امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات با درج سند

نگاهی به زندگی مؤمنانه و مجاهدانه امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی


تاریخ انتشار: 20 فروردين 1403

پیروزی عملیات مرصاد علیه منافقین جنایتکار، مدیون فرماندهی شهید علی صیاد شیرازی بود

تولد و تحصیلات

علی ‌صیاد شیرازی‌ در سال‌ 1323 در کبودگنبد از توابع دره‌گز مشهد در خانواده‌ای‌ مذهبی به‌دنیا آمد. نام پدرش زیاد و نام مادرش شهربانو بود. پدربزرگ‌ او صیادخان‌ از تیره‌ی‌ عشایر اُخت افشار بود که‌ در سرزمینی‌ بین‌ فارس‌ و کرمان‌ از نی‌ریز تا سیرجان‌ و بافت‌ تا جیرفت‌ امتداد داشت. پدرش زیاد خان در 12 سالگی‌ با برادرانش‌ به‌ طرف‌ استان‌ خراسان کوچ می‌کند و بعد در شهرستان‌درگز مستقر می‌شود.[1]

زیاد خان به‌ استخدام‌ ژاندارمری‌ درآمد و سپس‌ به‌ ارتش‌ انتقال یافت. شغل پدر موجب مهاجرت آن‌ها از شهری‌ به‌ شهری‌ دیگر شد و بدین ترتیب علی صیاد شیرازی کودکی و تحصیلات خود را در شهرهای‌ مشهد،گرگان‌، شاهرود، آمل‌ و گنبد سپری کرد. او در سال 1342 در تهران دیپلم گرفت.

 

سوابق نظامی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی

صیاد شیرازی در مرداد ماه‌ 1343 در کنکور دانشکده‌ی‌ افسری‌ نیروی زمینی ارتش شرکت‌ کرد و پذیرفته‌ شد. در سال 1346 با درجه ستوان دومی توپخانه از دانشکده افسری فارغ‌التحصیل شد و دوره‌های تکاوری و چتربازی را با موفقیت سپری کرد. از مهر 1346 تا مهر 1347 دوره مقدماتی توپخانه را در اصفهان طی کرد. پس از آن عازم لشگر 2 پیاده تبریز شد و در سمت معاون آتشبار توپخانه 105 میلی‌متری مشغول خدمت شد. با انحلال لشگر تبریز در مهر 1349 به لشکر 81 زرهی کرمانشاه منتقل و به فرماندهی آتشبار منصوب شد.[2]

او در سال‌ 1350 برای‌ گذارندن‌ دوره‌ آموزش‌ زبان‌ انگلیسی‌ به‌ تهران مأمور شد. ستوان‌یکم‌علی‌ صیاد شیرازی‌ در سال 1351 با دختر عمویش خانم عفت شجاع ‌ازدواج‌ کرد و در سال‌ 1352 به‌ دلیل‌ لیاقت‌های نظامی برای‌ تکمیل‌ تخصص‌های‌ توپخانه‌ به آمریکا اعزام شد و در دوره‌ی‌ هواسنجی‌ بالستیک‌ شرکت کرد. او این‌ دوره‌ی‌ آموزشی‌ را با کسب رتبه نخست در بین افسران ایرانی و امریکایی گذراند و پس از بازگشت به کشور مورد تقدیر فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش قرار گرفت.[3]

توفیقات و توانمندی‌های صیاد شیرازی موجب شد تا در سال‌ 1353 به‌ عنوان استاد به مرکز آموزش توپخانه اصفهان منتقل شود. در طی این دوران هم مأموریت‌های مختلف نظامی را به بهترین وجه انجام داد و با درجه سروانی به عنوان استاد وارد دانشکده توپخانه شد و تدریس دروسی چون هواسنجی بالستیکی توپخانه، نقشه‌برداری توپخانه، نقشه‌خوانی و زبان انگلیسی را بر عهده گرفت و تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی در همین کسوت مشغول به خدمت بود.[4]

 

فعالیت‌های مذهبی و سیاسی

روحیات و تقیّدات مذهبی صیاد شیرازی زمینه مناسبی برای فعالیت‌های او در دوره خدمت فراهم آورده بود چه این که از همین رهگذر اقدامات او در دوران حضور در کرمانشاه و اصفهان رنگ و بوی دیگری یافت. ارتباط او با افسران و سربازان مذهبی حاضر در ارتش از یک سو، تدریس زبان انگلیسی به طلاب حوزه از سوی دیگر و همچنین ارتباط با جلسات مذهبی و معارف اسلامی بسترهای لازم برای آگاهی‌بخشی و ورود به عرصه مبارزه را آماده می‌ساخت. نگاهی به هر یک از این ابعاد در اسناد و خاطرات منتشره، زوایای گوناگونی از حیات شهید صیاد شیرازی در آن دوره را نمایان می‌کند.

 

ارتباط شهید صیاد شیرازی با افراد مذهبی در ارتش

شهید صیاد شیرازی از آن جایی که برآمده از خانواده‌ای مذهبی بود، در دوران ارتش شاهنشاهی در رده‌های مختلف خدمتی برای حفظ هویت معنوی و اسلامی خود و دیگر دوستان نظامی‌اش تلاش می‌کرد. به همین دلیل او زمینه‌‌های مذهبی افسران جوان ارتش را از مهم‌ترین علل پیوستگی ارتشیان به انقلاب اسلامی می‌داند. صیاد شیرازی در بخشی از خاطرات خود در این رابطه می‌گوید: «متن‌ ارتش‌ یک‌ متن‌ کاملاً زمینه‌دار برای‌ ورود به‌ انقلاب‌ بوده‌ است‌. نیروهای‌ وظیفه‌ی‌ جوان‌ ارتش‌ از متن‌ مردم‌ برخاسته‌ بودند و هیچ‌ چیزی‌ در آن‌ها کارگر نبود که‌ حال‌ و روح‌ آن‌ها را عوض‌ کند. در نیروهای‌ کادر ارتش‌، مخصوصاً در قشر پایین‌تر و به‌ویژه‌ در جوانان‌، خط‌مشی‌ که‌ طاغوت‌ حاکم‌ کرده‌ بود، در عمق‌ وجود آن‌ها رخنه‌ نکرده‌ بود و به‌ آن‌ها سرایت‌ نمی‌کرد.عمیق ‌شدن‌ و نفوذ خط‌مشی‌ طاغوت‌، تقریباً از سنین ‌40 یا 45 سال‌ به‌ بعد بود، یعنی‌ در درجات‌ سرهنگی‌ به‌ بالا و در آن‌هایی‌ که‌ در معرض‌ امیری‌ قرار می‌گرفتند؛ چون‌ آنجا دیگر مرزی‌ بود، که‌ هر کس‌ غیر از این‌ بود تقریباً راهی‌ به‌ درجه‌ی‌ امیری‌ نداشت‌ و اگر کوچک‌ترین‌ آثاری‌ از بی‌اعتنایی‌ به‌ تاج‌ و تخت‌ در او می‌دیدند در همان‌ جا او دیگر باید تسلیم‌ می‌شد و البته‌ نه‌ این‌ که‌ او را بیرون‌ کنند، بلکه‌ او را در درجه‌ی‌ سرهنگی‌ متوقف‌ می‌کردند و دیگر به‌ درجه‌ی‌ سرتیپی‌ راه‌ پیدا نمی‌کرد. ما از پایین‌ متوجه‌ بودیم‌ که‌ خیلی‌ها شخصیت‌ بالایی‌ داشتند، شخصیت‌ علمی‌ و تجربی‌ آن‌ها خوب‌ بود، کارآیی‌ و مدیریت‌ آن‌ها خوب‌ بود، ولی‌ در آزمایشات‌ و قسمت‌ها رد می‌شدند. معلوم‌ می‌شد که‌ رمز این‌ رد شدن‌ در همین‌ بوده‌، در حالی‌ که‌ بعضی‌ها که‌ از این‌ جهات‌ زیاد پیشرفته‌ نبودند مسیر درجه‌ی‌ آن‌ها هموار می‌شد و به‌ جلو می‌رفتند.»[5]

 

اولین کنش‌های مذهبی- سیاسی

علی صیاد شیرازی تا اواخر دهه چهل بیشترین تمرکز را در حرفه نظامی خود داشت. اما با ورود به کرمانشاه در سال‌های 1349 و 1350 اولین تجربه‌های جدی مذهبی و سیاسی برای او رقم خورد. اولین گام‌های او در شناخت فضای مبارزات ضد رژیم پهلوی در ارتباط با گروه‌های سازمان‌دهی شده مذهبی برداشته شد. صیاد شیرازی آغاز این روابط را اینگونه روایت می‌کند: «یک‌ روز دو نفر دیپلم‌ وظیفه‌ در محلی‌ که‌ فرمانده‌ آن‌ها بودم‌ از من‌ وقت‌ گرفتند... هر دوی‌ آن‌ها هم‌ کرمانشاهی‌ بودند. گفتند که‌ فلان‌ کس،‌ ما متوجه‌ شده‌ایم‌ که‌ شما تدینی‌ دارید و خیلی‌ به ‌اسلام‌ علاقه‌ دارید و نماز می‌خوانید. اجازه‌ می‌دهید که‌ ما شب‌ها برای‌ این‌ سربازها و درجه‌دارها یک‌ ساعت‌، دو ساعتی‌ جلسه‌ی‌ معارف‌ اسلامی‌ بگذاریم‌؟ ما مطالعاتی‌ داریم‌. گفتم‌: خوب‌ است‌؛ منتهی‌ اگر ضداطلاعات‌ بفهمد حساب‌ ما را می‌دهد! زیاد نگویید و فقط‌ داخل‌ گروهان‌ باشید. در عرض‌ یک‌ ماه‌ که‌ این‌ها کار کردند تمام‌ آتشبار ما نمازخوان‌ شدند...

یک‌ روز دیدم‌ زنگ‌ خانه‌ی‌ ما را زدند. دیدم‌ همان‌ جوان‌ با یک‌ جوان‌ دیگر که‌ او را نمی‌شناختم‌، گفتند: اجازه‌ می‌دهید ما مزاحمتان‌ بشویم‌ و آمدند گفتند ما از شما خیلی‌ تدین‌ دیده‌ایم‌. یکی‌ از آن‌ها هجده‌ ساله‌ بود و یکی‌ هم‌ سرباز بود و حدوداً بیست‌ ساله‌ بود...گفتند می‌خواستیم‌ استدعا کنیم‌ از شما که‌ در جلسات‌ مذهبی‌ ما... بیایید شرکت‌ بکنید. من‌ این‌ها را که‌ با صراحت‌ می‌گویم‌ به‌ خاطر وضعیت‌های‌ طبیعی‌ آن‌ زمان‌ است‌. عکس‌ شاه‌ در خانه‌ی‌ ما چسبیده‌ بود آن‌ بالا. این‌ وقتی‌ دید که‌ ما زمینه‌ داریم‌ برگشت‌ گفت‌ خیلی‌ عذر می‌خواهم‌، این‌ چیست‌ آن‌ بالا!؟ گفتم‌ عکس‌ شاه‌ است‌. گفت‌ چه‌ لزومی‌ دارد که‌ این‌ آنجا باشد... گفتم‌ من‌ قبول‌ ندارم‌، ولی‌ احساس‌ کردم‌ آن‌ آنجا باشد امنیت‌ ما بیش‌تر است‌ تا بعداً یک‌ فکری‌ برای‌ آن‌ بکنم‌. این‌ طوری‌ جوابش‌ را دادیم‌ و رفت‌. این‌ جوان ‌سعید جعفری‌[6] نام‌ داشت‌...»[7] همچنین صیاد شیرازی بنابر خاطراتش در حین سپری کردن دوره زبان انگلیسی در تهران در جلسات مذهبی ضد رژیم پهلوی شرکت می‌کرد. علاوه بر این او پیش از سفر به آمریکا به مطالعه مقالات اسلامی به زبان انگلیسی که در قم منتشر می‌شد اقدام کرد.[8]

 

شهید صیاد و انجمن حجتیه[9]

بنابر آنچه گذشت صیاد شیرازی در کرمانشاه از طریق سربازان و افسران جوان تحت امر خود اقدام به تشکیل جلسات مذهبی در داخل ارتش کرد و به همین واسطه با انجمن حجتیه آشنا شد. نشست‌های انجمن حجتیه که در آن سال‌ها فعالیت گسترده‌ای داشتند به مکانی برای گردهمایی بخشی از نیروهای مذهبی و جوانان مسلمان تبدیل شده بود. البته شهید صیاد شیرازی انجمن را آبشخوری محدود برای تعلیم و ترویج معارف دینی می‌دانست. او در خاطراتش بدین مهم تصریح کرده است: «این‌ بستری‌ که‌ پیش‌ آمده‌ بود انجمن‌ بود ولی‌ این‌ بستر برای‌ من‌ پناهگاه‌ نشد، چون‌ من‌ نیاز داشتم‌ که‌ یک‌ جایی‌ تقویت‌ اسلامی‌ بشوم‌. آن‌ موقع‌ نمی‌دانستم‌ دورنمای‌ حرکت‌ این‌ها نسبت‌ به‌ انقلاب‌ یک‌ مقدار ضعیف‌ است‌ و همسو با خط‌ امام‌ نیست‌، ولی‌ از بستر استفاده‌ می‌کردم‌، چون‌ من‌ نیاز داشتم‌ کمی‌ در بُعد مکتب‌ و اسلام‌ تغذیه‌ بشوم‌.»[10]

صیاد شیرازی پس از انتقال به اصفهان نیز جلسات انجمن حجتیه را پیگیری می‌کرد. به‌طوری که در گزارش‌های ضداطلاعات ارتش از فعالیت‌های صیاد در اصفهان – که بخشی از آن‌ها در ادامه این مقاله خواهد آمد- به وضوح به شرکت او در جلسات بهائیان(به عنوان نفوذی) و مطالعه کتاب‌ها و مجلات بهائی اشاره شده است که این مسئله نشان از تداوم ارتباط صیاد شیرازی با انجمن حجتیه دارد. اما بنا بر خاطرات صیاد با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم به رهبری امام خمینی بسیاری از نیروهای انجمن حجتیه به جرگه مبارزان انقلاب اسلامی پیوستند. علی صیاد شیرازی این فراز مهم از زندگی‌اش را اینگونه روایت می‌کند:‌ «من‌ اینجا یادی‌ می‌کنم‌ از جمعی‌ که‌ به‌ نام‌ انجمن‌ حجتیه‌ بعدها مورد سرزنش‌ قرار گرفتند. اولین‌ بستری‌ که‌ در اصفهان‌ ما برای‌ شناخت‌ اسلام‌ داشتیم‌، جلسات‌ این‌ها بود. بستری‌ بود برای‌ تعلیم‌ و یادگیری‌ و آشنایی‌ با معارف‌ اسلام‌. در ضمن‌ همه‌ این‌ها را ضد شاه‌ می‌دانستیم‌. منتهی‌ فرق‌ آن‌ها با بقیه‌ این‌ بود که‌ این‌ها هیچ‌ طرحی‌ برای‌ مبارزه‌ با شاه‌ نداشتند. ولی‌ از یک‌ سال‌ قبل‌ از انقلاب ‌ـ من‌ همه‌ را سند دارم‌ـ که‌ تقریباً در سال‌ 56 که‌ تظاهرات‌ شروع‌ شد، تحولی‌ در این‌ انجمن‌ روی‌ داد. خود من‌ هم‌ متوجه‌ شدم‌ که‌ دیگر نیازی‌ به‌ این‌ بستر ندارم‌؛ چون‌ بستر انقلاب‌ آماده‌ بود و امام‌ خط‌دهی‌ می‌کرد. اعلامیه‌های‌ امام‌، به‌ اندازه‌ی‌ کافی‌ ما را سیراب‌ می‌کرد. آمدم‌ از آن‌ها فاصله‌ بگیرم‌، دیدم‌ یک‌ تعداد از آن‌ها گفتند که‌ ما هم‌ با امام‌ هستیم‌؛ در نتیجه‌ دیدیم‌ قدم‌ به‌ قدم‌ از ما تأسی‌ می‌کنند. یک‌ سری‌ مهندس‌ بودند و چهره‌هایی‌ معلم‌ بودند و ما هم‌ دیدیم‌ که‌ این‌ها دوستان‌ مؤمن‌ ما هستند و انقلابی‌ هم‌ هستند. خاطرم‌ هست‌ که‌ آن‌ موقع‌ با این‌ برنامه‌هایی‌ که‌ انجام‌ می‌گرفت‌، همین‌ها به‌ من‌ گفتند شما اگر اسلحه‌ می‌خواهی‌، با این‌که‌ خودت‌ نظامی‌ هستی‌ و دسترسی‌ به‌ آن‌ داری‌، ولی‌ ما از بیرون‌ می‌توانیم‌ برای‌ شما اسلحه‌ پیدا کنیم‌.»[11]

 

ارتباط با طلاب و گسترش فعالیت‌ها

بازگشت موفقیت‌آمیز صیاد شیرازی از امریکا با رتبه نخست در دوره هواسنجی بالستیک موجب شد تا به عنوان استاد به مرکز آموزش توپخانه اصفهان معرفی شود. ورود به اصفهان و گسترش مطالعات و اقدامات مذهبی راه‌های نوینی را برای صیاد باز کرد تا جایی که او از "اصفهان" به عنوان "مهد تمام تلاش‌هایی" یاد می‌کند که "به آن نیاز داشت."[12]

او در این دوران نه تنها به رابطه با گروه‌ها اکتفا نکرد بلکه به عنوان عنصری فعال در این زمینه ظاهر شد. جلسات تعلیم دروس مختلف انگلیسی، دینی و قرآنی یکی از بهترین راه‌ها برای تحقق این امر بود. سروانصیاد شیرازی که از افسران مسلط به زبان انگلیسی بود درصدد آموزش این درس به طلاب برآمد. وی در خاطرات خودمی‌گوید:‌ «بعد از مدت‌ کوتاهی‌، من‌ در هفته حداقل‌ هشت‌ جلسه‌ داشتم‌، و یکی‌- دو جلسه‌اش‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ حاج‌آقا حسن امامی‌ آموزش‌ می‌دادم‌... آموزش‌ زبان‌ انگلیسی‌ برای‌ تبلیغ‌ به‌ طلبه‌ها. طلبه‌های‌ جوانی‌ آنجا بودند. پسر آیت‌الله مرحوم‌ خادمی‌ هم‌ در آنجا بود. ارتباط‌ برقرار بود و ما آموزش‌ می‌دادیم. با دوستانی‌ که‌ برای‌ معارف‌ اسلامی‌ کار می‌کردند جلسات‌ عربی‌ هم‌ داشتیم‌. در این‌ جلسات‌ بیش‌تر آموزش‌ تفسیرقرآن می‌دیدم‌. قرآن‌ به‌ زبان‌ انگلیسی‌ را چند نفر بودیم‌ که‌ با همدیگر داشتیم‌ دوره‌ می‌کردیم‌ تا آن‌ کتابی‌ را که‌ به‌ عنوان‌ ترجمه‌ی‌ انگلیسی‌قرآن بود، مثلاً ببینیم‌ چه‌قدر تطبیق‌ دارد.»[13]

 

شناسایی توسط ضد اطلاعات ارتش

فعالیت‌های صیاد شیرازی به عنوان استاد دانشکده توپخانه اصفهان روز به روز گسترده‌تر می‌شد. اما افشای یک نامه از او خطاب به محمدمهدی کتیبه[14] حساسیت ضداطلاعات ارتش را برانگیخت به‌طوری که از اسفند 1354 طرح‌های مختلف کنترل و مراقبت برای او به اجرا درآمد.

صیاد شیرازی در آن نامه که به دست ضداطلاعات ارتش افتاد چنین نوشته بود:‌[15]

«سرور گرامی‌، برادر عزیز سرکار سرگرد کتیبه

سلام‌ مرا بپذیرید از درگاه‌ خداوند بزرگ‌ برای‌ شما و خانواده‌ محترم‌ آرزوی‌ سلامتی‌، شادابی‌ و موفقیت‌های‌ روزافزون‌ دارم‌. باری‌ خانواده‌ من‌ نیز بحمدالله سلامت‌، دعاگو هستند...[16]در مورد برنامه‌های‌ مذهبی‌ بحمداله‌ پیش‌ می‌رویم‌ مخصوصاً در آن قسمت‌ که‌ می‌دانید انشاءاله.‌ امکان‌ دارد در تعطیلات‌ عید از شیراز نیز دیدن‌ کنیم‌ چنانچه‌ در کازرون‌ یا شیراز هستید آدرس‌ لطف‌ بفرمائید تا خدمتتان‌ برسیم‌. دیگر عرضی‌ ندارم‌ کلیه‌ رفقا سلام‌ می‌رسانند. شما را به خدای‌ بزرگ‌ می‌سپارم‌.قربان‌ شما. شیرازی.»‌[17]

عبارت "برنامه‌های مذهبی" نشان از مراودات گسترده‌تری داشت و همین امر موجب تحت مراقبت قرار گرفتن صیاد شیرازی شد. به طوری که در نامه‌ای «خیلی محرمانه» با «موضوع:‌سرگرد توپخانه‌ محمدمهدی‌ کتیبه‌ آمده است:

«مقام‌ عالی‌ را آگاه‌ می‌سازم‌: در کنترل‌ مکاتبات‌ خصوصی‌ افسر نامبرده‌ بالا اخیر سروان‌ علی‌ صیاد شیرازی‌ جمعی‌ مرکز توپخانه‌ و موشک‌های اصفهان‌ نامه‌ای‌ جهت‌ نامبرده‌ بالا فرستادن‌ که‌ در آن‌ ضمن‌ بیان‌ مطالب‌ عادی‌ در مورد برنامه‌های‌ مذهبی‌ نوشته‌ است‌: «در مورد برنامه‌های‌ مذهبی‌ بحمداله‌ پیش‌ می‌رویم‌ مخصوصاً در آن‌ قسمت‌ که‌ می‌دانید.» علیهذا با تقدیم‌ دو برگ‌ فتوکپی‌ نامه‌ و پاکت‌ مربوطه‌ چون‌ به نظر می‌رسد سروان‌ علی‌ صیاد شیرازی‌ نیز از متعصبین‌ مذهبی‌ باشد مراتب‌ به منظور هرگونه‌ اقدام‌ مقتضی‌ به استحضار می‌رساند ضمناً در مورد اجرای‌ طرح‌ مراقبت‌ که‌ طی‌ امریه‌ شماره‌ 1 /59907 /425-6 /11 /54 ابلاغ‌ گردیده‌، نتیجه‌ اقدامات‌ متعاقباً به استحضار خواهد رسید.فرمانده‌ اطلاعات‌ و ضداطلاعات‌ وابسته‌ به گروه‌ 22 توپخانه‌ کازرون‌ـ سرگرد عزمی‌.»[18]

در ادامه همین روند فرماندهی ضداطلاعات ستاد بزرگ ارتشتاران اقدام به ابلاغ طرح کنترل سروان علی صیاد شیرازی می‌کند: «دستور فرمائید ضمن‌ ارسال‌ نتیجه‌ تحقیقات‌ معموله‌ را؛ چنانچه‌ سروان‌ علی‌ صیادی‌شیرازی‌ نیز از متعصبین‌ مذهبی‌ افراطی‌ می‌باشد مراتب‌ را با مشخصات‌ کامل‌ افسر مذکور گزارش‌ نمایند تا طرح‌ مراقبت‌ برای‌ وی‌ ابلاغ‌ گردد. فرمانده‌ ضداطلاعات‌ـ سرتیپ‌ قاجاراز طرف‌سرهنگ‌ ستاد شهنام.»‌[19]

اولین گزارش‌ها از صیاد شیرازی موجب کنترل هرچه بیشتر فعالیت‌های او می‌شود. در گزارش 23 اسفند 1354 آمده است: «بررسی‌های‌ لازم‌ پیرامون‌ سروان‌ توپخانه‌ علی‌ صیادی‌ به‌ کلاسه‌ پرونده‌ 149583 به‌ طور غیرمحسوس‌ به‌ عمل‌ آمده‌ در نتیجه‌ معاشرین‌ وی‌ اظهار می‌نمایند نامبرده‌ از متعصبین‌ مذهبی‌ است‌ و گاهی نیز در جلسات‌ بهائی‌ها به‌ منظور مباحثه‌ با افراد آن‌ شرکت‌ می‌نماید در نتیجه‌ اقدامات‌ زیر در مورد وی‌ به‌ مورد اجرا گذارده‌ شد.

 1ـ به دو نفر از افسران‌ دوره‌ عالی‌ که‌ از معاشرین‌ نزدیک‌ وی‌ می‌باشند آموزش‌ لازم‌ به‌ منظور پی‌جوئی‌ از انگیزه‌ و افکار وی‌ و نوع‌ کتاب‌هائی‌که‌ مطالعه‌ می‌نماید گزارش‌ نمایند.

 2ـ شناخت‌ دوستان‌ و معاشرین‌ وی‌ در زمینه‌ امور مذهبی‌ و شرکت‌ در مجالس‌ مذهبی‌ و سایر موارد دیگر که‌ کمک‌ به‌ شناسائی‌ کامل‌ وی‌ می‌گردد گزارش‌ نمایند.

 3ـ نامه‌های‌ وی‌ وسیله‌ این‌ وابسته‌ سانسور خواهد شد.

 4ـ از ساواک‌ تقاضا شده‌ نامه‌های‌ وی‌ را سانسور و در اختیار این‌ وابسته‌ قرار دهند.

 5ـ به‌ منبع‌ موجود در کلاس‌ ب‌ دوره‌ عالی‌ مأموریت‌ داده‌ شده،‌ گفتار و اعمال‌ وی‌ را کنترل‌ و گزارش‌ نماید.

با عرض‌ مراتب‌ بالا در صورت‌ تصویب‌ پس‌ از کسب‌ اطلاعات‌ تکمیل‌ بعضاً نیز وسیله‌ تیم‌ کنترل‌ و مراقبت‌ شده‌.»[20]

با پیچیده‌تر شدن این مسئله دایره‌ ضدبراندازی‌ ضد اطلاعات در فروردین 1355 دستور تفصیلی کنترل و مراقبت از سروان‌ علی‌ صیاد‌شیرازی‌ را اینچنین صادر می‌کند:

«1ـ وضعیت‌

 به علت‌ نیاز به‌ شناسائی‌ بیشتر نامبرده‌ ضرورت‌ دارد که‌ از نامبرده‌ کنترل‌ درجه‌ 2 به‌ عمل‌ آید.

 2ـ مأموریت‌

 با اقدامات‌ لازم‌ نسبت‌ به‌ کنترل‌ نمودن‌ وی‌ پی‌گیری‌های‌ لازم‌ معمول‌ گردد.

3ـ اجراء

 (الف‌)ـ تدبیر عملیات‌

 در جهت‌ اقدامات‌ معموله‌ لازم‌ است‌ نسبت‌ به‌ شناسائی‌ و تعیین‌ منبع‌ نفوذی‌ جهت‌ وی‌ کنترل‌ و مراقبت‌های‌ لازم‌ انجام‌ گیرد.

 (ب‌)ـ شناسائی‌

 1ـ دوستان‌ و معاشرین‌ غیرنظامی‌ نامبرده‌ را در حین‌ خدمت‌ شناسائی‌ نمائید.

 2ـ دوستان‌ و معاشرین‌ نظامی‌ نامبرده‌ را در حین‌ خدمت‌ شناسائی‌ نمائید.

 3ـ آدرس‌ محل‌ سکونت‌ و شماره‌ تلفن‌ کابل‌ آزاد منزل‌ و محل‌ کار وی‌ را تهیه‌ و ارسال‌ نمائید.

 4ـ سرگرمی‌ها، تفریحات‌، نامبرده‌ را شناسائی‌ نمائید.

 5ـ با استفاده‌ از منبع نفوذی نحوه افکار وی را پیرامون‌ تعصبات‌ مذهبی‌ و مطالعاتی‌ در زمینه‌ مسائل‌ مذهبی‌ شناسائی‌ نمائید.

 6ـ با استفاده‌ از منابع‌ خبری‌ میزان‌ بحث‌ پیرامون‌ مسائل‌ مذهبی‌ و دینی‌ و ادیان‌ مختلف‌ دیگر را در حین‌ خدمت‌ شناسائی‌ نمائید.

 8ـ با استفاده‌ از منابع‌ نفوذی،‌ علاقمندی‌ وی‌ به‌ خرید و نگهداری‌ کتاب‌های‌ مذهبی‌ آزاد را شناسائی‌ نمائید.

 9ـ با استفاده‌ از منابع‌ نفوذی‌ میزان‌ تعصب‌ وی‌ را پیرامون‌ رهبران‌ مذهبی‌ با قید نام‌ رهبر شناسائی‌ نمائید.

 10ـ با استفاده‌ از منابع‌ نفوذی‌ نحوه‌ تفکر وی‌ را پیرامون‌ مسائل‌ اجتماعی‌ و حکومتی‌ با در نظر گرفتن‌ تعصبات‌ مذهبی،‌ ارزیابی‌ نمائید.

 11ـ با استفاده‌ از منابع‌ نفوذی‌ فعالیت‌هائی که‌ در زمینه‌ ایجاد علاقمندی‌ در سایر اشخاص به‌ مسائل‌ دینی‌ و مذهبی‌ انجام‌ می‌دهد، ارزیابی‌ نمائید.

 12ـ با استفاده‌ از منابع‌ نفوذی‌ کمک‌هائی که‌ از حقوق‌ و درآمد شخصی‌ خود در امراجرای‌ قوانین‌ و مقررات‌ مذهبی‌ انجام‌ می‌دهد، ارزیابی‌ نمائید.

13ـ با استفاده‌ از منابع‌ نفوذی‌ میزان‌ مطالعه‌ مجله‌ مکتب‌ اسلام‌ و پرداخت‌ حق‌ عضویت‌ از ناحیه‌ وی‌ را ارزیابی‌ نمائید.

 (ب‌)ـ خبردهنده‌

 به‌ منظور شناسائی‌ کامل‌ نامبرده‌ ضرورت‌ دارد از منبع نفوذی‌ پیرامون‌ کنترل‌ و مراقبت‌ از وی‌ استفاده‌ گردد.

 (ت‌)ـ کنترل‌ مکاتبات‌ و مطالعات‌

 1ـ هرگونه‌ مکاتبات‌ وی‌ که‌ به آدرس‌ محل‌ خدمتی‌ می‌رسد برابر روش‌ کاری‌ کنترل‌ نمائید.

 2ـ هرگونه‌ مکاتبات‌ وی‌ که‌ به‌ آدرس‌ محل‌ سکونت‌ وی‌ می‌رسد با هماهنگی‌ ساواک‌ محل‌ کنترل‌ نمائید.

 3ـ در صورتی‌ که‌ نامبرده‌ در تهران‌ سکونت‌ دارد آدرس‌ محل‌ سکونت‌ وی‌ را به‌ ضداطلاعات‌ ارسال‌ نمائید.

 4ـ اداری‌ و لجستیکی‌ هرگونه‌ هزینه‌ اجرای‌ این‌ طرح‌ را گزارش‌ تا تأمین‌ گردد.

 5ـ فرماندهی‌ و مخابرات‌

 1ـ نامبرده‌ جزء پرسنل‌ تحت‌ مراقبتی‌ می‌باشد1ـ ص‌ وابسته‌ موظف‌ است‌ حداقل‌ هر ماه‌ یکبار نتیجه‌ مراقبت‌های‌ انجام‌ شده‌ را گزارش‌ نماید.

 2ـ خبرهای‌ واصله‌ که‌ جنبه‌ فوریت‌ داشته‌ باشد بلافاصله‌ گزارش‌ نمائید.

 3ـ چنانچه‌ در مراقبت‌ انجام‌ شده‌ به‌ موارد مشکوکی‌ برخورد کردید جهت‌ چگونگی‌ پی‌گیری‌های‌ بعدی‌ کسب‌ تکلیف‌ نمائید.

 4ـ هرگونه‌ گزارشات ‌1ـ ص‌ وابسته‌ بایستی‌ با نظریه‌ صریح‌ همراه‌ باشد.

 5ـ دو قطعه‌ عکس‌ پرسنلی‌ وی‌ مورد نیاز فوری‌ می‌باشد.»[21]

بر اساس اسناد در اولین گزارش خیلی محرمانه درباره سروان علی صیاد شیرازی آمده است:‌ «در مورد دوستان‌ و معاشرین‌ خارج‌ از خدمت‌ وی‌ به‌ نام ‌مهندس‌ مُصَحِّف[22]‌ و ناجی،‌ مراتب‌ از ساواک‌ استان‌ اصفهان‌ استفسار پاسخ‌ حاصله‌ حاکی‌ است‌ که‌ برابر سوابق‌ موجود نامبردگان‌ ضمن‌ تظاهر شدید به‌ مذهب‌ و نشان‌ دادن‌ تعصب‌ در این‌ زمینه‌ و تبلیغات‌ آن،‌ از اشخاص‌ مشکوکی‌ هستند که‌ در هنگام‌ تحصیل‌ در دانشگاه‌ هر دو نفر به علت‌ شرکت‌ در تظاهرات‌ دانشجویان‌ دستگیر و زندانی‌ شده‌اند و چون‌ با افراد سابق‌ به اصطلاح‌نهضت‌ آزادی‌ روابط‌ دوستی‌ و خانوادگی‌ دارند لذا از نظر افکار سیاسی‌ هم‌ نمی‌توان‌ به‌ آن‌ها اطمینان‌ داشت‌. لذا با توجه‌ به‌ موارد فوق‌ بهتر است‌ تماس‌ آنان‌ با پرسنل‌ نظامی‌ حتی‌الاامکان‌ محدود باشد، آنچه‌ که‌ از گزارش‌ ساواک‌ و گزارش‌ مأمورین‌ نفوذی‌ حاصل‌ می‌گردد مؤید آنست‌ که‌ نامبرده‌ از متعصبین‌ مذهبی‌ بوده‌ در نتیجه‌ معاشرت‌ وی‌ با شخص‌ یاد شده‌ بالا و همچنین‌ ارتباط‌ وی‌ با سرگرد مهدی‌ کتیبه‌ جمعی‌ گروه‌ توپخانه‌ کازرون‌ به‌ منظور خاصی‌ می‌باشد. علیهذا کنترل‌ و مراقبت‌ از وی‌ ادامه‌ دارد کلیه‌ اخبار و اطلاعات‌ واصله‌ در مورد مشارالیه‌ به استحضار خواهد رسید. سرگرد ستاد محمودی‌.»[23]

علاوه بر این در تقیدات و تعصبات مذهبی، استفاده از مطالب نهج‌البلاغه در هنگام تدریس و... اولین یافته‌های ضداطلاعات درباره «کنترل‌ اعمال‌ و رفتار سروان‌ علی‌ صیاد‌شیرازی» بود. در این گزارش آمده است: «اعمال‌ و رفتار افسر نامبرده‌ فوق‌ تحت‌ کنترل‌ مأمور نفوذی‌ بوده‌ که‌ به‌ شرح‌ زیر به‌ استحضار می‌رسد.

 1ـ سوژه‌ موقعی که‌ در آمریکا مشغول‌ طی‌ دوره‌ بوده‌ سعی‌ می‌نموده‌ که‌ حرکات‌ و رفتار و گفتار خود را به‌ دیگران‌ مذهبی‌ نشان‌ دهد و سایرین‌ را به‌ این‌ امر متوجه‌ سازد که‌ حرکات‌ و اعمالش‌ بر پایه‌ مذهب‌ است‌ و سعی‌ می‌نموده‌ که‌ به مجالس‌ مذهبی‌ رابطه‌ پیدا نموده‌ و سوژه‌ اظهار داشته‌ که‌ نماز و روزه‌ خود را به‌ جا می‌آورد.

 2ـ در سخنرانی‌ کلاس‌ دوره‌ عالی‌ که‌ بایستی‌ افسران‌ دانشجو درباره‌ فرماندهی‌ سخنرانی‌ نمایند مشارالیه‌ از نهج‌البلاغه‌ استفاده‌ نموده‌ و قسمتی‌ از آن‌ را به‌ عنوان‌ روش‌ فرماندهی‌ و رهبری‌ مورد بحث‌ قرار داده‌.

 3ـ سوژه‌ سعی‌ می‌نماید به‌ عنوان‌ مذهب‌ برتری‌ خود را به‌ دیگران‌ نشان‌ دهد.

 4ـ در اکثر ساعات‌ راحت‌باش‌ از تلفن‌ عمومی‌ به‌ خارج‌ از پادگان‌ تلفن‌ می‌نماید.

 5ـ در اکثر ساعات‌ کتبی‌ را مطالعه‌ می‌نماید که‌ روی‌ آن‌ با کاغذ سفید پوشیده‌ شده‌ است‌ فقط‌ مأمور نفوذی‌ یکی‌ از آن‌ها را که‌ شناخته‌ به‌ نام‌ آهنگ‌ بدیع[24]‌بوده‌ است‌.»[25]

در سند دیگری در گردش کار پرونده صیاد شیرازی آمده است: «1ـ هنگام‌ آموزش‌ روش‌ رهبری‌ در کلاس‌ دوره‌ عالی‌ افسر مذکور ازنهج‌البلاغه‌ استفاده‌ و قسمتی‌ از آن‌ را به عنوان‌ روش‌ فرماندهی‌ و رهبری‌ مورد بحث‌ قرار داده‌ است‌.

 2ـ هنگام‌ مطالعه‌ روی‌ کتاب‌های‌ خود را با کاغذ سفید می‌پوشاند.

 3ـ افسر یاد شده‌ همه‌ هفته‌ روزهای‌ یکشنبه‌ در برنامه‌ مذهبی‌ اسلامی‌ و در روزهای‌ سه‌شنبه‌ در جلسات‌بهائی‌ شرکتو در تاریخ‌ 12 /2 /2535 [1355] نیز جلسه‌ مذهبی‌ اسلامی‌ در منزل‌ وی‌ تشکیل‌ گردیده‌ است‌ نامبرده‌ هنگامی‌ که‌ در جلسات‌ بهائیت‌ شرکت‌ می‌نماید خلاصه‌ای‌ تهیه‌ و به‌ کمیته‌ اسلامی‌ ارسال‌ می‌دارد.

 4ـ افسر مورد بحث‌ به‌ منبع‌ اظهار داشته‌ است‌ (باید خیلی‌ مواظب‌ باشم‌ در این‌ جلسات‌ امکان‌ دارد با اشخاص‌ ناباب‌ روبرو شد و مورد ایراد مقامات‌ امنیتی‌ قرار بگیرم‌ و برایم‌ بد شود بایستی‌ کاملاً حواسم‌ را جمع‌ کنم‌ چون‌ اشخاص‌ ناباب‌ در این‌ قبیل‌ محیط‌ها زود رسوخ‌ می‌کنند به‌ طور مثال‌ چندی‌ پیش‌ دو نفر از طلبه‌هائی‌ که‌ من‌ به‌ آن‌ها درس‌ انگلیسی‌ می‌دادم‌ توسط‌ مأمورین‌ ساواک‌ دستگیر شده‌اند و حالا از تدریس‌ آن‌ها و شرکت‌ در این‌ جلسات‌ می‌ترسم‌ ولی‌ در هر صورت‌ توکل‌ به‌ خدا می‌کنم‌ و نباید ایمانم‌ را از دست‌ بدهم‌ و چنانچه‌ مواردی‌ جلب‌ نظر کرد زود خودم‌ را کنار می‌کشم‌ که‌ یک‌ موقع‌ پایم‌ گیر نکند و به‌ سازمان[ضداطلاعات] سریعاً اطلاع‌ می‌دهم‌.»[26]

با توجه به اسناد فوق و کسب اطلاع صیاد شیرازی از مراقبت‌های ضد اطلاعات؛ او می‌کوشید حساسیت‌ها را نسبت به خود به حداقل برساند؛ چنانچه در این زمینه به موفقیت رسید و در مهر ماه 1355 گزارش‌ها حکایت از آن دارد که : «رفتار افسر یاد شده‌ بالا در پادگان‌ تحت‌ کنترل‌ مأمور نفوذی‌ بوده‌ که‌ نتیجه‌ به‌ شرح‌ زیر به استحضار می‌رسد.

 1ـ اظهارات‌ نامبرده‌ در پادگان‌ در امور خدمتی‌ بوده‌.

 2ـ در این‌ مدت‌ نهستی‌[27] نداشته‌ و به‌ مرخصی‌ اعزام‌ نگردیده‌.

 3ـ ایمان‌ وی‌ نسبت‌ به‌ خدمت‌ بسیار خوب‌ بوده‌ و دستورات‌ را با علاقمندی‌ انجام‌ می‌دهد.

 4ـ دوستان‌ اداری‌ وی‌ سروان‌ اسدی‌ وسروان‌ الهی‌ می‌باشند.

 5ـ در محل‌ کار فقط‌ مطالعات‌ درسی‌ برای‌ دانشکده‌ توپخانه‌ می‌باشد.

 6ـ غیر از پرسنل‌ کمیته‌ با پرسنل‌ دیگری‌ در محل‌ کار ملاقات‌ ندارد.

 7ـ به‌ نظر می‌رسد مشارالیه‌ فردی‌ بسیار مذهبی‌ بوده‌ و در اوقات‌ بیکاری‌ در جلسات‌ دینی‌ شرکت‌ و تعلیمات‌ ضد بهائی‌ به‌ منظور مبارزه‌ با بهائیت‌ می‌بیند.»[28]

در این میان نکته قابل تأمل آن که به دلیل علاقه بیش از حد افسران و درجه‌داران به صیاد شیرازی بسیاری از طرح‌ها برای نفوذ منابع اطلاعاتی به شکست می‌انجامد. به طوری که در گزارشی در این رابطه آمده است: «برابر خبر رسیده‌ در مورخه‌ 16 /7 /35 [1355] منبع‌ یاد شده‌ بالا به منزل‌ سوژه‌ دعوت‌ شده‌ بود. در حین‌ صحبت‌هائی‌ که‌ پیش‌ آمد اظهار داشت:‌ (نمی‌دانم‌ خبرداری‌ یا نه‌ من‌ از شرکت‌ در جلسات‌ مذهبی‌ کمی‌ دست‌ برداشته‌ام‌ و هفته‌ای‌ یکبار بیشتر شرکت‌ نمی‌کنم‌ البته‌ علتش‌ این‌ است‌ که‌ یکی‌ از دوستان‌ پس‌ از تقسیم‌ دوره‌ عالی‌ به من‌ مراجعه‌ کرد و با سادگی‌ تمام‌ اظهار نمود که‌ من‌ درباره‌ شما از طرف‌ ضداطلاعات‌ تحقیق‌ می‌کردم‌ و کسان‌ دیگری‌ هم‌ هستند که‌ شما را تحت‌ نظر گرفته‌اند. مواظب‌ خودتان‌ باشید این‌ افسرستوانیکم‌ جواد یوسف‌زمانی‌ بود. ضمناً ستوان‌یکم‌ محمد کوششی‌ به کلاسه‌ 168260 نیز به من‌ مراجعه‌ کرد و گفت‌ درباره‌ تو سوالاتی‌ از طرف‌ ضداطلاعات‌ از من‌ کردند که‌ در آنجا قسم‌ خوردم‌ که‌ سروان‌ شیرازی‌ تنها افسر‌ با ایمان‌ به‌ خدمت‌ و صادق‌ می‌باشد که‌ من‌ می‌شناسم‌.)

 ارزیابی‌ـ صحت‌ دارد

 نظریه‌: 1ـستوان یکم‌ یوسف‌ زمانی‌ که‌ یکی‌ از مأمورین‌ نفوذی‌ این‌ وابسته‌ بوده‌ و پس‌ از طی‌ دوره‌ عالی‌ به لشگر 28 سنندج‌ انتقال‌ یافته‌ ده‌هاباربه وی‌ دستورات‌ حفاظتی‌ داده‌ شده‌ معذالک‌ پس‌ از خاتمه‌ دوره‌ و هنگام‌ ترک‌ اصفهان‌ مطالب‌ فوق‌ را به سوژه‌ بازگو نموده‌ است‌ـ استدعا می‌شود مقرر فرمایند از طریق‌ ضداطلاعات‌ وابسته‌ به لشگر 28 سنندج‌ اقدامات‌ لازم‌ نسبت‌ به‌ عدم‌ رعایت‌ مقررات‌ حفاظتی‌ و حفظ اسرار اقدام‌ و مراتب‌ عدم‌ رازداری‌ وی‌ در سوابق‌ نامبرده‌ درج‌ و از واگذاری‌ مشاغل‌ طبقه‌بندی‌شده‌ به وی‌ خودداری‌ نمایند.

 2ـ در مورد ستوانیکم‌ محمد کوششی‌ مراتب‌ صحت‌ دارد این‌ افسر که‌ اخیراً به سوژه‌ دسترسی‌ پیدا کرده‌ وسیله‌ افسر عملیات‌ احضار و تمایل‌ مأموریت‌ را پذیرفته‌ و به محض‌ این که‌ متوجه‌ می‌گردد هدف‌ (سوژه‌ فوق‌ می‌باشد) از قبول‌ مأموریت‌ امتناع‌ و با آن که‌ به وی‌ تذکر داده‌ شده‌ به هیچ‌ عنوانی‌ چگونگی‌ را فاش‌ ننماید طبق‌ خبر مراتب‌ را با سوژه‌ در میان‌ گذاشته‌ است‌.

نامبرده‌ احضار و مورد استیضاح‌ قرار و مراتب‌ در سوابق‌ وی‌ درج‌ گردید. علیهذا با عرض‌ مراتب‌ بالا استدعا می‌شود اوامرعالی‌ را در مورد نامبردگان‌ ابلاغ‌ تا طبق‌ آن‌ اقدام‌ گردد. ضمناً چنین‌ استنباط‌ می‌گردد افسران‌ به سوژه‌ علاقمند و اصولاً دانش‌ و صداقت‌ و کردار وی‌ را می‌ستایند و بارها تیمسار سرلشگر نظری‌ در مورد سوژه‌ اظهار نظر کرده‌ (شایسته‌ بودن‌ وی‌ را تأئید و عقیده‌ دارد مشارالیه‌ از افسران‌ بسیار خوب‌ و با ایمان‌ و پرتلاش‌ ارتش‌ می‌باشد.)»[29]

موضوع‌ کنترل‌ و مراقبت‌ از سروان‌ علی‌ صیاد شیرازی‌ به یکی از مهم‌ترین پرونده‌های ضداطلاعات تبدیل شده بود. اما تعریف و تمجیدهایی که از استاد برجسته دانشکده توپخانه می‌شد غیرقابل انکار بود. بنا بر«اطلاع‌ واصله‌ از مأمور نفوذی‌ حاکیست‌ برابر مأموریتی‌ که‌ از طرف‌ ضداطلاعات‌ وابسته‌ به من‌ داده‌ شده‌ که‌ درباره‌ نامبرده‌ بررسی‌ و حقایقی‌ را به ضد اطلاعات‌ گزارش‌ نمایم‌ به همین‌ منظور تاجائی‌ که‌ مقدور بوده‌ اطلاعاتی‌ راجع‌ به‌ همکاری‌ وی‌ با گروه‌ اسلامی‌ تهیه‌ و به موقع‌ گزارش‌ گردیده‌ و به طور کلی‌ نامبرده‌ با یک‌ گروه‌ اسلامی‌ که‌ برعلیه بهائی‌ها می‌باشد همکاری‌ دارد و به خاطر جلوگیری‌ از گسترش‌ بهائی‌ و بهائی‌ شدن‌ بعضی‌ ازمسلمانان‌ به وی‌ مأموریت‌ داده‌ شده‌ که‌ به منظور نفوذ در داخل‌بهائی‌ها خودش‌ را به عنوان‌ یک‌ نفر که‌ می‌خواهد بهائی‌ بشود قلمداد بکند و به همین‌ انگیزه‌ اکثراً با بهائی‌ها در تماس‌ بوده‌ و فقط‌ در بعضی‌ مواقع‌ در جلسات‌ مذهبی‌ به عنوان‌ راهنمائی‌ و رد و بدل‌ کردن‌ اطلاعاتی‌ در همین‌ مورد در گروه‌های‌ اسلامی‌ که‌ تشکیل‌ می‌شده‌ شرکت‌ می‌نموده‌ است‌.

 منبع‌ اضافه‌ نموده‌ درباره‌ نامبرده‌ چنین‌ استنباط‌ می‌کنم‌ که‌ ایشان‌ هیچگونه‌ رابطه‌ای‌ با گروه‌های‌ اسلامی‌ ندارد و فقط‌ به خاطر ایمان‌ و اعتقاد بیش‌ از حد خودش‌ نسبت‌ به‌ دین‌ اسلام‌ است‌ که‌ با این‌ گروه‌ اسلامی‌ ضدبهائی‌ به‌ منظور جلوگیری‌ از گسترش‌ بهائیت‌ همکاری‌ می‌کند و تا جائی‌ که‌ من‌ نامبرده‌ را می‌شناسم‌ و در حدود 5 سال‌ در اکثر مواقع‌ با وی‌ همکاری‌ داشته‌ام‌ و شاید بیش‌ از همه‌ به‌ اخلاق‌ و روحیات‌ نامبرده‌ واقف‌ می‌باشم‌ نامبرده‌ را در بین‌ تمام‌ دوستانم‌ با ایمان‌ترین‌ و با پشتکارترین‌ شخص‌ نسبت‌ به‌ شغل‌ و حرفه‌ نظامی‌ می‌شناسم‌.

ملاحظات‌:نظریه‌: در مورد سوژه‌ با افسران‌ و فرماندهانی که‌ او را می‌شناسند مصاحبه‌ شده‌ همگی‌ وی را افسری‌ بسیار جدی‌ فعال‌ و با ایمان‌ از لحاظ‌ خدمتی‌ و مذهبی‌ می‌شناسند و حتی‌ نظر تیمسار سرلشگرنظری‌ در مورد وی‌ این‌ است‌ که‌ در ارتش‌ ما نظیر این‌ افسر کم‌ است‌.»[30]

 

تشکیل هسته مبارزاتی در مرکز توپخانه اصفهان

اسناد فوق نشان از آن دارد که صیاد شیرازی با تشکیلات مبارزاتی به وجود آمده در ارتش ارتباط دارد. چانچه شهید صیاد در خاطرات خود به روابط تشکیلاتی‌اش با شهیدان حسن اقارب‌پرست[31] و یوسف کلاهدوز[32] به تفصیل پرداخته است. از سوی دیگر صیاد شیرازی در آن دوره به عنوان استاد برجسته مرکز توپخانه اقدام به راه‌اندازی هسته مبارزاتی از بین افسران جوان و دانشجویان درس‌های خود کرد. این تشکیلات در حالی به راه می‌افتاد که اصفهان از اولین شهرهایی بود که در آن حکومت نظامی اعلام شد. صیاد شیرازی در این رابطه می‌گوید: «من‌ استاد چند تا درس‌ بودم‌ و تدریس‌ می‌کردم‌ و این‌ محمل‌ خیری‌ شده‌ بود که‌ خودبه‌خود با دانشجوها در تماس‌ باشم‌. موقع‌ شروع‌ هر درس‌، بالای‌ تخته‌ می‌نوشتم‌: به‌ نام‌ خداوند بخشنده‌ی‌ مهربان‌. مثل‌ الان‌ معمول‌ نبود که‌ بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم‌ بگوییم‌، آن‌ را می‌نوشتم‌ آن‌ بالا. بیش‌تر به‌ حال‌ خودم‌ بودم‌ ولی‌ هدف‌ تبلیغ‌ هم‌ داشتم‌ تا بدانند که‌ من‌ با نام‌ خدا شروع‌ می‌کنم‌ و باید همیشه‌ همین‌ طوری‌ باشند. یا به‌ زبان‌ انگلیسی‌ که‌ تدریس‌ می‌کردم‌ به‌ همان‌ زبان‌ انگلیسی‌ می‌گفتم‌ In the Name of Allah ، این‌ها بر خیلی‌ها اثر کرده‌ بود و متوجه‌ ذهنیت‌ من‌ شده‌ بودند که‌ چگونه‌ وصل‌ به‌اسلام‌ هستم‌... یک‌ روز راحت‌باش‌ بود؛ دانشجویان‌ هم‌ همه‌ دانشجویان‌ دوران‌ عالی‌ بودند. یکی‌ از سروان‌ها آمد داخل‌ راهرو و به‌ من‌ گفت‌: فلانی‌ من‌ به‌ نظرم‌ می‌رسد که‌ تو به‌ یک‌ جاهایی‌ وصلی‌ و یک‌ تشکیلاتی‌، یک‌ برنامه‌هایی‌ داری‌؛ ما می‌خواهیم‌ خواهش‌ کنیم‌ که‌ ما را هم‌ وصل‌ کنی‌. با ذهنیتی‌ که‌ شبکه‌‌ ضداطلاعات‌ برای‌ ما درست‌ کرده‌ بود، به‌ او گفتم‌ نه‌ بابا، ما همان‌ نمازمان‌ را می‌خوانیم‌ و خودمان‌ هم‌ یک‌ مطالعاتی‌ داریم‌؛ حالا دنبال‌ چه‌ می‌گردی‌؟ آمدم‌ او را سر بدوانم‌، دیدم‌ نه‌ این‌ دست‌بردار نیست‌. نام‌ او سید حسام‌ هاشمی[33]‌ بود، الان‌ سرتیپ‌ دوم‌ و جانباز هم‌ هست‌...دیدم‌ که‌ نه‌ این‌ خیلی‌ اصرار می‌کند. گفتم‌ حالا که‌ این‌ طور است‌ من‌ می‌آیم‌ خانه‌ی‌ شما. گفت‌ باشد در خدمتتان‌ هستیم‌. گفت‌ اجازه‌ می‌دهید که‌ برادر خانم‌ من‌ هم‌ باشد؟ او هم‌ دانشجو و سروانی‌ بود به‌ نام ‌صادقی‌گویا[34] و الان‌ تیمسار است‌. رفتم‌ خانه‌شان‌، دیدم‌ این‌ها خانم‌های‌ محجبه‌ای‌ دارند و خیلی‌ وضعشان‌ اسلامی‌ است‌. من‌ همان‌جا به‌ آن‌ها مهر پیدا کردم‌ و خیلی‌ اطمینان‌ پیدا کردم‌ که‌ این‌ها[مؤمن‌] هستند... این‌ها شدند اولین‌ هسته‌ی‌ تشکیلاتی‌ ما، یعنی‌ با همین‌ مراجعه‌ فهمیدم‌ باید سازماندهی‌ بکنیم‌، این‌ طوری‌ فایده‌ای‌ ندارد. ما هفته‌ای‌ یک‌ شب‌ با این‌ها جلسه‌ می‌گذاشتیم‌ و یک‌ مقدار روی قرآن‌ کار می‌کردیم‌؛ یک‌ مقدار هم‌ می‌رفتیم‌ در بحث‌های‌ سیاسی‌ که‌ اوضاع‌ بیرون‌ را منتقل‌ بکنیم.‌ منتهی‌ من‌ به‌ او هیچ‌ چیزی‌ نمی‌گفتم‌ که‌ با چه‌ کسانی‌ در ارتباط‌ هستم‌؛ ارتباطم‌ هم‌ باتهران‌ بود. درتهران‌ از یک‌ طرف‌ با شهیدکلاهدوز، در شیراز هم‌ با سرتیپ‌ شهید حسن‌ اقارب‌پرست‌(ره‌). وقتی‌ که‌ روی‌ این‌ها کار کردیم‌ دیدیم‌ که‌ نه‌ الحمدلله اهل‌ و جدی‌ هستند، گفتیم‌ پس‌ حالا که‌ این‌ طور است‌ یادتان‌ باشد که‌ دوره‌ی‌ شما دارد تمام‌ می‌شود. به‌ هر پادگانی‌ می‌روید در آن‌ پادگان‌ سازمان‌ را تشکیل‌ بدهید که‌ بعد ما با هم‌ مرتبط‌ باشیم‌. رفتند و بعد از مدتی‌ به‌ من‌ خبر دادند که‌ ما به‌ لشکر 77 مشهد منتقل‌ شدیم‌ و توانستیم‌ افرادی‌ را شناسایی‌ کنیم‌، ستوانی‌ در قوچان‌ داریم‌ که‌ خیلی‌ انقلابی‌ و خوب‌ است‌ ولی‌ خود شما اگر می‌توانید او را ببینید. گفتم‌ باشد، چون‌ مسیر من‌دره‌گز است‌ با خانواده‌ می‌روم‌ و به‌ او سر می‌زنم‌؛ می‌روم‌ پادگان ‌قوچان‌ و او را می‌بینم‌. البته‌ به‌ او ندا بده‌ که‌ آمادگی‌ داشته‌ باشد که‌ کسی‌ شکی‌ نبرد. این‌ سازمان‌ و تشکیلات‌ بعد همین‌ طور سه‌ نفر سه‌ نفر متکی‌ به‌ من‌ می‌شدند. آن‌ سه‌ نفر هم‌دیگر را نمی‌شناختند، یعنی‌ سه‌ نفر مستقل‌ با خودم‌ ارتباط‌ برقرار می‌کردند. به‌ این‌ ترتیب‌ مسائل‌ را کشاندیم‌ به‌ درون‌ خانه‌ها؛ خیلی‌ زمینه‌ها فراهم‌ بود.»[35]

او در جای دیگر می‌افزاید: «ما در اصفهان‌ در بخش‌ مرکز توپخانه‌ اصفهان‌ در بخش‌ گروه‌ 44 و 55 توپخانه‌ تشکیلات‌ مخفی‌ داشتیم‌.»[36]

 

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی

سال 1357 هر چه به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک‌تر می‌شد اوضاع و احوال خاصی به ویژه در پادگان‌ها حاکم بود. سروان علی صیاد شیرازی از جمله افرادی بود که مخالفت با رژیم پهلوی از اقدامات و حرکات او نمایان بود. در گزارش 7 دی ماه 1357 آمده : «رفتار افسر نامبرده ‌بالا در این ‌مدت ‌تحت ‌کنترل ‌بوده ‌با اینکه ‌خیلی‌ محتاط ‌و دوراندیش‌ است ‌ولی ‌نارضایتی ‌از اوضاع ‌موجود و طرز عمل ‌ارتش ‌و وجود یگان‌ها در شهر از چهره ‌وی ‌کاملاً مشهود می‌باشد برای ‌مثال ‌از چند روز قبل ‌از عاشورا تا چند روز بعد از آن ‌با ریش ‌اصلاح ‌نشده ‌در پادگان ‌حاضر می‌شد. ظاهراً علاقمندی ‌وی ‌به کار خوب ‌بوده ‌و فرماندهان ‌از وی ‌راضی ‌می‌باشند. در این ‌مدت‌ نهست ‌نداشته ‌و مرخصی ‌کوتاه ‌مدت‌ نیز نرفته ‌است‌. مطالعات‌ وی ‌در محل ‌کار محدود به ‌مطالب‌ نظامی ‌می‌گردد. دوست‌وی ‌سروان ‌کوششی ‌می‌باشد.»[37]

همچنین در اسناد دیگر تحویل جنگ‌افزار و اعطای مأموریت‌های حساس به او ممنوع می‌شود:‌ «سروان ‌علی‌ صیادی ‌شیرازی ‌کلاسه‌ 195483 و ستوان‌یکم ‌سید عباس‌ روح‌الامین کلاسه‌ 150939 جمعی ‌دانشکده ‌توپخانه ‌در بین‌ افسران‌ تبلیغات ‌مضره ‌می‌نمایند. منبع ‌اضافه‌ نموده‌ صلاح ‌نیست‌ به نامبردگان ‌مأموریت‌های ‌حساس ‌و یا به‌ آن‌ها جنگ‌افزار تحویل‌گردد. ضمناً سرگرد علی‌ رحمانی‌پور کلاسه‌ 110428 نیز در جلسات‌آنان ‌شرکت ‌می‌نمایند. ‌ارزیابی‌ـ صحت‌دارد. ملاحظات‌ـ فعلاً اقدامات‌ کنترلی‌ در مورد نامبردگان ‌معمول ‌و هرگونه ‌موارد مشکوک‌ به عرض ‌خواهد رسید.»[38]

به واسطه اوج‌گیری تظاهرات مردمی در اصفهان و نقاط مختلف کشور، مواضع صیاد شیرازی برای اطرافیان بیش از پیش مشهود می‌شد؛ به‌طوری که: «1ـ منبع‌ 4422 گزارش‌ نموده‌ است‌ که‌: رفتار نامبرده‌ قدری‌ با گذشته‌ فرق‌ کرده‌ و بدین‌ ترتیب‌ که‌ بیشتر تمایل‌ به‌ انزوا و گوشه‌گیری‌ از دیگران‌ دارد و اظهاراتش‌ غیرعادی‌ بوده‌ و آثار حکومت‌ نظامی‌ و طرز رفتار دولت‌ با مردم‌ از صحبت‌هایش‌ مشهود است‌ و در بحث‌ کوتاهی‌ که‌ سر صف‌ پیش‌ آمد اظهار داشت‌ که:‌ علمای‌ اسلام‌ وظیفه‌ دارند در مقابل‌ هر ستمی‌ سکوت‌ نکنند و وظائفی‌ دارند که‌ ما از آن‌ها آگاه‌ نیستیم‌، روزی که‌ تیمسار سپهبد نجیمی‌ برای‌ پرسنل‌ سخنرانی‌ کرد در بحثی‌ که‌ پیش‌ آمد افسر نامبرده‌ اظهار داشت‌ از این که‌ امروز خود را در این‌ اجتماع‌ می‌بینم‌ سخت‌ متأسف‌ هستم‌ و ننگ‌ دارم‌.

 2ـ منبع‌ 4268 گزارش‌ نموده‌ است‌ که‌: الف‌ـ نامبرده‌ فردی‌ است‌ مؤمن‌ و معتقد در کارهای‌ مربوطه‌ نهایت‌ دقت‌ و سعی‌ را به کار می‌بردو با علاقمندی‌ انجام‌ می‌دهد لکن‌ برابر اظهار دیگران‌ در شرایط‌ فعلی‌ جزء کسانیست‌ که‌ علیه‌ مقامات‌ صحبت‌ می‌کند و طرفدار برنامه‌ انقلاب‌ مردم‌ است‌ ولی‌ خود من‌ چیزی‌ از او نشنیده‌ام‌. ب‌ـ چند روز پیش‌ که‌ لایحه‌ لغو قانون‌ خدمات‌ اجتماعی‌ زنان‌ به مجلس‌ داده‌ شد از ورزش‌ صبحگاهی‌ به طرف‌ ستاد می‌رفتیم‌ و من‌ اظهار داشتم‌ سپاه‌ دانش‌ برای‌ کشاورزان‌ خیلی‌ خوب‌ بود و آن‌ها را با سواد می‌کرد ولی‌ ایشان‌ در جواب‌ اظهار داشتند طرح‌های‌ بهتر از آن‌ هست‌ که‌ ظرف‌ یکسال‌ همه‌ را درست‌ کند.

 3ـ کلاسه‌ 28363 گزارش‌ نموده‌ است‌ که‌: افسر نامبرده‌ چندین‌ مرتبه‌ از حکومت‌ اسلامی‌ صحبت‌ کرده‌ و شدیداً از عقاید خود طرفداری‌ می‌کند و هنگام‌ صحبت‌ نیز بسیار جدی‌ می‌باشد.

 4ـ نامبرده‌ از مورخه‌ 29 /9 /57 به مدت‌ 4 روز در خارج‌ از پادگان‌ تحت‌ کنترل‌ تیم‌ 101 بوده‌ که‌ مورد مشکوکی‌ از وی‌ مشاهده‌ نشده‌ است‌.

5ـ با عرض‌ مراتب‌ بالا استدعا می‌شود مقرر فرمائید اوامر عالی را ابلاغ‌ فرمایند.»[39]

مجموع این گزارش‌ها موجب شد تا ضداطلاعات همچنان دستور بر مراقبت از وی صادر کند: ‌«نامبرده‌ بالا یکی‌ از پرسنل‌ قشری‌ مذهبی‌ که‌ تحت‌ مراقبت‌ است‌ می‌باشد دستور فرمائید برابر امریه‌های‌ صادره‌ کماکان‌ اعمال‌ وی‌ تحت‌ کنترل‌ باشد و از واگذاری‌ مشاغل‌ حساس‌ به نامبرده‌ خودداری‌ گردد. فرمانده‌ ضداطلاعات‌ـ سرلشگر قاجاراز طرف‌ سرهنگ‌ بائی‌احمدی‌.»[40]

جوش و خروش سروان صیاد شیرازی در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی منجر به درگیری او با سرتیپ شفیعی جانشین فرماندهی مرکز آموزش توپخانه اصفهان می‌شود و به همین دلیل صیاد در 19 بهمن 1357بازداشت شده و در 22 بهمن به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران آزاد می‌گردد.[41]

 

شهید صیاد شیرازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا شهادت به دست سازمان تروریستی منافقین

سروان علی صیاد شیرازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با افسران و درجه‌داران جوان انقلابی ارتش مراقبت از پادگان‌های اصفهان شامل مرکز آموزش توپخانه گروه ۴۴ توپخانه، گروه ۵۵ آماده‌گاه اصفهان، گروه‌های هوانیروز، ژاندارمری و پایگاه هشتم شکاری را بر عهده گرفت.[42]

آشنایی او با سردار رحیم صفوی و حجت‌الاسلام احمد سالک پیوند افسران ارتش و نیروهای انقلاب در اصفهان را بیش از پیش کرد و همین امر موجب حفظ امنیت پادگان‌ها و شهر اصفهان شد. در سال 1358 با درجه سرگردی به مأموریت مهمی برای مقابله با غائله تجزیه‌طلبی در کردستان اعزام شد. او در خاطرات خود می‌نویسد: «به دنبال بحرانی شدن وضعیت کردستان و شهادت حدود ۵۲ پاسدار اصفهانی در جاده سردشت بانه، از سوی شورای تأمین استان اینجانب و سردار صفوی مأموریت یافتیم به کردستان برویم و حادثه را تحقیق کنیم. تقدیر زیبای الهی ما را مرتبط سردار سلحشور شهید دکتر چمران نمود و طی چند مرحله عملیات ضربتی که در سردشت به فرماندهی اینجانب انجام گرفت از طریق شهید چمران طرح پاکسازی اینجانب به تصویب رئیس‌جمهور وقت[ابوالحسن] بنی‌صدر ملعون قرار گرفت. با درجه سرگردی همراه سردار صفوی و حدود ۲۰۰ نفر از پاسداران اصفهان وارد فرودگاه سنندج شدیم و به لطف خدا و همکاری تنگاتنگ ارتش و سپاه در تاریخ 22 /2 /59 شهر سنندج آزاد شد.»[43]

شایستگی‌های سرگرد صیاد شیرازی در کردستان‌ موجب‌ می‌گردد تا با درجه‌ سرهنگی‌ به‌ فرماندهی‌ عملیات‌ غرب‌ کشور منصوب‌ گردد. او که در این دوران یگان‌هایی چون لشکر 81 زرهی، لشکر 28 کردستان، لشکر 16 زرهی قزوین، تیپ 23 نیروهای مخصوص، نواحی ژاندارمری کرمانشاه و کردستان و ساوه و پاسداران کردستان را تحت کنترل فرماندهی خود داشت، علاوه بر تأمین امنیت غرب کشور، تحرکات نظامیان بعثی در مرزها و آمادگی عراق برای ایجاد جنگ را رصد می‌کرد. در تابستان 59 اصرار صیاد شیرازی "بر متقاعد کردن رئیس‌جمهور وقت[بنی‌صدر] بر اتخاذ تصمیم نسبت به تحرکات آن طرف مرز به نتیجه نرسید."[44] همین مسئله مقدمه‌ای برای اختلاف بین این دو شد. صیاد در خاطرات خود می‌نویسد: «حتماً توطئه‌ای انجام گرفت [که] فرمانده[ی] اینجانب را در غرب کشور به سرهنگ معدوم عطاریان سپردند و دستور آمد که اینجانب به سنندج بروم و در سمت مشاورت فرمانده لشکر خدمت کنم. اینجانب نپذیرفتم و به عنوان لغو دستور دو درجه‌ام را بنی‌صدر گرفت و مرا از نزاجا به سماجا منتقل کردند.(جنگ تحمیلی آغاز شد). حدود چهار ماه در ستاد مرکزی سپاه در سمت سرپرستی معاونت طرح و عملیات (در غیاب سردار صفوی که در خوزستان به سر می‌برد) انجام وظیفه می‌کردم.»[45]

دیری‌ نپایید که‌ بنی‌صدر سقوط‌ کرد و شهید محمدعلی رجایی‌ به‌ ریاست‌جمهوری‌ رسید و سروان‌ صیاد شیرازی مجدداً با دو درجه‌ ارتقاء به‌ غرب‌ کشور اعزام‌ شد. سرهنگ صیاد‌ با تأسیس‌ قرارگاه‌ حمزه‌ سیدالشهداء لشگرهای‌ 64 ارومیه‌، 28 کردستان، تیپ‌های‌ 23 نیروی‌ ویژه‌ هوابرد و تیپ‌ 30 گرگان،‌ شهرهای‌ بوکان‌ و اشنویه‌ را آزاد کرد. به همین دلیل در هفتم‌ مهرماه‌ 1360 به‌ خاطر رشادت‌ها و لیاقت‌ها توسط‌ امام‌خمینی‌ به‌ فرماندهی‌ نیروی‌ زمینی ارتش‌ منصوب‌ شد.

صیاد در این دوران علاوه بر تجدید سازمان نیروی زمینی با ایجاد قرارگاه کربلا مرکز عملیات مشترک ارتش و سپاه در خوزستان نقش به سزایی در دفاع مقدس داشت و توانست در عملیات‌های‌ طریق‌القدس‌، فتح‌المبین‌، بیت‌المقدس‌، رمضان‌، مسلم‌بن‌عقیل‌، مطلع‌الفجر، محرم‌، والفجر 1، 2، 3، 4 و 8 و 9، عملیات‌ خیبر، بدر و قادر شرکت‌ کند.

صیاد شیرازی بنا به گفته خود "به دلیل معضل فقدان وحدت فرماندهی از یک سو و تحت فشار قرار گرفتن برای مستقل کردن عملیات ارتش و سپاه از سوی دیگر از مسئولیت فرماندهی نزاجا در مرداد ماه سال 65 استعفا داد."[46] اما با درایت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای(ریاست جمهور) و تایید و تصویب حضرت امام(ره) در تاریخ 11 /5 /1365 به نمایندگی امام در شورای عالی دفاع منصوب شد.[47] همچنین در هشتم اردیبهشت 1366 به درخواست آیت‌الله سید علی خامنه‌ای و تصویب امام خمینی به درجه سرتیپی نائل آمد.

از جمله خدمات درخشان صیاد شیرازی نقش منحصر به‌فرد او در عملیات مرصاد و ناکام گذاشتن منافقین در تنگه چهارزبر یا همان گردنه مرصاد است. وی در خاطرات خود در این زمینه می‌گوید: «به گردنه چهارزبر (تنگه مرصاد) که رسیدیم، دیدم خاکریزی در جاده زده شده بود که یک طرف آن نیروهای مردمی اندکی، دلیرانه مقاومت می‌کردند و در طرف دیگر تانک پشت سر تانک به طول 3 تا 4 کیلومتر صف کشیده بود و دختران و پسرانی که به فارسی تکلم می‌کردند، در تانک‌ها مستقر بودند. بلاشک دانستم که منافقین هستند. برابر طرحی که خلبان‌ها را توجیه کردم، آنچنان به جان این‌ها افتادند که دمار از روزگارشان درآوردند. متعاقب آن، بالگردهای هجومی دیگری را که خبر کرده بودیم از راه سر رسیدند و با یگان‌های زمینی کوچک و بزرگی که از ارتش، سپاه و مردم جمع و جور کردیم، در قالب یک طرح هماهنگ‌شده به منافقین حمله برده و فوج‌فوج آن‌ها را به درک واصل کردند.»[48]

نقش صیاد در ناکامی منافقین برای همه از جمله سازمان تروریستی و وابسته منافقین مشهود بود. تا جایی که ابراهیم خدابنده از اعضای جدا شده سازمان در این رابطه می‌گوید: «به همین دلیل رجوی کینه بسیار زیادی از شهید صیاد شیرازی داشت. حتی یک بار سوءقصدی به پسر صدام شد، رجوی رفت به صدام گفت که این زیر سر صیاد شیرازی است. برای این که می‌خواست حمایت صدام را برای ترور صیاد شیرازی جلب کند.»[49]

شهید صیاد از هشتم مهر ماه 1368 به عنوان معاون بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. سپس در شهریور 1372 جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح را بر عهده گرفت. وی در روز ششم فروردین‌ماه 1378 مصادف با 18 ذی‌الحجه 1429 و مقارن با عید غدیر خم به درجه سرلشکری ارتقاء یافت.

از جمله اقدامات ماندگار شهید صیاد شیرازی انتقال تجارب و معارف دفاع مقدس به نسل جوان به ویژه افسران ارتش بود. او در پاییز 1373 آموزش معارف جنگ را در دانشگاه افسری امام علی(ع) آغاز کرد و سپس در سال 1374 با تصویب فرماندهی کل قوا «هیئت معارف جنگ» را بنا نهاد. رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت‌الله خامنه‌ای در تأیید این حرکت در پاییز 1376 در حاشیه یکی از گزارش‌های هیئت فوق مرقوم فرمودند: «تیمسار صیاد شیرازی، تبیین معارف جنگ به وسیله شما برای رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران، کاری است مفید و به سود ارتش.»[50]

امیر سرلشگر علی صیاد شیرازی صبح 21 فروردین 1378 توسط عوامل منافقین در مقابل منزل شخصی خود مورد حمله تروریستی واقع شد و به شهادت رسید.

او در یکی از آخرین و مهم‌ترین دست‌نوشته‌های خود چنین نوشته است:

«چند نکته از زبان حالم:

 -عظیم‌ترین نعمت خدا را " نعمت عظیم ولایت" می‌دانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانت‌بخش هدایت و عاقبت ‌به‌خیری می‌پندارم فلذا نه تنها در قلب و زبان بلکه در عمل کوشیده‌ام ارادتم را به ولایت به ثبوت برسانم و از خداوند متعال مسئلت دارم که مرا در این مهم یاری فرماید.

 - در تجربه بیست سال خدمت به انقلاب رمز موفقیت فردی و جمعی را در ادامه راه شهدا رسیدن به صلاحیت "والذین جاهدوا" می‌دانم و به لطف خدا تجربه سنگینی را کسب نموده‌ام.

 - معتقدم هرچه بر شدت و غلظت فضای معنوی کار افزوده گردد زمینه نزول معرفت‌ها، بصیرت‌ها و نصرت‌های الهی برای مجموعه فراهم‌تر می‌گردد.

- بسیج را کانون توسعه فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی(ص) می‌دانم.

و من ا.. التوفیق

 مورخه 8 /12 /77

سرتیپ علی صیاد شیرازی.»[51]

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسب شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی پیامی به شرح زیر مرقوم فرمودند:

«بسم الله الرحمن الرحیم‌

مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید. این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمان‌های بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه‌ی حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته است، قرار می‌گیرد و دست خائنِ خودفروخته‌یی، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می‌کند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا بر روی دست داشتند. سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته‌ی کردستان، سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‌های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده‌ است. خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند، و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد. کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‌ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا همچون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاه‌رویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد. و سردمداران استکبار که با وجود لاف‌زنی‌های ضد تروریستی خود، به امید آن نشسته‌اند که تروریست‌های مزدورشان در ایران اسلامی با شهید کردن مردان استوار و مقاوم انقلاب، راه تسلط بر ایران اسلامی را هموار کنند، بدانند که خون شهیدان راه حق، ملت مؤمن ما را راسخ‌تر و آشتی‌ناپذیرتر و مقاوم‌تر می‌سازد. رحمت و فضل بیکران الهی بر روح شهید عزیزمان علی صیاد شیرازی و لعنت و نفرین خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر ایادی منفور و مطرود استکبار.

اینجانب شهادت این بنده‌ی برگزیده‌ی خدا را به ملت ایران به خصوص به یاران دفاع مقدس و ایثارگران جبهه‌های نور و حقیقت و به خانواده‌ی گرامی و فداکار و بازماندگان محترمش تبریک و تسلیت می‌گویم و صمیمی‌ترین درود خود را بر روح پاک او و خون به‌ناحق‌ریخته‌ی او نثار می‌کنم.

والسلام علی عباد الله الصالحین

‌ سید علی خامنه‌ای.»[52]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، 1387، ص 13.

[2]دست‌نوشته‌های شهید صیاد شیرازی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1350 شماره کار برگه 93.

[3]همان.

[4]همان، شماره کار برگه 94.

[5]خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، پیشین، ص 23.

[6]شهید سید محمدسعید جعفری، متولد ۱۸ بهمن ۱۳۳۱ در قصر شیرین از جوانان انقلابی کرمانشاه بود که در دوران نهضت اسلامی فعالیت‌های چشمگیری داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرماندهی سپاه کرمانشاه منصوب شد و در ۴ آبان ۱۳۵۹ در منطقه قراویز سرپل‌‌ذهاب بر اثر اصابت انفجار مین و در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید.(برای اطلاع بیشتر ر.ک کتاب "آقا سعید" برگ‌هایی از زندگی و زمانه شهید سید محمدسعید جعفری)

 

[7]خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، پیشین، ص 48.

[8]همان، ص 51.

[9] انجمن خیریه حجتیه مهدویه تشکیلاتی با هدف مبارزه با بهائیت و فراهم کردن زمینه ظهور امام عصر(عج) بود که در سال ۱۳۳۲شمسی توسط شیخ محمود حلبی تأسیس شد. گرایش غیرسیاسی انجمن حجتیه در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، موجب بدبین شدن انقلابی‌ها به آن شد. بعد از انقلاب، این تشکل دچار انشعاب شد. برخی اعضا به انقلابی‌ها نزدیک شدند و برخی‌‌ دیگر، همان روال گذشته را ادامه دادند. موضع‌گیری امام خمینی علیه این تشکیلات در سال ۱۳۶۲ش، منجر به تعطیلی آن شد. پس از آن بارها اخباری از تجدید حیات انجمن حجتیه منتشر شده است.(برای مطالعه بیشتر ر.ک کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه سیر تحول انجمن‌های دینی از شهریور 1320 تاکنون» اثر حیدر رحیم‌پور ازغدی، انتشارات طرح فردا). در همین باره به مقالات زیر در همین سایت رجوع کنید:

نگاهی به شیخ محمود حلبی و انجمن حجتیه؛ هماهنگی و حمایت رژیم پهلوی و ساواک از انجمن حجتیه و رشد فوق‌العاده انجمن در سراسر کشور در عرض 15 سال!!؛ بیانات آیت‌الله سید علی خامنه‌ای(مقام معظم رهبری) علیه انجمن حجتیه در سال 1353؛ برخورد قاطعانه شهید آیت‌الله محمد صدوقی درباره شیخ محمود حلبی رئیس انجمن حجتیه

[10]همان، ص 50.

[11]خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، پیشین، ص 89.

[12]همان، ص 64.

[13]همان ص 65.

[14]سرهنگ محمدمهدی کتیبه در سال 1318 در خانواده‌اى مذهبى در شهر شیراز به دنیا آمد. پس از اخذ مدرک دیپلم ریاضی در سال 1339 وارد دانشکده افسرى شد. او که از علاقمندان به امام خمینی بود در خرداد سال 1342 برای ارتباط با انقلابیون با لباس نظامى در مسجد سید عزیزالله پاى منبر آقاى فلسفى حاضر می‌شد. همزمان با این وقایع به درخواست و دعوت انجمن حجتیه در کلاس‌های انجمن شرکت کرد. بعدها به دلیل ورود به مبارزات سیاسی و پی بردن به تفکرات حجتیه از انجمن منفک و با آن قطع همکاری کرد. سرهنگ کتیبه در مهر همان سال برای حضور در رسته توپخانه به اصفهان منتقل شد. در سال 1345 به دلیل درگیرى با بهائى‌ها درخواست انتقال کرد و به شیراز منتقل شد. در شیراز نیز با روحانیون مبارز و فعالان مذهبی آنجا همراهی داشت. در سال 50 پس از کسب درجه‌ سروانى براى گذراندن دوره‌ عالى توپخانه به توپخانه اصفهان بازگردانده شد و ضمن ارتباط با دوستان قدیمى برنامه‌هاى مبارزاتی سابق را ادامه داد. در همین سال‌ها بود که او با شهید حسن آیت و شهید صیاد شیرازی آشنا شد. مرحوم کتیبه در سال 1354 به کازرون منتقل شد. او در سال 1356 براى گذراندن دانشکده‌ فرماندهى و ستاد به تهران احضار شد. در مهر ماه 1357 با اتمام دوره دانشکده فرماندهى و ستاد، به سنندج منتقل شد. فعالیت‌های وی در ساماندهی نیروها و آرامش شهر در روزهای بعد از انقلاب بسیار مؤثر بود. کتیبه در اسفند ماه 1357 به تهران منتقل و به ترتیب در کمیته انقلاب ارتش، مدرسه رفاه، معاونت دانشکده افسرى، بازرسى پادگان شیراز و کازرون و ... به خدمت مشغول شد و در تثبیت وضعیت ارتش و نیروهاى مسلح در این دوره نقش‌آفرینی کرد. وی در تیر ماه 1359، به ریاست اداره دوم ارتش منصوب شد و تحت همین عنوان در جلسات شوراى امنیت ملى که با حضور رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر تشکیل می‌شد، شرکت می‌کرد. او از جانبازان انفجار دفتر نخست‌وزیری در 8 شهریور 1360 است. کتیبه در سال 1366 از خدمت منفک می‌شود و در سال 1372 مجدداً به خدمت دعوت و به سمت معاونت طرح و برنامه وزارت دفاع منصوب می‌گردد. او در سال 1373 با درجه سرهنگ تمام بازنشسته شد و پس از آن به فعالیت‌های خیریه و کمک‌های عام‌المنفعه روی آورد. وی سرانجام در تاریخ 7 مهر 1399 دار فانی را وداع گفت.(برای مطالعه بیشتر ر.ک به کتاب خاطرات سرهنگ محمدمهدی کتیبه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1382)

[15]سرهنگ کتیبه درباره آشنایی خود با شهید صیاد می‌گوید: در سال 1352 با شهید صیاد شیرازی آشنا شدم. نحوه ‌آشنایى من با ایشان به این‌ صورت بود که ایشان در این سال از کرمانشاه به اصفهان منتقل شد و دوستان مذهبى، ورود ایشان به اصفهان را به اطلاع من رساندند و از من خواستند تا او را تنها نگذارم. با تلاش زیاد براى ایشان منزلى در اصفهان تهیه کردم و بدین ‌ترتیب میان ما به تدریج رفت‌وآمد خانوادگى برقرار گردید و کم‌کم در جلسات مذهبى ما شرکت کرد. بعد از انتقال از اصفهان مکاتبه با او را ادامه دادم و این‌ طور که احساس مى‌کنم یکى از نامه‌هایى که برایش نوشتم به ‌دست ساواک و ضداطلاعات افتاده بود. ایشان آن زمانى که به اصفهان آمد ستوان 2 بود و من ایشان را مهره‌ای خوب و قابل قبول به تشکیلات معرفى کردم. (همان)

[16]قسمت اول این نامه درباره مسائل اداری است که متن آن به دلیل اختصار حذف شده است. متن این فراز از نامه بدین شرح است:«نامه‌ محبت‌آمیز شما واصل‌ گشت‌ راجع‌ به‌ فوق‌العاده‌ آرارات‌ مرقوم‌ فرموده‌ بودید چون‌ روزها از صبح‌ تا ساعت‌ 3 بعد از ظهر کلاس‌ داریم‌ لذا تلفناً تماس‌ گرفتم‌ گفتند گرفته‌ شده‌ دست‌ ستوان‌ شهیدی‌ است‌ که‌ او هم‌ افسر آموزشگاه‌ رانندگی‌ است‌ و از صبح‌ تا بعد از ظهر بیرون‌ است.‌ لذا بعد از یک‌ هفته‌ مجدداً فرصتی‌ دست‌ داد به‌ سرهنگ‌ احمدی‌ مراجعه‌ کردم‌ ایشان‌ گفتند آن‌ را ارسال‌ داشتیم‌ لذا از این که‌ موفق‌ نشدم‌ وظیفه‌ام‌ را به خوبی‌ انجام‌ دهم‌ پوزش‌ می‌طلبم.‌ بنابر این‌ آخرین‌ مزایای‌ شما ارسال‌ شده‌ است،‌ چنانچه‌ امری‌ دیگری‌ باشد مرا مطلع‌ سازید. هنوز آن‌ چک‌ شما پیش‌ من‌ است‌.»

[17]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی, پرونده علی صیاد شیرازی، سند به شماره بازیابی 1349، شماره کار برگه 59.

[18]همان، شماره کار برگه 58.

[19]همان، شماره کار برگه 60.

[20]همان، شماره کار برگه 61.

[21]همان، شماره کار برگه 68 و 69.

[22]عبدالعلی مُصَحِّف در سال 1317 ﻫ ش در اصفهان متولد شد. تحصیلات مقدماتى خود را در اصفهان گذراند و در سال 1337 در دانشکده فنى تهران تحصیلات عالیه خود را شروع و در سال 1342 فارغ‌التحصیل شد و به عضویت کانون مهندسین تهران درآمد. در جریان قیام پانزده خرداد 1342 توسط فرماندار نظامى تهران دستگیر و پس از دو ماه از زندان آزاد شد. پس از آزادى در جلسات مسجد هدایت تهران شرکت و با استاد علامه محمدتقى جعفرى آشنا گردید. پس از مراجعت به اصفهان اقدام به تشکیل جلسات هفتگى تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه کرد. در سال 1345 به همراه عده‌اى از روحانیون و معتمدین شهر، کانون علمى و تربیتى جهان اسلام را پایه‌گذارى کرد که از آن به عنوان پایگاهى براى آشنایى نسل جوان با مفاهیم عالیه اسلام استفاده مى‌شد. در دوران انقلاب اسلامى در مجالس و محافل به سخنرانى و افشاگرى پرداخت و پس از پیروزى انقلاب اسلامى به سمت معاون استاندارى اصفهان و استاندار مازندران منصوب گردید. وى در سال 1376 دارفانى را وداع گفت.

[23]همان، شماره کار برگه 64.

[24]آهنگ بدیع عنوان یکی از مجلات بهائی است که در آن دوران منتشر می‌شد. توضیح آن که شهید صیاد شیرازی به واسطه فعالیت‌های خود علیه بهائیت منابع و آثار منتشره آن فرقه ضاله را مطالعه می‌کرد، چنانچه در اسناد مرتبط با پرونده او هم به چنین مسائلی تصریح شده است. به‌طور نمونه در گزارش 23 اسفند 1354 -که در مقاله حاضر به آن اشاره شده- درباره صیاد شیرازی آمده: «... نامبرده‌ از متعصبین‌ مذهبی‌ است‌ و گاهاً نیز در جلسات‌ بهائی‌ها به‌ منظور مباحثه‌ با افراد آن‌ شرکت‌ می‌نماید...«.(ن.ک: آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی, پرونده علی صیاد شیرازی، سند به شماره بازیابی 1349، شماره کار برگه 61)

[25]همان، شماره کار برگه 73.

[26]همان، شماره کار برگه 92.

[27]به غیبت سربازان و نظامیان در حین خدمت اصطلاحاً نهست» می‌گویند.

[28]همان، شماره کار برگه 100.

[29]همان، شماره کار برگه 101 و 102.

[30]همان، شماره کار برگه 103.

[31] حسن اقارب‌پرست در اردیبهشت 1325 در شهر اصفهان متولد شد. در سال 1343 پس از دریافت دیپلم ریاضی به تحصیل در دانشکده افسری ارتش پرداخت. دوره سه ساله دانشکده افسری را در کنار دوستانی چون شهید یوسف کلاهدوز با موفقیت طی کرد و برای گذراندن دوره زرهی به شیراز منتقل شد. در سال ۱۳۵۲ دوره تانک چیفتن را در انگلستان گذراند. او مؤسس کارگاه عملیاتی کلاس‌های ضد میکروبی- شیمیایی در مرکز زرهی شیراز بود. در سال ۱۳۵۶ فعالیت خود را گسترده‌‌تر کرد و با کمک شهید کلاهدوز، به سازماندهی نیروهای انقلابی پرداخت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در «کمیته انقلاب» در ستاد مشترک ارتش حضوری فعال یافت. وی پس از انسجام اولیه ارتش به «اداره دوم ستاد مشترک» منتقل شد و با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه به «لشگر ۹۲ زرهی» در خرمشهر پیوست. او به رغم این که کاندیدای فرماندهی ستاد مشترک ارتش و تصدی پست وزارت دفاع بود، به نیروی زمینی پیوست و معاونت عملیات «لشگر ۹۲ زرهی اهواز» را بر عهده گرفت. سرانجام صبح روز بیست و پنجم مهرماه سال 1363 سرلشگر حسن اقارب‌پرست هنگامی که به همراه عده‌ای از فرماندهان، از جزایر مجنون بازدید می‌کرد به شهادت رسید.

[32] یوسف کلاهدوز(۱۳۲۵-۱۳۶۰ش)، در دی ماه 1325 در قوچان به دنیا آمد. او قبل از انقلاب اسلامی ایران در دانشکده افسری تحصیل کرده، وارد ارتش و سپس وارد گارد شاهنشاهی گردید و به فعالیت‌های انقلابی پرداخت و بعد از انقلاب هم از بنیان‌گذاران سپاه پاسداران بود و به عنوان قائم‌مقام فرمانده سپاه فعالیت می‌کرد. وی از افراد تأثیرگذار در سازمان بخشیدن ارتش بعد از انقلاب، ایجاد سپاه پاسداران و نقش‌آفرینی در جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران بود. سرانجام شهید کلاهدوز در سال ۱۳۶۰ به همراه فرماندهان ارشد جنگ به نام‌های سرلشکر ولی‌الله فلاحی، سرتیپ موسی نامجو، سرتیپ جواد فکوری و محمدعلی جهان‌‌آرا بعد از عملیات شکست حصر آبادان برای رساندن خبر پیروزی به امام خمینی در حادثه سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ در کهریزک تهران به شهادت رسید و در بهشت زهرا(س) تهران دفن گردید.

[33] امیر سرتیپ سید حسام هاشمی در سال 1327 در آمل متولد شد. وی در سال ۱۳۴۹ به عضویت ارتش درآمد. او که از یاران دیرین سپهبد شهید صیاد شیرازی از قبل از پیروزی انقلاب محسوب می‌شود سابقه فرماندهی لشکر ۷۷ پیاده خراسان، گروه ۳۳ توپخانه سنندج و قرارگاه منطقه‌ای شمال‌غرب نزاجا را دارد. هاشمی از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۱ ریاست دفتر عمومی حفاظت اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح را برعهده داشت و هم‌اکنون به‌عنوان مشاور و رئیس شورای سیاست‌گذاری فرمانده کل نیروهای مسلح در امور حفاظت اطلاعات فعالیت می‌کند.

[34] امیر سرتیپ دوم بازنشسته ستاد نجاتعلی صادقی گویا در سال 1327 در همدان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند. سال 1344 وارد دبیرستان نظام و سال 1346 وارد دانشکده افسری گردید. پس از فارغ‌التحصیلی به رسته توپخانه اختصاص یافت و سال‌های 50 و 57 دوره مقدماتی و عالی این رسته را طی نمود.
در سال 1362 دوره دانشکده فرماندهی ستاد را با اخذ گواهینامه کارشناس ارشد مدیریت امور دفاعی گذراند.
مسئولیت‌هایی چون معاون و فرمانده آتشبار، رئیس رکن یک و چهار در گردان توپخانه، معاون عقیدتی سیاسی لشکر، فرمانده مرکز آموزش درجه‌داری، فرمانده لشکر عملیاتی84 خرم‌آباد، مدیر پرسنلی نزاجا، فرمانده آموزشگاه نظامی، فرمانده دانشگاه افسری امام علی(ع) و معاون پژوهش و تحقیقات نزاجا را عهده‌دار بوده است. این افسر شجاع در سال 1391 بازنشسته شد.

[35]خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، پیشین، 86.

[36]همان، ص 93.

[37]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پیشین، شماره کار برگه 97.

[38]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده علی صیاد شیرازی، شماره بازیابی 1350 شماره کار برگه 15.

[39]بدون شرح به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1387، کتاب اول ص 483.

[40]خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، پیشین، بخش اسناد و تصاویر ص 151.

[41]آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده علی صیاد شیرازی، شماره بازیابی 1350 شماره کار برگه 94.

[42] همان، شماره کار برگه 95

[43] همان.

[44] همان، شماره کار برگه 96.

[45] همان.

[46] همان، شماره کار برگه 97.

[47] امام خمینی در حکم انتصاب سرهنگ حسین حسنی‌سعدی به عنوان فرمانده جدید نزاجا با عبارات گویایی از خدمات سرهنگ صیاد شیرازی در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش تجلیل نمودند. متن این حکم بدین شرح است:‌ «بسم الله الرحمن الرحیم.‌‌ با تقدیر از زحمت‌های طاقت‌فرسای سرکار سرهنگ صیاد شیرازی که با تعهد کامل به‌‌ ‌‌اسلام و جمهوری اسلامی در طول دفاع مقدس از هیچ گونه خدمتی به کشور اسلامی‌‌ ‌‌خودداری نکرده و امید است در آتیه نیز در هر مقامی باشد موفق به ادامۀ خدمت‌های‌‌ ‌‌ارزندۀ خود باشد، با پیشنهاد مذکور موافقت نموده و سرکار سرهنگ حسین حسنی‌ ‌‌سعدی را به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب می‌نمایم.‌‌ ‌‌امید است خدای تعالی به ایشان توفیق خدمت به اسلام و ایران و جمهوری اسلامی را‌‌ ‌‌مرحمت فرماید. ‌‌‌۱۱ مرداد ۶۵‌. روح‌الله الموسوی الخمینی.»(صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص 85)

[48] ویژه‌نامه سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در پایگاه اطلاع‌رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران به نشانی: www.aja.ir

[49] گفتگوی ابراهیم خدابنده با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، https://irdc.ir/fa/news /5198

[50] همان.

[51] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده علی صیاد شیرازی، شماره بازیابی 1350 شماره کار برگه 99.

[52] farsi.khamenei.ir/message-content?id=2939
























شهید صیاد شیرازی در دوران کودکی


علی صیاد شیرازی در کنار ابوالقاسم درویش سال 1346محوطه دانشکده افسری


صیاد شیرازی در حال طی دوره تکاوری و چتربازی در شیراز


صیاد شیرازی در کنار هیبت الله اسدی در دانشکده افسری


علی صیاد شیرازی در جمع دوستان نظامی


صیاد شیرازی در جمع هم‌دوره‌‌های خود در دانشکده افسری


شهید صیاد شیرازی و همسر و فرزندش


شهید علی صیاد شیرازی با دختر عموی خود خانم عفت شجاع ازدواج کرد


صیاد شیرازی در امریکا به منظور طی دوره هواسنجی بالستیک


شهید صیاد در کنار شهید حسن باقری


سرهنگ صیاد شیرازی در کنار آیت‌الله خامنه‌ای


تصویری از سرهنگ صیاد شیرازی در کسوت فرمانده نیروزی زمینی ارتش


صیاد شیرازی در حال خواندن دعای وحدت همراه با فرماندهان سپاه


صیاد شیرازی در حین بازدید از جبهه‌ها


صیاد شیرازی در جمع عده‌ای از دوستان


صیاد شیرازی در جمع رزمندگان


آیت‌الله خامنه‌ای در حال نصب درجه سرتیپی بر دوش صیاد شیرازی


شهید صیاد در حال گقتن اذان و اقامه در گوش نوزاد


صیاد شیرازی در نمایی دیگر


امیر سرتیپ صیاد شیرازی در حال حین ماموریت در هلی‌کوپتر


آرامگاه شهید صیاد شیرازی


 

تعداد مشاهده: 12594


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.