امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

بررسی واقعه مدرسه طالبیه تبریز در 2 فرودین 1342


تاریخ انتشار: 02 فروردين 1403

نمایی از مدرسه طالبیه تبریز

مقدمه

مدرسه‌ی طالبیه یکی از مدارس معروف علوم دینی در تبریز است که در بازار و در کنار مسجد جامع تبریز واقع شده است و به مناسبت بانی آن میرزا طالب پسر اسحاق خان از رجال دوره صفویه به این نام نامگذاری شده است[1]. او این مدرسه را در سال 1087ق در دو طبقه بنا نهاد.[2] عمارت‌های شمالی و غربی مدرسه دارای حجره‌های متعددی برای اقامت طلاب بود و طبق وقفنامه آن به آموزش علوم دینی اختصاص داشت.[3] مدرسه طالبیه در سال 1327ش توسط حاج محمدباقر خویی کلکته‌چی، از بازرگانان معروف شهر تبریز، تعمیر و در ضلع شرقی مدرسه ساختمان کتابخانه و مدرسه جدید به آن اضافه شد.[4]

علما و مراجع بزرگی از جمله آیت‌الله سید ابوالحسن انگجی، شهید محراب آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، میرزا اسدالله قاضی طباطبایی، علامه سید محمدحسین طباطبائی، شهید محراب آیت‌الله سید اسدالله مدنی، علامه محمدتقی جعفری، علامه عبدالحسین امینی، سید محمد موسوی مشهور به مولانا، آیت‌الله شیخ محمدحسین خیابانی، آیت‌الله سید کاظم طباطبائی، آیت‌الله سید مرتضی خسروشاهی، آیت‌الله جعفر سبحانی، حجت‌الاسلام سید هادی خسروشاهی، آیت‌الله میرزا ابوالفضل سرابی و آیت‌الله مسلم ملکوتی در مدرسه طالبیه تبریز به تحصیل و تدریس پرداخته‌اند.[5]

          این مدرسه در جریان نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی از کانون‌های مهم و فعال شکل‌گیری مبارزات علیه حکومت پهلوی در تبریز به شمار می‌آمد. واقعه حمله نظامیان رژیم شاه به مدرسه طالبیه تبریز و مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین 1342 در سالروز شهادت امام صادق (علیه‌السلام) منشأ بسیاری از رخدادهای سیاسی در روند انقلاب است.

 

علل و زمینه‌های حمله به مدرسه طالبیه

          پس از جنگ جهانی دوم، آمریکایی‌ها موفق شدند، موقعیت سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود را در ایران به مرور تحکیم بخشند. در پی کودتای 28 مرداد 1332 حکومت پهلوی در اختیار سیاست‌های آمریکا قرار گرفت. در این دوران تبلیغات ضدکمونیستی گسترش یافت. وقوع انقلاب الجزایر و کودتای عبدالکریم قاسم و نفوذ کمونیست در منطقه، موجب نگرانی آمریکا نسبت به سرنوشت رژیم پهلوی و منافع خود در ایران شد؛ لذا برای حفظ موقعیت خود در ایران اجرای برنامه‌های در ظاهر اصلاحی را به رژیم پهلوی دیکته کرد.[6]

پس از رحلت آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی در فروردین 1340ش، حکومت پهلوی کوشید تا به برنامه‌های خود سرعت بیشتری بخشد. انتقال مرجعیت شیعه به خارج از ایران، پیگیری طرح اصلاحات ارضی، تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید مهمترین اقدامات رژیم شاه در فاصله سال‌های 40 و 42 بود.[7]

در 16 مهر 1341 اسدالله علم، نخست‌وزیر وقت، مفاد تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را در روزنامه‌ها منتشر کرد. این تصویب‌نامه در زمان تعطیلی مجلسین شورای ملی و سنا با هدف تشکیل انجمن‌هایی در روستاها، شهرها و استان‌ها صورت گرفته بود اما سه شرط جدید مندرج در آن، حذف قید اسلام از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان، انجام مراسم تحلیف با هر کتاب آسمانی به جای قرآن و حق رأی زنان، اعتراضات مراجع و علما و برانگیختن احساسات دینی مردم را در پی داشت.[8]

امام خمینی به همراه تعدادی از علما در قم و شهرهای دیگر به اعتراض علیه تصویب‌نامه دست زدند که با حمایت قشرهای مختلف مردم روبرو شد. مقاومت بسیاری از مراجع و روحانیون و گسترش دامنه اعتراضات مردمی، رژیم پهلوی را مجبور به عقب‌نشینی و قبول خواسته‌های آن‌ها کرد.[9]       

پس از آن که اعتراض روحانیون به قوانین ضداسلامی لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی به لغو این لایحه توسط دولت انجامید، تبلیغات گسترده‌ای علیه روحانیت صورت گرفت. در 19 دی 1341، محمدرضا پهلوی در سالگرد اجرای قانون اصلاحات ارضی در اجتماع کشاورزان اعلام کرد که قصد دارد، اصول شش‌گانه انقلاب سفید خود را به رفراندوم بگذارد تا از این طریق به حکومت و برنامه‌های خود مشروعیت مردمی دهد.[10]

همزمان با تبلیغات گسترده حکومت در رسانه‌های دولتی اعم از رادیو، تلویزیون، روزنامه‌ها و نشریات برای برگزاری و تشویق مردم به شرکت در رفراندوم، مراجع و علما نیز با سخنرانی‌ها و اعلامیه‌های خود به افشای ماهیت خلاف شرع رفراندوم پرداختند.[11] امام خمینی طی اعلامیه‌ای در 2 بهمن 1341 با برشمردن اشکالات لوایح شش‌گانه انقلاب سفید شاه، رفراندوم را مخالف با اسلام و قانون اساسی کشور، دارای خواستگاه استعماری و تضعیف استقلال ایران دانستند و شرکت در آن را تحریم کردند.[12] سایر مراجع و علما نیز مانند آیات عظام سید ابوالقاسم خویی، سید محمد بهبهانی و سید محمدرضا گلپایگانی در اعلامیه‌هایی رفراندوم را تحریم و آن را خلاف شرع و قانون و علیه استقلال و مصلحت کشور دانستند.[13]

با انتشار اعلامیه‌ها‌ی تحریم رفراندوم امام خمینی و سایر مراجع، در تهران و بسیاری از شهرها نظیر قم، شیراز و مشهد تظاهرات گسترده‌ای شکل گرفت.[14]

 در آستانه برگزاری رفراندوم، حکومت برای جلوگیری از اقدامات روحانیون علیه رفراندوم، حدود چهل نفر از علما و روحانیون تهران و شهرستان‌ها نظیر حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی، حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدیزاده محلاتی، آیت‌الله شیخ جعفر خندق‌آبادی، حجت‌الاسلام جعفر شجونی را دستگیر و زندانی کرد.[15] علی‌رغم مخالفت‌های مراجع و علما، محمدرضا پهلوی به علت حفظ نظام سلطنتی و اعتماد آمریکایی‌ها، لوایح ششگانه خود را در 6 بهمن 1341، طی رفراندوم فرمایشی، با عنوان «انقلاب سفید شاه» به تصویب رساند.[16]

در پی این موضوع امام خمینی در 22 اسفند 1341 در اعتراض به برنامه‌های رژیم در نادیده گرفتن احکام ضروری اسلام و توهین به روحانیت، عید نوروز را تحریم و عزای عمومی اعلام کردند:

 «چنان ‌که اطلاع دارید دستگاه حاکمه می‌خواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام؛ قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می‌اندازد؛ لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه جلوس می‌کنم و به مردم اعلام خطر می‌نمایم...»[17]

به دنبال اعلام تحریم عید نوروز، در بسیاری از مساجد، حسینیه‌ها، منازل علما در سراسر کشور مجالس عزا برپا شد و واعظان در سخنرانی‌های خود ضرباتی که از سوی حکومت بر اسلام، روحانیت و مردم وارد شده بود را بیان می‌کردند.[18] بنا بر اسناد شهربانی ترس دولت از حضور یکپارچه دسته‌جات عزادار شهرستان‌ها به مناسبت سالروز شهادت امام صادق (علیه‌السلام) در 2 فروردین سال 42 باعث شد تا در تاریخ 27 اسفند 1341 به شهربانی قم دستور دهد: «از عزیمت دسته‌جات مذهبی به قم جلوگیری به عمل آید.» در 28 اسفند 1341 حسن پاکروان، رئیس ساواک، طی دستورالعملی به سراسر کشور مراقبت از فعالیت علما را خواستار شد تا با طرح تمهیداتی مانع اظهارات خلاف مصالح رژیم توسط آن‌ها شوند.[19]

 

حمله به مدرسه طالبیه

حوزه علمیه قم کانون اصلی مبارزات سیاسی علیه حکومت پهلوی بود و سایر نواحی ایران با برنامه‌های حوزه عمل می‌کردند.[20] علما و روحانیان تبریز نیز با تشکیل جلسات مستمر و ارتباط با قم و تهران مبارزات تبریز را هدایت می‌کردند و با تکثیر و توزیع اعلامیه‌های مراجع به خصوص امام، مردم را از ماهیت اقدامات نظام حاکم آگاه می‌کردند.[21]

در این میان رژیم پهلوی، برنامه عملیاتی ویژه‌ای را در جهت برخورد با علما و طلاب علوم دینی که نقش مؤثری در آگاهی بخشی مردم داشتند، تصویب کرد تا با ایجاد محیط رعب و وحشت از فعالیت علما و مردم علیه حکومت جلوگیری کند.[22]

در 2 فروردین 1342 به مناسبت سالگرد شهادت امام صادق (علیه‌السلام) از طرف آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی مراسم عزاداری در مدرسه فیضیه برگزار شد. تعداد زیادی از کماندوهای ضد شورش و سربازان گارد شاهنشاهی، نیروهای انتظامی و امنیتی با لباس مبدل در این مراسم حضور داشتند. عوامل رژیم که طبق دستورالعمل ساواک وظیفه برهم زدن مجالس وعظ به آنها محول شده بود، با ذکر صلوات‌های بی‌موقع مجلس را به تشنج کشاندند. با به هم خوردن مجلس نیروهای نظامی با دشنه، قمه و زنجیر به جمعیت که متشکل از مردم عادی، روحانیون، وعاظ و طلاب مدرسه فیضیه بود حمله کردند و به ضرب و شتم آنان پرداختند و تعداد زیادی را مجروح و مصدوم کردند. سپس با استفاده از سلاح گرم عده‌ زیادی از طلاب را مجروح و یکی از آن‌ها را به شهادت رساندند. همزمان با وقایع مدرسه فیضیه قم، مدرسه طالبیه تبریز نیز مورد هجوم نیروهای نظامی قرار گرفت.[23]

خبر تحریم عید نوروز 1342، توسط آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی به اطلاع مردم تبریز رسیده و به یاری گروهی از جوانان در سراسر شهر توزیع شده بود. آقای سید محمد الهی[24] چنین می‌گوید:

«در یک روز قبل از آن، درست روز عید نوروز، مرحوم آقای قاضی من را به منزلشان احضار کرد. نزد ایشان رفتم که آقای سید مهدی دروازه‌ای هم آنجا بود. آقای قاضی یک اعلامیه کوچک به من نشان داد که چاپ شده ‌است و باید پخش شود. عنوان آن این بود: «آذربایجان به ‌پا می‌خیزد» یک مقداری از اوضاع و احوال روز مطرح شده بود و اعلام پشتیبانی از حرکت‌های مراجع قم شده بود.»[25]

در 2 فروردین 1342، مأموران شهربانی به بهانه الصاق اعلامیه امام خمینی مبنی بر تحریم عید نوروز و عزای عمومی به مدرسه طالبیه هجوم بردند[26]. با مقاومت و اعتراض طلاب، مشاجره لفظی منجر به درگیری بین طلاب و مأموران نظامی شد و با تیراندازی به سمت طلاب عده‌ای مجروح شدند.[27]

آقای سید مهدی امینی محرّر (دروازه‌ای) ماجرای مدرسه‌ی طالبیه را از قول فردی به نام میرزا فیض‌الله این چنین تعریف می‌کند: «اعلامیه‌ی امام در مدرسه‌ی طالبیه، روی دیوار نصب شده بود، به همین خاطر مأموران شهربانی به مدرسه ریختند و خواستند اعلامیه‌ی امام را پاره کنند که با مقاومت شدید طلاب مدرسه روبرو شدند. طلاب دلاور و مبارز با مأموران درگیر شدند و زد و خوردی شدید و خونین بین آن‌ها درگرفت. طلاب که سلاحی نداشتند، با آجر و سنگ و مأموران با اسلحه‌ی سرد و گرم به جان هم افتادند و سرانجام تعدادی از طلاب بی‌دفاع مورد هجوم وحشیانه‌ی مأموران شهربانی و ساواک قرار گرفتند و زخمی و مجروح شدند.»[28]

حجت‌الاسلام محمود وحدت‌نیا از وعاظ تبریز که پس از حمله‌ی مأموران به مدرسه طالبیه وارد آن می‌شود، وضعیت مدرسه را چنین توصیف می‌کند: «وارد مدرسه شدم؛ واقعاً در تمام عمرم چنین منظره‌ای ندیده بودم. همه چیز به هم ریخته بود و در هم؛ کتاب، عمامه، عبا و وسایل طلاب، همه و همه را ریخته بودند بیرون از حجره‌ها. طلبه‌های ابتدایی از زیر تخته‌ها با رنگ‌های پریده و لباس‌های پاره بیرون می‌آمدند. بعد با این که در مدرسه را بسته بودند ولی طلبه‌های زخمی را از در پشت مدرسه به بیمارستان و منازل اعزام کردیم.»[29]

 با کشیده شدن درگیری به خیابان‌ها، مأموران نظامی و ساواک، مردمی که در مراسم مسجد حاج میرزا یوسف آقا، معروف به قزللی (واقع در سر بازار) حضور داشتند بیرون کرده و به ضرب و شتم آن‌ها پرداختند. مردم با سنگ و آجر به دفاع از خود پرداختند که منجر به کشته شدن یکی از مأموران شهربانی شد.[30] در پی این حوادث، بار دیگر کماندوهای رژیم، شبانه به مدرسه طالبیه هجوم بردند و علاوه بر ضرب و شتم طلاب، عده‌ای از آنان را زندانی کردند و با نادیده گرفتن قانون معافیت سربازی طلاب، تعدادی از آن‌ها را به دوره سربازی فرستادند.[31]

آیت‌الله سید حسین موسوی تبریزی در خاطراتش این واقعه را اینگونه شرح می‌دهد: شعار «درود بر خمینی و «از جان خود‌‌ ‌‌گذشتیم ـ با خون خود نوشتیم یا مرگ یا خمینی» برای اولین بار از سوی مردم تبریز در آنجا سر داده شد. در این واقعه اگرچه جمعی از مردم و طلاب مدرسه مجروح شدند ولی پیروزی و‌‌ ‌‌غلبه با مردم بود که توانستند مأمورین دولتی را فراری بدهند. اما شب هنگام، مأموران‌‌ ‌‌حکومت برای گرفتن انتقام به مدرسه حمله کردند و به جان طلاب مدرسه که عمدتاً‌‌ ‌‌نوجوان بودند افتادند و جمع زیادی از آن‌ها را زخمی کردند و همان شب، تعدادی از‌‌ ‌‌طلبه‌ها را که در سن سربازی بودند با خود بردند و جمع دیگری از آن‌ها که بزرگتر بودند و‌‌ ‌‌سرباز محسوب نمی‌شدند زندانی کردند.‌»[32]

درِ اصلی مدرسه طالبیه تبریز که از طرف بازار باز می‌شد، بیش از یک ماه بسته شد و مأموران نظامی فقط اجازه تردد از در پشتی مدرسه را به طلاب می‌دادند.[33]

 

واکنش‌ها به واقعه مدرسه طالبیه

واقعه فیضیه و طالبیه موجب واکنش‌های وسیعی علیه سیاست‌های سرکوب و اقدامات رژیم در داخل و خارج از کشور شد. پس از وقایع مدرسه طالبیه تبریز، علما در اعتراض به این اقدام، نماز جماعت را تعطیل کردند و اعلامیه‌ای از سوی آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی و با امضای عده‌ای از مجتهدان تبریز مبنی بر شرح وقایع مدرسه طالبیه در سراسر شهر منتشر شد.[34]  انتشار وقایع قم و تبریز در سرتاسر ایران بازتاب وسیعی یافت. علمای نجف، قم و مشهد نظیر آیات عظام سید محسن حکیم، سید عبدالله شیرازی، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، سید محمدرضا گلپایگانی و سید عبدالکریم موسوی اردبیلی اقدام دولت در سرکوب طلاب را محکوم کردند.[35] بسیاری از علما و روحانیون در تلگراف‌هایی به امام خمینی و سایر مراجع وقوع این حادثه را تسلیت گفتند.[36]

امام خمینی در واکنش به حادثه قم و تبریز در 13 فروردین 1342 با صدور اعلامیه شدید‌اللحنی که به اعلامیه «شاه‌دوستی یعنی غارتگری» معروف شد، حمله کماندوها و مأموران انتظامی به مدرسه فیضیه را همسنگ حملات مغول قلمداد کرد، با این تفاوت که مغولان به مملکتی بیگانه حمله کردند و مأموران حکومت پهلوی، هموطنان مسلمان خود و روحانیون و طلاب بی‌پناه را مورد هجوم قرار دادند. سپس با توصیف واقعیت شاه‌دوستی، تقیه را حرام اعلام کردند. ایشان ضمن فراخواندن مردم به آرامش، جنایات حکومت پهلوی در حمله به مدارس علمیه را از موجبات نابودی حکومت معرفی کردند.[37]

آیت‌الله خویی شاه را آلت و وسیله انجام مقاصد شوم دشمنان اسلام، که خواستار اضمحلال دین می‌باشند، دانست.[38] او شاه را تهدید کرد که اگر حمایت خود را از قوانین شوم ضد اسلامی ادامه دهد و از توهین به مقدسات دین دست برندارد آخرین وظیفه خود را انجام خواهد داد.[39] آیت‌الله مرعشی نجفی دولت و دربار را یک عده مردم شهوت‌پرست توصیف کرد که هر چند صباحی یک بار بر طبق هوای نفسانی قوانینی برخلاف قانون اسلام به صورت تصویب‌نامه ارائه می‌دهند[40]. وی خواستار کنار گذاردن افکار دین ستیزی از سوی دولت شد.[41] آیت‌الله سید عبدالله شیرازی شاه ایران را متهم کرد که قوانین خلاف قرآن، مانند برگزیدن غیرمسلمانان و تغییر عنوان قرآن به کتب آسمانی و شرکت دادن زنان در امر قضاوت، وضع کرده و یهودیان را بر اقتصاد و بابی‌ها را بر پست‌های دولتی مسلط ساخته است و اعتراض علما را با گلوله پاسخ می‌دهد.[42] آیت‌الله حکیم از علمای قم خواست تا به عنوان اعتراض به نجف مهاجرت کنند و آیت‌الله گلپایگانی در پاسخ اعلام داشت که: «مهاجرت علما دولت را در اهداف خود یعنی محو آثار دیانت و معارف عالیه اسلام و حقوق و آزادی مسلمین آزادتر می‌سازد.»[43] آیت‌الله خویی در اطلاعیه بسیار شدیداللحن دیگری ضمن اشاره به تاریک بودن سابقه دولت، سرکوب طلاب و دانشجویان را در مدرسه فیضیه، مدرسه طالبیه تبریز و دانشگاه تهران محکوم کرد و اعلام داشت: آیا برنامه چنین دولتی را می‌توان برنامه مترقی نام نهاد؟ وی افزود: «ملت ایران می‌داند اشخاصی که خود سراپا فاسد هستند و در عالم شهوترانی و وطن‌فروشی قدم می‌زنند به هیچ وجه صلاحیت آن را ندارند که موضوع اصلاحات را بهانه قرار دهند و وسایل تازه‌ای برای بیچاره ساختن مردم فراهم آورند. کسانی که خود معنی اصلاح را ندانسته‌اند چگونه ممکن است متصدی اصلاح باشند.»[44]

 رژیم پهلوی برای سرپوش گذاشتن بر جنایات خود در مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز، آن را نزاع بین روحانیان مخالف اصلاحات ارضی و دهقانان مدافع آن اعلام کرد.[45] مطبوعات نیز وقایع مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز را اعتراض روشنفکران به اعلامیه‌هایی که علیه بانوان به دیوار معابر نصب شده بود، مطرح کردند.[46] رسانه‌های خارجی همانند «روزنامه گاردین» و «رادیو پیک ایران» مخالفت روحانیان با اقدامات حکومت و رخداد وقایعی نظیر مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز را مبارزه روحانیان بر ضد آزادی زنان تعبیر کردند.[47]

با فرارسیدن محرم در خرداد 1342، دستگاه‌های امنیتی حکومت برای کنترل مجالس وعظ و خطابه روحانیون، از وعاظ و سران هیأت‌های مذهبی تعهد کتبی گرفتند که در سخنان خود علیه حکومت، لوایح ششگانه شاه، اسرائیل، فجایع مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه مطلبی نگویند.[48] در مقابل امام خمینی با دادن خط فکری و تبلیغی به وعاظ، از آنان خواست که در مجالس خود، مصیبت‌های وارده به اسلام، خطر اسرائیل و عمال آن‌ها (بهائیت) و مواضع استعماری شاه را بیان کنند.[49]

در روز عاشورا مصادف با 13 خرداد 1342، تظاهراتی با هدایت آیت‌الله قاضی طباطبائی و آیت‌الله میرزا حسن انگجی از مدرسه طالبیه تبریز آغاز شد. در این تظاهرات وعاظی نظیر میرزا محمدحسین انزابی، شیخ محمدحسین بکایی و عیسی اهری سخنرانی‌هایی را ایراد و در آن خواستار کناره‌گیری علم و لغو مصوبات خلاف مصالح اسلامی شدند.[50]

مدرسه علمیه طالبیه در دوره سیاسی معاصر محل اجتماعات مذهبی و سیاسی طلاب بود و بسیاری از قیام‌های مردمی شهر تبریز در دوره حکومت پهلوی، از جمله قیام 29 بهمن 1356 از مدرسه طالبیه آغاز شد. در روز 29 بهمن 1356، مراسم چهلم شهدای قم در تبریز برگزار شد که با حمله مأموران حکومتی، تعداد زیادی از مردم کشته و مجروح شد[51]. در تظاهرات مردم تبریز 12 شهریور 1357 نیز، پشت بام مدرسه طالبیه و مسجد جامع این شهر، محل تجمع و درگیری بین نیروهای نظامی و مردم بود.[52]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] - ولادیمیر مینورسکی، تاریخ تبریز، ترجمه عبدالعلی کارنگ، به کوشش غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز، آیدین، 1389ش، ص 80؛ حبیب‌الله تابانی، تبریز از نگاهی دیگر، تبریز، حبیب‌الله تابانی، 1379ش، ص 222.

[2]- ناصر رهنمایی شهسواری، تبریز شهر کهن تاریخ، تاریخ، تبریز، ناصر رهنمایی شهسواری، چ 2 ، 1377ش ص 140.

[3] - ولادیمیر مینورسکی، همان، ص 89.

[4] - علی سکندری، دو حادثه در دوم فروردین 1342(مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز) مجموعه مقالات همایش 15 خرداد 1342، زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، سوره مهر، 1388ش، ص 131.

[5] - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380ش، ص 71؛ عبدالرحیم اباذری، خاطرات حجت‌الاسلام حسنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384ش، ص223؛ جمعی از پژوهشگران پژوهشکده باقرالعلوم، گلشن ابرار، ج 3، قم، نورالسجاد، 1386ش، ص 510؛ علیقلی بخشایشی، مفاخر آذربایجان، ج 1، تبریز، نشر آذربایجان، ص 75-74.

[6] - ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، 1371ش، ص 409.

[7] - مسعود دهنوی، قیام خونین 15 خرداد 42 به روایت اسناد، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1360ش، ص 13.

[8] - روزنامه اطلاعات، سال سی و هفتم، شماره 10917، 16 مهر 1341، ص 17؛ روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، چ 19، بی‌تا، ص166.

[9]- همان، ص 149؛ روح‌الله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 3، 1387ش، ص 156.

[10]- غلامعلی پاشازاده، قیام 15 خرداد و بحران مشروعیت رژیم، مجموعه مقالات همایش 15 خرداد: زمینه‌ها و بسترها، ج 2، ص 27؛ مظفر شاهدی، زندگانی سیاسی خاندان علم، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1377ش، ص 188.

[11] - سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 1، ص 256، 258؛ محمد عتیق‌پور، نقش بازار و بازاری‌ها در انقلاب ایران، تهران، کیهان، 1358ش، ص 8.

[12] - صحیفه امام خمینی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ 5، 1389ش، ص 137-138.

[13] - اسناد انقلاب اسلامی، به کوشش مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی، 1369ش، ص 60-58.

[14] - جلیل عرفان‌منش، خاطرات پانزده خرداد، شیراز، تهران، سوره مهر، 1375ش، ص 3.

[15] - خاطرات و مبارزات شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1375ش، ص 52.

[16] - علی باقری، خاطرات پانزده خرداد، آغاز انقلاب اسلامی در تبریز، قسمت اول، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1374ش، ص 23.

[17] - صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 156.

[18] - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378ش، ص 548، 568، 574.

[19] - سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد ساواک، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ 2، 1386ش، ص 214-213.

[20] - سلطانی احمدی، مجتبی، نیکبخت میرکوهی، رحیم، تاریخنگاری انقلاب اسلامی، آسیب‌ها و ضرورت‌ها، پژوهشنامه اسلامی ایران به کوشش مجتبی سلطانی احمدی و رحیم نیکبخت میرکوهی، دفتر اول، تهران، خانه کتاب، 1392ش، ص 12.

[21] - خاطرات حجت‌الاسلام سید حسین موسوی تبریزی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،  1384ش، ص 41-29.

[22] - علی باقری، خاطرات پانزده خرداد، آغاز انقلاب اسلامی در تبریز، قسمت اول، ص 240.

[23] - مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380ش، ص 48؛ سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 1، ص 373-367.

[24] - فرزند آیت‌الله سید محمدحسن الهی طباطبایی، برادر زاده علامه طباطبایی و خواهر زاده آیت‌الله قاضی.

[25] - رحیم نیکبخت، زندگانی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبائی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380ش، ص 168.

[26] - همان، ص 170؛ سراج، عباس، حادثه مدرسه فیضیه قم، مجموعه مقالات همایش 15 خرداد 1342، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، سوره مهر، 1388ش، ص 247.

[27] - خاطرات آیت‌الله سید حسین موسوی تبریزی، ص 66.

[28] - علی باقری، خاطرات 15 خرداد - تبریز، تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، چ 2، 1388ش، ص 17.

[29] - همان، ص 241.

[30] - خاطرات آیت‌الله سید حسین موسوی تبریزی، ص 18-17.

[31] - همان، ص 125، 126.

[32] - همان.

[33] - علی باقری، خاطرات 15 خرداد - تبریز، ص 207.

[34] - همان، ص 18.

[35]- اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص 86؛ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج 3، ص 289-254.

[36] - علی درازی، تاریخ انقلاب اسلامی در اردبیل، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، تهران، سوره مهر، 1390ش، ص 390.

[37] - صادق تهرانی، مروری بر زمینه‌ها و آثار قیام 15 خرداد، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال دوم، شماره 7، بهار 1384ش، ص 77.

[38] - اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 80.

[39] - همان، ص 86.

[40] - همان، ص 94.

[41] - همان، ص 100.

[42] - همان، ص96.

[43] - همان، ص 90.

[44] - همان، ص102.

[45] - سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 1، ص 378.

[46] - علی سکندری، دو حادثه در دوم فروردین 1342 (مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز)، ص 449-448.

[47] - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378ش، ص 68؛ جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 614.

[48] - سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 1، ص 462.

[49] - همان، ص 467.

[50] - علی باقری، خاطرات 15 خرداد - تبریز، ص 38.

[51] - نوزده دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382ش، ص 258.

[52] - انقلاب اسلامی به روایت اسناد، ج 10، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381ش، ص 402.
























حوزه علمیه طالبیه تبریز


نمایی از داخل مدرسه طالبیه


کتابخانه فعلی مدرسه طالبیه تبریز


مدرسه فیضیه قم


 

تعداد مشاهده: 14428


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.