گذری بر انقلاب اسلامی در استان سمنان به روایت اسناد ساواک – (2)
تاریخ انتشار: 28 بهمن 1398
در اسفندماه سال 1353ش محمدرضا پهلوی در اقدامی عجیب به تغییر چهره سیاسی کشور دست زد و حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب سیاسی کشور که اجازه فعالیت دارد معرفی و در سخنرانی خود گفت:
«دوران دو دوزه بازی کردنها به سر آمده و جای کسی که با قانون اساسی و نظام شاهنشاهی و انقلاب 6 بهمن مخالف است در زندان است و یا خروج از کشور.»[1]
متعاقب این اقدام و همزمان با آغاز سال 1354ش فعالیتهای سرکوبگرانه نیروهای امنیتی شدت بیشتری یافت و درگیریهای مسلحانه خیابانی نیز فزونی گرفت.
در همین ایام برپاییِ مراسم سالگرد قیام خونین 15 خرداد سال 1342ش در شهرهای مختلف کشور و از جمله در شهر قم به تظاهراتی علیه رژیم شاهنشاهی و مخالفت با حزب جدیدالتأسیس رستاخیز و حمایت از امام خمینی (ره) منجر شد.
شعارنویسی
شعارنویسی یکی از اقدامات عمومی بود که در مناطق مختلف سمنان به یکی از فعالیتهای انقلابی تبدیل گردید تا در زمانهای مختلف و در مکانهای متفاوت شعارهایی علیه رژیم شاهنشاهی بر در و دیوارها نوشته شود:[2]
« اخیراً در پشت درب توالت سینما کاپری شهرستان سمنان شعارهائی در مورد مجاهدین خلق ایران و اسائه ادب نسبت به مقام شامخ سلطنت نوشته شده است.»[3]
در این موقع شعارنویسی صراحت بیشتری داشت و محورِ شعارهایی که نوشته میشد شعار «مرگ بر شاه» بود، البته در کنار آن شعارهایی همچون «ساواک مرگ بر تو» نیز به چشم میخورد:[4]
«صبح روز جاری در کوچههای محل شاهجوی سمنان شعارهای مضره علیه مقامات عالیه کشور بر روی دربهای منازل با خودکار ماژیک نوشته شده بود که فوراً نسبت به محو آن اقدام گردید.»[5]
« صبح روز جاری در کوچههای محله اسفنجان سمنان شعارهای مضرهای بر روی بعضی از دربهای آهنی منازل با خودکار ماژیک نوشته شده بود که فوراً نسبت به محو آن اقدام گردید.»[6]
همین شعارنویسی ساده به میزانی اهمیت داشت که اداره کل سوم آن را «مبیّن وجود گروههای برانداز و خرابکار» دانست و به ساواک سمنان دستور داد «تا با تهیه طرح جامع و استفاده از کلیه امکانات موجود و همکاری مأمورین انتظامی محل نسبت به انجام مراقبتهای لازم و شناسایی نویسندگان شعارهای مضره و در نتیجه دستگیری آنان اقدام لازم معمول دارد.»[7]
به رغم این دستور نه تنها عوامل نوشتن شعارها مورد شناسایی قرار نگرفت که حدود 3 ماه بعد ساواک تهران در گزارشی از نوشتن شعاری با مضمون «برای مبارزه با ضحاک زمان محمدرضا شاه پهلوی به پا خیزید» در شهمیرزاد خبر داد و درخواست نمود تا «از طریق سازمان اطلاعات و امنیت سمنان به مسئولان ژاندارمری محل توصیههای لازم معمول تا ضمن مراقبتهای نوبهای از اماکن عمومی (مسجد. آرامگاه...) به موقع نسبت به محو شعارها اقدام نمایند.»[8]
و چندی بعد نیز روی دیوارهای مسجد صاحب الزمان(ع) شهمیرزاد و کوچه مرتبط به آن نوشته شد: «مرگ بر سلطنت مرگ بر خاندان سلطنت و زنده باد سربازان حقیقی.»
با این که ساواک سمنان دربارهی این شعار نویسی نوشت:
«به نظر میرسد نوشتن شعارها از طرف مسلمانان جهت بدنام کردن بهائیان شهمیرزاد و یا بالعکس صورت گرفته باشد.»[9]
ولی اداره کل سوم باز هم بر نظر قبلی خود تأکید کرد و ضمن دستور برای شناسایی عوامل آن یادآور شد: «نوشتن شعارهای مورد بحث مؤید فعالیت گروهی عناصر خرابکار در آن منطقه میباشد.»[10]
در مرداد ماه سال 1356ش امیر عباس هویدا پس از حدود 13 سال نخست وزیری از این سمت برکنار و جمشید آموزگار جانشین وی شد. این تغییر و تحول که به جریانِ روی کار آمدن جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا نسبت داده شد در سطح جامعه نیز دارای عکسالعملهایی بود و در جبهه مبارزهی علما و روحانیون و اقشار مذهبی تحرک جدیدی به وجود آورد.
در این موقع نقاط بیشتری از شهر سمنان تحت پوشش شعارنویسی قرار گرفت تا ساواک سمنان در گزارشی پیرامون آن بنویسد:
«در 48 ساعت اخیر متوالیاً در معابر عمومی (مسجد شاه. مسجد شاه جوی. کوچه خانقاه. کوچه آتشکده. خیابان راه آهن) مرگ بر 66 که ریشه ظلم است توسط شخص یا اشخاصی ناشناس با ماژیک نوشته شده که نسبت به محو آن اقدام گردیده است.» (ص 104، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان سمنان، جلد دوم)
ساواک سمنان که از هر اقدام دیگری جز پاک کردن شعارهای نوشته شده عاجز بود در ذیل این گزارش نیز مانند دیگر گزارشها از «اقدام همه جانبه» در رابطه با شناسایی عاملین شعارنویسی خبر داد. این مسئله موجب عصبانیت نعمتالله نصیری که خود سمنانی، و بلواری در شهر نیز به نام او نام گذاری شده بود، گردید تا در ذیل این گزارش بنویسد:
«این مطالب در سمنان سابقه نداشته یا آن که وجود داشته و رئیس سازمان امنیت قبلی گزارش نمیداده معلوم نمائید باید شناخته و دستگیر شوند.»[11]
انعکاس پی نوشت نعمتالله نصیری به ساواک سمنان موجب گردید تا در پاسخ نوشته شود:
«در صورت تصویب به عرض تیمسار ارتشبد ریاست معظم برسد از سه نفر رهبران عملیات جدیدالانتقال یکی از آنان قبل از انتقال مستعفی و نفر دومی مبتلا به دیسک و بستری مطلق و در حال حاضر در مرکز استان فقط یک رهبر عملیات جدید وجود داشته که با توجه به گسترش فعالیتهای مضره یکساله اخیر با استفاده از سرحد امکانات و فعالیتهای 24 ساعته شبانه روزی وظایف مقدس محول انجام میپذیرد.»[12]
و نعمتالله نصیری در ذیل گزارش وضعیت پرسنل ساواک سمنان نوشت:
« فوراً کسر سازمانی سازمان امنیت سمنان تکمیل، مثل این که تعمدی در کار میبینم که کارایی سازمان را فلج نمایند.»[13]
پس از این اقدامات اولین دستگیری در رابطه با شعارنویسی در سنگسر صورت گرفت و فردی به نام حسین صمدیان که 18 ساله و حسابدار اداره کشاورزی سمنان و دانشجوی مدرسه عالی تکنولوژی بود به اتهام نوشتن این شعار که:
«شهادت یعنی تا میتوانی بمیران اگر نمیتوانی بمیر و آنها که رفتند کار حسینی کردند و آنان که ماندند باید کار زینبی کنند وگرنه یزیدیاند.» دستگیر و به ساواک تحویل داده شد.[14]
رحلت شهادت گونهی آیتالله حاج سید مصطفی خمینی (ره) در اول آبان ماه سال 1356ش که از سوی امام خمینی (ره) از «الطاف خفیه الهی» نامیده شد، نهضت شعارنویسی در شهرهای مختلف سمنان را با افزایش چشمگیری مواجه کرد:
«روز جاری روی دیوار مقابل کارخانه یخ سازی واقع در خیابان منوچهری شعاری تحت عنوان درود بر خمینی نوشته شده که بلافاصله به شهربانی اطلاع داده شد که وسیله مأمورین نسبت به محو آن اقدام نمایند.»[15]
و از این پس شعارنویسی با عنوان «مرگ بر شاه و درود بر خمینی» در وضوخانههای مساجد مدارس محیطهای کارگری و معابر عمومی فراوانی قابل توجهی یافت.[16]
پخش اعلامیه کتاب و نوار سخنرانی
الف. پخش اعلامیه
آگاهیبخشی در مسیر انقلاب اسلامی یکی از اقداماتی بود که به طرق گوناگون و با وسائل مختلف صورت میگرفت و بهره گیری از منبر و سخنرانیهای وعاظ و روحانیون در مساجد و حسینیهها در زمانها و مناسبتهای مختلف از جمله این اقدامات بود.
یکی دیگر از ابزار اطلاع رسانی در شرایط اختناق رژیم شاهنشاهی صدور اعلامیه از سوی علمای دین و مراجع معظم تقلید به خصوص امام خمینی (ره) به مناسبتهای گوناگون بود که تکثیر و توزیع آن از جایگاه ویژهای در دوران انقلاب اسلامی برخوردار بود؛ و در کنارِ اعلامیههای رسمی اعلامیههای دست نویس و خود جوش و منطقهای نیز وجود داشت که شناسایی نویسندگان و توزیع کنندگان آن یکی از دغدغههای اصلی ساواک بود.
در سال 1354ش که سازمان مجاهدین خلق با بیانیهای رسمی تغییر مواضع خود را اعلام نمود و به صورت آشکار به سمت و سوی مارکسیسم رفت برخی از نیروهای مذهبی به تلاش مستقل روی آوردند تا با تشکیل سازمانهای مذهبی خلأ سرخوردگیهای به وجود آمده از این اتفاق را پر کنند.
از همین رو در اسفند ماه سال 1354ش اعلامیهای در شاهرود پخش شد که در آن به جنبهی دینی مبارزه و پیروی از روحانیت و رهبری امام خمینی (ره) اشاره شد:
«با تشدید مبارزه روحانیون آزادیخواه که در کنار دیگر نیروهای خلق علیه رژیم ضد ملی و خود کامه شاه به پیکار بر خاستهاند. فشار دستگاههای پلیسی به روحانیون آزادیخواه روز به روز بیشتر میشود. رژیم ایران به خیال خود میخواست با تبعید آیتالله خمینی ریشه نهضت مترقی روحانیت را که علیه جور و ستم شاه به پا خاسته است قطع کند؛ غافل از این که اساس و ریشه این نهضت متکی به یک فرد و یا چند فرد مشخص نیست. بعد از تبعید آیتالله خمینی رژیم جلاد و خونخوار شاه به کوردلی خود ادامه داد و هر جا روحانی مبارزی دید در سایه همین سیاست و به منظور قطع رابطه او با خلق مسلمان ایران به دستگیری، تبعید، شکنجه و حتی قتل او دست زد و یا حداقل وی را از شرکت در نماز جماعت، سخنرانی و نگارش ممنوع کرد. ولی خوشبختانه ده سال تجربه در اینباره جز شکست و انزوا برای رژیم و نفوذ و موفقیت برای جامعه مترقی اسلامی چیزی در بر نداشته است و هم اکنون علیرغم تعطیلی مراکز مترقی دینی و کنترل منازل عدهای از بزرگان روحانیت و محروم و ممنوع کردن جمع زیادی از وعاظ و نویسندگان و ائمه جماعت و کوشش برای قطع رابطه آنان با خلق، درست در نقطه مقابل تمایل رژیم، رابطه ناگسستنی خلق مسلمان ایران و روحانیت مبارز هرچه عمیقتر و صمیمیتر گشته و نفوذ و تائید آنها بر توده هرچه گستردهتر شده است.»[17]
این اقدام موجب شد پرویز ثابتی در ذیل گزارش توزیع این اعلامیه بنویسد:
«معلوم میشود عواملی در منطقه مذکور فعالیت مضره دارند. شناسائی و دستگیر شوند.»[18]
متعاقب این پینوشت ضمن دستور شناسایی و دستگیری عوامل توزیع اعلامیه به ساواک سمنان نوشته شد:
« برابر قرائن موجود از مدتی قبل فعالیتهای متعصبین مذهبی در آن منطقه افزایش یافته و عدهای از عناصر ناراحت و اخلالگر با رعایت پنهانکاری و به وسیله ارتباط با همفکران خود در سایر شهرستانها و کسب خبر و دستور از آنها مبادرت به انجام فعالیتهای براندازی مینمایند و مؤید این امر دستگیری برخی از متعصبین مذهبی و افراد ناراحت در ماههای اخیر و توزیع اعلامیههای مضره در آن منطقه میباشد و از پخش اعلامیهها باز چنین معلوم میشود که عواملی باز هم در منطقه فعالیتهای مضرهای را دنبال مینمایند.»[19]
از این پس اعلامیههای متعددی در سطح شهرها و روستاهای استان سمنان توزیع شد که تنها اقدام ساواک در قبال آن «جمع آوری» آنها بود:
«ساعت 2200 شب عاشورا یک برگ اعلامیه دست نویس که از طرف متعصبین مذهبی روی درب ورودی دبیرستان صفائی سمنان نصب گردیده بود به وسیله خدمتگزار دبیرستان مشاهده و سپس برداشته شده است که در اعلامیه مزبور مسلمانان را به یکپارچگی برعلیه رژیم دعوت نمودهاند.»[20]
«برابر اطلاع روز عاشورا به وسیله شخص یا اشخاصی ناشناس تعدادی حدود 100 نسخه اعلامیه چهار برگی پلی کپی شده در بعضی از مناطق شاهرود به خصوص در مسجد صاحب الزمان پخش گردیده... اعلامیه مورد بحث از طریق طرفداران خمینی پخش گردیده و در آن ضمن اهانت به رئیس مملکت نوشته شده هرروز عاشورا است و هر زمینی کربلاست.»[21]
مرکز ثقل پخش این اعلامیهها «مراکز آموزشی و اماکن مذهبی» بود. از این رو اداره کل سوم ساواک برای پیشگیری از این اقدام دستور داد تا «مراقبتهای دائمی شبانه» صورت پذیرد؛[22] به همین علت بود که در نیمه شب پنجم فروردین ماه سال 1356ش زمانی که یکی از دانشجویان مدرسه عالی تکنولوژی سمنان به نام سعید اصغری در حال نصب اعلامیه در میدان منوچهری بود دستگیر شد.[23]
یکی از روشهای پخش و توزیع اعلامیه، بهرهگیری از اداره پست بود؛ به این صورت که اعلامیههای مورد نظر در پاکتهای پستی قرار داده میشد و برای گیرندههای مشخصی ارسال میگردید و به طور طبیعی آدرس فرستنده آدرس واقعی نبود و گاهی آدرسهای خارج از استان بر روی پاکتهای نامههای ارسالی درج میگردید. بهرهگیری از این روش بیشتر برای ارسال اعلامیه برای رؤسای ادارات و بآن کها و مراکز دولتی بود:
«یک قطعه شعر تحت عنوان (خدا با ماست سرود رستاخیز) از طریق پست جهت آقای الهیاری رئیس بانک تعاون کشاورزی گرمسار فرستاده شده.»[24]
انداختن اعلامیه در منازل افراد سازمانی و نیروهای ارتشی و وابستگان به رژیم شاهنشاهی یکی دیگر از روشهای توزیع اعلامیه بود که در این شرایط عملی میگردید:
«در ساعت 2100 مورخ 8 / 11 / 36 دو برگ اعلامیه مضره چاپی در منزل یکی از پرسنل ارتش شاهنشاهی واقع در شهرستان شاهرود خیابان ایستگاه خیابان سعدی جنب کارخانه جامعهای منزل شعبان رحمانی انداخته شده است.»[25]
«ساعت 1230 روز 1 / 12 / 36 باقری بخشدار ایوانکی در حالی که یک برگ فتوکپی اعلامیه آیت اله شریعتمداری روی میزش بوده اظهار داشته است امروز شخصی آمده اینجا و این اعلامیه را که در خانهاش انداخته شده بود ارائه نموده.»[26]
«روز 15 / 1 / 37 محمد اسماعیل ایقانی اهل و ساکن سنگسر دو حلقه نوار ضبط شده و دو برگ اعلامیه به شهربانی ارائه و اظهار داشته که معلوم نیست به وسیله چه شخصی نوار و اعلامیه در منزل وی انداخته شده است.»[27]
با فرا رسیدن ایام فروردین سال 1357ش پخش اعلامیههایی با موضوع عدم برگزاری مراسم عید نوروز به علت کشتار مردم قم در 19 دی ماه و کشتار مردم تبریز در 29 بهمنماه سال 1356ش یکی از اقداماتی بود که توسط مردم انقلابی صورت میگرفت:
«ساعت 0300 بامداد روز 4 / 1 / 37 یک برگ اعلامیه مضره در مورد دعوت مردم به خودداری از برگزاری مراسم عید نوروز در خیابان کوروش کبیر گرمسار روی شیشه بنگاه مسافربری ایران بنز الصاق شده بود.»[28]
پس از آن که در دهم فروردین ماه سال 1357ش تظاهرات مردم یزد به خون کشیده شد و در شهرهای جهرم، اهواز و دیگر نقاط ایران نیز این اتفاق تکرار گردید اعلامیه با امضای «مسلمانان آگاه ایران» در مدرسه عالی تکنولوژی سمنان پخش شد.
«جامعه روحانیت. دانشجویان. بازاریان و سایر طبقات روز سهشنبه 19 / 2 / 57 را به پاس خون به ناحق ریختة شهدای بیدفاع یزد، جهرم، اهواز و... تعطیل عمومی و عزای ملی اعلام کردهاند و تمامی مغازهها برای ابراز انزجار عمیق خویش از سردمداران آدمکش ایران بدانها میپیوندند تا جلاد را رسواتر و بیآبروتر کنند.»[29]
در شهرستان شاهرود نیز اعلامیهای دست نویس با امضای 10 نفر از روحانیون شهر پخش شد که متن آن «دعوت عام به تعطیل عمومی و شرکت در مجلس ترحیم بعد از ظهر جاری در مسجد قلعه» و «حاوی مطالب خلاف و تحریکآمیز» نیز تشخیص داده شد.[30]
و در شهرستان دامغان نیز «در تاریخ 18 / 2 / 37 تعدادی اعلامیه توسط پست جهت رؤسای ادارات و مراکز آموزشی توسط عوامل ناشناسی ارسال گردید.»[31]
ب. توزیع کتاب و نوار
از جمله اقدامات سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاهنشاهی در جریان پیشگیری از وقوع انقلاب اسلامی، ممنوعه اعلام کردن کتابهایی بود که در متن آن به طور مستقیم و غیرمستقیم نسبت به ظلم و جور و استبداد موجود در نظام شاهنشاهی اشاره شده بود. در این شرایط نه تنها توزیع و تبلیغ این نوع کتابها جرم بود و موجب دستگیری و زندانی شدن افراد میگردید که حتی داشتن و مطالعه کردنِ آن نیز همان عواقب را به دنبال داشت؛ و در کنار آن بسیاری از علما و روحانیون نیز به علت بیان برخی از این حقایق دستگیر، زندانی و ممنوع المنبر میشدند و به همین دلیل ارتباط با آنان و داشتن نوارهای سخنرانی ایشان و توزیع آن نیز جرم محسوب میشد.
در این شرایط تهیه و توزیع کتاب و نوار سخنرانی یکی از فعالیتهایی بود که در جریان انقلاب اسلامی توسط افراد متدین و مذهبی در راستای آگاهی بخشی در مسیر مبارزه در شهرهای استان سمنان صورت میگرفت:
«دو نفر از متعصبین مذهبی شهرستان شاهرود به اسامی رضا مسکریان فرزند ملا محمد ساکن قلعه ولیآباد و محمد تهرانی فرزند حاج مهدی ساکن کوچه راه باغ زندان دارای تعدادی نوار وعاظ ممنوع المنبر و کتب ممنوعه میباشند که در اختیار جوانان متعصب قرار میدهند.»[32]
تهیه گزارش پیرامون مطالعه کتابهای دکتر علی شریعتی که در بین طبقه جوان و دانشجو از استقبال خوبی برخوردار بود یکی از حساسیتهای ساواک سمنان به شمار میرفت که نمونههایی از آن به شرح زیر است:
«اخیراً مطالعه کتب و نوشتههای علی شریعتی بین جوانان و متعصبین مذهبی شهرستان دامغان رواج یافته است.»[33]
«اخیراً در شهرستان شاهرود کتاب دکتر شریعتی به نام سلمان فارسی در کتاب فروشیها به فروش میرسد.»[34]
«علی تنها اخیراً کتابی که نامی از آن برده نشده فقط اسم دکتر روی آن درج گردیده به یکی از دوستان خود داده تا مطالعه نماید. ضمناً نامبرده به دوستش قول داده که کتابها و نوارهایی از دکتر موصوف در اختیارش قرار دهد.»[35]
برای پیشگیری از فروش و دست به دست شدن کتابهایی که از سوی ساواک «مضره» تشخیص داده شده و مطالعهی آن «ممنوع» اعلام گردیده بود کنترل کتاب فروشیها و کتابخانهها یکی از اقدامات دستگاه امنیتی با بهره گیری از خبرچینان خود بود:
«کتابخانهای که به نام صاحبالزمان در کهنه دژ واقع شده... اغلب افرادی از این کتابخانه استفاده میکنند که نوجوان بوده و بین 13 تا 22 سال سن دارند... به قدری کار این افراد دقیق است که چنانچه به آنها گفته شود ما میخواهیم عضو کتابخانه شویم و از کتابهای شما استفاده کنیم و اگر امکان دارد لیست و فهرست موجود را در اختیار ما بگذارید تا از روی آن کتاب مورد علاقه خودمان را پیدا کنیم آنها از دادن لیست خودداری میکنند.»[36]
در این موقع تبادل کتابهای مذهبی انقلابی به زعم ساواک «تخریب افکار عمومی» تلقی میشد و از این رو به ساواک سمنان دستور داد:
«چنانچه مشاهده گردید نامبردگان نسبت به تبادل کتب و تخریب افکار عمومی اقدام مینمایند مراتب را اعلام تا تصمیمات مقتضی در مورد آنان به عمل آید.»[37]
در کنار توزیع و تبادل کتاب، پخش نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) و دیگر روحانیون انقلابی نیز یکی از اقدامات جوانان متدین و مذهبی استان سمنان بود که با شیوههای متفاوتی صورت میگرفت:
«اخیراً نوارهائی توسط متعصبین مذهبی تهیه در اختیار برخی از صفحه فروشان گذارده شده که در اول و آخر نوار صدای خانم هایده ضبط گردیده و در وسط نوار سخنرانی خمینی پر شده است.»[38]
«تعدادی نوار پر شده و تحریکآمیز به انضمام اوراق مضره در شهرستان سنگسر شبانه به درب اکثر منازل پخش گردیده است.»[39]
رهبری روحانیت
الف. آیتالله محمد علی عالمی
انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی (ره) آغاز گردید و در طول مسیر نیز همواره تحت رهبری ایشان و روحانیت انقلابی و یاران امام قرار داشت. این رهبری در استان سمنان با روحانیت مبارزی بود که از ابتدا در مسیر مبارزه با رژیم ستمشاهی گام برداشتند و هر یک به فراخور موقعیت و جایگاهی که داشتند و با توجه به شرایط موجود اجتماعی رهبری بخشی از مبارزات را به عهده گرفتند که در این میان آیتالله حاج شیخ محمد علی عالمی (ره) از جمله روحانیون مبارزی بود که ساواک وی را «یکی از روحانیون افراطی و اخلالگر شهرستان سمنان که فعالیتهائی در جهت تحریک مردم و اخلال در نظم و آرامش عمومی داشته و نیز مدتی برابر رأی کمیسیون امنیت اجتماعی به شهرستان بافت تبعید گردیده[40]» معرفی نمود و این درحالی بود که ایشان از سوی آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی (ره) متولی امور حوزه علمیه سمنان و شهریه طلاب آن نیز بود[41]و اگر طلبهای نسبت به رژیم شاهنشاهی از خود تمایل نشان میداد شهریه او را قطع مینمود.[42]
به علت همین فعالیتها بود که نام وی در «لیست روحانیون افراطی» قرار داده شد و هم «ممنوع الخروج» و هم «ممنوع المنبر» گردید.[43]
نقش آیتالله عالمی در مبارزات فرهنگی نیز به میزانی چشمگیر بود که به علت نوشتن کتاب «پیامبر و یاران» مورد خطاب «فخر المحققین علامه المجاهد» قرار گرفت.[44]
تلاش برای توسعه حوزه علمیه سمنان به همراه دیگر روحانیون مبارز و تدریس علوم دینی در مدرسه علمیه صادقیه[45] و همچنین تأسیس و راهاندازی مدرسه علوم دینی برای بانوان در این موقع[46] بخشی دیگر از فعالیتهای آیتالله عالمی بود؛ فعالیتی که در ابتدا از تشکیل کلاس در منزل ایشان آغاز[47] و سپس منزل مستقلی برای تشکیل کلاسهای بانوان که تعداد آنان 40 نفر بود، اجاره شد.[48] این تلاش مورد توجه آیتالله العظمی گلپایگانی (ره) قرار گرفت و در نامهای به ایشان نوشت: «امیدوارم به برکت وجود جنابعالی (عالمی) نتایج ثمربخشی به بار بیاید.»[49]
این سامانبخشی و سازماندهی مورد حساسیت ساواک قرار گرفت و پرویز ثابتی دربارهی آن نوشت:
«تشکیل این گونه مجامع و کلاسها باید مجوز قانونی داشته باشند. چنانچه مسئولین مربوطه کسب مجوز نکردهاند از طریق شهربانی از فعالیت آنها جلوگیری به عمل آید. نتیجه اقدامات انجام شده را اعلام دارند.»[50]
اقدامات و فعالیتهای آیتالله عالمی باعث شده بود که ساواک سمنان به نقش رهبری ایشان در جریان مبارزه نیز اشاره کند:
«عالمی از جمله روحانیونی است که به مسائل ملی و میهنی هیچگونه توجهی نداشته و احتمالاً مشوق دیگر روحانیون این منطقه میباشد.»[51]
رحلت شهادت گونهی آیتالله حاج سید مصطفی خمینی (ره) در نجف اشرف نقطهی عطفی در مبارزات مردم متدین و مذهبی و روحانیون سراسر کشور بود تا با بهره گیری از برپایی مراسم ترحیم برای ایشان به تجلیل از شخصیت امام خمینی (ره) که در مسیر مبارزه در تبعید به سر میبرد، پرداخته شود. از این رو اطلاعیهای برای برپایی مجلس اربعین حاج آقا مصطفی خمینی (ره) از سوی آیتالله عالمی و آقایان: «محمدتقی نصیری. سید محمد شاهچراغی و محمدحسین بهبودی لنکرانی»[52] صادر گردید.
«به مناسبت فرا رسیدن چهلمین روز در گذشت فقید سعید حجتالاسلام و المسلمین آیت اله زاده آقای حاج سید مصطفی خمینی قدس سره در روز جمعه 11 / 9 / 56 از ساعت 3 تا 5 بعد از ظهر مجلس ختم در مسجد جامع سمنان برگزار میگردد. به پاس تجلیل و احترام از مقام منیع روحانیت و مرجعیت شرکت فرمائید.»[53]
به همین دلیل اداره کل سوم در دستوری که برای ساواک سمنان صادر کرد ایشان را به تبعید مجدد تهدید کرد:
«برای آخرین مرتبه نامبرده بالا احضار و شدیداً پیرامون اظهارات خلافش تذکر داده و به یاد شده تفهیم نمایند در صورت تکرار مطالب خلاف مصالح کشور و تجدید نظر ننمودن در اعمال و رفتار خود در مورد او اغماض نشده و ضمن ممنوعالمنبر شدن از آن منطقه طرد خواهد شد.»[54]
ولی شرایط کشور و اوضاع انقلابی در سمنان قابلیت اجرای این احضار را نداشت از این رو ساواک سمنان که در برخورد با اقدامات انقلابی مردم مستأصل شده بود در پاسخ نوشت:
«با توجه به جریانات روز... احضار نامبرده به این سازمان به احتمال قوی مواردهائی را در برخواهد داشت. در صورت تصویب در اولین فرصت و یا چون کمتر از منزل خارج میگردد در محل مسکونی وی مراتب تذکر گردد.»[55]
قیام مردم قم در 19 دی ماه سال 1356ش و کشتار مردم توسط نیروهای نظامی موجب شد تا آتش انقلاب اسلامی در دیگر شهرهای و حتی روستاهای کشور شعلهورتر شود. تعطیلی نمازهای جماعت در مسجد یکی از عکسالعملهایی بود که در این جریان صورت گرفت.
آیتالله عالمی در این موقعیت در حالی به تعطیل نماز جماعت اقدام کرد که از سوی ساواک سمنان به عنوان فردی که «از نفوذ خاصی در بین اهالی برخوردار است» معرفی شد:
«در مورخه 25 / 10 / 36 محمدعلی عالمی هنگامی که نماز ظهر را به پایان رسانیده به اطلاع عموم رسانیده که از طرف آیت اله خوئی به وی دستور داده شده تا منبعد از نماز جماعت و روضه خوانی خودداری نمایند و بعد از نماز هم کلیه مجالس تعطیل گردیده... مضافاً این که در شهر دامغان و شاهرود برنامه نماز جماعت نیز تعطیل گردیده و به طور کلی وضع درمنطقه سمنان و دامغان و حتی شاهرود به صورت ناآرامی درآمده و حالت خاصی پیدا کرده.»[56]
پس از چهار روز اعلام شد:
«روز جاری کلیه روحانیون سمنان تصمیم گرفتهاند به مناسبت چهلمین روز حادثه قم از برگزاری نماز جماعت خودداری نمایند.»[57]
برپایی مراسم اربعین شهدای تبریز در تاریخ 9 فروردین ماه 1357ش در سمنان که یکی از سخنرانان آن نیز آیتالله عالمی بود منجر به تشکیل جلسه فوقالعاده شورای هماهنگی استان سمنان در روز 14 فروردین ماه و ممنوعالمنبر اعلام کردن آیتالله عالمی و حجتالاسلام پرویز عندلیبزاده از سخنرانان انقلابی به شمار میرفت، شد.[58]
ب. حجتالاسلام محمد تقی عبدوس
حجتالاسلام محمدتقی عبدوس یکی از سخنرانان انقلابی و اهل سمنان بود. وی بهرغم این که در قم ساکن بود در این زمان به مناسبتهای مختلف برای سخنرانی به شهرهای مختلف استان سمنان دعوت و به منبر میرفت. سخنان ایشان در مسجد سلطانی سمنان در اردیبهشت ماه سال 1356ش درباره انواع حکومت و طعنه به حکومت سلطنتی با عباراتی چون: «حکومت موروثی که از اسمش پیداست ارثی است که از پدر به پسر میرسد. پدری در چندین سال پیش با ظلم بوده یا با زورگوئی بوده یا به هر نحوی که بوده سلطنت را در اختیار گرفته و پادشاه شده به محض این که پدر مرد پسرش میگوید من سلطانم چون پدرم سلطان بوده و هرکس هم حرفی بزند پدرش را در میآورم.»[59]
وی در مسجد اعظم شهرستان دامغان در مراسم ترحیم حجتالاسلام سید طاهر شاهچراغی ضمن تبیین خصوصیات روحانیون خوب و بد با صراحت از آیتالله خزعلی که در این زمان به شهرستان دامغان تبعید شده و در این مجلس شرکت داشت، دفاع کرد و در پایان با کنایه از امام خمینی (ره) یاد نمود و گفت: «آیتاللهی که فعلاً در کنار مرقد حضرت علی (ع) است شجاع و دلیر است.»[60]
ج. حجتالاسلام علی اکبر ادب
حجتالاسلام علی اکبر ادب از دیگر روحانیون ساکن سمنان بود که ضمن اقامه جماعت در مسجد جهادیه به فعالیتهای تبلیغی نیز مشغول بود. در روزهای آغازین نهضت امام خمینی(ره) در سال 1341ش در حالی که طلبهی جوانی بود با آن همراه شد و در سال 1343ش که امام(ره) را دستگیر و به ترکیه تبعید کردند همراه با «محمدحسن اختری و محمد حسنآبادی و علی قزوینی» اعلامیهای نوشت که در آن آمده بود:
«تسلیت عرض میکنیم به اهل سمنان از گرفتن مرجع تقلید شیعیان حضرت آیتالله العظمی خمینی و از تبعید کردن ایشان متنفر و بیزاریم.»
گزارش سخنرانی وی در سال 1355ش در مجلس منزل آلبویه به جای حجتالاسلام محمد تقی عبدوس که گویا در این زمان دستگیر شده بود نشانگر روحیهی انقلابی ایشان است. وی نیز در این سخنرانی از امام خمینی (ره) به عنوان «آیتاللهی که در کنار مرقد حضرت علی است.» یاد کرده و ضمن دعا برای ایشان تلاش به روشنگری مردم را وجههی همت خود قرار داده. در جریان همین سخنرانی است که خبرچین ساواک سمنان در معرفی او نوشته:
«از پیروان خمینی است و سعی میکند به عناوین مختلف مردم ساده لوح را به خود جلب و مقلد خمینی سازد.»[61]
وی پس از رحلت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی (ره) نیز در سخنرانی تکیه شاهجوی سمنان به انتقاد صریح از رژیم شاهنشاهی پرداخت و ضمن کشاندن بحث به این موضوع از امام خمینی(ره) یاد کرد و گفت: «چرا باید پیشوای اسلام تبعید باشد.»[62]
این سخنان موجب شد تا اداره کل سوم در دستوری برای ساواک سمنان بنویسد:
«به نحو مقتضی یاد شده را احضار و برای آخرین بار پیرامون اظهارات خلافش شدیداً تذکر داده و به وی تفهیم نمایند چنانچه منبعد در اعمال و رفتار خود تجدید نظر ننمایند در مورد او اغماض نشده و ضمن ممنوع المنبر شدن از آن منطقه طرد خواهد شد.»[63]
این دستور عملی شد؛[64] ولی چند روز بعد خبر رسید که ایشان به همراه آیتالله عالمی برای خودداری از برپایی نماز جماعت در مساجد شهر تصمیمگیری کردهاند.[65] عزیمت او به بافت کرمان همراه با آیتالله عالمی و حجتالاسلام شاهچراغی برای دیدار با حاج رضا خاتمی که به آن منطقه تبعید شده بود موجب گردید تا ضمن این که معلوم شود تهدید و تذکرات ساواک در وی اثری نداشته از «افراد با سابقه و افراطی منطقه» معرفی گردد.[66]
د. حجتالاسلام سید محمد علی موسویان در گرمسار
حجتالاسلام سید محمدعلی موسویان که از روحانیون مبارز بود و در شهرستان گرمسار در مسجد جامع شهر اقامه جماعت مینمود. دعوت از سخنرانان انقلابی مانند حجتالاسلام سیدرضا اکرمی با سخنانی چون: «اگر رئیس یا حاکمی خود همواره بساط عیش و عشرت گسترده باشد مرئوسین و زیردستان آنها هم از وی پیروی خواهند کرد.»[67] حساسیت ساواک را نسبت به او بیشتر کرد.
«سیدعلی موسویان واعظ و پیشنماز شهرستان گرمسار که از وعاظ افراطی و مدتها ممنوع المنبر میباشد هنگام دعوت وعاظ سعی دارد وعاظ مورد نظرش را دعوت نموده و نارضائی از ممنوع المنبر بودن خود را به آنان اظهار تا به طریقی روی منبر بازگو نمایند.»[68]
در جریان برگزاری مراسم بزرگداشت آیتالله حاج سید مصطفی خمینی (ره) در گرمسار سخنران مجلس حجتالاسلام رحمانی همدانی و گرداننده مراسم فرزند ایشان بود سخنرانی شخص ایشان در مراسم ترحیم یکی از اهالی قریه حصارک گرمسار در همین روزها و صحبت پیرامون «فرعون و نمرود و یزید» و دعا برای «سرنگون شدن اسرائیل» و «پیروزی مردم فلسطین» و «سرنگون شدن حکامی که از اسرائیل حمایت میکنند.»[69] بیانگر روحیه انقلابی وی مینماید. در گزارش ساواک آمده است:
«اخیراً در گرمسار فعالیتهای مذهبی تشدید گردیده و متعصبین مذهبی شهرستان مذکور که با حوزه علمیه قم و فعالین مذهبی در ارتباط هستند با پخش اعلامیه. تبلیغات مذهبی. تشکیل جلسات محرمانه مردم را علیه دستگاه تحریک مینمایند.»
و نسبت دادن فعالیت افراد مذهبی و انقلابی به ایشان با این عبارت که «این افراد از حامیان موسوی پیشنماز گرمسار بوده و طرفدار خمینی میباشند.»[70] نشانگر فعالیتهای سازمان یافته در شهرستان گرمسار بود که دستگیری فرزند ایشان را به اتهام پخش اعلامیه به دنبال داشت.[71]
به دلیل همین فعالیتها بود که گفته شد:
« محمدعلی موسویان واعظ ممنوعالمنبر بعضی روزها در قراء اطراف گرمسار به منبر میرود و مطالبی تحریک آمیز و برخلاف مصالح ملی و میهنی عنوان مینماید و مردم را به جهاد دعوت میکند.»[72]
و در همین ایام گزارش شد:
«عدهای از متعصبین مذهبی شهرستان گرمسار در نظر دارند بعدازظهر روز جاری 11 / 1 / 37 در تکیه انصارالحسین این شهرستان اجتماع نموده و سپس به خیابانهای شهر آمده و تظاهراتی به وجود آورند.»[73]
این فعالیتها موجب شد تا کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی در 21 فروردین ماه سال 1357ش در محل فرمانداری شهرستان گرمسار تشکیل جلسه دهد و ایشان را برای «مدت یک سال به شهرستان ایرانشهر» تبعید کند.[74]
ﻫ. آیتالله حاج شیخ محمدباقر طاهری محمودی در شاهرود
آیتالله طاهری از جمله روحانیونی بود که در زمان تحصیل در حوزه علمیه قم از محضر درس امام خمینی (ره) نیز بهره برده بود. حضور ایشان در شاهرود بهرغم این که نمایندگی آیتالله العظمی سیدابوالقاسم خوئی (ره) را دارا بود[75] در جریان مبارزه بسیار تأثیرگذار بود. به همین دلیل بود که در اسفند ماه سال 1356ش ساواک سمنان در گزارشی نوشت:
«شیخ محمدباقر طاهری پیشنماز مسجد مصلی شاهرود مرتباً از مردم برای خمینی پول جمع میکند و کسانی که جهت پرداخت سهم امام و خمس نزد وی میروند فقط اگر برای خمینی پول بدهند قبول میکند و در غیر این صورت از مردم پولی بابت سهم امام و خمس قبول نمیکند.»[76]
و در همین تاریخ نوشته شد:
«علمای شاهرود مردم را تحریک مینمایند که به خاطر واقعه قم مراسم عید را انجام ندهند و عزای ملی اعلام کنند...»[77]
وضعیت شهر شاهرود در این زمان به گونهای بود که ساواک سمنان به شهربانی شاهرود نوشت:
«با توجه به جریانات روز محتمل است شب جاری[6 بهمن ماه]جمعیتی به هواخواهی از روحانیون افراطی تجمع و دست به تظاهرات جمعی و محتملاً مواردهای ناراحت کنندهای درتاریکی شب پیش آورند؛ فقط حراست نقاط حساس شهر و هرگونه پیش گیریهای کافی احتیاطی ضروری است.»[78]
و. آیتالله حاج شیخ محمد تقی نصیری
آیتالله حاج شیخ محمد تقی نصیری از فحول علمای سمنان بود که ضمن اشتغال به تعلیم و تربیت طلاب در مدرسه علمیه صادقیه[79] به تبلیغ و ارشاد مردم مذهبی نیز مشغول بود و در آبان ماه سال 1356ش به همراه حجتالاسلام سید محمد شاهچراغی مدرسه علمیه «عصمتیه» را برای تربیت دینی «بانوان و دوشیزگان» تأسیس کرد.[80]
دعوت از سخنرانان متعهد و انقلابی از دیگر فعالیتهای آیتالله نصیری در این ایام بود و به همین دلیل درباره او نوشته شد:
«شیخ محمدتقی نصیری یکی از روحانیون این منطقه میباشد و به طورکلی هیچگونه توجهی به دستورات مراجع دولتی ندارد.»[81]
ز. حجتالاسلام حاج شیخ محمد ترابی در دامغان
حاج شیخ محمد ترابی یکی از روحانیون شهرستان دامغان بود که در زمان تحصیل در حوزه علمیه قم از محضر درس امام خمینی (ره) نیز بهره برده بود. ایشان ضمن اقامه جماعت در مسجد صاحبالزمان (عج) به تعلیم و تربیت طلاب نیز مشغول بود و در سخنرانیهای خود به انتقاد از رژیم شاهنشاهی میپرداخت. وی در یکی از سخنرانیهای خود با اشاره به قیام خونین مردم قم در 19 دی ماه سال 1356ش گفت:
«هیچ فرد یا مقامی مجاز نیست که دستور کشتن فردی را بدهد مگر حاکم شرع زیرا قانون فعلی حق ندارد.»
از این رو در گزارشی که پیرامون وی تهیه شد ضمن آن که از جمله «روحانیون افراطی» معرفی شد تقاضا گردید تا احضار شود و مورد تذکر قرار گیرد.[82]
حضور جوانان انقلابی در دامغان که برادران معلم ( علی و حسین ) از جملهی آنان بودند مبارزات مذهبی در این شهر را جلوهای دیگر داده بود که نمونهی آن هیئت سینه زنی جوانان «محله شاه دامغان» در ایام ماه صفر میباشد. این هیئت با شعاری انقلابی تحت عنوان «هیهات هیهات و برای آزادی باید قربانی داد» به محل سخنرانی حجتالاسلام ترابی در آرامگاه بکیر بن اعین وارد شدند.[83]
دامغان از جمله شهرهایی بود که در مراسم رفع خطر از شاه در 15 بهمن ماه سال 1356ش در مسجد جامع «علیرغم دعوت قبلی» «هیچ یک از روحانیون» در آن شرکت نکردند.[84]
حجتالاسلام ترابی همچنین در تاریخ 19 / 2 / 1357ش در مجلس اربعین شهدای یزد سخنرانی کرد و در این مجلس زمانی که نام امام خمینی (ره) را برد با صلوات مردم همراه شد.[85]
ح. حجتالاسلام سید رضا بطحائی در ایوانکی
حجتالاسلام و المسلمین سید رضا بطحائی از جمله روحانیونی بود که ضمن اقامه جماعت در مسجد جامع ایوانکی در جریان انقلاب اسلامی نیز همواره یار و مدافع آن بود. گزارش زیر نمونهای از فعالیتهای ایشان در این موقع است:
«در روز جمعه مورخه 5 / 12 / 36[1356] که مصادف با شب تولد حضرت محمد (ص) بوده در مسجد جامع ایوانکی بین نماز جماعت مغرب و عشاء میرزا آقا نورمحمدی اهل ایوانکی، شغل خواروبار فروش با صدای بلند اظهار داشت: ما طبق سنن همه ساله میبایستی امشب مجلس جشن داشته باشیم و از حاضرین با شربت و شیرینی پذیرائی نمائیم ولی به احترام شهداء تبریز و قم از برگزاری مجلس جشن خودداری نمودهایم و فقط به ذکر میپردازیم و برای شهدا طلب آمرزش مینمائیم... به نظر میرسد نامبرده که یکی از متعصبین مذهبی میباشد به دستور بطحائی امام جماعت شهر ایوانکی مطالب فوق را عنوان نموده باشد.»[86]
فعالیتهای عمومی
پس از تلاشی که توسط علمای مبارز در شهرهای مختلف استان سمنان صورت گرفت که بخشی از آن دعوت از وعاظ و سخنرانان انقلابی بود، ساواک سمنان طی نامهای درخواست نمود:
«سابقه مؤید آن است که بعضاً تعدادی متعصبین مذهبی یا وعاظ درجه 3 و یا 4 گمنام با برنامهریزی قبلی از مراکز مذهبی قم و مشهد به صورت ظاهر با داشتن تقاضا و میزبان قبلی محلی به منطقه وارد و بدون پروا و هیچگونه احساس مسئولیت محلی مدت موقتی که در منطقه هستند شدیداً اظهاراتی تحریکآمیز بیان و بعداً از منطقه خارج میگردند.
مقرر فرمائید با در نظر گرفتن کیفیت بالا ضمن طرح در شورای هماهنگی استان ترتیبی اتخاذ گردد که منبعد اصولاً مراجع انتظامی منطقه از تقاضای اشخاص محلی که میزبان و مدعوین روحانیون غیر محلی میباشند خودداری نمایند.»[87]
و چند روز بعد نیز گزارش داد:
«به طرق مختلفه به عوامل مذهبی منطقه توصیه شده که مورخه جاری با مشارکت مردم و بستن دکاکین مجلس ترحیمی به مناسبت حادثه قم برگزار گردد. برابر اعلام قبلی تا این لحظه در شهرستانهای سمنان. دماوند. دامغان. شاهرود مجلس مذکور تشکیل خواهد شد و اغلب دکاکین دماوند، تعدادی از دکاکین دامغان و شاهرود بسته شده.»[88]
حمایت از انقلاب اسلامی در محیطهای اداری، کارگری و نظامی
از ویژگیهای انقلاب اسلامی حضور آحاد مردمی که در جایگاه و مشاغل مختلف اداری و نظامی قرار داشتند در متنِ آن بود که این مسئله در استان سمنان نیز به خوبی قابل مشاهده است. نمونههایی از این حضور به شرح زیر است:
«علی اکبر اوسطی پلیس راه آهن شاهرود ضمن صحبت با یکی از دوستانش عنوان داشته که شاه و نخست وزیر در مملکت ما هر کاری که بخواهند میکنند... شاه ضد اسلام است... هر چه رادیو و تلویزیون درباره شاه و نخست وزیر میگوید دروغ است.»[89]
«خسرو اخلاقی کارمند اداره ثبت املاک شهرستان شاهرود بیشتر اوقات کار اداری را صرفاً به منظور سخنرانی بیهوده درباره وضع مملکت[رها] نموده و مرتباً درباره دکتر شریعتی و فعالیت وی، درباره کتابهای وی که اکثراً ممنوعه میباشد تبلیغ نموده و به کلیه دوستان اظهار میدارد که جهت مطالعه کتابهای دکتر شریعتی بشتابید.»[90]
«آقای محمدحسن یوسفی رئیس اداره حقوقی اصلاحات ارضی سمنان ضمن اشاره به قاب عکس شاهنشاه اظهار داشت از آقا گرفته تا سطح پائین همه فاسدند.»[91]
«آقایان سرابی و کاکلیان با قدرتاله کائینی کارمند امور اداری شرکت ذوب آهن که از متعصبین مذهبی میباشند با سخنان انقلابی و توزیع کتب و نوار مضره بین جوانان متعصب آنان را بر علیه مصالح مملکتی تحریک مینمایند.»[92]
«سه نفر از کارکنان ذوب آهن [روستای]مهماندوست به نام محمدحسن غریب بلوک، پسر حاجی جبار. اسماعیل ایساری و قربان محمد حسین که ساکن قریه چهارده دامغان میباشند به منصور[شاه] اهانت مینمایند.»[93]
«حاج حسین طاهریان فرزند علی آقا که در شیر و خورشید سرخ سمنان کار میکند در تاریخ 10 / 1 / 37 شدیداً مردم را در مورد شرکت در مجلس ترحیم منعقده در مسجد جامع تبلیغ مینموده و این تبلیغ همواره با اسائه ادب به شخص اول مملکت بوده است.»[94]
محمد مظاهری کارمند اداره ثبت احوال گرمسار مراجعین به آن اداره به ویژه افراد عکاس و کشاورزان را علیه اول شخص مملکت تحریک و به آنان اظهار میدارد که دولت عجب زمینی به شما داده و ضمناً تمثال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر را [که] در اطاق وی نصب بوده برداشته است.»[95]
دانشآموزان معلمان و دبیران
دانشآموزان معلمان و دبیران در جریان انقلاب اسلامی با به تعطیل کشاندنِ مدارس و اعتصاب سراسری در استان سمنان یکی از مقاطع حساس انقلاب اسلامی در این استان را رقم زدند.
این حرکت با روشنگری معلمان و دبیران در سرِ کلاسهای درس و تحت تأثیر قرار دادن دانشآموزان آغاز شد: [96]
«ناظمیان دبیر دبیرستان دخترانه مهرگان سمنان بعد از ظهر مورخه 15 / 1 / 37 در سر کلاس دوم ضمن سخنرانی میگویدک من نمیتوانم به شما تبریک بگویم چون به دلایلی که خود شما هم میدانید عید نداشتیم؛ فقط میتوانم به شما بگویم در کوششهای خود موفق باشید. نامبرده ضمن اشاره به وقایع تبریز گفت: عید امسال عزای ملی بود نه عید و سپس از آیات زیارتی. سیادتی. شیخ نجات و خمینی نام برد و از آنها ستایش کرد.»[97]
و با تعیین عناوین انقلابی برای درس انشاء ادامه یافت: [98]
«منشیزاده دبیر دبیرستان صنعتی دامغان بین محصلین به نفع مارکسیستهای اسلامی تبلیغ میکند و به دانشآموزان مقالههای سیاسی میدهد.»
در ذیل این گزارش به مطلبی اشاره شده است که معلوم میکند این حرکت از چندی قبل آغاز شده است:
«چندی قبل هم یکی از دبیران به نام شاهورانی چنین کاری را بین دانشآموزان انجام میداده که از آموزش و پرورش دامغان اخراج گردیده است.»[99]
سازماندهی دانشآموزان که از انرژی بالایی برای تظاهرات و پخش اعلامیه و حضور در صحنههای انقلاب برخوردار بودند، از اقدامات معلمان و دبیران متدین و مذهبی در این مقطع زمانی بود:
«سه نفر از دبیران دبیرستان شکوهی گرمسار به نامان ابوالقاسم تاج الدین و محمد طباطبائی و غلامحسین موحد (مریمی) در مدارس به خصوص در دبیرستان مذکور عدهای از دانشآموزان را که مورد اعتمادشان هستند تحریک و در ساعات فوق برنامه آنها را جمع و مطالب تحریک آمیز بیان مینمایند؛ حتی چند روز پیش پیشنهاد تظاهرات به آنها دادهاند که گویا با مخالفت عدهای از دانشآموزان روبرو شدهاند؛ ولی مرتباً برای آنها مطالب تحریک آمیز بیان نموده و قصد دارند دانشآموزان را وادار به تظاهرات نمایند.»[100]
این فعالیتها موجب شد تا در نامهای به «دبیر حزب رستاخیز ملت ایران در استان سمنان» نوشته شود:
«تعدادی از فرهنگیان در لباس دین اذهان جوانان و نوجوانان را مشوّش و پریشان و دائماًً در آنان بدبینی ایجاد کرده و میکنند... مردم عوام را به این سو و آن سو میکشانند.»[101]
نمونههایی از این فعالیتها در مدارس مختلف شهرهای استان سمنان به این شرح است:
«حسین معلم فرزند علی اصغر دبیر در دامغان... گرچه مدتی است که به طور علنی در برنامهها دخالت نمیکند ولی با پوششهای مختلف و به وسیله برادرش علی معلم دانشجوی اخراجی و محمدحسن رشیدی نظریات خود را به افراد مذهبی ابلاغ و تفهیم مینماید. در صورتی که انتقال وی به شهرستانهای دور دست مقدور باشد بسیار ضروری است.»[102]
«علی مراد کیپور آموزگار کلاس پنجم ابتدائی دبستان شاه پسند سنگسر که از متعصبین مذهبی میباشد به عناوین مختلف دانشآموزان را تحریک و تبلیغ مینماید که تمثال شخص اول مملکت را پاره نمایند.»[103]
«میرآخور که آموزگار قریه داورآباد چهار صد دستگاه گرمسار[می باشد] در سر کلاس درس در حضور دانشآموزان نسبت به منصور اسائه ادب مینماید.»[104]
«حسن نجار دبیر دبیرستان فیض سرخه از توابع سمنان شخصی است که متعصب مذهبی بوده و در تشکیل جلسات و همچنین دعوت روحانیون جهت سخنرانی شرکت و مداخله و بیشتر اوقات با شیخ تقی نصیری و علی اکبر ادب که از واعظین سمنان میباشند رفت و آمد داشته و در تمام جلساتی که در سرخه تشکیل میشود دو نفر روحانی مزبور را دعوت مینماید.»[105]
محیطهای دانشجویی
مدرسه عالی معدن شاهرود یکی از محیطهای دانشجویی استان سمنان بود که در سال 1352ش با یک رشته کاردانی استخراج ذغال سنگ با سرمایه و مدیریت بخش خصوصی تأسیس و دو سال بعد تحت پوشش وزارت صنایع و معادن قرار گرفت و دولتی شد. فعالیتهای سیاسی دوران انقلاب اسلامی در این محیط با شعارنویسی صنفی یکی از دانشجویان به نام منوچهر رئیسی آغاز شد:
«منوچهر رئیسی دانشجوی مدرسه عالی معدن شاهرود... در زنگ تفریح که کلاس خالی بود مطالب ذیل را در تابلو نوشته.:
نظر به مفاد آئین نامه آموزش عالی نمره استاد در مدرسه عالی معدن با در نظر گرفتن موارد زیر تعیین میگردد.
1. غرض شخصی 2. خفه بودن در سر کلاس 3. همشهری بودن با استاد 4. نشستن در ردیف جلو 5. سواری دادن مجانی به استاد 6. داشتن معاشرت دوستانه با استاد و در آخر کاریکاتوری که گویای سواری دادن دانشجو به استاد میباشد، کشیده.»[106]
«منوچهر رئیسی دانشجوی مدرسه عالی معدن شاهرود... مبادرت به نوشتن شعاری به مضمون بچهها روز انقلاب رسید تا کی مدرسه بدون سلف سرویس. بدون تریا باشد در روی دیوار توالت مدرسه نموده.»[107]
«منوچهر رئیسی دانشجوی مدرسه عالی معدن شاهرود... در سر کلاس هنگام زنگ تفریح از خلوتی کلاس سوء استفاده، مبادرت به کشیدن عکس که حاکی از زنجیر بودن دو پای دانشجو که دو سر آن به دست رئیس و معاون مدرسه فوق الذکر است نموده و سپس در هنگام تشکیل کلاس از دانشجویان سئوال نموده این عکس چیست؛ که عباس رحیمی اسدآبادی[بندرآبادی] میگوید یک دانشجوی بدبخت است که بین دو ابر قدرت قرار گرفته و راه چارهای ندارد جفت پاهایش را زنجیر کردهاند.»[108]
این اعتراضات صنفی پس از قیام خونین مردم قم و تبریز در 19و 29 دی و بهمن ماه سال 1356ش سمت و سوی دیگری گرفت و به مبارزه علنی با رژیم شاهنشاهی تبدیل شد:
«شب گذشته عدهای از دانشجویان شاهرود اظهار داشتهاند که قرار است ساعت 900 روز جاری برنامه واقعه اخیر تبریز را در شاهرود اجرا نموده و تظاهراتی به راه بیاندازند.»[109]
این اقدام دستگیری 6 نفر از دانشجویان مدرسه عالی معدن به نامهای: «شجاعالدین سیده اهل شمال. عبدلی اهل تهران. بهرام سنائی. احسان درستکار. ملک مراد قیاسوند و مراد سلیمانی» را به دنبال داشت.[110]
دیگر محیط دانشجویی در استان سمنان دانشسرای مقدماتی پسران دامغان بود که آغاز فعالیت در این محیط با مخالفت با جریان شاهنشاهی صورت گرفت:
«محمد شفیعیان دانشآموز دانشسرای مقدماتی پسران دامغان... از متعصبین مذهبی میباشد که عقیده دارد در محیط دانشسرا باید صبحها هنگام نیایش به جای کتاب انقلاب سفید، کتاب نهج البلاغه خوانده شود... دوستان و همدرسان خود را تشویق مینماید کتب مذهبی را مطالعه نمایند.»[111]
دانشکده سپاهیان انقلاب در شهرستان ورامین(که در آن زمان جزء استان سمنان بود) نیز یکی از محیطهای دانشجویی بود که فعالیت در آن محیط با بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور در این زمان شروع شد:
«در شب 15 / 5 / 36 دو نفر از دانشجویان سال دوم علوم تربیتی دانشکده سپاهیان انقلاب به نامهای فرهاد فرهادی و رستمی ضمن مذاکرات خصوصی بحث نموده و فرهاد فرهادی اظهار داشت: مملکت وضعش خراب است و در دستگاه دولت فساد رواج پیدا کرده است و رستمی در تأیید اظهارات وی گفت: اصلاً به فکر مردم نیستند همه کارها تبلیغات است و روز به روز وضع بدتر و فساد بیشتر میشود.»[112]
«محمدرضا مهاجری... دانشجوی دانشگاه سپاهیان انقلاب اخیراً به علت تعطیلی دانشگاه مذکور به علمدار گرگر رفته و ضمن بحث پیرامون اعتصابات معلمین در تهران اظهار داشته علت اعتصابات مفقود شدن 200 معلم در این شهر بوده است.»[113]
مدرسه عالی تکنولوژی نیز یکی از محیطهای اصلی دانشجویی در سمنان بود که فعالیت در آن سازمانیافتهتر صورت میگرفت. به همین علت بود که در تظاهرات مورخه 19 / 2 / 1357ش تعداد دانشجویانِ دستگیر شده این محیط دانشجویی به 20 نفر رسید که پرونده آنان به دادسرای سمنان ارجاع داده شد.[114]
اصناف و بازاریان
نقش بازار و بازاریان و کسبهی صنوف مختلف در جریان انقلاب اسلامی نقشی بیبدیل است که این نقش در شهرهای استان سمنان نیز در مقاطع مختلف به چشم میخورد.
ارتباط تنگاتنگ بازاریان متدین و متعهد با روحانیون مبارز استان جلوهی روشنی از وحدت و همدلی را به نمایش میگذاشت که اوج آن در برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای واقعه تبریز در دهم فرودین ماه سال 1357ش بود. گزارش ساواک از چگونگی برپایی این مراسم به خوبی نشانگر این هماهنگی است:
«سید رضا خاتمی خواروبار فروش سمنان به شهربانی مراجعه، تقاضای تشکیل مجلس یادبود کشته شدگان تبریز از ساعت 730 الی 1130 مورخه 10 / 1 / 37 را در مسجد شاه سمنان مینماید. با مذاکرات اولیه ساعت ختم به ساعت 1030 الی 1230 همان روز تغییر پیدا مینماید. ضمناً متقاضی تقاضا مینماید پرویز عندلیب سخنرانی نماید؛ ولی چون عندلیب در این مورد حاضر به دادن تعهد به شهربانی نمیگردد لذا به صورت ظاهر سخنرانی ایشان منتفی و قرار میشود که در مجلس مذکور فقط به قرائت قرآن اکتفا گردد و از متقاضی نیز به وسیله شهربانی سمنان نسبت به عدم انجام هرگونه موارد خلاف تعهد همه جانبهای اخذ میگردد.
از 0900 صبح جاری به تدریج مردم در مسجد تجمع و تا ساعت 1000 متجاوز از یک هزار نفر در مسجد جمع و کلیه روحانیون افراطی و مخالف سمنان به ترتیب یکدیگر: عبدوس. ادب. شاهچراغی. نصیری. عالمی. سیادتی. عندلیب به صورت آزادانه از منبر استفاده و بر علیه مملکت و له خمینی مبادرت به بیان تحریک آمیز و خلاف میگردند که در این مورد طی شماره 48 – 10 / 1 / 37 از شهربانی سمنان موضوع حساسیت امر و عواقب اینگونه منابر کنترل نشده استفسار و هرگونه چگونگی متعاقباً به عرض خواهد رسید. در خاتمه مجتمعین روز جاری از ساعت 00 13 بدون تظاهرات خیابانی متفرق گردیدند.»[115]
برگزاری این مراسم با شکوه منجر به دستگیری و تبعید حاج سیدرضا خاتمی در همان روز به شهرستان بافت کرمان شد و این اتفاقی بود که انسجام بیشتر بازاریان و کسبه را به دنبال داشت:
«وسیله حاج اصغر ربیعی کاسب بازار طوماری دایر به این که سید رضا خاتمی محکوم اقامت اجباری وسیله مقامات مسئول مورد عفو قرار گیرد، تنظیم و به امضاء چند تن از بازاریان و تعدادی از افراد متعصب مذهبی رسانیده و به مرکز ارسال داشته است.»[116]
اقدامات ایذایی
از اقداماتی که پس از قیام خونین 19 دی در شهرهای مختلف استان سمنان صورت گرفت اقدامات ایذایی جوانان انقلابی برای مقابله با خشونتهای نیروهای نظامی و انتظامی بود که با شکستن شیشههای بانک صادرات آغاز شد. ساواک سمنان که نسبت به موضوع اشراف نداشت در نظریه ابتدایی خود در این خصوص نوشت:
«امکان دارد روزهای پنجشنبه و جمعه که بانک تعطیل بوده سنگ از زیر چرخ اتومبیلهای عبوری پرت و به شیشه خورده باشد.»[117]
این اتفاق چند روز بعد در شهرستان شاهرود با «شکستن شیشه دو دستگاه اتومبیل دولتی» ادامه یافت که این بار در ذیل گزارش آن نوشته شد:
«با توجه به اقدامات اخیری که از طرف روحانی نماها و متعصبین افراطی به عمل آمده به نظر میرسد که عاملین شکستن شیشههای اتومبیلهای فوق نیز وابسته به افراطیون فوق الذکر میباشند.»[118]
و پنج روز بعد گزارش شد:
«در ساعت 0930 روز جاری دو کیسه چوب دستی تراشیده و یک ساک محتوی شیشه بنزین و تعدادی نبشی آهنی در جلو مسجد امام زمان شاهرود مشاهده گردیده که بلافاصله وسیله مأمورین شهربانی جمع آوری گردیده است و دو نفر مظنون نیز وسیله شهربانی شاهرود دستگیر که مورد بازجوئی قرار دارند.»[119]
پس از این اقدامات، نوشتن نامههای تهدیدآمیز برای مسئولین شهری مانند فرماندار[120] و رئیس ساواک که در سرکوبی حرکتهای مردمی ایفای نقش میکردند با اسامی و آدرسهای مجعول شروع شد:
«در تاریخ 24 / 12 / 36 یک طغری پاکت بدون آدرس فرستنده به نام عبداله (به احتمال قوی اسم مستعار است) وسیله پست شهری به آدرس سازمان اطلاعات و امنیت جناب سرهنگ زالتاش واصل گردیده که متن نامه داخل پاکت حاوی از یک سلسله مطالب مضره میباشد و در جوف نامه نیز عکسی از آیتاله خمینی قرار داده شده است.»[121]
و همزمان با آن شکستن و برداشتن عکسهای محمدرضا پهلوی از محیطهای عمومی و ساختمانهای اداری آغاز شد:
«از نیمه شب به بعد روز جاری تعداد 10 پرچم ایران و 6 تمثال مبارک همایونی که جهت مراسم سالگرد روز درختکاری جلوی جنگل مصنوعی محلات حومه سمنان مستقر بوده به وسیله افراد ناشناسی ربوده شده است.»[122]
«مورخه 14 / 1 / 37 (اولین روز باز شدن مدارس) در مدرسه روستای غنی آباد دامغان دو عدد قاب عکس منصور را شکسته و تمثال منصور و تور والیبال مدرسه را پاره نمودهاند.»[123]
و دو روز بعد رئیس آگاهی سمنان با این کلمات مورد تهدید تلفنی قرار گرفت که:
«در ساعت معین منزلت را آتش میزنیم و منزل رئیس شهربانی و ساختمان حزب رستاخیز را هم به آتش خواهیم کشاند.»[124]
در شهرستان دامغان در تاریخ 23 فروردین ماه سال 1357ش تظاهراتی شاهنشاهی برپا شد که سخنران این مراسم رئیس تربیت بدنی شهر بود. یک روز بعد از این اتفاق «کلیه شیشههای منزل وی شکسته شد و روی تکه کاغذی» برای او نوشتند:
«پدر سوخته ابلیس، اگر دفعه دیگر این کار را بکنی به جهنم میفرستیمت.»[125]
بیست روز بعد نیز یکی از مشروب فروشیهای شهر دامغان به آتش کشیده شد.[126] این آتش سوزی یک اتفاق ناگوار نیز به همراه داشت که عامل این اقدام به نام علی محمد ملکی که هنرجوی هنرستان دامغان بود به علت گرفتار شدن در گرداب آتش ایجاد شده در درون مغازه مشروب فروشی دچار سوختگی شد و به شهادت رسید.[127]
و دو هفته بعد نیز «شش جام شیشههای سینما مولن روژ شاهرود» توسط افرادی که نقاب کاغذی روی سر خود گذاشته بودند شکسته شد.[128]
پینوشتها:
[1]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلی، ج 2، ص 294.
[2]. اسناد شماره 4509 / 312 – 5 / 7 / 54 و شماره: 1946 / ﻫ - 19 / 7 / 54، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان سمنان، جلد اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[3]. سند شماره: 2887 / ﻫ - 25 / 11 / 54، همان، جلد دوم.
[4]. سند شماره: 1919 / ﻫ - 23 / 5 / 35 و سند شماره: 1965 / ﻫ - 31 / 5 / 35، همان.
[5]. سند شماره: 2987 / ﻫ - 16 / 10 / 35، همان.
[6]. سند شماره: 3051 / ﻫ - 6 / 11 / 35، همان.
[7]. سند شماره: 10065 / 312 - 9 / 11 / 35، همان.
[8]. سند شماره: 87696 / 20ه 34 - 18 / 2 / 36، همان.
[9]. سند شماره: 32015 / 14 / ﻫ - 20 / 5 / 36، همان.
[10]. سند شماره 3242 / 312 - 23 / 5 / 36 بخش ضمائم و سند شماره: 4321 / 312 - 5 / 7 / 36، همان.
[11]. سند شماره: 32594 / 14ﻫ - 28 / 6 / 36، همان.
[12]. سند شماره: 32777 / ﻫ - 4 / 7 / 36، همان.
[13]. سند گزارش بخش 312 مورخه: 26 / 7 / 36 و سند شماره: 4910 / 312 – 27 / 7 / 36 بخش ضمائم، همان.
[14]. سند شماره: 34126 / 14ﻫ - 1 / 10 / 36، همان.
[15]. سند شماره: 35247 / 14ﻫ - 5 / 12 / 36، همان.
[16]. سند شماره: 35315 / 14ﻫ - 10 / 12 / 36 و سند شماره: 59 / 14ﻫ - 12 / 1 / 37 و سند شماره: 894 / 14ﻫ – 16 / 2 / 37 بسیاری اسناد دیگر، همان.
[17]. سند بدون شماره، مورخه 9 / 12 / 1354، همان.
[18]. سند شماره: 3030 / ﻫ - 12 / 12 / 54، بخش ضمائم، همان.
[19]. سند شماره: 9542 / 312 - 20 / 12 / 54، همان.
[20]. سند شماره: 34113 / 14ﻫ - 1 / 10 / 36، همان.
[21]. سند شماره: 34120 / 14ﻫ - 1 / 10 / 36، همان.
[22]. سند شماره: 6790 / 312 - 8 / 10 / 36، همان.
[23]. سند شماره: 34625 / 14ﻫ - 5 / 11 / 36، همان.
[24]. سند شماره: 35016 / 14ﻫ - 22 / 11 / 36، همان.
[25]. سند شماره: 35022 / 14ﻫ - 22 / 11 / 36، همان.
[26]. سند شماره: 2548 / 14ﻫ و - 6 / 12 / 36، همان.
[27]. سند شماره: 354 / 14 / ﻫ - 24 / 1 / 37، همان.
[28]. سند شماره: 116 / ﻫ و - 8 / 1 / 37، همان.
[29]. سند شماره: 961 / 14ﻫ - 18 / 2 / 37، همان.
[30]. سند شماره: 978 / 14 / ﻫ - 19 / 2 / 37، همان.
[31]. سند شماره: 1110 / 14ﻫ - 23 / 2 / 37، همان.
[32]. سند شماره: 5711 / 312 - 5 / 8 / 35، همان.
[33]. سند شماره: 390 / 312 - 24 / 1 / 36، همان.
[34]. سند شماره: 32421 / 14 / ﻫ - 16 / 6 / 36، همان.
[35]. سند شماره: 34133 / 14ﻫ - 3 / 10 / 36، همان.
[36]. سند شماره: 34742 / 14ﻫ -12 / 11 / 36، همان.
[37]. سند شماره: 4729 / 312 - 28 / 4 / 37، بخش ضمائم، همان.
[38]. سند شماره: 359 / 14 / ﻫ - 24 / 1 / 37، همان.
[39]. سند شماره: 8 / 521 / 04 / 507 / 430 - 29 / 1 / 2537، همان.
[40]. سند گزارش بخش 312 مورخه 20 / 7 / 36، همان.
[41]. سند شماره: 3062 / ﻫ - 16 / 12 / 54 و سند شماره: 897 / 14ﻫ - 16 / 1 / 37، همان.
[42]. سند شماره: 30696 / ﻫ - 24 / 2 / 36، همان.
[43]. سند شماره: 9782 / 312 - 26 / 12 / 54 و سند شماره: 6651 / 312 – 18 / 9 / 35[1355]، همان.
[44]. سند شماره: 2136 / ﻫ - 17 / 7 / 35، همان.
[45]. سند شماره: 32688 / 14ﻫ - 2 / 7 / 36، همان.
[46]. سند شماره: 32689 / 14ﻫ - 2 / 7 / 36، همان.
[47]. سند شماره: 32780 / 14ﻫ- 4 / 7 / 36، همان.
[48]. سند شماره: 32817 / 14ﻫ - 6 / 7 / 36، همان.
[49]. سند شماره: 32781 / 14 / ﻫ - 4 / 7 / 36، همان.
[50]. سند شماره: 5016 / 312 - 2 / 8 / 36، بخش ضمائم، همان.
[51]. سند شماره: 33253 / 14ﻫ - 5 / 8 / 36، همان.
[52]. سند شماره: 33794 / 14ﻫ - 12 / 9 / 36، همان.
[53]. سند اطلاعیه آیتالله عالمی، همان.
[54]. سند شماره: 7033 / 312 - 17 / 10 / 36، همان.
[55]. سند شماره: 34479 / 14ﻫ - 27 / 10 / 36، بخش ضمائم، همان.
[56]. سند شماره: 34462 / 14ﻫ - 26 / 10 / 36، همان.
[57]. سند شماره: 35115 / 14ﻫ - 29 / 11 / 36، همان.
[58]. سند شماره: 100 / 14ﻫ - 14 / 1 / 37، همان
[59]. سند شماره: 1272 / ﻫ - 25 / 2 / 35، همان.
[60]. سند شماره: 1297 / ﻫ - 29 / 2 / 35 و سند شماره: 1317 / ﻫ - 30 / 2 / 35، همان.
[61]. سند شماره: 1334 / ﻫ - 1 / 3 / 34[55]، همان.
[62]. سند شماره: 34137 / 14ﻫ - 3 / 10 / 36، همان.
[63]. سند شماره: 7260 / 312 - 22 / 10 / 36، همان.
[64]. سند شماره: 34768 / 14ﻫ - 15 / 11 / 36، همان.
[65]. سند شماره: 35115 / 14ﻫ - 29 / 11 / 36، همان.
[66]. سند شماره: 743 / 14ﻫ - 10 / 2 / 37، همان.
[67]. سند شماره: 30102 / ﻫ - 14 / 1 / 36، همان.
[68]. سند بدون شماره - 28 / 1 / 36، همان.
[69]. گزارش خبرچین ساواک به تاریخ 9 / 11 / 1356، همان.
[70]. گزارش دیگر خبرچین ساواک به تاریخ 9 / 11 / 1356، همان.
[71]. سند شماره: 35133 / 14 / ﻫ - 29 / 11 / 36، همان.
[72]. سند شماره: 2696 / 14ﻫ و - 22 / 12 / 36، همان.
[73]. سند شماره: 129 / 14ﻫ و - 11 / 1 / 37، همان.
[74]. صورتجلسه کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان گرمسار و سند شماره 337 / 14ﻫ - 23 / 1 / 37، همان.
[75]. سند شماره: 32479 / 14ﻫ - 19 / 6 / 36، همان.
[76]. سند شماره: 35766 / 14ﻫ - 27 / 12 / 36، همان.
[77]. سند شماره: 35770 / 14ﻫ - 27 / 12 / 36، همان.
[78]. سند شماره: 34650 / 14ﻫ - 6 / 11 / 36، همان.
[79]. سند شماره: 32688 / 14ﻫ - 2 / 7 / 36، همان.
[80]. سند شماره: 52 / 81 / 525 - 17 / 8 / 2536، بخش ضمائم، همان.
[81]. شماره: 35314 / 14ﻫ -10 / 12 / 36، همان.
[82]. سند شماره: 34500 / 14ﻫ - 28 / 10 / 36، همان.
[83]. سند شماره: 34769 / 14ﻫ - 15 / 11 / 36، همان.
[84]. سند بدون شماره و تاریخ، همان
[85]. سند شماره: 1145 / 14ﻫ - 23 / 2 / 37، همان.
[86]. سند شماره: 2662 / 14ﻫ و - 17 / 12 / 36، همان.
[87]. سند شماره: 3465 / 14ﻫ - 8 / 11 / 36، همان.
[88]. سند شماره: 35118 / 14ﻫ - 29 / 11 / 36، همان.
[89]. سند شماره: 1070 / ﻫ - 21 / 1 / 35[55]، همان.
[90]. سند شمار: 30103 / ﻫ - 14 / 1 / 35[36]، همان.
[91]. سند شماره: 32359 / 14ﻫ - 10 / 6 / 36، همان.
[92]. سند شماره: 34508 / 14ﻫ - 28 / 10 / 36، همان.
[93]. سند شماره: 115 / 14ﻫ - 14 / 1 / 37، همان.
[94]. سند شماره: 125 / 14ﻫ - 14 / 1 / 37، همان.
[95]. سند شماره: 525 / 14ﻫ -2 / 2 / 37، همان.
[96]. سند شماره: 2303 / ﻫ - 16 / 11 / 35، همان.
[97]. سند شماره: 253 / 14ﻫ - 19 / 1 / 37، همان.
[98]. سند شماره: 30610 / ﻫ - 17 / 2 / 36، همان.
[99]. سند شماره: 35216 / 14ﻫ - 4 / 12 / 36، همان.
[100]. سند شماره: 35412 / 14ﻫ - 13 / 12 / 36، همان.
[101]. نامه مورخه 12 / 1 / 2537، همان
[102]. سند شماره: 340 / 14 / ﻫ - 24 / 1 / 37، همان.
[103]. سند شماره: 361 / 14 / ﻫ - 24 / 1 / 37، همان.
[104]. سند شماره: 417 / 14ﻫ - 26 / 1 / 37، همان.
[105]. سند شماره: 729 / 14ﻫ - 9 / 2 / 37، همان.
[106]. سند شماره: 30576 / ﻫ - 17 / 2 / 36، همان.
[107]. سند شماره: 30578 / ﻫ - 17 / 2 / 36، همان.
[108]. سند شماره: 30579 / ﻫ - 17 / 2 / 36، همان.
[109]. سند شماره: 35248 / 14ﻫ - 6 / 12 / 36، همان.
[110]. سند شماره: 35351 / 14ﻫ - 6 / 12 / 36، همان.
[111]. سند شماره: 30695 / ﻫ - 24 / 2 / 36، همان.
[112]. سند شماره: 1077 / 14ﻫ و - 20 / 5 / 36، همان.
[113]. سند شماره: 35274 / 14ﻫ - 7 / 12 / 36، همان.
[114]. سند شماره: 1149 / 14ﻫ - 23 / 2 / 37، همان.
[115]. سند شماره: 47 / 14ﻫ - 10 / 1 / 37، همان.
[116]. سند شماره: 1112 / 14ﻫ -23 / 2 / 37، همان.
[117]. سند شماره: 34765 / 14ﻫ - 15 / 11 / 36، همان.
[118]. سند شماره: 35148 / 14 / ﻫ1 - 1 / 12 / 36، همان.
[119]. سند شماره: 35249 / 14ﻫ - 6 / 12 / 36، همان.
[120]. سند شماره: 35287 / 14ﻫ - 11 / 12 / 36، همان.
[121]. سند شماره: 35751 / 14ﻫ – 27 / 12 / 36، همان.
[122]. سند شماره: 35463 / 14 / ﻫ - 15 / 12 / 36، همان.
[123]. سند شماره: 160 / 14ﻫ - 15 / 1 / 37، همان.
[124]. سند شماره: 259 / 2 ﻫ 1- 17 / 1 / 37، همان.
[125]. سند شماره: 422 / 14ﻫ - 26 / 1 / 37، همان.
[126]. سند شماره: 957 / 14ﻫ - 18 / 2 / 37، همان.
[127]. سند شماره: 1000 / 14ﻫ - 20 / 2 / 37، همان.
[128]. سند شماره: 1293 / 14ﻫ - 30 / 2 / 37، همان.
بدون حضور زنان انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید
تعداد مشاهده: 18034