نقش بر آب: نگاهی به طرح بیانجام ساواک برای تبعید امام خمینی(ره) به سنندج در مردادماه 1342
تاریخ انتشار: 03 مرداد 1403
چکیده
نوشتار زیر میکوشد بخشی از رویدادهای تاریخ انقلاب اسلامی (سال 1342) را روایت کند. موضوع اصلی این نوشتار تصمیمات رژیم برای تبعید حضرت امام به سنندج است. اسناد موجود که تنها جنبههای اداری این طرح را روایت کردهاند، در مردادماه 1342 تولید شدهاند. در زمان مورد بحث، حضرت امام خمینی(ره) در پادگان عشرت آباد تهران به سر میبردند. حجت الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در دفتر اول از کتاب نهضت امام خمینی[1] رویدادهای مربوط به سال 1342 (از دستگیری حضرت امام خمینی در 13خرداد تا آزادی ایشان در 11مرداد) را براساس زمان وقوع در روایتی خطی به تفصیل و با تحلیل آورده است. در این نوشتار کوشش شده اسناد مربوط به تبعید حضرت امام خمینی(ره) به شهر سنندج در یک روایت خطی و کرونولوژیک مورد بحث قرار گیرد.
کلید واژه: حضرت امام خمینی، ساواک مرکز، ساواک قم، ساواک سنندج، تبعید.
مقدمه
گرچه مبارزه تشیع علیه استبداد قدمتی به درازای تاریخ این مذهب دارد و میتوان سرچشمههای آن را تا تاریخ نخستین این مذهب به عقب برد، اما در جستجوی ریشههای نزدیک انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی را برای واکاوی نزدیکترین ریشهها - از منظر رویدادنگاری - میتوان تا سالهای نخستین دهه 1340 رساند.
سرآغاز این مبارزات را میتوان تلاشهای رژیم برای اصلاح موادی از قانون انتخابات انجمنهای ایالات و ولایات دانست. تلاشهای دولت اسدالله علم در برابر مقاومتهای روحانیت شیعه به رهبری حضرت امام خمینی ناکام ماند. این رویاروییها در رفراندوم ادعایی رژیم (موسوم به اصول ششگانه یا انقلاب سفید) در بهمن 1341 شدیدتر شد. با تحریم مراسم و جشنهای عید از سوی امام خمینی و اعلام عزای عمومی به جای آن و سپس حمله مأموران رژیم به مدرسه فیضیه قم (دوم فروردین 1342) نهضت وارد مراحل برگشت ناپذیری شد.
خردادماه 1342 نقطهای حساس در تاریخ انقلاب اسلامی است. اهمیت این ماه به ویژه به دلیل مصادف شدن با ماه محرم 1383 قمری بیش از پیش بود. در یازدهم همین ماه (خرداد 1342) مأمور ویژه ساواک گزارش داد: عصر روز عاشورا، آیتالله خمینی در مدرسه فیضیه قم برای اهالی، طلاب و زوار سخنرانی خواهد کرد.[2]
بنا برگزارش ساواک قم در روز سیزدهم خرداد (مقارن روزعاشورا) امام خمینی در میان استقبال جمعیت، وارد مدرسه فیضیه شدند. صحن مدرسه و میدان جلوی آستانه، مملو از جمعیت بود.[3] در گزارش شهربانی کل کشور درباره سخنرانی امام در این روز نکات مهمی آمده است؛[4]
آقای شاه، جناب شاه چرا با روحانیون تماس نمیگیری و گوش به حرف اسرائیل میدهی؟ بیچاره چرا عبرت از پدرت نمیگیری؟ ما جز خیر تو و مملکت را نمیخواهیم. سازمان امنیت وعاظ را در سازمان برده و به آنها گفته: شما حق ندارید راجع به شاه و اسرائیل و از دست رفتن دین صحبت کنید. ... پشت میکروفون میروی و میگویی ارتجاع سیاه درست شده؟ آیا اینکه شما درست کردی سفید است؟ و ما را مرتجع خطاب میکنی؟
و در گزارشی دیگر:[5]
ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به شما نصیحت میکنم این طور نکن. با علماء مخالفت نکن. با دین مخالفت نکن. با قرآن و قوانین اسلامی مخالفت نکن. اسرائیل مخالف قرآن است، اسرائیل مخالف دین است. اسرائیل مخالف آزادی دینی است. چرا از او پیروی میکنی؟
در چنین شرایطی رژیم چارهای جز دستگیری حضرت امام خمینی نداشت.[6] این دستگیری به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت، صورت گرفت[7]و بازداشت ایشان تا یازدهم مرداد همان سال ادامه داشت.
در 26 خرداد 1342 شایعاتی مبنی بر تبعید یا اعدام حضرت امام خمینی شنیده میشد. ظاهراً رژیم با انتشار این شایعات قصد داشت جو عمومی جامعه را بسنجد.[8] رژیم همچنین با انتشار شایعات دیگری چون آزادی آن حضرت بر بلاتکلیفی مردم نسبت به سرنوشت رهبر انقلاب میافزود. اسناد همچنین تأکید دارند که مردم شایعات ساختگی رژیم برای بدنام کردن نهضت را نپذیرفتهاند.[9]
همزمان تلاشهای علما و روحانیون و دیگر قشرها و طبقات مردم در حمایت از حضرت امام خمینی ادامه داشت. ارسال تلگراف و نوشتن نامه به مقامات حکومتی،[10] انتشار اعلامیه[11]و فعالیتهای دیگر برای آزادی حضرت امام گوشههایی از این اقدامات بود.[12] گاه حتی شایعاتی درباره انقلاب مردم در شهرهای مختلف به گوش میرسید.[13] اما مهمترین اقدام روحانیون مهاجرت به تهران بود.[14]
در چنین شرایطی موضوع تبعید امام خمینی به سنندج در غرب ایران مطرح شد. سنندج شهری مرزی و سنی نشین بود و احتمالاً رژیم در انتخاب این محل به بافت قومی و مذهبی آن برای محدود کردن رابطه امام با بدنه نهضت توجه داشت. در ادامه، روایت این موضوع با آوردن اسناد ارائه شده است.
اسناد
در سند شماره: 17680 / 333، تاریخ 5 / 5 / 1342 اداره سوم ساواک مرکز (تهران) به ساواک قم مینویسد: محل تبعید سنندج است. این نامه پیرو 4292-3 / 5 / 42 بوده است.[15] ساواک مرکز در نامه شماره: 17962 / 333، تاریخ: 6 / 5 / 42 به ساواکهای سنندج و قم توضیحات بیشتری پیرامون تبعید داده است. بنا براین گزارش، کمیسیون امنیت قم برای تبعید آیتالله خمینی، اقدامات قانونی معمول داشته و محل تبعید را شهرستان سنندج تعیین نموده است. در ادامه ساواک مرکز خواستار فراهم نمودن زمینهها برای استقرار حضرت امام خمینی(ره) در شهر سنندج شده است.
دستور فرمایید از هم اکنون منزل مسکونی نامبرده با رعایت کلیه جهات حفاظتی و امنیتی در نظر گرفته شود تا به محض ورود به آنجا، راهنمایی گردیده و اسکان یابد.
همچنین باید تعداد همراهان امام خمینی مشخص میشد تا گنجایش منزل مسکونی مورد نظر متناسب با آن باشد. در ادامه بحث پیرامون مسائل حفاظتی (داخل و خارج منزل) مطرح شده است. این مسئله بر عهده ساواک بود و ساواک تهران خواستار تشکیل کمیته اطلاعاتی محل برای جلب همکاری قوای انتظامی به منظور حفاظت خارجی منزل بود. همچنین از ساواکهای سنندج و قم خواسته شد نتایج تصمیات اخذ شده را سریعاً به مرکز گزارش کنند.[16]
با این حال اقدام به تبعید حضرت امام مستلزم تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی بود. از این رو ساواک مرکز از ساواک قم خواست:
دستور فرمایید کمیسیون امنیت آماده تشکیل جلسه برای اخذ تصمیم لازم باشد.[17]
در همین زمان شایعاتی درباره تبعید امام خمینی به ماهان کرمان بر سر زبانها بود. در گزارش اطلاعات داخلی ساواک مورخ 6 / 5 / 1342، آمده است:
سران بازار کراراً به مقامات مذهبی که از نقاط مختلف کشور به تهران آمدهاند، اعلام داشتهاند، دولت میخواهد برای پیشرفت برنامه خود، آیتالله خمینی را به ماهان کرمان تبعید کند.[18]
ساواک سنندج که صدور حکم تبعید را نهایی میدانست، در تلگراف رمز شماره 768، تاریخ: 7 / 5 / 42، از ساواک قم خواست:
تعداد عائله و همراهان آقای خمینی را ضمن تعیین تاریخ قطعی یا تقریبی حرکت ایشان به آن اداره اعلام کنند.[19]
با این حال ساواک سنندج خواستار اطلاعات بیشتر در این باره بود. ساواک سنندج میخواست اطلاعاتی درباره نحوه پرداخت اجاره بهای منزل مسکونی و میزان آن بدست بیاورد. در نامه 5066، ساواک سنندج از برگزاری جلسه مشترک ارتش یکم، استاندار کردستان و فرمانده لشکر درباره تأمین امنیت خارجی محل سکونت حضرت امام خبر داده است. تصمیم این کمیته آن بود که این امنیت در دو رده انجام گیرد. در رده یکم (نزدیک) توسط مأموران شهربانی و در رده دوم با فاصله دست کم یکصد متر از رده نخست با کمک نیروهای لشکر و دژبانی قرار داشتند.[20]
کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم در جلسه هفتم مرداد ماه 1342، درباره تبعید تصمیمی اتخاذ نکرد و منتظر اوامر تهران ماند.[21] با این حال ساواک قم با استناد به اطلاعات موجود به ساواک تهران اعلام کرد:
تعداد عائله تحت تکفل آیتالله خمینی عبارتند از دو پسر، یک دختر، یک زن، یک آشپز و یک کلفت که جمعاً شش نفر میباشند.
با این حال تأکید شد که بایستی از خود ایشان در این باره سؤال شود که آیا اشخاص دیگری نیز همراه ایشان خواهند بود یا خیر؟ همچنین تاریخ اعلام حرکت امام خمینی به سوی سنندج منوط به اعلام رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم شده بود.[22] ساواک تهران نیز در نامهای به ساواک سنندج اعلام کرد هر وقت تصمیمی در باره تبعید گرفته شود، دستور مجدد به آن ساواک داده خواهد شد.[23]
در دهم مرداد ماه 42، ساواک تهران به ساواکهای قم و سنندج اعلام کرد: نشست کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم تشکیل و رأی خود را صادر کند.[24] ساواک مرکز همچنین از ساواک سنندج خواست منزل مورد نظر را آماده کنند و مسائل مربوط به پرداخت اجاره بها را به بعد موکول کرد.[25]
تلگراف روز 11 مردادماه 1342، ساواک سنندج به ساواک تهران نشان میداد که ساواک سنندج اقدام به تهیه منزل مورد نظر کرده است. اما مشکل آن بود که در صورت عدم پرداخت اجاره بها، منزل مورد اجاره به کسی دیگر واگذار میشد و تهیه منزل جدید دشوار بود. از این رو در این تلگراف، درخواست پرداخت اجاره بها مطرح شده بود. از طرف دیگر آن ساواک اعلام کرده بود در صورت استقرار حضرت امام خمینی در سنندج، برای حفاظت داخلی به شش نفر پاسدار و یک نفر سرپرست احتیاج است.[26]
با این همه تمهیدات و برنامهریزیها، فرماندهی تیپ 1 پیاده پهلوی درباره «غیر نظامی روحالله خمینی» اعلام کرد طبق نامه شماره 17772 / 313، تاریخ: 11 / 5 / 42 سازمان اطلاعات و امنیت کشور از ایشان رفع مظنونیت به عمل آمده و قرار بازداشت موقت ایشان به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی لشکر صادر شده است.[27] گزارش اطلاعات داخلی ساواک اشعار میداشت: آیتالله خمینی ساعت30 / 14، روزجمعه 11 / 5 / 42 به اتفاق سه نفر از همراهان زندانی ایشان از زندان آزاد و در داودیه یا قلهک سکونت کردهاند. گفته میشد پس از انتشار این خبر در ساعت 16، گروههای مردم و روحانیون به سوی شمیرانات رهسپار شده اند.[28]
در همین روز به ساواک سنندج اعلام شد:
چون در مورد آزادی آقایان روز جمعه 11 / 5 در مرکز اقداماتی به عمل آمده در نتیجه کلیه دستورات قبلی کأن لم یکن میباشد.[29]
پس از آزادی حضرت امام خمینی(ره) و طرح احتمال بازگشت ایشان به قم، کمیسیون امنیت اجتماعی قم در 15 مرداد 1342، در محل فرمانداری این شهرستان تشکیل جلسه داد. گزارش فرمانداری قم از این جلسه از نگرانی مسئولین رژیم درباره بازگشت حضرت امام(ره) به این شهر حکایت میکند. در این نشست سرهنگ رضائی کفیل اداره شهربانی قم گزارشی از مخالفتهای حضرت امام خمینی(ره) با اقدامات رژیم پهلوی ارائه کرد (رفراندوم ادعایی رژیم درباره اصول ششگانه در بهمن 1341، تحریم جشنهای عید نوروز 1342، فاجعه دوم فرودین فیضیه قم، سخنرانی در عاشورای 1383 ه ق / خرداد 1342 و قیام پانزده خرداد در تهران) اما تصمیمگیری درباره این گزارش به جلسه بیستم مرداد ماه موکول شد.[30]
در روایتی دیگر از این جلسه، رؤسای شهربانی و ژاندارمری با تبعید امام خمینی به سنندج موافق بودند اما رئیس دادگاه و دادستان معتقد بودند این مسئله باید مطابق قوانین جزایی حل شود و کمیسیون امنیت اجتماعی حق ورود در این موضوع را ندارد. نفر پنجم این کمیسیون جانشین دادستان بود که وی نیز نظریه نهایی را موکول به جلسه بعدی کمیسیون کرد. با توجه به آنکه اعلام رأی کمیسیون منوط به اکثریت سه نفری بود، جلسه کمیسیون برای تکمیل مطالعه پرونده به روز یکشنبه20 / 5 / 42 موکول شد. این تفصیلات در گزارش فرمانداری حذف شده است.[31]
ساواک مرکز در همان روز به ساواک قم اعلام کرد با توجه به اقدامات به عمل آمده در مورد آزادی آیتالله خمینی در روز جمعه 11 / 5 / 42، کلیه دستورهای پیشین کأن لم یکن است.[32]
حجتالاسلام سیدحمید روحانی در دفتر اول نهضت امام خمینی، ماجرای تبعید حضرت امام خمینی را به پرسش گرفته است. وی میپرسد: انگیزه رژیم شاه از این کار چه بود؟ چه عامل یا عواملی رژیم را از اجرای این نقشه بازداشت؟ چرا رژیم شاه یکباره از تبعید امام به سنندج صرف نظر کرد، همه نقشهها را نادیده گرفت و کأن لم یکن اعلام کرد؟ آیا طرح دیگری جایگزین این نقشه و برنامه شد؟ وی آنگاه احتمالها و پندارهای پیرامون این مسئله را چنین مطرح میکند:
● حکومت میخواست با پخش شایعاتی پیرامون این وضعیت و جدی نشان دادن آن، علما و روحانیون را به سازش و تسلیم دربرابر خواستههای شاه واردار کند و تبعید امام را وجه المصالحه کنار آمدن با مقامات روحانی قرار دهد.
● رژیم قصد داشت با طرح این مسئله بازتاب مردمی و واکنش پیشوایان مذهبی را بررسی و ارزیابی کند.
● رژیم واقعاً قصد داشت برای مدتی امام را از مرکز کشور و پایگاه روحانیت دور کند و در منطقهای دور دست مانند کردستان، تحت نظر بگیرد.
پینوشتها:
[1] روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی(س)، چاپ شانزدهم، 1386.
[2] سند شماره: 186، تاریخ 11 / 3 / 1342، رک: قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، جلد 2، ص 348.
[3] سند شماره: 195، تاریخ 13 / 3 / 1342، (نوع سند: تلگراف رمزی) رک: همان، ص 399.
[4] همان، ص 388-387.
[5] همان، ص 401-400.
[6] همان جلد 3، ص 216.
[7] همان، ص 416.
[8] همان، ص 271.
[9] همان، ص 272.
[10] همان، ص 277، 278، 327، 361، 387-388، 406، 407، 408-409، 449.
[11] همان، ص 286، 287، 293، 436.
[12] همان، ص 322.
[13] همان، ص 317.
[14] همان، ص 302، 303-306، 337-338، 345، 360، 381، 402، 410، 411، 422، 437، 517.
[15] همان، ص 542.
[16] همان، ص 544.
[17] همان، ص 545.
[18] روحانی، سید حمید، همان، سند شماره: 167، ص 692.
[19] همان، ص 550.
[20] همان، ص 551.
[21] همان، سندشماره: 5059، تاریخ:7 / 5 / 1342، ص 552.
[22] همان، سندشماره: 5086، تاریخ:7 / 5 / 42، ص 555.
[23] همان، تلگراف مورخه: 9 / 5 / 42، ص 559.
[24] همان، سندشماره: 17768 / 333، تاریخ: 10 / 5 / 42، ص 564.
[25] همان، تلگراف مورخه 10 / 5 / 42، ص 565.
[26] همان، سند شماره: 5210، تاریخ: 11 / 5 / 1342، ص 566.
[27] همان، سندشماره: 4111 / 2، تاریخ: 11 / 5 / 42، ص 567.
[28] همان، سند مورخه: 12 / 5 / 42، ص 568.
[29] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد چهارم: حصر، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، سندشماره: 4481، تاریخ: 12 / 5 / 42، ص 15.
[30] همان، ص 38-40.
[31] همان، سند شماره: 5358، تاریخ: 15 / 5 / 42، ص 37.
[32] همان، سند شماره: 19233 / 333، تاریخ: 15 / 5 / 42، ص 41.
تعداد مشاهده: 16342