دکتر فرهنگ مهر، رئیس دانشگاه پهلوی شیراز به روایت اسناد ساواک - (2)
تاریخ انتشار: 12 اسفند 1402
فعالیتهای سیاسی. اجتماعی
الف. از حزب توده تا لندن
وقایع شهریور 1320ش و عزل رضاخان از سلطنت، که همراه با اشغال ایران و آغاز دوران تحصیلات دانشگاهی فرهنگ مهر بود، وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور را در شرایطی دشوار قرار داد و این در حالی بود که برخی از مجلات و نشریات به نوشتن مقالات تند علیه پادشاه معزول روی آوردند.
در این موقع فرهنگ مهر نیز که در دانشسرایعالی شاگرد نورالدین کیانوری و رضا رادمنش بود، به حزب توده تازه تأسیس شده علاقه نشان داد، تا جایی که با گروهی از دانشجویان که یکی از آنان خسرو روزبه بود، جلساتی را در منزل پدری خود تشکیل داد:
«دکتر کیانوری به من گفت که در منزلت جلسه بگذار که دانشجوها بیایند، من هم میآیم برایشان توضیح میدهم کمونیسم چیست. من هم با آن سوابقی که از دکتر ارانی داشتم، واقعاً علاقمند بودم. ترتیبش را دادم و در حدود پانزده تا از دانشجوها هفتهای یک روز میآمدند منزل ما و دکتر کیانوری هم میآمد صحبت میکرد. صحبتهایش خیلی خیلی گیرا بود و منطقش هم فوق العاده قوی.»[1]
با تغییر شرایط، که فرهنگ مهر آن را به نحوه برخورد روسها با مارشال تیتو نسبت میدهد و حمایت مواضع حزب توده از روسها در این نوع برخورد، او نیز جلسات منزل پدری خود را به بهانه اینکه «متأسفانه پدرم دیگر اجازه نمیدهد این جلسه در خانه ما دایر شود.»، تعطیل کرد[2] و سراغ حزب ایران رفت که با پاسخ منفی آنان روبرو شد: «میترسیم ارامنة کمونیست در تشکیلات ما نفوذ بکنند و باعث انحراف اعضای ما بشوند.» و این در حالی بود که فرهنگ مهر به علت حضور فعالی که در بین زرتشتیان داشت، به سازماندهی جوانان زرتشتی اقدام کرده و مجلهای به نام «اندیشه ما» نیز منتشر میکرد.[3]
فرهنگ مهر که با شیوه نفوذ در این دوران به خوبی آشنایی داشت و به همین دلیل نیز کریم سنجابی از عضویت او در حزب ایران ممانعت کرده بود،[4] به سراغ سید ضیاءالدین طباطبائی و حزب اراده ملی او رفت:
«سید ضیاء فوق العاده من را تشویق میکرد و میگفت زرتشتیها بیایند جزو حزب اراده ملی، که در حقیقت اسلامی بود. این دید بزرگ را داشت که میگفت همه بیایند، همه ایرانیاند. ولی من آن جا هم به عللی نرفتم.»[5]
چند مرتبهای هم در جلسات حزب میهن پرستان که شجاعالدین شفا نیز یکی از اعضای آن بود، شرکت کرد:
«دیدم اصلاً بنیه این کار را ندارند، نه مالی و نه سازمانی. در نهایت به هیچ یک از احزاب نپیوستم.»[6]
سرک کشیدن کنجکاوانه و یا هدایت شده به جلسات احزاب مختلف بعد از شهریور 1320ش، حرکتی بود که در سوابق برخی از رجال سیاسی دیگر نیز مشهود است؛ ولی مسیر سیاسی زندگی فرهنگ مهر پس از اتمام دوران تحصیل در دانشسرایعالی و حضور در اداره سیلو و برقراری ارتباط با نعمتالله علائی، که یکی از اعضای بهائیت بود، به سمت و سوی دیگری هدایت شد که بخشی از آن در فصل مذهب، مورد بررسی قرار گرفته است.
فرهنگ مهر دوران سخت و دشوار اشغال ایران را در اداره استراتژیک سیلو سپری کرد و به دوران گذار از این شرایط نیز، که همزمان در دانشکده حقوق هم مشغول تحصیل بود، با مسائل سیاسی ایران، که بخشی از آن را از طریق اساتیدی چون کریم سنجابی و سید علی شایگان که از اعضای حزب ایران بودند، فرا میگرفت، به خوبی آشنایی داشت.
آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت و حضور آیتالله کاشانی در عرصه سیاسی کشور و ظهور جبهه ملی در سال 1328ش، همزمان با دوران همکاری فرهنگ مهر با روزنامه کنجکاو و مقاله نویسی برای آن بود. این همکاری به میزانی بود که زمانی که مدیر روزنامه برای دو هفته عازم سوئیس شد، نوشتن سرمقاله را به عهده فرهنگ مهر گذاشت. این زمان مصادف با اختلاف نظر دکتر محمد مصدق با محمدرضا پهلوی در جریان تصدی وزارت دفاع ملی و نخستوزیری قوامالسلطنه در تیر ماه سال 1331ش بود. حضور مؤثر آیتالله کاشانی در این جریان که منجر به سقوط دولت قوام شد، به گونهای فرهنگ مهر را به خشم آورده بود که در سرمقاله خود، با عنوان «نه قم مانَد نه کاشان. لعنت به هر دوتاشان»، مخالفت خود را با آیتالله کاشانی علنی کرد.[7] دولت قوام بسیار مستعجل بود و پس از حدود 4 روز سقوط کرد و روزنامه کنجکاو هم توقیف شد، فرهنگ مهر نیز منتظر خدمت گردید و به بهانة ادامه تحصیل راهی انگلیس شد.
وی در زمان انجام کودتای 28 مرداد سال 1332ش در انگلیس بود و در آنجا نیز از جمله دانشجویانی بود که با سفارت ایران ارتباط داشت و به همراه علیرضا صاحب و هدایتالله حکیم الهی، به عنوان مخالف دولت دکتر محمد مصدق شناخته میشد.[8]
ب. کانون مترقی
دکتر فرهنگ مهر در سال 1337ش، در زمانی که حسنعلی منصور معاون نخستوزیر و دبیرکل شورای عالی اقتصاد بود،[9] به ایران بازگشت و بهرغم این که به دلیل ارتباطاتی که با تشکیلات بهائیت داشت، از طریق فؤاد روحانی به شرکت نفت رفت، ولی به عنوان مشاور در شورایعالی اقتصاد نیز اشتغال یافت. صمیمت این دو، به میزانی بود که محل اشتغال فرهنگ مهر برای حسنعلی منصور هیچ اهمیتی نداشت و در هر جا که خود اشتغال داشت، حکمی نیز برای فرهنگ مهر صادر میکرد، همانگونه که وقتی وزیر کار بود، برای فرهنگ مهر نیز حکم مشاورت صادر نمود.[10]
در این ایام، حسنعلی منصور که در فکر برنامهریزی برای تصدی نخستوزیری بود، اعضای اولیه شورایعالی اقتصاد و تعدادی از رفقایش را سنگ بنای تشکیلاتی به نام کانون مترقی قرار داد، که فرهنگ مهر و برادرش بوذرجمهر نیز از اعضای آن بودند:
«کانون مترقی که باید آن را سنگ نخست بنای حزب ایران نوین دانست، در سال 1339 به همت و کوشش مرحوم حسنعلی منصور و با شرکت افرادی نظیر امیرعباس هویدا. جواد منصور. دکتر منوچهر شاهقلی. مهندس فتحاله ستوده. دکتر هادی هدایتی. دکتر منوچهر کلالی. غلامرضا نیکپی. مهندس قاسم معینی. نصیر عصار. دکتر فرهنگ مهر. دکتر بوذرجمهر مهر. دکتر ضیاءالدین شادمان. کریم پاشا بهادری. دکتر باقر عاملی. دکتر جواد سعید. دکتر محمود کشفیان. جهانگیر میرعلاء. دکتر ناصر یگانه. محسن خواجه نوری و مهندس همایون زندفر، که این عده اکثراً از همدورهایهای حسنعلی منصور بودند و با هدفهای علمی، تجسسی و نقش ارشادی در زمینههای اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی، کشاورزی و صنعتی در تهران شروع به فعالیت نمود و در ابتدای فعالیت، تعدادی اشخاص صاحب نظر، نخستوزیر و وزراء وقت جهت سخنرانی به کانون دعوت شدند. فعالیت کانون در انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی و شرکت در کنگره آزاد مردان و آزاد زنان تشدید و اکثر کرسیهای این دوره از قانون گذاری را به خود تخصیص و لیدری این گروه عملاً به عهده حسنعلی منصور سپرده شد. در تاریخ 24 /9 /1342 موجودیت حزب ایران نوین اعلام و از آن تاریخ، دولت و مشاغل مهم مملکتی در اختیار این حزب قرار گرفت.»[11]
ج. حزب ایران نوین
در روز بیست و هشتم آبان ماه سال 1342ش جلسهای در کلوپ کانون مترقی تشکیل و در آن ضمن اعلام تشکیل حزب ایران نوین توسط حسنعلی منصور، تعدادی از حضار نیز به عنوان هیئت مؤسس حزب تعیین شدند.[12]
پس از گذشت حدود 45 روز از اعلام موجودیت حزب ایران نوین، اولین جلسه شورای مرکزی در روز شانزدهم دی ماه تشکیل و ضمن انتخاب اعضای هیئت رئیسه شورای مرکزی، تعداد 20 نفر هم به عنوان اعضای هیئت اجرائیه انتخاب شدند که فرهنگ مهر نیز یکی از آنان بود.[13]
«نامی، در وزارت دارائی محرمانه از پیشکاران و رؤسای حسابداری و ذیحسابها به نام حزب [ایران نوین] از ده تا پنجاه هزار تومان پول میگیرد و به کمک فرهنگ مهر و یدالله شهبازی، دلال هویدا، وارد دفتر ساختگی به نام دفتر محرمانه حزب میکند. چرا رئیس دولت که رهبر حزب است این کار را علنی نمیکند.»[14]
پس از ترور حسنعلی منصور در اول بهمن ماه سال 1343ش، که تصویب لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی و تبعید امام خمینی (ره) را در کارنامه داشت، امیرعباس هویدا جانشین او در نخستوزیری شد و دکتر فرهنگ مهر نیز به عضویت شورای مرکزی حزب ایران نوین ارتقا یافت.[15]
چهارمین کنگره حزب، در بیست و پنجم اردیبهشت ماه سال 1346ش برگزار شد. فرهنگ مهر که با فرمان محمدرضا پهلوی معاون نخستوزیر شده و ریاست شرکت بیمه ایران را نیز به عهده داشت، یکی از سخنرانان این کنگره بود که «در مورد بیمه کارگران و بیمه عمر و تسریع در کارهای دولتی» صحبت کرد[16] و در روز بیست و هفتم اردیبهشت که روز پایانی کنگره بود، «شورای عالی حزب ایران نوین» برای انتخاب اعضای اصلی هیئت اجرائیه تشکیل جلسه داد و فرهنگ مهر نیز به عنوان یکی از اعضای اصلی انتخاب شد.[17]
در جریان دسته بندیهای داخلی حزب ایران نوین که عطاءالله خسروانی به عنوان دبیرکل حزب در یک سو و امیرعباس هویدا به عنوان نخستوزیر در سوی دیگر قرار داشت، به طور طبیعی فرهنگ مهر در جناح نخستوزیر بود و جالب این بود که در جلسه اول خرداد ماه سال 1347ش که به عنوان ضیافت ناهار در منزل ناصر یگانه تشکیل شد و تعدادی از اعضای هیئت اجرائیه از جمله فرهنگ مهر نیز شرکت داشتند، خسروانی ضمن انتقاد از وزرای حزبی، با صراحت گفت: «اطرافیان آقای نخستوزیر، افراد خوشنامی نبوده و ناصالح میباشند.» و امیرعباس هویدا نیز در پاسخ به انتقادات وی اظهار داشت:
«در صورتی که دبیرکل حزب با شرایط موجود قادر نیست به اداره و هدایت حزب ادامه دهد، میتواند از سمت خود استعفاء نماید.»[18]
در دومین جلسه شورای مرکزی حزب ایران نوین که در بعدازظهر روز بیست و سوم بهمن ماه سال 1347ش و با حضور «بیش از 800 نفر از اعضای شورا و هیئت اجرایی و اعضای ساده حزب تشکیل گردید»، یکی از سخنرانان امیرعباس هویدا بود که گفت:
«اگر فردی حزب را صرفاً به خاطر ترفیع مقام یا مقام دیگر بپذیرد، آن را نمیتوان حزبی گفت؛ ولی من معتقدم که حزب ما باید چنان مکتبی باشد که به افراد تعلیمات لازم را بدهد، شاه دوستی و وطن پرستی و مدیریت، که فردا کلیه مشاغل مملکتی را با توجه به آموزش و تعلیماتی که در حزب دیدهاند، اشغال کنند.»
در انتهای این جلسه برای بار دیگر «انتخابات هیئت اجرائیه» به عمل آمد، که فرهنگ مهر نیز برای بار دیگر یکی از اعضای منتخب بود[19] و این انتخاب، در جلسه «مورخه 22 بهمن ماه 1348» نیز تکرار شد.[20]
جاهطلبیهای عطاءالله خسروانی از یک طرف و اختلافاتی که با هویدا داشت از طرف دیگر، زمینههای برکناری او از وزارت کار و دبیرکلی حزب ایران نوین را در سال 1348ش فراهم نمود و منوچهر کلالی جانشین او شد ولی در جریان این جابهجایی، جایگاه فرهنگ مهر در سالهای بعد نیز به عنوان عضو هیئت اجرائیه ثابت بود.[21]
پس از گذشت یک دهه از حضور سیاسی حزب ایران نوین در صحنه اجرایی کشور، همراه با حاشیههای فراوانی که داشت، در سال 1352ش هوشنگ نهاوندی مأمور تشکیل گروهی از دانشگاهیان شد تا به وسیلة آن مسائل ایران مورد بررسی قرار گیرد. یکی از اعضای اولیه این گروه که در آغاز به نام «گروه اندیشمندان» بود و سپس نام «بررسی مسائل ایران در پرتو انقلاب شاه و ملت» را برگزید، فرهنگ مهر بود:
«آقای دکتر نهاوندی رئیس دانشگاه تهران روز پنجشنبه 22/ 6/ 52 به منظور افتتاح جلسه اندیشمندان در دانشگاه پهلوی به شیراز وارد و در مدت اقامت در شیراز برنامهای به شرح زیر داشتند... مسافرت مشارالیهم به منظور تشکیل اولین کنگره منطقهای بررسی مسائل ایران در پرتو انقلاب شاه و ملت بوده که انتخاباتی انجام دادهاند و اعضاء منتخب اکثراً فراماسون و سوابق آنها در 341 مضبوط است... بر اساس دعوت دکتر فرهنگ مهر و با حضور عدهای از دانشگاهیان و اندیشمندان، جلسهای در دانشگاه پهلوی تشکیل و پس از شور و بررسی، انتخابات انجام، در نتیجه آقای دکتر فرهنگ مهر ریاست دانشگاه پهلوی به سمت ریاست شورای گروه منطقهای و دکتر علی فریور رئیس دانشکده پزشکی رئیس شورا و دکتر کامبیز قربان رئیس دانشکده کشاورزی به سمت نایب رئیس شورا و فریدون آذری معاون بیمارستان نمازی به سمت دبیر انتخاب گردیدهاند که سوابق انتخاب شوندگان و همچنین ضیافتکنندگان و چهار نفر مدعوین، در بخش 341 مضبوط است.»[22]
د. حزب رستاخیز
تشکیل گروه بررسی مسائل ایران که فعالیت خود را تا آستانه انقلاب اسلامی نیز ادامه داد، مقدمهای بر اعلام سیستم تک حزبی توسط محمدرضا پهلوی بود که در تشکیل و راه اندازی آن، باز هم فرهنگ مهر یکی از نقش آفرینان اصلی بود:
«جناب آقای فرهنگ مهر. چون از طرف هیئت معتمدان تهران به عضویت مجمع نمایندگان مؤسس حزب رستاخیز ملی ایران انتخاب شدهاید، خواهشمند است در ساعت 8 صبح روز چهارشنبه دهم اردیبهشت ماه 1354 به سالن ورزشی محمدرضا شاه پهلوی تشریف بیاورید.»[23]
و گویا در همین جلسه بود که او را به عنوان نایب رئیس هیئت اجرایی حزب رستاخیز انتخاب کردند:
«جناب آقای فرهنگ مهر. انتصاب جنابعالی را به سمت نایب رئیس هیئت اجرائی حزب رستاخیز ملت ایران تبریک گفته، مزید توفیق جنابعالی را در پیشبرد هدفهای حزب رستاخیز ملت ایران از خداوند خواهانم.»[24]
عضویت فرهنگ مهر در هیئت اجراییه حزب رستاخیر، مانند آنچه در حزب ایران نوین بود، تا پایان عمر تشکیلاتی آن حزب و اعلام انحلال آن در بحبوحة انقلاب اسلامی، ادامه داشت:
«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی و عضو هیئت اجرایی حزب رستاخیز ملت ایران. بدینوسیله از جنابعالی دعوت میشود که در جلسه هیئت اجرایی حزب رستاخیز ملت ایران که در روز چهارشنبه 18 آبان ماه 2536 ساعت 15 در عمارت مرکزی حزب تشکیل میگردد، شرکت فرمایید.»[25]
الف. محمدرضا پهلوی
حضور حساب شدة زرتشتیانی مانند ارباب جمشید در جریان مشروطیت، که دارای دو مرحله متضاد بود و همچنین ارتباط آنان با اردشیرجی که یکی از نقشآفرینان مؤثر در انتخاب و انتصاب رضاخان به شاهنشاهی ایران به شمار میرود، بیانگر جایگاه آنان در دربار شاهنشاهی پهلوی است که نیازمند بررسی مستقل میباشد.
نامه دکتر فرهنگ مهر در تیر ماه سال 1350ش، در مقام ریاست «انجمن زرتشتیان تهران» به محمدرضا پهلوی، بیانگر این واقعیت است:
«انجمن زرتشتیان اجازه میخواهد با کمال فروتنی به شرف عرض پیشگاه مبارک آن شاهنشاه دادگستر برساند: زرتشتیان ایران با آن که تا پیش از قیام اعلیحضرت رضاشاه کبیر در ناگوارترین شرایط زمان تحت فشار محدودیتهای اجتماعی که زاییده تعصبات جاهلانه بود به سر میبردند، هرگز حاضر نشدند جلای وطن کرده و امیدوار بودند که روزی فرا خواهد رسید که مانند همه فرزندان این مرز و بوم بتوانند با آرامش و آسایش و برخورداری کامل از تساوی حقوق و شئون انسانی، برای بازگشت فر و شکوه گذشته به مام میهن، کوشش و فداکاری نمایند. نشانههای تحقق این آرزو پس از گذشت هزار و چند صد سال، با پیدایش ایرانی پاک گهر رضاشاه کبیر بنیانگذار ایران نو ظاهر شد و با آغاز دوران پرافتخار شاهنشاه آریامهر که دارای اصیلترین فلسفه ایرانی هستند، به حقیقت پیوست.»[26]
کشف حجاب یکی از اقدامات اصلی دین ستیزانة رضاخان بود که جامعه دینی کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داد و به واسطة آن، ظلم و جنایتهای فراوانی نسبت به زنان متدینه و محجبه صورت گرفت. این اقدام به طور طبیعی با اقبال جامعه زرتشتی و تلاش برای برگزاری جشن رسمی کشف حجاب که در دی ماه سال 1314ش در دانشسرایعالی صورت گرفت، همراه بود و فرهنگ مهر که در این زمان نوجوانی 12 ساله بود و در این مراسم حضور داشت، به بهانة کسب رتبه اول در امتحانات درسی سال ششم ابتدائی، از دست رضاشاه پنج جلد کتاب شاهنامه جایزه گرفت.[27]
دوران دیکتاتوری رضاشاه در شهریور 1320ش به پایان رسید و همان کسانی که او را شاه ایران کرده بودند، با خفت و خواری شاه را از سرزمین آبا و اجدادی خودش بیرون کردند و با ذلت هرچه تمام ر و با شرط و شروط فراوان، پسرش محمدرضا پهلوی را به عنوان جانشین او پذیرفتند.
روزهای منجر به سرنگونی رضاشاه که مبشر تحقق آرزوهای زرتشتیان بود، یکی از سختترین ایام عمر فرهنگ مهر نیز به شمار میرفت. او که تازه دیپلم گرفته و منتظر ورود به دانشگاه بود، به میزانی از سرنگونی رضاخان که با شادی بسیار از مردم همراه بود، رنج میکشید که در روزی که محمدرضا را برای برپایی مراسم پادشاهی به مجلس شورای ملی بردند، اشک شوق ریخت:[28]
«در خیابان ایستاده بودیم و گریهمان گرفته بود که چرا رضاشاه رفته؛ اما برای محمدرضا دست میزدیم. وقتی محمدرضا به مجلس رفت و برای سلطنت انتخاب شد، خیلی خوشحال شدیم.»[29]
اولین دیدار فرهنگ مهر با محمدرضا پهلوی در سال 1337ش، دو ماه پس از بازگشت از انگلستان، در دانشکده افسری صورت گرفت. وی در این موقع برای تدریس روابط بینالملل به آن دانشکده دعوت شده بود، و در این دیدار به شاه گفت: «امیدوارم باز هم شما را به کرّات ببینم.»[30]
این آرزوی فرهنگ مهر برآورده شد و پس از این که از طریق حسنعلی منصور در کسوت عضو شورایعالی اقتصاد به شاه معرفی شد، تا پایان عمر رژیم شاهنشاهی، یکی از افراد مورد اعتماد او بود. این اعتماد به میزانی بود که خود درباره آن میگوید:
«شاه به همه خیلی شک داشت و واقعاً به هیچکس اعتماد نداشت؛ از جهاتی هم حق داشت. من از آن استثناها بودم که به من اعتماد داشت و به حرفم گوش میداد.»[31]
«علی اردلان قبل از ما در وزارت دارائی بود. چون مصدقی بود، او را گرفتند و حبس کردند و بعد آزاد کردند. سازمان امنیت نمیگذاشت به او پست بدهند. من به شاه گفتم اجازه بفرمائید ما او را استخدام کنیم... گفت خیلی خب.»[32]
حضور فرهنگ مهر در وزارت دارائی به واسطه جایگاهی که در واردات و صادرات کالا داشت، ارتباط او را نه تنها با بسیاری از رجال سیاسی و اقتصادی کشور که با برخی از اعضای خاندان سلطنتی نیز مستحکم نمود. نمونة این ارتباط، خاطرهای از ملاقات وی با شاهپور غلامرضا در جریان واردات چای میباشد.[33]
همراه با نخستوزیری امیرعباس هویدا در بهمن ماه سال 1343ش که پس از چندی فرهنگ مهر را نیز به معاونت خود منصوب کرد، پای فرهنگ مهر نیز به مراسم رسمی دربار باز شد و به کرّات در مراسمهای مختلف درباری که با حضور محمدرضا پهلوی و فرح دیبا صورت میگرفت، شرکت کرد:
«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر. همان طوری که استحضار دارید دستجات مختلف ورزشی اولین طبقهای هستند که افتخار دارند ضمن تهیه هفتسین خاندان جلیل سلطنت به عرض تبریک سال نو به پیشگاه مبارک اعلیحضرتین ضمن مراسمی، مباهی گردند. بنابر این خواهشمند است جهت شرکت در مراسم مزبور ساعت 15/ 3 بعدازظهر روز شنبه 29 اسفند ماه 1343 در سرسرای کاخ مرمر حضور بهم رسانید. موجب مزید امتنان خواهد بود.»[34]
«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر. هدیه تقدیمی انجمن زردشتیان شرکت بیمه ایران و سندیکای بیمهگران ایران به مناسبت تاجگذاری فرخنده اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانوی گرامی واصل شد و مورد توجه خاص واقع گردید. چون در ساعت 945 روز شنبه 6/ 8/ 46 کلیه هدایای تقدیمی از شرف عرض مبارک اعلیحضرتین با حضور تقدیم کنندگان خواهد گذاشت، لذا جنابعالی افتخار شرفیابی خواهید داشت. خواهشمندم در ساعت مذکور در کاخ سفید سعدآباد حضور بهم رسانید. شاهنشاه آریامهر در آن روز تفقد مخصوص خواهند فرمود. (لباس تیره)»[35]
ارتباط فرهنگ مهر با محمدرضا پهلوی و دربار شاهنشاهی به میزانی نزدیک بود که در جریان برگزاری جشنهای 2500 ساله در شیراز، که «فقط وزراء و رؤسای دولتها و سفرای خارجی در ایران دعوت داشتند»، هم پیشنهاد او برای دعوت از یکی از روحانیان زرتشتی هند را پذیرفت و هم خود و همسرش برای شرکت در این مراسم دعوت شدند.[36]
حضور فرهنگ مهر در شیراز به عنوان رئیس دانشگاه پهلوی بین او و حسن لحسائی که رئیس ساواک شیراز بود، ارتباطی رسمی و ارگانیک برای پیشگیری از فعالیتهای دانشجویی و برخورد با آن برقرار کرد. این روابط گاهی در شیوه برخورد با مسائل دچار اختلافات نظراتی بود که در هر مورد نظر فرهنگ مهر مورد موافقت قرار میگرفت و همین مسئله، لحسائی را معتقد به روابط ویژه فرهنگ مهر با شاه کرده بود:
«من دیدم واقعاً باید یک جوری حالی رئیس ساواک بکنم که من غیر از رؤسای دانشگاههای دیگر هستم. با آن اقداماتی که من کرده بودم، رئیس ساواک معتقد شده بود من با شاه ارتباط خاصی دارم.»[37]
ارتباط نزدیک و صمیمی فرهنگ مهر با محمدرضا پهلوی و دربار هم او را به مقام «آجودان کشوری اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر» رساند[38] و هم در زمانهای مختلف او را دارای نشانها و مدالهای متفاوت نمود:
نشان درجه یک آبادانی و پیشرفت. نشان درجه سوم همایون. نشان درجه یک کار. نشان درجه دوم همایون. نشان درجه اول همکاری. مدال تاجگذاری. مدال دوهزار و پانصد ساله. نشان درجه دوم تاج. مدال یادبود آئین ملی بزرگداشت پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی. نشان درجه اول همایون (مخصوص وزراء و سفرا)[39]
ب. فرح دیبا
ارتباط دکتر فرهنگ مهر با فرح پهلوی، به تبع ارتباط او با دربار و همچنین جایگاهی که در دیوان سالاری پهلوی داشت، برقرار بود تا به عنوان یکی از اعضای هیئت امنای «بنیاد شهبانو فرح» فعالیت کند[40] و همچنین همواره منتظر «ابلاغ اوامر علیاحضرت»[41] و در برنامههای رسمی او نیز یکی از مدعوین باشد:
«در پیشگاه مبارک علیاحضرت شهبانوی ایران، تحت ریاست عالیه و با حضور والاحضرت شاهدخت فاطمه پهلوی و والاحضرت پرنسس الکساندرا. جشنواره فرهنگی بریتانیا در ایران با احترام از جناب آقای دکتر فرهنگ مهر و بانو دعوت مینماید که در شب افتتاح باله سلطنتی مستلرز ولز در ساعت 7 بعدازظهر روز سه شنبه 13 مهرماه 2536 در تالار رودکی حضور بهم رسانند.»[42]
«بر حسب امر مطاع مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانوی ایران، به افتخار حضرت رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا و بانو جیمی کارتر، وزیر دربار شاهنشاهی از جناب آقای فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی و بانو دعوت مینماید ساعت 00/ 20 روز سه شنبه دهم دی ماه 2536 برای صرف شام در کاخ نیاوران حضور یابند.»[43]
«جناب آقای فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی... جنابعالی در التزام موکب مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانوی ایران از تاریخ پنجشنبه سیزدهم تا شانزدهم بهمن ماه 2536 به کشور جمهوری هند مسافرت خواهید فرمود.»[44]
به دلیل همین ارتباط بود که فرح پهلوی در بیانیهای که به مناسبت درگذشت او منتشر کرد، از فرهنگ مهر به عنوان کسی که همواره از انقلاب اسلامی در رنج و تا آخرین دم ذرهای از اصول سلطنت طلبی عدول نکرد، یاد کرد.
فرهنگ مهر به دلیل شخصیت خانوادگی و شرایط اجتماعی ناشی از وابستگی به زرتشتیگری، از دوران نوجوانی با مقوله پنهانکاری آشنایی داشت و از چگونگی فعالیتهای جاسوسی نیز با خبر بود:
«در ایران در زمان شاه، یک جوان جنجالی بود به نام سِرشاپور؛ به نظر من او عامل سازمان اطلاعات و امنیت خارجی انگلیس بود، منتها آنهائی که در دستگاههای امنیتی هستند معمولاً تحت عناوین فرهنگی کار میکنند. مثلاً ادوارد براون یا رابرت زینر، که استاد دانشگاه آکسفورد بود؛ یا میس لمپتون؛ اینها همه دانشمندانی بودند که در ایران به عنوان مشاور فرهنگی کار میکردند ولی مأموریت دیگرشان هم امنیتی و اطلاعاتی بود.»[45]
فرهنگ مهر از زمان حضور در دبیرستان فیروز بهرام که تعداد قابل توجهی از فرزندان رجال سیاسی و از جمله شاپور ریپورتر نیز با وی همکلاس و هم دوره بودند، با مسائل سیاسی آشنایی بسیار خوبی پیدا کرد و به همین دلیل بود که پس از شهریور 1320ش، در عین این که جوانان زرتشتی را سازماندهی کرده بود، سراغ احزاب متعددی مانند حزب توده، حزب ایران، حزب اراده ملی و حزب میهن پرستان نیز رفت.
لازم به ذکر است که یکی از اقدامات پلیس سیاسی در دوران پهلوی اول، بهره گیری از جوانان دبیرستانی برای کسب خبر بود که اللهیار صالح یکی از آنان بود که در «هنگام تحصیل در کالج البرز»، مأمور خبرچین پلیس در یکی از کلیساهای مسیحی بود.[46]
از وابستگی فرهنگ مهر در جریان نهضت ملی شدن نفت و پس از آن در دوران نخستوزیری مصدق به دستگاههای اطلاعاتی داخلی یا خارجی خبری در دست نیست، جز این که وی در سرمقاله روزنامه کنجکاو، به آیتالله کاشانی (ره) توهین کرد و متعاقب آن منتظر خدمت و راهی انگلیس شد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332ش و تثبیت موقعیت محمدرضا پهلوی، تأسیس سازمان اطلاعاتی یکی از اقداماتی بود که با کمک و هدایت و تحت نظر سازمانهای جاسوسی آمریکا، انگلیس و اسرائیل در دستور کار قرار گرفت. در این موقع، او در لندن بود و از جمله دانشجویانی بود که از سوی جهانگیر تفضلی برای عضویت در ساواک انتخاب شد:
«تفضلی گفت... در ایران داریم یک سازمان امنیت تشکیل میدهیم. همه جای دنیا سازمان امنیت دارند. مثلاً انگلیس سرویس امنیتی دارد، امای فایو و امای سیکس دارد. آمریکا سی ای ای و اف بی ای دارد. فرانسه فلان سازمانها را دارد. اسرائیل موساد دارد؛ ما هم میخواهیم در ایران یک سازمان امنیت درست کنیم... میخواهیم افراد نخبه و تحصیل کرده خوب را این جا استخدام کنیم.»[47]
فرهنگ مهر در ساواک استخدام نشد ولی پس از ورود به ایران و حضور در وزارت دارائی، به علت شناختی که نسبت به اینگونه مسائل داشت به عنوان «نماینده وزارت دارائی در کمیته عالی حفاظت سازمان اطلاعات و امنیت کشور» معرفی شد[48] و بر اساس این انتصاب به وی اجازه داده شد تا «با اموری که از نظر امنیت خیلی مهم باشد سر و کار داشته» باشد.[49]
این روابط در زمان حضور وی در شرکت بیمه نیز ادامه داشت که بخشی از آن در نامهنگاریهای وی با نعمتالله نصیری درخصوص مسائل بیمه مشهود است و در بخش مشاغل به آن اشاره شد.
انتصاب فرهنگ مهر که اینک به یکی از رجال سیاسی مرتبط با دربار و محمدرضا پهلوی شناخته شده بود، به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز، فصل دیگری از این ارتباط را رقم زد که پرویز افسر که از اعضای دفتر وزارت علوم و آموزش عالی بود، درباره آن نوشت:
«اینجانب از چند سال قبل با آقای دکتر فرهنگ مهر آشنایی داشت. دو روز قبل در تهران (دفتر مرکزی دانشگاه) با ایشان ملاقات و در اطراف نحوه کارها و همکاری که مربوط به کارهای وزارت علوم است مذاکره شد و ایشان، همه گونه آمادگی خود را برای همکاری و اشتراک مساعی اعلام داشتهاند.»[50]
آمادگی دکتر فرهنگ مهر برای «همکاری و اشتراک مساعی» به میزانی بود که در اولین اقدام، که در جریان انفجار در یکی از خوابگاههای دانشجویی بود و 3 نفر از دانشجویان کشته شدند و متعاقب آن تجمعات دانشجویی صورت گرفت، یک گام جلوتر از نیروهای امنیتی و انتظامی حرکت کرد؛ به گونهای که هم تقاضا کرد تا «شورای هماهنگی استان فارس» جلسه فوقالعاده تشکیل دهد و هم در جریان بحث پیرامون چگونگی برخورد با تجمع دانشجویان گفت:
«خود بنده به پیشگیری بیشتر معتقد هستم... [و] فی المجلس... کتباً از معاون شهربانی استان درخواست نمود که اقدام لازم به عمل آورد.»[51]
با وجود اینکه فرهنگ مهر در جایگاه ریاست دانشگاه پهلوی سعی داشت تا چهرهای فرهنگی از خود نشان دهد و در نقل خاطرات خود نیز در چند نوبت به دخالت خود در رهایی دادن دانشجویان مبارز از دست ساواک اشاره نموده، مانند آنچه درباره احمد جلالی شاهرودی نقل میکند،[52] ولی در واقع به علت تعهدی که به دستگاه امنیتی شاه و وظیفهای که در تحکیم مبانی رژیم شاهنشاهی داشت، نه تنها برای خلاصی آنان از شر دستگاه جهنمی ساواک اقدامی نمیکرد، بلکه در پاسخ درخواست آنان میگفت: «دخالت در کار دستگاههای امنیتی و انتظامی از وظایف من نیست و در مورد تجدیدنظر نیز کاری از دستم برنمیآید.»؛[53] و حتی اعلامیههایی که هیچگونه صبغه امنیتی نداشت را نیز برای پیگیری موضوع به ساواک میفرستاد:
«دوست گرامی جناب آقای لحسائی رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس. به پیوست تعداد 25 برگ اعلامیه که از نمازخانه دانشکده ادبیات و علوم توسط یکی از نگهبانان آن دانشکده، جمع آوری گردیده است، لفاً ارسال میدارد.»
در ذیل این نامه نوشته شده:
«دستنوشتههای پیوست هیچ کدام مضره نبوده و اکثر آنها را شخصی به نام جمالی دانشجوی کشاورزی مینویسد که الان رفتارش تحت مراقبت قرار دارد.»[54]
یکی از مواردی که حکایت از ارتباط دیرینة فرهنگ مهر و یا حتی همکاری استراتژیک او با ساواک دارد، تماس و نامه نگاری میرتحسین بیگ، رهبر ایزدیهای عراق با ایشان است:
«آقای تحسین بیگ، رئیس کردهای یزیدی عراق است که نزدیک موصل اقامت دارند و هشت یا نه سال قبل، چند نفر از این کردها جزء معلمانی که از عراق به ایران آمدهاند از طریق آموزش و پرورش با بنده و انجمن زرتشتیان تماس گرفته و مدعی بودند که آنها هم از پیروان زرتشت هستند؛ البته ادعا کمی بیاساس مینمود ولی به هر حال وقتی اینجانب برای جلسه اپک در عراق بودم، آقای تحسین بیگ توسط جناب آقای عاملی سفیر وقت شاهنشاه آریامهر در بغداد، تقاضای ملاقات از بنده کرد که جریان در هر مورد به استحضار مقامات رسید. پس از قطع رابطه ایران و عراق، یک بار تحسین بیگ به ایران آمد و با اطلاع مقامات مرا ملاقات کرد و به انجمن زرتشتیان آمد و اظهار کرد که یزیدیها زرتشتی هستند و مایلند با زرتشتیان ایران و پارسیان هند رابطه داشته باشند. دیگر خبری از ایشان نداشتم تا در حدود ده ماه قبل که نامهای نوشته بود و تقاضا کرده بود که با ایشان مکاتبه کنم. نامه را حضور آن جناب دادم و کسب تکلیف نموده که چه کنم؟ حالا مجدداً نامهای توسط یکی از دانشجویان عراقی دانشگاه پهلوی برای من فرستاده که فتوستات کپی آن تقدیم است. تا آنجا که میدانم ایشان جزء یاران بارزانی بود و به احتمال قوی نمیتواند به عراق برگردد.
شاید تماس او با بنده بر مبنای ایجاد ارتباط مذهبی و یا به امید ایجاد وسایل نزدیکی به دولت ایران است که به هر حال بنده نمیدانم.
متمنی است ابلاغ فرمایند از لحاظ مصلحت کار، تکلیف بنده چه باید باشد؟ آیا نامه را بیجواب بگذارم؟ یا با اطلاع مقامات مملکتی، ارتباط را حفظ کنم؟»[55]
این همکاری در دی ماه 1357ش که محمدرضا پهلوی خود را برای فرار از کشور آماده کرده بود و محیط دانشگاه پهلوی و بیمارستانهای وابسته درگیر فعالیتهای انقلابی بود، به شرح زیر گزارش گردید:
«ضمن مذاکراتی که با آقای دکتر فرهنگ مهر که روز گذشته به تهران رفته به عمل آمد، قرار شد نامبرده روز جاری در زمینه مشکلات دانشگاه و بیمارستانهای وابسته با تیمسار ریاست ساواک مذاکره به عمل آورد.»[56]
یکی از مهمترین فصول زندگی دکتر فرهنگ مهر، فصل وابستگی او به بیگانگان است که ریشه در گذشته مذهبی او دارد. نگاه کوتاهی به دوران مشروطیت و چگونگیِ بر کشیده شدن رضاخان میرپنج و ایفای نقشی که اردشیر جی در این خصوص داشت و دوستی او با مهربان مهر[57] که در این موقع از کارگزاران مجلس شورای ملی بود، بیانگر این واقعیت است.
اردشیر جی، هم مخبر روزنامه تایمز لندن بود و هم نماینده پارسیان در ایران؛ و پسرش شاپورجی نیز که از دانش آموزان دبیرستان فیروز بهرام بود و بعداً به یکی از عوامل اصلی «سازمان اطلاعات و امنیت خارجی انگلیس» در ایران بدل شد،[58] از دوستان نزدیک فرهنگ مهر بود.[59] دوستی وی با شاپور ریپورتر به میزانی صمیمی بود که در جریان ترور حسنعلی منصور که دوست نزدیک مشترکشان بود، با صراحت از او پرسید: «منصور را شما کشتید؟» و در پاسخ شنید: «ما صبر میکنیم ببینیم اثر این ترور چیست. اگر مردم از کشتن منصور راضی بودند، میگوئیم بله، ما کشتیم.»[60] و همچنین در سفر سال 1357ش که برای شرکت در کنفرانس به آمریکا رفته بود، پس از این که از راه لندن به ایران بازگشت، به دیدار شاپور ریپورتر رفت و با او درباره مطالبی که در روزنامههای انگلیس درباره نقش وی در معاملات اسلحه و تانک چیفتن نوشته بود، صحبت کرد. شاپور جی در این دیدار به او گفت: «بیخیال باش» و پس از دو هفته به دیدار فرهنگ مهر آمد و روزنامهای را به او نشان داد که در آن نوشته بود:
«وزیر دفاع انگلستان به دادگاه نامه نوشته که هرچه سِر شاپور انجام داده، با اطلاع قبلی دولت سلطنتی انگلستان بوده است.»[61]
مجموعة این عوامل موجب شد تا فرهنگ مهر در ابتدای زندگی سیاسی خود، که از دوران دبیرستان آغاز شد، به سیاست لندن دل بسته و در جریان فعالیتهای خود به عنوان طرفدار سیاست انگلستان شناخته شود.[62]
سرنگونی و تبعید خفت بار رضاخان در شهریور 1320ش موجب شد تا فرهنگ مهر که در این موقع تازه دیپلم گرفته و منتظر ورود به دانشگاه بود، کمی نسبت به سیاست انگلیس دلسرد شود و پس از ورود به شغل دولتی نیز، مانند بسیاری دیگر از مردم ایران، اخبار رادیو آلمان را بر اخبار رادیو انگلیس مقدم بدارد:
«من خودم آنچه رادیو آلمان میگفت قبول میکردم و به آن چه رادیو انگلیس میگفت با تردید نگاه میکردم.»[63]
حضور فرهنگ مهر در اداره سیلو آن هم در موقعیتی بسیار حساس که گندم ایران توسط قوای متفقین به غارت برده میشد و مردم در تنگنای عجیبی گرفتار بودند، او را با چگونگیِ جاسوسی اقتصادی نیز آشنا کرد:
«بعد از آن که مهندس شدم و در سیلو کار گرفتم... مشاوری به نام روموند آمده بود سیلو... آقای روموند آمریکائی... هنوز هم باورم این است که او آمده بود تا اطلاعات داشته باشد درباره این که موجودی گندم ایران و میزان برداشتش چقدر است.»[64]
شاید تأکید فرهنگ مهر بر آمریکایی بودن روموند در نقل این خاطره را بتوان دلیل دیگری بر وابستگی او به انگلیس در این موقعیت دانست؛ که البته همکاری تنگاتنگ او در این زمان با نعمتالله علائی که از اعضای تشکیلات بهائیت بود نیز مؤید این مطلب است:
«کمی که گذشت، به علائی گفتم این روموند با من بد است برای آن که پا توی کفشش میکنم، اما بر عکس با رئیس سابقم خوب بود. گفت تکلیف او را هم معین میکنم. میفرستم برود اداره غله. ما به او احتیاج نداریم.»[65]
با وجود این که فرهنگ مهر مهندس ماشین و کارمند اداره سیلو بود، در صحنه سیاسی کشور نیز حضوری فعال داشت که بخشی از آن، نوشتن مقاله برای روزنامه کنجکاو بود.
چگونگیِ رفتن او به انگلیس نیز در شرایطی که به طور آشکار و پنهان، مقدمات کودتا علیه دولت دکتر محمد مصدق در حال طراحی بود، محل ابهام است. وی در جایی میگوید:
«چون در مدرسه انگلیسی درس خوانده بودم، میخواستم بروم انگلستان...، ویزا هم نمیدادند. دو سالی صبر کردم و بعد در مدرسه عالی اقتصاد در دانشگاه لندن ثبت نام کردم. قبولی ام را فرستادند. آن قبولی را به سفارت نشان دادم و به هر حال ویزا گرفتم و رفتم انگلستان»[66]
و در جایی دیگر میگوید:
«وقتی میخواستم به فرنگ بروم، منتظر خدمت شدم... با خودم گفتم میروم سه سال درباره گندم و این چیزها مطالعه کنم. بعد از سه سال نوشتم که من در اینجا وارد دانشگاه شدهام و میخواهم این حقوق منتظر خدمتیام تمدید بشود.»[67]
به هرحال دکتر فرهنگ مهر پیش از کودتای 28 مرداد سال 1332ش به انگلیس رفت و در خانوادهای انگلیسی که دامادشان از کارمندان وزارت خارجه انگلیس بود، سکنی گرفت:
«خانوادهای که با آنها زندگی میکردم، دامادی داشتند که در وزارت خارجه کار میکرد... روزهای شنبه مرتب میرفت فوتبال تماشا میکرد. چون فوتبال دوست داشتم، من را هم با خودش میبرد. در راه برگشتن هم حتماً باید آبجو میخوردیم. سه نفر بودیم؛ او، رفیق انگلیسیاش و من.»[68]
فرهنگ مهر پس از پایان تحصیلات خود در انگلستان، در سال 1337ش به ایران بازگشت و ضمن اشتغال در شرکت نفت، به علت دوستی دیرینه و تنگاتنگی که با حسنعلی منصور داشت، در گروه دیگر دوستان او قرار گرفت و وارد دیوانسالاری رژیم شاهنشاهی شد و البته مانند بسیاری دیگر از دوستان سیاسی خود، بهرغم اینکه «هیچ وقت برای رفتن به لندن مشکلی» نداشت و با امثال آنتونی پارسونز رفاقت صمیمی داشت،[69] به سمت و سوی آمریکاییها چرخش کرد.
از نکات عجیب در زندگی سیاسی دکتر فرهنگ مهر که پس از ورود به ایران همواره در مصدر امور اقتصادی مرتبط با قراردادهای خارجی بود، اشاره به تحصیل در آمریکا و انتخاب خود برای عضویت در سازمان سیا میباشد:
«در آمریکا که بودم، استاد دانشگاه ما آخر هر سال تحصیلی میآمد به من میگفت فلانی، از طرف سیای ای آمده. میآید شما را هم میبیند. میخواهد با شما مصاحبه کند و از میان دانشجویان خیلی خوبی که مشروب نمیخورند و دروغ نمیگویند و ویژگیهای منفی ندارند، برای سیای ای نیرو انتخاب کند»[70]
و این در حالی است که وی هرگز برای ادامه تحصیل به آمریکا نرفت، مگر سفری دو ماهه در نیمه دوم سال 1344ش با عنوان «طرح رهبران بزرگ آیزنهاور»، که به دعوت و خرج آمریکا صورت گرفت:
«وقتی در وزارت دارائی بودم، دعوت شدم به شرکت در طرح رهبران بزرگ آیزنهاور. آمریکا به عدهای از رهبران کشورها که دعوتشان کرده بود، پول میداد تا بروند آمریکا را مطالعه کنند و ببینند و بشناسند. مدت این طرح دو ماه بود. پول همه مهمانها را آمریکائیها میدادند، پول تو جیبی هم به آنها میدادند. برنامه فوقالعاده خوبی بود.»[71]
شاید در همین سفر آموزشی توجیهی بوده که به او پیشنهاد عضویت در سازمان سیا داده شده و ایشان در نقل خاطرات خود آن را به استاد دانشگاه محل تحصیل در آمریکا! ارتباط داده است.
فرهنگ مهر به علت مشاغل حساس در شرکت نفت و وزارت دارائی، با اعضای سفارت آمریکا در ایران اعم از سفیر،[72] وزیر مختار،[73] گراتیان یاتسویچ (مأمور سازمان سیا در ایران)،[74] ارتباط و دوستی داشت. نشانه این دوستیها در جریان اعطای «دکترای افتخاری دانشگاه پنسیلوانیا» به وی، در سخنان «پروفسور مارتین مایرسون رئیس دانشگاه پنسیلوانیا» به خوبی مشهود است:
«دکتر فرهنگ مهر در مشاغل معاونت نخستوزیر، معاون کل وزارت دارایی، مدیرکل اقتصادی، مدیرکل نفت و روابط خارجی و به عنوان نماینده ایران در هیئت عامل سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اپک)، زندگی، مهارت، دانش بیکران و تجربه خود را در راه حل مشکلات عمومی به کار برده است... ولی به نظر من که سالهاست از نزدیک ایشان را میشناسم، آنچه که بیش از هر چیز الهامبخش فرهنگ مهر در خدمات اجتماعی بوده است، عشق و توجه او به مسائل انسانی است که از منبع معتقدات او به مذهب زرتشتی است. فرهنگ مهر معرف جماعتی است که وارث فرهنگ قدیم ایران و پیرو مذهب زرتشتی هستند.»[75]
سخن پروفسور مارتین مایرسون کاملاً منطبق با واقع بود؛ فرهنگ مهر نه تنها سعی کرد تا دانشگاه پهلوی را به شعبهای از دانشگاه هاروارد تبدیل کند، که مانند یک شهروند آمریکایی، برای تقویت و تثبیت موقعیت آمریکا در منطقه فعالیت داشت؛ نمونة آن طرحی است که در بهار سال 1357ش، برای آن برنامهریزی کرده بود:
«به مناسبت استقلال آمریکا طرحی درست کرده بودیم که دولت برای مطالعات آمریکائی در سطوح مختلف، ادبیات و تئاتر و فنون و طب و از این حرفها، یک میلیون تومان داده بود و قرار بود سفیر آمریکا بیاید این طرح را افتتاح کند.»[76]
و نمونة دیگر این رابطة مستحکم، نقل قول ایشان در جریان مسافرت وی به آمریکا برای عمل جراحی در سال 1357ش است:
«وقتی برای عمل جراحی گردنم به آمریکا رفتم، خیلی از سیاستمداران آمریکائی که در ایران بودند و خیلی از اساتیدی که من را میشناختند، به دیدنم میآمدند.»[77]
«سفرای سابق آمریکا در ایران، مستشاران، عدهای از استادان که من را میشناختند و عدهای از روزنامهنویسهائی که من را میشناختند... با آنها که صحبت میکردم، از وضع ایران میپرسیدند.»[78]
دکتر فرهنگ مهر، بهرغم این که اینگونه مورد اعتماد آمریکاییها واقع شده و با آنان ارتباط داشت، از لندن نیز که برخی از اقوام او در آنجا ساکن بودند[79] غافل نبود، تا جایی که با موافقت محمدرضا پهلوی برای تفریح و گردش به انگلیس میرفت[80] و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز که با ترفندهایی خاص از کشور خارج شد، که چگونگی آن در جای خود آمده است، زمانی که تصمیم گرفت تا از فرانسه به لندن برود، به راحتی با آنتونی پارسونز تماس گرفت و راهی لندن شد:
«در فرانسه که بودم، اول میخواستم بروم لندن... من هیچ وقت برای رفتن به لندن مشکلی نداشتم؛ آنقدر زیاد رفته بودم و این قدر همه من را میشناسند. به کنسولگری رفتم و ویزا خواستم. مسئول صدور ویزا گفت متأسفم اول باید از لندن بپرسم. گفتم فلانی، فلانی، فلانی، سفیرهای سابق انگلیس در ایران، پارسونز، دنیس رایت، همه آنها من را میشناسند... ناچار شدم خودم به آنتونی پارسونز تلفن کنم و بگویم من اینجا هستم و اینها. گفت همین امروز میگویم ویزایت را بدهند و به تو تلفن خواهم کرد. دو ساعت بعد به من تلفن کردند که ویزای شما حاضر است.»[81]
تاریخچه فعالیت فراماسونری در ایران چندان روشن نیست. از فراموشخانة میرزا ملکم خان گرفته تا جامع آدمیت که همان فراموشخانه ملکم خان بود؛ و انجمن آدمیت که تحت تأثیر آن و توسط عباسقلی خان قزوینی معروف به آدمیت، در آستانه مشروطیت راهاندازی شد و در نهایت پیدایش لژ بیداری ایرانیان که اردشیر جی نیز یکی از گردانندگان آن بود، همه در پی تبلیغ افکار سیاسی و اجتماعی جدید و نوسازی و دگرگونیهای اجتماعی به سبک و شیوه غرب و به نوعی برچیدن بساط اسلام در ایران بودند.[82]
تأسیس لژ پهلوی در بحبوحة جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت و نخستوزیری دولت دکتر محمد مصدق که یکی از تشکیلدهندگان آن ارنست پرون بود، آغازی بر توسعه و فعالیت رسمی جریان فراماسونری همراه با تأسیس شعبههای مختلف در برخی از شهرستانها بود.
فعالیت لژ پهلوی حدود 5 سال ادامه یافت و پس از این که مذاکرات اعضای آن با رهبران لژ گرانداوریان فرانسه درباره الحاق به آن لژ با شکست روبهرو شد، لژ پهلوی منحل و در سال 1334ش لژ مولوی تحت رهبری لژ بزرگ ملی فرانسه (گراند ناسیونال دوفرانس)، تأسیس شد[83] تا تکنوکراتهایی که قرار بود در دیوان سالاری رژیم پهلوی مصدر امور شوند، مانند حسنعلی منصور،[84] در کنار اعضای قدیمی فرماسونری، در یک لژ به فعالیت مشغول شوند.
در همین ایام بود که دکتر فرهنگ مهر نیز پس از اقامتی 5 ساله در لندن، به ایران بازگشت و به علت دوستی و ارتباط صمیمانهای که با حسنعلی منصور داشت، به لژ مولوی پیوست،[85] لژی که در وسطِ مدالِ آن، که اعضاء همیشه آن را به خود آویزان میکردند، نوشته شده بود:
«با اندیشه نیک، در راه روشن و راست. نشان روی آن از تعالیم زرتشت در خصوص جنگ دائمی میان نور و تاریکی و میان خوبی و بدی گرفته شده است.»[86]
لژهایی دیگری که دکتر فرهنگ مهر به تبعیت از آداب ماسونی، از مؤسسین و یا از اعضای آن بود و اسناد آن در سوابق وی موجود میباشد، به این شرح است:
الف. لژ کاوه
لژ کاوه در سال 1348ش در زمانی که فرهنگ مهر ریاست شرکت بیمه ایران را به عهده داشت، تأسیس شد و با شماره 29 در دفتر لژ بزرگ ایران به ثبت رسید.[87] وی یکی از اعضای مؤسس لژ کاوه بود که در اولین جلسه آن نیز در کرسی استاد ارجمند جای گرفت:
«جلسه تأسیس و تقدیس لژ کاوه و استقرار برادر دکتر فرهنگ مهر در کرسی استاد ارجمند روز یکشنبه 17 اسفندماه 1348 ساعت 6 بعدازظهر انجام خواهد شد.»[88]
در یکی از اسناد این لژ آمده است:
«داوطلب ورود، ضمن سوگند خود اجازه میدهد که اگر رموز و اسرار را فاش کرد، گلویش بریده شود و زبانش از حلقوم به درآید و جسدش در کنار دریا طوری دفن شود که با امواج دریا روزی دو بار جابجا شود.»[89]
کلوپ روتاری تشکیلاتی بود که تحت پوشش امور خیریه، توسط فراماسونهای آمریکایی در سال 1905م در شیکاگو تأسیس شد و در دهة 1330ش که قدرت و تسلط در ایران به نفع آمریکاییها تغییر کرد، پای آن به ایران نیز باز شد و دکتر جهانشاه صالح که از مرتبطین با سازمان سیا بود، در سال 1335ش به عنوان اولین رئیس آن انتخاب شد.
از چگونگی عضویت دکتر فرهنگ مهر در کلوپ روتاری اطلاعی در دست نیست، جز این که در خرداد ماه سال 1349ش، از او تقاضای تکمیل فرمی برای درج در «راهنمای اسامی اعضاء کلوپ روتاری تهران» شده، که فرهنگ مهر در ذیل آن خطاب به محمد مهتدی که دبیر کلوپ روتاری تهران بوده، نوشته است: «قربانِ محمد مهتدی روتارین عزیز. با عرض ارادت فرهنگ مهر 9 /3 /49»[90] و در مهر ماه سال 1352ش نیز در جلسه کلوپ روتاری شیراز که در هتل کوروش تشکیل شده بود، فرهنگ مهر یکی از سخنرانان بود که درباره آموزش عالی سخنرانی کرد. در ذیل سند برپایی این جلسه نوشتهاند: «اکثر اعضاء کلوپ روتاری عضو تشکیلات فراماسونی میباشند.»[91]
ج. لژ فروغی
لژ فروغی یکی از لژهای قدیمی بود که در سال 1339ش تأسیس شد و به احترام محمدعلی فروغی که هم از فراماسونرهای قدیمی و هم از تجدید کنندگان فراماسونری در ایران بود، به این نام معرفی شد.
امیرعباس هویدا یکی از اعضای اولیه این لژ بود و مراسم عضویت فرهنگ مهر در این لژ نیز در مهرماه سال 1349ش برگزار شد که یکی از سخنرانان این مراسم، دکتر جواد صدر بود که «راجع به هدف ماسونی» صحبت کرد.[92]
د. لژ کرمان
لژ کرمان وابسته به لژ اعظم اسکاتلند بود که تأسیس آن در جلسه 19 سپتامبر سال 1968 م [1347ش] به تصویب رسید. مراسم عضویت فرهنگ مهر در این لژ در جلسه مورخه «11 فروردین ماه 52 در محل انجمن رازی» برگزار شد[93] و این در حالی است که دو سال پیش از آن، همزمان با انتصاب وی به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز در شهریور ماه سال 1350ش، محمدعلی احمدی که رئیس لژ مذکور بود، از فرهنگ مهر برای شرکت در جلسه لژ کرمان دعوت کرده بود.[94]
ﻫ. لژ بزرگ ایران
ایجاد اتحاد و اتفاق بین لژهای مختلفی که در ایران به فعالیت مشغول بودند، با هدف تحرکبخشی بیشتر به اقدامات ماسونی در ایران، نیازمند موافقت لژهای بزرگ اسکاتلند، فرانسه و آلمان بود. پس از هماهنگیهایی که صورت گرفت، قرار شد نمایندگانی از گراند لژهای آلمان، اسکاتلند و فرانسه به ایران بیایند و طی مراسمی خاص لژ بزرگ ایران تأسیس شود. این مراسم در روز دهم اسفند ماه سال 1347ش با حضور 11 نماینده لژ اعظم اسکاتلند که تابعیت دو نفر آنان اسکاتلندی، تابعیت 4 نفر انگلیسی، تابعیت 4 نفر فرانسوی و تابعیت 1 نفر آلمانی بود، برگزار شد.[95]
در رابطه با نقش دکتر فرهنگ مهر در ایجاد لژ بزرگ ایران، اطلاعی در دست نیست جز این که از او به دفعات برای شرکت در جلسات لژ بزرگ ایران دعوت شده است.[96]
و. لژ پاسارگارد
لژ پاسارگارد در سال 1351ش در شیراز تأسیس شد. هدف از تأسیس این لژ، جذب اعضای قدیمی اعضای فرماسونری لژهای حافظ، شیراز و سعدی بود تا زمینه حضور آنان را در لژ بزرگ ایران فراهم کند. فرهنگ مهر در اردیبهشت ماه سال 1353ش، استاد ارجمند لژ انگلیسی زبان پاسارگارد معرفی شده است.[97]
ز. لژ پرسپولیس
از زمان و چگونگی تشکیل لژ پرسپولیس اطلاعی در دست نیست، جز این که در اردیبهشت ماه سال 1353ش مراسم استقرار استاد ارجمند آن برگزار شده و در تیر ماه همین سال نیز فرهنگ مهر به عنوان یکی از اعضای لژ انگلیسی زبان پرسپولیس معرفی گردیده[98] که این عضویت در خرداد ماه سال 1355ش هم مورد تأکید قرار گرفته است.[99]
ح. لژ شیراز
لژ شیراز یکی از شعبههای لژ روشنایی است که علت تأسیس آن به اختلاف نظر میان اساتید دانشگاه شیراز در سال 1338ش و همچنین برملا شدن برخی از اسرار فراماسونری لژ حافظ نسبت داده شده؛ و این در حالی است که از تاریخ تأسیس لژ شیراز در اسناد فراماسونری اطلاعی در دست نیست و این بی اطلاعی درباره چگونگی عضویت فرهنگ مهر در این لژ نیز وجود دارد و در تنها سند موجود در این رابطه، به شرکت وی در «جلسه عادی لژ شیراز» در روز هفدهم خرداد ماه سال 1356ش اشاره شده است.[100]
شورای عالی درجه سی و سوم و آخرین درجه آئین اسکاتی کهن و پذیرفته شده، عالیترین سازمان فراماسونری در ایران بود که تحت نظر سازمانی به همین نام در فرانسه قرار داشت. این شورا که دارای اعضای چهارده گانه معرفی شده، برای چگونگی ارتقای فراماسونها دارای کارگاههای هفتگانهای بود که هر یک از این کارگاهها، ارتقای برخی از درجات ماسونی را به عهده داشت. در این سازماندهی، سیر درجات 4 تا 14 ماسونی در اختیار لژ جویندگان کمال قرار داشت.[101]
در آذر ماه سال 1356ش مسعود هدایت که در سازمان فراماسونری دارای درجه سی و سوم و رئیس انجمن سران کارگاهها بود، در نامهای به علیاصغر سلسبیلی، ضمن این که فرهنگ مهر را از اعضای انجمن سران کارگاهها معرفی کرد، «اقدام برای سیر درجه چهارم» او را بلامانع اعلام نمود.[102]
بر اساس این دستور، علی اصغر سلسبیلی که بزرگ دبیر کارگاه اندیشه لژ جویندگان کمال اندیشه بود، در جلسهای که در تاریخ 23 آذر ماه تشکیل شد، مراسم سیر پایه چهارم «دکتر فرهنگ مهر. مهندس محسن معارفی. ابراهیم تاجبخش و علیاصغر فامیلی» را برگزار کرد.[103]
سیر به درجه چهارم، تابع قواعد و مقرراتی بود، از جمله این که هیچ کس نمیتواند به این درجه ارتقاء یابد، مگر این که « استاد ماسون هموند یک لژ رمزی منظم باشد» و متعهد شود که «از بحثهای سیاسی و مذهبی در کارگاههای تابع شورایعالی ایران» خودداری نماید، به «قانونهای بنیادی طریقت و بزرگ قانون اساسی آئین 1786» احترام بگذارد و از «شورایعالی ایران و سران طریقت» فرمانبرداری کامل داشته باشد؛ که فرهنگ مهر در ذیل آن نوشت:
«من فرهنگ مهر امضاء کننده زیر، همه تعهدات بالا را بدون هیچگونه شرط میپذیرم.»[104]
پس از طی این مراحل، «دیپلم درجه چهارم» به او داده شد که در آن آمده است:
«ما بزرگ فرمانروای با اختیار بسیار توانا با همکاری جانشین با اختیار و توانای بزرگ فرمانروا و بزرگ بازرسان کل با اختیار درجه سی و سوم و آخرین درجه آئین اسکاتی کهن و پذیرفته شده که شورای عالی ایران را تشکیل میدهند و سران و پشتیبانان و نگهدارندگان حقیقی طریقت هستند، برادر بسیار گرامی خود فرهنگ مهر را به درجه استاد رازمند که درجه چهارم آئین ما است ارتقاء دادهایم و برای این که این برادر از امتیازات حقوق و افتخارات این درجه برخوردار باشد و مطابق قانونهای اساسی و آئین نامههای عمومی و اختصاصی طریقت ما کار کند و در همه جا دارنده این درجه شناخته شود ما این دیپلم را که چنان که باید گواهی و امضاء شده و به مهر و تمبر شورای عالی ما آراسته شده به او دادهایم تا نشان دهنده درجه او باشد و نشان دهد که در دفتر ویژه ما نام او به شماره 192 ثبت شده است.
ما از همه فراماسونهای منظم و کارگاههای طریقت خود میخواهیم و دستور میدهیم، ما از همه ماسونها و سازمانهای منظم به نام همکاری و همگامی در راه تکلیف و به نام دوستی و نیکخواهی که همه ما را پیوند میدهد و یگانه میکند دعوت میکنیم که او را دارنده این درجه بشناسند و هرگونه حق و تکلیف را که طریقت معین کرده است نسبت به او انجام دهند.»[105]
حدود یک سال پس از این ارتقای درجه و حدود 45 روز پس از کشتار بیرحمانه مردم در میدان ژاله تهران در روز هفدهم شهریور ماه سال 1357ش، به امیرمهدی خواجوی که «استاد سه بار نیرومند کارگاه عطار نیشابوری» بود، دستور داده شد تا در «جلسه 3 آبان ماه 1357»، دکتر فرهنگ مهر، همراه با «مسعود قراجه داغی. بهمن هدایت. کاظم قائمیان و فضلالله معتمدی»، به «درجة دوازدهم سیر داده شوند.»[106]
مراحل این سیر نیز، در جلسهای که در ساعت 5 /3 بعداز ظهر روز چهارشنبه سوم آبان 1357ش در لژ جویندگان کمال اندیشه تشکیل شد، برگزار گردید.[107]
الف. زرتشتیگری
به دنیا آمدن فرهنگ مهر در خانوادهای زرتشتی در تهران، که پدرش در راستای سازماندهی زرتشتیان فعالیت داشت، او را با مسائل مختلفی که در طول تاریخ دامنگیر جامعه زرتشتیان بوده، آشنا کرد.
پس از بازگشت فرهنگ مهر از انگلیس، جایگاهی که بهائیها در حکومت پهلوی داشتند از یک سو و موقعیت دوست دیرینه وی حسنعلی منصور که با تشکیل کانون مترقی مترصد نخستوزیری بود، راه را برای ترقیهای او باز کرد. در این زمان، بهائیان به دلیل نفرتی که از آنان در جامعه وجود داشت، دستور داشتند تا در فرمهای اداری، در مقابل گزینه مذهب، خود را مسلمان معرفی کنند و این ترفندی بود که امیرعباس هویدا در زمانی که حسنعلی منصور فرهنگ مهر را کاندیدای وزارت دارائی کرده بود به وی نیز پیشنهاد داد که البته وی معتقد است که در پاسخ هویدا گفته: «من این کار را نمیکنم.»؛[108] ولی جالب این است که در یکی از فرمهای بیوگرافی وی که به نظر میرسد مربوط به همین ایام باشد، در مقابلِ پرسشِ «دارای چه مذهبی است و آیا در مذهب خود تعصب خاصی دارد یا خیر»، نوشته شده: «مسلمان شیعه اثنی عشری»[109]
پس از این که انتصاب فرهنگ مهر به وزارت دارائی منتفی شد، در دی ماه سال 1344ش انجمن زرتشتیان برای او «کارت شناسایی ویژه افراد زرتشتی» صادر کرد[110] و یک سال پس از آن نیز به عضویت «هیئت مدیره انجمن زرتشتیان تهران» انتخاب شد،[111] سپس به «بخش تشریفات ساواک» معرفی گردید تا از این به بعد به عنوان یکی از «رهبران و شخصیتهای اقلیتهای مذهبی... در اعیاد رسمی به حضور شاهنشاه آریامهر شرفیاب» شود.[112]
مذهب در نزد فرهنگ مهر مسئلهای حاشیهای و ابزاری بود. او نیز مانند امیرعباس هویدا نه بهائی و نه مسلمان و نه زرتشتی، بلکه فراماسونری بود که در جایگاهی ورای مسائل مذهبی قرار داشت و باورهای او همان باورهایی بود که امیرعباس هویدا نیز از آن پیروی میکرد.
همین بیباوری موجب شده بود تا در مراودات و گفتوگوهای خود، زمانی که طرف او مسلمان بود، از اصطلاحات اسلامی استفاده کند و در جایی دیگر، بهائیان مورد احترام و تعریف و تمجید او باشند و در جایی دیگر هم برای این که خود را فردی آزاد از قیود! نشان دهد، نحوه مشروب خواری خود با این و آن را با آب و تاب مطرح نماید.[113]
نمونهای از اصطلاحات اسلامی که وی در نقل خاطرات خود مورد استفاده قرار داده، به این شرح است:
«الصّبر مفتاح الفرج»[114]
«لا لحبّ علی بل لبغض معاویه»[115]
«النّاس حریصٌ علی مامنع»[116]
فرهنگ مهر از زمان حضور در دولت حسنعلی منصور، در کمیته جشنهای شاهنشاهی شرکت داشت و پا به پای دیگر افرادی که در این راستا به فعالیت مشغول بودند، فعالیت کرد تا حرکت محمدرضا پهلوی را در مسیر مخالفت با مبانی دین اسلام سرعت دهد. یکی از جمله اقدامات او، که در تیر ماه سال 1349ش صورت گرفت، تشکیل کمیسیونی به «منظور تجلیل از جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی» در انجمن زرتشتیان بود.[117]
تحلیل فرهنگ مهر از برپایی جشنهای 2500 ساله که به آن رنگ و بوی وطن پرستی نیز میدهد و در جریان برپایی آن محمدرضا پهلوی را متقاعد کرد تا یکی از چهار روحانی زرتشتی هند را به عنوان نماینده زرتشتیان برای حضور در آن جشن دعوت کند،[118] از این قرار است:
«متأسفانه ما تاریخمان را مدام تقسیم میکنیم، تاریخ قبل از اسلام و بعد از اسلام؛ یعنی چه؟... ما یک تاریخ بیشتر نداریم. بعد از اسلام دنباله پیش از اسلام است، با وجود برشی که از لحاظ دینی و فرهنگی و اینها پیش آمد. من معتقدم اصولاً تاریخ مذهبی برای امور مذهبی خوب است. برای امور ملی باید تاریخی را در نظر گرفت که ملت ایران تشکیل شد.»[119]
فرهنگ مهر به عنوان رئیس انجمن زرتشتیان تهران از هر فرصتی برای تبلیغ زرتشتیگری بهره میگرفت تا جایی که حتی در برخی از مکاتبات خود عبارات دعاگونهای مانند: «دیرزیوید و برکامه زیوید» را که در بین زرتشتیان رواج داشت، مورد استفاده قرار میداد[120] و در زمانی هم که در جایگاه ریاست دانشگاه پهلوی شیراز قرار داشت، از موقعیت خود استفاده کرد و «کتاب Ancient Iran and Zoroastrianism in festschriften تألیف ویلارد گوردون اوگستوبی»، که درباره «فرهنگ ایران باستان و ارتباط آن با مذهب زرتشت» بود را ترجمه و برای محمدرضا پهلوی ارسال کرد.[121]
به دلیل اینگونه تلاشهای سازمان یافته بود که پروفسور مارتین مایرسون در «مراسم اعطای دکترای افتخاری دانشگاه پنسیلوانیا» به او در سال 1355ش گفت:
«به نظر من که سالهاست از نزدیک ایشان را میشناسم، آنچه که بیش از هر چیز الهامبخش فرهنگ مهر در خدمات اجتماعی بوده است، عشق و توجه او به مسائل انسانی است که از منبع معتقدات او به مذهب زرتشتی است. فرهنگ مهر معرف جماعتی است که وارث فرهنگ قدیم ایران و پیرو مذهب زرتشتی هستند.»[122]
خدمات اجتماعی مورد اشاره در سخنان پرفسور مارتین مایرسون همان اقداماتی بود که دکتر فرهنگ مهر از زمان حضور در دیوان سالاری رژیم شاهنشاهی پهلوی در مسیر انجام آن گام برداشت و زمانی هم که رئیس دانشگاه پهلوی شد، در راستای تربیت نیروهای غربگرا تلاش کرد. نمونة کوچکی از این خدمات، اجباری کردن آموزش شنا برای دانشجویان در شورای دانشگاه پهلوی تحت عنوان «دو واحد درسی» بود، تا دختران و پسران را به بهانه آموزش شنا و گذراندن واحد درسی اجباری به استخرهای مختلط بکشاند که این موضوع با اعتراض دانشجویان مسلمان مواجه شد.
ریاست انجمن زرتشتیان تهران، موجب شده بود تا فرهنگ مهر که اینک در رژیم شاهنشاه با اعضای تشکیلات بهائیت روابطی ناگسستنی داشت، به همراه برخی دیگر از زرتشتیان به تغییر در برخی از باورهای دین زرتشت، با عنوان«نوسازی جامعه زرتشتی»[123] و مخالفت با «خرافات»[124] نیز فکر کند؛ از این رو در سخنرانیهائی خود در «سومین کنگره زرتشتیان» که گویا در دیماه سال 1355ش با پیام محمدرضا پهلوی به کنگره در 16 دی ماه آغاز شد و «معاون رئیسجمهور هند» رئیس و فرهنگ مهر نایب رئیس آن بود و مدعوین نیز «دستوران ارجمند و موبدان» و تعدادی از زرتشتیان بودند، به مواردی از این دست اشاره کرد:
16 دی. «ما به خوبی میدانیم که تعلیمات اشوزرتشت احتیاجات امروزی ما را با همان قدرت و کمالی که بیش از سه هزار سال پیش مرتفع میکرد، پاسخگوست... موضوعهایی که در دستور کنگره قرار دارد و برای ما حائز اهمیت زیادی است، یکی از موضوعات در دستور مشکلات طبقه موبد و روحانی زرتشتی است. تعلیمات آنها، وضع اقتصادی آنها، آینده آنها برای این که بتوانند در آینده نیز، مانند گذشته رسالت معنوی خود را با فراغ بال انجام دهند و بتوانند مانند گذشته از تعلیمات عام مذهبی برخوردار شوند، مخصوصاً با توجه به اجتماعات کوچک زرتشتی که در شهرهای اروپا و آمریکا وجود دارد، مسئله چگونگی انجام آئینهای مذهبی حائز اهمیت است. در این مورد خود من نظراتی دارم که در جلسات ارائه خواهم کرد.»[125]
18 دی. «نخست باید منظور خود را از نوسازی جامعه زرتشتی روشن کنم تا اشتباهی روی ندهد... منظور من از نوآوری و یا نو کردن جامعه زرتشتی، محدود به دو چیز است: اول تجدید نظر در بعضی از رسوم مذهبی آنگونه که امروز عمل میشود و دوم تجدید نظر در بعضی از تفسیرهای نادرستی که از بعضی از اصول مذهب زرتشتی شده است.
در مورد تجدید نظر در بعضی از رسوم مذهبی... ترک همه رسوم و تشریفات، به گمان من باعث انجماد و خشکی مذهب میشود. بنابر این منظورم فقط حذف آن دسته از رسوم مذهبی است که طبیعتشان با طبیعت مذهب زرتشت سازگاری ندارد.
همچنین در مورد تجدید نظر در تفسیرهای ناصحیحی که از بعضی از اصول مذهب زرتشتی شده است، معتقدم باید بررسی مجددی بشود... هیچ چیزی را تعبدی نباید پذیرفت. هر چیز که با خرد مقدس ناسازگار باشد، جزء اصول مذهب زرتشتی نیست... »[126]
در اردیبهشت ماه سال 1356ش، فرهنگ مهر در نامهای به انجمن زرتشتیان تهران ضمن این که رونوشت نامه دفتر مخصوص شاهنشاهی درباره اراضی تهران پارس را برای آنان ارسال کرد، نوشت:
«اینجانب چند ماه است که از انجمن زرتشتیان کنارهگیری کرده و سمتی ندارم... [و] مطلقاً حاضر به تغییر تصمیم خودم در مورد کنارهگیری از کارهای انجمن نیستم.»[127]
از علت و یا علل کنارهگیری وی از انجمن زرتشتیان تهران هیچگونه اطلاعی در سوابق موجود نیست و ایشان نیز در نقل خاطرات خود، حرفی از آن به میان نیاورده است ولی شاید این مسئله ارتباط مستقیم با نظریه «نوسازی جامعه زرتشتی» او داشته باشد. به نظر میرسد همین مسئله است که او را پس از پیروزی انقلاب اسلامی و فرار از کشور و اقامت در آمریکا به نوشتن کتاب «دیدی نو از دینی کهن» وادار کرد.
به هر حال بهرغم این که وی در نامه خود نوشته بود، «مطلقاً حاضر به تغییر تصمیم خود نیستم» ولی به هر دلیلی که بود، نتوانست بر این تصمیم خود استوار باشد و طبق معمول سنوات قبل، تبریکات مناسبتهای درباری را با امضای «رئیس انجمن زرتشتیان تهران» آغاز کرد[128] و با همین عنوان نیز به مراسم درباری دعوت شد:
«رئیس کل تشریفات شاهنشاهی به اطلاع جناب آقای دکتر فرهنگ مهر رئیس انجمن زرتشتیان تهران میرساند به مناسبت عید نوروز باستانی ساعت 45/ 10 صبح روز سه شنبه اول فروردین ماه 2537 برای شرفیابی به پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانوی ایران وقت تعیین گردیده است. خواهشمند است نیمساعت قبل از وقت مقرر در کاخ گلستان حضور بهم رسانند.»[129]
در دی ماه سال 1357ش که آخرین ماه عمر رژیم شاهنشاهی بود و محمدرضا پهلوی آمادة فرار از کشور شده و از طرف او با فرهنگ مهر نیز تماس گرفته و اجازه خروج از کشور به وی داده بودند، او در نامهای به تاریخ چهارم دی ماه خطاب به انجمن زرتشتیان، بهرغم این که برای بار دیگر به عنوان رئیس انجمن انتخاب شده بود، به «دلائل صحی، گرفتاریهای شغلی و دوری از تهران» از این سمت استعفاء داد:
«با سپاس بی پایان از همکیشان و تعظیم در برابر یک یک آنها برای اعتمادی که مجدداً به اینجانب ابراز و قدردانی که از خدمات ناقابل گذشتهام نمودهاند، بدینوسیله از قبول عضویت انجمن گردش 31 پوزش میخواهم.»[130]
پس از استعفای وی از ریاست انجمن، برادرش بوذرجمهر مهر جایگزین او شد و چند روزی پس از این انتصاب، انقلاب اسلامی در روز بیست و دوم بهمن ماه سال 1357ش به پیروزی رسید.
چند ماهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اعلامیههایی با امضای «سازمان زرتشتیان تهران» و با عناوین «کارگردانان انجمن را بشناسید» ؛ «نامه سرگشاده به زرتشتیان پاکنهاد» و «چه کسی مقصر میباشد؟ کارگردانان آلوده انجمن یا جوانان و دانشجویان روشنفکر زرتشتی؟» منتشر گردید که در آن پرده از چگونگی برخی مناسبات حاکم بر انجمن زرتشتیان برداشته شد:
«آقای رئیس [بوذرجمهر مهر] در نیم دورۀ مجلس فرمایشی ماقبل، با زد و بند برادرش [فرهنگ مهر] و آستان بوسی هویدای معدوم، توانست در کنار سایر اراذل و اوباش که مانند خودش آلوده بودند، به مجلس فرمایشی راه یابد و در دوره منحله قبل هم، وکیل رستاخیزی بود که کیفیت آن نیز بر همگان روشن میباشد... جماعت به درستی میداند که پایههای اورنگ! شما را افراد نابکاری نگاه داشتهاند و آنها نیز مانند شما در نزد مردم محکوم میباشند. شما آن هنگام که کانون رستاخیزی را در سازمان به اصطلاح جوانان تشکیل دادید، مزورانه افرادی را به معاونت و دبیری کانون... تحت ریاست خود برگزیدید و اینک آنان مجبور به اطاعت از شما میباشند و یکی از آنان سمت نایب رئیسی را حفظ کرده و نمیتواند از زیر یوغ شما رهایی یابد... شما در گذشته با ادعای این که با داشتن روابط با مقامات متکی به دربار، حافظ منافع جماعت میباشید، اگرچه مردم دیدند که در مورد اراضی قصر فیروزه برعکس منافع جماعت عمل کردید، ولی حال که به هیچ وجه نه تنها وجهای نداشته و بودنتان در انجمن دهنکجی به جماعت میباشد، بهتر است شر خود را از سر همه کوتاه کنید. سازمان زرتشتیان تهران»[131]
«در گذشته متأسفانه افرادی که به هیچ وجه روحیۀ زرتشتیگری نداشته و به جای این که تمام قدرت و امکانات خود را برای پیشبرد جامعه به کار گیرند برعکس تمام امکانات مادی و معنوی زرتشتیان را وثیقه پیشرفت خود و سرکوبی جامعه نموده و بزرگترین لطمه و ضربه را به ما وارد آوردند. با تکیه به نیروهای اهریمنی آنچه خواستند کردند و منافع جماعت را در پای دیوان و ددان ریخته... آقای بوذرجمهر مهر که در گذشته از طریق ساواک و به یاری برادر اهریمن صفتش و تکیه بر دستگاههای غیرمردمی به عنوان نماینده رستاخیزی به مجلس شورای منحله راه یافته بود در شرایط اختناق و ترور و حکومت نظامی با تقلب و تزویر در انتخابات و با کمک آقای خسرو باستانی فر (ساواکی معروف) رئیس انتصابی هیئت نظارت باز هم خود و عدهای از افراد آلوده و نابخرد را به جامعه زرتشتی تحمیل نمودند. آقای خسرو باستانی فر که سالها در زیر پوشش سازمان جوانان! زرتشتی بخش تفتیش عقاید جوانان زرتشتی را بر عهده داشته است با کمک کیخسرو کشاورز سرپرست سابق دانشجویان (شعبه ساواک) در اطریش که مستغنی از توصیف! میباشد دست به تعویض صورتجلسه مجمع همگانی زدند. آنها با تعویض صورتجلسه و از بین بردن اوراق رأی بزرگترین خیانت را نسبت به جماعت مرتکب شدند. جماعت زرتشتی هیچ وقت این جعل و خیانت را فراموش نکرده و اسامی این خائنین را همیشه به خاطر خواهد داشت.»[132]
«بعد از تقلب آشکار در انتخابات اخیر انجمن به کارگردانی فرهنگ مهر و خسرو باستانیفر، فریاد اعتراض از هر سو علیه این نادرستی از میان جماعت و گروههای مختلف برخاست. ما نیز به سهم خود اعلامیههای مکرر همصدا با گروهها و جمعیتهای دیگر خواهان ابطال این انتخابات با توجه به کیفیت و همچنین شرکت و کارگردانی عدهای افراد ناصالح و نابخرد در این انجمن شدیم.»[133]
ب. بهائیگری
ظهور اسلام در ایران موجب شد تا طبقات مختلف مردم پس از آگاهی از آموزههای پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله، گروه گروه به دین اسلام روی آورند و این استقبال بی نظیر طبقه حاکمان و فرادستان را که عموم مردم را تحت قیمومیت خود داشتند بسیار عصبانی نمود و این عصبانیت به کینهای از اسلام بدل گردید که آن را در طول تاریخ اجتماعی ایران به شیوههای گوناگونی بروز داده و با هر جریانی که در مقابل اسلام قد علم کرد، همراهی کردهاند.
فرهنگ مهر از جمله افرادی بود که از ابتدای ورود به عرصة اجتماعی به عنوان یکی از هم پیمانان بهائیت به همکاری با آنان پرداخت، تا جایی که در نظر کسانی که از نزدیک شاهد فعالیتهای او بودند، به عنوان زرتشتی بهائی شده، شناخته شد. وی درباره علت بهائی شدن برخی از زرتشتیان، با استدلالی عجیب میگوید:
«عدهای از زرتشتیها بهائی میشوند. میدانید چرا؟ مسلمانها میگویند که خب اینها چون زرتشتیاند، نجساند؛ یا چون یهودیاند، نجساند؛ ولی بهائی که میشدند همان مسلمانهائی که سابقاً اینها را نجس میدانستند، حالا تمیز میدانستند. این جوری بود دیگر، میرفتند بهائی میشدند.»[134]
چه خوب بود اگر مصاحبهگر از دکتر فرهنگ مهر سئوال میکرد، خب اگر قرار بود زرتشتیان به این دلیل از دین خود دست بردارند تا در جامعه مسلمانها راحت باشند، چرا به بهائیان میگرویدند، آیا بهتر نبود خود را مسلمان نشان بدهند.؟!!
اولین همگامی و همکاری فرهنگ مهر با بهائیان در زمان حضور متفقین در ایران و در موقع اشتغال وی در اداره استراتژیک سیلو شکل گرفت که از سوی نعمتالله علائی به عنوان «رئیس آسیاب» انتخاب شد.
دومین مرحلة همراهی وی با بهائیان، پس از بازگشت از انگلیس در سال 1337ش بود که از طریف فؤاد روحانی که هم بهائی بود و هم از مدیران ارشد شرکت نفت، به شرکت نفت رفت. در اعلامیهای که در سال 1343ش در زمان حضور امیرعباس هویدا در وزارت دارائی با عنوان «هویدا کیست» منتشر شد، در اینباره نوشتهاند:
«هویدا در شرکت ملی نفت، معاون اداری مدیرعامل شد و با دستیاران خود فؤاد روحانی و مهندس فرخان سه تفنگداران بهائیها در یک چنین موسسه عظیمی به هم پیوستند و سعی کردند تا حدی که مقدورشان بود افراد بهائی را در کارهای مؤثر شرکت ملی بگمارند و همین کار را هم کردند.»[135]
سومین مرحله همراهی و همگامی فرهنگ مهر با بهائیان، آشنایی و برقراری ارتباط با امیرعباس هویدا بود که این ارتباط از زمان حضور هویدا در شرکت نفت، توسط حسنعلی منصور برقرار شد و در کانون مترقی و حزب ایران نوین و هیئت دولت و تا پایان عمر رژیم شاهنشاهی ادامه یافت.
نزدیکی و همراهی او با امیرعباس هویدا در زمان حضور وی در وزارت دارائی به میزانی بود که نام فرهنگ مهر را به عنوان یکی از اعضای تشکیلات بهائیت بر سر زبانها انداخت و این مطلب در اعلامیههایی که در اعتراض به جریانات موجود در وزارت دارائی نوشته میشد، مورد اشاره قرار میگرفت:
«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر معاون محترم وزارت دارائی. به مناسبت پیشآمدی که برای جناب آقای هویدا وزیر محترم دارائی رخ داده خواهشمند است مراتب تأسف و تأثر اینجانب و برادرانم را به عموم هم مسلکان و به خصوص جناب آقای ثابت پاسال مدیر محترم تلویزیون ایران که بزرگترین خدمتگزار فرقه ما هستند ابلاغ فرمائید. احترامات فائقه را تقدیم میدارد.»[136]
ساواک درباره این نامه نوشت:
«به طور کلی استنباط میگردد قصد نویسنده این نامه و یا اعلامیه این بوده است که دکتر فرهنگ مهر معاون وزارت دارائی دارای مسلک بهائیگری است.»[137]
و یا در اعلامیه دیگری که با امضای «منشی باشی» در اعتراض به اظهارات فرهنگ مهر درباره کارمندان بازرسی کل منتشر گردید، نوشته شد:
«ارباب جان، باز هم میگویم به مولا و پیر برحقم حضرت علی و به مولا و پیر قلابی به ناحقت شوقی افندی قسم؛ و به دین قدیمی و مذهب جدید و دین آیندهات سوگند میخورم که کسی به این هارت و پورتهای تو و اربابت گوش نمیکند، بی خود زحمت نکشید.»[138]
در اعلامیه دیگری که با عنوان «هویدا کیست» منتشر شد، ضمن پرداختن به پیشینه خانوادگی هویدا و نقش آنان در تشکیلات بهائیت، به اقدامات هویدا در وزارت دارائی اشاره و در درباره فرهنگ مهر نوشته شد:
«دنباله این اصلاحات را به یکی از هم مسلکان خود، آقای ارباب فرهنگ مهر که اخیراً جدیدالبهائی شده، سپرد.»[139]
نهضت امام خمینی(ره) در سال 1341ش با مخالفت ایشان و دیگر علما و مراجع تقلید با جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی آغاز شد. عقب نشینی دولت اسدالله علم در این زمان به میزانی برای رژیم شاهشناهی گران تمام شد که پس از مدتی کوتاه محمدرضا پهلوی با اعلام اصول ششگانه که به انقلاب سفید موسوم شد، به میدان آمد که مخالفت با آن منجر به دستگیری امام خمینی(ره) و واقعة خونین 15 خرداد در سال 1342ش شد.
در جریان این حرکت، توسط حلقه روشنفکری پیرامونی محمدرضا پهلوی که بهائیان هم جزء آن بودند، واژهای کینهتوزانه علیه اسلام و علمای دین جعل شد که در برخی از سخنرانیهای شاه، مانند سخنرانی وی در بهمن ماه سال 1341ش در قم، مورد استفاده قرار گرفت.
این واژه که در تاریخ مبارزات مردم مسلمان ایران ماندگار است، در بین سردمداران رژیم پهلوی به اسم رمزی تبدیل شد که برای مقابله با دین و قرآن مورد استفاده قرار میگرفت. مکاتبه فرهنگ مهر با امیرعباس هویدا در سال 1354ش، نمونهای از این واقعیت است:
«چهار سالی که بنده افتخار خدمت در دانشگاه پهلوی را دارم، هر سال اطلاعاتی به من دادهاند که عده قلیلی از دانشجویان به امور دانشجویی دانشگاه فشار میآوردند که استخرها را از صورت مختلط خارج سازند و هر استخر یک روز به دختران و یک روز به پسران دانشجو اختصاص داده شود. هیچگاه به این تقاضاهای «ارتجاع سیاه» توجه نشده و به آنها پاسخ منفی دادهاند و واقعاً مسئلهای نبوده و مشکلی به وجود نیامده است.»[140]
پس از تبعید امام خمینی (ره) در سال 1343ش به علت مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون توسط دولت حسنعلی منصور، که فرهنگ مهر نیز یکی از اعضای همیشگی جلسات آن بود، نام امام خمینی به کابوسی برای سردمداران رژیم شاهنشاهی پهلوی تبدیل شد تا جایی که بر زبان آوردن نام ایشان از جرمهای نابخشودنی بود و مستلزم زندان؛ در حالی که این نام امیدبخش مبارزان مسلمان بود که برای اعتلای آن تلاش فراوان داشتند.
این کابوس برای فرهنگ مهر به میزانی است که بهرغم این که برای اطمینان دادن به هویدا درباره عدم نرمش با دانشجویان مسلمان، پایبندی خود به مبارزه با «ارتجاع سیاه» را به رخ او میکشد و در سال 1354ش نیز اعلامیه استفتاء از امام درباره حزب رستاخیز را برای شناسایی دانشجویان مسلمان، برای ساواک شیراز و اسدالله علم میفرستند[141] ولی پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی در موقع صحبت درباره ایشان و انقلاب اسلامی به پیروی از مطبوعات اربابان آمریکایی خود، سعی در نادیدن گرفتن امام دارد و بهرغم این که چه در شیراز و محیط دانشکدههای مختلف دانشگاه پهلوی و چه در شهرهای سراسر کشور ایران شاهد شعارهای مردم بوده است، در پاسخ به این پرسش که در 15 خرداد 1342 چه فکر میکردید، میگوید: «من درباره خمینی خیلی اطلاعی نداشتم.» و درباره مراحل اوج انقلاب اسلامی در سال 1357ش نیز میگوید:
«وقتی برای عمل جراحی گردنم به آمریکا رفتم [خرداد 1357ش]... همه صحبتهای آنها درباره مهدی بازرگان بود. اصلاً خمینی مطرح نبود... خمینی بعد به صحنه آمد... ایران که آمدم دیدم ای بابا، اصلاً آمریکائیها پرت پرتند؛ مسئله، مسئله رهبری خمینی است، نه رهبری بازرگان.»[142]
دکتر فرهنگ مهر در چهارم دی ماه سال 1357ش از ریاست انجمن زرتشتیان تهران استعفاء داد[143] و بهرغم این که از دربار با وی تماس گرفتند و گفتند محمدرضا پهلوی اجازة خروج از کشور او را صادر کرده، بنا به دلائلی در این مقطع زمانی از کشور خارج نشد که یکی از علل آن ارتباط دیرینه با مهندس مهدی بازرگان و اطمینان به او و همچنین اطلاع از نظر آمریکاییها نسبت به وی بود.[144] ارتباط وی با مهندس بازرگان به میزانی نزدیک و صمیمی است که در تعریف جریان خروج خود از کشور توسط باند شاپور بختیار و منوچهر قربانی فر، پس از رسیدن به سوئیس، زمانی که از آنجا با همسر خود تماس میگیرد تا خبر خروجش را بدهد، همسرش میگوید: «اتفاقاً سه روز پیش بازرگان به ما گفت که تو از ایران رفتی.»[145]
در روز پانزدهم آذر ماه سال 1359ش، اطلاعیهای «از سوی روابط عمومی دادسرای انقلاب اسلامی مرکز» در روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید که حاکی از احضار فرهنگ مهر به شعبه نهم بازپرسی دادسرای انقلاب در ظرف مدت ده روز بود.
فرهنگ مهر که در دوران دولت موقت به راحتی با بازرگان تماس گرفته و از طرف وی پیشنهاد به باقی ماندن در پست ریاست دانشگاه پهلوی را داشت و از سوی علی اردلان هم کاندیدای ریاست بانک مرکزی شده بود،[146] همسرش را سراغ بازرگان فرستاد و مهندس بازرگان نیز برای آیتالله خلخالی نامه نوشت که: «من سالهاست فرهنگ مهر را میشناسم، آدم شریفی است. مزاحمش نشوید.»[147] ولی گوش آیتالله خلخالی به اینگونه توصیهها بدهکار نبود و همین مسئله موجب شد تا فرهنگ مهر که با مبانی پنهانکاری و رسم و رسوم اسلامی به خوبی آشنایی داشت، ریش گذاشت و شکل ظاهری خود را شبیه به حاجی بازاریها نمود و برای فرار از کشور، نام حاجی فقیهی را نیز برای خود برگزید:
«خلاصه من فرار کردم و رفتم خانه دکتر صولتی و مدتی آنجا بودم. تا این که یک روز غش کردم... دکتر کاظم عباسیون... گفت باید مغزت را آزمایش کنیم و انسفالوگرافی بکنیم. منتهی قبل از آن که ببریمت بیمارستان، اسمت را عوض میکنیم. البته ریش گذاشته بودم، شدم حاج فقیهی. حاج فقیهی را بردند به بیمارستانی در ونک...[148] در این فاصله پیغامی از طرف [شاپور] بختیار آمد... پیغام میدهد که ما میتوانیم او را بیرون بیاوریم، قاچاقچی هم داریم که عدهای مثل آریانا و داریوش همایون و اینها را بیرون آوردهاند. دکتر مهر را هم میتوانیم بیرون بیاوریم، پولش را هم بختیار میدهد... به هرحال یک روز به خانه ما آمدند... صبح هم سوار شدیم و به ایستگاه اتوبوس رفتیم، اسمم هم که حاجی فقیهی است... خلاصه به ترکیه رفتیم... بالاخره بنده به سوئیس رسیدم... رفتم فرانسه. به بختیار تلفن زدم و از او تشکر کردم... اول میخواستم بروم لندن... ناچار شدم خودم به آنتونی پارسونز تلفن کنم... ویزا گرفتم رفتم لندن. یک ماه پیش خواهر پریچهر بودم و برگشتم پاریس... به دانشگاه پنسیلوانیا، به مارتین مایرسون تلفن کردم... اول کاری موقت در دانشگاه پنسیلوانیا به من دادند... بعد در دانشگاه بوستون کار گرفتم...»[149]
دکتر فرهنگ مهر پس از استقرار در آمریکا، ضمن این که مرجعی برای تائید صلاحیت افرادی بود که از دانشگاه پهلوی شیراز راهی آمریکا شدند: «من به همه کسانی که از دانشگاه ما به آمریکا آمدند و از من گواهی نامهای خواستند که بتوانند اقامت بگیرند، گواهی نامه دادم.»[150] هم با جوامع زرتشتی همکاری فعال داشت و هم با اعضای خاندان پهلوی همکاری و همراهی مستقیم؛ که نمونه بارز آن، سرپرستی غیررسمی علیرضا پهلوی و راهنمایی او برای ادامه تحصیل در دانشگاههای آمریکا و آموختن «زبانهای اوستائی و پهلوی» است، تا شاهد فلوت زدنهای او در تنهایی هم باشد.
در سال 1389ش، زمانی که علیرضا پهلوی در سن 44 سالگی در منزل شخصی خویش در شهر بوستون آمریکا با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد، فرهنگ مهر در رثای او نوشت:
«همانند رضاشاه بزرگ، قلبش برای استقلال ایران میتپید و همانند محمدرضا شاه آریامهر نَفَسش برای پایداری فرهنگ فروغمند ایران باستان فرو میرفت و بر میآمد.»[151]
فرهنگ مهر در اسفند ماه سال 1396ش در کالیفرنیا از دنیا رفت. فرح پهلوی که در ایران و آمریکا از خدمات فرهنگ مهر بهرهمند بود، به پاس این خدمتگزاری و برای آن که شائبهای از برخی تماسهای دکتر فرهنگ مهر با برخی دیپلماتهای ایرانی و همچنین سفر به ایران در سال 1385ش و ملاقات با برخی از سران کشور در قالب برگزاری کنگره زرتشتیان برای سلطنتطلبان به وجود نیاید، در بیانیهای که به مناسبت درگذشت او منتشر کرد، نوشت:
«شادروان مهر، همواره از رویدادی که برای میهن عزیز ما ایران پیش آمد، در رنج بود... فرهنگ مهر تا آخرین دم زندگی از اصول باور میهنپرستانه خود که به شدت بدان پایبند بود، ذرهای عدول نکرد و به عنوان انسانی باوردار به اصول از میان ما رفت.»[152]
[1]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، ص 16.
[2]. همان. ص 17.
[3]. همان. ص 19.
[4]. همان. ص 30.
[5]. همان. ص 31.
[6]. همان. ص 31.
[7]. همان. ص 33.
[8]. همان.ص 35 و 36.
[9]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک. مرکز بررسی اسناد تاریخی. ج 1. ص 43.
[10]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 84.
[11]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند بخش 341 ـ تاریخ: 8/ 7/ 1351.
[12]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک. ج 1. ص 68.
[13]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند مستخرجه از روزنامه کیهان شماره: 6139 ـ تاریخ: 17/ 10/ 1342.
[14]. سند نامه به دادستان کل کشور.
[15]. همان، سند شماره: 7496/د ـ تاریخ: 19/ 11/ 1343.
[16]. همان، سند گزارش کنگره حزب ایران نوین. بدون شماره و تاریخ.
[17]. همان، سند شماره: 4363/ ﻫ4 ـ تاریخ: 31/ 2/ 1346.
[18]. همان، گزارش بخش 321 ـ تاریخ: 3 /3/ 1347.
[19]. همان، سند شماره: 40591/ 20 ﻫ 4 ـ تاریخ: 24/ 11/ 1347.
[20]. همان، سند شماره: 21887/ 20 ﻫ 21 ـ تاریخ: 11/ 6/ 1350.
[21]. همان، سند دعوتنامه به جلسه هیئت اجرائی ـ تاریخ: 7/ 9/ 1351.
[22]. همان، سند شماره: 16612/ ﻫ ـ تاریخ: 26/ 6/ 1352.
[23]. همان، سند شماره: 4000 ـ تاریخ: [10/ 2/ 1354].
[24]. همان، نامه تبریک هوشنگ انصاری. بدون شماره و تاریخ.
[25]. همان، سند بدون شماره ـ تاریخ: 10/ 8/ 1356.
[26]. همان، سند نامه فرهنگ مهر به محمدرضا پهلوی. 23 تیرماه 1350.
[27]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 20.
[28]. همان. ص 21.
[29]. همان. ص 24.
[30]. همان. ص 100.
[31]. همان. ص 138.
[32]. همان. ص 108.
[33]. همان. ص 78.
[34]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند نامه سرلشگر دکتر ایزدپناه.
[35]. همان، سند شماره: 4582/د ـ تاریخ: 5/ 8/ 1346، نمونههای فراوانی از این نوع دعوتنامهها در متن کتاب آمده است.
[36]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 136 و 137.
[37]. همان. ص 149.
[38]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، نامه تبریک نعمتالله نصیری ـ تاریخ: 5/ 8/ 1350.
[39]. فرهنگ مهر درباره این نشان میگوید: «من اولین رئیس دانشگاهی بودم که نشان درجه یک همایون با حمایل گرفتم.» خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 135.
[40]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 7761/ 1 ـ تاریخ: 1/ 6/ 2537[1357].
[41]. همان، سند شماره: 2870 ـ تاریخ: 12/ 8/ 1349.
[42]. همان، کارت دعوت بدون شماره و تاریخ.
[43]. همان، کارت دعوت بدون شماره و تاریخ.
[44]. همان، سند شماره: 1929/ 43/...- تاریخ: 8/ 11/ 2536[1356].
[45]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 8.
[46]. اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک. ج 1. سند خلاصه بیوگرافی اللهیار صالح. [تاریخ: 28/ 10/ 1339].
[47]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 40.
[48]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 304/م ـ تاریخ: 12/ 2/ 1343.
[49]. همان، سند پرسشنامه حفاظتی. نمونه د ـ تاریخ: 19/ 2/ 1343.
[50]. همان، سند شماره: 3744 ـ تاریخ: 21/ 6/ 1350.
[51]. همان، سند دومین جلسه شورای هماهنگی استان فارس ـ تاریخ: 9/ 10/ 1350.
[52]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 151 و 152.
[53]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 12688/ ﻫ2 ـ تاریخ: 8/ 4/ 1353.
[54]. همان، سند شماره: 7 /4/م ـ تاریخ: 22/ 3/ 2535[1355].
[55]. همان، سند نامه کاملاً محرمانه فرهنگ مهر به اسدالله علم. 21/ 12/ 1354.
[56]. همان، سند شماره: 19918/ ﻫ2 ـ تاریخ: 3/ 10/ 1357.
[57]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 105.
[58]. فرهنگ مهر که از وضعیت بودجه کشور انگلیس و چگونگی تأمین بودجه ام آی سیکس نیز شناخت بسیار خوبی داشت، در نقل ماجرای نقش شاپور جی در معاملات اسلحه با ایران، ضمن اشاره به حق و حسابهای موجود در اینگونه معاملات، میگوید: «اگر به بودجه انگلیسیها نگاه کنید، چیزی از ام آی سیکس نمی بینید. من گمان میکنم پولهائی را که از این قسمتها در میآورند، میدهند به ام آی سیکس در همان کشورهائی که این کارها را میکنند.» خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 192.
[59]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 8.
[60]. همان. ص 106.
[61]. همان. ص 191.
[62]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند بیوگرافی ـ تاریخ: 2/ 8/ 1343.
[63]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 22.
[64]. همان. ص 23.
[65]. همان. ص 23 و 24.
[66]. همان. ص 31.
[67]. همان. ص 34.
[68]. همان. ص 37.
[69]. همان. ص 229.
[70]. همان. ص 40 و 41.
[71]. همان. ص 120.
[72]. همان. ص 99.
[73]. همان. ص 79.
[74]. همان. ص 80.
[75]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند مهنامه زرتشتیان شماره 39 و 40 و 41 و 42 و 43. فروردین ماه 2535[1355].
[76]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 184.
[77]. همان. ص 95.
[78]. همان. ص 190.
[79]. همان. ص 229.
[80]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 4 /475 ـ تاریخ: 17/ 1/ 1353 و نامه بخش 363 ـ تاریخ: 28/ 12/ 1352.
[81]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 229.
[82]. اسناد فراماسونری در ایران. ج 1. ص 31 تا 34.
[83]. همان. ص 38 و ج 2. ص 125.
[84]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک. ج 1. ص 33 تا 36.
[85]. همین کتاب، سند شماره: 2133/ 341 ـ تاریخ: 20/ 9/ 1352.
[86]. اسناد فراماسونری در ایران. ج 2. ص 125.
[87]. همان. ج 2. ص 231.
[88]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند دعوتنامه اعضاء بدون شماره و تاریخ.
[89]. اسناد فراماسونری در ایران. ج 2. ص 233.
[90]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، نامه کلوپ روتاری تهران بدون شماره و تاریخ.
[91]. همان، سند شماره: 15286/ ﻫ3 ـ تاریخ: 16/ 7/ 1352.
[92]. همان، اسناد دعوتنامه بدون شماره و تاریخ ؛ شماره: 79546/ 20 ﻫ 21 ـ تاریخ: 31/ 6/ 1352.
[93]. همان، سند شماره: 76021/ ﻫ21 ـ تاریخ: 12/ 1/ 1352.
[94]. همان، سند دعوتنامه بدون شماره تاریخ: 2/ 6/ 1350.
[95]. اسناد فراماسونری در ایران. ج 2. ص 410 تا 412.
[96]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، اسناد شماره: 19826/ ﻫ ـ تاریخ: 29/ 11/ 1351 ؛ شماره: 10468/ ﻫ- تاریخ: 20/ 1/ 1352 ؛ شماره: 10469/ﻫ - تاریخ: 20/ 1/ 1352.
[97]. همان، سند شماره: 14377/ ﻫ3 ـ تاریخ: 5/ 2/ 1353.
[98]. همان، سند شماره: 15191/ ﻫ3 ـ تاریخ: 6/ 4/ 1353.
[99]. همان، سند شماره: 13558/ ﻫ3 ـ تاریخ: 23/ 3/ 2535[1355].
[100]. همان، سند شماره: 14024/ ﻫ3 ـ تاریخ: 25/ 3/ 2536[1356].
[101]. اسناد فراماسونری در ایران. ج 1. ص 362 تا 365.
[102]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند نامه مسعود هدایت ـ تاریخ: 22/ 9/ 2536[1356].
[103]. همان، سند دعوتنامه لژ جویندگان کمال اندیشه. بدون شماره و تاریخ.
[104]. همان، سند تعهدنامه شورای عالی درجه سی و سوم و آخرین درجه آئین اسکاتی کهن و پذیرفته شده برای ایران.
[105]. همان، سند دیپلم شورای عالی درجه سی و سوم و آخرین درجه آئین اسکاتی کهن و پذیرفته شده برای ایران تصویب شده در جلسه آذرماه 2536 شورای عالی ایران.
[106]. همان، سند تاریخ: 26/ 7/ 1357.
[107]. همان، سند دعوتنامه لژ جویندگان کمال اندیشه. بدون شماره و تاریخ.
[108]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 86.
[109]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، برگ بیوگرافی شماره 42815ـ بدون تاریخ.
[110]. همان، سند شماره: 1227 ـ تاریخ: 18/ 10/ 1344.
[111]. همان، سند شماره: 1257 ـ تاریخ: 24/ 11/ 1345.
[112]. همان، سند بخش 321 ـ تاریخ: 15/ 6/ 1346.
[113]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 38 و ص 170.
[114]. همان. ص 10.
[115]. همان. ص 22.
[116]. همان. 176.
[117]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند شماره: 23242/ 20 ﻫ 4 ـ تاریخ: 23/ 4/ 1349.
[118]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 137.
[119]. همان. ص 139 و 140.
[120]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، نامه به اسدالله علم. سوم اسفند 1353.
[121]. همان، سند شماره: 5 /672 ـ تاریخ: 25/ 2/ 1354.
[122]. همان، سند مهنامه زرتشتیان شماره 39 و 40 و 41 و 42 و 43. فروردین ماه 2535[1355].
[123]. همان، سند سخنرانی 18 دیماه در سومین کنگره زرتشتیان.
[124]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 219.
[125]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر، سند ترجمه سخنرانی فرهنگ مهر در 16 دی.
[126]. همان، سند ترجمه سخنرانی دکتر فرهنگ مهر در جلسه بعدازظهر جمعه 18 دیماه در سومین کنگره جهانی زرتشتیان به تاریخ: 18 دی ماه.
[127]. همان، نامه فرهنگ مهر به انجمن زرتشتیان تهران ـ تاریخ: 19/ 2/ 2536[1356].
[128]. همان، سند شماره: 2082ک68ت ـ تاریخ: 21/ 7/ 36 و اسناد دیگر.
[129]. همان، سند نامه دربار شاهنشاهی بدون شماره و تاریخ.
[130]. همان، نامه فرهنگ مهر به انجمن زرتشتیان تهران. چهارم دی ماه 1357.
[131]. همان، سند اعلامیه با عنوان کارگردانان انجمن را بهتر بشناسید. سال 1358.
[132]. همان، سند اعلامیه نامه سرگشاده به زرتشتیان پاکنهاد. سال 1358.
[133]. همان، سند اعلامیه چه کسی مقصر میباشد؟ کارگردانان آلوده انجمن یا جوانان و دانشجویان روشنفکر زرتشتی؟ بهمن 1358.
[134]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 225.
[135]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر ، سند اعلامیه هویدا کیست؟
[136]. همان، سند نامه قاسم اشراقی در جریان تصادف امیرعباس هویدا در جاده شمال.
[137]. همان، سند شماره: 1619/ 326 ـ تاریخ: 12/ 6/ 1343.
[138]. همان، سند اعلامیه بدون تاریخ.
[139]. همان، سند اعلامیه هویدا کیست.
[140]. همان، سند شماره: 6/ 20/م ـ تاریخ: 18/ 5/ 1354.
[141]. همان، سند شماره: 16/ 15/م- تاریخ: 28/ 7/ 1354.
[142]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 95 و 96.
[143]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر فرهنگ مهر ، سند نامه به انجمن زرتشتیان تهران. چهارم دی ماه 1357.
[144]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، صفحات 201. 225 و 226.
[145]. همان. ص 227.
[146]. همان، ص 210.
[147]. همان. ص 225.
[148]. همان. ص 207.
[149]. همان. صفحات 225 تا 229.
[150]. همان. ص 196.
[151]. یادداشت فرهنگ مهر به مناسبت خودکشی علیرضا پهلوی در فیس بوک.
[152]. پایگاه اینترنتی فرح پهلوی.
دکتر فرهنگ مهر، رئیس دانشگاه شیراز در میان دانشجویان
دکتر فرهنگ مهر، رئیس دانشگاه شیراز نفر سمت چپ
دکتر فرهنگ مهر، رئیس دانشگاه شیراز و معتمدی نفر سمت چپ
فرهنگ مهر استاد اعظم فراماسونری
فرهنگ مهر و امیرعباس هویدا نخست وزیر
تعداد مشاهده: 17923