7 بهمن سالروز رحلت مبارز نستوه آیتالله حاج شیخ جواد فومنی حائری
تاریخ انتشار: 04 بهمن 1402
چکیده:
انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک واقعه تاریخی عظیم در عین این که منبع الهام حرکتهای مبارزهطلبانه علیه ستم و فساد بود، دهها شخصیت روحانی و غیر روحانی فعال در نهضت امام خمینی(ره) را که به واسطه اقدامات مهم و اثرگذار سهم عمدهای در پیشبرد اهداف انقلاب داشتند به افکار عمومی شناساند. اگرچه برخی از این چهرهها قبل از وقوع انقلاب اسلامی چشم از جهان فروبستند، اما تاثیر مبارزات آنان در ایجاد حکومت اسلامی چشمگیر بود. از جمله این مبارزان عالم آگاه آیتالله فومنی حائری است که علاوه بر فعالیتهای ماندگار در عرصه فرهنگ و تاسیس مدارس اسلامی در تهران، افشاگریهایهایش علیه رژیم ستمشاهی و روشن کردن اذهان مردم مسلمان از توطئههای فرهنگی و ضد دینی رژیم شاه جهش مضاعفی در روند انقلاب پدید آورد، اگرچه خودش نتوانست روزهای به ثمر نشستن مبارزاتش را ببیند.
*******************
تولد و تحصیلات
آیتالله حاج شیخ جواد فومنی حائری فرزند آیتالله شیخ جعفر ۲۲ خرداد ۱۲۹۱ شمسی درکربلای معلی، محله بابالنجف در خانوادهای اصیل و روحانی متولد شد. پدر بزرگوارش صاحب مقامات وکرامات و از استوانههای علمی و عملی و از مجتهدین و مدرسین برجسته شهرکربلا به شمار میرفت که عمر خود را در پرورش طلاب علوم دینی و احیای حوزههای علمیه سپری نمود. او علاوه بر فعالیتهای علمی و آموزشی در رواق مقدس حضرت سیدالشهداء (ع) به اقامه نماز جماعت میپرداخت. سرانجام نیز پس از 52 سال زندگی سعادتمندانه به دیدار حق شتافت. خبر ارتحال ایشان از منارههای حرم امام حسین (ع) در سطح شهر کربلا منتشر شد و طی مراسم با شکوهی با حضور علما، فضلا، طلاب و مومنین پیکر پاکش به طرف حرم مطهر تشییع و در رواق مقدس پشت سر به خاک سپرده شد.
پدر شیخ جواد وی را از همان دوران کودکی به مکتبخانه نزد حاج شیخ علیاکبر نائینی معروف به خطاط که از دیرباز خانه مسکونی خود را به مرکز تعلیم و تربیت اطفال اختصاص داده بود سپرد. شیخ نیز در محضر استاد، آداب نماز، تلاوت قرآن، سواد خواندن و نوشتن، آشنایی با لغات، هنر، خط و کتابت را آموخت. علاقه، پشتکار، سرعت یادگیری و تلاش وافر برای فراگیری بیشتر نشان از هوش سرشار و نبوغ ذاتی او داشت. ده سال بیشتر نداشت که با اشتیاق فراوان ملبس به لباس روحانیت شد و صرف و نحو و ادبیات عرب را نزد پدرش فراگرفت و تا مراحل مختلف علمی در حلقههای دروس معظمله شرکت جست. سطوح را نزد دیگر اساتید و مدرسین حوزه کربلا از جمله حاج شیخ جعفر رشتی در مدرسه بادکوبه آموخت. پس ازاتمام دوره سطوح عالیه به منظور گذراندن دروس خارج فقه و اصول به خدمت آیتالله العظمی حاج آقا ضیاءالدین عراقی و آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف رسید و با تلاش و مجاهدت و عشق به تعلیم علوم اسلامی توانست در ۲۵ سالگی به درجه اجتهاد نائل آید و از علمای بزرگ نجف اشرف از جمله آیتالله العظمی عراقی اجازه اجتهاد دریافت کند.
مهاجرت به تهران
سال 1317 پس از فوت پدرش در ۲۷ سالگی برای نشر احکام اسلام و تربیت افراد با ایمان عازم تهران شد و در منزل یکی از نزدیکان خود اقامت گزید. وی در آن جا ضمن اقامه نماز جماعت و سخنرانی به نشر احکام و هدایت مردم هم پرداخت. ورود ایشان به تهران مصادف با آغاز جنگ جهانی دوم و اواخر حکومت رضاشاه بود. بیانات، رفتار و کردار وی به سرعت مورد توجه مومنین محل (خیابان خراسان) قرارگرفت و به دلیل نامناسب بودن منزل مسکونی برای تشکیل جلسات دینی اقدامات اولیه برای بنا و ساخت مسجدی برای ایشان انجام شد.
فعالیتهای فرهنگی و دینی
سیاستهای ضد دینی رژیم پهلوی بعد از به قدرت رسیدن رضاخان با هدایت و برنامهریزی استعمار با سرعت هرچه بیشتر در ارکان مختلف جامعه اجرا میشد؛ از جمله طرح لباس متحدالشکل و کشف حجاب و ایجاد مدارس جدید به سبک غربی در دوران پهلوی شتاب بیشتری به خودگرفت و همین موضوع زنگ خطری برای علما و دلسوزان دین محسوب میشد. در این راستا تلاشهایی در مخالفت و اعتراض به این اقدامات از سوی آگاهان و علمای متعهد صورت گرفت. اما رژیم بدون توجه به نظرات علما و روحانیون در پی اجرای سیاستهای خود بود. شیخ فومنی پس از مهاجرت به تهران و مشاهده ناسامانیهای فرهنگی و دینی در بین اقشار مختلف مردم و نگرانی از آینده کشور در حالی که دردمندانه و متعهدانه نگرانیهای خود را به مردم منتقل مینمود، توجه آنان را به مسائل اجتماعی و فرهنگی جلب میکرد و به افشای برنامههای رژیم میپرداخت. بر همین اساس به تشکیل بنیادهای اجتماعی فرهنگی اسلامی همت گمارد و به صورت عملی وارد کارزار مبارزه و مقابله با نیات استعماری رژیم پهلوی شد.
1- تشکیل اتحادیه دینی
پس از گذشت مدتی از حضور وی در تهران و انجام فعالیت تبلیغی و اقامه نماز جماعت برخی از اطرافیانش احساس کردند که برای تداوم این فعالیتها و بهرهگیری از توان گروه متدینینی که در منزل یکی از خویشاوندان آیتالله فومنی گرد هم میآمدند، ضروریست تحت عنوان تشکلی هویت حقوقی و اسلامی پیدا کنند. مدتی نگذشت که این گروه با نام اتحادیه دینی تشکیل شد و بعدها همین اتحادیه نقش بسیار موثر و مفیدی در اجرای بسیاری از برنامههای اسلامی، تبلیغی و فرهنگی شیخ ایفا نمود. این اتحادیه در طول سالهای فعالیت وی به تدریج محدود و غربال شد. اعضای گروه در جلسات روضه و اجتماعات دینی در مسجد نو و منزل آیتالله فومنی تجمع مینمودند و در کمک جهت برپایی مجالس جشن، سوگواری و ایام مذهبی اقدام میکردند. اتحادیه دینی تا زمان درگذشت این عالم ربانی فعال بود و از سوی ساواک نیز تحت مراقبت قرار داشت به طوری که برای آن و عناصر موثر اتحادیه پروندهای نیز تشکیل داده بودند. از جمله افرادی که در اتحادیه نقش کلیدی داشت و از مریدان و نزدیکان آیتالله فومنی محسوب میشد علیاصغر فخارزاده نام داشت که به علت تمکن مالی و ارتباط با برخی از تجار، خدمات وکمکهای شایان توجهی در بنای مسجد نو و مدارس آن و فعالیتهای دینی آیتالله فومنی کرد.
۲ - احداث مسجد نو
چندی بعد جهت گسترش فعالیتهای دینی و تبلیغی با همکاری اعضای اتحادیه دینی علی الخصوص آقای فخارزاده زمین مسجد نو خریداری و در سال ۱۳۲۰ این مسجد بنا شد. به دلیل فعالیتهای چشمگیر همه جانبه آیتالله فومنی، به تدریج این مسجد که در خیابان خراسان تهران بنا شده بود مورد توجه اهالی محل و دیگر محلات قرارگرفت و مرکزیت مناسبتهای دینی و اسلامی منطقه را در دست گرفت. همانطور که ازگزارشهای منابع ساواک برمیآید با وجود گنجایش بسیار محدود این مسجد هجوم مردم مسلمان و متدین برای استماع بیانات شیخ فومنی حائری در جلسات مذهبی منعقده در این مسجد آن چنان بود که معمولاً خیابان و کوچههای اطراف مسجد مملو از جعیت میشد. براساس اسناد و مدارک موجود حضور و نقش مسجد نو و ایراد سخنرانیهای افشاگرانه در آن، عمدتاً به پس ازجریان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ باز میگشت. شاید مهمترین دلیل آن هم وقوع حوادث و شرایط نامناسب پس از کودتا و مقابله شدید رژیم با مخالفین و نیز اجرای گسترده سیاستهای فرهنگی و اجتماعی ضد دینیاش بود.
3- تأسیس دبستان نو مخصوص دوشیزگان
سال 1326 آیتالله فومنی با درست دانستن این طرز تفکر که متدینین باید از راه فرهنگ و تأسیس دبستانها ودبیرستانها وحتی دانشکدهها فرزندان خود را از چنگال بدآموزیهای دیگران نجات داده و به طور مستقل در آموزش و پرورش نوباوگان خود دخالت داشته باشند، برای مقابله با سیاستهای آموزشی ضد دینی رژیم؛ دبستان دخترانهای تاسیس کرد. این حرکت مرحوم فومنی که اولویت را به ایجاد دبستان دخترانه داده بود از سوی برخی عناصر متعصب و منفیباف مذهبی مورد اعتراض قرار گرفت. در شرایطی که بسیاری از متدینین به خاطر وجود بدآموزیها و انحرافات مدارس دولتی دختران خود را از تحصیل محروم کرده بودند وی اقدام به تاسیس چنین مدرسههایی نمود که این اقدام شجاعانه ایشان بسیار چشمگیر و مورد توجه واقع شد. آن مرحوم با استقامت و ثبات قدمی که در اقدامات خود داشت از موضع و دیدگاهش صرف نظر نکرد و با قدرت و قوت به استحکام پایههای مدرسه دخترانه پرداخت و با همکاری همسر گرامی خود که مسئولیت مدرسه را بر عهده داشت توانست در طول فعالیت خود هزاران دختر و مادر مسلمان و با فضیلت تحویل جامعه دهد. تاسیس این مدرسه نیز با همکاری عناصر اتحادیه دینی و به خصوص مرحوم فخارزاده با خرید منزلی در پشت مسجد نو صورت گرفت و فعالیت آن تا امروز همچنان ادامه دارد.
۴- تأسیس اولین کودکستان دینی
یکی دو سال پس از تاسیس دبستان دوشیزگان در حدود سال ۱۳۲۷ آیتالله فومنی شنید که عدهای کودکستان تأسیس کرده و آموزگاران و مربیان یهودی و نصرانی کودکان مسلمان را سرپرستی میکنند. لذا تصمیم گرفت اقدام به تأسیس کودکستان نماید. این تصمیم با همت و همیاری اعضای اتحادیه دینی به سرعت عملی شد و کودکستان مجهزی با شهریه ارزان و با یک دستگاه اتومبیل برای ایاب و ذهاب اطفال تاسیس گردید. این کودکستان در جوار دبستان دخترانه و ضمیمه آن مدرسه شد و سالهای سال به فعالیت خود ادامه داد. در عین حال اقدام آیتالله فومنی در این زمینه نیز حاکی از حساسیت و توجه ایشان به مسائل فرهنگی و اجتماعی بود. آن مرحوم از جمله علمایی بود که حوادث و پدیدههای اجتماعی را مورد توجه قرار میداد و پیگیر وقایع و موضوعات مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود. مطالعه روزنامهها، مجلات و نشریات گوناگون و اطلاع از جریانات داخلی و خارجی از ویژگیهای مثبت و قابل توجه ایشان به شمار میرفت.
5- تأسیس شرکت تعاونی «روزی دهشاهی»
سال 1329 وی به منظور تامین هزینههای جاری مسجد نو و برگزاری مراسم جشن وسوگواری و مناسبتهای دینی و نیز تامین بخشی از نیازهای مدرسه دخترانه و کودکستان دست به ابتکار زد و شرکت تعاونی «روزی دهشاهی» را تاسیس نمود. به واسطه تبلیغات فراوانی که از سوی مؤسسین این شرکت در مسجد نو و خیابانهای اطراف به عمل آمد، طرح از طرف مردم مورد استقبال فراوان قرارگرفت و توانست از این طریق بخش قابل توجهی از نیازهای مالی مسجد نو را تامین کند. علاوه بر این به دنبال کمکهای قابل ملاحظهای که انجام شد آن مرحوم به کمک دیگر برادران اتحادیه دینی توانست ضمن تکمیل و گسترش فضای مسجد نو اقدام به تأسیس مدرسه پسرانه نیز بنماید.
ساز و کار این شرکت تعاونی که توسط برخی از متدینین و اعضای اتحادیه دینی تشکیل شده بود به این ترتیب بود که یکی از اعضای شرکت، روزی دهشاهی به صندوقی که در منزل و یا درب مغازه خود برای این منظور نصب کرده بود میانداخت و سر هر ماه ماموری که انتخاب شده بود صندوقها را باز کرده، موجودی را برداشته، رسید میداد و مجددا صندوق را پلمپ میکرد. انعکاس این طرح در سطح منطقه و استقبال پرشور مردم از آن و افزایش توان مالی دستاندرکاران مسجد نو که موجبات گسترش فعالیتهای مسجد نو، اتحادیه دینی و مدارس گردیده بود مورد توجه ساواک نیز قرارگرفت. ساواک توسط منابع نفوذی خود در تلاش بود تا گزارشی از اجرای این طرح و میزان مبالغ جمعآوری شده در هر ماه تهیه و جهت مقابله اقداماتی صورت دهد. به هر حال تأسیس شرکت تعاونی وسیلهای بود برای گسترش فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی آیتالله فومنی و او توانست از کنار این منبع مالی قابل توجه، هر چه بیشتر و قاطعتر در رسیدن به اهداف عالیه خود اقدام کند.
۶ - تأسیس دبستان نو ویژه پسران
آن مرحوم به کمک اعضای اتحادیه دینی و تامین زمین برای احداث یک باب مدرسه پسرانه توسط آقای فخارزاده و وصول همیاری مردمی از طریق صندوقهای روزی دهشاهی موفق شد دبستان پسرانهای نیز بنا نماید. این مدرسه در انتهای خیابان لرزاده واقع بود و بدین ترتیب پایگاه فرهنگی و مذهبی دیگری در اختیار فرزندان مسلمان قرار گرفت. در این دبستان علاوه بر تدریس برنامههای آموزش و پرورش، تعالیم اسلامی هم آموزش داده میشد.
۷- احداث مسجد نو شماره ۲
سال 1339 آیتالله فومنی به فکر افتاد تا برای مردم متدین انتهای خیابان لرزاده که در حوالی محلشان فاقد مسجد بودند مسجدی بنا کند. بر همین اساس تصمیم گرفت در طبقه فوقانی دبستان پسرانه اقدام به بنای مسجد نماید. احداث و بنای این مسجد ابتدا از بودجه شرکت تعاونی تامین شد و سپس با مساعدت مسلمانان خیّر، ساختمان مسجد به اتمام رسید و ضمن این که محلی برای تبلیغات اسلامی و تجمع مومنین محل به شمار میرفت برای دانشآموزان نیز به عنوان یک سالن سخنرانی مورد بهره برداری قرارگرفت.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
مرحوم فومنی در تقسیمبندی موضوعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اولویت اول را به مسائل فرهنگی میداد و برنامهها و اهداف خود را بر محور موضوعات فرهنگی متمرکز میکرد. به دنبال سرنگونی رژیم رضاخان در سال ۱۳۲۰ و به سلطنت رسیدن محمدرضا فضای عمومی کشور به خصوص اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی تا حدود زیادی باز و شرایط مساعدی برای ظهور و بروز احزاب وگروههای سیاسی مختلف مهیا شد. در این آشفته بازار، احزاب ملیگرا، وابسته به دولتهای غربی و شرقی، تودهایها و سلطنتطلبان وابسته به دربار به رقابت و کشمکشهای حزبی و گروهی میپرداختند و ظهور فدائیان اسلام در سال 1324 با انگیزه و هدف مقابله با جریانات ضد اسلامی که به دلیل شرایط فوق به طرز گستردهای در سطح کشور شیوع یافته بود، به این تنازعات و برخوردها شدت بخشید. مبارزات آیتالله کاشانی و دکتر مصدق با دربار و مساله نهضت ملی نفت و نهایتاً اختلاف میان رهبران نهضت و وقوع کودتای انگلیسی، آمریکائی ۲۸ مرداد 1332 و سرنگونی دولت مصدق و... در برابر دیدگان تیز بین و ژرف آیتالله فومنی قرار داشت، اما ایشان بدون این که وارد دستهبندیهای سیاسی و حزبی شود، در عین حمایت از جریانات اسلامی همچون فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی و مخالفت باگروهها و احزاب ملیگرا و تودهای و ارشاد و هدایت مردم جهت شناخت ماهیت احزاب وگروهها، روش و مسیر فرهنگی و تربیتی خود را فراموش نکرده و با تلاش بیشائبه خود، پیریزی مبانی صحیح اعتقادی و اسلامی مردم مسلمان را ادامه میداد.
پس از حوادث کودتای ۲۸ مرداد و محاکمه و تبعید دکتر محمد مصدق و خانهنشین شدن آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و برقراری حکومت نظامی به خصوص پس از ترور ناموفق حسین علاء که منجر به دستگیری، محاکمه و اعدام شهید حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی و یارانش گردید؛ جو خفقان، وحشت و سرکوب در سراسر کشور حاکم شد. وجود چهرهای چون تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران که بعدها به عنوان رئیس ساواک به شکنجه و آزار مخالفان رژیم دست میزد، این وضعیت را تشدید کرد. به طوری که این جو خفقان امکان هر نوع فعالیت عملی و مقابله مستقیم با حکومت را از نیروهای مذهبی و ملی ستاند. یا این وجود آیتالله فومنی در پی انجام رسالت دینی و اسلامی خود، مخالفتها و اعتراضاتی به برخی سیاستهای رژیم به عمل میآورد. اولین اسناد مربوط به ایشان که به دلیل سخنان صریح و بیپرده حساسیت ماموران حکومت نظامی را برانگیخت حاکی از این است که ایشان تابع جریانات سیاسی نبود و برحسب تکلیف شرعی و رسالت دینی اقدام به مقابله با سیاستهای جاری رژیم میکرد. سخنان و بیانات آن مرحوم در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و داخلی و خارجی مبین جامعنگری و روشنبینی ایشان نسبت به مسائل و مشکلات کشور بود. افشاگریها و روشنگریهای او در مسجد نو، آن چنان مورد توجه و استقبال مردم متدین قرارگرفته بودکه دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رژیم مجبور شدند جهت اطلاع از مواضع، دیدگاهها و حضور مردم در مسجد نو اقدام به قراردادن منابع نفوذی و جمعآوری اخبار وگزارشها بنمایند.
در این دوران خفقان و سرکوب، رژیم شاه که با حمایت آمریکا زمینه تحقق اهداف پلید ضد دینی خود را مهیا میدید، به پیاده کردن برنامههای فرهنگی و ضد ارزشی خود اقدام نمود. در این بین مرحوم فومنی نیز هر چه زمان میگذشت و مظاهر فساد و فحشا و بیدینی در جامعه گسترش پیدا میکرد، لحن و سخنانش صریحتر، رکتر و بیپردهتر میشد. به همین خاطر به دفعات توسط مأموران انتظامی و امنیتی رژیم تحت فشار و مورد آزار و اذیت قرارگرفت. ساواک بارها ایشان را احضارکرد تا تذکرات و تهدیداتش را به آن مرحوم اعلام نماید، اما وی با صلابت و قاطعیت هرگز پاسخ مثبت به احضاریهها نداد. لحن کنایهها و انتقادات و افشاگریهای ایشان طی دوران پس از کودتای ۱۳۳۲ منحصر به فرد بود. به مرور که این انتقادات و اعتراضات رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت، ساواک نیز حساستر شد و با او شدیدتر برخورد نمود؛ به طوری که از اواسط دهه 1330 تا زمان فوت ایشان در سال 1343 جمعا حدود چهار بار توسط ساواک دستگیر شد. او در جریان شروع نهضت امام خمینی(ره) از مدافعان و حامیان و مبلغین این حرکت بود و هم چون دیگر روحانیون متعهد و مبارز، ضمن هدایت و ارشاد مردم، خود نیز در صفوف مقدم مبارزه با رژیم شاه حرکت میکرد. مرحوم فومنی پس از وقایع ۱۵ خرداد سال 1342 به همراه دیگر روحانیون مبارز پیرو نهضت امام خمینی دستگیر شد.
دستگیریها
اهمیت حرکت، سخنان و افشاگریهای او برای رژیم آن چنان حساسیت برانگیز شده بود که مسئولین و روسای ساواک از جمله تیمور بختیار و پاکروان، مستقیماً جهت بازجویی و به قول خودشان توجیه و تذکر با وی مقابله و برخورد میکردند. همان طور که از اسناد ساواک و اظهارات نزدیکان و اطرافیان مرحوم فومنی نمایان است در پس هر دستگیری موجی از مخالفت و اعتراض از سوی اقشار مختلف مردم و روحانیون به وجود میآمد و انتقال این اعتراضات و ناخشنودیهای مردمی به علما و بزرگان موجبات حرکت و تلاش آنان جهت آزادی فوری وی میشد. در تمام دفعاتی که ایشان دستگیر میشدند به واسطه نفوذ و اعتراض علمای بزرگی چون آیتالله العظمی سید حسین بروجردی، آیتالله سید محمد بهبهانی، آیتالله محمدتقی آملی و... رژیم شاه مجبور به آزادی ایشان میشد. اولین بار در تاریخ 16 / 10 / 1338 و دومین بار در 2 / 5 / 1339 دستگیر شد و هر دو بار نیز به واسطه علما و بزرگان روحانیت، از زندان رهایی یافت.
سومین و چهارمین دستگیری در اردیبهشت و بهمن سال 1342 و به دنبال وقایع آن سال رخ داد. علیرغم فشارها و تهدیدات ساواک مبنی بر جلوگیری از فعالیتهای شیخ فومنی، به دلیل شروع نهضت و تحولات و حوادث مهم سیاسی در سطح کشور و آشکار شدن چهره منفور و وابسته رژیم شاه و مخالفت حکومت با اسلام و روحانیت و استقبال مردم مسلمان از هرگونه اقدام ضد رژیم، وی به انتقادات و مخالفتهای خود علیه سیاستهای فرهنگی و اجتماعی رژیم، شدت بخشید و در نتیجه در تاریخ 10 / 11 / 42 دستگیر شد و این بار نیز به واسطه حمایتهای مردمی و فشار علما و بزرگان حوزه و ترس رژیم از برانگیخته شدن احساسات مردم مسلمان، مجبور به آزادی ایشان از زندان شد.
عروج مبارز خستگی ناپذیر
سال 1343 پس از عمری جنبش و فعالیت، مبارزه و پیکار و تحمل فشارهای روحی و جسمی و ابتلا به بیماری قند، درد یرقان نیز علاوه شد و او را راهی بیمارستان بازرگان کرد و با وجود تلاش پزشکان، بیماری ایشان شدت گرفت. طبقات مختلف مردم جهت دیدار و عیادت ایشان به بیمارستان میرفتند و با خانواده وی همدلی میکردند. آیتالله فومنی با وجود شدت گرفتن بیماری درخواست نمود به منزل منتقل شود، اما پس از چند روز با تشدید وخامت حال به بیمارستان فیروزآبادی منتقل شد و در همان بیمارستان بدرود حیات گفت. پیکرش روز هفتم بهمن 1343 برابر با بیست و سوم ماه مبارک رمضان از تهران تا شاه عبدالعظیم توسط چندین هزار جمعیت روزهدار بر دوش حمل گردید و طبق وصیتش در مقبرهای که در سمت شرقی صحن مطهر قرار دارد به خاک سپرده شد. همزمانی درگذشت ایشان با ترور حسنعلی منصور نخستوزیر وقت رژیم پهلوی و خوشحالی نیروهای مبارز و مردم مسلمان ایران از این موضوع، مراسم تشییع پیکر آن مرحوم را به صحنه تظاهرات و اعتراض گسترده مردم تهران علیه رژیم تبدیل کرد و زد و خورد و درگیریهای خیابانی بین مردم و نیروهای امنیتی و انتظامی به وقوع پیوست. استقبال مردم تهران برای شرکت در تشییع پیکر ایشان آن چنان غیرمنتظره و انبوه بود که رژیم نتوانست از حرکت اعتراضآمیز مردم و تظاهرات آنان جلوگیری به عمل آورد. روحش شاد و تربتش پاک باد.
پانزده شعبان 1347 هجری
از چپ: شیخ علیاکبر نائینی استاد آیتالله فومنی، آیتالله جعفر فومنی(پدر)، آیتالله طبسی حائری، نفر آخر ناشناس، نشسته آیتالله جواد فومنی حائری در سن ده سالگی
مرحوم آیت الله فومنی در اوایل ورود به تهران
صحن مسجد نو- حجت الاسلام شجونی در کنار مرحوم آیت الله فومنی
صحن مسجد نو- حجت الاسلام شجونی در کنار مرحوم آیت الله فومنی
مقبره مرحوم آیت الله فومنی واقع در قسمت شرقی صحن مطهر حضرت عبدالعظیم(علیهالسلام)
تصاویری از مراسم تشییع جنازه آیت الله حاج شیخ جواد فومنی حائری در بهمن ماه 1343 هجری شمسی مطابق 23 رمضان المبارک 1384 هجری قمری- تهران- خیابان خراسان و حرم مطهر شاه عبدالعظیم
تعداد مشاهده: 14037