حزب رستاخیز به روایت اسناد ساواک- بخش سوم
تاریخ انتشار: 15 آذر 1402
رویدادهای مهم
سال 1356ش در حالی آغاز شد که جمشید آموزگار دبیر کل حزب بود. وی تا مرداد 1356، در این سمت باقی ماند. یکی از نکات مهم در این دوره، اختلافات دبیرکل حزب (آموزگار) و نخستوزیر (هویدا) بود.[1] گفته میشد هویدا برای تضعیف موقعیت آموزگار در حزب، در صدد تقویت خداداد فرمانفرمائیان است.[2] موضوع دیگر داریوش همایون بود که در حزب قائم مقام بود، اما بیشتر به نفع هویدا کار میکرد. اختلافات به حدی بود که ساواک سست شدن بیشتر پایههای حزب را در نتیجه چنین اختلافاتی محتمل میدانست. حزب بی در و پیکر بود و دبیرکل در برابر مخارج و هزینههای حزب از خود سلب مسئولیت میکرد.
حزب در سال جاری با مقایسه با سال گذشته دچار دو دستگیهایی شده است. تجربه جمشید آموزگار در مورد همایون (قائم مقام) این بوده است که همایون مأمور موظف هویدا است تا موجبات عدم موفقیت او را به هر شکل که ممکن است فراهم سازد. به همین دلیل آموزگار در سال جاری درگیریهای جدیدی با همایون داشته تا آن حد که شایع است این اواخر او را به اطاق کارش راه نداده است. همایون نیز کار خود را کرده یعنی هر جا که خواسته نطق کرده و هر چه خواسته بر مبنای عقیده شخصی گفته است. او حتی گاهی مطلبی را در یک جا گفته و در جای دیگر او را نقض کرده است...... مصطفی الموتی عقیده دارد که به مسخره گرفتن حزب از طرف هویدا در هیات اجرایی و از ابتدا تا انتهای جلسه موید این است که او نمیخواهد حزب نضج بگیرد. مردم هم این مطالب را میدانند. الموتی حتی میگفت که به آموزگار گفته است که بگوید این روزی یک میلیون را چه میکند؟ آموزگار گفته این به من چه مربوط است بالاخره به شکلی خرج میشود. در هر حال وضع موجود به مراتب بدتر از گذشته است و طرفین فکر مبارزه و کوبیدن و از میدان بیرون کردن یکدیگرند نه این که حزب به کجا میرود.[3]
آموزگار در 16مرداد 1356، به نخستوزیری منصوب شد و تا اوایل شهریور 1357 در این سمت باقی ماند.[4] بنابر رویهای که در کنگره دوم در پیش گرفته شده بود، نخستوزیر نمیتوانست دبیرکل حزب باشد؛ بنابر این محمد معتضد باهری با حفظ سمت (قائم مقامی حزب) عهدهدار سمت دبیرکلی گردید.(مرداد 1356)[5] دوره باهری تا دی ماه 1356 به درازا کشید.
در یکی از گزارشها، به نقل از باهری حزب رستاخیز به جسد تشبیه شده و این که حزب مرده است. در این گفت و گو باهری گفته بود که در صدد بلند کردن جسد این مرده(حزب) است. پیشبینی میشد با کارشکنیهای طرفداران هویدا (ایران نوینیها) و رها کردن کارهای حزب توسط آنها، باهری نخواهد توانست کاری انجام دهد.[6]
با این حال ظاهراً قدرت نخستوزیر(رئیس دفتر سیاسی حزب) در برابر دبیرکل حزب بیشتر بود و وی عملاً از اداره امور حزب کنار گذاشته شده بود. یک نمونه آن، جلسات محرمانه دفتر نخستوزیری در زمینه تشکیل کنگره سوم و اعلام آن توسط آموزگار بود. گفته میشد باهری تا تشکیل جلسه هیئت اجرایی روز پنجشنبه 24 /9 /36 از موضوع کنگره بیاطلاع بوده است.[7]
سومین کنگره حزب رستاخیز (کنگره فوقالعاده) در دی ماه 1356 برگزار شد. اصلاحات و تغییرات در مواد اساسنامه، انتخاب دبیرکل حزب و موجودیت جناحها از موضوعاتی بود که در کنگره مورد بررسی قرار میگرفت. کنگره به تغییر مواد اساسنامه و انتخاب نخستوزیر به سمت دبیرکل حزب رأی داد و آموزگار بار دیگر دبیرکل حزب شد.[8]
آغاز دوره دوم دبیرکلی آموزگار با شروع مرحله جدیدی از انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همزمان شد. این وقایع از انتشار مقاله موهن روزنامه اطلاعات در 17دی1356 و قیام خونین مردم قم (19 دی 1356) شروع شد و به عمر سیاسی نخستوزیر و دبیر کل حزب رستاخیز (اوایل شهریور 1357) پایان داد. به گزارش اسناد موجود در بهمن 1356، فعالیتهای حزب دچار رکود شده بود. این رکود سطوح مختلف حزب را در برگرفته بود.
حدود یک ماه و نیم از تغییر دبیرکل حزب رستاخیز ملت ایران میگذرد. تمام ارکان و واحدهای حزبی به حالت نیمه تعطیل و در بسیاری از موارد به حالت تعطیل درآمده است..... مسئولان مناطق حزبی به بهانههای گوناگون برنامهها و وظایف واقعی خود را فراموش و در نتیجه اعضای حزبی و کانونها رابطه خود را با مناطق و در نتیجه ستاد تهران ترک [کردهاند] در مراکز استانها و شهرستانها نیز وضع بدین گونه است. دلیل این شیوهها آن است که مسئولان مناطق حزبی نه براساس ایمان و نه برمبنای اطلاعات حزبی و نه بر معیار شناخت وظایف و رسالتهای خود انتخاب شدهاند. حزب باید در برنامه انتخاب مسئولان و دبیران حزبی تجدید نظر کند و نباید بر اساس برخی بند و بستهای پنهانی افراد و یا دوستیها بلکه براساس واقعیت گرایی افرادی را برگزیند که قدرت اداره و توانایی ارتباط و مخصوصاً توانایی حفظ و توسعه ارتباط بین افراد و کانونهای حزب را داشته باشد. ضمناً در حال حاضر این نقایص دیده میشود:
1- کلیه مناطق حزبی به صورت نیمه تعطیل درآمده و در برخی موارد فعالیتها تعطیل شده است.
2- مسئولان مناطق حزبی کمتر به محل کار خود میروند و ارتباطی نیز با کانونها ندارند.
3- تغییرات پیاپی کادر رهبری حزب از یک طرف و ناواردی مسئولان مناطق و واحدهای ستادی حزب مردم را به سختی دلسرد نموده است.
4- مسئولان ستاد تهران فاقد خصائص و ویژگیهای لازم برای اجرای وظایف میباشند. آن چه که در این ستاد و همه مناطق مطرح است زد و بند دستیابی به پول بیشتر و اضافه کار و مزایای دیگر است.
5- کادر تشکیلات آنجا که امور دبیران مطرح است زد و بند و ارتباطهایی با مسئولان استانها دیده میشود و خبرهای محرمانه درز پیدا میکند.
6- در حال حاضر جز افراد موظف و کارکنان حزبی کسی را نمیتوان یافت که به حزب قدم بگذارد.[9]
اوضاع حزب در فروردین 1357، چنین توصیف شده است؛
از نظر کلی حزب در یک دوران فترت میباشد و کسی به حزب نمیآید. در پایتخت نیز وضع بدتر است و معتقدند بعد از تهیه طرح تشکیلاتی سر و صورتی پیدا کند. مناطق 12 گانه تعطیل و فعالیتی ندارند. از نظر عمومی حزب اندک اندک وجهه خود را از دست میدهد کارکنان حزب در حالت بیتفاوتی میباشند، و این بیاعتمادی بدانجا رسیده که بسیاری از قبول مسئولیت خودداری کردهاند.[10]
در شهریور 1357، با کنار رفتن آموزگار از نخستوزیری و دبیرکلی حزب، شایعاتی درباره روی کارآمدن جواد سعید شنیده میشد. گفته میشد وی به عنوان قائم مقام دبیر کل حزب، عهدهدار وظایف دبیرکلی شده است.[11] شایعات متعددی درباره مسئولیت جواد سعید، مسکوت ماندن آن و احتمال انحلال حزب رستاخیز به گوش میرسید. گفته میشد که انحلال حزب به دلیل فشارهای روحانیون و مخالفت آنها با حزب بوده است. در شهریور 1357، هفت معاون از ده معاون حزبی استعفا کرده بودند[12] و جواد سعید آخرین تلاشهای خود برای حفظ حزب را به کار برد، اما برخی اعضای هیئت اجرایی معتقد بودند باید پایان کار حزب را اعلام کرد.[13] کنار رفتن سعید و استعفای وی، حزب را در حالت بلاتکلیفی قرار داده بود.
آشفتگی در سطوح بالای حزبی و حملات مردم به دفاتر حزب در شهرهای مختلف، عملاً به عمر حزب رستاخیز پایان داده بود. در چنین شرایطی، اموال حزبی در معرض دستبرد افراد قرار داشت. بنابراین گزارشهایی درباره دستبرد کارمندان حزبی به اموال و داراییهای آن به چشم میخورد.
روز 14 /7 /57 یک دستگاه ماشین تحریر برقی دفتر شکایات حزب رستاخیز که جدیداً خریداری شده بود گم شده و مسئول مربوط نیز از این جریان اظهار بیاطلاعی مینماید. شایسته است قبل از این که قسمت اعظم اموال پرقیمت حزب از قبیل فرش و یخچال و کمد و غیره به تاراج رود جلوی این کار گرفته شود تا مجدداً دنبال افراد سارق در حزب نرویم. با آن که آقای جواد سعید از سمت دبیرکلی حزب استعفا نموده معهذا در کار حزب دخالت مینماید و اقدام لازم به منظور جلوگیری از کارهای ذکر شده نمینماید. چنان چه یک نفر سرپرست یا معاون یا هر اسم دیگری در حزب مسئول حسن جریان امر باشد تا روشن شدن وضع حزب لااقل از حیف و میل اموال دولتی جلوگیری خواهد نمود.[14]
انتشار خبرهایی درباره فعالیت مجدد برخی احزاب سابق، برخی احزاب جدید مانند حزب کارگری برخاسته از سازمان کارگران حزب، گروههای منشعب از رستاخیز و مانند آن، نتوانست رژیم را از ضربات امواج بنیانکن مبارزات انقلاب اسلامی نجات دهد. رستاخیز در موجی از شایعات درباره شکل فعالیتهای حزبی، انشعاب گروهها، فعالیت جناحها، حملات مردم انقلابی به دفاتر حزب و مانند آن گم شد و پایان کار آن به شکل رسمی هیچ گاه اعلام نشد. [15]
تحلیل خبرگزاری فرانسه درباره سرنوشت حزب رستاخیز حاوی برخی نکات است؛
حزب واحد رستاخیز ایران بیمار است، این حزب هرگز نتوانست خود را در کشور تثبیت کند و آن هم به علت عدم وجود یک برنامه، روش و توسل به چیزهاى غیر طبیعى بوده است. رستاخیز که بدون ریشههاى مردم متکى بر محور تبلیغات پادشاهى بوده است به دو جناح تقسیم شد تا بدین وسیله یک رقابت سالم را گسترش دهد لیکن مبارزات به صورت تئورى میان جناح پیشرو (در حقیقت دولتى) و جناح سازنده (ابتکار شخصى) باقى ماند، هماهنگ کنندگان هر دو جناح بدون این که جانشینى برایشان تعیین شود از سمت خود استعفا نمودهاند. این شاه است که تصمیم گرفته این دمل را بترکاند. وى با یک لحن مخصوص اظهار داشته که «این حزب مسخره است و رهبرانش کاهلند لیکن چون نمىدانم چه حزبى را جانشین آن کنم اجباراً بایدآن را نگاه دارم.»[16]
رستاخیز با سرو صدا و تبلیغات فراوان آمد و در بیخبری و شایعات گم شد.
بلاتکلیفی حزب
یکی از مشکلات حزب و اعضای رده بالای آن، مشخص نبودن موقعیت آن نسبت به دولت و مجلس شورای ملی بود. این ابهام حزب را در بلاتکلیفی فروبرده بود. از طرفی نمایندگان مجلس از طرف حزب در انتخابات شرکت میکردند و بنابر این همه نمایندگان عضو حزب بودند. اکنون حزب درباره مصوبات مجلس[17] چه کاری میتوانست انجام دهد؟ اگر به بررسی این مصوبات در حزب پرداخته میشد، در واقع حزب جای مجلس را میگرفت. اگر بررسی کنندگان این طرحها در حزب، همان نمایندگان مجلس میبودند پس چه تفاوتی میان حزب و مجلس بود. در این صورت مسلماً جایگاه مجلس که از مهم ترین دستاوردهای مشروطیت بود، تضعیف میشد یا از بین میرفت. اگر بررسی کنندگان طرحها در حزب غیر از نمایندگان مجلس میبودند، طرحهای بررسی شده در حزب باید چه سرنوشتی پیدا میکرد؟ اگر طرحهای مزبور تصویب میشدند، حزب در مرتبهای بالاتر از مجلس قرار میگرفت و اگر مجلس مجدد به بررسی طرحها میپرداخت، حزب از گردونه قانونگذاری کنار گذاشته میشد؛ این موضوع یکی از دلایل بلاتکلیفی و سرگردانی حزب نسبت به مجلس بود.
از سوی دیگر نمایندگان مجلس در امور حزب به ویژه انتصابها دخالت میکردند.
یکی از نمایندگان کرمان در مجلس شورای ملی ضمن ملاقات با سناتور محمدحسین موسوی (قائم مقام حزب رستاخیز ملت ایران در امور تشکیلات) از وی خواسته که دبیر حزب در استان کرمان را تعویض نماید. محمدحسین موسوی نیز دستور داد که نامه مربوط به این موضوع را تهیه و سپس امضاء نموده است. موسوی به نماینده موردنظر اظهار داشت راضی شدید؟ نماینده کرمان ضمن تشکر گفت در مورد دبیران شهرستانهای تابع چه تصمیمی میگیرد؟ موسوی گفت وقتی دبیر استان با نظر شما تعیین میگردد به همین نحو انتخاب دبیران شهرستانهای تابعه در اختیار شما خواهد بود.[18]
موضوع دیگر موقعیت حزب نسبت به دولت و نخستوزیر به عنوان رئیس هیئت دولت بود. تغییرات مکرر درباره موقعیت نخستوزیر و دبیر کل نسبت به هم یکی از موضوعاتی بود که رستاخیز حکومت ساخته را با مشکلات جدی و لاینحل روبه رو کرد. برای حل این مشکل به چند شیوه رفتار شد؛
الف) نخستوزیر، دبیرکل باشد (دوره هویدا)
ب) نخستوزیری و دبیر کلی از هم تفکیک شدند(دوره نخستوزیری هویدا، دبیرکلی آموزگار). این موضوع باعث اختلافات نخستوزیر و دبیرکل میشد. در دوره نخستوزیری آموزگار و دبیرکلی باهری نیز این مشکلات وجود داشت.
آقای آموزگار نخستوزیر که قبلاً دبیرکل حزب بود بهتر از دیگران اطلاع دارد که موقعیت حزب به چه صورتی است. دکتر باهری نیز خوب میداند اگر حزب نقشی نداشته باشد امکان نفوذ در جامعه را به صورتی که مورد نظر است نصیب حزب نخواهد کرد. در چندی قبل صحبتی شده بود مبنی بر این که لوایح دولت میبایستی در حزب بررسی و سپس از طرف دولت به پارلمان تسلیم گردد. در چند روز اخیر دکتر باهری در این باره توضیح داده که حزب بستر انتقال افکار و نظریات مردم به دو مجلس است و حزب نمیتواند در مسئولیت با دولت مشارکت داشته باشد و در وظایف مجلس دخالت کند.[19]
ج) در دوره سوم بار دیگر پست دبیرکلی در اختیار نخستوزیر(جمشید آموزگار؛ 1356-1357ش) قرار گرفت. برگزاری کنگره فوقالعاده برای حل مشکلاتی چون تغییر موقعیت نخستوزیر و دبیرکل حزب و تعریف رابطه حزب با مجلسین(شورا و سنا) صورت گرفت.[20] این تغییرات با نظر شاه صورت گرفت؛
در اجرای نیات اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر به منظور ایجاد هماهنگی هرچه بیشتر و کامل بین حزب و دولت، مقرر گردید تا دبیرکلی حزب رستاخیز ملت ایران به عهده نخستوزیر گذارده شود که این امر در جریان کنگره فوقالعاده حزب مزبور که اخیراً در تهران برگزار شد تحقق یافت.
در این راستا حتی پیشنهاد شد که دبیران رستاخیز در استانها و شهرستانها به سطح فرماندار و معاون استاندار ارتقا پیدا کنند. [21] با این حال پس از کنگره سوم(1356)، موقعیت دولت و حزب در یک رابطه تخاصم و تزاحم قرار داشت و دولتیها، حزب را مزاحم کار خود میدانستند.
با این که دبیرکل حزب و نخستوزیر یک نفر است متأسفانه هنوز روحیه مأمورین دولت نسبت به حزب تغییری پیدا نکرده و حزب را مزاحم آزادی در کار خود میدانند. غالباً در مقابل انتقادها و تقاضاهای کانونهای حزبی حساسیت نشان میدهند.[22]
بقایای احزاب پیشین
باندبازیهای ناشی از فعالیت دستههای پیشین در حزب رستاخیز کماکان ادامه داشت. ایران نوینیهای طرفدار هویدا، اعضای حزب سابق مردم، پان ایرانیستها و بقایای زحمتکشان روشها و بخشی از دسته بندیهای پیشین را وارد رستاخیز کرده بودند. دو حزب اکثریت و اقلیت سابق (ایران نوین و مردم) تلاش میکردند در حزب جدید قدرت را به دست بگیرند و فعالیت آنها در رقابت با هم برای به دست گرفت کنترل جناحها و کمیتهها ادامه داشت.[23] اما دو حزب پان ایرانیست و زحمتکشان که در حزب جدید دستشان به جایی نمیرسید، تلاش میکردند همبستگی گروهی سابق خود را حفظ کنند. برای آنها رسیدن به قدرت دشوار بود و از این رو ترجیح میدادند چنین وانمود کنند که احزاب سابق به ویژه ایران نوینیها مانع از فعالیتهای حزبیشان هستند. در چنین فضایی آرزوها و تلاشهای بقایی و طرفداران او و پان ایرانیستهای پزشکپور برای فعالیت در قالبهای سابق قابل فهم است.
بنابر گزارشهای موجود، در ابتدای سال1356، گفته میشد که مظفر بقایی آماده بازگشایی حزب زحمتکشان است.
این روزها بیش از هر چیز در مورد تعدد احزاب، مطالبی در محافل عنوان و گفته شده است که دکتر مظفر بقائی حتی تابلو "حزب زحمتکشان ایران" را آماده و در منزل خود نگهداری مینماید. برخی از کسانی که در ایام عید نوروز به منزل دکتر بقائی رفتهاند موضوع وجود این تابلو را تایید کردهاند.[24]
پان ایرانیستها نیز در آرزوی از سرگیری فعالیتهای حزبی خود بودند. زمزمه این فعالیتها به گوش دبیرکل رسیده بود.
محسن پزشکپور نماینده مجلس شورای ملی اخیراً از سفر آمریکا به کشور مراجعت نموده و اعضای حزب سابق پان ایرانیست را دعوت و به آنان اظهار داشته است که حزب رستاخیز انسانی ملت ایران هم برای ما حزب نمیشود. بایستی فکر دیگری بکنیم و به همین مناسبت نیز فعالیتهایی را آغاز کرده و وقتی که خبر فعالیتهای اخیر وی به اطلاع آقای آموزگار نخستوزیر رسیده مشارالیه برای پزشکپور پیغام داده است که توجه داشته باشد که وی (آموزگار) هم رئیس دولت است و هم دبیرکل حزب و میتواند به راحتی جلو فعالیتهای او (پزشکپور) را بگیرد.[25]
بازی جناحها
بازی جناحها در سالهای 1356 و 1357 ادامه داشت، اما واقعیت آن بود که فعالیت جناحها کم شده بود و خبرها و شایعات کمتری درباره آنها به گوش میرسید. رژیم از اقبال مردم به حزب کاملاً آگاه و ناامید بود. دیدگاه مردم درباره جناحهای حزب در عبارات زیر به درستی بیان شده است:
اکثریت مردم از ماهیت جناحها بیاطلاع هستند و خط مشی آن را نمیدانند. جناحها بایستی واقعی باشند و هدفشان روشن باشد.[26]
از این رو برای گرم کردن بازار حزب، موضوع فعالیت جناح و تشکیل جناح سوم مطرح میشد. تشکیل جناح سوم کاملاً تصنعی و برای مشغول کردن مخالفین بود. در آذر 1356 پیشنهاد داده شد که؛
به منظور ایجاد تحرک هرچه بیشتر در حزب رستاخیز ملت ایران در وضعیت فعلی اصلح است به تدریج در داخل حزب انشعاب به وجود آید و عدهای اعلام کنند که ما کادر رهبری فعلی حزب را قبول نداریم و با اعتقاد به سه اصل حزب خود این افراد رهبری را انتخاب کرده و معرفی کنند و از طرفداران خود بخواهند که در انتخاب کاندیدای آنها به عنوان رهبر حزب با آنها همکاری و مشارکت داشته باشند
هدف از این کار نیز چنین بود:
با اتخاذ این سیاست چه بسا امکان دارد تعداد زیادی از مخالفین هم به این گروه جدید پیوسته و تقریباً فعالیت این مخالفین جنبه هماهنگ شدهای پیدا نماید و تردیدی نیست که با پیوستن عدهای از مخالفین به این جناح آرامش قابل توجهی در خارج حزب و بین مخالفین پیدا خواهد شد و این اقدام عملیات مخالفین حرفهای را تحت الشعاع قرار داده و دست کم تا پنج یا شش سال آنها را از هم خواهد پاشید.[27]
شایعات مربوط به فعالیت جناحها در ماه بعد نیز به گوش میرسید. گفته میشد بعد از برگزاری کنگره فوقالعاده، جناح پیشرو را عبدالمجید مجیدی، جناح سازنده را منصور روحانی و جناح سوم را ضیاءالدین شادمان رهبری خواهند کرد. این در حالی بود که انصاری هنوز لیدر اسمی جناح سازنده بود.[28]
در آذر 1356، از فعالیت گروهی به نام همگام نیز صحبت میشد. گفته میشد که سیدمهدی سیادت، این گروهها را از 140 کانون شکل داده است. باید توجه داشت که بیشتر کانونها در این زمان صوری و غیر فعال بودند و اطلاعات چندانی درباره این گروه و اعضای آن وجود ندارد و میتوان گفت عدد 140 در خبر مربوط به گروه همگام و اعضای این گروه، غیرواقعی بود و جنبه تبلیغاتی داشت.[29]
در خرداد 1357، اوضاع رژیم بحرانیتر از همیشه بود. حوادث شتابدهنده به مبارزات انقلابی مردم ایران، به صورت زنجیرهای به هم پیوسته رخ میدادند و رژیم با سرعت بیشتری به سوی سقوط پیش میرفت. حزب عملاً فروپاشیده بود. در این میان چند سناریو پیش پای رژیم بود:
●
●
●
رژیم در صدد وقتگذرانی برای یافتن راهی دیگر بود.
به نظر میرسد که تحولی به سوی چند حزبی شدن ایران که دارای یک حزب واحد به نام رستاخیز میباشد صورت میگیرد. از سوی دیگر تشکیلات پیشین و یا جدید ظاهراً بدون هیچ گونه عکسالعمل قدرت حاکم وارد صحنه میشوند. رستاخیز که از اعتبار افتادنش سبب این تغییرات شده همچنان به چند تکه شدن ادامه میدهد. قبل از این، حزب به دو جناح قسمت شده بود و از این پس این حزب دارای یک هسته مرکزی خواهد شد که رهبری آن را هوشنگ نهاوندی به عهده خواهد گرفت. منابع سیاسی گفتند.....[یکی از] پیشنهادها ممکن است شامل ایجاد گروه مناسب قدرتمندی باشد که در موقع لزوم در قانون سیاسی اصلاحاتی به عمل آورد.[30]
در چنین فضایی خبرهایی درباره کنارهگیری انصاری و مجیدی رهبران جناحها به گوش میرسید.[31] خبرهایی هم درباره تشکیل جناح سوم به مسئولیت هوشنگ نهاوندی و شرکت دانشگاهیان و اعضاء غیر افراطی جبهه ملی به گوش میرسید.[32] این که رژیم حاضر شده بود برای جذب مخالفان که آنها را غیر افراطیهای جبهه به اصطلاح ملی میخواند، پیشنهاد تشکیل جناح سوم را مطرح کند، نشان از وخامت اوضاع و کسادی بازار رستاخیز داشت. روند روبه گسترش مبارزات مردم انقلابی ایران، رژیم را به سرعت به سوی سقوط پیش میبرد. بازی جناحها در واقع یک مسیر انحرافی بود. این موضوع در یک بیانیه دانشجویی مورد اشاره قرار گرفته است؛
تغییر و تبدیل کنونی در سطح مقامات حزب و علم کردن جناح سوم رستاخیز را باید گوشه دیگری از اهمیت مبارزات مردم در قم و تبریز به شمار آورد. رژیم خواهد کوشید از همه این مسائل به نفع خود بهرهبرداری کند و با این تغییرات از آتش خشم مردم بکاهد. تغییر این یا آن عنصر، آتش خشم خلق را خاموش نخواهد کرد و مردم ایران به خوبی میدانند که شاه سردسته شکنجهگران است تا زمانیکه این رژیم ارتجاعی برپاست، برکناری نصیریها تغییری در سرنوشت مردم ایجاد نخواهد کرد.[33]
اخبار بعدی سردرگمی رژیم را نشان میداد. در حالی که خبرهایی درباره انحلال رستاخیز به گوش میرسید بار دیگر جناحها شروع به فعالیت کردند و حتی قرار شد در شهرستانها نیز فعالیت کنند.[34] تبلیغات و بزرگنمایی برای فعالیت جناحها، با ساخت و پخش اخباری درباره فعالیت آنها پیگیری میشد. منابع طرفدار ایران نوین و هویدا، در مرداد 1357 خبر دادند که جناح پیشرو با روی کار آمدن امیر قاسم معینی در حال قدرتگیری مجدد است؛
با روی کار آمدن امیرقاسم معینی در پست هماهنگکننده جناح سازنده بسیاری از فعالان سابق حزب ایران نوین این جناح را پر کردهاند و این امر انعکاس مطلوبی در جامعه داشته و تفکر عمومی بر آن است که فعالان سابق حزب ایران نوین از نظر دید و آگاهیهای حزبی از امتیازات بیشتری برخوردار هستند و پیشرفت فعالیت جناح سازنده در آینده چشمگیر خواهد بود.[35]
روی کارآوردن افراد جدید برای فعالسازی جناحها از سیاستهای رژیم در این زمان بود. حتی پیشنهاد تضعیف یک جناح و تقویت جناح دیگر برای ایجاد توازن مطرح میشد؛
فعالیت جناح پیشرو حزب رستاخیز ملت ایران در مقابل جناح سازنده ناچیز میباشد شاید با وزیر شدن سناتور مژدهی این جناح، جانی به خود بگیرد.
نظریه شنبه: باید جناح سازنده را ضعیف و جناح پیشرو را کمی قوی و گروه بررسی عملاً وارد فعالیت حزبی شود تا توازنی در کارهای حزبی به وجود آید.[36]
در شهریور ماه 1357 با گذشت چند ماه از انتشار خبر جناح سوم، این جناح هیچ جلسهای تشکیل نداده بود. بسیاری از وقایع فقط در خبرها و در صفحات روزنامهها اتفاق میافتاد؛ در عالم واقع هیچ خبری نبود. سیر شتابناک سقوط رژیم، فرصت هرگونه طرح، برنامه و فعالیت را از کارگزاران و مسئولین آن گرفته بود.
جناح آقای نهاوندی به نام گروه بررسی مسائل ایران(جناح سوم حزب رستاخیز) تا کنون در حزب هیچ جلسهای نداشته فقط آقای نهاوندی به عنوان هماهنگ کننده این گروه دو جلسه به دفتر سیاسی آمده است.[37]
در مهرماه 1357، برخی به ظهور گروهی به نام مبارزان متحد در حزب اشاره میکردند. این گروه باندی بودند که گفته میشد حول سعید پدرامی شکل گرفته است. وی تعدادی از دوستان خود را برای تشکیل گروه فراخوانده بود و مدعی نجات رستاخیز از سقوط و فروپاشی بود. هسته اصلی این گروه هفت نفر و متشکل از افرادی مانند پدرامی و ربیع چلاجور بود.
سعید پدرامی از دوستان و اعضای حزب رستاخیز ملت ایران خواسته است که در گروه مبارزان متحد ثبت نام نمایند و تا کنون تعداد کمی عضو گروه مذکور شدهاند. از ساعت 1700 الی 1900 روز 9 /7 /57 به دعوت سعید پدرامی 6 نفر در ساختمان شماره 6 حزب رستاخیز اجتماع و در مورد فعالیتهای آینده گروه فوق(مبارزان متحد) بحث و تبادل نظر گردید. قرار شد تا روز 12 /7 /57 تأمل نمایند که وضعیت کلی حزب رستاخیز روشن گردد. قرار شد تلگرافی به حضور اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر مخابره نمایند که حاضریم حزب رستاخیز را به خرج و هزینه خود اداره نماییم و این حزب برقرار بماند.[38]
آخرین اخبار درباره فعالیت جناحها و گروهها در درون حزب رستاخیز آن بود که با دسته بندیجدید، رستاخیز با چهار حزب فعالیت خود را ادامه دهد. این چهار حزب عبارت بودند از:
●
●
●
●
اما سرعت تحولات در نتیجه مبارزات انقلابی مردم به گونهای بود که فرصت اعلام انحلال حزب رستاخیز برای رژیم پیش نیامد و آرایش سیاسی مذکور هیچگاه شکل واقعیت به خود نگرفت.
کانونها
کمیتهها و کانونها که در سطوح پایین سلسله مراتب حزب قرار داشتند، در سالهای 1356 و 1357، فعالیت آنها تقریباً تعطیل بود؛ برخی اخبار جسته و گریخته از فعالیت آنها به گوش میرسید. در گوشه و کنار گفته میشد که کمیتهای تشکیل یا کانونی تشکیل جلسه داده است.
بنابر گزارشها در مهر و آبان 1356، حزب درگیر ایجاد کمیتهها یا فعال سازی مجدد آنها بود.[40] بیشتر کانونها در حالت تعطیل یا نیمه تعطیل به سر میبردند و به اصطلاح غیر فعال بودند. این کانونها روی کاغذ وجود داشتند و در آمارهای حزبی به کمیت آنها استناد میشد.
با بررسی که اخیراً از کانونهای منطقه 10 حزب رستاخیز ملت ایران به عمل آمده مشخص گردید که از 338 کانون منطقه شهری و روستایی منطقه فوق فقط 99 کانون فعال وجود دارد و از 198 کانون روستایی 70 کانون فعال بوده و از کل 103 کانون شهری نیز 29 کانون فعالیت چشمگیر دارد. ضمناً تعدادی از این کانونها ناقص میباشند و به استثنای کمیته کشاورزی کمیتههای دیگر منطقه موصوف تشکیل نمیگردد.[41]
گزارش دیگری از اهواز، وضعیت کانونها و کسادی حوزههای حزبی را نشان میدهد.
وضع حزب در اهواز نامطلوب بوده و فعالیت چندانی ندارد چند نفری هم که به صورت ظاهر به عنوان مسئولین شاخهها انتخاب گردیدهاند چندان کار مثبتی انجام نداده و اعتنایی به وظایف خود ندارند. اکثرکانونها جلسهای تشکیل نداده و اگر صورتجلسهای هم تشکیل شود جنبه ظاهری دارد. کمیتهها هم جلسهای ندارند و اگر داشته باشند فقط جملاتی است که روی کاغذ آورده میشود و با عمل تطابق ندارد.[42]
موضوع گفت و گوها در معدود کانونهای فعال و نیمه فعال، به مانند سابق طرح مشکلات محلی مانند آب، برق و آسفالت و ..... بود. به تعبیری در کانونها از همه چیز بحث میشد، غیر از سیاست.
یکی از مسائلی که در تمام کانونها مورد بحث و گفتگو قرار میگیرد توقعات و خواستهای محلی اعضاء است، مانند آب و برق و آسفالت و تلفن و ترافیک و غیره به نحوی که در بعضی از صورتجلسات تمام مذاکرات کانون را به خود اختصاص میدهد.[43]
با این حال چون موضوعات مطرح شده در کانونها مورد بیتوجهی مسئولین ردههای بالاتر حزبی قرار میگرفت[44]، کمکم کانونها کارکرد خود را از دست دادند و به حالت تعطیل و نیمه تعطیل درآمدند. در یکی از گفت و گوها در یک کانون حزبی این موضوع چنین بیان شده است:
علت عدم استقبال شرکتکنندگان در کانون ترتیب اثر ندادن به خواستههای اعضاء میباشد، ما جلسه تشکیل میدهیم و تقاضاهای خود را به وسیله صورت جلسه به اطلاع مقامات حزبی میرسانیم ولی آنان رسیدگی نمیکنند و این امر موجب دلسردی افراد میشود.[45]
حزب رستاخیز ابزاری در دست حکومت
گرچه موقعیت حزب نسبت به دولت و مجلسین مبهم و متغیر بود، اما در خدمت اساس رژیم قرار داشت و سه اصل مورد تأکید آن (نظام شاهنشاهی، انقلاب شاه و ملت و قانون اساسی )همان مبانی رژیم بود. بر این اساس حزب رستاخیز، در خدمت رژیم و برای تحکیم آن شکل گرفته بود. از این رو از حزب در موارد زیر استفاده میشد:
الف) گردآوری مردم در مراسم حکومتی مانند 28 مرداد، 24 اسفند و 21 فروردین.[46]
ب) گردآوری جمعیت و برپایی تجمعات به اصطلاح مردمی برای مقابله با اعتراضات دانشجویان و دیگر گروههای مخالف. یک نمونه از چنین تجمعاتی در آذر 1356 در اصفهان و در مخالفت با اعتراضات دانشجویی و دیگر گروههای معترض به حکومت شکل گرفت. حزب رستاخیز در اصفهان تلاش کرد با گردآوردن گروههای کشاورز، کارگر، دانشجو، معلم و مانند آن، به این موج از اعتراضات مردمی علیه رژیم پاسخ دهد.
گروههای مختلف اجتماع مردم استان اصفهان به ترتیب زیر جلسات و اجتماعات با شکوهی تشکیل و در آن ضمن اظهار پشتیبانی از اصول سهگانه حزب رستاخیز از اقدامات اخیر تعدادی دانشجو در خارج و داخل مملکت انتقاد و ابراز تنفر نمودهاند. در این جلسات از طرف دبیران حزب، نمایندگان طبقات مختلف سخنرانی به عمل آمده و مردم با دادن شعار قطعنامههایی که تهیه نمودهاند تصویب و سپس به مرکز مخابره نمودهاند.[47]
گزارشها نشان میدهد رویارویی رستاخیزیها با مردم در پاییز 1356، وارد مراحل جدی شده بود. به گزارش روزنامه گاردین در این زمان رستاخیز نقش فعالی را در مبارزه با اغتشاشات داشت و روزنامه رسمی حزب با در پیش گرفتن مواضع تند به اعتراضات مردمی حمله و مخالفین را با تیترهایی مانند سگهای فراری و نوکران دشمنان ایران مورد حمله قرار داد؛ این روزنامه مخالفان را توطئهگرانی خوانده بود که باید از خشم ملت ایران بهراسند.[48]
پس از شعلهور شدن آتش اعتراضات مردمی در دی ماه 1356 در قم و گسترده شدن دامنه آن به دیگر شهرها و نواحی مختلف کشور، رژیم تلاش کرد حزب را به عنوان یک ابزار در مقابله با امواج انقلابی مردم ایران مورد استفاده قرار دهد. در چنین شرایطی حزب تلاش کرد با استفاده از ابزارها و ساختارها و توان خود وظیفه خود را نسبت به نظام پادشاهی انجام دهد. ایجاد تجمعات و تشکیل کمیتههای اقدام ملی نمونهای از این تلاشها بود. حزب در این دوره در خدمت دستگاههای امنیتی و انتظامی قرار گرفته بود و با راهنمایی آنها درصدد مقابله با قیامهای مردمی بود.
چنانچه در منطقهای حزب رستاخیز دارای شرایط لازم و کافی برای مبارزه با اخلالگریها باشد و دبیر یا مسئول آن شخصاً در این زمینه اعلام آمادگی نماید از طریق این ساواک راهنمایی شود ولی ساواک مستقیماً مداخله ننماید.[49]
مبارزات مردمی در قم همچنان ادامه داشت و رستاخیز به عنوان یکی از نمادهای رژیم مورد تهدید و حمله قرار میگرفت. در مقابل حزب به عنوان یک ابزار تلاش میکرد با جمع آوری افراد-کاری که قبلاً در مراسم برنامههای حزبی انجام داده بود- و با استفاده از ابزار و امکانات حزبی به مقابله با موج مخالفتها برخیزد.
از صبح روز 24 /10 /2536 مرتباً به حزب رستاخیز قم و منزل مسکونی مسئول حزب و دفتر کار رئیس آموزش و پرورش وسیله افراد ناشناس تلفن و تهدید به انفجار و به قتل رساندن کارکنان حزب را نمودهاند. طلاب ناراحت حوزه قم در نظر داشتند چنانچه در تظاهرات حزب رستاخیز در روز جاری اهانتی نسبت به خمینی بشود آنان متقابلاً دست به اغتشاش و بر هم زدن تظاهرات بزنند. .... تظاهرات حزب رستاخیز ملت ایران با آرامش کامل، شروع شده و شعارهای تعیین شده از تهران وسیله ده دستگاه اتومبیل مجهز به بلندگو داده میشود.[50]
یک نمونه از تجمعات رستاخیزیها برای مقابله با مبارزات انقلابی مردم در گزارش زیر آمده است.
تعداد جمعیت شرکتکننده در تظاهرات امروز حزب رستاخیز از تهران، قم و ساوه مجموعاً حدود 000 /40 نفر بود و پس از سخنرانی سه نفر از نمایندگان حزبی و قرائت قطعنامه در میدان آستانه قم در ساعت 1210 خاتمه پذیرفت.[51]
ج) یکی دیگر از اقدامات رستاخیز، تأسیس کمیتههای ملی بود. طراحی این کمیتهها برای مقابله با مبارزات انقلابی مردم ایران پیش بینی شده بود.
چند روزی است که از طرف دکتر مجیدی مسئول جناح پیشرو حزب رستاخیز ملت ایران برای مقابله با تحریکات و حوادث ناگوار هفتههای اخیر کمیتههای اقدام ملی در شرف تأسیس است تا در هر محله و شهری کمیتههای اقدام ملی تشکیل شود.[52]
اما این کمیتهها برای چنین کارکردی، مفید به شمار نمیآمدند.
با توجه به وظایف کمیتههای اقدام ملی به نظر میرسد که در عمل این کمیتهها نتوانند عملکردی داشته باشند و کاملاً عملی نیست. زیرا در عمل این کمیتهها باید نقش مأمورین اجرایی و انتظامی را ایفا کنند (قبل از آمدن مأمورین) و از نظر پراتیک و تجربه این کار میسر نخواهد بود زیرا اعضاء این کمیتهها که همیشه در محله و شهر در حال اجتماع و نشست نیستند که هرگاه در روزی و ساعتی دستهای اخلالگر کاری کرد بتوان با آن مقابله نمود. بدین سبب همانطور که میدانیم اعمال مخالفین و آشوبگران روز و ساعت و زمان معینی ندارد و وقتی هم انجام میشود گاهی چند دقیقه یا چند ساعت بیشتر طول نمیکشد و این کمیتهها ولو این که قرار باشد هفتهای دوبار دور هم جمع شوند هیچ کاری در آن لحظات نمیتوانند بکنند. [53]
مخالفتها با حزب
در دو مقاله پیش مخالفتها با حزب رستاخیز طی سالهای 1353-1355 مورد بررسی قرار گرفت. پس از صدور بیانیه قاطع حضرت امام خمینی(ره)، در مخالفت با حزب، عضویت در آن و مبارزه با آن، این مخالفتها به شکلهای زیر دنبال شد:
●
●
●
در سال 1356ش مخالفتها و مبارزات علیه حزب رستاخیز ادامه یافت. روحانیون انقلابی حتی در دوره تبعید هم دست از مبارزه با حزب و مخالفت با آن برنمیداشتند.[54] آنها مبارزات علیه حزب را در شهرها و روستاها گسترش دادند. یک نمونه آن فعالیت شیخ جهان بیدکی در روستای بیدک در باشت گچساران بود.[55] گزارش زیر وضعیت مخالفت با حزب را در روستاهای کاشان تشریح کرده است.
مسئولین حزب رستاخیز شهرستان کاشان اخیراً مشغول تجدید انتخابات هیأت رئیسه کانونهای حزبی شدهاند. بعضی از روستاها از تجدید انتخابات هیأت رئیسه کانونها به عناوین مختلف خودداری و نسبت به فعالیتهای حزبی بیتفاوت شدهاند. در حال حاضر اکثر مردم روستاها نسبت به فعالیتهای حزبی بیتفاوت شدهاند. روحانیون افراطی با نفوذی که در پوشش موعظه پیرامون مسائل مذهبی در سطح روستاها دارند به مرور زمان و به خصوص در شش ماه گذشته حزب رستاخیز و اهداف آن را تحریم....با توجه به مفاد اخیر اعلامیه خمینی که در آن فعالیت مسلمین را در حزب رستاخیز تحریم نموده و این که اکثر قریب به اتفاق روستانشینان این منطقه از دستورات خمینی پیروی مینمایند اصلح است برابر نظریه دوشنبه اقداماتی صورت گیرد تا بدینوسیله مردم بیشتر به حزب رستاخیز رو آورند.[56]
پخش اعلامیه حضرت امام(ره) درباره تحریم رستاخیز همچنان ادامه داشت.[57] مبارزه علیه حزب در محیطهای مختلف مانند مراکز آموزشی ادامه داشت. [58] شعارنویسی بر دیوارهای ساختمانهای حزب نیز انجام میشد.[59] دشمنی با رستاخیز به کارگاهها و محیطهای کارگری نیز راه یافته بود.[60]
قم؛ نقطه کانونی مبارزه علیه حزب رستاخیز
انتشار مقاله رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و پس از آن شروع مرحلهای جدید از مبارزات انقلابی مردم ایران، حزب را رو در روی مردم قرار داد. پس از آن که حزب تلاش کرد که با ترتیب دادن تجمعات و تشکیل کمیتههای به اصطلاح اقدام ملی با مردم روبه رو شود، این رویاروییها پس از دی ماه 1356، به شکل حملات علیه حزب جلوهگر شد. حملات مردم به دفاتر حزب در واقع حمله به نمادهای رژیم بود. حمله به رستاخیز، ادامه خط مبارزه با رژیم بود که از سال 1341 شروع شده بود. رستاخیز یک مرحله از اقدامات شاه برای تغییر تاریخ ایران و تداوم انقلاب به اصطلاح شاه و ملت بود و حمله به آن، مخالفت با شاه و برنامههای او بود.
بعد از انتشار مقاله روزنامه اطلاعات و قیام مردم قم در اعتراض به مقاله مذکور، دفتر حزب رستاخیز در قم در شرایط حادی قرار گرفت. نامه بازرسی حزب رستاخیز در قم به بازرسی استان مرکزی در این باره حاوی اطلاعات مهمی است. این نامه را باید در کنار اسناد و منابع دیگر قرار داد تا برخی بخشهای آن روشن شود. در این نامه تحلیلی درباره قشربندی روحانیون ساکن قم ارائه شده است و اعتراضات روحانیون بر مبنای قشربندی مذکور، مورد بررسی قرار گرفته است.
نکته اول آن که به این موضوع اعتراف شده است که رویدادهای قم پایان نیافته و به شکلهای مختلف ادامه دارد. این اعتراضات در حال گسترش به محیطهای دانش آموزی و دانشجویی بود.
گرچه کم و بیش تظاهرات خیابانی به صورت ظاهر در این اواخر نبوده لکن به صور دیگر فعالیتهای پنهانی وجود دارد و این گونه فعالیتها گاهی به صورت شعار دادن در مجالس سوگواری و یا پخش اعلامیههای دست نویس بین افراد مذهبی و نشستهای خصوصی روحانیون به چشم میخورد و نمایانگر این است که مسائل قم هنوز خاتمه نیافته. از همه مهمتر آن که عدهای دانش آموز یا دانشجو تحت تأثیر قرار گرفته و ماجراهایی به وجود میآورند.
نکته دوم آن که دفتر حزب رستاخیز در قم به عنوان نمادی از رژیم مورد نفرت مردم قرار داشت. تهدید اعضای دفتر حزب نتیجه چنین نفرتی بود. در این نامه به میزان نفرت مردم قم از حزب رستاخیز، حتی قبل از قیام 19 دی1356، اشاره شده و این که در مکاتبات پیشین حزب، احتمال آن مطرح شده است. از این منظر مقاله روزنامه اطلاعات و قیام مردم قم در اعتراض به آن، به عنوان عوامل و علل نهایی قیام و حمله به حزب به شمار میروند؛ منظور آن که زمینههای قیام از قبل فراهم شده بود و تنها یک رویداد میتوانست آتش خشم انقلابی مردم را شعلهور کند.
نکته سوم درباره تحلیلهایی است که بر مبنای قشربندی اجتماعی روحانیت در قم ارائه شده است. این تحلیل به منظور پیشگیری از رویدادهای مشابه صورت گرفته است. نویسنده ابتدا اهمیت و جایگاه روحانیت در رویدادها را یادآور، آنگاه این موضوع به سراسر کشور نیز تعمیم داده میشود؛
بالغ بر یکصد هزار نفر با طرز فکر ویژه روحانیون در قم مستقر میباشند و تایید میفرمایید مسئولان اجرایی خصوصاً مسئولان حزبی در چه موقعیت خطیری میباشند. البته در این برآورد مسئله نفوذ روحانیون بر سایر شهرها و روستاها به حساب نیامده است؛ زیرا آن مطلب نیز در جای خود احتیاج به بررسی عمیقی دارد. از آنچه به عرض رسید این نکته حائز اهمیت است که باید این مسئله به عنوان یک مشکل حزبی موجود در شهرستان قم یا یک مشکل در سطح کشور مورد بررسی دقیق قرار گیرد. چه در غیر این صورت همان طور که در گذشته موجب حوادث ناگوار شد ممکن است در آینده نیز موجب رویدادهای غیر قابل پیشبینی گردد.
در این نامه، اعتراضات روحانیون به قشرهای پایین آنها نسبت داده میشود. چهار قشر روحانی و نقش آنها در رویدادها اینگونه توصیف شدهاند:
●
●
●
●
غرضورزی و سوگیریهای مغرضانه در این تحلیلها کاملاً آشکار است؛ مخالفین اغلب کمسواد، با اطلاعات پایین عمومی و اجتماعی، روستایی و کم درآمد، فقیر و وابستهی اقتصادی توصیف شدهاند. در مقابل آن دسته از روحانیون که از نظر تهیه کننده نامه مخالف حکومت به شمار نمیآمدند، با سواد، صاحب نفوذ و خوب توصیف شدهاند.
نویسنده نامه عمداً چند موضوع را مسکوت میگذارد؛ نخست آن که نمیگوید چرا این دسته از روحانیون(گروه سوم و چهارم) با حکومت مخالف هستند؟ ریشههای این نارضایتی به کجا برمیگردد؟ نویسنده هیچ اشارهای به موج مخالفتها و تداوم و سازمانیافتگی آنها از 1341 به بعد اشاره نمیکند و فقط به نارضایتیهای مقطعی اشاره میکند که بیشتر در میان قشری از روحانیون فرودست، متعصب و افراطی روستایی! شکل گرفته است.
تجاهل نویسنده در نادیده گرفتن موج اعتراضات ریشهدار، سازمان یافته و عمیق شده روحانیون در عبارتی دیگر از نویسنده آشکار میشود؛ آنجا که وی اشاره میکند که روحانیون دسته چهارم، مبلغی شهریه از طرف آقای خوئی یا مرجع دیگری دریافت میدارند. منظور از مرجع دیگر، حضرت امام خمینی(ره) بود که نویسنده نامه میخواهد بدون آوردن نام ایشان، ریشه مبارزات را نادیده بگیرد. اگر نام امام در اینجا آورده میشد، فلسفه مخالفتها با رژیم، حزب رستاخیز و بسیاری موضوعات دیگر آشکار میشد. اما عدم ذکر نام امام سبب شده است مبارزات به شکل مخالفتهای بیریشه و سازمان، و نوعی اعتراض بیهدف از ناحیه یک قشر کم سواد فقیر و ناآگاه جلوه کند.
نویسنده با نادیده گرفتن مبارزات سازمان یافته و هدفمند مخالفین و تبدیل آنها به اعتراضات بیهدف و مقطعی و انتساب آنها به قشرهای خاصی از روحانیون پیشنهاداتی را مطرح کرده که هدف آنها محدودسازی و فشار بر قشرهای یاد شده است.
نکته دیگر درباره این نامه آن است که این نامه را با کمک اسناد موجود میتوان توضیح داد. میتوان گفت که مخالفتها با حزب رستاخیز به صورت سازمان یافته انجام میشد. در رأس این مخالفتها، حضرت امام(ره) قرار داشت و روحانیون انقلابی این مخالفتها را در میان تودههای مردم گسترش میدادند. موج مخالفتها به اندازهای قوی بود که روحانیون طراز اول با این موج همراه شدند. عبارات زیر از نامه حاضر انتخاب شده است؛
روحانیون طراز اول و روحانیون سطح تا قبل از رویدادهای اخیر شخصاً در ماجراها شرکت نداشته و حتی فتوی و یا دستور مبنی بر اعتصاب صادر ننمودهاند و اعلامیه و سخنرانیهای آنها نیز بعد از وقایع روز 19 /10 /36 بوده است که به احتمال بسیار زیاد تحت تأثیر طلاب درجه 3 و 4 ناگزیر بدان بودهاند. چه در غیر این صورت آنان نیز از طرف طلاب یاد شده مورد تهدید قرار میگرفتهاند، البته در طول ایام ماه محرم خصوصاً بعد از درج مقاله کذایی در روزنامه اطلاعات یک حالت (سکوت) یعنی راضی از فعالیت طلاب داشتهاند.[61]
اکنون میتوان این عبارات را به کمک عباراتی از اسناد دیگر توضیح داد. با استفاده از اسناد، میتوان نقش حضرت امام (ره) و روحانیون انقلابی را گسترش موج مخالفتها دید.
عدهای از طلاب قم احیاناً وابستگان به خمینی به آقایان گلپایگانی، شریعتمداری، نجفی مراجعه و از آنها خواستهاند که فتوائیه علیه حزب رستاخیز ملی و اوامر شاهنشاه آریامهر صادر نمایند.[62]
به دنبال پخش اعلامیه وسیله طرفداران خمینی در محکوم کردن رستاخیز ملی، گلپایگانی نیز در جهت صحهگذاردن بر فتوائیه خمینی تحریکاتی انجام میدهد. (در قم) آیتالله شریعتمداری و نجفی نیز به همین دلیل از ابراز عقیده در جهت پشتیبانی از رستاخیز ملی خودداری نمودهاند.[63]
چون اینها خودشان را منتسب به خمینی و حاج میرزا علی مشکینی و حسینعلی منتظری کردهاند هر کاری دلشان میخواهد میکنند و ما هم از ترس این که در خارج و داخل رسوا نشویم و نگویند با خمینی مخالفند و طرفداران او را میکوبند ناچاریم هیچ نگوییم ...... افرادی که برای استفتا نظریه آیات در مورد حزب رستاخیز ملی ایران به منازل آیات مراجعه مینمایند یا طرفدار خمینی هستند و یا به تحریک طرفداران خمینی مبادرت به این امر مینمایند.[64]
افزون بر مواردی که درباره تحلیل مخالفتهای مردمی با رژیم و حزب رستاخیز در قم، در نامه مذکور دیده میشود، توصیف اوضاع حزب رستاخیز در قم نیز از دیگر نکات قابل توجه این نامه است. موجی از ترس و وحشت اعضای دفتر رستاخیز در قم را فراگرفته بود.
حزب شهرستان قم در چنین محیطی که وصف شد قادر نخواهد بود، مانند سایر احزاب شهرستانها فعالیت چشمگیر داشته باشد چه با روحیه ضعیف اعضاء که غالباً در مراسم ملی و میهنی حتی سخنرانها از ترس خود را به تمارض میزنند و یا اگر حاضر به سخنرانی باشند اصرار دارند نام آنها برده نشود.
تایید میفرمایید حزب در چه موقعی قرار دارد نکته جالب توجه این است که مرکز حزب درست وصل به مدرسه طلاب است و اساساً تمام خانههای اطراف حزب کانونهای روحانیون میباشد و لزوم تغییر محل حزب نیز از کوچه فعلی به خیابانهای دیگر که کمتر مرکز تجمع طلاب میباشد ضروری است و در این مورد نیز پیشنهاد این است هر چه زودتر این محل تغییر یابد و اعتبار لازم در اختیار حزب شهرستان قم قرار گیرد.[65]
قیام مردم قم در 19دی1356، سرآغازی برای حمله به دفاتر حزب رستاخیز در شهرستانهای مختلف شد.
روز 20 /10 /36 عدهای از طلاب حوزه علمیه قم و عناصر ماجراجو به پشتیبانی از روحاله خمینی و اعتراض به مقاله مطبوعات تظاهرات به راه و ضمن شکستن شیشههای شعبات بانکها و دفتر حزب رستاخیز ملت ایران در قم قصد حمله به این محل را داشتهاند که پلیس ناچار به مداخله و در نتیجه 5 نفر در اثر تیراندازی و یک بچه زیر دست و پای تظاهرکنندگان کشته شده است.[66]
حمله مردم به دفاتر حزب رستاخیز
پس از آغاز مرحلهای جدید از مبارزات انقلابی علیه رژیم در دی 1356، موجی از حملات مردمی به دفاتر حزب رستاخیز شهرها و نواحی مختلف ایران را در بر گرفت. این حملات به شکلهایی چون تهدید مسئولین حزبی، تخریب ساختمانها و شکستن شیشههای دفترهای حزب، شعارنویسی بر در و دیوارهای حزب، پرتاب مواد آتشزا و به آتشکشیدن دفتر حزب، ایجاد انفجار در ساختمانهای خالی حزب و پاشیدن قیر به تابلوهای حزب بود.[67] به تعدادی از این وقایع توجه کنید:
روز 30 /11 /2536 توسط عدهاى ناشناس با شکستن پنجره ساختمان بدون سرایدار حزب رستاخیز ملت ایران در بابلسر و پرتاب گلوله پارچهاى آغشته به مواد سوختنى به آتش کشیده که با همکارى آتش نشانى و مأموران شهربانى حریق خاموش و در نتیجه تعدادى شیشه پنجرهها شکسته و روکش تعدادى صندلى و سه تخته پرده سوخته است.[68]
ساعت 2400 روز 13 /12 /36 افراد ناشناسى یک بطرى حاوى مواد آتشزا به منزل مسکونى مسئول حزب رستاخیز ملت ایران در شهر خمین پرتاب کردهاند که به علت برخورد با درخت محوطه حیاط منزل و گیر کردن به آن منفجر شده[69]
شب هنگام مورخ 21 /12 /36 تعداد 9 طاقه از 15 طاقه پرچمهاى حزب رستاخیر ملت ایران که به مناسبت یکصدمین سالگرد زادروز اعلیحضرت رضاشاه کبیر در خیابان صفائیه شهر قم نصب شده بود، توسط افراد ناشناسى پاره و بقیه نیز ربوده شده است.[70]
مقارن غروب روز 11 /1 /37 تعدادی از عناصر اخلالگر در سپیدان ـ استان فارس به شکستن و تخریب اماکن مختلفه پرداخته و طی آن تابلو سازمان زنان و شیشههای ساختمان حزب رستاخیز ملت ایران و شعبه بانک صادرات را شکستهاند.[71]
ساعت 0115 روز 14 /3 /37 به علت مواد منفجرهای که از طریق پشت بام ساختمان حزب رستاخیز ملت ایران در سنندج در لوله بخاری کار گذارده شده بود، انفجاری در ساختمان مذکور به وقوع پیوسته که در نتیجه قسمتی از سقف ساختمان خراب و چند جام از شیشههای آن و ساختمانهای مجاور شکسته شده است.[72]
ساعت 0330 روز 18 /3 /37 ساختمان حزب رستاخیز ملت ایران در بخش مذکور [شهریار کرج] وسیله دو نفر ناشناس به آتش کشیده شده، که در نتیجه کلیه قسمتهای ساختمان مذکور دچار آتشسوزی شده و خساراتی به بار آمده است. [73]
برخی دیگر از حملات مردمی مربوط به حزب عبارتند از:
انفجار دفتر حزب رستاخیز در قم،[74] آتش زدن دفتر حزب رستاخیز (واقع در پشت حسینیه غیاثآباد تفت یزد)،[75] انفجار بمب دستساز (در سرای جوانان وابسته به حزب رستاخیز ملت ایران در کرمانشاه)،[76] پاشیدن قیر به تابلوی ساختمان حزب رستاخیز ملت ایران (بخش بستان از توابع دشت میشان، استان خوزستان)،[77] آتشزدن دفتر حزب رستاخیز در استهبان،[78] حمله به دفتر حزب در جهرم،[79] بروجرد،[80] بهار (استان همدان)،[81] میبد،[82] قزوین[83] و نقده.[84]
این حملات در همان ماههای نخست، موجی از ترس و وحشت در کارمندان دفاتر حزب رستاخیز و مسئولین حفاظت حزب ایجاد کرد.
روز 17 /12 /36 در بین کارمندان موظف حزب رستاخیز ملت ایران بحثهایی پیرامون روز 20 /12 /36 میشود و از این بابت نگران میباشند و گفته میشود چنانچه درگیری در تهران در روز فوق به وقوع بپیوندد بیشتر حملات متوجه حزب رستاخیز ملت ایران میباشد. ضمناً رؤسای حفاظت حزب در نگرانی به سر میبرند.[85]
علل رکود و شکست حزب رستاخیز
برخی مسئولین حزبی در ردههای مختلف، کارشناسان ساواک و برخی خبرگزاریها به بررسی علل رکود و شکست حزب رستاخیز پرداختهاند. این تحلیلها عموماً به علل درونی این فروپاشی اشاره کردهاند و رفتارهای حزبی را به عنوان علل نهایی شکست حزب ذکر کردهاند. این تحلیل به علل بیرونی ناکامی و فروپاشی رستاخیز توجهی نداشته و مخالفت حضرت امام خمینی(ره) و روحانیون و گسترش دامنه این مبارزات با حزب را نادیده گرفتهاند. اکنون علل ناکامی و عدم توفیق حزب از منظر درونی که در اسناد مورد اشاره قرار گرفته را بررسی میکنیم.
1. کارشکنیهای مسئولین حزبی؛ اسناد اشاره میکنند که مسئولان حزبی پس از برکناری چگونه مردم را از فعالیت در حزب منع میکنند.[86]
2. مسئولان حزب مدام در حال دادن شعار، طرح ادعاهای بیپایه و اساس، تبلیغات و نمایش بودند.[87]
3. تجارب حزبی سابق سبب بیاعتمادی مردم به حزب رستاخیز شده بود. ساواک درباره بیاعتمادی مردم به سیاسیون و تجربه ناموفق حزبی مینویسد:
همانطوری که گذشتهها نشان داده هویدا و علم و آزمون باهری و مهدوی، محمود جعفری و هلاکو رامبد و امثال آنها که سوابق روشنی برای قدیمیها و برای نسل امروزی دارند و سالها است مردم نام آنها را مترادف با محرومیت و عقب ماندگیهای خود میشنوند، قادر به جلب اعتماد مردم و اجرای عنایت و افکار مترقی شاهنشاه آریامهر نیستند و روز به روز هم بیایمانی را در بین مردم تشدید مینمایند و وقت هم میگذرد و کاری انجام نمیشود.[88]
4. بخشی دیگر به دولتی بودن حزب بازمیگشت. کارگزاران حزبی خود را کارمند دولت به شمار میآوردند. از این رو آنها مدام در حال درخواست بودجه، حق مأموریت، خرید ماشین و.... بودند.
دهقان دبیر حزب در استان خوزستان با لحنی شدید از کاهش اعتبارات حزب صحبت کرد و ضمن آن از حذف اعتبار مربوط به پاداش استخدام، فوقالعاده مأموریت، کمک به کرایه خانه دبیران و خرید ماشین انتقاد کرد و گفت تمام توجه از نظر بودجه حزبی متوجه تهران است و با این وضع کار کردن مشکل است. به دنبال ایشان دبیران حزب در بوشهر، اصفهان، فارس، همدان، لرستان، رضاییه و هرمزگان نیز گفتههای ایشان را تایید نمودند.[89]
5. موضوع دیگر بی تفاوتی کارگزاران حزبی به ویژه در ردههای پایین آن بود. این بی تفاوتی در برخی اعضا که سابقاً به کانونهای حزب رفت و آمد میکردند نیز دیده میشد.
6. از نظر عمومی حزب اندک اندک وجهه خود را از دست میدهد، کارکنان حزب در حالت بیتفاوتی میباشند، و این بیاعتمادی بدانجا رسیده که بسیاری از قبول مسئولیت خودداری کردهاند.[90]
7. جامعه نیز به فعالیتهای حزبی اقبالی نشان نمیداد. در حالی که روح مبارزه علیه رژیم در قشرهای مختلف جامعه شکل گرفته بود، حزب با بیتوجهی مردم روبه رو شده بود. البته اسناد عدم اقبال مردم را از منظر سیاستها و برنامهها و فعالیتهای حزبی دیدهاند و به مسائل دیگر(مانند موج مخالفتهای سازمان یافته انقلابیون) بیتوجه بودهاند. با این حال حزب در برابر مردم موضع میگرفت و به ابزاری در دست حکومت تبدیل شده بود.
نکتهای که حائز اهمیت است فقدان روح گرایشها و فعالیتهای حزبی در جامعه است و حزب باید این واقعیتها را درک کند. هدف و برنامه حزب نباید حمله عمومی با لغات و الفاظ به مردم باشد. بلکه هدف و برنامه حزب باید آگاهی مردم باشد. و گفتن اوباش، خائن و بیان واژههایی از این قبیل به بازاریان که اکثریت آنان را افراد وطنپرست و با شخصیت تشکیل میدهند گذشته از این که نتیجه مثبتی در بر نخواهد داشت بلکه بر مقاومت و وسعت بدبینی آنها نسبت به مقدسات مملکتی و ملی خواهد افزود.[91]
7. تحلیل خبرگزاری فرانسه درباره عدم موفقیت رستاخیز به برخی نکات مهم اشاره کرده است؛ عدم وجود یک برنامه، فقدان ریشههای مردمی، اتکا به تبلیغات حکومتی و غیرواقعی بودن جناحها از علل عدم توفیق رستاخیز شمرده شدهاند.[92]
حزب رستاخیز با افت وخیزهای فراوان در هفته اول مهر ماه 1357 با استعفای جمشید آموزگار از دبیرکلی، به پایان خود رسید و عملاً منحل شد، اگر چه در اسناد ساواک برخی فعالیتهای مقطعی در برخی از دفاتر حزب در شهرستانها تا اوایل آبان 57 منعکس گردیده است و تا دی ماه همان سال برخی دفاتر حزب، موجود بود.[93]
[1] . حزب رستاخیز به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1401، دو جلد، سند بدون شماره، از: 341، به: عرض میرسد، موضوع: اختلافات آقایان جمشید آموزگار و امیرعباس هویدا، تاریخ: 23 /1 /1356.
[2]. همان، سند بدون شماره، از: 341، به: عرض میرسد، تاریخ: 1 /3 /2536[1356].
[3]. همان، سند شماره: 55766 /20ﻫ 21، تاریخ: 18 /3 /2536[1356].
[4]. همان، سند بدون شماره، فرمان شاه برای انتصاب آموزگار به نخستوزیری، تاریخ: 16 /5 /1356.
[5]. همان، سند شماره: 56288 /20ﻫ 21، تاریخ: 17 /5 /2536[1356].
[6]. همان، سند شماره: 14108 /20ﻫ 11، تاریخ: 30 /6 /2536[1356].
[7]. همان، سند شماره: 57738 /20ﻫ 21، تاریخ: 26 /9 /2536[1356]، کنگره چند روز بعد برگزار شد و باهری از دبیرکلی حزب کنار گذاشته شد و آموزگار بار دیگر دبیرکل شد.
[8]. همان، سند شماره: 57841 /20ﻫ 21، تاریخ: 8 /10 /2536[1356]، شماره: 93595 /20ﻫ 21، تاریخ: 14 /10 /2536[1356].
[9]. همان، سند شماره: 58178 /20ﻫ 21، تاریخ: 22 /11 /2536[1356].
[10]. همان، سند شماره: 55074/ﻫ 21، تاریخ: 29 /1 /2537[1357] در حزب رستاخیز ملت ایران (اصفهان) گفتوشنودهای حزبی جای خود را به شایعهپراکنی داده بود و برخی گروهها مانند معلمین حتی برای طرح مشکلات صنفی خود، در جلسات کانونهای حزبی شرکت نمیکردند. حزب مقبولیت خود را از دست داده بود. سند شماره: 5507 /10 ﻫ 2، تاریخ: 31 /1 /2537[1357].
[11]. همان، سند شماره: 56105 /20ﻫ 21، تاریخ: 5 /6 /2537[1357].
[12]. همان، اسناد شماره: 56107 /20ﻫ 21، تاریخ: 5 /6 /2537[1357]؛ شماره: 56177 /20ﻫ 21 تاریخ: 16 /6 /1357.
[13]. همان، سند شماره: 56219 /20ﻫ 21، تاریخ: 22 /6 /1357.
[14]. همان، سند شماره: 56426 /20ﻫ 21، تاریخ: 16 /7 /1357.
[15]. یک کارشناس ساواک در گزارشی درباره چگونگی انحلال رستاخیز نوشته بود: حزب رستاخیز با فرمان اعلیحضرت به وجود آمده و باید با فرمان ایشان منحل شود. هیئت اجرایی نمیتواند تصمیم به انحلال آن بگیرد و استعفای دبیرکل نمیتواند باعث انحلال حزب گردد. کاری که ظاهراً هیچ گاه انجام نشد! همان، سند شماره: 56335 /20ﻫ 21، تاریخ: 10 /7 /1357.
[16]. همان، سند بدون شماره و تاریخ، خبر خبرگزاری فرانسه، موضوع: گزارش ـ خبرگزارى فرانسه درباره حزب رستاخیز ملت ایران.
[17]. برخی لوایح قبل از تصویب در مجلس شورای ملی در اختیار حزب قرار داده میشد تا درباره آن بررسی شود. همان، سند شماره: 55551 /20 ﻫ، تاریخ: 28 /2 /2536[1356].
[18]. همان، سند شماره: 58176 /20ﻫ 21، تاریخ: 24 /11 /2536[1356].
[19]. همان، سند شماره: 57317 /20ﻫ 21، تاریخ: 14 /8 /2536[1356].
[20]. همان، سند شماره: 57741 /20ﻫ 21، تاریخ: 26 /9 /2536[1356].
[21]. همان، سند بدون شماره، بدون تاریخ، گزارش، از: 341، درباره: حزب رستاخیز ملت ایران.
[22]. همان، گزارش خبر، بدون شماره، تاریخ: 4 /4 /1357.
[23]. پس از فروپاشی حزب رستاخیز و در حالی که حزب به مراحل پایانی سقوط خود نزدیک میشد شایعاتی درباره فعالیتهای مجدد حزب مردم و ایراننوین به گوش میرسید. اما این شایعات هیچگاه جنبه عملی به خود نگرفت. همان، اسناد شماره: 56391 /20ﻫ 21، تاریخ:12 /7 /1357؛ شماره: 56248 /20ﻫ 21، تاریخ: 27 /6 /1357.
[24]. همان، سند بدون شماره، از: 341، موضوع: شایعه سیستم تک حزبی تاریخ: 21 /1 /2536[1356].
[25]. همان، سند بدون شماره، از: 341، به: عرض میرسد، تاریخ: 27 /11 /1356.
[26]. همان، سند شماره: 57713 /20ﻫ 21، تاریخ: 23 /9 /2536[1356].
[27]. همان، سند شماره: 15986 /20ﻫ 11، تاریخ: 22 /9 /2536[1356].
[28]. همان، سند شماره: 57797 /20ﻫ 21، تاریخ: 4 /10 /2536[1356].
[29]. همان، سند شماره: 80782 /20ﻫ 25، تاریخ: 29 /9 /2536[1356].
[30]. همان، سند بدون شماره و تاریخ، سند محرمانه، موضوع: فضای سیاسی جدید مسئله فعالیتهای حزبی، تاریخ مندرج در متن: 30 /3 /1357.
[31]. همان، سند بدون تاریخ و شماره، موضوع: استعفای رهبر جناح پیشرو، بخش فارسی رادیو لندن- ساعت 21.15- 15 /3 /2537[1357]، در روزهای بعد شایعاتی درباره رهبران جناح ها وجود داشت. سند شماره: 55700 /20ﻫ 21، تاریخ: 24 /3 /2537[1357].
[32]. همان، سند شماره: 55709 /20ﻫ 21، تاریخ: 25 /3 /2537[1357].
[33]. همان، سند بدون شماره، گزارش سری، بدون تاریخ، موضوع: پخش اعلامیه تحت عنوان «شاه سردسته جانیان ساواک و رستاخیز است» در کلوپ خارجیهای دانشگاه شهر ساربروکن ـ آلمان غربی، تاریخ درون متن: 24 /3 /1357.
[34]. همان، سند شماره: 55824 /20ﻫ 21، تاریخ: 10 /4 /2537[1357].
[35]. همان، سند شماره: 55976 /20ﻫ 21، تاریخ: 8 /5 /2537[1357]، امیرقاسم معینی هماهنگکننده جناح سازنده که از دوستان نزدیک امیرعباس هویدا (وزیر دربار) میباشد پس از انتصاب به سمت فوق، اعضاء با قدرت حزب ایران نوین سابق را در این جناح متمرکز نموده و جناح سازنده عملاً نشانهای از حزب سابق ایران نوین گردیده است.ثانیاً این که نفوذ و قدرت هوشنگ انصاری کماکان در جناح سازنده برقرار میباشد و بنا به تعبیری نیروی نفت و نیروی کار در اختیار جناح سازنده میباشد. و با این اقدامات اگر روزی حزب رستاخیز ملت ایران منحل شد جناح سازنده با آمادگی قبلی کاملاً اوضاع را در اختیار خواهد داشت. سند شماره: 55981 /20ﻫ 21، تاریخ: 8 /5 /2537[1357].
[36]. همان، سند شماره: 55978 /20ﻫ 21 ، تاریخ: 8 /5 /2537[1357] .
[37]. همان، سند شماره: 56177 /20ﻫ 21 تاریخ: 16 /6 /1357.
[38]. همان، اسناد شماره: 56360 /20ﻫ 21، تاریخ: 11 /7 /1357؛ شماره: 56335 /20ﻫ 21، تاریخ: 10 /7 /1357.
[39]. همان، سند شماره: 56347 /20ﻫ 21، تاریخ: 10 /7 /1357.
[40]. همان، اسناد شماره: 57444 /20ﻫ 21، تاریخ: 22 /8 /2536 ؛ شماره: 56865 /20ﻫ 21تاریخ: 25 /7 /2536[1356].
[41]. همان، سند شماره: 55983 /20ﻫ 21، تاریخ: 8 /5 /2537[1357].
[42]. همان، سند شماره: 35237 /6ﻫ 3، تاریخ: 2 /8 /2536[1356].
[43]. همان، نامه حسن رفیعی رئیس کانون شماره 1109 تهران به جمشید آموزگار، تاریخ: 22 /1 /1356.
[44]. مسئولین رده بالای حزب، آن را وسیلهای برای ترقی خود در سلسله مراتب قدرت به شمار میآوردند نه محلی برای حل مشکلات. بی توجهی به موضوعات مورد بحث در کانونها بارها در اسناد این مجموعه-به ویژه اسناد جلد اول- مورد اشاره قرار گرفته است.
[45]. همان، سند شماره: 57689 /20ﻫ 21، تاریخ: 29 /9 /2536[1356].
[46]. همان، سند شماره: 14، تاریخ: 24 /1 /2537[1357]، نیز نک: همان، مقدمه جلد اول.
[47]. همان، سند شماره: 9686 /10 ﻫ3، تاریخ: 24 /9 /2536[1356].
[48]. لندن ـ خبرگزاری پارس ـ 15 /10 /2536، (خبر: روزنامه گاردین) موضوع: گشایش سومین کنگره حزب رستاخیز.
[49]. همان، سند شماره: 91 /312، تاریخ: 9 /1 /2537[1357].
[50]. همان، سند شماره: 5720 /21ﻫ، تاریخ: 25 /10 /2536[1356].
[51]. همان، سند شماره: 5721 /21ﻫ، تاریخ: 25 /10 /1356.
[52]. همان، سند شماره: 10384 /20ﻫ 11، تاریخ: 22 /1 /2537[1357].
[53]. همان، سند شماره: 10384 /20ﻫ 11، تاریخ: 22 /1 /2537[1357].
[54]. همان، سند شماره: 44 /10 ـ 2ـ 501، تاریخ: 8 /3 /2537[1357].
[55]. تعدادى از اهالى روستاى بیدک طلبه هستند که در شیراز سکونت دارند و مرتباً به بیدک مسافرت و مردم را تحریک مینمایند. شیخ جهان بیدکى از روحانیون مخالف و طرفدار خمینى است. نامبرده نیز مردم را تحریک مینماید. همان، سند شماره: 2269 /20 ﻫ تاریخ: 17 /4 /2537[1357].
[56]. همان، سند شماره: 2784 /21 تاریخ: 12 /5 /2537[1357].
[57]. همان، سند شماره: 20227، تاریخ: 13 /12 /2536[1356.
[58]. دستگیری یکی از دبیران دبیرستانهای بخش اشنویه از توابع شهرستان نقده استان آذربایجان غربی، نیز درباره بابل نک: همان، گزارش سری، بدون شماره و بدون تاریخ، مربوط به 30 /1 /1357 است سند شماره: 3371 /2 ﻫ ب، تاریخ: 12 /2 /2537[1357.
[59]. همان، سند شماره: 281/م، تاریخ: 17 /12 /2536[1356].
[60]. همان، سند شماره: 31160 /10 ﻫ 12، تاریخ: 25 /2 /2537[1357].
[61]. همان، سند بدون شماره، نامهای از ریاست بازرسی حزب رستاخیز ملت ایران در شهرستان قم به: ریاست بازرسی استان مرکزی، نامه پس از رویدادهای 19دی 1356 نوشته شده است.
[62]. همان، جلد اول، رونوشت گزارش خبر شماره: 49/ ﻫ1 ـ 14 /1 /54 .
[63]. همان، جلد اول، رونوشت گزارش خبر شماره: 227 /9 ﻫ ـ 31 /1 /54.
[64]. همان، جلد اول، رونوشت گزارش خبر شماره: 911 /21 ـ 19 /1 /54.
[65]. همان، سند بدون شماره، نامهای از ریاست بازرسی حزب رستاخیز ملت ایران در شهرستان قم به: ریاست بازرسی استان مرکزی، نامه پس از رویدادهای 19دی1356 نوشته شده است.
[66]. همان، سند شماره: 8562/ ﻫ ، تاریخ: 22 /10 /2536[1356].
[67]. رؤسای حزب رستاخیز در استانها و شهرستانها توسط مخالفین انقلابی تهدید میشدند. تهدید کنندگان از مسئولین حزب میخواستند از اقدامات غیر انسانی خود دست بردارند. همان، سند شماره: 18989/ ﻫ2، درباره: ارسال نامه مشکوک بدون امضاء به وسیله افراد ناشناس در استهبان تاریخ: 17 /11 /2536[1356].
[68]. همان، سند شماره: 1219، تاریخ: 30 /11 /2536[1356].
[69]. همان، گزارش با درجه بندی سری، بدون شماره و تاریخ، تاریخ قید شده در متن، 13 /12 /1356.
[70]. همان، گزارش بدون شماره و تاریخ، مربوط به شهر قم، تاریخ ذکر شده در سند: 21 /12 /1356.
[71]. همان، گزارش سری، بدون شماره و تاریخ، تاریخ مندرج در متن گزارش: 11 /1 /1357.
[72]. همان، گزارش سری، بدون شماره و تاریخ، تاریخ مندرج در متن: 14 /3 /1357.
[73]. همان، گزارش سری، بدون شماره و تاریخ، تاریخ مندرج در گزارش: 18 /3 /1357 .
[74]. همان، سند شماره: 8034 /21، تاریخ: 27 /11 /2536[1356].
[75]. همان، سند شماره: 492 /40ـ 201 /4 تاریخ: 20 /6 /2537[1357].
[76]. همان، گزارش سری، بدون شماره و تاریخ، تاریخ مندرج در متن: 13 /1 /1357.
[77]. همان، گزارش سری، بدون شماره و تاریخ، تاریخ مندرج در متن: 20 /1 /1357.
[78]. همان، سند بدون شماره، تاریخ: 23 /5 /2537[1357].
[79]. همان، شماره: 28 /09 /502، تاریخ: 27 /3 /2537[1357].
[80]. همان، گزارش سری، بدون شماره، تاریخ: 25 /5 /37[1357].
[81]. همان، سند شماره: 8411/ ﻫ تاریخ: 5 /7 /1357، گزارش سری، تاریخ: 28 /5 /2537(1357).
[82]. همان، گزارش شماره: 4062 /26ﻫ، تاریخ: 3 /6 /2537[1357].
[83]. همان، سند شماره: 2072 /25 ﻫ، تاریخ: 4 /6 /2537[1357].
[84]. همان، سند شماره: 11170/ ﻫ، تاریخ: 19 /7 /1357.
[85]. همان، شماره: 5871 /20ﻫ 21، تاریخ: 17 /12 /2536[1356].
[86]. مسئولان سابق حزب که به عللی از کار برکنار شدهاند در محافل مختلف از مردم میخواهند در حزب فعالیت نکنند چون غیر از زحمت فایدهای عاید جامعه نخواهد شد. همان، سند شماره: 57343 /20ﻫ 21، تاریخ: 16 /8 /2536[1356].
[87]. مسئولان حزب مرتباً صحبتهای ایدئولوژیکی بیپایه و غیر عملی را مطرح میکنند و در این مدت از کار عملی خبری نبوده در صورتی که دبیرکل حزب باید پلی بین مردم و شاهنشاه باشد. همان، سند شماره: 98117، تاریخ: 4 /10 /2536[1356].
[88]. همان، سند شماره: 15986 /20ﻫ 11، تاریخ: 22 /9 /2536[1356].
[89]. همان، سند شماره: 58254 /20ﻫ 21، تاریخ: 10 /12 /2536[1356].
[90]. همان، سند شماره: 55074/ﻫ 21، تاریخ: 29 /1 /2537[1357].
[91]. همان، سند شماره: 55562 /20ﻫ 21، تاریخ: 8 /3 /2537[1357].
[92]. همان، سند بدون شماره و تاریخ، خبر خبرگزاری فرانسه، موضوع: گزارش خبرگزارى فرانسه درباره حزب رستاخیز ملت ایران.
[93] . همان، ج 2، سندهای صفحه 441 و 444.
اولین جلسه شورای مرکزی حزب رستاخیز
برگزاری جشن چهارم آبان توسط حزب رستاخیز (1355)
پرویز ناتل خانلری عضو دفتر سیاسی حزب رستاخیز
تجمع هواداران حزب رستاخیز
تجمع هواداران حزب رستاخیز
جلسه داخلی حزب رستاخیز
جمشید اعلم
داریوش همایون
داریوش همایون قائممقام حزب در جلسه گفت و شنود اعضای کانونهای حزبی شهرستان بابل (1356)
داریوش همایون قائممقام حزب در جمع اعضای کانونهای حزبی شهرستان ساری (1356)
دکتر عدنان مظاهری هنگام سخنرانی در هتل کومودور تهران
دومین کنگره حزب رستاخیز
دومین کنگره دانش آموزان حزب رستاخیز
رسول پرویزی
سخنرانی محمد باهری در کنگره فوقالعاده حزب پس از انتخاب شدن به دبیر کلی
شوکتالملک جهانبانی
عباس آرام
عبد المجید مجیدی
علی دشتی
تعداد مشاهده: 13491