مروری بر حیات علمی و سیاسی امام خمینی(ره)- بخش اول: تولد، خاندان، تحصیلات و سیره علمی
تاریخ انتشار: 30 شهريور 1403
تولد و خاندان
آیتالله العظمی حاج سید روحالله الموسوی الخمینی با شهرت شناسنامهای «مصطفوی» و با نام عالمگیر «امام خمینی» در بیستم جمادیالثانی 1320ق/ 1281ش مقارن با تولد حضرت فاطمهی زهرا (س) در شهر خمین به دنیا آمد.[1] نسب نیاکان امام خمینی به امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام میرسد و ببیشتر آنان از مردان فاضل و مبلغ دین بودهاند که گاه در این راه به شهادت رسیدهاند. نسب امام خمینی را از سوی پدر چنین برشمردهاند: سیدروحالله فرزند سید مصطفی، فرزند سیداحمد، فرزند سید دینعلیشاه،[2] فرزند سیدصفدر، فرزند سید امیرالدین، فرزند سیدحسن، فرزند سید یحیی، فرزند سیدعبدالهادی، فرزند سید نوروز شهید، فرزند سید حسن، فرزند سید عبدالغنی، فرزند سیدمحمد جبل عاملی، فرزند سیدحیدر موسوی از نسل سید حمزه فرزند امام موسی بن جعفر علیهماالسلام.[3]
وضع اجداد امام خمینی تا سید دین علیشاه اجمالاً روشن است؛ اما روشن نیست که دین علیشاه هندی بوده یا از ایران به هند رفته است. آیتالله سید مرتضی پسندیده برادر امام خمینی یادآور شده جد اعلای وی در هندوستان ساکن بوده است و از نام پدری او و نیز برادران و خواهرانش اطلاعی در دست نیست. وی از علمای کشمیر بوده و در همان جا نیز به شهادت رسیده است. ولی به نقل برخی دیگر، سید دینعلیشاه اصالتاً نیشابوری بوده که در قرن سیزدهم هجری به کشمیر هجرت کرده است.[4]
نیای مادری امام خمینی تا جایی که تاریخ نشان میدهد، خاندانی اصیل، پارسا، مردمدار و در ترویج دین سرآمد روزگار خود بودهاند. میرزا احمد جد نخست مادری امام خمینی، معروف به حاج آخوند، فرزند ملاحسین خوانساری است. وی در حدود نیمه قرن سیزدهم قمری در خمین متولد شد و پس از آموختن علوم دینی نزد پدر و دیگر استادان، در شمار روحانیون در آمد. وی که به علم و پرهیزکاری شهره بود به جای پدرش در مسجد جامع شهر نماز جماعت میخواند و به طلاب نیز درس میداد. ملاحسین خوانساری جد اعلای امام خمینی و فرزند ملامحمد اسماعیل است که در سال 1210ق / 1174ش از خوانسار به خمین هجرت کرده بود وی از علمای فاضل خمین بود و در مسجد جامع شهر اقامه جماعت میکرد و در خمین درگذشت. ملاحیدر خوانساری، جد ملاحسین نیز از شاگردان سیدمحمدباقر میرداماد از علمای دوره صفویه بوده است.[5]
چگونگی بازگشت پدربزرگ امام خمینی به ایران
مطابق با شجره نامههای گفته شده از امام خمینی، سیداحمد پسر ارشد سیدبزرگ که به دین علی شاه کشمیری ملقب شده است، در فاصله سالهای 1240 تا 1250ق/ 1204 تا 1213ش از هند و کشمیر به قصد زیارت به عتبات عالیات سفر کرد. در مدتی که در عراق اقامت داشت، با یوسف خان، پسر محمدحسین بیک کمرهای، که اهل فرفاهان از دهات خمین بود آشنا شد و به تقاضای آنان به قصد اقامت در خمین و ارشاد اهالی آنجا به سوی آن شهر حرکت کرد. یوسف خان در شب جمعه بیست و هفتم رجب المرجب سال 1202ق/ 1167ش از دنیا رفته است، این تاریخ که برحسب قاعده هجری شمسی است نشان میدهد که مرحوم سیدهندی قبل از سال 1240 هجری قمری به خمین آمده است. در تاریخ 17 رمضان سال 1257ق/ 11 آبان سال 1220ش سیدهندی با سکینه خانم، خواهر یوسف خان ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پسری به نام آقا مصطفی که در 29 رجب سال 1278ق/ 10 بهمن سال 1240ش به دنیا آمد و سه دختر به نام آغا بانو خانم که در پنچشنبه 18 ربیع الاول سال 1272ق/ 7 آذر ماه سال 1234ش متولد شد، و صاحب خانم و سلطان خانم بودند.[6]
مؤلف «علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی» در مورد حاج آقا مصطفی(پدر امام خمینی) مینویسد: «مجاهد مبارز آیتالله شهید حاج آقا مصطفی خمینی یکی از مشاهیر علمای مکتب ما در اوایل قرن چهاردهم هجری است. تحصیلات مقدماتی فقهی او در ایران بود و در اوان عمر سالها در عتبات عالیات از محاضر علمایی مانند مرحوم شیخ انصاری برخوردار بود تا به درجه اجتهاد رسید و سپس جهت ترویج و انجام خدمات مذهب به زادگاه خویش مراجعت نمود. شهید خمینی، مجتهدی فقیه و دانشمندی متین و شجاع و با ابهت بود از تواضع و تقوی و فضائل اخلاقی، گذشت و ایثار برخوردار بود با داشتن این فضایل از بیدادگری و مظالم ستمگران و خانهای غارتگر، که از دسترنج مردم، بهره میبردند، خیلی ناراحت بود خانهای ستمگری که در گذشته به جان و مال وناموس مردم مستضعف و کشاورزان زحمتکش طمع نامشروع داشتند و آن بیچارگان بدون اجازه مالک و اربابان زورگو حتی جرأت نوشیدن آب نداشتند. شهید خمینی در آگاهی مردم و نصیحت به مالکان سالها رسالت خویش را ایفا مینمود و گاه ناگزیر میشد مردانه قد علم نموده علیه مظالم آنها قاطعانه برخورد کند. اربابان ستمگر علیه او توطئهها چیدند، سرانجام موقعی که قصد مسافرت از خمین به اراک را داشت در بین به وسیله رضاقلی خان و بهرام خان[7] ناگهان به ضرب گلوله نقش بر زمین شد.»[8] امام خمینی هنگام شهادت پدر، کودکی شش ماه بود. [9] با پیگیریهای صاحبه خانم خواهر سیدمصطفی، به همراه همسرش هاجر و عموی همسرش فضلالله رجایی، جعفرقلی خان در چهارم ربیعالاول 1323ق/ 1284ش در میدان توپخانه تهران قصاص شد، اما رضاقلی پیش از بازداشت مرده بود. امام خمینی در برخی نوشتهها خود را «ابنالشهید» نامیده است.[10]
مادر امام خمینی، هاجر آغاخانم، دختر میرزا احمد مجتهد خوانساری از عالمان پارسای خمین، میان سالهای 1285 -1288ق/ 1247- 1250ش در خمین زاده شده. حدود سال 1300ق /1262ش با سید مصطفی ازدواج کرد. وی زنی پارسا و پرهیزکار بود و پس از شهادت همسرش به تربیت و مراقبت از فرزندان خود پرداخت. هاجر آغاخانم در سال 1337ق/ 1298ش در خمین درگذشت و با انتقال پیکر وی به قم در صحن امامزاده احمد در محله خاکفرج قم به خاک سپرده شد.[11]
تحصیلات
امام خمینی خواندن و نوشتن را در منزل پدرش و نزد معلمی به نام میرزا محمود افتخارالعلماء آموخت. پس از آن تحصیلات فارسى معمول آن روز را نزد استاد مکتبى به نام ملاّ ابوالقاسم و شیخ جعفر دنبال کرد. آنگاه به تحصیل علوم اسلامی پرداخت؛ عـلوم مقدماتی حوزههای دینی از قبیل صرف و نحو را نزد اساتیدی نظیر شیخ جعفر، آقا میرزا محمود افتخارالعلماء، حـاج میرزا محمد مهدى و مرحوم حاج میرزارضا نجفى فرا گرفت. مقدار زیـادى از صرف و نحو و همچنین منطق را نزد برادر بزرگش آیتالله سید مرتضى موسوی معروف بـه پسندیده آموخت و تا سال 1338ق /1298ش از محضر ایشان استفاده کرد. پـس از آن در سـال 1339ق/ 1299ش به اراک هجرت کرد. و در حـوزه تازه تأسیس آن شهرستان، تحت زعامت مرحوم آیتالله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حایرى یزدى بـه تحصیل خـود ادامـه داد؛[12] کـتاب مُطَوَّل (در علم معانى و بیان) را نزد مرحوم آقا شیخ محمدعلی بروجردی و منطق را نزد مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانى خواند و در سال 1340ق/ 1300ش با هجرت مرحوم آیتالله العظمى حایرى یزدى به شهر مقدس قم، معظمله نیز راه قم را در پیش گرفت و پس از سکونت در (مدرسه دارالشفاء) با جدیت تمام به ادامه تحصیل پرداخت. امام خمینی، تتمّه کتاب مطوّل را در قم نزد مرحوم میرزا محمدعلى ادیب تهرانى به اتمام رسانید و در دروس سطح حوزه از محضر اساتید فن نظیر مرحوم آقا عباس اراکى، مرحوم آیتالله سید محمدتقى خوانسارى[13] و آیتالله سید على یثربى کاشـانى[14] استفاده کرد و تا سال 1345ق /1305ش آن را با جدیت و پشتکار به پایان رسانید. آنگاه وارد حوزه درسى زعیم و مؤسس حوزه علمیه قم، آیتالله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حایرى یزدى شد و به مدت یازده سال در دروس خـارج فقه و اصول ایشان شرکت نمود و بدین وسیله پایههاى علمى و مبانى اصولى و فقهى خـود را تکمیل نموده، به درجه اجتهاد نایل گردید. در سال 1355ق/ 1315ش که آیتالله العظمى حایرى یزدى رحلت کرد، ایشان داراى مبانى متقن، مستقل و محکم بود و در زمره مجتهدان مبرز، نوابغ علمى و مدرسان بزرگ قـرار داشت. همزمان با گذراندن دوره فقه و اصول، به فراگیرى ریاضیات، هیئت، فلسفه، حـکمت و عرفان پرداخت و در این زمینهها از محضر بزرگانى همچون مرحوم حاج سیدابوالحسن رفیعى قزوینى،[15] آقامیرزا علی اکبرحکمی یزدی،[16] آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى،[17] آیتالله حاج میرزا جواد ملکى تبریزى[18] و آیتالله میرزا محمدعلى شاه آبادى،[19] بهرهها برد. گفتنی است که پس از وفات مرحوم آیـتالله العظمی حائری یزدى که آیتالله بروجردى بـه قم آمد[20] به منظور تقویت آیتاللّه بروجردى در دروس او شرکت مىکرد. [21]
ازدواج امام خمینی با دختر آیتالله محمد ثقفی
امام خمینی در سال 1308ش با خانم خدیجه ثقفی ملقب به قدس ایران ازدواج کرد. عقد آنان در ماه مبارک رمضان، در شاه عبدالعظیم(ع) منعقد گردید. همسر امام خمینی دختر آیتالله میرزا محمد ثقفی صاحب تفسیر روان جاوید، از علمای تهران و از شاگردان مرحوم آیتالله العظمی حائری یزدی بود.
خانم ثقفی از نعمت هوش و استعداد ذاتی، حافظهای فوق العاده، پشتکار و علاقه وافری به تحصیل دانش برخوردار بود و تحصیلات کلاسیک علوم جدید را در دبیرستانهای تازه تأسیس در آن دوره کسب کرده بود و زبان فرانسه را در مدرسه و زبان عربی را نزد حضرت امام آموخته بود.
آیتالله سید محمدصادق لواسانی، دوست مشترک آیتالله ثقفی و امام خمینی مسبب آشنایی این دو خانواده بود. همسر امام میفرماید: آقای لواسانی ایشان را به امام معرفی میکند و خود مأموریت خواستگاری از این خانواده را بر عهده میگیرد.
حاصل این ازدواج سه پسر و پنج دختر بود. سه تن از فرزندان در دوران کودکی از دنیا رفتند و پنج فرزند دیگر به ترتیب سن عبارتند از: مصطفی خمینی، صدیقه مصطفوی، فریده مصطفوی، فهیمه مصطفوی و احمد خمینی.[22]
بر کرسی تدریس
امام خمینی از همان سالهای اولیه تحصیل در حوزه علمیه قم، تدریس داشته است. تدریس کتاب «شرح شمسیه» و بخش منطق کتاب «شرح منظومه» سبزواری در دانش منطق، تدریس کتاب «شرح منظومه» حکمت سبزواری و «اسفار» ملاصدرا در حکمت متعالیه و تدریس کتاب «شرح منازل السائرین» کاشانی در عرفان عملی و کتاب «شرح فصوص الحکم» قیصری و... در عرفان نظری و نیز درس اخلاق به مدت هشت سال و تدریس علوم عقلی توسط ایشان بوده است. چنان که تدریس «شوارق» در علم کلام توسط ایشان نیز گزارش شده است.[23]
معظمله در سن 27 سالگی تدریس فلسفه را آغاز نمود.[24] بنابر گفته حجتالاسلام محمود حجت همدانی، اولین تدریس امام، منظومه حاجی ملاهادی سبزواری در مدرسه دارالشفاء بود که حدود چهل ـ پنجاه نفر در آن درس شرکت میکردند. وی میگوید: درس تقریباً ساعت 9 صبح شروع میشد. ولی متأسفانه آن درس ادامه نیافت و تعطیل شد.[25] پس از آن تدریس اسفار برای پنج ـ شش نفر، یعنی من و برادرم (جواد حجت) و آقای حاج فضلاللّه خوانساری ـ همشیره زاده آیتاللّه حاج سید احمد خوانساری ـ و سه ـ چهار نفر از سادات قمی بود. این درس صبحها بعد از مراجعت از درس خارج مرحوم آیتاللّه حائری تدریس میشد.[26]
مشخصاً درباره تدریس فلسفه توسط امام خمینی، از گزارشها مختلف چنین نتیجه حاصل میشود که ایشان چهار تا پنج دوره شرح منظومه سبزواری تدریس داشتهاند که دوره اول از سالهای ۱۳۰۵ ـ ۱۳۰۶ش بوده و دوره آخر در دهه بیست و از سال ۱۳۲۲ش بوده که با پایان آن و نیز پایان تدریس کتاب اسفار که دومین دوره آن بوده و تا سال ۱۳۲۸ش ادامه داشته، دیگر ایشان تدریس عمومی کتب فلسفه نداشته است. [27]گرچه در تابستان سال ۱۳۳۴ش فرزند فاضل او آیتالله شهید سید مصطفی، الهیات بالمعنی الاخص اسفار را نزد پدر درس میگرفت.[28]
امام خمینی در سال 1364ق/ 1323ش در 44 سالگی همزمان با ورود آیتالله سید حسین بروجردی به قم، تدریس خارج فقه و اصول را شروع کردند و به زودی حوزه درسی ایشان یکی از مهمترین و پرجمیعتترین حوزههای درسی آن روز شد.[29]
معظمله تا مدتها قبل از آمدن آیتالله بروجردى به قم به تدریس فلسفه، عرفان و سطوح عالی اصول و فقه (رسائل، مکاسب و کفایه) اشتغال داشـت.[30] پس از آمدن ایشان، به درخواست تنى چند از فضلا همچون مرحوم شهید مرتضی مطهرى بـه تدریس خارج فقه پـرداخت و در این راستا تدریس درس خـارج اصول ایشان نیز آغاز گردید و بدین ترتیب بـا تشکیل حـوزه درس خارج فقه و اصول، از علوم عقلى و تدریس فلسفه و حکمت و عرفان بازمانـد. اشتغال امـام بـه تدریس خـارج فـقـه و اصول در طول مدت اقامت در قم و نیز مدت اقامت ایشان در نجف اشرف ادامه داشت.
استاد عبدالحسین حائری در مورد شروع تدریس خارج توسط امام خمینی میگوید: شروع درس خارج امام خمینی نکته جالبی دارد که فکر نکنم کسی [آن را] بداند. این از مسائل پشت پرده است. آقای منتظری و آقای مطهری که از فضلای به نام حوزه بودند، پیش آقای خمینی رفتند و درس خارج گذاشتند. اولین بار بود که آقای خمینی قبول میکردند و تا آن وقت درس سطح میگفتند. البته قبل از آقای خمینی آنها پیش آقا سید محمد داماد رفته و درس خارج گذاشته بودند. خب ما خوشحال شدیم که آقا سید محمد داماد که از فضلای بزرگ حوزه بود تدریس خارج را شروع کردهاند، دایی من (حاج آقا مهدی) که همسن این آقایان ـ مطهری و منتظری ـ بود، میگفت: از درس آقا سید محمد داماد تعریف میکنند که فرصت بحث کردن با او هست و در بحث مقاوم است و جواب میدهد. درس آقایان با او ظاهراً شش ماه یا یک سال بیشتر نشد اینطور که در ذهنم هست، رها کردند و به درس آقای خمینی رفتند... البته مرحوم داماد بعد از چند مدتی درس خارج را شروع کردند که از دروس مهم حوزه بود. اما درباره امام از آقای منتظری در مصاحبهاش شنیدم که دوره اول درس خارج امام، اول فقط ایشان بود و آقای مطهری و یکی دو سه نفر، آقای سبحانی هم حضور داشتهاند و در دوره بود که درس امام اوج گرفت و شرکتکنندگان زیاد شدند.[31]
تدریس خارج اصول به مدت بیست سال بوده و تا سال ۱۳۴۳ش و پیش از تبعیدشان از ایران ادامه داشت و سه دوره را شامل میشده است. دوره اول از سال ۱۳۲۳ تا سال ۱۳۳۰ که استاد به موازات تدریس موفق به نوشتن آن مباحث شده و چند جلد کتاب، ثمره آن بوده است. دوره دوم از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۳۷ که دوره کامل اصول یعنی مباحث الفاظ و نیز مباحث مربوط به أمارات و اصول عملیه بوده و ثمره بخشی از آن دوره، چند جلد کتاب شده است. دوره سوم تدریس خارج اصول استاد، ممتاز خارج اصول در حوزه علمیه قم در دهه سی شمسی، از سال ۱۳۳۷ تا سال ۱۳۴۳ به مدت شش سال ادامه داشت و به اثناء مباحث «اشتغال» رسیده بود که با قیام کوبندهای که علیه استعمار آمریکا در جریان مسئله کاپیتولاسیون انجام دادند. از ایران تبعید شدند و این دوره به پایان نرسید.[32]
ابواب و مباحثی که ایشان در دانش فقه در سالهای تدریس خود به آنها پرداختند، بدین صورت بود که در سالهای پایانی دهه بیست، نخست «مبحث خیارات» در فقه معاملات را درس گفتند که مدت آن طولانی نبود.[33]
و پس از آن چند ماهی مباحثی از «کتاب الزکاه» را در منزل برای جمعی از شاگردان فلسفه و اصول خود تدریس کردند که آن درس هم تا پایان مباحث زکات ادامه نیافت.[34]
اما از سال ۱۳۳۰ تا وقتی که در قم بودند در فقه عبادی «کتاب الطهاره» را به مدت هفت سال تدریس کرده و کتاب «المکاسب المحرمه» و «کتاب البیع» را تا نیمه سال ۱۳۴۳ تدریس داشتند که با تبعید ایشان، فضلای حوزه علمیه قم از مباحث تحقیقی ایشان محروم شدند. درس خارج اصول ایشان در دهه سی و بعد از آن مهمترین درس خارج اصول حوزه علمیه قم بوده است.[35]
گفته شده است: تعداد شاگردان در آغاز درس «طهارت» محدود بود ولی تدریجاً زیاد شد به حدی که در آن زمان بعد از درس آیتاللّه بروجردی درس ایشان از همه جمعیتش بیشتر بود.[36]
شهید حاج آقا مصطفی خمینی درباره جایگاه تدریس حضرت امام چنین نوشته است: «ایشان اعلم در علوم عقلی و نقلی [هستند] و قسمت نقلی را در قم تدریس میکنند و تعداد شاگردان ایشان بیش از یک هزار نفرند، که در حدود چهارصد نفر از این شاگردان دارای درجه اجتهاد میباشند.»[37]
مقام علمی امام خمینی چندان بود که دربارهی وی در کتاب آثار الحجه که فرهنگنامهای راجع به علمای شیعه بوده و در سال 1332ش تألیف شده، چنین آمده است: «یکی از اساتید بزرگ و اعاظم حوزهی علمیهی قم، حضرت حجتالاسلام و حکیم العلام و فقیه الفهام، سیدنا الاستاذ آقای حاج آقا روحالله خمینی ابنحجتالاسلام، سید الاعلام مصباح الظلام السید مصطفی الشهید الخمینی ابن السید احمد الهندی است که امروز چشم حوزهی علمیه به وجودش روشن و مورد توجه فضلا و محصلین و بسیاری از مردم قم و تهران و سایر شهرستانها است.»[38]
امام خمینی حداقل یک نمونه تدریس ادبیات عرب و دروس مقدماتی حوزوی هم در کارنامه تدریس خویش دارد؛ همسر ایشان بانو ثقفی چنین نوشته است: «کلاس هشت بودم که ازدواج کردم. بعد از ازدواج پیش آقا مشغول خواندن جامع المقدمات شدم؛ البته نه مثل یک طالب فارغ از همه چیز، بلکه در سایه کارهای خانه و بچهداری و رفت و آمد با دوستان بود. ولی دست از درس برنداشتم تا بچه چهارمم به دنیا آمد. فرزندی بسیار نا آرام و مریض احوال بود. راحتی روز و شبم را سلب کرده بود. دیگر وقتی برای مطالعه نداشتم، در آن هنگام شرح لمعه میخواندم. آقا هم که صبح تا غروب، هفت مجلس درس داشت. لذا ترک تحصیل شد.»[39]
پس از تبعید، امام خمینی ابتدا از تدریس خودداری میکرد ولی به اصرار دوستان و شاگردان خود راضی به تدریس شدند. این که وی چه روزی را برای اولین روز تدریس انتخاب کرد، بهطور دقیق ذکر نشده است.[40]
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی در خصوص مکان درس و تعداد طلاب حاضر در جلسات درس امام گفته است: «در هر حال، ما اصرار کردیم و گفتیم که از شاگردان خودتان در قم بودیم و در ادامه آن، ایشان درس را پذیرفت و در مسجد شیخ انصاری نجف که نسبتاً نزدیک به منزل امام بود، درس را شروع کرد. ابتدا جمعیت خیلی زیاد نبود. البته از آغاز جمعیت به حدی بود که ایشان به منبر تشریف ببرد و همین منبر رفتن، علامت این است که جمعیت به اندازه بود، ولی در مقایسه با یکی دو سال بعد که جمعیت بیشتر و بیشتر شد، کم بود. میشود گفت در سال اول که ایشان درس را شروع کردند، جمعیت متعارف بود. به تدریج فضلای نجف، جسته و گریخته، کیفیت درس امام را متوجه شدند و حضور پیدا کردند. حتی بعضی از آقایانی که بعد از پیروزی انقلاب جزء اصحاب استفتایی امام بودند، در سال اول حضور نداشتند، جز آقای شیخ غلامرضا رضوانی که از اول حضور داشت. در نجف امام بیشتر از یک درس تدریس نمیکرد، بلکه فقط درس فقه تدریس مینمود؛ یعنی در قم که ایشان دو تا درس میگفت؛ صبح فقه و عصر اصول، ولی در نجف فقط یک درس را تدریس میکرد. البته من از سال 43 تا 48 را میگویم، چون من در سال 48 به ایران برگشتم.»[41] امام تا مهرماه ۱۳۵۷ مباحث مربوط به «بیع» و «خیارات» و «خلل در نماز» را تدریس کردند.[42] چاپ و انتشار (کتاب البیع) و (کتاب الخلل فی الصلاه) ثمره آن درسها است. به علاوه، در همین حوزه بود که ایشان برای نخستین بار مبانى نظرى حکومت اسلامى را تحت عنوان (ولایت فقیه) بیان کرد. گفتنی است کـه اشتغال امـام خمینی بـه تدریس، در طـول مـدت اقـامـت (در حدود چهارده سال) ایشان در نجف اشرف ادامه داشت، تا پس از انتقال ایشان به پاریس (در 14 مهرماه 1357) متوقف گردید.
برخی ویژگیهای تدریس امام خمینی
درس امام از ویژگیهای منحصربهفردی برخوردار بود که در کلام شاگردان ایشان آمده است.
نظم
از ویژگیهای مهم درس امام، نظم آن بود. آیتالله محمدرضا توسلی میگوید: «ایشان نه تنها خود مقید بودند که سر ساعت مقرر به درس حاضر شوند، بلکه از شاگردانشان هم چنین انتظاری داشتند. گاهی اگر طلاب وسط درس میآمدند، ایشان ناراحت میشدند و میفرمودند: آدم یک درس در روز بخواند ولی همان را خوب بخواند و مقید باشد در آغاز درس حاضر شود.»[43] آیتالله سید محمد بجنوردی نیز از همین ویژگی برای توصیف درس امام استفاده میکند: «درس ایشان بسیار منظم و بدون تشریفات بود و در مدت چهارده سال[در نجف] تنها به مدت چهار یا پنج روز، آن هم به علت سرماخوردگی و تب شدید آن حضرت، تعطیل گردید.»[44]
تحقیقی و عمیق
دیگر ویژگی درس امام، تحقیقی و عمیق بودن آن بود. آیتالله محمدرضا توسلی میگوید: «ایشان به تحقیق و تتبع اهمیت بسیاری میدادند. برای همین، قبل از رجوع به گفتار فقها، دلایل مسئله را مورد بررسی قرار میدادند و میفرمودند اول ببینیم خودمان از ادلّه چه میفهمیم. آنگاه به بررسی نظرات دیگران میپرداختند. شیوهی درس ایشان به گونهای بود که در ذهن شاگرد جای میگرفت. معمولاً شاگردان ایشان، درس را شب در حجرهی خود مینوشتند، که خود من شیوهی کارم چنین بود.»[45]
آیتالله سید عباس خاتم یزدی در خصوص تفاوت سبک تدریس امام با دیگران میگوید: «بهطور کلی سبک و طرز تفکر امام با دیگران کاملاً متفاوت بود؛ بهطوری که انسان فکر میکرد که مثلاً آقای خویی هنوز به این مسائل نرسیده، ولی امام آنها را بیان کرده است و اگر واقعاً آدم منصف باشد، میبیند که امام در بیان مطالب و شروع و ختم آنها جهاتی را در نظر میگرفت که هیچ یک از فقهای دیگر (خصوصاً در مطالب فکری)، به آنها اشارهای نداشتهاند. برای مثال امام اول قدری نقل اقوال میکرد، بعد مدارک و دلایلی ذکر مینمود، آنگاه یکی را اختیار کرده و اقوال دیگری را که مخالف بود، با آن مبنا رد میکرد و حق مطلب را ادا میساخت. یعنی اینطور نبود که خدای نکرده بیانصافی نماید، بلکه خوب بیان میکرد و به اثبات میرساند و بعد مسئله را به نقد میکشید.»[46] آیات سید محمد بجنوردی[47] محمدهادی معرفت،[48] عباسعلی عمید زنجانی[49] و برخی دیگر در این زمینه خاطراتی دارند. [50]
دقت نظر
آیتاللّه محمد امامی کاشانی میگوید: «آن وقت که ما در قم بودیم و هنوز توفیق تشرف به درس ایشان را پیدا نکرده بودیم، شهید بزرگوار آیتاللّه مطهری و آیتاللّه منتظری که خدمت ایشان میرفتند و درس میخواندند، خیلی از دقت نظر امام میگفتند. وقتی خودمان در جلسه درس ایشان شرکت کردیم، دقت نظرشان را مشاهده کردیم.»[51]
مجتهدپرور
به کارگیری شیوههایی که به اجتهاد طلاب منجر شود، ازجمله اجازهی اظهارنظر به شاگردان و استماع نظرات آنها یکی دیگر از ویژگیهای درس امام بود. آیتالله محمدرضا توسلی دراینباره میگوید: «ایشان طلاب را به تحقیق و تتبع وادار میکردند. به شاگردان مجال میدادند تا نظرات خود را بیان کنند. اگر روزی در سر درس، کسی اشکال نمیکرد، امام با حالت اعتراض میفرمودند: مگر اینجا مجلس ختم است که ساکت نشستهاید؟ درس ایشان با این خصوصیات به راستی مجتهدپرور بود... من وقتی ارزش درس امام را فهمیدم که در درسهای دیگر استادان حاضر شدم، آنگاه احساس کردم انصافاً تفاوتها بسیار است.»[52]
به عقیدهی آیتالله سید عباس خاتم یزدی: «آنچه طلبهها در درس امام بیشتر میپسندیدند، این بود که امام به افراد اجازهی سؤال میدادند و حتی تشویق میکرد که طلبهها اگر به نظرشان مشکلی میرسد مطرح کنند. با حوصله به حرف افراد گوش میدادند و اگر حرف درستی میزدند، آنها را تأیید میکردند. یادم هست از اشخاصی که زیاد سؤال میکردند، یکی من بودم، دیگری حاجآقا مصطفی بود و یکی دو نفر دیگر از جمله پسر مرحوم حاجآقا بزرگ شاهرودی که گویا الآن در مشهد است و آقای سید محمود هاشمی که اوایل در درس امام حاضر میشدند، ولی بعد جلسات را ترک کردند. امام به حرفها گوش میدادند، اگر اشکالی وارد نبود، رد میکرد. اگر یکی دو بار دیگر هم موضوع را مطرح میکرد باز هم جواب میدادند، ولی باز اگر ادامه میداد، به طریقی او را دستبهسر میکردند که مثلاً خوب مطالعه نکردهای... ولی در جلسات دیگر، بهخصوص در درس آقای خویی کسی جرأت نمیکرد حرفی بزند؛ چون آن آقایان زود حمله کرده و با یک تشر طرف را ساکت مینمودند؛ اما امام به حرف طلبهها گوش میدادند و تشویق هم میکردند.»[53]
آیتالله محمدهادی معرفت از این کار امام به عنوان احیاء اجتهاد و ایجاد تحول تعبیر کرده است: «مسئلهی اقوال بزرگان در فقه، بهعنوان حریمی مقدس بود؛ مثلاً اگر میگفتیم "این نظریهی مرحوم نائینی است" برای دلیل کافی بود. اینقدر مسئلهی شخصیت بر آراء اثر میگذاشت. این در واقع فقه را از صورت تحقیقی به صورت تقلیدی در میآورد. امام یک تحول ایجاد کردند؛ یعنی راه مناقشه در کلام بزرگان را باز کردند و حریم را شکستند و به عالم تحقیق و فقاهت این درس را دادند که باید حریم کلام بزرگان را شکست. زیرا احترام به کلام بزرگان، مناقشه کردن در کلام آنان است و الا انسان در کلام هر کسی مناقشه نمیکند؛ مثلاً کسی که به فقاهت معروف نیست و کسی قبولش ندارد، هیچ وقت و در هیچ جا کلامش مطرح نخواهد شد. پس این که ما کلام بزرگان را مطرح و در آن مناقشه میکنیم احترام به بزرگان است، نه این که بگوییم چون کلام ایشان است باید دربست پذیرفت. خلاصه ایشان این جرأت و شجاعت را داشتند که در کلام بزرگان مناقشه کنند و حق و حقیقت را آنطور که هست بیان کنند و در واقع اجتهادی را که تشیع و فقهای تشیع میگویند راه آن مفتوح است، احیا کنند و این ستودنی است.»[54]
برخوردار از ابتکار و نوآوری
جلسات درس امام تکرار مکررات نبود، بلکه از نوآوریهایی برخوردار بود. آیتالله محمدهادی معرفت از امام بهعنوان کسی یاد میکند که دارای نوآوری و دگرگونیهای مبنایی بود: «برخی مانند اینجانب به جهت اینکه بیشتر با امام ارتباط علمی داشتم، شناخت برای ما بیشتر روی جهات علمی ایشان دور میزد. برای من بهعنوان یک طلبه بیشتر نوآوریهای مبنایی و نظرات عالی امام حائز اهمیت بود. این تواناییها و نوآوریها، فضلای درجهی یک نجف را نیز جلب و جذب کرده بود. در درس ایشان نوآوری و دگرگونیهای مبنایی بسیار ملاحظه میشد. بعضی درسها ممکن است هیچچیز فراتر از متن مکتوب آن نداشته باشد، اما درس امام اینگونه نبود. اگر کسی جواهر و تمام کتب علمی و استدلالی را قبل از درس ایشان مطالعه میکرد، در موقع درس متوجه میشد که موضوعات مطروحه ایشان یکچیزی غیر از اینها دارد... امام در آغاز درس فقه در نجف از طلاب پرسیدند که من فقه را از ناحیهی قواعدی مطرح کنم یا روی مبانی مطروحه و روش معمولی؟ طلاب به اتفاق خواستند که امام فقه را قواعدی مطرح کنند.»[55] ارائهی دیدگاه تازه و طرح مبانی جدید توسط امام در سخن حجتالاسلام محمدحسن اختری ویژگی در امام در نجف نیز بازتاب یافته است. [56] آیتالله عباسعلی عمید زنجانی بر این اعتقاد است که فقه شیعه با نظرات امام متحول شد.[57]
پرهیز از خلط مسائل
مسئلهی بسیار مهم در تدریس و تألیف، تفکیک حوزهی موضوعات مسائل و عدم خلط آنهاست. آیتالله سید عباس خاتم یزدی در این رابطه اعتقاد دارد که امام بهشدت به این امر توجه داشت و توجه میداد: «از مسائلی که امام خیلی رعایت میکرد و به کسانی که توجه نداشتند متذکر میشد، این بود که مسائل عقلی را در مسائل فقهی وارد نکنند. از جمله آقا شیخ محمدحسین کمپانی یکی از اساتید نجف که... در مطالب فقهی، جهات فلسفی وارد کرده بود و امام متذکر شدند که این محقق بین مسائل تشریعی-اعتباری و مسائل عقلی خلط کرده است؛ یعنی خواسته است مسائل اعتباری را مانند مسائل عقلی حل کند؛ در صورتی که نباید مسائل فلسفی را وارد میکرد.»[58]
به نظر خاتم یزدی: «ایشان [امام] با تمام تسلط و احاطه که بر فلسفه و علوم عقلی داشت، هیچگاه مباحث عقلی محض را به بحثهای فقهی که باید با همان معیارهای عرفی سنجیده شود، راه نمیداد و از اشکالات عمدهاش بر مرحوم محقق اصفهانی همین بود که چرا ایشان احکام فقهی را با دید دقیق عقلی و فلسفی طرح کرده است.»[59] توجه به عرف از اموری بود که امام بارها در مسائل فقهی به آن تأکید میکرد. [60] توجه به جنبههای مختلف صدور یک روایت و تفکیک دقیق مسائل اصولی از جمله دقتهای امام بود. [61] به نظر استاد سید جلالالدین آشتیانی امام از آمیختن مسائل فلسفی با مسائل اصولی و فقهی اجتناب میکرد. [62] آیتالله علی آلاسحاق در این زمینه به نکات ملموستری اشاره کرده است: «در آن زمان رسم نبود که کسی رسالهی آسید ابوالحسن را ملاک قرار دهد. بلکه مراجع، ملاک رسالهی خود را رسالهی آیتالله نائینی و یا شیخ انصاری قرار میدادند و مراجعی که در نجف بودند، عدهای رسالهی آقا ضیاء را و عدهای دیگر رسالهی آقای نائینی را ملاک قرار میدادند؛ اما امام در خلاف این مسیر حرکت میکردند؛ مثلاً امام اصول نمیگفتند. من یکبار پرسیدم چرا تحریرالوسیله را مطابق رسالهی آسید ابوالحسن نوشتید. ایشان فرمودند: «اینها فلسفه را با فقه مخلوط کردهاند.» ...امام روزی در درس، مسئلهای را مطرح کردند. ایشان درس را بر محور نظریات آسید ابوالحسن اصفهانی قرار میداد، اما یکدفعه محور بحث را تغییر داد و بدون این که از نظریات آیتالله نائینی نقل کند، جملهای به این مضمون در درس خود فرمودند: «فلسفه را بیخود به اصول کشاندهاید و هیچ ربطی به هم ندارند. فلسفه مال مدرسه است و فقه و اصول مال بازار.» در آنجا به این نکته پی بردیم که چون آیتالله نائینی زیاد از اصطلاحات فلسفی در اصول استفاده میکردند، امام توجهی نمیکرد.»[63]
دیگر ویژگیها
بعضی از ویژگیهای دیگر تدریس امام بهصورت پراکنده در کلمات شاگردان و یاران ایشان گفته شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود. آیتالله مرتضی بنیفضل علاوه بر جهات علمی امام، به رونمایی از برخی جهات اخلاقی امام در جلسات درس پرداخته است: «روش درسی حضرت امام این بود که معمولاً وقتی مسئلهای را مطرح میکرد، نخست چند قول پیرامون آن را شرح و تفصیل میداد؛ مثلاً قول مرحوم نائینی، مبانی مرحوم شیخ محمدحسین کمپانی، نظر آخوند خراسانی و شیخ انصاری یا آقا ضیاء عراقی و یا استادشان مرحوم آقای حائری را عنوان میکرد. بعد اگر به این اقوال نائینی نظری و اشکالی داشت با استدلال و برهان و با رعایت تمام جوانب اخلاقی به نقد آن میپرداخت. ایبسا اغلب آنها را رد مینمود. بهویژه نسبت به مرحوم آقای نائینی که استاد اغلب مراجع نجف بود، خیلی متعرض میشد و اغلب مبانی اصولی معظمله را مورد نقد قرار میداد. در برخی موارد اولاً، ثانیاً و ثالثاً میآورد و تعداد اشکال را تا به عاشراً میرساند. وقتی همهی این اشکالات را وارد میکرد، از میان شاگردان هم کسی نمیتوانست از مرحوم نائینی دفاع کند، آنگاه حضرت امام، آن بُعد اخلاقی و عرفانی خویش را بروز میداد و با کمال تواضع و بزرگواری میفرمود: البته ما این حرفها را در غیاب مرحوم آقای نائینی میزنیم. ایبسا اگر آن بزرگوار خودشان در قید حیات بودند ما بایستی در آخر جلسهی درسی ایشان، دمِ در کنار کفشداری مینشستیم و از محضرشان استفاده میکردیم. قریب به این عبارتی که واقعاً نهایت تواضع معظمله را میرساند و به شاگردان درس زندگی و آدم شدن میداد. این از درس اصول ایشان بود. درس فقه امام هم انصافاً یک فقه ممحض و منسجمی بود.»[64] آیتالله عباسعلی عمید زنجانی یکی از ویژگیهای تدریس امام را توجه به اهمیت احادیث میداند.[65] برای درس امام خمینی ویژگیهای بسیاری ذکر شده است که همه آنها در این متن نمیگنجد.
برخى شاگردان امام خمینی
امام درس زکاتی در منزلشان میفرمودند که شاگردهایشان آیات منتظری، شهید مطهری، امام موسی صدر و چند نفر دیگر بودند.[66] صدها نفر از فضلا، صاحب نظران و مجتهدان در حوزه درسی امام راحل تلمذ کرده، از محضر پر فیض او بهرهمند میشدند که هر کدام مجتهدی مسلم و عالمی نامور و مبرز گردیدهاند، همچون حضرات آیات عظام و حجج اسلام: 1ـ سید على خامنهاى 2ـ محمدفاضل لنکرانى 3ـ على مشکینى 4ـ شهید مصطفى خمینى 5ـ عبداللّه جوادى آملى 6ـ شهید مرتضى مطهرى 7ـ شهید سید محمد بهشتى 8ـ حسین نورى 9ـ شهید محمد مفتح 10ـ ابوالقاسم خزعلى 11ـ احمد جنّتى 12ـ علىاکبر هاشمى رفسنجانى 13ـ شهید فضلاللّه محلاتى 14ـ شهید سیدعبدالکریم هاشمى نژاد 15– محمدرضا مهدوى کنى 16ـ محمدحسن قدیرى 17ـ محمدعلى گرامى 18ـ محمد یزدى 19ـ عباس محفوظى 20ـ حسین راستى کاشانى 21ـ جعفر سبحانى 22ـ غلامرضا رضوانى 23ـ یوسف صانعى 24ـ محمد امامى کاشانى 25ـ مرتضى بنىفضل 26ـ محمدتقى مصباح 27ـ محمدرضا توسلی محلاتی 28ـ حسین مظاهرى 29ـ ابراهیم امینى 30ـ محمدهادى معرفت 31ـ سید حسن طاهرى خرم آبادى 32- عباسعلى عمید زنجانى و دهها تن دیگر که هر کدام دارای آثار علمی و شاگردان فراوان هستند.[67]
آثار و تألیفات
در اینجا فهرست اسامى آثار و تألیفات امام خمینی را مرور مىکنیم:
1 ـ شرح دعاى سحر: این شرح حاوى نکات عمیق عرفانى، فلسفى و کلامى با تکیه بر آیـات قـرآن و روایـات اهـل بیت (ع) است کـه در سال 1347ق /1307ش و به زبان عربى نوشته شده است. در سال 1359ش، برای اولین بار متن عربی کتاب همراه ترجمه فارسی به قلم مرحوم آیتالله سید احمد فهری توسط انتشارات نهضت زنان مسلمان منتشر گردید، و پس از دو سال متن عربی آن توسط مؤسسه الوفاء بیروت: با مقدمه آقای فهری انتشار یافت.[68]
2 ـ شرح حدیث رأسالجالوت: ایـن کتاب حاوى احتجاجات حضرت امام رضا(ع) با اصحاب ادیـان مختلف و از جمله رأسالجالوت از علماى دین یهود است کـه در سال 1348 ق/ 1308 ش تألیف شده است.
3 ـ حاشیه بر شرح فوائدالرضویه: فوائدالرضویه نام شرحى است بر حدیث احتجاج حضرت امام على بن موسى الرضا(ع) با رأس الجالوت یهودى که مرحوم حکیم کوچک قاضى سعید قمى نگاشته است. امام خمینى بر این کتاب تعلیقات متعددى نگاشته است. (پایان تألیف: 22ربیع المولود 1348ق/ 1308ش). این کتاب همراه با اصل متن، فهارس و پاورقىهاى توضیحى از سوى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى در سال 1375ش(وزیرى, 192ص) به چاپ رسیده است.
4 ـ شـرح حدیث جنود عقل و جهل: حدیث (جنود عقل و جهل) حدیثى است مروى از امام صادق ـ علیهالسلام ـ در کافى شریف (ج 1، ص 15) که سپاهیان خرد و لشکر تباهى و نادانى در آن شماره شدهاند. حضرت امام در رمضان المبارک 1363ق/ 1323ش از شرح و توضیح 25 صفت از آنها فراغت جستهاند. چاپ اول: تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1377ش. وزیرى, 500 ص.
5 ـ مصباح الهدایه الى الخلافه و الولایه: کتاب مزبور از عمیقترین و درخشانترین آثـار عرفان اسلامی در دوره متأخر است و در سال 1349ق/ 1309ش در سن 28 سالگى کار تألیف آن به پایان رسیده است. این کتاب در سال 1360 با ترجمه فارسى آقاى سید احمد فهرى زنجانى در 222 صفحه رقعى به وسیله انتشارات پیام آزادى به چاپ رسیده است.
6 ـ حاشیه بر (شـرح فصوص الحکم) و (مصباح الانس): این کتاب اثرى عرفانى است کـه حضرت امـام آراى عرفانى و نقد علمى خویش را بر دو کتاب یاد شده به صورت حـاشیه نگاشته است. ایـن حاشیه و تعلیقه در سال 1355ق/ 1315ش تألیف شده است. چاپ پنجم: قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى, 1375ش. وزیرى, 226 ص. ضمناً این کتاب تحت همین عنوان توسط انتشارات پبام آزادی (تهران، 1360، 184 صفحه) و تحت عنوان اسرار نماز نیز منتشر شده است.
7 ـ (اربعین حدیث) یا (شرح چهل حدیث): از جمله آثار گرانبهاى اخلاقى و عرفانى امـام راحـل اسـت کـه در سـال 1358ق / 1318ش به زبان فارسى نوشته شده است.
8 ـ سرّالصلوه (صلاه العارفین و معراج السالکین): کتابى عرفانى به زبان فارسى در بیان اسرار معنوى و عرفانى نماز است که در سال 1358ق / 1318ش تألیف گردیده است.
9 ـ (آداب نماز) یا (آداب الصلوه): شـرحى مبسوط بر آداب و اسرار معنوى نماز و سـرشار از نکات اخلاقی و عرفانی است. تألیـف آن در سـال 1361ق/ 1321ش و پس از نگارش کتاب (سرالصلوه) بوده است.
10 ـ رسـاله لقاءاللّه: رسالهاى عرفانى و به زبان فارسى است که به عنوان ضمیمه در انتهاى (رساله لقاءاللّه) تألیف آیتالله حاج میرزا جواد ملکى تبریزى (ره) توسط مؤسسه انتشارات فیض کاشانى تهران به چاپ رسیده است.
11 ـ حاشیه بر اسفار: آیتالله محمد محمدی گیلانی میگوید: یک وقت از امام سوال کردم که آیا شما حاشیهای بر اسفار دارید و ما از کجا پیدا کنیم؟ فرمودند: «من حاشیهای بر اسفار نوشته بودم.» معلوم شد عمال شاه پس از اینکه ایشان را تبعید کردند، کتابخانه امام را هم غارت کرده بودند و حتی مکتوبات ایشان از جمله حاشیه بر اسفار را برده بودند.[69]
12 ـ کشفالاسرار: در سال 1322ش در قم جزوهاى با نام (اسرار هزار ساله) در 38 صفحه از سوى علىاکبر حکمىزاده منتشر شد که در آن به معتقدات شیعه از قبیل: عزادارى و سوگوارى، توسل، سجده بر تربت، ساختن گنبد و بارگاه بر مرقد پاک امامان، زیارت جامع، کتاب کافى و بحارالانوار، شفاعت، تقیه، بداء، نسخ، استخاره، امامت ائمه، روحانیت شیعه، تقلید، احکام فقه (طهارت، خمس، زکات، اوقاف) حمله شده و سراسر تبلیغ علیه مبانى تشیع و روحانیت بود. به مجرد انتشار این کتاب، حضرت امام درسهاى خود را به مدت دو ماه تعطیل کرد و پاسخى محکم و متین در دفاع از عقائد شیعه نگاشت و نام آن را (کشف الاسرار) نهاد و در آن خیانتهاى ایادى استعمار (همچون: رضاخان و کسروى) و مذهب پوشالى وهابیت را به خوبى نمایاند. این کتاب در 428 صفحه در سال 1323ش/ 1363ق و پس از آن بارها و بارها به چاپ رسیده است. چاپ سوم: تهران، کتابفروشى علمیه اسلامیه، 1327ش. رقعى، 334 ص.
13 ـ انوارالهدایه فی التعلیقه عـلىالکفایه، دو جلد: کتابى در مباحث عقلى علم اصول فقه به صورت حاشیه بر (کفایه الاصول) مرحوم آخوند خراسانى و در سال 1368ق/ 1328ش تألیف شده است.
این کتاب در 2 جلد (424 و 488 ص) از سوى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى در سال 1372ش، به چاپ رسیده است.
14 ـ بدایعالدرر فى قاعده نفى الضرر: رسالهاى تحقیقى، اجتهادى درباره (قاعده لاضرر) کـه در سـال 1368ق/ اسفند 1328ش تألیف شده است. ایـن رساله به همراه تعدادى دیگر از رسالههاى اصولى امام در مجموعهاى به نام (الرسائل) چـاپ شده است و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى آن را به صورت یک اثر مستقل منتشر ساخته است. چاپ دوم: قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1373ش. وزیرى, 176 ص.
15 ـ رساله الاستصحاب: اثرى اصولی درباره (استصحاب) که در سال 1370ق /1330ش تألیـف شـده و در مجموعهاى به نام (الرسائل) چاپ شده است. چاپ اول: قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1375ش. وزیرى, 456 ص.
16 ـ رساله فى التعادل و التراجیح: اثرى اصولى است که در آن از معیارهاى انتخاب دلیل در مـقام تعارض ادله بحث شده و در سال 1370ق /1330ش تألیف گردیده است. این رساله نیز در (الرسائل) امام چاپ شده است. چاپ اول: قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1375ش. وزیرى، 274 ص.
17 ـ رساله الاجتهاد و التقلید: این کتاب در سال 1370ق /1330ش تألیف شده و ضمیمه (الرسائل) به چاپ رسیده است. چاپ اول: قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1377ش. وزیرى، 200 ص.
18 ـ مناهج الوصول الى علم الاصول، دو جلد: اثرى تحقیقى و اجتهادى در مباحث الفاظ علم اصول فقه است که پس از سال 1370ق /1330ش تألیف یافته است.
19 ـ رسـاله فی الطلب و الاراده : اثرى اصولی، فـلسفى و عرفانى است که در سال 1371ق /1331ش نوشته شده است. این رساله به وسیله آقاى سید احمد فهرى زنجانى به فارسى ترجمه شده و به همراه اصل آن، در سال 1362ش به وسیله مرکز انتشارات علمى و فرهنگى (158 صفحه) به چاپ رسیده است.
20 ـ رسـاله فى التقیه: رسـالهاى فـقهى و اجتهادى اسـت. پایان تألیف: ماه شعبان 1373ق/ 1332ش. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378ش، وزیرى، 120 ص.
21 ـ رساله فى قاعده مَن ملک: رسالهاى اجتهادى درباره قاعده فقهى موسوم به (قاعده مَن ملک) و در سال 1373ق/ 1333ش تألیف یافته است. در 100 صفحه (وزیرى) از سوى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى در سال 1378ش به چاپ رسید.
22 ـ رساله فى تعیین الفجر فى اللیالى المقمره: این کتاب با تعلیقات و حواشى آقاى احمدى فقیه یزدى به چاپ رسیده است. (تهران، نشر مدرس، 1367ش) رقعی، 20 ص.
23 ـ کتاب الطهاره: چهار جلد: اثرى فقهى در زمینه (طهارت) که به شیوه استدلالى و اجتهادى و در فـاصله سالهاى 1375 تا 1377ق/ 1335 ـ 1337ش تألیف گردیده است.
ج اول: دماء ثلاثه (چاپ اول، قم. 272 ص). پایان تألیف: 22 ربیع الاول 1376ق/ آبان 1335ش.
ج دوم: بحث تیمم ( وزیرى، 319 ص). پایان تألیف: 11 شعبان 1376ق/ فروردین 1336.
ج سوم: اقسام نجاسات (وزیرى، 235 ص). پایان تألیف: سال 1377ق/ 1337.
ج چهارم: احکام نجاسات ( وزیرى، 290 ص). پایان تألیف: 1377ق /1337ش.
24 ـ العروه الوثقی مع تعالیق: یکی از آثار مهم امام خمینی در موضوع فقه فتوائی تعلیقه ایشان بر کتاب مهم و معروف «العروه الوثقی» آیتالله سید محمد کاظم یزدی است. ایشان این حواشی و تعلیقهها را که تعدادش بیش از سه هزار میباشد در مدت سه سال (1372 تا سال 1375ق / 1332- 1335ش) نوشتند و موارد متعددی از این نظرات نسبتاً مفصل و حتی با اشاره به ادله نظرشان میباشد. تعلیقههای امام خمینی بر عروه الوثقی برای نخستین بار در سال ۱۳۴۰ش و پس از رحلت مرجع بزرگوار آیتالله بروجردی؛ در ۳۴۵ صفحه به چاپ رسید، به این صورت که تنها کلمه و عبارت مورد تعلیقه به اختصار آمده، آنگاه نظرات و فتاوای حضرت امام به عنوان تعلیقه قرار داده شد. در آن مقطع انتشارات «وجدانی» و «دارالفکر» اولین ناشرین این کتاب بودهاند.[70]
25 ـ مکاسب محرمه، دو جلد: اثرى فـقهى و اجتهـادى درباره انواع کسبهاى حرام و مسائل پیرامون آن که در فاصله سالهاى 1377 تا 1380ق/ 1337 ـ 1340ش نوشته شده است. و در سال 1381ق/ 1341ش در دو مجلد ـ جمعاً 612 صفحه ـ به چاپ رسیده است.
26 ـ تعلیقه على وسیله النجاه: حاوى فتاواى فقهى امام که به صورت حاشیه بر کتاب (وسیله النجاه) آیتالله سید ابوالحسن اصفهانى نوشته شده است. امام خمینی از سال ۱۳۲۵ تا سال ۱۳۳۲ش مطابق با ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۲ق به مدت هفت سال و در حالی که به تدریس خارج اصول و خارج فقه و فلسفه و نگارش چندین جلد از کتابهای اصولی مشغول بوده، فتاوی و نظرات خود را به صورت تعلیقه بر وسیلهالنجاه نوشتند، نوشتههایی که یک دهه بعد سرمایه تألیف «تحریرالوسیله» گردید. حواشی و تعلیقات امام خمینی بر کتاب وسیله النجاه، اولین بار در سال ۱۳۴۲ شمسی مطابق با ۱۳۸۲قمری در ۲۲۵ صفحه توسط چاپخانه علمیه در قم چاپ شد.[71]
27 ـ رساله نجاه العباد: حاوى فتاواى حضرت امام در احکام فقهى به زبان فارسى است. در دو جلد است: ج 1: مباحث تقلید تا احکام عمره (وزیرى، 202 ص). ج 2: احکام معاملات تا احکام طلاق (وزیرى, 155 ص)، در سال 1380 ق/ 1340 ش در قم به چاپ رسیده است.
28 ـ حاشیه بر رساله ارث: رساله ارث از تألیفات مرحوم آیت اللّه حاج ملاهاشم خراسانى، صاحب منتخب التواریخ مىباشد و برخى از مراجع تقلید بر آن حاشیه نگاشتهاند، که از آن جمله امام خمینى است. این حاشیه همراه با اصل کتاب، در 120 صفحه به چاپ رسیده است.
29 ـ تقریرات درس اصول آیتالله بروجردى: از جمله تألیفات و آثار قلمی امام خمینی کتاب ارجمند «لمحات الاصول» میباشد. لمحات الاصول، تقریر درسهای خارج اصول فقیه اصولی و مرجع جهانی و زعیم بزرگ شیعه، آیتالله بروجردی است. این کتاب که پس از ارتحال حضرت امام و از میان نوشتههایشان گردآوری و نامگذاری شد شامل اکثر مباحث و مطالب استاد میباشد. ویراست و انتشار اول آن در سال ۱۳۷۹ بوده است.[72]
30 ـ توضیح المسائل (رساله عملى): پس از وفات آیتالله العظمی بروجردی در فروردین 1340ش فقها و مراجع پس از ایشان، رسالههای عملیه فارسی خود را همان متن توضیح المسائل قرار دادند و به مطابقت آن با فتاوای خود اکتفا کردند. از امام خمینی پس از انتشار کتابهای «نجاه العباد» و «حاشیه توضیح المسائل»، کتاب «توضیح المسائل» مطابق با فتاوای ایشان نیز منتشر گردید. توضیح المسائل امام خمینی در طول تقریباً سی سال مرجعیت ایشان توسط ناشرین متعدد و به شکلهای گوناگون در میان مقلدین و علاقهمندان ایشان انتشار یافت. در بعضی از چاپها، ملحقاتی بر اساس«تحریر الوسیله» به آن اضافه شده که احکام امر به معروف و نهی از منکر، مسائل دفاع و احکامی برگرفته از«مسائل مستحدثه» از آن جمله است. در آخر برخی چاپها نیز تعدادی از استفتائات در موضوعات گوناگون آورده شده و گاهی لغت و اصطلاحات فقهی نیز تعریف شده است. از سال 1366ش با پیشنهاد حجتالاسلام و المسلمین قرهی به حضرت امام، توضیح المسائل توسط آیتاللّه سید جعفر کریمی و آیتاللّه سید عباس خاتم یزدی مورد بازنگری قرار گرفت و با تطبیق دقیق مطالب آن بر تحریر الوسیله و حاشیه بر عروهالوثقی و بعضی از استفتائات حضرت امام، تصحیح گردید و توسط بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شد و معیار چاپهای بعدی قرار گرفت. بعد از ارتحال امام خمینی(س)توضیح المسائل ایشان محور چاپهای بسیاری واقع گردید و با حواشی مراجع تقلید منتشر گردید.[73]
31 ـ مناسک حج: فتاواى امـام (ره) در زمینه اعمال و مناسک حـج. این رساله بارها در ایران و عراق به چاپ رسیده و به عربى و اردو نیز ترجمه شده است. بهترین چاپ آن چاپ ششم در سال 1376ش /1417ق در 450 صفحه از سوى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى است.(همراه با ترجمه مسائل حج از تحریرالوسیله و 550 استفتاء)
32 ـ تحریرالوسیله، دو جلد: از آن جائی که نه وسیله النجاه دربردارنده همه ابواب و فصول فقه امامیه بود و نه عروه الوثقی؛ امام در پی نوشتن کتابی در بردارنده تمامی ابواب فقه شیعه بود که این توفیق به هنگام تبعید به ترکیه اتفاق افتاد. پس از آن که رژیم ظالم و وابسته پهلوی، امام را به ترکیه تبعید کرد، ایشان اقدام به عملی کردن آنچه در ذهن داشت، نمود و در مدت سیزده ماهی که در آنجا بود تعلیقههای بر وسیله النجاه را در متن ممزوج و کتب و فصول و مسائلی در جاهایی که لازم بود افزود و بدین وسیله جلد اول کتابی که تحریر الوسیله، نامیده شد به انجام رسید، با تغییر محل تبعید امام از ترکیه به نجف اشرف در عراق؛ جلد دوم تحریر الوسیله در نجف نوشته شد و از همان نیمه دهه چهل شمسی تاکنون به شکلهای گوناگون چاپ و منتشر شده است. تحریر الوسیله در همان سالهای اولیه انتشار دو مرتبه در نجف اشرف به چاپ رسید که چاپ دوم حاوی بعضی از تجدید نظرها در فتاوای امام بوده است. و اما در سالهای بعد و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ناشران متعدد اقدام به انتشار آن نمودند. [74]
33 ـ کتابالبیع، پنج جلد: اثرى گرانبها در فقه استدلالى و در زمینه بیع و تجارت کـه در فـاصله سالهاى 1380 تا 1396ق/ 1340 ـ 1355ش نوشته شده است و نخستین چاپ آن در نجف اشرف بوده است.
34 ـ کتاب الخلل فى الصلوه: اثرى اجتهادى و استدلالى در مبحث مربوط به احکام فقهى خلل نماز که در آخرین سالهاى اقامت امام در نجف اشرف نوشته شده است. کتاب الخلل فی الصلوه: قم: مطبعه مهر، (بیتا) 309 ص.
35 ـ حکومت اسلامى یا ولایت فقیـه: حاوى آراى اجتهادى امام راحل درباره حکومت اسلامى، جدایىناپذیرى دین از سیاست و ولایت فقیه در زمان غیبت که بـه صـورت سلسله درسهایى از ایشان در نجف اشرف و در سال 1348ش تدریس، چاپ و منتشر گردیده است.
36 ـ جهاد اکبر یا مبارزه با نفس: متن پیاده شده درسهای امام خمینی درباره اهمیت و لزوم تهذیب نفس میباشد که در نجف اشرف ایراد شده است. این رساله که در عین اختصار نکات اخلاقی و تربیتی و سیاسی فراوانی را مشتمل است، قبلاً به صورت ضمیمه کتاب ولایت فقیه بارها به چاپ رسیده است. اولین چاپ این کتاب در سال 1372، همراه با مقدمه و توضیحات از سوی انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر گردیده است.
37 ـ تفسیر سوره حمد: تفسیرى است با مضامین بلند و عرفانى, که حضرت امام در سالهاى اول پیروزى در مدرسه فیضیه قم، در پنج جلسه ایراد فرمودند. این تفسیر به همراه تفسیر سوره حمد از کتاب (سرالصلاه) و تفسیر سوره حمد از کتاب (آداب الصلاه) و اشارات تفسیرى درباره این سوره در سایر آثار امام به چاپ رسیده است. چاپ سوم: قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1376ش. رقعى، 282 ص.
38 ـ استفتائات: این مجموعه، بخشی از مجموعه مجلدات موسوعه (دوره 50 جلدی) شامل استفتائات حضرت امام میباشد که برای اولین بار منتشر گردیده است. قریب به اتفاق این استفتائات مربوط به دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حدود 7424 سند، حاوی 12837 سؤال بوده که منبع اصلی آن، اسناد موجود در آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) (اصل یا کپی) است که تعدادی از این استفتائات از: مجموعه 22 جلدی صحیفه امام، مجموعه 3 جلدی استفتائات امام (138 مورد که پیشتر دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین قم منتشر کرده)، استفتائات منتشر شده در ماهنامه پاسدار اسلام و استفتائاتی که از افراد حقیقی اخذ شده نیز در این مجلدات عرضه شدهاند. تنظیم کلی فهارس، مطابق با کتاب تحریرالوسیله امام میباشد و در این مجموعه، فقط اسناد مستند به حضرت امام که مستقیماً به نظر ایشان رسیده، استفاده شده است و شامل استفتائاتی که با مهر دفتر استفتائات ارسال گردیدهاند، گرچه با اذن کلّی امام بوده، نمیباشد.
39 ـ دیوان شعر: مـجموعه سرودههاى امام در قالب غزل، رباعى، دوبیتى و... در کتابى تحت عنوان (دیوان امام) منتشر شده است. پیش از آن نیز، تعدادى از سرودههاى ایشان در آثارى به نام (سبوى عشق)، (محرم راز)، (باده عشق) و (نقطه عطف) انتشار یافته بود. مشخصات نشر: تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ اول: 1372. عنوان روی جلد: دیوان امام: مجموعه اشعار امام خمینی سلامالله علیه.
40 ـ نامههاى عرفانى: این اثر شامل مقدمه، 18 نامه و بخشی به عنوان شرح اصطلاحات عرفانی میباشد. نامههای عرفانی امام خمینی: به ضمیمه شرح اصطلاحات عرفانی، به اهتمام محمد بدیعی، مشخصات نشر: قم: تشیع، ۱۳۸۲.
41 ـ صحیفه امام: این مجموعه در بیست و دو جلد شامل کلیه بیانات شفاهی و کتبی امام خمینی است. این مجموعه از نخستین نامه موجود از ایشان که در سال 1312 هجری شمسی نوشته شده آغاز میشود و به آخرین نامه که در تاریخ 28 اردیبهشت 1368، حدود دو هفته قبل از ارتحالشان، مرقوم فرمودهاند ختم میگردد.
42 ـ وصیتنامـه سیاسى الهى: امام خمینی نگارش وصیتنامه سیاسی الهی خویش را - که در حقیقت پیام جاوید ایشان و خلاصه همه وصایا و پیامهای زندگی پربرکتشان میباشد - در تاریخ 26 بهمن 1361 به پایان رسانده و نسخهای از آن را طی پیامی به تاریخ 22 تیرماه 1362 به صورت لاک و مهر شده نزد خبرگان اولین دوره مجلس خبرگان رهبری به امانت سپردند. پس از آن با انجام تغییراتی متن اصلاح شده در دو نسخه تنظیم و به مجلس خبرگان و آستان قدس رضوی تقدیم شد و در تاریخ 15 /3 /1368، یک روز پس از درگذشت ایشان مفتوح و توسط مقام معظم رهبری قرائت گشت.[75]
پینوشتها:
[1] .امام خمینی در زندگی خود نوشت مینویسند: به حسب شناسنامه شماره 2744 تولد: 1279 شمسی در خمین، امّا در واقع 20 جمادیالثانی 1320 هجری قمری مطابق اول مهر 1281 شمسی است. (18 جمادیالثانی 1320 مطابق 30 شهریور 1281 صحیح است) نام خانوادگی: مصطفوی؛ پدر: آقا مصطفی؛ مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزا احمد مجتهد خوانساریالاصل و خمینی المسکن). خمینی، روحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1364، ص 426. همچنین نک. نشریه حضور، شماره اول خرداد 1370 (یادمان رحلت حضرت امام)، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 8.
[2] . کلمه شاه در اینجا به معنى سید مىباشد.
[3] . مرتضوی، ضیاء، دانشنامه امام خمینی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1400، ص 88-89.
[4] . همان، ص 88-89.
[5] . همان، ص 89.
[6] . برای مطالعه بیشتر. ر.ک، پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، کدخبر: 1503667.
[7] . جعفرقلی خان درست است. ر.ک، دانشنامه امام خمینی، پیشین، ص 88.
[8] . م. جرفادقانی، علمای بزرگ شیعه: از کلینی تا خمینی، قم، انتشارات معارف اسلامی، 1364، ص 318، 319.
[9] . آیتالله پسندید اشاره میکند امام خمینی هنگام شهادت پدر، امام خمینی چهار ماه و بیست و دو روز از داشته است. خاطرات آیتالله پسندیده، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1392، ص 215.
[10] . دانشنامه امام خمینی، پیشین، همان، ص 88.
[11] . همان، ص 89.
[12] . امام خمینى(ره) در موارد متعدد و به مناسبتهاى گوناگون، از استاد بزرگوار خویش مرحوم آیتاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى یاد کرده و از ایشان تجلیل نمودهاند؛ از جمله در کتاب گرانسنگ چهل حدیث، به مناسبت بحثى که ذیل شرح یکى از چهل حدیث مرقوم کردهاند، مىنویسند: «من خود در علماى زمان خود کسانى را دیدم که ریاست تامّهى یک مملکت، بلکه قطر شیعه را داشتند و سیرهى آنها تِلْوِ سیرهى رسول اکرم ـ صلّىالله علیه و آله ـ بود. جناب استاد معظّم و فقیه مکرّم، حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، که از هزار و سیصد و چهل تا پنجاه و پنج[ق] ریاست تامّه و مرجعیّت قطر شیعه را داشت، همه دیدیم که چه سیرهاى داشت، با نوکر و خادم خود همسفره و غذا بود؛ روى زمین مىنشست؛ با اصاغر طلّاب مزاحهاى عجیب و غریب مىفرمود. اخیراً که کسالت داشت، بعد از مغرب بدون ردا یک رشتهى مختصرى دور سرش پیچیده بود و گیوه به پا کرده در کوچه قدم مىزد؛ وَقْعَش در قلوب بیشتر مىشد و به مقام او از این کارها لطمهاى وارد نمىآمد.» خمینی، روحالله، چهل حدیث، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام خمینى(س)، چاپ اوّل، تهران پاییز 1371، ص 97.
[13] . آیتاللّه سید محمّدتقى خوانسارى فرزند میرزا اسداللّه، در سال 1305ق در شهر خوانسار به دنیا آمد. از کودکى تا سال 1332ق که رهسپار نجف اشرف گردید، در ایران به تحصیل پرداخت و در نجف، محضر استادان بزرگى چون آیات عظام: آخوند خراسانى، سید محمّد کاظم یزدى، شریعت اصفهانى، میرزاى نایینى، آقا ضیاء عراقى و مخصوصاً میرزاى مجاهد، سید محمّد تقى شیرازى را درک کرد و به مراتب اجتهاد رسید. آیتالله خوانساری در حوزهی علمیهی قم، صبحها فقه و عصرها اصول تدریس میکرد، هر دو درس را در مدرسهی فیضیه میگفت و بعد از درس اصول تا غروب در مدرسه میماند و نماز مغرب و عشا را به جماعت اقامه میکرد. طلاب در این فرصت برای حل مسائل علمی از ایشان استفاده میکردند. امام خمینی در همین سالها در محضر آیتالله خوانساری قسمتی از مکاسب را خواند و به این عالم متقی علاقه فراوان داشت. تا زمانی که ایشان در قید حیات بود، امام خمینی نماز مغرب و عشا را در مدرسهی فیضیه به ایشان اقتدا میکرد و پس از آن به کسی اقتدا نکرد. آیتالله خوانساری که در حیات خود عالمی مبارز نیز بود در روز جمعه هفتم ذیحجه 1371 / هفتم شهریور 1331 پس از عمری مجاهدت علمی و سیاسی نزدیکیهای ظهر وفات یافت. ر.ک، مروری بر حیات علمی و سیاسی آیتالله العظمی سید محمدتقی خوانساری، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[14] . مرحوم آیتاللّه حاج میرزا سیّد على یثربى، در سال 1311ق /1272ش در کربلاى معلّى متولد شد. از همان کودکى زیر نظر و تعلیم پدربزرگوار خویش، آیتاللّه علّامه حاج سیّد محمدرضا کاشانى، که از مراجع و فقهاى بزرگ عصر خود به شمار مىرفت، قرار گرفت. مرحوم آیتاللّه یثربى پس از طى مقدمات و سطوح فقه و اصول، به عتبات رفت و سالها از محضر علمایى چون: آیتاللّه حاج سید کاظم یزدى، آقا شریعت اصفهانى، آیتاللّه میرزا حسین نایینى و آقا ضیاء عراقى بهره برد. در همان جوانى، مراتب کمال را پیمود و به اخذ درجهى اجتهاد از مراجع زمان نایل شد. مرحوم آیتاللّه یثربى پس از بازگشت به ایران، به پیشنهاد و دعوت مرحوم آیتاللّه حائرى یزدى، در قم اقامت گزید و حوزهى تدریس دایر کرد. بسیارى از علماى بزرگ و معروف قم، که خود به سطوح بالاى تدریس و حتى مرجعیت نایل آمدند (نظیر حضرت امام خمینى و مرحوم آیتاللّه گلپایگانى) از شاگردان مرحوم آیتاللّه یثربى بودهاند. در سال 1347ق / 1305ش پدر بزرگوار ایشان، آیتاللّه علّامه سیّد محمدرضا کاشانى وفات یافت؛ از این رو نظر به علاقهى شخصى ایشان به تداوم برکاتِ حوزهى علمیهى کاشان و نیز استدعا و استقبال مردم آن سامان، مرحوم آیتاللّه یثربى از قم به کاشان رفت و منشأ خدمات علمى و اجتماعى مؤثر و ماندگارى به زادگاه خویش و مردم کاشان گردید. نکتهاى که درخور توجه است، این که در دوران مرجعیت و زعامت مرحوم آیتاللّه بروجردى، روحانىاى چون مرحوم آیتاللّه یثربى نیز در سطح مراجع بزرگى چون مرحوم آیتاللّه حاج سید احمد خوانسارى بود و با آن که در کاشان اقامت داشت، جمعى از علماى قم براى استفاده از درس ایشان به آنجا مىرفتند. مرحوم آیتاللّه یثربى، پس از یک عمر خدمت علمى و مذهبى و تربیت علما و اساتیدى نامدار و گرانقدر و خدمات فراوان اجتماعى در سال 1379ق / اواخر سال 1338ش در شهر کاشان وفات یافت. ر.ک، علماى بزرگ شیعه، پیشین، ص 418.
[15] . مرحوم آیتالله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی در ســال ۱۲۶۸ش در قزویــن بــه دنیـا آمـد. مقدمـات و سـطح دروس حـوزوی را نـزد علمـای به نـام قزویـن تکمیـل کـرده و جهـت ادامـه تحصیـل و کسـب دیگـر علـوم عـازم تهـران شـد. در تهـران عـلاوه بـر درس فقـه و اصـول، دروس حکمت الهــی، علــوم ریاضــی و هیئــت و اســطرلاب و... را آموخــت. بــا تأســیس حــوزه علمیــه قــم، بــه ایــن شــهر عزیمــت کــرده و از محضــر آیتالله حائــری بهـره بـرد و همزمـان در محضـر دیگـر اسـاتید قـم همچـون آیـات عظـام؛ حـاج شـیخ ابوالقاسـم کبیـر و مسجدشــاهی اســتفاده علمــی بــرد و خــود نیــز بــه تدریــس دروس ســطح حــوزه و کتــب فلســفه و حکمـت و تفسـیر همـت گماشـت. از جملـه شـرح منظومـه و اسـفار اربعـه کـه حضـرت امـام نیـز از آن بهره منـد شـدند. در ایـن بـاره یـادگار حضـرت امـام، حجتالاسلام ســید احمــد آقــا بیــان می کنــد: امــام فلســفه را نــزد مرحــوم آیتالله رفیعــی فــرا گرفـت و بـه گفتـه خـود ایشـان، به مـدت چهار سـال از محضــر مرحــوم رفیعــی در تحصیــل منظومــه بهــره میگیرنــد. پــس از اتمــام آن، امــام در درس اسـفار آقـای رفیعـی شـرکت میکننـد، امـا ادامـه نمیدهنــد و در ایــن مــورد میفرمایــد: دو یــا ســه جلسـه رفتـم، ملتفـت شـدم درس ایشـان را میدانم و نیـازی بـه خوانـدن اسـفار نـدارم.» ر.ک هفتهنامه حریم امام، سال نهم، شماره 467، شنبه 20 شهریور 1400، ص 4.
[16] . آیتالله میــرزا علیاکبر مـدرس، معـروف بـه «حکیـم الهـی» و «حکمـی یـزدی»، فرزنــد حاج میرزا ابوالحسـن تاجـر اردکانی اسـت و به تاریـخ ۱۲۲۷ش در یـزد بـه دنیـا آمـد. وی دروس مقدمـات را در همـان شـهر طـی کـرد، سـپس بـه اصفهـان آمـد. بـا هجـرت اسـتادش، آقـا محمدرضـا قمشـهای بـه تهـران، آقـای حکمـی نیز پس از حـدود چهـل سـال اقامـت و درس و بحـث در اصفهـان، بـه تهـران آمـد و بـه همـراه اسـتادش موجـب رونـق حـوزه فلسـفه و عرفـان نظـری ایـن شـهر گردیـد. ایـن عالـم بـزرگ مدتی نیـز در حـوزه علمیه قم بـه تدریس حکمـت و ریاضیـات اشـتغال داشـتند و بعدهـا حضرت امـام و بزرگانـی همچـون آیتالله حـاج سـید محمدتقـی خوانســاری و آیتالله حــاج ســید احمــد خوانســاری در درس ایشـان حاضر میشـدند و بیشـتر در حسـاب و هیئت از محضـر ایشـان اسـتفاده کردهانـد. بـه گفته آیتالله جعفر سبحانی، حضرت امام مختصری از اسفار را نزد مرحوم حکمی یزدی آموخت و سـپس بـه دلیـل اختـلاف نظـر در شـیوه تدریس، درس وی را ترک کرد. هفته نامه حریم امام، سال نهم، شماره 469، شنبه 2 مهر 1400، ص 11.
[17] . آیتالله شـیخ محمدرضا مسجدشـاهی سـال۱۲۵۰ش در اصفهان بـه دنیا آمد. وی از شاگردان میرزای شیرازی و سـید محمد فشارکی و آخوند خراسانی و هم مباحثه و مصاحب آیتالله شـیخ عبدالکریم حائری بود. ایشـان از سال ۱۳۰۵ تـا ۱۳۰۷ش (حـدود دو سـال) در قـم بـه تدریـس اشـتغال داشـت. از جمله شاگردان وی در این دوره امام خمینی بود. به گفته آیتالله جعفر سـبحانی، حضرت امام «از نظر عروض و قوافی و آشـنایی بـا فلسـفه غـرب، رهیـن زحمات استاد بزرگـوارش مرحوم حاج شـیخ محمدرضا اصفهانـی مسجدشاهی است.» حریم امام، پیشین، ص 10.
[18] .امام خمینی درباره استاد اخلاق خود، میرزا جواد آقا ملکی، ضمن دادن عناوین والایی چون «شیخ جلیلالقدر» و «عارف باللّه»، تمامی رهپویان راه حق را به مطالعۀ آثار ایشان سفارش میکند. هفتهنامه حریم امام، شماره 467، ص 4.
[19] . حضرت امام در میان اساتید خود، احترام خاصى براى استاد عرفانش، مرحوم شاهآبادى قائل بودند و در مورد آیتالله شاهآبادی میفرمودند: شیخ بزرگوار ما حق حیات روحانی به اینجانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمیآیم. از اینرو در تألیفات عرفانىشان از مرحوم شاهآبادى غالباً به عنوان «شیخ عارف کامل ما شاهآبادى روحى فداه» یاد مىکند. در این مورد ن.ک: مقاله مروری بر حیات علمی و سیاسی عارف کامل، آیتالله العظمی میرزا محمدعلی شاهآبادی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[20] . آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی مرجـع تقلیـد و زعیـم حـوزه علمیه قم؛ در فروردین ۱۲۵۴ش، در بروجرد به دنیا آمد. در سن هفت سالگی پا بــه مکتب گذاشت و پس از فراگیـری مقدمات، سـال ۱۲۷۲ش عـازم اصفهـان شـد. فقـه و اصـول و دیگـر علـوم را همانجا فرا گرفـت. پـس از هشت ســال تحصیل در اصفهان، حــدود ۲۷ ســالگی (۱۲۸۰ش) بــه نجف اشرف رفت. سال ۱۲۸۹ش به بروجرد آمد و آنجا مشغول تدریس و خدمات علمی گردید و تا خارج فقه و اصول را در این حوزه تدریس کرد. در این مدت خیلی از شیعیان، بـه ویژه منطقـه غرب، از وی تقلید میکردند. ایشـان اواخـر سـال ۱۳۲۳ بـه تقاضای مراجع و فضلای حوزه علمیه قم؛ از جمله امام خمینی بــه این شهر عزیمت کرد. امام خمینـی بـرای آوردن آیتالله بروجردی بــه قم خیلی تلاش کرد و به قصد ترویج و تثبیت موقعیـت او، و احترام بـه مقـام مرجعیـت، با شـاگردانش در درس خارج اصول آیتالله بروجردی شرکت میکرد. هفته نامه حریم امام، پیشین، ص 11.
[21] . یوسفیان، نعمتالله، شخصیت و دیدگاههای فقهی امام خمینی (ره)، قم، مرکز تخقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، 1379، ص 14-15.
[22] . ر.ک: پرتال امام خمینی(ره) به نشانی: http://www.imam-khomeini.ir/fa/c504_2749
[23] . رخ نگار در صفای آستانه، خاطرات آیتالله محمدعلی امینیان، تدوین: محمدهادی فلاح، ناشر: مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، ۱۳۹۵، ص ۱۴۰.
[24] . باقری بیدهندی، ناصر، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آیتالله العظمی حاج آقا روحالله موسوی خمینی(ره)، مجله نور علم، دوره سوم، شماره هفتم، ص 85.
[25] . امام خمینی در پیام منشور روحانیت به سختی تدریس فلسفه در آن دوران اشاره میکنند و میفرمایند: «وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسهای زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزهها بود که هرکس کج راه میرفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار میرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ نمود.» صحیفه امام، جلد 21، ص 278-279.
[26] . فرهانی، مجتبی، سلسلۀ موی دوست، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1387، ص 69.
[27] . ر.ک. تقوی، محمدکاظم، بررسی شیوههای علمی و تحقیقی حضرت امام در تدریس، پرتال امام خمینی، کد مطلب: ۱۷۹۲۶۸.
[28] . «العلم الالهی بالمعنی الاخص ـ و لقد شرعنا قراءه هذا الکتاب لدی والدی العلامه المحقق فی بلده تهران سنه ۱۳۷۴. السید مصطفی عفی عنه.» تعلیقات علی الحکمه المتعالیه، السیده مصطفی الخمینی، تحقیق و نشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، سنه الطبع: آبان ۱۳۷۶ ـ جمادی الثانی، ۱۴۱۸، الطبعه الاولی، مطبعه مؤسسه العروج، ص 597.
[29] . مجله نور علم، پیشین، ص 86.
[30] . امام خمینى (ره) سالیان درازى (تقریباً از 27 تا 44 سالگى) به تدریس دروس سطح حـوزه اشتغال داشت و کتابهاى رسائل، مکاسب، کفایه و همچنین شرح منظومه و اسـفـار را بـا بـیـانـى شـیـوا، رسـا و شـیـرین براى گروهى از فضلا و محصّلان علوم اسـلامـى شـرح و بـسـط مـىداد. یـکـى از عـلمـاى مـعـاصـر کـه کـتـاب (رسائل) را نزد حضرت امام فرا گرفته مىگوید: امـام خـمـینى در مبحثى از رسائل فرمود: (این مبحث را که اکنون براى شما تدریس مىکنم نه خواندهام و نه مباحثه کردهام !) با وجود این با چنان احاطه و مهارتى براى ما شرح مـىداد کـه مـایـه شـگـفـتـى مـا بـود و دیـگـر اسـتـادى هـمـانـنـد ایـشـان مـاهـر، کامل و وارد به مسائل اصول و مطالب آن کمتر پیدا کردیم. ر.ک: شخصیت و دیدگاههای فقهی امام خمینی (ره)، پیشین، ص 19.
[31] . امام به روایت دانشوران، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1392، ص 97.
[32] . لمحات الاصول، امام خمینی (موسوعه الامام الخمینی، ج ۷) الطبعه الثانیه: ۱۳۹۲ / ۱۴۳۴، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مقدمه به قلم آیتالله جعفر سبحانی.
[33] . خاطرات آیتالله ابراهیم امینی، تألیف: ابراهیم حاج امینی نجفآبادی، ناشر: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ: اول، بهار ۱۳۹۲، ص 88.
[34] . خاطرات آیتالله حسینعلی منتظری، آرشیو کتابخانه تخصصی، ص ۱۹۴.
[35] . ر.ک. تقوی، محمدکاظم، بررسی شیوههای علمی و تحقیقی حضرت امام در تدریس، پرتال امام خمینی، کد مطلب: ۱۷۹۲۶۸.
[36] . سلسله موی دوست، پیشین، ص 23.
[37] . آیتالله مجاهد سیدمصطفی خمینی در آینه اسناد، به کوشش: احسان تقیزاده سالاری، ناشر: مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، ۱۳۹۶، ص۴۹.
[38] . شریف رازی، محمد، آثارالحجه، جزء دوم، قم، 1332، کتابفروشی برقعی، ص 45.
[39] . بانوی انقلاب خدیجهای دیگر، زندگینامه سرکار خانم خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی براساس دست نوشتهها و خاطرات، به کوشش: علی ثقفی، نظارت و نشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۳، ص 140.
[40]. آیتالله سید محمد بجنوردی تاریخ شروع درس امام را در جایی روز دوم ورود به نجف (پا بهپای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 266) و در جای دیگر روز سوم میداند. ر.ک: خاطرات سالهای نجف، ج 2، ص 3؛ به نظر میرسد تاریخهای ذکر شده توسط راوی مذکور چندان با واقع تطابق نداشته باشد. حجتالاسلام سید علیاکبر محتشمیپور تاریخ آغاز تدریس امام را روز 27 آبان و نیمهی اول ماه رجب ذکر کرده است. ر.ک: خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سید علیاکبر محتشمیپور، ص 497؛ حجتالاسلام سید محمود دعایی معتقد است که امام شش ماه در نجف تدریس نکرد و تنها به مطالعات شخصی میپرداخت. ر.ک: «امام در نجف؛ گفتوگو با حجتالاسلام سید محمود دعایی»، فصلنامه مطالعات تاریخی، زمستان 1388، شماره 11، ص 13-14؛ در نهایت باید گفت که قطعاً مدت امتناع امام از تدریس بیش از چند روز بوده است که همراهان و شاگردان ایشان در تکاپو برای راضی کردن ایشان در تدریس برآمدهاند؛ زیرا تنها دیدوبازدیدهای امام روزها طول کشید و ایشان علاوه بر علما به بازدید طلاب ساکن مدارس نجف نیز رفت.
[41]. روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی؛ خاطرات حجتالاسلام و المسلمین عمید زنجانی، ص 83-84.
[42] . پرتال امام خمینی، کد مطلب: ۱۷۹۲۶۸.
[43]. ستوده، امیررضا، پا بهپای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س)، ج 2، تهران، نشر پنجره، چاپ ششم، 1387، ص 85.
[44]. اختری، محمدحسن، خاطرات سالهای نجف، ج 1، تهران، عروج، 1389، ص 3-4.
[45]. پا بهپای آفتاب، ج 2، ص 85-86.
[46]. خاطرات سالهای نجف، ج 1، پیشین، ص 96.
[47]. خاطرات سالهای نجف، ج 2، ص 3-4.
[48]. همان، ج 2، ص 162-165.
[49]. پا بهپای آفتاب، ج 5، ص 12-13.
[50]. همان، ج 4، ص 220.
[51] . سلسله موی دوست، پیشین، ص 17.
[52]. پا بهپای آفتاب: ج 2، ص 85-86.
[53]. همان، ج 1، ص 96-97.
[54]. همان، ج 5، ص 212-213
[55]. خاطرات سالهای نجف، ج 2، ص 162؛ پا بهپای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی (س)، ج 5، ص 212.
[56]. خاطرات سالهای نجف، ج 1، ص 43-52.
[57]. «در این رابطه [تحول در فقه شیعه با نظرات امام] من به دو نکته رسیدهام که عرض میکنم: اول: مسئلهی تقسیمبندی شکل فقه است... یکی از تحولاتی که به اعتقاد من، مباحث فقهی امام به وجود آورد، در صورت و شکل تقسیمبندی و ابواب فقه است. ملاحظه کنید: بحث ولایت فقیه، یکی از مباحث جزئی است که در یکی از ابواب کتابی از کتابهای فقه مطرح شده است؛ یعنی فقیه در باب بیع بحث میکند از: بیع صغار، بعد اصل ولایت، ولایت حاکم و آنگاه ولایت فقیه. از نظر تقسیمبندی فقه، ولایت فقیه یک مسئلهی درجه پنجم است. در صورتی که در روش حضرت امام، ولایت فقیه در سطح بسیار بالایی قرار میگیرد. در این تقسیمبندی، فقه سیاسی در ردیف اصل عبادات است. در ذیل مباحث بیع نیست، بلکه جزء مسائل حکومتی است؛ بنابر این از نظر شکلی، تقسیمبندیای که حضرت امام ایجاد میکند، بسیار مهم است. امام آن طبقهبندی و آن اسکلتبندی سنتی فقه را به هم میریزد... دوم: به اعتقاد من امام در فقه صاحب سبک و روش هستند. این سبک و روش تحقیق تا آن جایی که من میفهمم مربوط به محتوی است. امام در عین تقید به فقه سنتی، از حیث محتوایی و شیوهی استدلال، یک سلسله عناصری را در محتوای استدلال وارد کردند که این عناصر در تحول فقه بسیار مؤثر است... امام عناصری را در فهم و استنباط فقهی وارد کردند که تحول در دیدگاه فقهی ما ایجاد کرد و سبب گردید در این مقوله گستردهتر فکر کنیم و از محدودهی خاصی بیرون بیاییم. بهعنوان مثال: اگر ما در زمان شیخ طوسی، بر اساس [مبسوط] دویست مسئله در کتاب الصلاه داشتیم، بعد مرحوم حاجآقا رضای همدانی در کتاب الصلاه چهار - پنج هزار مسئله را مطرح میکند، این تحول در تفریع است. به اعتقاد من در فقه تحول از روز اول بوده است. هر تحولی موجب توسعه و تکامل بیشتر میگردد... این تحولی که حضرت امام ایجاد کردند یعنی دخالت عنصر زمان و مکان در استنباط و... اگر دقیقاً مراعات شود، دیدِ فقیه، افق بیشتری را درمینوردد، مسائل را بازتر میبیند و کلیگویی و کلی فکر کردن را تبدیل میکند به جزئیگویی و عینی فکر کردن. شما اگر مسائل سیاسی را که در فقه تا زمان صاحب جواهر مطرح بوده است، استقصا کنید، حداکثر دوهزار مسئله میشود، ولی بر اثر این تحولی که حضرت امام ایجاد کردهاند، امروز برای فقیه در زمینهی مسائل سیاسی به معنای عام آن که شامل سیاسی اقتصادی، سیاسی فرهنگی و... هم بشود، بیش از 40 هزار مسئله مطرح است.» مصاحبه با آیتالله عباسعلی عمید زنجانی، مجله حوزه، فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر 1369، شماره 37-38.
[58]. خاطرات سالهای نجف، ج 1، ص 96-98.
[59]. خاطرات آیتالله خاتم یزدی، ص 88.
[60]. خاطرات سالهای نجف، ج 2، ص 163.
[61]. پا بهپای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی (س)، ج 3، ص 146-147.
[62]. همان، ج 3، ص 195-198.
[63]. خاطرات آیتالله علی آلاسحاق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 96-98.
[64]. خاطرات آیتالله شیخ مرتضی بنیفضل، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 110-111.
[65]. روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی؛ خاطرات حجتالاسلام و المسلمین عمید زنجانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 61-62
[66] . سلسله موی دوست، پیشین، ص 23.
[67] . یوسفیان، نعمتالله، شخصیت و دیدگاههای فقهی امام خمینی(ره)، قم، مرکز تخقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، 1379، ص 48.
[68] . خمینی، روحالله، شرح دعای سحر (ترجمه فارسی)، تهران، تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1395، ص ب.
[69] . برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج 5، ص 71.
[70] . برای اطلاعات بیشتر. ر.ک، پرتال امام خمینی، کد مطلب ۱۸۶۵۲۵.
[71] . همان، کد مطلب ۱۸۶۱۰۷.
[72] . همان؛ کد مطلب: ۱۸۵۵۷۵.
[73] . خمینی، روحالله، رساله توضیح المسائل حضرت آیتالله العظمی امام خمینی (س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1392، صفحه ض-ت.
[74] . برای مطالعه بیشتر.ر.ک، پرتال امام خمینی؛ کد مطلب: ۵۱۰۸۳.
[75] . ترتیب حاضر در معرفی کتب امام خمینی از کتاب شخصیت و دیدگاههای فقهی امام خمینی (ره)، پیشین، ص 49-60 است. در تکیمل آن از منابع زیر استفاده شده است: کتاب شخصیت و دیدگاههای فقهی امام خمینی (ره)، پیشین، ص 49-60. مقاله تألیفات و تقریرات امام خمینی (ره) از ناصرالدین انصاری قمی، آیینه پژوهش 1378 شماره 58. مقاله جامع آیتاللّه رضا استادى تحت عنوان «کتابها و آثار علمى امام خمینى(ره)»، مندرج در مجله حضور؛ ش 1، 1370؛ و همچنین مقالۀ «کتابشناسى امام خمینى»، مندرج در همان مجله، ش 5 و 6، 1371. پرتال جامعه امام خمینی، از جمله کتابهایى که سالها پیش از پیروزى انقلاب اسلامى منتشر شده و در آنها از آثار امام خمینى یاد شده است، مىتوان به کتابهاى زیر اشاره کرد: نقباء البشر؛ الذریعه الى تصانیف الشیعه، از مرحوم علامه حاج آقا بزرگ تهرانى؛ فهرست کتب چاپى فارسى؛ فهرست کتب چاپى عربى، از مرحوم خان بابا بشیر ؛آثار الحجّه، 1373 ؛ رجال قم، مقدسزاده، 1335؛ آیینۀ دانشوران، 1353. ضمناً علاوه بر کتاب نهضت امام خمینى، تألیف حجتالاسلام سید حمید روحانى(زیارتى) ـ که پس از کتابهاى یاد شده منتشر گردیده و در ضمن مطالب تحلیلى خود، از زندگى حضرت امام به معرفى آثار ایشان نیز پرداخته است ـ مىتوان از کتاب سیرى در تألیفات امام خمینى، نوشته حاج شیخ محمد حسن احمدى فقیه یزدى و کتاب بوى گل، نوشته جمعى از فضلا، انتشارات جهاد دانشگاهى مشهد نام برد.
پرسشهای مرحوم سید احمد خمینی از آیتالله پسندیده در مورد جدش سیداحمد هندی
پرسشهای مرحوم سید احمد خمینی از آیتالله پسندیده در مورد جدش سیداحمد هندی
دست خط آیتالله پسندیده در مورد تحصیلات امام خمینی و ورد ایشان به قم
دست خط آیتالله پسندیده در مورد مجازات قاتل پدرشان
دستخط امام خمینی در ذکر تولد فرزندانش در پشت قرآن کریم
دستخط آیتالله پسندیده در مورد ازدواج و فرزندان سید احمد هندی
وصیتنامه امام خمینی
وصیتنامه امام خمینی
امام خمینی در کنار برخی دوستان و همدرسان خویش در دوران طلبگی در قم
از راست: نفر دوم بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران امام خمینی (ره)-دوران جوانی
از راست نشسته (نفر اول بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران امام خمینی (ره))-دوران جوانی
امام خمینی در کنار دوست و یار دیرینش آیتالله سید محمدصادق لواسانی در دوران طلبگی در قم
امام خمینی در کنار دیگر اعضای هیئت ممتحنین دروس سطح در حوزه علمیه قم
تصویری از امام خمینی در جوانی
امام خمینی در حال تدریس و سخنرانی در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف
امام خمینی در حال تدریس و سخنرانی در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف
امام خمینی در منزل نجف در حال مطالعه
حجره امام خمینی در مدرسه دارالشفای قم در دوران طلبگی
دهه 1350. امام خمینی در حال تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری شهر نجف
دهه 1350. امام خمینی در حال تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری شهر نجف
نماز جماعت امام خمینی در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف
نمایی از صفحات شناسنامه قدیمی امام خمینی
امام خمینی و برادر گرامی ایشان آیتالله سید مرتضی پسندیده
تعداد مشاهده: 14692