امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

حزب رستاخیز به روایت اسناد ساواک- بخش دوم


تاریخ انتشار: 15 آذر 1402


بازی جناح‌ها در حزب رستاخیز

یکی از موضوعات مهم اما انحرافی در تاریخ حزب، موضوع جناح‌های ساختگی و نمایشی بود. این کار برای ایجاد نوعی رقابت نمایشی به منظور سرگرم کردن جامعه به ویژه طبقه متوسط بود. هدف هر یک از این جناح‌های نمایشی، جذب بخشی از طبقه متوسط بود. واقعیت آن بود که جناحی وجود نداشت. باندهای قدرت بر سر به دست آوردن مناصب، موقعیت، امکانات و ..... با هم درگیر بودند، اما این به معنی وجود جناح واقعی نبود.

در سال 1354، در حالی که برخی مقدمات برای دسته بندی‌های درون گروهی در داخل حزب فراهم آمده بود،[1] داستان جناح سازی درون حزب بخش عمده‌ای از توجهات را به خود جلب کرده بود. یکی از اولین گزارش‌ها به فعالیت‌ها در وزارت امور اقتصاد و دارایی برای تشکیل جناح لیبرال سازنده مربوط است. انصاری وزیر اقتصاد و دارائی منشأ این فعالیت‌ها بود.

 از روز 21 /4 /54 در وزارت امور اقتصادی و دارائی فرمی با مشخصات کامل برای اعلام بستگی به جناح لیبرال سازنده حزب رستاخیز ملت ایران به کارمندان ارائه می‌شود که امضاء کنند و کسانی که از امضاء فرم مزبور خودداری نمایند تهدید به بازنشستگی می‌شوند. نظریه شنبه: اخذ امضاء اجباری ذیل فرم‌های مزبور صحت دارد.[2]

در سوی دیگر درباره تشکیل جناح موسوم به پیشرو نیز اخبار و شایعاتی به گوش می‌رسید.

تعداد 28 نفر..... به عنوان اعضاء موقت هسته مرکزی جناح پیشرو حزب رستاخیز ملت ایران مشخص شده‌اند ضمناً در نظر است آقای محمدحسین موسوی قائم مقام لیدر جناح فوق انتخاب شود و از آقای هلاکو رامبد برای رهبری گروه در مجلس استفاده گردد.[3]

بحث تشکیل جناح‌ها به مطبوعات هم کشیده شده بود؛ اما دعواهای گروهی و باندی آن قدر بالا گرفته بود که از جناح‌ها خواسته شد این موضوع را برای مدتی مسکوت بگذارند.[4]

جناح‌ها برای جذب افراد با هم رقابت می‌کردند. در تشکیل جناح و پیوستن افرادی که مد نظر هر دو جناح بودند، مسلماً خط مشی سیاسی و گرایش‌های اقتصادی و فرهنگی و .... مد نظر نبود، زیرا جناح‌ها تعریف روشنی از این موضوعات نداشتند. این موضوع که یک نماینده مجلس شورای ملی یا یک عضو مجلس سنا به طور همزمان از طرف هر دو جناح دعوت به عضویت و همکاری می‌شد، نشان می‌دهد که مرزبندی‌های دقیق سیاسی و اقتصادی بین جناح‌ها وجود ندارد.

صورت اسامی نمایندگان مجلس عضو جناح پیشرو که تعداد آن‌ها به 173 نفر رسیده به پیوست تقدیم می‌گردد..... به طوری‌که شایع است عده‌ای از این 173 نفر در جناح لیبرال سازنده نیز نام‌نویسی نموده‌اند و در چند روز اخیر تلاش‌های محرمانه زیادی در دو جناح هست که هر کدام عده‌ای از افراد جناح دیگر را جذب کنند.[5]

جناح بندی‌ها که بیشتر بر اساس منافع باندی و گروهی بود، کار را به دعوا و زد و خورد می‌کشاند.[6]

 در حال حاضر کلیه جلسات مربوط به جناح‌های مذکور در محل ساختمان شماره 5 حزب واقع در خیابان پهلوی جنب خیابان آریامهر برگزار می‌شود و اختلاف موجود بین برخی از مسئولین جناح‌های مزبور بر سر استفاده از سالن‌های مخصوص کنفرانس و اتاق‌های تشکیل جلسات تا کنون چندین بار نزدیک بوده بین طرفداران دو جناح حتی به زد و خورد بیانجامد.[7]

در مهرماه 1354، فعالیت جناح‌ها در حد نام نویسی و پیدا کردن محلی برای فعالیت و مبلمان محل جلسات بود. البته اختلافات درون جناحی(باندی) بر سر برخی مسائل بروز می‌کرد.

نوع فعالیت جناح سازنده، ثبت نام اعضاء وابسته به جناح می‌باشد و تاکنون افرادی از طبقات مختلف در این جناح ثبت نام کرده و عده‌ای هم از شهرستان‌ها طی نامه و تلگراف وابستگی خود را به این جناح اعلام نموده‌اند ....... جلال تقوی نماینده فعلی مجلس شورای ملی از حوزه انتخابیه آمل به نمایندگی از طرف آقای آموزگار وزیر کشور و لیدر جناح پیشرو مسئول مبلمان و تأمین وسائل مورد نیاز جناح بود و پس از مدتی محمدحسین موسوی نماینده مجلس شورا و قائم مقام سابق حزب مردم با تقوی در این زمینه همکاری نمود لیکن نامبردگان چون نتوانستند مشترکاً کار کنند لذا اختیارات از تقوی سلب گردید و در حال حاضر اداره امور جناح پیشرو به عهده موسوی می‌باشد و دارودسته تقوی کمتر در محل حزب و جناح مشاهده می‌شوند.

در آبان ماه 1354، همچنان موقعیت جناح‌ها مشخص نبود و قرار بود از آموزگار و انصاری خواسته شود خط مشی و رویه جناح‌ها را مشخص کنند.[8] درباره جناح پیشرو گفته می‌شد که به دلیل نفوذ اعضای حزب سابق مردم، منشی‌ها، ماشین نویس، انباردار، خدمتگزاران و .... که سابقاً در آن حزب مشغول فعالیت بوده‌اند، اکنون همان کارها را در جناح پیشرو حزب رستاخیز انجام می‌دهند.

در حال حاضر امور اداری مربوط به جناح پیشرو صرفاً به دست اعضاء سابق حزب مردم اداره می‌شود که عبارتند از موسوی قائم مقام سابق حزب مردم ـ پهلوان منشی ـ خانم رقیه حسینی ماشین نویس ـ منوچهر بهزادپور بایگان ـ رحمتی انباردار سابق حزب مردم ـ تدین و چلاجور نمایندگان مجلس شورای ملی ـ صفایی و دکتر ستاری اعضاء سابق حزب مردم ـ امیر ماهانی رئیس دبیرخانه حزب سابق مردم به اضافه 12 نفر از خدمتگزاران ساختمان حزب سابق مردم. برای تکمیل کادر اداری جناح پیشرو هنوز هم از افرادی که قبلاً عضو حزب مردم بوده‌‌اند دعوت می‌شود.[9]

در اسفند 1354، خبرهایی درباره تشکیل کمیسیون‌های متعدد در جناح‌ها به گوش می‌رسید.[10] در همین زمان تصویر کلی جناح بندی‌های درون حزب به شکل زیر ترسیم می‌شد؛

ایران‌نوینی‌های سابق و در حقیقت طرفداران و ایادی آقای هویدا نخست‌وزیر و دبیرکل حزب که در راس آنان آقای انصاری وزیر امور اقتصاد و دارایی قرار گرفته در جناح سازنده و گردانندگان و عناصر موثر احزاب سابق مردم، ایرانیان، پان ایرانیست و به طور کلی مخالفین آقای هویدا در جناح پیشرو به رهبری آقای جمشید آموزگار گرد آمده‌اند.[11]

در اسفند 1354، عدم فعالیت جناح‌های حزب به ممانعت‌های دبیر کل(هویدا) نسبت داده می‌شد و گفته می‌شد تداوم چنین وضعیتی سبب کسادی بازار حزب خواهد شد.[12]

بازی تشکیل جناح‌ها در اردیبهشت 1355 باز هم ادامه یافت. در حالی که هنوز شیوه کار و موقعیت جناح‌ها حتی برای مسئولین رده بالای حزب و رهبران اسمی جناح‌ها هم معلوم نبود، شایعاتی درباره تشکیل جناح سوم به گوش می‌رسید. این جناح ساختگی، مأمور به چپ‌نمایی بود و گفته می‌شد این جناح نیز مانند جناح لیبرال سازنده در اختیار دبیر کل است.

اخیراً در بین اعضای حزب رستاخیز شایع شده است که قریباً جناحی به عنوان جناح سوم که دارای افکار تند و افراطی است در حزب به وجود خواهد آمد و به اصطلاح نقش جناح چپ را بازی خواهد کرد. گفته می‌شود که آقای هویدا دبیرکل حزب رستاخیز در نظر دارد چنان‌چه این جناح شروع به فعالیت نماید رهبری آن را به یکی از افراد مورد اعتماد خود مانند احمد قریشی، منوچهر گنجی و یا دکتر محمدحسین زرنگار بسپارد.[13]

در خرداد 1355و در حالی که سخن از تشکیل کنگره حزبی در ماه‌های آینده بود، فعالیت‌های جناح‌ها بار دیگر شروع شد. اسدالله علم، محمد باهری را مأمور تحرک بیشتر در جناح لیبرال سازنده کرده بود و از سوی دیگر جناح ماسونی ـ سیایی پیشرو، تحرکات خود را به خارج از کشور کشانده بود. گزارش‌های منابع ساواک با لحنی خصمانه، از تحرکات انصاری و هویدا با عنوان جناح ماسونی ـ سیایی (منظور وابستگی به تشکیلات ماسونی و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا) یاد کرده‌اند.[14]

در تیرماه 1355، بازار اخبار درباره فعالیت جناح‌ها گرم بود. این اخبار درباره تعداد اعضا و تشکیل کمیته‌ها بود.[15] بازی جناح‌ها در نیمه دوم سال 1355 نیز ادامه داشت و به نظر می‌رسید که جناح پیشرو که قبل از برگزاری کنگره دوم، آموزگار لیدر آن بود، اکنون در موقعیت جدید احساس قدرت بیشتری می‌کند.[16]

 

برخی شیوه‌های فعالیت حزبی

حزب رستاخیز گرچه تنها حزب کشور بود اما باندها و گروه‌های درون آن برای پیروز شدن در انتخابات به هر روش و کاری دست می‌زدند. رایج ترین این شیوه‌ها تقلب در انتخابات و ریختن رأی به صندوق‌ها بود.

ساعت 4 بامداد روز 30 /3 /54 کلیه شهرداران نواحی تهران به دعوت جناب وزیر کار در دفتر ایشان حاضر و به هر یک تعدادی آراء تهیه شده تحویل می‌گردد که در حوزه‌های مربوطه هنگام مراجعه نمایندگان کارگران از این آراء وسیله آن‌ها به صندوق ریخته شود، در حوزه 140 شهرداری منطقه 11 تعدادی از این آراء در کشوی میز بوده که در حدود ساعت 21 وسیله یکی از افسران کلانتری 18 کشف و به کلانتری برده شده.[17]

 خرید رأی و تطمیع افراد نیز از دیگر شیوه‌های مورد استفاده کاندیداهای حزب در رقابت با هم‌حزبی‌های خودشان بود!

سرهنگ فرتاش رئیس جنرال موتور به حدود 2000 نفر کارگران کارخانه شورلت گفته روز 30 /3 /54 با در دست داشتن کارت الکترال به کارخانه بیایید و برای این که به شما کمکی بشود کارت‌های الکترال را به دفتر بدهید و روز جمعه را به شما اضافه کار می‌دهیم و روز 30 /3 /54 پس از حضور کارگران در کارخانه ما را وادار کرد که از روی فرم چاپی اسامی کاندیداها را بنویسیم و کارگران که متوجه شدند سرهنگ فرتاش به منظور جمع‌آوری رأی این عمل را انجام داده و از اضافه کار و فوق‌العاده خبری نیست روز شنبه 1 /4 /54 از کار کردن خودداری نمودند.[18]

مقامات حزبی افراد مورد نظر خود را در پست‌های مختلف می‌گماردند و برخی افراد خواستار اعمال نفوذ مقامات بالادست به نفع خود بودند. حزب در گندابی از روابط و باندبازی‌های گسترده فرورفته بود![19]

گزارش زیر میزان اعمال نفوذ در انتخابات یکی از کانون‌ها برای شرکت در کنگره حزب را نشان می‌دهد. در حالی که به‌ ظاهر انتخاباتی برگزار شده بود، اما برخی کاندیداها به شکلی سفارشی در میان انتخاب شدگان گنجانده شده بودند.

نظر به دستور محرمانه‌ای که از جانب محسن دها مسئول تشکیلات حزب رستاخیز ملت ایران صادر گردیده، قرار بود که در لابلای اسامی حائزین اکثریت اسامی چند تن از شخصیت‌های حزبی نیز گنجانیده شود که نامبردگان مذکور در ردیف‌های 3 ـ 5 ـ 7 ـ 9 ـ 14 ـ 18 ـ 30 ـ 39 در آن جمله‌اند. با توجه به این که اسامی افراد انتخاب شده هنوز به ستاد مرکزی حزب ارسال نگردیده چنانچه در مورد حذف یا تایید افرادی نظر خاصی می‌باشد ابلاغ تا طبق دستور تجدیدنظر گردد.[20]

در جلسه‌ای دیگر برای انتخاب نمایندگان یکی از کانون‌ها برای شرکت در کنگره حزب در سال 1355؛

اخذ رأی شروع شد ...... لیکن آقای میرخانی که از طرف تشکیلات حزب بودند صفحه کاغذی که اسامی چند نفر آقا و خانم را در آن نوشته بودند در دست داشتند آقای عباس شاهنده به ناگهان کاغذ مزبور را از دست دکتر میرخانی گرفتند و نزدیک بود که یکدیگر را مضروب نمایند لیکن با وساطت آقای میرهاشمی و دکتر صدیق اسفندیاری سر و صداها را خواباندند و به شاهنده قول دادند که او را انتخاب نمایند..... چون وضع بدین ترتیب بود عده‌ای از حاضرین که حدود بیست نفر بودند به تدریج جلسه را با اعتراض ترک کردند. از نکات جالب که موجب تمسخر حاضرین شده بود و این که آقای دکتر طهمورث فروزین که خود عضو هیئت نظار بود در جدول مربوط مرتباً اسم خود و سایر افراد را که مورد نظرش بودند علامت می‌زد.[21]

در موردی دیگر؛

 گزینش مرحله دوم نمایندگان کنگره حزب رستاخیز ملت ایران در 12 منطقه تهران انجام شد که متأسفانه در تمام این مناطق تقلب به صورت آزاد و بدون ترس انجام شد از آن جمله در منطقه دو که در محل انجمن دوشیزگان و بانوان تشکیل شد خود اعضاء هیئت نظارت آرای فراوانی به صندوق‌ها ریختند و موقع رأی خواندن نیز اسامی مورد نظر خود را به لیست‌ها اضافه می‌کردند و ده‌ها نفر از افرادی که به آن‌جا آمده بودند و به عنوان دلال عمل می‌کردند اصلاً نمایندگان کانون‌ها نبودند و جالب توجه این که هیئت نظارت تلاش فراوان داشت که نمایندگان اتاق اصناف که کاندیداهای حرفه‌ای در هر موردی هستند مثل منصور یاسینی، مرتضی طوسی، مهدی حریری طلوع و یا افراد کمیته مبارزه با گران‌فروشی مثل جمال درویشی و دوستان وی را انتخاب کنند و تمام شرکت کنندگان حاضر شاهد تقلب، پارتی بازی و دلال بازی بودند و یا بعضی از نمایندگان مثل آقای احمد هوشنگ شریفی وزیر آموزش و پرورش، آقای هوشنگ انصاری وزیر امور اقتصادی و دارایی، سناتور علی رضایی، آقای محمود رئیسی اصولاً در محل انتخابات حضور نداشتند.[22]

 

بار گران بر دوش بیت‌المال

یکی از بسترهای موجود برای برپایی تجمعات حزبی(اعم از کنگره، مجمع و.....) استفاده از سازوکارهای اداری بود. وزارتخانه‌ها و ادارات برای برپایی این تجمعات به صورت سهمیه‌ای بخشی از کارمندان خود را روانه این تجمعات می‌کردند. حزب در واقع بخشی از دولت بود و البته تمام دستگاه‌های حکومتی-غیردولتی ـ نیز در این فعالیت‌ها موظف به ایفای نقش محول شده بودند. سند زیر نمونه‌ای از فعالیت وزارتخانه‌ها و ادارات را بازگو کرده؛ اگر چه سعی شده چنان نشان داده شود که این موضوع زیر پوششی از علاقه مندی مردم و طبقات مختلف برای فعالیت در حزب پنهان شود.

مجمع نمایندگان مؤسس حزب رستاخیز ملی ایران روز دهم اردیبهشت ماه 54 در تهران تشکیل خواهد شد. با توجه به این که همه مردم ایران داوطلب عضویت در حزب شده و همگان علاقه‌مندند در این مجمع شرکت داشته باشند متأسفانه به علت محدود بودن جا امکان شرکت همه علاقمندان در این مجمع نیست. ولی به خاطر آن که همه گروه‌ها و طبقات در این اجتماع شرکت کنند ناگزیر برای هر گروه سهمیه‌ای در نظر گرفته شده که مسلماً جوابگوی اظهار علاقه همگان نیست ولی به هر حال موجب شرکت نمایندگان همه طبقات خواهد شد.[23]

شرکت کارمندان دولتی در برنامه‌های حزبی مأموریت اداری به شمار می‌آمد و گذشته از آن که غیبت کاری تلقی نمی‌شد بلکه حق مأموریتی نیز برای این دسته از کارمندان منظور می‌شد. در واقع این دست و دل بازی‌های مالی که از حساب ملت و متعلق به بودجه ادارات دولتی بود، مشوقی برای کارمندان ادارات بود که در گردهمایی‌های بعدی ضمن تعطیل کار اداری، با شرکت در برنامه‌های حزب، حق مأموریت نیز دریافت کنند.

بر حسب دستور جناب آقای نخست‌وزیر مدت غیبت کارمندانی که در نخستین مجمع نمایندگان مؤسس حزب رستاخیز ملت ایران شرکت نمودند در طول تشکیل مجمع مزبور و همچنین مدت غیبت کارمندانی که به قید قرعه از بین نمایندگان مؤسس حزب برای انتخاب اعضای هیئت اجرایی موقت حزب انتخاب شدند تا پایان روز 16 اردیبهشت ماه 1354 باید به عنوان مأموریت تلقی و احکام لازم در این مورد صادر و به آنان ابلاغ گردد.[24]

این وضعیت برای شرکت کنندگان در کنگره دوم(آبان 1355) نیز تکرار شد؛

روز دوشنبه 6 /10 /35(55) حزب رستاخیز ملت ایران لیست پاداش حدود 450 نفر از اعضاء را که به عنوانی در برگزاری کنگره دوم دخالت داشته‌اند در اختیار بانک پارس (ایران نوین) خیابان ویلا قرار داده که پرداخت نماید. ضمناً مبلغ پرداختی بین 5 تا 25 هزار تومان می‌باشد.[25]

در محافل حزبی گفته می‌شود مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان از طریق نخست‌وزیری جهت پاداش به افرادی که به عنوانی در کنگره دوم دخالت داشته‌اند پرداخت گردیده است.[26]

نحوه پرداخت مبالغ مذکور سبب نارضایتی میان این دسته از کارمندان می‌شد؛ زیرا برخی از آن‌ها باور داشتند که در مقابل زحماتشان مبلغ کمتری به آن‌ها پرداخت شده و در مقابل به کسانی که کار کمتری انجام داده‌اند، پول بیشتری داده شده است![27] حزب دولتی رستاخیز گرفتار مشکلات زیادی شده بود که تمام آن‌ها به دلیل ماهیت غیر مستقل و غیر واقعی آن بود.

در اواخر سال 1355، گفته می‌شد که دبیران حزبی استان‌ها ماهیانه سه هزار تومان افزایش حقوق خواهند داشت.[28] دست کم در فعالیت‌های حزبی سابق که آن هم صورت نمایشی داشت، تحمیلات این چنینی به بودجه عمومی کشور وارد نمی‌شد. حزب در واقع یک بوروکراسی جدید با جایگاهی مبهم نسبت به دولت و مجلس بود، اما در بحث افزایش حقوق و موضوعاتی مانند آن خود دولتی به شمار می‌آمد.

 

برخی مفاسد حزبی

حزب متکی به بودجه عمومی(بیت‌المال) بود و هر کسی سعی می‌کرد در حد توان خویش از نمد حزب کلاه برای خود بسازد. اصولاً دولتی بودن حزب، فسادساز بود و بستر مناسبی برای سوءاستفاده کنندگان و فرصت‌طلبان بود. در چنین شرایطی انتخابات درون حزبی و غیر آن به محلی برای رقابت به منظور استفاده بیشتر از اموال و امکانات حزب تبدیل می‌شد.

حزب برای دانشجویان وسیله‌ای برای گرفتن نمره و گذراندن واحدهای درسی دانشگاهی بود.

کار دانشجویی ظریف و حساس است و واگذاری فعالیت‌های غیر دانشجویی به دانشجویان تا اندازه‌ای موجب انحراف آنان از فراگیری دانش می‌باشد ..... اصولاً دانشجویانی در رأس این امور قرار می‌گیرند که درسخوان نیستند و از موقعیت حزبی استفاده کرده که در موقع نمره گرفتن نسبت به آنان ارفاق شود و بیشتر ناراحتی دانشگاه‌ها همین است که در صورت ادامه این موضوع دانشگاه‌ها با مشکلات بعدی رو به رو خواهد شد.[29]

سازمان عریض و طویل حزب و بی در و پیکر بودن آن سبب شده بود که هر کس به نحوی در صدد استفاده از حزب برای اهداف و اغراض شخصی خویش باشد. گزارش ساواک درباره باشگاه دانشجویان حزب، حاکی است فعالیت‌های باشگاه به نحوی بوده است که:

.....موجبات بدبینی و نارضائی دانشجویان را نسبت به فعالیت‌های سیاسی و انجام امور رفاهی جهت دانشجویان فراهم گردانیده است به نحوی که دکتر منوچهر سلیمی بودجه‌ای را که جهت امور این باشگاه دریافت می‌دارد صرفاً به یک عده از دانشجویان فارغ التحصیل که در زمان تحصیل شاگرد خود او بوده‌اند، به عنوان حقوق می‌پردازد و نامبردگان نه تنها کار مثبتی انجام نمی‌دهند بلکه با رفتار ناشایست خود موجبات عدم رضایت را در میان دانشجویان فراهم نموده‌اند ..... متأسفانه در حال حاضر این باشگاه جهت آن دسته از دانشجویانی که ایمان و عقایدی به رسالت واقعی آن ندارند تبدیل به تریا و قرارگاه عشاق گردیده و فقط جهت گذراندن وقت و رقصیدن و شام خوردن از این محل استفاده می‌کنند و در مواقع دیگر اصلاً به آن محل رفت و آمد نمی‌نمایند.[30]

گزارشی از فعالیت یکی از کمیته‌های حزبی در تهران، میزان فعالیت‌های حزبی در سطوح پایین دستی حزب و سوءاستفاده‌ها از امکانات مالی آن و برخی موضوعات دیگر را به تصویر کشیده است.

آقایان بهروز رهنوردی و همایون قره‌گوزلو مدتی است که مسئولیت کار کمیته منطقه نیروی هوایی وابسته به سازمان جوانان را عهده‌دار شده‌اند. لیکن به علت نداشتن مدیریت صحیح هیچ گونه فعالیت مثمرثمری در این محل انجام نمی‌گیرد. نامبردگان با از بین بردن بودجه مربوط به این مکان حزبی و تهیه نکردن وسایل لازم باعث شده‌اند که جوانان بی‌کار بیشتر در این مکان تجمع کنند. جوانان راهنمای حزبی از ضعف مدیریت نامبردگان سود برده و از کارت راهنمای دومین کنگره حزب به خاطر مهر رکن 2 سوء استفاده می‌کنند. همچنین به علت عدم کنترل بعضی از جوانان به طور مخفی در این محل مواد مخدر (حشیش) مصرف می‌کنند.[31]

 

حزب و مخالفت با حجاب

مقامات حکومتی (دولتی، امنیتی و انتظامی)، برای مقابله با مخالفین، حزب را به عنوان یک ابزار مورد استفاده قرار می‌دادند. مثلاً برای مقابله با گسترش پوشش اسلامی بانوان در دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی، از حزب برای جلوگیری از تردد دانش‌آموزان و دانشجویان محجبه در محیط آموزشی(مدراس و دانشگاه‌ها) استفاده می‌شد. در آستانه رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ، روش‌های مقابله با این دانشجویان که در گزارش حاضر خرافاتی خوانده شده‌اند، شامل هو کردن، تحقیر و تخریب بود!

از اوایل سال تحصیلی جاری تعداد زیادی از دانشجویان دختر(به ویژه سال اول) با چادر به دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی رفت و آمد می‌نمایند، چون موضوع قابل توجه به نظر می‌رسد لذا خواهشمند است دستور فرمایند در مورد ادامه این وضع و با جلوگیری از ورود آنان به دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی نظریه اعلام دارند.

به معاون دبیرکل حزب اطلاع شود که اصول و مبادی صحیح مذهب باید به وسیله دانشجویان حزب تقویت و نسبت به خرافات مبارزه شود با مسخره کردن .... و هو کردن کلاغ سیاه و نظیر آن کاری کنند که نتوانند با چادر بیایند یا چادر از سر بردارند.

اوامر به آقای مهدوی قائم مقام دبیرکل حزب ابلاغ شد. به شهربانی کشور جواب داده شود. در این مورد قرار است از طرف حزب رستاخیز ملت ایران اقدامات لازم صورت گیرد..[32]

 

مخالفت‌ها با حزب

اولین مخالفت قاطع با حزب توسط حضرت امام خمینی(ره) صورت گرفت. مخالفت حضرت امام، در واقع جلوگیری از انحراف تاریخ ایران اسلامی و مبارزه با روند روبه رشد غربی شدن آن بود. مخالفت امام، مخالفت با یک حزب نبود، بلکه مخالفت با اساس سلطنت و برنامه‌های آن بود. نظری به بیانیه امام در مخالفت با حزب رستاخیز و فعالیت در آن، عمق موضوع را بیشتر آشکار می‌کند. این مخالفت در واقع ادامه همان مبارزات دهه 1340ش بود؛ مبارزه برای جلوگیری از بیراهه بردن ایران در مسیری نادرست و غیر واقعی. راه اصلی راه اسلام و حفظ سنت‌های ایران اسلامی بود از بیراهه، غربی سازی و از خود بیگانه سازی ایران.

مخالفت امام، ابعاد گوناگون یافت و به شکلی از مبارزه در آمد. این مبارزه، لایه‌های مختلف جامعه چون آیات عظام، روحانیون انقلابی و مردم عادی را به هم پیوند داد و به مانند سدی در برابر برنامه‌های شاه و حزب رستاخیز قرار گرفت.

 

مخالفت حضرت امام خمینی(ره) با حزب رستاخیز

حضرت امام خمینی پس از اعلام حکومت برای تشکیل حزب رستاخیز، قاطعانه با این حزب به مخالفت برخاستند. این پیام از منظر تجزیه و تحلیل علل تشکیل این حزب، انگیزه‌های حکومت و دلایل مخالفت با آن بسیار مهم است. امام این حزب را مخالف اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران معرفی کردند و بر این مبنا شرکت در آن را بر عموم ملت حرام اعلام نمودند. شرکت در برنامه‌های حزب کمک به ظلم و استیصال مسلمین به شمار می‌آمد.

حضرت امام(ره) به عنوان یک مرجع تقلید، فقط مشارکت در برنامه‌های حزب و کمک به آن را تحریم نکردند، بلکه مخالفت با حزب را یک تکلیف دینی و مصداق روشن امر به معروف اعلام نمودند. مقلدین حضرت امام به عنوان یک تکلیف دینی، فقط به مخالفت خاموش اکتفا نکردند، بلکه به شکل‌های مختلف در صدد آگاه کردن قشرهای مختلف جامعه برای جلوگیری از پیوستن آن‌ها به حزب بود. اعلامیه مخالفت امام کاملاً در راستای مصالح اسلام و مسلمین است و ادبیات آن دقیقاً در چارچوب اندیشه‌های سیاسی دینی ایشان قابل فهم است. این اعلامیه یک حکم فقهی و یادآور حکم میرزای شیرازی در مبارزه با امتیاز رژی است؛

 نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشن‌ترین موارد نهی از منکر است.[33]

در این اعلامیه به اهداف رژیم و طراحان تشکیل حزب اشاره و شاه نه به عنوان طراح بلکه مجری طرح‌های کارشناسان یغماگر توصیف شده است. طرح تشکیل این حزب برای اغفال ملت از مسائل اساسی و باز کردن راه برای مسائل مورد نظر خودشان بود. ایجاد این حزب یک نقشه حساب شده بود و ممکن بود با هر گونه غفلت، صدمات تاریخی به اسلام و مسلمین وارد شود.

ایجاد نظام تک‌حزبی و اجبار ملت به عضویت در آن، در واقع برنامه شاه و کارشناسان برای ایجاد خفقان بیشتر در کشور بود. وی با این کار در صدد سلب قوه مقاومت از ملت بود. این اعلامیه به حساس بودن موقعیت و از دست رفتن فرصت اشاره می‌کرد و خواستار مقاومت در برابر نقشه‌های خطرناکی بود که در صورت بی‌توجهی و غفلت نصیب ملت اسلام می‌کرد. از این رو امام از منظر وظیفه دینی با حزب رستاخیز مخالفت کردند و عمل به این نظر را از منظر فقهی، وظیفه و تکلیف دینی می‌دانستند.

امام طرح پیشنهاد تأسیس حزب را پیشنهادی غیرمشروع و حزب را تحمیلی توصیف نموده‌اند. موضوع دیگر آن که طرح تشکیل این حزب، پذیرش وجود مخالفان در قشرهای مختلف مردم است. در حالی که رژیم سال‌ها مدعی بود که ملت به اصول شش گانه رأی داده و با آن موافق است؛ اما تأسیس حزب در واقع پذیرش وجود مخالفین بود و اکنون با تشکیل حزب واحد، مخالفین مجبور بودند ذیل ساختار حزب به فعالیت بپردازند. در واقع تشکیل حزب به معنی خفقان بیشتر و حبس کردن نفس ملت در سینه‌هایشان بود. از این منظر راه‌اندازی حزب، ادامه انقلاب به اصطلاح شاه و ملت و تکمیل روند استبدادی شدن بیش از پیش کشور بود. حزب استبداد سیاسی را به تکامل می‌رساند و امام از همین منظر، قوت گرفتن حزب را به معنی از دست رفتن فرصت تاریخی برای اسلام و مسلمین به منظور ممانعت از نقشه‌های شوم شاه و کارشناسان یغماگر توصیف می‌کردند. حضرت امام، طرح تشکیل حزب رستاخیز را در ادامه روندی می‌دانستند که از دهه 40 و با طرح استعماری انقلاب ـ به اصطلاح ـ ششم بهمن شروع شده بود. در این بیانیه روندها و نتایج برنامه تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رژیم مورد انتقاد قرار گرفته است.

شاه در این پیشنهاد غیرمشروع، به شکست فاحش طرح استعماری-به اصطلاح-«انقلاب ششم بهمن» و برخوردار نبودن آن از پشتیبانی ملت اعتراف نموده است. کسی که بیش از ده سال است فریاد می‌زند که ملت ایران موافق با این «انقلاب» است و اسم آن را «انقلاب شاه و ملت» گذاشته، امروز مردم را به صف‌های مختلف تقسیم کرده و می‌خواهد با زور سرنیزه برای خود موافق درست کند. اگر این ـ به اصطلاح ـ «انقلاب» از شاه و ملت می‌باشد، دیگر چه احتیاجی به حزب تحمیلی است!

نتایج برنامه‌های انقلاب ـ به اصطلاح ـ ششم بهمن اکنون آشکار شده بود؛ وابستگی به غرب و به ویژه آمریکا، استبداد و خفقان سیاسی در داخل، ورشکستگی اقتصاد، ویرانی ساختارهای اقتصادی ایران و وابسته شدن ایران در زمینه‌های مختلف چون کشاورزی، گسترش فقر و فلاکت در ایران، وابسته شدن اقتصاد ایران به نفت، نظامی‌گری و خرید انواع سلاح‌ها از غرب، اقدامات دولت ایران در سرکوب جنبش‌های ضد استعماری در منطقه بخشی از مصائب و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود که در نتیجه اقدامات شاه بر ملت تحمیل شده بود.

شاه ایران این طلای سیاه را می‌فروشد و خزانۀ ایران و ملت را تهی می‌کند، و درآمد آن را به جای این که صرف این ملت پابرهنه و گرسنه نماید، به اربابان استعمارگرش وام می‌دهد؛ و یا اسلحه‌های خانمان‌سوز و مخرب می‌خرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ایران و منطقه نگهبانی کند، و به خونریزی و سرکوبی جنبش‌های ضد استعماری ادامه دهد.... معاملات اسارت بار و به خصوص معامله 15 میلیارد دلاری اخیر با استعمار امریکا، ضربه نابودکننده دیگری است که شاه به اقتصاد ایران وارد ساخته و چوب حراج تازه‌ای است که بر ثروت و ذخایر ملت محروم ایران می‌زند. ملت ایران مجبور است به کسی رأی موافق بدهد که وضع کشاورزی و دامپروری ایران را چنان به عقب رانده که اکنون باید گندم، برنج، گوشت، روغن و سایر ارزاق را با قیمت‌های هنگفت وارد کند. شاه که در آغاز طرح ـ به اصطلاح ـ «انقلاب سفید» به دهقانان نوید می‌داد که در سایه‌ی اصلاحات ارضی، غله‌ی مورد نیاز کشور در داخل تأمین می‌شود، اکنون به جای خجلت‌زدگی افتخار می‌کند که دو میلیون و نیم تن گندم و چهار صدهزار تن برنج در سال جاری وارد کرده است! در صورتی که مطلعین می‌دانند که یک استان ایران، مثل خراسان، قدرت تهیه‌ی گندم برای تمام کشور را داشت و این قدرت را «انقلاب سفید شاه» سلب کرد. شاه بیش از ده سال است که فریاد از پیشرفت کشور می‌زند، در حالی که اکثریت ملت را در فقر و فاقه غوطه‌ور ساخته. ظاهر تهران را آراسته و از دسترنج ملت برای عمّال خود عمارات چند طبقه بنا می‌کند ولی در دهات و قصبات که قسمت عمده‌ی جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند از مواهب اولیه‌ی زندگی خبری نیست.

نقد اوضاع سیاسی دیگر موضوع مهم این اعلامیه است. امام(ره) با تشریح اوضاع سیاسی ایران، مردم را هشدار می‌دهد که حزب رستاخیز، تکامل استبداد سیاسی و از دست رفتن دستاوردها و ساختارهای مشروطه است.[34] این بخش از انتقادات امام، متوجه سیاست‌های رژیم در حذف و محو بخشی از تاریخ و راندن تاریخ به مسیری بود که رژیم می‌خواست. این مسیر، استبداد بود و تأسیس حزب رستاخیز تنها مقدمه یا مرحله‌ای از این روند بود:

شاه از مشروطه و قانون اساسی دم می‌زند، در صورتی که خود او در رأس مخالفین قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده است؛ که نمونۀ بارز آن مصاحبه و جنجال اخیر است..... سلب آزادی مطبوعات و دستگاه‌های تبلیغاتی و اجبار آن‌ها به تبلیغ برخلاف مصالح کشور نقض قانون اساسی است؛ انتخابات قلابی و تشکیل مجلس فرمایشی محو مشروطیت و نقض قانون اساسی است؛ ایجاد پایگاه‌های نظامی مخابراتی و جاسوسی برای اجانب مخالفت با مشروطیت است؛ مسلط نمودن اجانب و عمال کثیف آن‌ها از قبیل اسرائیل بر بهترین اراضی مملکت و کوتاه کردن دست ملت را از آن نقض قانون اساسی و خیانت به کشور است؛ اجازۀ سرمایه‌گذاری به اجانب و مسلط کردن آن‌ها بر تمام شئون مملکت و غارت ذخایر نفتی به اسم «حاکمیت ملی» و کوتاه کردن دست ملت از فعالیت‌های اقتصادی خیانت به ملت و نقض قانون اساسی است؛ مصونیت دادن به اجانب و عمال آن‌ها مخالفت با مشروطه و قانون اساسی است؛ و اصولاً دخالت شاه (که به حسب نص قانون اساسی مقام غیرمسئولی است) در امور کشور و قوای مملکت بازگشت به دوران سیاه استبداد و نقض قانون اساسی است.

ترسیم آینده ایران در بیراهه‌ای که رژیم پیش روی مردم می‌نهاد، بخش دیگری از بیانیه امام است. غربی سازی، سرکوب مخالفان و ایجاد وابستگی بخش‌های دیگری از آینده ایران بود. این تصویر با نقد گذشته و ترسیم آینده ترسیم شده است. در واقع حزب برای محافظت از دستاوردهای ویرانگر انقلاب به اصطلاح سفید تشکیل می‌شد.

این شخص باز از انقلاب سفید دم می‌زند؛ انقلابی که موجب سیه‌بختی ملت شده و می‌باشد. انقلابی که جز فلج کردن قوای فعالۀ ملت اثری نداشت..... انقلابی که می‌خواهد فرهنگ استعماری را تا دورترین قرا و قصبات کشانده، و جوانان کشور را آلوده کند. باید مخالف این ـ به اصطلاح ـ «انقلاب» به شکنجه‌گاه برود و از حقوق اجتماعی محروم شود. علمای اسلام و محصلین و رجال دین و طبقۀ دانشگاهی که با این نظام پوسیده و دستگاه ظلم و جور و با این انقلاب رسوا مخالفند، یا «بی‌وطن» هستند و یا باید به شکنجه‌گاه بروند و یا از حقوق اجتماعی محروم می‌باشند. طبقات بازرگان، زارع و کارگر که در این ده سال جز وعده‌های پوچ ندیده‌اند و از این پس باز وعدۀ بیشتری می‌شنوند و با این انقلاب سیاه لعنتی مخالفند، به همان سرنوشت دچار خواهند شد.

امام(ره) با تشریح اوضاع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، حزب رستاخیز را تکامل روندهای پیشین و مقدمه‌ای برای آینده‌ای می‌دانستند که کارشناسان، شاه را به عنوان مجری آن انتخاب کرده بودند. در واقع رستاخیز طرحی بزرگ‌تر و فراتر از اراده شاه بود. هم از این رو بود که امام هشدار می‌دادند که در صورت تعلل و غفلت، فرصتی تاریخی برای مقاومت از دست می‌رود.

درباره این حزب ـ به اصطلاح ـ «رستاخیز ملی ایران» باید گفت این عمل ـ با این شکل تحمیلی ـ مخالف قانون اساسی و موازین بین‌المللی است و در هیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد. ایران تنها کشوری است که حزبی به امر «ملوکانه» تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هرکس از این امر تخلف کند سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است. مردم محروم این کشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهی اعلام کنند؛ نظام پوسیده‌ای که از نظر اسلام مردود و محکوم به فناست؛ نظامی که هر روز ضربۀ تازه‌ای بر پیکر اسلام وارد می‌آورد، و اگر خدای نخواسته فرصت یابد اساس قرآن را برمی‌چیند؛ نظامی که طبقات جوان روشنفکر را در زندان‌ها و تبعیدگاه‌ها از هستی ساقط نموده و باز می‌خواهد با این حزب‌بازی‌ اجباری، بر قربانی‌ها و زندانی‌های خود بیفزاید.

مخاطبان امام در این بیانیه علمای اعلام و مراجع اسلام، خطبای محترم، محصلین و طبقه جوان دانشگاهی و طبقات کارگر، زارع، تجار و اصناف بودند. امام، تمام طبقات و گروه‌های جامعه را به مقاومت در برابر تشکیل حزب فراخواندند. موقعیت قشرها و گروه‌ها ایجاب می‌کرد که هر یک با روش‌ها، ابزارها و امکانات خود به مخالفت با حزب برخیزند. مخالفت با حزب، صرفاً کناره‌گیری از فعالیت‌ها و عدم عضویت در آن نبود. رئوس کلی این برنامه‌ها عبارت بود از: تحریم حزب از سوی مراجع اسلام، مبارزات پیگیر همه جانبه و مقاومت منفی مردمی و غافل نشدن از برنامه‌های تبلیغاتی رژیم؛

علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمۀ بدبختی‌های بسیاری است که اثراتش به تدریج ظاهر می‌شود. بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ایران پایمال شود. بر سایر طبقات خصوصاً خطبای محترم و محصلین و طبقۀ جوان دانشگاهی و طبقات کارگر و زارع و تجار و اصناف است که با مبارزات پیگیر و همه‌جانبه و مقاومت منفی خود، اساس این حزب را ویران کنند و مطمئن باشند که رژیم درحال فروریختن است و پیروزی با آن‌هاست. باید ملت از تبلیغات پوچ دستگاه اغفال نشود. این‌ها در عین حال که مخالفت خود را با اسلام و احکام آن روزافزون می‌کنند، برای اغفال ساده‌لوحان، در دستگاه تبلیغاتی مراسم خواندن دعای کمیل و سینه‌زنی و زنجیرزنی پخش می‌کنند، احکام قرآن کریم را نقض و خود آن را چاپ و منتشر می‌کنند.

 

گسترش دامنه مخالفت‌ها

روحانیون انقلابی با اقتدا به حضرت امام(ره) در صدد مبارزه همه جانبه با حزب برآمدند. روحانیون انقلابی برای اتخاذ یک روش واحد در برخورد با حزب رستاخیز با هم نشست‌هایی را برگزار می‌کردند. این نشست‌ها در پی مراجعات مکرر مردم برای آگاه‌شدن از موضع روحانیون در خصوص رستاخیز بود.

 چند روز قبل جلسه هیئت علمیه قزوین که متشکل از روحانیون سرشناس قزوین می‌باشد در منزل حاج نصرالله شهیدی تشکیل گردید و هدف از این گردهمائی تعیین تکلیف طبقه روحانیون قزوین در مقابل حزب رستاخیز ملت ایران بود که آیا با این امر موافقت و یا مخالفت و یا سکوت نمایند؛ که چون سیدعباس ابوترابی و شیخ‌‌ هادی باریک‌بین اظهار داشتند با توجه به فتاوی آقایان میلانی در مشهد و گلپایگانی در قم و همچنین اعلامیه مفصلی که خمینی در زمینه اقدامات دولت از جمله تشکیل حزب رستاخیز داده‌اند و آن را اختناق آزادی و مرگ مشروطه اعلام داشته‌اند، عضویت و شرکت در فعالیت این حزب، تحریم شده، لذا بهتر آن است که اگر هیئت علمیه قزوین با آن مخالفت نمی‌کنند، حداقل مهر سکوت بر لب بزند که پیشنهاد دو نفر مذکور مورد تایید بقیه حاضرین در مجلس قرار گرفت.[35]

آن‌ها از شیوه‌ها و ابزارهای مختلف چون انتشار اعلامیه در تأیید نظر امام،[36] سخنرانی در مساجد و هیئت‌های مذهبی و پخش اعلامیه‌های مربوط به مخالفت امام استفاده می‌کردند. در گزارش‌های متعددی به پخش و نشر تحریم حزب رستاخیز توسط امام خمینی اشاره شده است. این کار با کمک پست، نشر اعلامیه و روش‌های دیگر انجام می‌شد.

 اخیراً یک طغری پاکت حاوی یک برگ فتوکپی استفتاییه خطی به امضا گروهی از روحانیون در مورد حزب رستاخیز ملی و فتوای نامبرده در مورد تحریم حزب مذکور به امضا و مهر خمینی به انضمام یک جزوه چاپی در 14 صفحه تحت عنوان عین استفتا جمعی از مسلمانان ایران از محضر حضرت آیت‌الله العظمی خمینی درباره (حزب رستاخیز ملی ایران) و پاسخ جامع معظم‌له در این مورد وسیله پست از سوریه به آدرس قم ارسال گردیده.

نظریه یکشنبه. عین برگ استفتا و جزوه مذکور جهت استحضار از مفاد آن به پیوست تقدیم و به عرض می‌رساند جزوه مذکور همان است که قبلاً در سه برگ فتوکپی شده و عکس خمینی نیز روی آن کلیشه شده و در مدرسه فیضیه الصاق گردیده بود.[37]

در موارد دیگر آمده است:

بدین وسیله عین پاکت و اعلامیه فتوکپی شده آیات خمینی و روحانی که درباره حزب رستاخیز فتوی داده‌اند و از تهران برای کفعمی ارسال گردیده جهت استحضار به پیوست تقدیم می‌گردد.[38]

شیخ واعظ طبسی اظهار داشته سید احمد هاشمی‌نژاد به او گفته اعلامیه‌هائی در نقاط مختلف پخش کرده‌اند..... ضمناً منظور از اعلامیه‌ها، استفتائیه خمینی در مورد حزب رستاخیز ملی ایران بوده[39]

این اعلامیه‌ها در شهرها و روستاهای مختلف ایران پخش می‌شد.[40] روحانیون انقلابی در منبرها به روش‌های مختلف می‌کوشیدند مردم را از عضویت در رستاخیز و فعالیت در آن بازدارند. آن‌ها با آوردن مثال‌های تاریخی، مخاطبین را نسبت به موضوع حزب آگاه می‌کردند. سخنرانی آیت‌الله سید اسدالله مدنی نمونه‌ای از این فعالیت‌ها است.

در تاریخ 30 /1 /54 اسدالله مدنی در مسجد شاه‌آباد به منبر رفته و اظهار داشته:... لعنت خدا بر کسی که در حزب بنی‌عباس ثبت نام کند چون کسی که در حزب عباسی ثبت نام کند نه دین دارد و نه ایمان و خدا او را به عذاب گرفتار خواهد کرد.[41]

در اجتماعات کوچک‌تر یا مراجعه افراد به طور خصوصی این ممانعت‌ها شکل جدی و آشکار به خود می‌گرفت. مقایسه برخورد آیت‌الله مدنی با مراجعه شخصی یا سخنرانی ایشان گویای این نوع تفاوت‌هاست.

محمد بهرامی اهل هرسین اظهار داشت من در هرسین دفتر حزب را امضاء کرده و در خرم‌آباد ضمن مذاکره با سید اسداله مدنی موضوع امضاء کردن خود را به وی گفتم ایشان اظهار داشت که بیخود آن را امضاء کرده‌ام زیرا با آن امضا در همه جنایات و تجاوزاتی که در این مملکت می‌شود شریک خواهم شد.[42]

آیت‌الله بهاءالدین محلاتی نیز بخشی از مخالفت‌ها با حزب را سازماندهی می‌کرد. بنا بر گزارش‌های ساواک:

وی با بعضی از برنامه‌های دولت از قبیل انتخابات و حزب رستاخیز و غیره نظر موافقی نداشته و هر موقع عده‌ای از متعصبین به وی مراجعه و پرسیده‌اند که از نظر شرعی صلاح است در انتخابات یا حزب رستاخیز شرکت کند ایشان نظر صریحی نداده و در خیلی مواقع گفته من شرکت نمی‌کنم.[43]

انقلابیون پیرو خط امام(ره) ضمن اعلام مخالفت با حزب رستاخیز، دیگران را نیز از عضویت در حزب مانع می‌شدند.

افراد مشروحه زیر که از طرفداران خمینی می‌باشند ضمن خودداری از ثبت نام در حزب رستاخیز ملی ایران، از عضویت سایرین نیز ممانعت می‌نمایند: 1ـ حاج حسن عرفانی 2ـ حاج جعفرقلی عرفانی 3ـ حاج حسین اخلاقی 4ـ حاج احمد نفتی 5- حاج حبیب عرفانی 6- حاج مهدی جمارانی[44]

این فعالیت‌ها در محیط‌های کاری مانند کارخانه‌ها و شرکت‌ها نیز وجود داشت.

 حسین چاوشی که در قسمت محصولات کارخانجات راه آهن کار می‌کند شدیداً از حزب رستاخیز ملی انتقاد نموده و به مخالفت از این حزب در بین کارمندان فنی تبلیغ می‌نماید و در تحقیقی که در پیرامون وضع مشارالیه به عمل آمده معلوم می‌گردد که پدر وی یکی از خوانندگان اشعار مذهبی بوده و در بازار دلالی می‌نماید و مسافرت‌هایی نیز به کشورهای عربی داشته و یکی از طرفداران متعصب آیت‌اله خمینی می‌باشد و همین شخص اظهار داشته که چون آقای خمینی عضویت در حزب رستاخیز ملی ایران را تحریم نموده لذا من عضو این حزب نمی‌شوم و حسین چاوشی نیز سخت تحت تأثیر تبلیغات پدرش قرار گرفته و در محیط کارخانجات تبلیغاتی بر علیه این حزب می‌نماید.[45]

روحانیون انقلابی، مخالفت با رستاخیز را تا روستاهای دوردست می‌بردند. یک نمونه از چنین مخالفت‌هایی را در نامه ساواک گیلان به ساواک لاهیجان درباره سخنرانی واعظی به نام اکبرپور اهل و ساکن یکی از قراء حومه رودسر در قراء آلاله گوراب و گران می‌توان یافت.[46]

شعار نویسی از دیگر راه‌های ابراز مخالفت با حزب رستاخیز و ممانعت از عضویت در این حزب بود.[47] اگر چه در برخی موارد اعلام مخالفت با حزب رستاخیز در قالب نام‌هایی چون هموطن مبارز و رفقای آزاد خلق صورت می‌گرفت، اما عبارت حزب رستاخیز ملی ایران برخلاف قانون اسلام و مصالح ملت مسلمان می‌باشد، نشان می‌دهد خط اصلی این گروه‌ها نیز متأثر از مخالفت حضرت امام بوده و یا این که این گروه‌ها به نفوذ و قدرت حضرت امام در میان توده‌های مردم مسلمان آگاه بوده‌اند.[48]

 

آیات عظام و مراجع تقلید

جوّ مخالفت ایجاد شده توسط امام و مبارزان انقلابی پیرو ایشان علیه حزب رستاخیز، به اندازه‌ای نیرومند و حساب شده بود که دیگر مراجع و آیات را نیز با خود همراه می‌کرد.

 عده‌ای از طلاب قم احیاناً وابستگان به خمینی به آقایان گلپایگانی، شریعتمداری، نجفی مراجعه و از آن‌ها خواسته‌اند که فتوائیه علیه حزب رستاخیز ملی و اوامر شاهنشاه آریامهر صادر نمایند.[49]

آن‌ها در همراه شدن با موج مخالفت‌ها با حزب که امام آن را رهبری می‌کرد، با درجاتی از احتیاط حرکت می‌کردند.

 به دنبال پخش اعلامیه وسیله طرفداران خمینی در محکوم کردن رستاخیز ملی گلپایگانی نیز در جهت صحه‌گذاردن بر فتوائیه خمینی تحریکاتی انجام می‌دهد. (در قم) آیت‌الله شریعتمداری و نجفی نیز به همین دلیل از ابراز عقیده در جهت پشتیبانی از رستاخیز ملی خودداری نموده‌اند.[50]

کم کم آشکار شد که مراجع بزرگ و آیات عظام نیز با عضویت در این حزب مخالف هستند. ابراز مخالفت علمای بزرگ با رستاخیز به شکل‌های مختلف صورت می‌گرفت.

آیت‌الله گلپایگانی ابتدا مخالفت خود را آشکارا اعلام نمی‌کردند اما در حالی که ایامی کوتاه از فعالیت رستاخیز نگذشته بود، ایشان مواضع آشکار و صریحی در این باره گرفتند؛

پس از تشکیل حزب رستاخیز ملی اطرافیان گلپایگانی تا مدتی به طور مخفی با شرکت در حزب مذکور مخالفت کرده و می‌گفتند(آقا راضی نیست کسی در این حزب ثبت‌نام کند) ولی اکنون خود گلپایگانی و اطرافیان وی صریحاً در جواب هر سائلی اظهار می‌دارند که شرکت در این حزب جایز نیست.[51]

آیت‌الله مرعشی نجفی نیز با نوعی انکار و تمسخر مخالفت خود را با این حزب اعلام می‌کردند.

در این گونه موارد به نجفی کمتر مراجعه می‌شود و به همین جهت در این مورد به خصوص که افراد معدودی مراجعه نموده‌اند بعضی را با تمسخر و برخی را با ترشرویی رد کرده و جوابی نداده و به کلی خود را کنار کشیده است.[52]...... نجفی مرعشی ....... به یکی از افراد گفته است بنده فقط لفظ رستاخیز را درباره قیامت می‌دانم و بس.[53]

در سند دیگری درباره موضع آیت‌الله مرعشی نجفی درباره حزب رستاخیز آمده است:

پس از احوال‌پرسی از آیت‌الله، یکی از آنان پرسید مردم تهران مرتباً در مورد عضویت در حزب رستاخیز نظر روحانیون را سؤال می‌کنند آیا نظر حضرت آیت‌الله در این مورد چیست؟ بگویید تا مردم تکلیفشان را بدانند. آیت‌الله نجفی اظهار داشت همان‌طوری که قبلاً هم گفته‌ام من معنی رستاخیز را نمی‌فهمم و فقط می‌گویم که ما یک رستاخیز داریم که همه به او معتقدیم و ایمان داریم و آن هم روز رستاخیز است (منظور روز قیامت است) سپس رو به حاضرین نمود و گفت: آقایان شما به این روز رستاخیز ایمان ندارید و همه در پاسخ گفتند چرا کاملاً ایمان داریم در این موقع همان شخص روحانی اظهار داشت می‌گویند هر کسی به عضویت این حزب درنیاید چنان‌چه کاری در یکی از ادارات داشته باشد کار او را معلق و یا به تأخیر می‌اندازند آیت‌الله پاسخ داد این حرف‌ها صحت ندارد و یک نوع تهدید است و شما قبول نکنید.....

نظریه شنبه: هر کسی نظر آیت‌الله نجفی را در مورد حزب رستاخیز سؤال کند ایشان همان جمله قبلی خود (من معنی رستاخیز را نمی‌فهمم و فقط یک رستاخیز داریم که همه به او معتقدیم و آن روز رستاخیز است) را جواب می‌دهد و بدین ترتیب از خود رفع مسئولیت می‌نماید.[54]

با این حال موضع‌گیری آیت‌الله شریعتمداری در این باره محتاطانه و مبهم بود.

شریعتمداری هنوز رسماً ثبت نام در حزب را تحریم نکرده ولی با کلماتی از قبیل(ثبت نام در حزب رستاخیز اجباری نیست. اگر با ما کاری نداشته باشند ما با آن‌ها کاری نداریم. هنوز که با ما کاری ندارند) پاسخ سوال کنندگان را در مورد ثبت نام در حزب می‌دهد.[55] ......... آقای شریعتمداری در جواب سؤال‌کننده‌ای در مورد حزب رستاخیز گفته است مگر وقتی که عضو حزب ایران نوین یا مردم می‌شدند از من سؤال می‌کردید که حالا سؤال می‌کنید؟[56]

گزارش‌های ساواک نشان می‌دهد آیت‌الله شریعتمداری ناچار بود با موج قاطع و فراگیر مخالفتی که امام در مخالفت با حزب رستاخیز ایجاد کرده بود، همراه شود.

روز 17 /1 /54 موقع غروب حاج ابوالفضل فیض مشکینی نماینده آیت‌الله شریعتمداری در جلو منزل آیت‌الله به من برخورد و پرسید: فلانی در حوزه چه خبر است؟ به من گفتند باز هم طلبه‌ها می‌خواهند بیایند منزل آقا برای حزب رستاخیز ملی. من اظهار بی‌اطلاعی کردم. بالاخره با هم به داخل منزل شریعتمداری رفتیم نامبرده گفت من از دست این بچه طلبه‌های بی‌شعور و بی‌سواد حوزه علمیه خسته شده‌ام نمی‌دانم چه کار کنم می‌خواهم بروم تهران اقامت کنم. شریعتمداری مانع می‌شود معلوم نیست این طلبه‌ها از ما چه می‌خواهند. گفتم می‌خواهم بدانم آیا شما به این طلبه‌ها زورتان نمی‌رسد که جواب آن‌ها را بدهید یا قضیه دیگری در کار است. ....... لیکن جریان چیز دیگری است و آن این است که چون این‌ها خودشان را منتسب به خمینی و حاج میرزا علی مشکینی و حسینعلی منتظری کرده‌اند هر کاری دلشان می‌خواهد می‌کنند و ما هم از ترس این که در خارج و داخل رسوا نشویم و نگویند با خمینی مخالفند و طرفداران او را می‌کوبند ناچاریم هیچ نگوییم......

 نظریه دوشنبه: افرادی که برای استفتاء نظریه آیات در مورد حزب رستاخیز ملی ایران به منازل آیات مراجعه می‌نمایند یا طرفدار خمینی هستند و یا به تحریک طرفداران خمینی مبادرت به این امر می‌نمایند.[57]

 

اوضاع حزب در سال 1355

گزارش‌های ساواک درباره اوضاع حزب رستاخیز در سال 1355، رکود فعالیت‌های حزبی را نشان می‌دهند. بنابر این گزارش‌ها کانون‌های حزبی رونق خود را کم‌کم از دست داده بودند و تبلیغات حکومت برای کشاندن مردم به حزب با بی‌توجهی مردم روبه رو شده بود. گزارش ساواک از برگزاری جلسه کمیته بررسی مسائل تئوری (خرداد 1355)، حزب حاوی نکات مهمی است. از گفت‌ و گوهای شرکت کنندگان در این جلسه چند نکته مهم قابل استخراج است:


    مردم به حزب بی اعتماد و بی باور بودند.
    تبلیغات پوچ و توخالی و فعالیت‌های نمایشی حزب، بسیار به چشم می‌آمد.
    حزب دچار معضلات دولت بازی و رقابت‌ها و لجبازی مسئولین شده بود
    برخی گروه‌ها در حزب بر بقیه مسلط شده بودند.
    تشکیل کانون‌های خلق‌الساعه موجودیت حزب را تهدید می‌کرد.
    در تشکیل کنگره همه درمانده‌ بودند.[58]

تحلیل ساواک درباره میزان استقبال مردم تهران برای عضویت در حزب و علل شکل‌گیری چنین وضعیتی مهم است؛


    در انتخاب اعضای کنگره از تهران دخالت‌هایی بیهوده شد و سر و صدایی هم به وجود آمد و اواخر مرداد ماه تا 25 شهریور در تشکیل کانون‌های صوری اقداماتی به عمل آمد اما نتیجه نهایی که اعزام و انتخاب 436 نفر از تهران به کنگره هست نشان می‌دهد که مناطق 12 گانه حزبی تهران نتوانستند طی مدت‌ها فعالیت و موجودیت مردم پایتخت را براساس جمعیتی که دارد به حزب بکشانند و با توجه به این که از هر 1000 نفر یک نفر می‌تواند در کنگره شرکت نماید رقم 436 نفر نماینده منتخب کانون‌های حزبی برای عضویت در کنگره نمایانگر این واقعیت است که در تهران فقط 436000 نفر در کانون‌ها جمع شده‌اند در حالی که جمعیت تهران در حال حاضر بیش از چهار میلیون نفر است و این خود مطلب قابل تعمق و درخور بررسی است که حزب رستاخیز ملت ایران باید با مطالعات کافی اولاً روشن نماید که چرا در تهران مردم از عضویت در کانون‌ها با توجه به جمعیت کمتر استقبال کرده‌اند و آنگاه در جهت توسعه کانون‌ها بکوشند.
    یکی از علل اساسی عدم عضویت اکثریت مردم تهران در کانون‌ها وجود مسئولان مناطق حزبی است که به امر فعالیت‌های سیاسی، حزبی، اجتماعی، آشنایی و بصیرت کافی ندارند و عده‌ای از آنان با رابطه‌های شخصی و دوستی به این سمت‌ها گماشته شدند و مطلب دیگر این است که در حزب رستاخیز هنوز ضابطه‌ای برقرار نشده و این دوستی‌ها و دسته بندی‌هایی است که در حزب اعمال می‌گردد.
     دخالت‌های نمایندگان مجلسین در نصب و عزل مسئولان حزبی استان‌ها و معرفی کاندیداهای انجمن‌های ملی با واکنش منفی مردم روبه رو شده بود.
    خوش‌بینی مردم نسبت به حزب رستاخیز در بدو امر اینک تقلیل یافته و به یأس تبدیل شده بود.[59]

 

 اولین نشانه‌ها در ناکامی حزب

در حالی که دو ماه از برگزاری کنگره دوم (1355) نگذشته بود، سخن از بازگشت به وضعیت دو حزبی در میان بود. اهمیت سند شماره: 1087 /824 که به این نکته اشاره دارد آن است که اولاً این اظهارات جان استمپل، دبیر اول سفارت امریکا در تهران ناکارآمدی حزب را نشان می‌دهد. ثانیاً وی این تغییرات را در راستای وابستگی رژیم ایران به آمریکا و روی کار آمدن جیمی کارتر در آمریکا ارزیابی می‌کند.[60] نکته سوم چگونگی بازگشت به وضعیت دو حزبی بود. این موضوع تا فروپاشی حزب رستاخیز و سقوط نهایی رژیم در بهمن1357، هیچ‌گاه حل نشد. زیرا چند سال درباره نظام تک‌حزبی در ایران با اختصاصات تاریخی ویژه تبلیغات شده بود و بنابر این راه بازگشتی در کار نبود. رژیم واقعاً نمی‌توانست به عقب بازگردد؛ هرگونه عقب‌گرد اعتراف به شکست و فروپاشی هیمنه پوشالی آن بود. راه نجات آن بود که رستاخیز به چند حزب یا جناح تبدیل گردد. این راه نیز امکان عملی شدن نداشت؛ زیرا جناحی به مفهوم واقعی وجود نداشت و تعدادی از نمایندگان و وزرا باندهایی برای سوءاستفاده از امکانات و موقعیت حزب تشکیل داده بودند. بنابراین عملاً هیچ راهی وجود نداشت. حزب رستاخیز بن بست نهایی در سیاست داخلی رژیم بود.[61]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. مثلاً افرادی مدعی بودند که نماینده فرهنگیان هستند و سعی کردند به مهدوی قائم‌مقام دبیر کل حزب نزدیک شوند. ظاهراً افراد و گروه‌ها در پی فرصت بودند تا از نمد حزب برای خود کلاهی درست کنند. نک: همان، اسناد: شماره: 56204 /20‌ﻫ 15، تاریخ: 21 /4 /1354؛ شماره: 56200 /20‌ﻫ 15، تاریخ: 21 /4 /1354؛ شماره: 56193 /20‌ﻫ 15، تاریخ :21 /4 /1354.

[2]. همان، سند شماره: 68126 /20‌ﻫ 22، تاریخ: 22 /4 /1354.

[3]. همان، شماره: 62326 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 6 /6 /1354.

[4]. در گزارشی آمده است: چندی قبل از طریق مطبوعات درباره جناح‌ها خیلی بحث می‌شد و هر روز نام عده‌ای که به این جناح یا آن جناح اظهار تمایل می‌کردند منعکس می‌شد ولی تمام این مطالب یک دفعه قطع شد. آیا سکوت مطبوعات در این باره آن معنی را ندارد که موضوع جناح‌ها منتفی شده است؟ جفرودی پاسخ داد چون در آن موقع لحن مطبوعات به صورتی بود که استنباط می‌شد جناح‌ها در برابر هم قرار خواهند گرفت و حتی شایعاتی هم رایج شد که این جناح‌ها بعداً تبدیل به دو حزب خواهند گردید و با توجه به این که مطالب و شایعات خلاف آن بود مصلحت در این بوده است که ادامه این مباحث دنبال نشود. نک: همان، سند شماره: 62383 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 13 /6 /1354.

[5]. همان، سند شماره: 62462 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 30 /6 /1354.

[6]. همان، سند بدون شماره، از: 341، به: عرض می‌رسد، تاریخ: 8 /7 /1354.

[7]. همان، سند بدون شماره، به: 341، تاریخ: 27 /11 /1354، موضوع: اختلاف جناح‌های پیشرو و سازنده حزب رستاخیز.

[8]. همان، سند شماره: 62668 /20‌ا 21، تاریخ: 3 /8 /1354.

[9]. همان، سند بدون شماره، از: 341، به: عرض می‌رسد، تاریخ: 28 /7 /1354.

[10]. همان، سند شماره: 63756 /20‌ﻫ 21، تاریخ :4 /12 /1354.

[11]. همان، سند بدون شماره، از: 341، به: عرض می‌رسد، موضوع: جناح‌های حزب رستاخیز، تاریخ: 9 /12 /1354.

[12]. همان، سند بدون شماره، از:341، به: عرض می‌رسد، موضوع: عدم فعالیت جناح‌های حزب رستاخیز، تاریخ: 27 /12 /1354.

[13]. همان، سند بدون شماره، از:341، به: عرض می‌رسد، تاریخ: 16 /2 /1355.

[14]. همان، سند بدون شماره، از: 341، به: عرض می‌رسد، موضوع: حمایت آقای علم وزیر دربار شاهنشاهی از جناح سازنده، تاریخ: 9 /3/‌2535[1355].

[15]. همان، اسناد شماره: 55500 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 12 /4 /1355؛ شماره: 55496 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 16 /4 /1355.

[16]. همان، سند شماره: 60269 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 27 /8/‌2535[1355].

[17]. همان، سند شماره: 61987 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 31 /3 /1354.

[18]. همان، سند شماره: 90465 /20‌ﻫ 25، تاریخ: 5 /4 /1354.

[19]. همان، اسناد شماره: 55927 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 10 /7/‌2535[1355]؛ شماره: 55936 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 10 /7/‌2535[1355].

[20]. همان، سند بدون شماره، از: 341، به عرض می‌رسد، موضوع: تشکیل جلسه نمایندگان کانون‌های منطقه 7، تاریخ: 11 /7 /1355.

[21]. همان، سند شماره: 1781/ﻫ، تاریخ: 13 /7/‌2535[1355].

[22]. همان، سند شماره: 15793 /20‌ﻫ 11، تاریخ: 27 /7/‌2535[1355].

[23]. همان، سند شماره: 4104، تاریخ: 7 /2 /1354.

[24]. همان، سند شماره: 24994، تاریخ: 16 /2 /1354.

[25]. همان، سند شماره: 60449 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 9 /10/‌2535[1355].

[26]. همان، سند شماره: 60475 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 18 /10/‌2535[1355].

[27]. همان، سند شماره: 62472 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 2 /11 /2535[1355].

[28]. همان، سند شماره: 60797 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 22 /12 /2535[1355].

[29]. همان، سند شماره: 63813 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 13 /12 /1354.

[30]. همان، سند شماره: 1365 /302، تاریخ:30 /2 /2535[1355].

[31]. همان، سند شماره: 52164 /20‌ﻫ 15، تاریخ: 18 /9/‌2535[1355].

[32]. همان، اسناد شماره: 122ـ 1ـ 254، تاریخ: 21 /7/‌2535[1355]؛ شماره: 2557 /341، تاریخ: 16 /8/‌2535[1355].

[33]. برای دیدن متن کامل این اعلامیه به صحیفه امام، ج 3، صفحات 75 ـ 71 رجوع کنید.

[34]. سیاست حزب رستاخیز وسیله‌ای است جهت کنترل و نظارت دقیق بر کلیه امور مملکتی. همان، سند شماره: 55468/ﻫ 21، تاریخ: 6 /4 /1355.

[35]. همان، رونوشت گزارش خبر شماره: 698 /23ﻫ ، تاریخ: 23 /2 /1354.

[36]. همان، رونوشت گزارش خبر شماره: 697 /23 ﻫ، تاریخ: 22 /2 /1354.

[37]. همان، رونوشت گزارش خبر شماره: 916 /22، تاریخ: 24 /1 /1354.

[38]. همان، سند شماره:651 /11 ﻫ، تاریخ: 28 /2 /1354.

[39]. همان، سند شماره: 321 /9 ﻫ، تاریخ: 7 /2 /1354، در موردی دیگر: در تاریخ 12 /1 /54 یک برگ اعلامیه در مورد پاسخ خمینی درباره حزب رستاخیز که به قطع کوچک می‌باشد از روی خیابان پیغمبریه[قزوین] به دست آمده است. سند شماره: 579 /23، تاریخ: 13 /2 /1354.

[40]. بدین وسیله دو برگ فتوکپی متن استفتائیه خمینی در زمینه منع مردم از عضویت حزب رستاخیز ملی ایران و این که حزب مذکور برخلاف مصالح ملت ایران بوده و شرکت مردم در این حزب حرام است در مسجد صاحب‌الزمان شهرکرد پیدا شده جهت استحضار به پیوست تقدیم به استحضار می‌رساند. همان، سند شماره: 294 /19 ﻫ، تاریخ: 22 /2 /1354.

[41]. همان، سند شماره: 483 /15 ﻫ، تاریخ: 4 /2 /1354.

[42]. همان، سند شماره: 5343 /5 ﻫ 1، تاریخ: 16 /2 /1354.

[43]. همان، سند شماره: 16344/ ﻫ2، تاریخ: 7 /10 /1354.

[44]. همان، سند شماره: 1006، تاریخ: 1 /2 /1354.

[45]. همان، سند شماره: 67356 /20‌ﻫ 22، تاریخ: 10 /2 /1354.

[46]. همان، سند شماره: 13297/ ﻫ، تاریخ: 30 /11/‌2535[1355].

[47]. در توالت سالن غذاخوری کوروش واقع در (تاکستان قزوین) نوشته شده است. «با حزب رستاخیز ملی مخالفت کنید.» همان، سند شماره: 597 /311، تاریخ: 11 /2 /1354.

[48]. همان، سند شماره: 159 /19 ﻫ، تاریخ: 27 /1 /1354.

[49]. همان، رونوشت گزارش خبر شماره: ـ49/ ﻫ1، تاریخ: 14 /1 /1354.

[50]. همان، رونوشت گزارش خبر شماره: ـ 227 /9 ﻫ ، تاریخ: 31 /1 /1354.

[51]. همان، سند شماره: 901 /21، تاریخ: 9 /1 /1354.

[52]. همان، رونوشت تلگراف شماره:40 /21 ـ 18 /1 /54 از قم به 312 .

[53]. همان، رونوشت گزارش خبر شماره: 25633 /20 ﻫ 12 ـ 4 /2 /54.

[54]. همان، سند شماره: 26379 /2 ﻫ 12، تاریخ: 7 /3 /1354.

[55]. همان، سند شماره: 901 /21، تاریخ: 9 /1 /1354، [سید مرتضی] پسندیده گفت مردم مراجعه می‌کنند و نظر ما را در مورد پیوستن به حزب رستاخیز می‌خواهند من گفته‌ام آقایان مراجع چه می‌گویند گلپایگانی می‌گوید حرام است. آقایان شریعتمداری و نجفی می‌گویند ما نمی‌فهمیم و از طرفی شنیده‌ام شریعتمداری گفته است اگر کسی کتبی سئوال کند و اسم و امضا خود را صریحاً پای سؤال بنویسد من جواب خواهم داد. نک: رونوشت گزارش خبر شماره: 25163 /20 ﻫ 12 ـ تاریخ: 16 /1 /1354.

[56]. همان، رونوشت گزارش خبر شماره: 25633 /20 ﻫ 12، تاریخ: 4 /2 /1354.

[57]. همان، رونوشت گزارش خبر شماره: 911 /21، تاریخ: 19 /1 /1354.

[58]. همان، سند شماره: 80401 /20‌ﻫ 25، تاریخ: 24 /3/‌2535[1355].

[59]. همان، سند شماره: 60084 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 27 /7/‌2535[1355].

[60]. وابستگی رژیم به آمریکا در روحیات وزرا و مقامات رده بالای دولتی در اسناد به خوبی دیده می‌شود. این موضوع حتی به سرنوشت دولت، حزب و دبیرکل آن هویدا نیز گره خورده بود. همان، سند شماره: 51510 /20‌ﻫ 15، تاریخ: 11 /7/‌2535[1355].

[61]. جان استمپل دبیر اول سفارت آمریکا در ایران اظهار داشته: «شایع است که کشور ایران مجدداً دو حزبی اداره خواهد شد و به احتمال قوی آن دو حزب در زیر پرچم حزب رستاخیز فعالیت خواهند نمود. نامبرده اضافه نموده است که با توجه به حکومت کارتر در آمریکا، ایران برای نزدیکی بیشتر با آن دولت می‌بایستی درب آزادی را بیشتر روی مردم خود باز نماید.روی این اصل شایع است که در حدود هشت روزنامه که به فعالیت آنان خاتمه داده شده است مجدداً اجازه نشر داده خواهد شد.» همان، سند شماره: 1087 /824، تاریخ: 27 /10 /2535[1355]، شبیه چنین شایعاتی در درون حزب نیز وجود داشت و ظاهراً بی پایه و اساس نبود. سند شماره: 60680 /20‌ﻫ 21، تاریخ: 24 /11/‌2535[1355].




















احمد قریشی رئیس هیئت اجرایی حزب رستاخیز


جواد سعید آخرین دبیرکل حزب رستاخیز


مجمع عمومی حزب رستاخیز


محمد باهری در حال سخنرانی


محمدرضا عاملی تهرانی قائم‌مقام حزب


محمود جعفریان رئیس هیئت اجرایی حزب


محمود مهران رئیس کانون حزب رستاخیز


مصطفی الموتی


منوچهر آزمون ـ امیرعباس هویدا


منوچهر آزمون به همراه جمعی از اعضای حزب رستاخیز


منوچهر گنجی


نشست حزب رستاخیز با سخنرانی شریف‌امامی و عده‌ای از نمایندگان مجلس سنا


نشست نمایندگان موسس حزب رستاخیز


نصرت‌الله معینیان


نفر دوم از چپ: محمدرضا عاملی تهرانی قائم‌مقام حزب در نشست اعضای کانون‌های حزبی


همایش بررسی مسائل حزب رستاخیز


همایش حزب رستاخیز


همایش حزب رستاخیز


هوشنگ انصاری ـ امیرعباس هویدا


هوشنگ انصاری رهبر جناح لیبرال سازنده

منبع: مقدمه کتاب حزب رستاخیز به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1401، ج اول. با اندکی تلخیص و ویراستاری.
 

تعداد مشاهده: 11578


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.