امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان هرمزگان به روایت اسناد ساواک – (2)


تاریخ انتشار: 26 بهمن 1398

تظاهرات مردم بندرعباس در سال 1357

دو سال پایانی رژیم پهلوی در استان هرمزگان

از رویدادهای مهم در این برهه زمانی می‌توان به گسترش دیوارنویسی و انتشار شبنامه در استان هرمزگان و افزایش نارضایتی مردم و روحانیون از اقدامات سیاسی و فرهنگی رژیم اشاره کرد. در سند زیر راجع به پخش اعلامیه در شهر بندر عباس آمده است:

«طبق اطلاع واصله تعدادی اعلامیه در ساعت 1300 مورخه 27 / 1 / 37 در سطح شهر بندرعباس پخش گردیده که فوراً به وسیله عوامل مربوطه جمع‌آوری گردید تعداد شش نمونه آن جهت هر گونه اقدام لازم به پیوست ارسال می‌گردد.»[1]

روند رویدادها در اوایل دهه‌ی 50 به‌گونه‌ای بود که بسیاری از مخالفین رژیم مانند حزب توده و گروههایی که مبارزه مسلحانه را برگزیده بودند از سقوط رژیم کاملاً نا امید شده و دستگاه‌های امنیتی رژیم در میان آنها کاملاً نفوذ کرده بودند. خریدهای تسلیحاتی رژیم از کشورهای غربی خصوصاً آمریکا رو به افزایش بود و ایران جزیره‌ی ثبات نامیده می‌شد.

برگزاری جشن‌های مختلف و ریخت و پاش‌های هنگفت بیانگر اعتماد به نفس رژیم در کنترل اوضاع و مهار مخالفین و انجام برنامه‌های فرهنگی مورد نظر خود در فاصله‌ی زمانی 1355 تا 1357 است. از سوی دیگر یاران امام(ره) به‌رغم همه‌ی فشارها؛ اعم از ممنوع‌المنبر شدن و تبعید و شکنجه، دست از فعالیت خود برنداشته و به صورتی آرام، اما مطمئن ‌کوشیدند تا ضمن روشن نگه‌داشتن یاد امام(ره) اندیشه‌های ایشان را ترویج و به مبارزه خود علیه رژیم پهلوی ادامه دهند. اسناد بیانگر این واقعیت است که به‌رغم همه‌ی احجافات و رعب و وحشتی که رژیم در استان هرمزگان ایجاد کرده بود، انقلابیون بدون هراس از نهادهای امنیتی رژیم به فعالیت خود ادامه داده و در قالب جلسات سخنرانی، یا انجمن‌ها و هیئت‌هایی که در مساجد و منازل تشکیل می‌شد علیه رژیم پهلوی فعالیت می‌کردند. در میان گروه‌های فعال در این برهه‌ی تاریخی روحانیون، بازاریان و دانشجویان و دانش‌آموزان نقش فعال‌تری برعهده داشته‌اند.

    در سال 1355 رژیم به کمک ساواک بسیاری از چهره‌های انقلابی را زندانی و تبعید کرد. نگاهی به یادداشت‌های «اسدالله علم» به خوبی نشان می‌دهد که محمدرضا پهلوی در سال 1355 به اوج خود بزرگ‌بینی رسیده و پس از چند دهه سلطنت پرفراز و نشیب با قدرت و تفرعن سلطنت می‌کرده است. علم در یادداشت‌‌هایش بارها به این روحیه‌ی شاه اشاره کرده و مواردی را ذکر می‌کند که بیانگر روحیه مستبد محمدرضا پهلوی در این زمان می‌باشد. در گفتگوی زیر شاه به علم خطاب می‌کند که:

«همین حالا که مرخص شدی، به روزنامه‌ی کیهان به مصباح‌زاده تلفن کن که مردکه، این حرف‌ها چیست که می‌نویسی؟ راجع به حزب، هر کس هر غلطی می‌کند، می‌نویسد؟ منجمله یکی پرسیده که چرا در اساسنامه حزب، تکلیف دولت تعیین نشده؟ شما هم چاپ کرده‌اید. به آنها تفهیم کن که تکلیف تعیین دولت و عزل و نصب وزراء با شخص پادشاه است و شاه ریاست فائقه قدرت مجریه را دارد، دیگر اینها فضولی است…»[2]

    در سطح بین‌المللی نیز همه تحولات به نفع رژیم تفسیر می‌شد و شاه در منطقه و جهان با قدرتی که از طریق فروش نفت به دست آورده بود به ظاهر جایگاه ویژه‌ای کسب کرده بود. این ظاهر قضیه بوده و اوضاع در داخل کشور چندان آرام و رضایت‌بخش نبوده است و فعالیت سیاسی روحانیون، دانشجویان و توده‌های مردم در استان هرمزگان که انعکاسی از اوضاع کلی کشور بود، افزایش یافته است. نارضایتی عمومی از اوضاع بد اقتصادی کشور به‌رغم فروش بالای نفت و بی‌توجهی حکومت به شعائر اسلامی و ترویج فرهنگ غربی به همراه دستگیری و سرکوب گسترده‌ی مخالفان موضوعی است که در اسناد به روشنی دیده می‌شود و نشان می‌دهد که رژیم به تدریج درحال از دست دادن آخرین پایگاه‌های اجتماعی خود در جامعه بوده است.

سال 1356 را باید نقطه‌ی عطفی در حرکت انقلابی مردم ایران در تاریخ معاصر دانست. در این سال چند رویداد مهم اتفاق افتاد که تأثیر مستقیمی بر پیروزی انقلاب اسلامی داشت. در این سال سرانجام امیرعباس هویدا(نخست وزیر 6 بهمن 1343- 16 مرداد 1356)  نخست وزیر بهائی رژیم پهلوی پس از 13 سال جای خود را به جمشید آموزگار( نخست‌وزیری: 16 مرداد 1356- 5 شهریور 1357) از تکنوکرات‌های وابسته به آمریکا سپرد. در عرصه‌ی بین‌المللی نیز ترس اولیه‌ محمدرضا پهلوی از به قدرت رسیدن جیمی کارتر رئیس جمهور دموکرات آمریکا که شعارهایی با محوریت حقوق بشر سر می‌داد، از بین رفته و رابطه‌ی بسیار نزدیکی میان این دو  برقرار شده بود. در 10 دی ماه همین سال بود که کارتر در سفری ضمن اینکه ایران را جزیره ثبات نامید، در جشنی که به مناسبت کریسمس در کاخ نیاوران برگزار شده بود، شرکت کرد.

در داخل کشور و در میان نیروهای انقلابی وضعیت به صورت دیگری در حال جریان بود. انتشار نامه‌ی 3 تن از سران جبهه‌ی ملی برای شاه و تأکید آنها بر لزوم توجه به قانون اساسی اولین اتفاق بود. فوت دکتر علی شریعتی در لندن، برگزاری ده شب برنامه‌های شعرخوانی تحت عنوان «شب‌های تهران» در سفارت آلمان و چند رویداد دیگر رژیم را در وضعیت هشدار قرار داده بود. بی‌شک مهم‌ترین رویدادی که ایران و جهان تشیع را در غم فرو برد، انتشار خبر شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356 بود. رویدادهای مهم دیگر این سال انتشار مقاله‌ی «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات، قیام 19 دی قم و قیام 29 بهمن مردم تبریز بودند. زندان‌های رژیم پر بود از زندانی‌های سیاسی و هر روز خبری از تبعید و یا دستگیری انقلابیون منتشر می‌شد. به‌رغم وحشت اولیه‌ی رژیم و اعلام ایجاد فضای باز سیاسی در عمل تغییر چندانی در اوضاع کشور مشاهده نمی‌شد و رژیم همچنان به اقدام‌های غیر قانونی خود در زمینه‌ی تثبیت قدرت محمدرضا پهلوی ادامه می‌داد.

رژیم پهلوی پس از همدردی گسترده‌ی مردم با حضرت امام خمینی(ره) و برگزاری مراسم ترحیم برای شهید سید مصطفی خمینی در حالی که چند روزی از سفر جیمی کارتر به تهران در 10 دی ماه 1356 نگذشته بود، در اقدامی هیجانی در 17 دی ماه اقدام به انتشار مقاله‌ای با دستور مستقیم محمدرضا پهلوی در روزنامه‌ی اطلاعات کرد. این مقاله با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار «رشیدی مطلق» منتشر شد.[3] در این مقاله به حضرت امام (ره) و مرجعیت اهانت شده و تهمت‌های ناروایی به مراجع زده شده بود. پاسخ به این مقاله، فراتر از انتظار رژیم بود. راه‌پیمایی و اعتراض مردم انقلابی شهر قم در اعتراض به این مقاله در 19 دی ماه سرانجامی خونین داشت و تعدادی از مردم و طلاب به شهادت رسیدند.[4] این ماجرا نقطه‌ی عطفی در تاریخ انقلاب به حساب می‌آید؛ چرا که باعث برگزاری سلسه مراسم چهلم و بزرگداشت‌های مختلف در سراسر کشور شد. واکنش عصبی رژیم به این بزرگداشت‌ها معمولاً منجر به زد و خورد شده و در نتیجه‌ی آنها افرادی شهید و در نتیجه بستر مراسم دیگری در شهری دیگر برای انقلابیون فراهم می‌شد. این تسلسل مراسم ترحیم تا پایان حیات سیاسی رژیم پهلوی ادامه داشت و سران رژیم را به شدت مستأصل کرده بود. در استان هرمزگان واکنش‌ها به انتشار مقاله روزنامه اطلاعات و کشتار مردم قم در 19 دی، مانند سایر شهرهای کشور شدید بود و مسئولین امنیتی و نظامی و سیاسی رژیم را به وحشت انداخته بود. سند زیر وضعیت استان در این زمان را نشان می‌دهد:

 «در تاریخ 27 / 10 / 36 شخصی از میناب با مظفری تماس گرفت و پس از مقداری صحبت‌های متفرقه مظفری گفت: بله فعلاً قم و همه جا تعطیل است. مخاطب سئوال کرد: چطور؟ مظفری گفت: همه جا تعطیل است همه چیز نماز، روضه، مدرسه، بازار، بندر هم امروز تعطیل است و اضافه نمود نماز جماعت‌ها تعطیل است. مخاطب با تعجب گفت: عجیب! سپس مظفری سئوال کرد: میناب را تعطیل نکردید؟ مخاطب گفت: نه. مظفری گفت: به آقای طالب بگویید که اینجا تعطیل است بندر هم روضه تعطیل شده. مخاطب سئوال کرد: نماز جماعت می‌خوانند؟ مظفری گفت: نه تمام ایران تعطیل است و سپس ادامه داد: به آقای قاسمی گفته‌اند قم بمان کسی دیگر نمانده بیش از سیصد و چهارصد نفر کشته شده‌اند. آنجا خلوت شده و بعد از کمی صحبت‌های متفرقه خداحافظی کردند.»[5]

    از اوایل سال 1357 در اکثر شهرهای استان، تظاهرات به صورت پراکنده علیه رژیم آغاز شده بود. این اجتماعات به دلیل نداشتن انسجام و سازماندهی قوی معمولاً با دخالت سریع مأمورین نظامی و امنیتی رژیم پراکنده شده و با دستگیری تعدادی به پایان می رسید. با این وجود به تدریج بر تعداد این تظاهرات اضافه شده و با رسیدن به اواسط فروردین ماه شاهد افزایش تعداد تظاهر کنندگان و بیشتر شدن برخوردها هستیم.

سال 1357 بر ملت مسلمان ایران در حالی آغاز شد که مردم شهرهای مختلف کشور، از جمله استان هرمزگان در عزای شهدای قم و تبریز عزادار بودند. برخی از مراجع و علماء برگزاری جشن‌های نوروزی را تحریم کرده بودند و بسیاری از مردم استان نیز با عدم برگزاری مراسم معمول عید همدردی خود با شهداء و همراهی با انقلابیون را نشان می دادند.

گزارش‌ رده‌های بالای ساواک برای محمدرضا پهلوی، خصوصاً درخواست‌های مکرر «پرویز ثابتی» مبنی بر دستگیری سران انقلاب و شدت‌ عمل نسبت به تظاهرکنندگان، بیانگر تعمیق نگرانی از غیرقابل کنترل شدن اوضاع در میان مسئولین امنیتی رژیم پهلوی است. اسناد نشان می‌دهند که در این زمان رژیم پهلوی چند طرح عمده برای مهار انقلاب داشته است. برخی از سران رژیم معتقد به استفاده از مشت آهنین برای سرکوب مخالفین و ادامه روش‌های پلیسی سابق بودند. برخی نیز بر این باور بودند که با تغییر مسیر انقلاب و میدان‌دادن به مخالفین کم خطر مانند جبهه‌ی ملی به تدریج نیروهای مذهبی را از میدان خارج کرده و اوضاع را تحت کنترل در آورند. روند رویدادها و تصمیم‌گیری‌ها نشان می‌دهد که هر کدام از این دو نظریه که موافقان و مخالفین خود را داشت تا پایان حیات سیاسی رژیم به موازات هم پی‌گیری شده و عملاً اجرا می‌شده‌اند.

 تغییر تیمسار «نعمت‌الله نصیری» (بهمن 1343- خرداد 1357) از ریاست ساواک و انتخاب «سپهبد ناصر مقدم» (خرداد 1357- بهمن 1357) به جای وی بیانگر تغییر روش و استراتژی رژیم برای برخورد با انقلابیون است.

در عرصه‌ی بین‌المللی، همچنان اوضاع کاملاً به سود رژیم در جریان بود. کشورهای اروپایی خصوصاً انگلیس و آمریکا همچنان در گزارش‌های خود شاه را قادر به مهار انقلاب دانسته و تظاهرات مردمی را تا پایان بهار جدی و برانداز تصور نمی‌کردند. دیدارهای «آنتونی پارسونز» سفیر انگلیس با شاه و خاطرات «پرویز راجی» آخرین سفیر رژیم در انگلیس این دیدگاه را تائید می‌کند. رابطه‌ی شاه و کارتر نیز پس از سفر وی به ایران در دی ماه سال 1356 و سفر شاه در سال 1357 به آمریکا عمیق‌تر شده بود. در جریان همین سفر بود که هنگام سخنرانی شاه در محوطه کاخ سفید، در زد و خوردی که میان مخالفین و طرفداران شاه در گرفت، استفاده پلیس از گاز اشک‌آور چشمان شاه را پر از اشک کرد. انتشار تصاویر مربوط به این واقعه از شبکه‌های تلویزیونی سراسر جهان، بازتاب زیادی به دنبال داشت. با وجود مسائلی از این دست، این سفر یک موفقیت برای شاه بود، چرا که از نظر روحی و سیاسی تأکیدی از سوی واشنگتن بر ادامه‌ی سلطنتش به دست آورد. در داخل کشور به طور اعم، و استان هرمزگان به طور اخص، اما اوضاع به گونه‌ای دیگری در حال رقم خوردن بود. تظاهرات، شعارنویسی، انتشار اعلامیه‌های امام (ره)، سخنرانی وعاظ در مساجد، برگزاری مراسم ختم شهدا، دستگیری، شکنجه و زندان انقلابیون، فضایی کاملاً ضد رژیم ایجاد کرده بود.

سفر محمدرضا پهلوی و همسرش فرح دیبا در 11 خرداد 1357 به مشهد مقدس نیز صرفاً اقدامی تبلیغاتی برای تأکید بر روحیه‌ی مذهبی شاه برای آرام کردن نیروهای مذهبی بود. به‌رغم این اقدامات مواضع قاطع و روشن حضرت امام(ره) که از طریق اعلامیه در اختیار مردم قرار می‌گرفت، ماهیت رژیم را کاملاً آشکار کرده و امکان بهره برداری تبلیغاتی از احساسات مذهبی مردم را از رژیم می‌گرفت. بحران‌های اقتصادی و بی‌تدبیری‌های سیاسی و نظامی که در سرکوب مردم شهرهای مختلف کشور خود را نشان می‌داد نیز فضای ملتهب کشور را نا آرام‌تر می‌کرد. سرکوب انقلابیون در تابستان 1357 باعث شد که حضرت امام خمینی(ره) در اعتراض به این اقدام رژیم، برگزاری هرگونه جشنی در نیمه شعبان را ممنوع اعلام کنند. ایشان در این خصوص فرمودند: «ما که هنوز شاهد صدمات جانکاه شاه به اسلام بزرگ و کشورهای اسلامی هستیم، جشن نداریم.»[6] به این ترتیب مردم استان هرمزگان در پاسخ به ندای امام(ره) از برگزاری جشن‌های معمول و چراغانی خیابان‌ها خودداری کرده و با خانواده‌های شهدا همدردی کردند. رژیم تلاش زیادی به کار برده بود تا مانع از تحریم جشن‌های نیمه شعبان شود. سند زیر بیانگر این نگرانی است:

 «اخیراً اعلامیه‌هائی با امضاء روح‌اله خمینی توزیع؛ در آن عنوان شده است که در روز‌های سوم و نیمه‌ شعبان جشن نداریم. نمایندگان و خطباء مردم را [آگاه] کنند و حوادثی برای ملت در چند ماه گذشته بوده فراموش نشود.

 چون احتمال دارد از طرف عناصر افراطی و ماجرا‌جویان در این زمینه تحریکاتی صورت گیرد با همکاری مأمورین انتظامی پیش‌بینی‌های لازم معمول و نتیجه را گزارش نمایند.»[7]

 

بزرگداشت وقایع کشور در استان هرمزگان

یکی از مهم‌ترین حوادث تابستان 1357 در گذشت «حجت‌الاسلام ‌احمد کافی» در اثر سانحه‌ی مشکوک تصادف در خراسان بود. مرحوم کافی که محبوبیت فراوانی در سطح کشور داشت در مسیر بازگشت از تهران به مشهد دچار سانحه تصادف شده و درگذشت.[8] انتشار خبر رحلت مرحوم کافی موجی از اندوه و خشم را در سراسر کشور به وجود آورد. در سند زیر به این موضوع اشاره شده است:

«شیخ‌احمد ضیافی کافی که یکی از وعاظ میانه‌رو بوده در تاریخ 30 / 4 / 57  بین راه مشهد قوچان در اثر تصادف فوت نموده است و یقیناً از جانب روحانیون و متعصبین مذهبی مجالس ترحیمی در نقاط مختلف کشور برگزار خواهد شد احتمال زیاد وجود دارد که عناصر افراطی مذهبی و برانداز از این موقعیت استفاده و دست به اقدامات اخلالگرانه بزنند. با همکاری مأمورین انتظامی پیش‌بینی‌های لازم معمول و نتیجه مراقبت‌ها معموله را اعلام نموده.»[9]

همزمانی ماه مبارک رمضان با اواسط مرداد ماه 1357 به نیروهای مذهبی این امکان را داد تا از فضای ایجاد شده نهایت استفاده را برای پیشبرد انقلاب ببرند. مساجد که در جریان نهضت امام نقش مهمی در بیداری سیاسی مردم داشتند، در شرایط خاص مانند ایام محرم و رمضان از کارکرد ویژه‌ای برخوردار می‌شدند. در اسناد ساواک فعال‌تر شدن مساجد در این ماه کاملاً انعکاس یافته است. به همین دلیل ساواک مرکز ضمن یادآوری اوضاع کشور، از استان می‌خواهد تا با سخنرانانی که مباحث سیاسی را مطرح می‌کنند برخورد شود. در دستور‌العمل‌های ساواک در سال 1357 مکرر به کنترل انقلابیون و دستگیری و حتی تبعید آنها اشاره شده است. بسیاری از این مبارزین، خصوصاً روحانیون و وعاظ پس از اظهارات شدید علیه رژیم در منابر یا محافل خصوصی، از سوی مأمورین ساواک ابتدا مورد تذکر شدید قرار گرفته و در صورت ادامه، دستگیر یا تبعید می‌شدند. در مقطع زمانی مورد اشاره به دلیل افزایش حضور مردم، رژیم در بیشتر موارد به اخذ تعهد مبنی بر عدم فعالیت سیاسی بسنده می‌کرد. اسناد نشان می‌دهد که در اکثر موارد فرد دستگیر شده پس از آزادی مجدداً فعالیت‌های سیاسی خود را با شدت و هوشیاری بیشتری ادامه می‌داد.

از دیگر حوادث ثأثر برانگیز تابستان 1357 فاجعه دلخراش آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در آخر مرداد ماه بود. در این روز بیش از چهار صد نفر در شعله‌های آتش کینه‌ی رژیم به شهادت رسیدند. انعکاس این حادثه چنان بود که حضرت امام(ره) و سایر علماء و مراجع آن را به شدت محکوم کردند. در همدردی با شهدای سینما رکس مراسم مختلفی در سراسر کشور برگزار شد و وعاظ و سخنرانان در منابر و مجالس به بررسی ابعاد آن پرداختند. در استان هرمزگان علاوه بر پخش اعلامیه ، مراسم متعددی برای این افراد در شهرهای مختلف برگزار شد. در سند زیر می‌بینیم که آیت‌الله خلخالی از انقلابیون تبعیدی به استان، به این موضوع اشاره کرده است:

«برابر اعلام سازمان لنگه محمدصادق گیوى (خلخالی )که از تبعیدیان به بندرلنگه مى‌باشد در شب مورخه 5 / 6 / 37[1357] علیرغم تذکراتى که توسط رئیس سازمان و رئیس شهربانى بندر لنگه به او داده شده در مسجد غضنفرى بالاى منبر رفته.  ضمن تمجید از خمینى اظهار داشته حزب رستاخیز یک حزب پوشالیست.  دولت پوشالى جمشید آموزگار بر اثر فشار ملت سقوط کرد. جمشید آموزگار و وزیران کابینه‌اش باید محاکمه شوند. رئیس قبل سازمان امنیت باید با تمام شکنجه‌گرانش محاکمه شود. آتش‌سوزى آبادان را عمداً به وجود آوردند و پلیس درب سینما را بروى مردم بسته بود تا در آتش بسوزند. ما خواهان مراجعت خمینى هستیم.»[10]

واقعیت آن است که رژیم پهلوی به دلایل مختلف از قبیل؛ ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، انتقام‌گیری از روحانیون، انتساب رویدادهای غیر انسانی و خشونت‌آمیز به نیروهای مذهبی، ایجاد شکاف در میان مردم، و نهایتاً پیداکردن دستاویز برای قلع و قمع نیروهای مذهبی این توطئه را اجرا کرد. رژیم با مستمسک قراردادن برخی حملات و تخریب‌های سطحی که در شهرهای مختلف در سینماها و مراکز تفریحی و غیر اسلامی صورت می‌گرفت، این جنایت هولناک را انجام داده و با صحنه‌سازی‌ ناشیانه و برخی دستگیری‌ها و اعترافات غیر قانونی کوشید تا اغراض واقعی خود را اجرا کند. به‌رغم تدابیر انجام گرفته درخصوص اجرای این سناریو، هوشیاری حضرت امام(ره) و نیروهای انقلابی در برخورد با این موضوع نه تنها مانع از تحقق نقشه‌ی رژیم شد، بلکه به فرصتی برای انقلابیون جهت نشان دادن ماهیت واقعی رژیم تبدیل شد. در پیام حضرت امام(ره) مورخه 31 مرداد 1357، ابعاد مختلف موضوع بررسی شده است. پس از این واقعه دهشتناک جمشید آموزگار استعفا داد و جای خود را به جعفر شریف‌امامی سپرد. 

از مهمترین برنامه‌های شهریور 1357 که انعکاس زیادی در اسناد دارد، برگزاری مراسم عید فطر بود. این مراسم که در شهرهای مختلف با شکوه فراوان برگزار شد، علاوه بر اینکه ماهیت مذهبی قیام را کاملاً آشکار کرد، نقطه‌ی عطفی در استفاده انقلابیون از مراسم و اعیاد مذهبی بود. در تهران این مراسم در تپه‌های قیطریه و با امامت «شهید آیت‌الله ‌مفتح» برگزار و بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت کردند.[11] در استان هرمزگان نیز این مراسم در شهرهای مختلف با شور و شکوه فراوان برگزار شد. در اسناد ساواک آمده است که مأمورین امنیتی رژیم از روزهای قبل به دنبال ایجاد رعب و وحشت در میان مردم به منظور عدم شرکت آنها در این مراسم بوده‌اند:

 «برابر اعلام مرکز اخیراً اعلامیه‌ای در بعضی نقاط دیده شده که در آن عناصر اخلالگر توصیه نموده‌اند که هنگام تظاهرات اخلالگرانه چگونه زمینه آن فراهم شود و نحوه مقابله با مأمورین انتظامی و مردم در آن آموزش داده (عین اعلامیه برای آن سازمان ارسال خواهد شد) در این اعلامیه تأکید شده در روز عید فطر چون تجمع کلیه مسلمانان در مساجد می‌باشد بدین منظور تظاهرات عمومی را در سراسر کشور اعم از استان‌ها، شهرستان‌ها و قصبات لازم می‌داند. با توجه به این توصیه به احتمال زیاد عناصر برانداز در این روز تظاهرات اخلالگرانه وسیعی تدارک خواهند دید. با همکاری مأمورین انتظامی پیش‌بینی‌های لازم معمول هر‌گونه حوادث به موقع اعلام گردد.»[12]

 

اعتصابات و تعطیلی بازار

از اقداماتی که به شدت رژیم پهلوی را دچار بحران می‌کرد، برگزاری اعتصاب در کارخانه‌ها، ادارات و سازمان‌های دولتی بود. اعتصابات اگرچه در شهرهای صنعتی تدثیر مملوس‌تری داشت، اما در دیگر شهرها از جنبه‌ی روانی می‌توانست وضعیت متزلزل رژیم را آشفته‌تر کند. در استان هرمزگان اعتصابات به تدریج از بهار 1357 آغاز شده و کارمندان و فرهنگیان به تدریج به آن پیوستند. خواسته‌های اعتصاب‌کنندگان در آغاز بیشتر بیان خواسته‌های صنفی بود، اما به تدریج ماهیت کاملاً سیاسی پیدا کرده و با اهداف نهضت امام(ره) هماهنگ گردید. در این میان روحانیون نقش زیادی در برگزاری این اعتصابات داشتند. در کنار اعتصابات کارگران و کارمندان، بازاریان نیز با بستن مغازه‌های خود در مناسبت‌های مختلف از نهضت حضرت امام(ره) حمایت می‌کردند.

استعفای جمشیدآموزگار( نخست‌وزیری: 16 مرداد 1356- 5 شهریور 1357) و انتخاب جعفر شریف‌امامی (نخست‌وزیری: 5 شهریور 1357- 14 آبان 1357) از چهره‌های وابسته به تشکیلات فراماسونری و از رجال کهنه کار طرفدار رژیم، از مهم‌‌ترین اتفاقات شهریور 1357 بود.

شریف‌امامی پیش‌تر در سال 1339 بعد از رسوایی منوچهر اقبال (نخست‌وزیری: 15 فروردین 1336- شهریور 1339) در برگزاری انتخاب مجلس دوره نوزدهم به نخست‌وزیری منصوب شد، اما با اعتصاب و اعتراض معلمان مجبور به استعفاء گردید. شریف امامی دولت دوم خود را «دولت آشتی ملی» معرفی کرد و با انجام برخی اصلاحات و طرح شعارهای عوام فریبانه کوشید تا انقلاب اسلامی مردم ایران را مهار کند. وعده‌ها و شعارهای شریف‌امامی نشان دهنده‌‌‌ی ماهیت کاملاً اسلامی نهضت امام خمینی(ره) است. بازگرداندن تاریخ کشور از شاهنشاهی به هجری شمسی، بستن قمارخانه ها و سایر مراکز فساد، و انحلال حزب رستاخیز از مهمترین اقدامات وی بود. پیام هوشیارانه امام(ره) و اقدامات دولت شریف‌امامی در سرکوب مردم در میدان شهدا تهران، نشان داد که هیچ تفاوتی میان دولت‌های رژیم پهلوی وجود ندارد. در بخشی از پیام امام(ره) آمده است:

«در محیطی «حکومت آشتی ملی» را اعلام می‌کنند که توپ ها و تانک ها و مسلسل‌ها توسط ارتش و سایر مأموران در شهرستان ها مشغول سرکوبی ملت است. آشتی کنیم و خون عزیزان اسلام را هدر دهیم! آشتی کنیم و به رژیم ظالمانه و خیانتکار پهلوی سر فرود آریم! چگونه روحانیون با رفتن احکام مسلّمه اسلام و به غارت رفتن مخازن کشور و کشتارهای بی رحمانه رژیم، به پاس آنکه گفته‌اند «ما به روحانیون احترام می‌گذاریم»، آشتی کنند و این ننگ ابدی را برای خود در تاریخ ثبت کنند؟

خواست ملت را باید از تظاهراتی که در این چند ماهه می‌شود به دست آورد. عموم ملت در تظاهرات خود می‌گویند: «ما شاه و سلسله پهلوی را نمی خواهیم». خواست ملت این است، نه وعده پوچ احترام به علما و نه بستن موقت قمارخانه ها، و نه امر بی‌ارزش- از نظر قانون- به کار بردن تاریخ اسلامی به طور فریبکارانه و موقت.»[13]

تصاویر و مصاحبه های محمدرضاپهلوی در این زمان نشان می‌دهد که وی از لحاظ جسمی و روحی کاملاً مستاصل شده است. بر اساس خاطرات «آنتونی پارسونز» و «ویلیام سولیوان» سفرای انگلیس و آمریکا، شاه در این زمان اراده‌ی خود را از دست داده و مرتباً آز آنها برای کنترل اوضاع درخواست راهنمایی و کمک می‌کرده است.

حضرت امام(ره) در عراق بر تعداد اعلامیه ها و سخنرانی‌هایش افزوده و رژیم بعث نیز محدودیت‌های ایشان را بیشتر کرده بود. به این ترتیب حضرت امام مجبور به ترک عراق در 14 مهر 1357 به سمت فرانسه شد. روحانیت استان هرمزگان همسو با مردم سراسر کشور با ارسال تلگراف‌ها و پیام‌هایی حمایت خود را از امام (ره) اعلام کردند. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:

 «پیشگاه معظم حضرت آیت‌اله العظمی نایب الامام خمینی دامت برکاته

از درگاه بزرگ کردگار یکتا موفقیت و پیروزی آن زعیم عالیقدر را خواستاریم و امید است که در سایه عنایت آن رهبر بزرگوار بتوانیم به اهداف عالیه اسلامی خود نائل گردیم. روحانیت شهر بندر عباس بدینوسیله پشتیبانی خود را کما‌ فی‌السابق از آن پیشوای گرانقدر اعلام می‌دارد. محمد انوری ـ عباس متین ـ حسن حمایتی ـ علی بهارنیا ـ قنبر سلامتی.»[14] 

 

پیوستن دانش‌آموزان و فرهنگیان به انقلاب

شروع سال تحصیلی 1357برای توده‌ای شدن انقلاب حائز اهمیت زیادی بود. معلمان با همراهی دانش‌آموزان در بسیاری از تظاهرات شرکت کرده و مباحث پیرامون انقلاب را به داخل خانه‌ها کشیدند. حضور گسترده دانش‌آموزان در تظاهرات و نگرانی رژیم از این موضوع در اسناد ساواک انعکاس زیادی دارد:

 «در تاریخ 6 / 8 / 57 ساعت 8 صبح تعداد انبوهی از دانش‌آموزان مقابل دبیرستان ابن‌سینا بندرعباس آماده راهپیمائی بودند و تعدادی شعارهای پارچه‌ای به نفع خمینی، طالقانی، منتظری و حکومت اسلامی در میان تظاهرکنندگان حمل می‌شد و پس از لحظاتی جمعیت به حرکت درآمد و در مسیر راهپیمائی تعدادی هم افراد متفرقه به تظاهرکنندگان پیوستند به طوری که تقریباً تعداد آنان به حدود هزار نفر می‌رسید. راهپیمایان از اکثر خیابان‌های شهر عبور کردند و در جلو مسجد فاطمیه و همچنین مقابل بازار روز جمعیت نشسته و شخصی سخنانی علیه رژیم بیان نمود و در داخل مسجد شاه محمدتقی نیز شخص ناشناسی مقاله‌ای پیرامون سیر تکوینی اغتشاشات مذهبی در یک سال اخیر قرائت نمود و در پایان همبستگی فکری و فشرده‌تر کردن فعالیت و نیز کمک‌های لازم در حد امکان به تمام گروه‌های مذهبی را توصیه نمود. شعارها عبارت بودند از: لااله‌ الاالله، الله اکبر، نصر من الله و فتح قریب، نه شیعه نه سنی رهبرشان خمینی، حزب فقط حزب‌الله رهبر فقط روح‌الله، ما شاه نمی‌خواهیم، به دستور خمینی نهضت ادامه دارد. یزید وقت تازه مسلمان شده ـ وضوی او خون جوانان شده، ارتش تو کودتا کن ما را زغم رها کن، ما به تو گل دادیم تو به ما گلوله دادی، نه شرقی نه غربی رهبر فقط خمینی، با خون خود نوشتیم از جان خود گذشتیم یا مرگ یا خمینی، ارتش برادر ما است خمینی رهبر ما است، خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم، مرگ بر این سلطنت پهلوی، تنها ره رهائی جنگ مسلحانه است و بالاخره شعار مرگ بر راد.[15] از جمله افرادی که در این راهپیمائی شناخته شدند عبارت بودند از: عبداله حمایتی (برادر شیخ حسن حمایتی) که تقریباً نقش رهبری تظاهرات را داشت اصغر رحیمی هنرآموز هنرستان صنعتی، علی ناصریان. ضمناً تعدادی اعلامیه توسط افراد ناشناسی به میان جمعیت پرتاب شد که مفاد یکی از این اعلامیه‌ها چنین بود: برای جلوگیری از انحراف جنبش به اصلاحات نیم بند رژیم وقعی نگذاشته و خوانندگان را دعوت کرده بود به تشکیل جلسات با حداکثر 5 نفر و بحث پیرامون مسائل سیاسی ایران و خاورمیانه و دستورالعمل‌هایی هم ذکر نموده بود و از افراد خواسته شده بود در اماکن دولتی اقدام به خرابکاری نمایند به طوری که کسی آسیبی نبیند.»[16]

در سند دیگری به نقش روحانیت و توده های مردم در تظاهرات آبان ماه 1357 در استان اشاره شده است. با توجه به محتوای سند، بیشتر تظاهرکنندگان از روستائیان و کشاورزان استان بوده‌اند:

«برابر گزارش واصله از شهرستان میناب ساعت 19:00 مورخه 20 / 8 / 57 عده‌ای در حدود 300 نفر به رهبری چند نفر طلاب به اسامی طالب اصفهانی. قنبر درویشی. عباس عباسی و داود محمدهادی غفوری در خیابان اصلی شهر با دادن شعار ضد ملی مردم را به آشوب دعوت به طوری که وضع امنیت و آرامش به خطر افتاد و چون احتمال می‌رفت آشوبگران دست به خرابکاری و آتش سوزی بزنند لذا با کمک نیروی ژاندامری قبل از هرگونه اقدامی متظاهرین را متفرق در نتیجه مقداری چوب، سنگ، داس و اعلامیه‌های مضره به جای ماند. در حال حاضر وضع کاملاً عادی می‌باشد. چگونگی در شورای هم آهنگی مطرح گردیده ‌است. لذا مراتب جهت استحضار عالی و هر‌گونه اقدام مقتضی اعلام می‌دارد.»[17]

 

ناکامی دولت نظامی در مهار انقلاب

در آبان 1357 دولت «آشتی ملی» به دلیل ناتوانی در مهار انقلاب جای خود را به رئیس ستاد مشترک ارتش «غلامرضا ازهاری»( نخست وزیری: 15 آبان 1357-11دی 1357) سپرد. انتخاب یک دولت نظامی در واقع اقدامی حساب شده برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و حامل این پیام برای مخالفین بود که رژیم برای حفظ خود از هیچ اقدامی فروگذاری نخواهد کرد. مواضع هوشمندانه و قاطع امام خمینی (ره) در مواجهه با دولت ازهاری این توطئه‌ را نیز خنثی و عملاً ابتکار عمل را از رژیم گرفت.

در کنار مواضع قاطع امام (ره)، دولت ازهاری از همان آغاز نشان داد که نه تنها اعتماد به نفس کافی در مهار انقلاب را ندارد، بلکه در سردرگمی مطلق فرو رفته و برنامه و هدف مشخصی برای مواجهه با انقلابیون ندارد. دولت نظامی ازهاری اولین پیام و بیانیه رسمی خود را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرد. این اقدام نشان داد که رژیم پیام اسلامیت انقلاب را شنیده و به دنبال خرید زمان برای استفاده از اتفاقات پیش‌بینی نشده برای بقای خود است. دولت نظامی به رغم اعمال خشونت در شهرهای مختلف، به دلیل مشکلات درونی ارتش و از بین رفتن انسجام آن، نتوانست انقلابیون را مرعوب کرده و اوضاع را کنترل کند. در آذر 1357 عملاً ناتوانی دولت نظامی آشکار شده و همگان پذیرفته بودند که ازهاری مرد روزهای سخت نیست. انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در آذر 1357 در مسیری بدون بازگشت قرار گرفته بود. در این ماه تعداد زیادی از سران رژیم در اقدامی نمایشی، قربانی شاه شده و تحت عنوان مبارزه با فساد دستگیر شدند. محمدرضا پهلوی با این اقدام نشان داد که حاضر به قربانی‌کردن وفادارترین مهره‌های خود مانند امیرعباس هویدا، نعمت‌الله نصیری و تعدادی از وزرا و مقامات دیگر رژیم است. دولت ازهاری با دو مشکل اساسی مواجه بود. نخست اعتصابات در سراسر کشور، خصوصاً اعتصاب شرکت نفت، دیگری موج فزاینده‌ی تظاهراتی که هر روز وسعت بیشتری پیدا می‌کرد.

آذر 1357 آخرین ماهی است که رژیم پهلوی بر اوضاع تسلط نسبی داشت. از اقدامات رژیم در این ماه تلاش برای به میدان کشاندن افراد ناآگاه تحت عنوان «حامیان قانون اساسی» و «نظام مشروطه سلطنتی» بود. در استان هرمزگان نیز در چند مورد این تجمع‌های نمایشی با حمایت برخی‌ افراد وابسته که در متن اسناد به آنها اشاره شده برگزار گردید.

در آذر 1357 امام (ره) در نوفل‌لوشاتو به مرکز ثقل رویدادی جهان تبدیل شده بود و از سراسر جهان خبرگزاری‌ها مختلف اخبار مربوط به ایشان را مخابره می‌کردند. اعلامیه‌های امام (ره) و مصاحبه‌های ایشان، بزرگ‌ترین تأثیر را در شکست توطئه‌های رژیم بر عهده داشت. در همین زمان نماینده ساواک در اروپا به نام «کاوه» در سفری به فرانسه با «کنت دومارانش»، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه نقشه ترور امام(ره) را بررسی کرد، اما به دلایلی با اجرای آن موافقت نشد.

 

محرم تجلیگاه نبرد تاریخی حق علیه باطل

تقارن ماه محرم با رویدادهای کشور در آذر 1357 شور و حال انقلابی مردم را بیشتر کرده و وعاظ و سخنرانان با تشبیه اوضاع کشور با حوادث سال 61 هجری قمری رنگ و بوی مذهبی نهضت امام(ره) را پررنگ‌تر کردند. اسناد نشان می‌دهند که رژیم از دهه دوم آذر خود را برای ایام محرم آماده کرده و تدابیر سخت‌گیرانه‌ای را اعمال کرده است. امام خمینى (ره) راهپیمایى‌ بزرگ تاسوعا و عاشورا را رفراندومی علیه­ شاه خواندند و خطاب به بدنه ­ارتش فرمودند:

«شما جوانید.­ شما وقت زندگى‌تان مانده­ است، وقت کارتان مانده است،­ وقت خدمت‌تان به ملت مانده­ است. شما برگردید به این ملت و ­خدمت به ملت بکنید و رها کنید ­این دستگاهى که الآن شما­ مى‌دانید که برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است ...­ برگردید به آغوش ملت و ملت ­شما را مى‌پذیرد و حکومت ­اسلام هم شما را نگهدارى ­مى‌کند.»[18]

 

انتخاب شاپور بختیار به نخست وزیری

از وقایع دی و بهمن 1357 باید به کمک گرفتن شاه از نیروهای «جبهه‌ی ملی» برای حفط تاج و تخت اشاره کرد. «غلامحسین صدیقی» (1284-1371ﻫ ش) گزینه اول شاه برای تصدی نخست وزیری بود، اما پیش شرط صدیقی مبنی بر ماندن شاه در ایران، مانع از پذیرش این منصب شد. گزینه بعدی شاپور بختیار (نخست وزیری: 14 دی 1357- 22 بهمن 1357) بود که آمریکا، انگلیس و حتی اسرائیل از آن حمایت می‌کردند. به این ترتیب بختیار با این پیش شرط که شاه کشور را برای استراحت ترک کند به نخست وزیری رسید. شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی است. وی در قالب یک شخصیت منتقد، اعتباری در میان اعضای جبهه ملی کسب کرده بود و به همین دلیل پس از ناکامی دولت ازهاری، به عنوان گزینه‌‌ای مناسب برای نجات رژیم مطرح شد. آمریکایی‌ها برای بقای رژیم و حفط منافع خود در ایران معتقد به همکاری با جبهه ملی بودند، به همین دلیل شاپور بختیار را مناسب‌ترین گزینه برای نخست‌وزیری می‌دانستند. شاه و همسرش پس از این انتخاب، با چشمانی اشک بار در 26 دی 1357 ایران را به سمت مصر ترک کردند. از ویژگی‌های بارز شخصیتی محمدرضا پهلوی که در ماه‌های پایانی سال 1357 نمایان‌تر شده بود، نداشتن اراده‌ برای تصمیم‌گیری در شرایط سخت و وابستگی به مشاورین خارجی بود. به همین دلیل هنگامی که ژنرال هایزر در دی ماه 1357 وارد ایران شد، محمدرضا را به شدت ضعیف و از هم پاشیده توصیف کرد. رفتار تحقیرآمیز هایزر در برخورد با محمدرضا پهلوی و درخواست وی از شاه برای ترک کشور بیانگر این درهم پاشیدگی دربار پهلوی است. هایزر مأموریت داشت تا شرایط ارتش را برای انجام کودتا و همکاری با دولت شاپور بختیار هماهنگ کند. وی تا 14 بهمن 1357در ایران بود و پس از ورود حضرت امام (ره) به کشور، ایران را ترک کرد. در استان هرمزگان انقلابیون چند روز بعد از انتصاب بختیار به نخست‌وزیری علیه وی در تظاهرات شعار می‌دادند.

«از ساعت 1000 روز 17 / 10 / 57 حدود سه هزار نفر در میدان آریامهر بندرعباس اجتماع و ضمن دادن شعارهاى مضره مرگ بر راد [شاه] و نیز شعارهائى علیه شاپور بختیار به راه‌پیمائى پرداخته و مبادرت به شکستن شیشه‌هاى اداره دارائى نمودند و در بعدازظهر این تظاهرات به خشونت گرائید که در نتیجه 7 نفر در اثر اصابت گلوله مجروح گردیدند که سه نفر از آنها براثر تیراندازى مأمورین و 4 نفر دیگر وسیله تفنگ ساچمه‌زنى که گویا مربوط به خود تظاهرکنندگان بود، زخمى شده‌اند که همه آنها به بیمارستان ثریا اعزام و دو نفر تحت عمل جراحى و بقیه پس از مداوا مرخص گردیدند.»[19]

 

نقش روحانیون تبعیدی در استان

برخی مناطق استان هرمزگان به دلیل موقعیت اقلیمی دشوار، یکی از مکان‌های تبعید مخالفین رژیم بودند. در گزارش‌های محرمانه ساواک بارها آمده است که محل تبعید انقلابیون از مناطق بد آب و هوا مانند بندرلنگه انتخاب شود تا از این طریق روحیه‌ی انقلابیون تضعیف شود. از آنجایی که برخی از این تبعیدی‌ها مانند «‌‌‌آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی» دچار بیماری بودند، لذا در محل‌های تبعید شرایط بسیار سختی را می‌گذراندند. از افراد تبعیدی در استان هرمزگان در سال 1357 می‌توان: «آیت‌الله محمدصادق خلخالی» ، «آیت‌الله سید‌علی‌اصغر دستغیب»، «آیت‌الله علی‌اصغر معصومی» ، «آیت‌الله سیدکاظم نورمفیدی» ، «حجت‌الاسلام عباس پورمحمدی ماهونکی» ، «حجت‌الاسلام شیخ‌حسین عمادی» ، «علی‌اکبر شمسی» و «مظفر شخصی مددی» را نام برد. این افراد اگر چه در شرایط سخت روحی وجسمی ناشی از تبعید قرار داشتند، اما به دلیل روحیه‌ی دینی ساکنین این خطه از کشور و رسالتی که برای خود تعریف کرده بودند، نقش زیادی در جریان انقلاب در منطقه برعهده داشتند. علمای تبعیدی علاوه بر آگاهی‌دهی سیاسی و اعتقادی که از طریق سخنرانی و گفت و گوی مستقیم حاصل می‌شد، نقش مهمی در تظاهرات داشتند:

«چون شایع شده که در روز عید قربان (20 / 8 / 57) در شهرستان‌ها مردم با پوشاندن لباس سفید مبادرت به تظاهرات می‌نمایند یکی از تبعیدشدگان مقیم بندر‌لنگه به نام خلخالی و رکنی پیشنماز شهر در مساجد از اهالی بندر‌لنگه دعوت نموده‌اند که در روز مزبور با لباس سفید در شهر راه‌پیمائی نمایند.»[20]

اسناد نشان می‌دهند که اهالی استان هرمزگان از هیچ کوششی برای پیروزی انقلاب اسلامی‌فروگذار نکرده و با شجاعت و درایتی ستودنی، مبارزه کرده‌اند. سند زیر به شهادت و زخمی‌شدن تعدادی از انقلابیون اشاره دارد:

«تاکنون بیست نفر از طرف شهربانی میناب به عنوان محرکین واقعه شب گذشته دستگیر گردیده‌اند. اسامی دو نفر کشته شده و سه نفر مجروحین شب قبلی به شرح زیر به استحضار می‌رسد.

کشته‌شدگان:


    جهانگیر امینی شغل آرایشگر
    عباس موسوی‌نسب شغل محصل دبیرستان فردوسی

مجروحین:


    عباس دلاوری کارگر سدّ میناب  وضع وی خوب است
    خانم زیبا صالحی خانه‌دار      وضع وی خوب است
    عباس عباس‌زاده محصل      وضع وی وخیم و به بیمارستان بندرعباس منتقل شده.»[21]

بختیار در مدت کوتاه نخست‌وزیری خود با دست زدن به مجموعه اقداماتی که هدف واقعی آن خرید زمان برای مهار انقلاب بود، کوشید تا چهره‌ای قانونمدار از خود نشان دهد. وی از یک طرف با انقلابیون تماس‌هایی برقرار کرد، که به دلیل هوشیاری امام (ره) به نتیجه‌ی کامل نرسید، و از سوی دیگر با طرح شعارهایی چون حمایت از قانون اساسی مشروطیت و دعوت از طرفداران رژیم برای برگزاری تظاهرات، کوشید تا انقلابیون را در موضع انفعال قرار دهد. تأکید امام خمینی (ره) بر غیرقانونی بودن نخست‌وزیری بختیار و تصمیم معظم‌له بر بازگشت به کشور عملاً توطئه‌های بختیار را خنثی کرد. بختیار که قادر به کنترل اعتراضات نبود از 15 بهمن با تشکیل دولت موقت به ریاست «مهندس مهدی بازرگان» و حمایت کامل امام (ره) و مردم از ایشان، با چالش دیگری مواجه شد که سرانجام طومار دولت وی را در هم پیچید. بیانیه‌ی ارتش در مورد بی‌طرفی در جریان‌های سیاسی کشور در 22 بهمن 1357، پایانی بود بر بلندپروازی‌های مردی که خود را «مرغ طوفان» معرفی کرده بود.

اسناد ساواک تصویر کوچکی است از ایثارها و رشادت‌های مردم بزرگ استان هرمزگان در مقابله با رژیم پهلوی و پیشبرد انقلاب اسلامی در آن خطه قهرمان پرور است.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. سند مورخه: 30 / 1 / 1357، شماره: 1 / 5 ـ 529، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان هرمزگان، جلد 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[2]. یادداشت‌های علم، ویراستار علینقی عالیخانی، جلد 5، تهران، انتشارات مازیار و معین 1393، ص 40.

[3]. در این مورد: ر.ک: مقدمه‌ی کتاب مسعودی‌ها به روایت اسناد ساواک، تهران ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392.

[4]. ر.ک: قیام 19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.

[5]. سند مورخه: 1356، شماره: 5629 / ﻫ1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان هرمزگان، جلد دوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[6]. صحیفه امام، جلد سوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 426.

[7]. سند مورخه: 18 / 4 / 1357، شماره: 3921  / ﻫ 1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان هرمزگان، جلد سوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[8]. نک: واعظ شهیر؛ حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ‌ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383.

[9]. سند مورخه: 2 / 5 / 1357، شماره: 4053 / ﻫ / 1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان هرمزگان، جلد سوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

 

[10]. سند مورخه: 9 / 6 / 1357، شماره 4446 / 1ﻫ. همچنین نک: سند مورخه: 12 / 6 / 1357، شماره: 4505 / ﻫ 1، همان.

[11]. نک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد11و یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید دکتر محمد مفتح، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.

[12]. سند مورخه: 22 / 5 / 1357، شماره: 4238 / ﻫ 1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان هرمزگان، جلد سوم.

[13]. متن اعلامیه در جلد چهارم انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک در هرمزگان آمده است. همچنین نک: صحیفه امام، جلد3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387.

[14]. روزنامه کیهان، مورخه 9 / 8 / 57.

[15]. راد یکی از اسامی رمز محمدرضا پهلوی در اسناد ساواک است.

[16]. سند مورخه: 14 / 8 / 1357، شماره: 5154 / ﻫ1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 4، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[17]. سند مورخه: 22 / 8 / ،1357، شماره: 13-511، همان.

[18]. صحیفه امام، ج 5، ­مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 211 تا 217.

[19]. سند مورخه: 18 / 10 /  1357، شماره: 5712 / ﻫ1، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 4، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[20]. سند مورخه: 17 / 8 / 1357، شماره: 1986 / 17 / ل، همان.

[21]. سند مورخه: 24 / 7 / 1357، شماره:4934 / ﻫ 1، همان.






























تظاهرات مردم انقلابی شهرستان بندر لنگه - سال 1357


تظاهرات مردم انقلابی شهرستان بندر لنگه - سال 1357


تظاهرات مردم بندرعباس در سال 1357


تظاهرات مردم بندرعباس در سال 1357


تظاهرات مردم بندرعباس در سال 1357


تظاهرات مردم بندرعباس در سال 1357


حضور زنان در تظاهرات سال 1357 در بندرعباس


حضور زنان میناب در تظاهرات سال 1357


میناب، راهپیمایی بهمن 1357


شهید دوران دفاع مقدس، موسی درویشی از چهره‌های انقلابی استان هرمزگان


شهید عبدالرضا (فولاد) اسلام زاده


کاظم کرمی


مسجد حضرت امام جعفر صادق(ع)

منبع: این مقاله تلخیص و ویراستی است از مقدمه‌های جلد دوم تا چهارم کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان هرمزگان، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1396.
 

تعداد مشاهده: 12379

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.