نقش گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق در سقوط رژیم پهلوی و بررسی سهمخواهی آنان از جمهوری اسلامی ایران
تاریخ انتشار: 04 شهريور 1402
اشاره:
سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی چریکهای فدایی خلق نیز همچون منافقین خود را از پیشتازان مبارزه علیه رژیم منحوس پهلوی دانسته و مدعی است این گروه بوده که با اقدامات انقلابی و مسلحانهاش در برابر رژیم برای «آزادی خلق زحمتکش ایران» ایستاده و با جانفشانیهایش(!) مردم را با خود همراه کرده و باعث سقوط رژیم شده است(!!)
تهماندگان هوادار این سازمان این شبهه را ـ مانند دهها شبههی درجشدهی دیگر در فضاهای رسانهای موجود اعم از شبکههای مجازی و صوتی و تصویری ـ مطرح کردهاند تا شاید بتوانند اذهان عمومی بهویژه جوانانی را که اولاً رژیم گذشته را درک نکردهاند و ثانیاً از مطالعه درباره آن دوران به دلایلی بهدور بودهاند، مهندسی کنند و از این طریق فعالیتهای بهظاهر گسترده مبارزاتی خود را برجسته کرده و با القای این نکته جریان روحانیان مبارز و بهواقع پیشرو را که به رهبری حضرت امام خمینی(ره) طی پانزده سال تلاش شبانهروزی به همراه تحمل رنجها، شکنجهها و خون دل خوردنهای بسیار در جهت روشنگری و بیداری مردم مسلمان ایران برای مبارزهای بیامان به صحنه آوردند، موجسوارانی جلوه دهند که از گرد راه رسیده و انقلابِ آنان را مصادره کرده و با تأسیس جمهوری اسلامی و حذف سازمان (حتی در حد مشورت) در بهکارگیری اعضای آن در مصادر امور، حق آنان را تضییع نمودهاند.
آنان با تز: «انقلاب فرزندان خود را میخورد» چنین القاء میکنند که اولاً: سازمان چریکها فرزندان انقلاب هستند! ثانیاً: پس از پیروزی انقلاب توسط عدهای فرصتطلب، حق آنها از بین رفته است.
مقاله زیر کوشیده است نشان دهد که:
●
●
●
نگاهی اجمالی به تاریخچه گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق
در دهه 40 شمسی و در پی انسداد شیوههای مسالمتآمیز سیاسى، گروهک های چریکی با اهداف و مرامنامههای متفاوتی ظهور کردند که از آن جمله «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران یا فدائیان خلق ایران» بود. این گروه، در اواخر فروردین 1350 با ادغام دو گروه به طور علنی اعلان موجودیت کرد.
گروه اول که سابقه فعالیت آن به سالهای میانی دهه 40 میرسید، بعدها تحت عنوان «گروه جنگل» یا «گروه سیاهکل» شناخته شدند. گروه جنگل در سال 1345 به شکل زیرزمینی فعالیت خود را آغاز کرد و مؤسسین آن بیژن جزنی، عباس سورکی، علیاکبر صفائیفراهانی، محمد صفاری آشتیانی و حمید اشرف بودند. از میان این 5 نفر، 2 نفر اهل شمال ایران (سورکی متولد مازندران و صفائیفراهانی زاده گیلان) و سه نفر دیگر متولد و بزرگشده تهران بودند.[1] در زمستان سال 1346 به دنبال نفوذ یک عنصر تودهای بنام عباس شهریاری که در خدمت ساواک بود، کادرهای اصلی این گروه شناسایی و دستگیر شدند و تنها دو نفر از آنها یعنی صفائیفراهانی و صفاریآشتیانی موفق شدند از مرز خارج شده، در لبنان در اردوگاههای الفتح دوره چریکی ببینند. صفائیفراهانی در سال 48 و صفاریآشتیانی در سال 49 به ایران بازگشتند و بار دیگر به پیریزی مقدمات نبرد مسلحانه پرداختند.[2]
سابقه فعالیت اعضای گروه دوم به سالهای ۴۶ و ۴۷ بازمیگشت؛ یکی از مؤسسین اصلی آن مسعود احمدزاده بود. وی تحتتأثیر آرای چه گوارا ، رژی دبره و کارلوس ماریگلا، در سال 1346 یک گروه کوچک مخفی تشکیل داد. دیگر عضو بنیانگذار گروه دوم، امیرپرویز پویان نام داشت.[3]
اولین و مهمترین عملیات گروه اول، تسخیر پادگان نظامی سیاهکل بود. از نیمه شهریور سال 1349 که عملیات شناسایی منطقه گیلان توسط دسته پیشگام گروه جنگل آغاز شد، تا بهمن ماه همان سال که عملیات چریکی شتابزده با هدف تسخیر پاسگاه سیاهکل صورت گرفت، چریکها بسیاری از اعضای اصلی خود را از دست داده بودند. با اینحال، عملیات سیاهکل در شامگاه 19 بهمن 1349 کلید خورد.[4]
تنها چند روز بعد، علیاکبر صفائیفراهانی، هوشنگ نیری و جلیل انفرادی، در حالی که در روستای چهلستون پناهنده شده بودند، توسط اهالی قریه دستگیر و تحویل مأموران رژیم شدند. دسته دیگر نیز سرنوشتی مشابه یافتند. ساواک بدون فوت وقت رد این گروه را زد و در نهایت از افراد گروه 22 نفری جنگل، جمعاً 17 تن دستگیر شدند که از این شمار، 13 نفر در 27 اسفند 49 تیرباران شدند.[5] کار بازجویی و محاکمه اعضای این گروه شروع شد. برخی از اعضاء به اعدام و برخی دیگر به زندانهای بلند مدت محکوم شدند. برخی دیگر ازجمله بیژن جزنی نیز پیش از این دستگیر شده بودند.
طی سالهای بعد، این گروهک در راستای مبارزه با رژیم پهلوی، چند عمل تروریستی را برنامهریزی کردند که از آن جملـه ترور سرلشکر ضیاءالدین فرسیو رئیس دادرسی ارتش، ترور محمدصادق فاتح یزدی به عنوان یکی از بزرگتـرین کارخانهداران ایران، حمله و سرقت از بانکها و مؤسسات دولتی و نیز بمبگذاری در دفاتر شرکتهای نفتی آمریکایی بود.
با این همه، گروهک چریکهای فدائی خلق به واسطه ضربات دستگاههای امنیتی رژیم پهلوی نتوانستند اثرگذاری ویژهای در جریان مبارزات مردم ایران از خود بر جای بگذارند. در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی این گروهک در کوران حوادث، خود را در جرگه گروههای مبارز جای داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مدعی نقشآفرینی در مبارزه علیه شاه شد.[6]
مواجهه گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق با رژیم پهلوی
مسعود احمدزاده از رهبران و بنیانگذاران گروهک چریکهای فدائی خلق، هدف از مبارزه مسلحانه را نه وارد کردن ضربات نظامی به دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سیاسی بر آن میداند و مینویسد: «هدف این است که به انقلابیون و خلق راه مبارزه نشان داده شود، آنها را از قدرت خویش آگاه گرداند، نشان دهد که دشمن آسیبپذیر است...»[7] همسویی با «خلق ستمدیده»، «تودهها» و «خلق ایران» از جمله شعارهایی بود که توسط این گروه سر داده میشد. با این وجود در عمل هرگز نتوانستند مردم را به خود جذب کنند.
گروهک چریکهای فدائی خلق که بعد از عملیات سیاهکل دستگیر شده بودند، در زندان تلاش کردند به مبارزه ایدئولوژیک ادامه دهند اما در آنجا نیز ساختار منظمی نداشتند و به تعبیر منابع امنیتی رژیم شاه «مارکسیستهای معتقد به مشی مسلحانه در زندان قصر تشکیلات واحدی ندارند.»[8] بر اساس همین گزارش، فعالیت این گروهک در زندان به «اعتصاب غذا، نامهنگاری و شکایت جمعی علیه رئیس زندان به دادرسی ارتش» محدود بود.[9]
به هنگام برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، گروهک فداییان یک نقشه خرابکارانه را طراحی کردند. این طرح چند مرحله داشت اما در عمل ناکام ماند. حمله به سرویس کارمندان ساواک به علت تغییر ساعت تردد آنها در آستانه عملیات ناکام ماند. برنامه مهمتر انجام انفجارهایی در هتلها بود که این گروهک نتوانستند حفره امنیتی لازم برای اجرای عملیات را پیدا کنند و این امر نیز با توفیق همراه نشد. تنها این گروهک توانستند در روز ۲۴ مهر ۱۳۵۰ که میهمانان خارجی از شیراز به تهران وارد میشدند با هدف ایجاد خاموشی در تهران دو دکل برق کن و جاده هاشمآباد را منفجر کنند. اما هر دو عملیات به علت خطاهای محاسباتی در اندازه مواد منفجره خسارات ضعیفی وارد کرد و به سقوط دکل ختم نشد. بدین ترتیب این محور از عملیات خرابکاری نیز شکست خورد.[10]
در ۲۷ اسفند ۵۳ گروهک فدائیان دو مرکز سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را در تهران به وسیله بمبگذاری منفجر کردند.[11] در ۱۹ بهمن همان سال و به بهانه سالگرد عملیات سیاهکل چند انفجار طراحی شده بود که خسارات زیادی به بار نیاورد و دستاورد چندانی برای گروه به حساب نمیآمد.[12] چرا که این عملیاتها کوچک، سطحی، کم خسارت، کم اثر و گاه ناموفق بود.
شبانگاه ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ هفت زندانی از اعضای گروهک فدائیان (از جمله بیژن جزنی و عباس سورکی) و 2 تن از مجاهدین خلق در تپههای اوین کشته شدند. رژیم به دروغ، مدعی شد این افراد قصد فرار داشتند و مأموران، ناگزیر از شلیک بودهاند.[13] کشته شدن اعضای رده بالای گروه و نیز لو رفتن سران فدائیان ضربات مهلکی بود که پیاپی بر پیکره گروهک مارکسیستی فدائیان خلق فرود میآمد.
در این سالها گروهک مارکسیستی فدائیان به چند شیوه کوشیدند تا در فرایند مبارزه با رژیم شاه ایفای نقش کنند. «ترور» یکی از مهمترین شیوههایی بود که گروهک مارکسیستی چریکهای فدائیان خلق در راستای مبارزه با رژیم شاه به آن متوسل شدند. در همین راستا آنها موفق به ترور چند تن از کارگزاران دستگاه پهلوی از جمله سرلشکر ضیاءالدین فرسیو رئیس دادرسی ارتش در سال 50، محمدصادق فاتح یزدی به عنوان یکی از بزرگتـرین کارخانهداران ایران در همان سال، علینقی نیکطبع از رؤسای ساواک در سال 53 و سرگرد یدالله نوروزی فرمانده گارد دانشگاه صنعتی آریامهر و... شدند. هر اقدام مسلحانه با توزیع اعلامیه اطلاعرسانی میشد.[14]
از دیگر شیوههای مبارزه گروهک مارکسیستی فدائیها با رژیم شاه، خرابکاری در مراکز حساس بود. در گزارشی در این باره آمده است:
به: مدیریت کل اداره سوم
از: کمیته مشترک ضد خرابکاری
خیلی فوری
تاریخ: 29/ 10/ 1354
درباره: اقدامات خرابکاران مبنی بر انفجار مؤسسات حساس
در جریان تحقیقات معموله از تعدادی متهمین دستگیر شده عضو گروه چریکهای به اصطلاح فدایی خلق و در بررسی مدارک مکشوفه از منازل تیمی آنان در استان مازندران مشخص گردید که عناصر وابسته به گروه موصوف، موقعیت و محل ساواک، ژاندارمری و شهربانی و همچنین محل کمیتههای حزب رستاخیز ملت ایران در شهرستانهای آمل، بابل، ساری، گرگان و بهشهر را مورد شناسایی قرار داده و در نظر داشتهاند در روز 19 بهمن ماه سال جاری که مصادف با واقعه حمله خرابکاران به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل میباشد در ادارات و مراکز مذکور اقدام به بمبگذاری نمایند، علیهذا چون سایر دستجات و تیمهای مسلح گروه مورد بحث در سایر نقاط کشور به خصوص در استانهای خراسان، گیلان، اصفهان، خوزستان، فارس، آذربایجان شرقی، لرستان و تهران اقداماتی به همین نحو انجام خواهند داد خواهشمند است دستور فرمایید مراتب را به کلیه ساواکها اعلام نمایند تا با همکاری مقامات مسئول شهربانی و ژاندارمری محل، طرحهای لازم به منظور حفاظت کاملاً غیرمحسوس از پاسگاهها، کلانتریها، کمیتهها و ساختمانهای حزب رستاخیز ملت ایران و سایر مؤسسات حساس در منطقه استحفاظی خود تهیه و به مورد اجرا گذارده و مأمورین انتظامی نیز در این خصوص کاملاً توجیه شوند تا در صورت مشاهده عوامل مظنون و مشکوکی که به منظور شناسایی مراکز و پاسگاهها مراجعه خواهند کرد دستگیر و مورد تحقیق قرار داده و نتیجه را اعلام دارند. رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری ـ سرتیپ سجدهای گیرنده: مدیریت کل اداره چهارم جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی پرونده موضوعی اقدام شده است.[15]
انفجار ساختمانهای ساواک، حمله به کنسولگریها و ساختمان سفارت کشورهای خارجی، حمله به مراکز نظامی و تسلیحاتی، سرقت بانک و انتشار نشریه و اعلامیه از دیگر فعالیتهای گروهک مارکسیستی فدائیان در راستای مبارزه با رژیم شاه بود. این اقدامات نه یک اقدام نظامی قابل اعتنا بود و نه میتوان آن را یک عمل سیاسی به حساب آورد. به تعبیر حجتالاسلام روحالله حسینیان «اشتباه استراتژیک سازمان در این بود که میپنداشت با چند ترور و عملیات بیاهمیت بدون هیچ زمینه فرهنگی، مردم دست به قیام مسلحانه علیه رژیم میزنند. سازمان با در معرض هلاکت قرار دادن دهها جوان نه تنها هیچ تأثیری در سرعت بخشیدن انقلاب نداشت، بلکه با بهانه به دست دشمن دادن باعث شد رژیم، مردم را پیوسته از خطر کمونیسم و آنارشیسم سابقهدار آن بترساند و بر خشونت خود بیفزاید.»[16]
سرقت از بانکها و مغازهها توسط گروهک مارکسیستی چریکها، با هدف تأمین بودجه مالی صورت میگرفت که البته همیشه نیز موفقیتآمیز نبود. ساواک در گزارشی به تاریخ 30 بهمن 1354 با اشاره به یک مورد از این سرقتها نوشت: «حدود ساعت 9 صبح روز 30 /11 /54 شخصی مبادرت به سرقت یک طاقهکش از مغازهای واقع در خیابان لالهزار نموده و فرار مینماید. چون صاحب مغازه متوجه میشود اقدام به تعقیب وی نموده و سارق مزبور نارنجکی را که همراه داشته کشیده، نارنجک در دستش منفجر و خود وی معدوم و چهارده نفر دیگر از عابرین مجروح گشته و حال یکی از آنان وخیم و دست یک نفر از مجروحین نیز قطع گردیده است. بررسیهای معموله نشان میدهد که فرد سارق از عوامل گروه چریکهای به اصطلاح فدائی خلق بوده لیکن تاکنون هویت واقعی وی مشخص نشده است. همراه فرد معدوم علاوه بر نارنجک منفجر شده، یک عدد نارنجک دستساز و تعدادی نشریات مربوط به گروه چریکهای به اصطلاح فدائی خلق نیز به دست آمده است.»[17]
سرکردگان گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق همچنین با انتشار جزوات و اعلامیههایی، دیدگاهها و آراء ایدئولوژیکی خود را تبلیغ میکردند. در همین رابطه ساواک گزارش داد: «روز 7 /2 /2535 (1355) اعلامیه دستنویسی تحت عنوان «چگونه مبارزه مسلحانه تودهای میشود» نوشته بیژن جزنی به امضای سازمان به اصطلاح فدائیان خلق در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشاهده شده که طی آن به عوامل تأخیری انقلاب از قبیل سرکوب کردن دولت، امید به پیروزی نداشتن کارگران و نبودن گروه پیشتاز اشاره شده و جنگ مسلحانه و چریکی را در جلب توجه مردم، مؤثر دانسته است.»[18]
سفارت آمریکا در گزارشی با هدف تفسیر فعالیت گروههای تروریستی در ایران، به طور تفصیلی به بررسی تاریخچه و فعالیت گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق پرداخته است. در این گزارش که تاریخ آن درج نشده اما به استناد محتوا، احتمالاً در روزهای منتهی به تسخیر لانه جاسوسی تنظیم شده، آمده است: «چریکهای فدایی خلق یک گروه مارکسیست انقلابی- غیرمذهبی است که از جنگ چریکی برای سرنگونی شاه حمایت میکرد و بیشتر با انقلابیون آمریکای لاتین مطابقت دارد تا با اتحاد شوروی یا چین. این گروه بیشتر بر روی هدفهای ایرانی تمرکز داشت و دلیل میآوردند که اگرچه حملات به آمریکاییها وابستگی شاه به ایالات متحده را نشان میداد، ولی پاسخی خـیلی سـنگین از طـرف سازمانهای امنیتی به دنبال داشت.» همین گزارش درباره سابقه فدائیان خلق آورده است: «چریکهای فدایی خلق در 50 ـ 1349 به وسیله اعضای طرفدار عمل و ناراضی از تشکیلات سازمان جوانان حزب کمونیست توده متمایل به مسکو تشکیل شد. سازمان در ابتدا مبادرت به ایجاد شورش دهقانی در دامنههای شمال کوههای البرز بین تهران و دریای مازندران نمود. بعداً در فعالیتهای شهری درگیر شد و در اوایل 1354 بیشترین فعالیت را داشت و با مجاهدین خلق همکاری داشت. در 1354 و در ماههای اردیبهشت و خرداد 1355 سازمان متحمل شکستهای سختی شد. رهبر عملیاتی آن کشته شد. دیگر اعضای آن کشته و یا دستگیر شدند و یا خودکشی کردند و بعضی خانههای تیمی و مراکز تدارکاتی آنها به وسیله مقامات کشف شد. اگرچه دستگیریهای بیشتری در بهمن 1355 انجام شد و برخی درگیریهای مسلحانه بیثمر با پلیس صورت گرفت، گروه به فعالیت کمی ادامه داد و احتمال داده میشود که انرژی گروه به تجدید سازمان و آموزش مجدد تخصیص یافته بود. سازمان که همیشه قادر به انجام اعمال تروریستی تشخیص داده شده بود، یک دوره 18 ماهه نسبتاً غیرفعال را در آذر 1356 با عملیات ضد آمریکایی پایان داد. در اوائل 1357 گروه مبارزاتش را بر علیه ارتش ایران و نیروهای پلیس افزایش داد.»[19]
این گزارش درباره تشکیلات گروهک مارکسیستی مزبور نوشت: «برخی گزارشات اشاره میکند که چریکهای فدایی خلق غالباً دارای واحدهای اولیه 2 تا 5 عضوی است که اطلاعات کمی را مبادله میکنند... تیمهای سیاسی در دانشگاه تبلیغات میکنند.» بر مبنای این گزارش، این تشکیلات در خانههای تیمی به صورت مخفیانه فعالیت میکنند. درباره تسلیحات و تجهیزات فدائیان نیز اطلاعات جالبی در این گزارش درج شده است: «چریکهای فدایی خلق با مواد منفجره خصوصاً اسید پیکریک خیلی خوب کـار میکند. روشن شده است که سازمان مواد منفجره را در مقادیر زیاد تولید کرده است ولی مقدار کمی از آن را استفاده نموده. بنابراین یک ذخیره بزرگ ممکن است وجود داشته باشد. عقیده بر این است که فقط دو کیلوگرم تری نیترو تولوئن (تی.ان.تی) و نوعی از مکانیسم زمانبندی (ساعت) بمبی را که در انجمن ایران و آمریکا استفاده شده تشکیل میداده است. سلاحهای اولیه به وسیله دزدی تهیه شد. بـعداً قسـمت اعـظمی از سـلاحهای چریکهای فدایی خلق از اروپا تهیه شد. بهترین اسلحه در انبار مهمات جنگی سازمان، تپانچه خودکار 9 میلیمتری 63ـ ام لهستانی میباشد. دیگر اسلحهها شامل: تپانچههای کالیبر 38، هفتتیرهای آسترا ساخت اسپانیا، هفتتیرهای آدامیگ، مسلسلهای نیمه خودکار پورت سعید، تفنگهای شکاری پر قدرت، مهمات تنگستن سوراخ کننده زرهپوش و تفنگهای طرح لهستانی 47ـ AK با پرتابکنندههای نارنجک و نارنجکهای تکهتکه شونده ضد تانک میباشد. آخری ممکن است از محصولات مجاز عراق باشد. بعضی سلاحها ممکن است از مجاهدین خلق به دست آمده باشد. گمان بر این میرود که سازمان برای غلبه بر زیانهایی که در مقابل نیروهای امنیتی دولتی داشت و عملیات را تحت تأثیر قرار داده بود، در اواسط 1356 دوباره از خارج مسلح شده باشد. تا اواخر بهمن 1358 سازمان مسلسلهای اوزی، تپانچههای کالیبر 38 و تجهیزات ارتباطی از نیروهای امنیتی ایران به تصرف درآورد.»[20]
سفارت آمریکا درباره منابع مالی گروهک مارکسیستی چریکها نوشت: «اولین وجوه به وسیله دستبردها، دزدی از پدر و مادر و حقوق به دست آمد. در نیمه دوم اوایل 1355 مبالغ زیادی پول رایج آمریکا از اعضاء و خانههای تیمی سازمان به دست آمد. به طوری که گفته شده پول به وسیله فلسطینیها و لیبی فراهم شد. در سال 1355 لیبی متهم به فراهم آوردن 400 هزار دلار کمک سالانه به چریکهای فدایی خلق شد. سازمان مجاهدین خلق نیز ممکن است به تأمین بودجه کمک کرده باشد.» براساس این گزارش، ارتباطات بینالمللی چریکها شامل کشورهای لیبی، عراق، جمهوری دموکراتیک خلق یمن و فلسطین بوده است.[21]
همین گزارش، فعالیتهای گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق علیه رژیم پهلوی را اینطور فهرست کرده است:
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
البته باید توجه داشت که گزارش سفارت آمریکا ناقص است و برخی از عملیات نامبرده توسط گروههای دیگر و یا با مشارکت گروههای دیگر انجام گرفته است.
چنانکه پیداست، فعالیتهای گروهک مارکسیستی فدائیان خلق در دوره مبارزه با رژیم شاه بسیار سطحی بود و هرگز نتوانست تأثیر مهمی در روند انقلاب اسلامی بر جای بگذارد. ازجمله نقاط ضعف گروهک مارکسیستی چریکهای فدای خلق که منجر شد آنها نتوانند ضربات مهم و قابل توجهی به رژیم پهلوی وارد نمایند، تشتت آراء در میان سران این گروهک بود. آنها بر سر مواضع ایدئولوژیک و نیز مسائل سیاسی و اجتماعی با هم اختلاف نظر داشتند. به عنوان مثال در حالی که مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان عقیده داشتند برنامه اصلاحات ارضی تضادهای طبقاتی را در جامعه تشدید می کند، بیژن جزنی بر این باور بود که اصلاحات ارضی اختلافات طبقاتی را کاهش میدهد.[23]
تحرکات گروهک مارکسیستی فدائیان در دهه 50 اغلب با ناکامی همراه بود و در این میان، بسیاری از رهبران این گروهک از جمله امیرپرویز پویان، بهروز دهقانی، حمید توکلی، اسکندر صادقینژاد، مسعود احمدزاده و حمید اشرف لو رفتند و دستگیر شدند. در پی این موج دستگیریها و کشف خانههای تیمی، ماجرای محاکمه و اعدام چریکها پیش آمد که آن نیز به نوبه خود ضربه سهمگینی بر پیکره این گروهک بود.[24]
در سال ۵۶ گروهک مارکسیستی چریکهای فدایی خلق تنها به حیات اسمی ادامه میداد و هیچ اثرگذاری خاصی در فضای سیاسی و مبارزاتی کشور نداشت. ساواک توانسته بود به تمام رموز اطلاعاتی سازمان دست پیدا کند و قاطبه تاکتیکهای ضد اطلاعاتی آن را شناسایی نماید.[25]
در سال ۱۳۵۷ با شدتگیری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی(ره)، گروهک چریکها هم به چند عملیات سطحی دست زدند. آنان در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کردند تا نقش خود را در پیروزی انقلاب پررنگ جلوه دهند. از این جهت در اعلامیههای مختلف که در این ماهها صادر میشد کوشیدند به نحوی خود را پیشاهنگ مبارزه مسلحانه معرفی کنند.[26] این در حالی بود که سابقه مبارزه مسلحانه در دوره معاصر به اقدامات فدائیان اسلام قبل از کودتای 28 مرداد 1332 و سپس هیئتهای مؤتلفه اسلامی در سال 1343 بازمیگشت.
با نزدیک شدن به روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی، گروهک مارکسیستی چریکهای فدایی خلق ایران با صدور اعلامیههایی، ضمن حمایت از امام خمینی(ره)، ارتش ایران را مزدور خوانده و خواستار ادامه انقلاب تا نابودی کامل امپریالیسم شدند. روزنامه اطلاعات در چهاردهم بهمن ماه 1357 در آستانه پیروزی قطعی انقلاب اسلامی، در صفحه هشتم خود این اعلامیه را آورده است: «مردم ایران در آستانه یک پیروزی دیگر آیتالله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان به میهن باز میگردد. ودیعه این بازگشت، خون سرخ مردمی است که با آرمان ایرانی آزاد و دموکراتیک به استقبال گلولههای ارتش مزدور شتافتند. این بازگشت تجلی اراده خلقهای زحمتکش و قهرمان میهن ماست. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران آن را گرامی میدارد. با این اعتقاد که باید انقلاب را، همگام با همه میهنپرستان و آزادیخواهان واقعی و با اتکاء به وسیعترین اقشار زحمتکش خلق، تا نابودی کامل امپریالیسم و نوکرانش، تا استقرار کامل حاکمیت خلق، به پیش رانیم.»[27]
عدم نقشآفرینی گروهک هایی چون چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق[28] در فرایند مبارزه با رژیم شاه به قدری آشکار بود که حتی شکنجهگر ساواک نیز به آن اعتراف کرد. سید رضا زوارهای (از مبارزین دوره انقلاب و از اعضای حزب جمهوری اسلامی) در خاطرات خود با اشاره به محاکمه بهمن نادریپور معروف به تهرانی – شکنجهگر ساواک – بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میگوید: «خاطرهای دیگر که در این زمینه دارم، مربوط به یکی از شکنجهگرهای ساواک به نام تهرانی است که اسیر ما بود. این مرد حافظه عجیبی داشت. زمانی با آقای سید محمد خامنهای و آیتالله محمدی گیلانی پای صحبتهای او نشستیم. قدرت حافظهای او هنوز هم در یادم است. درباره هر حادثه و موضوعی که از او سؤال میکردیم. با جزئیات دقیق، تاریخ و ساعت بیان میکرد. درست مثل کامپیوتر اطلاعات میداد. او در حالی که میدانست حکمش اعدام است و فردا هم اجرا خواهد شد، ضمن صحبتهایش گفت: «توصیهای برای شما دارم، اینکه فریب دو گروه را نخورید: نخست مجاهدین خلق، چون برای آمریکا کار میکنند. حتی عدهای از آنها که به لبنان رفتند تا به فلسطینیها کمک کنند، در آنجا به سیا پیوستند. خود مسعود رجوی هم یکی از آنها بود. گروه دوم، چریکهای فدایی خلق هستند که آنها هم برای روسها کار میکنند. زمانی سازمان اطلاعات آلمان در تعقیب یکی از اعضای گروه بادرماینهوف بود. سرانجام ردپای او را در آپارتمانی پیدا کردند که به دو نفر ایرانی به نام اشرف دهقانی و خانبابا تهرانی تعلق داشت. در همانجا به گزارشی برمیخورند که توسط یک استوار نیروی دریایی ایران نوشته شده بود تا از طریق آلمان به شوروی ارسال شود. بنابراین، فریب اینها را نخورید و بدانید هر دو گروه عوامل خارجیها در ایران هستند و چهارتا زدوخورد آنها با نیروهای رژیم شاه، دلیل انقلابی بودنشان نیست.» این توصیه مأمور ساواک پیش از اعدام بود که درباره خطر گروههای کمونیست به ما هشدار میداد.»[29]
بنابر این در جریان مبارزه با رژیم شاه، نقش اصلی بر عهده نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی(ره) بود. نگاه، همراهی و همگامی مردم نیز معطوف به این جبهه بود. اساساً گروههای دیگر از جمله احزاب و گروهک های ملیگرا، حزب توده، سازمان مجاهدین خلق و گروهک چریکهای فدائی خلق- به لحاظ مارکسیست بودن و شاکله ضد مذهبی و خیانتهای پیوسته در تاریخ معاصر کشور- هرگز موفق نشدند نقش ویژهای در جریان مبارزه با شاه ایفا کنند.[30]
به تعبیر آقای سید صادق طباطبایی برادر همسر مرحوم سید احمد خمینی(ره) : «در حالی شاه با رئیس جمهور آمریکا و فرستادگان او دم از خطر کمونیست در ایران میزد و شورش و قیام عملی را وابسته به اردوگاه کمونیسم میدانست که مجموع فعالین چپ کمونیستی که در درون تشکیلات و سازمانها در سرتاسر ایران فعال بودند، از 60 ـ 50 نفر تجاوز نمیکرد. مجموع افراد عضو تشکیلات که در رابطه با حزب توده ایران در این ایام در درون سازمان جدیدالتأسیس «نوید» به عنوان هسته تشکیلاتی فعال بودند از 15 الی 20 نفر متجاوز نبودند. همچنین مجموع فعالین از سازمان چریکهای فدائی خلق که در خانههای تیمی در آن زمان مستقر بودند از 30 الی 40 نفر تجاوز نمیکرد. و تازه آنها هم در سر موضوع ادامه مبارزه مسلحانه به شک و تردید افتاده بودند.»31]
سهمخواهی از نظام جمهوری اسلامی
گرچه گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق و احزاب نامبرده و غیر آن، نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی نداشتند، اما با پیروزی انقلاب اسلامی، سهم خود را از انقلاب مطالبه کردند. در 24 بهمن 57 تنها دو روز بعد از پیروزی انقلاب توسط مردم مسلمان ایران، گروهک مارکسیستی فدائیان خلق با انتشار بیانیهای به طور علنی از انقلاب سهمخواهی کردند. آنها خواستههای خود را اینطور اعلام نمودند: «انحلال مجلسین؛ انحلال ارتش و تمام ارکانهای حاکمیت رژیم سابق؛ اخراج همه مستشاران نظامی خارجی و لغو کلیه قراردادها و پیمانهای اسارت باری که از طرف امپریالیسم تحمیل شده است؛ ملی کردن تمام بانکها و تأسیس یک بانک واقعاً ملی؛ اداره و کنترل همه مؤسسات ملی شده توسط کارکنان آن مؤسسات و اداره و کنترل صنعت نفت به دست کارگران؛ به رسمیت شناختن شوراهای واقعی کارگری؛ تشکیل دادگاههای خلق و مجازات همه عوامل رژیم سابق؛ آزادی کامل قلم و بیان و اعتقادات و آزادی تشکیل احزاب و سازمانهای سیاسی صنفی، اجتماعی و فرهنگی؛ انجام انتخابات مجلس مؤسسان برای تأمین سیستم حکومتی نوین ایران.»[32] گروهک مارکسیستی چریکهای فدایی خلق با انتشار نشریه کار به طور علنی کارگران را به آشوب دعوت میکرد. آنها میکوشیدند با راهاندازی اعتصابات به نظام تازه تأسیس ضربه بزنند.[33]
این گروهک در گام بعدی اقدام به ورود به سفارت آمریکا کردند.[34] گروهک مزبور که قصد داشت نقش خود را در پیروزی انقلاب پررنگ نشان دهد، همچنین خواهان انحلال ارتش شد. این خواسته با مخالفت جدی امام خمینی مواجه گردید. مأمور سفارت آمریکا در گزارشی به تاریخ 14 اسفند 57 با اشاره به سهمخواهی گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق از نظام تازه تأسیس نوشت: «[چریکها] خواستههایی برای جایگزینی گارد ملی انقلابی به جای ارتش، کنترل صنایع، بانکها و غیره به وسیله کمیتههای خلق» دارند. [35] آنها به آن حد نقش خود را در فرایند انقلاب جدی گرفتند که به طور رسمی اعلام کردند: «میزان حمایت ما از دولت یا هر دولت دیگر بستگی دارد به پیگیری آنها در مبارزات ضد امپریالیستی و چگونگی دفاع از حقوق دموکراتیک خلقها در چارچوب برنامه حداقل ما.»[36]
در همین راستا، آنها نهادهای انقلابی نظیر کمیتههای انقلاب اسلامی و حزب جمهوری را مورد حمله قرار میدادند. آنان حتی راهکارهای دموکراتیک ارائه شده از جانب نظام اسلامی از قبیل انتخابات مجلس خبرگان، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات ریاست جمهوری، رفراندوم قانون اساسی و... را نیز مورد انتقاد و تحریم قرار میدادند.[37] از سوی دیگر آنها کاندیداهای خود را در انتخابات معرفی میکردند. اما تصریح میکردند که فلسفه شرکت در انتخابات به زعم ایشان، نه تائید انتخابات، بلکه رد آن است: «ما شرکت در انتخابات را پذیرفتیم تا ضرورت نفی چنین انتخاباتی را به تودهها ثابت کنیم.»!!![38]
هنگامی که زیادهخواهی گروهک مارکسیستی فدائیان به لحاظ قانونی اجابت نشد، رودرروی نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی قرار گرفتند. آنها کوشیدند فضای جامعه را به تنش بکشانند. این گروه بر این اعتقاد بود که انقلاب ایران نافرجام مانده و پایگاه طبقاتی دولت برآمده از انقلاب، همان پایگاه طبقاتی حکومت پهلوی است و حاکمیت جدید نیز وابسته به امپریالیسم است. بنابر این باید با توسل به اسلحه، حاکمیت را سرنگون ساخت. آنها به موضعگیری علیه تصمیمات نظام پرداختند.
آنها شرکت در رفراندوم تعیین نظام سیاسی بعد از انقلاب را تحریم کردند.[39] از این رو حضرت امام خمینی طی یک سخنرانی به تاریخ 17 فروردین 1358 به فاصله چند روز بعد از رای «آری» مردم به جمهوری اسلامی با اشاره به شیطنتهای گروههای چپ از جمله گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق فرمودند: «شما ملاحظه بکنید چه میخواهند الآن این عمال اینها. الآن اینها که دارند شلوغ میکنند و میگویند ما برای خلق میخواهیم خودمان را فدایی خلق بکنیم، چه میخواهند اینها؟ اگر اینها فدایی ملتند، ملت که همهشان آمدهاند و میگویند: «جمهوری اسلامی». اگر اینها [ادعای] فدایی خلق و طرفداری خلق را دارند، خوب اینها هم بیایند، اگر برای این است که زندگی اینها اداره بشود... اینها دیگر از ما چه میخواهند؟»[40]
حضرت امام ادامه دادند: «اگر اینها منافع خلق را میخواهند، خوب اینها مهلت بدهند تا ما درست کنیم. اینها نمیگذارند. الآن همینهایی که به اسم «فدایی خلق» و... توی مردم افتادهاند، همینها مانع میشوند از این که برای این خلق یک زندگی درست بشود! برای این که اینها شلوغ میخواهند بکنند و دستور دارند از بالاترها... که با این صورت بین مردم تفرقه بیندازند، نگذارند آن معنایی که در اسلام است- آن محتوای اسلام- را نگذارند بین مردم پیاده شود.» [41]
امام خمینی (ره) که به خوبی از دیدگاههای ضد اسلامی این گروهک ها آگاه بودند ادامه دادند: «آنها از آن معنا میترسند که اگر اسلام در این ممالک اسلامی، به آن معنایی که هست پیاده بشود، اینها دیگر نقش ندارند در ملتهای اسلام. اینها از این میترسند و میخواهند نگذارند این معنا بشود. والّا اگر این افرادی که الآن در ایران هستند و شلوغ میکنند و نمیگذارند آرامش پیدا بشود، اگر برای خلق و برای مردم فداکاری میخواهند بکنند، بیایند کمک کنند. اگر اینها آزادی میخواهند که ما آزادی داریم میدهیم؛ دیگر الآن اختناقی در کار نیست، همه دارند حرفهایشان را میزنند. اگر اینها رفاه خلق را میخواهند باید مهلت بدهند و بیایند کمک کنیم و با هم- همه با هم- کمک کنیم و رفاه خلق را درست کنیم.» [42]
رهبر و بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی (ره) به خوبی از اهداف و اغراض گروهک مارکسیستی فدائیان و گروهک های ضدانقلاب مطلع بودند و میدانستند این گروهک ها به دنبال آشوبآفرینی در کشور هستند. از این رو فرمودند: «اگر اینها شلوغی میخواهند- چنانچه میخواهند- برای این نیست که برای ملت باشد؛ برای ملت که شلوغی حالا فایده ندارد، جز خونریزی که فایده ندارد. برای ملت آن فایده دارد که حالا همه با هم باشند؛ جمعیتها همه با هم باشند و همه، این مملکتی که خرابه شده و دست ما دادند، بسازند. اگر اینها میخواهند شلوغ بکنند که آمریکاییها دوباره برگردند به اینجا، خوب تکلیف ما این است که با اینها معارضه بکنیم؛ تکلیف همه ایرانیها این است.»[43]
با جود این هشدارها، گروهک مارکسیستی فدائیان خلق اقدام به آشوب کرده و رودروی نظام جمهوری اسلامی ایستادند. سفارت آمریکا در گزارشی به تاریخ 7 ژوئن 1979 (17 خرداد 1358)، در تحلیلی نادرست و وهمآلود؛ گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق را تنها گروهی دانست که «توانایی عملی بالقوه مبارزه با خمینی را در سطح کشور» دارد.[44] مایکل مترینکو، افسر سیاسی سفارت آمریکا در تهران در گزارشی به تاریخ 18 اوت 1979 (27 مرداد 1358) به کشور متبوعش، با اشاره به فعالیتهای گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق علیه جمهوری اسلامی نوشت: «شب قبل با یک ژنرال بازنشسته که تماسهای نزدیکش را با پرسنل فعال نظامی و پلیس حفظ میکند شام خوردیم. او اظهار داشت: چریکهای فدایی به آرامی تهران را ترک کردند و شروع به تمرکز سلاحها و دیگر منابع در سیاهکل در منطقه خزر کردهاند. برطبق گفته ژنرال، چریکهای فدایی معتقدند که در حال حاضر به طور علنی کار زیادی نمیتوانند صورت دهند و یکبار دیگر مخفی میشوند. به این دلیل کامیونهای بارگیری شده از جنگافزار و دیگر تسلیحات به یک انبار مخفی نزدیک سیاهکل فرستاده شدهاند.» [45]
گروهک مارکسیستی چریکها در تقابل با نظام اسلامی، دست به اسلحه بردند و در گنبد و کردستان منشاء جنایات فراوانی شدند. گروهک مارکسیستی فدائیان غائله گنبد را در فروردین 58 کلید زدند. آنها که موفق به اشغال مراکز حساس شهر شده بودند با استقامت نیروهای انقلابی و مردمی مواجه شدند. روز 12 فروردین1358، «از سوی هیأت اعزامی دولت و وزارت کشور اطلاعیهای صادر و در آن تأکید شد: «اینک که آرامش و امنیت این منطقه برقرار نشده است به نیروهای نظامی دستور داده شد چنانچه تا ساعت 15 روز دوشنبه 13 فروردین 1358تیراندازی و تجاوز و مزاحمت قطع نشود و شهر به حالت عادی و آرام بازنگردد برای اعاده امنیت و حفظ جان و مال اهالی بیگناه و استقرار نیروهای انتظامی شهر و خلعسلاح و دستگیری اخلالگران متجاوز اقدام قاطع به عمل آورند.» متعاقب صدور این اطلاعیه، نیروهای مردمی از شهرهای اطراف راهی گنبد شدند. با پایان یافتن اولتیماتوم دولت در ساعت 15 روز سیزدهم فروردین بار دیگر تیراندازی شدید از دو سو آغاز شد که بیش از 5 ساعت ادامه یافت. با ورود نیروهای مردمی، هواداران کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن موقعیت برتر خود را از دست دادند و این بار با کوتاه آمدن از شروط پیشین خود آتشبس را پذیرفتند.»[46]
گروهک مارکسیستی فدائیان مدتی بعد به ایجاد آشوب در کردستان پرداختند. آنها در 23 تیر 58 در مریوان یکی از بزرگترین جنایتها را رقم زدند. شهید مصطفی چمران در این باره گفته است: «در شهر مریوان ۲۵ پاسدار کُرد محلی زندگی میکردند که اهل مریوان بودند و در مریوان خانه داشتند و تنها گناه آنها این بود که به انقلاب اسلامی ایران معتقد بودند و نمیخواستند از احزاب چپ متابعت کنند. در تاریخ 23 تیرماه 58 صدها نفر از مسلحین احزاب چپ وارد مریوان شدند و پاسداران را محاصره کردند و نیمی از آنها را کشتند و بقیه را مجروح کردند. یکی از مجروحان پاسدار را با موزائیک سر بریده بودند و پیکر او را روی سنگفرشها و اطاقها کشیده بودند و نواری پهن از خون او، همه جا را گلگون کرده بود. آنها دهان پاسداران را با نارنجک منفجر کرده و ریشهای آنها را سوزانده بودند.»[47] پاوه از دیگر مناطقی بود که توسط گروهک مارکسیستی فدائیان به خون کشیده شد. اما این غائلهها در آن روزهای پرآشوب با درایت قوای نظامی و انتظامی و البته مقاومت مردم در هم شکسته شد. گروهک مارکسیستی فدائیان خلق با جنایات خود در چند گوشه کشور موجب انزجار بیش از پیش مردم از خود شدند.
گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق به علت نداشتن پایگاه مردمی، تقابل با اسلام و انقلاب اسلامی و عدم درک واقعیات و ضعف در تحلیل درست حوادث و اختلاف در تشکیلات درونی، حتی در تقابل با جمهوری اسلامی هم توفیقی کسب نکردند. سفارت آمریکا در گزارش به تاریخ 4 مارس 1979 (14 اسفند 1357) خطاب به وزارت خارجه این کشور از ضعف رهبری در گروهک مارکسیستی مذکور خبر داد و تصریح کرد: «فداییان خلق که شاخه نظامی مخالفین دستچپی انقلاب اسلامی است، سازمان یافته به نظر میرسد ولی هنوز از ضعف رهبری رنج میبرد.» براساس همین گزارش، چریکها بر خلاف سازمان مجاهدین خلق، در این برهه با مشکل رهبری مواجه بودند. به گزارش استمپل: «روزنامهنگاری که از دفتر دیدن کرد تحت تأثیر سازمان اداری قرار گرفته بود ولی گفت که رهبری آن به صورت یک مشکل باقی میماند. هیچ رهبر واحدی یا رهبری که از خفا بیرون آمده تا فرماندهی به رسمیت شناخته شده سازمان را به دست بگیرد وجود ندارد.» [48]
جمعبندی
هر چند گروهک های متعددی از جمله چریکهای فدائی خلق در مبارزه علیه رژیم ستمشاهی فعالیت داشتند ولی این گروهک ها هرگز نتوانستند در جریان مبارزه نقش اثرگذاری داشته باشند. آنها هرگز موفق نشدند تا توده مردم را با خود همراه سازند. گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، به حمایت و طرفداری از امام خمینی (ره)– رهبر بلامنازع انقلاب اسلامی – پرداختند. اما کم کم داعیه سهمخواهی از نظام تازه تأسیس سر دادند. گروهک مارکسیستی فدائیان خلق که «به دلیل ماهیت ایدئولوژیک، نداشتن پیوند و پایگاه در میان تودههای مردم و معدود و محدود بودن تعدد نفراتشان، امکان مبارزه مؤثر با حکومت پهلوی را پیدا نکردند»[49] بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به مواجهه با نظام جمهوری اسلامی پرداختند. آنها که خواهان سهم از نظام تازه تأسیس بودند، تلاش کردند برای نظام بحران بیافرینند اما برخورد قاطع نظام با این گروهک موجب شد گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق ره به جایی نبردند.
یکی از دلایل ناکامی گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق، فقدان پایگاه اجتماعی بود. مردم به این گروه نگاه مثبتی نداشتند و علیرغم تحرکات آنان، هرگز به این گروه اعتماد نکردند. حتی در جریان سیاهکل مردم حاضر به همکاری با این گروه نشدند. بیژن جزنی از تئوریسینهای گروهک با توجه به این مهم مینویسد: «واقعیت موجود چیست؟ بیش از سه سال از ظهور جنبش مسلحانه مىگذرد و ما هنوز تا تودهاى شدن این مبارزه فاصله زیادى داریم. این چگونه موقعیت انقلابى آمادهاى است که علیرغم فعالیت چشمگیر پیشاهنگ، تودهها به آن پاسخ نمىدهند؟» خود چریکها نیز نقش و اثرگذاری مردم را به درستی درک نکرده بودند. جزنی نوشت: «ما در حالى که موکداً روى نقش تاریخى تودهها تأکید مىکنیم، عملاً نقش آنها را مورد بىتوجهى قرار مىدهیم.»[50] علاوه بر فقدان پایگاه اجتماعی، تشتت آراء در میان سران فدائیان، ایدئولوژی زدگی، وابستگی به خارج، عدم توجه به جایگاه مذهب در جامعه ایران و تکیه بر مشی کمونیستی و مارکسیستی، انشعابات پی در پی و تسویههای خونین داخلی، علل ناکامی این گروه بود. در مجموع چریکهای فدائی خلق نتوانستند تأثیر قابل توجهی در تحولات دهههای 40 و 50 بر جای بگذارند.
گروهک مارکسیستی چریکهای فدائی خلق در سالهای بعد از 59، بارها انشعاب و دگرگونی را تجربه کردند و پس از تقسیم به گروهک های اکثریت و اقلیت، مسیر اضمحلال را پیمودند. هرچند این گروهک طی سالهای بعد نیز به حیات خود ادامه داد، اما این حیات، حیات نباتی بود و سازمان مزبور در تحولات سیاسی و اجتماعی هیچگونه اثرگذاری خاصی نداشت. این عاقبت گروهکی بود که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ادعای سهمخواهی کرد و خیلی زود به ایجاد بحران علیه نظام جمهوری اسلامی و مردم دست زد. اما سرانجام خودش به سوی قهقرا و نابودی رفت.
پینوشتها:
[1] . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه ابراهیم گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، چاپ هفدهم، 1389، ص 597.
[2] . غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، (از کودتا تا انقلاب)، تهران: انتشارات رسا، چاپ چاپ نهم، 1390، ص 390-389.
[3] . حمید اشرف، جمعبندی سه ساله، بی تا، بی جا، انتشارات نگاه، ص 6.
[4].نگاه کنید به مقاله مندرج در همین سایت با عنوان: نگاهی اجمالی به سازمان چریکهای فدایی خلق(1). https://historydocuments.ir/?page=post&id=3329&action
[5] . محمدعلی صدرشیرازی، سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1395، ص 96-95.
[6] . برای اطلاعات بیشتر درباره چریکهای فدائی خلق نگاه کنید به مقاله مندرج در همین سایت با عنوان: «نگاهی اجمالی به سازمان چریکهای فدایی خلق» (1) و (2). همچنین برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: محمود نادری، چریکهای فدائی خلق از نخستین کنش ها تا بهمن 1357، جلد 1 و 2، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. https://psri.ir/?id=3wfh8ejz
[7] . مسعود احمدزاده، مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، بیجا، بیتا، ص 19.
[8] . چپ در ایران - چریکهای فدایی خلق به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1380، ص 47.
[9] . همانجا.
[10] . محمدعلی صدرشیرازی، همان، ص 154.
[11] . براساس گزارشی که سازمان بعد از این عملیات منتشر کرد، یکی از این نقاط از مهمترین مراکز ساواک در تهران بود. نقطه دیگر یکی از خانههای پنهانی سازمان اطلاعات و امنیت کشور واقع در خیابان فیروز تهران بود که به منظور بازجویی مخالفان علنی دولت استفاده میشد. ظاهراً انفجارها خساراتی به ساختمانها وارد آورد. سازمان در گزارش نظامی فوقالذکر خسارت وارده را بسیار شدید عنوان کرد که با توجه به مکان استقرار بمبها که یکی در کنار درب ورودی آهنی و دیگری در جوی آب بوده، صحت بروز خسارت شدید، محل تأمل است. ظاهراً پس از انفجار خیابان فیروز و به دنبال تجمع مأموران، بمب دیگری نیز منفجر شده است. (بنگرید به: محمدعلی صدرشیرازی، سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1395، ص 174).
[12] . همان، ص 174.
[13] . چپ در ایران - چریکهای فدایی خلق به روایت اسناد ساواک، ص 54.
[14] . مازیار بهروز، شورشیان آرمانخواه (ناکامی چپ در ایران)، ترجمه مهدی پرتوی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ دوازدهم، 1390، ص 122.
[15] . چپ در ایران - چریکهای فدایی خلق به روایت اسناد ساواک، ص 73.
[16] . روحالله حسینیان، 14 سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1397، ص 482.
[17] . همان، ص 92.
[18] . همان، ص 100.
[19] . اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، نسخه الکترونیک، ص 142-136.
[20] . همانجا.
[21] . همانجا.
[22] . همانجا.
[23] . مازیار بهروز، همان، ص 116.
[24] . محمدعلی صدر شیرازی، همان، ص 138-135 و 144.
[25] . همان، ص 201.
[26] . همان، ص 203.
[27] . روزنامه اطلاعات، 14 بهمن 1357، ص 8.
[28] . برای اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به مقاله مندرج در همین سایت با عنوان «نقش، عملکرد و جایگاه سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در سقوط رژیم پهلوی و بررسی سهمخواهی آنان از جمهوری اسلامی». https://historydocuments.ir/?page=post&id=3858&action
[29] . لاله فرزین فر، خاطرات سید رضا زوارهای، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1390، ص 103.
[30] . برای اطلاعات بیشتر بنگرید: «نقش، عملکرد و جایگاه گروهک مجاهدین خلق(منافقین) در سقوط رژیم پهلوی و بررسی سهمخواهی آنان از جمهوری اسلامی»، همان.
[31] . خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، تهران: انتشارات عروج (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، جلد 3، چاپ اول، 1387، ص 303.
[32] . محمدعلی صدر شیرازی، همان، ص 215 و 216.
[33] . همان، ص 219.
[34] . صبح روز ۲۵ بهمن سال 1357 یک گروه مسلح از سازمان چریکهای فدایی خلق به سفارت آمریکا در تهران حمله کرد، ویلیام سولیوان سفیر وقت آمریکا با دولت موقت تماس گرفت و از آنها کمک خواست. با ورود سریع دولت موقت به این ماجرا، حمله فدائیان به سفارت آمریکا پایان یافت. سفیر وقت آمریکا در خاطراتش درباره این رویداد گفته است: «... ناگهان باران گلوله از چند طرف به سوی سفارت سرازیر شد. این طور که پیدا بود از ساعتها پیش عدهای با مسلسلهای کالیبر 53 در پشت بامهای ساختمانهای اطراف سفارت موضع گرفته و با یک برنامه از پیش تنظیم شده در رأس ساعت ده و نیم صبح به سوی سفارت آتش گشوده بودند. بسیاری از شیشههای پنجرههای سفارت در دقایق نخست تیراندازی شکست و قطعات شیشه به درون اتاقها ریخت. در برابر این حمله ناگهانی ما چارهای جز اینکه در پناه دیوارهای زیر پنجرهها روی زمین دراز بکشیم، نداشتیم. در سه اتاق قسمت ما در حدود بیست نفر پرسنل آمریکایی بودند و چارلی ناس معاون من در اتاق خود جلسهای برای ترتیب خروج بقیهی اتباع آمریکایی از ایران تشکیل داده بود. من در همان حال درازکش بر روی زمین به ناس و وابسته نظامی سفارت گفتم به وسیله شماره تلفنهایی که از نخستوزیر و معاونان او گرفتهاند، مراتب را به آنان اطلاع بدهند... از گزارشهای آنها دریافتم که در حدود 75 چریک مسلح در پناه آتش مسلسلها خود را به بالای نردههای آهنی و دیوارها رسانده و به داخل محوطه سفارت سرازیر شده و در میان درختها قصد حمله به اقامتگاه را دارند... حملهکنندگان ابتدا به طرف محل اقامت من هجوم بردند و عملیات آنها در این قسمت نزدیک یک ساعت به طول انجامید. به همین جهت ما وقت کافی برای تماس و استمداد از مقامات ایرانی به دست آوردیم... اما چند دقیقه بعد ایرانیها به پشت درها رسیدند و اجازه داده شد درها به روی آنها باز شود... قبل از رسیدن آنها به طبقه دوم به کلیه کارمندان آمریکایی سفارت و پرسنل نظامی گفتم که بدون هیچگونه مقاومتی تسلیم شوند و در حالی که دستهایم را به علامت تسلیم روی سرم گذاشته بودم، پیشاپیش همه حرکت کردم. ایرانیهای مسلح ما را به طرف اتاق انتظار هدایت کرده و با خشونت به بازرسی بدنی ما پرداختند. در این احوال یک گروه دیگر از افراد مسلح که ظاهراً از گروه نجات بودند، وارد شدند و بین آنها و گروه اول کشمکش شدیدی درگرفت. در رأس گروه نجات مرد جوانی بود که اسلحهای با سرنیزه به دست داشت و در رأس مهاجمین مردی با تفنگ کلاشینکف دیده میشد... بالاخره مسئله به نحو شایستهای حل شد. آمریکاییها یک به یک از اتاق خارج شده و به خارج از ساختمان هدایت شدند و در آنجا مورد استقبال یزدی قرار گرفتند... ابراهیم یزدی روی کاپوت یکی از اتومبیلها رفته و با بلندگویی که در دست داشت، جمعیت تماشاچی و افراد مسلح را دعوت به ترک محوطه و متفرقشدن از اطراف سفارت میکرد.» (بنگرید به: ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران (خاطرات سولیوان – آخرین سفیر آمریکا در ایران)، ترجمه ابراهیم مشفقی فر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1393، و ص 273-270) حمله فدائیان خلق به سفارت آمریکا در 25 بهمن 57 مورد تائید امام خمینی و نیروهای انقلاب قرار نگرفت چرا که این عملیات از طرف گروهی رخ داد که تعلقی به انقلاب نداشتند. آنها تنها به دنبال آن بودند تا موجی ایجاد کرده و خود از آن موج بهره ببرند. به گفته یک پژوهشگر تاریخ انقلاب: «در زمانی که انقلاب نوپا بود، این اقدام باعث میشد که در مسیر انقلاب، بحران ایجاد شود، چنانچه اقدام سازمان چریکهای فدایی خلق برای قدرت بخشیدن به سازمان چریکها بود.» (بنگرید به: علل و پیامدهای تسخیر سفارت آمریکا در آبان ماه 1358، در همین سایت و «چگونگی تسخیر سفارت آمریکا در 25 بهمن 1357 توسط چریکهایفدائی خلق»، منتشر شده در خبرگزاری مهر، تاریخ انتشار: 12 شهریور 1392. https://www.mehrnews.com/news /2126928
[35] . اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، نسخه الکترونیک، ص 148.
[36] . اسماعیل حسن زاده، دیدگاهها و موضعگیریهای سازمان چریکهای فدائی خلق در قبال انقلاب اسلامی، پژوهشنامه متین، شماره 26، ص 55.
[37] . همان، ص 58.
[38] . همان، ص 60.
[39] . اولین همه پرسی انقلاب، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تاریخ انتشار: 5 آبان 1392، https://psri.ir/?id=tekcd9v3
[40] . صحیفه امام خمینی، ج 6، ص 494-495.
[41] . همانجا.
[42] . همانجا.
[43] . همانجا.
[44] . اسناد لانه جاسوسی، کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، نسخه الکترونیک، ص 222.
[45] . اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، همان، ص 149.
[46] . محمود نادری، جنگ گنبد و چریکهای فدایی خلق، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تاریخ انتشار: 3 خرداد 1399. https://psri.ir/?id=pmjfvpu9
[47] .روایت چمران از قتلعام وحشیانه مریوان به دست «کومله» و «چریکهای فدایی خلق»، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تاریخ انتشار: 3 خرداد 1400، https://psri.ir/?id=jg1my1t6
[48] .اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، نسخه الکترونیک، ص 147.
[49] . سید مرتضی تقوی، واکاوی نقش گروهها و احزاب در انقلاب اسلامی ایران، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی: https://psri.ir/?id=o1qdyk84ex
[50] . بیژن جزنی، نبرد دیکتاتوری، بی تا، نشر چمن، ص 118.
بیژن جزنی
پاسگاه سیاهکل
روزنامه اطلاعات
روزنامه اطلاعات
روزنامه کیهان
مسعود احمدزاده
تعداد مشاهده: 12452