نگاهی به زندگی و عملکرد محمدعلی وحیدی (مشهور به علامه وحیدی) و چگونگی محاکمه و اعدام وی
تاریخ انتشار: 05 بهمن 1402
مقدمه
جریانهای معاند با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و برخی از ناآگاهان، در مورد بعضی از اعدامشدگان پس از پیروزی انقلاب اسلامی تردید، تشکیک و تحریف به عمل میآورند و با سبکنشان دادن جرایم و خیانتهای اعدامشدگان، چنین وانمود میکنند که برخی از سرکردگان و تحکیمکنندگان رژیم ظالم پهلوی، بیگناه معدوم شدهاند! آنان به عمد و یا سهو به این نکته توجه ندارند که ایجاد و تحکیم رژیم کودتایی، وابسته به استعمارگران، غیرقانونی و منحوس پهلوی، معلول عوامل انسانی داخلی و خارجی بوده است و ماندگاری چنین رژیمی بدون کارسازی و کارگزاری نظامیان، دانشگاهیان، روحانیان، نخبگان، تحصیلکردگان و... وابسته و خائن امکان نداشت و این عوامل انسانی شریک جرائم، خیانتها و جنایتهای رژیمی هستند که دین و دنیای مردم ایران را به تباهی کشاند و بر سر ایران آن آورد که تاریخ 53 ساله دوره پهلوی اول و دوم، گویای آن است.
برخی دیگر هیجانات پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حس انتقامجویی از استبداد و استعمار را عامل محاکمه و اعدام سران رژیم پهلوی میدانند و بدون مطالعه و اطلاع، گمان میبرند که عوامل رژیم پهلوی بدون دادرسی و محاکمه و بدون رعایت موازین قانونی و شرعی توسط انقلابیون کشته و اعدام شدند، در حالی که سران رژیم شاه در دادگاه و زیر نظر قضات فقیه و حقوقدان محاکمه گردیدند و بعد از جلسات دادگاه، رأی مطابق با قوانین علیه آنها صادر شده است.
گمانکنندگان، این نکته مهم را در نظر ندارند که پس از پیروزی هر انقلابی، بزرگان و رهبران انقلاب وظیفه دارند، عدالت را درباره جنایتکاران و خیانتکاران دوران ظلم و استبداد به مورد اجرا گذارند و خواست بهحق مردم خویش را که سالیان دراز دچار صدمات جانی، مالی و معنوی دوران ظلم و استبداد شدهاند به منصه ظهور برسانند. این حق قانونی، منطقی، انسانی و مشروع هر حکومتی است که به جرایم مجرمان رسیدگی نموده و آنها را به سزای اعمال خویش برساند و بدیهیست که هر چقدر جرایم سنگینتر و خسارات آن بر منافع ملی، استقلال کشور، حقوق مادی و معنوی یک ملت بیشتر باشد، کیفر آن سهمگینتر خواهد بود.
محمدعلی وحیدی - یا به تعبیر دستاندرکاران رژیم شاه، علامه وحیدی – روحانینمایی بود که به خاطر وابستگی به رژیم شاه توانست خود را به مراتب بالای حاکمیتی برساند. او سالها به عنوان نماینده مجلس سنا فعالیت کرد. وحیدی که به واسطه تحصیلات مختصر دینی در عراق به «علامه» شهرت پیدا کرده بود، به عنوان بازوی دینی و مذهبی برای رژیم عمل میکرد. دستگاه حاکمه وی را برکشید تا از او در برابر روحانیت مستقل و انقلابی استفاده کند. وقتی امام خمینی از ایران تبعید شدند، وحیدی در مجلس سنا به ایشان اهانت کرد و مدعی شد امام خمینی ایرانی نیست. وحیدی که به تملق و چاپلوسی برای شاه و خانوادهاش شهره بود، با سرودن شعر، به مداحی این خاندان منحوس میپرداخت. سرنوشت محمدعلی وحیدی که لقب دروغین «علامه» را یدک میکشید، بسیار عبرتآموز است.
در این مقاله نگاهی به زندگی، عملکرد و سرانجام یکی از این وابستگان خائن یعنی محمدعلی وحیدی خواهیم داشت.
تولد و تحصیلات
محمدعلی وحیدی، فرزند شیخ ابوالقاسم معروف به رئیسالعلماء کرمانشاهی در سال 1278 در کرمانشاه به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در مدارس اسلامیه و محمودیه در زادگاهش، به تحصیل علوم دینی علاقهمند شد و به نجف رفت اما به تعبیر باقر عاقلی «محضر علمای بزرگ را درک نکرد» و به کرمانشاه بازگشت.[1] او در این شهر مبادرت به راهاندازی دفترخانه اسناد رسمی کرد و از آنجایی که فردی فرصتطلب بود، با کمک رجال و معاریف، شروع به ترقی کرد.[2]
مشاغل و ترقیات سیاسی و اجتماعی
محمدعلی وحیدی به واسطه فراگیری علوم دینی و حضور در حوزه علمیه نجف، توانست برای خود جایگاه مناسبی ایجاد کند. «در جوانی جزء نزدیکان آیتالله شهرستانی به شمار میرفت اما به علت خیانت و جعل نامهای در حمایت از شخص بزهکاری با مهر آیتالله شهرستانی، آیتالله شهرستانی وی را از خود راند و مهر خود را نیز شکست. از نکات جالب توجه زندگی وحیدی این است که سپهبد امیراحمدی (از نزدیکان رضا شاه و از جنایتکاران بهنام آن دوره) طی تلگرافی او را مجتهد قلمداد میکند. وحیدی نیز از حرف او برای اجتهاد خود استفاده میکند.»[3] بدین ترتیب، محمدعلی وحیدی، به «علامه وحیدی» شهرت مییابد و از این پس میکوشد با نزدیک شدن به افراد سرشناس، خود را به دربار پهلوی نزدیک کند. به همین دلیل به جرگه مجیزگویان سلطنت پهلوی وارد میگردد. او در مجلس کشف حجاب در ۱۷ دیماه سال ۱۳۱۴، در حالیکه همسرش حجاب از سر برداشته بود، شرکت کرد و قصیدهای طولانی با مطلع «به شرع احمد مرسل، حجاب لازم نیست.» خواند. سپس به تهران آمد، عمامه و عبا را برداشت کراوات بست و ریشش را تراشید.[4]
وی مدتی به امور دفتری اشتغال داشت و بعدها استاد دانشکده الهیات شد و ریاست کل تحقیق اداره اوقاف را برعهده گرفت. در دوره هجدهم مجلس شورای ملی با کمک سپهبد فضلالله زاهدی (نخستوزیر وقت که پس از کودتای 28 مرداد 1332 به روی کار آمده و جانشین دکتر محمد مصدق شد)، از کرمانشاه به مجلس راه یافت. وحیدی در ادوار نوزدهم و بیستم هم نماینده کرمانشاه در مجلس شورای ملی بود.[5]
در اثر تقرب به شاه و وابستگان او، در سال 1342 سناتور انتصابی چهارمین دوره مجلس سنا شد. او در چهار دوره مجلس سنا (دورههای چهارم تا هفتم) نماینده مجلس سنا بود. وحیدی که لباس روحانیت را کنار گذاشته بود، در جلسات مجلس سنا مدافع دولتها و مدیحهگوی شاه و خاندان سلطنتی بود.[6]
برخی از مطالبی که ساواک در پرونده وی ثبت کرده به قرار زیر است: «نقاط ضعف: شارلاتانی، دروغگویی... با اینکه از طبقات روحانی است چون پابند دیانت نیست مورد نفرت روحانیون و طبقات عادی است. ابتدا ملبس به لباس روحانیت بوده ... مردی بسیار چاپلوس، متملق و متظاهر است. به دنبال قدرت میرود. حقیقت در کارهای او کمتر از تظاهرش میباشد و در بین مردم به همین نحو معروف است. همه او را متملق میشناسند... پس از اینکه از صنف روحانیت و لباس روحانی خارج شد، دفتر اسناد رسمی دایر کرد... بههیچوجه به قرآن اعتقادی ندارد...»[7]
محمدعلی وحیدی به مشاغلی چون بازرس عالی و مشاور وزیر فرهنگ و مشاور اعلای شرکت شیلات ایران نیز اشتغال داشته است. او بهخاطر جایگاه دینیای که برای خود دست و پا کرده بود، توانست تولیت مدرسه عالی سپهسالار[8] را نیز کسب کند. وی از سال 1344 تا سال 1357 تولیت این مجموعه را در دست داشت.[9]
تملقگویی برای ارباب
محمدعلی وحیدی در هفتمین جلسه دوره چهارم مجلس سنا به تاریخ 6 آبان 1342، نطق عجیبی ایراد کرد و تملق و چاپلوسی را از حد گذراند. وحیدی گفت: «هر چه در پیرامون شخصیت عظیم اعلیحضرت همایون شاهنشاه محبوب سخن بگوییم باز هم کم است و میتوانیم تاریخ ایران را به دو قسمت تقسیم کنیم: یک قسمت اعصار گذشته تا عصر اعلیحضرت همایون شاهنشاه و قسمت دیگر هم دوران سلطنت پرافتخار شاهنشاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی. نتیجه اصلاحات و کارهایی که در آن ادوار شده است من حیثالمجموع به عقیده همه کمتر از این دوره اصلاحی و عظیم و پرافتخار است.»[10] وی در حالی این سخنان را در مدح شاه بر زبان میراند که تنها چند ماه از کشتار مردم ایران در نیمه خرداد 1342 گذشته بود و برنامههای شاه در مسائل اقتصادی و اجتماعی، با مخالفت مردم مواجه شده بود. وحیدی در جلسه دیگری در ستایش از شاه و در مقابله با روحانیون انقلابی گفت: «امروز شاهنشاه ما احترام به روحانیت میگذارند ولی نه هر روحانیتی، [فقط] آن روحانیتی که حافظ این دین باشد ولی کسانی که مبارزه با این دستگاه یعنی مبارزه با شخصیت محمدرضا شاه پهلوی بنمایند، مبارزه با مذهب جعفری کردهاند. امروز شاهنشاه ما شاهنشاهی است که میخواهد مذهب شیعه دارای یک اصول و مبانی محکم بوده و متکی به خودش باشد. کسانی که بخواهند بر خلاف این اصول رفتار کنند این مذهب را متزلزل مینمایند...»[11] وی در سخنرانی مذکور، علاوه بر اینکه شاه را نماینده ائمه(ع) در روی زمین خواند، برای روحانیون مبارز نیز خط و نشان کشید و آنها را مخالف نظام شیعه دانست. او مبارزه با شاه را مبارزه با مذهب شیعه دانست و شاه را حافظ دین اسلام قلمداد کرد. این گفتهها در حالی بیان میشد که هم محمدرضا پهلوی و هم پدرش رضاخان اقدامات متعددی را در راستای مبارزه با دین اسلام و مذهب تشیع انجام داده بودند.
محمدعلی وحیدی در جلسه دیگری از جلسات مجلس سنا، بار دیگر در حمایت از شاه به مجیزگویی پرداخت. او با دفاع از سیاستهای شاه در عرصههای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی گفت: «کشور ایران یک کشور مترقی است که به ملل جهان برنامه میدهد. مشاهده میفرمایید اعلیحضرت همایون شاهنشاه مقام معلمی پیدا کرده است. یک ملت باید مفتخر باشد که شاهنشاه او نسبت به جهانیان جنبه استادی پیدا کرده است و جهانیان هم میپذیرند نه اینکه فقط ما بگوییم... جهانیان نسبت به او علاقه پیدا کردهاند. همین نواحی را که قبل از اصلاحات ارضی[12] میدیدیم که مردم آن ناراحت بودند، رنجدیده و ستمدیده بودند، چون زنجیر اسارت آنها گسسته شد، همه دعاگوی شاهنشاه شدند. چون شاهنشاه موجب این امر شدند که رعایا در رفاه باشند.»[13] وحیدی با اینگونه نطقها و این قبیل سخنرانیها، در راستای تحکیم پایههای رژیم پهلوی قدم برمیداشت.
این سناتور در یکی دیگر از جلسات مجلس سنا، در چاپلوسی از شاه تا آنجا پیش رفت که محمدرضا پهلوی را «سزاوار ستایش» دانست.[14] وی در جلسه دیگری در ستایش از شاه گفت: «نظیر کارهای شاهنشاه آریامهر را نه کسی کرده و نه کسی میکند و نه کسی خواهد کرد. این است که رهبر عالیقدر ما به قدری عظیم و به قدری کبیر و به قدری اکبر و به قدری بزرگوار است که بایستی از خدای قرآن بخواهیم که خداوند همیشه ایشان را به رهبری ما مستدام و محروس بدارد.»[15]
پس از قتل حسنعلی منصور[16] وحیدی در 12 بهمن 1343، در جلسه نود و هفتم از دور چهارم مجلس سنا به ایراد سخنرانی پرداخت. او در این سخنرانی، با ذکر حدیث و روایت، ترور منصور را محکوم کرد و خواستار قصاص عامل ترور شد.[17] در جلسه روز هفدهم بهمن 1343، وحیدی در نطق پیش از دستور خود، به بهانه سالگرد ترور ناموفق محمدرضا پهلوی در نیمه بهمن 1327[18] نطقی پر از تملق ایراد کرد و برای سلامتی شاه دعا نمود و شعری در ستایش شاه خواند.
وحیدی در دوره پنجم مجلس سنا نیز به عنوان نماینده حضور داشت. در یکی از جلسات این دوره درباره رضا پهلوی گفت: «خداوند به ملت ایران ولیعهدی داده است که این ولیعهد ساسانی و پهلوی و محمدی است. این هیچ مبالغه نیست. کدام یک از ولایتعهدها بودهاند که دارای این سه صفت بارز باشند؟ یعنی ساسانی باشد، از لحاظ مادر گرامی زینالعابدین - شهربانو – محمدی [باشد]، و از طرفی هم دارای این افتخار باشند که نوه پهلوی رضا شاه کبیر و فرزند برومند شاهنشاه آریامهر است و از طرفی هم زینتافزای تاج دختر پیغمبر، شهبانوی ایران، فرح پهلوی...»[19] او در جلسهای دیگر، به زعم خودش درباره نبوغ رضاخان صحبت کرده و تملق درباره وی را به درجه اعلا رساند و بر روی تمامی ظلمهای رضاخان سرپوش نهاد.[20] وی گفت: «با کسب اجازه از مقام ریاست اجازه میخواهم که در پیرامون نبوغ و شخصیت رضا شاه کبیر... بیاناتی ایراد کرده باشم.»[21] او سپس با اشاره به کودتای سوم اسفند 1299 و آغاز قدرتگیری رضاخان، این روز را روزی مقدس خواند و گفت: «شخصیت رضاشاه به این روز ارزش داده است و الا سوم حوت[اسفند] هم مانند سایر ایام از ازمنه محسوب میشد. ارزش آن روز را رضاشاه بالا برد، مثل سایر ایام مقدس. توجه کنید فعلاً در پیرامون فکر رضا شاه کبیر صحبت میکنم. رضاشاه کبیر پس از آنکه ادراک این حقیقت را فرمودند که استقلال مملکت در کمال تزلزل است و تمامیت ارضی در خطر میباشد و ملوکالطوایفی و هرج و مرج سرتاسر کشور را گرفته است به این حقیقت پی بردند که باید یک ایران نو ساخته شود، یک ایران تازهای باید ساخته بشود. خوب صرف فکر کافی نیست؛ زیرا ممکن است دیگران هم دارای چنین فکری بودهاند ولی باید قوای دیگر هم در نهایت کمال باشد تا این فکر به اصطلاح مهندسین پیاده شود و الا نمیشود. این است که اراده فرمودند که در چنین روزی بیایند و آن حکومت پوشالی[قاجار] را... براندازد و یک حکومت اساسی پایهگذاری کند.»[22] وحیدی با این سخنرانی، اقدام نامشروع و غیرقانونی کودتا را مشروع جلوه داد. او بدون اینکه به همدستی انگلیسیها در این کودتا اشاره کند، چنین وانمود کرد که هدف از آن کودتا، آبادانی ایران بوده است. او تبعید حقارتبار رضاشاه از ایران را نیز با کلمات و عبارات چنان آراست که گویی تبعید او از کشور، با احترام و شکوهمندانه بوده است. وی گفت: «لقب کبیر را بیهوده مجلسین به رضاشاه کبیر ندادند. روی مبانی و روی اصولی بوده است و اما از نظر وجدان مشاهده میکردید همان موقع که این نابغه، این شخصیت عالیقدر به خارج کشور رفت، خاک وطن را با خود برد که در نهایت رقت و تأثر ایران عزیز را ترک کرد.»[23] وحیدی در این سخنرانی آنچنان درباره رضاشاه سخن راند که گویی مردم ایران در دوره او در رفاه و آزادی به سر میبردند! این در حالی بود که تاریخ شهادت میدهد به هنگام عزل و تبعید رضاخان از ایران، مردم ایران به قدری خوشحال شدند که به جشن و شادمانی پرداختند.[24]
محمدعلی وحیدی در جلسه روز 2 آذرماه 1357 مجلس سنا (دوره هفتم)، در حالی که رژیم سلطنتی آخرین نفسهای خود را میکشید و به مواجهه مستقیم با مردم روی آورده و به کشتار آنان مشغول بود، همچنان از شاه حمایت میکرد. او در راستای حمایت از شاه و تحکیم پایههای رژیم سلطنتی، حتی از جعل حدیث و روایات هم ابایی نداشت. وحیدی در این جلسه در ابتدای نطق خود گفت: «من خواستم اعلامیه رسول اکرم صلیالله علیه و آله و سلم را راجع به لزوم رژیم سلطنت و اطاعت از پادشاه نقل کنم...» این چاپلوسی حتی برای برخی سناتورهای حاضر در آن جلسه هم قابل تصور نبود. از این رو یکی از سناتورها در میانه سخنان او به این امر معترض شد و گفت: «هر دقیقه وقت مملکت در اوضاع و احوال فعلی ارزش حیاتی دارد. باید نظر مجلس سنا به دولت اعلام شود و دولت به دنبال اجرای برنامه خود برود. جناب آقای علامه وحیدی! این حرفها را همیشه میشود زد...» [25]
محمدعلی وحیدی با جعل حدیث و با لفّاظی، تلاش میکرد تا حکام جور را تأیید کرده و از زبان رسولالله(ص)، مهر تأیید بر شجره خبیثه پهلوی بزند. برای رسیدن به این هدف، او روایات و احادیث را با تدلیس و تلبیس مطرح میساخت.
اهانت وحیدی به امام خمینی(ره)
محمدعلی وحیدی به عنوان سناتور مجلس سنا، در چند سخنرانی علیه امام خمینی موضع گرفت. مثلاً در تاریخ 20 دی ماه 1350 در یکی از جلسات مجلس سنا، در سخنانی تند و نابخردانه، ایرانی بودن حضرت امام خمینی را نفی کرد. در همین جلسه یکی دیگر از سناتورهای مجلس سنا به نام جمشید اعلم[26] در نطق قبل از دستور خود، به امام خمینی حمله کرد.[27] با آنکه دستگاه حاکمه از ایراد چنین سخنانی در مجلس سنا مسرور بود ولی از بازتاب وسیع آن در میان مردم مسلمان واهمه داشت و به همین علت فقط قسمتی از سخنان جمشید اعلم در روزنامههای کیهان و اطلاعات که در شهرستانها توزیع میشد، درج گردید و در روزنامههای توزیعی در تهران از درج آن خودداری به عمل آمد. با این وجود اهانت سناتورهای رژیم شاه به امام خمینی، موجب واکنش طرفداران امام گردید. حجتالاسلام محمدتقی فلسفی در یک سخنرانی به تاریخ 25 دی 1350 نسبت به این اظهار نظر، اعلام موضع کرد. گروه دیگری از طرفداران امام نیز جمشید اعلم و محمدعلی وحیدی را به خاطر اظهاراتشان تهدید کردند. در گزارشی در این باره آمده است:
«درباره: ارسال سه فقره نامه بدون امضا جهت پروفسور اعلم
محترماً به استحضار میرساند: اخیراً سه فقره نامه از دفتر ویژه اطلاعات واصل گردیده است که گیرنده نامهها پروفسور جمشید اعلم میباشد. با بررسی که از مفاد مطالب مندرج در آن به عمل آمده در این نامهها ضمن طرفداری از خمینی و اهانت به مقامات عالیه مملکتی، پروفسور جمشید اعلم مورد خطاب قرار گرفته و نوشته شده است: برای روزهای قبل از مرگت هشدار میدهیم که با قدرت و آتش و خون، دهان گندیده و کثیف تو را با سرب گداخته پر خواهیم کرد و بدان و آگاه باش که در همین سال جاری تو را به جهنم خواهیم فرستاد و درباره علامه وحیدی هم، چنین خواهیم کرد. ما در آینده نزدیک به یکایک شما نشان خواهیم داد که مسلمان کیست و ایران به چه کسانی تعلق دارد.
توضیح آنکه در مورد مراقبت از پروفسور جمشید اعلم و علامه وحیدی مراتب به شهربانی کل کشور اعلام گردیده است. مراتب استحضاراً معروض گردید».[28]
در گزارش دیگری تصریح شده است:
«از: ساواک
به: ریاست شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
درباره: تهدید سناتور اعلم و علامه وحیدی از طرف برخی افراطیون مذهبی
نامبردگان بالا به دنبال اظهاراتی که در مجلس سنا درباره خمینی نمودهاند مورد تهدید برخی عوامل مخرب و افراطیون مذهبی قرار گرفتهاند. مراتب جهت آگاهی و مراقبتهای لازم از مشارالیهم اعلام میگردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور – ارتشبد نصیری»[29]
گزارش دیگری حکایت از آن دارد که به دنبال اهانت وحیدی و اعلم به امام خمینی، آیتالله ابوالقاسم خزعلی درس خود را تعطیل کرده و طلاب دست به تظاهرات زدهاند. در بخشی از این گزارش آمده است: «به مناسبت اعتراض به توهین پروفسور جمشید اعلم و علامه وحیدی در مجلس سنا به خمینی، شیخ ابوالقاسم خزعلی در مدرسه فاطمیه قم درس تفسیر قرآن را تعطیل نموده و درس [حسینعلی] منتظری نیز تعطیل و طلاب با شعار زنده باد خمینی به خیابان آمده که به وسیله مأمورین انتظامی و امنیتی متفرق شدهاند.»[30]
علامه وحیدی و عضویت در حزب مردم در راستای تحکیم پایههای رژیم پهلوی
محمدعلی وحیدی عضو فراکسیون حزب مردم بود و در جلسات این حزب به تملق و چاپلوسی از شاه ادامه میداد.[31] حزب مردم به فرمان شاه و توسط امیر اسدالله علم تأسیس شده بود. هدف از تأسیس این حزب به همراه حزب ملیون، تحکیم پایههای رژیم پهلوی بود. هدف دیگر از تشکیل نظام دو حزبى این بود که به جهانیان وانمود شود که در ایران آزادى و دموکراسى حاکم است. حزب مردم در 22 مرداد 1336 به طور رسمی فعالیت خود را شروع کرد[32] و محمدعلی وحیدی نیز به عنوان یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب مذکور در این تشکل به فعالیت پرداخت. در گزارشی به تاریخ 31 شهریور 1344 آمده است:
«اطلاعیه
موضوع: جشن در حزب مردم
ارزیابی: مورد تأیید است.
تاریخ وقوع: 30/ 6/ 44
طبق اطلاع واصله از ساعت 1900 روز 30 /6 /44 به مناسبت جشن آغاز بیست و پنجمین سال سلطنت اعلیحضرت همایون شاهنشاه، قریب یک هزار نفر مرد و یک صد نفر زن در محل کلوپ مرکزی حزب مردم اجتماع نموده و آقایان پروفسور عدل ـ فرهادپور مدیر تشکیلات حزب ـ محمود سجادی عضو شورای عالی حزب ـ مهندس جفرودی عضو کمیته اجرایی حزب ـ هلاکو رامبد لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم و علامه وحیدی دبیر شورای عالی حزب هر کدام به ترتیب پیرامون دوران پر افتخار 24 سال سلطنت اعلیحضرت همایونی و پیشرفتهای مهمی که در این مدت به دست توانا و به رهبری خردمندانه شاهنشاه انجام گرفته، مطالب مشروحی ایراد نموده و این جشن در ساعت 21:30 با پذیرایی شایان از حاضرین پایان یافته است.»[33]
وحیدی ریاست شورای عالی حزب مردم را برعهده داشت. حزب مردم که عمده فعالیتش تأیید طرحها و برنامههای شاه و تحکیم پایههای رژیم پهلوی بود، در دوره فعالیت خود، خیانتهای زیادی را موجب شد.[34] در نهایت به خاطر بیعملی حزب مردم در کنشهای سیاسی، اختلافات به وجود آمده در حزب مزبور و برخی دلایل دیگر، وحیدی از عضویت در حزب مردم کناره گرفت.[35] چندی بعد به خاطر علاقه شاه به نظام تکحزبی و تولد حزب رستاخیز، حزب مردم به کلی از صحنه سیاست ایران ناپدید شد.[36]
پایان کار محمدعلی وحیدی؛ محاکمه و اعدام
محمدعلی وحیدی که با رانت و حقهبازی توانسته بود خود را به ردههای بالای کشوری برساند و 4 دوره به عنوان نماینده مجلس سنا در راستای تحکیم پایههای رژیم پهلوی قدم بردارد، در جلسات این مجلس همواره حامی شاه بود. نگاهی به مشروح مذاکرات مجلس سنا در این دوره نشان میدهد که وحیدی بهجز ستایش شاه و مدیحهسرایی درباره شخص اول مملکت و خاندان او کار دیگری در مجالس سنا نداشته است. هرگاه نوبت سخنرانی او در مجلس میرسید، وی با استفاده از تربیون مجلس به مجیزگویی شاه میپرداخت. او نه تنها خود را نماینده مردم نمیدانست، بلکه تنها در راستای حمایت از طرح و برنامهها و خواستههای شاه صحبت میکرد و کلامی در راستای خواست مردم به زبان نمیآورد. او در آخرین جلسه مجلس سنای هفتم که در روز شنبه 21 بهمن 1357 برگزار شد نیز حضور داشت و از نزدیک شاهد از هم پاشیده شدن دودمان پهلوی بود. در آن مجلس طرحهای متعددی تصویب شد که از آن جمله تصویب قانون انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود.[37] قابل تصور است که این روحانینمای درباری و مجیزهگوی دستگاه سلطنتی در آن ساعات که رژیم پهلوی آخرین نفسهای خود را میکشید، چه حال و روزی داشته است.
فردای آن روز یعنی در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی به پیروزی رسید. با پیروزی انقلاب اسلامی، تعدادی از وابستگان به رژیم پهلوی و کارگزاران این رژیم، همچون اربابشان از کشور گریختند. در این میان محمدعلی وحیدی موفق به فرار از کشور نشد و به دام مردم و نیروهای انقلابی افتاد. او مدتی بازداشت بود تا اینکه در روز 21 فروردین 1358، جلسه محاکمه وی و ده تن دیگر از سران رژیم شاه در دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شد. در بین این افراد، اسامی کسانی چون حسن پاکروان (رئیس اسبق ساواک)، ناصر مقدم (آخرین رئیس ساواک)، غلامرضا نیکپی (شهردار تهران)، عباسعلی خلعتبری[38] (آخرین وزیر امور خارجه قبل از انقلاب) و... دیده میشد. این افراد بعد از برگزاری جلسه محاکمه و تفهیم اتهام، در روز 22 فروردین تیرباران شدند.
روزنامه کیهان در شماره چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ ذیل تیتر «سران رژیم شاه سابق تیرباران شدند»، درباره جلسه محاکمه و اعدام سران رژیم شاه نوشت: «سحرگاه امروز به دنبال محاکمه گروهی از عناصر سرسپرده رژیم منفور پهلوی ۱۱ تن از محکومان دادگاه عدل اسلامی در برابر جوخه اعدام قرار گرفتند. محاکمه عناصر حلقه به گوش رژیم منفور پهلوی که همگی از مهرههای اصلی رژیم بودند از صبح روز گذشته آغاز شد و تا ساعت ۱۲ شب ادامه داشت. از نخستین ساعات صبح روز گذشته چند شعبه دادگاه عدل اسلامی با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و با حضور تماشاگران، خبرنگاران و عکاسان، کار محاکمه ۱۱ تن از مجرمین را به شرح زیر آغاز کرد:
●
●
●
●
●
●
●
●
●
10- منصور روحانی،[44] وزیر اسبق برق و کشاورزی و عامل نابودی کشاورزی ایران.
11- غلامرضا نیکپی معاون اسبق هویدا و شهردار ۷ ساله تهران که ماجرای خارج از محدوده و داخل محدوده در زمان ایشان اتفاق افتاده و دهها خانه مردم فقیر جنوب شهر به وسیله وی خراب شد.
دادگاه پس از محاکمه، این گروه را به اتهام فساد در زمین و خیانت به اعدام محکوم کرد و ساعت ۲ بامداد این ۱۱ نفر پس از قرائت حکم اعدام در برابر جوخه اعدام قرار گرفتند.»[45]
روزنامه اطلاعات درباره جلسه دادگاه رسیدگی به جرایم محمدعلی وحیدی نوشت: «شعبه چهارم دادگاه انقلاب اسلامی ایران، محاکمه سناتور سابق محمدعلی وحیدی را به عهده داشت. براساس کیفرخواست دادستان، وی مفسد فی الارض، محارب با خدا و رسول خدا و نایب امام (ع) شناخته شده بود و نیز کسی که در مجلس سنا، امام خمینی را عامل انگلیسیها معرفی کرده بود و در طول سخنان خود در مجلس یا محلهای دیگر به روحانیت توهین مستقیم کرد.»[46]
محمدعلی وحیدی به جرم فساد فی الارض، در سحرگاه 22 فروردین 1358 اعدام شد.
پینوشتها:
[1]. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، تهران: نشر گفتار، چاپ اول، 1380، ص 1018.
[2]. همان.
[3]. رجال عصر پهلوی - دکتر منوچهر اقبال به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1397، ص 216.
[4]. سید محمدحسین حسینى تهرانى، رساله نوین، تهران: صدرا، 1406ق، ص 119 و 120.
[5]. باقر عاقلی، همان، ص 1018.
[6]. غلامعلی رجایی، «چرا رژیم پهلوی سقوط کرد؟»، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. لینک: https://psri.ir/?id=65cap3y1cz
[7]. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، جلد سوم، تهران: بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، چاپ هفتم، 1389، ص 704 و 705.
[8]. مدرسه سپهسالار که امروز به عنوان مدرسه عالی شهید مطهری شناخته میشود، توسط مرحوم میرزا حسینخان سپهسالار در سال ۱۲۵۷ شمسی بر اساس نهاد وقف بنیان نهاده شد؛ و پس از مدتی وقفه بنای آن در سال ۱۲۶۱ شمسی اتمام پذیرفت. این مدرسه با هدف بهرهگیری از علوم جدید در پیشبرد معارف اسلامی در سال ۱۲۷۱ شمسی آغاز به کار کرد و مطابق وقفنامه، طلاب این مدرسه فقه، اصول و علوم معقول و منقول را فرا میگرفتند. محمدعلی وحیدی معروف به علامه وحیدی یکی از کسانی بود که مدتی تولیت این مدرسه را بر عهده داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به حکم امام خمینی مدرسه عالی سپهسالار به عنوان یک دانشگاه علوم اسلامی با نام مدرسه عالی شهید مطهری زیر نظر آیتالله محمد امامیکاشانی به فعالیت خود ادامه داد و تا به امروز این مسجد و مدرسه عالی فعالیت خود را گسترش داده است. (منبع: سایت مدرسه عالی و دانشگاه شهید مطهری).
[9]. رجال عصر پهلوی - محمد باهری به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1388، ص 39.
[10]. مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 4، جلسه 97، دوشنبه 12 بهمن 1343. منتشر شده در سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
[11]. همان، جلسه 83، دوشنبه 9 آذر 1343.
[12]. هر چند محمدعلی وحیدی میخواست اقدامات شاه در حوزه اصلاحات ارضی را مثبت قلمداد کند، اما واقعیت این است که این برنامه به ظاهر اصلاحی که از سوی آمریکا دیکته شده بود، از لحاظ اقتصادی و اجتماعی آثاری منفی بر جای گذاشت. واقعیت آن بود که برنامه اصلاحات ارضی با شکست مواجه شد. در سال 1353 شمسی وزیر کشاورزی وقت رسماً ورشکستگی ایران را در بخش کشاورزی تایید کرد و گفت: «ما نمیتوانیم نیازهای داخلی خویش را تأمین کنیم و هیچ وقت قادر نخواهیم بود نیازهای داخلی خود را تأمین کنیم.» برای مطالعه بیشتر در این باره به دو مقاله منتشر شده در این سایت با عناوین: «نقش و نقشههای آمریکا در برنامه اصلاحات ارضی ایران» و «شعار دروغین تساوی و آزادی زنان و اصلاحات ارضی در سال 1340 تا 1343» مراجعه نمائید.
[13]. مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 4، جلسه 135، دوشنبه 1 آذر 1344، همان.
[14]. همان، جلسه 157، دوشنبه 29 فروردین 1345.
[15]. همان، جلسه 154، یکشنبه 22 اسفند 1344.
[16]. حسنعلی منصور، متولد 1302، از کارگزاران رژیم پهلوی بود. پدرش در جریان انعقاد قرارداد استعماری 1919 نقشآفرینی کرد. حسنعلی منصور که در کابینههای حاجعلی رزمآرا، حسین علاء و منوچهر اقبال فعالیت داشت، در سال 1342 به نخستوزیری رسید. در دوره تصدی مقام نخستوزیری توسط او، قانون کاپیتولاسیون به تصویب رسید و اندکی بعد در پی موضعگیری قاطع امام خمینی درباره این قانون، حکم تبعید حضرت امام از ایران صادر شد و ایشان به ترکیه تبعید شدند. در ساعت 11 صبحِ اول بهمن سال 1343 حسنعلی منصور با شلیک شهید محمد بخارایی یکی از اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی کشته شد. در باره حسنعلی منصور و کابینه آمریکایی او بنگرید به: سه جلد کتاب این مرکز با عنوان: کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، سال 1384 و: «وزیر مختار سفارت آمریکا در ایران: من منصور را نخستوزیر میکنم!» و «برخی از سوابق حسنعلی منصور نخست وزیر وقت»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[17]. مشروح مذاکرات مجلس سنا، جلسه 97، دوشنبه 12 بهمن 1343، همان.
[18]. روز 15 بهمن 1327، محمدرضا پهلوی در مقابل دانشکده حقوق دانشگاه تهران مورد هدف ناصر فخرآرایی قرار گرفت. شاه از این ترور جان سالم به در برد اما فخرآرایی در دم کشته شد تا راز این واقعه سر به مهر بماند. درباره این رویداد گمانههای زیادی وجود داشت. خود شاه معتقد بود انگلیس پشت این قضیه قرار دارد. حتی سوءقصد به شاه را به شوروی، حزب توده و حتی نیروهای مذهبی نسبت دادند. بعضی بر این عقیدهاند که این برنامه از داخل دستگاه سلطنتی پیریزی شد. در هر صورت، شاه از این اتفاق استفاده زیادی برد. بعد از این رویداد، حزب توده که به عنوان یکی از احزاب مخالف شاه در حال فعالیت بود، منحل شد. شاه همچنین از این واقعه برای تبلیغ درباره خود استفاده کرد. او در کتاب خاطراتش، جان به در بردن از این ترور را موهبت الهی خوانده است.
[19]. دوره 5، جلسه 6، دوشنبه 22 آبان 1346، همان.
[20]. جلسه 109، دوشنبه 4 اسفند 1348، همان.
[21]. همان.
[22]. همان.
[23]. همان.
[24]. حجتالاسلام محمدتقی فلسفی درباره شادی زایدالوصف مردم در پی سقوط رضاشاه میگوید: «خاطره بزرگ من از پایان دوره رضاخانی، شادی و مسرت زایدالوصف مردم از سقوط و رفتن او بود. تا آن موقع ندیده بودم که عموم مردم آن قدر خوشحال و مسرور باشند. همه شادمان و ذوقکنان با تبریک به یکدیگر میگفتند که رضاخان رفت و گم شد و دوران سیاه حکومتش به پایان رسید. اگر بعضی از افراد ضعیفالنفس هم سرور و شادی از خود نشان نمیدادند بدین جهت بود که میترسیدند مبادا دوباره آن غول بیشاخ و دم برگردد، اما او آن قدر در مردم اثر رعب و نفرت برجای گذاشته بود که بلافاصله پس از فرار وی، مجسمههایش را شکستند. حتی مجسمههایی را که به صورت ببر، شیر، طاووس از سنگ یا گچ ساخته بودند و در بعضی از میدانها نصب شده بود، مستثنی نکردند. وقتی خلقالله آنها را میشکستند و کسی به آنها میگفت چرا اینها را میشکنید؟ در جواب میگفتند اینها هم به نام رضاخان است، نمیخواهیم آثاری از زمان آن ملعون باقی باشد. او تا این حد منفور عموم بود.» (حجتالاسلام دوانی، علی، خاطرات حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1382، ص 104 و 105). همچنین بنگرید: «اختناق و سرکوب سیاسی در دوره پهلوی اول» و «نوسازی در دوره رضاشاه پهلوی» و «جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد، 20 و 21 تیرماه 1314» و «بررسی تأثیر جریان فراماسونری در به قدرت رسیدن پهلوی اول» و «هویت ملی در دوره پهلوی اول»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[25]. مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 5، جلسه 105، پنجشنبه 2 آذر 1357، همان.
[26]. جمشید اعلم در سال 1284 در تهران متولد شد. وی بعد از اتمام تحصیلات در فرانسه، به ایران بازگشت و ابتدا در بهداری ارتش مشغول به کار شد. بعد از آن در بیمارستان شماره یک شهرداری به کار پرداخت. در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و از سال 1327 در دانشکده پزشکی به تدریس پرداخت. او که نماینده مجلس سنا و نماینده مجلس شورای ملی بود، در سال 1339 به اسرائیل سفر کرد. وی از اعضای فراماسونری بود. جمشید اعلم تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان سناتور در مجلس سنا حضور داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و زندانی شد و در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم و در 2 مهر 1358 اعدام شد. برای مطالعه بیشتر درباره این شخصیت به مقاله «دکتر جمشید اعلم؛ پزشک بدخُلق و سناتور پولپرست» سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[27]. مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 6، جلسه 18، دوشنبه 20 دی 1350، همان.
[28]. «اخراج ایرانیان از عراق در سال 50، موضعگیری امام خمینی(ره)، و توهین و افتراء دو تن از نمایندگان مجلس سنا به حضرت امام»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[29]. همان.
[30]. شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1383، ص 410.
[31]. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، جلد اول، همان ، چاپ اول، 1388، ص 82.
[32]. همان، مقدمه کتاب، ص هفت تا نه.
[33]. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، همان، جلد دوم، ص 1.
[34]. برای مطالعه بیشتر درباره حزب مردم نگاه کنید به: حزب مردم به روایت اسناد ساواک، ج 1 و 2، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1388. همچنین بنگرید به: «تأسیس و پایان حزب مردم در دوره پهلوی دوم»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[35]. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، همان، ج دوم، ص 293.
[36]. حزب مردم تا سال 1353 به فعالیت خود در سپهر سیاست ایران ادامه داد. تا این که در این سال نظر محمدرضا پهلوی به یکباره تغییر کرد و به جای نظام دو حزبی، از نظام تک حزبی حمایت کرد و بدین ترتیب حزب رستاخیز ملت ایران ظهور نمود. پس از این تصمیم، تمامی احزاب ایران مثل حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پان ایرانیست و حزب ایرانیان در حزب رستاخیز ادغام شدند. درباره حزب رستاخیز به دوجلد کتاب این مرکز با عنوان: حزب رستاخیز به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، سال 1401، مراجعه کنید. همچنین بنگرید: «بازخوانی سیستمهای تکحزبی و بررسی عملکرد حزب رستاخیز در ایران» و «عدم استقبال مردم از حزب رستاخیز به روایت اسناد» و «حزب رستاخیز، حزب فاشیست»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[37]. مشروح مذاکرات مجلس سنا، دوره 7، جلسه 113، شنبه 21 بهمن 1357، همان.
[38]. عباسعلی خلعتبری به مدت هفت سال از شهریور 1350 تا شهریور 1357 وزیر امور خارجه رژیم پهلوی بود. وی خیانتهای بسیاری از خود در تاریخ ثبت کرد. او در سال 1291 شمسی در تهران به دنیا آمد. خلعتبری در دوران کارگزاری برای رژیم شاه سمتهای مختلفی بر عهده داشت که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: دبیر دوم سفارت ایران در سوئیس، دبیر اول سفارت ایران در لهستان، رایزن سفارت ایران در فرانسه، سفیر ایران در ورشو، دبیرکلی سازمان پیمان مرکزی (سنتو). وی در سال 1350 در دولت هویدا به عنوان وزیر امور خارجه فعالیت خود را شروع کرد و این سمت را تا سال 57 برعهده داشت. عباسعلی خلعتبری عضو تشکیلات فراماسونری و از مؤسسان لژهای فراماسونری مولوی و همایون بود. در دوره زمامداری خلعتبری، سیاست خارجی ایران به مانند دورههای قبل، سیر وابستگی به دولتهای خارجی به ویژه آمریکا را ادامه داد. خلعتبری با اعضای سازمان سیا جلسات و مکاتباتی داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خلعتبری نیز به مانند دیگر عمّال شاه بازداشت و محاکمه شد. او متهم به «فساد در زمین، قیام علیه حاکمیت ملی، عضویت در هیات حاکمه ضد ملت» بود. وی در 22 فروردین 58 به حکم دادگاه انقلاب اعدام شد.
همچنین درباره حسن پاکروان، ناصر مقدم و غلامرضا نیکپی بنگرید: «آغاز و پایان سرلشکر حسن پاکروان دومین رئیس ساواک»؛ «نگاهی کوتاه به زندگی آخرین رئیس ساواک سپهبد ناصر مقدم»؛ «مروری بر زندگی غلامرضا نیکپی، شهردار تهران، به روایت اسناد ساواک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[39]. سپهبد محمد تقی مجیدی در سال 1290 متولد شد. وی از فرماندهان نظامی دوره پهلوی و رئیس دادگاه نظامی شهید نواب صفوی بود. او همچنین ریاست دادگاه محاکمه تودهایها را برعهده داشت.
[40]. علی نشاط آخرین فرمانده گارد جاویدان در دوران محمدرضا پهلوی بود. وی کسی بود که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، موافق بستن فرودگاه به روی امام بود. او به شاه بسیار علاقه داشت و بعد از فرار شاه از ایران تمام تلاش خود را برای بقای رژیم پهلوی مبذول داشت.
[41]. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این شخصیت، به مقاله: «مروری بر زندگی عبدالله ریاضی، رئیس مجلس شورای ملی، به روایت اسناد ساواک» مندرج در همین سایت مراجعه کنید.
[42]. حسینعلی بیات، زاده 1300، چند دوره نماینده مجلس شورای ملی بود. او در سرکوب عشایر خوزستان و کشتار مردم کردستان در سالهای 1347-1346 نقش داشت.
[43]. ارتشبد غلامعلی اویسی (زاده ۱۲۹۷) ارتشبد نیروی زمینی شاهنشاهی و فرمانده آن نیرو طی سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ بود. وی در سال ۱۳۴۸ فرماندهی ژاندارمری ایران را نیز بر عهده داشت. اویسی فرماندار نظامی تهران در زمان قیام خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ بود. وی همچنین از عوامل سرکوب مردم در قیام 15 خرداد بود. اویسی در 14 دی 1357 چند روز قبل از فرار شاه، به بهانه بیماری از ایران خارج شد و تا پایان عمرش در سال 1362 در غربت و در به دری به سر برد. برای اطلاع بیشتر درباره این شخصیت، به مقاله «ارتشبد غلامعلی اویسی، قصاب تهران» مندرج در همین سایت مراجعه کنید.
[44]. منصور روحانی وزیر پیشین کشاورزی و آب و برق بود. او متهم به «نابودی کشاورزی ایران با برهم زدن سیستم روستاها و در نتیجه نیاز به وارادات مواد غذایی و وابسته کردن کشور به خارج» بود. برای اطلاع بیشتر، به مقاله: «نگاهی به زندگی و عملکرد منصور روحانی، وزیر بهائی کابینه هویدا» مندرج در همین سایت مراجعه کنید. همچنین اسناد و اطلاعات بیشتری در کتاب «رجال عصر پهلوی به روایت اسناد (منصور روحانی)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1396» منتشر شده است که میتواند در معرفی این شخصیت مفید باشد.
[45]. روزنامه کیهان، چهارشنبه 22 فروردین 1358، شماره 10680، ص 1 و 6.
[46]. روزنامه اطلاعات، چهارشنبه، 22 فروردین 1358، شماره 15827، ص 2.
گزارش ساواک از سخنرانی وحیدی در حمایت از رژیم شاه
تهدید وحیدی و جمشید اعلم در پی اهانت به امام خمینی
گزارش ساواک از تهدید محمدعلی وحیدی و جمشید اعلم در پی اهانت به امام خمینی
روزنامه اطلاعات 22 فروردین 1358
روزنامه اطلاعات 22 فروردین 1358
روزنامه کیهان 22 فروردین 1358
روزنامه اطلاعات 22 فروردین 1358
روزنامه کیهان 22 فروردین 1358
روزنامه اطلاعات 22 فروردین 1358
روزنامه کیهان 22 فروردین 1358
تعداد مشاهده: 14896