امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

نقش دانشگاهیان و دانشجویان استان خراسان در انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک


تاریخ انتشار: 23 خرداد 1402

یکی از راهپیمایی‌های انقلاب در شهر مشهد- سال 1357

مقدمه

ماهیت دانشجو بودن از جمله آگاهی از وضعیت موجود در جامعه و شور و هیجان جوانی و علاوه بر آن محیط پر از نشاط علمی و سیاسی دانشگاه‌ها زمینه را برای پیوستن این قشر به نهضت امام خمینی(ره) در قبل از انقلاب فراهم کرد. آن‌ها با فعالیت‌های مختلف از جمله توزیع اعلامیه و نوارهای سخنرانی، برپایی جلسات مذهبی و سیاسی، شرکت در راهپیمایی‌ها و... نه تنها خود در پیروزی انقلاب مؤثر بودند، بلکه دانش‌آموزان و مردم را نیز همراه و همگام کردند. در حقیقت دانشجویان با وارد کردن قشر جوان به عرصه‌های سیاسی، و آشکار ساختن ماهیت وابسته و سرکوبگرانه رژیم در داخل و خارج از کشور، نقش مؤثری در پیدایش و پیروزی انقلاب به ویژه طی سال‌های 56 و 57 برعهده داشتند. بازگشت آن‌ها از دانشگاه‌ها که معمولاً در مراکز استان‌ها واقع شده بود به زادگاهشان و تنویر افکار عمومی باعث پیوستن دورافتاده‌ترین شهرها و روستاها به انقلاب شد. مردم شهرهای دور افتاده و روستاها و همچنین اقوام و خویشان دانشجو با توجه به حضور آن‌ها در مراکز استان‌ها که منبع خبرهای سیاسی کشور بود، اخبار و وقایع کشور را از آن‌ها جویا می‌شدند. این فعالیت‌ها از چشم نیروهای امنیتی دور نبود و در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، تعداد نسبتاً زیادی از دانشجویان در زندان‌های رژیم در بازداشت بودند. دستگیری آن‌ها خود باعث پیوستن دیگر همکلاسی‌ها و دوستانشان به انقلاب می‌شد. نکته دیگری که بایستی به آن اشاره کرد، ایجاد همبستگی و همفکری قشر دانشجو با بیوت مراجع و علما و دیگر اقشار از جمله فرهنگیان و دانش‌آموزان است. مقام معظم رهبری همواره بر نقش و جایگاه این قشر در پیروزی انقلاب تأکید کردند. به عنوان نمونه ایشان در تاریخ 1 /9 /1378 در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف فرمودند: «قبل از انقلاب، در خیل مبارزات عظیم مردم، دانشجویان چشمگیر بودند؛ حضور داشتند و فعّال بودند.» بی‌شّک انقلاب اسلامی ایران نیز در سایه همین همراهی و همیاری توانست بر رژیم خودکامه پهلوی فائق آید.

 

گونه‌های مختلف مبارزات دانشجویان در روند انقلاب اسلامی

طی انقلاب اسلامی ایران، دانشجویان همواره به عنوان قشری آگاه و مطلع در صحنه‌های سیاسی حضور داشتند. مهمترین محور فعالیت‌های آن‌ها را چند اقدام تشکیل می‌داد. توزیع کتاب بین افراد و آگاهی بخشی به مردم یکی از این فعالیت‌ها بود. در اسناد و گزارش‌های ساواک موارد متعدّدی در این باره وجود دارد. از جمله سیدعلی کرباسی، دانشجوی سال اول آموزش عالی شوکت‌الملک علم(دانشکده علوم بیرجند)، با در اختیار قرار دادن کتاب‌های مختلف به سایر دانشجویان دانشکده، زمینه را برای ورود آن‌ها به مبارزات سیاسی آماده کرد. این مساله باعث دغدغه نیروهای امنیتی نیز شده بود، آن‌ها حدس می‌زدند برخی از این کتاب‌ها در زمره کتاب‌های مضرّه قرار داشته باشد.[1] به عنوان نمونه حمید احسانی، دانشجوی تربیت معلم در نیشابور، تعداد 300 جلد کتاب را به صورت مخفیانه از قم به اسفراین فرستاد تا در بین مردم منطقه توزیع گردد. از جمله کتاب‌های توزیع شده کتاب«انسان، مارکسیسم، اسلام» اثر دکتر علی شریعتی بود.[2] ایشان همچنین نشریات مذهبی چون «مکتب اسلام» را در اختیار موسوی نامی که خشکشوئی داشت قرار می‌داد تا وی در بین مخاطبین توزیع کند. لازم به ذکر است که مجله «سخن ما» هم توسط همین افراد در اسفراین توزیع می‌شد.[3] در شهرستان گرمه از توابع جاجرم، شیخ حسن امانی، کتاب‌های دکتر علی شریعتی را در اختیار افراد قرار می‌داد تا مطالعه کنند. این کتاب‌ها معمولاً توسط یحیی گرمه‌‌‌ای و برادرش که دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بودند به گرمه منتقل و در اختیار شیخ حسن امانی قرار داده می‌شد.[4] در نتیجه تحقیق پیرامون این گزارش در تاریخ 24 /9 /1355، که با هدف شناسایی شیخ حسن امانی، یحیی گرمه‌ای و برادرش صورت گرفت، ضمن اشاره به ارتباط حاجی عیدی محمد ایمانی با حاج هاشم امانی در تهران چنین نوشته شد: «جلساتی در منازل عیدی محمد امانی و برادرش و هاشمیان تشکیل و به طور مسلّم کتاب‌های مذهبی، به خصوص نوشته‌های دکتر علی شریعتی را مطالعه و این گونه کتاب‌ها را در منزل هاشمیان و عیدی محمد امانی و حسن بداغی نگهداری می‌نمایند.»[5] علاوه بر این افراد، محمد حسین محمدی، دانشجوی سال سوم دانشکده الهیات هم در مسافرت‌هایی که به گرمه داشت؛ کتاب‌های دکتر علی شریعتی را در بین اهالی توزیع می‌کرد.[6] در نیشابور نیز کارآموزی به نام محمدعلی نیشابوری که در دانشسرای قوچان مشغول تحصیل بود کتاب‌ها را در بین دوستانش توزیع می‌کرد. فـرا رسـیدنِ هفتـه کتـاب کـه مراسـمی سراسـری بـود و در اغلب شهرها برپا می‌شد، موجـب گردیـد تـا در دانشکده‌های مختلف از جمله دانشگاه فردوسی مشهد نیز نمایشـگاه کتـاب برپـا گردد. در مواقعی که دانشجویان جهت خرید کتـاب مراجعه می‌کردند، فروشندگان انقلابی از موقعیـت و ازدحام جمعیت استفاده و کتاب‌هائی را که اصطلاحاً «کتب ممنوعه» گفته می‌شد به مخاطبین عرضه می‌کردند.[7] در بجنورد هم نمایشگاه کتاب توسط دانشجویان انستیتو تکنولوژی در دبیرستان کیوان برگزار شد. عمده کتاب‌هایی که در این نمایشگاه عرضه شد متعلّق به امام خمینی، دکتر علی شریعتی، سیدجمال الدین اسدآبادی، شـیخ محمـد خیابـانی و صمد بهرنگی بود. همچنان که عکس‌هایی از دکتر علی شریعتی، شیخ محمد خیابانی و عکس‌های رنگی از امام بر دیوارها و درختان آویزان شده بود.[8] فضای انقلابی و برپایی چنین نمایشگاه‌هایی موجب شد تا حتی بـانوانی کـه در کـلاس‌های پیکـار بـا بی‌سوادی مشغول سوادآموزی بودند، به خواندن کتاب‌های انقلابی متمایل و حتی مروّج مطالعه این کتاب‌ها گردند: «خانم همایلی، معلم پیکار با بی‌سوادی در دبیرستان کیوان شبانه، بانوان را به خواندن کتاب‌های دکتر علی شریعتی و خمینی تشویق می‌نماید.»[9]

سخنرانی در اجتماعات مختلف و همچنین سفر به روستاها و رساندن پیام انقلاب دیگر فعالیت قشر دانشجو و دانشگاهی بود. آن‌ها با حضور در روستاها و بخش‌های کوچک‌تر و طی همکاری با ساکنین و اهالی روستاها، از امام خمینی حمایت می‌کردند. «مهران شکوهی فرزند محمدحسن اهل خوسف که دانشجو می‌باشد، با خریدن یـک قوطی رنگ از بیرجند به بخش خوسف رفته و با همدستی اکبر حسامی، عامل فروش قند و شکر در خوسف، درب و دیوارهای آن محل را با شعارهای «چاپید شاه» و «درود بر خمینی» نوشته‌اند.»[10] علیرضا مودی، دانشجوی رشته شیمی در دانشکده علوم بیرجند، در روزهای تعطیل و در جمع دوستانش در روستای مود[11] برای آن‌ها سخنرانی سیاسی می‌کرد.[12] این اقدام باعث شد تا ساواک خراسان در تاریخ 22 /1 /1357 به اداره کل سوم ساواک قول بدهد که اعمال و رفتار ایشان توسط یکی از نفوذی‌های ساواک در دانشکده تحت مراقبت قرار گیرد.[13] دختران دانشجو همچون پسران در آگاهی بخشی به دیگران پیشقدم بودند. به عنوان نمونه دو دانشجوی دختر با رفتن به شهرستان قائن در جلسات مذهبی که در منزل علمای شهر برگزار شد، زنان را علیه دولت تحریک کردند.[14] هدایت و همراهی با دانش‌آموزان و دیگر اقشار جامعه از دیگر کارهای آن‌ها بود.[15] تأثیرگذاری دانشجویان ابتدا در خانواده‌هایشان اتفاق می‌افتاد. در هر خانواده که دانشجوی انقلابی و سیاسی وجود داشت، او بر برادران و خواهرانش هم تأثیر می‌گذاشت و آن‌ها را وارد عرصه سیاست می‌کرد.[16]

دانشجویان همچنین در نگارش و صدور اعلامیه‌های مختلف دوران انقلاب هم فعال بودند. به عنوان مثال وقتی در شهرستان بیرجند شایع شد که کسانی قصد دارند به دستور خزیمه علم[17] با انقلابیون برخورد کنند. دانشجویان در همراهی با علما و دیگر اقشار و صنوف با صدور اعلامیه‌ای به مردم توصیه کردند که جهت مقابله با این تصمیم و خنثی شدن آن از منازل خود خارج نگردند.[18] در موردی دیگر در دوم آذرماه دانشجویان بیرجند با صدور بیانیه‌ای جنایات رژیم را برملا و شهادت شهید محمدعلی راستگو مقدم[19] را گرامی داشتند. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: «بار دیگر رژیم جلّاد و خونخوار پهلوی دستش را به خون عزیزان ما آغشته کرد. این رژیم غیرقانونی که در سرکوب و اختناق خلق مسـلمان ایـران مسـتقیماً از اربابـان امریکایی و اسرائیلی دستور می‌گیرد، اخیراً پس از آن که آموزگار و شریف امـامی ایـن کفتاران زشت را به نخست وزیری گماشت، قصد داشت با یک سری کارهای فرعـی و منحرف کردن خلق مسلمان ایران از مسیر اصلی مبارزه که همان مبارزه با امریکـای جهانخوار و نوکر حلقه به گوشش شاه[است]، به هدف‌های شیطانی و غارتگرانـه خـود ادامه دهد ... ما در روز جمعه و شنبه (3 و 4 آذر) به پاس بزرگداشت شهادت، تعطیل عمومی اعلام کرده و به راهپیمایی خـواهیم پرداخـت.»[20]

مشارکت در برپایی جلسات مذهبی از جمله تفسیر قرآن کریم هم دیگر فعالیت قشر دانشجو بود. ساواک که نسبت به برپایی این گونه جلسات حسّاس بود، در گزارشی اعلام کرد که این جلسات در پوشش مذهب و در واقع برای حمایت از امام خمینی و ترویج روح بدبینی نسبت به دولت و حکومت برپا می‌گردد. در یکی از گزارش‌های ساواک که در دی ماه 1356 برای برگزاری جلسات مذهبی در گرمه تهیه شده است، تعدادی از دانشجویانی که در مشهد مشغول تحصیل بودند به عنوان مؤسسین و بانیان جلسات معرفی شدند.[21] شرکت فعال در تظاهرات و راهپیمایی‌ها اقدام دیگر دانشجویان انقلابی بود که در ادامه مقاله به آن اشاره خواهد شد.

مجموعه این فعالیت‌ها و اقدامات بود که قشر دانشجو را در کنار دیگر افراد از جمله روحانیون، فرهنگیان و بازاریان قرار داد. در گزارش‌های ساواک بارها و بارها از دانشجویان به عنوان محرکین اصلی یاد شده است چنان که در گزارش‌های نوبه‌ای ساواک همواره نام دانشجویان در کنار دیگر اقشار قید شده است.[22] از جمله در پانزدهم آذرماه 1357 شهربانی استان خراسان اسامی 14 نفر از دانشجویان را با عنوان «سیاهه دانشجویان مؤسسه آموزش امیر شوکت‌الملک علم که محرک شناخته شده اسـت.» به مرکز ارسال کرد.[23]

 

بازتاب فوت دکتر علی شریعتی

ناآرامی‌ها در دانشگاه فردوسی مشهد چند ماه قبل از فوت دکتر علی شریعتی آغاز شده بود. در 15 خرداد سال 1356 عدّه‌ای از دانشجویان دانشگاه اعلامیه‌هایی درباره این حادثه توزیع و دانشجویان را به اعتصاب در دانشکده‌های علوم و ادبیات فراخواندند. در گزارش ساواک آمده که آن‌ها قصد داشتند به اقداماتی چون تخریب سلف سرویس‌ها، تریا و کتابخانه‌های دانشکده‌ها هم اقدام کنند.[24] در نتیجه ریاست ساواک خراسان به شهربانی استان دستور داد: «برابر اطلاعات واصله دانشجویان مشـروحه زیـر از افراد سابقه‌دار و ناراحت دانشگاه فردوسی می‌باشـند که در نظر دارند روز 14 /3 /35 [36] و یا یکی از ایـام هفته مزبور با تمـاس بـا سـایر دانشـجویان اخلالگـر موجبات بی‌نظمی و پخش اعلامیه‌هـای مضـره را در سلف سرویس‌ها و یا داخـل امـاکن دانشـکده‌هـا بـه عمل آورند. لـذا خواهشـمند اسـت دسـتور فرمائیـد نامبردگــان را در اســرع وقــت و قبــل از ورود بــه دانشکده و سایر اماکن دانشگاهی به طریـق مقتضـی دستگیر و بلافاصله (جهت بازرسی منزل) به این سازمان اعزام دارند.»[25] در همین راستا ساواک دستور داد 7 نفر از دانشجویان بازداشت گردند. محمد قرائی، دانشجوی رشته روانشناسی دانشکده علوم تربیتی، ذوالفقار رهنمای خرمی، دانشجوی رشته ادبیات دانشکده ادبیات و علوم انسانی، محمدتقی ساکت، دانشجوی رشته فیزیک دانشکده علوم، خسرو رحیمی قره تپه، دانشجوی رشته فیزیک شبانه دانشکده علوم، احمد تشرفی، دانشجوی رشته شیمی دانشکده علوم، شهنام دادگستر، دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و محمدپاشا فیروزآبادی، دانشجوی رشته پزشکی دانشکده پزشکی(محل کار بیمارستان شهناز)؛ اسامی دانشجویان بازداشتی بود.

کنترل شدید نیروهای امنیتی در مقابله با تحرکات دانشجویان، فعالیت‌های اعتراضی آن‌ها را از تجمع در دانشکده‌ها و سر دادن شعار به صورت علنی، به سمت و سوی نوشتارهایی در طرفداری از امام خمینی سوق داد. در همین زمینه در روز 15 خرداد 1356- سالروز قیام 15 خرداد 1342- گزارش گردید که «در کتابخانه دانشکده علوم روی میز مطالعه نوشته شده است امام خمینی فرمود: اگر دین ندارید، آزاد زندگی کنید و روی میز دیگر نوشته شده: سلام بر خمینی و در سمت دیگر همان میز نوشته‌اند: زنده باد جبهه آزادیبخش خلق»[26]

وفات دکتر علی شریعتی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد و سخنران معروف حسینیه ارشاد، دانشگاه‌ها و محیط‌های دانشجویی را تحت تأثیر قرار داد. طبق گزارش‌ها و اسناد موجود، این مساله حتی افراد متدین و مذهبی را هم متأثر ساخت، به طوری که یکی از طلبه‌های مدرسه علمیه جعفریه[27] در دفاع از دکتر شریعتی گفت که: او مرد مبارزه با ستمگران و ادامه دهنده راه امام خمینی بوده و سبک و سیاق ایشان را دنبال می‌کند.[28] حمایت از شریعتی حتی به روستاهای استان نیز سرایت کرد. موجی که آغاز شده بود، با برگزاری مراسم بزرگداشت برای دکتر شریعتی شدّت گرفت. مشهد به ‌عنوان زادگاه دکتر شریعتی، کانون و محور اعتراضات علیه رژیم بود. روز سی‌‌ام خرداد، دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد که شریعتی مدت‌ها در این دانشکده ‌تدریس کرده بود، راهپیمایی کردند. فراگیر شدنِ تظاهرات و پخش اعلامیه در سراسر کشـور بعد از درگذشـت دکتـر شـریعتی و به ویژه در استان خراسان، موجـب گردیـد تـا پرویـز ثابتی، مدیر کل اداره سوم- امنیت داخلی، به ساواک مشهد چنین بنویسد: «بعد از فوت علی شریعتی، عناصر اخلالگر و ماجراجو، فوت یاد شده را وسیله‌ای برای ابراز عقاید انحرافی و انجام فعالیت‌های اخلالگرانه کرده‌اند و نمونه‌اش فعالیت‌ها در منطقه خراسان، همانطوری که استحضار دارند به صورت تهیه و توزیع اعلامیه مضّره در مورد فوت نامبرده مشهود بوده است. در برخی مناطق دیگر از جمله تهران و شیراز، عناصر ناراحت و سابقه‌دار با مستمسک قرار دادن فوت مشارالیه و ادعای این که وی کشته شده است، تحریکاتی را در بین متعصبین مذهبی به عمل آوردند و تظاهراتی اخلالگرانه نیز برپا نمودند.»[29] در چهلمین روز وفات ایشان نیز ساواک خراسان در بخشنامه‌ای سراسری به ادارات ساواک در استان اعلام کرد که «روز 5 /6 مصادف با چهلمین روز درگذشت علی شریعتی است. با توجه به این که بعد از فوت وی عدّه‌ای از طرفدارانش در برخی از مناطق مبادرت به تظاهرات اخلالگرانـه نموده و اعلامیه مضره نیز در این مورد توزیع، پیش‌بینی‌های لازم و مراقبت معمـول، نتیجه اعلام» گردد.[30] یک سال بعد از وفات ایشان نیر مراسمی جهت بزرگداشت یاد او با عنوان «روز شریعتی» در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد. «صـبح روز جـاری مـأمورین فرمانـداری نظـامی از ورود کـادر دانشـگاهی و دانشـجو بـه داخـل دانشکده‌ها ممانعت و عملاً دانشکده‌ها تعطیل گردیده و تعـدادی حـدود 3000 نفـر اعـمِّ از اسـتاد، دانشجو، کادر اداری و غیردانشگاهی به خاطر روز شریعتی، در محل باشگاه و محوطه مقابل دانشگاه و بیمارستان شهناز که قبل از جلوگیری مأمورین از طرق مختلف وارد شده بودند اجتماع، ابتدا نوار سخنرانی شریعتی پخش و سپس یکی از افراد که تاکنون شناخته نشده مشـغول سـخنرانی شـده است و فرمانداری نظامی با پخش شعارهای ملی و مارش، از شنیدن سخنرانی سـخنران ممانعـت و وضعیت به موقع اعلام خواهد شد.»[31]

 

آغاز نهضت دانشجویی در آبان 1356

ساواک از راه‌اندازی دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی جدید در شهرهای مختلف استان هراسان بود، و نسبت به این موضوع حساسیت نشان می‌داد. راه‌اندازی مؤسسـه‌ای آموزشـی بـا 200 نفـر دانشـجو در بجنـورد از مهـرمـاه سـال 1356ش، مساله‌ای بود که در جریان مبارزات مردمی در دوران اوج‌گیری انقلاب اسلامی بـه دغدغـه‌ای بـرای ساواک تبدیل شد. اظهارات رئیس ساواک بجنورد دقیقاً بیانگر این موضوع است: «چند روزی است که از تأسیس انستیتو در بجنورد می‌گذرد و تعداد حدود 200 نفر دانشجو از شهرستان‌های مختلفه کشور در این انستیتو به منظور تحصیل ثبت نام کرده و به تحصیل اشتغال دارند. با وضعیت اخیری که در دانشگاه تهران پیش آمد، بایستی کلیه سازمان‌ها مراقبت نمایند که تحریکاتی در بین دانشجویان این انستیتو که خود را از نظر تحصیلی همپای دانشجویان کشور می‌دانند، به عمل نیاید و یا اعلامیه‌هایی که در تهران توسط دانشجویان ناراحتی توزیع می‌شود، به بجنورد فرستاده نشود. لازمه این امر این است که کلیه سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی با همکاری و تشریک مساعی همه جانبه، بیش از پیش مراقب وضعیت باشند. در حال حاضر این انستیتو در یک مدرسه راهنمایی تشکیل شده است و دانشجویان و دانش‌آموزان مخلوط شده‌اند و این مساله از نظر پیش‌بینی اتفاقات احتمالی صحیح نیست؛ بارها به رئیس اداره آموزش و پرورش تذکر داده شده است که ترتیبی بدهند این دو مؤسسه از یکدیگر جدا شوند، ولی توجهی نشده است و این موضوع ضروری است.»[32]

فوت مشکوک آیت‌الله حاج آقا سید مصطفی خمینی، فرزند برومند امام در اول آبان 1356 همه مردم ایران را متأثر و این موضوع در دانشگاه‌ها و مراکز علمی هم بازتاب فراوانی داشت. یکی از آثارِ برپایی مجالسِ ترحیم حاج آقـا مصـطفی خمینـی، علنـی شـدن انتقـادات علیه رژیم بود. از جمله حجت‌الاسلام مرتضوی در مسجد محراب‌خان، با اشاره به تظاهرات دانشجویانِ دانشـگاه تهران، چنین بیان کرد: «دانشجویان حق دارند که در تهران اقدام به آتش زدن ماشین یا شکستن شیشه و درب و پنجره می‌نمایند.»[33] در این زمان محیط‌های دانشجویی هم ناآرام بود. «دانشجویان دانشکده علوم، در چهار راه خسروی شیشه چند مغازه را شکسته‌اند.»[34] در  بیرجند حرکت‌های دانشجوئی در مؤسسه آموزش عـالی امیـر شوکت‌الملک عَلَم در 28 آبان‌ماه 1356 شروع شد. در این روز تعدادی از دانشجویان مؤسسه مذکور از حضور در کلاس‌های درس خودداری و در محوطه دانشکده تجمّع کردند.[35] حدود هفت روز پس از آن، شهربانی خراسان در گزارشی درباره این موضوع بـرای سـاواک خراسان، این طور نوشت: «طبق شایعات و بررسی‌های معمول، به نظر رسیده است که علیرضا ابوالفتحی مقدم فرزند نوروز و سیدعلی کرباسی فرزند عبدالحسین، با معاونت زابلیان، فرشچی، بیجاری و محسن‌زاده، فعالیت شدیدی را جهت اعتصاب و تظاهرات و تعطیل کلاس‌ها و ارعاب دانشجویان و اغتشاش در محیط مؤسسه مذکور و ایجاد زمینه برای روز 16 آذر تدارک دیده‌اند.»[36] در روز چهاردهم آذر نیز ضداطلاعات وابسته به مرکز آموزش بیرجند گزارش داد: «دانشجویان مؤسسه آموزش عالی امیر شوکت‌الملک علم شهرستان بیرجند تصمیم دارند در آینده نزدیک اعتصاب نمایند.»[37] این اقدامات به قدری تأثیرگذار بود که حسین شرفی، رئیس مرکز کاریـابی شهرسـتان بیرجنـد، دربـاره آن عنوان کرد: «کلیه اعتصابات دانشجویان به دستور خمینی می‌باشد و خمینی می‌خواهد ایـران را اصلاح کند و خواهیم دید که همین شخص، رئیس جمهور ایران خواهد شد.»[38] به نظر ساواک احتمال قوی‌تر این بود که دانشجویان قصد دارند خود را برای روز شانزدهم آذرماه آماده ‌کنند. در مشهد هم در پنجم آذرماه تعداد زیادی از دانشجویان در کلاس‌های درس حاضر نشدند. ضد اطلاعات لشگر 77 خراسان در گزارشی در این باره نوشت: «در صبح روز جاری [5 /9 /1356] دانشجویان دانشکده علوم که تعداد آن‌ها تقریباً در حـدود 2000 نفر می‌باشند، بدون هیچ‌گونه تظاهراتی در محوطه دانشکده اجتمـاع و از رفـتن بـه کلاس‌ها خودداری نموده‌اند. ضمناً مستخدمین دانشگاه در حال رنگ زدن و محو نمودن شعارهائی که از قبـل روی نمای خارجی دانشکده مذکور نوشته شده است، بودند.»[39] در ششم آذرماه نیز دو دانشکده علوم و پزشکی نیز چون دانشجویان در کلاس حضور پیدا نکردند، به حالت تعطیل درآمدند. در این روز دانشجویان دست به مجموعه‌ای از اقدامات زیر زدند که هر کدام در جای خود مهّم بود. از جمله «حدود 80 نفر از دانشجویان سال‌های مختلف دانشکده پزشکی، در راهرو و حیاط دانشکده مبادرت به دادن شعارهای مضره و کشیدن هو و تعطیل کلاس‌ها نموده که با دخالت گارد دانشگاه متفرق گردیده‌اند. حدود 100 نفر از دانشجویان رشته‌های مختلف دانشکده علـوم 2، بـا اجتمـاع در دانشکده و دادن شعارهای مضره، مبادرت به تعطیل کلاس‌ها نموده که گارد دانشـگاه افراد مذکور را متفرق و از دانشکده خارج نموده است. ساعت 0930 روز جاری حدود 15 نفر که اکثراً دانشجوی دانشکده پزشکی بوده‌اند، با پرتاب سنگ و شیشه شیر، مبادرت به شکستن 6 جام از شیشه‌های سینما دیاموند و 4 جام از شیشه‌های شعبه بانک صادرات واقع در خیابان دانشگاه مقابل دانشکده ادبیات نموده‌اند که چهار نفر از مسببین توسط گارد دانشگاه دستگیر گردیده‌اند.»[40] همچنین در دانشکده پزشکی حدود 100 نفر از دانشجویان که اغلب آن‌ها سال دوم دانشجویی را می‌گذراندند، در نزدیک کتابخانه دانشکده اعتراض کردند. آن‌ها هر چند با ورود گارد ویژه متفرق شدند، اما کلاس‌های دانشکده تعطیل شد. دانشجویان دانشکده علوم نیز در چهار راه خسروی شیشه چند مغازه را شکستند.[41] همزمان با دانشجویان پسر، دختران دانشجو نیز شیشه‌های سلف سرویس خوابگاه را شکستند و با هو کردن باعث ایجاد بی‌نظمی در محیط خوابگاه‌های دانشجویان شدند. اعتراض دانشجویان باعث شد تا تعدادی از دانشجویان دانشگاه فردوسی اخراج گردند. «در تاریخ 13 /9 /2536 تعداد 43 نفر از دانشجویان اخلالگر که توسط گارد دانشگاه شناسایی گردیده‌اند، در اجرای مقررات انضباطی در نیم‌سال اول سال تحصیلی جاری از تحصیل در دانشگاه فردوسی محروم ... ضمناً اسامی 21 تن دانشجویان اخلالگری که در جریانات اخیر دانشگاه فردوسی از مسببّین اصلی بوده و توسط منابع و همکاران این سازمان شناسائی گردیده‌اند... در اختیار رئیس دانشگاه گذارده شد.»[42]

تحرکات سیاسی دانشجویان مؤسسه آموزش عـالی شوکت‌الملک عَلَم که از آبان 1356 شروع شده بود در اسفندماه شدّت گرفت. از جمله وقوع آتش سوزی در یکی از خوابگاه‌ها،[43] شکستن ظروف آشپزخانه و ریختن غذا[44] و از همه مهم‌تر ایجاد اختلال در زمان سخنرانی مهنـدس مهرابی، رئیس مرکز آموزش کشاورزی،[45] باعث شد تا عبدالعظیم ولیان استاندار وقت خراسـان، در نامـه‌ای بـه شیخان، رئیس ساواک استان، نسبت به فعالیت‌های مؤسسه هشدار دهد و نوشت: «براساس مذاکراتی که با تیمسار ارتشبد نصیری ریاست ساواک کشور قبلاً به عمل آمده، وعده فرموده بودند که در بیرجند ساواک تشکیل خواهد شد. بنابر این خواهشمندم ضمن تماس با تیمسار، مراتب را یادآوری نمائید، چون در این مؤسسه، شروع به اخلالگری شده و اگر از اول جلوی این اخلالگری‌های کوچک گرفته نشود، در آینده با مشکل مواجه خواهیم شد. ضمناً خواهشمند است دستور فرمایید تا تشکیل ساواک بیرجند، ترتیبی داده شود که ساواک خراسان به نحو مقتضی بر امور این مؤسسه از نظر امنیتی نظارت داشته باشد.»[46]

 

واکنش به حوادث قم و تبریز

با انتشار مقاله مجعولِ رشیدی مطلق، در تاریخ 17 دی 1356 اعتراض‌ها در دانشگاه‌ها اوج گرفت و اعلامیه‌هایی در این رابطه تهیـه و توزیـع شـد کـه دانشـجویان بـا صـراحت خواستار مبارزه با رژیم و برقراری حکومت اسلامی شده بودند. در پی تظاهرات زنان چادری در مشهد در سالگرد کشف حجاب در هفدهم دی ماه، تعداد هشت نفر از دختران دانشجوی دانشگاه فردوسی به علت شرکت در این تظاهرات از دانشگاه اخراج شدند.[47] در نوزدهم دی ماه حدود 15 نفر از جمله دانشجو و طلبه در خیابان خسروی نو در مشهد شیشه‌های شرکت هواپیمایی ملی و بانک‌های اعتبارات و تعاونی توزیع و بازرگانی را شکستند و لذا تعداد 9 نفر از آن‌ها توسط کمیته مشترک ضد خرابکاری بازداشت شدند.[48] همچنین دو تن از دانشجویان سال دوم دانشسرای راهنمایی تحصیلی مشهد هم از ادامه تحصیل محروم شدند.[49] در 28 /10 /1356 نیز «حدوداً 15 نفـر که ظاهراً دانشجو بوده‌اند در حالی که صورت خود را با کلاه پشمی پوشانده بودند، پارچه‌ای حاوی شعار با مــتن الله اکبــر، اتحـــاد روحـــانی، دانشـــجو، دانش‌آموز با خود حمـل می‌کردنـد. آن‌ها ضـمن دادن شعارهایی 8 جـام از شیشـه‌هـای بانـک صـادرات مشهد را شکسته و یک بطـری محتـوی بنـزین بـه داخل یکی از بانک‌ها پرتاب گردید.»[50]

به دنبال هشدار ساواک مرکز درباره برپایی چهلمین روز کشته شدن حادثه نوزدهم دی ماه قم، به شهربانی‌ها هم آماده باش کامل داده شد که در این مورد هشدارهای لازم به مسئولین دانشگاه داده شود.[51] با این وجود در 29 بهمن مصادف با چهلمین روز شهدای قم، ریاست دانشگاه فردوسی مشهد اعلام کرد که: «با تأسف از رفتار غیردانشگاهی دانشجویان دانشکده علوم، که صبح امروز موجبات اخلال در برنامه‌های آموزشی و اهانت به محیط مقدس دانشگاه را فراهم آوردند، دانشگاه فردوسی، دانشکده علوم را تا اطلاع ثانوی تعطیل می‌نماید.»[52] به همین خاطر حدود 50 نفر از آن‌ها در خیابان نادری دست به تظاهرات زدند و بقیه متواری گردیدند.[53]

در اول اسفندمـاه، دانشکده‌های مهندسی، کشاورزی، دندانپزشکی و پزشکی نیـز بـه حالت نیمه تعطیل درآمد و دانشجویانی که در محوطه دانشگاه تجمع کرده بودند، شـعارهایی با مضمون «درود بـر شهدای تبریز» سر دادند.[54] در روزهای پایانی سال 1356 نیز وضعیتی نیمه تعطیل در اغلب دانشکده‌ها حاکم بود. هر کجا دانشجویان قصد تجمع کردن داشتند، نیروهای گارد ویژه ممانعت کردند.  ثابتی، رئیس اداره کل سوم ساواک، در تاریخ 9 /12 /1356 طی دستوری خیلی فوری به تمامی ادارات در استان‌ها این طور نوشت: «افراطیون مذهبی و تعدادی از دانشجویان منحـرف و اخلالگـر قصد دارند در چند روز آینده و به مناسبت چهلمین روز درگذشت مقتولین حادثه تبریز تظـاهراتی در نقاط مختلف مشهد به وجود آورده و وقایعی نظیر تبریز به وجود آورند. به شهربانی، ژاندارمری و سازمان‌های تابعه اعلام گردد که شدیداً مراقبـت و هرگونـه اجتمـاعی را قبـل از تجمیـع بـا شـدت متفرق و از عملیات آنان جلوگیری نمایند. مدارس مـذهبی و دانشـگاه نیـز مراقبـت گردنـد.»[55] به همین علت شیخان نیز در پیامی به ریاست شهربانی استان  اعلام کرد که تعدادی از دانشجویان اخلالگر قصد دارند به مناسبت چهلمین روز درگذشت کشته شدگان تبریز در مشهد و در دیگر شهرها تظاهرات کنند، لذا بایستی مراقبت کامل صورت گیرد.[56]

 

فعالیت‌های اعتراضی در سال جدید تحصیلی

با شروع سال تحصیلی سال 57، حضور دانش‌آموزان و دانشجویان هم در جریان انقلاب اسلامی گسترش یافت. این در حالی بود که اغلب کلاس‌های درس در دانشگاه تعطیل بود به طوری که «از 138 کلاس، فقط 26 کلاس تشکیل و 112 کلاس دیگر دائر نگردیده است.»[57] نقطه عطف حرکت دانشجویان حضور فعال آن‌ها در تظاهرات و اعتصابات بود. عـلاوه بـر دانشـجویان و دانش‌آموزان، اساتید، دبیران و معلمین و کادر فرهنگی و آموزشی نیز به صورت گسـترده‌ حضـور داشتند. در اعلامیـه‌هـایی هم کـه تهیـه و توزیـع گردیـد، از محصـلین و دانشجویان  خواسته شد تا با هدف براندازی رژیم شاهنشاهی، از تاریخ پانزدهم مهر به مدت یـک هفته کلاس‌ها را تعطیل کنند. در بجنورد تعدادی از دانشجویان انستیتو تکنولوژی در شانزدهم مهرماه اعتصاب کردند. در گزارش ساواک بجنورد بهانه آن‌ها برای اعتصاب، خرابی خیابان جلو مدرسه اعلام شد.[58] آن‌ها روز هفدهم و بعد از راهپیمایی در خیابان، آزادی دو نفر از دوستانشان را درخواست کردند و خواسته آن‌ها مورد موافقت قرار گرفت.[59] مهرآموز، ریاست ساواک بجنورد، که حدس می‌زد دانشجویان بار دیگر به همراه دانش‌آموزان در بیستم مهرماه تظاهرات خواهند کرد چنین هشدار داد: «معلمان بجنورد ساعت 9 صبح فردا(20 /7 /57) با شرکت احتمالی دانشجویان انستیتو تکنولوژی و محصلین دبیرستانی بجنورد، برنامه راهپیمایی در شهر خواهند داشت و در میدان ششم بهمن سخنرانی خواهند کرد... این عدّه ممکن است در مسیر خود و یا در میدان ششم بهمن، دست به تخریب بانک‌های ملی و سپه نیز بزنند که می‌باید اقداماتی توسط مأمورین انتظامی که این عده را مشایعت و در عملیات آن‌ها نظارت دارند، مراقبت لازم به عمل آورند که جلوی هرگونه اقدامات خصمانه آنان را بگیرد و در عین حال مراقبت شدید نمایند که جلوی هرگونه برخورد شدید دانشجویان و معلمین با مأمورین انتظامی گرفته شود.»[60] این گمان چندان دور از واقعیت نبود، چرا که در این روز جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان در محل اداره آموزش و پرورش تجمع کردند. خبر تظاهرات روز بیست و چهارمِ مهرماه در بجنورد که در ساعت 10 صبح آغاز شده بـود، بـه شرح زیر برای مشهد ارسال شد: «عدّه‌ای در حدود 70 نفر دانشجویان انستیتو، از ساعت 10 روز  24 /7 /57 با در دست داشتن عکس خمینی، قصد ورود به خیابان‌های شهر را داشته، وسیله مأمورین شهربانی و ژاندارمری مانع شده، دانشجویان در سطح خیابان به زمین نشسته، هم اکنون مهندس اسحاقی و مهندس اخوان، دانش‌آموزان هنرستان بجنورد را تحریک که به جلو اداره آموزش و پرورش و داخل اداره شده و روی زمین نشسته، مشغول نماز خواندن شده‌اند. تحریکات این افراد ادامه دارد.»[61] گزارش تفصیلی این راهپیمایی که در روز 25 مهر برای ساواک مشهد ارسال شد، به شرح زیر است: «روز 24 /7 /57 چند نفر از دبیران ...در هنرسـتان و انسـتیتو شـروع بـه تحریـک دانش‌آموزان و دانشجویان نموده و دانشجویان انستیتو با در دست گرفتن یک عکس بزرگ از خمینی، به طور دسته جمعی(در حدود 70 نفر) از انستیتو خارج و بـه طـرف خیابان‌های شهر به راه افتادند که بلافاصله به شهربانی اعلام تا از حرکت دسته‌جمعی جلوگیری و آنان را متفرق نمایند. مأمورین شهربانی و ژاندارمری جلو آنان را در خیابان کوروش کبیر گرفته و دانشجویان در وسط خیابان به روی زمین نشسته و شعارهایی را به روی دست بلند نمودند. مأمورین با خونسردی کامل آنان را احاطه و در نتیجه پس از سه ساعت نشستن روی زمین، بلند شده و به طرف محل انستیتو بازگشتند.»[62]

 

ایجاد محدودیت برای امام خمینی در عراق

محاصره بیت امام خمینی در نجف اشرف از سوی دولت عراق باعث اعتراض توده‌های مردم و به ویژه علما و دانشجویان در ایران شد. در شب هشتم مهرماه 57 در بیرجند دو اعلامیه با امضاء آیت‌الله سید حسن طباطبایی قمی و جواد تهرانی[63] و با نام دانشجویان مبارز مسلمان توزیع گردید. محتوای اعلامیه‌ها اعتراض به رفتارهای سیاسی دولت عراق در قبال امام خمینی بود.[64] امام در پیامی در تاریخ 16 مهرماه سال 1357، خطاب به دانشجویان این طور فرمودند: «شما دانشجویان، موظّف هستید که از قیام حق طلبانه و مردانه قشرهاى کارگر و کارمندان محروم و مسلمان ایران که به اعتصاب کشیده شده است پشـتیبانى کنید. اینان مسلمانان محرومى هستند که از حق‌کشى رژیم شاه به تنگ آمده‌اند و براى احقاق حق و همگامى و همدردى با سایر برادران خود به پاخاسته‌اند و همه می‌دانید تا رژیم فعلى سر کار است، عدالت اجتماعى و رسیدگى به حال زحمتکشان محروم، امرى است که جامه عمل به خود نمی‌پوشد. به آنان از من بگویید که گول دستگاه فریبکار را نخوریـد و دسـت از اعتصابات نکشید و نهضت اسلامى خود را ادامه دهید، تا با خواست خدا، دست غارتگران حقوق شما و سایر ملت را قطع و به برکت حکومت اسلامى، به عدالت حقیقى و برخوردارى از نعمت‌هاى الهى نایل شوید؛ و به آنان تذکر دهید در اعتصـابات خود پشتکار به خرج دهید و شعارهاى اسلامى خود را هر چه بیشتر گسترش دهید، و اتکـال بـه خـداى تعـالى نمـوده و مطمئن باشید پیروزمندانه به حقوق حقّه خود می‌‌رسید.»[65] به دنبال این پیام مهم، اعتصاب‌ها در بیشتر شهرها آغاز شد. دانشجویان دانشگاه بیرجند از یک روز قبل و از تاریخ 15 مهرماه کلاس‌های درس را تعطیل کرده بودند.[66] طبق گزارش ساواک تعداد 60 نفر از 200 دانشجوی مؤسسه شوکت‌الملک از حضور در کلاس‌ها خودداری کردند. «دانشجویان سال دوم مؤسسه عالی شوکت‌الملک علم در بیرجند(جمعاً 60 نفـر) از رفتن سر کلاس درس خودداری و مانع حضور سایر دانشجویان به کلاس گردیده‌انـد. ضمناً جمع کلِّ دانشجویان این مؤسسه 200 نفر می‌باشد.»[67] در روز هفدهم مهرماه کلاس‌های درس در دانشگاه فردوسی مشهد هم تعطیل بود و کارکنان و کادر اداری هم در حال اعتصاب به سر می‌بردند.[68] ساواک در گزارشی نوشت که آن‌ها به پیروی از سایر دانشگاهیان قصد اخلال در نظام آموزشی را دارند.[69] با تعطیلی کلاس‌ها حضور دانشجویان در تظاهرات نسبت به قبل پُر رنگ‌تر شد. در بیرجند در 24 مهرماه همزمان با چهلمین شهدای قیام هفده شهریورماه، آن‌ها به همراه دیگر اقشار مختلف مردم در حالی که بازاریان و کسبه مغازه‌های خود را بسته بودند، در مدرسه معصومیه اجتماع و شیخ اسماعیل قربانی و شیخ زین‌العابدین موهبتی برای آن‌ها سخنرانی کردند. با پایان این جلسه تعدادی از دانشجویان به همراه کسبه در خیابان‌ها شعارهای مذهبی سر دادند.[70] اداره اطلاعات شهربانی در گزارشی تعداد دانشجویان را بسیار اندک و 21 نفر اعلام کرد.[71] هرچند حضور آن‌ها در راهپیمایی‌ها چندان مهم و تأثیرگذار بود که از آن‌ها با عناوین «محرّک و گمراه کننده دانشجویان دیگر» یاد شد، ضمن این که به خواسته‌های صنفی، رفاهی و مذهبی آن‌ها هم توجه و برای آن‌ها سلف سرویس و نمازخانه ساخته شد.[72] در سوم آبان‌ماه، ضد اطلاعات خراسان عاملین اعتصاب در دانشگاه بیرجند را علی کرباسـی و علـی ابـوالفتحی، دانشـجویان سـال دوم ریاضـی و فرشچی، دانشجوی سال دوم فیزیک اعلام کرد.[73]

در اثر وقوع زلزله طبس در تاریخ 25 شهریور 1357، یکی از دانشجویان دانشگاه بیرجند به نام زابلیان که قبل از این در گزارش شهربانی استان از وی به عنوان دانشجویی فعال در اعتصاب‌ها و به تعطیلی کشاندن کلا‌‌س‌ها یاد شده بود، درگذشت. برپایی مراسم ترحیم برای او و یکی دیگر از دانشجویان با تظاهرات حدود 2000 نفر از مردم شهرستان بیرجند همراه شد، در این تظاهرات اول بار شیشه‌های سینما پارس شکسته شد، ضمن این که شیخ اسماعیل دیانی در مسجد محمدیه در سخنانی از فعالیت‌های آن‌ها تمجید و از امام خمینی حمایت کرد.[74] در گزارش ساواک، از دکتر گنجی، رئیس وقت دانشگاه بیرجند به یکی از کسانی که در این موضوع نقش محرّک را  داشته است یاد شد.[75] دانشگاه بیرجند در این زمان به عنوان یکی از پایگاههای انقلاب تبدیل شده بود. در سیزدهم آبان ماه محوطه دانشگاه به عنوان محل تجمع راهپیمایان در بیرجند، تعیین شد و قرار بود جمعیت به سمت میدان 25 شهریور حرکت کنند. «از ساعت 830 الی 1100 روز 13 /8 /57 تظاهراتی با شرکت روحـانیون، دانشـجویان، دانش‌آموزان، اصناف، بانوان و فرهنگیان که بالغ بر 5000 نفر شده‌اند، در شهرسـتان بیرجند برگزار و یکی از روحانیون به نام عبادی از خمینی و مبارزات او تجلیل و نیـز عبدالرضا سهامی رئیس انجمن شهر که از روحانیون و دبیر آموزش و پرورش است، از همبستگی مردم و روحانیون تشکر و آنان را دعوت به مبارزه نموده است.»[76] در شهرستان گرمه نیز تعدادی از دانشجویان به همراه روحانیون و دانش‌آموزان با حمایت و توصیه شیخ حسین ابراهیمی پیشنماز مسجد گرمه راهپیمایی کردند.[77]

در آبان ماه همچنان کلاس‌های درس در اغلب دانشگاه‌های استان تعطیل بود. در 16 آبان مجتمع‌های صنعتی در دو شهر مشهد و سبزوار هم تعطیل بودند.[78] در دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی هم  اعلامیه بزرگی نصب و روی آن نوشته شده بود: «رهبر ما خمینی است».[79] همچنین در دانشگاه فردوسی مشهد جلسه‌ای با حضور اساتید، کادر اداری و دانشجویان دانشکده علوم تربیتی تشکیل شد. در این جلسه دو تن از اساتید پیرامون وضعیت سیاسی و جاری کشور گفتگو کردند. آن‌ها با بیان این که برخی قبلاً فکر می‌کردند چنانچه ژنرال دوگل در فرانسه روی کار نباشد این کشور سقوط خواهد کرد ولی در واقع این ایده اشتباه بود، گفتند چنانچه در ایران هم شاه نباشد، نه تنها هرج و مرج نخواهد شد، بلکه وضعیت مملکت بهتر خواهد شد.[80] در روز 21 آبان ماه اساتید دانشکده علوم در دانشگاه فردوسی تصمیم گرفتند تا پایان هفته را با عنوان «هفته وحدت اساتید ودانشجویان دانشگاه فردوسی» تعیین و با همراهی دانشجویان در محوطه دانشگاه درباره مباحث روز کشور تصمیم‌گیری کنند. در این روز «کلاس‌های درس دانشکده‌های مختلف که می‌بایست از روز جاری تشکیل گردد به علت عدم حضور دانشجویان تشکیل نشده و دانشجویان در دانشکده‌های مختلف اجتماع و از رفتن به کلاس درس خودداری و دانشجویان در دانشکده الهیات اعلامیه بزرگی نصب و روی آن نوشته شده رهبر ما خمینی است.»[81] همچنین وقتی اساتید دانشگاه و جمعی از پزشکان بیمارستان شهناز قصد داشتند در آمفی تئاتر بیمارستان اجتماع کنند، در تماسی که نیروهای امنیتی با ریاست دانشگاه گرفتند این مساله منتفی گردید.

روز 22 آبان در بیرجند یکی از دانشجویان وارد دبیرستان خزیمه علم شد و «اعلامیه مضرّه‌ای کـه مفاد آن بسیار تند و زننده و اهانت به مقام شامخ سلطنت و خاندان پهلوی بوده اظهـار و در پایـان، دبیران و دانش‌آموزان را به اعتصاب و تحریک تشویق و ترغیب» کرد.[82] همبستگی دانشجویان با دبیران و دانش‌آموزان و حضور مشترک آن‌ها در تظاهرات و اعتراضات خیابانی باعث شد تا ساواک خراسان در تاریخ 24 /8 /1357 طی نامه‌ای به شهربانی استان دستور دهد تا «ظـرف 24 ساعت صورت اسامی دانش‌آموزان، دبیران، دانشجویان و کارمندان آموزش و پرورش و سایر ادارات دولتی که محرک و در تظاهرات و تشنجات اخیر نقش رهبری داشته و عاملیت آن‌ها محرز گردیـده» را آماده و اعلام کنند.[83] در همین روز و در مشهد تعدادی از دانشجویان دانشگاه فردوسی عکس‌های محمدرضاشاه و فرح پهلوی را از آمفی تئاتر دانشکده ادبیات و علوم انسانی پایین آوردند و به جای آن عکس‌های امام خمینی و دکتر علی شریعتی را نصب کردند. در دیگر دانشکده‌ها هم با حضور اساتید و دانشجویان جلسات گعده سیاسی تشکیل شد و درباره مسائل جاری کشور به بحث و تبادل نظر پرداخته شد.

تعطیلی‌های مداوم دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی در استان، ضمن این که ساماندهی امور مربوط به آموزش را با مشکل مواجه می‌کرد، باعث گستردگی حضور دانشجویان در اعتراضات هم می‌شد، این حضور و مشارکت سیاسی باعث شد تا حداقل در دانشگاه آزادی نسبی داده شود. در 26 آبان نمایشگاه عکسی از زلزله طبس و همچنین شهدای هفدهم شهریور در خوابگاه دانشگاه فردوسی برپا شد و محدودیتی هم برای برپایی نمایشگاه کتاب نبود و قرار شد دانشجویان در این مساله صاحب اختیار باشند.[84] این مساله آغازی برای برپایی دیگر نمایشگاه‌های فرهنگی در دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها بود. البته به فراخور موضوع از روحانیون هم دعوت می‌شد تا در دانشکده‌ها برای دانشجویان سخنرانی کنند.[85] در دوم آذرماه نیز دو اعلامیه‌ از طرف دانشجویان بیرجند در سطح شهر توزیع شد و حاکی از تعطیلی در روزهای سوم و چهارم آذرماه و برپایی تظاهرات داشت.[86] بهانه برای تعطیلی کردن روزهای پیش‌رو فراوان بود و رژیم با اقداماتی که انجام می‌داد در واقع به این موضوع کمک می‌کرد. حمله مأمورین رژیم به حرم مطهر رضوی در تاریخ دوم آذرماه 1357 باعث شد تا آیت‌الله سید حسن طباطبایی قمی با صدور اطلاعیه‌ای که دانشجویان هم در تکثیر و توزیع آن نقش داشتند، روز پنجم آذرماه را تعطیل عمومی اعلام کند. در این اطلاعیه از اغلب گروه‌ها و صنوف خواسته شده بود که کارشان را تعطیل و به اعتصاب عمومی دست بزنند. در پی این دعوت، دانشکده‌های مختلف دانشگاه فردوسی تعطیل شد و کارمندان ادارات تابعه دانشگاه نیز از حضور در سر کارشان خودداری ‌کردند.[87] تعدادی از دانشجویان هم در دسته‌های چند نفره به بیت آیت‌الله سید عبدالله شیرازی مراجعه می‌کردند. عدم تشکیل کلاس‌های درس در این روز تنها یک روی سکه بود، آن عدّه از دانشجویانی هم که حضور یافتند به جای پیگیری مباحث مرتبط با دروس دانشگاه، به بحث و انتقاد از رژیم پرداختند. در یکی از گزارش‌های شهربانی خراسان درباره وضعیت دانشگاه فردوسی در این روزها چنین آمده است: «در روز جاری 8 /9 /57 کلیه دانشکده‌ها و مؤسسات دانشگاه فردوسی باز و تعدادی از استادان و دانشجویان در دانشکده‌ها حضور یافتند ولی کـلاس‌هـا تشکیل نگردیده است. در ساعت8:30 نیز تعدادی از دانشگاهیان، استادان و دانشجو و کارمند و تعداد کمـی از روحـانیون جمعاً حدود 1000 نفر در دانشکده الهیات اجتماع و پس از تشکیل[و] تماشای عکس‌هائی از کشته شدگان سخنرانی پیرامون وضعیت نفت در ایران و این که نفت در اختیار آمریکا و گاز در اختیار شوروی درآمده و درآمد آن در اختیار وزراء می‌باشد.»[88]

هر روز که می‌گذشت بر دامنه نارضایتی دانشجوها افزوده می‌شد، کلاس‌های درس دانشکده‌ها همچنان به علت عدم حضور دانشجویان تعطیل بودند.[89] دانشجویان دانشکده کشاورزی مشهد اعلامیه‌ای صادر کردند.[90] همچنان که «روز جاری کلاس‌های درس مؤسسه علم در بیرجند به علت عدم حضور دانشجویان تشکیل نشـده و مجتمع‌های صنعتی سبزوار و مشهد کماکان تعطیل می‌باشد.»[91] در هفتم آذرماه بعد از این که دانشجویان از نمایشگاه عکس در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی دیدن کردند، در ادامه حجت‌الاسلام سیدرضا کامیاب برای آن‌ها سخنرانی کرد. همچنین چون برای بزرگداشت شهید منوچهر رزاقی در قوچان مراسمی برپا شده بود، حدود 2 الی 3 هزار نفر تصمیم گرفتند با ماشین‌های شخصی جهت شرکت مراسم ترحیم به قوچان سفر کنند.[92]

در این زمان برپایی نمایشگاه‌های عکس شهدا که در دانشکده‌های مختلف دانشگاه فردوسی برگزار می‌شد یکی از فعالیت‌های مهم و اثربخش در همبستگی بین دانشجویان و ایجاد شور و شوق پیوستن آن‌ها به انقلاب بود. نمایشگاه‌ها به تناوب در دانشکده‌های مختلف برگزار می‌شد و بعد از بازدید هم معمولاً مجلس سخنرانی با موضوع سیاسی برقرار می‌شد. به عنوان نمونه در دوازدهم آذرماه ساواک مشهد به فرمانداری نظامی اطلاع داد که «دانشجویان و کارورزهای مجتمع آموزشی صنعتی مشهد در محل مجتمـع، اجتمـاع نموده و از نمایشگاه کتابی که از روز 11 /9 /57 در مجتمع دایر گردیده بازدید نموده و چند نفر از دانشجویان نیز سخنرانی‌های تحریک‌آمیز و مخالف با رژیم ایراد خواهنـد نمود.»[93]

در روزهای پیش رو بر فعالیت‌های دانشجویان و دانشگاه‌ها افزوده شد. شهربانی خراسان گزارش راهپیمایی روز دوازدهم آذرماه را به شرح زیر ثبت کرد: «در ساعت 0900 تعداد زیادی از استادان، دانشجویان دختر و پسر، کارمندان دانشکده‌ها و مراکز پزشکی دانشگاه فردوسی حدود هزار و پانصد نفر بـه تـدریج در دانشـکده علـوم اجتماع و سپس در حالی که پلاکاردهایی مضره و عکس‌هایی از خمینی و شریعتی با خود حمل می‌نموده‌اند، استادان و پزشکان در صف جلو به طور دسته جمعی از دانشکده خارج و در بعضی از خیابان‌ها مبادرت به راهپیمایی و انجام تظاهرات و دادن شعارهایی برعلیه کد 66 [شاه] و به نفع خمینی نموده و عنوان می‌نمودند امسال محرم نداریم چـون همیشـه عـزای حسینی است و آن گاه در خیابان سعدی به روی زمین در مقابل تانک‌هـا نشسـته کـه بـه وسیله اخطـار مـأمورین فرمانـداری نظـامی و پرتـاب نارنجـک گـاز اشـک‌آور متفـرق گردیده‌اند.»[94] این در حالی بود که در پانزدهم آذرماه نیز مجدداً تعدادی از اساتید و دانشجویان با حضور در دانشکده‌های دانشگاه فردوسی اعلامیه‌ها و پلاکاردهایی روی در و دیوارها نصب کردند. جای جای مشهد در این روز شاهد اعتراض بود. در بیت آیت‌الله سید عبدالله شیرازی نیز اجتماعی از طبقات مختلف مردم جمع شدند و روحانی به نام گلسرخی برای آن‌ها سخنرانی کرد. در مدرسه علمیه نواب هم آیت‌الله سید علی خامنه‌ای درباره ضرورت پیوستن مردم به جامعه روحانیت را گوشزد کردند و از پیروزی در آینده‌ای نزدیک خبر دادند. در خیابان‌های مختلف شهر از جمله خیابان‌های خسروی و نادری هم راهپیمایان شعارهایی علیه حکومت و دولت سر می‌دادند. متحصنین در دادگستری همچنان در تحصن به سر می‌بردند و کارکنان برخی از ادارات دولتی در حال اعتصاب بودند.[95]

در شانزدهم آذرماه در آمفی تئاتر بیمارستان شهناز نمایشگاهی از عکس شهدا برپا شده بود و فیلم‌هایی از تظاهرات مردم و چگونگی کشته شدن شهدا نمایش داده ‌شد. دانشجویان دانشگاه فردوسی از جمله بازدید کنندگان این نمایشگاه بودند. در این روز «در ساعت 930 روز جاری تعدادی از پزشکان و کارمندان و دانشجویان دانشگاه فردوسی و تعدادی از افراد عادی حدود هزار نفر در آمفی تئاتر مرکز پزشکی شهنار اجتماع که برای حاضرین فیلم‌ها و اسلایدهایی از تظاهرات و خمینی به نمایش گذارده و  آن گاه طاهر احمـدزاده، زنـدانی سیاسی آزاد شده، پیرامون اوضاع روز و مبارزه سخنرانی نمـود. آن گـاه در سـاعت 11 جمعیت به طور دسته جمعی از بیمارستان خارج و ضمن حمل عکس‌هایی از خمینـی و شریعتی و شهدا به طرف دادگستری شروع به راهپیمایی و دادن شعارهای مضره برعلیه کد 66 نموده‌اند.»[96] ساواک در گزارشی دیگر وضعیت مشهد را در این روز «بسیار ناراحت کننده» توصیف کرد.[97] البته به تناسب افزایش فعالیت‌های دانشجویان بر تعداد بازداشت شدگان از آن‌ها هم افزوده می‌شد. در گزارش شیخان رئیس ساواک خراسان از تعداد 19 زندانی سیاسی، تعداد 9 نفر را دانشجو اعلام کرد.[98] همچنین در گزارشی دیگر از تعداد 13 زندانی، 7 نفر دانشجو بودند.[99]

در صبح روز هجدهم آذرماه به دستور دکتـر حدیـدی، دانشکده ادبیات و به دستور دکتـر هنـری، دانشـکده علوم باز بودند. همچنین تعدادی از دانشجویان در این دو دانشکده حضور داشتند. آن‌ها «بـا نصـب پلاکـارد و اعلامیه‌های مضره به دیوار و برافراشـتن پـرچم‌هـای قرمز به فعالیت‌های مضره سیاسی خود علیـه رژیـم ایران پرداخته‌اند و در دانشکده ادبیات علاوه بر ایـن فعالیت‌ها نمایشــگاه عکســی از کشــته شــدگان تظاهرات و نمایشگاه طرحی به اصطلاح طنزآمیـز از نظامیان تشکیل گردیده و در آمفی تئاتر دانشکده مذکور(تالار فردوسی) فیلم و اسلاید رنگـی یـک ساعته از تظاهرات و کشته‌شدگان و خمینی در دو نوبت جهت اجتماع کنندگان به نمـایش گذاشـته شده، ضمناً از ساعت  0900 روز جاری عدّه‌ای از طبقات مختلف مـردم حـدود 800 نفـر در مقابـل منزل آیت‌الله شیرازی اجتماع، شـیخ گلسـرخی دربـاره خانـدان امـام حسـین و جهـاد در راه حـق سخنرانی‌هائی نموده و در مقابل منزل آیت‌الله قمی نیز عدّه‌ای به خواندن اعلامیه و شعارهای مضره مشغول بوده‌اند.»[100] در این روز که مصادف با روز هشتم محرم بود، محمد صانع زرنگ[101] از دانشجویان دانشگاه تهران در شهرستان سبزوار به شهادت رسید، اهالی سبزوار اجساد او و شهید علی برغمدی را به مسجد جامع منتقل کردند. این دو شهید در روز عاشورای حسینی مصادف با 20 آذر نیز با حضور حداقل 6000 نفر تشییع و بعد از سخنرانی حجت‌الاسلام سید محمد حسن علوی دفن گردیدند.[102]

در تاریخ نوزدهم آذرماه نیز هر چند اغلب دانشکده‌های دانشگاه فردوسی تعطیل بود، اما دانشکده ادبیات باز و تعدادی از اساتید و دانشجویان حضور داشتند. آن‌ها «در سـاعت 9:15 پـس از تنظـیم شـعارها، پلاکاردهـا و پوسترهای مضره خود از دانشکده خـارج و از طریـق کوی دکترا و خیابان دانشگاه و جمعیـت دانشـگاهی مقابل دانشکده پزشکی پیوسته و سپس به طور دسته جمعی در حالی که شعارهائی به نفـع خمینـی می‌داده‌اند به طرف میدان شاه حرکت نموده‌اند.»[103] در ادامه گزارش شهربانی استان به فرمانداری نظامی مشهد درباره مسببین راهپیمایی این روز افراد زیر معرفی شدند: «در رهبری جمعیت مورد بحث دکتر روحانی معاون دانشکده پزشکی، دکتر علیزاده رئیس بخش رادیولـوژی بیمارسـتان شـهناز، دکتـر صـمدی اسـتاد دانشکده علوم، دکتر سرافراز استاد دانشکده کشاورزی، دکتر برادران رفیعـی اسـتاد دانشـکده علـوم تربیتی، آقای سیف هاشمی کارمند دانشکده دندان پزشکی، آقای نسـاج کارمنـد دانشـکده ادبیـات بیش از سایرین فعالیت و ضمن حرکت در صف جلـو موجبـات همـاهنگی در حرکـت و شـعارهای مضره را فراهم می‌نموده‌اند.»[104]

 

گسترده شدن فعالیت‌های دانشجویی در دی ماه 57

در دی ماه 1357 دانشگاه‌های مختلف استان جزو فعال‌ترین مراکز و پایگاه‌های انقلاب اسلامی بودند. اخبار و گزارش‌های ساواک و شهربانی خراسان با موضوع «نقش دانشگاهیان و دانشجویان» در این برهه زیاد در منابع تکرار شده است. در روز سوم دی ماه طبق معمول هر روزه در دانشگاه‌ها و محیط‌های دانشجویی
فعالیت‌های انقلابـی برقـرار بود، از جمله جمعیت قابل توجهی که در باشگاه دانشگاه فردوسی اجتماع کرده بودند، پس از انجام برنامـه سـخنرانی و اعلام این مطلب که «دانشکده‌های مختلف دانشـگاه فردوسـی تـا برقـراری جمهـوری اسـلامی و سرنگونی رژیم و رفتن شاه تشکیل نخواهد شد.»[105] راهـی بیمارسـتان شاهرضـا شدند تا در برنامه تشییع پیکر شهدا شرکت کنند. در ششم دی ماه باری دیگر دانشگاه فردوسی شاهد حمایت از کارگران صنعت نفت بود. در این روز در حالی که دانشگاه همچنان تعطیل بود و کادر دانشگاه نیز در حال اعتصاب به سر می‌بردند، 600 دانشجو و دانشگاهی در محل باشگاه اجتماع کردند و نماینده شرکت نفت اهواز درباره میزان استخراج نفت، تعداد کشته شده‌های شرکت و تهدید آن‌ها بعد از اعتصاب از سوی رژیم صحبت کرد. ایشان در این اجتماع گفتند که کارگران این حوزه تصمیم گرفتند به میزان نیاز نفت تولید کنند، چرا که در صورت تولید بیش از این، مازاد نفت تولیدی تبدیل به بنزین شده و به اسرائیل و کشورهای آفریقای جنوبی و آمریکا صادر خواهد شد. در این اجتماع همچنین دکتر هنری[106] درباره همبستگی و اتحاد بین دانشگاهیان مشهد با شرکت نفت صحبت کرد.[107] در حمایت از اعتصاب کنندگان شرکت نفت در نهم دی ماه در دانشگاه فردوسی قبوض کمک مالی توزیع شد. این اولین باری نبود که دانشگاهیان دانشگاه فردوسی به حمایت از کارگران شرکت ملی نفت برخاسته بودند. آن‌ها اعلامیه‌هایی هم با عناوین: «همکـار مبـارز و پیـام جامعـه دانشـگاهیان مشهد به کارکنان اعتصابی صـنعت نفـت ایـران» که از سوی جامعه پزشکی و جامعـه دانشـگاهیان مشـهد امضاء شده بود، صادر کردند.[108]

دی ماه 57 نیز کادر اداری دانشگاه همچنان در اعتصاب به سر می‌بردند. همه روزه، گروه‌هایی از دانشجویان با حرکت از محل باشگاه دانشگاه به سمت بیوت علما و مراجع و همچنین حرم مطهر رضوی راهپیمایی می‌کردند.[109] اوج گرفتن فعالیت‌های دانشجویان در این مقطع باعث ایجاد شایعاتی درباره فراگیری آموزش‌های نظامی و روی آوردن آن‌ها به جنگ مسلّحانه در بین مردم شد.[110] در روز هفدهم دی ماه در حالی که اغلب مغازه‌ها و ادارات دولتی و غیر دولتی تعطیل بود، قرار بود به مناسبت سالگرد کشف حجاب در مشهد راهپیمایی برگزار گردد. نقش اصلی را در این روز بانوان مشهدی برعهده داشتند. آن‌ها در حالی که چادر مشکی به سر داشتند در ابتدا راهی بیت آیت‌الله سید حسن طباطبایی قمی شدند و با حرکت در مسیر حرم مطهر رضوی، برای مدتی در مقابل بیت آیت‌الله شیرازی توقف کردند. از نکات جالب این راهپیمایی حضور مردان در دو طرف خیابان و محافظت از بانوان بود. تعداد بانوان حاضر بالغ بر 30 هزار نفر گزارش شده است. آن‌ها در حالی که عکس‌هایی از امام خمینی و  دکتر علی شریعتی و همچنین تعدادی از شهدای انقلاب را با خود حمل می‌کردند، شعارهای «نهضت ما حسینی»، «رهبر ما خمینی»، «بختیار، مزدور بی‌اختیار»، «به حق قرآن، شاه تو را می‌کشیم» و«فلسطین قهرمان قلب» را سر می‌دادند. در صحن حرم نیز سید حسین موسوی خراسانی برای آن‌ها سخنرانی و سپس جمعیت متفرق شدند. تعدادی زیادی از جمعیت این روز را دختران دانشجو تشکیل می‌دادند. دختران دانشجو با پوشیدن چادر مشکی از دانشکده‌های ادبیات و پزشکی خود را به تظاهرات کنندگان در صحن عتیق حرم رسانده بودند.[111] روز بعد نیز به مناسبت حوادثی که رژیم در شهرهای مشهد، قزوین و یزد اتفاق افتاده بود، عزای عمومی اعلام شد و قرار بود راهپیمایی انجام گردد. دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد از جمله گروه‌های منسجمی بودند که در راهپیمایی این روز نقش فعال داشتند. آن‌ها در ساعت 9 صبح از محل باشگاه دانشگاه فردوسی به سوی حرم مطهر حرکت کردند: «ساعت 9 روز جاری حدود 4000 نفر از دانشگاهیان(دانشجو، استاد، زن و مرد) از باشگاه دانشگاه به صورت راهپیمایی خارج و ضمن حمل پلاکاردهای شعار مضره، عکس‌های مجاهدین، «پدرم، مادرم هر گلوله‌ای که به قلبم اصابت می‌کند شاخه گل سرخی است که از برادر مسلمان ارتشی به من هدیه می‌گردد» و عکس‌های زیادی از خمینی و پلاکارد حاوی عکس کد 66 و مشت گره کرده در مسیر خیابان‌های سعدی، خسروی، خسروی نو، فلکه دقیقی در فلکه حضرت مستقر و در طول مسیر شعارهای زیادی من جمله مرگ بر کد 66، نه سازش سیاسی، نه قانون اساسی، ادامه انقلاب جمهوری اسلامی، مرگ بر این پهلوی، دشمن خونخوار ما، درود بر خمینی، رهبر بیدار ما، خلق به پا می‌خیزد، جلاد خون می‌ریزد، زنده و جاوید باد نام شهیدان ما، سرخ شد از خون[شان] شهر و خیابان ما، بختیار بختیار مزدور بی‌اختیار، [سر] می‌دادند.»[112] در بعد از ظهر 19 دی، مجدداً اجتماعی در تالار رازی دانشکده پزشکی دانشگاه فردوسی تشـکیل و سخنرانی‌های مختلفی انجام شد، از جمله یکی از دانشجویان درباره «جنگ‌هـای ویتنام... سازماندهی انقلاب در دهه چهل و دعوت مردم به جنـگ مسـلّحانه و نحـوه آمـوزش‌هـای چریکی در کشورهای بیگانه و نفوذ در کشور و حادثه سیاهکل» سخنرانی کرد.[113] سخنران دیگر این مراسم، شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد بود که دربـاره پیشـینه سازمان مجاهدین خلق و چگونگی به انحراف رفتن و مارکسیست شدن آنان صحبت کرد. «بعدازظهر روز گذشته نوار سرودی از مجاهدین برای حدود 1500 نفر دانشگاهی و سایر طبقات در تالار رازی دانشکده پزشکی پخش و دفاعیه سعید محسن توسط یکی از دانشجویان قرائت، سپس شهید هاشمی‌نژاد روحانی مخالف، به تجزیه و تحلیل مارکسیست و سازمان مجاهدین خلق، پرداخت»[114] و این گونه بود که قشر دانشجو و دانشگاهی در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران نقش آفرینی کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ص 447.

[2] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ص 454.

[3] . همان، ص 444.

[4] . همان، ص 370.

[5] . همان، ص 384.

[6] . همان، ص 418.

[7] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 9، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 180.

[8] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، پیشین، ص 104.

[9] . همان، ص 108.

[10] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، پیشین، ص 371.

[11] . روستای مود از توابع شهرستان سربیشـه در جنـوب اسـتان خراسان جنوبی و در 30 کیلومتری جاده ارتباطی بیرجند به زاهدان واقع است. این روستا در 1384ش تبدیل به شهر شد و جمعیت آن بر اساس سرشماری سال 1395ش،3477 نفر (1061 خانوار) اعلام شده است.

[12] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، پیشین، ص 498.

[13] . همان، ص 508.

[14] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، پیشین، ص 354.

[15] . در روز عاشورای حسینی دانشجویان و دانش‌آموزان در شهرستان بیرجند طی تظاهرات به شاه توهین کردند. آن‌ها با نوشتن شعارهای ضد ملی روی دیوارها و درب منازل در این روز اعتراض خود را به نظام سلطنت منتقل کردند.(انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، پیشین، ص 405)

[16] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 277.

[17] . امیرحسین خان خزیمه علم در سال 1292ش در شهر بیرجند متولد شد. وى فرزند امیرمعصوم خان حسام‌الدوله و او نیز فرزند علی‌اکبر خان حشمت‌الملک دوم است. حشمت‌الملک دوم، برادر بزرگتر محمدابراهیم علم و پدر اسدالله علم است. بدین ترتیب اسدالله علم و پدر امیرحسین خان خزیمه علم یعنـى امیرمعصـوم خـان حسـام‌الدولـه، پسرعموى هم‌دیگر هستند. اسدالله علم به رغم سن کمتر نسبت به امیرحسین خان، به لحاظ خاندانى بر وى ارشدیت داشت. همسر امیرحسین خان، فاطمه خزیمه علم، خواهر اسدالله علم بود. خزیمه علم داراى مدرک فوق دیپلم از دانشگاه آمریکایى بیروت و لیسانس کشاورزى از دانشکده سلطنتى کشاورزى وابسته به دانشگاه پریسـتل بـود. وى همچنـین در انسـتیتوى مهندسین کشاورزى انگلستان عضویت داشت. از فعالیت‌هاى سیاسى و ادارى وى تا قبل از  1318 اطلاعى در دست نیست. در این سال او به عنوان معاون عمرانى وزارت کشور منصوب و در بهمن ماه همان سال به فرماندارى کل بلوچستان رسید. مأموریت وى در این سمت تا سال  1323 طول کشید، سپس به وزارت کشاورزى راه یافت و بعد با سمت مدیر کل اقتصاد وزارت دارایى تا سال  1326 در تهران به کار مشغول شد. از مهمترین بخش‌هاى فعالیت سیاسى خزیمـه علـم، نماینـدگى مجلس شوراى ملى و سنا بود. اولین بارى که وى به مجلس شوراى ملى راه یافت دوره شانزدهم بود که از اواخر سال 1328 آغاز و در اواسط سال 1330 به پایان رسید. وى در دوره‌هاى هجدهم، نوزدهم و بیستم مجلس شوراى ملى به نماینـدگى مردم قاینات برگزیده شد و به مجلس راه یافت. وى همچنین چهار دوره به عنوان سناتور انتصابى مجلس سنا انتخاب شد. او پس از انقلاب از ایران گریخت.(انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، پاورقی ص 5؛ جهت اطلاع بیشتر رجوع کنید به؛ مظفر شاهدى، مردى براى تمام فصول اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوى، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسى،  1379، ص  152ـ 140)

[18] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 112.

[19] . ایشان در حوادث روز یکشنبه مورخ 28 /8 /1357 مصادف با روز عید غدیر خم شهید شدند. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، پیشین، ص 199.)

[20] . همان، ص 207.

[21] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، پیشین، ص 465.

[22] . همان، ج 3، ص242.

[23] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 285.

[24] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 9، پیشین، ص 261.

[25] . همان، ص 265.

[26] . همان، ص 269.

[27] . مدرسه علمیه جعفریه، توسط آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین تبریزی و با کمک جمعی از خیرین مشهد، در مجاورت حرم حضرت امام رضا علیه السلام تأسیس گردید.

[28] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 9، ص 4.

[29] . همان، ص 293.

[30] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، ص 415.

[31] . همان، ج 2، ص 161.

[32] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، ص 470.

[33] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 10، ص 133.

[34] . همان، ص 74.

[35] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، ص 428.

[36] . همان، ص 429.

[37] . همان، ص 430.

[38] . همان، ص 432.

[39] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، خراسان رضوی، ج 10، ص 71.

[40] . همان، ص 73.

[41] . همان، ص 74.

[42] . همان، ص 75.

[43] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، ص 471.

[44] . همان، ص 468.

[45] . همان، ص 474.

[46] . همان، ص 447.

[47] . در سالروز حادثه کشف حجاب در هفدهم دی ماه، جمعی از زنان متـدین مشهد در مخالفت با کشف حجاب دست به تظاهرات زدند. با این وجود «روز 17 /10 /1356 عدهّ‌ای زن که چادر مشکی به سر داشته‌اند، در حالی که پرچمی که روی آن نوشته شده بود «ما زنان مسلمان خراسان آزادی خواهران در بند را خواهانیم»، با خود حمل می‌کرده‌اند، با دادن شعار مضره از طریق خیابان شاهرضای مشهد به طرف میدان شاه(محل برگزاری مراسم سالروز 17دی) حرکت، که بلافاصله مأموران انتظامی مداخله و درصدد دستگیری عاملین و متفرق ساختن آن‌ها برآمده‌اند...»(عباس ابوالقاسمی، نقش زنان در انقلاب اسلامی، تهران، الفتح، 1385، ص 12) در گزارش ساواک خراسان تعداد زنان چادری 80 نفر اعلام شد که در مرحله اول و از طریق شهربانی تعداد 14 نفر زن و 2 نفر مرد بازداشت شدند. در یکی دیگر از گزارش‌ها، تعداد شرکت کنندگان صد نفر و تعداد کسانی که توسط شهربانی مشهد بازداشت شدند 18 نفر زن و 2 نفر مرد اعلام گردید. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 10، ص 141.) در پی این حوادث با دستور مستقیم پرویز ثابتی، قرار شد دانشـجویان دختـر دانشگاه فردوسی اخراج و اسامی آن‌ها به ساواک مرکز ارسال گردد.(همان، ص 136).

 اسامی هشت نفر از اخراج شدگان دانشجوی دختر عبارت بودند از: زهره وزیری فرزند شعبان دانشجوی رشته ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علـوم انسانی، فاطمه سبحانی فرزند اصغر دانشجوی رشته انگلیسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، بی‌بی فاطمه محدث کسائی فرزند محمود دانشـجوی رشـته ادبیـات عـرب دانشکده ادبیات و علوم انسانی، زهرا شایسته میرزازاده فرزند کاظم دانشجوی رشته ادبیات عرب دانشکده ادبیات و علوم انسانی، صدیقه بنازاده فرزند نصرالله دانشجوی رشته ادبیات عرب دانشکده ادبیات و علوم انسانی، رقیه برادران اتحاد فرزند نصرالله دانشجوی رشته روانشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، طاهره صفی‌آبادی فرزند حسین دانشجوی رشته زمین شناسی دانشکده علوم و حشمت گازچی مشهدی فرزند حسن دانشجوی رشته دندانپزشکی دانشکده دندانپزشکی(انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، خراسان رضوی، ج 10، ص 148)

[48] . همان، ص 140.

[49] . همان، ص 147.

[50] . همان، ص 194.

[51] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، ص 452.

[52] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، خراسان رضوی، ج 10، ص 310.

[53] . همان، ص 320.

[54] . همان، ص 325

[55] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، ص 462.

[56] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، خراسان رضوی، ج 10، ص 412.

[57] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد سـاواک، خراسـان رضوی، ج 12، ص 229.

[58] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 22.

[59] . همان، ص 54.

[60] . همان، ص 31 و 32.

[61] . همان، ص 52.

[62] . همان، ص72.

[63] . آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی

[64] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 62.

[65] . صحیفه امام، ج 3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387، ص 487 و 488.

[66] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 79.

[67] . همان، ص 66.

[68] . همان، ص 66.

[69] . همان، ص 79.

[70] . همان، ص 78.

[71] . همان، ص 91.

[72] . همان، ص 90.

[73] . همان، ص 92.

[74] . همان، ص 98.

[75]. همان، ص 238.

[76] . همان، ص 149.

[77] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 171.

[78] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 140.

[79] . همان، ص 154.

[80] . همان، ص 156.

[81] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 17، ص 57.

[82] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 158.

[83] . همان، ص 160.

[84] . همان، ص 168.

[85] . همان، ص 221.

[86] . همان، ص 220.

[87] . همان، ص 224.

[88] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 18، ص 142.

[89] . همان، ص 65.

[90] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 19، ص 91.

[91] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 18، ص 65.

[92] . همان، ص 107.

[93] . همان، ص 276.

[94] . همان، ص 281.

[95] . همان، ص 428.

[96] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 19، ص 43.

[97] . همان، ص 57.

[98] . همان، ص 57.

[99] . همان، ص 138.

[100] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 20، ص 157.

[101] . شهید محمد صانع زرنگ در سال 1335ش در سبزوار به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان بیست و پنجم شهریور گذراند و در سال 1347 موفق به اخذ گواهینامه ششم ابتدایی با معدل 15 /17 شد. وی جهت ادامه تحصیل قدم به دبیرستان اسرار نهاد و رشته ریاضی را انتخاب کرد. ایشان سال پایانی دبیرستان را در مشهد و در دبیرستان ابوسعید گذراند و در سال 1354ش موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. چون در این سال در کنکور ورود به دانشگاه پذیرفته نشد به خدمت سربازی فراخوانده شد. دوران خدمت مقدماتی را در شهرستان جهرم سپری و برای خدمت در پلیس راه انتخاب شد. در سال 1356ش در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه تهران پذیرفته شد. با شروع انقلاب به فعالیت علیه رژیم پهلوی پرداخت. با تعطیل شدن دانشگاه‌ها او جهت روشنگری به شهرهای خود بازگشت. او در شب تاسوعای حسینی در مقابل مسجد جامع به همراه صفرعلی برغمدی بر اثر یورش مأموران شهربانی به شهادت رسیدند. این دو اولین شهدای انقلاب سبزوار بودند.

[102] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه احمد حدادی، جلسه اول، شماره کاست 8253، مورخ 8 /3 /1386.

[103] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 20، ص 99.

[104] . همان، ص 99.

[105] . همان، ص 320.

[106] . از اساتید دانشکده علوم دانشگاه فروسی که به همراه چند نفر از دوستانش از جمله دکتـر محمود روحانی، دکتر سرافرازی، دکتر فرشید، دکتر سهامی و ... نقش مهمّی در راهبری حرکت‌های دانشجویان در مشهد ایفا کرد.

[107] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 20، ص 402.

[108] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، ص 219.

[109] . همان، ص 56.

[110] . همان، ص 111 و 212.

[111] . همان، ص 219.

[112] . همان، ص 223.

[113] . همان، ص 266.

[114] . همان، ص 38 مقدمه.




















گوشه‌ای از تظاهرات مردم مسلمان و انقلابی مشهد


سال 1357یکی از راهپیمایی‌های انقلاب در شهر مشهد


 

تعداد مشاهده: 11806


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.