بررسی و تحلیل نقش ساواک در تأمین منافع ملی، یا منافع بیگانگان، پهلوی و درباریان
تاریخ انتشار: 10 بهمن 1402
مقدمه
در هر نظامی، سازمانهای اطلاعاتى و امنیتى نقش تعیینکننده و مهم در قوام و پیشبرد اهداف آن نظام دارند و بهعنوان بازوان پر توان آن عمل میکنند. در واقع سازمان و دستگاه امنیتی یا پلیس سیاسی در تاریخ کشورها سابقه دیرینه دارد و هدف از ایجاد چنین سازمانهایی معمولاً کسب اطلاعات یا کنترل اعمالی است که موقعیت سیاسی حکومت را به خطر میاندازند.[1] این سازمانها و ساختار تشکیلاتی و عملیاتی آنان توسط حاکمیت تعیین میشود و مأموریتشان نیز در راستاى حاکمیت کشور و منافع ملی صورت میپذیرد. ساختار این سازمانها بستگى به ساختار سیاسى حکومت دارد. حکومت اگر یک نظام مردمی و دمکراتیک باشد این ساختار نیز مردمى و نظاممند است و در جهت منافع ملی و حفظ و پایداری استقلال کشور گام برمیدارد؛ اما اگر دیکتاتورى باشد ساختار نظامهای اطلاعاتى و امنیتى نیز بسته و سلیقهای خواهد بود و این خطرى است که گریبان حکومتها را خواهد گرفت، یعنى نظام حاکمیت تحت تأثیر ساختار سازمانهای اطلاعاتى و امنیتى قرار میگیرد و بالعکس سازمان اطلاعاتی و امنیتی به جای حفظ منافع ملی کشور، قربانی حفظ و حراست از کارگزاران و حاکمان میگردد. در ایران دوره پهلوی، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، اصلىترین دستگاه سرکوب و فشار بر مخالفان، معترضان و منتقدان به ویژه از زمان بروز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به شمار میرفت. این سازمان در راستاى تحکیم پایههای قدرت محمدرضا شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به دستور آمریکا و با همکارى سرویسهای اطلاعاتى سازمان سیا، رژیم صهیونیستى (موساد) و MI6 انگلیس تشکیل شد تا بهعنوان بازوى امنیتى و اطلاعاتى، پایههای حکومت پهلوى را در کشور مستحکم نماید و شاه بتواند بهعنوان یک قدرت بلامنازع در ایران، به غرب، آمریکا و رژیم صهیونیستى خدمت کند.
این مقاله در پی آن است که به این پرسش پاسخ دهد که آیا سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی (ساواک)، آن گونه که سلطنتطلبها مدعی هستند در راستای منافع ملی کشور فعالیت میکرد یا در خدمت منافع دربار پهلوی، و منافع کشورهای بیگانه و در رأس آنها آمریکا و رژیم صهیونیستی بود. برای پاسخ به این پرسش، مقاله در چهار بخش اصلی ساماندهی شده است، بخش نخست به اجمال تأسیس و شکلگیری ساواک و اجزای آن بررسی میشود. در بخش دوم، طرح و ایده تشکیل این سازمان مخوف امنیتی و نقش پیدا و پنهان عوامل بیگانه در تأسیس آن مورد مداقه قرار میگیرد. در بخش سوم اهداف حکومت پهلوی از تأسیس چنین سازمانی تبیین میگردد. سپس در بخش چهارم، به آموزش و تجهیز ساواک از سوی بیگانگان و بهویژه سرویس جاسوسی اسرائیل یعنی موساد در جهتدهی به ساواک و همچنین بهرهبرداری از آن به سود منافع رژیم صهیونیستی پرداخته میشود.
تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
تأسیس ساواک به فرمان آمریکا و اجرای شاه بود. مجری دیگر تیمور بختیار رئیس حکومت نظامی تهران بود که در سال 1335ش برای آشنایی با نحوه کار سیا و اف.بی.آی به آمریکا سفر کرد.[2] کمتر از یک سال پس از آن لایحهای مبنی بر تمرکز سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی مختلف تحت سازمان واحدی به نام ساواک به مجلس شورای ملی ارائه شد. به موجب این لایحه سازمان اطلاعات و امنیت کشور که «ساواک» نام اختصاری آن بود، در ۲۳ اسفند ۱۳۳۵ با پنج ماده در مجلس شورای ملی تصویب شد.[3] این سازمان بخشی از نخستوزیری بود و رئیس آن در سمت معاون نخستوزیری انجام وظیفه میکرد؛[4] ولی در عمل به دلیل کاهش تدریجی جایگاه و قدرت تصمیمگیری و اجرایی نخستوزیر، رئیس ساواک مستقیماً با شاه در تماس بود و تبدیل به قدرتی شد که حتی وزارت دادگستری اجازه دخالت در فعالیتها و عملیات آن را نداشت.[5]
ساواک از سه قسمت اصلی تشکیل شده بود: حوزه ریاست، ادارات کل ساواک، ادارات تهران و شهرستانها همچنین نمایندگیهای خارج از کشور نیز فعال بودند. ادارههای کل این سازمان در آغاز هشت اداره بودند که در زمان قائممقامی حسین فردوست، اداره کل نهم (تحقیق) نیز با همکاری سازمان موساد اضافه شد.[6] از میان ادارههای نهگانه، اداره سوم (امنیت داخلی)، مهمترین بخش ساواک و دارای گستردهترین تشکیلات و بخش مستقل بازجویی بود. فعالیت ساواک شامل دو بخش اطلاعات (خارجی) و امنیت (داخلی) و در واقع ترکیبی از دو سازمان سیا «C.I.A»[7] و اف.بی.آی «F.B.I» آمریکا بود[8] و در هر دو زمینه با دو سازمان جاسوسی سیا و موساد ارتباط دایمی داشت.[9]
طرح تشکیل ساواک، ایده بیگانگان با اجرای عوامل داخلی
ایده اولیه تشکیل سازمان اطلاعاتی ایران را غربیان بهویژه آمریکاییها ارائه کردند. در واقع سازمان سیا و سرویس جاسوسی انگلیس که با کودتای 1332 بار دیگر، قدرت را به محمدرضا پهلوی بخشید، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را برای وی پی ریخت.[10] همکاری آمریکا با ایران در ارائه طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی و دورههای آموزشی آن برای آمریکا نیز از جهت مقابله با تهدیدهای منطقهای بهویژه تهدید جاسوسی و نظامی شوروی و کشورهای پیرو آن بسیار دارای اهمیت بود[11] بهطوریکه تأسیس این ساختار اطلاعاتی به نفوذ و تسلط آمریکا در ایران و منطقه عمق میبخشید.[12] بنابر این سازمان اطلاعات و امنیت کشور، به وسیله اعضای سیا بنیان گذارده شد و در ادامه به دست سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) پرورش و رشد یافت و دست کم 50 هزار جاسوس داشت.[13] مجله خبری آمریکایی نیوزویک در همان زمان نوشت: «رؤسای سازمانهای اطلاعاتی غرب نمرات فوق العاده خوبی به عملیات جاسوسی این سازمان در خاورمیانه بهویژه در خلیج فارس، مصر و لبنان دادهاند.[14] سازمان سیا همچنین تجهیزات کاملاً ویژه را به آن تحویل میداد. آلن دالس رئیس سازمان جاسوسی آمریکا و دوست شرکتهای آمریکایی، به دنبال تأمین منافع آنها در هر نقطه قابل تصور جهان با زور بود. از این زاویه اعزام ریچارد هلمز، رئیس پیشین سیا به سفارت آمریکا در تهران تداوم همین شیوه بود.[15] بنابر این بیشترین میزان دخالت در تأسیس و پیشبرد امور ساواک از سوی ایالات متحده آمریکا بود. چنانکه حتی تغییر در ریاست این سازمان نیز با نظر و موافقت آمریکا صورت میگرفت.[16]
ساواک در خدمت اهداف حکومت پهلوی
هدف عمده از تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، حفظ و حراست از سلطنت پهلوی بود. این سازمان مانند پلیس سیاسی در کشورهای دیکتاتوری، به صورت مهرهای در دست محمدرضا پهلوی، برای شناسایی و نابود کردن مخالفان حکومت وی عمل میکرد و در همه امور دخالت داشت. ساواک برای حفظ منافع درباریان، سرمایهداران و عوامل خارجی، و سرکوب مخالفان از انواع روشها از جمله زور، کنترل، نظارت، شکنجه و سرانجام تشکیل پرونده و معرفی به دادگاههای نظامی سود میجست.[17] مأموران ساواک از حیث طرز تعقیب و انجام وظایف در زمرهی ضابطین نظامی محسوب میشدند و از این حیث دارای کلیه اختیارات و وظایف ضابطین نظامی بودند. ساواک در مقابل جان مردم احساس مسئولیت نمیکرد، حوزه قدرتش تمام کشور بود و هرکس را به هر اتهامی دستگیر میکرد.[18] در حقیقت ساواک به مثابه چشم و گوش شاه عمل میکرد و وظیفه اصلی آن، پشتیبانی از شاه با کشف و ریشهکن کردن افراد مخالف با سلطنت پهلوی و اطلاعرسانی به شاه از وضع و حال و روز مردم بود.[19] همچنین در میان گروههای معارض همچون جبهه ملی و احزاب چپ و سرکوب و منکوب کردن آنها، در برابر جریان اسلامی شدت عمل بیشتری بهکار میبست. زیرا مهمترین و اصلیترین جریان مقابله با نظام پهلوی را جریان اسلامگرا به رهبری امام خمینی(ره) دانسته بود. با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) توجه ساواک به روحانیت بیشتر شد و ریاست ساواک در دستورالعملی به ساواک قم از آنها خواست کلیه وعاظ و روحانیون تحت مراقبت قرار گیرند و در صورت بروز هرگونه مخالفتی علیه شاه آنها را تحت تعقیب قرار دهند:
«دستور دهید کلیه وعاظ و روحانیون را تحت مراقبت لازم قرار داده و هرگاه اهانت یا اتهامی به مقام شامخ سلطنت وارد آوردند یا مردم را بر علیه امنیت و مصالح کشور تحریک نمودند برابر مقررات و طبق قانون ساواک آنها را تحت مراقبت قرار دهند. سرلشکر پاکروان.»[20]
در ادامه سیاست ساواک، تقویت روحانیون موافق رژیم یا همان آخوندهای درباری و تضعیف روحانیت مخالف، کنترل حوزه و برنامههای درسی آن، ایجاد دانشکده علوم اسلامی، کنترل هیئتهای مذهبی، ممنوعالمنبر کردن روحانیون و وعاظ و در نهایت تبعید آنان به مناطق دورافتاده، بد آب و هوا و اهل سنتنشین بود.[21] پس از تبعید امام خمینی(ره) به نجف، ساواک با تمرکز ویژهای در باره روحانیت، فعالیتها و اقداماتشان را تحت نظر قرار داد و به منظور جلوگیری از تکرار قیام 15 خرداد 1342 نیروهای زیادی در قم و نقاط حساس تهران متمرکز کرد و با برنامه دقیق به مقابله با مردم پرداخت و کوچکترین حرکتی را از ابتدا متوقف کرد. همچنین ریاست ساواک طی تلگرافی به کلیه شعبههای ساواک در سراسر کشور دستور داد: «مراقبت تام مبذول داشته از هر تحریک و... بلادرنگ جلوگیری نمایند و هر گونه رویهای را فوراً به مرکز گزارش کنند.»[22]
هنگامی که امام در نجف استقرار یافتند، اداره کل سوم ساواک طرحی تهیه و به منظور کنترل و زیرنظر گرفتن ایشان ارائه داد و در طول دوران اقامت امام در نجف اشرف به اجرا درآمد. این اهداف شامل موارد زیر بود:
1- کنترل و زیر نظر قراردادن؛ 2- جلوگیری از رسیدن وجوهات شرعی؛ 3- ایجاد تفرقه میان امام و علمای طراز اول؛ 4- به راه انداختن موج تبلیغات زهرآگین علیه ایشان.[23]
افزون بر تمرکز ساواک بر فعالیتهای نهضت اسلامی روحانیون و مردم، ساواک فعالیتهای دیگری نیز برای حفظ و حراست از سلطنت پهلوی به انجام میرساند. از جمله مهمترین این فعالیتها میتوان به این موارد اشاره کرد: 1- مقابله با کمونیسم و نیروهای چپ: شاه به خواست آمریکا، از ساواک برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم به ایران استفاده میکرد. 2- حفظ سلطه استعماری در ایران.[24] 3- ایجاد حریم امن برای اشاعه فرهنگ استعماری و غربی و سرکوب فرهنگ انقلابی و ضد امپریالیستی و مخالف مطامع بیگانگان.[25] اصولاً استعمار بدون ایجاد محیط امن برای وابستگان و شیفتگان فرهنگ غرب، دیرزمانی نمیتواند پایدار بماند و تغییر رویه و سبک زندگی در کشورهای هدف از عمده عملیات فرهنگی و روانی آنان است. این مهم با دو روش قابل دستیابی است:
1- حمایت و گسترش انجمنها، احزاب، جمعیتها، روزنامهها، مجلات، رسانههایی مانند رادیو، تلویزیون، سینما و در چند دههی اخیر اینترنت و فضای مجازی که طرفدار و سخنگوی فرهنگ غربی باشند. ساواک در این جهت از کلوپهای وابسته به بیگانگان نظیر لاینز، روتاری، فراماسونری، بهائیت، انجمن قلم، حمایت مینمود و با علم به جاسوسی تشکیلات و افراد آنان، مانعی برای فعالیتشان ایجاد نمیکرد.
2- سرکوب مستقیم و غیرمستقیم دینباوران و رهبران آنان، و محدود کردن و به حداقل رساندن مبانی دینی و ملی و فرهنگ مستقل کشورهای هدف. در این قسمت ساواک با برخوردهای شدید با تشکیلات فرهنگی، دینی و ملی و با اعمال سانسورهای وسیع و دستگیری، شکنجه و محاکمه فعالان مخالفِ وابستگی، در جهت حذف و طرد آنان اقدام مینمود. ساواک در عملکرد 22 ساله خود تا پیروزی انقلاب اسلامی، با برنامهریزی کارشناسان زبده بیگانه در این مسیر حرکت نمود.[26]
ساواک در خدمت اهداف سازمانهای جاسوسی آمریکا
آمریکا پس از نقش ایجادکننده ساواک، کارشناسان و آموزشگران سیا را به ایران گسیل داشت تا مأموران ساواک را آموزش دهند. در میان آموزشهای سیا، چگونگی برخورد اطلاعاتی ـ جاسوسی با کا.گ.ب و نیروهای آن در ایران در دستور کار بود. در همان حال بسیاری از مهمترین شیوههای دستگاههای اطلاعاتی شوروی و بلوک شرق در کشورهای مختلف و از جمله ایران به نیروهای ساواک آموزش داده میشد. طی سالهای نخست، نیروهای بسیاری از ساواک به آمریکا اعزام شدند تا در پایگاههای مجهز آن سازمان با روشهای پیشرفته اطلاعاتی ـ جاسوسی و عملیاتی آشنا شوند. همچنین برخی از کشورهای اروپایی نیز یاریگر ساواک در امور آموزشی بودند.[27] یکی از محققان خارجی درباره روند آموزشهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی سیا به نیروهای ساواک، نوشته است: «گروه پنج نفره آموزشی سیا، با تغییر گهگاهی پرسنل آن، تا سال 1960 یا 1961 /1339ش ـ 1340ش در ایران ماند. این گروه شامل یک رئیس، یک معاون و کارشناسانی در امور عملیات پنهانی، تحلیلگری اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی بود. گرچه این گروه رسماً تحت فرماندهی رئیس پایگاه سیا در تهران بود، ولی محل کار آن در اداره مرکزی ساواک قرار داشت، و تماس بسیار اندکی با افراد پایگاه سیا داشت. مأموریت اصلی این گروه، تدارک آموزش لازم برای ساواک و تبدیل آن به یک سازمان اطلاعات پیشرفته و مؤثر بود. این آموزش شامل دورههایی در زمینه اصول کار اطلاعات، مشابه آن چیزی که در تأسیسات آموزشی سیا بود.[28]
افزون بر این، سیا در تعقیب مخالفان رژیم به ساواک کمک عملی میکرد. برای نمونه میتوان به نامه محرمانهای که از سفارت ایران در واشنگتن به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در تاریخ 27 اسفند 1336 فرستاده شده، اشاره کرد. در این سند ذکر شده است که روزنامه آمریکایی Spur چاپ ایالت مریلند، مقالهای با عنوان: «ایرانیان به دنبال کمک از آمریکاییها هستند»[29] در شماره اول مارس 1957 (اسفند 1335) به قلم مایک جونز، مطالبی را چاپ نمود. دانشجویان ایرانی در مصاحبه با نویسنده این مقاله، عنوان کردند که سازمان سیا در تعقیب و تحت نظر قرار دادن، دستگیری و حتی شکنجه دانشجویان ایرانی در آمریکا؛ به عواملِ ساواک کمکهای فراوانی کرده است.[30] این سند به خوبی نشان میدهد که سازمان سیا و ساواک از ابتدا همکاریهای گستردهای را در داخل و خارج از کشور با یکدیگر داشتهاند. بهطور کلی ساواک از آزادی عمل فراوانی در برخی کشورهای اروپایی و آمریکا برخوردار بود؛ همچنانکه سیا در اقصی نقاط ایران فعالیتهای متعددی داشت و مأموران ساواک نیز در برخی از شهرهای بزرگ آمریکا حضور داشتند.[31] برای نمونه میتوان از مأموران ساواکی مستقر در خارج از کشور همچون منصور رفیعزاده،[32] نام برد که در دستگیری و شکنجه مخالفان حکومت پهلوی در آمریکا بههمراهی سازمان سیا نقش داشت. روزنامه واشنگتنپست به نقل از یک منبع اطلاعاتی مرتبط با رفیعزاده فاش ساخته بود که ساواک با همکاری سیا در آمریکا نقش بسیار اساسی در تعقیب ناراضیان ایرانی عهدهدار بوده و ریاست آنان هم با منصور رفیعزاده بوده است. او مزرعهای بسیار بزرگ در منطقه Boonville نیویورک خریداری کرده بود و به گفته برخی با توجه به شغل رفیعزاده، در این منطقه ناراضیان ایرانی را شکنجه میدادند.[33] نمونه دیگر را میتوان از اسنادی سراغ گرفت که اعضای کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور در سال 1355 پس از تسخیر سفارت شاهنشاهی در آلمان منتشر کردند. در این اسناد، گزارشهایی درباره همکاریهای ساواک و مقامات کشورهای غربی؛ فعالیتهای جاسوسی مأموران ساواک علیه کشورهای دیگر و رد و بدل کردن اطلاعات بین وزارت فرهنگ و نخست وزیری ایالت شلزویگ هولشتین آلمان و کنسولگری شاه در هامبورگ و همکاری مستقیم آنان جهت تعقیب و تحت فشار قراردادن افراد اپوزسیون ایرانی وجود دارد.[34]
به جز سازمان سیا، همکاریهای ساواک با سازمان اف.بی.آی آمریکا نیز در دهه 1350 برقرار شد. در نامه مفصلی که نمایندگی ساواک در شیکاگو آمریکا به نعمتالله نصیری رئیس ساواک ارسال داشته، موضوع همکاری و تبادل اطلاعات ساواک با اف.بی.آی مورد توجه قرار گرفته است. در این نامه با اشاره به دعوت ریچارد. جی. هولد رئیس اف.بی.آی از مسئول نمایندگی ساواک در شیکاگو برای بازدید از دفاتر این سازمان جاسوسی، از پیشنهاد عملیات مشترک و جلب همکاری دو سازمان داده شده است.[35]
نقش سرویس جاسوسی انگلستان در تجهیز ساواک
دامنه همکاری دو سرویس اطلاعاتی ام.آی.سیکس و ساواک بیشتر ناظر به مسائل خارج از ایران و موضوعاتی مثل فعالیتهای رژیم صدام، اکراد، تحرکات اطلاعاتی شوروی در منطقه، کشورهای حاشیه خلیجفارس و گروههای فلسطینی و عربی بود. MI6 یک رابط مستقر در تهران داشت و تبادل اطلاعات بین دو سرویس در قالب ملاقاتهای هفتگی او با نماینده ساواک صورت میگرفت. بر اساس یکی از اسناد ساواک، رابط سرویس انگلیس در ملاقاتی که با نماینده ساواک دارد میگوید: «ما به ساواک اعتماد کامل داریم و اطمینان داریم که از اسناد طبقهبندی شدهی دوجانبه قویاً حفاظت خواهد شد. ولی با توجه به تغییرات احتمالی که در کابینه ایران داده خواهد شد مایلیم توجه ساواک را به این نکته جلب نماییم که حتی در داخل حکومت فعلی انگلستان نیز ما به برخی از وزرای خود اعتماد نداریم و نخستوزیر انگلستان بسیاری از مسائل حساس را در اختیار این وزرا نمیگذارد. در هر صورت مایلیم در مورد اسناد طبقهبندی شده دوجانبه (ساواک و سرویس انگلیس) با توجه به تغییرات احتمالی سیاسی در آینده، توجه ساواک را به حفاظت این اسناد جلب نماییم.»[36] پیشنهاد رابط سرویس انگلیس، طرح اضطراری برای حفظ یا معدومکردن این اسناد در شرایط بحرانی است. پس از این اظهارات است که چند مدیر عالی ساواک که در ارتباط با بحث تبادل و همکاری دو سرویس اطلاعاتی هستند کمیسیونی تشکیل داده و این ایده را بررسی میکنند. نتیجه جلسه این است که با توجه به وجود اسناد فوقالعاده حساس در همه بخشهای ساواک و علاوه بر ساواک در سایر سازمانهای مملکتی «هرگونه اقدام در موقعیت کنونی کشور به منظور معدوم کردن اسناد حساس یا تهیه طرح مربوط به این کار باعث ایجاد تشنج و بروز شایعات در داخل ساواک و در سطح کشور خواهد شد.» لذا تصمیم بر این میشود که برای جلوگیری از بروز حساسیت مدیران و نهادهای مختلف کمیسیونی با عنوان مقابله با آسیبپذیریهای منتظره تشکیل شود و «در نهایت پنهانکاری، طرح اضطراری حفاظت را تهیه نمایند.»[37]
از جمله مهمترین اقدامات MI6 تأسیس شبکه اطلاعاتی ـ جاسوسی معروف به شبکه «ماهوتیان» در استانهای شمالی کشور بود که طی آن نیروهایی از ساواک به سرپرستی سرتیپ عبدالعلی ماهوتیان از معاونان ساواک، فعالیت اطلاعاتی مستقلی را با هدایت مستقیم مأموران ام.آی.سیکس در ایران سروسامان میدادند. در واقع این شبکه را سرتیپ ماهوتیان ایجاد کرد. ماهوتیان از جمله افرادی بود که دوره آموزشی خود را در سازمان اطلاعاتی انگلستان گذرانده و آموزشهای لازم را در این زمینه کسب کرده بود. بنا به گفته حسین فردوست: «روزی سرتیپ ماهوتیان (معاون ساواک) به من اطلاع داد که سالهاست زیر نظر انگلیسیها به تشکیل این شبکه مخفی اطلاعاتی در شمال کشور دست زده است و تاکنون همه مخارج آن توسط سرتیپ علویکیا (قائممقام قبلی ساواک) و از بودجه سری ساواک تأمین میشود.»[38] شبکه ماهوتیان به سبک کار انگلیسیها کاملاً مخفی بود و با نیروهایی محدود اداره میشد؛ بهطوری که اکثر قریب به اتفاق ساواکیها از وجود آن بیاطلاع بودند. مهمترین وظیفهای که ام.آی.سیکس برای این شبکه محدود اما کارآمد در نظر گرفت، فعالیت بر ضد عوامل پیدا و پنهان شوروی و کا.گ.ب در استانهای شمالی ایران بود. بودجه و هزینه فعالیت این شبکه را مستقیماً ساواک تأمین میکرد و افراد ساواکی مرتبط با آن، تماس مستقیمی با بدنه مدیریتی ساواک نداشتند و از حیطه فعالیت و عملکرد خود هیچ گزارشی در اختیار این سازمان قرار نمیدادند، بلکه کلیه اقدامات و نتیجه فعالیت آنان صرفاً در اختیار نمایندگان ام.آی.سیکس در ایران قرار میگرفت. البته در مواردی که اداره هشتم ساواک هدف مشترکی با این شبکه داشت، اطلاعات مورد نیاز در اختیار این اداره و مأموران عملیاتی آن هم قرار میگرفت.[39]
نقش و جایگاه موساد در ساواک؛ و ساواک در خدمت موساد
با تشکیل اسرائیل غاصب در فلسطین و ایجاد سازمان امنیتی برای انجام عملیاتهای اطلاعاتی ـ امنیتی در کشورهای ضدصهیونیستی، موساد تبحر خاصی در امور اطلاعاتی ـ امنیتی کسب نمود. رژیم جعلی صهیونیستی امنیت خود را در ثبات و دوام رژیم شاه میدید. زیرا دولت ایران تنها متحد آنها در منطقه به حساب میآمد. اگر ایران همچون مصر و عراق به دست نیروهای ملیگرا یا طرفدار شوروی میافتاد، کار این رژیم دشوار میشد، زیرا شوروی متحد کشورهای عربی و دشمن اسرائیل بود. بنابر این نزدیکی به مرزهای شوروی و جاسوسی از آنچه در آنجا میگذشت برای اسرائیل فوقالعاده اهمیت داشت.[40] این دولت جعلی از طریق برخی سازمانهای یهودی مستقر در ایران و همچنین از ناحیه بعضی انجمنهای یهودی ایران تحت نفوذ و سیطره خود، اهداف و مطامع خود را در ایران جستجو میکرد و بخش عمدهای از روابط اسرائیل با ایران را همکاریهای اطلاعاتی اسرائیل تشکیل میداد و پس از سرویسهای آمریکا و انگلستان، موساد فعالترین سرویس اطلاعاتی در ایران بود. فعالیتی که در سایر کشورهای منطقه و شاید جهان کم نظیر بود.[41] رهبران و سران اسرائیل، ساواک را ابزار سلطه بر تمامی ارکان قدرت در حکومت پهلوی میدانستند و دستیابی بر آن در این موقعیت را به معنای تسلط بر همه اجزاء و ارکان حکومت شاهنشاهی ارزیابی میکردند. رژیم غاصب صهیونیستی نیز برای آموزش ساواک انگیزهها و اهداف بسیاری داشت. مهمترین انگیزهای که سبب آموزش نیروهای ساواکی میشد، افزایش توان مبارزه با نهضت عربی ـ فلسطینی در جهان اسلام به کمک نیروهای آموزش دیده ساواک بود. [42]
از سوی دیگر رژیم پهلوی که به دنبال تقویت و سازماندهی سازمان امنیتی خود بود، بیش از پیش این ضعف را احساس میکرد و این در حالی بود که حوادث منطقه نیز، منافع دو رژیم ایران و اسرائیل را مورد تهدید قرار داده بود. ازاینرو ساواک به ارتباط با سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلستان بسنده نکرد و همزمان به ارتباطات گستردهای با سازمان جاسوسی اسرائیل روی آورد. تیمور بختیار و سپس اسدالله علم نقش مهمی در تسهیل همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی دو کشور داشتند. بهویژه آنکه مسئولان ساواک از نزدیکان علم به شمار میرفتند و در جایگاه دوستانی مطیع و مجری دستورات وی بودند. بنابر این در روابط اطلاعاتی ـ امنیتی ایران با دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، علم بهعنوان هماهنگکننده اصلی سیاست خارجی و اطلاعاتی، نزدیکترین رابطه را با مأموران اطلاعاتی پیدا کرد. آمریکا نیز ورود اسرائیل در خاورمیانه را زیر نظر داشت.[43]
موساد پیش از شروع همکاریهای گسترده با ساواک، براساس برنامهها و اهداف تعیینشده از سوی اسرائیل، سلسله فعالیتهای اطلاعاتی را در ایران و در کشورهای منطقه در پوشش ساواک به ثمر میرساند و افزون بر آن از حضور و موقعیت یهودیان ایران در جهت اهداف اطلاعاتی خود بهره میبرد. از اواخر سال تأسیس ساواک یعنی اسفند 1335، مقاماتی همچون سیگال، رئیس کل جلب مهاجرین یهود را به ایران فرستاده و او نیز به دنبال شناسایی یهودیان ایران و برقراری ارتباط آنان با رژیم صهیونیستی رفت. در یکی از اسناد در این باره آمده است: «در مدت اقامت 15 روزه خود در ایران به شهرستانهای اصفهان، یزد، شیراز، کرمانشاه، همدان، گلپایگان و خلاصه به اغلب شهرستانهای یهودینشین ایران مسافرت و به وضع یهودیان رسیدگی خواهد کرد.»[44] در واقع با شکلگیری اسرائیل و شناسایی دوفاکتو[غیر رسمی] این رژیم جعلی از سوی محمدرضا شاه، ایران در رقابت با کشورهای عرب موضع جدی اتخاذ نمود.
روابط امنیتی ایران و رژیم صهیونیستی از سال 1336 به بعد، در همه زمینهها آغاز گردید و با برگزاری جلسه بسیار مهمی بین مـقامات بلندپایه دو سازمان ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تصمیمات راهبردی برای نحوه روابط میان دو دستگاه گرفته شد. یکی از مهمترین این جلسات، در تاریخ دوشنبه 24 مردادماه سال 1339ش با عنوان «جلسه کمیته هماهنگی رؤسای سازمانهای اطلاعات ایـران و اسرائیل» تشکیل شد. از ایران سـپهبد تـیمور بختیار، سرتیپ حسن پاکروان و سرتیپ حسن علویکیا و ایسر هارل و یعاکف کاروز از طرف اسرائیل حضور داشتند. در این جلسه هارل رئیس موساد با اشاره به موقعیت حساس ایران و اسرائیل، ضرورت ایجاد هـماهنگی بین طرفین در حوزه سیاست خارجی و فعالیتهای بینالمللی و تبادل نظر و توافق در صحنه تلاشهای منطقهای و جهانی را خواستار شد. نامبرده حفظ منافع ایران شاهنشاهی را برای اسرائیل حیاتی دانست و پشتیبانی رژیم صهیونیستی از سلطنت پهـلوی را یـادآور شد و آن را اقدامی به نفع اسرائیل برشمرد. مذاکرات و تصمیمات این جلسه که بیشتر متضمن منافع و اهداف رژیم صهیونیستی بود، شامل چند محور عمده، یعنی اهداف کلی همکاری دوجانبه، و نیز طرحها و پیـشنهادها بـرای اقدامات اولیه بود. در بخشی از گزارش ساواک درباره محتوای مذاکرات جلسه مزبور چنین آمده است: «رؤسای سازمانهای اطلاعات ایران و اسرائیل با حضور سپهبد بختیار، آقایان هارل، کاروز، سرتیپ پاکروان، سـرتیپ عـلویکیا منعقد شد...
1ـ هدفهای کلی: آقای هارل متذکر شد که هدفهای کلی کار در مرحله حاضر عبارت است از: جلوگیری از هرگونه افزایش قدرت ناصر؛ رفع حمله تبلیغاتی که جمال عبدالناصر با تشریک مساعی روسها علیه ایران آغاز کرده است. در این خصوص، اقدام عمومی در فاش کردن ماهیت حقیقی عبدالناصر و سیاست او لازم است؛ تقویت ایران از نقطه نظر سیاسی و اقتصادی تـا مـبانی ثـبات و پـایداری ایـران مستحکمتر شود. دولت اسرائیل حاضر است کـه تـمام امکـانات خـود را، بـدون هیچگونه قید و شرط و با تمام قدرت و با رعایت تمام شرایطی که فعلاً باید دولت ایران ملاحظه نماید، در اختیار ایران بگذارد.
2ـ نحوه همکاری: همکاری میتواند در حیطههای زیر به طور مؤثری صورت گیرد: حیطه سیاسی، حیطه تبلیغاتی و حیطه اجتماعی.
حیطه سیاسی: چنانچه در کشورهای مهم، نمایندگیهای سیاسی دو کشور طبق دستورات مرکز تبادل نظر و مشورت به عمل[آورند] و برای حل مسائل جاری راه مشترکی آغاز شود، زودتر و مؤثرتر به منظور خود نائل خواهیم شد و شاید بعضی مسائل که به تنهایی قابل حل نبودند، به آسانی راه حل پیدا کنند. نمایندگیهای دولت اسرائیل تمام تجربیات و معلومات خـود را در اخـتیار نـمایندگان ایـران خـواهـد گذاشت. لوبی«های»[لابیهای] موجود را به کار خواهیم برد و به نمایندگان ایران در اداره عمل «لوبی» [لابی] راهنمایی خـواهـیم کـرد. شـرط مـوفقیت ایـن است کـه نمایندگیهای خارجی ایران که بهطور کلی ضعیف میباشند، بهطور شـایستهای تقویت شوند و باید بهطور قطع برای این منظور در سـفارتخانههای مـهم، تـعداد کارمندان ورزیده و شایسته افزایش یابد؛ زیـرا در وضـع حـاضر امکـانات اغـلب سفارتخانهها بهقدری محدود است که قادر به انجام وظایف محوله نمیباشند...»[45] پس از برگزاری این نشست و توافقات اولیه، گروهی از افسران اطلاعاتی موساد برای آموزش کارمندان ساواک وارد ایران شدند و به گفته گازیوروسکی، در این دوره ایران و رژیم صهیونیستی به عملیات جاسوسی علیه کشورها و سازمانهای عرب در سراسر خاورمیانه رو آوردند.[46]
سازمان موساد از اهمیت و تأثیرگذاری آموزشها در ساواک برای رسیدن به هدفهای خود آگاه بود و از اینرو میکوشید که در هر وضعی زمینه را برای برگزاری دورههای آموزشی کارکنان ساواک، چه در ایران و چه در اسرائیل، فراهم کند. یکی از اسناد ساواک بیانگر سطح عالی و ارتباط عمیق موساد با ساواک است؛ چنانکه سرویس اطلاعاتی اسرائیل پذیرفته است ساواک در آن کشور نمایندگی داشته باشد. در این سند که اداره کل هفتم ساواک تهیه کرده است از نمایندگیهای ساواک در ترکیه و اسرائیل خواسته شده در کنفرانس آموزشی تهران شرکت کنند. حضور نمایندگی ساواک، که منظور همان ایستگاههای اطلاعاتی ساواک است، در اسرائیل، بیانگر این ارتباط عمیق است.[47]
دستگاه اطلاعاتی حکومت صهیونیستی با شناسایی نیازمندیهای ساواک، شگردهای ویژهای بهکار میبست و پس از شناخت آن نیازها، اطلاعات مبالغهآمیزی درباره امکاناتش به ساواک میداد. هنگامی که مسئولان ساواک درمییافتند که اسرائیلیان نیازهای آموزشی آنان را برمیآورند، افرادی را به انگیزه شرکت در دورهها، به اسرائیل میفرستادند یا استادان و کارشناسان اسرائیلی به ایران میآمدند و در دورهای فشرده و کوتاه، به آموزش برخی از نکتهها به شاگردانشان میپرداختند. موساد به همین دلیل امتیازهای فراوانی از ساواک میگرفت و این مسئله، ساواک و سران آن را به پرداخت هزینههای معنوی و مادی فراوانی به موساد وامیداشت.[48] مئیر عزری و یعقوب نیمرودی دو تن از مهمترین یهودیانی بودند که در گسترش روابط رژیم صهیونیستی با دستگاههای امنیتی ساواک نقش داشتند.[49]
با گذشت چند سال از حضور موساد در ایران، اسرائیل درصدد برآمد با همکاری ساواک فعالیت مشترک انسجام یافتهای بر ضد اهداف اطلاعاتی جاسوسی کشورهای عربی مخالف اسرائیل آغاز کند. چرا که هم نیروهای ساواکی را آموزش داده بودند و هم خودشان سه پایگاه در ایران ایجاد کرده بودند. این سه پایگاه برونمرزی موساد در خوزستان، ایلام و کردستان در محلی مستقر بودند که ساواک نیز در همان محل مستقر بود.[50] بنابر این اسرائیل بخش درخورتوجهی از اطلاعات جاسوسی خود درباره کشورهای عربی واقع در بین رژیم صهیونیستی و ایران همچون عراق، سوریه و جمهوری دموکراتیک خلق یمن را از ساواک به دست آورد.[51]
همچنین مقدمات فعالیت مشترک موساد و ساواک در طرح کریستال مهیا گردید که بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی، از عراق تا مصر، اردن، سوریه، لبنان، عربستان سعودی، کویت، امیرنشینان حاشیه خلیج فارس و... را شامل میشد.[52] بهرهبرداری موساد از نیروهای سازمان امنیت ایران در طرح کریستال کاملاً نمایان است؛ چرا که بارها نیروهای ساواک هشدار میدادند که مأموران بهکار گرفته شده از سوی اسرائیل توجه چندانی به نیازهای اطلاعاتی ساواک نشان نمیدهند و اخبار و اطلاعات ارائه شده از سوی آنها، در راستای اهداف امنیتی موساد میباشد. همچنین میتوان به اطلاعاتی استناد کرد که ساواک در جنگهای سال 1967م (1346 ش) و 1973م (1352ش) اعراب و اسرائیل ارائه داد.[53] این اطلاعات تنها در راستای تأمین امنیت اسرائیل ارائه گردید و تنها پیامد این عملیات برای ایران، عداوت و دشمنی اعراب با ایران بود. نمونه دیگر از این نوع سوءاستفادهها را میتوان در اقدام به اصطلاح مشترک ساواک و موساد با سرویس امنیت ملی ترکیه (TNSS) مشاهده نمود که این روابط سه جانبه با عنوان «نیزه سه سر»[54] شهرت یافت که بیشترین فعالیت و عملکرد این روابط در تأمین امنیت اسرائیل رقم خورد.[55] در واقع نفوذ در سازمانهایی که علیه اسرائیل فعالیت میکردند، برای این رژیم بسیار مهم بود. با توجه به ترس از ایجاد حساسیت حضور نیروهای اسرائیلی در منطقه، تلاش گردید از نیروی جایگزین استفاده شود و این نیرو ساواک بود. اسرائیل از ساواک به دلایل حضور در منطقه، سرسپردگی و اطاعت رژیم، تجهیزات پیشرفته خریداری شده، و آموزش از سوی نیروهای اسرائیل و... استفاده کرد و برای دستیابی به اهدافش در منطقه از نیروهای ساواک بهرهبرداری نمود. آنچه از اسناد برجای مانده و مدارک موجود به دست میآید، سرویس موساد در ایران از آزادی عمل و فعالیتهای گسترده اطلاعاتی برخوردار بود؛ در حالیکه نماینده ساواک در اسرائیل بهندرت امکان مییافت از منابعی غیر از آن چه مراجع رسمی اطلاعاتی موساد در اختیار آنها قرار میدادند، بهره برد؛ حتی نمایندگان ساواک در اسرائیل، برای ارسال اخبار و اطلاعاتی که پایگاههای خود موساد در اختیار آنها گذاشته بودند، دچار محدودیت بودند و توسط موساد کنترل میشدند و مهمتر آنکه محتوای اطلاعاتی که در اختیار ساواک قرار میگرفت و میبایست سری باشد، ابتدا در روزنامههای اسرائیل منتشر میشد و سپس به نیروهای ساواک ارائه میگردید.[56] بنابر این، سازمان امنیتی ایران بیشتر نقش تابعیت از دستورات موساد را داشت تا همکاری و تبادل اطلاعات؛ چرا که با توجه به اسناد منتشرشده و گزارشهای متبادله، به نظر میرسد آنچه به وقوع پیوسته تحقیق و جمعآوری اطلاعات از منطقه توسط ساواک برای سازمان امنیتی اسرائیل بوده است. اینگونه سوءاستفاده از ایران، بخشی از فعالیت اسرائیل در ایران بود.
یعقوب نیمرودی در همین خصوص میگوید: «اگر یک روز به تو اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران انجام دادهایم آگاه شوی، از آنچه میشنوی وحشت خواهی کرد، حتی نمیتوانی آن را تصور کنی.»[57] با این حال، نمایندگان ساواک تلاش داشتند در خاک اسرائیل برای انجام عملیات مشترک حضور یابند. چنانکه در یکی از اسناد خیلی محرمانه ساواک در این باره آمده است:
«در ملاقاتی که با آقای رن، معاون اداره جمعآوری سرویس اسرائیل به عمل آمد به وی پیشنهاد گردید بهمنظور انجام عمل متقابل همانطور که یک نفر رهبر عملیات سرویس اسرائیل در آبادان مستقر و در عملیات مشترک فعالیت مینماید، سرویس اسرائیل موافقت نماید که یک نفر رهبر عملیات ساواک نیز در پایگاه اسرائیل (صفاه) که در نوار مرزی لبنان میباشد مستقر گردد که ضمن آنکه از تجارب رهبر عملیات اسرائیل در آن منطقه استفاده مینماید، بتواند اخبار مورد نیاز ساواک را که در رأس آن (فعالیت چریکها و عناصر خرابکار) قرار دارد، جمعآوری نماید، نامبرده اظهار داشت با توجه به اینکه امور برونمرزی در آن کشور به وسیله ارتش اداره میشود و ممکن است قبول این پیشنهاد برای ارتش مشکل باشد، معذلک در این زمینه مذاکره خواهند کرد و نتیجه را به وسیله نماینده سرویس در تهران اعلام خواهد نمود.»[58]
روند روابط نشان میدهد که ساواک کاملاً در اختیار منویات سازمان جاسوسی اسرائیل قرار گرفته بود و هرآنچه رئیس موساد میگفت با پذیرش رئیس ساواک روبرو میشد. چنانکه یکی از اسناد ساواک به برگزاری کنفرانسی دوجانبه در تلآویو در شهریور 1349 اشاره دارد که طی آن، رئیس سرویس اسرائیل به ارتشبد نعمتالله نصیری رئیس ساواک پیشنهاد نمود که بین 10 تا 12 نفر از کارمندان برونمرزی اداره کل دوم برای بازدید از پایگاههای برونمرزی اسرائیل و آشنایی به طرز کار آنها به مدت یک هفته به آن کشور فرستاده شوند.[59] در نهایت 18 نفر در این مرحله برای آشنایی و آموزش به اسرائیل اعزام شدند.[60]
با گذشت بیش از یک دهه از همکاری و آموزش نیروهای ساواک به دست موساد، دورههای «ضد اطلاعات» برای کارکنان ساواک ـ با هدف آشنایی با فنون و روشهای ضد جاسوسی و دیگر چیزهای پیوسته به آن ـ از سوی موساد برگزار شد. یکی از دورههای ضد اطلاعات که در نیمه دوم آبان 1355 (1976م) برای مأموران ساواک در اسرائیل برگزار شد، عبارت بود از: 1. تشکیلات سیاسی و اداری شوروی؛ 2. موقعیت شوروی در چارچوب روابط داخلی کشورهای بلوک شرق؛ 3. موقعیت سرویسهای امنیتی در تشکیلات سیاسی اروپای شرقی؛ 4. نظریات و مطامع سرویسهای شوروی؛ 5. تصویری از یک رهبر عملیات اروپای شرقی؛ 6. تشکیلات سازمانهای امنیتی اروپای شرقی؛ 7. اقتصاد شوروی؛ 8. چین و خاورمیانه؛ 9. کشمکش اعراب و اسرائیل و اثر آن در خاورمیانه؛ 10. روانشناسی عملی از نقطه نظر اداره منابع؛ 11. شگرد کار سرویسهای اطلاعاتی بلوک کمونیست؛ 12. مارکسیسم؛ یعنی عامل اساسی ایدئولوژیک جنبشهای چپ در جهان. 13. استدلال سازمانهای تروریستی برای عملیات خرابکاری بهویژه درباره کشتارهای گروهی، تلههای انفجاری و پرتاب بمب؛ سازمانهای تروریستی بینالمللی، طبقهبندی و فعالیتهای مربوط به آنها؛ 14. پوشش اساسی؛ 15. سرویسهای اطلاعاتی اعراب؛ 16. وسایل تکنیکی مورد استفاده خصم مخصوصاً وسایل پوششی.[61] همانطور که ملاحظه میشود، بیشترین موارد دررابطه با بلوک شرق به محوریت شوروی است. چنانکه پیشتر اشاره شد، شوروی در جبهه مخالفان اسرائیل در منطقه قرار داشت و ساواک در جهت اهداف موساد لازم بود ضد شوروی تجهیز شود. در یکی از اسناد، تلاش سرویس اطلاعاتی موساد برای انجام عملیات تروریستی علیه شوروی و استفاده از دو تن از مأموران ساواک مطرح شده است. سرویس اطلاعاتی اسرائیل از مأموران ساواک بهعنوان دوستان یاد نموده و پیشنهاد کرده دو نفر از کارمندان ساواک را جهت آموزش خرابکاری به اسرائیل ببرند. رئیس ساواک نیز مینویسد: «اصولاً دیدن این آموزشها لازم است.»[62] همچنین موساد ابزارهای کمک آموزشی مانند فیلمهای حرفهای (آموزشی) و کتابها و مدارک آموزشی را به ساواک میداد. گزارشی نیز در اینباره در سندهای ساواک در دست است: «در پاسخ به درخواست نماینده اداره کل آموزش ساواک مبنی بر دریافت فیلمهای حرفهای (آموزشی) از سرویس اسرائیل، اظهار شد: با توجه به اینکه سرویس اسرائیل این قبیل فیلمها را رأساً تهیه نمیکند و از سایر سرویسهای همکار دریافت مینماید، از این نظر دچار محدودیت میباشد. لکن آماده است فهرست موضوع [موضوعی] فیلمهای مورد استفاده در آن سرویس را در اختیار ساواک بگذارد. [همچنین] در پاسخ به درخواست نماینده اداره کلّ آموزش ساواک مبنی بر دریافت کتب و مدارک آموزشی از اسرائیل اظهار شد: باتوجه به اینکه کلیه مدارک آموزشی سرویس اسرائیل به زبان عبری بوده و ارسال آن به ساواک مسلتزم ترجمه [است] و آن هم به زمان زیادی نیاز دارد. لذا پیشنهاد میشود در هر دوره آموزشی که در آینده با همکاری دو سرویس تشکیل میشود، با توجه به موضوع و استفاده از نتایج بحث و تبادل نظر، مدارک آموزشی لازم برای استفاده آتی آنها تهیه گردد.»[63]
روابط گسترده موساد و ساواک در خرید اسلحههای اسرائیلی نیز خود را نشان داد. نصیری رئیس وقت ساواک، در دستوری مقرر داشت که بهطور پنهانی و خارج از ضوابط معمول تعداد 150 قبضه اسلحه یوزی به انضمام 300 عدد خشاب مربوطه از اسرائیل تهیه گردد.[64]
خوشخدمتیهای ساواک به رژیم صهیونیستی ـ طی سالها ـ بهقدری گسترده شد که در 30 خرداد 1356، اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل، در نامهای به نعمتالله نصیری رئیس ساواک، از همکاریها و کمکهای وی و سازمان متبوعش تشکر و قدردانی کرد. در بخشی از نامه رابین به نصیری آمده است:
«شما همیشه میدانستید که در چه لحظاتی، کمکِ لازم را معمول دارید تا بدانوسیله مناسبات مشترک با آهنگ و روند لازم ادامه پیدا کند. خواهشمندم بهترین آرزوهای مرا برای سلامتی، کامیابی و موفقیت خودتان بپذیرید.»[65]
در نهایت اینکه موساد در ادامه فعالیتهای خود در ایران، سازمان اطلاعاتی مستقلی با نام «سرویس زیتون» تشکیل داد که وظیفه آن مقابله با مخالفان اسرائیل در ایران، کشف اقدامات آنان و برکناری مسـئولانی بود که نسبت به اسرائیل بدبین بودند یا با آن مخالفت میکردند. موساد برای آنکه هیچگونه ردپایی از خود در فعالیتهای برونمرزی به جای نگذارد، برای نیروهای خود، شناسنامههای ایرانی تهیه میکرد.[66]
نتیجه
ساواک بهعنوان سازمانی که بهوسیله نیروهای امنیتی آمریکا در ایران به وجود آمد، ابزاری در دست استعمار گردید تا افزون بر حفظ حاکمیت محمدرضا پهلوی و چپاول منافع ایران، بتواند در منطقه به عملیاتهای جاسوسی اقدام نماید. هدف نخست آمریکا از راه اندازی چنین سازمانی، حفظ و حراست از حکومت دست نشانده پهلوی بود. حوادث سالهای دهه 1320 اوایل 1330، موجب نگرانی این کشور از خارج شدن ایران از بلوک غرب شده بود. بنابر این جلوگیری از سقوط سلسله پهلوی تمام همّ و غم آمریکا و به تبع آن محمدرضا شاه بود. برای حرفهایسازی کارمندان این سازمان نوبنیاد، تلاشهایی صورت گرفت. شاه نخست از الگوهای سازمانهای جاسوسی آمریکایی همچون سیا و اف.بی.آی بهره برد. در ادامه به سمت سازمان جاسوسی اسرائیل یعنی موساد رفت. رژیم غاصب صهیونیستی برای آموزش ساواک انگیزهها و اهداف بسیاری داشت بدین منظور، جهت بهکارگیری بیشتر نیروهای امنیتی ایران، از طریق سازمان امنیتی اسرائیل به آموزش آنها پرداخت. حوادث بینالمللی و منطقه در روابط ایران و رژیم صهیونیستی بسیار تأثیر گذاشت چرا که جریان اسلامگرای ایران و منطقه علیه هر دو رژیم پهلوی و اسرائیل اقدام به مبارزه نموده بود. روابط موساد و ساواک در حوزه امنیتی، شامل اقدامات آموزشی، اعزام کارشناسان دولتها بهعنوان نماینده به کشورهای یکدیگر، تجهیزات، همکاری اطلاعاتی و... میشد. ارتباط دیگر موساد و ساواک در مورد اعزام کارشناسان به کشورهای یکدیگر بود. در این حوزه دو شخص پر نفوذ یهودی یعنی یعقوب نیمرودی و مئیر عزری با نفوذ در دربار ایران توانستند گامهای مثبتی جهت منافع اسرائیل بردارند. چنین نفوذی منجر به قراردادهای تسلیحاتی بسیاری با ایران شد. در خصوص این همکاری اطلاعاتی باید گفت کلیه آموزشهای موساد به سازمان امنیتی ایران، حتی تجهیزات فروخته شده به ایران برای عملیاتهای امنیتی ـ اطلاعاتی در منطقه به خدمت گرفته شد و طی دوران ده ساله اسرائیل توانست با آموزش و مطیع ساختن مقامات ایرانی، آنها را به خدمت موساد در آورد و خودش منطقه را ترک کند. بنابراین موساد با نفوذ در دربار و به خدمت گرفتن ساواک، توانست نبض حاکمیت ایران را در دوران پهلوی در اختیار بگیرد و طرحها و عملیاتهای خود را در سطح منطقه به وسیله ساواک به ثمر رساند. در نهایت اینکه رابطه ساواک و موساد، بهراستی همکاری دوجانبه نبود، بلکه رابطهای یک سویه به شمار میآمد؛ زیرا موساد با بهرهگیری از امکانات ساواک، به سوی هدفهای خود گام برمیداشت و این روند تا پایان دوران حکومت پهلوی دنبال میشد. با همه این اوصاف، کلیه دسیسههای سیا، موساد و ساواک به منظور فائق آمدن بر امواج توفنده انقلاب اسلامی ناکام ماند. این امواج کوبندهتر از آن بود که این سازمانها بتوانند حتی افق آن را حدس بزنند.
[1]. نجاریراد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص ۱۱.
[2]. درباره تیمور بختیار بنگرید به: سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، سه جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی و مقاله: تیمور بختیار از ریاست ساواک تا ترور توسط ساواک، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[3]. مجلس شورای ملی در اسفندماه 1335، برپایی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را بر پایه قانون زیر تصویب کرد: ماده یکم- برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه که مضر به مصالح عمومی است، سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور وابسته به نخستوزیری تشکیل میشود و رئیس سازمان، سمت معاونت نخستوزیر را داشته و به فرمان اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی منصوب خواهد شد.(نجاری راد، همان، ص 41.)
[4]. همان، ص 46.
[5]. ازغندی، علیرضا، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، تهران، انتشارات سمت، 1384، ص ۲۶۵.
[6]. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1369، ص 444؛ نجاریراد، همان، ص 53–۵۶.
[7]. Central Intelligence Agency
[8]. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۱، همان، ص۴۳۰.
[9]. دلانوآ، کریستین، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، تهران، طرحنو، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص 222؛ نجاریراد، همان، ص 48 و 49.
[10]. سولیوان، ویلیام و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، انتشارت علم، چ 3، 1375، ص ۹۴ و 95.
[11]. همان، ص 95 و 99.
[12]. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، همان، ص ۳۸۲.
[13]. ایرنبرگر، هارالد، ساواک یا دوست شکنجهگر غرب، ترجمه م. احمدی، نشر آزادی، 1358، ص 13.
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. برای نمونه در سال 1339 که جان.اف. کندی از حزب دموکرات به ریاست جمهوری امریکا رسید، شاه مجبور شد تیمور بختیار را که به بدنامی شهره شده بود، از ریاست ساواک برکنار و به جای او حسن پاکروان را به ریاست ساواک منصوب کند. همچنین سرویس اطلاعات خارجی انگلستان (6MI) یکی دیگر از نهادهای اطلاعاتی بود که در بنیانگزاری آن نقش داشت. (ساختار ارتش و ساواک و ناکارآمدی رژیم پهلوی از زبان دکتر احسان نراقی، گفتوگو از مرتضی رسولی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، س 6، ش 14، زمستان 1381، ص 206)
[17]. هلیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلالله نیکآیین، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۵۸، ص ۸۸؛ و بیل، جیمز، شیر و عقاب، ترجمه برلیان فروزنده، تهران، فاخته، 1371، ص ۱۴۲.
[18]. سیده ندا هاشمی، تأثیر فراماسونری بر ساواک، تهران، اندیشه سازان هدایت، 1389، ص 30 - 31.
[19]. افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، تهران، انتشارات زرین، 1364، ص 52.
[20]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سند شماره 6879- 10 /11 /1341، گیرنده ساواک قم از ساواک مرکز، پرونده 202، در رساله: تقی نجاریراد، نقش ساواک در سیاستهای داخلی رژیم پهلوی از 1342 تا 1357، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق(ع)، ص 100.
[21]. قربانی، حسینعلی، چگونگی گسترش نهضت اسلامی در شهرستان نائین (1340-1357)، تاریخ نامه انقلاب اسلامی، سال اول، دفتر دوم، پاییز و زمستان 1396، ص 113.
[22]. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید، 1364، ج 2، ص 19.
[23]. نجاریراد، نقش ساواک در سیاستهای داخلی رژیم پهلوی از 1342 تا 1357، همان، ص 113.
[24]. نجاریراد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، همان، ص 43.
[25]. همان، ص 42.
[26]. در این باره مطالب فراوانی در کتابهای منتشر شده از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی و سایت این مرکز- که منبع عظیمی از اسناد ساواک است- قابل دسترسی است. بهعنوان نمونه بنگرید: کلوپ روتاری و لاینز، هر عنوان در دو جلد، با بیست سالهها شامل 8 جلد برای جوانان، اتفاقات تاریخی در دو جلد، اسناد بدون شرح در دو جلد، گوشهای از جنایات رژیم پهلوی و...؛ همچنین بنگرید: بررسی و تحلیلی کوتاه از تأسیس، تشکیلات، اقدامات و پایان کار ساواک؛ نقش سازمان سیا، موساد و سرویس انگلیس در تأسیس، مدیریت و آموزش سازمان ساواک؛ کلوپ روتاری به روایت اسناد ساواک؛ بررسی نقش سازمان سیا در صحنهی سیاسی ایران؛ انجمن قلم ایران از محافل وابسته به فراماسونری در دوره پهلوی دوم و... سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[27]. شاهدی، مظفر، ساواک(سازمان اطلاعات و امنیت کشور)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 172.
[28]. گازیوروسکی، مارک، دیپلماسی امریکا و شاه، ج 1، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 256.
[29]. Iranians seek help from Americans،
[30]. سند شماره 318700064 و سند شماره 318700065 از مجموعۀ اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ نقش سازمان سیا، موساد و سرویس انگلیس در تأسیس، مدیریت و آموزش سازمان ساواک، سایت: مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[31]. مقاله «فعالیت جاسوسی رژیم شاه در آمریکا»، روزنامه اطلاعات، پنجم شهریور 1358.
[32]. منصور رفیع زاده در سال 1309 در کرمان متولد شد. در سال 1327 گواهىنامه سوم متوسطه و در سال 1330 دیپلم گرفت. در همین سال عضو سازمان نظارت ملى کرمان، وابسته به دکتر مظفر بقائى بود. در سال 1330 به تهران آمد و عضویت حزب زحمتکشان ملت ایران را قبول کرد و مسئول تشکیلات سازمان جوانان مرکز، مسئول مالى شهرستانهاى حزب و عضو شوراى شهرستان تهران شد. در دوران نهضت ملى شدن نفت در کنار دکتر بقایى بود و در سال 1336 به مدت 24 ساعت از سوى فرماندارى نظامى تهران بازداشت شد که پس از رفع سوءتفاهم آزاد شد. رفیعزاده در تهران با روزنامه شاهد همکارى مىکرد و روابط نزدیکى از طریق دکتر بقایى با تیمسار حسن پاکروان و سرهنگ فضلالله مقدم پیدا کرد. از دوستان نزدیک حزبى وى علاوه بر دکتر بقایى، مىتوان از حسین بنکدار و على زهرى نام برد. رفیع زاده در سال 1334 از دانشکده حقوق تهران فارغالتحصیل شد و براى ادامه تحصیل راهى آمریکا شد. در سال 1338 از دانشگاه کمبریج ماساچوست دکتراى اقتصاد گرفت. از سوى دیگر، او با دانشجویان ساکن آمریکا رابطه داشت و در سال 1339 عضو هیأت رئیسه سازمان دانشجویان مقیم آمریکا شد. این سمت را قبل از او برادر دکتر حسین فاطمى داشت. وى در سال 1338 طى نامهاى به دکتر منوچهر اقبال تقاضاى کمک هزینه کرد که این کمک «بنا بر امر شاه» انجام گرفت. رفیعزاده از تاریخ 1 /8 /1338(دوران تحصیل در آمریکا) به صورت رسمى به استخدام ساواک درآمد و ساواک وى را بهعنوان مأمور مخفى در میان دانشجویان تلقى مىکرد. وی تجربه حزبى و کار سیاسى داشت و به خاطر شناخت قوى از تشکیلات و شیوههاى آن در خارج از کشور از سوى ساواک بهترین عضو شناخته و معرفى شد. فعالیت وى از سال 1348 گسترش زیادى پیدا کرد. در سال 1354 با مسافرت اشرف پهلوى به آمریکا، رفیعزاده بهعنوان مشاور و مترجم همراه او بود. رفیعزاده دارای نشان درجه پنجم «تاج» بود. وی در سال 1357 از سوى ساواک بازنشسته شد، اما مسئول ساواک با این ادعا که وى هنوز جوان و از انرژى لازم برخوردار است از این امر ممانعت کرد. (منصور رفیعزاده، خاطرات منصور رفیعزاده، ترجمه اصغر گرشاسبى، تهران، اهل قلم، 1376، ص 10 و 11)
[33]. «یک جاسوس دوجانبه؛ نگاهی به زندگی منصور رفیع زاده رئیس پایگاه ساواک در نیویورک و مأمور سیا»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ص 181.
[34]. پارهای از اسناد ساواک؛ تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1357، ص 70، 75، 76 و 77.
[35]. همکاری اطلاعاتی اف.بی.آی و نمایندگی ساواک در آمریکا، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[36]. اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در سایت: https://psri.ir/?id=r، با عنوان: «نگرانی MI6 از افشای فعالیتهای اطلاعاتیاش در ایران»، تاریخ: 21 دی 1401.
[37]. همان.
[38]. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، همان، ص 350.
[39]. همان، ص 351.
[40]. دلانوا، ساواک، همان، ص 223.
[41]. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، همان، ص 563.
[42]. تقیپور، «پیمان ساواک و موساد»، همان، ص 112.
[43]. شاهدی، مظفر، مردی برای تمام فصول: اسدالله علم و سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379، ص 637.
[44]. سند شماره 2-3-4694، آرشیو اسناد ساواک در سایت: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[45]. احمدی، عبدالرحمن، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1381، ص 149-153.
[46]. گازیوروسکی، دیپلماسی امریکا و شاه، ص 269.
[47]. سند شماره 1، در کتاب: ساواک شاگرد موساد: اسناد منتشر نشدهای از آموزشهای سرویس اطلاعاتی اسرائیل ( موساد) به سرویس اطلاعاتی رژیم پهلوی (ساواک)، گردآوری و تدوین: موزه عبرت ایران، تهران، موزه عبرت ایران، 1389، ص 31.
[48]. مهین کفاش، «روابط امنیتی - اطلاعاتی ایران و اسرائیل با تکیه بر سازمانهای ساواک و موساد»، فصلنامه تاریخ پژوهان، ش 20، 1388، ص 80.
[49]. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، همان، ص 266-267. در این باره بنگرید: تلاش رژیم پهلوی و کمک همه جانبه برای استحکام صهیونیسم و حکومت غاصب اسرائیل و گزارشی از روابط پهلوی و دربار با رژیم صهیونیستی از زبان مئیر عزری و شاهنشاه کمکهای زیادی به اسرائیل نمودهاند، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[50]. تقی پور، محمدتقی، تکاپوی صهیونی در ایران معاصر، تهران، باشگاه اندیشه، 1384، ص 95.
[51]. ایرنبرگر، ساواک یا دوست شکنجهگر غرب، همان، ص 13.
[52]. شاهدی، ساواک، همان، ص 244 - 245.
[53]. ساواک و سیا (CIA)، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[54]. از اواخر سال 1958م [1337ش] یک شبکه اطلاعاتی رسمی سهجانبه، شامل موساد، سرویس امنیت ملی ترکیه و سازمان اطلاعات و امنیت ایران (ساواک) تشکیل شد و آن را «نیزه سه سر» نامیدند. براساس گزارش طبقهبندی شده سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، درباره اهداف و ماهیت پیمان اطلاعاتی مذکور، اسرائیل طی سالها کوشید با شبکهسازی و ایجاد پایگاهها و عوامل محلی در کردستان، جای پای خود را در این منطقه حساس محکم نماید. بر اساس همان پیمان، روز 24 شهریور 1339 سرهنگ یعقوب نیمرودی افسر ارشد اطلاعاتی اسرائیل (که اصالتاً کرد عراقی بود) برای شبکهسازی اطلاعاتی در ایران و عراق و کشورهای جنوب خلیجفارس وارد تهران شد. در طی دو دههی 1340 و 1350 اسرائیل در ایران سه پایگاه عمده و مهم برونمرزی در جنوب و غرب ایران احداث کرد. (در مقاله: «شبکههای جاسوسی موساد در کردستان عراق»، روزنامه کیهان، 19 مهر 1401، ص 3).
[55]. مولوی وردنجانی، عیسی و داوود فیض افرا، بررسی مناسبات سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) در دوران پهلوی با سازمان اطلاعاتی اسرائیل(موساد)، پژوهشنامه تاریخ سیاست و رسانه، سال اول، زمستان ۱۳۹۷، شماره ۴، ص 524.
[56]. شاهدی، ساواک، همان، ص 254 - 255.
[57]. کاکبورن، اندرولسلی، ارتباط خطرناک؛ ناگفته رابطه پنهان ایالات متحده و اسرائیل، ترجمه محسن اشرفی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371، ص 166.
[58]. سند شماره 1 /19 در کتاب: ساواک شاگرد موساد، ص 77.
[59]. سندهای شماره 7 و 14، همان ، ص 46 و 66.
[60]. سند شماره 1 /14، همان، ص 67.
[61]. کفاش، مهین، همان، ص 89.
[62]. سند شماره 27، در کتاب: ساواک شاگرد موساد، ص 104 - 105.
[63]. اسناد و گزارشهای ساواک در مقاله: کفاش، همان، ص 91.
[64]. سندهای شماره 24 و 25 در کتاب: ساواک شاگرد موساد، ص 94 و 96.
[65]. اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در سایت: https://psri.ir/?id=r، با عنوان: «قدردانی نخست وزیر اسرائیل از رئیس ساواک».
[66]. «شبکههای جاسوسی موساد در کردستان عراق»، روزنامه کیهان، 19 مهر 1401، ص 3.
تیمور بختیار، نخستین رئیس ساواک
حسن پاکروان، دومین رئیس ساواک
نعمتالله نصیری، سومین رئیس ساواک
ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک
نماینده ساواک در آمریکا در دیدار با ریچارد جی هولد، رئیس اف.بی.آی (آخرین نفر سمت چپ) استالنیگز، رئیس امور خاورمیانه (نفر دوم از سمت چپ) و ریموند ویکمان، مسئول امور ایرانیان (آخرین نفر سمت راست)
منصور رفیعزاده، مأمور و شکنجهگر ساواک در آمریکا
عبدالعلی ماهوتیان، سرپرست شبکه جاسوسی ام.آی.سیکس در ایران
دیدار نصیری رئیس ساواک (نفر وسط) با مئیر عزری نماینده رسمی اسرائیل در تهران (سمت چپ) و یعقوب نیمرودی رابط موساد با ساواک
تعداد مشاهده: 14311