امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات بدون درج سند

خیزش مردم بحرین در سال 1302 خورشیدی


تاریخ انتشار: 21 دي 1402


چکیده

 از ابتدای دهه 1300 خورشیدی، حرکت‌های آزادی‌خواهانه در بحرین رو به اوج گذاشت. این حرکت‌ها که بر محور مبارزه با استعمار و استبداد و نیز پیوند با سرزمین مادری مردم بحرین، یعنی ایران، استوار بود، در سال 1302 خورشیدی در آستانه تبدیل به جنبشی سرتاسری قرار گرفت. اما استعمار انگلیس تلاش کرد با شعله‌ور ساختن آتش اختلافات مذهبی مسیر خیزش مردم بحرین را منحرف سازد. سرانجام نیز ابعاد تلاش آزادی‌خواهانه مردم بحرین آن چنان گسترده شد که منجر به اشغال نظامی بحرین به وسیله انگلیسی‌ها گردید. اشغال بحرین سرآغاز عصری تازه در استعمار بحرین است. هدف اصلی استعمار در این عصر ایرانی‌زدایی از بحرین و نیز سرکوب هر حرکت آزادی‌خواهانه مردم بحرین بود. اما دستآوردهای استعمار چندان عمده نبودند بلکه مردم بحرین با گذر از همگی تهدیدات به تلاش خود برای آزادی سرزمینشان و همبستگی با میهن مادریشان ادامه دادند.

 

ظهور و سرکوب خیزش

الف. جنبش ایران‌خواهی در بحرین

 از سال 1301 خورشیدی، دور تازه‌ای از تلاش برای اعاده حاکمیت ایران بر بحرین آغاز شد و مطبوعات ایران شروع به انتشار مقالاتی درباره بحرین و حاکمیت ایران بر آن کردند. برای نمونه روزنامه شفق سرخ چاپ تهران مقاله‌ای به تاریخ اول مهرماه 1301 با عنوان «بحرین کجاست و مال کیست؟» به چاپ رساند و در این مقاله تصریح کرد:

چه سبب دارد که دولت انگلیس می‌خواهد ما را از تصرف یک قطعه از خاک طبیعی خود ممانعت کند؟ دولت انگلیس با کدام مجوز قانونی می‌خواهد مهمترین و زرخیزترین جزیره ایران را بلع نماید؟[1]

 در دی ماه 1301، بیش از چهل نفر از فارسی‌زبانان بحرین که در زمره مشاهیر بحرین بودند، با ارسال نامه‌ای به مجلس شورای ملی خواستار تأسیس اداره گمرک ایران در بحرین، تأسیس مدرسه فارسی و نیز اختصاص یک نماینده در مجلس شورای ملی برای بحرین شدند.[2] در بخشی از نامه فارسی‌زبانان بحرین تصریح گردیده است:

اینک که شور وطنیت قاطبه شرق را فراگرفته،[3] کالبد پژمرده ما ایرانیان این سامان نیز روحی تازه در خود احساس و از خواب غفلت بیدار شده‌ایم، هیچ علامتی از دولت محبوب خود در این سرزمین مشاهده نمی‌کنیم، سوای عده زیادی رعایای بی‌صاحب و فلک‌زدگان بی‌والی، این است که تصمیم گرفتیم به واسطه‌ی این عریضه با ندای آلوده به ترس، التفات امنای دولت ابدمدت محبوب خود را عموماً و هیأت پارلمان و وزرای عظام گرام را خصوصاً مخاطب ساخته و درخواست سه مسئله نماییم.[4]

 در اسفندماه 1301 نیز نامه‌ای به امضای عده‌ای از بزرگان بحرین به وزارت پست و تلگراف و تلفن ایران رسید و از این وزارتخانه درخواست شد در بحرین نیز همانند سایر مناطق ایران دفاتر پستی ایجاد گردد.[5] در واکنش به این درخواست‌های بحرینی‌ها که همگی از تلاش مردم بحرین برای اعاده حاکمیت دولت ایران بر بحرین حکایت می‌کرد، مجلس شورای ملی با اختصاص یک نماینده به جزیره بحرین به بخشی از خواسته‌های مردم بحرین پاسخ مثبت داد.[6]

ب. منازعه ایرانیان و نجدی‌ها

 در روز بیستم اردیبهشت ماه 1302 (بیست وسوم رمضان 1341) بین یک باربر ایرانی شیعه و یک باربر نجدی وهابی در گمرک منامه زدوخوردی رخ داد. به دنبال این زدوخورد، نجدی‌ها، یک نفر ایرانی را متهم کردند که یک ساعتِ بغلی دزدیده و می‌خواهد در بازار بفروشد. سپس نجدی‌ها مسلح شده و به طور ناگهانی به ایرانیان غیرمسلح یورش می‌برند و ایرانیان با چوب‌دستی به دفاع از خود برمی‌خیزند. در این منازعه سه ایرانی کشته و سی‌وهفت نفر زخمی و پنج نفر هم مفقود می‌شوند. محمدشریف خان بهادر، رئیس ایرانی نظمیه بحرین، به پشتیبانی از هم‌میهنان ایرانیاش برمی‌خیزد و به مأموران پلیس بحرین- که آنان نیز اغلب ایرانی بودند- دستور می‌دهد نجدی‌ها را سرکوب نمایند. در برابر این اقدام، عبدالله قصیبی نماینده حکومت سعودی، نیز مقداری اسلحه میان نجدی‌ها توزیع می‌نماید و نجدی‌ها به ایرانیان یورش می‌برند.[7] در روز بیست‌وپنجم اردیبهشت دومین درگیری خونین میان ایرانیان و نجدی‌ها رخ می‌دهد. در این درگیری 35 نفر از ایرانی‌ها و عرب‌های بحرین از یک سو و 35 نفر نیز از نجدی‌ها کشته می‌شوند.[8] در اعتراض به این تجاوزها، کسبه ایرانی به مدت 25 روز دکان‌های خود را تعطیل کردند.

در اول خردادماه 1302 تظلم‌نامه‌ای از طرف اهالی بحرین به تهران فرستاده شد و از دولت و ملت ایران درخواست گردید به وضعیت بحرین و ظلم‌های وارد شده به مردم این سرزمین رسیدگی گردد. در این تظلم‌نامه، تصریح شده بود:

ایرانیان مقیم بحرین در فشار [هستند.] قریب 30 نفر مقتول [شده‌اند.] کمک برای عرب‌ها از نجد رسیده، مگر ایرانیان بحرین رعیت ایران نیستند؟ حمیت و غیرت اسلامی چه شده؟ برادران! ما از دست رفتیم. تظلم‌نامه به مقامات محترم، مستدعی که مجدانه به اسرع وسیله در کار ما بکوشید.[9]

ج. خلع شیخ‌ عیسی

 به دنبال زدوخورد خونین میان ایرانیان و نجدی‌ها در بیست‌وپنجم اردیبهشت ماه، زمینه و توجیه لازم برای دخالت انگلیسی‌ها در امور بحرین فراهم آمد. سرهنگ ناکس کنسول انگلیس در بوشهر، با دو کشتی و شصت نظامی هندی به بحرین رفته و به عنوان تأمین امنیت بحرین در عمل اختیار امور بحرین را در دست گرفت. به دستور سرهنگ ناکس، نظمیه بحرین که اعضاء آن اغلب ایرانی بودند منحل و مأموران پلیس بحرین نیز از خدمت منفصل گردیدند. سرهنگ ناکس همچنین دستور تبعید عبدالله قصیبی، نماینده حکومت سعودی در بحرین را نیز صادر کرد.[10] اما مهمترین اقدام سرهنگ ناکس، خلع شیخ عیسی از حکومت بحرین بود. دولت انگلیس از رویه شیخ عیسی در جریان زدوخورد نجدی‌ها و ایرانیان ناراضی بود. سرهنگ ناکس، شیخ عیسی را به کنسولگری انگلیس احضار و وی را در همانجا بازداشت کرد و برای استعفا از حکومت، زیر فشار قرار داد. شیخ عیسی پس از پنج روز مقاومت، در سی‌ویکم اردیبهشت ماه، پس از پنجاه‌وشش سال فرمانروایی بر این سرزمین از حکومت استعفا کرد.[11] دولت انگلیس، شیخ حمد فرزند شیخ عیسی را به حکومت بحرین منصوب نمود. متعاقباً دولت انگلیس، کلیه امور بحرین را در دست گرفته و برای نشان دادن اقتدارش بر این سرزمین برای شیخ‌های آل‌خلیفه و حتی شیخ حمد حکمران جدید بحرین، حقوق و مقرری تعیین کرد.[12] با این وجود گویا انگلیسی‌ها تلاش داشتند نیروهای نظامی بیشتری به بحرین اعزام دارند[13] و برای موجه ساختن این اقدام، نیاز به بروز بحرانی تازه در بحرین بود.

د. درگیری میان شیعیان و نجدی‌ها

 اما در آذرماه 1302 منازعه‌ای دیگر و این بار میان عرب‌های شیعه و نجدی‌ها رخ داد. در این منازعه نجدی‌ها و سنی‌های بحرین، به طرفداری از شیخ عیسی حاکم مخلوع و شیعیان به طرفداری از شیخ حمد حاکم جدید بحرین با یکدیگر درگیر شدند.[14] سنی‌ها که ساکن قریه رفاع بودند به شیعیان ساکن ستره یورش بردند و هفت نفر از شیعیان، چهار مرد و دو زن و یک کودک را کشتند. بر اساس گزارش‌ها:

به دنبال کشتار شیعیان به وسیله سنی‌ها، عرب‌های شیعه عموماً کلیه کارهای خودشان را تعطیل کرده‌اند و حتی گاری‌فروش‌ها، سبزی نمی‌آورند و اگر یکی از شیعیان بخواهند مشغول کار بشوند، دیگران او را با تهدید مجبور به تعطیل کردن کارش می‌کنند.[15]

در این میان، حاجی عبدالنبی بوشهری، از وابستگان دولت انگلیس در بحرین، ایرانیان و شیعیان را ترغیب می‌کند که برای حفظ جانشان در برابر حملات احتمالی سنی‌ها از دولت انگلیس تقاضا نمایند تا بحرین را به طور کامل اشغال نظامی کند! اما ایرانی‌ها و شیعیان، درخواست حاجی عبدالنبی را رد می‌کنند.[16] متعاقباً شیخ خلف آل‌منصور، مجتهد شیعه بحرین نیز از دخالت در منازعه خودداری کرده و بدین ترتیب از گسترده‌تر شدن منازعه که می‌توانست زمینه را برای حضور نظامی بیشتر انگلیس در بحرین و اشغال نظامی کامل بحرین فراهم نماید، جلوگیری نمود.[17]

هـ . مبارزه با اشغال انگلیس

 در چهارم آبان ماه 1302 احمد فرامرزی در نامه‌ای به وزارت امور خارجه ابراز می‌دارد گروهی از اهالی بحرین با مراجعه به کنسولگری انگلیس در بوشهر خواستار اعاده اوضاع سیاسی به روال سابق هستند.[18]

 در این اوان، گروه‌هایی از ساکنان غیرایرانی بحرین، از آن جا به حجاز مهاجرت کردند. این عده عموماً افراد قبیله مهم و ثروتمند بحرین، یعنی قبیله دواسر، بودند.[19] در بیست‌وهفتم تیرماه 1302 کارگزاری اول وزارت امور خارجه در بنادر خلیج فارس در گزارشی به دکتر محمد مصدق وزیر امور خارجه، از آمادگی شیخ عیسی، حاکم مخلوع بحرین برای پناهندگی به ایران خبر می‌دهد.[20] در چهارم آبان ماه 1302 نیز احمد فرامرزی در گزارشی تأکید می‌کند فرصت مناسبی است که دولت ایران با شیخ عیسی وارد مذاکره شود و او را به مراحم خود جلب کند.[21] در بهمن ماه 1302 گزارش‌هایی در مورد فرار شیخ ابراهیم پسر شیخ خالد آل‌خلیفه از بحرین و قصد او برای پناهندگی به ایران رسید.[22] افزون بر شیخ‌های آل‌خلیفه، برخی قبایل بحرین نیز درصدد آمدند در اعتراض به اشغال سرزمینشان به دولت ایران پناهنده شوند. یکی از این قبایل، عشیره «آل بوعینین» بود. ولی با عدم استقبال دولت ایران از این درخواست، موضوع پناهندگی قبیله «آل بوعینین» به ایران عملی نشد.[23]

 در گزارش فرمانده ساخلوی[پادگان، پاسگاه] بندر لنگه به لشکر جنوب، ضمن ارائه ابعاد گسترده مهاجرت از بحرین در اعتراض به اشغالگری‌های انگلستان تصریح شده است:

در بحرین و عمان هم اعراب شورش کرده‌اند که انگلیس‌ها را خارج نمایند، یک عده از محترمین بحرین را دستگیر کرده و به هندوستان تبعید نمودند. بحرینی‌ها هم دست از خانه و زندگی کشیده و قریب پانزده هزار نفر از بحرین خارج شده و در سایر بنادر جزء سکنا گرفته‌اند. راپورت‌های متعدد از بحرین به بنده نوشته بودند نظر به این که دخالت در این کار و سیاست را وظیفه خود ندانسته، ابداً جوابی ندارم...[24]

 از جمله محترمین بحرین که انگلیسی‌ها «دستگیر کرده و به هندوستان تبعید نمودند»، شیخ عبدالوهاب زیانی مسئول شعبه حزب دموکرات در بحرین و رهبر حزب نجات بحرین بود. شیخ عبدالوهاب علناً طرفدار ایران بود و با ایجاد تشکیلاتی منسجم تلاش داشت حاکمیت ایران بر بحرین را عملی سازد. شیخ عبدالوهاب در هندوستان محاکمه و به تبعید به کویت محکوم شد. به جز شیخ عبدالوهاب، عده دیگری از مبارزان بحرینی نیز تبعید شدند. این افراد عبارت بودند از:

شیخ علی فرزند شیخ خالد»، «احمد لاجح از بازرگانان معروف»، «ابراهیم مبارک بوخماس رئیس طایفه آل بوعینین»، «ابوحمیده»، «سالم فرزند عنبر»، «قاسم وقاص از مشایخ»، «حبیب احسایی»، «حسین لغوه» و «شیخ جاسم شیروی.[25]

 در گزارشی که کارگزاری اول بنادر خلیج فارس در اول دی ماه 1302 به وزارت امور خارجه فرستاده، تأکید شده است که اهالی و شیوخ بحرین از وضع فعلی این جزیره رضایت ندارند و انگلیس‌ها زیاد از اندازه منفور آن‌ها شده‌اند و بیشتر عرب‌ها (منظور عرب‌های بحرین) هر روزه منتظر اقدامات دولت علّیه ایران نسبت به بحرین‌اند.[26]

 بحرینی‌ها برای مبارزه با انگلستان، در پایان سال 1302 خورشیدی یک تشکل جدید با مقاصد سیاسی و در ظاهر و پوشش فعالیت‌های فرهنگی و ادبی به عنوان «نادی[باشگاه] ادبی» ایجاد کردند؛ که دولت انگلیس اجازه‌ی فعالیت به آن نداد.[27]

 

نقش و جایگاه بازیگران در خیزش

الف. مردم بحرین

 مردم بحرین، اعم از شیعه و سنی، حتی پیش از سال 1302 خورشیدی نیز تلاش کردند جنبشی فراگیر بر ضد استعمار انگلیس و در راستای اعمال حاکمیت ایران بر بحرین ایجاد نمایند. تأسیس شعبه حزب دمکرات ایران در بحرین و ارسال نامه‌های متعدد به مطبوعات، مجلس شورای ملی و مسئولان دولتی، از جمله نمادهای بارز تلاش‌های مردم بحرین برای ایجاد یک جنبش عمومی بود.

 در سال 1302 خورشیدی نیز مردم بحرین از طریق سران قبایل و احزاب و شخصیت‌های با نفوذ و تأثیرگذار این سرزمین، تلاش کردند از سویی توجه دولت ایران را به مسائل بحرین جلب نمایند و از سوی دیگر هم با اقدامات اعتراضی همچون مهاجرت از بحرین مخالفت خود را با سیاست‌های اشغالگرانه انگلستان نشان بدهند. از طرف دیگر فعالان سیاسی بحرینی مراقب بودند در دام اختلافات داخلی و منازعات طایفه‌ای (شیعه و سنی) گرفتار نگردند. [28]

 تظاهرات ایران‌دوستانه و ضدانگلیسی نیز یکی دیگر از جنبه‌های مبارزه مردم بحرین بر ضد اشغال انگلیس بود. یکی از مهمترین این تظاهرات در سی‌ام بهمن ماه 1302 و در هنگام دیدار «یاور علی‌اصغرخان» رئیس گردان بنادر قشون ایران از بحرین رخ داد. این دیدار با سیزدهم رجب زادروز پیشوای اول شیعیان جهان مصادف و از این رو در منامه عنوان شد که با بازدید یاور علی‌اصغرخان از بحرین، در این سرزمین شادی عید دوچندان می‌شود.[29] بنابر گزارش یاور علی‌اصغرخان به وزارت جنگ، به هنگام ورود وی به منامه، نزدیک به دوازده هزار نفر از مردم بحرین از او استقبال می‌کنند. بر اساس گزارش یاد شده، یک مرتبه در شهر، فریاد هلهله زنده باد فرمانده قشون نیرومند ایران، زنده باد ریاست قشون فارس و بنادر، بلند شده و حتی همگی پلیس‌ها با صدای بلند زنده‌باد گفته و هورا می‌کشیدند.

حقیقتاً می‌توان امیدوار بود از احساسات ایرانیان حساس بحرین؛ چون در حدود پاره‌ای مذاکرات که با ایشان شد، حاضرند که اکتفا به یک اجازه از طرف دولت نمایند و چنانچه حقیقتاً امری از طرف دولت به ایرانیان بحرین صادر شود، می‌توان گفت دولت ایران در بحرین دوازده هزار نفر قشون مسلح خواهد داشت که خودشان انگلیس‌ها را خارج نمایند...[30]

 دولتی که در تهران بود، خود برکشیده‌ی انگلیس بود و طبعاً نمی‌توانست علیه منافع انگلیس گام بردارد.

ب. دولت انگلیس

 سیاست دولت انگلیس در بحرین دخالت مستقیم در امور آن و برکندن هرگونه نفوذ ایران بود. در عین حال انگلیسی‌ها دخالت‌های خود را در بحرین صرفاً برای برقراری امنیت در این سرزمین و جلوگیری از بی‌نظمی قلمداد می‌کردند. روزنامه الاستقلال چاپ بغداد، که در آن هنگام در حقیقت ناشر افکار انگلیس در منطقه بود، در مقاله‌ای در روز پانزدهم تیرماه 1302، با اشاره به درگیری‌های اردیبهشت ماه، ادعا کرده است:

مسئله دیگری که عقیده عمومی مردم بحرین شمرده می‌شود این است که عموماً به این حادثه بدبین هستند و می‌گویند شورش به وسیله ایرانی‌ها و رئیس بلدیه صورت گرفته و تغییر و اصلاحی که به دست کلنل [ناکس] انجام شده صرفاً به منظور اعمال قدرت و اشغال شهر بوده... به جهت این که مأموران انگلیسی همیشه عدم تمایل خود را در اشغال بحرین یادآور می‌شوند لذا موردی برای بدبینی مردم باقی نمی‌ماند.[31]

 اما در باور ایرانی، این خودِ انگلیس بود که تلاش می‌کرد آتش اختلافات مذهبی را در بحرین شعله‌ور سازد و به بهانه آن در بحرین، دخالت نماید. در گزارشی به وزارت امور خارجه ایران در بیستم اردیبهشت ماه 1302 تصریح شده است کنسول انگلیس در بحرین محرک و بانی نقشه بروز جنگ مذهبی در بحرین بوده است.[32] رضازاده بوشهری نیز در گزارشی به وزارت امور خارجه در پاییز 1302 تأکید می‌کند که انگلیس‌ها درصدد ایجاد نزاع میان شیعیان و سنی‌ها و عرب‌ها و ایرانی‌ها هستند.[33]

ج. ایران

 دولت ایران در مورد تحولات سال 1302 خورشیدی بحرین سیاست مشخصی نداشت و اصولاً زمانی می‌توانست به ندای مردم آنجا پاسخ دهد و برای اعمال حاکمیت خود وارد عمل شود که اولاً دارای قوه و قدرت نظامی و سیاسی کافی برای اعمال این حاکمیت بود؛ و ثانیاً انگیزه‌ای هم برای این کار می‌داشت. در مورد قدرت نظامی و سیاسی لازم، همه می‌دانیم که ایران در آن زمان فاقد آن بود. در مورد انگیزه هم، با توجه به این که پس از کودتای 1299، عملاً همه چیز ایران در دست انگلستان بود، نمی‌توان تصور کرد که دولت و دولتمردان ایرانی در آن زمان انگیزه‌ای هم برای این کار داشته باشند. حداکثر درجه‌ی میهن دوستی آنان، این بود که کاری نکنند و سندی ندهند که به ادعای تاریخی ایران نسبت به بحرین لطمه‌ای بزند. برای نمونه معاضدالسلطان کارگزار اول وزارت امور خارجه در بنادر خلیج فارس، در مذاکره‌ای با کنسول فرانسه در بیست‌ونهم دی ماه 1302 با اشاره به تحولات بحرین به وی می‌گوید:

بحرین به موجب اسناد محکمه و دلایل قویه که در دست هست ملک دولت ایران و هرگونه عملیاتی تاکنون نسبت به بحرین شده [یا] بشود، غاصبانه است.[34]

 در مجموع دولت ایران از اعتراضی درخور نسبت به اشغال بحرین به وسیله انگلیس خودداری کرد. مجلس شورای ملی و مطبوعات ایران موضعی قاطعانه‌تر داشتند. مجلس شورای ملی با تصویب ماده واحده‌ای یک کرسی نمایندگی به بحرین اختصاص داد.[35] روزنامه شفق سرخ چاپ تهران و روزنامه گلستان چاپ شیراز نیز از جمله مطبوعاتی بودند که با انتشار مطالبی بر پشتیبانی و حمایت خود از مردم بحرین تأکید کردند.[36]

د. آل سعود

 در زدوخوردهای بیستم و بیست‌وپنجم اردیبهشت ماه 1302 عبدالله قصیبی نماینده ابن‌سعود در بحرین فعالانه شرکت داشت و تلاش کرد با مسلح کردن نجدی‌ها و کشتار ایرانیان و شیعه‌ها توازن قوا را در بحرین به سود آل‌سعود تغییر دهد. قصیبی سپس تلاش کرد چند کشتی کمکی را از نجد عازم بحرین نماید تا بحرینی‌ها را سرکوب و سلطه نجد را بر بحرین مستقر سازد که این اقدام قصیبی با مخالفت شدید انگلیس روبرو شده و عملی نشد.[37] پس از این حوادث، به دستور سرهنگ ناکس، قصیبی و دیگر وابستگان آل‌سعود از بحرین اخراج شدند. با این وجود باز هم حکومت سعودی درصدد اعمال نفوذ در بحرین بود و هر از گاهی اخباری مبتنی بر لشکرکشی دریایی آل‌سعود به بحرین به گوش می‌رسید.[38] تا این که سرانجام با انعقاد قرارداد خردادماه 1306 خورشیدی میان حکومت سعودی و دولت انگلیس، سعودی‌ها از هرگونه ادعا بر بحرین صرف‌نظر کردند.[39] در برآیندی از نقش آل‌سعود در تحولات بحرین در سال 1302 خورشیدی باید گفت سعودی‌ها نقش مهمی در بروز منازعات مذهبی و طایفه‌ای داشتند.

هـ . آل‌خلیفه

 در جریان بحران سال 1302 خورشیدی، شیخ عیسی و فرزندش شیخ حمد و سایر افراد تأثیرگذار آل‌خلیفه در تلاش بودند مانع شعله‌ورتر شدن آتش بحران گردند. در این حوادث آل‌خلیفه تلاش کرد از شیعیان و ایرانی‌ها در برابر وابستگان سعودی و نجدی‌ها پشتیبانی نماید.[40] به دنبال اشغال بحرین به وسیله انگلیس نیز آل‌خلیفه تلاش داشت با یاری گرفتن از دولت ایران، انگلیس‌ها را وادار به ترک بحرین نماید. شیخ حمد بن عیسی در بهمن ماه 1302 به عنوان شکار به بندر لنگه رفت و با مقامات محلی ایران در این باره مذاکره نمود. دولت انگلیس شیخ حمد را وادار به ترک فوری بندر لنگه نمود و وی با کشتی نظامی انگلیس از بندر لنگه به بحرین بازگردانده شد.[41] شیخ حمد باز هم درصدد برآمد تا از ایران برای مبارزه با انگلستان یاری بطلبد. دعوت شیخ حمد از یاور علی‌اصغرخان فرمانده گردان بنادر قشون ایران، برای دیدار از بحرین که منجر به تظاهرات گسترده‌ای در بحرین شد که به آن پیشتر اشاره گردید نمونه‌ای از اقدامات شیخ حمد برای رویارویی با انگلیس و جلب پشتیبانی ایران بود. یاور علی‌اصغرخان در این باره در گزارش خود تصریح می‌دارد:

شیخ حمد خلیفه... فوق‌العاده طرفدار تبعیت ایرانی و از انگلیس‌ها متأذی است و قول داده است که در آتیه مرتباً داخل مکاتبات با بنده شده و فدوی را از حقایق اتفاقات بحرین آگاه سازد.[42]

 

پیامدهای خیزش

الف. استقلال ظاهری

 سیاست دولت انگلیس پس از تحولات سال 1302 خورشیدی در بحرین، جدا کردن کامل آن از ایران و تحت‌الحمایه کردن آن سرزمین به شکل یک موجودیت مستقل (ولی تحت‌الحمایه) بود. اشغال نظامی بحرین و در عین حال اعطای نمادهای ظاهری استقلال به بحرین از نمودهای این سیاست بود.

 در این دوره انگلیس‌ها با تشکیل نهاد حکومت و ایجاد هیأت وزراء با همه نمادهای یک کشور مستقل مثل پرچم و تمبر، کشوری جدا از ایران ایجاد نمایند.

ب. ایرانی‌ستیزی و ایرانی‌زدایی

 در تحولات سال 1302 خورشیدی بحرین، هم نفوذ ایران در بحرین و هم عشق و اشتیاق زیاد مردم بحرین به ایران به روشنی نشان داده شد. همین موضوع چه بسا انگیزه‌ای شد برای اعمال سیاست ایرانی‌ستیزی و ایرانی‌زدایی در بحرین. دولت انگلیس برای از میان بردن نفوذ ایران در بحرین به مقابله‌ای جدی، پیگیرانه و فراگیر با تابعیت ایرانی بخشی از مردم بحرین دست زد. اگر چه مردم بحرین اعم از عرب‌زبان و فارسی‌زبان، بنا به شهادت گزارش‌های گوناگون رسیده از بحرین، خود را ایرانی دانسته و دولت ایران نیز همگی بحرینی‌ها را تبعه ایران می‌دانست، اما به دلیل این که ده‌ها سال بود دولت ایران بر بحرین اعمال حاکمیت نمی‌کرد، تنها بخشی از مردم بحرین در عمل تابعیت ایرانی داشتند و از گذرنامه ایرانی استفاده می‌کردند. اما وجود جمعیتی از اتباع ایران با گذرنامه ایرانی در بحرین برای دولت انگلیس قابل تحمل نبود. بنابر این انگلیسی‌ها در سال‌های 1312 و 1320 خورشیدی تلاش کردند با ایجاد محدودیت برای اشتغال و مالکیت اتباع ایرانی ساکن در بحرین، آن‌ها را به مهاجرت از بحرین و یا خروج از تابعیت ایران، تشویق نمایند.

 در سال 1312 خورشیدی، حکومت بحرین به اخراج اتباع ایرانی از کلیه شرکت‌ها و ادارات فعال در بحرین پرداخت. در دهم اردیبهشت ماه 1312، نظمیه بوشهر به تشکیلات کل نظمیه مملکتی گزارش داد که حکومت بحرین حکم صادر کرده که اداره نفت بحرین، اتباع ایران را از این اداره اخراج نماید و علت اخراج را هم به آن‌ها بگوید که ما هیچ وقت حاضر نخواهیم شد به رعایای اجنبی (اتباع بیگانه) شغلی بدهیم، چنان که از تابعیت ایران خارج شوید، می‌توانیم در تمام اوقات به شما مساعدت نموده و کار بدهیم. با این تصمیم حدود هزار نفر از اتباع ایرانی از کار در اداره نفت بحرین محروم می‌گردند.[43] در خردادماه 1320 آگهی قانون ثبت املاک به امضای سر چارلز بلگریو مستشار انگلیسی حکومت بحرین، منتشر شد. بر اساس بند «ب» آگهی مزبور، درخواست کننده سند مالکیت بایستی از رعایای حکومت بحرین (تبعه بحرین انگلیس) باشد،[44] این اقدام به منزله تهدید مالکیت اتباع ایرانی بحرین بود و در حقیقت عامل مشوقی برای ترک تابعیت ایرانی و داخل شدن به تابعیت بحرین انگلیس به شمار می‌رفت.

 در برآیندی از سیاست‌های ایران‌ستیزانه دولت انگلیس در بحرین در دوران پس از تحولات 1302 خورشیدی باید گفت این دولت تلاش کرد با استفاده از همگی اهرم‌های ممکن، از بحرین ایران‌زدایی نماید اما در عمل در این کار توفیق چندانی نداشت.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] هدایت‌الله بهبودی، روزشمار تاریخ معاصر ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، ج 2، ص 380.

[2] علی زرین قلم، سرزمین بحرین از دوران باستان تا امروز، تهران، کتاب‌فروشی سیروس، 1337، ص 169-166

[3] این مطلب نشانه‌ای از تأثیرپذیری مردم بحرین از تحولات جهانی و منطقه‌ای است.

[4] همان، ص 168.

[5] همان، ص 170.

[6] بهبودی، پیشین، 1389، ج 3، ص 44.

[7] همان، ص 90.

[8] همان، ص 99.

[9] زرین قلم، پیشین، ص 177-174.

[10] همان، ص 172 و 173.

[11] همان، ص 177.

[12] بهبودی، پیشین، ص 198.

[13] اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س 1303، پ 10، ص 59-55.

[14] همان.

[15] همان.

[16] همان.

[17] در حقیقت شیخ خلف آل‌منصور با عدم دخالت در منازعه، سیاست انگلیس‌ها در تشدید منازعه مذهبی را ناکام می‌گذارد.

[18] بهبودی، پیشین، ص 111.

[19] اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س 1303، پ 18، ص 512-508.

[20] بهبودی، پیشین، ص 223.

[21] اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، پیشین.

[22] همان، ص 533.

[23] همان، ص 528 و 536-534.

[24] همان، پ 16، ص 489 و 490.

[25] زرین قلم، پیشین، ص 183.

[26] بهبودی، پیشین، ص 490.

[27] زرین قلم، پیشین، ص 183.

[28] اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س 1303، پ 10، ص 59-55.

[29] همان، پ 18، ص 517-514.

[30] واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، گزیده اسناد خلیج فارس، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه، 1372، ج 1، ص 65 و 66.

[31] زرین قلم، پیشین، ص 174.

[32] بهبودی، پیشین، ص 90.

[33] اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س 1303، پ 10، صص 59-55.

[34] بهبودی، پیشین، ص 537.

[35] همان، ص 44.

[36] زرین قلم، پیشین، ص 187-182.

[37] زرین قلم، پیشین، ص 172.

[38] اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، س 1303، پ 10، ص 59-55.

[39] زرین قلم، پیشین، ص 189.

[40] محمدعلی بهمنی قاجار، تمامیت ارضی ایران «سیری در تاریخ مرزهای ایران»، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1390، جلد اول، «بررسی تفصیلی دوره رضاشاه»، ص 417 و 418.

[41] همان، ص 418.

[42] واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، پیشین، ص 65 و 66.

[43] علی فرهمند، کارگردانی انگلیس در تجزیه بحرین از ایران، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، سال 8، ش 31، تابستان 1386، ص 170 و 171.

[44] همان.



منبع: دکتر بهمنی، محمدعلی قاجار، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال هشتم، تابستان 1390، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، شماره 33، صفحه 11 تا 21، با اندکی ویراستاری.
 

تعداد مشاهده: 8821


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.