مروری بر زندگی و مبارزات حجتالاسلام سید احمد کلانتر
تاریخ انتشار: 30 فروردين 1402
چکیده
حجتالاسلام و المسلمین سید احمد کلانتر متولد 1314 در تهران است. ایشان تحصیلات حوزوی را در حوزههای علمیه تهران و قم گذراند. وی در تاریخ 20 /6 /44 به اتهام نشر اکاذیب و شایعات بیاساس دستگیر و با قید کفیل آزاد گردید. چهار ماه بعد به دلیل عدم توجه به دستور مأمورین، مجدداً دستگیر و به سه ماه حبس محکوم و در سال 1345 به اتهام فعالیتهای مضره برای مدت 4 ماه به فردوس واقع در استان خراسان جنوبی تبعید گردید. او در تاریخ 18 /9 /48 به اتهام ایراد مطالب تحریکآمیز درباره آزادی زنان در ساوه دستگیر و به چهار ماه و پانزده روز حبس محکوم شد. در خرداد سال 1349 به اتهام تحریک مردم در مراسم شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی، برای سه سال به زابل تبعید گردید که به علت فعالیت در آنجا، به سراوان منتقل شد و در آنجا نیز به اتهام اهانت به شاه دستگیر و به دو سال حبس تأدیبی محکوم و در تاریخ 10 /7 /51 به زندان رفت. وی در روز 29 /6 /53 آزاد شد. در خرداد 1354 به اتهام شرکت در تظاهرات مدرسه فیضیه دستگیر، ولی تبرئه شد. او در سال 1357 که به همراه تعداد دیگری از مبارزین روحانی در انارک نائین تبعید بود، جهت حضور فعال در صحنه انقلاب اسلامی، محل تبعید را ترک و به قم وارد شد. وی در تاریخ 14 /9 /57 در تظاهرات قم بر اثر برخورد گلوله از ناحیه پا مجروح شد.
تولد و تحصیلات
حجتالاسلام و المسلمین سید احمد کلانتر[1] فرزند سید سلطان فرزند سید مصطفی در سال 1314 هجری شمسی در تهران متولد شد. پدرش آیتالله سید سلطان کلانتر تحصیلات حوزوی خود را در نجف گذراند و پس از ازدواج اول و اتمام درس و بحث در نجف به ایران بازگشت. برادر بزرگتر و ناتنی سید احمد یعنی سید محمد موسوی کلانتر[2] از فضلای بزرگ نجف و مؤسس جامعه النجف الدینیه(جامعه نجف) بود.[3]
خاندان کلانتر از سادات مشهور کلانتر[4] در شوشتر خوزستان هستند که اجداد آنها از مهمترین مبارزان علیه نیروهای انگلیسی در جنوب ایران بودند و نامدارترین آنها سید باقر خان کلانتر است. سید باقر در بحبوحه جنگ جهانی اول و اشغال خوزستان توسط انگلستان به مقاومت در برابر نیروهای بیگانه پرداخت.[5]
سید احمد کلانتر تحصیلات مکتبی خود را در گود زنبورکخانه تهران آغاز کرد. سپس به دبستان جباری تهران رفت و تا مقطع ششم را در آنجا گذراند. در این اثنا به دلیل همجواری خانه پدریاش با بازار، شیفته مربی دلسوز و روحانی وارسته مرحوم شیخ محمدحسین زاهد پیشنماز مسجد امینالدوله شد و او را به عنوان استاد اخلاق و عرفان خود برگزید. پس از مدتی در مسجد حاج ابوالفتح و سپس در مسجد لرزاده نزد مرحوم آیتالله شیخ علیاکبر برهان تلمذ کرد. او در میانه دهه 30 شمسی به مدرسه حجتیه قم رفت و تحصیلات حوزوی را تکمیل کرد اما به اصرار مادرش(که همسر دوم آیتالله سید سلطان کلانتر بود) در سال 1339 به تهران بازگشت.[6] حجتالاسلام کلانتر با آغاز دهه چهل ضمن مبارزه علیه رژیم پهلوی به وعظ، خطابه و تبلیغ میپرداخت.
همراهی با نهضت اسلامی
با شروع دهه چهل و پس از فوت آیتالله العظمی سید حسین بروجردی رژیم پهلوی زمینه را برای اجرای سیاستهای ضد اسلامی خود فراهم آورد. با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهر ماه 1341 تکاپوی روحانیون آغاز میشود. این لایحه با مخالفت جدی مراجع تقلید و حوزههای علمیه مواجه شد. سید احمد کلانتر از جمله وعاظی بود که در خلال آن سالها با استفاده از فرصت وعظ و خطابه در هیئات هفتگی به روشنگری سیاسی پرداخت به طوری که در همان سال به دلیل سخنرانی در مسجد ملاجعفر بازار قم بازداشت و زندانی شد.[7]
با فرارسیدن نوروز 1342 و تحریم عید توسط مراجع و علما، مبارزه وارد ابعاد دیگری شد. فاجعه فیضیه در دوم فروردین 1342 و حمله عمال رژیم پهلوی به مراسم عزای امام صادق(علیهالسلام) در آن مدرسه، روحانیت را بیش از پیش برای مقابله با رژیم مصمم کرد. دستگیری امام خمینی در خرداد 1342 و به تبع آن قیام مردمی 15 خرداد، سنگ بنای آغاز مبارزات سراسری علیه رژیم پهلوی شد. امام خمینی در فروردین 1343 آزاد شد. اما طولی نکشید که لایحه کاپیتولاسیون یا مصونیت قضائی مستشاران آمریکایی واکنش شدید امام خمینی در 4 آبان 1343 را به دنبال داشت. در طرف مقابل رژیم پهلوی اقدام به تبعید امام خمینی به ترکیه کرد.
با تبعید امام فضای خفقان جامعه را فراگرفت، اما بخشی از یاران و شاگردان امام خمینی فعالیتهای مبارزاتی خود را تداوم بخشیدند. حجتالاسلام کلانتر که از فعالترین روحانیون مبارز در قم و تهران بود با استفاده از فرصت منبر و تبلیغ و ارتباط با مراجع تقلید، پیگیر امر مبارزه بود. علاوه بر این او با گروههای مذهبی مبارز نیز ارتباطاتی برقرار کرد. به عنوان نمونه برخی از گزارشهای ساواک نام او را از جمله حاضرین جلسات هیئت مؤتلفه اسلامی میشمارد. در یکی از این موارد به دنبال گزارش شهربانی، ادارهی کل سوم ساواک تهران درخواست کرد نسبت به تحقیق دربارهی جلسات بستگان صادق امانی و شناسایی شرکتکنندگان در این جلسات اقدام شود. در نتیجهی تحقیقات ساواک، نام سید احمد کلانتر در کنار افرادی چون حاج علی حیدری، [شهید محمدصادق] اسلامی، حاج عبدالله مهدیان، ابراهیم استاد آقا رحمانی، احمد قدیریان، هاشم امانی، عباس مدرسیفر، مهدی عراقی، اسدالله لاجوردی و ... به چشم میخورد.[8]
علاوه بر این سید احمد کلانتر در قم نیز فعال بود. او پس از تبعید امام خمینی از جمله روحانیونی بود که سرپرستی افرادی که برای پیگیری وضعیت امام در ترکیه به دیدار مراجع میرفتند را به عهده داشت. اسنادی چند حکایت از ارتباط حجتالاسلام کلانتر با طلاب و بازاریهای قم دارد. در گزارش 9 شهریور 1344 آمده است: طبق اطلاع واصله از قم شب 7 /6 /44 سید احمد کلانتر به اتفاق عدهای از بازاریها به منزل [آیتالله العظمی سید محمدرضا]گلپایگانی رفته و تقاضا نموده که گلپایگانی نیز در مورد استخلاص آیتاله خمینی اقدامی بنماید...[9]
در سند دیگری در همین رابطه به تاریخ 10 شهریور 1344 با «موضوع: بیانات آقای نجفی پیرامون وضع آقای خمینی» گزارش شده است: طبق اطلاع واصله شب 6 /6 /44 در حدود چهل نفر از طلبه بازار قم به سرپرستی سید احمد کلانتری به طور پراکنده به منزل آقای آیتالله[العظمی سید شهابالدین] نجفی رفته و در آنجا کلانتر به نامبرده اظهار داشته آقایان بازاریهای قم میگویند که گویا آقای خمینی کسالت دارند و اگر شما در مورد استخلاص ایشان اقدامی بکنید آنها تا آخرین نفس همراهی خواهند نمود.[10]
فعالیتهای حجتالاسلام سید احمد کلانتر او را در زمره روحانیون مبارزی قرار داد که تحت تعقیب سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی بودند. نام او همواره جزو وعاظ ممنوعالمنبر قرار داشت. از جمله در دی ماه 1344 در سندی آمده است: دوازده نفر وعاظ مشروحه زیر از جمله اشخاص ناراحتی میباشند که بایستی از منبر رفتن آنان در ایام سوگواری جلوگیری شود...
1-شیخ یحیی انصاری ـ از وعاظ شهرستان قم 2ـ سعید اشراقی ـ از وعاظ شهرستان قم 3ـ شهاب اشراقی ـ از وعاظ شهرستان قم 4ـ شیخ علیاکبر هاشمی رفسنجانی ـ از وعاظ شهرستان قم 5ـ علی مشکینی ـ از وعاظ شهرستان قم 6ـ میرهادی خسروشاهی ـ از وعاظ شهرستان قم 7ـ سید محمدرضا سعیدی ـ از وعاظ شهرستان قم 8ـ رضا گلسرخی ـ از وعاظ شهرستان قم 9ـ سید محمد تسلطی ـ از وعاظ شهرستان قم 10ـ سید احمد کلانتری ـ از وعاظ شهرستان قم 11ـ شیخ جعفر مهاجری ـ از وعاظ شهرستان قم 12ـ محمد موسوی ـ از وعاظ شهرستان خوی[11]
اولین تبعید
در میانه دهه چهل مبارزان نهضت اسلامی با استفاده از فرصت ایام مذهبی درصدد گسترش فعالیتهای خود برآمدند. بر همین اساس علیرغم سختگیریهای دستگاه امنیتی رژیم پهلوی، در آستانه محرم 1345 شمسی یاران امام خمینی در پی بهرهبرداری از محافل عزاداری برآمدند. بنابر سند 3 اردیبهشت 1345 آیتالله شهابالدین اشراقی داماد و وکیل شرعی امام خمینی از روحانیون مبارز «خواسته است اگر در ماه محرم و صفر به منبر رفتند از ظلم و فشار هیئت حاکمه، تبعید خمینی و ناراحتی روحانیون، مردم را آگاه سازند...» در این سند نام سید احمد کلانتر در کنار نام افرادی چون حجج اسلام: شیخ یحیی انصاری شیرازی، شیخ صادق خلخالی، شیخ رضا توسلی محلاتی، شیخ محمد جعفری گیلانی، شیخ محمد یزدی، حاج صدیق واعظ گیلانی و شیخ مهدی کروبی قرار دارد.[12]
به علاوه برنامههای جدید روحانیت مبارز موجب نگرانی عمّال رژیم پهلوی شد به طوری که مقدمات تبعید برخی از وعاظ منجمله سید احمد کلانتر فراهم شد. چنان که در سند 6 اردیبهشت 1345 شهربانی کل کشور آمده است: «طبق اطلاع واصله از قم سرکار سرهنگ ترابی رئیس جدید ساواک قم، صورت اسامی 11 نفر از مدرسین و طلاب قم را به شرح زیر: 1ـ محمدعلی گرامی 2ـ ابوالقاسم خزعلی 3ـ محمد جعفری گیلانی 4ـ شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی 5ـ مهدی کروبی 6ـ سید احمد کلانتر 7ـ شیخ یحیی انصاری شیرازی 8ـ شیخ محمدمهدی رودسری 9ـ شیخ حسین نوری همدانی 10ـ شیخ ملکی گیلانی 11ـ احمد خزعلی[13] به شهربانی محل ارائه و اظهار نموده: طبق دستور ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور چون نامبردگان دارای پیشینه مبارزات مضره در شهربانی و ساواک قم میباشند بایستی به تدریج تبعید و از منطقه شهرستان قم خارج شوند. لذا ساعت 9 روز 3 /2 /45 در این مورد کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی در فرمانداری محل تشکیل سوابق موجود آنان (در شهربانی و ساواک محل) تواماً در کمیسیون مطرح و رأی به اقامت اجباری سید احمد کلانتری و شیخ محمد جعفری گیلانی به مدت 4 ماه در شهر فردوس و آقایان مهدی کروبی، سید محمدرضا یاسینی و شیخ محمدعلی گرامی به مدت چهار ماه در شهر گنبد کاووس داده شد. قرار شده که اعمال و رفتار شیخ ابوالقاسم خزعلی و شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی و شیخ یحیی انصاری شیرازی تحت مراقبت دقیق مأمورین انتظامی قرار گیرد تا در صورت مشاهده عمل خلافی نسبت به آنان نیز تصمیمات مقتضی اتخاذ گردد.»[14]
این تصمیمات مانع فعالیت شاگردان رهبر نهضت نشد. بر اساس سندی که در این زمینه با موضوع «سید احمد کلانتر» در دست است: «طبق اطلاع نامبرده بالا در روز عاشورا (12 /2 /45) در ده فرید کرگاس واقع در بخش عباسآباد شهسوار منبر رفته و در خاتمه سخنرانی مذهبی خود به آیتالهخمینی دعا نموده است.»[15]
اما به فاصله گذشت چند روز از دهه اول محرم با دستگیری حجتالاسلام سید احمد کلانتر و آیتالله محمدعلی گرامی حکم تبعید نامبردگان اجرا شد. بنابر سند 22 اردیبهشت 1345: «ضمن اقدامات قبلی ساواک و بنا به درخواست شهربانی قم، پنج نفر به نامهای سید احمد کلانتر، شیخ محمد جعفری گیلانی، شیخ محمدعلی گرامی، سید رضا یاسینی، شیخ مهدی کروبی به علت تحریک به مدت چهار ماه از قم تبعید گردیدند، ولی چون نامبردگان در قم نبودند حکم اجرا نشد. ولی در تاریخ 18 /2 /45 دو نفر از آنان سید احمد کلانتر، شیخ محمدعلی گرامی توسط شهربانی دستگیر و بنا به تصمیم ساواک از منزل آنان بازرسی به عمل آمد که کتب و مدارکی به دست آمده که طبق صورت مجلس پیوست میباشد...»[16] بدین ترتیب حجتالاسلام کلانتر اولین دوره تبعید خود را در شهر فردوس سپری کرد.
ارتباط با نجف
در دوران تبعید امام خمینی در نجف، همواره مبارزان اسلامی به منظور رساندن خود به رهبر نهضت و ارتباط با سایر روحانیون به آن دیار عزیمت میکردند. حجتالاسلام کلانتر هم که در اسناد ساواک همواره جزء «وعاظ افراطی و ممنوعالمنبر»[17] بود از این امر مستثنی نبود.
طبق اسناد، سفر او در سال 1347 با پیامهای محرمانهای از سوی زندانیان داخل کشور همراه بود. به طوری که ساواک قم در گزارش 9 تیر 1347 خود به مدیریت کل اداره سوم مینویسد: در مورد امریه معطوفی تحقیقات دیگری به طور غیر محسوس از هر یک از زندانیان آزاد شده به عمل آمده که عموماً اظهار بیاطلاعی نمودهاند. یکی از منابع این ساواک که با سید احمد کلانتر در تهران در مدرسه مروی تماس حاصل نموده، کلانتر به منبع اظهار داشته موقعی که میخواسته از قم به طور قاچاق به نجف برود با ربانی شیرازی تماس گرفته و ربانی به وسیله او برای دکتر صادقی پیغام فرستاده که در مورد حمایت از زندانیان قزل قلعه اقدامی بنماید که دکتر صادقی در پاسخ این سوال به کلانتر اظهار داشته ما اقدام کردهایم و منتظر نتیجه هستیم ولی سید احمد کلانتر از جزئیات موضوع خبر نداشته است. اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست نیامده است.[18]
تبعید پس از شهادت آیتالله سید محمدرضا سعیدی
آیتالله سید محمدرضا سعیدی از شاگردان امام خمینی و علمای مبارز تهران در 20 خرداد 1349 در زندان توسط عمال رژیم پهلوی به شهادت رسید. با انتشار خبر شهادت آیتالله سعیدی در قم با وجودی که حوزه، تعطیلی دوران تابستان را میگذراند و از روحانیون و محصلین علوم اسلامی کمتر کسی در قم بود، شماری از روحانیون و مردم در مدرسه فیضیه اجتماع کردند. آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی صبح روز ۲۲/۳/۴۹ به مدرسه فیضیه رفت و شخصاً به پهن کردن فرش در صحن مدرسه پرداخت و به دستور او اعلام فاتحه شد. آقای سید احمد کلانتر در این مراسم طی سخنانی وضع مرحوم سعیدی را از این نظر که جنازه او را شب هنگام و پنهانی دفن کردند به مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تشبیه کرد و از امام خمینی تجلیل نمود و مردم با شنیدن نام خمینی صلوات فرستادند. آقای کلانتر سپس از حاضرین که تعدادشان حدود ۲۰۰ نفر بود خواست دست جمعی به قبرستان وادیالسلام بروند. این دعوت پذیرفته شد. در سر قبر سعیدی نیز آقای کلانتر سخنرانی کرد، اما بیدرنگ دستگیر و روانه زندان شد. ساواکیها و مأمورین شهربانی در صدد متفرق کردن مردم برآمدند اما موفق نشدند و مردم در خیابانهای قم به تظاهرات پرداختند و از قاتلین آن عالم مجاهد ابراز انزجار کردند.[19]
بر اساس اسناد مبارزاتی سید احمد کلانتر، وی پس از این تحرکات دستگیر و به زابل تبعید شد. بر همین اساس شهربانی زابل در 30 خرداد 1349 طی گزارشی با «موضوع: اقامت اجباری آقای سید احمد کلانتر» مینویسد: محترماً به عرض میرساند نامبرده بالا طی نامه شماره 31/ م ـ 27 /3 /49 فرمانداری زابل و به استناد کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم به مدت 3 سال اقامت اجباری در شهرستان زابل محکوم گردیده؛ روز 27 /3 /49 به این شهربانی دلالت و در این شهرستان تحت نظر قرار گرفته و سکونت مشارالیه منزل حاج سید محمدتقی حسینی طباطبایی میباشد.»[20]
از سوی دیگر روحانیت مبارز تهران درصدد تلاش برای آزادی تبعیدیها به خصوص حجتالاسلام کلانتر بودند. در گزارشی که در 10 تیر 1349 منتشر شده آمده است: «روز 9 /4 /49 شیخ محمدرضا مهدوی. حسین کاشانی. محمد امامی کاشانی. حسن لاهوتی. علی غیوری. و سید یاسینی در منزل امامی کاشانی جلسهای تشکیل داده و قرار گذاشتند که برای آزادی مروارید و کلانتر و سایر تبعیدشدگان؛ مطهری و کاشانی و اگر مطهری قبول نکرد کاشانی و حسن سعید تهرانی نزد امام جمعه بروند و از او بخواهند که در این مورد توصیهای بنماید. درباره رفتن نزد آیتالله خوانساری و شریعتمداری خیلی صحبت شد ولی مورد تصویب قرار نگرفت.»[21]
اما تبعید مبارزان اسلامی به نقاط مختلف، نه تنها به انزوای آنها منجر نمیشد، بلکه موجبات گسترش فعالیتهای سیاسی و روشنگری را فراهم میآورد. سید احمد کلانتر نیز از این امر مستثنی نبود. بنابر خبرهایی که در شهریور 1349 از شهربانی زابل مخابره شد: «احمد کلانتر بدون توجه به تذکرات قبلی شهربانی زابل در شب گذشته دفعتاً در مسجد شریفی منبر رفته و مطالبی به عنوان بنده آزاد و امام هفتم اظهار و پس از خاتمه منبر به شهربانی دلالت و قرار شده از وی تعهد اخذ گردد لکن مشارالیه از دادن تعهد امتناع و اضافه کرده دو شب آینده را نیز به منبر خواهم رفت و حرفی از سیاست نخواهم زد تا پیام از خمینی برسد و اگر مانع منبر رفتن شوید و در زابل اغتشاش شود مسئول شهربانی است. ضمناً سید محمدتقی حسینی یکی از روحانیون مقیم زابل در شهربانی حاضر و خواستار منبر رفتن کلانتر بوده لذا باتوجه به این که کلیه تبعیدیها پس از ورود به زابل ابتدا به منزل وی وارد شده بودند و همیشه رفت و آمد و تماس دارند برابر نظر شهربانی زابل به ظن قوی از محرکین کلانتر میباشد. و همان طوری که قبلاً نیز به عرض رسید زابل محل مناسبی برای تبعیدیهای مذهبی نیست و امکان پیروی اهالی از نظرات آنان میرود علیهذا ضمن دستوراتی که از طرف شهربانی استان به شهربانی زابل جهت جلوگیری از منبر رفتن کلانتر داده شده به مصلحت است محل تبعید وی را به یکی از شهرستانهای دیگر از جمله سراوان که قاطبه اهالی آن از اهل تسنن هستند تغییر دهند و یا به هر نحو مقتضی دیگری که صلاح است اوامر عالی را ابلاغ فرمایند.»[22]
بر اساس روایتهای دیگر در اسناد تبعیدیهای مبارز به نقل از حجتالاسلام شیخ علیاصغر مروارید آمده است: «در زابل آقای کلانتری دو شب متوالی منبر رفت شب اول او را از طرف شهربانی دستگیر و با تعهد شیخ ابوالقاسم خزئلی[خزعلی] او را آزاد کردند به شرط این که دیگر منبر نرود اما شب بعد باز هم کلانتری عازم منبر شد. من به او گفتم چون که آقای خزئلی[خزعلی] تعهد داده است، منبر نرود. در پاسخ جواب داد: چون من به مردم قول دادهام باید بروم لذا همان شب هم کلانتری منبر رفت. مجدداً شهربانی محل او را دستگیر کرد و پس از بازجویی آزاد شد. روز بعد فرماندار پیش ما آمد و از کلانتری خواست که دیگر منبر نرود. کلانتری گفت: چون من به مردم قول دادهام به مسجد میروم ولی منبر نخواهم رفت لذا شب سوم هم کلانتری به مسجد رفت و به مردم گفت که چون فرماندار از من خواسته که به منبر نروم لذا به خواهش فرماندار منبر نمیروم. به خاطر این حرف روز بعد کلانتری را از زابل به مکان دیگری که گویا خیلی بد آب و هوا است تبعید کردند و در آنجا به حال بازداشت به سر میبرد.»[23]
علاوه بر این سید احمد کلانتر به عنوان یک روحانی تبعیدی از رسیدگی به مردم آن منطقه محروم نیز غافل نبود. او در خاطراتش میگوید: «حاج عباس آقا نوشاد یکی از تجار قماش در تهران بود... ایشان هم پولهایی فراهم کردند و فرستادند و ما پولها را با آن آرد و گندم و هر چی بود ... تقسیم میکردیم و گوشزد هم میکردیم که این از طریق حضرت آیتالله العظمی خمینی است که به شما میرسد.»
توجه ویژه امام خمینی به حجتالاسلام سید احمد کلانتر
حجتالاسلام سید احمد کلانتر که در آبان 1349 همچنان در فهرست وعاظ ممنوع المنبر ماه رمضان[24] قرار داشت، جزو معدود روحانیونی بود که در آن دوران در تبعید به سر میبرد. اما وضعیت او به اندازهای اهمیت داشت که امام خمینی در یکی از نامههای خود به فرزندش سید احمد خمینی او را مأمور به کمک به خانواده کلانتر میکند.
گزارش ساواک در 30 آذر 1349 تصریح میکند: اخیراً نامهای از طرف مادر سید احمد خمینی از عراق به نشانی، ایران، قم جهت نامبرده ارسال که در آن روحاله خمینی پدر احمد نیز ضمن جویای حال احمد از وی خواسته که چون سید احمد کلانتری دستگیر شده لازم است ماهیانه مبلغ سه هزار ریال به خانواده ایشان پرداخت شود. چنانچه خانواده کلانتر در تهران است وسیله آقای تهرانی به صورت مطمئن به نحوی که کسی مطلع نشود این مبلغ کمک شود...[25]
امام خمینی در فرازی از این نامه به فرزند خود مینویسد: مطلبی که لازم است تذکر دهم و هم منتظرم جواب بدهید آن است که آقای سید احمد کلانتر که گرفتار است لازم است به خانوادهاش رسیدگی شود شما اولاً تحقیق کنید که منزل پدر زنش کجا است. پس از آن از ایشان تحقیق کنید که اهل منزل ایشان کجا هستند. در صورتی که در تهران هستند لازم است همه ماه ماهی سیصد تومان به ایشان برسد. شما یا خودتان آن وجه را بگیرید و با یک وسیله مطمئن برسانید یا به آقای تهرانی بگویید به یک وسیله مطمئنی بدون آن که کسی مطلع شود این وجه را ماهیانه به ایشان برسانید.[26]
تداوم مبارزه
با شروع دهه پنجاه شمسی سید احمد کلانتر همچنان خط مبارزاتی خود را تداوم بخشید. او که در این سالها طعم زندان و تبعید را به دفعات چشیده بود همواره مورد سوءظن دستگاه امنیتی رژیم پهلوی بود.
به طور نمونه در آستانه ماه رمضان 1351 شمسی، ساواک وضعیت وعاظ مذهبی به خصوص سید احمد کلانتر -که در آن دوران از زابل به سنندج تبعید شده بود- را بررسی کرده است. بر اساس این گزارش «... ساواک سنندج رفع ممنوعیت شیخ[سید] احمد کلانتر را به صلاح ندانسته....» و «کماکان در ممنوعیت منبر باقی» میماند.[27]
انتقال سید احمد کلانتر از زابل به سراوان مجموعه حوادثی را برای او رقم زد که طی چند سال شهر به شهر در تبعید و زندان به سر برد. بر اساس خاطرات سید احمد کلانتر او از زابل به زندان سراوان، از آنجا به زندان کرمان و مجدداً به زابل تبعید شد. اما دو مرتبه از زابل به سنندج تبعید و پس از آن به زندانی در کرمانشاه منتقل و بعد از مدتی از آنجا نیز به زندان قصر تهران فرستاده و پس از تحمل چندین سال زندان و تبعید آزاد شد.[28]
حجتالاسلام کلانتر درباره این دوره طولانی از فعالیتهای خود که منجر به زندانها و تبعیدهای پی در پی میشد معتقد است: « قرار نبود که ما این مقدار باشیم. منتهی سخنرانیهای ما هی اضافه و اضافه میکرد. دادگاه تشکیل میدادند. خب مرا محکوم کردند... آن سخنرانیها را مبدل به زندانی کردند.»[29]
از جمله فرازهای دوران حضور سید احمد کلانتر در زندان قصر در آذر ماه 1352 گفتگوی او با اعضای گروه ابوذر نهاوند بود که بر اساس روایتهای تاریخی او علاوه بر پاسخ به سوالات و شبهات آنان، در رابطه با نحوه دفاع اعضای گروه در دادگاه نیز به آنها مشاوره میداد.[30]
رحلت حاج آقا مصطفی خمینی
اول آبان ماه 1356 آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی به طور مشکوکی در نجف درگذشت. این واقعه ناگهانی تأثیر به سزایی در داخل کشور گذاشت. مراسم بزرگداشت حاج آقا مصطفی در شهرهای مختلف به محلی برای معارضه با رژیم پهلوی و تجلیل و تمجید از امام خمینی تبدیل شد. در این میان شهر قم بیش از همه در جوش و خروش بود. حجتالاسلام و المسلمین کلانتر این بار هم جزء عناصر محوری برگزاری این مراسم بود.
بر مبنای گزارش ساواک در 10 آبان 1356 با موضوع «مراسم فوت مصطفی خمینی» آمده است: ...بعد از تلاوت آیاتی از قرآن مجید، مرتضی برقعی واعظ به منبر رفت در این موقع عده زیادی از طلاب و جوانان از جای خود بلند شدند و مسجد را ترک نمودند و بقیه مردم به تبعیت از مسجد خارج شدند. مرتضی پسندیده که وضع را چنین دید وسیله کلانتر و عبدالمجید معادیخواه از مردم خواست که احترام مسجد را نگهدارند و خود وی بعد از برقعی سخنرانی خواهد نمود مردم مجدداً به مسجد برگشتند...»[31]
علاوه بر این نام او با عنوان احمد الموسوی کلانتر پای تسلیتنامه فضلای حوزه علمیه قم که برای امام خمینی ارسال شده بود به چشم میخورد:
«محضر مقدس بزرگ مرجع اسلام آیتاللهالعظمی آقای خمینی متعاله المسلمین بطول بقائه
ضایعه اسفناک و فقدان جانگداز فرزند برومند و رشید اسلام حضرت مستطاب علامه حجتالاسلام و المسلمین مرحوم آقای حاج آقا مصطفی خمینی قدس سره موجب تأثر عمیق جامعه روحانیت و امّت اسلامی گردید. مصیبت وارده را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء و حضرت مستطاب عالی تسلیت میگوئیم گرچه تحمل این ضایعه سنگین و دشوار است ولی با توجه به عظمت روحی و قدرت تحمل دشواریها که از آن جناب معهود است و با توجه به نیاز مبرمی که جامعه اسلامی به رهبری آن حضرت دارد، مطمئناً این مصیبت دردناک در اراده راسخ آن زعیم بزرگ و ایفاء وظایف رهبری تأثیری نخواهد گذاشت امید آن که با بازگشت آن جناب به ایران کلیه آلام و مصائب جامعه اسلامی تخفیف و تسکین یابد.
حوزه علمیه قم ـ حسین نوری ـ سیدحسن طاهری ـ ناصر مکارم شیرازی ـ ربانی شیرازی ـ محمدصادق خلخالی ـ علی مشکینی اردبیلی ـ محمدمهدی ربانی ـ محمد مؤمن ـ محمدعلی حلیمی ـ مرتضی بنی فضلی ـ یوسف صانعی ـ مرتضی فهیم کرمانی ـ محمدرضا توسلی ـ احمد جنتی ـ احمد آذری قمی ـ محمدعلی فیض ـ جواد تبریزی ـ محمد ابطحی ـ محمد یزدی یحیی انصاری ـ محمد فاضل ـ ابوالقاسم خزعلی ـ حسین راستی کاشانی ـ سیدکاظم همدانی ـ محمدعلی گرامی ـ جعفر سبحانی ـ علیرضا الهی قمی ـ ابوالحسن مصلحی ـ محمدتقی ستوده ـ محمدحسن المرتضوی لنگرودی ـ غلامرضا صلواتی ـ حسنعلی خطیب ـ احمد الموسوی کلانتر ـ محمدجواد حجتی کرمانی ـ رضا گلسرخی ـ محمود موسوی قافله باشی ـ محمدمهدی گیلانی ـ جوادی آملی ـ ابوالقاسم محجوب ـ محیالدین فاضل هرندی ـ عباس محفوظی ـ سید عبدالرسول شریعتمداری ـ محمدصادق تهرانی»
تحرکات سید احمد کلانتر پس از قیام 19 دی 1356 نیز مورد توجه ساواک قرار گرفته بود؛ چه این که او مدیریت تجمع طلاب را در پارهای از موارد بر عهده داشت. ساواک قم در گزارش وقایع 25 دی به اداره کل سوم ساواک مینویسد: «مقارن ساعت 11 حدود پانصد نفر از طلاب حوزه علمیه قم از مسجد اعظم خارج و به طور دسته جمعی به طرف مدرسه حجتیه حرکت نمودند که با دخالت پلیس متفرق گردیدند به استحضار میرساند که تجمع طلاب مزبور به تحریک سید احمد کلانتر بوده و همانطوری که در بند 4 تلفنگرام شماره پیروی معروض گردیده طلاب قصد داشتند که مجلس ختمی برای مقتولین حوادث اخیر قم برگزار نمایند که از اقدام آنان جلوگیری شده است.»[32]
چهلم شهدای قم
برگزاری چهلم شهدای قیام نوزدهم دی ماه 1356 سنگ بنای مجموعه مبارزاتی بود که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد. در 29 بهمن 1356 قیام مردم تبریز به وقوع پیوست. شهر قم خاستگاه نهضت اسلامی نیز از این مهم بینصیب نماند. در این مقطع باز هم حجتالاسلام کلانتر نقش محوری را در این زمینه ایفا کرد.
حجتالاسلام حسین وافی در این رابطه میگوید: «وقتى چهلم شهداى قم فرا رسید، کسى از علما، چیزى در این خصوص اعلام نکرد. حتى مراجع ثلاث (مرحوم آقاى گلپایگانى، مرحوم آقاى نجفى مرعشى و مرحوم شریعتمدارى) که در آن دوره مطرح بودند، چیزى منتشر نکردند. بعد از آنان، از علماى رده دوم از قبیل آقاى حاج آقا مرتضى حائرى یزدى و آقا میرزا هاشم آملى که گاهى اوقات اعلامیه مشترک مىدادند، انتظار مىرفت که اطلاعیهاى بدهند.
لذا کار به دست افرادى افتاد که مردم به آن صورت نسبت به آنان شناخت نداشتند... یکى آقاى سید احمد کلانتر بود که در آن مرحله، جمعیت را در شب چهلم شهداى قم در مسجد اعظم جمع کرد و به همراه آقاى رضوانى در آن مراسم سخنرانى کردند که خود، امر مغتنمى بود؛ چون در آن شرایط کمتر کسى جرأت حضور در اینگونه محافل را داشت تا چه رسد به سخنرانى در آن.»[33]
آیتالله طاهری خرمآبادی نیز در یادماندههای خود روایت مهمی از اثرگذاری مراسم چهلم نوزده دی در شهر قم دارد. او میگوید: «در روز چهلم شهداى نوزده دى قم، شهر قم به حال تعطیل درآمد. با اینکه به طور رسمى اعلام نکردند که تعطیل کنید، بازاریان و کسبه کار خود را تعطیل کردند. در این روز جمعیت زیادى در صحن مسجد اعظم اجتماع کردند. نمىدانم که به چه دلیل جمعیت داخل مسجد نرفت، آیا برنامهریزى نشده بود یا اینکه درهاى مسجد را بسته بودند، ولى وقتى من وارد مسجد اعظم شدم، جمعیت در حیاط مسجد جمع شده بودند. در آنجا آقاى کلانتر سخنرانى کردند که صحبتهاى ایشان هم بسیار تند بود. از این جلسه بود که جمعیت هر وقت نام مبارک حضرت امام را مىشنیدند سه بار صلوات مىفرستادند؛ البته قبلاً صلوات مىفرستادند، ولى از این جلسه بود که آقاى کلانتر گفتند که وقتى نام امام را مىشنوید، سه مرتبه صلوات بفرستید.»[34]
بنابر گزارش ساواک قم: «از ساعت 15:30 روز جاری با اعلام قبلی طلاب علوم دینی و سایر طبقات مختلف در مسجد اعظم اجتماع و با دادن شعارهای مضره در ساعت 1700 دو نفر سخنران به اسامی سید احمد کلانتر - حسن حسنزاده فرزند رمضان (که سوابق آنان در ستاد موجود است) به منبر رفته و ضمن سخنرانی مطالبی در مورد مبارزات روحانیون از پانزده خرداد 1342 تاکنون و تعریف و تمجید از به اصطلاح مجاهدان و مبارزان راه حق و حقیقت مطالبی به شرح زیر قرائت که با تایید حاضرین مواجه و در خاتمه کلیه حاضرین را به آرامش دعوت در نتیجه جمعیت حاضر که به قریب پنج هزار نفر بالغ میگردید با آرامش مسجد را ترک نمودند.»[35]
در آن روزها حجتالاسلام کلانتر یکی از فعالترین روحانیون قم بود. در گزارش تفصیلی ساواک به تاریخ 2 اسفند 1356 آمده است: سید احمد کلانتر به منزل آیتالله شریعتمداری آمده و گفت آقایان مراجع همگی در مسجد اعظم آمدهاند شما هم بیائید لذا آیتالله شریعتمداری هم روانه مسجد اعظم شد.
در آنجا به طوری که گفته شد اول شخصی به نام بشارت سخنرانی کرده بود، سپس رضوانی شیرازی مشغول سخنرانی بود که آیتالله شریعتمداری وارد مجلس شد.
رضوانی در سخنرانی خود چند موضوع را خواستار شد که یکی از آنها نابودی خاندان پهلوی بود و جمعیت با صدای بلند میگفتند صحیح است و پس از وی سید احمد کلانتر صحبت کرد اول گفت من از طرف آیتالله شریعتمداری آمدهام تا از همه شما تشکر کنم و افزود همه مراجع هدفشان یکی است لذا نام هر کدام را میبرم صلوات ختم کنید (قبلاً به محض بردن نام خمینی جمعیت صلوات می فرستادند ولی از امروز با ابتکاری که کلانتر به خرج داد نام هر یک از مراجع برده میشد صلوات میفرستادند) و سپس درباره مجاهدان در صدر اسلام گرفته تا این زمان از همه تعریف و تمجید کرد و از خمینی به نام امام خمینی نام برده و از وی تجلیل زیاد کرد و در پایان از دولت خواستار چند مطلب شد. 1- بازگشت فوری زعیم عالیقدر آیتالله العظمی خمینی که جمعیت سه مرتبه با گفتن صحیح است حرفهای او را تائید میکردند 2- برگشت سریع تبعیدشدگان از مدرسین و بازاریها مخصوصاً ناصر مکارم شیرازی (صحیح است جمعیت سه مرتبه) 3ـ آزادی کلیه زندانیان سیاسی مخصوصاً منتظری (صحیح است جمعیت سه مرتبه) 4 ـ رعایت کلیه قوانین اسلامی مخصوصاً حجاب (صحیح است سه مرتبه).
مجلس مذکور در ساعت 12 بدون سر و صدا خاتمه یافت و جمعیت آرام پراکنده شدند.
در این مجلس حدود 20 هزار نفر شرکت داشتند و آیات قم به ترتیب ورود به مجلس عبارت بودند: 1-آیتالله نجفی مرعشی 2- آیتالله سید محمد وحیدی 3- آیتالله سید صادق روحانی 4- آیتالله شریعتمداری 5- آیتالله شیخ هاشم آملی 6- آیتالله گلپایگانی 7- آیتالله آقا مرتضی حائری که از این عده نجفی مرعشی و گلپایگانی چند دقیقهای نشستند بعد رفتند ولی بقیه تا آخر مجلس حضور داشتند.
بعد از ظهر همین روز ساعت 5 /3 نیز همین مجلس مجدداً تشکیل گردید.
ابتدا یک نفر دانشجو سخنرانی کرد که شناخته نشد و سپس احمد کلانتر سخنرانی کرد و همان مطالب صبح را مجدداً تکرار کرد. جمعیت عصر بیشتر از صبح بود ولی چون صبح آیات در مجلس بودند مجلس شور دیگری داشت. در بین مجالس صبح و عصر مرتب مردم را به آرامش دعوت میکردند لذا بعد از ظهر هم مجلس با آرامش خاتمه پذیرفت و جمعیت مسجد اعظم را ترک کردند.
ضمناً در مجلس عصر در مسجد اعظم در حدود دو هزار نفر زن هم حضور داشتند.[36]
به علاوه گزارشگر ساواک در فقره دیگری متن سخنان حجتالاسلام کلانتر را در مراسم مزبور چنین گزارش میکند: «صبح روز 29 /11 /36 نامبرده بالا در مسجد اعظم سخنرانی و میگوید گروهی تصور میکنند حیات زندگی یعنی داشتن مال و ثروت و یا داشتن ریاست. افرادی که اینطور فکر میکنند یعنی مغز آنان در اطراف مادیات دور میزند چه بسا ممکن است از جنایت خودداری نکنند. فکر میکنند زندگی یعنی خوردن و خوابیدن و عشق بازی کردن است. ملت قرآن بدانند حیات و زندگی در سایه شهادت است لذا گمان نکنید آن افرادی که در راه دین و در راه حق و حقیقت جان دادهاند مردهاند؟ خیر بلکه آنان زندهاند و در نزد پروردگار خود روزی میخورند معنی حیات و زندگی یعنی این، این نوع ملت تا ابد زندهاند ملتی که از مکتب حسین پیروی میکنند تنها به خواندن قرآن قناعت نمیکند بلکه تابع آن و به گفتار آن عمل میکند.
سپس بیان میدارد من از تمام دوستان، آقایان، دانشجویان، دانشآموزان و کسبه و تجار میخواهم که همانگونه که برای رهبر ما یعنی آیتالله خمینی صلوات مخصوص میفرستند برای آن عده که جان دادهاند صلوات بفرستید.
تمام مردم تجارتخانهها و مغازههایشان را بسته و در این مجلس تشریف آوردهاند، میخواهند همبستگی خود را با دانشجویان که از تهران و شهرستانهای دیگر آمدهاند عرضه بدارند خواستههای ملت ایران این است:
1 ـ آزادی کلیه زندانیان سیاسی مسلمان که در رأس آنها آیتالله منتظری و طالقانی قرار دارند.
2- برگشتن دانشمندان و گویندگان عظیم الشأن حوزه علمیه قم که تبعید شدهاند به خصوص استاد ناصر مکارم شیرازی 3ـ بازگشت حضرت آیتالله العظمی امام خمینی 4ـ کلیه قوانین اسلام و کلیه قوانین قرآن باید در این مملکت از حجاب گرفته تا سایر چیزهایش مو به مو اجرا شود.»[37]
در سند دیگری در 4 اسفند 1356 با اشاره به برگزاری مجلس فاتحه شهدا در منزل آیتالله سید صادق روحانی آمده است: سید احمد کلانتر شروع به سخنرانی کرده ولی هم به مانند واعظ اولی در گفتار خود تحریکاتی را به وجود آورده تا جایی که حاضرین در مجلس تحت تأثیر گفتار او قرار گرفته با دادن شعارهای زنده باد خمینی، مرگ بر مسببین واقعه تبریز و قم، 66 [شاه] جلاد است، 66 خائن است. مجلس در ساعت 1130 خاتمه و چون قبلاً افراد پلیس در کوچهی اطراف منزل روحانی مستقر گردیده بودند شرکتکنندگان به هنگام خروج بدون دادن هرگونه شعار متفرق گردیدند. اقداماتی جهت شناسایی واعظ ناشناس و تهیه نوار سخنان هر دو واعظ در جریان است که متعاقباً تقدیم خواهد شد.[38]
طبق گزارش اسناد سید احمد کلانتر همچنان در روزهای پایانی اسفند 1356 فعالیتهای سیاسی را پی میگرفت به طوری که در «روز شنبه 6 /12 /36 که مصادف با 17 ربیع الاول و تولد پیغمبر اکرم بود آیات ثلاثه قم هیچ یک عید نگرفتند ولی مجلس فاتحه هم نداشتند ولی سید صادق روحانی در منزلش مجلس فاتحه گرفت و از صبح با نصب بلندگو روی پشت بام منزل شروع به قرائت قرآن نمودند که تا ساعت نیم بعد از ظهر ادامه داشت... و بعد از آن سه نفر به اسامی 1ـ سید شهاب الدین حسینی 2ـ شیخ عباس ضیغمی 3ـ سید احمد کلانتر منبر رفته و سخنرانی تند و حادی نمودند.»[39]
موضوع جالب در این رابطه این که نوار سخنرانی حجتالاسلام کلانتر به عنوان یک روحانی مبارز شهر به شهر منتشر و بین انقلابیون دست به دست میشد. در یکی از اسناد مبارزاتی مردم کاشان در همین زمینه آمده است: «علیباز علمدارلو نوار مذهبی را که چند روز پیش از حسین عابدینی گرفته بود و بر روی ضبط گذاشت. در این نوار که توسط آقای رضوان و کلانتر در قم پر شده است، موضوع درباره چهلم کشتهشدگان قم میباشد و این نوار بسیار تحریککننده و تمام شعارهای ضدملی و میهنی میباشد. هرگاه دانشجوئی به منزل علمدار بیاید ایشان این نوار را میگذارد و میگوید: باید مسائل روز را از زبان این افراد شنید و اینها بازگو کننده حقایقی هستند که برای ما ملت مبهم است. مسعود رضائی گفت: دیگر این مسائل برای همه مردم روشن و واضح است، فقط باید فرصتی یافت که بتوانند مردم به این مسائل با عمل جواب بدهند.»[40]
او همچنین در رابطه با برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز در فروردین ماه 1357 دیدارهایی با علمای قم ترتیب داد. به طوری که در گزارشی از ساواک با «موضوع: مذاکره بین سید احمد کلانتر و سید صادق روحانی» آمده است: «در تماسی که بین نامبردگان به عمل آمده کلانتر در خصوص برگزاری مراسم چهلم واقعه تبریز سوال روحانی پاسخ داده تاکنون از شهرهای همدان، قزوین، گنبد و سایر شهرها مراجعه و خواستهاند که همه با هم مراسم را اجرا کنیم ولی تاکنون سایر آقایان در این مورد تصمیم قاطعی نگرفته و روز مراسم را معین نکردهاند و بایستی در مورد این مراسم اعلامیهای هم داده شود و در مورد حجاب زنان نیز اشاره شود.[41]
تبعید به انارک نائین
مجموعه فعالیتها و اقدامات سید احمد کلانتر در دور جدید مبارزات ملت ایران باز هم او را در فهرست روحانیونی قرار داد که بنابر صورتجلسه کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی در 21 اردیبهشت 57 باید تن به تبعید رژیم میدادند. بنابر این در «ساعت 1100 روز 21 /2 /37 شاهنشاهی بنا به دعوت تلفنی آقای فرماندار شهرستان قم کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی طبق تقاضای نماینده نخست وزیری با حضور امضاءکنندگان ذیل در دفتر کار آقای فرماندار تشکیل، آقای فرماندار اظهار داشتند تشکیل کمیسیون به منظور رسیدگی به وضع پنج نفر از عاملین و محرکین واقعه اخیر قم است که نتیجه آن کشته شدن عدهای از افراد و وارد شدن خسارت سنگینی به بانکها و تأسیسات عمومی و اخلال نظم و سلب آسایش مردم است. اسامی این عده که از طرف نماینده نخست وزیری و رئیس شهربانی شهرستان قم اعلام گردیده به شرح زیر است.
1ـ سید صادق روحانی، فرزند میرزا محمود، آیت اله متولد 1307 قم شناسنامه 29795 قم ساکن قم.
2ـ سید هادی خسروشاهیان، فرزند سید مرتضی، محصل علوم دینی متولد 1317 تبریز شناسنامه 55295 تبریز ساکن قم.
3ـ احمد کلانتر فرزند سلطان واعظ متولد 1314 تهران شناسنامه 40317 تهران.
4ـ عباس ضیغمی فرزند یحیی واعظ متولد 1318 سیرجان شناسنامه 203 سیرجان.
5 ـ مرتضی پسندیده فرزند مصطفی شهرت قبلی هندی شماره شناسنامه 138 خمین متولد 1274 خمین.
نماینده نخست وزیری اظهار داشته طبق گزارشهای محرمانه که تماماً مورد تائید اینجانب است و نوارها و اعلامیههای صادره از طرف افراد مذکور در جریان وقایع اخیر قم نامبردگان در تحریک احساسات عمومی بر ضد مقدسات ملی و برهم زدن نظم وآسایش عمومی عاملین اصلی و محرک واقعی تشخیص شدهاند و ادامه حضور آنان در شهر قم مخالف با مصالح عمومی و نظم و آسایش اهالی شهر است.
آقای رئیس شهربانی اظهار داشتند کلیه اظهارات نماینده نخست وزیری و سوابق و گزارشها مورد تائید اینجانب نیز هست درخواست رسیدگی و صدور حکم اقامت اجباری افراد فوقالذکر را دارم.
کمیسیون: با توجّه به اظهارات نماینده نخست وزیری و با در نظر گرفتن پیشنهاد رئیس شهربانی مستند به سوابق محرمانه و گزارشهای موجود، حکم اقامت اجباری افراد مفصل الاسامی ذیل را به مدت 3 سال اقامت اجباری در شهرستان انارک نائین صادر مینماید.
1ـ سید صادق روحانی فرزند میرزا محمود شغل آیتاله به انارک نائین.
2ـ سید هادی خسروشاهیان فرزند سید مرتضی شغل محصل علوم دینی به انارک نائین
3ـ احمد کلانتر فرزند سطان شغل واعظ به انارک نائین.
4ـ عباس ضغیمی فرزند یحیی واعظ به انارک نائین از توابع استان اصفهان.
5 ـ مرتضی پسندیده فرزند مصطفی به انارک نائین از توابع استان اصفهان.
ضمناً با توجه به اهمیت موضوع و این که حضور نامبردگان در شهرستان قم مخل نظم عمومی است کمیسیون قرار اجرای موقت حکم فوق را با موافقت جناب آقای استاندار استان مرکز صادر مینماید. این رأی پس از ابلاغ ظرف ده روز از طرف متهمین در دادگاهها استان مرکز پژوهشپذیر است...»[42]
دوران تبعید در انارک در کنار بزرگانی چون آیتالله پسندیده فصل دیگری از دوران مبارزاتی حجتالاسلام کلانتر را رقم زد. بنابر گزارشها در 11 خرداد 57 «اطلاعیه رسیده حاکیست چهار نفر واعظین قم به نامان سید احمد کلانتر فرزند سلطان 2. عباس خمینی (ضیغمی) فرزند یحیی 3. مرتضی پسندیده فرزند مصطفی 4. سید هادی خسروشاهی فرزند مرتضی به انارک تبعید و به هیچوجه جهت امضاء دفتر حضور و غیاب به پاسگاه مراجعه ننموده و اظهار میدارند دفتر را باید به منزل ما آورده امضاء کنیم. ضمناً ردیف 3 از امضاء دفتر خودداری و اظهار میدارد هر مقامی که بیاید من دفتر را امضاء نمیکنم.[43]
از سوی دیگری حضور علمای تبعیدی در آن دیار استقبال مردم را به همراه داشت. دید و بازدید سایر روحانیون حوزه علمیه قم مسئله دیگری بود که مورد حساسیت نهاد امنیتی قرار گرفت. در گزارش 23 خرداد 1357 با «موضوع: تردد مردم به انارک» آمده است: «به علت تبعید چهار نفر از روحانیون افراطی به انارک نائین از توابع اصفهان عده زیادی از مردم که اکثر آنها روحانی و اهل قم و یزد میباشند با اتومبیلهای شخصی به انارک رفت و آمد نموده و حتی چند نفر از تجار یزد مبالغ زیادی وجه نقد و وسائل زندگی در اختیار محکومین قرار دادهاند.»[44]
اما سید احمد کلانتر به همراه سایر روحانیون در تبعید همچنان به فعالیتهای خود ادامه میدادند. از جمله آنها تلگرافی بود که با امضای آقایان ناصر مکارم شیرازی، سید احمد خراسانی، عباس ضیغمی، سید هادی خسروشاهی و سید احمد کلانتر درباره وضعیت علمای تبعیدی برای مراجع قم فرستاده شده بود.
بنابر گزارش اسناد: روز 30 /4 /37 پنج تن از روحانیون اخلالگر که به انارک نائین تبعید شدهاند، تلگرافی به مضمون زیر به عنوان آیات اله شریعتمداری و گلپایگانی به شهر قم مخابره کردهاند:
«حضرات آیاتالله العظمی آقای شریعتمداری و آقای گلپایگانی، حتماً خاطر مبارکتان مسبوق است که حدود 50 نفر از علماء و اساتید حوزه علمیه قم و سایر شهرستانها و وعاظ بدون هیچگونه مجوز شرعی و حتی بدون رعایت موازین قانونی بدون تشکیل دادگاه و فقط به دستور کمیسیون امنیت که مدعی و مجری در آن یکی است، در تبعیدگاهها به سر میبرند که بعضاً سخت، بد آب و هوا و فاقد وسایل اولیه زندگی است. با این که کتباً و تلگرافاً به این حکم غیر قانونی اعتراض کردهاند، برخلاف تمام ادعاهائی که در جراید میکنند گوش هیچ کس بدهکار نیست و گویا سلامتی و وقت و فکر و اندیشه و کار این گروه کثیر از علماء و روحانیون برای آنها مطلقاً اهمیتی ندارد.
لذا چنانچه حضرات عالی اجازه فرمایند همگی به سوی قم حرکت خواهیم کرد، آنها که هیچگونه احترامی برای قوانین خود قائل نیستند نباید انتظار آن را از دیگران داشته باشند. منتظر پاسخ و اعلام هستیم.[45]
اما این پایان ماجرا نبود و طی روزهای بعد روحانیون تبعیدی اقدام به ترک محل اقامت خود میکنند. در سند دیگری در این رابطه آمده است: «برابر خبر واصله ساعت 1000 روز 8 /5 /37 سه نفر از معممین تبعیدی به اسامی شیخ[سید] احمد کلانتری، سید هادی خسروشاهی، عباس ضیغمی بدون مجوز، محل اقامت اجباری خود را ترک و اظهار داشتهاند، بیگناه هستیم و جهت گرفتن وکیل به تهران میرویم.» در ادامه گزارش آمده است: «با توجه به تلگرافی که این افراد به آیات قم نمودهاند، احتمال ترک منطقه بعید نیست و در صورت صحّت خبر، معتقد است که شدّت عمل به خرج داده شود که سایرین از اقدامات آنها پیروی نکنند.»[46] پرویز ثابتی رئیس اداره کل سوم ساواک هم بلافاصله دستور دستگیری آنها را صادر کرده و ذیل همین گزارش نوشته است: «فوراً دستگیر شوند.»[47]
اما آیتالله ناصر مکارم شیرازی که دوران تبعید خود را در انارک میگذراند در مورد خروج گروهی از تبعیدیان میگوید: «طی احضاریهای که برایشان رسیده بود بایستی در دادگاهی که برای رسیدگی به وضع اتهامی آنان در تهران تشکیل میشود حاضر شوند. ولی آنها بدون این که به پاسگاه بگویند شبانه حرکت کرده و ابتدا برای گرفتن وکیل به قم و از آنجا به تهران خواهند رفت.»[48]
حضور علمای تبعیدی در میان مردم شهرهای دیگر فرصت مناسبی را برای روشنگری و گسترش نهضت اسلامی فراهم میآورد. همچنان که در سندی درباره فعالیتهای حجتالاسلام کلانتر در شهریور 1357 میخوانیم: «خبر رسیده گویاست: نامبرده بالا که در انارک تبعید میباشد به قریه بافران عزیمت و شب جمعه مورخه 10 /6 /1357 بعد از نماز مغرب و عشا به منبر رفته و سخنرانی خلاف نموده و اظهار داشته: کسانی که سازمانی هستند بروند بیرون چون سخنانی که از ما میشنوند به برادر شیطان خود میگویند و سپس سخنان خلاف و تحریکآمیز بیان داشت که عدهای از سخنان وی ناراحت و از مجلس خارج میشوند.»[49]
محرم 1357
سید احمد کلانتر دوران تبعید خود را در انارک نائین گذراند. او پس از بازگشت به قم همچنان جزء روحانیون فعال در امر نهضت بود. با اوجگیری مبارزات مردمی پس از فاجعه 17 شهریور و گسترش اعتصابات سراسری در پاییز 1357، محرم آن سال رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. عزاداری مردم در شهرهای مختلف به تظاهراتی بر ضد رژیم پهلوی تبدیل شد. در قم نیز مردم عزادار در روز عاشورا در دستجات متعدد از نقاط مختلف شهر به طرف میدان آستانهی مقدسهی حرم حضرت معصومه(س) حرکت کردند و در ضمن حرکت، شعارهایی علیه رژیم و به نفع امام و انقلاب سر میدادند. آنان به طرف میدان امام خمینی(فعلی) حرکت کرده و نماز جماعت را با شرکت روحانیانی از قبیل شیخ حسینعلی منتظری و سید احمد کلانتر برگزار کردند.[50]
در همان روزها حجتالاسلام کلانتر که از محورهای اصلی مبارزات مردم قم بود مورد اصابت گلوله مأموران رژیم قرار گرفت. بر اساس گزارشی در 14 آذر 1357 «سید احمد کلانتر فرزند سلطان که دارای سابقه بازداشتی و تبعید میباشد روز جاری در تظاهرات قم به علت برخورد گلوله لاستیکی از ناحیه پا مصدوم، پس از پانسمان لازم به فرمانداری نظامی جلب شده است.»[51]
در این رابطه سند جالبی به چشم میخورد که ساواک از شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی گزارش کرده است. طبق این سند گوینده در تماس تلفنی خود به آقای صدوقی میگوید: «امروز اعلامیهای از طرف پزشکان قم پخش شده بود، چون دیروز اینجا آقای [سید احمد] کلانتری 8 تیر خورده بود و برده بودند بیمارستان و در بیمارستان یک افسری توهین میکند به کلانتری و کلانتری هم یک کشیده به افسره میزند؛ خلاصه دکترها پشتیبانی میکنند از کلانتری و همگی میروند پیش رئیس شهربانی و به ترتیب همگی را حتی آقای کلانتری را هم آزاد میکنند.»[52]
اوج مبارزات مردمی در ماه محرم در روزهای تاسوعا و عاشورای 57 تجلی یافت. گزارشها از تظاهرات مردم قم با حضور حجتالاسلام کلانتر در آن روز حاکی است: «از ساعت 0830 امروز هیئتها و دستجات سینهزنی به تدریج به طرف میدان آستانه مقدسه حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به حرکت و تاکنون قریب 50 هزار نفر زن و مرد در این میدان تجمع و در ضمن حرکت از طرف نوجوانان اقدام به دادن شعارهای مضره له خمینی و علیه کد مقام 66 میشود ضمناً در میدان آستانه از طرف پارهای از روحانیون و سرپرستان هیئتها و دستجات تذکراتی به شعار دهندگان داده میشود و توصیه مینمایند به مناسبت عاشورا میبایست جنبه عزاداری حفظ شود، ضمناً شیخ حسینعلی منتظری و سید احمد کلانتر از جمله روحانیونی میباشند که در این مراسم شرکت نمودهاند.»[53]
در گزارش دیگری در این زمینه مورخ 20 آذر 1357 آمده است: «هیئت و دستجات سینه زنی از ساعت 10 به طرف میدان فرح (مدخل ورودی شهر قم) راهپیمائی و پس از برگزاری نماز جماعت با شرکت شیخ حسینعلی منتظری و سید احمد کلانتر و سخنرانی شیخ محمدتقی بشارتی[54] از ساعت 1300 جمعیت که قریب یکصد هزار نفر تخمین زده میشد به سوی مرکز شهر مراجعت و به تدریج به طرف مساجد و تکایا برای صرف ناهار در حرکت میباشند. ضمناً محمدتقی بشارتی مانند روز گذشته ضمن سخنرانی تحریکآمیز مطالبی در تائید خمینی و علیه مقام 66 و خواستاری حکومت اسلامی و لغو فرمانداری نظامی ایراد نموده...» [55]
برنامههای تشییع و تدفین شهدای نهضت یکی دیگر از بسترهایی بود که به صحنه مبارزه تبدیل میشد. حجتالاسلام کلانتر که در این زمینه سابقه طولانی و روشنی داشت در اداره این تجمعات نقش به سزایی ایفا میکرد. چنانچه در گزارش 22 آذر 57 ساواک آمده است: به منظور تشییع جنازه جوان متوفی جمعیتی حدود 4000 نفر به قبرستان گلپایگانی در قم مراجعه و پس از به خاک سپردن جنازه، سید احمد کلانتر و سه نفر دیگر مطالبی بر له خمینی و علیه 66 ایراد و سپس به طرف شهر مراجعت مینمایند. ضمناً دستجات عزادار در بعضی از نقاط شهر ضمن انجام مراسم عزاداری شعارهای تند مذهبی و مضره و اسائه ادب آمیز نسبت به مقام 66 دادهاند.[56]
همانطور که در اسناد پیشین اشاره شده بود نام او همواره در گزارشهای منابع امنیتی در زمره روحانیون شاخص و نام او برای ساواک حائز اهمیت بود. در این رابطه در سند 9 دی 1357 از شهر قم آمده است: به دنبال صدور اعلامیه 26 محرم خمینی و اعلام عزای عمومی در تاریخ شنبه 9 /10 /57 شایع است که صبح روز مذکور جمعیتی در میدان آستانه اجتماع و مبادرت به راهپیمائی خواهند نمود اضافه شده که سید احمد کلانتری که اخیرا از طریق فرمانداری نظامی بازداشت شده بود نیز در این راهپیمائی شرکت خواهد داشت و مجلسی هم قرار است در مسجد جامع در میدان کهنه برگزار شود ضمنا بعداز ظهر امروز چند نفر خبرنگار خارجی وارد قم و در پارک هتل بسر میبرند.[57]
پس از ورود امام خمینی در 12 بهمن ماه 1357 در ایامی که اغلب روحانیون مبارز فعالیت خود را در تهران متمرکز کرده بودند؛ حجتالاسلام کلانتر محور تظاهرات مردمی در قم بود. آخرین سندی که از فعالیتهای مبارزاتی او در بهمن 1357 در دست است خود گویای جایگاه این روحانی مبارز در عرصه نهضت است. در این سند به تاریخ 14 بهمن 1357 ضمن گزارشی از تشییع پیکر یکی از شهدای قم آمده است: «از ساعت 10 روز جاری جمعیتی حدود 20000 نفر از نقاط مختلف شهر و از طریق خیابان تهران و جلو فرمانداری نظامی به طرف میدان فرح راهپیمائی و مبادرت به دادن شعارهای مضره و اسائه ادب آمیز مینمایند که مأمورین انتظامی با تیراندازی هوائی و پرتاب گاز اشکآور درصدد متفرق نمودن آنان میباشند. ضمناً سید احمد کلانتر ظرف چند روز اخیر فعالیتهای گذشته خود را تشدید و از جمله گردانندگان چنین تظاهراتی میباشد و از طریق فرمانداری نظامی اقدامات لازم در جریانست.»[58]
بر اساس آنچه گذشت حجتالاسلام کلانتر یکی از فعالترین روحانیون نهضت اسلامی بود که طبق اسناد ساواک در آن سالها لحظهای از مبارزه دست نکشید. این تلقی از یک جملهی کوتاه تبعیدی همدورهی وی به زابل، یعنی شیخ عباس ایزدی نیز به دست میآید. وی نقل میکند که در زابل با تبعیدی دیگری به نام آقای سید احمد کلانتر آشنا شدم؛ او انقلابی پرشوری بود.[59]
حجتالاسلام کلانتر پس از پیروزی انقلاب اسلامی مشی خود در دفاع از انقلاب اسلامی را همچنان ادامه داد به طوری که در دوران دفاع مقدس چهار فرزند خود را به جبهههای جنگ فرستاد. دو فرزند او به نامهای سید کاظم و سید حسن به شهادت رسیدند و دو فرزند دیگرش سیدحسین و سید جواد به درجه جانبازی نائل آمدند.
[1] نام خانوادگی او کلانتر است که در برخی از اسناد با عنوان کلانتری قید شده است.
[2] سید محمد کلانتر (متولد عید قربان 1335 قمری/ 5 مهر 1296 شمسی - متوفای 2 ماه رمضان 1420/ 20 آذر 1378 شمسی) فرزند سید سلطان، یکی از علما و فضلای برجسته نجف است. او از شخصیتهای علمی ـ فرهنگی شهر نجف بود که بیش از همه به دلیل تأسیس جامعه النجف الدینیه شناخته میشود. شخصیتی محقق، مدیر، مبتکر و خلاق که در شرایط حساسی در نجف، دست به تأسیس یک مرکز علمی ـ دینی منظم زد و توانست با گردآوردن شماری از بهترین استادان و شاگردان، تأثیر قابل توجهی در پیشرفت برنامههای آموزشی و تحصیلی طلاب نجف داشته باشد.
[3] پرونده خاطرات سید احمد کلانتر، جلسه اول و دوم، گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم.
[4] سادات کلانتر منتسب به شاخهای از ساداتند که سادات گوشه نام دارند و از اولاد امام موسی الکاظم علیه السلام هستند و جد اعلای آنان به نام سید کمالالدین ولی که نسب او با هفده واسطه به امام کاظم علیه السلام میرسد در کوهستانهای شمال دزفول در گوشه دره نورآباد مدفون میباشد.
[5] معروفترین کلانتر شوشتر سید باقر خان کلانتر بوده که در بحبوحه جنگ جهانی اول و اشغال خوزستان به دست قوای انگلیسی به مخالفت با آنها برخاسته (۱۳۳۵ هجری قمری) و با قشون انگلیس و عمال آنها مبارزاتی خونین را رقم زد. اما سرانجام به دلیل فشاری که به مردم شهر وارد شده بود پس از چند روز مقاومت سید باقر خان خود را ناچار به تسلیم دید. قوای انگلیس او را به همراه تعدادی از بستگان به هند تبعید کردند. وی پس از تحمل چهار سال تبعید به ایران برگشت و در تهران ماند و سه سال بعد عازم شوشتر شد. سید باقر خان کلانتر در سال ۱۳۵۳ هجری قمری/ 1313 شمسی در شوشتر درگذشت و جنازهاش را به نجف اشرف حمل نموده و در آنجا به خاک سپردند.
[6] پرونده خاطرات سید احمد کلانتر، پیشین.
[7] پرونده خاطرات سید احمد کلانتر، جلسه چهارم، همان.
[8] . یاران امام به روایت اسناد ساواک شهید لاجوردی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1377، ص 67-72.
[9] آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1385، جلد اول، ص 220.
[10] آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1388، جلد اول، ص 506.
[11] آیتالله العظمی علیاکبر فیض مشکینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1393، ص 34.
[12] آیتالله محمدصادق خلخالی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1384، ص 55.
[13]آیتالله ابوالقاسم خزعلی درست است، همانطور که در ادامه سند به درستی به نام و نام خانوادگی آیتالله خزعلی اشاره شده است.
[14] آیتالله العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1398، ص 103.
[15] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1398، ص 27.
[16] هاشمی رفسنجانی؛ دوران مبارزه، مجموعه دو جلدی، دفتر نشر معارف انقلاب، تهران 1376، ص 577، سند 95.
[17] ملا احمد کروبی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1379، ص 46.
[18] آیتالله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1379، ص 149.
[19] شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1376، ص 493.
[20] شهید حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1388، ص 5.
[21] آیتالله محمدرضا مهدوی کنی به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1385، ص 127.
[22] شهید حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی، همان، ص 6.
[23] پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد دوم، تهران 1393، ص 271.
[24] آیتالله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1387، ص 402.
[25] حجتالاسلام حاج سید احمد خمینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1387، ص 189.
[26] همان، ص 191.
[27] آیتالله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 477.
[28] پرونده خاطرات سید احمد کلانتر، جلسه چهارم، همان.
[29] همان، جلسه چهاردهم و پانزدهم.
[30] همان، جلسه نوزدهم.
[31] شهید آیتالله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1388، ص 433.
[32] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد دوم، تهران 1377، ص 103.
[33] 19 دی قم، علی شیرخانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1377، ص 209.
[34] خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، محمدرضا احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد دوم، چاپ دوم، تهران 1397، ص 177.
[35] نوزده دی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1382، ص 281.
[36] همان، ص 316.
[37] همان، ص 350.
[38] همان، ص 338.
[39] همان، ص 362.
[40] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد دوم، تهران 1383، ص182.
[41] نوزده دی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 454.
[42] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد پنجم، تهران 1378، ص 379.
[43] همان، جلد سوم، تهران 1394، ص 213.
[44]همان، جلد ششم، تهران 1378، ص 367.
[45] همان، جلد هفتم، تهران 1379، ص 384.
[46] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، جلد سوم، تهران 1383، ص 49.
[47] همان، ص49
[48] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله محمد صدوقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1377، ص 266.
[49] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، پیشین، ص458.
[50] محرم 1357 به روایت اسناد، منصور خلیلی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1388، ص 74.
[51] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد هجدهم، تهران 1384، ص 352.
[52] گفت و شنود، جلد دوم، شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1395، ص 230.
[53] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد نوزدهم، تهران 1384، ص 433.
[54] شهید حجتالاسلام شهید محمدتقی بشارت در سال ۱۳۲۴ شمسی در دهاقان به دنیا آمد. در حوزههای علمیه و مدارس دینی اصفهان، مشهد و قم به تحصیل علوم و معارف اسلامی پرداخت. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل سخنرانیهای افشاگرانه علیه رژیم شاه، بارها توسط شهربانی و ساواک دستگیر، بازداشت و ممنوع المنبر گردید. وی در سال ۵۸ با توجه به خدمات ارزنده و اعتماد به ایشان، از سوی مردم کهگیلویه و بویراحمد به نمایندگی مجلس بررسی نهایی قانون اساسی(خبرگان اول)، انتخاب گردید. نمایندگی امام خمینی(ره) در جهاد سازندگی گچساران، سرپرستی بنیاد شهید و کمیته انقلاب اسلامی سمیرم و بالاخره نمایندگی دوره اول مجلس شورای اسلامی از طرف مردم سمیرم از دیگر مسئولیتهای ایشان است. بشارت در هفتم دی ماه ۱۳۶۰ توسط منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید. از شهید بشارت آثاری به چاپ رسیده است که از آن جمله میتوان به «خوارج از دیدگاه نهج البلاغه» و مقالات منتشره در مطبوعات اشاره کرد.
[55] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد نوزدهم، همان، ص 434.
[56] همان، جلد بیستم، تهران 1385، ص 130.
[57] همان، جلد بیست و دوم، تهران 1385، ص 417.
[58] همان، جلد بیست و سوم، تهران 1386، ص 200.
[59] فصلنامهی یاد، شمارههای 41 و 42، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، بهار و تابستان 1375، ص 42.
سید احمد کلانتر در کنار آیت الله مکارم شیرازی و سید هادی خسروشاهی
شهید سید حسن کلانتر
شهید سید حسن کلانتر
شهید سید کاظم کلانتر
شهید سید کاظم کلانتر
تعداد مشاهده: 16040