امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات بدون درج سند

بهائیت عامل استعمار و نقش حبیب ثابت پاسال در رژیم پهلوی


تاریخ انتشار: 30 بهمن 1402


چکیده

بررسی نقش بهائیت به عنوان بازوی استعمار در ایران و عده‌ای از عناصر شاخص و مهم این تشکیلات می‌تواند ما را به نقشه کهن استعمار یعنی تفرقه بینداز و حکومت کن، آگاهی بخشد. یکی از این افراد که در اصل یهودی بودند و سپس به بهائیت گرائیدند، حبیب ثابت پاسال است که در این مقاله به صورت مختصر به هر دو موضوع پرداخته شده است.

 

یکی از مباحث مهم در تاریخ معاصر ایران، موضوع نفوذ است. قدرت‌های سلطه در طول دو سده‌ی گذشته تلاش داشتند تا با نفوذ در عرصه‌های سیاسی- فرهنگی، باورها و ارزش‌های جامعه ایرانی را مورد آماج و تهدید قرار دهند تا زمینه تسلط بر کشور را مهیا سازند. از این‌رو ایران در مقطعی از تاریخ به دلیل ناکارآمدی حکومت قاجار تحت استعمار مستقیم و غیر مستقیم انگلیس درآمد.[1] انگلیس نیز در این مسیر و در راستای اهداف توسعه‌طلبی در ایران با یک مانع جدی، یعنی قدرت اسلام و علما اسلام که استعمارستیزی را در رأس سیاست‌های خویش قرار داده بودند، روبه‌رو بود. زمانی که سیاست‌مداران انگلیس دریافتند حذف اسلام تصوری بی ثمر و بیهوده[2] است به دنبال شکاف و افتراق میان جامعه اسلامی ایران برآمدند و در این راه شبیه‌سازی دینی را برای تأمین اهداف خود برگزیدند. بر همین اساس در هندوستان که حکمران آن انگلیس بود، غلام احمد قادیانی را برانگیختند، در عربستان وهابیت و در ایران شیخیه، بابیت و بهاییت، آقاخانیِ، درویشی‌گری و ... را پدید آوردند.

از میان این جریان‌های وابسته، بابیت و بهاییت- که بعدها به یک سازمان نظام‌مند و تشکیلاتی مبدل شد- به دلیل حملات تند علیه باورها و ارزش‌های دینی و ملی از سوی استعمارگران انگلیسی مورد توجه و استقبال بیشتری واقع شد. رؤسای این جریان وابسته ضمن آن‌که تلاش‌های خود را معطوف به تبلیغ و ترویج مسلک خود می‌کردند در مقابله با علمای شیعه آرام و قرار نداشتند. سال‌ها بعد از قتل ناصرالدین‌شاه، عبدالبهاء دومین رهبر فرقه بهاییت افزون بر ستیز با برخی از احکام حماسی و تحرک‌بخش اسلام، مانند احکام جهاد، مردم را تشویق می‌کرد تا از پیرامون علما اسلام دور شوند.[3]

از دوران قاجار تا آخرین روزهای حیات پهلوی تشکیلات بهاییت همواره به‌ عنوان عامل استعمار در کنار فراماسونری و بعدها صهیونیسم ایفای نقش نموده و به‌ مانند اهرم فشار در مقابل اسلام و روحانیت قرار داشت.[4] علمای اسلام با شناختی که از ماهیت این تشکیلات و وابستگی آن به استعمار داشتند، مخالفت و مبارزه بر ضد آنان را در اشکال مختلف انجام دادند. کسانی چون شهید آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری، شهید حجت‌الاسلام سیدمجتبی نواب صفوی و آیت‌الله‌العظمی سید‌حسین بروجردی، حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی و سپس بزرگ مرجع دینی حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خمینی(ره) و شاگردان ایشان همواره تشکیلات بهاییت را به‌ عنوان ابزار دشمن و عامل صهیونیسم و استعمار شناخته و خطر آن را به مسلمانان گوشزد می‌کردند.

 

ارتباط تشکیلات بهاییت با فراماسونری

در راستای سیاست‌های انگلیس در ایران، در کنار بهاییت سازمان دیگری به نام فراماسونری را در ایران فعال کرد. حکومت انگلیسی هند برای حفظ جریان انحرافی بابیت به علت اعدام علی‌محمد باب که نفس‌های آخر را می‌کشید و احتمال می‌رفت که این جریان وابسته به استعمار برای همیشه به خاطره‌ها سپرده شود. فردی به نام مانِکجی لیمجی هاتَریا[5] (متولد21 آذرماه ۱۱۹۲‌ش در هندوستان و مرگ درسال ۱۲۶۹‌ش در تهران) از پارسیان هندی- ایرانی تبار که در زمان محمدشاه خدمات قابل‌توجهی به این کشور نموده بود مأمور ساخت تا جریان بابیت را از مرگ نجات دهد.

زمانی مانِکجی وارد ایران شد که سه سال از اعدام علی‌محمد شیرازی(باب) مبدع جریان بابیت می‌گذشت. وی در حمایت و گسترش فرقه بابیت کوشش‌های وافر نمود. مانِکجی با بهانه قرار دادن نظام باستان‌گرایی، تلاش کرد با ایجاد تغییراتی در بین زرتشتیان، آن‌ها را از تأثیرات بومی ایرانی-‌ اسلامی و همچنین ارتباط با هم‌وطنان مسلمان خود دور ساخته و به بهاییت متمایل گرداند.[6] از سوی دیگر به دلیل شرایط نامساعدی که در پی اعدام باب، به وجود آمده بود عده‌ای از پیروان او ترجیح دادند تا از استراتژی براندازی سخت به رویکرد براندازی نرم روی‌آورند.[7]

مانِکجی به‌ خوبی می‌دانست که چگونه بابی‌ها را گرد هم آورده و از آن‌ها بهره ممکن را ببرد و از سویی دیگر بابی‌ها که اینک گرد میرزا حسین‌علی بهاء جمع گردیده بودند برای مقاومت در برابر حکومت به حمایت چنین فردی نیاز داشتند. اقدامات سیاسی و حمایت‌های مانِکجی در پناه انگلیس در آن دوران از فرقه بهاییت منجر به این شد که امروزه تشکیلات از این شخص به نیکی یادکرده و در کتاب‌های منتشره تشکیلاتی از او تمجید‌ شود. فعالیت‌های مانکجی تنها به حمایت و تقویت بابی‌گری و کمک به گسترش آن و اشاعه باستان‌گرایی در فرهنگ ایرانی خلاصه نمی‌شود بلکه تأسیس و گسترش فراماسونری و تقویت برخی از فرقه‌های درویشی گری در ایران را نیز در کارنامه خود دارد.

 با ورود برخی از اعضای تشکیلات بهاییت به لژهای فراماسونری در دوران حاکمیت پهلوی‌ها به‌ ویژه دوران محمدرضاشاه، تسلط بر حساس‌ترین نهادها و وزارتخانه‌ها برای آن‌ها مقدور گردید. تشکیلات بهاییت توانست در این مسیر مراکز آموزشی کشور من‌جمله تلویزیون را در خدمت خویش درآورد و با تکیه‌ بر الگوهای مدیریت غربی، طرح‌ریزی، تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی‌ها را بر عهده بگیرد. تشکیلات بهاییت در راستای اسلام‌ستیزی غرب در تهاجم به دین مبین اسلام و هویت ملی، در پی اهداف زیر بود:

جدایی دین از سیاست

توجیه حضور استعمار در کشور به علت یگانه عامل تجدد و ترقی

تثبیت نیروهای غرب‌گرا در ارکان تصمیم‌گیری و تصمیم سازی کشور

 

نقش بابیت در انحراف نهضت مشروطه

نهضت مشروطه، حرکتی بزرگ در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود؛ نهضتی دینی- مردمی به رهبری علمای اسلام با هدف نجات ایران از دست استعمار و استبداد و برپایی عدالت و رفع موانع پیشرفت کشور که با رهبری مراجع تقلید نجف اشرف و علمای داخلی و حمایت همه‌ جانبه مردم به پیروزی نسبی دست‌ یافت. در شرایطی که نهضت می‌توانست مانع یکه‌تازی‌های استعمار انگلیس در ایران و منطقه شود، آنان که خطر موضع‌گیری صریح و آشکار و مقابله علنی با این حرکت را دریافته بودند، سیاست نفوذ و انحراف نهضت را تعقیب‌کردند. در این میان تشکیلات بهاییت و فراماسونری به‌ عنوان دو بازوی فعال استعمار، وارد عمل شده و ضمن پیگیری کردن اهداف خود، نهضت مشروطه را به انحراف کشاندند. این‌گونه بود که علمای اسلام چون شهید عالی‌مقام شیخ فضل‌الله نوری را در مقابل استعمار و کارگزار استعمار – فراماسون‌ها و بابیان(ازلی‌ها)- ایستادگی کردند. یکی از دلایل مخالفت شیخ شهید با انقلاب مشروطه به حضور فعال اعضای بابیت در عرصه سیاست و به چالش کشاندن اسلام و توهین علیه مقدسات دینی توسط آنان در مطبوعات برمی‌گردد.[8] ازاین‌رو شهید شیخ فضل‌الله در لوایحی قائل به این بود که حذف جریان بابیت و بهاییت منجر به حفظ اسلام خواهد شد؛ و تأسیس مجلس را نیز به ‌شرط اجرای حدود احکام شرع درباره‌ی بابی‌ها-ازلی ها- و بهاییت پذیرفت.[9]

 

نقش تشکیلات بهاییت در انقراض قاجار و ظهور پهلوی

انقراض سلسله قاجار و انتقال قدرت به رضاخان میرپنج بی‌تردید با مساعدت عوامل خارجی همراه بود. مدارک و شواهد بسیاری در دست است که مؤید آن هست. حکومت پهلوی اول محصول عوامل سیاسی- فرهنگی و اجتماعی داخل و یک سری اقدامات خارجی بود که توانست در به قدرت رسیدن رضاخان مؤثر باشد. عدم همراهی علمای اسلام با رضاخان حاکی از شناخت نسبی از وقایع پشت پرده دارد؛ به ‌ویژه همراهی سه جریان وابسته صهیونیست‌ها، فراماسون‌ها و بهاییت در به قدرت رسیدن رضاخان موجب پدید آمدن دیوار بی‌اعتمادی گردید. تمایل رضا‌خان به عناصر قدرت انگلیس در داخل و وابستگی وی خاصه به سه گروه یاد‌ شده که در حکم یک بازوی واحد در طول بیش از 15 سالی که رضاشاه به اریکه قدرت تکیه زده بود، داشت، حاکی از عمق بی‌اعتنایی وی به علمای اسلام و مکتب تشیع دارد.

این گروه واحد، خاصه بهاییان در طول دوران پهلوی اول از نقش و جایگاه مناسبی برخوردار بودند. بهاییان در این دوره که مقارن با ریاست شوقی افندی بر تشکیلات بهاییت بود، توانستند در ارکان مختلف حاکمیت رضاخانی نفوذ کند تا جایی که برخی افراد متنفذ بهایی چون: حبیب‌الله عین‌الملک پدر امیرعباس هویدا نخست‌وزیر معروف پهلوی دوم، میرزا علی‌محمد خان موقر الدوله بالیوزی و برادرش مسعود السلطان کفیل حکومت بندرهای خلیج ‌فارس، سپهبد اسدالله صنیعی آجودان ولیعهد، بدیع‌الله خان رئیس انبار غله کشور، سرلشکر شعاع‌الله علایی رئیس‌کل قشون، مجید آهی مستشار دیوان عالی کشور و استاندار فارس و... توانستند به مقامات عالیه کشور دست یابند؛ و این‌گونه بود که تشکیلات تلاش کرد با دست عناصر خود با فرهنگ ملی و مذهبی کشور به تضاد پرداخته و ترویج فرهنگ غربی و تبلیغ مسلک خویش نماید. رضاخان میرپنج دیروز و رضا‌شاه کنونی با مدیریت جریان ماسونی و دیگر جریان‌های وابسته اقدام به ضدیت با اسلام و مظاهر آن چون حجاب، عزاداری برای سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام، مقابله با روحانیت شیعه و... نمود.

در تاریخ نقل است که سران محفل بهایی در ایران با اردشیر ریپورتر مشهور به اردشیر جی عنصر کارکشته سازمان اینتلیجنس سرویس انگلیس رابطه پنهانی داشتند و همان‌ها بودند که در معرفی رضاخان نقش مؤثری را ایفا کردند. محمدرضا آشتیانی زاده، وکیل مطلع مجلس شورای ملی در زمان پهلوی اول در این خصوص می‌گوید؛ حبیب‌الله رشیدیان (مستخدم سفارت انگلیس و عامل مشهور این کشور در ایران) برایم نقل کرد، چند سال قبل از کودتای ۱۲۹۹، به دستور کلنل فریزر انگلیسی، بیشتر روزهای هفته صبح به منزل عین‌الملک که از متنفذین فرقه بهایی بود و با وی سوابق دوستی و صحبت داشتم، می‌رفتم. در آن جا با اردشیر جی آشنا شدم و اردشیر جی روزی به عین‌الملک گفت: ‌از شما خواهشمندم که با محفل بهاییان به مشورت بنشینید و از آن‌ها بخواهید تا صاحب‌منصبی بلند قامت و خوش‌ قیافه پیدا کنند و به شما معرفی نمایند و شما آن صاحب‌منصب را با من آشنا کنید، اما به دو شرط، اولاً این‌که آن صاحب‌منصب نباید صاحب‌منصب ژاندارم باشد و حتماً باید صاحب‌منصب قزاق باشد. ثانیاً شیعه اثناعشری خالص نباشد. ارباب اردشیر جی، مخصوصاً جمله اخیر را باز تکرار کرد و برای بار دوم گفت که ‌آن صاحب‌منصب نباید شیعه اثناعشری خالص باشد. رشیدیان گفت: پس ‌از آن ملاقات، عین‌الملک، رضاخان را با اردشیر جی آشنا کرد و اردشیر وسیله آشنای رضاخان با فریزر می‌شود و فریزر او را به دیگر انگلیسی‌های متصدی کودتا، چون هاوارد، اسمایس و گاردنر ـ‌کنسول انگلیس در بوشهر ـ ‌معرفی می‌نماید.[10] کودتای سوم اسفند 1299‌ زمینه سقوط سلسله قاجار را پدید ‌آورد؛ و سرانجام در اردیبهشت 1305 رضاخان میرپنج با تاج‌گذاری رسماً به اریکه قدرت تکیه زده و شاه ایران شد.

 

پیوند بهاییت و صهیونیست

یهودیان از بدو پیدایش فرقه بابیت و در ادامه‌ی آن بهاییت نقش غیر قابل‌ انکاری را ایفا کردند. پژوهش‌های تاریخی بر پیوند سید علی‌محمد شیرازی و پیروان او با شبکه‌ای از خاندان‌های با نفوذ و ثروتمند یهودی مانند خاندان ساسون تأکید دارد.[11] به‌طوری‌که ناظر بر همین تحقیقات و تاریخ‌نگاری‌های اولیه که توسط بابی‌ها و بهایی‌ها به نگارش درآمده‌است حاکی از آن است که بدنه این سازمان سیاسی را یهودیانی تشکیل می‌دادند که به این فرقه گرویده بودند. اسماعیل رائین در کتاب انشعاب در بهاییت که مبتنی بر اسنادی است که در کشاکش سهم خواهی از قدرت میان دو گروه آنگلوساکسون‌ها و آنگلو-آمریکایی‌ها در اختیار گرفت، آورده است: ... بیشتر بهاییان ایران یهودیان و زردشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویده‌اند در اقلیت می‌باشند. اکنون سال‌هاست که کمتر شده مسلمانی به آن‌ها پیوسته باشد.[12] و نیز فضل‌الله مهتدی[13] در خاطراتش این‌گونه اشاره دارد؛ یهودیان برای این که بتوانند آزادانه در اجتماع حضور پیداکرده و نقشی ایفا کنند بهایی شده‌اند.[14] در این خصوص می‌توان به گرایش برخی افراد یهودی همدان چون ملا ‌الیاهو و ملا ‌لاله زار به این فرقه اشاره کرد که هدفمند در جریان اقدامات قره‌العین در تبلیغ بابی‌گری نقش ایفا کردند.[15]

 حضور میرزا حسین‌علی نوری بهاء در سرزمین فلسطین - بندر عکا- ارتباط خود را با کانون‌های قدرتمند یهودی تداوم بخشید و فرقه بهاییت در این سرزمین به‌عنوان ابزاری مؤثر برای تحقق اهداف استعمار بدل گردید. روزنامه الاتحاد چاپ ابوظبی در این خصوص مقاله‌ای تحت عنوان سایه صهیونیسم بر بهاییت منتشر می‌کند. در این مقاله آمده است: پس از فوت بهاء درسال 1892 میلادی واقعه عجیبی رخ داد و آن از این ‌قرار بود که صهیونیسم گروه‌هایی برای خدمت و دعوت برای عبدالبهاء، فرزند بهاء و جانشین وی تشکیل دادند و خزانه‌های خود را برای پشتیبانی از این فرقه و انتشار آن در سطح جهان گشودند؛ و نیز در سال 1899 پس از تشکیل اجلاس صهیونیسم در شهر بال سوئیس، شرق شناسان یهودی به‌خصوص تومانسکی کتاب ]جُنگ الخرافات[ بهاءالله را منتشر نمود و در سومین اجلاس تاریخ ادیان در آکسفورد آن را جزو مجموعه گزارش‌های این اجلاس انتشار دادند. پیشوایان مذهبی یهود برای مبعث پیامبر ایرانی فتوا دادند و به تبلیغ برای او پرداختند و قرن نوزدهم را تاریخی برای ظهور وی و پاک نمودن شهر بیت‌المقدس از مسلمانان تعیین کردند. بدین شیوه بهایی‌ها وارد مرحله جدیدی از تبلیغ گردیده و پیروان آن معتقدند که جریان بهاییت از اسلام عبور کرده و مذهبی جهانی گردیده است؛ تا جایی که این مسلک از مرزهای عالم اسلام پا فراتر گذاشته و پیروانی متعصب در آمریکا و اروپا یافته که آنان به‌ نوبه خود برای ایجاد تشکیلات بهاییت در آمریکا کمک‌های فراوانی انجام داده و شهر شیکاگو را مرکز این مسلک انتخاب نموده‌اند و مشرق الاذکار- معبد بهاییت- را در آن جا تأسیس و زمین‌های زیادی با کمک یهودیان به دست آوردند...[16]

 

شکل‌گیری اسرائیل

انتقال میرزا حسین‌علی بها به شهر بندری عکا واقع در فلسطین، مدت‌ها قبل از شکل‌گیری دولت اشغالگر یهودیان افراطی-صهیونیست‌ها- در این سرزمین صورت گرفته بود.[17] حضور وی در فلسطین زمینه را برای نزدیکی و همکاری هرچه بیشتر با یهودیان فراهم آورد. این ارتباط تعهدی برای مشارکت جدی در هموار کردن تحقق استراتژی تأسیس دولت غاصب یهود در مناطق اشغالی فلسطین که از یکی دو دهه قبل آغازشده بود، ایجاد کرد. سیاست مستعمره‌سازی سرزمین فلسطین از سوی استعمارگران قبل از دهه‌ی 1880 میلادی در افکار سیاست‌مداران یهودی اروپا خطور کرده بود؛ زیرا ترلاکور مورخ معاصر یهود انتقال یهودیان به فلسطین را سال 1881 میلادی می‌داند.[18] عبدالبهاء در نشست‌هایی که با برخی از یهودیان بهایی شده داشت گوشه‌هایی از اهداف استعمارگران را افشا می‌کرد؛ که این حاکی از ارتباط وی با دستگاه‌های اطلاعاتی غرب و آمریکا دارد. نمونه‌ای از آن اطلاع از ایجاد کشوری یهودی در مناطقی از فلسطین بود. حبیب مؤید یکی از یهودیان بهایی شده که مدتی در کنار عبدالبهاء حضور داشت در خاطرات خود از افاضات عبدالبهاء در این‌ باره چنین نقل می‌کند: عن ‌قریب قوم یهود به اراضی مقدسه مراجعت می‌کنند به‌حسب ظاهرِ ظاهر مراجعت نموده عزیز می‌شوند، به‌طوری عزیز می‌شوند که محسود اعداء و مغبوط اَوِدّاء می‌شوند. این امر و اراده الهی است و هیچ‌ چیزی مانع آن نمی‌شود. سلطنت داودی و حشمت سلیمانی جلوه‌گر می‌شود.[19]

هنگامی‌ که عقربه‌های ساعت به زمان فروپاشی دولت عثمانی نزدیک می‌شد عبدالبهاء در حرکتی تاکتیکی ضربه محکمی در جهت تسریع فروپاشی دولت عثمانی وارد ساخت. این ضربه هنگامی بود که سپاهی از دولت عثمانی در مصر از نیروهای انگلیس شکست سختی خورده بودند و انگلیس برای حفظ جان عبدالبهاء و اطرافیان او سریعاً نیروهای خود را به عکا اعزام می‌نماید، اما نیروهای اعزامی انگلیس با کمبود آذوقه روبرو شده و درخطر شکست قرار می‌گیرند. عبدالبهاء که از این موضوع مطلع می‌شود پس از گفتگو با افسران ارشد انگلیسی آن‌ها را از نگرانی خارج ساخته و می‌گوید: من به‌اندازه ارتش شما آذوقه دارم. آنگاه دستور می‌دهد درِ انبارهای آذوقه‌ای که از قبل و دور از چشمان حاکمان عثمانی پنهان ساخته بود، بر روی سپاه انگلیس بگشایند. لیدی بلا‌مفیلد در خاطرات خود این کمک‌رسانی را تأیید می‌کند.[20] بدین ترتیب راه برای تحکیم تسلط ارتش انگلیس و مقدمات حمایت از تشکیل دولت یهود هموار می‌گردد. عبدالبهاء تصرف سرزمین امت اسلامی را توسط غارتگران انگلیسی مبارک دانسته از آن با تعبیر برپا شدن خیمه‌های عدالت یاد می‌کند؛ و با ارسال یادداشتی برای جرج پنجم پادشاه انگلیس، خدا را به خاطر نعمت عطا شده سپاس می‌گذارد و مسئلت و جاودانگی سایه این امپراتور تجاوزگر را بر آن سرزمین آرزو دارد.[21]

سال 1948 میلادی دولت غاصب صهیونیستی به کمک قدرت‌های استعماریِ سلطه‌گر تشکیل می‌شود. پس از تثبیت دولت غاصب صهیونیستی در سرزمین فلسطین، اسرائیل به ازای خدمات ارائه ‌شده از سوی تشکیلات بهاییت و برای قدردانی ازآنچه که برای استقرار این دولت از سوی تشکیلات صورت پذیرفته بود قوانین شهروندی درخور شأن یک شریک خوب را برای آن‌ها برقرار می‌سازد تا جایی که سران این تشکیلات استعماری را به اعتراف وامی‌دارد: دولت اسرائیل وسایل راحتی ما را فراهم کرد.[22] این قدرشناسی تا آن جا پیش رفت که آنان از پرداخت مالیات‌های گزاف، معاف شدند. شوقی از این‌همه لطف یهودیان افراطی صهیونیست این‌گونه یاد می‌کند: در ارض قدس، شعائر امریه بی‌پرده و حجاب مجری گشت و تسجیل عقدنامه بهایی در دوایر حکومتی و معافیت مقامات و توابع آن از رسوم دولت از طرف اولیای امور تصویب گردید.[23] این روابط و مناسبات فی‌مابین چنان بود که هیئت بین‌المللی بهایی مستقر در شهر حیفا در نامه‌ای خطاب به محفل روحانی ملی بهاییان ایران در ژوئیه ۱۹۵۲، رابطه شوقی افندی با حکومت اسرائیل را به نحوی کاملاً سربسته و محرمانه، چنین به اطلاع می‌رساند: روابط حکومت (اسرائیل) با حضرت ولی امرالله (شوقی) و هیئت بین‌المللی بهایی، دوستانه و صمیمانه است... .[24] پس بی‌دلیل نیست عبدالبهاء طی نامه‌ای که خطاب به جورج پنجم نوشته بود، دعا می‌کند خداوند سایه بلند همت انگلیس را بر سر سرزمین فلسطین مستدام بدارد.[25]

گفته همسر شوقی روحیه ماکسول در این خصوص بسیار جالب و شنیدنی است: من ترجیح می‌دهم که جوان‌ترین ادیان! از تازه‌ترین کشورهای جهان (اسرائیل) نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما- بهائیت و اسرائیل- چون حلقه‌های زنجیر به‌ هم‌ پیوسته است.[26]

 نتیجه‌ای که از این ارتباط می‌توان دریافت کرد آن است که تشکیلات بهاییت برای همیشه یکی از متحدان دولت صهیونیستی اسرائیل محسوب می‌شود؛ که اهداف آن با اهداف دولت غاصب اسرائیل چون حلقه‌های یک زنجیر به‌هم‌پیوسته است.

با توجه به آنچه تاکنون گفته شد کشور سلطه‌گر انگلیس در قرن 19 میلادی با سوءاستفاده از نارضایتی عمومی در جامعه اقدام به بهره‌گیری از نفوذ کانون‌های یهودیان افراطی در میان ایرانیان نمود. انگلیس به‌ واسطه همین عناصر اقدام به ایجاد موج دین‌ستیزی توسط جوانی اهل شیراز به نام سید علی‌محمد که با یکی از همین کانون‌های در ارتباط بود کردند.

در آغاز ادعای او تعدادی از مسلمانان گرد او جمع شدند اما رفته ‌رفته که به پوچی ادعای وی آگاه گردیدند از پیرامون وی متفرق شده و تنها کسانی از ادعاهای وی تبعیت کردند که اساساً مسلمان نبوده و صبغه‌ی یهودی افراطی داشتند. این افراد کسانی هستند که عنادی به قدمت تاریخ با اسلام دارند. این افراد به‌ ظاهر از یهودیت دست ‌شسته و به باورهای آن جوان شیرازی که اکنون باب می‌خواندنش گرویده بودند؛ و همین افراد بودند که جریان انحرافی بابیت را تقویت و گسترش دادند. این نوشتار تلاش دارد تا با تکیه ‌بر اسناد ساواک گوشه‌هایی از خیانت‌های یهودیان بهایی شده به هویت ملی- دینی کشور را در حد توان افشا نماید.

 

بازیگری حبیب ثابت پاسال در رژیم پهلوی

تشکیلات بهائیت به تبعیت از صهیونیست‌ها در تصرف سرزمین مردم فلسطین برای ادامه حیات و زمینه‌سازی تحقق اهداف استعماری کشورهای سلطه‌جو در منطقه غرب آسیا؛ تلاش داشته و دارد تا ایران را به عنوان وعده‌گاه تشکیلاتی خود به جهانیان معرفی بنماید و در این راه کوشش‌های بسیاری نموده هم‌چنان که صهیونیست‌ها، فلسطین را وعده‌گاه خویش دانسته‌اند[27]، تشکیلات بهائیت نیز برای تحقق چنین آرزویی برای همراه ساختن برخی افراد ساده دل ایرانی که در سراب بهائیت گرفتار آمده بودند پیش بینی‌ها کرده و در این باره قلم فرسایی و اقدامات عملی انجام دادند که به فضل الهی هیچکدام محقق نشد.

 بر این اساس نوشته‌ها و اسناد بسیاری از سران و افراد مؤثر تشکیلاتی این فرقه، در دست است که در آن‌ها بر اساس اهداف و اقدامات استعمار پیش بینی شده بود که با پایان قرن اول بهائیت، پیروزی آنان آغاز خواهد شد. سال 1322‌ش یکصدمین سال شکل‌گیری تشکیلات بهائیت توسط استعمارگران بود، از این دوران به بعد آنها سعی کردند تا با بهره‌گیری از فضای ناپایدار سیاسی آن سال‌ها کمال استفاده را ببرند.[28] سران این تشکیلات برای این منظور به جنایات و خباثت‌های بسیاری دست زدند.[29] اما تلاش‌ها نتیجه بخش نبود. تا این‌که در اواخر دهه‌ی ‌بیست و آغاز دهه‌ی‌30 شمسی تحولاتی در حوزه‌ی ‌سیاسی کشور پدیدار شد و محمدرضا پهلوی که بر اثر فشارهای سیاسی داخلی امیدی به ادامه حیات سلطنت خود نداشت از کشور گریخت. آمریکا و انگلیس که با نهضتی ضد استعماری روبرو شده بودند خواب‌های خود را پریشان یافته و در صدد برآمد تا تهدید موجود را به فرصت تبدیل نمایند. استعمارگران برای جبران این خسارت مترصد انجام کودتایی بودند تا بازی باخته سیاسی را به برد تبدیل کنند. به همین جهت به تشکیلات بهائیت هم چون دو بازوی دیگر خود، صهیونیسم داخلی و فراماسون‌ها دستور داد تا برای احیای روحیه باخته‌ی ‌شاه جوان بی‌تجربه امیدی بدمند. بر اساس این دستور، تشکیلات بهائیت به یکی از عناصر یهودی بهائی شده به نام حبیب ثابت پاسال امر نمود تا خانواده سلطنتی که به علت بی‌کفایتی شاه جوان، در میان سرزمین‌های اروپایی و آمریکا سرگردان شده بودند را مورد حمایت قرار دهد.

حبیب ثابت ماجرای چگونگی انجام این مأموریت را چنین نقل می‌کند:

«یک روز تلفن دفترم زنگ زد و از سوی رئیس «شرکت کشتیرانی کنستالیشن» بود. تلفن کننده خبر داد دریکی از کشتی‌های باربری ما، البته کشتی معتبری که اتاقک‌های درجه‌یک مسافربری هم دارد، علیاحضرت ملکه پهلوی (مادر محمدرضا‌شاه) و همراهانش جای دارند و در راه مسافرت از فرانسه و انگلستان، ناشناس به نیویورک می‌آیند... و این کشتی در لنگرگاه «هوبوکن» نیز توقف خواهد کرد... ساعت ده صبح بود. کشتی به‌آرامی لنگرانداخته بود. اجازه ورود گرفتیم... ملکه کت‌ و دامن دربر و کلاه خاکستری زیبایی بر سر داشت... در همان لحظه به دفترم تلفن کرده گفتم هرچه زودتر با هتل «والدرف آستوریا» تماس گرفته اتاق‌های کافی برای سکونت ملکه و 8 تن همراهان ایشان تأمین کنید، یک کامیون کوچک هم برای حمل پنجاه ‌تا شصت جامه‌دان بفرستید.»[30] ثابت در ادامه به خاطره شکستن پای ملکه مادر و بردن وی به بیمارستان و عمل جراحی او اشاره دارد. به همین خاطر محمدرضا پهلوی طی دو تلگراف از حبیب ثابت قدردانی می‌کند.[31]

پس از کودتای انگلیسی-آمریکایی 28 مرداد 1332 که مجدداً محمدرضا‌شاه به اریکه قدرت بازمی‌گردد؛ حبیب ثابت به مدد رانت اطلاعاتی سرویس جاسوسی- اطلاعاتی موساد و سیا و حمایت‌های مالی تشکیلات بهائیت توانست در ایران به یکی از قطب‌های اقتصادی تبدیل شود.[32] وی قبل از وقوع این رخداد از سال 1320 در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین، بنا به دستور سران تشکیلات، کشور را ترک و ساکن کشور آمریکا می‌گردد[33]  و تا بعد از کودتای 28 مرداد در این کشور زندگی می‌کند، و با بهائیان آمریکایی مرتبط می‌گردد.[34]  درواقع رشد و ترقی حبیب ثابت را باید بعد از کودتای 1332 منظور کرد. هرچند که حاکمان پهلوی سلطنت خود را همواره مرهون سیاست‌های آمریکا به ویژه بعد از عملیات آژآکس[35] می‌دانستند. ولی برای قدردانی از حمایت‌های واقع شده از سلطنت، بر آن شدند تا در ساختار حاکمیت، بهائیان را که نماینده قدرت‌های سلطه بودند را در سِمت‌های حساس قرار دهند؛ زیرا پدر و پسر هر دو نسبت به بهائیان حسن ظن داشتند.[36]

صهیونیسم جهانی بر این باور بوده و هست که برای غلبه برجهان، باید دوشاخه اقتصاد و رسانه‌های جهان را تحت سلطه خویش درآورد، صهیونیست‌ها از بهاییان داخلی نیز در راستای این قانون استفاده کردند و در پوشش تشکیلات بهائیت فعال گردیدند. آن‌ها بعضاً رسانه‌های نوشتاری را به‌ طور ضمنی در اختیار داشتند؛ اما با معاضدت‌هایی که حاکمیت پهلوی برای آنان مهیا ساخته بود، حبیب ثابت در سال 1337 برای تضعیف باورهای مذهبی جامعه اقدام به تأسیس تلویزیون خصوصی تحت عنوان شرکت تلویزیون ایران کرد که توسط محمدرضا‌شاه افتتاح شد.[37] این اتفاق مؤید این سند از ساواک است که اثبات می‌کند آمریکا و شاه با طرح و برنامه جدیدی در راستای سیاست اسلام ستیزی به دنبال زدودن اسلام از هویت ایران و ایرانی بودند

به گفته‌ی‌یکی از مبلغین بهائی:

«کارهایی که اکنون به دست اعلیحضرت شاهنشاه صورت می‌گیرد هیچ‌ کدامش روی اصول دین اسلام نیست، زیرا شاه به تمام دستورهای بهائی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه‌ی ‌بهائیان... درس‌خوانده‌اند... حالا مردم... می‌گویند شاه بهائی است. چه‌کاری می‌توانند بکنند... .»[38]

اگر چه در این نظریه مبالغه است و بهائیان همواره از ادبیات مبالغه در بزرگ نشان دادن خود از آن بهره می‌گیرند، اما استعمار با جریان سازی‌های خود مسیر حاکمیت پهلوی را به آن‌سو سوق می‌داد.

حبیب ثابت با استفاده از دربار و به ‌ویژه ملکه مادر و هم‌چنین نفوذ هم‌مسلکی‌های خود، توانست به لایه‌های فوقانی حاکمیتی دست‌یافته و با سرعت پله‌های توسعه اقتصادی این تشکیلات را نیز طی کند. در همان سال‌ها بود که شوقی افندی آخرین فرد از سلسله سران تشکیلات بهائیت به جهت حمایت‌های اقتصادی از رژیم اشغالگر صهیونیستی دستور داده بود با پوشش ثبت شرکت[39] تحت عنوان سامان بخشی به موقوفات بهائی ثروت ملی ایرانیان را به غارت برند.[40] و [41] و پشتوانه مالی مناسبی را برای گسترش اهداف مهیا نمایند. زیرا اسرائیل از بدو پیدایش به علت جعلی بودن همواره چون سلول‌های سرطانی برای جامعه‌ی ‌مسلمان و غیرمسلمان فلسطینی مضر و خطرناک بوده و هست. به همین دلیل برای ادامه‌ی حیات ضمن رشد و تکثیر پایگاه نظامی غرب، نه تنها حیات و سلامت زندگی فلسطینیان را بلکه حیات بشریت را نیز به مخاطره انداخته بود. این سلول سرطانی برای به چرخش درآوردن چرخ ماشین جنگی خود به منابع مالی نیاز داشت. بخشی از این مهم را تشکیلات بهائیت برعهده‌گرفته بود، دستور شوقی افندی نیز به محفل بهائیان ایران در همین راستا است.

سندی از ساواک در دست است که شرکت امناء را این‌گونه معرفی می‌نماید: شرکت امناء عبارت از سازمانی است مرکب از تعدادی از سران بهائی در تهران که بر موقوفات و املاکی که از طرف بهائیان سراسر کشور وقف می‌شود، نظارت دارند و تا آن جایی که این ساواک تحقیق نموده، هیئت اجرایی شرکت امناء در تهران است و سه نفر از آنان به شرح ذیل هست:

1-‌ حبیب ثابت، رئیس هیئت‌مدیره 2- هوشنگ هوشمند، مدیرعامل شرکت امناء 3- امانتی عضو.[42]

در سندی دیگر چنین می‌خوانیم:

وجوهی که سالیانه از شرکت نونهالان و امناء یک‌پنجم درآمد هر فرد بهائی در سال جمع‌آوری می‌شود کاملاً محرمانه بوده و توسط دو یا چند نفر به‌ صورت تجارت و یا با داشتن پوشش‌های دیگری از ایران خارج، حتی در اجتماع بهائیان هیچ‌کس نمی‌تواند میزان این وجه را تعیین و یا مقدار اصلی آن را بداند. البته میزان این وجه بسیار قابل‌توجه و با ارزش است؛ و در ادامه آمده است: این وجوه به هر وسیله از ایران خارج می‌شود.[43]

این گزارش بیان‌گر آن است که هر آنچه جنایت و کشتار از سوی اسرائیلی‌ها رخ می‌دهد با دستور صهیونیست جهانی به سرکردگی آمریکا است و تشکیلات بهائیت نیز در این پازل قرار دارد.

پس از جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346ش، بهائیان علاوه بر تبلیغ به نفع اسرائیل فعالیت زیادی برای جمع‌آوری پول و خرید مایحتاج و کمک به ارتش آن کشور کردند.

«...مبلغی در حدود 120 میلیون تومان به‌وسیله‌ی ‌بهائیان ایران جمع‌آوری گردید و تصمیم دارند این مبلغ را در ظاهر به بیت العدل در حیفا ارسال نمایند. ولی منظور اصلی آن‌ها ارسال این مبلغ کمک به ارتش اسرائیل هست. مقدار قابل‌ملاحظه‌ای از این پول به‌وسیله حبیب ثابت تعهد و پرداخت ‌شده است... .»[44]

با رحلت حضرات آیات عظام سید حسین بروجردی و سید‌ ابوالقاسم کاشانی در سال 1340 حکومت پهلوی با احساس آرامش بر آن شد تا برنامه ارائه شده کندی رئیس جمهور وقت آمریکا که همانا بی اعتبار ساختن اسلام و زدودن اسلام از هویت ایرانیان بود را در کشور جاری و ساری نماید. بنابر این بر این اندیشه بود که با نفوذ بیشتر تشکیلات صهیونیسم به‌ویژه اعضای تشکیلات بهائیت در پست‌های حساس و همچنین تضعیف نهاد روحانیت با انتقال مرجعیت شیعه به خارج از کشور به آن اهداف دست یابد. برای این منظور دو لایحه را یکی پس از دیگری در دولت اسدالله اعلم تصویب کرد که با مخالفت علما به خصوص امام خمینی(ره) مواجه شد. لوایح مصوب پس از دو ماه مجاهدت به ظاهر ملغی شد لیکن در قضیه رفراندم "شاه و ملت" بصورت قانون در مجلسین شورای ملی و سنا به تصویب رسید.

با اطلاع مراجع و روحانیان آگاه، ابتدا با ارسال تلگراف‌هایی به شخص شاه از مسیر مصالحه و انذار وارد شده تا وی از اقدامات خود تبری جوید. با مطالعه متن پیام‌ها، پیام تلگرام امام خمینی (ره) از لحن تندتری برخوردار بوده است.[45]

چند ماه بعد، امام دست به افشاگری از حیله و تزویرهای تشکیلات می‌زند که در پس آن حبیب ثابت قرار داشت. در آن ایام تشکیلات بهائیت پس از مرگ شوقی در آبان 1337‌ش در حال احتضار بسر می‌برد. صهیونیسم جهانی که نمی‌توانست دست بلند خود را نابودشده ببیند درصدد برآمد تا به هر نحو ممکن جلوی این اتفاق را بگیرد؛ بنابراین در طول شش سالی که از مرگ شوقی می‌گذشت توانست عده‌ی ‌کثیری از اعضای مؤثر تشکیلاتی را که از لایه‌های پنهان تشکیلات آگاهی داشتند را مجاب به تغییر رهبری تشکیلاتی از فرد به گروهی نه نفره نماید. و از این تاریخ به بعد بود که بهائیت چون احزاب سیاسی متعارف و متشکل، ساختار تشکیلاتی خود را برای اجرای اوامر آمریکا بنیان نهاد. 

 ثابت با اخذ دستورات سرویس‌های اطلاعاتی آمریکایی- اسرائیلی به جسم نیمه‌جان تشکیلات شوک وارد کرده تا علائم حیاتی را احیا کند. ثابت با ثروت هنگفتی که در طول سال‌های 1332 لغایت 1341 کسب کرده بود هزینه سفر بیش از 2 هزار نفر از بهائیان را به لندن فراهم آورد.

سندی از ساواک در دست است که مؤید این مطلب هست:

شماره:12844 / ست تاریخ 7 / 8 / 1341

موضوع: جشن صدمین سال فرقه بهائی

طبق اطلاع واصله اخیراً بهائیان در نظر دارند جشن صدمین سال بهاء را در لندن برپا کنند. ضمناً از ایران هم تعدادی در حدود 2 الی 3 هزار نفر از بهائیان جهت شرکت در این جشن دعوت خواهند شد که این دعوت از طرف حبیب ثابت به عمل خواهد آمد و ...ایاب و ذهاب این عده، به عهده نامبرده است. ضمناً جهت تسهیلات بیشتر برای رفت‌وآمد این اشخاص با اعمال‌ نفوذ از طرف حبیب ثابت اخیراً رئیس گمرک مهرآباد تعویض گردیده و یک نفر بهائی به نام حصار امیری به این سمت منصوب ‌شده است.[46]

امام خمینی (ره) نیز در پی اطلاع یافتن از این موضوع در اردیبهشت 1342 در پاسخ به نامه‌ی ‌علمای شهر یزد می‌نویسند:

«... از چیزهایی که سوءنیت دولت حاضر را اثبات می‌کند، تسهیلاتی است که برای مسافرت دو هزار نفر یا بیشتر از فرقه ضاله قائل شده است و به هریک پانصد دلار ارز داده‌اند و قریب هزار و دویست تومان تخفیف در بلیت هواپیما داده‌اند، به مقصد آن‌ که این عده در محفلی که در لندن از آن‌ها تشکیل می‌شود و صد در صد ضد اسلامی شرکت کنند. در مقابل برای زیارت حجاج بیت‌الله الحرام چه مشکلات که ایجاد نمی‌کنند و چه اجحافات و خرج‌تراشی‌ها که نمی‌شود. بسیاری از پست‌های حساس به دست این فرقه است که حقیقتاً عمال اسرائیل هستند... .»[47]

با تشکیل آن اجلاس در لندن با تمام فراز و نشیب‌هایی که سازمان‌های اطلاعاتی غرب و اسرائیل متحمل آن شدند بالاخره تشکیلات موسوم به بیت العدل در اردیبهشت سال 1342 تأسیس- به‌ظاهر منتخبان محافل ملی اما منتخبان سازمان ولایت امر- و با چارت سازمانی هیئت حاکمِ یک کشور آغاز به کارکرد.[48] و به این وسیله تشکیلات را از مدیریت فرد بر گروه به سوی حرکت جمعی سوق دادند. در طول سالیانی که تشکیلات مدیریت جمعی را تجربه کرده است همواره حضور عناصری از آمریکا و انگلیس بر بالاترین مسند تصمیم گیری‌های این تشکیلات قرار داشته‌اند تا ضمن حفظ یک پارچگی از هر گونه انشعاب و فروپاشی نیز جلوگیری کنند تا در روزهای حساس در مسیر اهداف غرب به سرکردگی آمریکا از آن بهره برداری کنند.

حبیب ثابت سرانجام در سال 1364 فوت کرد و جامعه بهائی نه! بلکه سرویس اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل یکی از مهم‌ترین عناصرش را از دست داد. رژیم اشغالگر صهیونیستی به‌ پاس زحماتی که ثابت برای خدمت به اسرائیل در کوران حوادث این رژیم به دوش کشیده بود یکی از خیابان‌های شهر تل‌آویو را به نام او نام‌گذاری کرد و رادیو اسرائیل در بخش خبری خود مرگ او را ضایعه بزرگ نامید.[49] اگر چه فرزندانش راه پدر را ادامه می‌دهند.

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] این امر تا پایان حکومت پهلوی ادامه داشت.

[2] سر گور اوزلی اولین سفیر انگلیس در ایران در طی مسیر به محل مأموریت خویش در تهران در شیراز با کشیشی به نام هنری مارتین دیداری کرد و دریافت که تلاش‌های این کشیش برای تحقّق اهداف انگلیس در ایران بی‌فایده است. جان مک‌نیل نیز در سال 1825 از تبریز نوشته است: «من تردید دارم هنری مارتین توانسته باشد کسی را به دین مسیح درآورد باشد.» رایت، دنیس؛ نقش انگلیس در ایران، ترجمه فرامرز فرامرزی، (تهران: فرّخی، 1361 ش)، ص 173-175.

[3] اخبار امری، س 1351، ش. ماه، ص 18.

[4] نمونه از این‌ دست تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی با هدف حذف قید اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب شوندگان بود. از تمهیدات دیگری که در این قانون پیش‌بینی‌شده بود. حذف قسم به قرآن و جایگزین کردن کتاب آسمانی بود. تا بدین‌وسیله اعضاء حزب سیاسی بهاییت که مسلک ساختگی استعمارگران را دین خطاب می‌کردند بتوانند به کتاب جٌنگ خرافات خود تحت عنوان کتاب آسمانی قسم یادکرده و به عضویت انجمن‌های ایالتی و ولایتی استان‌ها و شهرها درآیند تا به این طریق بر کلیه شئون مسلمانان تا پایین‌ترین سطوح دخالت نمایند. امام خمینی(ره) این تصویب‌نامه را دسیسه‌ی خطرناکی برای لطمه زدن به اسلام و روحانیت ارزیابی و فرمودند:

تصویب‌نامه غیر قانونى شما بر خلاف شریعت اسلام، و بر خلاف قانون اساسى و قوانین مجلس است. اگر گمان کردید مى‌شود با زور چند روزه قرآن کریم را در عرض اوستا‌ى زرتشت، انجیل و بعض کتب ضاله قرار داد، و به خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم، تنها کتاب بزرگ آسمانى چند صد میلیون مسلم جهان، افتاده‌اید و کهنه‌پرستى را مى‌خواهید تجدید کنید، بسیار در اشتباه هستید. اگر گمان کردید با تصویبنامه غلط و مخالف قانون اساسى مى‌شود پایه‌هاى قانون اساسى را که ضامن ملیت و استقلال مملکت است، سست کرد و راه را براى دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد، بسیار در خطا هستید. (‌صحیفه امام، ج ‌1، ص ‌90‌)

[5] مانکجی با میرزا حسین‌علی نوری-بهاء‌الله- ارتباط و نامه‌نگاری داشته است. مؤید این گفته لوح مانکجی است که در سال 1295 ق از سوی میرزا حسین‌علی خطاب به مانکجی نوشته‌شده است؛ و در لوح دیگری بهاء خطاب به ابوالفضل گلپایگانی چنین می‌نگارد: « خدمت صاحب یگانه سلام برسانید ان‌شاءالله در این دارفانی به امری فائز شوند که عرف بقاء از او منقطع نشود... آنچه الیوم برازنده ایشان است آن‌که پیشرو واقع شوند و جمیع فارسیان را آگاه نمایند و به راه راست]مقصود دعوت به بهاییت است[کشانند، این جامعه بدیع نورانی انشاء الله موفق است از برای هیکل ایشان. این مطالب گویایی تعلق‌خاطر داشتن و پذیرش مسلک بهاییت از سوی مانکجی است. ( یاران پارسی]مجموعه الواح مبارکه جمال اقدس ابهی و حضرت عبدالبهاء به‌افتخار بهاییان پارسی[155 بدیع، 1998 م، هوفهایم آلمان، موسسه مطبوعات امری آلمان لجنه ملی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی چاپ اول.

[6] موسی فقیه حقانی، بهاییت و سرویس اطلاعاتی انگلستان، مجله ایام، ش 29، 1389، ص 18.

[7] با اعدام باب، استعمارگران نگران از درهم‌پیچیده شدن پروژه اسلام‌ستیزی خود تلاش کردند تا پیروان باب را حول یکی از شاگردان باب به نام میرزا حسین‌علی نوری جمع کرده و اقدامات ضد اسلامی خود را با پوشش این فرد به انجام برسانند.

[8] عبدالرحیم ذاکر حسین، مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ، ص 65.

[9] علی دوانی، نهضت روحانیون، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1377، ص 121.

[10] محمدرضا آشتیانی زاده، سوابق رضاخان و کودتای سوم حوت 1299، به اهتمام سهل علی مددی، تاریخ معاصر ایران، کتاب سوم، زمستان 1370، ص 107.

[11] عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران، قسمت دوم کانون‌های استعماری و بهائی‌گری.

[12] اسماعیل رائین، انشعاب در بهاییت، موسسه تحقیقی رائین، 1357، ص 30.

[13] فضل‌الله مهتدی- زندگی‌نامه.

[14] فضل‌الله مهتدی، خاطرات صبحی درباره بهایی‌گری، تبریز: سروش، 1344، ص 198.

[15] سید سعید زاهد زاهدی، بهاییت در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 134.

[16] روزنامه الاتحاد، سایه صهیونیسم بر بهاییت، ابوظبی، 29 بهمن 1354.

[17] در سال 1868‌ میلادی میرزا حسین‌علی نوری و همراهانش به شهر بندری عکا واقع در فلسطین منتقل شدند.

[18] قهوجى، حبیب، الاستراتیجیة الاستیطان الصهیونى فى فلسطین، بیروت: دارالفکر العربی، 1978، ص 47.

[19] حبیب مؤید، خاطرات حبیب مؤید، جلد اول، موسسه مطبوعات امری آلمان، هوفهایم- آلمان، 155 بدیع-1998 م، ص 37.

[20] Lady Blomfield, The Chosen Hghway, Baha'i Publishing Trust, 1940, P 210

[21] عبدالبهاء، مکاتیب عبدالبهاء، جلد 3، فرج‌الله زکی الکردی، مصر، 1921 م، ص 347.

[22] اخبار امری( ارگان رسمی محفل ملی ایران)، سال 107 بدیع، شماره 8، ص 2.

[23] شوقی، توقیعات مبارکه، لوح قرن احباء شرق، موسسه ملی مطبوعات امری، 123 بدیع، ص 159.

[24] اخبار امری، شهریور 1331، ش 5، ص ۱۶.

[25] مکاتیب عبدالبهاء، همان.

[26] اخبار امری، دی‌ماه ۱۳۴۰، ش ۱۰، ص ۶۰۱.

[27] فردوست، حسین، خاطرات ارتشبد حسین فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1368، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج 1، ص 374 و 375.

[28] مؤید این مطلب دستور شوقی افندی به تشکیلات بهائیت در ایران در سال 1322 تحت عنوان نقشه ده‌ساله با دستورات 19 گانه برای گسترش حوزه نفوذ بهائیت در آسیا و تسخیر ایران به‌عنوان مهد امرالله است.

[29] ایران به دلیل برخورداری از موقعیت استراتژیکی و ژئوپولتیکی همواره مورد منازعه قدرت‌های بزرگ قرار داشته است. نقش قدرت‌های طماع غربی برای غارت و چپاول کشور و به موازات آن یاری رساندن به عوامل و دست نشاندگان خود چنان واضح است که خود گویای آن است. صهیونیسم داخلی به همراه اسرائیل به عنوان ابزار آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به مدت 25 سال مستقیم و غیر مستقیم جنایات بی‌شماری در حق ملت ایران روا داشتند. ازجمله گروه‌هایی که به نیابت از آمریکا اقدام به جنایت علیه مردم ایران در عرصه‌های مختلف نمود تشکیلات بهائیت بود. برای اطلاع بیشتر  ر. ک به: موسوی، سید‌کاظم، واقعه ابرقو ورقی از فجایع بهائیت، سایت گذشته، حال، آینده، 1 خرداد 1395، http: /  / gozashtehalayande.com

[30] ثابت، حبیب، س‌رگ‌ذش‌ت ح‌بی‌ب ث‌ابت ب‌ه قلم خ‌ود ای‌ش‌ان، کالیفرنیا: انتشارات مزدا، 1993، ص 239 تا 342.

[31] در این که آیا ثابت پاسال تنها بر اساس دستور تشکیلاتی اقدام به حمایت از خانواده سلطنتی کرده یا این‌که دستوری از سوی آمریکایی‌ها دریافت کرده بود، جای تحقیق دارد.

[32] منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 326 و 327.

[33] کامور بخشایش، جواد، حبیب ثابت پاسال، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 24، بهار 1388.

[34] حبیب ثابت پاسال، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1395، ص یازده.

[35] Operation Ajax

[36] خاطرات ارتشبد حسین فردوست، ج 1، ص 376‌؛ همچنین نک: فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا، تهران: روابط عمومی وزارت اطلاعات، 1368، ص 15.

[37] حبیب ثابت پاسال، ص 1.

[38] تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ص 326.

[39] روزنامه‌ی ‌رسمی کشور، شماره ‌4863- 30 / 2 / 1337 تحت عنوان شرکت سهامی امناء آگهی شده و چند روز قبل از آن در تاریخ 24 اردیبهشت 1337 در دفتر ثبت شرکت‌های داخلی به شماره  6088 به ثبت رسیده بود. ر.ک: انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ص 302-301.

[40] شوقی در خصوص وسعت املاک تشکیلات بهائیت در ایران می‌نویسد: ...در ایران مهد امرالله متعلقات امریه که به صورت اراضی و ابنیه اداری و مدارس و سایر مؤسسات دیگر موجود است به نحو قابل‌ملاحظه‌ای بر وسعت و عظمت دایره موقوفات محلی بهائی در سراسر کره ‌ارض افزوده و مایه‌ی ‌مزید اعتبار و حیثیت آن‌ها گردیده است... و در ادامه نوشته است: ... دیگر از موقوفات امریه املاک و اماکنی است که در اقلیم مقدس ایران مهد آئین نازنین تقدیم امرالله گردیده و ازلحاظ ارزش به‌مراتب از موقوفات مذکوره در فوق وسیع‌تر و عظیم‌تر است و چون تا این تاریخ جامعه بهائیان ایران موفق به تسجیل محافل ملیه و محلیه خویش نگردیده، اسناد و مالکیت آن‌ها به نام افراد ثبت و نگه‌داری شده ولی در حقیقت نفس‌الامر متعلق به جامعه بهائی است. ر.ک: کتاب قرن بدیع، قسمت چهارم، ص 54-53.

[41] پس از واگذاری ثروت قابل‌توجه امین امین در سال 1324، لزوم جمع‌آوری دیگر وجوهات و اموال و املاکی که در دست دیگر بهاییان بود. شوقی را برآن داشت تا هرچه سریع‌تر سامانی به ثروت کلان و پراکنده تشکیلات بدهد. فلذا دستور تأسیس شرکت امناء را به محفل ملی بهائیان ایران داد. وظیفه این شرکت بر اساس اظهارنامه‌ای که در آمریکا و کانادا به ثبت رسیده بود عبارت بود از: عقد قراردادهای اقتصادی، نظارت بر موقوفات و املاکی که از طرف بهائیان سراسر کشور وقف می‌شد، پذیرفتن موقوفات و انجام معاملات تجاری. شرکت امنا در سال 1337 در ایران به ثبت اداره شرکت‌ها رسید و اکثریت اعضای هیئت‌مدیره این شرکت با اعضای محفل ملی بهائیان ایران بود. بر اساس سندی از ساواک سود خالص سالانه این شرکت بالغ ‌بر 400 میلیون تومان بوده است. اسماعیل رائین نیز از این شرکت به‌عنوان یکی از سازمان‌های نیمه مخفی یادکرده است.

برای اطلاع بیشتر ر.ک به: انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی تألیف اسماعیل رائین و همچنین: «اسناد فعالیت بهائیان در دوره محمدرضا شاه» گردآوری‌شده توسط ثریا شهسواری و بهاییان در عصر پهلوی تألیف احمد الهیاری.

[42] حبیب ثابت پاسال، ص 224.

[43] همان، ص 233.

[44] تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ص 232 و 233.

[45] این تلگرام‌ها از سوی امام، آیات عظام سیدمحمدرضاگلپایگانی، سیدشهاب‌الدین نجفی مرعشی، سیدکاظم شریعتمداری به‌صورت جداگانه و آقایان سیداحمد زنجانی، سیدمحمد داماد، میرزاهاشم آملی و شیخمرتضی حائری به‌صورت مشترک صادرشده بود. به جا است که برای مزید اطلاع متن کامل پیام امام خمینی که در 15 آبان سال 1342 خطاب به محمدرضا پهلوی صادر نمودند آورده شود تا از عمق فهم سیاسی و دشمن شناسی حضرتشان بیشتر آگاه شویم:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‌

حضور مبارک اعلیحضرت همایونى‌

تلگراف مبنى بر آنکه اعلیحضرت بیش از هر کس در حفظ شعائر مذهبى کوشا هستند، و تلگراف این جانب را براى دولت ارسال داشتند، و توفیق این جانب را در ترویج مقررات اسلامى و هدایت عوام خواستار شدند، موجب تشکر گردید. البته ملت مسلمان ایران از اعلیحضرت همین انتظار را دارند. فرموده اعلیحضرت موافق است با آنچه از پیغمبر اسلام- صلى اللَّه علیه و آله- به ما رسیده: إِذَا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِى امَّتِى فَلیُظهِرِ العَالِمُ عِلمَهُ؛ فَمَن لَم یَفعَل. فَعَلَیْهِ لَعنَةُ اللَّهِ. البته شغل روحانى، ارشاد و هدایت ملت است.

 ‌مع الأسف با آنکه به آقاى اسداللَّه عَلم در این بدعتى که مى‌خواهد در اسلام بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد کردم، ایشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانون اساسى و قانون مجلس اعتنا نمودند، و نه امر ملوکانه را اطاعت کردند، و نه به نصیحت علماى اسلام توجه نمودند؛ و نه به خواست ملت مسلمان- که طومارها و تلگرافات و مکاتیب بسیار آنها از اقطار کشور نزد این جانب و علماى اعلام قم و تهران موجود است- وقعى گذاشتند، و نه به اجتماعات انبوه قم و تهران و سایر شهرستانها و رشاد مفید خطباى اسلام احترامى قائل شدند.

‌آقاى عَلم از نشر افکار عمومى در مطبوعات و انعکاس تلگرافات مسلمین و اظهار تظلم آنها به اعلیحضرت و علماى ملت جلوگیرى کرده و مى‌ کند؛ و بر خلاف قانون اساسى مطبوعات کشور را مختنق کرده؛ و به وسیله مأمورین در اطراف مملکت، ملت مسلمان را که مى‌خواهند عرض حال خود را به اعلیحضرت و علماى ملت برسانند ارعاب و تهدید مى‌ کند. آقاى عَلم تخلف خود را از قانون اسلام و قانون اساسى اعلام و برملا نموده. آقاى اسد اللَّه عَلم گمان کرده با تبدیل کردن قسم به قرآن مجید به «کتاب آسمانى» ممکن است قرآن کریم را از رسمیت انداخت؛ و اوستا و انجیل و بعض کتب ضاله را قرین آن یا به جاى آن قرار داد. این شخص تخلف از قانون اساسى را به بهانه الزامات بین المللى شعار خود دانسته؛ با آنکه الزامات بین المللى مربوط به مذهب و قانون اساسى نیست. تشبث به الزامات بین المللى براى سرکوبى قرآن کریم و اسلام و قانون اساسى و ملت، جرم بزرگ و «ذَنْبِ لا یُغْفَر» است. ‌

این جانب، به حکم خیرخواهى براى ملت اسلام، اعلیحضرت را متوجه مى‌ کنم به اینکه اطمینان نفرمایید به عناصرى که با چاپلوسى و اظهار چاکرى و خانه ‌زادى مى‌ خواهند تمام کارهاى خلاف دین و قانون را کرده و به اعلیحضرت نسبت دهند و قانون اساسى را که ضامن اساسى ملیت و سلطنت است، با تصویبنامه‌ هاى خائنانه و غلط از اعتبار بیندازند تا نقشه‌ هاى شوم دشمنان اسلام و ملت را عملى کنند. انتظار ملت مسلمان آن است که با امر اکیدْ، آقاى عَلم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسى تبعیت کند، و از جسارتى که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده، استغفار نماید و الّا ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگرى را تذکر دهم. از خداوند تعالى استقلال ممالک اسلامى و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسألت مى‌نمایم. ‌

روح اللَّه الموسوی الخمینى

[46] حبیب ثابت پاسال، ص 169.

[47] صحیفه امام، جلد اول، ص 186.

[48] امید است ان‌شاءالله نویسنده این سطور در فرصتی مناسب در خصوص چرایی و چگونگی تأسیس این تشکیلات در درون منطقه اشغالی و نحوه‌ی همکاری آن با دولت غاصب صهیونیستی بپردازد.

[49] معماران تباهی (سیمای کارگزاران کلوپ‌های روتاری در ایران)، جلد 3، تهران، دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، 1377 ش، ص 45.

 

منابع:

اسماعیل رائین، انشعاب در بهاییت، موسسه تحقیقی رائین، 1357.

ثابت، حبیب، س‌رگ‌ذش‌ت ح‌بی‌ب ث‌ابت ب‌ه قلم خ‌ود ای‌ش‌ان، کالیفرنیا، انتشارات مزدا، 1993.

حبیب ثابت پاسال، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1395.

حبیب مؤید، خاطرات حبیب مؤید، جلد اول، موسسه مطبوعات امری آلمان، هوفهایم- آلمان، 155 بدیع-1998 م.

خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279ـ 1368.  صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی(س)، جلد اول، تهران: مؤسسه تنظیم ونشرآثارامام خمینی(س)، 1378.

رایت، دنیس؛ نقش انگلیس در ایران، ترجمه فرامرز فرامرزی، تهران: فرّخی، 1361 ش.

سید سعید زاهد زاهدی، بهاییت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391.

عبدالرحیم ذاکر حسین، مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ.

علی دوانی، نهضت روحانیون، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1377.

فردوست، حسین، خاطرات ارتشبد حسین فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1368.

فضل‌الله مهتدی، خاطرات صبحی درباره بهایی‌گری، تبریز: سروش، 1344.

کامور بخشایش، جواد، حبیب ثابت پاسال، فصلنامه مطالعات تاریخی.

معماران تباهی (سیمای کارگزاران کلوپ‌های روتاری در ایران)، تهران، دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، 1377 ش.

منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.

موسوی، سید کاظم، واقعه ابرقو ورقی از فجایع بهائیت.

موسی فقیه حقانی، بهاییت و سرویس اطلاعاتی انگلستان، مجله ایام، ش 29، 1389،

یاران پارسی]مجموعه الواح مبارکه جمال اقدس ابهی و حضرت عبدالبهاء به‌افتخار بهاییان پارسی[155 بدیع، 1998 م، هوفهایم آلمان، موسسه مطبوعات امری آلمان لجنه ملی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی چاپ اول.



 

تعداد مشاهده: 20952


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.