نگاهی به زندگی و مبارزات آیتالله سید حسن موسوی شالی
تاریخ انتشار: 08 مرداد 1403
پیشینه خانوادگی و تحصیل
آیتالله سید حسن موسوی شالی[1] فرزند میرزامحمد در سال 1335ق / 1293ش در یک خانواده مذهبی در شهر شال[2] دیده به جهان گشود. اجداد وی سالها در منطقهی دامنهی اصفهان (منطقهای بین اصفهان و چهارمحالوبختیاری) روزگار میگذراندند، تا اینکه جد اعلای سیدحسن، آقاسیدصادق در حدود سال 1230ق/ 1194ش از آن منطقه به همراه فرزندان و برادرانش به شال مهاجرت کردند.
مرحوم میرزا محمد پدر آیتالله سیدحسن موسوی شالی، فردی سلیمالنفس و مورد احترام مردم شال بود. وی با اینکه تحصیلات حوزوی نداشت اما به دلیل مُلازمت با علما از جمله آیتالله حاج شیخ عبدالله عاملی و علاقه شدیدی که به کسب معارف دینی و اسلامی داشت، در کنار کارهای روزمره به کار وعظ و امر به معروف و نهی از منکر مشغول و رفتهرفته منبری و روضهخوان مشهوری شد.
مادر
مادر آیتالله موسوی شالی زنی مؤمن، متدین و مُتعبّد بود. آیتالله موسوی در خصوص شخصیت مادرش میفرمود: «مادر من از زنهای با ایمان بود، شبها را میشنیدم ناله میکند، گریه میکند، زاری میکند، مناجات میکند با خدای تبارک و تعالی...»[3]
وی سالها همراه با فرزند گرامیاش آیتالله موسوی شالی به مدت 14 سال در نجف حضور داشت و در نهایت پس از مراجعت آیتالله موسوی به ایران در اقامت موقتی که در قم داشتند، در همان شهر دعوت حق را پذیرفت و در قبرستان وادیالسلام قم دفن شد.
تحصیلات مقدماتی
دوران تولد آیتالله سیدحسن موسوی شالی مقارن با اواخر سلطنت احمدشاه بود. در این برهه زمانی در عرصه بینالملل، قدرتهای استعمارگر آماده جنگ جهانی اول بودند. سیدحسن نیز همانند همهی همسالانش، تحصیلات خود را از مکتبخانههای زادگاهش آغاز و سپس نزد عالمانی همچون آیتالله شیخ عبدالله عاملی، شیخ محمدباقر عاملی و حجتالاسلام سیدرضا موسوی ادامه داد. همچنین تعلیمات اولیه دینی را در محضر پدر خود میرزامحمد فرا گرفت.
عزیمت به نجف اشرف
میرزامحمد، پدر آیتالله موسوی در حدود سال 1311ش تصمیم گرفت همچون گذشته پای پیاده به عتبات برود. آیتالله موسوی شالی علیرغم میل باطنی و تنها به واسطه اصرار پدر بدین سفر راضی شده بود، با فراهم بودن شرایط تحصیل در حوزه علمیه نجف تمایل یافت تا تحصیلات خود را در آنجا ادامه دهد. وی در این خصوص میگوید: «وقتی به نجف رسیدیم خیلی تلاش کردم که پدرم را راضی کنم تا جهت تحصیل در نجف بمانم، اما پدر به دلایلی از جمله مشکلات اقتصادی راضی نمیشد. هر کس را واسطه قرار میدادم نتیجه نمیداد تا اینکه به یکی از علما متوسل شدم. آن عالم که یکی از علمای مشهور بود، با یک نگاه تند و خشن گفت: چرا به من میگویی! برو بچسب به علی! من با بغضی که گلویم را گرفته بود رفتم به حرم مطهر آقا و با گریه عرض کردم یا علی! مرا تا اینجا کشاندی، نگذار برگردم. صبح که از خواب بیدار شدم، پدرم به من خندید و فرمود: رفتی خواسته خود را گرفتی!»[4]
تحصیلات در نجف
آیتالله ابتدای امر در مدرسه قزوینیها[5] مستقر شد. جامع المقدمات را نزد شیخ حسین تهرانی، داماد شیخ آقابزرگ تهرانی فراگرفت. بعد از آن ملازم سید محمود مرعشی شد و بسیاری از احکام شرعی، امثله و عروهالوثقی مرحوم سید محمدکاظم طباطبایییزدی را نزد او آموخت.
آیتالله موسوی با استادان دیگری نیز آشنایی یافت که از آن جمله میتوان به آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی اشاره کرد. در ادامه مسیر معرفت با شیخ علی زاهد قمی آشنا شد. آیتالله شیخ مرتضی طالقانی یکی دیگر از استادان برجستهی حوزه نجف بود که آیتالله شالی برای مدت کوتاهی همانند علامه محمدتقی جعفری افتخار شاگردی ایشان برایش میسر شد.
در همین دوران بود که آوازه آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی به عنوان مرجع اعلای جهان تشیع فراگیر شده بود و آیتالله موسوی شالی که تا آن زمان جانب احتیاط را در شرعیات رعایت میکرد به تقلید از ایشان پرداخت.
از دیگر اساتید به نام آیتالله شالی در نجف عارف بزرگ آیتالله سید علی قاضی بود. او دروس رسائل و مکاسب را نزد میرزا باقر زنجانی گذراند. از دیگر استادان صاحبنام او آیتالله حاجآقا حسین قمی بود که بیشتر در مسائل سیاسی مورد رجوع آیتالله شالی بود.
آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی، یکی از استادان برجسته و مراجع تقلید بزرگ نجف اشرف بود که آیتالله موسوی شالی افتخار شاگردی این استاد بزرگ را نیز کسب کرده بود. درس خارج فقه و اصول آیتالله مُستنبط غروی مقصد بعدی تحصیلی سید حسن موسوی شالی بود که پس از سالها تلمذ در محضر این استاد حوزهی نجف به مرتبه رفیع اجتهاد نایل شد.
مرحوم آیتالله موسوی شالی تأییدات علمی و عملی متعددی از بزرگان حوزه نجف نظیر آیات سید ابوالحسن اصفهانی، سید عبدالهادی شیرازی، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود حسینی شاهرودی، سید نصرالله مستنبط تبریزی، سید احمد موسوی مستنبط غروی و سید ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی گرفته است.
آیتالله سید حسن موسوی شالی پس از فراز و نشیبهای فراوان و بعد از 22 سال تحصیل در نجف در سال 1334 شمسی به درخواست مردم زادگاه خود، پس از مشورت با آیتالله خوئی و موافقت ایشان برای تبلیغ معارف دینی و رسیدگی به امورات مردم برای همیشه در منطقه شال ماندگار شد.[6]
فعالیتهای سیاسی در نجف
آیتالله موسوی شالی در کنار تحصیل و تهذیب نفس، از امورات سیاسی و اجتماعی نیز دور نبود. در ادامه به برخی از این موارد اشاره میشود.
مخالفت با تشییع و دفن جنازه رضاخان در نجف
یکی از فعالیتهای سیاسی که آیتالله موسوی شالی با همراهی تعدادی از طلاب فعال در نجف به انجام رساند، اعلام مخالفت با دفن جنازه رضا خان در نجف اشرف بود. در این رابطه ایشان میگویند: «من خودم به روزنامه نگاه نمیکردم اما رفقایی داشتم که روزنامهها را میخواندند و مطالب مهمش را به من میگفتند. روزی گفتند: اینجا نوشته که جنازه پهلوی را میخواهند بیاورند نجف. رئیس برنامههای سیاسی ما «شیخ محمد تهرانی» از بازاریهای تهران[از روحانیان فعال و مسئول هیئت قائمیه و از طرفداران آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی] بود، خیلی زرنگ بود. با او و چند نفر از دوستان روزنامه را بردیم پیش یکی از علمای عرب، گفت: «نمیشود، او یک زندیق است، نمیشود در نجف دفن شود. گفتیم: چیزی بنویسید و مخالفت خود را اعلام کنید. گفت: صلاح نیست. دعوای عرب و عجم درست میشود.» رفتیم پیش عالم عجم دیدیم عجم بدتر از عرب است. بالاخره راه علاج را بردیم پیش علامه امینی. پرسیدیم: راه چاره چیست؟ فرمودند: بنویسید هر کس جنازه او را تشییع کند، از ما نیست؛ از روحانیت نیست. این نوشته در تهران بهطور مخفیانه توزیع شد و در نتیجه تصمیم آنها عوض شد.»[7]
مراوده با شهید نواب صفوی
آیتالله سید حسن موسوی با شهید نوابصفوی در شهر نجف مراودات زیادی داشت. وی در مورد مبارزهی شهید نوابصفوی میگوید: «ایشان سیّد پرجوشی بود؛ زمین و زمان برایش تنگ بود. او آمد ایران... و قصد داشت که دولت اسلامی تشکیل بدهد، ولی نتوانست. البته حزب تشکیل داد و آن حزب منجر شد به انقلاب امام(ره)، لکن عمده]این حرکت[ امام(ره) بود. وقتی شنیدم که کسروی ملعون، ساز پیغمبری میزند... آقای [علامه] امینی رضوانالله علیه میفرمود کسی هست که برود و این مرد را بکشد. هرچه جواب مینوشتند، این نانجیب میگفت کسی که نیست جواب مرا بدهد. ایشان فرمود: جواب این خنجر است. آقای نوابصفوی آمد ایران و او را در میدان شاه خنجر زد به شکمش و پاره کرد. ولی شاه او را برد معالجه کرد و خوب شد.»[8]
آیتالله موسوی در خصوص مبارزه مسلحانه شهید نوابصفوی معتقد بود که یک طلبه نمیتواند کار را به سر منزل مقصود برساند لذا میبایست در اینگونه حرکات مرجعیت جلودار مبارزه باشد. لذا به نوابصفوی توصیه داشتند که: «باید خودت را به مرجعیت برسانی و بهعنوان یک مجتهد مبارزه را آغاز کنی، تا به نتیجه مطلوب برسید.»[9]
فعالیتهای سیاسی در ایران
ورود آیتالله موسوی شالی به قزوین با ایام رحلت آیتالله العظمی سید حسین بروجردی مصادف شد. با رحلت یگانه مرجع جهان تشیع، رژیم پهلوی فرصت را مناسب آن یافت تا طرحهای ضد دینی و اصلاحات امریکایی خود را دوباره به عرصه بیاورد. با این تصور که جامعه مذهبی به ویژه حوزه علمیه قم توانایی و نفوذ سابق را نخواهد داشت. اما با آغاز طرحهای مزبور موج اعتراض از سوی علما و روحانیون با محوریت امام خمینی علیه رژیم پهلوی به راه افتاد و همراهی مردم نیز موجب گسترش نهضت اسلامی شد. در این دوره آیتالله موسوی شالی از جمله علمای اثرگذار در قزوین و حومه آن بود که با حمایت از علمای قم و فعالیت در هیئت علمیه قزوین نقش به سزایی در شکلگیری و گسترش نهضت امام خمینی در آن دیار داشت.
با فعال شدن هیئت علمیه، نهضت اسلامی در قزوین بسط پیدا کرد و در این بین آیتالله سید عباس ابوترابی، آیتالله سید حسن موسوی شالی، آیتالله سید نورالدین حسینی اشکوری و آیتالله هادی باریکبین بیشترین همراهی را با یکدیگر داشتند. بعدها با شروع نهضت اسلامی و در برهههای حساس، این همگامی و همراهی ظهور و بروز بیشتری یافت.
اما در بین اعضای هیئت علمیهی قزوین محبوبیت و مقبولیت آیتالله موسوی شالی و آیتالله سید عباس ابوترابی به دلیل پیشگامی در مبارزات برجسته بود و اثرگذاری این دو شخصیت علمی و اخلاقی در میان مردم و حوزهها بیشتر بود.
موضعگیری در خصوص ساخت فیلم زندگی پیامبر(ص)
اولین حرکت سیاسی هیئت علمیه قزوین در سال 1340 با اعتراض علما به ساخت فیلمی در خصوص زندگی پیامبر اکرم(ص) توسط یک کارگردان ایتالیایی شکل گرفت. در این جریان آیتالله موسوی شالی همراه با دیگر علمای قزوین در همراهی با علمای قم و مشهد علیه فیلم مزبور موضعگیری کردند.
برابر گزارش ساواک قزوین در 9 /7 /1340 علما و اعضای هیئت علمیهی قزوین به منظور اعتراض به تهیهی فیلم زندگی حضرت رسول اکرم(ص) در منزل حاج میرزا نصرالله شهیدی اجتماع و روز مزبور آقایان پیشنمازها از ادای نماز جماعت در مدارس خودداری کردند. ضمناً اطلاع واصله حاکی است که کسبهی بازار نیز در تأیید و پشتیبانی از نظرات جامعهی روحانیون قصد تعطیل بازار را داشتند، ولی پس از تهیه تلگراف به (شاه) که رونوشت آن به همراه تقدیم است، از تعطیل بازار خودداری نمودند.[10]
لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی
در 14 مهر 1341 لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی در 92 ماده و هفده تبصره به تصویب دولت اسدالله علم رسید. خبر تصویب لایحه در 16 مهر در روزنامهی کیهان و اطلاعات منعکس شد. پس از انتشار لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی توسط دولت، سه موضوع حساسیت علما را برانگیخت:
1. حذف شرط مسلمان بودن.
2. قسم به «کتاب آسمانی» به جای سوگند به «قرآن».
3. عدم اشتراط عضویت به «ذکوریت».[11]
به تبع امام خمینی و مراجع قم، علمای قزوین و در رأس همه آیتالله سیدابوالحسن رفیعیقزوینی با ارسال تلگراف به شاه مراتب اعتراض خود را اعلام نمودند. پس از آن علمای قزوین و از جمله آیتالله موسوی شالی با صدور اطلاعیهای در 8 آبان 1341صراحتاً مراتب مخالفت خود را به دولت اعلام کردند.
در این اعلامیه چنین تصریح شده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
به عموم برادران دینی و ایمانی اعلام میشود پس از انتشار تصویبنامههای غلط از طرف هیئت دولت از یک ماه قبل جامعهی روحانیت، چه از مراکز علمی و چه از تمام شهرستانها، تلگرافاً مفاسد آن را به دولت تذکر داده تا در لغو تصویبنامههای برخلاف دین مقدس اسلام و مخالف قانون اساسی کشور اقدام صریح نموده و خاطر عموم مسلمین را آسوده نمایند. متأسفانه هیئت دولت تا امروز از انجام این وظیفهی دینی و قانونی سرپیچی کرده و موجبات نگرانی عموم را فراهم کرده است. ضمن ابتهال به درگاه حضرت احدیت، دفع این خطر بزرگ را از اسلام و مسلمین از درگاه خدای متعال مسئلت مینماییم.»[12]
دامنهی اعتراضات از علما و هیئت علمیهی مدارس قزوین فراتر رفته و به سرعت در جامعه گسترش پیدا کرد و بنابر گزارش شهربانی قزوین، بازار و کسبهی قزوین در یک اقدام هماهنگ با علما و روحانیون تصمیم گرفتند که در مسجد شاه (مسجدالنبی) اجتماع نموده و در رد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض نمایند.[13]
پس از این اقدامات هماهنگ علما و مردم در سراسر کشور، هیئت دولت در 7 آذر 1341 از تصمیم خود صرف نظر و لایحه را ملغی کرد.
رفراندوم لوایح ششگانه
پس از شکست لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، رژیم پهلوی بر آن شد تا با طراحی یک رفراندوم فرمایشی تحت عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» درصدد جبران شکست برآید اما این بار مراجع و علما با محوریت امام خمینی با شدت بیشتری به میدان آمدند و با همراهی مردم نهضت اسلامی گستره بیشتری یافت. در شهر قزوین نیز علمای بزرگ شهر از جمله آیتالله رفیعیقزوینی و آیتالله سیدحسن موسوی شالی همگام با نهضت اسلامی به همراه سایر علما در اقدام مشترکی برای مقابله با رفراندوم، از برپایی و اقامهی نماز جماعت خودداری کردند.[14]
همچنین گزارشهای دیگری از ساواک که توسط شهربانی قزوین گزارش شده، اشاره دارد که به جز معدود مساجد قزوین همگی به توصیهی آیتالله العظمی رفیعیقزوینی نماز جماعت برگزار نمیشود و علما حتی در ماه مبارک رمضان مجالس روضهخوانی و تفسیر و قرائت قرآن را تعطیل کردهاند.[15] آیتالله موسوی شالی امام جماعت مسجد صالحیه و آیتالله رفیعیقزوینی امام جماعت مسجد سلطانی و سایر علمای شهر نماز جماعت خود را در اعتراض به رفراندوم تعطیل کردهاند.
فاجعه مدرسه فیضیه قم
در روزهای پایانی اسفند 1341 امام خمینی طی صدور اعلامیهای با عنوان «روحانیت امسال عید ندارد» مبارزه را وارد عرصه دیگری کرد. در حمایت از توصیهی امام خمینی، علما و روحانیت قزوین همگام با علمای حوزهی علمیهی قم عید باستانی سال 1342 را برگزار نکرده و به مردم توصیه کردند که از دید و بازدید خودداری نموده و به عزاداری شهادت امام صادق(علیهالسلام) بپردازند.
روز دوم فروردین 1342 مجلس سوگواری در مدرسه فیضیهی قم توسط آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی برگزار میشد که عمال رژیم پهلوی به مردم و طلاب حملهور شدند و مدرسه فیضیه را به خاک و خون کشیدند.
در پی اعلام مواضع صریح علمای اعلام در سراسر کشور در اعتراض به فاجعهی عظیم مدرسهی فیضیهی قم، ائمهی جماعات بعضی مساجد شهرهای بزرگ با تعطیلی مساجد و مجالس وعظ و روضهخوانی، مراتب اعتراض به جنایت رژیم پهلوی علیه علمای اسلام و مدرسهی فیضیه و سایر مقدسات را اعلام و از امام خمینی و حرکت نهضت اسلامی حمایت کردند.
آیتالله سیدحسن موسوی شالی که یکی از پیشگامان مبارزه با طاغوت بود، در همین ایام در دفاع از امام خمینی و نهضت اسلامی در مسجد النبی(ص) (مسجد شاه سابق) علیه جنایت حکومت که علیه مقدسات روا داشته بود، سخنرانی کرد. ماجرا از این قرار بوده است که ایشان به مدت 10 شب در مسجدالنبی(ص) قزوین سخنرانی داشت. ایشان مطلع میشود که ساواک بنا دارد او را در شب نهم در منزلش دستگیر کند. از خدا میخواهد به او فرصت دهد که بتواند تا پایان شب دهم سخنرانی کند. ایشان قصد داشت در شب آخر علیه رژیم افشاگری کند.
شب نهم قبل از سخنرانی، مأموران ساواک به منزل حاجآقا میروند تا او را به زندان ببرند. وی در این مورد میگوید: «ساواکیها ریختند داخل خانه؛ من نشسته بودم و استراحت میکردم. هرچه گشتند مرا پیدا نکردند؛ حتی دستشویی و حمام را هم جستجو کردند. من آنها را میدیدم اما آنها مرا نمیدیدند. قبا و عمامهام را روی کرسی جا گذاشته بودم. ساواکیها از همسرم پرسیدند: پس حاجآقا کجاست؟ قبایش اینجاست، عمامهاش اینجاست، کفشش جلوی در است، پس خودش کجاست؟ همسرم جواب داد: مگر او را به من سپرده بودید که سراغش را از من میگیرید؟ فردا شب حاجآقا علیه شاه و به حمایت از امام خمینی سخنرانی کرد. او را دستگیر نمودند و سه ماه در زندان قزوین زندانی کردند.»[16]
واقعهی 15 خرداد
همزمان با فرارسیدن ماه محرم سال 1342، امام خمینی از علمای بزرگ و اقشار مختلف مردم خواست که با بهرهگیری از فرصت ماه محرم پرده از جنایات رژیم بردارند. علاوه بر این محمدرضا پهلوی در 6 خرداد 1342، طی سخنانی در میدان آستانهی قم حملات شدیدی به روحانیت کرد و با عباراتی موهن از عملکرد علما با عنوان «ارتجاع سیاه» نام برد.
امام خمینی در واکنش به سخنان شاه در 13 خرداد 1342 (عصر عاشورا) طی یک نطق تاریخی علیه سیاستهای رژیم پهلوی موضع گرفت. سخنان امام بر دربار پهلوی گران آمد و دستور دستگیری امام صادر شد. بازداشت امام خمینی و انتقال ایشان به تهران با واکنش مردم سراسر کشور مواجه شد و قیام 15 خرداد 1342 را رقم زد.
علمای قزوین نیز در اولین گام با سایر علمای کشور دست به اعتصاب زدند و بازاریان و کسبهی شهر در این اعتصاب همراهی کردند. پس از 15 خرداد آیتالله رفیعی قزوینی تحرکات و فعالیت سیاسیاش را افزایش داد و جلسات مشترک علمای قزوین از جمله آیتالله سیدحسن موسوی و آیتالله میرزا نصرالله شهیدی و آیتالله سیدعباس ابوترابی و زعمای حوزهی علمیهی قزوین بیشتر شد؛ طوری که ساواک در 26 مرداد 1342 گزارش میدهد که حدود 12 نفر از علما و روحانیون قزوین در منزل آیتالله رفیعیقزوینی جلسات منظم دارند؛ هر چند در پوشش مباحث علمی است اما در امور سیاسی نیز مطالبی گفته میشود.[17]
کاپیتولاسیون و تبعید امام
لایحه مصونیت قضایی مستشاران امریکایی موسوم به کاپیتولاسیون که در مهر ماه 1343 به تصویب رسید یکی دیگر از فرازهای مبارزاتی امام خمینی بود. حضرت امام با اطلاع از مفاد لایحه مزبور در 4 آبان 1343 در مراسم میلاد حضرت فاطمه(س) سخنرانی شدیدی علیه کاپیتولاسیون خطاب به دولت و مجلسین ایراد کردند. ایشان برای آگاهی همه مردم ایران بیانیه شدیداللحنی هم صادر کردند.
در پی درخواست امام خمینی از علما و ملت ایران در مخالفت با لایحهی کاپیتولاسیون، تعدادی از مراجع و علمای مبارز در رد و مخالفت با این لایحه سخنرانی کرده یا بیانیه منتشر نمودند. بعضی از علما نماز جماعت خود را تعطیل کردند و موج مخالفتها از سراسر کشور به طرق مختلف ظهور و بروز میکرد.
مجموع این تحرکات منجر به تصمیم رژیم پهلوی برای تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343 شد. پس از تبعید امام، علمای سراسر کشور و مراجع تقلید با صدور بیانیه و تلگراف، عمل رژیم را محکوم و به شدت از امام حمایت کردند.
در میان علمای برجستهی قزوین آیتالله العظمی رفیعیقزوینی و آیتالله موسوی شالی به سرعت در مقابل اقدام رژیم موضعگیری نمودند. علامه رفیعیقزوینی به سفارت ترکیه در ایران تلگرافی ارسال داشته و نسبت به مقام والای امام و رعایت ارج و احترام ایشان هشدار دادند.
آیتالله سیدحسن شالی نسبت به سایرین موضعگیری شدیدتری داشت که منجر به دستگیری وی شد؛ چنان که ساواک قزوین در مورخه 16 آبان 1343 گزارش میدهد: «طبق گزارش دایرهی مربوطه روز 15 /8 /1343 بعد از نماز مغرب و عشا آقای سیدحسن موسوی معروف به شالی فرزند سیدمحمد، شغل مدرس علوم دینی، اهل قریهی شال رامند قزوین، ساکن فعلی قزوین، بخش 2، خیابان مولوی، منزل استیجاری آقای حاجی میرزا نصرالله شهیدی، در مسجد شاه طاق آقای میرزا رحیم سامت به منبر رفته، ضمن سخنرانی مذهبی اظهار نموده مسلمانی دیگر تمام شده؛ مرجع تقلید ما را از خانه بیرون کشیدند و بردند. آقای آیتالله خمینی چه گناهی کرده بود؛ چه تقصیری داشت که او را از خانهاش بیرون بردند. آقایان! اینها مخالف دین هستند. در خاتمهی صحبت گفته است خدایا اینها را نابود بکن! خدایا چه خاکی به سرمان بریزیم، مرجع تقلید ما را بردند، کار ما باید چه شود. خدایا هرچه زودتر صاحبالزمان(عج) ما را برسان تا ما را از دست این ظالمان نجات دهد.»[18]
پس از سخنرانی، آیتالله موسوی شالی احضار و بازداشت شد. این دستگیری با واکنش مردم شال مواجه شد. چنان که در اینباره ساواک قزوین چنین گزارش میدهد: «طبق اطلاع واصله، عدهای از اهالی قریهی شال به طرفداری از خمینی و سیدحسن موسوی شالی که به اتهام تحریک و اخلال بازداشت شده است، در محل ایجاد ناراحتی و به تحریک مردم جهت تحصن در تلگرافخانه وادار نمودهاند. قدغن فرمایید در این مورد تحقیق و با پیشبینیهای لازم هرگونه تحریکات را خنثی و کسانی که علیه امنیت منطقه دست به اخلالگری میزنند، با پروندهی تنظیمی به ساواک معرفی نمایند. نتیجهی اقدامات معموله را اعلام دارند.»[19]
آیتالله موسوی شالی از جمله افرادی بود که پس از تبعید امام خمینی اقدامات سیاسی خود را تداوم بخشید. در مورخهی 7 بهمن ماه 1343 ساواک گزارش میدهد: «روز 7 /11 /43 مأمور ویژه شمارهی 76 دایره اطلاعات گزارش داد که لیله گذشته (7 /11 /43) عدهای به نام هیئت جوانان به عنوان قرائت قرآن مجید در منزل آقای سید مهدی زرآبادی پیشنماز واقع در بخش 1، خیابان سعدی اجتماع [کردند]، ساعت 20 قرائت قرآن شروع و آقای سیدحسن معروف به (شالی) واعظ تفسیر قرآن کرده، ساعت 23:30 چراغها را خاموش نموده و آقای شالی به خواندن دعا مشغول، ضمن دعا اظهار داشت که این آقای خمینی گناهش چه بوده که او را تبعید نمودند؟... خدایا! پرچمدار ما را به زودی برسان تا ما تقاص خود را از اینها بگیریم. مگر آیتالله خمینی گناهش چه بود؟ مدتی در اینجا زندانی و از اینجا به جای دیگر تبعید کردند. آنهایی که قلم بد و زبان بد دارند به حرمت دوازده امام نیست و نابود بگردان.»[20]
تداوم مبارزه
آیتالله موسوی شالی در دهه چهل و پنجاه به مبارزات خود علیه رژیم پهلوی ادامه داد. وی از هر فرصتی برای ساماندهی تشکیلات روحانیت جهت مبارزه بهره میبرد. در گزارش مورخهی 2 /5 /1351 ساواک درخصوص فعالیتهای سیاسی ایشان چنین آمده است: « ... اخیراً کمیسیون محرمانهای از طرف سید حسن شالی و عبدالحسین صالحی و چند نفر ناشناس که از طهران به قزوین آمدهاند، در مسجد صالحیه منعقد میگردد و لیکن تاکنون از ماهیت این جلسات اطلاعی به دست نیامده [است] ... طلاب مدرسهی صالحیه تحت تأثیر افکار نامبردگان شعار میدهند: حکومت، حکومت اسلامی و وحدت اسلامی است و نیز ضمن اظهارات خود، مقامات عالیهی کشور را نیز مورد توهین قرار دادند.»[21]
علاوه بر این آیتالله موسوی شالی جلسات محرمانهای با دیگر بزرگان نهضت اسلامی در قزوین داشت. این جلسات که با حضور آیات سید نورالدین حسینیاشکوری، هادی باریکبین و سیدعباس ابوترابی در مدرسه صالحیه تشکیل میشد؛ مورد توجه ساواک قرار گرفت به طوری که در مورخهی 22 آبان 1353 ساواک قزوین چنین گزارش داد: «به قرار اطلاع آقای سیدحسن شالی پیشنماز مسجد صالحیه و هادی باریکبین پیشنماز مدرسهی شیخالاسلام در مدارس مذکور جلساتی تشکیل داده و به عنوان تدریس به طلاب علوم دینی مطالب برخلاف مصالح کشور مطرح مینمایند. نامبردگان اغلب با حسینیاشکوری پیشنماز مسجد بلاغی در تماس بوده و اجتماعات آنان مشکوک به نظر میرسد.»[22]
همچنین در سند دیگری گزارشگر ساواک از برگزاری جلسات روشنگری در مدارس علمیه قزوین خبر میدهد که در آن آیتالله اشکوری به دعوت آیتالله موسوی شالی «روزهای پنجشنبه و جمعهی هر هفته از قم به قزوین وارد و در مدارس علمیهی شیخالاسلام، صالحیه و سردارین برای طلاب از کتاب کشفالاسرار[23] و ولایت فقیه خمینی سخنرانی میکند.»[24]
عدم شرکت در مراسم دعا و نیایش برای شاه
یکی دیگر از برنامههای همه ساله رژیم پهلوی برگزاری مراسم دعا و نیایش در 21 فروردین و 15 بهمن[25] بود که هر دو تاریخ مربوط به ترور نافرجام و سوءقصد به محمدرضا شاه بود. آیتالله موسوی شالی همچون دیگر علمای مبارز در هیچ یک از این مراسم شرکت نمیکرد.
این موضوع در گزارش ساواک قزوین در سال 1356 تصریح شده است: «به استحضار میرساند در مراسم دعا و نیایش در قزوین که معمولاً در سال دو مرتبه (21 فروردین و 15 بهمن) برگزار میگردد، شرکت یا عدم شرکت روحانیون در این مجالس به ترتیب زیر صورت میگیرد... ب ـ دستهای دیگر از روحانیون که تعداد بسیار ناچیز بوده و کموبیش دارای سابقه میباشند، تاکنون به هیچوجه حاضر به شرکت در اینگونه مجالس نشدهاند. این افراد عبارتند از: 1. شیخ میرزا رحیم سامت، مدرس علوم دینی و عامل جمعآوری وجوه شرعی سهم امام 2. شیخهادی باریکبین، امام جماعت و مدرس علوم دینی 3. سیدحسن روئین، معروف به موسوی شالی و شالی، مدرس علوم دینی 4. سیدنورالدین آصف آگاه معروف به سید نوری اشکوری، پیشنماز و مدرس علوم دینی (از معاودین عراقی)»[26]
فصل جدید انقلاب
آیتالله موسوی شالی همگام با علمای سراسر کشور در سطح منطقهی قزوین و مناطق تابعه، تبلیغات وسیعی در راستای بیداری مردم و اقشار مختلف آغاز کرد، ایشان با اعزام مبلغین به مناطق مختلف استان توانست فصل جدیدی از بیداری را در مردم ایجاد کند.
گسترش مبارزات در روستاها
همانطور که گذشت آیتالله موسوی شالی از جمله عالمانی بود که به فعالیتهای تبلیغی در روستاهای قزوین و تاکستان میپرداخت. از این رو شناخت مردم محلی و بومی از ایشان زمینه مناسبی برای گسترش فضای مبارزات سیاسی بود. این امر خطیر با هدایت و ساماندهی آیتالله موسوی شالی به انحاء مختلف انجام میگرفت.
به طور نمونه در تاریخ 16 /1/ 1355 در گزارش ساواک قزوین در خصوص سیدحسن موسوی شالی چنین آمده است: «اخیراً دو نفر روضهخوان که در یک دههی ماه محرم سال 54 در مساجد تاکستان برای مردم روضه خواندند، در پایان کار از دریافت وجه خودداری و اظهار داشتند که قبلاً در این مورد مزد گرفتهاند و مأموریت داشتهاند تا دههی مزبور را روضه بخوانند و پس از دنبالهگیری قضیه اظهار داشتند که آقای سیدحسن موسوی شالی این مأموریت را به آنها داده است. نظریهی ساواک حاکی است که سیدحسن شالی از قبل از عید سال جاری یکبار به تاکستان آمد و با عدهای از مردم نمازخوان آنجا قرار گذاشت که هفتهای یک روز به تاکستان بیاید و پس از انجام نماز جماعت مغرب و عشاء به تفسیر قرآن بپردازد.»[27] در گزارش بعدی ساواک قزوین به تاریخ 22/فروردین /1355 از فعالیت و حضور ایشان در مسجد صاحبالزمان عجلالله فرجه الشریف تاکستان چنین نقل کرده است: «ساعت 19 /00 روز 13 /1 /35 نامبرده (سیدحسن شالی) در مسجد صاحبالزمان (عج) تاکستان حضور یافت. قریب 200 نفر جمعیت از اهالی محله حضور داشتند که نماز جماعت را برگزار کرد و پس از برگزاری نماز به عنوان روضه شروع به صحبت نمود و بحثی پیرامون منبع حقوق و (حقوق مستمری) در اسلام نمود و به عنوان مثال در مورد خدمت هارونالرشید (نامبرده خلافت را سلطنت عنوان نمود) و ضمن بحثهایش اشارهای مختصر نیز راجع به درآمد نفت اظهار داشت که بایستی در سطح مملکت از محل این درآمد مبلغی هم به عنوان خمس به طلاب علوم دینی و مبلغین اسلامی پرداخت شود تا اینان نیز مانند سایر کارمندان دولت به اقصی نقاط کشور مأموریت یافته اعزام شود ولی با عدم پرداخت چنین وجوهی نسخ حق میشود.»[28]
فعالیتهای رو به گسترش آیتالله موسوی شالی در این دوران موجب نگرانی دستگاه امنیتی رژیم پهلوی میشود؛ چنان که در گزارشی آمده است: « نامبرده بالا(حاج سیدحسن شالی) ساکن قزوین بخش 2 کوچه عربشاهی در دهات اطراف قزوین ضمن ایراد سخنان مذهبی برخلاف مصالح مملکتی سخنانی ایراد مینماید. همچنین مشارالیه به اتفاق آقای سیدنورالدین الحسینیاشکوری فرزند سیدعلی (ایرانی راندهشده از عراق) و حاج باقر صداقت با عدهای از افراد مشکوک و ناراحت در دهات جلسات خصوصی تشکیل میدهند.»[29]
مراسم بزرگداشت شهید آیتالله مصطفی خمینی
اول آبان 1356 رحلت ناگهانی و اسرارآمیز آیتالله سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام سرآغاز فصل نوین مبارزات شد. با شهادت حاجآقا مصطفی نیروهای مذهبی و انقلابی فعالیت خود را گسترش دادند. مراسم بزرگداشت ایشان تبدیل به فرصتی برای تبلیغ امام خمینی و اعتراض به رژیم پهلوی شد. در همین راستا هیئت علمیهی قزوین در مورخهی 7 /8 /1356 در مسجد آقا سید علی قزوین با حضور اقشار مردم و علما و طلاب مراسمی را برگزار و سید محمد ابوترابیفرد فرزند آیتالله سیدعباس ترابی سخنرانی کرد.[30]
اما مراسم بزرگداشت آقا مصطفی در شال حکایت دیگری داشت. آنچه مسلم است این که بعد از برگزاری مراسم در قزوین، آیتالله موسوی شالی به شال آمدند و پس از اجتماع اهالی محل و دوستداران ایشان در یک راهپیمایی خودجوش در محکومیت و انزجار از رژیم پهلوی در خصوص شهادت آقا مصطفی به حرکت در آمد و مردم از جلوی درب منزل حاجآقا به طرف مسجد جامع شعار دادند. شاید این اولین راهپیمایی در شال و منطقه بود که در سال 1356 اتفاق افتاد.[31]
قیام 19 دی قم
تعدد مراسم بزرگداشت حاج آقا مصطفی و اعلامیه تاریخی امام در تشکر از تسلیت و همدردی ملت ایران، محمدرضا پهلوی را به اوج عصبانیت رساند تا جایی که رأساً دستور داد مقالهای موهن درباره امام خمینی منتشر شود. این مقالهی توهینآمیز در شماره 17 دی 56 روزنامهی اطلاعات تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار و دروغین احمد رشیدیمطلق به چاپ رسید. مقاله مزبور قیام 15 خرداد 1342 را نتیجهی همکاری استعمار سرخ (تودهایها) و استعمار سیاه (روحانیون) در مقابل انقلاب شاه و ملت (انقلاب سفید) توصیف کرده بود.[32]
در نتیجه مردم قم همگام با علما و مراجع یکپارچه قیام کرده و با تعطیلی مغازهها، بازاریان و سایر اقشار در روز 19 دی دست به تظاهرات زدند. سپس با حرکت در خیابانهای اطراف حرم و بیوت برخی علما و پس از استماع سخنرانی آیتالله حسین نوریهمدانی با یک شور و هیجان به سمت منزل آیتالله علی مشکینی به حرکت درآمدند ولی در خیابانهای صفائیهی ارم و میدان فاطمیه مورد هجوم پلیس قرار گرفتند و درگیری شدیدی بین پلیس سرتا پا مسلح و مردم دست خالی درگرفت.
خبر قیام 19 دی قم به سرعت مخابره شد. در قزوین آیتالله سیدحسن موسوی که از اعضای هیئت علمیهی قزوین بود، تصمیم میگیرد تا در این خصوص واکنش نشان دهد. هیئت علمیهی قزوین تصمیم میگیرد که با تعطیلی بازار و نماز جماعت در مساجد شهر مراتب انزجار خود را از اقدام وحشیانهی رژیم اعلام کند و با حادثهدیدگان ابراز همدردی نماید.
این اقدام بالاخره با فراز و نشیب فراوان به اجرا درآمد؛ هرچند برابر گزارش ساواک تعطیلی بازار چندان دوام نیاورد[33] ولی ائمهی جماعات در قزوین به طور منسجم نماز جماعت خود را تعطیل کردند. ساواک در این خصوص چنین گزارش میدهد: «در تاریخ 22 و 23 /10 /36 (1356) سیدعباس ترابیاشکوری، سیدحسن موسوی شالی، سیداحمد زرآبادی و هادی باریکبین پیشنمازان مساجد شهر قزوین به منظور حمایت از تظاهرات اخیر قم، از اجرای نماز جماعت در مساجد مربوط خودداری نموده و در منزل عبدالرحیم سامت یکی از [اعضای] هیئت علمیهی قزوین تشکیل جلسه دادهاند...»[34]
در ادامهی جلسه، هیئت علمیهی قزوین با صدور بیانیه خطاب به مراجع عظیم تقلید در مورخه 26 /10 /1356 از اقدام مراجع به شرح زیر تقدیر نمودند:
«بأسمه تعالی
محضر مبارک حضرات مراجع عالیقدر تشیع متعالله المسلمین ببرکات وجودهم
از حوادث ناگوار اخیر قم که موجب تأثر قاطبهی مسلمین گردیده، شدیداً متأثر و متألم، بدینوسیله حوزهی علمیهی قزوین ضمن محکوم کردن اینگونه اعمال وحشیانه و ضد انسانی و تقدیر از اقدام مراجع عظام و مدرسین گرام و محصلین حوزهی علمیهی قم ـ ایدهمالله ـ به تعطیل دروس و همدردی اهالی غیور و ابراز از مندرجات خلاف واقع روزنامهها، تسلیت خود را به پیشگاه مقدس حضرت حجتبنحسن ـ ارواحنا فداه ـ و مراجع عالیقدر شیعه و عموم مسلمین به خصوص خانوادههای داغدیده عرض نموده. و الی الله المشتکی. حسن الموسوی شالی، رحیم سامت، عبدالحسین ترابی، الاحقر شریعت مهدوی، الاحقر محمد مظفری...» و تعداد دیگر از علما که این نامه را امضا کردند.[35]
قیام 29 بهمن تبریز
گرامیداشت چهلمین روز شهدای قیام 19 دی قم در نقاط مختلف کشور برگزار شد. اما این برنامه در تبریز رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و حماسه 29 بهمن را رقم زد که طی آن تعدادی از هموطنان شهید و مجروح شدند. این واقعه با واکنش شدید امام خمینی و دیگر مراجع مواجه شد. قیام 29 بهمن تبریز منشأ چهلمهای پیدرپی تا پیروزی انقلاب شد.
از این رو در قزوین مراسم بزرگداشت چهلم شهدای تبریز از جانب آیتالله حاج سیدحسن موسوی شالی و آیتالله سیدعباس ترابی در مسجد شاه (مسجد النبی) با شکوه و عظمت خاصی برگزار شد. در این مراسم آیتالله سیدعباس ترابی در خصوص عظمت و جایگاه امام خمینی به عنوان مرجع تقلید شیعیان مطالبی بیان داشتند. گزارش ساواک قزوین که در مورخه 10 /1 /1357 دربارهی این مراسم گزارش داده، چنین است: «از صبح روز گذشته 9 /1 /1357 از جانب سیدحسن موسوی شالی و آسید عباس ابوترابی که از روحانیون متنفذ این شهر و عضو هیئت علمیهی قزوین بوده و در آن ادارهی کل سابقه دارند، اعلام شد که از صبح فردا (10 /1 /37) در مسجد شاه با رعایت کامل و آرامش اجتماع نموده و در مجلس ترحیم مربوط به منظور ابراز همدردی شرکت نمایند که به همین نحو نیز عمل شد و از بامداد روز جاری با شرکت در حدود دو هزار تشکیل و آسید عباس ابوترابی به منبر رفته و ضمن سخنرانی در ارتباط با وقایع اخیر از مردم خواست که نظم و آرامش را حفظ نموده و بدون سر و صدا به منازل خود بازگردند...»[36]
همچنین به مناسبت تکریم شهدای تبریز و ابراز همدردی با خانوادههای داغدار و مصیبتدیده، بازار قزوین تعطیل شد و علاوه بر بازار اصلی، بیشتر مغازههای داخل شهر به صورت تعطیل یا نیمه تعطیل در آمد. برابر گزارش ساواک قزوین، مراسم مشابهی در مناطق تابعهی قزوین از جمله در شال برگزار شد این مراسم همانند سایر مراسمهای انقلابی و سیاسی در مسجد جامع که مرکز فعالیتهای سیاسی و انقلابی بود، بر پا شد. در این رابطه حجتالاسلام سیدمرتضی حسینی میگوید: «بنده در پی برگزاری مراسمهای متعددی که برای چهلم شهدای قیام خونبار تبریز برگزار میشد، به آیتالله موسوی شالی پیشنهاد برگزاری مراسمی در شال نمودم؛ ایشان پذیرفتند که در شال هم چنین مراسمی برگزار شود. از قضا مراسم خوبی برگزار شد و استقبال خوبی هم شد.»[37]
ساواک قزوین ضمن اشاره به برگزاری مراسم بزرگداشت برای شهدای قیام تبریز عنوان میکند: «... ضمناً گویا عدهای از اهالی شهر به سرپرستی سیدحسن موسوی شالی به قراء شال و اسفرورین میروند تا در مجالس منعقده شرکت نمایند.»[38]
بار دیگر چهلم شهدا در قزوین
حوادث پایانی سال 1356 رژیم پهلوی را با چالش مواجه کرد که با تحریم عید نوروز 1357 توسط مراجع و علما تشدید شد. پس از آن مراسم چهلم شهدای تبریز در یزد، اهواز، جهرم و سایر نقاط در 10 فروردین اولین فراز مبارزاتی سال 57 را سامان داد. بنابر این سنت اسلامی علمای قزوین در چهلم شهدای یزد مراسمی را برگزار کردند. ساواک قزوین در مورخهی 25 /2 /1357 گزارش میدهد: «در تعقیب اعلامیهی سه نفر از مراجع روحانی قم (شریعتمداری، گلپایگانی و مرعشی) که به تعداد زیاد بین اهالی توزیع و بعضاً در معابر دور افتاده و مساجد نصب شده بود، هیئت علمیهی قزوین از اهالی دعوت کرد که برای برگزاری مراسم اربعین کشتهشدگان شهرهای یزد، اهواز و جهرم روز سهشنبه 19 /2 /37(1357) در مجلس ترحیمی که در مسجد شاه منعقد میشود، شرکت نمایید. در ساعت 08:00 صبح روز مذکور عدهی کثیری از بازاریان و تعدادی دانشجو و محصل که عدهای جوان ولگرد نیز بین آنها دیده میشد، در مسجد شاه اجتماع کردند. در فاصلهی بین 08:00 صبح با قرائت قرآن و ذکر صلوات، مجلس علنی شد و در این فاصله توسط چند نوجوان 10 الی 12 ساله تعدادی اعلامیهی [امام] خمینی و اعلامیهی مراجع تقلید قم و اعلامیهی حزبالله و غیره در داخل مسجد بین مردم توزیع و شعارهای پیرامون وقایع شهرهای فوق و تجلیل از جامعهی روحانیت توسط حاج احمد نوروزی (شغل نجار) داده شد که در این ساعت واعظی که شناخته نمیشد و به طور عجیبی از شناساندن او خودداری میشد و بعداً با تحقیقی که به عمل آمد معلوم شد (شیخ غفاری از طلاب و وعاظ اهل قم میباشد) بالای منبر رفت و با در دست داشتن چندین اعلامیه شروع به سخنرانی نمود. در ادامهی گزارش ساواک آمده است که «حاضرین پس از اتمام مراسم دو دسته شدند؛ یک دسته که جوانتر بودند به طرف بازار حرکت کردند و شعارهایی علیه رژیم پهلوی سر دادند و اقدام به توزیع اعلامیه نمودند و دستهی دیگر در یکی از خیابانهای اطراف مسجد حرکت کردند.»[39]
تداوم مبارزه
در راستای تداوم مبارزات نهضت اسلامی علمای قزوین همراه با مردم اقدامات رو به گسترشی را ترتیب دادند. در این میان نقش آیتالله موسوی شالی نیز برجسته بود. سالگرد قیام 15 خرداد در سال 1357، تحریم اعیاد شعبانیه، مراسم ترحیم حجتالاسلام احمد کافی و آیتالله ملاعلی همدانی و دیگر فعالیتها در ماه مبارک رمضان همه و همه در روشن نگاهداشتن آتش اعتراضات علیه رژیم پهلوی مؤثر بود. همچنین حمایت علما و روحانیت قزوین از مبارزان در تبعید آن دیار نیز برگ دیگری از همگامی آنها با نهضت اسلامی است. بیانیه هیئت علمیه قزوین در حمایت از آیات گرامی، باریکبین، شهیدی و ابوترابی که در تبعید به سر میبردند از جمله مصادیق این حرکت بود.[40]
برگزاری نماز عید فطر
برنامههای ماه رمضان در تابستان 1357 با برگزاری نماز عید فطر در سراسر کشور نمایش قدرت نیروهای مذهبی و انقلابی را کامل کرد. بزرگترین اجتماع در قیطریه تهران به امامت شهید آیتالله دکتر محمد مفتح و سخنرانی شهید حجتالاسلام دکتر محمدجواد باهنر برگزار شد.[41] پس از اقامه نماز هم مردم تهران تظاهرات 100 هزار نفری به سمت میدان آزادی ترتیب دادند.
در شهر قزوین هم نماز عید فطر برگزار شد. این مراسم با سخنرانی آیتالله موسوی شالی رنگ و بوی سیاسی گرفت. بنابر گزارش ساواک در 21 /6 /57: «روز اول عید فطر پس از اقامهی نماز مربوط به پیشنمازی میرزارحیم سامت در مسجد شاه، نامبردهی بالا (سیدحسن موسوی شالی) به منبر رفت و پس از مقدمات اظهار داشت: دولت میگوید که ما خادم و خدمتگزار ملتیم؛ آیا شده است یک نوکر بر روی ولینعمت خویش اسلحه بکشد؟ اینها از نظر منطق درست نیست. روحانیون ما را تبعید میکنند، جوانان ما را میکشند، قرآن صراحتاً میگوید اگر زیر بار زور بروید شریک جرم هستید. سپس اظهار داشت ما خواهان برقراری حکومت اسلامی هستیم و از مردم در این مورد تأئیدیه گرفت. ضمناً به دیوارهای مسجد مزبور تعداد قابل ملاحظهای اعلامیه، عکس امام خمینی و برخی از تروریستهای معدوم چسبانده شده بود.»[42]
گسترش فعالیتها و بازرسی از منزل آیتالله شالی
فاجعه 17 شهریور 57 در تهران و شهادت جمع کثیری از مردم با واکنش شهرهای دیگر مواجه شد. در قزوین نیز علیرغم اعلام حکومت نظامی مردم به رهبری علمای شهر از جمله آیتالله موسوی شالی تظاهرات گستردهای برپا کردند.[43]
میدانداری علما و روحانیون از جمله آیتالله موسوی شالی منجر به هجوم عمال رژیم پهلوی به منزل ایشان شد. بنابه گزارش ساواک: «در تاریخ 25 /7 /57 منزل آقای سیدحسن موسوی شالی که تا قبل از برقراری تشکیل فرمانداری نظامی قزوین همهروزه در منابر به تحریکات و تبلیغات مضره مبادرت مینمود و هماکنون متواری و مجهولالمکان میباشد، بازرسی گردید...»[44]
در ادامهی هتک حرمت علما و بیوت ایشان، بار دیگر ساواک قزوین پس از حملهی وحشیانه به منزل حجتالاسلام سیدعلیاصغر علوی از سوی ارتش به منزل آیتالله موسوی شالی هم بهطور وحشیانه حمله کرده و موجب ارعاب اهالی خانواده شدند. این حملات با واکنش علمای قزوین و سایر شهرها مواجه شد. هیئت علمیهی قزوین و جامعه مدرسین قم در بیانیههای جداگانهای حمله به منزل آیتالله شالی و حجتالاسلام علوی را محکوم کردند.»[45]
محرم 57؛ پیروزی خون بر شمشیر
هیئت علمیهی قزوین در مورخهی 10 آذر 1357 مصادف با اول ماه محرمالحرام، طی بیانیهای در راستای تأیید و تأکید بر بیانیهی امام خمینی(ره) درخصوص ماه محرم، ملت شریف و مسلمان قزوین را برای برگزاری مراسم با شکوه محرم و به ویژه تاسوعا و عاشورا دعوت نمودند.[46]
یکی از مهمترین حوادث آذر سال 1357 تظاهرات عظیم روزهای تاسوعا و عاشورا بود. بنابه گزارش ساواک در روز تاسوعا جمعیتی برابر با 50 هزار نفر اجتماع و راهپیمایی نمودند. در این گزارش چنین نقل شده است: «برابر اعلام سازمان قزوین روز جاری [19 /9 /1357] حدود پنجاه هزار نفر از اهالی آن شهرستان از ساعت 8:00 به تدریج اجتماع نموده و به راهپیمایی پرداختند و ساعت 14:30 در صحن شاهزاده حسین وارد گردیدند. در طول مسیر شعارهای پارچهای و پرچمهای قرمز و عکسهای خمینی با خود حمل مینمودند و شعارهای ضدملی میدادند. از نقاط حساس شهر [به]وسیلهی فرمانداری نظامی حفاظت به عمل آمد و حوادث ناگواری به وقوع پیوست و جمعیت در ساعت 15:00 متفرق گردیدند.»[47]
بنابر گفته شاهدان عینی آیتالله موسوی شالی پیشاپیش مردم و علما در این تظاهرات حرکت میکردند و در موارد مورد نیاز تذکرات لازم را به مردم میدادند. در این تظاهرات 50 هزار نفری بیش از چهارصد الی پانصد نفر از اهالی شال حضور داشتند.[48]
تظاهرات سهراهی دانسفهان
پس از قدرتنمایی مردم در دهه اول محرم، اولین تجمع عظیم و پرشکوه در سهراهی دانسفهان به همت آیتالله موسوی شالی برگزار شد. مردم به دعوت ایشان قرار بود که هر روز در یک نقطه تجمع نمایند. در این نقطه که از همهی روستاها و شهرهای اطراف حضور داشتند، آیتالله موسوی شالی سخنرانی کردند. حجتالاسلام شیخ محمدباقر عاملی در این رابطه میگوید: «این تجمع در بیرون دانسفهان بود که ابتدا آیتالله موسوی شالی سخنرانی کردند و سپس حجتالاسلام حاج شیخ عبدالخالق درزی را دعوت کردند که در ادامهی مراسم، سخنرانی نمودند.»[49]
در پی تظاهرات گسترده و پیدرپی که بعد از تاسوعا و عاشورا در سطح شهر قزوین و مناطق آن برپا بود، تحرکات علما به ویژه آیتالله شالی بیش از پیش شد به طوری که از سوی ساواک به عنوان یکی از عوامل اصلی تحرک مردم قلمداد میشود. برابر گزارش ساواک، اسامی روحانیون طراز اول قزوین که عوامل اصلی تظاهرات هستند، به شرح ذیل اعلام شده است: «1. شیخ میرزا رحیم سامت 2. میرزا عبدالله شهیدی امام جمعه 3. سیدعباس ابوترابی 4. سیدجلیل زرآبادی 5. شیخ محمود شریعتمهدوی 6. شیخ محمد مظفری 7. سیدجواد علوی 8- سیدحسن موسوی شالی 9. سید نوری آصف آگاه (نورالدین اشکوری) 10. سیدعلیاصغر علوی 11. شیخ هادی باریکبین 12. شیخ هادی سلیمانی 13. شیخ محمدحسین اویسی»[50]
روز فرار شاه در 26 دی ماه 57 نیز خاطره دیگری برای مردم منطقه رقم میخورد. در همین ایام مردم منطقهی قزوین و شهرهای تابعه از جمله بوئینزهرا و شال، هر روز به دستور آیتالله موسوی در نقطهای تجمع میکردند و سخنرانان برای تظاهرکنندگان سخنرانی میکردند. در این روز، مردم منطقه در روستای رحیمآباد تجمع داشتند. به گفته محمد محمدرضایی: «روزی که در روستای رحیمآباد بوئینزهرا تجمع کرده بودیم و اتفاقاً آیتالله موسوی شالی مشغول صحبت و سخنرانی بودند، یکی از اهالی شال به نام امیر نادری که رانندهی ماشین مسافربری بود، از تهران رسید و یک روزنامه با خودش آورده بود که تیتر خبر این بود: «شاه رفت» مردم بسیار خوشحال شدند و فریادهای اللهاکبر و مرگ بر شاه به آسمان برخاست و این خبر باعث تحرک بیشتر مردم شد.»[51]
واقعهی پل رحیمآباد
با شروع بهمن 1357 نوید پیروزی همه جا فراگرفت و ورود امام خمینی به کشور در 12 بهمن 57 آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی را رقم زد. مردم هر منطقه به رهبری علما و روحانیون بخش عظیمی از بار انقلاب را به دوش داشتند. در روزهای منتهی به 22 بهمن 57 رژیم پهلوی درصدد سرکوب تمامعیار مردم برآمد. از جمله آنها دستور برای حرکت کردن یگانهای نظامی و ادوات سنگین ارتش برای حفظ تهران بود. شهید آیتالله مدنی به عنوان رهبر نهضت مردمی در همدان توسط امام خمینی مأمور میشود تا از انتقال تانکها و تجهیزات و حرکت یگانهای نظامی به سمت پایتخت جلوگیری کند. ایشان علاوه بر آمادهباش مردم همدان، جزئیات ماجرا را به اطلاع آیتالله موسوی شالی میرساند.
به دستور آیتالله شالی مردم منطقهی شال، بوئینزهرا و سایر روستاها از جمله دانسفهان، سگزآباد، خوزنین، قلعهی هاشمخان، طزرک، ابراهیمآباد و سایر روستاهای اطراف بوئینزهرا و خیارج، پناهآباد، رحیمآباد، جعفرآباد، یاریآباد و روستاهای بخش افشاریه (روستاهای اطراف رحیمآباد)، در یک بسیج عمومی به سرعت خود را به روستای رحیمآباد رسانده و سهراهی روستای رحیمآباد که اصلیترین گذرگاه عبور نیروهای نظامی بود را مسدود کردند.
وقتی نیروهای نظامی به پل رحیمآباد رسیدند، خود را در محاصره دیدند. مردم تیپ نظامی را زمینگیر کرده، مانع عبور آنها شدند. پس از چند روز توقف و مذاکره بین نمایندگان آیتالله موسوی شالی و فرماندهان تیپ، در نهایت فرمانده تیپ تصمیم میگیرد که به همدان برگردند. در این فاصله و تا اجازهی برگشت نیروها صادر شود، مردم از روستاهای اطراف برای آنها آب و غذا تهیه کردند و پس از ارتباط با آیتالله مدنی قرار بر این شد که به همراه نمایندگان آیتالله موسوی شالی تیپ مذکور تا همدان همراهی شده، تحویل آیتالله مدنی شود. واقعه پل رحیمآباد با درایت و هدایت آیتالله شالی به برگ زرین مردم آن منطقه در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل شد.[52]
فعالیتهای آیتالله شالی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضرورت تأمین امنیت شهرها و اداره امور مناطق مختلف کشور وظایف عالمانی نظیر آیتالله موسوی شالی را بیش از پیش میکرد به طوری که خدمات ایشان پس از پیروزی انقلاب فصل مشبع و جداگانهای میطلبد. آیتالله شالی در تشکیل کمیتهی انقلاب اسلامی در منطقه نقش به سزایی داشت. به علاوه ایشان به عنوان اولین روحانی قزوین به نمایندگی امام خمینی و امامت جمعه شهرستان تاکستان منصوب شد. همچنین نقش او در راهاندازی جهاد سازندگی و برگزاری دورههای عقیدتی و فرهنگی کمنظیر بود. پشتیبانی و حضور مستمر در جبهه در دوران دفاع مقدس و حتی حضور در بین اسرای عراقی حاضر در ایران برگ زرین دیگری از مجاهدتهای ایشان را تشکیل میداد. آیتالله موسوی شالی در دورهی دوم مجلس خبرگان رهبری به نمایندگی از مردم شریف استان زنجان و قزوین و در دورهی سوم از طرف مردم قزوین به عنوان امین مردم برگزیده شد.
وفات
آیتالله سید حسن موسوی شالی پس از عمری مجاهدت در پی بیماری و کهولت سن در سال 1383 از امامت جمعه شهر تاکستان استعفا و از سایر فعالیتها از جمله شرکت در مجلس خبرگان رهبری بازماند و در همان سال بر اثر سکته مغزی به طور کامل از فعالیتهای اجتماعی محروم شد در این ایام در شهرهای مختلف همچون تاکستان، قزوین و قم سکونت داشت. تا این که در 9 مرداد سال 1385 در سن 92 سالگی دعوت حق را پذیرفت و به دیار حق شتافت. در پی رحلت آیتالله موسوی شالی رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنهای پیام تسلیتی بدین شرح صادر کردند:
«بسم الله الرحمن الرحیم
رحلت عالم جلیل و خدمتگزار مرحوم مغفور حجتالاسلام و المسلمین آقای سید حسن موسوی شالی(ره) را به همه ارادتمندان ایشان و به خصوص به فرزندان مکرّم و خانواده گرامی و به مردم مؤمن منطقه شال و استان قزوین صمیمانه تسلیت عرض میکنم. این سید بزرگوار چه در سالهای نمایندگی در مجلس خبرگان و چه در دوران جنگ تحمیلی منشأ خدمات با ارزشی بود و امید است مشمول لطف و رحمت تعالی و مغفرت واسعهی پروردگار قرار گیرد.
سید علی خامنهای
10 مرداد 1385[53]»
[1]. سید حسن روئین یا سید حسن موسویپور مشهور به آیتالله سید حسن موسوی شالی.
[2]. شهر شال در مرکز رامند جنوبی در ناحیهی جنوب غربی دشت قزوین و در فاصله 60 کیلومتری مرکز استان قزوین قرار دارد. منطقه شال از دوران صفویه، به ویژه در زمان حکومت شاه تهماسب مورد توجه فرزندان محقق کرکی قرار گرفت و از آن پس شال به عنوان یکی از پایگاههای ترویج مکتب تشیع در منطقه محسوب میشد.
[3]. محمدکاظم عاملی، مجاهد پارسا (تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله سید حسن موسوی شالی)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول تابستان 1401، ص 34.
[4]. محمدکاظم عاملی، پیشین، ص 44.
[5]. مدرسه قزوینیها: یکی از مدارس معروف نجف است که با مساعدت آیتالله العظمی سیدمحمود شاهرودی ساخته شده است. فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی(ره)، ج1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 200.
[6] محمدکاظم عاملی، پیشین، ص 42 – 65.
[7]. همان، ص 66.
[8]. همان، ص 67. ناگفته نماند که شهید نواب صفوی پس از عزیمت به ایران ابتدای امر به مبارزه فکری و نظری با کسروی پرداخت. نواب علاوه بر تشکیل محافل مذهبی و سخنرانی در رد نظرات کسروی، شخصاً در جلساتی با حضور کسروی به مناظره با او پرداخت. همچنین ایشان با تأسیس جمعیت مبارزه با بیدینی با همکاری علمای دیگر درصدد پاسخگویی به شبههآفرینی کسروی برآمد. (برای جزئیات مناظرات نواب و کسروی نک به: خاطرات شهید سید محمد واحدی، تدوین: مهناز میزبانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 25 – 30). علاوه بر این علمای دیگر نظیر شیخ غلامحسین عبدخدایی تبریزی و آیتالله سید نورالدین حسینی شیرازی نیز با انتشار مقالات و یادداشتهایی به مقابله با افکار کسروی پرداختند.
[9]. همان، ص 68.
[10]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1393، ج 1، ص 4.
[11]. روحالله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران (1341ـ1343)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 139ـ 137.
[12]. علی شیرخانی، انقلاب اسلامی در قزوین، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1388، ص 18.
[13]. همان، ص 21.
[14] آیتالله هادی باریکبین به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران: 1396، ص 1.
[15]. علی شیرخانی، پیشین، ص 23.
[16]. محمدکاظم عاملی، پیشین، ص 119.
[17]. کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، جلد اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 125.
[18]. همان، ص 233.
[19]. همان، ص 238.
[20]. همان، ص 248.
[21] پایگاههای انقلاب اسلامی، مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 147.
[22]. همان، ص 202.
[23] کتاب کشفالاسرار نام کتابی است که حضرت امام خمینی (ره) در سال 1322ش در پاسخ به کتاب اسرار هزار ساله به رشته تحریر در آورد.
[24] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 2، ص 130.
[25]. شاه در 15 بهمن 1327 از سوءقصد ناصر فخرآرایی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران و در 21 فروردین سال 1343 نیز از سوءقصد سرباز وظیفه رضا شمسآبادی جان سالم به در برد. رژیم در این دو روز جشنها و مراسمهایی را تحت عنوان جشن شکرگزاری برگزار میکرد.
[26]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 2، ص 388.
[27]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص 336.
[28]. همان، ص 338.
[29]. همان، ص 383.
[30]. همان، ص 396.
[31]. محمدکاظم عاملی، پیشین، ص 150.
[32]. روحالله حسینیان، انقلاب اسلامی(زمینهها، چگونگی و چرایی)، ج 4، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1387، ص 954.
[33]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، ج 2، پیشین ص 434.
[34]. همان ص 429.
[35]. همان، ص 430.
[36]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 3، ص 23.
[37] محمدکاظم عاملی، پیشین، ص 162.
[38] همان، ص 163.
[39]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، پیشین، ص 91ـ93.
[40]. علی شیرخانی، پیشین، ص 218.
[41]. روحالله حسینیان، ج 4، پیشین، ص 361.
[42]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 385.
[43]. علی شیرخانی، پیشین، ص 227.
[44]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 61.
[45]. علی شیرخانی، پیشین، ص 304ـ303.
[46]. همان، ص 267ـ266.
[47]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، پیشین، ص 336.
[48]. محمدکاظم عاملی، پیشین، ص 221.
[49]. محمدکاظم عاملی، پیشین، ص 227.
[50]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، پیشین، ص 473.
[51]. محمدکاظم عاملی، پیشین، ص 237.
[52] همان، ص 240 – 245.
[53] https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=219 پایگاه اینترنتی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای به نشانی Khamenei.ir
آیتالله موسوی شالی در ایام جوانی
آیتالله موسوی شالی در کنار رهبر انقلاب
آیتالله موسوی شالی عالمی مردمی و مردم دوست بود و مردم علاقه فراوانی به او داشتند
آیتالله موسوی شالی عالمی مردمی و مردم دوست بود و مردم علاقه فراوانی به او داشتند
آیتالله موسوی شالی عالمی مردمی و مردم دوست بود و مردم علاقه فراوانی به او داشتند
آیتالله موسوی شالی عالمی مردمی و مردم دوست بود و مردم علاقه فراوانی به او داشتند
آیتالله موسوی شالی همواره در کنار و حامی رزمندگان اسلام بود
آیتالله موسوی شالی همواره در کنار و حامی رزمندگان اسلام بود
آیتالله موسوی شالی همواره در کنار و حامی رزمندگان اسلام بود
آیتالله موسوی شالی همواره در کنار و حامی رزمندگان اسلام بود
تعداد مشاهده: 14487