اشاره میکند و مینویسد: «شیخ عباسعلی عمیدی در این هفته از طریق خسروی عازم ایران میباشد.»
ساواک 21 آبان 46 گزارش میدهد: «... اعمال و رفتار نامبرده تحت کنترل یکی از منابع بوده..» ساواک علاوه بر کنترل جلسات و فعالیتهای آیتالله عمید زنجانی، در گزارشهای بعدی، به بازگشت وی به عراق و ملاقات خصوصی با امام خمینی اشاره میکند: «اطلاع واصله حاکی از این است که مشارالیه در مسافرت اخیر خود به عراق با آیتاله خمینی به طور خصوصی ملاقات نموده است.» ساواک در گزارش دیگری با اشاره به سفرهای آیتالله عمید زنجانی استنباط خود از این سفرها را چنین بیان میکند: «استنباط میشود نامبرده بالا از طرفداران خمینی میباشد و ممکن است در مسافرتهای خود به عراق با وی تماس حاصل و در مراجعت حامل پیامهایی برای روحانیون مخالف باشد.» در گزارش دیگر هدف وی از مسافرت به ایران را جمعآوری وجوه برای امام خمینی دانسته است. ساواک در گزارشهای خود در سال 47 نیز خبر از مسافرت آیتالله عمید به ایران میدهد: «چون نامبرده بالا مرتباً بین ایران و عراق رفت و آمد دارد دارای گذرنامه مقیمی میباشد و در عراق نیز با خمینی تماس گرفته و احتمال میرود که رابط بین روحانیون افراطی عراق و ایران باشد و نیز ممکن است دربازگشت از عراق حامل پیامهایی از روحانیون مخالف برای روحانیون افراطی ایران باشد.» وی در سفرهای خود به ایران در این سالها به ساواک احضار میشد ولی منکر رابطه خود با امام خمینی میشد و رابطه خود با امام را رابطه استاد - شاگردی عنوان میکرد.
تلخیص کتب امام خمینی(ره)
از دیگر کارهای مرحوم عمید زنجانی در همراهی با امام خمینی در نجف، تلخیص کتاب تحریرالوسیله ایشان بود: «سال 46-1345 بود که حضرت امام مرا احضار کردند و تحریرالوسیله با دستخط خودشان را دادند به من، گفتند شما بنشینید در یکی از اتاقهای بیرونی- بیت امام در نجف- و این کتاب را خلاصه کنید. آقا شیخ حسن صانعی را هم خواستند - یا آقا شیخ عبدالعلی دقیقاً یادم نیست- و گفتند یک اتاق برای ایشان اختصاص بدهید. اتاق به من اختصاص داده شد. اتاق کوچکی بود. شاید مثلاً هشت متری. کار تلخیص سه ماه طول کشید. چون مورد به مورد باید از تحریرالوسیله استخراج میشد و مسئله کوتاه میشد یا دو مسئله به هم ضمیمه میشد که مثلاً 1200 صفحه تحریرالوسیله به 250 صفحه خلاصه شود. در اثنای این کار کتاب «زبده الاحکام» که خلاصه تحریرالوسیله بود، مشغول بودم. چند وقت دیگر به خاطر شلوغی دفتر به حجره خودم در مدرسه مرحوم آیتالله بروجردی رفتم. تقریباً نصف آن کتاب را آنجا کار کردم و نصف دیگر را در حجره خودم. من کار را تمام کردم و خدمت امام تحویل دادم. مدتی طول کشید و خبری نشد. من سال 1348 به ایران برگشتم. بعد از آن این کتاب چاپ شد، با عنوان زبده الاحکام. کار خوبی هم که کردند این بود که اسم مرا هم در کتاب قید نکردند. امام هم اول کتاب مرقوم فرمودند که عمل به این رساله مُجزی (اسقاط تکلیف) است.»[36]
بازگشت به ایران
در سال 1348 آیتالله عمید به علت ازدواج با دختر آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی و تشکیل خانواده ـ علیرغم تمایل زیاد به اقامت در نجف و تحصیل و همراهی با امام در آن شهر ـ به ایران بازگشت و برای مدتی در قم اقامت نمود. در زمان اقامتش در قم به فعالیتهای سیاسی علیه رژیم پهلوی ادامه داد که به همین دلیل ساواک قم او را احضار کرد و مورد بازجویی قرار داد: «در همان ایام یک سلسله مسائلى رخ داد و یک موضعگیریهایى ]از طرف مرحوم مرعشى انجام گرفت[ که حالا من نمىخواهم بگویم من نقش داشتم، ولى بالاخره در صحبتها، من همیشه مسائل نجف، وضعیت امام و انتظارات ایشان را از قم منتقل مىکردم. یکى دو جریان از موضعگیریها و حتى اعلامیهها پیش آمد که ظاهراً اینطور وانمود شد که این جریان از زمانى است که من با خانواده آقاى نجفى وصلت کردهام و این مربوط به من است، حتى ساواک مرا احضار کرد. خاطرم نیست احضار ساواک به چه نحوى بود که یا تلفنى بود و یا آدم فرستادند، الان حافظهام یارى نمىکند، ولى من با آقاى نجفى مشورت کردم و گفتم مرا خواستهاند، وى ناراحت شد و گفت خوب شما بروید ببینید چه هست. دقیقاً الآن یادم نیست کجا بود، ولى به ساواک قم رفتم و یک بازجویى از من شد که نسبتاً طولانى هم بود و سعى مىکردند که من نفهمم براى چه احضار شدهام.»[37]
سکونت در تهران
در سال 1350 بنا به اصرار عدهای از اهالی مسجد لُرزاده[38] و تأیید آیتالله مرعشی وی به تهران آمد و امامت جماعت مسجد مذکور را به عهده گرفت. از این زمان به بعد او در تهران فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خودش را آغاز کرد و به مبارزه علیه رژیم پهلوی سرعت بیشتری بخشید. در این مسجد جلساتی با دانشجویان به بهانهی «مبارزه با مارکسیسم» برگزار شد و علاوه بر آن وی هر شب در مسجد سخنرانی میکرد و با تشریح بیدادگریهای رژیم، در قالب کنایه به حکومت پهلوی حمله میکرد. علاوه بر آن وی کتابخانهی مسجد لُرزاده را گسترش داد و تبدیل به کانون ارشاد اسلام نمود که در این کانون جوانان و دانشجویان زیادی حضور داشتند؛ البته این کانون بعدها به علت نفوذ گروهکها و منافقین تعطیل شد.
«در برنامههاى مسجد من دو شب تفسیر قرآن، یک شب نهجالبلاغه و دو شب هم فتاواى امام را مىگفتم، تقریباً همه شبها را پر کرده بودیم. در تفسیر قرآن و نهجالبلاغه هم سعى مىکردم آیات و خطبههایى را انتخاب بکنم که مناسب با شرایط موجود باشد و لذا بارها ما را به خاطر همین صبحتها به ساواک احضار کردند... دو بار به زندان رفتم و در زندان کمیته مشترک زندانى شدم که یک بار آن با مرحوم ملکى[39] هم سلول بودم. بالاخره در تهران روش من یک روشى در مسیر مسجد لرزاده بود که از نادر مساجدى بود که فتاواى امام صراحتاً با نام و دعا به امام بیان مىشد و در مناسبتهاى مختلف منبریهاى انقلابى آنجا به منبر مىرفتند، البته بعضى از این منبریها را من نمىپسندیدم، ولى دوستان مىپسندیدند.» [40]
در زمان اقامت در تهران با اعضای جامعهی روحانیت مبارز تهران ارتباط برقرار کرد و در جلسات شورای مرکزی آن نیز شرکت نمود. در جامعهی روحانیت مبارز تهران، بیشتر اعلامیهها توسط او تهیه میشد. ایشان بعد از ورود به جلسات شورای مرکزی جامعهی روحانیت و عضویت در آن، همراه تنی چند از علمای جنوب تهران «جامعهی روحانیت جنوب تهران» را تشکیل دادند و خودش نیز سرپرستی آن را بر عهده گرفت.
خنثىسازى برنامههای ساواک
مقابله با ترفندها و برنامههای رژیم از جمله اقدامات آیتالله عمید زنجانی در مساجد بود. یکى از ترفندهاى مرموزانه رژیم طاغوت که به وسیله ساواک اجرا مىشد، ایجاد اختلاف و درگیرى بین نیروهاى طرفدار انقلاب و متدینان سنتى بود کارى که ساواک در چند مسجد تهران با موفقیت انجام داد. آیتالله عمید زنجانى با کشف این توطئه خطرناک در پى خنثىسازى آن برآمد: «یکى از ترفندهاى ساواک این بود که در مساجدى که جوانهاى انقلابى حضور پیدا مىکردند سعى مىکرد فعالیتهاى آنها را خنثى کند و به طور غیر مستقیم آنان را حذف نماید و از صحنه خارج کند، لذا یک حالت معارضهاى بین این جوانها و افراد سنتى و نسبتآ مسنتر در این مجامع و مساجد ایجاد مىکرد... یکى از مهمترین بهانهها در آن زمان بین سالهاى 1350 تا 1357 مسئله اندیشهها و تفکرات وهابیگرى، یا به تعبیرى اندیشهها و مسائل ضد ولایتى بود... گاه ساواک از مسائل محلى، از اختلافات محلى و خانوادگى و از هر چیزى که بتواند مسئله ساز باشد و فاصله بین جوانان و افراد متدین سنتى را بیشتر کند استفاده مىکرد و گاه به عواملى متوسل مىشد که تردیدى در اخلاص آنها نبود و کاملاً خالصانه برخورد مىکردند، لکن پشت قضیه بالاخره عوامل ساواک بودند که این ماجرا را ایجاد مىنمودند. در جنوب تهران چندین مسجد مسئله دار شد، به طورىکه اختلاف تا آنجا شدت پیدا کرد که از ورود بسیارى از جوانان انقلابى به مساجد ممانعت مىکردند.. ما وقتى متوجه این نکته شدیم که این پدیده جدیدى است که مىتواند به مسیر نهضت صدمه بزند، به این فکر افتادیم که بالاخره در خور امکانات، اختیارات و نفوذى که داشتیم این جوانان را نجات دهیم... به ذهنمان رسید که ما اینها را جمع کنیم و یک مرکزى در همین مسجد لرزاده ایجاد بکنیم و از همه اینها دعوت نماییم، اصولاً به صورت یک خبر عمومى اعلام کنیم که کلیه جوانانى که در مساجد مشکل و مسئله دارند بیایند در کتابخانه مسجد لرزاده فعالیت خود را ادامه بدهند. خوشبختانه این مسئله به شکل خیلى جالب حل شد و ما از دهها مسجد مراجعه کننده داشتیم که اینها در مساجد خودشان مشکل داشتند و ما اینها را در کتابخانه جمع کردیم...» [41]
تشکیل دستجاتى از جوانان انقلابى براى نگهبانى از مردم و مبارزه با حکومت نظامى
رژیم طاغوت براى خسته کردن مردم انقلابى و تحت کنترل درآوردن اوضاع مملکت در سال 1357ش حکومت نظامى اعلام کرد. حضور نیروهاى مسلح و منع رفت و آمد شبانه باعث بر هم خوردن آرامش مردم شد و موجى از ترس و هراس را به وجود آورد. آیت الله عمید با ایجاد تیم هاى پنجاه نفرى که هر کدام به دستههاى کوچک تر تقسیم مى شدند، به مقابله با دشمن برخاست: «ما بطور آزمایشى در بین جوانان اعلام کردیم که یک کار فرهنگى در مسجد لرزاده مىخواهد انجام بگیرد و ما نیاز به یک تعدادى جوان داریم... جلسهاى برگزار نمودیم و احتمالا جمعیتى بین هفتاد تا صد نفر که در آن زمان نیروى قابل توجهى بود در جلسه شرکت کرده بودند. ما یک نقشه خیلى سادهاى را به اینها ارائه دادیم، گفتیم که مردم شبها مىترسند و شبها هر خانوادهاى احتمال مىدهد که نیروهاى حکومت نظامى به خانه بریزند، رژیم وحشت ایجاد کردهاست و این وحشت را ما باید از دل مردم بیرون بیاوریم، فقط اینکه ما باید کارى بکنیم که مردم نترسند. مىبایستى هر کدام از شما یک تیم پنجاه نفرى تشکیل بدهید و یا هر کدام از شما بیست نفر را دور خودتان جمع کنید و در محلى که هستید جاها را شناسایى بنمایید، در جاهایى که دور از چشم مأمورین حکومت نظامى هستند استقرار پیدا کنید و به مردم بگویید که ما اینجا هستیم، فقط مردم بدانند که شما شب در این محل ده نفر یا بیست نفر بیدار هستید. این اطمینان خاطر، آن ترس را از دل مردم بیرون مىکند و احساس تنهایى و بى پناهى نمىکنند. این رویه بسیار سریع صورت گرفت، اولا یک شبکه بزرگى به وجود آمد که اصلا از کنترل ما هم خارج شد؛ چون آن تعداد اولیه را شناسایى کردیم و آنها را مىشناختیم و با آنان در ارتباط بودیم، اما شبکههایى که آنها در محلهاى دوردست ایجاد کرده بودند اختصاص به منطقه ما هم نداشت و در مناطق مختلف جنوب تهران یک تشکیلات بى نام و نشانى شبیه یک سازمان شبگرد انقلابى تشکیل شد آمارى که به صورت سرانگشتى گرفتیم نشان مىداد که این کار در پایین آوردن ترس و وحشت مردم بسیار مؤثر بودهاست.» [42]
سامان دادن به تظاهرات مردمی
در سالهای 1356 و 1357 که قیام مردم به اوج خود رسید. راهپیماییهای عظیمی در تهران و شهرستانها به رهبری روحانیت مبارز تهران برگزار شد و سرپرست جامعهی روحانیت مبارز جنوب تهران نقش زیادی در به راه انداختن تظاهرات داشت؛ سازماندهى راهپیمایىهاى جنوب تهران با همکارى چند مسجد با مرکزیت مسجد لرزاده بود.
یکی از راهپیماییهایی که در آن زمان بازتاب خاصی داشت راهپیمایی بود که بعد از برپایى مجلس ختم براى فرزند آیتالله ابوالقاسم خزعلى[43] برگزار شد. توضیح آنکه به دنبال اهانت روزنامه اطلاعات در 17 دى ماه سال 56 به حضرت امام، حوزه هاى علمیه به ویژه حوزه قم و بازار تعطیل گردید و مردم متدین قم در روز 19 دى ماه علیه این اقدام موهن راهپیمایى کرد و خشم و اعتراض خود را نسبت به رژیم اعلام کردند. قیام 19 دى قم با شهادت جمعى از مردم، موجى از بیدارى و خشم از رژیم در سراسر ایران را پدید آورد. یکى از شهداى قیام 19 دى قم، فرزند آیتالله خزعلى بود که مرحوم عمید زنجانى مجلس فاتحهاى به عنوان بزرگداشت این شهید والا مقام در مسجد لر زاده منعقد ساخت، جمعیت شرکت کننده بعد از پایان جلسه که با برخورد عوامل رژیم عصبانى شده بودند، به خشم آمدند و راهپیمایى خود جوشى به راه انداختند. جمعیت به قدرى زیاد بود که حتى کلانترى 14 نتوانست عکسالعمل نشان بدهد. بعد از اتمام راهپیمایى، مرحوم عمید بازداشت گردید.[44]
درراهپیمایی 17 شهریور هرچند مرحوم عمید حضور نداشت ولی با توجه به نقشی که در این تظاهرات داشت،[45] توسط ساواک دستگیر و در زندان مشترک کمیته محبوس گردید، ولی بعد از گذشت مدتی رژیم تحت فشار مردم او را آزاد کرد. علاوه بر این وی در مراسم استقبال از امام خمینی، از افراد مؤثر در آن مراسم بود و در هدایت آن مراسم نقش زیادی داشت.
همراهی با روحانیون مبارز
همراهی با سایر روحانیون مبارز و انقلابی در صدور اعلامیه علیه جنایات رژیم پهلوی از دیگر فعالیتهای مبارزاتی مرحوم آیتالله عمید زنجانی به حساب میآید. ازجمله این اعلامیهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
●
●
●
●
●
●
●
●
فعالیتهای آیتالله عمید زنجانی بعد از انقلاب اسلامی
آیتالله عمید زنجانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای زیادی را برای خدمت به انقلاب اسلامی و مردم ایران بهعهده گرفت. معظمله از طرف امام خمینی در سال 1359 به نمایندگی ایشان در بررسی وضعیت بنیاد مستضعفان جهت جمعآوری اموال، طلاها و جواهرات سلطنتی تعیین شد. علاوه بر آن در سال 1360 وی نمایندگی امام خمینی را در بررسی وضعیت مذهبی و سیاسی استرالیا برعهده داشت. علاوه بر این در دورهی ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، ریاست ستاد پشتیبانی جنگ تهران را برعهده گرفت.
برای آماده کردن افکار عمومی و محافل دانشگاهی برای تدوین قانون اساسی، در کنفرانسهای مربوط به این موضوع شرکت فعالی داشت و از جمله اعضای آن شورا بود. در دورههای سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و در مجلس نیز ریاست کمیسیون قضایی و کمیسیون آئیننامهی داخلی را بر عهده داشت. در 1368 از طرف امام به عضویت شورای قانون اساسی انتخاب شد و در آن شورا فعالانه شرکت کرد.
او بعد از انقلاب در کنار فعالیتهای سیاسی از فعالیتهای فرهنگی نیز دست برنداشت و در عرصههای فرهنگی حضور چشمگیری داشت؛ به طوری که از سال 1358 بنا به درخواست شهید آیتالله محمد مفتح در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. علاوه بر آن دانشگاه در دانشگاههای شهید بهشتی، امام صادق(ع) و امام حسین(ع) و دانشکدههای روابط بینالملل، علوم قضایی، امام باقر(ع) و علوم اجتماعی به تدریس علوم قرآنی، نهجالبلاغه، معارف اسلامی، دیپلماسی و رفتار سیاسی اسلام، حقوق بینالملل و فقه سیاسی اشتغال داشت. علاوه بر دانشگاه، وی در حوزه نیز به تدریس علوم حوزوی مشغول بود.
او غیر از تدریس مسئولیتهای فرهنگی نیز برعهده داشت: عضویت در شورای فرهنگ عمومی کشور وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضویت در شورای مشورتی یونسکو، عضویت در شورای نویسندگان دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، عضو و رئیس کمیتهی علوم انسانی جهاد دانشگاهی، عضو مشاور شورای زنان وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضویت در کمیتهی حقوق وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضویت در شورای برنامهریزی گروه الهیات وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی، عضویت در شورای مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضویت در هیئت امنای دانشگاه بینالمللی امام خمینی، عضویت در هیئت منصفهی مطبوعات، عضویت در هیئت تجدید نظر رسیدگی به تخلفات هیئت علمی دانشگاه تهران و سرپرستی دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران از جملهی مسئولیت ایشان بودند. در 1384 به سمت ریاست دانشگاه تهران منصوب شد. همچنین سرپرستی مؤسسهی مطالعات و تحقیقات علوم اسلامی را نیز بر عهده داشت.[47]
رحلت
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی پس از سالها مجاهدت در سنگر علم و فقاهت بامداد روز هشتم آبان 1390 به علت عارضه قلبی به دیار حق شتافت. متعاقب رحلت وی، حضرت آیتالله سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیامی به شرح زیر صادر کردند:
«بسمه تعالی
با تأسف خبر درگذشت عالم فرزانه جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ عباسعلی عمید زنجانی رحمهاللهعلیه را دریافت کردم. ایشان از دانشوران موفق و پرتلاشی بودند که تألیفات و افاضات با ارزش و عالمانهئی از خود باقی گذاشته و منشأ خدمات فکری در دانشگاه و در میان نخبگان و عموم مردم بودهاند. اینجانب درگذشت این روحانی بزرگوار را به همسر محترمه و فرزندان گرامی و دیگر بازماندگان و بیت مرحوم آیتالله مرعشی نجفی رضوانالله علیه و به شاگردان و ارادتمندان ایشان تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت الهی را برای آن مرحوم مسألت میکنم.
سید علی خامنهای
9 / 8 / 1390»[48]
پینوشتها:
[1] . آقا شیخ فیاض فرزند ملامحمد مدرس دیزجى، متولد 1285 ق/ 1247ش از اکابر فقها امامیه و مراجع تقلید گذشته و جامع معقول و منقول بوده است. وى پس از تولد و پرورش در بیت علم و تقوى و خواندن متون فقه و اصول از زنجان به تهران مهاجرت نمود و معقول را از سیدالفلاسفه سید ابوالحسن جلوه اصفهانى و فقه و اصول را از محضر آیتالله میرزا محمدحسن آشتیانى و دیگران فرا گرفت تا به رتبه اجتهاد رسید. سپس به عراق عزیمت نمود و در نجف اشرف به حوزه درس بزرگان علوم دینی درآمد. در سال 1326 ق/ 1286ش به زنجان مراجعت کرد و مورد توجه مردم قرارگرفت و عدهاى از مردم آن استان از وى تقلید نمودند. ایشان در روز جمعه 18 ذىالحجه 1360 / 1320ش وفات نمود و در نزدیک مقبره آخوند ملاعلى قارپوزآبادى مدفون گردید.(محمد شریف رازى. گنجینه دانشمندان. تهران: کتابفروشى اسلامیه، 1352، جلد 5، ص 251)
[2] . به خاطر این که او آشنایى با مسائل اسلامى به صورت علمى نداشت، اما به صورت تقلیدى پیرو یک روحانى منزه و باتقوا بود. از سن جوانى، یعنى حدود 24 و 25 سالگى تهجد وى دو ساعت و دو ساعت و نیم در حین شب طول مىکشید. آن مرحوم در سال 1343 فوت کرد. روایتی از انقلاب اسلامی ایران «خاطرات حجتالاسلام و المسلمین عباسعلی عمید زنجانی»، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 22.
[3] . همان، ص 22.
[4] . فرهنگنامهی رجال روحانی عصر امام خمینی(ره)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 260.
[5] . روایتی از انقلاب اسلامی ایران، پیشین، ص 23-24-25.
[6] . درباره زندگی و زمانه آیتالله کوهکمری بنگرید: مروری بر زندگی و زمانه مرحوم آیتالله العظمی سید محمدحجت کوهکمری، همین سایت.
[7] . روایتی از انقلاب اسلامی ایران، پیشین، ص 28.
[8] . برای مطالعه زندگی و فعالیتها و آثار ایشان بنگرید: آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک – (1) ؛ آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک – (2)، در همین سایت.
[9] . در باره آن مرحوم بنگرید: نگاهی به زندگی و مبارزات مجاهد پارسا آیتالله علی مشکینی به روایت اسناد ساواک، در همین سایت.
[10] . در باره آن مرحوم بنگرید: مروری بر زندگی و مبارزات سیاسی آیتالله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، در همین سایت.
[11] . آیتالله محمدباقر سلطانى طباطبایى در سال 1332ق/ 1293ش در بروجرد متولد شد و پس از رشد و طى مقدمات و سطوح اولیه در سال 1348ق/ 1308ش به قم مهاجرت نمود و تا سال 1355ق از محضر مرحوم آیتالله محمدتقی خوانسارى، آیتالله فیض و آیتالله حاج شیخ محمدعلى اراکى استفاده نمود. وى در سال فوت مرحوم آیتالله حائرى به نجف مهاجرت کرد و حدود دو سال از محضر آیات عظام آقا ضیاءالدین عراقى و حاج شیخ محمدحسین اصفهانى استفاده نمود. پس از آن به بروجرد مراجعت کرد و از آنجا به مشهد رضوى مشرف و حدود ده ماهى از مباحثات مرحوم آیتالله میرزا مهدى اصفهانى بهرهمند شد. بعد از آن به بروجرد مراجعت کرد و در سال 1352ق / 1312ش به قم مهاجرت نمود و رسماً در آنجا رحل اقامت افکند و به تدریس فقه و اصول و سطوح عالى(کفایه و مکاسب) پرداخت. مدتها درس سطح ایشان دایر و جمعیت زیادى از فضلا و محصلین از آن استفاده مىنمودند. معظمله علاوه بر آن اساتید مذکوره، معقول را از مرحوم آیتالله محمدعلی شاهآبادى کسب کرده و از اول ورود آیتاللهالعظمى بروجردى تا آخر عمر بالغ بر 18 سال در درس اصول آن مرحوم شرکت کرد و مورد توجه ایشان قرار گرفت. ایشان پدر همسر مرحوم حجتالاسلام سید احمد خمینى بود.(محمد شریفرازى. گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 174-175)
[12] . آیتالله حاج میرزا محمد مجاهد تبریزى فرزند حجتالاسلام و المسلمین آقاى میرزا علىاکبر مجاهد تبریزى از علما و مدرسین حوزه و از شاگردان مبرز مرحوم آیتالله حجت بود. وى بسیار متین و باتقوا و داراى مقام علم و عمل بود و سالها در حوزه، تدریس کفایه و مکاسب مىنمود و در میان فضلاء و محصلین حوزه و مخصوصآ مراجع و علماء وجاهت تامى داشت. وى در زمان ریاست آیتاللهالعظمى بروجردى فوت نمود و در قم مدفون گشت.(محمد شریفرازى، گنجینه دانشمندان. ج 2، ص 104)
[13] . همان، ص 33 تا 36. شیخ عبدالجواد اصفهانى از علماى مبرز و محترم حوزه و شاگرد برجسته مرحوم آیتالله محمدتقی خوانسارى، آیتالله شیخ محمدعلى اراکى و آیتاللهالعظمى سید حسین بروجردى بود. ایشان در حدود 1323ق / 1284ش در همایون شهر اصفهان متولد شد و پس از طى مقدمات به قم هجرت نمود و از محضر اساتید فوقالذکر و اساتید دیگر استفاده کرد. چند سالى هم از طرف مرحوم آیتالله بروجردى براى تدریس و اداره مدرسه علمیه کرمانشاه به آن سامان مهاجرت کرد، ولى دوام نیاورد و به قم مراجعت نمود و در آنجا به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت.(محمد شریفرازى، گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 75)
[14] . در باره آن مرحوم بنگرید: مروری بر زندگینامه سیاسی آیتالله العظمی سید حسین بروجردی، در همین سایت.
[15] . در باره زندگی امام خمینی(ره) به سه بخش مقاله زندگی نامه ایشان در همین سایت به نشانیهای زیر بنگرید:
1- https://historydocuments.ir/?page=post&id=3902
[16] . همان، ص 50 و 53.
[17] . در باره آن مرحوم بنگرید: زندگی و مبارزات آیتالله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی، در همین سایت.
[18] . گلشن ابرار، ج 8، قم، پژوهشکده باقرالعلوم علیهالسلام، 1394، ص 578. همچنین در باره آن مرحوم بنگرید: نگاهی به زندگی و حیات سیاسی آیتالله العظمی سید محسن حکیم، در همین سایت.
[19] . شریفرازی، محمد، گنجینهی دانشمندان، ج 4، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1352، ص 518.
[20] . برای آشنایی با آثار معظمله ر.ک. گلشن ابرار، ج 8، قم، پیشین، ص 581-582.
[21] . روایتی از انقلاب اسلامی ایران، پیشین، ص 303.
[22] . همان، ص 305.
[23] .روحالله موسوی. خمینی، روحالله، صحیفه امام ، ج 21، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1378، ص 606.
[24] . روایتی از انقلاب اسلامی ایران، پیشین، ص 326. در باره زندگی آن مرحوم بنگرید: نگاهی به زندگی فقیه اهل البیت(ع) و مبارز نستوه حضرت آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی، در همین سایت
[25] . مجله حضور، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1390، ص-105. همچنین فرهنگنامه رجال روحانی...، پیشین، ص 268. همچنین پرتال امام خمینی، کد مطلب: ۱۶۴۹۱۳.
[26] . همان.
[27] . همان.
[28] . همان. متن فارسى اعلامیه آیتالله العظمى سید ابوالقاسم خویى درباره فاجعه 15 خرداد 1342 به قرار زیر مىباشد:
بسمالله الرحمن الرحیم
قالالله سبحانه و تعالى: «و لاترکنوا الى الذین ظلموا فتمسّکم النار و ما لکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون» کمک و همراهى با ظالمین و ستمگران در شریعت مقدسه اسلامیه از اعظم محرمات است و در حرمت آن بین علماى اعلام خلافى نیست. نظر به این که دولت فعلى ایران براى پیشرفت مقاصد شوم خود که مخالف مقررات دین اسلام است از هرگونه تعدى و ظلم، از زدن و کشتن و زندان بردن آقایان علماى اعلام و طلاب علوم دینیه و سایر طبقات مؤمنین مضایقه ندارد، بر هر فردى از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامى که باشند واجب است که از همکارى با این دولت خائن خوددارى نمایند و بر تمام مسلمانان لازم است استغاثه حضرت سیدالشهدا حسینبن على علیهالسلام را در نظر گرفته و از دین مقدس اسلام دفاع نمایند. ابوالقاسم الموسوى الخویى، 14/ محرم الحرام 1383ق، [17 خرداد 1342ش] نجف اشرف. (اسناد انقلاب اسلامى. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1374، ج 1، ص 125).
[29] . پرتال امام خمینی، کد مطلب: ۱۶۴۹۱۳.
[30] روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی، پیشین، ص 82 تا 84.
[31] . همان، ص 82-81.
[32] . آیتالله حسینعلى منتظرى در سال 1301ش در نجف آباد اصفهان متولد شد. تحصیلات حوزوى خود را در اصفهان و سپس در قم پى گرفت و به درجات عالى علوم دینى رسید. ایشان به خصوص در دهه چهل به علت همراهى با نهضت امام خمینى تحت تعقیب عوامل امنیتى رژیم قرار گرفت و به زندان افتاد و شکنجهها دید. پس از پیروزى انقلاب و بعد از وفات آیتالله سید محمود طالقانى، امامت جمعه تهران از طرف امام خمینى به ایشان واگذار شد. در سال 1364 مجلس خبرگان آیتالله منتظرى را به عنوان قائم مقام رهبرى تعیین کرد، ولى این حکم در سال 1368 به علت نفوذ عناصر قدرتطلب در دفتر وى و انتقال واژگونه اخبار و حوادث روز به ایشان و اتخاذ مواضع علیه حرکت طبیعى انقلاب پس گرفته شد.(یاران امام به روایت اسناد ساواک،آیتالله سید محمدرضا سعیدى، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1376، ص 261)
[33] . روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی، پیشین، ص 101-102.
[34] . در اول فروردین 1345 در مراسم تحویل سال نو، شهید حجتالاسلام محمد منتظرى به علت پخش اعلامیه بر ضد رژیم در میان زایران حضرت معصومه(س) دستگیر شد. در پى دستگیرى حجتالاسلام محمد منتظرى، آیتالله منتظرى نیز دستگیر شد و منزل ایشان مورد غارت و هجوم ساواک قرار گرفت. در 24 مهر ماه 1345 آیتالله منتظرى از زندان آزاد شد. (غلامرضا کرباسچى. هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامى. تهران: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى ایران، 1371، ج 1، ص 257 و 259). همچنین در باره زندگی آن شهید بنگرید: نگاهی به زندگینامه شهدای گرانقدر هفتم تیر سال 1360 - شهید حجتالاسلام محمدعلی منتظری، در همین سایت.
[35] . فرهنگنامه رجال روحانی...، پیشین، ص 269. روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی، پیشین، ص 148.
[36] . پرتال امام خمینی: کد مطلب: ۱۶۴۹۱۳.
[37] . روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی، پیشین، ص 152.
[38] . مسجد لُرزاده از مساجد معروف تهران و از مراکز مهم مبارزه با حکومت پهلوی بود که در سالهای 1350 تا 1357 کانون مبارزات انقلابی در جنوب شرقی تهران و مرکز تجمع جوانان انقلابی به خصوص دانشجویان بود که بخش اعظم حرکتهای انقلابی جنوب تهران، در آنجا متمرکز شده بود. مسجد لرزاده در محلهای مسکونی واقع در خیابانی به همین نام، نزدیک به بافت تجاری خیابان خراسان در جنوب تهران واقع شده است که اصناف مختلفی در آن مشغول به فعالیت میباشند. این مسجد به جهت نوع معماری، سازنده بنا و حوادث تاریخی دارای اهمیت است.
[39] . حجتالاسلام و المسلمین شیخ مصطفی ملکی از جمله روحانیون نوگرا و مبارزی بود که از جوانی وارد فعالیتهای مذهبی و اجتماعی شد. با آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به آن نهضت پیوست، پس از کودتای 28 مرداد 1332 به قم رفت و به تحصیل در حوزۀ علمیه مشغول شد و به کسوت عالمان دین درآمد. در سال 1347 قم را ترک کرد و به تجریش بازگشت و امامت جماعت مسجد همت را برعهده گرفت و تا پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را در آنجا متمرکز کرد. با پیروزی انقلاب، مسئولیت کمیته سعدآباد را برعهده گرفت و تا پایان عمر در همان منصب به خدمات خود به مردم و انقلاب ادامه داد. در 1361 ش، به علت بیماری، در بیمارستان قلب تهران بستری شد. او سرانجام در 31 خرداد 1361 درگذشت. آرامگاهش در مسجد بالاسر در کنار مضجع حضرت فاطمه معصومه در شهر قم است. برای آشنایی با بیشتر. ر.ک. زندگی و مبارزات حجتالاسلام و المسلمین مصطفی ملکی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387.
[40] . روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی، پیشین، ص 154-155.
[41] . همان، ص 158-159.
[42] . همان، ص 168-170.
[43] . شهید حسین خزعلى. در باره شهید بزرگوار بنگرید: یادکردی از شهید گرانقدر حسین خزعلی فرزند مرحوم آیتالله ابوالقاسم خزعلی، در همین سایت.
[44] . روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی، پیشین، ص 170 تا 176.
[45] . ما در جنوب تهران در این راهپیمایى شرکت نکردیم، ولى مترصد اوضاع بودیم؛ یعنى جامعه روحانیت از دور مسئله را زیر نظر داشت. چنانکه ما در جنوب تهران یک ستادى تشکیل دادیم و از طریق تعدادى تلفن ـ که در آن زمان البته جمعآورى کردن پنج، شش تا تلفن کار آسانى نبود، به همین دلیل از تلفنهاى منازل استفاده کردیمـ و دوستانى که در صحنه بودند قضایا را پیگیرى مىکردیم. آنها با ستاد در ارتباط بودند و مرتب گزارش مىدادند که هلیکوپترها آمدند، هواپیما آمدند، نیروها پیاده شدند، سربازها کجا مستقر شدند و افسران چکار مىکنند. این مسائل دقیقاً به ستادى که ما در جنوب داشتیم اطلاع داده مىشد. روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی، پیشین، ص 185.
[46] . ر.ک: اسناد انقلاب اسلامى، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، 1374، ص 245، 324، 370، 422، 430، 436، 445، 469، 485، 511.
[47] . برای آشنایی با فعالیتهای مرحوم آیتالله عمید زنجانی بعد از پیروزی انقلاب ر.ک: گلشن ابرار، پیشین، ص 586. همچنین فرهنگنامه رجال روحانی...، پیشین، ص 253- 255.
[48] . پیام تسلیت در پی درگذشت حجتالاسلام و المسلمین عمید زنجانی، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی سیدعلی خامنهای. لینک: https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=17792
برگه مشخصات مرحوم عمید
گزارش ساواک از سفرهای مرحوم عمید
گزارش ساواک از کنترل اعمال مرحوم عمید در سال 46
اشاره ساواک به سفرهای آیتالله عمید زنجانی از عراق به ایران، ص 1
اشاره ساواک به سفرهای آیتالله عمید زنجانی از عراق به ایران، ص 2
آغازین صفحه از تقریرات مباحث بیع امام خمینی به قلم آیت الله عباسعلی عمید زنجانی
گزارش ساواک از کتابخانه مسجد لرزاده
گزارش ساواک از سخنرانی مرحوم عمید
تذکر به مرحوم عمید در باره سخنرانیهای وی
گزارش ساواک از سخنرانی مرحوم عمید در مسجد لرزاده
گزارش ساواک از منبر آیتالله عمید
گزارش سخنرانی آیتالله عمید در مسجد لرزاده
گزارش دستگیری مرحوم عمید
دستگیری مرحوم عمید بعد از واقعه 17 شهریور
پرونده مرحوم عمید در ساواک
تصویر پرونده مرحوم عمید در ساواک
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در دوران تحصیل در حوزه علمیه قم
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در دوران تحصیل در حوزه علمیه نجف
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در دوران تحصیل در مدرسه آیتالله بروجردی نجف
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در کنار برخی دوستان در دوران تحصیل در حوزه علمیه قم
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در کنار برخی دوستان در دوران تحصیل در مدرسه آیتالله بروجردی نجف
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در اوایل مقطع حضور در تهران
مرحوم عمید در جوانی
عکس مرحوم عمید در پرونده ساواک
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی به هنگام حضور در برخی محورهای عملیاتی در دوران دفاع مقدس
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در کنار رهبر معظم انقلاب و آیت الله مهدوی کنی در دانشگاه امام صادق(ع)
1367. آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در کنار رهبر معظم انقلاب در کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در جایگاه هیئت رئیسه یکی از کنگرههای بینالمللی اندیشه اسلامی
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در حال سخنرانی در کنگره بزرگداشت صدمین سال مشروطیت ایران
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در حال سخنرانی در کنگره بزرگداشت صدمین سال مشروطیت ایران
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در کنگره بزرگداشت صدمین سال مشروطیت ایران در محل مجلس پیشین شورای ملی
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در گفت وگو با ماهنامه کیهان فرهنگی در واپسین سالیان حیات
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در حاشیه گفت وگو با کتاب ماه فرهنگی- تاریخی یادآور در واپسین سال حیات
مراسم تشییع پیکر آیتالله عمید زنجانی
مراسم تشییع پیکر آیتالله عمید زنجانی
مراسم تشییع پیکر آیتالله عمید زنجانی
مراسم تشییع پیکر آیتالله عمید زنجانی
مراسم اقامه نماز بر پیکر آیتالله عمید زنجانی
مراسم اقامه نماز بر پیکر آیتالله عمید زنجانی
تعداد مشاهده: 11745