نگاهی کوتاه به هلاکو رامبد نماینده مجلس شورای ملی، لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم و از اعضای عالیرتبه فراماسونری در ایران
تاریخ انتشار: 01 ارديبهشت 1403
«هلاکو رامبد» فرزند «محمد حسین سالار اسعد طالشی»و نوه پسری«نصرت اللّه خان عمید السلطنه»(سردار امجد طالشی)[1] و نوه دختری«محمود احتشام السلطنه»، به سال ۱۲۹۸ ش در تهران زاده شد.
از تحصیلات آغازین او اطلاعی در دست نیست اما میدانیم که در ۱۳۱۸ ش از دانشکده افسری در رسته توپخانه دانش آموخته شد. تا ۱۳۲۰ ش فرماندهی آتشبار سوم هنگ چهارم توپخانه کوهستانی، سپس تا ۱۳۲۱ این مسئولیت را در آتشبار دوم هنگ دوم توپخانه صحرایی بر عهده داشت. وی بنابر علتی که بر ما معلوم نیست، در زمان خدمت در ارتش، تنزل درجه یافت- به گفته خودش، آن درجه مسترد گردید- اما از آن پس از خدمت در ارتش کناره گرفت. «سپهبد حسین فردوست»در خاطراتش از هلاکو رامبد با عنوان: «سرهنگ مستعفی ارتش» نام برده است.
رامبد قبل از دهه ۱۳۳۰ ش به امریکا رفت و یک دوره عالی اقتصاد(مدیریت تجارت)را در دانشکده بینالمللی شهر اسپرینگ فیلد spring Field در ایالت ماساچوست گذراند.
وی در بین سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۶ ش مدیر داخلی شرکت سهامی پرس اکسپرس بود؛ سپس مدیریت شرکت سهامی ایتال اکسپرس(شرکت هواپیمایی آلیتالیا) در ایران(تهران) را بر عهده گرفت و پس از شرکت سندیکای هواپیمایی کشور، دبیر این سندیکا گردید.[2]
رامبد در آغاز فعالیتهای جبهه ملی از طرفداران و حامیان این جبهه و به ویژه رهبر آن- دکتر محمد مصدق- به شمار میرفت. طرفداری او از جبهه ملی تا بدان حد بود که در گزارشی از ساواک او عضو جبهه ملی معرفی شده است. اگر چه در همان گزارش از حمایت او از تودهایها سخن رفته که «برای حفظ نفوذ و املاک و ثروت خود، کمکهایی به تودهایها میکرده[است]…[3] او همچنین با دولت مرکزی در ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان همکاری داشته است.
وی با حضور در انتخابات دورههای هفدهم و هجدهم مجلس شورای ملی موفقیتی کسب نکرد، اما در دورههای ۱۹ مجلس شورای ملی تا دوره ۲۴ به عنوان نماینده مردم طوالش در این مجلس حضور داشت.
درباره چگونگی نماینده شدن هلاکو رامبد به عنوان نمونه به انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی که از فروردین ۱۳۳۹ آغاز شد، اشاره میشود. این انتخابات در میان هیاهوی تبلیغاتی«انتخابات آزاد» و «آزادی انتخابات» برگزار شد. نخستوزیر وقت- منوچهر اقبال- هم مجری برگزاری انتخابات و هم دبیر کل حزب ملیون، حزب حاکم یا اکثریت بود و بیشتر از هر کس دیگر صحبت از آزادی میکرد اما در نهایت با افتضاح و زدوبندهای سیاسی به ویژه در تهران و با استعفای دسته جمعی نمایندگان منتخب به اشاره محمدرضا شاه مجلس منتخب نیز منحل شد.
اگر چه میتوان اوج زد و بندها و تقلبات انتخاباتی دوره بیستم را که با دخالت دولت و حزب حاکم ملیون صورت گرفته بود، به تهران نسبت داد اما موقعیت شهرستانها و شهرهای کوچک چیزی کمتر از پایتخت نبود، با این تفاوت که در منطقهای چون طالش این دیگر حزب حاکم و اکثریت ملیون نبود که در سرنوشت انتخابات تأثیرگذار بود بلکه در آنجا کسی چون هلاکو رامبد حضور داشت که منطقه را تیول خود تصور میکرد و البته از پشتوانه حزبی نیز برخوردار بود. اگر چه او در رقابتهای انتخاباتی رقیبی جدی نداشت اما با این حال رامبد در جهت تطمیع رأیدهندگان، مبالغ هنگفتی خرج کرد تا نفوذ، قدرت و ثروت خود را نیز حفظ کرده باشد.
«برابر اطلاع واصله، آقای هلاکو رامبد در انتخابات دوره اخیر بر پولی که با خود به طالش آورده، ۰۰۰ / ۲۶۰ تومان از بانک ملی تهران و ۰۰۰ / ۱۲۰ تومان از افراد فامیل خود و کسبه هشتپر قرض نموده و بین مأمورین و انجمن نظارت که بعضی از آنان دارای سابقه هستند تقسیم نموده تا انتخابات را به نفع نامبرده خاتمه دهند.»[4]
افتتاح مجلس بیست و یکم با اکثریت نمایندگان عضو حزب ایران نوین(کانون مترقی) و همپیمانان و نیز نخستوزیری، حسنعلی منصور، دبیر کل این حزب، سبب گردید تا حزب مردم فعالیت دیگری از خود نشان داده با تشکیل فراکسیون پارلمانی حزب به رهبری هلاکو رامبد، اعلام موجودیت کند[5] و این سرآغاز تکاپویی جدید برای رامبد نیز بود، چهبسا او به واسطه همین موضوع ارتباطی بیش از پیش با دربار و شخص شاه یافت تا بدانجا که آجودان کشوری محمد رضا پهلوی گردید و ظاهراً در همین دوره از مجلس به دستور محمد رضا مأمور گشت تا به همراه محسن خواجهنوری- رهبر فراکسیون حزب ایران نوین در مجلس- نمایندگان را به هر نحو مقتضی به عضویت یکی از این احزاب درآورند.[6]
فراکسیون پارلمانی حزب مردم به رهبری هلاکو رامبد پس از اعلام موجودیت به فعالیتی پرداخت که تأثیر یافته از فعالیت، منش و طرز تلقی رامبد از حزب بود. او در نظر داشت فراکسیون پارلمانی حزب، جایگاه واقعی خود را به عنوان اقلیت حفظ کند و در این راه همواره با دیگر اعضای فراکسیون بسیار کوشیدند.[7] البته همه این فعالیتها را نه میتوان و نه باید برای جایگاه واقعی حزب به حساب آورد چرا که پس از برگزاری کنگره سوم حزب در اسفند ۱۳۴۴ او با برخی از اعضای فراکسیونش در تلاش بود تا معاونت دبیر کل را، که خود را شایسته آن میدانست، به دست آورد.[8] و از این جهت بسیار میکوشید تا به آن جایگاه برسد. او در صدد بود تا دبیر کل- را تحت نفوذ و سیطره خود در آورد. و همچنین تلاش میکرد رقبای هر چند هم حزبی را، از صحنه بیرون کند آنچنان که موفق شد کاظم جفرودی را در تابستان ۱۳۵۲ از حزب اخراج کند.[9]
نکته حائز اهمیت دیگر ارتباط وسیع رامبد با تشکیلات استعماری فراماسونری است. ارتباط هلاکو رامبد با تشکیلات فراماسونری به حدی بود که نام رامبد در رأس آنها قرار داشت.
تشکیلات فراماسونها در ایران که موجودیتی مستقل نیز نداشت و از طرفی بسیاری از صاحبمنصبان، وزرا، وکلا و سرشناسان جامعه در آن عضویت داشتند و با توجه به فعالیتهای مخفی و نیمه مخفی آنان، بسیار مورد توجه است. به ویژه در دوره پهلوی، در یک تشکیلات (لژ)فراماسونری، گاه صاحب منصبان، وکلا و وزرایی دیده میشوند که هیچ همخوانی سیاسی در آنان وجود نداشته است. برای مثال در میان اعضای لژ دانش که توسط برخی نمایندگان مجلس شورای ملی و معاونین وزارتخانهها تشکیل شده بود، نام هلاکو رامبد، رهبر فراکسیون پارلمانی حزب مردم در کنار نام محسن خواجهنوری، رهبر فراکسیون پارلمانی حزب ایران نوین به چشم میخورد.[10]
در مورد آغاز و نحوه فعالیتهای هلاکو رامبد در مجامع و تشکیلات فراماسونری اطلاع چندانی در دست نیست، اما اسناد بسیاری دال بر عضویت و یا حضور او در جلسات لژهای متعدد وجود دارد. در میان لژهایی که رامبد در آنها عضویت داشته یا دعوت به حضور شده، به جز لژ پهلوی-که البته آن هم با دخالت انگلیس در ۱۳۳۰ ش تأیید شد-تمامی آنها- تا قبل از تشکیل و تأسیس لژ بزرگ ایران در اسفند ۱۳۴۷- وابسته و تابع قانون اساسی گراند لژ اسکاتلند میباشند که از آنها به «لژهای انگلیسی فراماسونری» تعبیر شده است.[11]
لژهای محل فعالیت و حضور رامبد(براساس تاریخ تشکیل آنها) عبارتند از:
۱-«لژ پهلوی» (لژ همایون) در ۱۳۳۰ ش به توسط یک عرب به نام محمد خلیل جواهری و با ادعای داشتن فرمان از امپراتوری انگلستان و نیز با اجازه محمدرضا پهلوی در تهران تأسیس شد. در سندی که به نظر میرسد در ۱۳۵۲ ش تنظیم شده است، نام هلاکو رامبد در میان اعضای لژ پهلوی به چشم میخورد. به علاوه اینکه اسماعیل رائین نام او را به عنوان عضو این لژ ثبت کرده است.[12]
۲-«لژ تهران»در اردیبهشت ۱۳۳۷ به عنوان اولین لژ فارسی زبان وابسته به گراندلژ اسکاتلند در ایران کار خود را آغاز کرد. جلسات این لژ تا پایان ۱۳۳۹ ش در محل کلیسای انجیلی تهران برگزار میشد و پس از آن به محل انجمن رازی منتقل گردید. در گزارش جلسه ۲۰ / ۲ / ۱۳۴۸ که به دعوت جمال گنجی، سناتور و دبیر لژ تهران صورت گرفته بود، نام رامبد در میان اسامی اعضا و شرکتکنندگان در جلسه لژ آمده. اسماعیل رائین نیز هلاکو رامبد را به عنوان عضو لژ تهران ثبت کرده است.[13]
۳-«لژ کورش»در آذر ۱۳۳۹ ش سومین لژ فارسیزبان وابسته به گراند لژ اسکاتلند بود. این لژ انگلیسی را میتوان کانون پذیرش اعضای جدید برای سایر تشکیلات فراماسونری انگلیس دانست زیرا برخلاف لژ خیام، که در آن تحصیل کردهها و روشنفکران عضویت داشتند، در این لژ اشخاص گوناگون با افکار و عقاید و مشاغل مختلف گردهم آمده بودند. لژهایی که در تهران یا یکی از شهرهای ایران تشکیل میشد، ابتدا اعضای آن در لژ کورش پذیرفته، سپس به سایر لژها منتقل میشدند. جلسات این لژ در محل انجمن رازی تشکیل میگردید. در گزارشی که در خرداد ۱۳۵۰ تنظیم شده است نام رامبد در کنار نامهایی چون ناصر یگانه(وزیر مشاور)، محمد علی صفاری(سناتور)، رضا جعفری(سناتور)، اسداللّه موسوی ماکویی(نماینده مجلس شورای ملی)، سید حسن امامی (امام جمعه تهران) و باقر عاملی(دبیر کل کمیته حقوق بشر) آمده، که به جلسات لژ دعوت شدهاند.[14]
۴-«لژ خیام» وابسته به گراند لژ اسکاتلند، در آبان ۱۳۴۰ در تهران تشکیل شد. هلاکو رامبد در ۱۳۴۴ عضو این لژ بود.[15]
۵-«لژ ژاندارک»هشتمین لژ فارسی گراند لژ اسکاتلند در اردیبهشت ۱۳۴۵(می ۱۹۶۶) تأسیس شد. اعضای آن از منتخبین لژهای تهران و کورش بودند و جلسات آن در محل انجمن رازی برقرار بود. نام هلاکو رامبد در میان اعضا و شرکتکنندگان در جلسات لژ به ثبت رسیده است و در گزارش مورخ ۶ / ۱۲ / ۱۳۴۸ نام او در کنار دیگر مدعوین برای انجام مراسم ارتقای علینقی فرمانفرماییان(مدیر عامل بانک اعتبارات صنعتی) و نصیر عصار (معاون نخستوزیر و سرپرست سازمان اوقاف) آورده شده است.[16]
۶ «لژ آریا» که در ابتدا قرار بود در اردیبهشت ۱۳۳۹ توسط جمال کاشانی تشکیل شود، در اردیبهشت ۱۳۴۵ (می ۱۹۶۶) فرمان تأسیس آن از گراند لژ اسکاتلند صادر گردید. در میان اسامی دعوت شدگان و شرکت کنندگان در جلسات لژ، نام هلاکو رامبد در کنار نام سناتورها و وکلای مجلس عضو لژهای فراماسونری برای ارتقای اعضای آن لژ به چشم می خورد.[17]
7-«لژ نور» نهمین لژ فارسیزبان تابع گراند لژ اسکاتلند در خرداد ۱۳۴۶ تأسیس شد. جلسات این لژ در انجمن رازی برگزار میشد و از سید حسن امامی که منصب استاد اعظمی داشت، دعوت شد تا ریاست اعظم آن را برعهده بگیرد. هلاکو رامبد از مؤسسین این لژ بود. او براساس دعوتنامه جلسه عادی شماره ۶ لژ که در ۲۰ دی ۱۳۴۶ تشکیل گردیده بود منصب«سرپرست ارجمند دوم» را داشت. همچنین قرار بود رامبد در جلسهای که در ۲۱ آبان ۱۳۴۸ با حضور اعضای لژ نور و اعضای لژ بزرگ ایران تشکیل میشود به رتبه استاد اعظمی این لژ انتخاب گردد.[18] نتیجه جلسه مذکور در میان اسناد در دسترس موجود نیست، اما آنچه مهم است اینکه او در دوره سوم لژ(پس از محمد علی بوذری در دوره دوم) رتبه استاد اعظمی داشته در گزارش ۲ خرداد ۱۳۴۹ از او با عنوان استاد ارجمند(استاد اعظم) نامبرده شده است.
«آقای کریم اهری نماینده مجلس شورای ملی در حدود ۱۲ روز پیش در لژ نور زیرنظر استاد ارجمند آقای هلاکو رامبد به عضویت فراماسونری درآمدند. ضمناً در همان روز نیز برادر آقای رامبد به عضویت فرماسونری درآمدند.»[19]
لژهای مذکور تا قبل از تشکیل لژ بزرگ ایران در ۱۰ اسفند ۱۳۴۷ وابسته به گراندلژ اسکاتلند بودند و تابع قانون اساسی آن، اما از این پس لژهایی شروع به فعالیت کردند که در ظاهر وابسته به گراندلژ اسکاتلند و یا هر لژ بزرگ جهانی دیگر نبوده تابع و وابسته لژ بزرگ ایران بودند. علاوه بر این لژهای تازه تأسیس، لژهای وابسته به سازمانهای فراماسونری جهانی نیز به لژ بزرگ ایران پیوستند و در دفتر ثبت این لژ نام آنها، که تا آن زمان ۲۷ لژ بود، از شمارگان یک الی ۲۷ ثبت و لژهای جدیدالتأسیس از شمارگان ۲۸ به بعد را به خود اختصاص داد که پایان حکومت پهلوی تعداد لژهای ثبت شده در لژ بزرگ ایران به ۴۴ میرسید.
لژ بزرگ ایران در شرایطی تأسیس و تشکیل شد که هنوز تب انتشار کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران تألیف اسماعیل رائین فروکش نکرده بود. انتشار کتاب مذکور که به عقیده عدهای حاصل فعالیتهای سازمان اطلاعاتی آمریکا، سیا، برای خارج کردن رقبای انگلیسی از صحنه سیاست ایران و به عقیدهای دیگر، با تلاش ساواک و اطلاع محمدرضا پهلوی بود- و چه بسا هر دو- سبب شد تا چهره فرماسونری و اعضای آن که اغلب سناتور، وکیل مجلس شورای ملی، وزیر و معاونانشان و بسیاری از چهرههای سرشناس بودند، به عنوان عمّال و جاسوسان انگلستان معرفی شوند و همین امر ممکن بود تا در ظاهر، لژ بزرگ ایران نتواند به فعالیت خود ادامه دهد که البته چنین نشد.
بنا به گزارشهای ساواک، بعد از این افشاگریها، با تشکیل لژ بزرگ، اقبال بیشتری به تشکیلات فراماسونری در ایران شد. در گزارشی که چهار سال پس از تشکیل لژ بزرگ ایران تنظیم شده [۲۰ / ۱۲ / ۱۳۵۱] آمده است:
«…تشکیلات فراماسونری ایران ظرف بیش از نیم قرن فعالیت خود فقط بیست لژ فعال در سطح کشور و از عضویت حداکثر ۱۲۰۰ نفر برخوردار بودند درحالیکه هماکنون تعداد لژهای ماسونی، به ۴۳ و تعداد اعضای این لژها به بیش از ۱۸۰۰ نفر رسیده است[…]. »[20]
اما در مورد نقش و فعالیت رامبد پس از تشکیل لژ بزرگ ایران به استناد کتاب اسناد فراماسونری در ایران که به بررسی فعالیت لژهای فراماسونری در دوره پهلوی دوم پرداخته است، چهار لژ وابسته به لژ بزرگ ایران وجود دارد که در میان اسناد آنها، هلاکو رامبد عضو مؤسس سه لژ بوده است و در یکی از آنها، نام وی در میان اسامی دعوت شدگان به لژ میباشد. این لژها عبارتاند از:
۱-«لژ میترا»به شماره ۲۸ در اسفند ۱۳۴۸ ش نخستین لژی بود که به عنوان تابع لژ بزرگ ایران تشکیل شد و هلاکو رامبد در کنار ۳۲ نفر دیگر از اعضای مؤسس آن بود.
۲-«لژ کاوه»به شماره ۲۹ در اسفند ۱۳۴۸ تأسیس شد. جلسات این لژ در محل انجمن رازی برگزار میشد و رامبد از دعوتشدگان به جلسات آن بود.
۳-«لژ دانش»به شماره ۳۱ در اواخر ۱۳۴۹ از لژ بزرگ ایران فرمان تأسیس گرفت. جلسات لژ دانش در محل انجمن رازی تشکیل میشد و اعضای مؤسس این لژ، بعضی از نمایندگان مجلس شورای ملی و معاونین وزارتخانه از جمله هلاکو رامبد بودند.
۴-«لژ خورشید»به شماره ۳۲ در فروردین ۱۳۵۰ تأسیس شد و وابسته به لژ بزرگ ایران بود، در جلسهای که برای تأسیس و تقدیس لژ خورشید تشکیل شده بود، نام هلاکو رامبد در کنار نام صاحبمنصبانی چون امام جمعه تهران، سناتورها، وکلا و بسیاری دیگر آمده بود.[21]
همچنین هلاکو رامبد علاوه بر حضور در لژهای نامبرده به جلسات متعدد لژ بزرگ ایران دعوت میشد.[22]
رامبد در سلسله مراتب فراماسونری در آذر ۱۳۵۶ درجه پاس ماستوری(استاد اعظم پیشین)[23] را داشت و این زمان مقارن با ترمیم کابینه جمشید آموزگار بود که رامبد به عنوان وزیر مشاور در امور پارلمانی منصوب شد.
پس از کابینه دکتر جمشید آموزگار، دولتهای مستعجل یکی در پی دیگری آمدند و رفتند تا اینکه در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ حکومت پهلوی سقوط کرد و مقارن همین ایام هلاکو رامبد از کشور گریخت. وی سالها در کشورهای مختلف به فعالیت بر ضد جمهوری اسلامی پرداخت و در دو مقطع زمانی با رضا پهلوی، مدعی جانشینی محمد رضا پهلوی، در راستای براندازی حکومت جمهوری اسلامی ایران همکاری کرد. اول بار در ۸۳-۱۹۸۲ م در مراکش ریاست دفتر رضا پهلوی را برعهده داشت تا اینکه به خاطر اختلافاتی که با وی پدید آمد از آنجا اخراج گردید و دومین مرتبه در بین سالهای ۸۸-۱۹۸۷ م مجدداً رئیس دفتر رضا پهلوی در پاریس شد اما پس از چندی استعفا کرد.[24]
هلاکو رامبد روز یکشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۸۶ برابر با ۲۲ آوریل ۲۰۰۷ در شهر نانسی فرانسه درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. [25]
پینوشتها:
[1] . نصرتاللّه خان عمید السلطنه، پسر فرجاللّه خان، پسر بالاخان طالشی گیلانی حاکم طالش و کرگانرود بود. او مردی ظالم بود و به واسطه قتل و تعدیات بیشماری بر مردم و در پی شکایتهای زیادی که از او شده بود در ۱۳۱۶ ق او را به دم توپ بستند اما با پنج هزار تومان رشوه به محمد علی میرزا (ولیعهد) و امیر نظام گروسی (پیشکار آذربایجان) طوری به توپ بسته شد که از مرگ رهایی یافت. در اوایل مشروطیت مردم با او مخالفت کرده، توانستند او را از طالش بیرون کنند و اموالش را بین خود تقسیم کردند. او که پس از آن در تهران زندگی میکرد، در دوره استبداد صغیر به دستور محمد علی شاه به گیلان بازگشت و بنای کشتار مشروطهخواهان را گذارد و دو نفر از اعضای انجمن ملی خلخال را کشت و چند نفر را زیر چوب هلاک کرد. پس از این دوره، او با کمک قزاقان روسی با مردم منطقه بسیار جنگید تا اموال و موقعیت گذشته را به دست آورد اما موفقیتی به دست نیاورد. نصرتاللّه خان در ۱۳۳۲ ق در کنسولگری روس در رشت درگذشت. (علوی، رجال عصر مشروطیت، ۱ / ۷۹؛ ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ۱ / ۶۰۳).
[2] . پرونده انفرادی رامبد در ساواک.
[3] . همان.
[4] . پرونده هلاکو رامبد، سند شماره: ۲۳۳۸۴ / الف ۳- ۱۸ / ۸ / 39.
[5] . لالوی، محمود، حزب مردم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۱ ش، ص 122.
[6] . پرونده هلاکو رامبد، سند شماره: ۱۶۵۵ / ۳۲۶- ۱۵ / ۶ / ۱۳۴۳؛ مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، مجله سپید و سیاه، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۸۲ ش، ص 274.
[7] . لالوی، محمود، ص 132.
[8] . همان، ص 130.
[9] . همان، ص 173.
[10] . اسناد فراماسونری در ایران، ج ۲، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۰ ش، ص 244.
[11] . همان، ص 15.
[12] . همان، ص ۳۱۹-۳۱۳؛ رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج ۳، تهران امیر کبیر، ۱۳۷۵ ش، ص 655.
[13] . اسناد فراماسونری در ایران، ج ۲، ص ۲۳-۱۵؛ فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج ۳، ص ۶۵۵؛ پرونده هلاکو رامبد، گزارش جلسه ۲۰ / ۲ / ۱۳۴۸.
[14] . فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج ۳، ص ۲۷۳-۲۷۲؛ پرونده هلاکو رامبد، گزارش ۱۹ / ۳ / ۱۳۵۰.
[15] . فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج ۳، ص ۲۹۸-۲۹۴.
[16] . همان، ص ۳۲۳-۳۲۲؛ پرونده هلاکو رامبد، گزارش ۶ / ۱۲ / ۱۳۴۸.
[17] . فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج ۳، ص ۳۲۹؛ پرونده هلاکو رامبد، گزارش جلسات ۲۳ / ۲ / ۱۳۴۸-۲۲ / ۷ / ۱۳۴۸-۱۵ / ۲ / ۱۳۵۰.
[18] . پرونده هلاکو رامبد، سند شماره: ۵۳۴۵۳ / ۲۰ هـ ۴- ۲۱ / ۸ / ۱۳۴۸.
[19] . همان، سند شماره: ۷۲۹۳ / ۳ هـ- ۲ / ۳ / ۱۳۴۹.
[20] . اسناد فراماسونری در ایران، ج ۱، ص ۴۵۵-۴۰۹.
[21] . همان، ص ۲۴۶، ۲۳۱، ۲۲۶.
[22] . پرونده هلاکو رامبد، گزارشهای جلسات ۱ / ۷ / ۱۳۵۰ و ۵ / ۷ / ۱۳۵۰.
[23] . past Master یا استاد اعظم پیشین کسی است که به طور طولانی در مقام استادی بوده به نحوی که این خدمت طولانی سبب گردیده عضو دائم یک لژ درآید. استاد اعظم پیشین یکی از اعضای لژ بزرگ است و امتیازات فراوانی دارد. هیچکس نمیتواند به جز او قانونی وضع کند و یا استادی را به مقامش منصوب کند. یک استاد زمانی میتواند از منصب خود کنارهگیری کند که جای خود را به یک استاد اعظم پیشین بدهد. Dictionary of Freemasonery,p. ، ص 610.
[24] . مسعود انصاری، احمد علی، پس از سقوط، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب، ۱۳۷۱ ش، ص ۲۹۸ و ۲۲۶؛ گوشههایی از خاطرات من در پنجاه سال اخیر، ص ۲۱.
[25] . www. talesh. blogfa. com به نقل از ماهنامه طالش، شماره ۳۰ (تیر و مرداد ۱۳۸۶).
منبع: این نوشته چکیده و منتخبی است از مقاله: هلاکو رامبد، رهبر فراکسیون پارلمانی حزب مردم، محمد قبادی، فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال چهارم، شماره 18، پاییز 1386، ص 45 تا 87. اسناد مقاله از کتاب جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحات 351، 439، 447، 512 انتخاب شده است.
هلاکو رامبد، دوره نمایندگی: 19-24، حوزه انتخابیه: طوالش و گرگانرود، سال تولد 1298
تعداد مشاهده: 16010