پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک(2)، حسینیه ارشاد، کانون همکاری روحانیون و نواندیشان مسلمان
تاریخ انتشار: 01 فروردين 1397
چکیده
پررنگ شدن نقش مذهب و به ویژه مساجد و حسینیهها بعد از قیام 15 خرداد سال 1342، شکلگیری مبارزه مسلحانه و گسترش گرایشهای مارکسیستی در میان دانشجویان و جوانان از شاخصههای این دوران بود. با گسترش افکار مارکسیستی، متدینینی که دل در گرو اندیشههای اسلامی داشتند، در صدد برآمدند با ارائه تفسیری نو از مفاهیم دینی، جوانان و دانشجویان را تغذیه فکری کنند. حسینیه ارشاد برآیند چنین فضایی بود. این مقاله، سیر شکلگیری حسینیه ارشاد و نحوۀ عمل آن در حوزه دین و سیاست و تأثیرگذاریاش بر جریانات انقلابی ایران را به عنوان مسئلهای مهم بررسی کرده است. از آنجا که هـدف اصـلـی در تحقیق اکتشافی، دستیابی به اطلاعاتی است که با کمک آنها بتوان موضوع تحقیق را به خـوبـی بـشـنـاسیم، سعی شده است اسناد موجود در مورد حسینیه ارشاد و منابع تاریخی موجود به خوبی بازخوانی و مورد واکاوی قرار گیرد تا نقشهای مختلف حسینیه مورد شناسایی قرار گیرد. حضور مؤثر آیتالله شهید مطهری با اندیشهای پویا از همان نخستین سالهای تأسیس به عنوان عضو موسس و مسئول برنامههای فرهنگی و همچنین ورود دکتر شریعتی به جمع سخنرانان حسینیه با استقبال بینظیر جوانان مواجه شد. ترس از گسترش فعالیتهای مسلحانه و عدم دستیابی حکومت به اهداف مورد نظری که از ابتدای تأسیس حسینیه به دنبال آن بود سرانجام منجر به تعطیلی حسینیه ارشاد از سوی حکومت پهلوی شد.
واژگان کلیدی: حسینیه ارشاد، آیتالله مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی، فعالیتهای فرهنگی- سیاسی.
*********
مقدمه
در بررسی روند مبارزات اسلامی مردم ایران علیه رژیم پهلوی و سیر رویدادهای سال 1342 به بعد تا وقوع انقلاب اسلامی سال 57، نقش مساجد و حسینیهها بسیار برجسته است. در حقیقت انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک جنبش اجتماعی، با ورود مساجد و حسینیهها به مبارزه سیاسی و فرهنگی علیه رژیم پهلوی، فراگیر شد. شبکه مساجد و جلسات مذهبی همانند حلقهی واسط میان رهبران انقلاب و مردم بودند که وظیفهی بسیج مردم را در مخالفت با سیاستهای حاکم بر عهده داشتند. بر همین اساس بحث از مساجد و جلسات مذهبی در پیروزی انقلاب اسلامی همانا بحث و تحقیق دربارهی یکی از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. از نیمه دوم سال 1342، پس از سرکوب آخرین مقاومت نیروهای ملی و مذهبی مخالف رژیم پهلوی، جوانان به خصوص جناح رادیکال دانشجویان دانشگاه تهران که زیر فشار روزافزون رژیم قرار گرفته بودند، به چارهجویی پرداختند. گروههایی که افراطیتر بودند و تحت تأثیر پیروزی انقلابیون الجزایر و کوبا قرار گرفته بودند، درصدد آشنایی و بهرهگیری از تجارب رهبران جنگهای چریکی، در راستای ارائه مانیفستی برای مبارزه مسلحانه بودند.
از سویی دیگر قیام اسلامی و فراگیر مردم ایران در 15 خرداد 1342، باعث افزایش آگاهی سیاسی مردم و حضور بیشتر آنها در صحنه شد و با تثبیت رهبری امام خمینی(ره)، گروههای سیاسی غیرمذهبی به حاشیه رانده شدند و فرصتی فراهم آمد تا نیروهای مذهبی با رویکردی نو نسبت به دین، به بازشناساندن آن پرداخته و یک ایدئولوژی مبارزاتی مبتنی بر مفاهیم شیعی را به نسل جوان مبارز ارائه دهند. شخصیتهای همچون مهندس مهدی بازرگان که سعی در توجیه مفاهیم اسلامی از دیدگاه علمی داشت و همچنین روحانیت مبارز با رهبری فکری آیتالله مطهری که به بررسی مفاهیم سیاسی - انقلابی در قرآن و نهجالبلاغه و متون مذهبی دیگر پرداخته بودند و بالاخره دکتر علی شریعتی که فلسفه سیاسی او نیز ترکیبی از سنتهای اسلامی و افکار انقلابی بود، نقش اساسی در توجیه فرهنگ اسلامی و تفهیم مقاومت تا مرز «شهادت» در برابر ظالم و ستمگر، ایفا کردند.
بدون شک ارائه چهرهای نوین از اسلام که مدنظر نوگرایان مذهبی دهه 40 بود، نیازمند الگویی نو در ساخت فرهنگی مساجد و حسینیهها بود تا با فاصله گرفتن از آن تیپ سنتی، بتواند اقشار مختلف جامعه شهری ایران را به خود جذب کند. قشر وسیعی از جامعه ایرانی اعم از دانشجویان، اساتید و طبقه متوسط ایران در هیاهوی مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی نیازمند خوراک فکری لازم بودند تا در مواجهه با سیل جریانات فکری متعدد حاکم بر جامعه به خصوص جریانات مارکسیستی محافظت شوند. در فضای فکری چپگرایانه و تکوین ایدئولوژی مبارزه مسلحانه بعد از قیام 15 خرداد 42 بود که فکر تأسیس مرکزی با ویژگیهایی که در بالا ذکر شد، ذهن جمعی از روحانیون و روشنفکران را به خود جلب کرد.
آغاز راه
نطفه تأسیس حسینیه ارشاد را باید در اندیشههای آیتالله مرتضی مطهری جستوجو کرد. در سال 1339 بود که آیتالله مطهری انجمن ماهانه دینی را تأسیس کرد. در این انجمن، هر ماه یک نفر درباره موضوع خاصی سخنرانی میکرد که در ادامه برنامههای انجمن، استاد مطهری برای نظم بخشیدن و ساماندهی بیشتر به این جلسات، در سال 1344 با همکاری گروهی از متفکران دیگر، حسینیه ارشاد را در تهران بنیاد نهاد و شخصاً مسئولیت علمی و فکری آن را بر عهده گرفت. آغاز به کار این حسینیه بدین شکل بود که در سال 1343 و در حاشیه جادهای که تهران را به شمیران متصل میساخت، عدهای از متدینین در ایام سوگواری به رسم مألوف، چادری برپا میکردند و حسینیه آغاز به کار مینمود.[1] امّا سخنرانیهای استاد مطهری و استقبال گسترده قشر تحصیل کرده از مباحث تازه و نویی که در خصوص مسائل دینی انجام میپذیرفت، بانیان حسینیه را بر آن داشت که محلی در آن نقطه خریداری نموده، بنای حسینیهای دائم را بگذارند.[2] به عبارتی، سنتشکنی و عمق سخنان شهید مطهری بود که از تار و پود چادر اولیۀ محل حسینیه عبور و به درون جامعه رسوخ کرد و بانیان حسینیه را بر آن داشت تا با احداث بنای مناسب، حسینیه را گسترش بدهند.[3]
بنیانگذاران حسینیه ارشاد، حاج محمد همایون، ناصر میناچیمقدم و عبدالحسین علیآبادی در اولین اقدام، زمینی به مساحت چهار هزار متر مربع، در خیابان معروف به جاده قدیم شمیران ـ که نام کنونی آن خیابان شریعتی است ـ خریداری کردند.[4] در سال 1344 کارهای ساختمانی حسینیه پایان یافت و در همان سال نیز بانیان حسینیه به دنبال ثبت آن بودند. ناصر میناچیمقدم که دکترای حقوق داشت، تدوین اساسنامه و آییننامه مؤسسه را عهدهدار شد.[5] بنابر اسناد ساواک، استاد مطهری، ناصر میناچیمقدم و محمد همایون پیگیر ثبت بودند و در بررسی سوابق سیاسی مؤسسین برای ایجاد مؤسسه از سوی شهربانی به غیر از آیتالله مرتضی مطهری، بقیه «فاقد پیشینیه مضره سیاسی بودند.»[6] پس از استعلامات اولیه اداری و در راستای انجام ثبت مؤسسه بود که عبدالحسین علیآبادی، حقوقدان نیز به هیئت مدیره دعوت شد. با دعوت از علمای برجستهای چون علامه محمدتقی جعفری و حجتالاسلام سیدعلی شاهچراغی جهت حضور در هیئت مدیره حسینیه، کارهای ثبت آن جدیتر دنبال شد و سرانجام در دی ماه 1346 در اداره ثبت شرکتها و دایره مؤسسههای غیرانتفاعی به ثبت رسید.[7] محمد همایون، استاد مرتضی مطهری و ناصر میناچی به عنوان اعضای اصلی و آقایان علامه محمدتقی جعفری و حجتالاسلام سیدعلی شاهچراغی در سمت اعضای علیالبدل هیئت مدیره برای مدت 4 سال انتخاب شدند.[8] از همان آغاز به کار حسینیه نیز ساواک با توجه به تجارب گذشته در این حوزه، به عوامل خود دستور داده بود که با نفوذ در هیئت مدیره و با استفاده از تمام امکانات، از این مؤسسه و گردانندگان مراقبت کامل و دقیقی داشته باشند.[9]
شهید آیتالله مطهری و مرحوم دکتر علی شریعتی ارکان حسینیه ارشاد
نقش حسینیه ارشاد در تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران، از دو جهت قابل بررسی است:
نخست، ساخت متفاوت شکلی آن با الگوی سنتی دیگر حسینیهها و مساجد.
دوم، سخنرانان و فعالان سیاسی و مذهبی متفاوت آن.
ابتکار و نوآوری حسینیه در همان بدو تأسیس، چون از سوی جامعه سنتی بدعت قلمداد شد، چندان پذیرفتنی نبود. احداث سالن مبله در حسینیه و قرار گرفتن سخنرانان، خواه روحانی و خواه غیرروحانی در پشت تریبون به جای منبر و عدم جدایی بین بانوان و آقایان در محل سخنرانی از مسائلی بود که در اماکن مذهبی آن روز چندان مرسوم نبود. به هرحال با این وجود، در آخر هفتهها طلاب علوم دینی به ویژه از قم برای حضور در این حسینیه به تهران میآمدند و نفوذ حسینیه به سرعت در حوزههای علمیه احساس شد و بحثهای پیش آمده در حسینیه حتی در نحوۀ بیان و انشای طلبههایی که مجذوب روش و محتوای آن شده بودند، انعکاس یافت [10] فعالیتهاى علمى حسینیه ارشاد در سه بخش پژوهش، آموزش و تبلیغ پیشبینى شده بود. بخش پژوهش شامل گروههاى اسلامشناسى، تاریخ اسلام، فرهنگ و علوم اسلامى، علوم اجتماعى، کشورهاى اسلامى، ادبیات و هنر اسلامى بود و بخش تبلیغ در حیطه وعظ و خطابه دینى، برگزارى اجلاسهاى تخصصى و همایش و مصاحبههاى علمى، دعوت از شخصیتهاى علمى اسلامى خارج و داخل، پاسخ به پرسشهاى فلسفى و مذهبى، انتشار کتابهاى اعتقادى، مناظرات مذهبى و... فعالیت داشت. بخش آموزش داراى گروههاى قرآنشناسى، اسلامشناسى، آموزش مبلّغ، ادبیات، هنر و نمایش مذهبى، زبان و ادبیات عرب و زبانهاى خارجى و تعلیمات عمومى مذهبى ویژه بانوان بود. برنامههاى هریک از این بخشها در روزنامه براى آگاهى همگان منتشر میشد.[11]
علاوه بر مسائل فوق، مهمترین عامل اشتهار و ماندگاری حسینیه ارشاد، شخصیتهایی بزرگ و عالمی بود که به آن اعتبار بخشیدند. بدون تردید آیتالله مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی بودند که حسینیه را به این جایگاه و عظمت رساندند وگرنه اعتبار آن به در و دیوار و تریبون نبود و اینان بودند که چراغ هدایت و مبارزه علیه بیدادگری را روشن نگه داشته بودند و با سخنرانیها و کارهای فرهنگی عمیق و جدید، نسل جوان را از افتادن به دام گروههای مارکسیستی بازداشتند.
استاد شهید مرتضی مطهری
استاد مرتضی مطهری از همان آغاز ورود، به یکی از چهرههای شاخص حسینیه تبدیل شد. از سال 1346 که جلسات در محل موقت برگزار میشد، استاد مطهری هر هفته چند سخنرانی ایراد میکرد و پس از مدتی هم مسئولیت انتخاب سخنرانان را که معمولاً با توصیه استاد محمدتقی شریعتی همراه بود، بر عهده داشتند. شهید مطهری به دلیل حضور در دانشگاه و مدارس علوم دینی، پلی بود میان دو قشر طلبه و دانشجو که سالها از هم جدا نگه داشته شده بودند. حسینیه ارشاد و سخنرانیهای ایشان بود که این خلأ را پر کرد و این دو گروه در وجود شهید مطهری نقطه ارتباط و اتصال خود را دیدند و به هم نزدیک شدند.[12]
در حوزه سخنرانیها و انتخاب سخنرانان حسینیه ارشاد، آیتالله مطهری نقش اساسی داشت و این فعالیت کلیدی، جایگاه محوری ایشان را در تصمیمگیریهای ارشاد نشان میدهد. در همان آغاز، کارهای فرهنگی، تبلیغی و انتخاب و دعوت سخنرانان مستقیماً به عهده استاد مطهری گذاشته شده بود، لیکن استاد از جهت احتیاط شش نفر از دوستان را در کنار هیئت مدیره رسمی که سه نفر بودند به صورت مشورتی پذیرفته بود تا هرگونه تصمیم و اقدامی با رأی 9 نفره اتخاذ و انجام شود.[13] شهید مطهری که رسماً عهدهدار امور مربوط به تعیین سخنرانان و چاپ و نشر در ارشاد بود، فعالانه عمل میکرد و با ارسال دعوتنامههایی به سخنرانان مختلف، اعم از روحانی و غیرروحانی، زمینه جذب آنان را به ارشاد فراهم کرد. در این میان استاد محمدتقی شریعتی که پس از تعطیلی کانون نشر حقایق اسلامی و بازنشسته شدن در سال 1341 خانهنشین شده بود، به دعوت استاد مطهری به تهران آمد و مدتی بعد رسماً در تهران ساکن شد و به همکاری دائمی با حسینیه ارشاد پرداخت.[14] طیف متنوعی از سخنرانان در کسوت حوزوی و دانشگاهی در سالهای آغازین تشکیل حسینیه ارشاد به ایراد سخنرانی با محوریت دینی میپرداختند. اساتیدی چون آقایان فخرالدین حجازی، حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، استاد محمدتقی شریعتی و شهیدانْ حجج اسلام محمد مفتح و محمدجواد باهنر و آیاتْ سیدعلی خامنهای و موحدی کرمانی و استاد جلالالدین همایی،[15]دکتر عباس زریابخویی، دکتر محمداسماعیل رضوانی و دکتر علی شریعتی از سخنرانان حسینیه ارشاد بودند. در این میان از سخنرانیهای استاد مطهری نیز باید یاد کرد. وی تا سال 1349 بیشترین تعداد جلسههای سخنرانی را داشت و تأثیرگذارترین فرد در جمع گردانندگان حسینیه ارشاد بود.[16] در واقع چهره شاخص حسینیه ارشاد در دوره نخست، استاد مطهری بود که به نوعی بنیانگذار آن به حساب میآمد، از این منظر که استاد مطهری و فعالیتهای ایشان بود که حسینیه را «حسینیه» کرد. میناچی در مورد اسامی سخنرانان و تعداد جلسههایی که طی تاریخ 4 / 1 / 1348 تا 28 / 12 / 1349 یعنی دورانی که انتخاب اساتید و سخنرانان، زیر نظر استاد مطهری بودهاند، میگوید که استاد مطهری با 67 جلسه، بیشترین سخنرانیها و سپس استاد محمدتقی شریعتی و دکتر علی شریعتی نفرات بعدی بودند.[17]
در کنار سخنرانیهای منظم حسینیه، شهید مطهری به مناسبت شروع پانزدهمین قرن بعثت پیامبر(ص) پیشنهاد تدوین کتاب و مجموعۀ «محمد، خاتم پیامبران» را داد و متصدی امور مربوط به آن شد. گروهی از اندیشمندان و نویسندگان از جمله دکتر شریعتی کار نوشتن مقالات را بر عهده گرفتند و سرانجام این کتاب دوجلدی در سال 48-1347 از سوی حسینیه ارشاد منتشر شد و در جشنی هم که به مناسبت این روز در حسینیه برگزار شد، خبر چاپ این مجموعه از سوی حسن امامی از دانشآموزان دارالفنون به اطلاع حضار رسید.[18] همچنین گزارش آن نیز از سوی مسئولین حسینیه در روزنامه کیهان به چاپ رسید.[19]
بهرغم سخنرانیها و فعالیتهای استاد مطهری، روابط ایشان با میناچی در سال 49 تیره شد. علت این تیرگی را اعتراض استاد مطهری به شیوه طرح برخی مسائل از سوی دکتر شریعتی میدانند.[20] شدت یافتن لحن شریعتى در نقد مجموعه روحانیت و نیز انتشار گسترده نوشتههایش در این باره، موجب شد شمارى از علما در بارۀ حسینیه ارشاد و به ویژه مطالب سخنرانیهاى شریعتى، به متدینان هشدار دهند.[21] شاید رفتار ناشایست برخی از جوانانی که برای استماع سخنرانی شریعتی به ارشاد آمده بودند (که حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی شاهد و راوی آن است) در آزردگی و قطع کامل ارتباط ایشان با حسینیه بیتأثیر نبوده باشد.[22] اعتراضات برخی روحانیون به شریعتی و نحوۀ سخنرانیهای ایشان[23] و حتی علیه گردانندگان حسینیه ارشاد[24] و سخنرانی در بعضى مساجد و مجالس روضهخوانى و انتقاد از وعاظ حسینیه ارشاد همچنین ممانعت مردم از شرکت در جلسات آنها[25] فشارهایی را بر استاد مطهری وارد ساخت و ایشان در پی چارهجویی برآمدند. اما جلسات متعددی که برای رفع اختلافات پیشآمده تشکیل شد و همچنین راهحلهای پیشنهادی استاد مطهری در باره ایجاد تغییراتی در نوع سخنرانیهای دکتر شریعتی، به علت اختلاف با آقای میناچی به نتیجه مشخصی ختم نشد. اتفاقاتی که از چشم ساواک هم به دور نبود و گزارش میشد که «شیخ مرتضى مطهرى که قبلاً یکى از سخنرانان حسینیه ارشاد بوده، مدت مدیدى است بر اثر اختلاف سلیقه با گردانندگان حسینیه و اختلاف نظر با دکتر على شریعتى به آن حسینیه نمیرود.»[26] در حقیقت مسئله مورد اختلاف چگونگی اداره حسینیه بود و اینکه آقای میناچی بدون توجه به خواستههای دیگر اعضای هیئت مدیره، تصمیماتی اتخاذ میکرد و استاد با توجه به اعتراضاتی که به ایشان از سوی روحانیت میشد و وی را مسئول این اتفاقات میدانستند، از این وضعیت رضایت نداشتند.
این اختلاف و سپس جدایی حمل بر اختلافات و کینه بین مؤسسین نبود، به همین دلیل در جلساتی که بعدها پس از جدایی استاد از حسینیه به هر مناسبت برگزار میشد و میناچی هم در آن حضور داشت، ایشان نیز حاضر میشد و رفاقت شخصی آنان کمابیش تا انقلاب ادامه داشت.[27] به هر حال اعتراضات استاد بر برخی از مسائل مطروحه توسط دکتر شریعتی هم نباید حمل بر اختلافات شخصی و حسادت فردی شود چرا که بانی اولیه دعوت از استاد محمدتقی شریعتی و پسرش دکتر علی شریعتی، خود استاد مطهری بودند و دیگران هم بر اعتقاد و علاقه استاد به دکتر شریعتی و روش او در جذب جوانان به اسلام معترف بودند.[28] حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی هم اظهار میدارد: «رابطه شریعتی و مطهری، اگر نگویم «مرید و مرادی» باید بگویم پیوند استاد و شاگردی بود و به اعتقاد من دکتر شریعتی به هیچوجه کسی نبود که بخواهد در مقابل شهید مطهری بایستد یا به اصطلاح دکان باز کند».[29] در اسناد ساواک هم در اردیبهشت سال 50 در بیان علت خروج استاد از حسینیه گزارش شده است که مشارالیه اخیراً از گردانندگان حسینیه ارشاد خواسته است که در برخى از امور حسینیه به وى اختیار تام داده شود و چون با مخالفت اعضای هیئت مدیره روبهرو شده به همین علت روابط خود را با حسینیه مزبور قطع نموده و فعلاً در مسجد الجواد(ع) به تفسیر قرآن مىپردازد.[30] با رفتن استاد مطهری از حسینیه ارشاد در اواخر سال 49، دکتر شریعتی در صدر سخنرانان حسینیه ارشاد جای گرفت.
مرحوم استاد دکتر علی شریعتی
آغاز فعالیت دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد را باید در سال 1345 و از طریق پدرش استاد محمدتقی شریعتی دانست. ساواک چگونگی این ارتباط را اینگونه معرفی میکند: «از اواخر تابستان سال 1345 که محمدتقى شریعتى به تهران رفت و در آنجا سکونت اختیار نمود، جلساتى در حسینیه ارشاد تهران نظیر کانون نشر حقایق اسلامى مشهد به وجود آورد و بتدریج در حسینیه ارشاد طرفداران نهضت آزادى و کانون مهندسین ایران که آیتالله طالقانى و مهندس بازرگان در آن عضویت و نفوذ کامل دارند شرکت و از طرف اعضای کانون نشر حقایق مشهد نیز که طرفدار عقاید سیاسى مهندس بازرگان مىباشند پیوندهایى با افراد حسینیه ارشاد به وجود آمد.»[31] دکتر شریعتی در اولین دیدار با هیئت مدیره حسینیه، نظرات و افکار خود را در باره نسل جوان و جامعه آن روزگار ارائه کرد. در این جلسه بود که برای همکاری با حسینیه ارشاد اعلام آمادگی کرد. علی شریعتی به دعوت آیتالله مطهری، از آبان ۱۳۴۷ به جمع سخنرانان حسینیه ارشاد پیوست. وی با قدرت بیان و سبک و رویکرد ویژهاش به مباحث، عملاً سایر سخنرانیهای مؤسسه را تحت تأثیر قرار داد.
نخستین سخنرانی وی در سوم آبان ۱۳۴۷، مورد توجه مخاطبان و سخنرانان حسینیه، از جمله استاد مطهری قرار گرفت.[32] با استقبال گرمی که از دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد به عمل آمد، شهرت دیگر سخنرانان فروکش کرد و فصل جدیدی از فعالیتهای حسینیه آغاز شد و انتشار کتاب «محمد(ص) خاتم پیامبران» از سوی استاد مطهری که دو مقاله از دکتر شریعتی به نام «زندگی محمد» و «از هجرت تا رحلت» را در خود داشت، به آن عمق بیشتری بخشید.[33] نوع گفتار شریعتی در این مقالات باعث شد جزوههای چند صفحهای با عنوان «معرفینامه ارشاد» از سوی سید صدرالدین جزایری و پسرش سیدمرتضی منتشر شود که به انتقاد از حسینیه ارشاد پرداخته بود. همچنین شیخ حسین لنکرانی به مخالفت گسترده با برداشتهای دکتر شریعتی در این کتاب پرداختند که به زعم آنان با هدف تخریب و نابودی اسلام نوشته شده بود و اتهام سنیگری به دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد زده شد.[34] حجتالاسلام محمدتقی فلسفی برای کاستن از فشارهای وارده بر حسینیه، اظهار داشت که ارشاد مورد تأیید علما است و حتی یکی از مراجع نامهای برای حمایت ارشاد نوشته است.[35]
همکاری بیش از پیش دکتر شریعتی با حسینیه ارشاد و مؤسسان آن که با پذیرش گستردهای از سوی جوانان به ویژه دانشجویان همراه بود، باعث شد که نوارهای گردآوری شده از سخنرانیهای دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد به صورت جزوه و کتاب منتشر شود. شمار قابل ملاحظهای از این کتابها به سوریه و لبنان ارسال میشد که برخی از آنها به وسیله امام موسی صدر و دکتر مصطفی چمران از فارسی به عربی ترجمه شد. و همچنین اغلب سخنرانیهای دکتر شریعتی توسط حجتالاسلام محمود دعایی از برنامه «روحانیت مبارز» در رادیو بغداد پخش میشد.[36] مباحث مختلف و متنوع در حوزه جامعهشناسی، اسلامشناسی، تاریخ و ادیان که از سوی ایشان در حسینیه ایراد میشد، توانست در کوتاهترین زمان ممکن جوانان و روشنفکران را جذب حسینیه کند.[37] به هر حال در آن زمان دکتر شریعتی با شناخت صحیح از نیاز فکری جوانان و دانشجویان، بیشتر سخنرانیهایش را روی موضوع تحلیل تاریخ اسلام به خصوص تاریخ صدر اسلام متمرکز کرد. دکتر با بهرهگیری از رشته تخصصیاش که جامعهشناسی بود و با اطلاعات زیادی که در زمینه مسائل اسلامی اعم از اعتقادی و تاریخی داشت که ابتدا از پدرش مرحوم محمدتقی شریعتی و سپس با تحقیق در متون دینی و تاریخی (فارسی و عربی) کسب کرده بود، توانسته بود به دیدگاهی امروزی و مترقیانه از دین دست پیدا کند و هنگامی که همین دیدگاه را با تحلیل تاریخی و با بیان مسحورکنندهاش با جوانان در میان میگذاشت، با استقبال بینظیر آنها مواجه میشد.[38]
از فروردین 1350، در پى خروج استاد مطهرى و به تبع آن شمارى از روحانیان همفکر وى[39] حسینیه ارشاد عملاً پایگاه فعالیت بیوقفه دکتر شریعتى شد و او که با ممنوعیت تدریس در دانشگاه مشهد نیز مواجه شده بود، همه فرصت و توان خود را مصروف تدریس و ایراد سخنرانى در این مرکز کرد.[40]
گردانندگان حسینیه ارشاد نیز که آرمان خود را «بازگرداندن نسل جوان و روشنفکر از غربزدگى به اسلام و نجات توده مذهبى» میدانستند در فراهم آوردن محیط مطلوب براى فعالیتهاى شریعتى تلاش میکردند. میتوان سالهای 50 و 51 را دوره شریعتی در حسینیه ارشاد نامید. شریعتی طی یک دوره 19 ماهه (از فروردین 1350 تا آبان 1351) در دو بخش کلی به اجرای برنامههای خود پرداخت: سخنرانیهای آموزشی- دانشگاهی و سخنرانیهای عمومی. در بخش اول هدف خود را تربیت نیروهای متفکر و مبارز مسلمان اعلام کرد. سخنرانیهای عمومی وی نیز طی یک سال از آبان 50 تا آبان 51 برگزار شد و سخنرانیهایی با عنوان، انتظار، مذهب اعتراض، تشیع علوی و تشیع صفوی، مسئولیت شیعه بودن، آری این چنین بود برادر، پدر، مادر ما متهمیم، از جمله اینها بود.[41] با گسترش فعالیتهای دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد، دانشجویان مذهبی که تا این سالها نسبت به مارکسیستها در دانشگاه در اقلیت بودند، رشد و بالندگی یافتند. در سایه نشر و گسترش افکار شریعتی و فعالیتهای حسینیه ارشاد بتدریج فعالیتهای دینستیزی رژیم در دانشگاهها با شکست مواجه شد و موج جدید تیپ دانشجوی مذهبی در دانشگاه شکل گرفت و همچنین گفتار و کردار شریعتی و تأثیر آن بر دانشگاه و دانشجویان، دید مردم را نسبت به دانشگاه عوض کرد. شریعتی تلاش نمود تا از پایگاه اسلام انقلابی و نه اسلام سنتی، دانشجویان را برای مقابله با رژیم مجهز کند. یکی از خدمات شریعتی، نقادیهای مفصلی است که بر مارکسیسم داشت. این نقدها پسند نسل جدیدی بود که در عین علاقه به مباحث فکری جدید و اشتیاق برای ایجاد نوعی تحول، بر آن نبود تا از سنتهای خود جدا شده و مارکسیست شود. از سوی دیگر این سیاست وی، سبب میشد تا رژیم نیز که خطر کمونیسم را جدی میدید، چندان مزاحم وی و حسینیه ارشاد نشود. دکتر در نامه معروف خود به ساواک، افزون بر آنکه خدمات خانوادگی پدر و خودش را بر ضد تودهایها و مارکسیستها بیان میکند، با اشاره به درسهای اسلامشناسی حسینیه مینویسد: «از درس 25 به خاطر آنکه احساس کردم نسل جوان نسبت به تبلیغات مارکسیستی حساسیت دارد و آسیبپذیر است، با سازمان امنیت مرکز تماس گرفتم و گفتم که مصلحت است که اکنون به عنوان ادامه درسم در فلسفه تاریخ، مارکسیسم را و مارکس را حلاجی علمی کنم و بطلان این مکتب را با زبان علمی دانشگاهی اثبات کنم؛ و آقایان تأیید کردند و با استقبال روبهرو شد.»[42]
دکتر شریعتی در سالهای دهه 50 نماینده گفتمان اسلامی چپاندیش بود. گفتمانی اسلامى که شریعتى نمایندگىاش را بر عهده داشت و یکى از مهمترین و تأثیرگذارترین نظریهپردازان آن به شمار مىرفت. میتوان وی را شخصیت فکری- سیاسی و مبارزی ایدئولوژیک دانست که دغدغه مذهب اسلام و به خصوص آرمانها و باورهای جهان تشیع را دارد. اما در کنار این اعتقادات مذهبی، شریعتی سخت تحت تأثیر آموزههای جامعهشناختی، اقتصادی، سیاسی و نظری مکاتبی مانند مارکسیسم، سوسیالیسم و اگزیستانسیالیسم است که تلاش میکند از دل این باورهای متضاد و مکاتب به شدت متعارض با مذهب، معجونی به نام اسلام نواندیشِ چپ مذهبی بسازد که در آن هم مفاهیم مارکسیستی مانند بهرهکشی طبقاتی، مبارزه طبقاتی، جامعه بیطبقه، امپریالیسم و... در شباهت فکری و ایدئولوژیک با آموزههای دینی یافت شود و هم مدلی همتای معیارهای جهانی چپ سوسیالیستی برای جامعه مسلمانان مبارز ارائه دهد که در آن مخلوطی از آموزههای هویتی اسلام، سوسیالیسم، ایران و آموزههای مبارزاتی مارکسیسم وجود داشته باشد و در نوع خود تلاش کرد گفتمان چپ مذهبی را در جامعه تئوریزه کند.[43]
با گسترش اقبال جوانان و گروههای مختلف دانشجویان به سخنان دکتر شریعتی و کانون سیاسی شدن حسینیه ارشاد بود که ساواک احساس خطر کرده و بیش از پیش آنجا را تحت نظر گرفت. در طی سالهایی که حسینیه ارشاد در رونق و شکوفایی بود(1347 تا 1351) نه تنها حکومت که برخی جریانات و تفکرات سیاسی نیز با آن مشکل داشتند و واکنشهای مثبتی نسبت به آن نداشتند. به برخی از جریانات مذهبی که مخالفتهای خود را با فعالیتهای ارشاد و گردانندگان آن نشان دادند و عواقبی که این مخالفتها در پی داشت در بالا اشاره شد لیکن دو گروه روشنفکران و نیروهای مبارز با مشی مسلحانه را نیز باید به اینها افزود.
نیروهای مبارز مسلح با دو گرایش مذهبی و غیرمذهبی از اواخر دهه1340 متأثر از فضای انقلابی که در بسیاری از کشورهای جهان و در نتیجه گسترش تفکر ضدامپریالیستی و نیز تبلیغات کمونیستها پدید آمد، مبارزه مسلحانه را برای سرنگونی رژیم پهلوی سرلوحه کار خود قرار داده بودند. گروههای مسلحانه اعم از چپی یا مذهبی هر دو با بدبینی به حسینیه ارشاد مینگریستند و آن را به عنوان ابزار رژیم در تخطئه جوانان و بازداشتن آنان از فعالیت مسلحانه به حساب میآوردند. بنا به نظر آنان حسینیه ارشاد مرکزی بود که در شمال شهر و برای بورژواها ساخته شده بود.44[44] حسینیه، بهخصوص در اواسط دهه1340 و همزمان با مدیریت استاد مطهری، دوری از تب وتابهای سیاسی و فعالیتهای آرام فکری و علمی بود که با جوّ آن زمان مطابقت نداشت. حتی بعدها و با پیوستن دکتر شریعتی به حسینیه ارشاد و مواضع وی که آشکارا گرایش به تندروی داشت، باز هم مجاهدان نگاه بدبینانهای نسبت به آن داشتند و حسینیه ارشاد را عاملی برای دور کردن آنان از مبارزه میپنداشتند[45] و صحبتهای دکتر شریعتی را لالایی میدانستند.[46] حتی احمد رضایی در آذرماه1350 در مقابل حسینیه ارشاد به دیدن شریعتی رفت و او را به برآوردن منافع حکومت متهم کرد.[47] کادر مرکزی این سازمان معتقد بود که اکنون وقت مبارزه مسلحانه است و نه کار فرهنگی و کار فرهنگی در پروسه مبارزه، معنای حقیقی خود را پیدا میکند. با اینحال این نظر تشکیلاتی آنها بود و الا بسیاری از عضوگیریها در کنار حسینیه ارشاد انجام میشد و برخی از اعضای این تشکیلات آثار دکتر را با ولع میخواندند و پس از انقلاب این سازمان تلاش داشت دکتر را به نفع خود مصادره کند. حتی ساواک نیز در دلایل خود برای تعطیلی حسینیه ارشاد، آنجا را پایگاه جهتدهی فکری به جوانان و کشاندن آنان به مبارزه مسلحانه میدانست.[48]
روشنفکران هم اعم از متجدد و مذهبی با حسینیه ارشاد و مهمترین نمایندهاش یعنی دکتر شریعتی میانه خوبی نداشتند. محافل روشنفکری پس از ایراد سخنرانی شریعتی با عنوان «روشنفکر و مسئولیت او در جامعه» سخنانش را در حمله به مدافعان تجدد و عقلانیت سکولار، توهینی به خود قلمداد کردند.
ساواک و حسینیه ارشاد
بهرغم موافقت با تأسیس مؤسسه ارشاد از طرف حکومت، ساواک با توجه با تجاربی که در گذشته نسبت به اینگونه مؤسسات داشت و با توجه به نحوه پیشرفت این مؤسسه علمی و دینی از همان ابتدا درصدد برآمد با استفاده از تمامی امکانات موجود، مؤسسه، گردانندگان و وعاظ مرتبط با آن را تحت مراقبت بگیرد و نتایج حاصله را به مراکز مربوطه منعکس نمایند.[49] اولین گزارشی که از ساواک در مورد ارشاد در دست است به تاریخ 22 / 4 / 44 بازمیگردد که مربوط است به سخنرانی مرحوم حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی.[50] تشکیل پرونده «حسینیه ارشاد» در مرکز ساواک در پی استعلام شهربانی جهت صدور مجوز تأسیس مؤسسه حسینیه صورت گرفت و پس از بررسی سوابق اعضای مؤسس این مرکز ساواک اعلام کرد که تشکیل این مرکز بلامانع است.[51] چنین دیدگاهی در نزد ساواک البته با اوجگیری فعالیتهای دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد تغییر کرد. ساواک در ابتدا از دکتر شریعتی چنین تصوری داشت که هم افکار سنتی خرافی و مذهبی را نقد میکند و هم مارکسیسم را. تئوریسینهای ساواک بر این خیال بودند که مشغول شدن جوانان به کارهای فکری و فرهنگی، آنها را از رادیکال شدن و تقویت مبارزات قهرآمیزی که در آن دوران در حال شکلگیری بود، باز میدارد و مىتوان در صورت امکان از وجود وى در جهت مصالح کشور و تنویر افکار دانشجویان بهرهبردارى مؤثرى کرد.[52]
در 1350 و 1351ش، همزمان با اوج گرفتن مبارزات سیاسى در جامعه و نقش فعال حسینیه ارشاد در جذب جوانان دانشگاهى و گرایش فعالان سیاسى به حسینیه ارشاد و پایگاه شدن آن محل براى مبارزه با حکومت و پخش تراکتهایی با مضامین انقلابی در مقابل حسینیه ارشاد،[53] دستگاه امنیتى حکومت ادامه کار حسینیه ارشاد را در قالب جلسات سخنرانى صلاح ندانست.[54] روند فعالیتهای حسینیه ارشاد که رفتهرفته جنبههای سیاسی آن روشنتر میشد، حساسیت ساواک را به صورتی روزافزون بر میانگیخت. جهتگیریهای سیاسی و ضد رژیم سخنرانان که گاه صریح و گاه در لفافه بیان میشد، بر انبوه مخالفان میافزود و ناگزیر دامنه مراقبتهای ساواک نیز افزایش مییافت. حسینیه به پایگاهی برجسته و شایسته در میان دانشجویان و اقشار مبارز تبدیل شده بود. مخاطبانی که شریعتی در دوران بازگشت خود با آنان سخن میگفت، در مورد اتخاذ راهحلهای سیاسی و اجتماعی، به مراتب انقلابیتر و سیاسیتر از گذشته عمل میکردند. فعالیت جوانان سیاستگرا که مبارزات مسلحانه را میستودند با توزیع اعلامیه و سردادن شعارهایی به نفع زندانیان سیاسی و سازمانهای چریکی در تالار حسینیه ارشاد، ساواک را به شدت ترساند. اوجگیری فعالیتهای مسلحانه در آن روزها، حسینیه ارشاد را نیز به مکانی برای سربازگیری سازمانهای چریکی بدل کرده بود.[55] و ساواک از رخنه افراد سازمان آزادیبخش ایران (سازمان مجاهدین خلق) وابسته به نهضت آزادی ایران و فعل و انفعالاتی که در حسینیه در جریان بود ابراز ناراحتی میکرد.[56]
ساواک افرادی را که در کلاسهای دینی و اجتماعی شرکت میکردند، عناصر مذهبی افراطی میدانست که در صدد ضربه زدن به دولت بودند[57] و حتی تصمیم گرفته شد زنان پلیس را برای مراقبت از بانوان و کنترل حضور آنان در جلسات مذهبی حسینیه ارشاد بگمارند.[58] برگزاری تئاتر و نمایشهایی که از سوی گردانندگان حسینیه انجام میگرفت، ساواک را نسبت به فعالیتهای غیرسیاسی حسینیه بدبین ساخته بود.[59] موضعگیریهای سخنرانان حسینیه در قبال مسئله فلسطین،[60] باز کردن حسابى به نام ملت فلسطین در بانکهاى ملى و صادرات و بازرگانى در تهران و درخواست آیتالله مطهرى، آیتالله سید ابوالفضل زنجانى و علامه سیدمحمدحسین طباطبائى از مردم که پولهاى خود را در بانکهاى فوقالذکر و به حساب مذکور واریز نمایند[61] و همچنین جمعآوری پول جهت چریکهای فلسطینی[62] نیز از عواملی بود که ذهنیت ساواک را نسبت به حسینیه مشوّش میساخت.
در گزارشی از ساواک عنوان شده که «مقارن با پیدا شدن نشانههاى فعالیتهاى مضره در این حسینیه و نفوذ عوامل منحرف در آن، اعلامیههایى در تمجید و ستایش از معدومین و محکومین سازمان مذکور در آن توزیع و در واقع این کانون مذهبى به صورت پایگاهى براى تجمع عناصر ناراحت و آماده کردن جوانان متعصب براى شرکت در فعالیتهاى خرابکارانه درآمد و دو نمایشنامه تحت عناوین «ابوذر و نهضت شیعى سربداران» در سالن آن به روى صحنه آمد که در پوشش ارائه مطالب مذهبى، مردم دعوت و ترغیب به مبارزات طبقاتى شده بودند که در همان موقع به منظور محدود کردن و خنثى نمودن فعالیتهاى خلافى که در آن در شرف وقوع بود، ضمن جلوگیرى از ادامه نمایش، در مورد نمایشنامههاى مذکور به مسئولین و گردانندگان حسینیه موصوف تذکر لازم براى ممانعت از فعالیتهایى که در حسینیه مذکور صورت مىگرفت داده شد.»[63] و همچنین ساواک برای تکرار نشدن چنین تحرکاتی در حسینیه و ممانعت از ورود افراد به اصطلاح مضره از نظر آنها اعلام میکند که «باید ترتیبی اتخاذ شود که در هر یک از جلسات حسینیه مذکور حداقل بین 2 تا 3 منبع واجد شرایط براى این منظور حضور داشته باشند و در صورتى که منابع فعلى در شرایطى قرار ندارند که اخبار مورد لزوم را از این حسینیه کسب نمایند حداکثر تا پایان سال جارى نسبت به استخدام و نفوذ منابع ارزنده در جلسات افراد متعصب شرکت کننده در حسینیه مذکور اقدام و نتایج حاصله را به این اداره کل گزارش کنند.»[64] حساسیت ساواک نسبت با فعالیتهای فزاینده سیاسی در ارشاد و ترس از جریانات مسلحانه که متأثر از سخنرانیهای شریعتی در ارشاد بود حتی به گوش شاه نیز رسانده شد و پیشنهاد گردید «به طریق مقتضى در مورد برکنارى متولیان و مسئولین این مراکز اقدام و افراد واجد شرایطى به جاى آنها گمارده شوند.»[65]
تعطیلی حسینیه ارشاد
درخصوص تعطیلی حسینیه ارشاد در آبان۱۳۵۱ که به دستور مستقیم محمدرضا پهلوی صورت گرفت، چند نظر ابراز شده که از آن جمله است: فشار محافل مذهبی و روحانیان بر شاه و حکومت برای تعطیل کردن حسینیه ارشاد، ناکامی ساواک در بهرهبرداری از حسینیه ارشاد به عنوان مرکزی در برابر «جنبش مسلّحانه»[66] و رفع نیاز حکومت به سخنرانیهای حسینیه بهعنوان جریان مخالف با روحانیت.[67]
گزارشهای ساواک هم ضمن اشاره به این مسئله، سخنرانیهاى دکتر على شریعتى را داراى جنبههاى تحریک کننده میدانست، که «به عناصر مفسدهجو فرصت میداد تا به فعالیتهاى براندازى دست بزنند و مرکز متشکلى داشته باشند.»[68] به دنبال ارائۀ این گزارش و گزارشهای دیگر سرانجام این محفل مذهبى تعطیل و قرار بر این شد که فعالیتهاى مذهبى حسینیه موقوف و تحت نظارت اوقاف قرار گیرد.[69] پس از تعطیلی حسینیه ارشاد و بازتاب آن در مجامع و محافل سیاسی و مذهبی و دانشجویی، مقامات امنیتی کشور به بازگشایی و از سرگیری فعالیتهای آن نظر دادند و رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور به رئیس سازمان اوقاف نوشت که چون به تعویق افتادن برنامههای مذهبی در حسینیه ارشاد از نظر افکار عمومی به صلاح نیست، سازمان اوقاف راساً متولی اداره این مؤسسه شود. اما پیگیریها به نتیجه نرسید و محمدرضا پهلوی با بازگشایی مجدد حسینیه مخالفت کرد.[70] در نهایت، رژیم به بهانه اعتراضاتی که از ناحیه برخی از روحانیون به حسینیه میشد و رفتن به آن را حرام میدانستند[71] و همچنین به خاطر اینکه گردانندگان قادر به کنترل وقایعی که در این حسینیه میافتد نیستند، و سرانجام با این عنوان که حسینیه ارشاد به علت گفتارهای ضد و نقیض دکتر شریعتی که سخنانش علیه مذهب تشیع است،[72] در آبان 51 آن را تعطیل کرد. البته همانگونه که گذشت، برخی از سران ساواک نیز حسینیه را به لحاظ سیاسی مضر تشخیص میدادند؛ به ویژه زمانی که آثار شریعتی در خانه بسیاری از مخالفان رژیم پیدا شد، این فکر برای عناصر ساواک تقویت شد. این درست پس از آن بود که طی یک دوره، عناصر بالای رژیم وجود حسینیه را به دلایل مختلف ضروری میدیدند و دشمن واقعی خود را تنها مجاهدین و روحانیون ناراضی و مخالف وابسته به نهضت قم میدانستند. پس از بسته شدن حسینیه ارشاد، حکومت که تصمیم گرفت حسینیه را زیر نظر اداره اوقاف ببرد اما چون این حسینیه در اداره ثبت شرکتها ثبت قانونی شده بود، نتوانستند این کار را انجام دهند.[73] اما به هر ترتیب یکی از مؤثرترین کانونهای انقلاب خاموش شد، اگرچه انقلاب اسلامی راه خود را تا وصول به پیروزی ادامه داد و بیگمان باید این اظهار منسوب به آیتالله شهید مرتضی مطهری که مدتی پس از بسته شدن حسینیه ارشاد و در حضور آیتالله بهشتی، ابوالفضل زنجانی، هاشمی رفسنجانی و محمد همایون بیان داشت که «با ملاحظۀ همۀ مسائل، ارشاد با موفقیت به رسالت خود جامۀ عمل پوشانده» را مقرون به صحت دانست.[74]
بهرغم تعطیلی برنامههای رسمی حسینیه، توسعه و تکمیل بنای آن ادامه یافت و با استفاده از امکانات و فضای آن، اقدامات محدودی از جمله: تهیۀ سرودهای انقلابی توسط حمید شاهنگیان و حسین صبحدل، و چاپ و تکثیر مخفیانه جزوات و کتابهای دکتر شریعتی صورت گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حسینیه ارشاد در 16 فروردین 1358بازگشایی و به فعالیت پرداخت و علاوه بر آن سخنرانیهایی از طرف گروههای مختلف، بهخصوص روشنفکران دینی در آنجا انجام میگرفت.
بیانات مقام معظم رهبری در باره آغاز و پایان فعالیت شهید استاد مطهری در حسینیه ارشاد
مقام معظم رهبری در بیان خاطرات خویش از چگونگی تأسیس حسینیه ارشاد و کارشکنیهای ناصر میناچی مقدم در روند سرپرستی برنامههای حسینیه توسط استاد مطهری چنین میفرماید:
« ... اما مسئله شرکت ایشان (شهید آیتالله مرتضی مطهری) در حسینیه ارشاد نباید گفت شرکت، باید گفت مؤسس. ایشان مؤسس حسینیه ارشاد است. آن وقتی که در تهران جلسات مذهبی درست و حسابی و منظمی نبود چند نفر به فکر افتادند که یک کار این جوری بکنند و عنصر اصلی هم آقای مطهری بود و آقای همایون که بانی مالی آن جا بود و جزو پیشقدمان این کار بودند.
چند نفری نشستند و یک محلی را در یک مقداری بالاتر از محل کنونی حسینیه، زمینی بود آن جا را در نظر گرفتند و چادری زدند و دیوار مختصری دورش کشیدند و این شد حسینیه ارشاد و از گویندگان دعوت کردند. از جمله کسانی که دعوت شد آقای محمدتقی شریعتی بود که آن وقت ایشان آمده بود تهران و ساکن شده بود. سال 45 بود که ایشان یکی دو سالی بود در تهران بود و سخنرانی میکرد. از ایشان، آقای مطهری دعوت کردند و خیلی هم ترویج کردند. ایشان در آن جا سخنرانی کردند. و خود آقای مطهری هم در سال 46 در آن جا سخنرانی داشتند.
در سال 46 که کتاب «محمد(ص) خاتم پیامبران» مطرح شد و به مناسبت آن کتاب، آقای مطهری از عدهای خواستند که مقاله بنویسند، از جمله مرحوم دکتر شریعتی بود. دکتر هم تازه دو سه سال بود که از فرانسه برگشته بود. ابتدا مشهد بود و در آن جا با گمنامی معلمی میکرد. آقای مطهری ایشان را دیده بود و خیلی از او خوشش آمده بود. یک جوان خوب که خیلی هم هوشمند و با استعداد و نکتهسنج و عمیق بود. انصافاً یک کسی مثل آقای مطهری از یک شخصی مثل مرحوم شریعتی طبعاً خیلی خوشش آمده و از ایشان هم خواسته بود که یک چیزی بنویسند. یک مقاله مفصلی مرحوم دکتر نوشت از «هجرت تا وفات پیغمبر» و همچنین بخشی از «سیمای محمد(ص)» را. که من در جریان این تبادل مقاله بودم. یعنی دکتر مشهد بود و آقای مطهری تهران بود. من هم میرفتم مشهد و برمیگشتم قم. گاهی در تبادل این مقالهگیری و مقالهدهی به صورت پیغام یکی دو دفعهای قرار گرفتم. مرحوم مطهری وقتی که مقالات دکتر را دید خیلی خوشش آمد مخصوصاً از مقاله «سیمای محمد(ص)». ایشان به من گفت که من سه بار این مقاله را خواندهام. از بس ایشان خوشش آمده بود از قلم شیرین و شیوای مرحوم دکتر. موجب شد که ایشان از دکتر دعوت کند که سخنرانی هم بیاید و دکتر گاهگاهی میآمد حسینیه، سخنرانی میکرد خیلی کم. تا سال 49، آمد و رفت دکتر از این سال در حسینیه ارشاد به دو ماه یک بار یا سه ماه یک بار رسید که ایشان میآمد و یک سخنرانی میکرد.
در سال 49 یک مسئلهای پیشآمد، بین آقای مطهری و آقای میناچی. و آن به این صورت بود که آقای میناچی که به عنوان مدیر داخلی حسینیه انتخاب شده بود عملاً دست آقای مطهری و دیگران را از همهی کارهای داخلی حسینیه کوتاه کرده بود. انتخاب سخنرانی، انتخاب مجلس، جلسات گوناگون و چاپ و نشر.
آقای مطهری میگفت خوب نمیشود ما یک مؤسسه را به وجود آوردهایم مردم این جا را متعلق به ما میدانند، ما ندانیم این جا کی سخنرانی میکند یا مثلاً چه موقع کتابش میخواهد چاپ بشود یا چه مطالبی گفته میشود.
استاد مطهری جزو هیئت امناء سه نفره بود. و در مقابل، میناچی به اعتراضهای ایشان اعتنایی نمیکرد و این بود که عملاً آقای مطهری فریادش به جایی نمیرسید تا این که اختلافات بین اینها بالا گرفت.
ما مشهد بودیم. آن وقت تابستان بود که آقای مطهری مشهد آمده بود. مرحوم دکتر هم مشهد بود، آقای شریعتی پدر دکتر هم مشهد بود.
در یک جلسهای که همه ما جمع بودیم قرار شد که به مسئله حسینیه رسیدگی بشود و دو تا جلسه مفصل چهار پنج ساعته نشستیم در مشهد و راجع به مسائل حسینیه بحث کردیم.
آقای دکتر قرار بود که کلاسهای 15 روز یکبار «اسلامشناسی» را تشکیل بدهد. آقای مطهری به دنبال آن اختلافات که با آقای میناچی داشتند به عنوان اعتراض حسینیه نرفتند.
یادم میآید که آقای مطهری به عنوان اعتراض گفتند: «تا وقتی که ایشان خودسرانه در حسینیه کار بکند من نمیتوانم در حسینیه باشم، و من عملاً کنارهگیری خودم را از حسینیه اعلام میکنم تا همه بدانند که من نیستم.»
در حسینیه با این که برنامه هم داشت، ایشان هفتم، هشتم محرم بود اعلام کرد که من حسینیه نمیآیم و رفت از حسینیه بیرون. با رفتن آقای مطهری حسینیه از روح واقعاً خالی میشد. تعبیر مرحوم دکتر این بود. گفت که: وقتی آقای مطهری گفت من نمیآیم من دیدم که همهی آرزوهای من تمام شد، همه چیز برای من تمام شده بود. دیگر هیچ برای من معنی نداشت.
یعنی آقای دکتر عمیقاً ارادت داشت و واقعاً خودش را مرید آقای مطهری میدانست و با رفتن آقای مطهری حسینیه واقعاً از روح تهی میشد. برای این که این اعتراض کامل بشود و آقای میناچی به خواستههای مرحوم مطهری توجه بکند، بقیه سخنرانیهایی که در حسینیه برنامه گذاشته بودند برنامههایشان را حذف کردند.
بنده هم گفتم من هم نمیآیم. آقای هاشمی رفسنجانی هم گفتند که من هم نمیآیم و حتی آقای محمدتقی شریعتی هم نیامدند و همه برنامه را کنسل کردند. خود دکتر هم گفت من هم کنسل میکنم و من هم نمیآیم، یعنی همه قبول داشتند و این حقانیت مطلب مطهری را نشان میدهد.
... و من تأکید بر روی این مسئله دارم که من خودم در مشهد با آقای شریعتی صحبت کردم. ایشان گفتند که من میروم و علی را نمیگذارم که برود.
یعنی آن چنان روشن و واضح بود دلیل مخالفت آقای مطهری، که همه قبول کردند. هیچکس نبود که قبول نداشته باشد حرف ایشان را، که یک حرف منطقی و حق بود.
بعد که این طور شد حسینیه عملاً بایکوت شد، منتها بعد دوستان برای این که چراغ حسینیه خاموش نشود و به کل در ماه محرم و صفر برنامههایش تعطیل نشود گفتند هفتهای یکبار آقای باهنر یک سخنرانی این جا بکند. یک کار رقیق مستمر که مانند جوی آب باریکی بود آن اجتماع؛ و آن سخنرانیهای متنوع دیگر نبود.
آقای میناچی همان طور که گفتم بسیار مرد مدیر و زرنگ و باهوش است. ایشان زمینه را طوری آماده کرد برای کلاسهایی که گفتم و اشاره کردم، و دکتر را قانع کرد که این کلاسها امروز ضروری است و اگر تعطیل بشود آسمان به زمین میآید و زمین به آسمان میرود.
در مشهد در آن جلسات(که صحبت شد) دوستان گفتند که خوب دکتر این کلاسها را حالا شروع نکند، دو ماه دیگر شروع کند تا آن وقت مسئله حسینیه حل بشود. دکتر هم قبول کرد.
دکتر میناچی و دیگران مرحوم دکتر را محاصره کردند که نه دیر میشود و دین از دست میرود! این بود که ایشان کلاسها را شروع کرد و عملاً آن طرحی که راجع به حسینیه بود متوقف شد و آقای مطهری هم دیگر با حسینیه آشتی نکرد.
وقتی دیدند حتی حاضر نیستند که به نظر ایشان اندک توجهی بکنند، دیگر نرفت سراغ حسینیه، و موجودی را که محصول خودش بود، به وجود آورده بود، مجبور شد که رها کند و ترک کند.
البته خوب، حسینیه رونق داشت و مرحوم دکتر میرفت. جلسات 15 روزه بود و بعد هفتگی شد منتهی حسینیه دیگر فردی شده بود و فقط قائم به شخص دکتر شریعتی بود. که اگر یک روز دکتر سرماخوردگی داشت و نمیتوانست بیاید، حسینیه هم دیگر نبود و این یک نقیصه بزرگی بود که کوشش میکردند که این نقیصه را برطرف کنند.
حتی یکبار آمدند پیش من و با یک حرفهای خاصی من را وادار کردند که از مشهد آمدم یکی دو تا سخنرانی این جا کردم در 28 صفر همان سال. بعد دیدم آقایان واقع حقایق را به ما نگفته بودند که ماهها حسینیه به این شکل میگذشت.
البته بعدها مرحوم دکتر خودش آمد مشهد با بنده صحبت کرد و گفت برویم حسینیه را اداره کنیم. یک طرحی هم ریخته شد. بعد من موافقت کردم با این که با دوستان همکاری داشتیم. شاید حدود بیست ساعت یا بیشتر بنده با آقای هاشمی و باهنر و آقای شریعتی چهارنفره در جلسات مستمری نشستیم در تهران، صحبت کردم، طرحی برای حسینیه ریختیم.
طرح بسیار خوبی بود روی کاغذ ترسیمش کردیم و فقط یک کلمه بله از طرف آقای میناچی لازم بود که دکتر گفت این بله را من از ایشان میگیرم. ایشان رفت بله را بگیرد، خودش هم نیامد. و ما دیدیم که همهی زحمات ما هدر رفت.
من رفتم مشهد و آقایان هم مشغول کارهایشان شدند. البته بعدها دکتر گله میکرد که چرا شما نیامدید؟
گفتیم ما که آمدیم قرار بود که شما بله بگیرید از آقای میناچی. غرض، ماجرای آقای مطهری و کنارهگیری ایشان از حسینیه اینها بود و البته صحبت زیاد هست ولی بعضیها هم ظالمانه و بیرحمانه در این مورد تحریف حقیقت کردهاند...»[75]
پینوشتها:
[1] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، مقدمه، ص 7
[2] دانشنامه تهران بزرگ، جعفری، شیوا و سیما طایفه، حسینیه ارشاد، تهران، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، 1392، ص 379
[3] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 7
[4] همان
[5] همان
[6] همان، ص 6-8
[7] حسینیه ارشاد، خطبا و گویندگان آن به روایت میناچی»، حمیدزاده، اکبر، مجله یاد، ش78، 1384، ص 333
[8] همان
[9] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 67
[10] حسینیه ارشاد، دشنه اسلام در قلب تهران پهلوی. یاوری دلانکور، نوشین، تهران، به کوشش شهریار عدل و برنار اورکاد، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، 1375، ص 387-388
[11] اطلاعات، ش 13791، 19 اردیبهشت 1351، ص 17
[12] « متفکر معاصر و دانشجویان»، مجتبیزاده، عبدالکاظم مجله دانشگاه اسلامی، س 6، ش 15، 1381، ص 136.
[13] حمیدزاده، همان، ص 334
[14] حسینیه ارشاد به روایت اسناد، جودکی، محبوبه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 37.
[15] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 34
[16] تاریخچه حسینیه ارشاد، مجموعه مصاحبهها، دفاعیات و خاطرات ناصر میناچی، تهران، 1384، ص 53-54
[17] حمیدزاده، همان، ص 338
[18] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 61
[19] همان، ص 51
[20] میناچی مقدم، ج۱، ص۶۳
[21] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 299، 315، 320
[22] همان، مقدمه، ص 10
[23] همان، ص 216 و 221 و 228 و 251 و 261
[24] همان، ص 263
[25] همان، ص 267
[26] همان، ص 280
[27] جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران، سالهای 1320 تا 1357، جعفریان، رسول، تهران، نشر علم، 1390، ص 658
[28] خاطرات من از استاد شهید مطهری، دوانی، علی، تهران، صدرا، 1372، ص 44-45
[29] خسروشاهی، سیدهادی «اختلافات مطهری و شریعتی از سوی بعضی از مسئولین حسینیه ارشاد هدایت میشد» مجله شاهد یاران، ش 5-6، 1385، ص 30
[30] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 197
[31] همان، ص 71
[32] دوانی، ص 44
[33] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 9
[34] جودکی، همان، ص 41
[35] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 9
[36] میناچی، ص 390-391
[37] حمیدزاده، ص 334
[38] خاطرات آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی، موسوی تبریزی، سیدحسن، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384،ص 335
[39] جعفریان، ص 284ـ285
[40] طرحى از یک زندگى، پوران شریعترضوى، تهران، ج 1، 1376، ص 159
[41] جودکی، ص 62-63
[42] شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 282
[43] تاجیک، «شریعتی و چپاندیشی ایدئولوژیک» فصلنامه سیاست، س2، ش6، 1394، ص100-101
[44] جعفری، محمدمهدی، سازمان مجاهدین خلق از درون: خاطرات دکتر محمدمهدی جعفری، تهران، نگاه امروز، 1381، ص38
[45] دکتر شریعتی در آیینه خاطرات، لامعی، شعبانعلی، تهران، رامند، 1379، ص 222-228
[46] جعفری، محمدمهدی، همان، ص 38
[47] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 11
[48] جودکی، همان، ص 67
[49] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 67
[50] همان، مقدمه، ص 8
[51] جودکی، همان، ص 99
[52] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 217
[53] همان، ص 238
[54] شریعتى به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 111، 118
[55] حقبین، مهدی، از مجاهدین تا منافقین (سیر تاریخی سازمان مجاهدین خلق از آغاز تاکتون) تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، ص 345
[56] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 286
[57] همان، ص 200
[58] همان، ص 242
[59] همان، ص 249، 256
[60] همان، ص 76
[61] همان، ص 135
[62] همان، ص 90، 127، 130
[63] همان، ص 286
[64] همان، ص 265
[65] همان، ص 271
[66] شریعتى و ساواک: مرورى تحلیلى بر سه جلد اسناد ساواک درباره دکتر شریعتى، علیجانی، رضا، تهران 1382ش، ص 263
[67] روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج3، تهران، ص 359
[68] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 361
[69] همانجا
[70] چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (۱۳۵۶ـ ۱۳۴۳)، حسینیان، روحاللّه، ج۱، تهران ۱۳۸۳ش، ص۷۵۸ـ۷۵۹
[71] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، ص 267
[72] همان، ص 272
[73] میناچی، ص 87
[74] حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 12
[75] سرگذشتهای ویژه از زندگی شهید مطهری، جلد اول، انتشارات ذکر، صفحه 63 تا 69
منابع
اطلاعات،(1351) ش 13791، 19 اردیبهشت.
فصلنامه سیاست، تاجیک، احسان،(1394) شریعتی و چپ اندیشی ایدئولوژیک» س2، ش6.
دانشنامه تهران بزرگ، جعفری، شیوا و سیما طایفه،(1392) حسینیه ارشاد، تهران، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی.
سازمان مجاهدین خلق از درون: خاطرات دکتر محمدمهدی جعفری، (1381) جعفری، محمدمهدی ، تهران، نگاه امروز.
جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران، سالهای 1320 تا 1357، جعفریان، رسول(1390) ، تهران. نشر علم.
حسینیه ارشاد به روایت اسناد، جودکی، محبوبه،(1388) ، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (۱۳۵۶ـ ۱۳۴۳)، حسینیان، روحالله،(۱۳۸۳) ج۱، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک،(1383) تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
از مجاهدین تا منافقین (سیر تاریخی سازمان مجاهدین خلق از آغاز تاکنون)، حقبین، مهدی، (1392) تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
مجله یاد، حمیدزاده، اکبر،(1384) «حسینیه ارشاد، خطبا و گویندگان آن به روایت میناچی» ، ش78.
مجله شاهد یاران، خسروشاهی، سیدهادی، (1385)، «اختلافات مطهری و شریعتی از سوی بعضی از مسئولین حسینیه ارشاد هدایت میشد» ،ش 5-6.
خاطرات من از استاد شهید مطهری، دوانی، علی،(1372) ، تهران، صدرا.
نهضت امام خمینی، روحانی، حمید،(1389)، ج3، تهران، نشر عروج.
طرحى از یک زندگى، شریعت رضوی، پوران،(1376) ، ج1تهران، چاپخش.
شریعتی به روایت اسناد ساواک،(1378) تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
دکتر شریعتی در آیینهی خاطرات، لامعی، شعبانعلی،(1379) ، تهران، رامند.
مجله مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، مجتبی زاده، عبدالکاظم، «1381» ، س 6، ش 15، ص 129-142.
خاطرات آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی. سید حسن موسوی تبریزی(1384) ، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
تاریخچه حسینیه ارشاد، مجموعه مصاحبهها، دفاعیات و خاطرات ناصر میناچی، میناچی مقدم، ناصر،(1384) ، تهران.
حسینیه ارشاد، دشنه اسلام در قلب تهران پهلوی، یاوری دلانکور، نوشین، (1375) تهران به کوشش شهریار عدل و برنار اورکاد، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم.
سرگذشتهای ویژه از زندگی شهید مطهری، جلد اول، انتشارات ذکر.
نمایی از ورودی حسینیه ارشاد
نمایی از داخل حسینیه ارشاد
سید علی موسوی گرمارودی در حال اجرای برنامه
گروه سرود در حسینیه ارشاد
از چپ به راست: استاد شهید آیتالله مطهری، مرحوم استاد محمدتقی شریعتی، مرحوم دکتر علی شریعتی
طبقه فوقانی حسینیه ارشاد
استاد محیط طباطبایی در حال ایراد سخنرانی
مرحوم محمد همایون در بازدید از مناطقی که توسط خیریه حسینیه ارشاد پس از زلزله بازسازی شد
نماز عید فطر در حسینیه ارشاد
نماز عید فطر در حسینیه ارشاد
حضار در حال استماع سخنرانی در حسینیه ارشاد
تعداد مشاهده: 12535