امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات با درج سند

تحریم جشن نیمه شعبان 1357


تاریخ انتشار: 27 تير 1403


مقدمه

بهره‌گیری از ظرفیت مناسبات ملی و مذهبی، از همان آغازین ماه‌های نهضت اسلامی، از راهبردهای روحانیت در مبارزه با دستگاه حاکمه مستبد بود. بر این اساس اعیاد ملی و مذهبی، مناسبت‌های آئینی، ایام سوگواری و ... فرصت مناسبی برای ساماندهی مبارزه و اعمال فشار بر نظام سیاسی حاکم تلقی می‌شد.

شاید یکی از بدیع‌ترین شیوه‌ها و جالب‌ترین ابتکارات روحانیت در هماوردی با رژیم شاه، تحریم اعیاد ملی و مذهبی بود. هنگامی‌که در 19 دی‌ماه 1341، شاه به‌طور رسمی طرح «انقلاب سفید» را مطرح کرده و از مردم خواست تا در 6 بهمن همان سال طی یک همه‌پرسی به اصول پیشنهادی‌اش رأی دهند، روحانیت که بنا به دلایل منطقی با طرح مدنظر شاه مخالف بودند، بدین موضوع واکنش نشان دادند.

تنها سه روز بعد از این تاریخ، یک عید مذهبی از راه رسید. 22 دی‌ماه 1341 شمسی، مصادف با نیمه شعبان 1382 قمری بود. با فرارسیدن عید ولادت حضرت ولی‌عصر(ع) طی یک اقدام عاجل، آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی در واکنش به طرح آمریکایی شاه، خواستار تعطیلی بازار قم و تحریم آمدوشد در روز عید نیمه شعبان شد. ماجرا از این ‌قرار بود که «در آستانه نیمه شعبان‌المعظم سال 1382ق. رژیم شاه که از جنب‌وجوش مردم قم در سرور و چراغانى معابر و بازار به مناسبت این روز مبارک اطلاع داشت، با سوءاستفاده از این فرصت عده‌ای را از تهران به قم روانه کرد تا با برپایى جشن و سرور، به رفراندوم گذاشته شدن اصول شش‌گانه را جشن بگیرند و از فضاى شاد شهر قم به مناسبت عید فرخنده ولادت حضرت ولی‌عصر(عج) به سود شاه و رفراندوم شاهانه بهره‌بردارى کنند. آیت‌الله گلپایگانى پس از اطلاع از چنین برنامه‌ای، طى اعلامیه‌ای خواستار تعطیلى بازار و توقف جشن و چراغانى عید سعید نیمه شعبان شد. در پى این اعلامیه، بازار قم یکپارچه تعطیل شد و فضاى سکوت و سکون جایگزین شادى و جنب‌وجوش گشت.

رژیم شاه که عملاً توطئه خود را ناکام می‌دید با بازگرداندن افرادى که به همین منظور از تهران روانه قم شده بودند به غائله پایان داد. متعاقب خروج افراد مزبور از قم در ساعات اولیه صبح نیمه شعبان، حضرت آیت‌الله گلپایگانى در اعلامیه تازه‌ای که در حوالى ظهر منتشر شد، با تشکر از اقدام تجار و بازاریان در تعطیلى بازار و توقف مراسم سرور، از آن‌ها دعوت نمود با توجه به رفع غائله به مراسم جشن و چراغانى ادامه دهند. متن اعلامیه دوم بدین شرح بود:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

چون منظور از انصراف از برگزارى مراسم عید سعید از طرف حقیر و اقدام آقایان تجار و اصناف قم به تعطیل بازار و خیابان، انزار[1] از بعضى حرکات و آمدن عده‌ای به قم بود تا موجب توهم موافقت روحانیت با این مطالب نشود و این مقصود با تعطیل بازار و اظهار احساسات مردم متدین انجام شد، ضمن تشکر از توجه عموم به حفظ آرامش، مقتضى است بازار را مفتوح و به مراسم جشن و چراغانى عید ادامه دهند. خداوند همه را از یاوران حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه قرار دهد.

به تاریخ 15 شهر شعبان المعظم 1382

محمدرضا الموسوى الگلپایگانى»[2]

با وجود مخالفت روحانیت با طرح آمریکایی «انقلاب سفید»، این طرح در 6 بهمن‌ماه 1341 به همه‌پرسی گذاشته شد و اعلام گردید که 99 درصد مردم به این طرح رأی مثبت داده‌اند.[3]  با‌ انجام رفراندوم ساختگی و بروز اختناق و دیکتاتوری در جامعه اسلامی، در روز 22 اسفند همان سال به پیشنهاد امام خمینی نوروز سال 1342 عزای عمومی اعلام شد. امام معتقد بودند دستگاه حاکمه با تمام کوشش درصدد نابودی اسلام است. ایشان در اعلامیه خود خطاب به «حضرات علمای اعلام و حجج‌اسلام» فرمودند:

«أَعظَمَ‌اللّه‌ تَعَالَی أُجُورَکُم

چنان که اطلاع دارید دستگاه حاکمه می‌خواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریه‌ی اسلام قیام [کند] و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می‌اندازد. لذا این‌جانب عید نوروز را به ‌عنوان عزا و تسلیت به امام عصر(عج) جلوس می‌کنم و به مردم اعلام‌ خطر می‌نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبت‌های وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.

 والسلام علیکم و رحمه‌اللّه‌ و برکاته»[4]

به روایت آیت‌الله سید حسن طاهری خرم‌آبادی، تحریم عید نوروز و اعلان عزای عمومی از سوی امام «در شعاع وسیعی مؤثر واقع شد و تقریباً موجی در کشور ایجاد کرد» و در پی آن «بعضی از مراجع و علمای معروف و سرشناس تهران و بعضی بلاد و استان‌ها نیز اعلامیه دادند و اعلام عزا نمودند.»[5]

این تازه شروع راه بود و مردم ایران مسیری طولانی در اضمحلال قدرت استبداد در پیش داشتند. اما این دو نمونه (تحریم جشن نیمه شعبان در دی‌ماه 1341 و تحریم جشن نوروز در سال 1342) به ‌مثابه یک شیوه موفق و الگوی مبارزه، در دستور کار نیروهای انقلابی قرار گرفت و در پی جنایت‌های رژیم در زمستان 56، عید نوروز سال 1357 نیز از سوی علما تحریم شد تا رژیم با چالش دیگری مواجه شود. سراسر آن سال آبستن حوادث تازه‌ای بود و می‌رفت تا سلطنت مطلقه شاهنشاهی را به پرتگاه سقوط بکشاند.

تیرماه 1357، در حالی ‌که مبارزات مردم ایران به رهبری روحانیت به‌ روزهای اوج خود می‌رسید و درست هنگامی ‌که جنایت رژیم شاه عمق و گستره یافته بود، بار دیگر روحانیون توانستند با استفاده از همین راهبرد (یعنی تحریم مراسم جشن و سرور) در جامعه موج ایجاد کنند.

 

اعلامیه امام خمینی در تحریم جشن‌های شعبان 1357

سال 1357 در حالی شروع شد که از دی سال قبل سلسله رویدادهایی سلطنت محمدرضا پهلوی را به چالش کشیده بود. قیام مردم قم در 19 دی‌ماه 56، خیزش مردم تبریز در 29 بهمن همان سال، اعلان عزای عمومی نوروز 57، حماسه مردم یزد در 8 فروردین‌ماه، برگزاری چهلم شهدای یزد در سراسر کشور و... بخشی از سلسله رویدادهایی بود که عمق و گستره حملات انقلابیون به رژیم در حال احتضار را نمایان می‌کرد.

سی‌امین روز از تیرماه 1357 مصادف با 15 شعبان 1398 قمری بود. انقلابیون که برای‌ تداوم‌ مبارزه‌ علیه‌ رژیم‌ شاه‌ از هر فرصتی‌ استفاده‌ می‌کردند، این فرصت را نیز غنیمت شمردند. هفده روز قبل، یعنی در تاریخ 13 تیرماه (مصادف با 28 رجب) حضرت امام خمینی رهبر نهضت اسلامی که در نجف تبعید بودند، با صدور پیامی خطاب به ملت ایران با اشاره به جنایت‌های شاه جشن‌های سوم و پانزدهم شعبان را تحریم کردند.

امام در این پیام تصریح کردند که «رژیم منحط برای مسلمین ایران عیدی نگذاشته است» و افزودند: «دست شاه تا مِرفَق به خون ملت ایران فرورفته و در حال حاضر ملت عزیز در عزای عزیزان خود نشسته. چگونه ممکن است کسی نظر دهد که جشن بگیرند و شادمانی کنند؟ شادمانی بر روی اجساد به خون خفته‌ی فرزندان اسلام؟! شادمانی در برابر افراد شریفی که در سیاه‌چال‌های زندان زیر سخت‌ترین شکنجه‌های جهنمی دژخیمان به سر می‌برند؟! شادمانی در مقابل تبعیدیانی که برخلاف تمام موازین انسانی و قانونی از اوطان خود بیرون رانده ‌شده‌اند؟!» امام از مادران داغداری سخن گفتند که در غم از دست دادن فرزندان خویش سیاه‌پوش‌اند و از مسلمینی که از «صدمات جانکاه شاه به اسلام» سخت داغدارند. آنگاه تصریح کردند که در این شرایط «چطور ممکن است چراغانی کنیم؟!»

رهبر نهضت به ‌درستی تشخیص دادند که «دست پلید دولت در فعالیت است که مسیر نهضت اصیل و شکل‌گرفته و عمومی ایران را تغییر دهد و یکی از شاهکارها همین دامن زدن به لزوم جشن است که در پرتو آن خون پاک ملت اسلام را لوث کند و نهضت عظیم اسلامی را به سستی بکشد یا خدای ‌نخواسته محو کند.» در همین پیام، امام به‌ ملت‌ وعده‌ دادند که‌ «ما روزی‌ را عید می‌گیریم‌ که‌ بنیان‌ ظلم‌ و ظالم‌ را منهدم‌ کنیم‌ و دست‌ دودمان‌ ستمکار پهلوی‌ را از کشور قطع‌ نماییم‌ و آن‌ روز ان‌شاءالله نزدیک‌ است‌ و روز عید اسلامی‌ و عید ولی‌عصر(عج)» است.

البته امام‌ خمینی‌ از مردم و وعاظ خواستند تا‌ «بدون‌ هیچ‌گونه‌ تشریفات‌ که‌ نشانگر عید و شادمانی‌ باشد، در تمام‌ ایران‌ در مراکز عمومی‌ مثل‌ مساجد بزرگ‌، اجتماعات‌ عظیم‌ به پا کنند و گویندگان‌ شجاع‌ محترم‌، مصائب‌ وارده‌ بر ملت‌ را به‌ گوش‌ شنوندگان‌ برسانند و هرچه‌ بیشتر کارهای‌ ضد اسلامی‌ و قانونی‌ رژیم‌ را افشا کنند.» امام‌ در این‌ پیام‌ به‌ مردم‌ هشدار دادند که‌ رژیم‌ درصدد ایجاد انحراف‌ در نهضت‌ است‌، ولی‌ «ملت ایران بیدار است» و می‌داند که‌ «هر نغمه‌ با هر اسم‌، او را از مسیر خود که‌ قیام‌ ضد شاهی‌ است‌ منحرف‌ کند شیطانی‌ است، اگرچه با اسم قرآن مجید و یا ولی‌الله‌ الاعظم(عج) باشد.‌»[6]

روز 17 تیرماه 1357، ساواک گزارش داد:

«از سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی

به تیمسار ریاست شهربانی استان آذربایجان شرقی (دایره اطلاعات)

درباره روز سوم و پانزدهم شعبان

برابر اطلاع واصله اخیراً اعلامیه‌ای به امضای روح‌الله خمینی توزیع و در آن عنوان شده است که در روزهای سوم و نیمه شعبان جشن نداریم و گویندگان و خطبا مردم را بیدار کنند و حوادثی که برای ملت در چند ماه گذشته بود فراموش نشود. چون احتمال دارد از طرف عناصر افراطی و ماجراجویان در این ایام تحریکات و یا تظاهراتی صورت گیرد، علیهذا مراتب جهت اطلاع و پیش‌بینی‌های لازم اعلام می‌گردد.

رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی – افشائی»

در همان تاریخ گزارش‌های متعدد دیگری حکایت از تکثیر و توزیع اعلامیه‌ی امام خمینی در تحریم جشن نیمه شعبان داشت. ساواک در گزارشی نوشت: «روز 17  / 4  / 2537 تعداد معدودی اعلامیه به صورت فتوکپی و تایپ شده، تحت عنوان «پیام آیت‌الله خمینی به مناسبت جشن‌های سوم و پانزدهم شعبان» و با تاریخ 28 رجب (برابر با 13  / 4  / 37) در بازار تهران مشاهده گردیده است.»[7]

 

لبیک علما به رهنمودهای امام خمینی

در پی صدور پیام زعیم نهضت اسلامی، علما و روحانیون نیز از این رهنمود استقبال کردند. جمعی از علما و مدرسین حوزه علمیه قم‌ ازجمله آیات وحجج اسلام: علی مشکینی، ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی، محمد یزدی، عبدالله جوادی آملی، حسین راستی کاشانی، سید علی‌محمد دستغیب شیرازی، محمدمهدی ربانی املشی، محمدجواد حجتی کرمانی، یوسف صانعی، محمد مؤمن، سید حسن طاهری خرم‌آبادی، عبدالرحیم ربانی شیرازی و ... با صدور اعلامیه‌ای از مردم‌ خواستند تا از جشن‌ و چراغانی در روز نیمه شعبان‌ خودداری‌ کنند.

این اعلامیه افشاگرانه، به ‌شدت بر سلطه استبداد تاخته و آن را محکوم کرده بود. علما با یادآوری «کشتار هولناک مردم مبارز و آزادیخواه نجف‌آباد در سالگرد 15 خرداد و ضرب ‌و جرح و قتل دانشجویان قهرمان در دانشگاه‌های تبریز، تهران، اصفهان و حمله وحشیانه به مدرسه علوم دینی تبریز و کشتار مردم آزاده بابل» و ...، صریحاً اعلام کردند که رژیم شاه «از نظر اسلام و قانون مطرود و معزول است.» مدرسین حوزه علمیه تصریح کردند به‌ هیچ‌وجه سر سازش و آشتی با رژیم خون‌خوار را ندارند و از هر فرصتی برای ضربه بر پیکره طاغوت استفاده خواهند کرد. علما در ادامه نوشتند: «اینک نزدیک‌ترین فرصت برای جلوه‌گر شدن خشم ملت، فرارسیدن نیمه شعبان است که باید به‌ جای برگزاری جشن‌های پرشکوه به مناسبت تولد با سعادت حضرت ولیعصر(عج) مصائب سنگینی که به دست این رژیم جنایتکار بر اسلام و مسلمین وارد شده به پیشگاه اقدس حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداه تسلیت گفت...» مدرسین حوزه اعلام کردند: «حوزه علمیه قم به همین منظور و با الهام و پیروی از پیام پیشوا، لازم می‌داند که ملت مسلمان و مبارز ایران مجالسی را که در سراسر مملکت به مناسبت نیمه شعبان برگزار می‌گردد، در مسیر نهضت اسلامی و ضد طاغوتی قرار داده تا بدین‌وسیله مراتب تنفر و انزجار خود را از دستگاه حاکمه به وسیله خطبا و گویندگان شجاع، مسئول و آگاه [اعلام کرده] و دنبال کردن راه خود به‌ سوی هدف ناگسستنی خویش را با این نهضت مقدس به اثبات رسانند و به‌ خوبی نشان دهند که تا رسیدن به پیروزی نهایی، هرگز از پای نخواهند نشست.»[8]

بیش از صد تن از روحانیون‌ مبارز تهران‌ هم با صدور اعلامیه‌ای ضمن‌ تشریح‌ جنایات‌ رژیم‌ شاه، به ندای زعیم نهضت لبیک گفته و از مردم خواستند تا با این خیزش عمومی همراهی کنند. در این اعلامیه که به تاریخ 25 تیرماه 1357 صادر شد آمده بود:

«ایام میلاد مسعود حضرت حجت‌بن‌الحسن(عج) فرامی‌رسد. ملت مسلمان ایران در هر سال مراسم بزرگداشت این ایام را توأم با چراغانی و جشن به طرز با شکوهی انجام می‌داد. امسال نظر به این که در اثر مصائب ناگوار و حوادث خونینی که در قم، آشیانه اهل‌بیت و سایر شهرستان‌های ایران بر شیعیان آن حضرت وارد آمد و همان‌طوری که در اعلامیه مراجع بزرگ قم دامت برکاتهم آمده، این واقعه فراموش‌نشدنی قلب مقدس حضرت ولیعصر را جریحه‌دار ساخت. و با توجه به این که دستگاه جبار و خون‌خوار حاکم ایران که دستش تا مرفق به خون آزادگان مسلمان آلوده است، سعی دارد در زیر پوشش چراغانی مذهبی، اوضاع را عادی جلوه دهد و خون‌های ریخته شده‌ی مجاهدان اسلام را لوث نماید، همچنان که در اعلامیه مرجع عالی‌قدر جهان تشیع حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای خمینی آمده است، ملت ایران بداند دست پلید دولت در فعالیت است که مسیر نهضت اصیل و شکل‌ گرفته و عمومی ایران را تغییر دهد و یکی از شاهکارها همین دامن زدن به لزوم جشن است... بنابر این روحانیت تهران به پیروزی از مراجع عظام تقلید اعلام می‌دارد که مراسم با شکوه میلاد مسعود حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه امسال بدون هیچگونه چراغانی و مبادله تبریک برگزار می‌شود تا با برقراری سخنرانی‌های آگاه‌کننده و بیداری‌بخش بر جراحات قلب مقدس آن حضرت مرهم گذاشته شود.»[9]

در انتهای این اعلامیه امضای اسامی شناخته‌شده‌ای نظیر: شهید مرتضی مطهری، شهید فضل‌الله محلاتی، شهید محمد مفتح، شهید محمدجواد باهنر، سید هادی خامنه‌ای، سید ابراهیم و سید هادی خسروشاهی، سید تقی درچه‌ای، سید جمال‌الدین دین‌پرور، محسن مجتهد شبستری، شیخ علی‌اصغر مروارید، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و محمدرضا مهدوی کنی دیده می‌شود.[10]

آیت‌الله حاج شیخ محمد صدوقی نیز با صدور اعلامیه‌ای از منع جشن و چراغانی در نیمه شعبان استقبال کرده و عنوان نمود در شرایطی که «ملت مجاهد و غیور ایران از این مصائب زنجیری و به هم پیوسته که از دست عمال دستگاه حاکمه کشور در غم و عزا می‌باشند و با این همه مادران داغ‌دیده و فرزندان از نعمت پدر محروم گشته و زنان به سوگ ماتم شوی خود نشسته، چگونه ما شادمانی کنیم و جشن برای میلاد حضرت حجت‌بن‌الحسن ارواحنا فداه بگیریم با آن که قلب نازنین آن سرور مملو از غم و اندوه است؟» آیت‌الله صدوقی تصریح کرد که «طبق دستور مراجع عظیم‌الشان بالاخص مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی در این ایام جشن نداریم.»[11]

در اعلامیه حضرت آیت‌الله صدوقی، نکته مهمی نیز گنجانده شده بود؛ رژیم با هدف سرپوش نهادن بر جنایت‌های خود قصد داشت تا در ایام ولادت صاحب‌الزمان(عج) مراسم جشن و چراغانی به صورت پرشور برگزار شود. شهید صدوقی با افشای این توطئه، عنوان کرده بود: «اگر این تازه مسلمان [شاه] برای اسلام سنگ به سینه می‌زند چرا تاریخ هجرت خاتم‌الانبیاء(ص) را به تاریخ شاهنشاهی تغییر می‌دهد و این همه اقدامات ضد اسلام و بدعت‌آمیز از هیئت حاکمه سر می‌زند؟» ایشان به خوبی نقشه عمال شاه را در فقره جشن‌های نیمه شعبان برملا کرده و هیئت حاکمه را رسوا ساخت.[12]

علمای دیگر نیز هر یک به نحوی، همراهی خود را با تصمیم امام خمینی اعلام کردند. حضرت آیت‌الله گلپایگانی گرچه بر این نظر بود که به مناسبت نیمه شعبان «بزرگ‌ترین تظاهرات علیه اعداء برپا می‌شد و شعارهای موافق ملت و مخالف دشمنان اسلام سطح مملکت را فرامی‌گرفت» و عقیده داشت بهتر بود تا از مردم خواسته می‌شد «جشن‌ها را با شکوه هرچه بیشتر بگیرند» ولی با این ‌وجود، «برای حفظ اتحاد» با صدور مکتوبی به تاریخ 27 تیر (12 شعبان) همراهی خود را با طرح عمومی تحریم جشن و سرور در ایام ولادت حضرت بقیه‌الله(عج) اعلام کرد.[13]

وعاظ و روحانیون نیز در تبلیغ این موضوع نهایت کوشش را کردند. به گزارش ساواک: «ساعت 2200 روز 16  / 4  / 37 [1357] پس از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد ولی‌عصر شهر شیراز، شیخ مجدالدین محلاتی، پسر آیت‌الله بهاءالدین محلاتی (از آیات مقیم شیراز)، در حضور جمعی حدود 1200 نفر، به‌طور مستقیم ایستاده، به نقل از نظریات و علماء دینی مطالبی به شرح ذیل درمورد عدم برگزاری جشن در میلاد حضرت امام حسین(ع) و حضرت قائم(ع) اظهار داشته است: به خاطر اوضاع ‌و احوال جاری، نظر کلیه مراجع تقلید نجف، قم، تهران، مشهد و شیراز و همه علمائی که بر این سبیل هستند، این است که در سوم و نیمه شعبان (برابر با روزهای 18 و 30  / 4  / 37) مصادف با میلاد حضرت امام حسین(ع) و حضرت قائم (ع) جشن گرفته نشود. و امروز (16  / 4  / 37) اعلامیه آیت‌الله خمینی به دستم رسیده، نوشته‌اند: جشن معنی ندارد، برای این که این موضوع خاموش نشود مجالسی داشته باشند، اما نباید خبری که حکایت از جشن بکند وجود داشته باشد. گویندگان محترم و خطبا، مردم را بیدار کنند، حوادثی که برای ملت در چند ماه گذشته بوده نباید فراموش شود...»[14]

همان روز در مساجد تهران نیز روحانیون به تبلیغ اعلامیه امام مبادرت کردند. مثلاً در مسجد همت تجریش حجت‌الاسلام محمد چاوشی «برای روح‌الله خمینی (بدون ذکر نام وی) و زندانیان ضد امنیتی دعا کرده و ضمن تجلیل از اخلالگران کشته شده در حوادث قم، تبریز و یزد، اظهار داشت: بنا به گفته تنها مرجع تقلید [امام خمینی] در ایام ولادت ائمه، اعیاد مذهبی و جشن نخواهیم داشت، تنها موقعی به جشن و سرور می‌پردازیم که آزادی بیان و قلم داده شود و حکومتگران یک کشور اسلامی با اسرائیل روابط سیاسی و اقتصادی نداشته باشند. جشن ما هنگامی خواهد بود که زندانیان سیاسی که متجاوز از یکصد هزار نفر هستند و در رأس آنها آیت‌الله طالقانی و منتظری قرار دارند، از زندان آزاد شوند.»[15]

در این بین اقدام آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری برای دور شدن از صحنه بسیار جالب توجه بود. به گزارش مأمور ناشناخته ساواک: «روز 25  / 4  / 37 حاج میرزا ابوالفضل فیض مشکینی اظهار می‌داشت آقای عباسی[داماد آقای شریعتمداری] در مشهد منزل مناسبی اجاره کرده و قرار است آقای شریعتمداری حدود نیمه شعبان حرکت کند به مشهد. وی اضافه کرد که آقای شریعتمداری طوری حرکت می‌کند که نیمه شعبان را در راه باشد چون قصد ندارد تولد امام زمان را عید بگیرد، لذا می‌خواهد به این وسیله از گرفتن عید خودداری کند و جلوس نداشته باشد.»[16]

 

تلاش رژیم برای مقابله با طرح روحانیت

روز 15 تیرماه، پرویز ثابتی از کلیه مراکز ساواک خواست: «چون طبق معمول سنواتی در اعیاد مذهبی از طرف تیمسار ریاست ساواک برای علماء و روحانیونی که در موقعیت و مقامی باشند که ایجاب نماید مورد تحبیب قرار گیرند کارت تبریک ارسال می‌گردد، علیهذا دستور فرمائید صورت اسامی این قبیل روحانیون را با ذکر عنوان کامل و آدرس مشخص و صحیح در دو نسخه روی کاغذ بدون مارک تهیه و حد اکثر تا تاریخ 1  / 5  / 37 ارسال دارند.» از این رو فهرستی از اسامی مراجعی چون آیات عظام سید شهاب‌الدین مرعشی، سید محمدحسین علامه طباطبایی، سید محمدرضا گلپایگانی، حاج شیخ مرتضی حائری، سید حسن حجت کوه‌کمری، سید محمدحسن آیت‌الله‌زاده بروجردی و ... بدین منظور ارائه شد.[17]

ساواک که قصد داشت به هر ترتیب جشن و چراغانی نیمه شعبان پرشور برگزار شود، دست به دامن شیخ محمود حلبی رئیس انجمن حجتیه نیز شد. پرویز ثابتی دستور داد تا ضمن ملاقات با حلبی، انجمن به طرفداران خود ابلاغ کند تا جشن‌های نیمه شعبان را هرچه با شکوه‌تر برپا دارند. در سندی آمده است:

«تلفنگرام

از: سازمان اطلاعات و امنیت تهران

به: مدیریت کل اداره سوم

تاریخ: 28 /  4 /  37 [1357]

در اجرای اوامر صادره ساعت 1030 روز 28  / 4  / 37 ضمن تماس با آقای شیخ محمود تولائی معروف به حلبی اظهار داشت ما اگر مجلس برقرار کنیم یا باید جشن بگیریم و چراغانی داشته باشیم یا باید عزا بگیریم. مثل مجلسی که آقایان قرار است ساعت 19:30 روز پنجشنبه 29  / 4  / 37 در تقاطع خیابان پهلوی تخت جمشید ضلع شمال غربی برگزار نمایند. مجلس عزا که نخواهیم گرفت، زیرا برخلاف سلیقه و عقیده و رویه ما است. جشن بگیریم خطر دارد و ممکن است از این داغ‌های بی‌حیا بیایند و در مجلس خرابکاری راه بیاندازند و مجبور شویم به دفاع که آن هم دو عیب دارد: اولاً مجلس ما به‌ هم خواهد خورد و نتیجه معکوس می‌دهد و ثانیاً احتمال شدید و قتل و جرح و امثال این‌هاست و ما مدت 26 سال است که آنچه اجتماع داشته‌ایم مصون از انقلاب و هیاهو بوده است و ما کاملاً رعایت آرامش را که هم به نفع دولت و هم به نفع ملت و هم مطابق عقیده دینی ما است رعایت کرده‌ایم. بدین جهت ما به ‌هیچ‌وجه مجلس نیمه شعبان نمی‌گیریم و به احدی هم سخنران نخواهیم داد. مضمون موارد بالا روی نوار ضبط و به شهرستان‌ها فرستاده‌ام، اگر شما هم میل داشته باشید یک عدد از آن را به شما خواهم داد. و مرا هم به خطر تهدید کرده‌اند.

رئیس سازمان اطلاعات و امنیت تهران. پرنیانفر»[18]

بدین ترتیب انجمن حجتیه از این ترس که مورد انتقاد انقلابیون قرار گیرد، تن به خواسته ساواک نداد. با این حال، مشی و رویه انجمن در سال‌های انقلاب روشن و مشخص بود؛ آن‌ها با مبارزه سیاسی علیه رژیم مخالف بودند. آیت‌الله فاضل استرآبادی درباره رویکرد انجمن در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب می‌گوید: «حضرت‌ امام‌ در نیمه‌ شعبان‌ سال‌ 1357 به‌ دلیل‌ کشتارهایی‌ که‌ از طرف رژیم‌ شاه‌ صورت‌ گرفته‌ بود فرمودند: ما در نیمه‌ شعبان‌ امسال‌ عید نداریم‌. همان‌طور که‌ از اسم‌ این‌ انجمن [انجمن حجتیه]‌ پیداست‌، تمام‌ جلوه‌ این‌ گروه‌ امام‌ زمان‌ است‌. آن‌ها به‌ تولد امام‌ زمان‌ بیشتر از غدیر و مبعث‌ بها می‌دادند. در این‌ ایام‌ وقتی‌ انقلابیون‌ به‌ تبع‌ امام‌ گفتند از جشن‌ و چراغانی‌ خبری‌ نیست‌، ما متوجه‌ شدیم‌ که‌ این‌ امر برای‌ آن‌ها [انجمن حجتیه]‌ خیلی ‌سخت‌ است‌. گفتند که‌ دستور از تهران‌ و مشهد است‌. بنده‌ با بعضی‌ از آن‌ها صحبت‌ کردم‌ و گفتم‌ آقا! فرمان‌ امام‌ و انقلاب‌ است‌ و وضعیت‌ جامعه‌ ایجاب‌ می‌کند که‌ به ‌حرف‌ امام‌ گوش‌ کنید و... شما سال‌ها برای‌ امام‌ زمان‌(عج‌) مراسم‌ گرفتید، ان‌شاءالله سال‌های‌ بعد هم‌ آذین‌بندی‌ می‌کنیم،‌ اما امسال‌ را نمی‌توانیم‌ جشن‌ بگیریم‌. ما می‌خواهیم‌ از این‌ عمل‌ و از این‌ مورد بهره‌برداری‌ کنیم‌، شما هم‌ امسال‌ جشن‌ نگیرید. اما آن‌ها مقاومت‌ کردند و اگر کسی‌ چنین‌ اعتقادی‌ پیدا می‌کرد، از او می‌خواستند که‌ از عضویت‌ خارج‌ شود. در این‌ مورد آن‌ها موضع‌گیری‌ کردند و در مقابل‌ امام‌ مقاومت ‌نشان‌ دادند.»[19]

امام خمینی نیز یک دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در نامه تاریخی و ماندگار خطاب به روحانیون موسوم به «منشور روحانیت» که در تاریخ سوم اسفند 1367 صادر شد، به شدت از «روحانى‌نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى‌دانستند و سر به آستانه دربار مى‌ساییدند» انتقاد کرده و با اشاره به مواضع انجمنی‌ها در ایام انقلاب و مشخصاً نیمه شعبان 1357 نوشتند: «[در آن زمان] حجتیه‌ای‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند...»[20]

 

همراهی مردم با رهنمودهای روحانیت

با رهنمودهای روحانیت حال نوبت مردم بود تا حمایت و پشتیبانی خود را از زعیم نهضت اعلام کنند. به‌ گزارش‌ ساواک در پی توزیع گسترده اعلامیه امام مبنی بر تحریم اعیاد شعبانیه،‌ در روز سوم‌ شعبان‌ جشنی‌ برقرار نشد و در شهرهایی‌ مثل‌ قم‌ «یکپارچه‌ سکوت‌ بود.» در گزارشی به تاریخ 18 تیر 57 در این باره آمده است:

«خیلی محرمانه

موضوع: عدم برگزاری مراسم جشن روز تولد امام حسین

روز سوم شعبان که روز تولد امام حسین است، همه ساله در قم جشن‌های مفصلی برگزار می‌شد که مهم‌ترین آن جشن جامعه مبلغین است که در حسینیه آیت‌الله نجفی گرفته می‌شد ولی امسال که سوم شعبان مصادف بود با 18  / 4  / 37 هیچ خبری از جشن در قم نبود. شهر یکپارچه سکوت بود. حتی بعضی از کسبه‌ها چراغ‌هایی که جلوی مغازه‌شان هر شب روشن بود، خاموش کرده بودند و این به دستور خمینی است که در اعلامیه‌اش دستور داده از برگزاری جشن‌های مذهبی خودداری کنند و به طوری که شنیده شده، مراجع قم هم قرار است برای نیمه شعبان اعلامیه بدهند که چراغانی نباشد.

نظریه شنبه: در نیمه شعبان تولد امام زمان که هر سال سه روز مفصلاً چراغانی می‌شد امسال قرار است که جشن و چراغانی نباشد. این برنامه که ملت پیش گرفته‌اند و این عدم برگزاری مراسم جشن‌های مذهبی، اتحاد مردم را در طرفداری از مراجع می‌رساند لذا باید دولت نیز اقدامی انجام دهد که ملت را به طرف خود جلب نماید.

نظریه یکشنبه: مفاد گزارش صحیح و نظریه شنبه مورد تائید است. اعلامیه خمینی در مورد عدم برگزاری جشن‌های مذهبی در قم تأثیر زیادی داشته و مراجع قم را تحت‌الشعاع قرار داده، لذا آن‌ها هم آن‌طور که به عرض رسیده در عید مبعث جلوس نکردند و برگزاری عید مبعث را کجدارو مریز انجام دادند و تولد امام حسین را هم که اصلاً نگرفتند. این به خاطر تحت فشار قرار داشتن از جانب بازاریان متعصب است که اکثر طرفدار خمینی هستند. با این حساب بعید است که نیمه شعبان و تولد امام زمان را جشن بگیرند. ولی اعلامیه هم در زمینه عدم برگزاری جشن نخواهند داد.

نظریه سه‌شنبه: نظریه یکشنبه مورد تائید است.»[21]

رژیم‌ که‌ از استقبال‌ مردم از رهنمود امام‌ خمینی‌ در سوم‌ شعبان‌ غافلگیر شده‌ بود، خود را برای‌ پانزدهم‌ شعبان‌ (30 تیر) آماده‌ کرد. برای برهم زدن طرح روحانیون، چراغانی اماکن عمومی با کمک اصناف و اداره‌های دولتی در دستور کار دولت قرار گرفت، اما در این امر نیز موفقیت چندانی به دست نیاوردند. رئیس‌ ساواک‌ اصفهان‌ در این باره گزارش‌ داد که‌ فرماندار از اتحادیه‌ گاراژداران‌ خواسته‌ تا محیط را چراغانی‌ کنند، ولی‌ رئیس‌ اتحادیه‌ گاراژداران‌ و مسافربری‌ به‌ فرماندار مراجعه‌ کرده و اظهار داشته‌ که‌ کسی‌ حاضر نیست‌ لامپ‌ها را جهت‌ چراغانی‌ سر درِ شرکت‌های‌ مسافربری‌ نصب‌ کند. حتی‌ در مجلس‌ جشنی‌ که‌ صنف‌ نانوایان‌ به‌ دستور فرماندار برگزار کرد هم کسی‌ شرکت‌ نکرد. از تبریز نیز گزارشی‌ در مورد خودداری‌ اصناف‌ از چراغانی به‌ شاه‌ رسید، شاه‌ در حاشیه‌ آن‌ نوشت‌: «از ارتشبد شفقت‌ سؤال شود: چطور یک‌ چنین‌ چیزی‌؟» ارتشبد در پاسخ‌ نوشت‌: علت‌ آن‌« صدور اعلامیه‌ای‌ از طرف‌ قاضی‌ طباطبایی‌، رهبر روحانیون‌ تبریز به‌ استناد نامه‌ای‌ از طرف‌ «شریعتمداری‌» می‌باشد.[22]

مردم‌ نه تنها از جشن‌ و چراغانی خودداری کردند‌، بلکه در سراسر کشور، مجالس ولادت حضرت قائم(عج) به میتینگی علیه رژیم شاه مبدل شد. در جهرم، پس‌ از پایان‌ مراسم میلاد حضرت مهدی(عج) و سخنرانی وعاظ انقلابی،‌ مردم‌ دست‌ به‌ تظاهرات‌ زدند و با پلیس‌ درگیر شدند. پلیس‌ در این‌ درگیری از تیراندازی‌ و گاز اشک‌آور استفاده‌ کرد. روز 30 تیر در مسجد قبله جهرم، ساواک از منبر سید حسین‌ آیت‌اللهی‌ جلوگیری کرد که‌ همین موضوع منجر به‌ تظاهرات‌ خیابانی‌ در چند نقطه‌ شهر شد. این‌ تظاهرات‌ تا نیمه‌های‌ شب‌ ادامه‌ داشت‌ و در نتیجه‌ درگیری‌ پلیس‌ یک‌ جوان‌ 18 ساله‌ به‌ نام‌ جهانگیر کارگر به‌ شهادت‌ رسید. در شیراز  بعد از سخنرانی‌ آیت‌الله دستغیب،‌ مردم‌ به‌ خیابان‌ ریختند و دست‌ به‌ تظاهرات‌ زدند. پلیس‌ با خشونت‌ اقدام به‌ تیراندازی‌ کرد که‌ در نتیجه‌ دو نفر مجروح‌ شدند که‌ یکی‌ از آنها به‌ نام‌ علی‌اکبر رستمی‌ در بیمارستان‌ به‌ شهادت‌ رسید. در شهر ری قرار بود آیت‌الله یحیی‌ نوری‌ منبر برود ولی‌ شایع‌ شد که‌ وی‌ را دستگیر کرده‌اند. به‌ همین‌ جهت‌ جمعیت‌ از حسینیه‌ خارج‌ شده و در خیابان‌ها دست‌ به‌ تظاهرات‌ زدند. در تبریز، اردبیل، اصفهان، مشهد، قم، قزوین، همدان، آمل و ... نیز تظاهراتی شکل گرفت. در رفسنجان، پس از سخنرانی حجت‌الاسلام‌ محمد هاشمیان در روز نیمه شعبان،‌ مردم‌ به‌ خیابان‌ آمده و تا ساعت‌ 1 بامداد علیه‌ شاه‌ و به‌ نفع‌ امام‌ خمینی‌ شعار دادند. پلیس‌ وارد عمل‌ شد و در اثر تیراندازی‌ فرزند یکی‌ از روحانیون‌ به‌ نام‌ حسین‌ انصاری‌ به‌ شهادت‌ رسید و چند نفر مجروح‌ شدند.[23]

مردم مازندران نیز در نیمه شعبان، فعال بودند. در این روز اصناف مازندران و ساری از چراغانی مغازه‌ها خودداری کردند و حتی اجازه آذین‌بندی ساختمان‌های دولتی را نیز ندادند. شیخ عبدالله نظری در مسجد جامع مازندران، طی یک سخنرانی کوبنده، شاه و نظام سلطنتی را مورد حمله قرار داد و گفت: «با صدای بلند می‌گویم: بروید در همه‌جا بگویید در گوشه‌ای از مازندران، در روز جمعه عبدالله نظری به جای سخنرانی درباره حضرت قائم برای مردم از شهدای اسلام و واقعه چند روز اخیر سخنرانی می‌کرد.»[24]

به روایت اسناد، در مسجد جامع تربت حیدریه نیز مراسم نیمه شعبان به طور کلی رنگ و بوی سیاسی داشت. به گزارش شهربانی خراسان سخنران مراسم با انتقاد از جنایت‌های رژیم پهلوی، عدم برگزاری هرگونه جشنی را تا بازگشت امام خمینی به کشور اعلام کرد. بنابر این گزارش «کاظم واعظی» در روز 30 تیر ماه 1357 مصادف با «پانزدهم شعبان در مسجد جامع به منبر رفته ضمن مداحی اظهار داشته جوانان را می‌کشند و آن‌ها را خرابکار می‌نامند. من با صدای بلند می‌گویم که دستگاه بداند تا امام خمینی از تبعیدگاه برنگردد هرگز عید نخواهیم گرفت.»

روز نیمه شعبان مردم ایلام نیز دست به تظاهرات زدند. ساواک گزارش داد: «ساعت 21 روز 30  / 4  / 37 عده‌ای در حدود 100 الی 150 نفر که از محل مسجد امیرالمؤمنین مراجعت می‌کردند با دادن شعارهایی به نفع [آیت‌الله] خمینی و اهانت به کد 66 [شاه] به ساختمان اداری سازمان دفاع غیر نظامی ایلام واقع در خیابان خیام با پرتاب سنگ حمله و پس از شکستن تعدادی از شیشه‌ها با مداخله پلیس متفرق گردیدند[25]

آیت‌الله محمد یزدی که در آن ایام در اسلام‌آباد حضور داشت، خود سخنرانی یکی از مجالس بود. او به یاد می‌آورد که پس از انتشار اعلامیه امام مبنی بر تحریم جشن و سرور، انقلابیون اسلام‌آباد برنامه‌ریزی کرده و در روز موعود، آیت‌الله یزدی به عنوان سخنرانی اصلی در یکی از مساجد این شهر به منبر رفت. او می‌گوید: «بنده قصد داشتم که از این مراسم مذهبى به عنوان سوژه‌اى علیه دستگاه حاکمه استفاده کنم. دوستان را خبر کردیم که خود را براى مراسم پانزده شعبان آماده کنند. از سوى دیگر، بنده از ترس این که مأموران رژیم در صدد مقابله با ما برآیند یا مانع کار ما شوند، به عمد و براى کم شدن حساسیت‌ها، هر چه به پانزده شعبان نزدیک‌تر مى‌شدیم، رفت و آمدم را به مسجد قمر بنى‌هاشم کم مى‌کردم. تا این که شب موعود فرا رسید و دوستان ما از ایلام و کرمانشاه و سرپل ذهاب و دیگر نقاط اطراف و حتى از قم براى شرکت در مراسم به اسلام‌آباد آمدند؛ طورى که مسجد کاملاً از جمعیت پر شد و حتى جمعیت در کوچه‌هاى اطراف اجتماع کردند. ساواک ظاهراً مراقب اوضاع بود و حتى شماره ماشین‌هایى را که از مناطق مختلف آمده بودند، گزارش کردند. بنده خودم را آماده کرده بودم که براى امتثال دستور حضرت امام «که وعاظ و خطبا، حقایق مربوط به رژیم منحوس را براى مردم بیان کنند»، در آن مجلس سخنرانى کنم و عواقب این کار را هم به جان بخرم. به خودم تلقین مى‌کردم که بالاتر از سیاهى رنگى نیست و نبود. در جلسه آن شب، بنده لبه تیز کلام را متوجه شخص شاه نمودم و از او به عنوان فردى که کافر است و بویى از اسلام نبرده، یاد کردم.»[26]

در تهران نیز از گوشه گوشه شهر اخبار تظاهرات مردمی به گوش می‌رسید. در گزارشی آمده است: «نماینده خبرگزاری یونایتدپرس خبری به شرح زیر درباره حوادث اخلالگرانه روز 30  / 4  / 37 برابر 21 ژوئیه 78 به مراکز خبری جهان مخابره کرده است. روز پنجشنبه پلیس در مرکز شهر تهران با تظاهرکنندگان ضد دولتی به زد و خورد پرداخت و منابع غیر رسمی گزارش دادند که در این حادثه عده‌ای زخمی شده و تعدادی دستگیر گردیدند. جراحات کلیه مجروح شدگان ناشی از ضربات باتون پلیس و سنگ‌هایی که از طرف جوانان پرتاب می‌شد و پراکنده شدن خرده شیشه ویترین مغازه‌ها به اطراف بود، لیکن منابع نتوانستند شرح خاصی به دست دهند. تظاهرکنندگان از خیابان تخت جمشید شروع به پیاده‌روی کردند و سپس به سوی خیابان پهلوی به حرکت در آمدند. شاهدان گفتند عده‌ای از تظاهرکنندگان که در حدود یکصد نفر بودند و به طور جمعی حرکت می‌کردند، شعارهای ضد دولتی می‌دادند. هنگامی که افراد پلیس از کامیون‌هایی که در کنار خیابان متوقف بودند بیرون ریختند و سعی کردند که تظاهرکنندگان را محاصره نماینده، زد و خورد خیابانی درگرفت. براساس اظهارات شاهدان عینی حداقل سه تن از جوانان دستگیر شدند.

ارزیابی خبر: مخابره خبر به صورت فوق صحت دارد.»[27]

 

نیمه شعبان سال 57 و یک رویداد ویژه

روز 30 تیرماه 1357 مصادف با 15 شعبان، یک رخداد مهم دیگر نیز باعث هیجان و خشم مردم شد. در این روز حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ احمد کافی، واعظ شهیر، بر اثر تصادف رانندگی به طرز مشکوکی درگذشت. همان موقع نیز مردم بر این باور بودند که رد پای رژیم شاه در این واقعه دیده می‌شود. در ماجرای تحریم جشن نیمه شعبان، عوامل رژیم به مرحوم کافی مراجعه کرده و از او که مؤسس مهدیه تهران بود خواسته بودند در روز عید از چراغانی و برگزاری جشن دریغ نکند. حاج مرتضی طاهری که از شاگردان مرحوم کافی بود در این باره می‌گوید: «از طرف رژیم به حاج کافی فشار آوردند که امسال باید جشن بگیرید. مراسم‌های نیمه شعبان و چراغانی مهدیه زبانزد بود. کافی هم به خاطر اطلاعیه امام آن سال بنای گرفتن مراسم در نیمه شعبان را نداشت. ازغندی رییس کلانتری 12 ابوسعید -که برادرش هم شکنجه‌گر ساواک بود- به مهدیه می‌رود. حاج کافی کارگر و بنّا آورده بود تا ساختمان مهدیه را تکمیل کند. جالب اینجاست که خودش هم با کارگران مشغول کار بود. ازغندی وارد مهدیه می‌شود و به حاج احمد می‌گوید که باید امسال جشن بگیرید. حاج کافی هم پاسخ می‌دهد ما امسال بودجه نداریم و نمی‌توانیم جشن بگیریم. ازغندی می‌گوید که هر چقدر بودجه بخواهید ما تأمین می‌کنیم. نهایتاً حاج کافی می‌گوید که مرجع تقلید ما فرموده که امسال جشن نگیرید. به محض این که حاج کافی این جمله را می‌گوید ازغندی به صورت حاج کافی سیلی می‌زند و فحش رکیک به او می‌دهد و به حاج کافی می‌گوید که در تهران نباید بمانی و باید به مشهد بروی. در همین سفر ماجرای تصادف و رحلت ایشان پیش می‌آید.»[28]

فوت شهادت‌گونه‌ی حجت‌الاسلام کافی نیز به نوبه خود موجب خشم مردم شد و تظاهراتی را پدید آورد که طرح آن مجالی دیگر می‌طلبد.

 

خاتمه

تظاهرات‌ نیمه‌ شعبان سال 1357،‌ با تقدیم چند شهید بار دیگر خون‌ تازه‌ای در رگ‌های‌ مردم‌ جاری‌ کرد. این‌ تظاهرات‌ به‌ قدری‌ مهم‌ بود که‌ روزنامه‌ کیهان‌ پس‌ از چندین روز سکوت‌، از تظاهرات‌ نیمه‌ شعبان‌ در شهرهای‌ شیراز، جهرم‌، تبریز و رفسنجان‌ و دستگیری‌ چند نفر و مجروح‌ شدن‌ عده‌ای‌ و به‌ شهادت‌ رسیدن‌ یک‌ نفر در جهرم‌ و یک‌ نفر در رفسنجان‌ خبر داد.[29]

به‌ دنبال‌ همراهی مردم‌ با روحانیت و خودداری‌ آنان از چراغانی‌ و ممانعت از برپایی جشن و سرور در اعیاد شعبان‌ و نیز برپایی تظاهرات‌ عمومی‌، حضرت امام‌ خمینی‌ در 21 شعبان مصادف با 5 مرداد 1357‌، پیام‌ تشکرآمیزی‌ خطاب به‌ مردم‌ ایران‌ فرستادند. در این پیام آمده بود: «اینجانب از عموم ملت شریف ایران متشکرم که با همبستگی و وحدت کلمه در سوم و پانزدهم شهر شعبان یک مرتبه دیگر به رژیم منحط ثابت کرد که با اراده ملت نمی‌تواند مقابله کند و این رفراندمی بود بی‌نظیر از مخالفت سراسری ایران با شاه، گرچه دستگاه با جلوگیری از بعضی از اجتماعات بزرگ سلب آزادی نمود و نگذاشت مصایب و مطالب مشروع ملت بزرگ تماماً ابراز شود. به طوری که اطلاع حاصل شد به دنبال تظاهرات آرام، دست به جنایاتی که کاشف از سستی پایه‌های حکومت است زد و در بعضی از شهرها چون مشهد و رفسنجان و جهرم وحشیانه به مردم بی‌دفاع هجوم برد و عده کثیری را مقتول و مجروح نمود و به طوری که بعضی از خبرگزاری‌ها اطلاع داده‌اند در مشهد مقدس تعداد کشتگان به چهل نفر رسیده است و بعضی بیش از این گفته‌اند و از قرار اطلاع مأمورین شاه وحشیانه به مدرسه نواب مشهد ریخته و طلاب بی‌دفاع را تا سر حد مرگ کتک زده و سر و دست آنان را شکسته‌اند و معنای اعطای آزادی را به ملت فهماندند.» امام اقدام مردم در مقابله با رژیم را ستودند و فرمودند: «مردم متدین و شجاع شهرها چون قم قهرمان، تبریز غیور و مشهد بیدار شده، برای اظهار تنفر از دستگاه و رژیم شاه تعطیل عمومی نموده‌اند و مشتی محکم به دهان گزافه گویانی که می‌گفتند این تظاهرات دیگر تکرار نمی‌شود و ملت به حال عادی خود باز گشته است، زدند.» امام تأکید کردند که: «ملت عزیز تا محو آثار ظلم و هدم دستگاه رژیم منحط پهلوی آرام‌ نخواهد گرفت و به حال عادی باز نخواهد گشت. ما از این غیورانی که در راه هدف مقدس اسلام فداکاری می‌کنند و از جان و مال دریغ ندارند، و تن به ظلم نمی‌دهند و سکوت مرگبار را شجاعانه با اهدای جان خود می‌شکنند، و راه و رسم پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - و امامان تشیع را یافته و بدانان اقتدا نموده‌اند، تشکر نموده و به آنان تبریک می‌گوییم.»[30]

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] انزار [ اِ ] به معنای کم گردانیدن، کاستن.

[2] آیت‌الله‌العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 28 و 29.

[3] جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ص 109-108 .

[4] صحیفه امام خمینی(ره)، ج 1، ص 156.

[5] خاطرات آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی، ج 1، به کوشش محمدرضا احمدی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 163.

[6]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج 3، ص 426 و 427.

[7] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب هفتم، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 174

[8] اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 322-319.

[9] اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 323.

[10] همانجا.

[11] اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 304.

[12] همانجا.

[13]  اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 488.

[14] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب هفتم، ص 164.

[15] همان، ص 189.

[16] همان، ص 279.

[17] همان، ص 154.

[18] همان، ص 317.

[19] خاطرات آیت‌الله فاضل استرآبادی، تدوین محمد رضا احمدی طالشیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1387، ص 280 و 281.

[20] صحیفه امام خمینی (ره)، ج 21، ص 280 و 281.

[21] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب هفتم، ص 188.

[22] روح‌الله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 252 و 253.

[23] همان، ص 256-254.

[24] یاسر صابری، انقلاب اسلامی در مازندران، ج 3، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 234 و 235.

[25] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب هفتم، ص 385.

[26] خاطرات آیت‌الله محمدی یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1380، ص 442 و 443.

[27] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب هفتم، ص 369.

[28] گفتگوی حاج مرتضی طاهری با سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 30 / 4 / 1399، با عنوان: دیدار عجیب امام خمینی و شیخ احمد کافی در نجف/ کادرسازی بنیانگذار مهدیه برای انقلاب اسلامی/ فریاد «درود بر خمینی» در تشییع پیکر مرحوم کافی

[29] روح‌الله حسینیان، همان، ص 259.

[30] صحیفه امام خمینی(ره)، ج 3، ص 431 و 432.





















 

تعداد مشاهده: 11385


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.