مروری بر زندگی و مبارزات سیاسی آیتالله سید یونس اردبیلی
تاریخ انتشار: 16 خرداد 1403
تولد و تحصیلات
آیتالله سید یونس اردبیلی[1] در سال 1293هـ .ق[2] (1255 شمسی) در اردبیل به دنیا آمد. وی فرزند سید محمدتقی، فرزند میرفتحعلی فرزند سیفعلی اردبیلی است که همه در کسوت روحانیت حیات پربار خود را سپری کردند. میرفتحعلی اردبیلی، جد ایشان از عرفای بلند پایهای است که دستورالعمل عرفانی به شخصیتی چون شیخ مرتضی انصاری، بزرگ مجتهد دو سده، اخیر داده است.[3]
سید یونس متأثر از روشهاى اخلاقى پدر به سجایاى معنوى و معارف قرآنى و روایى علاقهمند شد و به سرعت طریق معرفت را پیمود. او در سنین کودکى و نوجوانى مقدمات زبان و ادبیات فارسى و عربى و برخى آثار زیربنایى در علوم اسلامى را نزد پدر و برخى اساتید حوزه اردبیل آموخت. در این دوره سرعت فراگیرى و تیزهوشى ویژهاش استادان و خانواده را دچار شگفتى ساخته بود.[4]
سید یونس پس از پرورش و تحصیل مقدمات و خواندن سطوح در اردبیل به زنجان مهاجرت کرد و به مدت دو سال از محضر مرحوم آیتالله آخوند ملاقربانعلی زنجانی[5] استفاده و دروس عقلیه را از حکیم معروف آخوند ملاسبزعلی حکیم[6] فرا گرفت.[7] علاوه بر این حکمت و کلام را از محضر میرزا مجید حکمى زنجانى[8] آموخت.
در 1319ق (1281 شمسی) به قصد تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف شد و مدتها در حوزهی درس آیات عظام شیخ الشریعه اصفهانی و فاضل شربیانی و چهارده سال در حوزه درس سید محمدکاظم یزدی و محمدکاظم آخوند خراسانی شرکت نمود. او در اواخر دوران تحصیل به کربلا رفت و در حوزهی درس میرزا محمدتقی شیرازی[9] که حوزه درسى خویش را به کربلا انتقال داده بود، حضور یافت و مدتى بعد میرزا محمدتقی وى را به سرپرستى حوزه نجف منصوب کرد و این مدیریت تا پایان اقامت وى در عراق استمرار یافت.[10]
بازگشت به ایران و شروع فعالیتهای سیاسی
ادامه فعالیت در عراق به دلیل بیمارى چشم، براى سید یونس با مشقت همراه بود، از این رو در سال 1346 هـ .ق (1307 شمسی) به اردبیل بازگشت و در مدت هفت سال اقامت در این سامان به تدریس فقه و اصول، اقامه جماعت و رسیدگى به امور شرعى و مسائل اجتماعى مردم پرداخت.[11] او براى ساماندهى به مسائل فرهنگى، تقویت هویت مذهبى و احیاى ارزشهاى الهى تمام توان خود را به کار گرفت و فریضه مهم امر به معروف و نهى از منکر را در عمل زنده کرد.[12] ایشان که بزرگترین مانع براى اجراى قوانین و ضوابط اسلامى را رژیم پهلوى مىدید، اولویت نخست خود را به ستیز با ستم رضاخانى اختصاص داد و چون رژیم پهلوى نظام قضایى را متمرکز و از مشى اسلامى جدا ساخته بود، حاضر نشد تحت حکومت سلطان ستم به حل و فصل دعاوى بپردازد. بسیاری از مردم آذربایجان و اردبیل و خراسان و تهران و غیره از آن جناب تقلید مینمودند.[13]
مبارزات سیاسی
کمک به روحانیون مبارز در تبعید
نخستین فعالیتهای آیتالله سید یونس اردبیلی را در جریان نهضت علمای آذربایجان به رهبری آیتالله میرزا صادق آقا مجتهد و آیتالله سید ابوالحسن انگجی در مهرماه 1307 شمسی میتوان دید. این نهضت علیه سلطنت پهلوی در اعتراض به تغییر لباس و نحوه سربازگیری در ابعاد گستردهای شروع شده بود.[14]
بعد از آن که دو مرجع بلندپایه درباره تغییر لباس و بر سر گذاشتن کلاه شاپو اعتراض کردند علمای مجاهد دستگیر و از تبریز به کردستان تبعید شدند.[15]
آن عده از علمایی که نقش کمتری در قیام داشتند دستگیر و به شهرهای همجوار از جمله اردبیل تبعید شدند. این گروه در دوران تبعید خود در نائیندرهی اردبیل از حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم آیتالله یونس اردبیلی برخوردار شدند. معظمله در تهیه امکانات اولیه برای تبعیدیها از هیچ کوششی فروگذار نکرد. [16]
محمدمهدی عبدخدایی فرزند آیتالله شیخ غلامحسین تبریزی در مورد کمکهای آیتالله اردبیلی به تبعیدشدگان میگوید: «من بعدها از پدرم شنیدم که وقتی دوستانش به اردبیل تبعید میشوند، آیتالله سید یونس اردبیلی برای اینها لباس فرستاده بود.»[17]
این تلاشها از چشم دستگاه امنیت دور نماند در نتیجه برخی از روحانیون این منطقه به دنبال اقدامات ضد دولت و یا حمایت از مخالفین حکومت، به اجبار یا بنا بر میل شخصی، آذربایجان را ترک کردند و در مشهد اقامت جستند که از این میان میتوان به آیتالله سید یونس اردبیلی اشاره کرد که در قیام گوهرشاد نقش داشتند.[18]
حضور فعال در قیام گوهرشاد
۲۸ خرداد ۱۳۱۴ دولت محمدعلی فروغی در یک بخشنامه آمرانه که از تبعات سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ و از وابستگی او به نقشههای استعمار انگلیس بود، مردم ایران را ملزم کرد که از کلاه پهلوی (یک لبه) دست برداشته و کلاه بینالمللی تمام لبهای به اسم شاپو استفاده کنند. کمی بعد دولت بخشنامه دیگری ابلاغ کرد که طبق آن، مجالس ختم اموات فقط در مساجد معدودی که بلدیه (شهرداری) اجازه میداد باید برگزار میشد و استعمال چای، قهوه، قلیان و سیگار نیز در این مجالس ممنوع اعلام شد. دستورات آمرانه دولت فروغی که به پشتوانه اجرایی شخص رضاشاه اعلام میشد طبیعی بود که بر مردم گران آید و در این میان، مشهدیها پیشتاز اعتراض شدند.
در همین مدت آیتالله سیدیونس اردبیلی از اردبیل به مشهد آمده بودند و چون ایشان موقعیت اجتماعی در مشهد داشته معمولاً جلسات در منزل ایشان بود و تصمیمگیریها در سطح بالا عموماً از آنجا آغاز میشده است.[19]
از همینرو در جریان اعتراض به وضع موجود منزل «آیتالله یونس اردبیلی» محل دیدار و پایگاه مقاومت روحانیون متعهد و آگاه شد. اکثر علما و مدرسین درجه اول و متعهد حوزهی علمیهی مشهد در این جلسات شرکت میکردند. در یکی از این جلسات پیشنهاد میشود که آیتالله حاجآقا حسین قمی به تهران برود و مستقیماً با رضاشاه وارد مذاکره شود. [20]
این پیشنهاد مورد موافقت آیتالله حاج آقا حسین قمی قرار میگیرد و بدین منظور در شب آخر ربیعالاول 1354ق (9 تیر 1314) معظمله به اتفاق فرزندانش مرحوم آیتالله حاج آقامهدی و آیتالله حاج آقا حسن قمی از مشهد [به سمت تهران] حرکت نمودند.[21] حاج آقا حسین قمی، پس از ورود به تهران با قید استخاره راهی شهر ری شده و در باغ سراج الملک منزل کردند.
همین که علما و مردم تهران از ورود ایشان (اول ربیعالثانی / 11 تیر 1314) آگاهی یافتند از محلات مختلف برای دیدار ایشان به حرکت درآمدند.[22] حضور گسترده دیدار کنندگان موجب وحشت و هراس دولت رضا خانی گردید و در نتیجه ظهر روز دوم ربیع الثانی (12 تیر 1314) ملاقات با آیتالله قمی ممنوع اعلام شد. مأموران دولتی در اجرای دستور جدید دولت در باغ را بسته از ورود و خروج افراد مشتاق دیدار آقا جلوگیری کردند و به تدریج تا فرا رسیدن شب محل اقامت ایشان به محاصره کامل در آمد. سربازان و مأموران رضا خان در اقدام دیگر نسبت به همراهان آقا و کسانی که درون باغ بودند سختگیری خشنی را صورت داده تا آن حد که حرکت و رفت و آمد آنها را مجاز ندانسته و از آن ممانعت کردند. [23]به هر صورت باغ سراجالملک کاملاً به محاصره در آمد و آیتالله قمی عملاً زندانی شد.[24]
چون خبر محاصره آیتالله قمی به مشهد رسید، اجتماعات و اعتراضات مردم شدیدتر شد و منزل آیتالله سید یونساردبیلی محل اجتماع مردم و سخنرانی خطبا شد. از وی و سایر علما خواسته شد که برای آزادی آیتالله قمی اقدامی صورت گیرد. سرانجام ازدحام مردم به جایی رسید که در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند.[25] بنابر این روز جمعه 10 ربیعالثانی 1354ق (20 تیر 1314ش) اجتماع عظیمی[26] در صحن نو حضرت امام رضا علیهالسلام به عنوان اعتراض به محدود کردن آیتالله قمی صورت گرفت.[27] در این تاریخ نظامیان مسجد گوهرشاد را محاصره و از پیوستن مردمی که قصد ورود به مسجد را داشتند، جلوگیری به عمل آوردند. این مساله باعث درگیری بین مردم و مأمورین شد و منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی گردید.
به دنبال حمله اول نظامیان رژیم پهلوی به مردم در مسجد گوهرشاد در تاریخ 20 تیر 1314 شمسی، آن عده از علمایی که شاهد حمله نظامیان به حرم و مسجد گوهرشاد و قتل عام مردم بودند، درصدد چارهجویی برآمدند و در یکی از جلساتشان در منزل مرحوم آیتالله سید یونس اردبیلی تصمیم میگیرند تلگرافی به رضاشاه مخابره کنند تا او را از این عمل منصرف گردانند. این تلگراف به امضای هشت تن از علمای مسئول و متعهد میرسد.[28] همچنین قرار شد که خطبای معروف، امثال شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق و... در مسجد گوهرشاد به منبر بروند و مردم را بیدار سازند.[29]
محتوای تلگراف این بود که در اثر کثرت مقتولین در صحن مقدس و ورود گلولهها بر ایوان مطهره و بقعهی منوره ازدحام مردم زیادتر و اینجانبان را از منازل بیرون آوردهاند و فعلاً در مسجد گوهرشاد هستیم و موقوف شدن بیحجابی و کلاه فرنگی را خواستار شده بودند.[30]
با اطلاع یافتن رضاشاه از اخبار مشهد، به مأمورین نظامی صریحاً امر شد که اگر تا فردا صبح آن جماعت را متفرق نکنید، به بالاترین مجازات نظامی گرفتار خواهند شد.[31]
بر اساس دستور مؤکد تشکیلات کل نظمیه مملکتی به نظمیه مشهد در تاریخ شنبه 21 تیر 1314 مقرر شده است: «اگرچه اوامر جهان مطاع اقدس شاهنشاهی (ارواحنا فداه) به فرمانده برای دستگیری کلیه اشخاص مفسدهجو و لو از هر طبقه باشند، شرف صدور یافته و ابلاغ گردیده است؛ ولی البته، عامل اصلی برای عملیات شما و مأمورین شما باید باشند و امشب در موقعی که تردد موقوف و جمعیت متحصنین هم تقلیل یافته است، غفلتاً عده کافی هرچه بیشتر و بهتر با فرم و لباس سویل از قوای پیاده، آژان، صاحب منصب، وکیل، مأمورین سویل افسر و سرباز غفلتاً به مسجد وارد و کلیه محرکین اعم از علما و تجار و کسبه و غیره را آناً دستگیر و بدون درنگ، از مسجد یا صحن خارج و به سرعت به سمت طرق و هرچه دورتر بهتر، تحتالحفظ اعزام و همچنین هر کس را که در خارج آستانه و مسجد تا به حال تشخیص دادهاید، در این امر مداخله دارد، آنها را هم دستگیر و همین عمل را درباره آنها اجرا دارید. باید عملیات شما تا قبل از اجرا، فوقالعاده در پرده و مستور بوده که متحصنین آگاهی حاصل نکنند.»[32] پس از فرارسیدن نیمههای شب و عدم پراکنده شدن مردم، تمام درها و راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد و حرم بسته شد. در این لحظه بود که دستور شلیک و کشتار مردم صادر شد و مردم بیدفاع و بدون سلاح، آماج گلوله نظامیان قرار گرفتند.
حمله نظامیان از 20 دقیقه مانده به اذان صبح روز یکشنبه آغاز شد. ابتدا درهای مسجد شکسته شد و نظامیان داخل مسجد شدند و نزدیک به 15 دقیقه با سرنیزه و شمشیرهای بلند به مردم حمله کردند. مردم نیز در ابتدا از خود دفاع میکردند این باعث شد تا نظامیان مسلسلها را به کار اندازند و حدود 20 مسلسل مردم را زیر رگبار گرفتند.[33]
روز یکشنبه 12 ربیعالثانی 1354 (22 تیر 1314) پس از کشتار فجیع گوهرشاد، آخرین جلسه علمای مبارز خراسان نیز در منزل آیتالله اردبیلی تشکیل شد. چون رژیم احتمال قیام عمومی را میداد به این فکر افتاد که همه علمای مبارز را بازداشت کند. این بود که پیش از همه سراغ آیتالله اردبیلی رفتند و ایشان را تحتالحفظ به مقر شهربانی بردند، بعد سراغ دیگران رفتند.[34]
در این میان حدود یکصد نفر از علما و وعاظ و شخصیتهای متنفذ مشهد را گرفتند و به محاکمه کشیدند. عدهای از علما امثال آیتالله سید یونس اردبیلی و حاج محقق خراسانی و آیتالله آقازاده را به تهران آوردند، محاکمه و محکوم نمودند.[35]
آیتالله سید یونس اردبیلی در مدت حبس و بازجویی از خود جسارت و شهامت بسیاری نشان داد به طوری که آیتالله سید عبدالله شیرازی از دستگیرشدگان واقعهی مسجد گوهرشاد که همراه آیتالله اردبیلی بود، میگوید: «یک روز که ما را میبردند چند نفر بودیم. رئیس تأمینات گفت بنا بود امر از دربار بیاید و آقایان آزاد شوند لکن این رئیس نظمیه که تازه رفته مشهد یک راپرتهای تازهای داده لذا در آزادی تأخیر افتاده. تا این را گفت، آقای سید یونس کلهاش را تکان تندی داد و گفت چی گفتی؟ راپرت تازه آمده؟ راپرت تازه آمده؟ مگر ما چه را انکار کردیم؟ گفتند تلگراف کردید گفتیم کردیم، گفتید چند دفعه رفتید باز هم جواب دادیم، ما از حبس نمیترسیم یک سال باشد و دو سال باشد هر چقدر باشد، نه از شاه میترسیم نه از کس دیگری، خیال کردید چه؟ حبس علما یک یا دو روز است، چه فرض کردید؟ فلان کس آیتالله شیراز است و فلان کس آیتالله کجا و کجا و... ما از حبس نمیترسیم لکن ترتیب این است. گفت خودم الآن دویست نفر عمّال زکوات دارم در اطراف اردبیل و... اینها را گفت و تمام اعضای هیئت تأمینه ساکت شدند و گوش دادند.»[36]
آیتالله اردبیلی پس از دستگیری، مدتی در تهران زندانی بود. رژیم پهلوی، تحت فشار مردم و علمای نجف، بازداشت طولانیتر پیشگامان نهضت گوهرشاد، به خصوص آیتالله اردبیلی را به صلاح خود ندید و دستور داد هر یک را به زادگاه خود تبعید کنند و به آیتالله سید یونس اردبیلی [علیرغم میل خود] اجازه بازگشت به مشهد داده نشد و ایشان به اردبیل تبعید گردید.[37] معظمله بیش از هفت سال در آنجا به صورت اقامت اجباری زندگی کرد و منشأ اثرات فراوان در منطقه گردید.[38]
مبارزه با کمونیسم
ایران در شهریور 1320 به اشغال بیگانگان درآمد. اتحاد جماهیر شوروی در اولین اقدامات خود حزب توده ایران را توسط بقایای گروه 53 نفر تقی ارانی[39] با گرایش مارکسیستی و کمونیستی دایر کرد. آذربایجان منطقه تحت اشغال شوروی بود بر همین اساس فعالیت حزب توده با مساعدت همهجانبه آنها گسترش ویژهای یافته بود. با روحیه و خصلت دینی آیتالله سید یونس اردبیلی موضعگیری علیه حزب توده کمونیستی امری طبیعی بود. در یکی از تحقیقاتی که پیرامون تاریخ دشت مغان انتشار یافته تصریح شده است آیتالله سید یونس اردبیلی در منطقه اردبیل با فعالیتهای کمونیستی و حزب توده در دوران اشغال آذربایجان به وسیله روسها به مبارزه و مخالفت برخاسته است. او در جریان تشکیل دفاتر حزب توده فتوای تحریم و بیدینی عناصر کمونیست را صادر کرد و روشنفکران را از ثبتنام و فعالیت در این حزب بر حذر داشت. و با باطل خواندن آن حزب از سوی آیتالله سید یونس چنان تأثیری در روحیه فرمانده قشون اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی گذاشته بود که وی بعد از ملاقات با سید از دلایل آن روحانی بزرگ قانع و منقلب شده به مقر خویش بازگشت.[40]
مؤلف کتاب تاریخ دشت مغان در ادامه به تأثیر فتوای وی در مخالفت علما و مردم منطقه با حزب توده پرداخته و این فتوا را یکی از عوامل مهم در عدم پیشرفت تبلیغات حزب توده و بعداً فرقه دموکرات در منطقه معرفی میکند:
«با الهام از فتوای شرعی این زعیم و مرجع عالیقدر شیعه بود که روحانیت بیدار اردبیل و دشت مغان با فرقهی دموکرات آذربایجان و حزب توده به مخالفت برخاستند.»[41]
آیتالله اردبیلی که بعد از قیام گوهرشاد در اردبیل به سر میبرد در سال 1361ق(1321 ش) به مشهد بازگشت. بازگشت ایشان، همزمان با حضور فعال حزب توده در خراسان بود.[42]
معظمله با مشاهداتی که از فعالیتهای حزب توده در آذربایجان داشت به راهاندازی هیأتهای مذهبی در مشهد همت گماشت زیرا بهترین راهکار از نظر ایشان برای مقابله با جریانهای ضد مذهبی، تقویت باورهای مذهبی در قالب هیأتهای مذهبی بود. وی که از افراط در عزاداریها جلوگیری میکرد سنتی حسنه را رایج کرد که در 28 صفر هر سال هیأتهای عزاداری آذریها راهی مشهد شوند و در جوار حرم حضرت امام رضا(ع) به سوگواری بپردازند.[43]
آیتالله اردبیلی در مورد علت راهاندازی این دستهجات مذهبی میگوید: «مؤسس این دستهجات من بودم و منظور من از تشکیل این هیأتها ایجاد تشکلی برای عدهای بوده است که در مقابل حزب توده، جبهة قوی تشکیل دهند و اگر تشکیل این هیأتهای مذهبی نبود، خراسان هم آذربایجان میشد.»[44]
حمایت از علمای مبارز
پس از شهریور سال 1320 و اضمحلال سلطنت استبدادی رضاشاه فرصتی فراهم شد تا علما و مراجع به زدودن آثار زیانبار سیاستهای فرهنگی رضاشاهی بپردازند. چنان که اشاره شد قیام مسجد گوهرشاد که به شدیدترین وجه ممکن سرکوب گردید در اعتراض به سیاستهای ضد اسلامی پهلوی اول شکل گرفت. آیتالله العظمی قمی[45] که از ایران تبعید شده بود به ایران بازگشت و در مشهد مقدس مستقر گردید و در اولین اقدامات خود در سال 1322 شمسی طی تلگرافی به محمدرضا پهلوی انجام اموری را از وی خواستار شد لیکن جوابی به آیتالله العظمی قمی داده نشد. وی تلگراف دیگری خطاب به نخستوزیر مخابره کرد.[46]
خواستههای آیتالله العظمی قمی از حکومت مورد حمایت علمای سراسر ایران قرار گرفت و تلگرافهایی در تأیید و تصدیق آن به مرکز ارسال شد. مهمترین فراز درخواست آیتالله قمی مبارزه با کشف حجاب بود؛ آیتالله سید یونس اردبیلی که سابقه حضور و همگامی با وی در قیام گوهرشاد را داشت طی تلگرافی از اردبیل به مجلس شورای ملی در تاریخ 7 / 6 / 1322 به حمایت از درخواست آیتالله قمی پرداخت و نوشت:
«درخواست حضرت آیتالله قمی موافق قانون اسلامی، مطلوب شارع مقدس موافق مصالح عامه بوده هیأت علمای اردبیل انجام آن را از مقامات مسئول خواهان است.»[47]
از دیگر اقدامات آیت الله سید یونس اردبیلی میتوان به حمایت وی از کاندیداتوری شیخ حسین لنکرانی از چهرههای سیاسی ایران معاصر اشاره کرد. لنکرانی عمری طولانی کرد و تقریباً در تمام عمر دراز سیاسی خود فردی سیاسی ماند. آیتالله العظمی سید یونس اردبیلی یکی از مراجع بزرگ تقلید وقت رسماً در جریان انتخابات مجلس چهاردهم، به نفع آقای لنکرانی اعلامیه داد و نوشت:
«اینجانب در تعیین اشخاص راجع به انتخابات بی طرف بوده، ولی این تلگراف و مکاتیب که از طرف آقایان محترم آن سامان راجع به تمایل به انتخاب جناب مستطاب ثقهالاسلام آقای شیخ حسین لنکرانی دامت تأییداته به وکالت ایشان در اردبیل و توابع رسیده ان شاءالله موجب نتایج حسنه خواهد بود. امید است آقای مشارالیه مؤید به تأییدات حق و قادر متعال باشند.»[48]
ادامه فعالیتهای سیاسی در سالهای بعد
سالهای 1332-1329 ش که مصادف با نهضت ملی شدن نفت، فروش اوراق قرضهی ملی و انتخابات دورهی هفدهم مجلس شورای ملی بود، از سالهای پرشور حرکت اجتماعی مردم ایران و بالاخص خراسان و رشد و بالندگی و همکاری سیاسی مردم مبارز این سامان شمرده میشود. در این سالها چهرههای شاخصی چون آیات و حجج اسلام سید یونس اردبیلی، شیخ محمدرضا کلباسی، شیخ هاشم قزوینی، شیخ غلامحسین تبریزی، استاد محمدتقی شریعتی، شیخ محمود حلبی و افصحالمتکلمین در عرصه بودند. نفوذ فکری، سیاسی و دینی این چهرهها، نیروی جوان و کارآمدی را برای ورود به جامعه و تلاش برای احراز هویت و استقلال و بصیرت سیاسی آمادهتر میکرد و مشهد را در رتبه اول اهمیت پس از تهران قرار میداد.[49]
در طول نهضت صنعت نفت، منزل آیتالله سید یونس اردبیلی بار دیگر به یکی از مراکز تصمیمگیری چهرههای مذهبی و سیاسی شهر تبدیل شد. و آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، طی تلگرافهای مختلفی که به ایشان میزدند در زمینه نهضت ملی در خراسان، با ایشان هماهنگ میکردند.[50]
در جریان مبارزات ملی شدن صنعت نفت «آیتالله کاشانی، نمایندهی اقلیت مجلس شورای ملی، با عکسالعملهای تند و زنندهی طرفداران شاه روبرو شد. ولی دیدار ایشان با آیت الله سید یونس اردبیلی و اقامت یک ماهه در منزل آیتالله اردبیلی و ارتباط نزدیک ایشان با فقیه سبزواری و اهل علم و جمعیتهای مذهبی و مدیران جراید و رؤسای ادارات و هزاران نفر از اقشار مردم و نیز دیدار مکی ـ یکی از مبارزان نهضت نفت ـ در شهریور 1329ش از مشهد و سخنرانیهایی که داشت و سفرهای تبلیغی طولانی مدت افصح المتکلمین به نمایندگی از سوی آیتالله کاشانی، مردم مشهد را برای همراه شدن با نهضت نفت آماده ساخت.»[51]
از همین روی با شروع مبارزه در مشهد آیتالله سید یونس اردبیلی و آیتالله حاج سید محمدتقی خوانساری رسماً فتوا داده و نهضت را تقویت کردند.[52] طاهر احمدزاده از فعالان نهضت ملی نفت آن ایام گفته است:
«با آن فتوا مانندی که از مرحوم آیتالله اردبیلی گرفتیم و اعلامیههای مرحوم آیتالله کاشانی که مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کرده بود و پیام دکتر مصدق برای شرکت در انتخابات، ما باید مردم مشهد را بسیج میکردیم. پخش فتواها و اعلامیهها و[فعالیتهای] جمعیتهای مؤتلف، بسیج همگانی مردم در جریان انتخابات میسر شد.»[53]
در آستانهی این تحولات، جمعیتهای مؤتلف اسلامی[54] نیز در مشهد به پیشنهاد شیخ محمود حلبی و با همت محمدتقی شریعتی و پشتیبانی آیتالله کاشانی و آیتالله سید یونس اردبیلی و همکاری برخی چهرههای مردمی از ائتلاف شش کانون مذهبی به وجود آمد.[55]
اولین گردهمایی هیئتهای مؤتلف اسلامی در روز جمعه 6 دیماه 1330 صورت گرفت. در گزارشی از اولین متینگ در روزنامهی خراسان آمده است: «برحسب سنتهایی که در بین هئیتها رایج است، ابتدا هئیتهای محله خیابان سفلی با شعارهای خود وارد صحنه شدند، سپس سایر هئیتها از محلههای مختلف شهر با شعارهای مذهبی به صحن رفتند. آنها موقع عبور از خیابانها سرود میخواندند. ابتدا قرآن قرائت شد، بعد حاجی عابدزاده دربارهی انتخابات سخنرانی کرد و در پایان قطعنامهای خوانده شد. در این قطعنامه از نظریات آیتالله کاشانی و آیتالله اردبیلی و سایر حجج اسلامی حمایت شده است. شرکت در انتخابات آزاد و مبارزه علیه نمایندگان تحمیلی غیر بومی مهم تلقی گردیده و از دولت ملی مصدق پشتیبانی صورت گرفته است.»[56]
در جریان انتخابات مجلس هفدهم نیز آیتالله کاشانی طی تلگرافی به آیت الله سید یونس اردبیلی مینویسد:
«لازم است عموم برادران عزیز با کمال جدیت و اتحاد به اشخاص صالح وطنخواه متدین و با شهامت رأی بدهند و از دادن رأی و تقویت اشخاص فاسد که مقصودشان تأمین منافع شخصیهی خودشان است، خودداری نمایند. رأی دادن برای پول یا ملاحظهی رفاقت و مسامحه و سهل انگاری که باعث تضعیف صلحا و تقویت اشخاص ناصالح میشود، جنایت به کشور و مسلمین و به منزلهی فروختن ناموس اجتماع است. برحسب تکلیف و وظیفهی شرعی و وجدان.»[57]
علاوه بر این به دنبال وقوع کودتای 28 مرداد 1332 در مشهد برخی نشریات برای ایجاد اختلاف بین صفوف مبارزان به انتشار مطالب موهن علیه علما اقدام کردند. اهانت روزنامهی «وظیفه» به علما، عکسالعمل شدید آیت الله سید یونس اردبیلی و جامعه اهل منبر را در پی داشت.[58]
رحلت
آیتالله سید یونس اردبیلی یک سال پیش از فوتشان، یعنی حدود ۱۳۷۶ق (1336 ش) به نجف اشرف مشرف شدند. در این سفر، حال خوشی نداشت و بهتر میدید، آخرین روزهای زندگی را در نجف بگذراند و همانجا چشم از جهان فرو ببندد. طی سه روز، تمام علما و محترمین شهر به دیدنش آمدند و از آن پس بنا به تقاضای بزرگان حوزه، درس خارج برخی از فروعات فقهی را شروع کردند. کسالت معظمله در این زمان باعث شد که علیرغم میل باطنی خود و به اصرار پسرش، سید حسن مجتهدزاده اردبیلی، با حالت مریضی به تهران عزیمت کند و در جماران، زیر نظر هیات پزشکان قرار گیرد. تا این که در ۲۱ ذی القعده سال ۱۳۷۷ق (19 خرداد 1337) در ۸۴ سالگی در تهران دار فانی را وداع گفت.[59] جنازه ایشان با تجلیل و تعظیم به وسیله هواپیما به مشهد حمل گردیده و پس از تشییع کمنظیری به آستانه مقدسه نقل و در جوار امام هشتم علیهالسلام در دارالسعاده مدفون گردید.[60] در نجف مجالس ترحیم زیادی به مناسبت سوم، هفتم و چهلم و سالگرد ایشان از سوی علما برگزار شد.[61]
[1] . معظمله را نباید با آیتالله حاج سید یونس یونسی اردبیلی (متولد 1320هـ .ق) یکى انگاشت. عالم اخیر از شاگردان آیتالله محمدعلی شاه آبادى، شیخ مهدى مازندرانى، آیتالله شیخ عبدالکریم حائرى و سید محمد حجت کوهکمرى در قم است. ایشان در جایگاه رئیس حوزهی علمیهی شهر و امام جماعت مسجد مهم و تاریخی اردبیل یعنی مسجد میرزا علیاکبر مجتهد واقع در مرکز شهر، در سال 1352 سخنرانیهای انتقادآمیزی از اوضاع سیاسی اجتماعی کشور ایراد نمود که با عکسالعمل ساواک مواجه گردید. ایشان به جهت موقعیت خود در اردبیل و اطراف آن، مورد احترام و رفع و رجوع مردم بود و مقامات حکومتی ناچار از ملاحظهی مقام و موقعیت و انجام توصیههای او بودند. سرانجام وی در سال 1353 در اردبیل درگذشت و با درگذشت وی امام جماعت مسجد میرزا علیاکبر مجتهد به آیتالله بیوکآقا مروج واگذار گردید.
[2] . تاریخ تولد ایشان را سالهای 1293،1294 و 1296 ق نوشتهاند. (ر.ک. رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 41.)
[3] . تندیس پارسایی؛ نگاهی به زندگی پربارمرحوم آیت الله سید یونس اردبیلی، نگاه حوزه، شهریور 1374، شماره 6، ص 7.
[4] . جمعی از مؤلفان، گلشن ابرار ج 7، انتشارات نورالسجاد، بهار 1386، ص 316.
[5] . مرحوم آیتالله سید یونس از سال 1316 تا 1318هـ .ق در محضر ملا قربانعلی به فراگیرى فقه و اصول روى آورد. آخوند ملا قربانعلی زنجانی از مراجع تقلید به شمار مى رفت و اکثر شیعیان قفقاز، آذربایجان، زنجان، همدان و غیره، بعد از ارتحال میرزا محمد حسن شیرازى از وى تقلید مى کردند. قدرت معنوى، اجراى قاطعانه حدود و قضاوت ماهرانه از ویژگیهاى او بود. در ماجراى مشروطه، خواهان نظام مشروعه شد و قیام وى در سال 1327هـ .ق به دست یپرم خان ارمنى، سردار اسعد بختیارى و چند مستشار نظامى خارجى در زنجان شکست خورد و او را در حالى که حدود صد سال داشت، به کاظمین تبعید کردند و در آنجا به طرز مشکوکى رحلت کرد.
[6] . وى از مراجع عصر خود بود و فقه و اصول تدریس مى کرد. سید یونس براى مدت کوتاه در محفل وى حضور یافت و در این مجلس با سید محمود نظامالدین حسینى زنجانى (متولد: 1303هـ .ق) مأنوس و مألوف گردید. ملا سبز على در مبارزات آخوند ملا قربانعلى زنجانى از حامیان قوى وى به شمار مى رفت.
[7] . شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج 3، کتابفروشی اسلامیه، 1352، ص 61.
[8] . این حکیم الهى در تهران از محضر میرزا محمد حسن آشتیانى، حکیم میرزا ابوالحسن جلوه و ملا على نورى سود برد. و آنگاه به زنجان بازگشت و شروع به تدریس، تبلیغ و ارشاد مردم کرد. سید یونس همراه شیخ فضل الله زنجانى و میرزا اسدالله زنجانى، حکمت و کلام را از محضر این فیلسوف وارسته فراگرفت.
[9] . رجبی محمدحسن، علمای مجاهد، پیشین، ص 41.
[10] . جمعی از مؤلفان، گلشن ابرار ج 7، همان، ص 316.
[11] . برخی از شاگردان معظمله در طول دوران تدریس عبارتند از: کاظم مدیر شانه چى، محمد واعظ زاده خراسانى، دکتر سید جواد مصطفوى، ابراهیم سلطانى گل شیخى، آیتالله میرزا حسین واعظ، محمدعلى علمى اردبیلى، جعفر زاهدى. علاوه بر این تألیفات متعددی نیز از ایشان به یادگار مانده است که میتوان به: رساله عملیه به نام وجیزه المسائل، صلوه المسافر. دوره کامل فقه (خطی)، رساله در قاعده لاضرر، رساله در تربیت، حاشیه بر عروه الوثقی. اشاره کرد.
[12] - در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ نمونهای از صراحت لهجه و بیباکی وی در امر به معروف به شرح زیر درج شده است:
«مرحوم اردبیلی در امر به معروف و نهی از منکر از هیچ کس و هیچ مقامی رودربایستی نداشت. در یکی از سفرهای محمدرضا شاه پهلوی، ملاقاتی بین آن دو در حرم حضرت رضا(ع) صورت گرفت و آقای اردبیلی بعد از این که از شاه خواست روی زمین بنشیند و به حرفهای او گوش کند از او پرسید که چرا «نماز نمیخواند» شاه گفت که نماز میخواند ولی تظاهر نمیکند. سید گفت که تظاهر تو به نماز خواندن به حال اسلام مفید است و من به نام مفتی مذهبی به شما توصیه میکنم که در نماز کوتاهی نکن و حتی بدان تظاهر هم بنما تا مردم بدانند که شاه آنها مسلمان است و واجبات دینی را به جا میآورد. (باباصفری، اردبیل در گذرگاه تاریخ، ج 3، مؤلف، تهران 1362، ص 368.)
[13] . شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج 3، پیشین، ص 61.
[14]. ایزدی، رجب و رحیم نیکبخت، انقلاب اسلامی در اردبیل، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان 1399، ص 137.
[15] . این دو فقیه بزرگوار که از مراجع تقلید آذربایجان بودند و در شهر تبریز سکونت داشتند بر ضد خودکامگی رضاخان قیام کردند. رضاخان نیز هردو را نخست به کردستان و شهر سنندج تبعید کرد تا جلوی شورش آذربایجان که ممکن بود به طرفداری از آنها به وقوع بپیوندد را بگیرد. آنگاه پس از چند روز از آنجا به قم که دورتر و نزدیک تهران بود، تبعید نمود. تا بدین گونه جلو هر گونه عکسالعمل طرفداران آنها را سد کند. آیتالله انگجی پس از چندی به تبریز برگشت ولی آیتالله آقامیرزا صادق آقا تا آخر عمر (1351ق) در قم در حال تبعید به سر برد و همانجا نیز رحلت کرد.
[16] . روحبخش، رحیم، آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، زمستان 1386، ص 71.
[17] - واحد، سینا، ، قیام گوهرشاد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1395، ص 248.
[18] . بصیرتمنش، حمید، علما و رژیم رضاشاه، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1376، ص 405.
[19] . سینا واحد، قیام گوهرشاد، پیشین، ص 251.
[20] . همان، ص 63.
[21] . دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران ج 2، پیشین، ص 412.
[22] . همان.
[23] . پورامینی؛ محمد باقر، حاج آقا حسین قمی، قامت قیام، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 111.
[24] . نهضت روحانیون ایران، ج 2، پیشین، ص 413.
[25] . دوانی، محمدحسن، علمای مجاهد، پیشین، ص 42.
[26] . لازم به ذکر است که این روز درست مطابق با روزی بود که سالها قبل روسها حرم و گنبد مطهر حضرت امام رضا علیهالسلام را گلوله بسته بودند، و مردم هرساله در آن روز عزاداری میکردند و آن روز را «عاشورای ثانی» میگفتند، ولی بعد از قضیه رضاخان که روی روسها را سفید کرده بود دیگر عزاداری در آن روز قدغن شد.
[27] . همان.
[28] . هرچند منابع اذعان دارند هشت تن از علما این نامه را امضاء کردند ولی در ذکر اسامی، نه نفر را نام میبرند. مثلاً در کتاب علما و رژیم رضاشاه آمده است: هشت تن از آنان تلگرافی را که توسط شیخ محمد واعظ خراسانی تهیه شده بود امضا کردند و خطاب به شاه ارسال داشتند. این افراد عبارت بودند از: آیتالله سید یونس اردبیلی، شیخ هاشم قزوینی، سید هاشم نجفآبادی، سید عبدالله شیرازی، سید علیاکبرخوئی، حاج میرزا حبیب ملکی، سید علی سیستانی، شیخ آقابزرگ شاهرودی و شیخ مرتضی آشتیانی. (بصیرت منش حمید، علما و رژیم رضاشاه، پیشین، ص 466).
[29] . واحد سینا، قیام گوهرشاد، پیشین، ص 64.
[30] . بصیرت منش حمید، علما و رژیم رضاشاه، پیشین، ص 466.
[31] . همان، ص 467.
[32] . مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده وقایع مسجد گوهرشاد، شماره بازیابی 422، ص 22. (ر.ک راعی گلوجه، سجاد، آن همه استبداد؛آن همه بدعهدی، ماهنامه زمانه، 1382، شماره 16)
[33] . همان، ص 471.
[34] . تندیس پارسایی پیشین، ص 9.
[35] . دوانی علی، نهضت روحانیون ایران ج 2، چاپ 3، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1394، ص 458.
[36] . واحد سینا، قیام گوهر شاد، پیشین، ص 171.
[37] . تندیس پارسایی، پیشین.
[38] . همان.
[39] . تقی ارانی اواخر تابستان 1282 در تبریز متولد شد. در کودکی به علت مأموریت پدر که کارمند وزارت دارایی بود به تهران مهاجرت کرد. در 1300 تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند. سال 1302 با بورس اعزام به خارج، برای تحصیل در رشته شیمی به آلمان رفت. او تحت تأثیر عقاید سوسیالیستی در لایپزیک روزنامه پیکار را منتشر ساخت. ارانی در دورۀ تحصیل مسئولیت اتحادیۀ دانشجویان ایرانی را در برلین به عهده داشت. در پاییز 1304 با همکاری مرتضی علوی و احمد اسدی که بعدها نام خانوادگی داراب را بر خود نهاد فرقۀ جمهوری انقلابی ایران را در برلین تشکیل داد. ارانی مدتی هم در بخش خاورشناسی دانشگاه برلین به تدریس زبان فارسی پرداخت. او در 28 آذر 1307 در دانشگاه برلین از رسالۀ دکتری خود با عنوان کاهش تأثیرات اسید سابفوسفریک بر تشکیل ارگانیک دفاع کرد. ارانی به زبانهای آلمانی، فرانسه، انگلیسی و عربی آشنا بود. و در فلسفه، جامعهشناسی و ادبیات مطالعات گستردهای داشت و شعر هم میسرود. او بیشتر مقالات خود را در نشریات ایرانشهر و فرنگستان چاپ میکرد. ارانی در 1308 به ایران بازگشت و در کنار کار اداری به تدریس فیزیک، شیمی و زبان آلمانی در مدارس ایرانشهر، ثروت، معرفت و دارالمعلمین پرداخت. در بهمن 1312 با همکاری ایرج اسکندری و بزرگ علوی نخستین شماره مجله دنیا را به چاپ رساند. ارانی هدف از انتشار مجله را آشنا کردن خوانندگان با مبانی علمی تمدن جدید میدانست. وی در سالهایی که به تدریس مشغول بود رابطه نزدیکی با دانشآموزان و دانشجویان برقرار کرد و جلساتی در منزل خود تشکیل میداد و آنها را به مطالعه و تفکر در دیگر حوزههای دانش بشری، به ویژه فلسفه و علوم اجتماعی تشویق مینمود. اکثر آنها از بنیانگذاران و رهبران حزب توده ایران شدند که برای همیشه ارانی را به عنوان رهبر معنوی خود پذیرفتند. ارانی در 16 اردیبهشت 1316 به اتهام سیاسی همراه 52 نفر از یاران و همفکران خود دستگیر شد که به گروه 53 نفر مشهور شدهاند. رأی دادگاه عالی جنائی در بارۀ پنجاه و سه نفر اعلام شد و تقی ارانی برای عضویت در فرقۀ اشتراکی در ایران به ده سال حبس مجرد محکوم گردید. سرانجام در 14 بهمن 1318، در 38 سالگی، در زندان درگذشت و در ابنبابویه تهران به خاک سپرده شد. مسئولان زندان علت مرگ او را بیماری تیفوس که در زندان شیوع یافته بود اعلام کردند. ولی دوستان ارانی معتقد بودند که او را در زندان کشتهاند و علائم مسمومیت در بدن او وجود داشته است.
[40] . انقلاب اسلامی در اردبیل، پیشین، ص 14.
[41] - نیکبخت رحیم، مبارزات سیاسی آیتالله سید یونس اردبیلی، پیشین، ص 26.
[42] . تندیس پارسایی پیشین، ص 9.
[43] . انقلاب اسلامی در اردبیل، ص 142.
[44]. جلالی، غلامرضا، انقلاب اسلامی در مشهد، ج اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، زمستان 94، ص 293.
[45] . در جریان قیام گوهرشاد که رژیم پهلوی آیتالله حاج آقا حسین قمی را در باغ سراجالملک محاصره کرده بود، بعد از یک ماه در آخرربیعالثانی 1354 ق(مرداد 1314) ایشان را به اتفاق فرزندان نامبردهاش به عراق و اعتاب مقدسه تبعید کرد. بعد از شهریور 20 و با سقوط رضاخان یعنی سال 1322 شمسی پس از هشت سال دوری از وطن معظمله برای زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام به ایران آمد. آیتالله قمی بعد پس از رحلت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی در سال 1325 شمسی به نجف اشرف منتقل شد و به مرجعیت عام نائل گردید تا این که حدود 4 ماه بعد دار فانی را وداع گفت.
[46]. متن تلگراف به شرح زیر است: مهماتی که از اعلیحضرت همایونی، توسط جناب استاندار راجع به مصالح عامه، تقاضا شده تا به حال جوابی نرسیده لذا ثانیاً تذکر داده شود:
1) صدور اعلامیه رسمی به جمیع کشور که احدی حق منع نداشته باشد از زنهایی که با حجاب هستند.
2) ارجاع جمیع موقوفات، خاصه اوقاف مدارس دینیه، به مصارف مقرر آن.
3) دستورات دینی از برای مدارس جدیده، که دروس شرعیه داشته و نماز در مدرسه بخواند و مختلط از پسر و دختر نباشد.
4) ورود دولت در مذاکره با دولت سعودیه راجع به استجازه بناء بقاع مطهره بقیع که از طرف اینجانب اقدام شود.
5) اصلاح ارزاق عمومی در جمیع کشور به نوعی که اسباب اطمینان و آسایش عامه شود. اجرای این مقاصد مهمه را به اسرع وقت منتظرم. آیتالله طباطبایی قمی (محمدحسین منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، تهران، شیرازه، 1379، ص 269-270)
[47]. انقلاب اسلامی در اردبیل، پیشین، ص 141-142.
[48] -نیکبخت؛ رحیم، مبارزات آیتالله سید یونس اردبیلی به روایت اسناد، پیشین، ص 28.
[49] . جلالی، غلامرضا، انقلاب اسلامی در مشهد، ج اول، پیشین، ص 329.
[50] . تندیس پارسایی، پیشین، ص 10.
[51] . همان، ص 330.
[52] -دوانی علی، نهضت روحانیون ایران ج 2، چاپ 3، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1394، ص 458.
[53] -نیکبخت رحیم، مبارزات آیتالله سید یونس اردبیلی، ص 31.
[54] . در اواخر دهه بیست و به دنبال اوجگیری مبارزات سیاسی مردم ایران برای ملی شدن نفت، تشکلهای عمده مذهبی مشهد نظیر: کانون نشر حقایق اسلامی، انجمن تبلیغات اسلامی، انجمن پیروان قرآن، انجمن سادات حسینی و دو تشکل بازاریها و روحانیون مشهد و تعداد یکصد و ده هیآت مذهبی این شهر در 5 آذر 1330، طی تشکیل جلسهای در منزل شیخ محمود حلبی بنیانگذار بعدی انجمن خیریه حجتیه مهدویه با هم ائتلاف کردند، تا در حمایت از دکتر مصدق و آیتالله کاشانی، به طور هماهنگ و برنامهریزی شده عمل کنند. دستاندرکاران این جبهه سیاسی– مذهبی بنا به ماهیت ائتلافی، نام خود را جمعیتهای مؤتلف اسلامی گذاشتند و فعالیتهای خود را آغاز کردند. لازم به تذکراست که تشکل جمعیتهای مؤتلف اسلامی هیچ ربطی به هیأتهای مؤتلفه اسلامی ندارد که یک تشکل بازاری در تهران بود و در آغاز دهه چهل در حمایت از نهضت روحانیت تشکیل شد. هیأتهای مؤتلفه چنان که از نامش پیداست متشکل از سه هیات مذهبی عزاداری بود، در حالی که جمعیتهای مؤتلف متشکل از انجمنهای مذهبی- سیاسی به علاوه دهها هیآت مذهبی بود که البته هسته اصلی آن را همان انجمنها تشکیل میداد. کما این که خود عناوین: هیأتهای مؤتلفه و جمعیتهای مؤتلف نیز میتواند، بر این تمایز صحه بگذارد.
[55] . همان.
[56] . انقلاب اسلامی در مشهد، پیشین، ص 350.
[57] - جلالی، پیشین، ص 352-353.
[58]- همان، ص 379.
[59] . تندیس پارسایی، پیشین، ص 10-11.
[60] . گنجینه دانشمندان، پیشین، ص 61.
[61] . تندیس پارسایی پیشین، ص 11.
حمایت آیت الله سید یونس اردبیلی از نمایندگی شیخ حسین لنکرانی
دستور رضاشاه به ادارهی آگاهی در خصوص تبعید آیت الله سیدیونس
صورت اسامی علما و روحانیون دستگیر شده در قیام مسجد گوهر شاد
صورت اسامی علما و روحانیون دستگیر شده در قیام مسجد گوهر شاد
صورت اسامی علمای دستگیر شده
گزاش شهربانی کل کشور از دستگیری 8تن از علما در قیام گوهرشاد
آیتالله اردبیلی در نماز روز عید فطر
1- آیتالله العظمی شیخ علی اکبر نهاوندی 2- آیتالله العظمی سید یونس اردبیلی 3- آیتالله العظمی میرزا احمد کفایی خراسانی ( فرزند آخوند خراسانی) 4- آیتالله العظمی میرزا حسین فقیه سبزواری در مسجد گوهرشاد
آیتالله سید یونس اردبیلی - 1326/5/27 هجری شمسی
آیتالله سید یونس اردبیلی در اواخر عمر
بازگشت آیتالله سید یونس اردبیلی از سفر حج- 1376 هجری قمری
در کنار آیات سید حسن طباطبایی قمی و حاج میرزا احمد کفایی خراسانی
در کنار میرزا حسین سبزواری و تنی چند از علمای مشهد در مسجد گوهرشاد
درحال اقامه نماز عید فطر در حرم امام رضا (ع) سال 1369 ه.ق
درکنار آیتالله کاشانی
علمای تبعیدی در قیام گوهرشاد
تعداد مشاهده: 15169