یحیی رادسر (ادیب السلطنه) اولین رئیس شهربانی محمدرضا پهلوی در سال 1320
تاریخ انتشار: 13 تير 1402
«یحیی رادسر فرزند سلیمان ادیبالسلطنه و نوه خانبابا سردار ایروانی در دی ۱۲۷۳ در تهران متولد شد. ظاهراً لقب ادیبالسلطنه پس از پدر به او رسید. وی آموزش ابتدایی را از شش سالگی در مدرسه علمیه تهران آموخت. در ده سالگی با پدرش به فرانسه رفت و شش ماه در دبستان کوچک سن ژرمن در حومه پاریس زبان فرانسه آموخت. سپس در مدرسه تجارتی ونسن ادامه تحصیل داد. مدرسه لیسه ولتر آموزشگاه بعدی او بود. پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و در ۱۲۹۳ در اداره نظمیه تهران به عنوان مترجم مشغول کار شد. وی یکی از دو مترجم وستداهل سوئدی در اداره نظمیه تهران بود.
یحیی رادسر پس از گذراندن دوره مدرسه افسری در ۱۲۹۵ درجه ستوان سومی گرفت و در ۱۲۹۷ سروان شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ به درجه یاوری (سرگردی) رسید و ریاست یکی از کمیساریهای کلانتریهای تهران را به عهده گرفت. در ۱۳۰۲ با درجه سرهنگی معاون و سپس رئیس پلیس تهران شد.
گفته شده ادیبالسلطنه در سوءقصد به جان آیتالله سید حسن مدرس مشارکت داشته است. شهید سید حسن مدرس درباره ترورش در صبح روز ۷ آبان ۱۳۰۵ گفته که «من به چشم خود یاور محمدعلیخان و ادیبالسلطنه (سرداری = رادسر) صاحب منصبان نظمیه را دیدم که به طرف من تیراندازی کردند و تیر آنها بود که به من اصابت کرد.» این ضاربان به دستور درگاهی، رئیس نظمیه به مدرس سوءقصد کرده بودند. در سال ۱۳۰۷ ادیبالسلطنه رادسر و رئیس نظمیه سرتیپ محمد درگاهی، سرهنگ راسخ و عدهای پاسبان به خانه مدرس هجوم آورده، فرزندان او را کتک زدند و مدرس را با بیاحترامی راهی تبعیدگاه کردند.
رادسر در ۱۳۱۳ به دستور رضاشاه برای استخراج مرمر، راهی پشت کوه یزد شد و مدت چهار سال را به این کار گذراند. سمت بعدی او ریاست کارخانه حریربافی چالوس بود. پس از مدتی ریاست کارخانههای سلطنتی به او واگذار شد. در ۱۳۱۷ همراه گروهی از مقامات، برای فراهم آوردن مقدمات ازدواج محمدرضا پهلوی با فوزیه به مصر رفت. در ۱۳۱۸ به مدیریت بنگاه راهآهن دولتی ایران منصوب شد. این انتصاب به جبران خدمتی بود که وی در عروسی محمدرضا کرده بود. وی ریاست راهآهن را تا ۸ اردیبهشت ۱۳۱۹ حفظ کرد و پس از آن بار دیگر به اداره کل شهربانی احضار شد.
رادسر در شهریور ۱۳۲۰ با درجه پاسیار ۱ (سرهنگ) به معاونت کل شهربانی و در مهر همان سال در دولت محمدعلی فروغی به ریاست کل شهربانی کشور منصوب شد و جای سرپاس مختاری نشست. در این زمان پس از خروج اجباری رضاشاهِ معزول از کشور، سرپاس مختاری از کار برکنار و تحت تعقیب دیوان کیفری قرار داشت. یحیی رادسر که در ۵ مهر ۱۳۲۰ به درجه سرتیپی رسیده بود نتوانست در مسند جدید موفق باشد. به خصوص پس از بلوای نان در آذر ۱۳۲۱ که مردم تهران دست به شورش زدند و علیه کمبود نان اعتراض کردند. ناکارآمدی شهربانی نزد دولت بیشتر نمایان شد. از این رو رادسر عزل و منتظر خدمت شد. سوابق رادسر در دوره رضاشاه درخشان نبود و در مقامات مختلف شهربانی مرتکب تخلفات و اعمال ناصوابی شده و اتهاماتی به او نسبت میدادند؛ بهویژه زمانی که رئیس اداره سیاسی شهربانی بود تخلفاتی از وی گزارش شده و تا سوم شهریور ۱۳۲۰ رعب و وحشت بسیاری در اذهان عمومی به وجود آورده بود.
در ۱۳۲۹ در شمار آن گروه از کارکنان دولت که به درد کار نمیخوردند، درآمد. در دولت محمد مصدق نیز، در پروندهای از رادسر استفاده شد. در ماجرای مفقود شدن افشار طوس، رئیس شهربانی وقت محمد مصدق از ادیبالسلطنه رادسر که دوران بازنشستگیاش را میگذراند خواست تا به کمک رئیس آگاهی وقت در پی یافتن افشار طوس برآید.
تاریخ فوت ادیبالسلطنه (یحیی رادسر) را ۱۳۳۳ نوشتهاند. وی داماد عمادالسلطنه فاطمی و دایی امیرعباس هویدا بود.
از ضرب المثلهای رایج در زندانهای رضاشاهی یکی هم مربوط به ادیبالسلطنه بود. در زندان قصر میان زندانیان این تمثیل رد و بدل میشد: «انشاءالله سیگار ادیبالسلطنه نصیبت شود.» گفته میشد ادیبالسلطنه وقتی رئیس پلیس تهران بود، اجرای احکام اعدام را بر عهده داشت و به کسی که محکوم به اعدام بود، سیگار تعارف میکرد که ظاهراً جلو اضطراب و پریشانی محکوم را بگیرد.»[1]
پینوشت:
[1] . دانشنامه زندان سیاسی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، چاپ اول، سال 1401، ج 1، ص 74 و 75.
تعداد مشاهده: 13288