نقش پیدا و پنهان رژیم پهلوی و کشورهای غربی در ایجاد و تأسیس احزاب و جمعیتهای وابسته؛ «مطالعه موردی: حزب مردم»
تاریخ انتشار: 10 بهمن 1402
مقدمه
از ویژگیهای حزب سیاسی، مستقلبودن و پشتیبانی توده مردم از آن است.[1] چنین ویژگی آن را از احزاب دولتی، دستنشانده یا وابسته متمایز میکند. شاید بتوان دو مقطع تاریخی مشروطیت و فرار رضا خان را به عنوان دو دوره مؤثر در تشکیل احزاب سیاسی مستقل- از دولت و حکومت و هرچند وابسته به بیگانگان شرقی و غربی- در ایران پیش از انقلاب اسلامی قلمداد کرد. در این دورهها وضعیت بهگونهای بود که موانعی از تأسیس احزاب مستقل جلوگیری میکرد یا دولت خود به تشکیل احزاب دست میزد. بدیهی است اینگونه احزاب که از بالا (حکومت) تشکیل میشدند با احزابی که از پایین (جامعه) بر میخاستند تفاوت ماهوی داشتند. این تفاوتها در شکلگیری، ساختار، اهداف و... بروز مییافت. در دوره پهلوی دوم بهویژه پس از کودتای انگلیسی ـ آمریکایی ۲۸ مرداد 1332 و ایجاد دیکتاتوری محمدرضا پهلوی، لزوم ایجاد احزاب دولتی برای سرپوش گذاشتن به دیکتاتوری شکل گرفت. قصد حکومت از تشکیل چنین احزابی، در دست گرفتن نبض فعالیتهای سیاسی جامعه بود. در دولت تشکیل یافته تحت تأثیر ساختار شاهنشاهی، بهجاى شکلگیرى احزاب مستقل و بلند مدت، گروههایى غیررسمى و غیرنهادینه و وابسته شکل میگیرند. با پشت سر گذاشتن فضاى سرکوب شدید احزاب سیاسى مستقل پس از کودتاى 28 مرداد، شاه تصمیم گرفت برای تحکیم بنیانهای سلطنت خود نوعى نظام دوحزبى همانند نظام موجود در آمریکا ایجاد کند و برنامههایی را برای رسیدن به قدرت مطلقه مطلوب خود تدارک ببیند. در همین راستا، دو حزب «ملیون» به عنوان حزب اکثریت یا محافظه کار و حزب «مردم»[2] به عنوان حزب اقلیت یا چپ تأسیس شدند. تلاش شاه این بود که با تأسیس این دو حزب، خود را فردى دموکرات و اهل مشورت، و نظام ایران را نظامى دموکراتیک جلوه دهد و در عین حال فعالیتهای سیاسی جامعه را در دست بگیرد. حزب مردم، در اردیبهشت ۱۳۳۶ش موجودیت خود را اعلام کرد. مسئولیت این حزب در سالهای نخست تأسیس آن بر عهده اسدالله علم، از مقربان محمدرضا شاه بود.
مقاله پیشرو به دنبال پاسخ به این شبهه و پرسش است که رژیم پهلوی و همچنین کشورهای بیگانه در شکلگیری و تداوم حزب مردم چه نقشی داشتهاند؟ آیا تشکیل این احزاب در راستای ایجاد دمکراسی و فضای رقابت سیاسی سالم بوده و یا نقشی صوری در القای دمکراسی بوده است و در لایه درونی آن همان روش دیکتاتوری شاهانه جریان داشته است؟ آیا واقعاً حزب مردم به خواست و اراده و تفکر و ایدهای مستقل از حکومت شکل گرفت و یا در روند وابستگی همهجانبه شاه و درباریان به آمریکا و یا انگلیس بود؟
این مقاله از سه بخش تشکیل شده است. نخست معرفی کوتاهی از چگونگی تأسیس حزب مردم ارائه میشود. سپس به نقش شاه در ایجاد این حزب پرداخته شده و در نهایت نقش کشورهای بیگانه در ایجاد و تقویت آن بررسی میشود. با بررسی این موارد روشن خواهد شد که وجود برخی از احزاب تا اسفند 1353ـ که همه این احزاب منحل شده و حزب رستاخیز موجودیت یافت ـ انگیزهای جز فریب مردم داخل کشور و در سطح بینالمللی نداشته است و وجود این احزاب خارج از کارکردهای واقعی احزاب در سایر نقاط جهان بود و صرفاً نمایشی از وجود آزادی و دمکراسی در نظام شاهنشاهی پهلوی بود.
تأسیس حزب مردم
حزب مردم در 26 اردیبهشت 1336 به دستور شاه و با مصاحبه مطبوعاتی امیراسدالله علم، به عنوان دبیرکل آن رسماً فعالیتش را آغاز کرد و از تیرماه همان سال شروع به عضوگیری نمود.[3] چند ماه پس از تأسیس حزب، شعب آن در مراکز استانها و سپس شهرستانها تشکیل گردید.[4] تشکیل این حزب بعد از مدتها رایزنی کارگزاران حکومت صورت گرفت. مؤسسان حزب به جز اسدالله علم، حسن افشار، محمد الهی، امیر بیرجندی، علیاکبر بینا، حسن ستوده تهرانی، مهدی شیبانی، کیقباد ظفر، یحیی عدل، موسی عمید، احمد فرهاد، محسن مظاهر، علی معارفی و پرویز خانلری بودند.[5]
یکى از نکات مهم، اعلام اقلیتبودن حزب مردم بود. شاه به تقلید از کشورهای غربی به دنبال ایجاد دو حزب فرمایشی اکثریت و اقلیت بود. حزب ملیون نقش حزب اکثریت و حزب مردم نقش حزب اقلیت را ایفا میکرد. هر چند در خفا تصمیم بر ایفاى نقش حزب اقلیت به حزب مردم واگذار شده بود؛ اما اعلام آن قبل از آغاز به کار حزب ملیون و آن هم قبل از مبارزه حزبى، درخور توجه و تعجب است. حزب ملیون که نقش حزب اکثریت را مىبایست ایفا میکرد، در 28 بهمن 1336 اعلام موجودیت کرد؛ این در حالى بود که علم از 26 اردیبهشت 1336 موجودیت حزب مردم را اعلام کرده بود. تأکید بر اقلیتبودن حزب مردم قبل از تأسیس حزب دیگر، روزنامهنگاران را به واکنش واداشت. روزنامه مهر ایران در 15 دى ماه 1336 مىنویسد: «در حال حاضر قدمى که عملاً در این راه برداشته شده تشکیل حزب مردم است که معلوم نیست چرا عنوان حزب اقلیت را به آن دادهاند یا خودشان آن را اختیار کردهاند؟... اول باید دو حزب ایجاد شود بعد آن دو حزب در انتخابات مقابل هم قرار بگیرند و مبارزه کنند و هر کدام که انتخابات را بردند، دولت را تشکیل بدهند و حزب دیگر به عنوان اقلیت در مقابل آنها صفآرایى کنند.»[6]
این حزب در طول 18 سال فعالیتش، با فراز و نشیبهای زیادی مواجه شد. بهطور کلی میتوان روند فعالیتهای آن را به سه مرحله تقسیم نمود:
1- دوره تثبیت: این دوره به دبیرکلی امیراسدالله علم از اردیبهشت 1336 تا شهریور 1339 طول کشید.
2- دوره تزلزل: این دوره به دبیرکلی یحیی عدل، از شهریور 1339 تا اردیبهشت 1350را شامل میشود.
3- دوره تضعیف و انحلال: این دوره از اردیبهشت 1350 لغایت اواخر سال 1353 را در بر میگرفت که به ترتیب با دبیرکلی علینقی کنی (3 /5 /1351 - 28 /2 /1350)، یحیی عدل (دوره دوم 5 /4 /1352 - 4 /5 /1351)، ناصر عامری (8 /10 /1352 - 6 /4 /1352) و محمد فضائلی (اسفند 1353 - 22 /10 /1353) تداوم یافت و در نهایت با اعلام رسمی تشکیل حزب رستاخیز ملت ایران در 11 اسفند 1353، این حزب به همراه سایر احزاب رسمی وقت، از طرف شاه منحل اعلام شد.[7]
حزب از زمان تشکیل تا زمان انحلال، چند وظیفه مشخص داشت:
1. حزب تحت هر شرایطی، اعم از آنکه اعضا و اولیای آن موافق بودند یا نه، باید حتماً در انتخابات شرکت میکرد.
2. حزب در مراسمی که به مناسبتهای خاص برگزار میشد، در هر صورت، ولو با انتشار اعلامیه، باید شرکت خود را اعلام میکرد.
3. تعریف و تجلیل از فرامین و دستورات شاه و تبلیغ این فرامین در میان اعضا نیز از دیگر وظایف حزب مردم بود.[8]
نقش و اهداف شاه و رژیم پهلوی در تشکیل حزب مردم
تغییر ظاهری سیستم سیاسی و به اصطلاح ایجاد سیستم حزبی جدید برای شاه و رژیم پهلوی فواید و دستاوردهایی داشت. نخست به این نکته باید اشاره کرد که این حزب دستپخت شاه و اربابان خارجیاش بهویژه انگلستان بود. علینقی عالیخانی، در مقدمه کتاب یادداشتهای اسدالله علم، به صراحت عنوان میکند که تأسیس احزاب مردم و ملیون، به خواست و اراده محمدرضا پهلوی بود.[9] همچنین علم در طول دوران رهبریاش بر حزب اقلیت، هر از چندگاه بر نقش قاطع شاه در تأسیس و فعالیت این حزب اشارات صریحی میکرد. چنانکه یک بار در آغاز دومین سال تأسیس این حزب، اظهار داشته بود: «ضرورت ایجاد این تشکل قبل از هر کس از طرف رهبر خردمند روشنبین، پادشاه گرانمایه ما تشخیص گردید.»[10]
نخستین فایده این بود که شاه با الگوبرداری از نظام دو حزبی که بهویژه در انگلستان و آمریکا رایج است، ضمن نشان دادن تمایل خود به غرب، سعی نمود نمایشی از دموکراسی غربی را به اجرا بگذارد. او با این کار به متحدان غربی خویش اطمینان میداد که رهبر ایران پادشاهی مترقی است و ایران از نظام حکومت دموکراتیک برخوردار است. شاه در جایی علت روی آوردنش به نظام دو حزبی را این میدانست که از طریق همین نظام دو حزبی ممالک بزرگ دموکراسی مثل انگلستان و آمریکا، بهترین نتایج سیاسی و پیشرفت را کسب کردهاند.[11] دستاورد دیگر نظام حزبی مورد نظر شاه این بود که میتوانست بعضی از گروهها و افراد را در خود جذب نماید، بهویژه حزب اقلیت(حزب مردم) میتوانست مخالفان را به سوی رژیم بکشاند و در ساختار حزبی مخالف و موافق درگیر نماید یا اینکه آنها را به سکوت بکشاند. برای نمونه بعضی اعضای حزب توده مثل رسول پرویزی، محمد باهری و پرویز ناتل خانلری توسط حزب مردم جذب و به خدمتگزاری شاه مشغول شدند.[12] پس از جذب مخالفان به این حزب، آنها در سیستم هضم شدند.[13] در واقع شاه که از پتانسیل نیروهای حزبی جامعه و پیامدهای آزاد شدن این انرژی در دهه 1320، به خصوص در به قدرت رساندن دکتر محمد مصدق آگاهی داشت، بعد از کودتا ضمن کنترل شدید این نیروها، چاره کار را به انحراف کشاندن ماهیتی جریانات سیاسی مذکور میدید و به همین منظور با تشکیل احزاب دولتی، بخشی از عناصر سرخورده جریانات سیاسی سابق را در راستای منافع خود جذب کرد. بنابر این یک سال بعد از کودتا، ضمن تداوم مقابله با اعضای جبهه ملی و با دستگیری اعضای افسران حزب توده به اهمیت و عمق خطر پی برد، وی از این زمان به منظور پر کردن خلاء فکری جامعه به چارهجویی پرداخت. در همین راستا و به تقلید از نظامهای دو حزبی اکثریت و اقلیت در انگلستان و آمریکا بود که، شاه دو حزب مردم (اقلیت) و ملیون (اکثریت) را تشکیل شد. [14] محمود طلوعی در این باره معتقد است: «روزی که شاه علم را مأمور تشکیل حزب مردم کرد، اندیشه نخستوزیری او را هم در سر داشت. او میخواست با تقلیدی از سیستم دو حزبی در آمریکا و قرار دادن دو تن از افراد مورد اعتماد و سرسپرده خود در رأس این دو حزب، حکومت را هر چند سال یکبار بین این دو حزب عوض کند.»[15] به گفته برخی از محققان تاریخ معاصر، این قضاوت بیتردید طی سالهای دهه 1320ش به این سو از سوی انگلیسیها و جناح داخلی طرفدار آن کشور، به رهبری اسدالله علم ـ شاپور ریپوتر به وی القا شده بود. در طول سلطنت محمدرضا پهلوی همواره یکی از دغدغههای او و اطرافیانش خطر گسترش سلطه شوروی و شبح کمونیسم بر عرصه سیاسی کشور بود. این امر پیش از آن که واقعیت داشته باشد ساخته و پرداخته شبکه اسدالله علم ـ شاپور ریپورتر بود که عمدتاً هم جهت منافع انگلستان اتخاذ میشد.[16]
افزون بر موارد بالا، آنگونه که در عرف سیاسی مشاهده شده برای مقابله با هر پدیدهای میتوان با ایجاد بدل آن با ماهیتی متفاوت عمل کرد. این اصل به خصوص در مورد تشکیل احزاب وابسته در تاریخ معاصر ایران مصداق دارد. بهطوریکه شاید بتوان تشکیل برخی از احزاب راست و دولتی دوره پهلوی را به منظور مقابله با احزاب چپ، تلقی نمود. تشکیل حزب فرمایشی مردم از سوی رژیم پهلوی آغاز یک رویکرد جدید و جدی با توجه به تشکیل ساواک در همان سال بود، بنابر این میتوان چنین استنباط کرد که شاه در به کارگیری تدابیر امنیتی شدید ـ که در زمان پدرش رضا خان نیز آزمایش شده بود ـ در کنترل جریانهای سیاسی جامعه، در برخی مواقع احساس ضعف و ناتوانی میکرد. لذا افزون بر تشدید تدابیر امنیتی، اتخاذ یک راهکار سیاسی جدید را برای مقابله با وضع موجود لازم میدید. این راهکار تشکیل احزاب سیاسی بود. از دیدگاه شاه حزب مردم موظف بود ادای حزب اقلیت را در آورد، به تعبیر خود وی: «مقصود من [از تـأسیس حزب اقلیت مردم] سر و صدا راه انداختن است.»[17]
فایده یا هدف دیگر شاه از راه اندازی این حزب مقابله با سیاستمداران مقتدری بود که توان به چالش کشیدنش را داشتند؛ چنانکه در سالهای نخست حکومتش در دهه 1320 و 1330 همچون محمد مصدق، احمد قوام و حاجعلی رزمآرا چنین چالشی را به وجود آورده بودند. نظام حزبی جدید میتوانست افزون بر اینکه از شکل گرفتن چنین افرادی جلوگیری نماید ـ و قدرت رو به تزاید احتمالی آنها را با انتقادات حزبی، بهویژه حزب مخالف، مستهلک کند ـ در چارچوب حزب، مردان سیاسی جوان و در عین حال حرفشنو و رام را تربیت و وارد گردونه سیاست کند.
شاه همچنین به وسیله نظام حزبی میتوانست بر مجلس کنترل داشته باشد. در برابر تمایل وی به سلطه همهجانبه بر ارکان مملکت، مجلس همواره بهعنوان وزنهای بود ـ بهویژه قبل از کودتای 28 مرداد 1332 ـ که میتوانست جلوی تمایلات وی را گرفته و در مواردی نظریات خود را بر او تحمیل نماید. شاه از کنترل مجلس دو نفع آنی میبرد: نخست اینکه از ایجاد مجلس مقتدر که گروههایی بتوانند از طریق آن فعالیت نموده و قدرت شاه را تهدید و تصمیمات خود را به وی بقبولانند، جلوگیری میکرد، دوم مجلس بهصورت کنترلشده، در جهت اهداف شاه حرکت نماید و به کارهای وی جنبه رسمی و قانونی دهد. این سیاست برای رژیم شاه فایدههای دیگری نیز داشت که مهمترین آن دموکراسی هدایت شده بود. این دموکراسی ساختاری از بالا به پایین داشت. تمایلات و خط فکری مردم از طریق نظام حزبی از بالا تعیین میشد و علیرغم ظاهر نظام دموکراسی جای هیچگونه مشارکت واقعی مردم در سیاستی که از بالا اعمال میشد، وجود نداشت.
از طرف دیگر شاه خود را مدافع قانون اساسی و مشروطیت میدانست و وجود احزاب برای تکمیل اساس مشروطیت لازم بود. در نهایت اینکه هدف شاه از تشکیل این دو حزب افزون بر جلوگیری از گسترش اندیشه کمونیستی و برآورده کردن منویات آمریکا و انگلیس، این بود که این دو حزب سلطنتطلب، بر قانونشکنی خود شاه و همراهانش سرپوش بگذارد. چرا که طبق قانون احزاب سیاسی، در چارچوب قانون اساسی دولت مشروطه میتوانستند در کشور فعالیت و مبارزه حزبی کنند. از این رو شاه برای اینکه از اتهام قانونشکنی برکنار باشد حزب مردم را پایهگذاری کرد.[18]
این موضوع که شاه در حقیقت همهکاره حزب مردم بود، از جهاتی چند روشن میگردد. نخست اینکه وابستگی حزب و سرسپردگی اسدالله علم به رژیم از نخستین نطقهای حزبی وی مشخص میشود بهویژه آنجا که در سخنرانیای در نخستین سال تأسیس حزب میگوید: «حزب مردم، شاهنشاه را پیشوای ملت میشناسد زیرا از همه کس به حال جامعه دلسوزترند.»[19] نمایندگان مجلس شورای ملی نیز منتظر بودند تا تمایل شاه را به یکی از دو حزب تازه تأسیس دریابند تا بدان حزب بپیوندند.[20] مهمتر از آن، نظارت مستقیم شاه بر عضویت افراد در حزب بود. بهگونهایکه اسدالله علم تقاضای عضویت افراد را موکول به پذیرش شاه میکرد. یعنی تا زمانی که شاه اجازه یا تأیید نکرده، کسی حق عضویت در حزب مردم را نداشت!! در سند ساواک به این موضوع اشاره شده است: «آقاى علم رهبر حزب مردم قبل از مسافرت اخیر به یکى از دوستان خود اظهار داشته است چند نفر از نمایندگان منفرد مجلس شوراى ملى به مشارالیه مراجعه و تقاضاى عضویت در حزب را نمودهاند ولى وى این موضوع را موکول به کسب اجازه از پیشگاه ملوکانه کرده و بالاخره پس از شرفیابى به نمایندگان مذکور پاسخ داده است. متأسفانه در حال حاضر اعلیحضرت همایون شاهنشاه ورود هیچ یک از نمایندگان منفرد را به حزب مردم صلاح نمىدانند و معتقدند در این صورت اقلیت مجلس به صورت اکثریت در آمده و وضع دولت آقاى دکتر اقبال را متزلزل خواهد کرد... شاهنشاه فرمودهاند تا اخطار ثانوی حزب مردم از قبول عضویت نمایندگان جدید خودداری و حتی به جای آقایان قباد ظفر و یکی دیگر از اعضای حزب که از وکالت استعفا کردهاند اشخاص دیگری پذیرفته نشوند. روی همین اصل نمایندگان متمایل به حزب مردم فقط و فقط به رابطه دوستانه و همکاری مخفیانه پارلمانی با مشارالیه اکتفا نموده و منتظر صدور دستور شاهنشاه هستند.»[21]
پس از کنار رفتن اسدالله علم نیز چنین رویهای ادامه داشت و در واقع حزب مردم از آغاز تا پایانش با دستورات مستقیم شاه اداره میشد. برای نمونه هنگامی که علینقی کنی دبیر کل وقت حزب مردم، از دولت هویدا در سال 1351 انتقاد کرد، به دستور شاه از سمتش برکنار شد، اما برای حفظ ظاهر علت برکناری و علت استعفا نیز بیماری بیان گردید. در سند ساواک در این باره آمده است: «استعفای دبیرکل حزب مردم ناراحتی قلبی نبوده بلکه به خاطر میتینگی بوده که در اصفهان در باغ همایون تشکیل داده که در آنجا شدیداً به دولت حمله نموده و حتی یک کلمه عربی به کار برده است که حزب حاکم را به صورت یک محیط کثیفی دانسته که به خانمها اطلاق میشود و شایع است که آقای هویدا بسیار ناراحت شده و مراتب را به شرف عرض همایونی رسانیده و اعلیحضرت همایونی مقرر فرمودهاند ترتیبی اتخاذ شود که نامبرده از دبیرکلی حزب برکنار شود. شایع است که آقای بختیار که در تشریفات وزارت دربار شاهنشاهی مشغول کار است به دبیرکلی حزب مردم انتخاب خواهد شد و بعضیها میگویند آقای دکتر باهری معاون اجتماعی وزارت دربار به این سمت برگزیده میشود.»[22] نمونه دیگر را میتوان در دبیر کلی ناصر عامری ملاحظه کرد. عامری دبیر کل حزب مردم در سالهای 1352-1353، به تدریج حملات و انتقادات خود را به مجموعه دولت هویدا و حزب ایران نوین ـ که نقش حزب اکثریت را در این سالها ایفا میکرد ـ افزایش داده و دولت هویدا و حزب او را به ناکارآمدی، فساد، نادانی و دهها مورد ضعف و نقص دیگر متهم ساخت. او دولت هویدا را متهم کرده بود که استقلال قوه قضائیه را از میان برده است و باید قوه قضائیه و دستگاه دادگستری از مجموعهی دولت مستقل شود. نیز دولت هویدا را مکرراً متهم به ارتجاعی بودن میساخت که از برآوردن حداقل نیازهای مردم کشور ناتوان است و اعضای حزب ایران نوین را فاسد و فرصتطلب خوانده بود که هیچ اعتنایی به وظایف حزبی خود نشان نمیدهند. این موضعگیری عامری که با لحن تندی همراه میشد، در نهایت امر، محمدرضا را خشمگین ساخت و به دنبال آن به یکباره دستور اخراج عامری را از دبیرکلی حزب مردم صادر کرد و بدین ترتیب کمیته مرکزی حزب مردم در بعد از ظهر روز ششم دی 1353 در یک نشست اضطراری و بدون مقدمه، عامری را به اتهام تکروی و بیلیاقتی از دبیرکلی حزب مردم برکنار کرد. عامری در 10 بهمن 1353 و در جریان یک تصادف در جاده رشت به بندر پهلوی کشته شد. برخی قتل عامری را دسیسهای از سوی شاه و ساواک دانستند.[23]
نقش آمریکا، انگلستان و رژیم صهیونیستی در تشکیل حزب مردم
پیش از ورود به بحث شاید این شبهه برای برخی پیش بیاید که تأکید و نقش کشورهای غربی در ایجاد سیستم حزبی در ایران که منبعث از نظام دموکراسی غربی است، بهتر از نظام استبدادی است و آنها با این کار در واقع خدمتی به ایران کردهاند! اما لازم به ذکر است که انتقاد اربابان غربی شاه از سیاستهای دیکتاتورانه و خشن وی برای مبرا ساختن خود نزد افکار عمومی کشورشان بود، وگرنه آنها به هیچ وجه تمایلی به آزادی در ایران و خیر و صلاح مردم این کشور نداشتند. در واقع سیستم حزبی جدید دیکتهشده به شاه امکان این توجیه را در اختیار کشورهای غربی قرار میداد که آنها از نظام استبدادی حمایت نمیکنند؛ بلکه در کشورهای تحت سلطه نیز سیستم دموکراسی و حزبی برقرار است.
انگلستان در آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی، بیشترین نفوذ را در ایران داشت. اما رفتهرفته با تغییر مناسبات قدرت در عرصه جهانی و آمدن آمریکاییها، قدرت برتر از آنِ آمریکا شد و جای انگلستان را گرفت. در ایران نیز انگستان رقیب تازه نفسی را برای منافع خود احساس کرد. در این مرحله عمدهترین چالش آمریکا و انگلیس در عرصه سیاسی ایران این بود که آیا رژیم پهلوی قادر به حفظ و گسترش نفوذ و منافع آنها در ایران خواهد بود یا خیر؟ در چنین روندی، دولت انگلیس جهت ایجاد حقانیت، مشروعیت و مقبولیت سیاسی و اجتماعی برای رژیم پهلوی درصدد برآمد به یک سری اقدامات دست بزند که در آن برهه تشکیل حزب، آنیترین راه حل شناخته شد؛ تا از یک سو از نارضایتیها و ناملایمات داخلی بکاهد و از سوی دیگر آمریکاییها را متقاعد سازد که رژیم پهلوی به عنوان مناسبتترین نوع حاکمیت در ایران میتواند پایدار بماند.[24] آمریکایىها نیز براى تحکیم پایههاى لرزان حکومت پهلوى و ادامه سلطه خود در ایران به مطالعات کارشناسى دست یازیدند و براى آینده رژیم تصمیمات لازم را اتخاذ و به آن عمل کردند. بدین ترتیب ایده تشکیل حزب در ایران از اواسط دهه 1330ش در نتیجه رقابت دو کشور انگلیس و آمریکا و براى فریب افکار عمومى داخل و خارج در دستور کار قرار گرفت.
عدهای نیز معتقدند برنامههایی که حزب مردم عمدتاً در راستای جلوگیری از نفوذ و رسوخ اندیشههای مارکسیستی و کمونیستی در میان اقشار مختلف مردم کشور (بهویژه کارگران و کشاورزان) در نظر داشت، در راستای رفع نگرانیهای غرب و آمریکا از خطر نفوذ کمونیسم و شوروی در ایران بود و این برنامهها مستقیم و غیرمستقیم از برنامههای دول غربی بهشمار میرفت.[25] در حقیقت از جمله مباحثی که همزمان با تمهید مقدمات تشکیل حزب اقلیت مردم در میان محافل مختلف سیاسی ـ مطبوعاتی انتشار یافت، حمایت انگلیسیها از طرح تأسیس این حزب به رهبری اسدالله علم بود. بعدها نیز علم در خاطرات محرمانه خود اذعان کرد که در آستانه تشکیل حزب اقلیت مردم، به دستور شاه به انگلستان مسافرت کرده و پیرامون چگونگی تشکیل حزب با رهبران احزاب سیاسی آن کشور مذاکرات مفصل و سودمندی انجام داده است.[26]
اسدالله علم مؤسس حزب مردم
از آنجاییکه نام حزب مردم با اسدالله علم پیوند خورده است و او رهبری حزب را در آغاز برعهده داشت، نگاهی کوتاه به زندگی سیاسی او و روابطش با دولتهای استعماری ضروری به نظر میرسد.
امیر اسدالله علم، فرزند محمدابراهیم خان شوکتالملک به سال 1298ش در شهر بیرجند متولد شد. او بنا به توصیه پدرش در سال 1318ش با ملکتاج، دختر قوامالملک شیرازى ازدواج کرد. اسدالله علم پس از مرگ پدرش، راه و شیوه او را در سرسپردگی به انگلیس طى کرد. او طى سالهاى 1320 ـ 1323ش نقش فعالى را در جهت منافع انگلیس بر عهده داشت: «در این سالها اسدالله علم در ارتباط با سرویس اطلاعاتى بریتانیا نقش حساسى در عملیات جاسوسى بهویژه در تهران و شرق و جنوب ایران ایفا نمود و در رأس شبکهاى از عوامل اینتلیجنس سرویس قرار گرفت که بخشى از آن وظیفه نفوذ به درون حزب توده را به عهده داشتند. شبکه گستردهاى که زیر رهبرى علم ایفاى نقش نمود، عدهاى از روزنامهنگاران و دانشجویان و فعالان سیاسى جوان را در بر مىگرفت که بعدها در کودتاى 25 ـ 28 مرداد 1332 نقش جدى ایفا کردند و پس از کودتا با دریافت مشاغل حساس پاداش در خور گرفتند.»[27]
رسیدن علم به سِمَت وزارت در 29 سالگى در وزارتخانههای کشاورزی و کار و سپس وزارت کشور، رهبرى حزب مردم و سرانجام به دستآوردن منصب نخستوزیرى در 30 تیر 1341، همه در راستاى ارتباط نزدیک و خدمات او با سرویس اطلاعاتى انگلیس قابل ارزیابى است. در واقع طرح دولت انگلیس جهت تشکیل حزبهای دولتی در ایران مرحلهی مهم دیگری از زندگی سیاسی اسدالله علم بود که با توجه به تجارب وی در امور مختلف سیاسی در سالهای قبل، دولت انگلیس تصمیم گرفت اسدالله علم به عنوان صحنه گردان اصلی این مرحله از سیاست آن کشور در ایران، یعنی تشکیل و اداره حزب برگزیده شود. انگلیسیها، اسدالله علم را تنها فردی میدانستند که قادر است منافع آنها را در ایران حفظ و گسترش دهد. نقل قولی از عبدالرحمن فرامرزی مؤسس و سردبیر روزنامه کیهان، در ساواک بدین شرح منتشر شده است: «فرامرزی میگفت علم چه از طرف خانم خود که اجدادش خدمات ذیقیمتی به انگلیسیها کرده و شرح حال این خانواده در کتاب (سرپرسی سایکس)[28] نوشته شده و چه از طرف پدرش شخص مورد اعتمادی است و به طور قطع آینده کشور به دست علم خواهد بود و نامبرده بزرگترین عامل اجرای نقشه سیاسی انگلیسیها در ایران خواهد شد.»[29]
همانطور که اشاره شد، اسدالله علم که پس از دریافت دستور تشکیل حزب مردم با مسافرت به انگلیس از دولتمردان و سیاستمداران انگلیس، دستورهاى لازم را در خصوص چگونگى تشکیل حزب دریافت کرد و در 26 اردیبهشت 1336ش طى یک مصاحبه مطبوعاتى تأسیس حزب مردم را به اطلاع عموم رسانید. افزون بر علم سایر اعضاى مؤسس که اسامی آنها پیشتر ذکر شد، همگی جزو یاران نزدیک رهبر حزب مردم محسوب میشدند و همچون وی به سیاستهای کشورهای بیگانه از جمله انگلستان وابستگی داشتند و بعضاً با سرویسهای جاسوسی انگلستان ارتباط داشتند.[30]
در مورخ 31 اردیبهشت روزنامه تایمز لندن در گزارشی مفصل با عنوان «تشکیل حزب اقلیت در ایران، قدمی به سوی سیستم دو حزبی» منتشر کرد و تبلیغات رسانهای انگلستان را تکمیل کرد و تأسیس این حزب را مقدمه یک تحول بزرگ در ایران برشمرد و شاه ایران را فردی اصلاحگر و مترقی خواند. همچنین بهشدت از اقدامات منوچهر اقبال، نخستوزیر وقت تجلیل بهعمل آورد. خلاصهی این مقاله که از سوی علی سهیلی سفیر کبیر وقت ایران در لندن، ترجمه و به وزارت امور خارجه ارسال شد، به این شرح است: «حزب جدیدی که هفته گذشته به رهبری اسدالله علم وزیر کشور سابق، در ایران تشکیل گردید، ممکن است مقدمهی تحولات بزرگی در اوضاع ایران باشد. برای آیندهی نزدیک شاید اثر تشکیل حزب مخالف دولت که رهبرش با شاه روابط دوستانه دارد و از قرار معلوم در حکومتهای گذشته با دکتر منوچهر اقبال اختلاف نظر پیدا کرده است، تقویت موقعیت شاه باشد، ولی قطعاً در زمان طولانیتر آثار این تحولات عمیقتر و بیشتر خواهد بود. عللی که موجب این تحول شده باشد، هر چه باشد، تأسیس این حزب ممکن است مقدمهی استقرار سیستم دو حزبی در ایران باشد و شاه که افکار اصلاحطلبانه و مترقیاش قابل تردید نیست، قطعاً از کمک به این حزب چنین مقصودی داشته است. تشکیل حزب اقلیت معنایش این نیست که تغییری در حکومت در نظر است. گزارشهای ایران نشان میدهد که انرژی و پشتکار دکتر [منوچهر] اقبال فعلاً او را در پست نخستوزیری بیرقیب ساخته است....»[31] در 21 دی 1336 ساواک درباره وابستگی حزب مردم به سیاستهای انگلیس، گزارش کرد:
«مخالفت روزنامه نیویورک تایمز با حزب مردم و حملات شدید مهندس [کی]قباد ظفر به طور کنایه به سیاست آمریکا صددرصد نشان میدهد که حزب مردم جانبدار جدی سیاست انگلستان است و میخواهد سیاست انگلیس را در ایران به صورت حزبی مورد اجرا قرار دهد...».[32] همچنین پیشتر در 1 شهریور 1336، ساواک با انتشار گزارشی اعلام کرد: «برخی از مردم کشور این حزب را تشکیلاتی وابسته و منتسب به انگلیسیها میدانند که برای جلوگیری از گسترش نفوذ آمریکا در ایران اعلام موجودیت کرده است.»[33]
با اعلام تأسیس حزب مردم و رهبری اسدالله علم، در بین افکار عمومى و خواص جامعه، موضوع انگلیسى بودن حزب مطرح شد. در اسناد ساواک بارها گزارشهایی با محوریت این موضوع منتشر شد. برای نمونه یکسال پس از تأسیس حزب، در سال 1337، ساواک در گزارشی با تأکید بر بیاعتنایی مردم و روشنفکران به حزب اقلیت مردم، دیدگاه آنان درباره اسدالله علم را بازتاب داده و نوشته که آنان وی را عامل سیاست انگلستان و حافظ وضع موجود کشور میدانند و نقش وی در این حزب که خود فئودال معروفی است، نقش چپروی است. این سند در پایان اعلام کرد هیچ یک از طبقات مختلف مردم از سیاست علم حمایت نمیکنند.[34]
در یکی دیگر از گزارشهای ساواک به این موضوع اشاره شده است: «همه مىدانند که حزب مردم دستهاى است که از طرف انگلیسىها براى کوبیدن سیاست آمریکایىها به وجود آمده و آقاى علم هم علاوه بر اینکه خود و خانوادهاش سالها با انگلیسىها مأنوس بوده، داماد قوام شیرازى و از سرسپردگان سیاست انگلیس مىباشد.»[35] همچنین در گزارش دیگری از ساواک به نقل از سید جعفر بهبهانی، فرزند آیتالله سید محمد بهبهانی و برخی مقامات مذهبی آمده است که اقدامات حزب مردم، پایهای برای فعالیت به نفع سیاست انگلستان است.[36]
افزون بر انگلستان، رژیم صهیونیستی نیز نقش برجستهای در حمایت و پشتیبانی از حزب مردم داشت. چنان که مئیر عزرى، نماینده سیاسى اسرائیل در دوران محمدرضا پهلوى، در راهاندازی و آشنایی اسدالله علم، و زیردستانش با سازوکارهای برنامههای حزبی و تشکیلاتی نقش بهسزایی داشت. او در کتاب خاطرات خود در این باره مىگوید: «در سال 1958م /1337ش که به ایران آمدم، دو حزب در این کشور بهتازگى بر پا شده بود. حزب مردم که اسدالله علم به فرمان شاه بر پا کرده بود و حزب ملیون که آن هم دکتر اقبال به دستور شاه بنیان نهاده بود... چیزى از آمدنم به ایران نگذشته بود که روز نهم ماه اوت 1958/مرداد 1337ش براى نخستین بار با علم دیدار کردم. چند روز پس از این دیدار دوباره مرا براى پارهاى رایزنىهاى حزبى به دفترش خواند. هیچیک از دو حزب مردم و ملیون از دانش سازماندهى و شیوههاى عضوگیرى آگاهى چندانى نداشتند. عَلَم پنج تن از سران حزب مردم را با من آشنا ساخت تا از آموختههایم در حزب اسرائیلى مَپاى[37] نکتههایى را به آنها بیاموزانم... تا اینجا سرفراز بودم که مىتوانم از آموختههایم دیگران را راهنمایى کنم ولى شگفتیام روزى پدیدار شد که دکتر اقبال نیز همین درخواست را با من پیش کشید... بىهیچ داورى میان این دو دسته به علم گرایشى بیشتر داشتم. پیروان وى مىکوشیدند مرامشان را در گونهاى چهارچوبهاى سوسیالیستى بیارایند که با آرمانهاى حزب مَپاى سازگارتر بود.»[38] همچنین در خاطرات مئیر عزری درباره دیدارهای گوناگونش با اسدالله علم با محوریت حزب مردم گزارشهایی آمده است. علم در این دیدارها، راهکارهایی برای آموزش اعضای حزب مردم و الگوگیری از احزاب رژیم صهیونیستی از عزری درخواست میکند، از جمله اینکه چند تن از سران حزب مردم را با عزری آشنا ساخت تا از آموختههای وی در حزب اسرائیلی مَپای نکتههایی را به آنها بیاموزد. این آموزش نکتههایی پیش پا افتاده مانند برنامههای سیاسی، سازمانی، آموزشی و خواستههای حزب، ویژگیهای یاران حزب، ویژگیهای کسانی که از سوی حزب به پارلمان راه مییابند، استخوانبندی حزب و پیمانهای یاران حزبی در برابر یکدیگر، نمایندگیهای شهرستانها، یارگیریها، گردشکار، برخورد با خودیها و دیگران، دشواریهای مالی و بسیاری نکتهها از این دست را در بر میگرفت. از جمله مهمترین کسانی که برای آموزش از حزب مَپای به عزری نزدیک شد، مهدی شیبانی از برجستگان حزب مردم بود که درخواست گفتوگویی با وی نمود. تا اینکه: «روزی علم مرا برای چاشت به خانهاش فراخواند و در نشاندادن پایگاههای مردمی حزب مردم، سازماندهی یک راهپیمایی بزرگ را در شهر تهران پیش کشید و از من خواست پیشنهادهایم را برپایه آموختههایم در اسرائیل بشنود.»[39]
اگر چه اسناد و مدارک موجود نشان میدهد در مقطع تأسیس حزب مردم، دیدگاهها و سیاست دو کشور انگلستان و آمریکا درباره مسائلی نظیر تشکیل حزب، مجلس شورای ملی و انتخابات، اختلاف نظرهایی وجود داشت،[40] با این حال اسدالله علم در راه تحکیم موقعیت حزب خود با محافل و مجامع آمریکایی ارتباطات گسترده و نزدیکی داشت. بهویژه این که گفته میشد بخش درخور توجهی از مفاد مرامنامه و برنامه حزب مردم معطوف به مسائل و مباحثی بود که آمریکاییان بهتدریج ضرورت پیاده کردن آن را در عرصهی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران توصیه میکردند و چند سال بعد شاه با ثبت آن طرحها به نام خود عنوان «انقلاب سفید» بر آن نهاد. همچنین علم برای رایزنی با آمریکاییها و استفاده از نظرات آنان درباره حزب، مسافرتی طولانی به آمریکا کرد. در همان دوران، نشریهای به طور سربسته به این موضوع چنین اشاره کرد: «مسافرت آقای علم رهبر حزب مردم به آمریکا و سخنرانیهایی که ایشان در اجتماعات حزبی و مجامع سیاسی و علمی آمریکا ایراد کردهاند در محافل سیاسی با اهمیت تلقی شده است و در خنثیکردن آثار تبلیغات سویی که اخیراً علیه ایران در آمریکا به عمل آمده بود، تأثیر به سزایی داشته است. آقای علم در جریان مسافرت خود به آمریکا مطالعاتی درباره سیستم مبارزات حزبی در آمریکا به عمل آوردهاند و در مراجعت به ایران این تجربیات را برای تقویت و توسعهی حزب مردم به کار خواهند بست.»[41]
افزون بر نقش بیگانگان و در رأس آنان انگلستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی در تأسیس احزاب فرمایشی، در تعیین برنامه و تکلیف و تصمیم برای آنها نیز دخالت داشتند. در واقع اسناد موجود نشان میدهد که اربابان خارجی شاه، روند تأسیس و آغاز فعالیت حزب مردم را با وسواس زیر نظر گرفته و در این باره با شاه و اسدالله علم رهبر این حزب، گفتگو و رایزنیهایی داشتند. این حساسیتها عمدتاً به محتوای برنامههای حزب مردم و چگونگی و کیفیت فعالیت و موضعگیریهای این حزب در قبال دولت، حزب اکثریت و نظایر آن مربوط میشد و اینکه رابطه شاه و حاکمیت با دستگاه رهبری و مدیریت این حزب بر چه اساسی استوار خواهد بود.[42] انگلیس و آمریکا در عین رقابت بر سر منافع، با هم همکاری و هماهنگی گسترده داشتند و براى ایفاى نقش در احزاب ساخته شده به تعریف جدیدى دست یافتند. برای نمونه در یکی از اسناد ساواک به منتظرماندن توسعه حزب مردم تا بازگشت اسدالله علم از اروپا و همچنین خودداری و سکوت حزب از انتخاب چهار نماینده باقی مانده مجلس شورای ملی به دلیل عدم تفاهم انگلستان و آمریکا در این خصوص اشاره دارد. در شرح این ماجرا در گزارشهای ساواک آمده است: «دکتر صدرالدین نبوى عضو مؤثر حزب مردم از قول پروفسور عدل مىگفت: حزب مردم تا مراجعت آقاى علم از اروپا فعالیت مؤثرى نخواهد داشت و نظر اعلیحضرت همایون شاهنشاه نیز بر این است که تا مراجعت آقاى علم از توسعه تشکیلات و تشدید فعالیت حزب مردم خوددارى شود و روى این اصل در چند روز اخیر از فعالیت تبلیغاتى حزب کاسته شده است. دکتر نبوى از قول پروفسور عدل اضافه نموده: چون به علت عدم حصول توافق بین دو سیاست انگلیس و آمریکا دولت تاکنون نتوانسته نسبت به انتخاب 4 نفر بقیه نمایندگان مجلس شوراى ملى تصمیمى اتخاذ کند از طرف حزب هم در این مورد به سکوت برگزار شده است و فکر انحلال مجلس هم که بیشتر بر اثر تلقین مقامات آمریکایى قوت گرفته بود از بین رفته و گمان نمىرود که تا پایان دوره 19 هیچگونه اقدامى در این باره به عمل آید.»[43]
دبیرکلهای حزب مردم از اسدالله علم تا ناصر عامری و همچنین اعضای برجسته حزب، همگی از وابستگان به سیاستهای استعماری انگلستان و آمریکا بودند. اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که ناصر عامری نیز در برخی از لژهای فراماسونری و از جمله در لژ کرمان عضویت داشت. برخی رقبای عامری در حزب مردم او را که تحصیلکردهی دانشگاه کرنل در آمریکا بوده و در اداره اصل چهار ترومن در ایران هم کار میکرد، جاسوس سیا میدانستند.[44] حضور فعال رضا صرافزاده، نماینده مجلس که خانوادگی در خدمت دستگاه جاسوسی دولت بریتانیا و مشهور به طرفداری از سیاست انگلیس بودند، بیش از پیش این حزب را حزبی وابسته به انگلستان نشان داد.[45] همچنین بسیاری از اعضای برجسته حزب مردم، از اعضای فعال فرقه فراماسونری در ایران محسوب میشدند بهطوریکه حتی درون حزب نیز در این باره مباحثی مطرح شده بود. ساواک گزارش میدهد: «در حزب مردم شایع است که هلاکو رامبد[46]، ناصر بهبودی، محمد فضائلی، فخر طباطبایی، محمد دادور، نصرالدین موسوی و مهندس عبدالله والا فراماسون هستند که با یکدیگر همبستگی و همکاری خاصی در حزب دارند.»[47] همچنین بازوهای رسانهای حزب مردم همچون محمدعلی مسعودی، برادرزاده عباس مسعودی (مدیر روزنامه اطلاعات، از نزدیکان دربار و عمدتاً مدافع سیاست انگلیس) ـ در راستای کلی سیاست انگلستان ـ در روزنامه پست تهران به فعالیت برای این حزب میپرداختند.[48]
جمعبندی و نتیجهگیری
نتایج تحقیق نشان میدهد، دو کشور بیگانه یعنی انگلستان، آمریکا و نیز رژیم صهیونیستی در تأسیس و پیدایش حزب مردم نقش اصلی را داشتند. آمریکا و انگلیس فرمان ایجاد چنین حزبی را صادر کردند و شاه اجرای آن را به اسدالله علم سرسپرده انگلستان واگذار کرد. اسدالله علم به عنوان نخستین دبیرکل حزب مردم، هدایتگر جریان انگلوفیل داخل کشور بود و ارتباط تنگاتنگش با مأموران سیاسی انگلیس و بالاخص با شاپور ریپورتر، بهتر میتوانست برآورندهی اهداف آن کشور در ایران باشد. بنابر این با وجود اقلیت بودن حزب مردم، نقش اصلی بر عهده علم بود. حزب مردم از همان آغاز جایگاهی در میان مردم نیافت؛ چرا که افزون بر ماهیت وابسته آن به اجانب، رفتار و اقدامات قلدرمآبانه و سلطانمنشانه نخستین دبیرکل آن یعنی اسدالله علم، هم در میان اعضای حزب و هم در میان مردم نفرت ایجاد کرده بود.[49] علم، افزون بر انگلوفیل بودن، ارتباط نزدیکی نیز با آمریکا داشت و سفرش به این کشور همزمان با انتخابش به سِمَت دبیرکلی حزب مردم، مؤید این ادعاست.
فرمایشیبودن حزب مردم، افزون بر نقشی که کشورهای بیگانه در راه اندازی آن داشتند، به نقش رژیم پهلوی و شخص شاه در تأسیس آن نیز باز میگردد. حزب مردم هر چند یکبار، متناسب با الزامات سیاسی از درون اتاقهای دربسته خود به تظاهر در صحنه سیاسی ایران کشانده میشد و به رقابتهای حزبی با دیگر احزاب میپرداخت، اما از آنجاییکه مردم و گروههای سیاسی به درستی شاه را بانی اصلی حزب مردم و مجری دستورات آمریکا در این زمینه میدانستند، ضربه مهلکی بر پیکره این حزب بود و از همان ابتدا حزب با صفت فرمایشی و دستوری بهویژه در میان مخالفان شناخته شد. همین مسئله باعث شد حزب مورد توجه عموم قرار نگیرد و تنها سیاستمداران و فرصتطلبان جویای نام و نان را به سوی خود جلب نماید. چنانکه برخی از افراد متمکن در شهرستانها برای کسب نمایندگی مجلس شورای ملی در حزب مردم عضو میشدند. در یکی از اسناد که گویای چگونگی پیوند تأسیس شعبات حزب با کسب نمایندگی مجلس شورای ملی است چنین آمده است: «وضع مالی کمیتههای حزبی بدین صورت انجام میگرفت که هر یک از افرادی که در شهرها دنبال وکالت بودند به ادامه حیات حزب در آن محل کمکهایی مینمودند و اگر وکیل میشدند با شور و علاقه بیشتری در حفظ کمیتهای که از آنجا نماینده شده بودند میکوشیدند... و نیز شعباتی هم بودند که وقتی کاندیدای شکست خورده آنها به کلی کنار میرفت آنها [اعضای حزب مردم آن شهرستان] نیز چون قادر به پرداخت هزینه حزب نبودند و یا میل نداشتند چنین هزینههایی را عمل کنند تابلوی حزب را پایین میآوردند.»[50]
عملکرد هجده ساله حزب مردم و سرانجام آن، بیانگر این مطلب است که احزاب برساخته حکومتها و وابسته به بیگانگان و نیز فرقه فراماسونری، با عدم اقبال مردم مواجه میشوند و به علت منشأ غیر مردمی خود، موفق نخواهند بود و نمیتوان برای اینگونه احزاب ارزش و اعتباری جدا از منشأ آن قائل بود. نام این حزب، مردم بود اما عملکرد و اقداماتش غیرمردمی بود. در واقع حزب مردم از همان ابتدا با شکست روبرو شد و اگر نام آن تا هیجده سال در عرصه سیاسی دوام آورد، تنها به دلیل خواست رژیم برای نمایش سیستم دو حزبی در داخل و خارج کشور بود.
پی نوشتها:
[1]. ابوالحمد، عبدالحمید، «درباره احزاب سیاسی»، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 15 و 16، 1352، ص 151.
[2]. گفتنی است این حزب را نباید با احزابی نظیر «حزب مردم» دوره چهاردهم مجلس شورای ملی که مؤسس آن سید محمدصادق طباطبایی که به ریاست مجلس نیز انتخاب شد یا «حزب مردم ایران» به عنوان یکی از احزاب تشکیل دهنده جبهه ملی که مؤسس آن محمد نخشب بود، اشتباه نمود. حتی برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی، هنگام اعلام تشکیل حزب مردم از سوی اسدالله علم، به آن اعتراض کردند و آن را مغایر با قانون تشکیل احزاب دانستند (شاهدی، مظفر، سه حزب(مردم، ملیون و ایران نوین، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 47).
[3]. سند شماره 2، در کتاب: اسنادی از حزب مردم، گردآوری و تدوین: سعید حصاری، زیر نظر شهریار مرادی دهقی و محمد شیخان، تهران، خانه کتاب، 1392، ص 4 و 5. در این سند درخواست امیر اسدالله علم از شهربانی کل کشور مبنی بر صدور مجوز تشکیل و فعالیت اتحادیههای کارگری حزب مردم ذکر شده است.
[4]. قبادی، محمد، «هلاکو رامبد، رهبر فراکسیون پارلمانی حزب مردم»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ص 51؛ اسنادی از حزب مردم، به کوشش سعید حصاری، همان، ص 8 - 44.
[5]. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 39.
[6]. همان، ج 1، مقدمه، ص 4.
[7]. روحبخش، رحیم، «بررسی عملکرد حزب مردم»، فصلنامه 15 خرداد، س 6، ش 28، ص 78.
[8]. لالوی ، محمود، حزب مردم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 259 - 260. همچنین درباره حزب مردم و تشکیلات آن بنگرید به: تأسیس و پایان حزب مردم در دوره پهلوی دوم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[9]. علم، اسدالله، یادداشتهای علم، ج 1، تهیه و تنظیم: علینقی عالیخانی، تهران، کتابسرا، 1393، ص 41.
[10]. سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، ج 2، تهران، انتشارات نامک، 1399، ص 284.
[11]. زونیس، ماروین، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، ص 395.
[12]. لالوی، حزب مردم، همان، ص 48 - 49. درباره زندگی و سابقه عضویت محمد باهری و رسول پرویزی بنگرید به: مروری بر زندگی محمد معتضد باهری، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[13]. لازم به ذکر است که این تدبیر در مورد مخالفان عمومیت نداشته و هیچگاه همهگیر نشد، تنها گروه معدودی فرصت طلب سیاسی که به دنبال منافع آنی و مادی خود بودند، -همانند بعضی از عناصر برگشته از حزب توده - تحت تأثیر قرار گرفتند.
[14]. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ج 3، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطائی، 1368، ص 72. درباره حزب ملیون و نقش دکتر منوچهر اقبال از چهرههای برجسته انگلوفیل و فراماسونری بنگرید به: مروری بر زندگی دکتر منوچهر اقبال نخستوزیر و رهبر حزب ملیون به روایت اسناد ساواک؛ بررسی نقش و کارکرد حزب ملیون در ساخت قدرت در دوران پهلوی دوم؛ حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[15]. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، ج 1، تهران، چاپخانه تک، 1372، ص 452.
[16]. شاهدی، مظفر. اسدالله علم، مردی برای تمام فصول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379، ص 296. درباره اسدالله علم بنگرید به: نگاهی اجمالی به حیات سیاسی اسدالله علم و اسدالله علم از چهرههای تأثیر گذار در انتخابات عصر پهلوی، و درباره شاپور یپورتر بنگرید به: هدیه سرویس اسرائیل برای شاپور ریپورتر، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[17]. آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 167، در کتاب: لالوی، حزب مردم، همان، ص 51.
[18]. لالوی، حزب مردم، همان، ص 47 - 51.
[19]. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، ج 1، همان، ص 23.
[20]. همان، ص 31.
[21] . گزارش ساواک، 7 / 2 / 1338، به شماره 2 ـ 3 ـ 461، آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره آرشیو: 931-4ع.
[22]. سند شماره 20805/ 20هـ 21، آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[23]. کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه فرشته سرلک، تهران، نشر گفتار، 1371، ص 486 - 485؛ شاهدی، سه حزب (مردم، ملیون و ایران نوین)، ص 243 و 1033.
حزب جدید ایران نوین در 24 آذر سال 1342 پس از انحلال حزب ملیون به رهبری دکتر منوچهر اقبال شکل گرفت. بنیان اولیهِ حزب ایران نوین، کانون ترقی[مترقی] بود. کانون ترقی از وابستگان آمریکا و متشکل از مقامات عالی رتبه حکومتی از جمله هادی هدایتی، منوچهر کلالی، محسن خواجهنوری، امیرعباس هویدا و غلامرضا نیکپی بود. این حزب از مجلس بیست و یکم تا مجلس بیست سوم شورای ملی، اکثریت را در اختیار داشت. فعالیت حزب ایران نوین بسیار وسیع بود و کمیتههای متعددی را چون کمیته اجرایی و دفتر سیاسی، سازمان جوانان، زنان، کشاورزان، کارگران، بازرگانان، سندیکاهای کارگری، اتحادیههای اصناف و... را شامل میشد. حزب ایران نوین تا سال 53 تقریباً نود درصد اتحادیههای کارگری و تعاونیهای روستایی را در اختیار داشت.
حزب ایران نوین اختیارات گستردهای در جریان انتخابات مجلس شورای ملی داشت و عضویت در حزب یکی از راههای دستیابی به کرسی مجلس محسوب میشد. در مقابل نمایندگان باید سران حزب را راضی نگه میداشتند و این امر به افزایش قدرت حزب و دبیر کل آن میانجامید. نخستین دبیرکل حزب ایران نوین، حسنعلی منصور بود که در اسفند ۱۳۴۲ به نخستوزیری رسید. پس از ترور انقلابی منصور، امیرعباس هویدا، نخستوزیر و دبیرکل حزب شد. در سال 1344، دبیرکلی حزب ایران نوین به عطاالله خسروانی محول شد که تا شهریور 1348 در این سمت باقی ماند. خسروانی به عنوان دبیر کل حزب ایران نوین، از اختیارات فراوانی در عزل و نصب افراد در کابینه و حزب برخوردار گردید. به همین منظور برای جلوگیری از تمرکز قدرت پس از برکناری خسروانی، اختیارات دبیر کل حزب ایران نوین میان واحدهای گوناگون تقسیم شد. برای مطالعه بیشتر درباره حزب ایران نوین به کتاب پنج جلدی مرکز بررسی اسناد تاریخی با عنوان: حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، از سال 1380 تا 1385 مراجعه شود. همچنین بنگرید: عطاءالله خسروانی و حزب ایران نوین و حزب ایران نوین و سازمان سیا، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[24]. شاهدی، اسدالله علم؛ مردی برای تمام فصول، همان، ص 290.
[25]. شاهدی، مظفر. سه حزب، ص 42.
[26]. علم، یادداشتهای علم، ج 2، ص 89.
[27]. فردوست، حسین. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 2، ص 238 و 239.
[28]. سر پرسی سایکس کتاب تاریخ ایران، را در دو جلد نوشته است. این کتاب تاریخ ایران را از ابتدا (تمدن ایلام، شوش و...) تا حدود سال ۱۳۰۹ هجری خورشیدی ارائه میدهد. این کتاب که از معروفترین کتابهای تاریخ کلی ایران در عصر کنونی به شمار میآید، توسط سید محمدتقی فخرداعی گیلانی ترجمه شده است.
[29]. سند شماره 73810/ج - یک، آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در کتاب: شاهدی، اسدالله علم، مردی برای تمام فصول، همان، ص 292.
[30]. شاهدی، اسدالله علم، مردی برای تمام فصول، همان، ص 300.
[31]. سند شماره 1 /1، در کتاب: اسنادی از حزب مردم، ص 3 و 4.
[32]. آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در کتاب: شاهدی، سه حزب(مردم، ملیون و ایران نوین)، ص 42 - 43.
[33]. همان.
[34]. همان.
[35]. سند مورخه 26 / 5 / 1336، 1631الف ساواک، در کتاب: حزب مردم به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 50.
[36]. همان، ص 51.
[37]. مَپای (به عبری: מַפָּא"י) انگلیسی Mapai) مخفف اسم (میفلِگِت پوعَلِی اِغِتس ییسغائل) (به عبری: מִפְלֶגֶת פּוֹעַלֵי אֶרֶץ יִשְׂרָאֵל) (حزب کارگران اسرائیل). حزب سوسیالیست – صهیونیستی است که با ادغام دو حزب «احدوتها عفوداه» و «هاپوایل هاتزایر» در سال ۱۹۳۰م /1309ش تأسیس شد. مپای یکی از قدیمیترین احزاب سیاسی در رژیم صهیونیستی بود که در بین سالهای ۱۹۳۰ /1309ش تا ۱۹۶۸ /1347ش برپا بود. نخستین رهبر این حزب، داوید بن گوریون بود. حزب مپای از دهه ۳۰ تا سال ۱۹۷۷م /1356ش به عنوان حزب حاکم مطرح بود. در سال ۱۹۷۷م /1356ش حزب مخالف دولت شد و در سال ۱۹۹۲م /1373ش به حکومت رسید. در سال ۱۹۶۹م /1348ش اسم آن به «حزب کارگر» تبدیل شد.
[38]. عزرى، مئیر، کیست از شما از تمامی قوم او (یادنامه)، دفتر دوم، ترجمه آبراهام حاخامی، ویراستار: بزرگ امید، اورشلیم، 2000م /1379ش، ص 5.
[39]. عزری، یادنامه، ص 5 و 6. درباره مئیر عزری و جایگاه او در رژیم صهیونیستی و ایران بنگرید به: گزارشی از روابط پهلوی و دربار با رژیم صهیونیستی از زبان مئیر عزری، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[40]. آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی(اسناد ساواک)، در کتاب: شاهدی، سه حزب، ص 43.
[41]. نشریه خواندنیها، س 18، ش 59، شنبه 13 فروردین 1337، ص 4؛ در کتاب: شاهدی، سه حزب، ص 44.
[42]. آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک) در کتاب: شاهدی، سه حزب، ص 48.
[43]. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 43.
[44]. شاهدی، مردی برای تمام فصول، ص 543.
[45]. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 185.
[46]. هلاکو رامبد فراماسونر معروف، فراکسیون پارلمانی حزب مردم را رهبری میکرد. ارتباط هلاکو رامبد با تشکیلات فراماسونری به حدی بود که نام رامبد در رأس آنها قرار داشت. در مورد آغاز و نحوه فعالیتهای هلاکو رامبد در مجامع و تشکیلات فراماسونری اطلاع چندانی در دست نیست، اما اسناد بسیاری دال بر عضویت و یا حضور او در جلسات لژهای متعدد وجود دارد. در میان لژهایی که رامبد در آنها عضویت داشته یا دعوت به حضور شده، به جز لژ پهلوی-که البته آن هم با دخالت انگلیس در ۱۳۳۰ ش تأیید شد-تمامی آنها- تا قبل از تشکیل و تأسیس لژ بزرگ ایران در اسفند ۱۳۴۷- وابسته و تابع قانون اساسی گراند لژ اسکاتلند میباشند که از آنها به «لژهای انگلیسی فراماسونری» تعبیر شده است. (اسناد فراماسونری در ایران، ج ۲، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۰، ص 15)
[47]. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 200.
[48]. همان، ص 88.
[49]. در گزارش ساواک در این باره چنین ذکر شده است: «یکی از اعضا مؤثر عضو حزب مردم میگفت یکی از علل عدم توجه اشخاص به حزب مردم این است که آقای علم رهبر آن حزب برای خود مقام (آقایی) قائل است و افراد حزبی را مجبور میسازند که ایشان را به نام (آقا) صدا بزنند و بخوانند و اگر چند نفری هم در آن حزب دیده میشوند عموماً کسانی هستند که قبلاً پی به روحیه آقای علم نبرده اند و امروز ناچاراً در آن حزب باقی ماندهاند و با اینکه این نقطه ضعف بارها توسط دوستان آقای علم به ایشان گوشزد و تذکر داده شده که نباید در فعالیتهای حزبی فقط متکی به شاهنشاه باشد و بلکه باید خود ایشان هم از طریق خدمت مردم و جلب رضایت آنان اقدام نمایند و اگر در روش اجتماعی هم جنبه (آقایی) داشته باشد جز این که مردم را نسبت به خود بدبین و متنفر سازند، فایده دیگری ندارد معهذا آقای علم به این مطالب توجهی نکردهاند و در شهرهای خراسان نیز که آقای علم را خوب میشناسند نتوانستهاند تشکیلات حزبی قابل توجهی دائر نمایند.»(حزب مردم به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 149.)
[50]. آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 155، ص 238-237، و در مقاله: روحبخش، «بررسی عملکرد حزب مردم»، همان، ص 101 - 102.
اسدالله علم، نخستین رهبر حزب مردم
یکی از جلسات حزب
یکی از جلسات حزب
یحیی عدل دومین رهبر حزب مردم
علی نقی کنی، سومین رهبر حزب مردم
ناصر عامری، چهارمین رهبر حزب مردم
محمد فضائلی ، آخرین رهبر حزب مردم
هلاکو رامبد، نماینده پارلمانی حزب مردم
تعداد مشاهده: 12428