یادکردی از چهار شهید گرانقدر آذرشهر و دهستان قاضیجهان به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 08 آبان 1403
آشنائی با دهستان قاضیجهان آذرشهر
دهستان قاضیجهان از توابع شهرستان آذرشهر است که با ارتفاع 1330 متر از سطح دریا در غرب استان آذربایجان شرقی قرار دارد. قاضیجهان در 54 کیلومتری جنوب غربی تبریز، 15 کیلومتری جنوب شرقی دریاچه ارومیه، 3 کیلومتری بخش گوگان و 2 کیلومتری آذرشهر واقع گردیده و پل ارتباطی مهمی بین سه بخش مهم آذرشهر، گوگـان و ممقـان میباشد. قاضیجهان یکی از چهار دهستـان بزرگ آذرشهـر بوده و متشکل از قاضیجهـان و چهار روستـای اخیجهان، خانمیر، دیـزج آقاحسن و غلـهزار میباشد. از نظر موقعیت ارتباطی قاضیجهان در مسیر ارتباطی روستاهای بخش گوگان و شهرستان آذرشهر قرار گرفته است. قاضیجهان از شمال به روستاهای اخیجهان و فیروز سالار، از شرق به شهرستان آذرشهر، از غرب به گوگان و از جنوب به کوه قزل داغی و رودخانه نوشین چای محدود میشود.
در آخرین آمار خانه بهداشت، این روستا دارای 1100 خانوار و 3779 نفر جمعیت میباشد. از نظر وسعت تقریباً 100 هکتار از اراضی این روستا مسکونی و 350 هکتار زمین کشاورزی است. روستای قاضیجهان یکی از روستاهای فرهنگی و مذهبی شهرستان آذرشهر است. در این روستا سه مسجد و یک حسینیه وجود دارد و مساجد این روستا حتی قبل از مساجد شهرستان آذرشهر تأسیس شدهاند. این روستا کتابخانهای با ۵۸۰ متر بنا دارد و اهل روستا با کتاب و مطالعه عجین هستند. شصت درصد مردم روستای قاضیجهان مشغول کشاورزی و حدود ۱۵ درصد فرهنگی هستند و بیسوادی در روستای قاضیجهان وجود ندارد.
کارگاههای بستهبندی محصولات باغی روستا مانند گردو، برگه، آلوچه و قیسی، کارگاههای حولهبافی، رنگرزی، فرش بافی، صنایع دستی و ... از جمله کارگاههایی است که در این روستا فعالیت دارند. دامداری نیز یکی دیگر از مشاغل در این روستاست.[1]
قیام انقلابی در آذرشهر و قاضیجهان و تقدیم چهار شهید در نهم آبان 1357
آذرشهر و توابع آن در استان آذربایجان شرقی، زادگاه دلیر مردان و زنان مسلمانی است که همواره از کیان دین و ملت پاسداری کرده و خون پاک خود را تقدیم مکتب والای اسلام نمودهاند و شهدای گرانقدری چون آیتالله حسین غفاری و شهید محراب آیتالله سیداسدالله مدنی زاده این دیار پاک هستند.
این شهر و توابع آن در قیام 29 بهمن 1356 تبریز، سهم داشته و گروهی از مردم قاضیجهان نیز همدوش مردم تبریز در این قیام شرکت کرده و سپس پیام این قیام را به مردم آذرشهر و قاضیجهان انتقال دادند.
از دیگر اقدامات در خور توجه مردم قاضیجهان و به خصوص دانش آموزان و جوانان که برای کسب علم و تحصیل به آذرشهر رفت و آمد میکردند، هدایت و رهبری و شرکت در تخریب میخانه و مشروبسازی آذرشهر همزمان با پاییز سال 57 بود که این حرکت انقلابی نقش بسزایی در شروع تظاهرات و تداوم راهپیماییها علیه رژیم شاه در آذرشهر داشت. روزنامه رستاخیز ارگان حزب رستاخیز در روز 4 / 8 / 57 نوشت:
«روز 4 / 8 / 57 در آذرشهر از توابع آذربایجان شرقى تظاهرات وسیعى صورت گرفت. یک گروه ده هزار نفرى در حالى که پرچمهاى سبز رنگى را با عکسهایى از حضرت آیتالله العظمى خمینى با خود حمل مىکردند در خیابانهاى شهر دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان در مسیر خود به ساختمان شهربانى آذرشهر حمله بردند و مأموران انتظامى تیراندازى کردند و شخصى به نام اصغر، 35 ساله، شغل راننده مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد.» (رستاخیز، ش1051، ص 12) «در این تظاهرات شیشه تعدادى از بانکها شکست و دفتر نمایندگى روزنامه رستاخیز آتش گرفت.» (کیهان، ش 10597، ص 23)[2]
مردم قاضی جهان در نهم آبان سال 1357 همگام با مردم آذرشهر دست به راهپیمایی و تظاهرات اعتراضآمیز زدند و در این روز مأموران ویژه و کماندوهای شهربانی مردم را به رگبار گلوله بستند و چهار نفر به اسامی: تقی حقیقی، عبدالله علافی(علاف بوالحسن)، ابوالفضل خوشبخت و حسین سلمانی به شهادت رسیدند.
در مجلس ترحیم و بزرگداشت این شهیدان که جمع کثیری از مردم آذرشهر و به خصوص قاضیجهان شرکت کرده بودند، تعداد 200 نفر از اهالی مهاباد که با لباس کردی در مجلس بزرگداشت حضور یافته بودند به آیتالله مدنی تسلیت گفته و اظهار نمودند: «ما همگی مسلح هستیم لذا اگر اجازه دهید با مأمورین دولتی به جنگ بپردازیم.» و اضافه نمودند: «هر چقدر اسلحه میخواهید در اختیارتان بگذاریم.» ولی آیتالله مدنی با پیشنهاد ایشان مخالفت مینمایند.
ابوالفضل خوشبخت اولین شهید شهرستان آذرشهر
شهید ابوالفضل خوشبخت قاضیجهانی فرزند حاجاحمد در سال 1325 هجـری شمسی در قاضیجهان در خانوادهای مذهبی و انقلابی دیده به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی وارد کسب و کار گردیده و ابتدا مدتی در کنار پدرش به امر کشاورزی پرداخت و سپس به قالیبافی روی آورده و پس از به کار انداختن کارگاه قالیبافی در سال 1352 در آذرشهر به تجارت قالی پرداخت.
شهید خوشبخت از عاشقان و شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود لذا به مداحی و مرثیه سرایی چهارده معصوم(ع) میپرداخت و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکرد؛ چنانکه در سال 1348هجری شمسی به پیشنهاد وی هیئت اکبریه قاضیجهان تأسیس و راهاندازی گردید و توانست در جهت بسط و توسعه معارف اسلامی خدمات در خور توجهی ارائه نماید. وی در امر پخش اعلامیهها و نوارهای امام راحل و نیز آگاهی مردم انقلابی قاضیجهان از طریق این هیئت به موفقیتهای روز افزونی دست یافت.
شهید خوشبخت پس از شهید آیتالله شیخحسین غفاری که در 4 دی ماه 1353 در زندان به وسیله عوامل ساواک به درجه شهادت رسیده بود، اولین شهید منطقه آذرشهر است که در درگیریهای خیابانی با عوامل رژیم به شهادت رسید.
شایان ذکر است پدر آن شهید، مرحوم حاجاحمد خوشبخت با آیتالله شهید مدنی به جهت همسفری در زیارت خانه خدا، دوستی و رفاقت دیرینه داشت و پس از شهادت شهید خوشبخت، شهید مدنی با حضور در منزل این شهید نسبت به مقام شامخ این شهید ادای احترام نمود و نسبت به انسجام حرکتهای انقلابی مردم قاضیجهان توصیهها و رهنمودهای لازم را ارائه فرمودند. رسول خوشبخت در مورد برادر شهیدش میگوید:
«وی شخصی با اخلاق و انسان دوست بود و همیشه از حق پشتیبانی مینمود و لو به زیان خود وی تمام میشد و توصیه میکرد که سعی کنید در عمل، نیت پاک و خالص داشته باشید چه بسا اشخاصی هستند که عمرشان را در عبادت و قرائت قرآن سپری نمودهاند اما زمانی که از دنیا رفتهاند بیایمان بودهاند و در مقابل افرادی نیز بودهاند که خود را گنه کار و پستترین افراد جامعه تلقی نمودهاند اما سرانجام با یک عمل خالص و خداپسند مغفور و با ایمان دنیا را ترک گفتهاند؛ لذا سعی کنید مردم را از خود نرنجانید و با خُلق و خویی نیک با ایشان مدارا نمایید.»
بعد از شهادت ابوالفضل خوشبخت، جناب آقای حسین کریمی مراغهای در مورد وی چنین سروده و این شعر بر روی قبر وی نقش بسته است:
بهارم شد خزان از تیـر جانسوز به دسـت پاسبانـان تبـه کــار
شهیـد دست استبــداد گشتم به راه دیــن نمـودم ثـار ایثار
ابوالفضلم بلی خوشبخـت بودم به قرآنم ز جان گشتم فداکـار
هزار و سیصد و پنجاه و هفتـم نُه آبان شدم فارغ از این دار[3]
شهید عبدالله علاف بوالحسن
شهید عبدالله علافی(علاف) بوالحسن در خرداد ۱۳۳۴ در شهر آذرشهر در خانوادهای متدین متولد گردید. بعد از گذراندن دوران طفولیت در سن 6 سالگی وارد دبستان علوی گردید و شش سال ابتدایی را پشت سر گذاشت و سه سال در مغازه پدرش مشغول کار بود. او علاقه زیادی به مجالس مذهبی داشت و همیشه در عزاداری سالار شهیدان حسین بن علی(ع) شرکت میکرد و از نوحهخوانان بنامِ هیئت بود. در ۱۸ سالگی در هنرستان حرفهای تبریز به یادگیری اتومکانیک مشغول میشود و متعاقب آن در کارخانه درمن دیزل تبریز استخدام میگردد. از بدو شروع انقلاب شکوهمند اسلامی به اعتصاب سراسری کارگران پپوست و همگام با مردم به مبارزه با دژخیمان پهلوی میپردازد. در چهارم آبان ۵۷ که در آذرشهر بین مردم و دست نشاندگان شاه درگیری روی داد او به اتفاق چند تن از برادران به خانه پیشاهنگی هجوم میآورند و عکس طاغوت را شکستند.
سرانجام در تظاهرات روز نهم آبان ۵۷، در حین درگیری با دژخیمان شاه گلولهای به سر، عبدالله علافی اصابت میکند و این جوان سلحشور را در خون خود میغلطاند. در این روز برادر بزرگ شهید نیز بر اثر اصابت گلوله زخمی میگردد. به دلیل حکومت نظامی امکان تشییع جنازه مقدور نمیشود و جنازهها را به خانههای اطراف میکشانند. پدر شهید به اتفاق چند نفر از نزدیکانش وی را غسل میدهند و بر او نماز میگذارند و سپس به خاک میسپارند. شهید آیتالله سیداسدالله مدنی پس از اطلاع از نحوه شهادت و تشییع جنازه شهید علافی، از مظلومیت این شهید والامقام بسیار اندوهگین شده و بر او اشک میریزد.[4]
شهید حسین سلمانی دیزجی
شهید حسین سلمانی دیزجی در سال ۱۳۰۵ در خانواده مذهبی چشم به عالم هستی گشود. او از همان ابتدای طفولیت تحت مراقبت والدین آگاه خود قرار گرفت. پس از پشت سر گذاشتن دوران پرجنب و جوش کودکی و نوجوانی با خانوادهای پاک و متدین وصلت نمود. حاصل این وصلت سه دختر و یک پسر بود. شهید سلمانی پس از حادثه جنایت رژیم پهلوی در مدرسه فیضیه در سال 1342 نسبت به رژیم موضعگیری نمود و تا جوشش انقلابی در سال 1356 همواره منتظر مبارزه آشکار با رژیم پهلوی بود. پس از شروع مبارزات علنی مردم و اعلامیههای روحبخش امام، بر شدت فعالیت خود افزود و در پخش اعلامیهها در میان افراد انقلابی سعی و کوشش فراوانی به خرج داد و با استخراج آیههایی در باره جهاد و شهادت مردم را برای مبارزه ترغیب مینمود. وی حقیقتاً از جان و مال خود گذشته و خود را وقف انقلاب و مبارزه نمود و رهبری راهپیمایی و تظاهرات شهر را به عهده گرفته و با بیانات آتشین خود تیشه به ریشه رژیم طاغوتی میزد. در سحرگاه نهم آبان ۵۷ به تظاهرات پیوست و هدایت جمعیت را به عهده گرفت. در نزدیکیهای ظهر با گارد طاغوت درگیری رخ داده و در همان لحظات اولیه درگیری با گلوله جلادان به زمین میافتد و خون پاکش آسفالت خیابان را رنگین مینماید. به دلیل تهاجم وحشیانه گاردیها جنازههای شهدا به وسیله مردم به خانههای اطراف منتقل میشود و امکان تشییع جنازه میسر نمیگردد. پیکر پاک این شهید به اتفاق جنازه شهید عبدالله علافی در کنار شهر با حضور عده معدودی پس از غسل به خاک سپرده شد. شهید سلمانی انسانی متقی و با ایمان بود و همیشه یار مظلومان و دشمن ظالمان بود. شهید والامقام از یاران بسیار نزدیک شهید محراب حضرت آیتالله سیداسدالله مدنی بود.[5]
شهید محمّدتقی حقیقی پرایری
شهید محمّدتقی حقیقی پرایری فرزند محمّد در سال 1321 در یک خانواده مذهبی در شهر شهید پرور آذرشهر متولد گردید. دوران طفولیت را در آذرشهر گذرانید و تحصیلات دبستانی و سه سال اوّل متوسطه را در محلّ تولد پایان داد و بقیه تحصیلات خویش را در شهرستان سراب ادامه داد و به اخذ فوق دیپلم نائل گشت. عشق و علاقه تعلیم نوجوانان او را به وزارت آموزش و پرورش کشانید و به استخدام آموزش و پرورش مسجد سلیمان در آمد و در آن شهر با کوشش فراوان به تدریس محرومان جامعه پرداخت. پس از پانزده سال خدمت به آموزش و پرورش به تبریز منتقل شد و علاقهمندی وی به طبقه محروم او را به دبیری مدرسه راهنمایی تحصیلی اروند رود سابق، شهید حقیقی امروز، در منطقه مستضعفنشین چایکنار تبریز کشانید. یک سال و اندی در آن مدرسه خدمت کرد. هنوز هم شاگردان وی از او به عنوان پدری مهربان و معلمی فداکار یاد میکنند. در این دوران خدمت بود که انفجار خشم فروخوردهی مردم ایران به مرحله تازهای رسید و مردم مبارز و مصمم ایران یکپارچه برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی کمر همت بستند. او که همیشه میگفت شاهنشاهی باید خاتمه یابد، در خیزش مردمی و اسلامی ۲۹ بهمن تبریز شرکت نمود و شاهد جنایات رژیم پهلوی در آن روز بود. نهضت اسلامی مردم آذربایجان ادامه یافت تا قیام نهم آبان سال ۵۷ آذرشهر به وقوع پیوست. مردم به خیابانها ریختند و توفنده و مصمم برای کندن پایههای کفر و فساد سلطنت فریاد کشیدند. این شهید عزیز که همگام با انقلابیون مرگ بر شاه میگفت و در برابر مزدوران خائن ایستاده بود بِناگاه با گلوله یکی از مأمورین به شهادت رسید. از این شهید مظلوم فرزندی وارسته به نام بابک به یادگار مانده است.[6]
*****
تلفنگرام از تبریز
جناب آقاى نخستوزیر
به استحضار میرساند:
1ـ در تظاهرات 9 / 8 / 1357 آذرشهر که متأسفانه در آخر سر به خشونت گراید[گرایید] چهار نفر تلفات و 15 نفر مجروح آمار داده شده است.[7]
2ـ وضعیت زرد در آن شهر اعلام گردید.
3ـ وضع شهر در ساعت 14 آرام گردید.
4ـ در تبریز تظاهرات پراکنده و آرامى رخ داده و بازار بسته است.[8]
ارتشبد شفقت
3884 / م
9 / 8 / 1357
گوینده: اردلان
گیرنده ـ مزینانى ساعت 40 / 21 روز 9 / 8 / 1357
******
گزارش خبر
موضوع : نصب اعلامیه در عجب شیر
اعلامیههاى زیر در معابر عمومى بخش عجبشیر نصب گردیده است:
1ـ مورخه 23 / 8 / 57 فتوکپى سؤال شخصى به نام قاسمعلى هاشمىنژاد اهل زنجان در مورد این که آیا روحانیون با اصلاحات ارضى مخالف هستند یا خیر؟ و پاسخ آیتالله شریعتمدارى در معابر عمومى عجب شیر نصب گردیده است.
2ـ مورخه 17 / 8 / 57 اعلامیه اهالى اخىجهان از توابع آذرشهر در مورد انعقاد مجلس ترحیم به مناسبت کشتهشدگان روز نهم آبان ماه 1357 آذرشهر در معابر عمومى عجب شیر نصب گردیده است.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد. بدینوسیله فتوکپى نمونه اعلامیههاى مزبور جهت استحضار به پیوست تقدیم میگردد. راغب
نظریه چهارشنبه: در مأموریت است.
نظریه جمعه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است. مشاهیر[9]
******
انالله و انا الیه راجعون
به خاطر تجلیل از شهدای فاجعه آذرشهر و قاضیجهان روز چهارشنبه مورخ 17 / 8 / 57 مطابق با هفتم ذیحجه الحرام مجلس تذکری از ساعت 2 الی 6 بعدازظهر روز وفات امام محمدباقر(ع) در مسجد قریه اخیجهان برگزار خواهد شد. از برادران مسلمان و آزادیخواه انتظار دارد با شرکت در این مجلس روح شهیدان طریق حق و آزادی را شاد فرمایند.[10]
پینوشتها:
[1] . بنگرید: http: / / roostanet.knti.ir و https: / / qazidjahan.blogsky.com، با تلخیص و اصلاح.
[2] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 14، صفحه 231، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[3] . https: / / qazidjahan.blogsky.com، با تلخیص و اصلاح.
[4] . http: / / fa.jahad.org، با تلخیص و اصلاح.
[5] . همان.
[6] . همان.
[7] . روزنامه کیهان نام شهداى آذرشهر را چنین نوشت: تقى حقیقى 30 ساله، فرهنگى ـ عبدالله علافى 19 ساله از اصناف ـ ابوالفضل خوشبخت 22 ساله پیشهور.(ش 10601، ص3) روزنامه اطلاعات نام شهید چهارم را حسین سلمانى فرزند على یاد کرد.(ش 15748، ص 2) بنگرید: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 14، صفحه 487، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[8] . آنچه در تبریز رخ داد تظاهرات دانشآموزان این شهر بود که به طرف دانشگاه تبریز راهپیمایى کردند. با وجود جلوگیرى مأموران حکومت نظامى با این حال گروهى از آنان خود را به محوطه دانشگاه رساندند و با دانشجویانى که به مناسبت هفته همبستگى در اعتصاب به سر مىبرند به راهپیمایى در محوطه دانشگاه پرداختند.(کیهان، ش 10601، ص 4)، همان.
[9] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 16، صفحه 115، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[10] . همان، صفحه 562.
تعداد مشاهده: 17052