25 دی روز تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی را گرامی می‌داریم.   امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: کسى که عبرت‌ها براى او آشکار شود و از عذاب آن پند گیرد، تقوا و خویشتن دارى او را از سقوط در شبهات نگه مى‌دارد. نهج البلاغه، خطبه 16.

... روشن شدن مبارزات اصیل اسلامی در ایران از ابتدای انعقاد نطفه‌اش تاکنون و رویدادهایی که در آینده اتفاق می‌افتد از مسائل مهمی است که باید نویسندگان و علمای متفکر و متعهد بدان بپردازند. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 3، ص 434.

مقالات با درج سند

بررسی و تحلیل دولت حاجعلی‌ رزم‌آرا


تاریخ انتشار: 03 دي 1403

سپهبد حاجعلی رزم‌آرا

مقدمه

پس از شهریور 1320 تا وقایع 28 مرداد سال 1332، دولت‌هایی که در ایران روی کار آمدند اغلب بی‌ثبات و فاقد اقتدار لازم بودند و مدت‌زمان کوتاهی اداره امور مملکت را به دست می‌گرفتند و پس از چندی جای خود را به دولت دیگر می‌سپردند. دولت حاجعلی رزم‌آرا هرچند که در این دوره قرار داشت، اما نسبت به سایر دولت‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. نخست به این جهت که استقرار دولت رزم‌آرا مقارن بود با بالا گرفتن مسئله نفت در کشور (تعیین‌تکلیف قرارداد الحاقی «گس - گلشاییان» و همچنین نهضت ملی‌شدن صنعت نفت)؛ دوم از این جهت که رزم‌آرا فردی نظامی بود و از میان سایر نخست‌وزیران آن دهه از اقتدار قابل توجهی برخوردار بود به‌گونه‌ای که حتی شاه نیز از جانب او اطمینان‌خاطر نداشت؛ علت سوم این اهمیت به نحوه پایان دولت بازمی‌گردد که با ترور شخص نخست‌وزیر صورت گرفت و چگونگی حذف او هنوز از نقاط مبهم تاریخ معاصر ایران محسوب می‌‌شود. در این راستا، نوشتار حاضر ابتدا به بررسی زندگی حاجعلی رزم‌آرا تا پیش از نخست‌وزیری می‌پردازد و سپس زمینه‌های تشکیل دولت و شرایط حاکم بر کشور را مورد بحث قرار داده و آنگاه کابینه دولت، برنامه‌ها، اقدامات و سرانجام ابعاد گوناگون ترور نخست‌وزیر را بررسی خواهد کرد.

 

زندگانی حاجعلی رزم‌آرا تا پیش از نخست‌وزیری

رزم‌آرا در سال 1280 شمسی در سرچشمه تهران به دنیا آمد و اسمش را علی گذاشتند ولی چون در شب عید قربان متولد شده بود، به او حاجی‌علی می‌گفتند.[1] رزم‌آرا فرزند سرهنگ محمدخان افسر سابق توپخانه بود که مدت‌ها ریاست مدرسه صاحب‌منصبان را بر عهده داشت. از سویی نسب رزم‌آرا به خاندان قاجار می‌رسید و مادربزرگ او خواهرزن ناصرالدین‌شاه بود.[2]

حاجعلی از همان کودکی سودای نظامی‌گری و خواندن درس نظام را در سر می‌پروراند. از این رو، ابتدا تحصیلات خود را در مکتبخانه، سپس در مدارس آلیانس، اقدسیه و دارالفنون ادامه داد و در هفده سالگی وارد مدرسه نظام مشیرالدوله شد. رزم‌آرا مدارج تحصیلی و درجات نظامی را یکی پس از دیگری دریافت نمود و به مرور یکی از افسران مهم کشور در دوره پهلوی شد. رزم‌آرا افسر تحصیل‌کرده‌ای بود که از اوایل خدمت رشادت نشان داد و به امر رضاشاه به فرانسه فرستاده شد و دوره مدرسه پیاده‌نظام سن‌سیر را طی کرد. پس از مراجعت از اروپا به فرماندهی هنگ کرمانشاهان منصوب گشت و به علت شایستگی به درجه سرهنگی رسید و جزو افسران برجسته دوران خویش به رضاشاه معرفی شد.[3]

در دوره رضاشاه با درجه سرهنگی مأموریت سرکوب عشایر و شورشیان لرستان را به او سپردند.[4] رزم‌آرا در خاطرات خود می‌نویسد: «... به طرف لرستان حرکت نمودم. در این اردوکشی نظر کلی آن بود که اشرار یاغی را جمع‌آوری کرده و به نقاط دوردست کوچ داده شوند و ستون‌هایی برای این عملیات در نظر گرفته شده بود. اینجانب نیز مأموریت داشتم که اشرار زرین‌جو را از محل‌های کوهستانی خود دستگیر و کوچ دهم. این عمل با سرعت و زرنگی کامل بدون آن که کوچکترین پیش‌آمد سویی رخ دهد، انجام گردید. کلیه اشرار مزبور دستگیر گردیدند. پس از آن بر اثر غفلت افسر مسئول حفاظت این اشخاص، چند نفر از سردسته آن‌ها موفق به فرار شدند. این واقعه بی‌اندازه اسباب تأسف اینجانب شد و ناگزیر شدم مدت چندین روز در تمام منطقه بین رودخانه صیمره و کبیرکوه و ارتفاعات کیالان گردش کرده و به دستگیری آن‌ها برآیم. خوشبختانه این اشخاص ضمن دزدی و دستبردی در یکی از طوایف مسیر صیمره دستگیر شده و تسلیم گردیدند.»[5]

اما گویا در لرستان دچار اشتباهی شد که از فرماندهی برکنار و دایره جغرافیایی ارتش به او سپرده شد که مجموعه «جغرافیای نظامی ایران» را در بیست جلد تهیه کرد.[6] او در این زمینه می‌نگارد: «در اواخر سال 1316 از طرف دانشگاه جنگ به مناسبت جدیت در کارهای مربوطه نشان لیاقت درجه 3 داده شد. جای تعجب بود که در همان موقع دستوری رسید که خود را به دادرسی ارتش معرفی کنم، چه بایستی محاکمه گردم. این دو دستور و دو تصمیم درباره من بسیار مضحک به نظر می‌رسید، چه اگر دادرسی بوده و بایستی محاکمه گردم دیگر موضوع تشویق و دادن نشان لیاقت چه موضوعی داشت؟»[7]

رزم‌آرا پس از سقوط رضاشاه، ریاست دفتر نظامی محمدرضا شاه را بر عهده داشت و از همان‌جا به مقام ریاست ستاد ارتش رسید و همیشه با سرلشکر حسن ارفع[8] در رقابت بود و ارتشیان در آن ایام گروهی طرفدار رزم‌آرا و عده‌ای طرفدار ارفع بودند که چندبار جای یکدیگر را در مقام ریاست ستاد ارتش گرفتند.[9] ارتشبد حسین فردوست در کتاب خود می‌نویسد: «سال‌های پس از شهریور 1320 زمینه کاملاً مناسبی را برای جولان رزم‌آرا فراهم آورد. در آغاز رقیب او سرلشکر ارفع رئیس ستاد ارتش بود. ارفع در وفاداری به محمدرضا [شاه] صداقت داشت که رزم‌آرا فاقد آن بود. در دورانی بر سر تصاحب پست ریاست ستاد ارتش، میان رزم‌آرا و ارفع رقابت بود تا بالاخره رزم‌آرا تثبیت شد.»[10] از مهم‌ترین اقدامات رزم‌آرا در این دوره مربوط به طرح استقرار نیروهای ارتش در آذربایجان است. رزم‌آرا پس از اشغال آذربایجان توسط حکومت خودمختار جعفر پیشه‌وری، طرح عملیاتی استقرار ارتش در آذربایجان و کردستان را تهیه کرد که اجرای آن قرین موفقیت بود (آذرماه 1325) و پس از تقدیر، ارتقاء درجه یافت و سپهبد شد.[11]

رزم‌آرا سه ویژگی عمده و بارز داشت که می‌توان گفت همگان به آن اذعان داشتند: 1) سواد و دانش بالا، 2) تلاش و سختکوشی بسیار، 3) قدرت‌طلبی.

نخستین ویژگی، سواد نظامی و جغرافیایی بالای او بود. او همچنین به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی و روسی قادر به صحبت بود. در ایران عالی‌‌ترین نشان نظامی (ذوالفقار) به او داده شد. دولت فرانسه نیز نشان شوالیه لژیون دونور را به او اعطا کرده بود. آکادمی آسیایی او را به عضویت هیئت رئیسه آکادمی و در علوم جغرافیایی به او درجه دکترا اعطا نمود. [12] نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «رزم‌آرا با سوادترین افسر ارتش بود و هیچ‌کس دیگر از نظر سواد بالاتر از او نبود؛ هم سواد نظامی و هم سواد عمومی و جغرافیایی. نقشه ایران بزرگ را رزم‌آرا تهیه کرد. بسیار آدم با سوادی بود. رزم‌آرا یک ارگانیزاتور، یک سازمان‌دهنده فوق‌العاده بود؛ یک سازمان‌دهنده زرنگ و باهوش و پیگیر.»[13] ارتشبد حسین فردوست نیز در این زمینه اظهار می‌دارد: «رزم‌آرا در ارتش به‌عنوان یک افسر با سواد شهرت داشت. او در مسافرت‌هایی که در دانشگاه جنگ به سراسر کشور داشت، 12 جلد درباره دهات و عشایر تألیف نمود که به نام جغرافیای نظامی ایران[14] چاپ شد... دارای حافظه بسیار قوی و فوق‌العاده سریع‌الانتقال بود... ولی به اعتقاد من هرچند رزم‌آرا افسر با سوادی محسوب می‌شد ولی به سیاست ایران، منطقه و جهان وارد نبود[15] و در مسائل سیاسی اطلاعات او سطحی بود.» [16]

علاوه بر سواد نظامی، باید گفت که رزم‌آرا بسیار سختکوش و پرتلاش بود. کیانوری بیان می‌کند: «از همه بالاتر، او بسیار پرکار بود و گویی اصلاً خواب نداشت. رفیق [محمدعلی] عمویی، که در آن زمان در دانشکده افسری بود، می‌گفت: رزم‌آرا در دوران ریاست دانشکده افسری تا ساعت 12 شب در دانشکده بود و ساعت 4 صبح هم به دانشکده می‌آمد. عمویی می‌گفت: ما نمی‌دانیم که او کِی می‌خوابید و همه افسران این را می‌گفتند.[17] همیشه زودتر از همه در دانشکده حاضر بود و دیرتر از همه می‌‌رفت. این خصوصیات رزم‌آرا سبب شده بود که عده‌ای از افسران به او جلب شوند.»[18]

اما بارزترین ویژگی و خصوصیت رزم‌آرا قدرت‌طلبی او بود که سبب می‌شد جهت رسیدن به مقاصدش هم به شاه نزدیک شود، هم به دولت‌های خارجی و هم به تشکلاتی نظیر حزب توده. فردوست نقل می‌کند: «رزم‌آرا به شدت خود را به سفارت‌های بیگانه می‌چسباند و سعی می‌کرد هوای همه را داشته باشد. تماس‌هایش هم خیلی علنی بود و مأمورین عالی‌رتبه سفارت‌ها را به خانه‌اش دعوت می‌کرد. زمانی مقداری سند در اختیار من بود که روابط رزم‌آرا را با سفارت‌های سه قدرت بزرگ نشان می‌داد. او حتی با حزب توده و افراد مهم آن هم در تماس شخصی و مکاتبه بود. نه اینکه کمونیست باشد، اصلاً معتقد به این حرف‌ها نبود. ولی چون شنیده بود که حزب توده می‌تواند به موفقیت او کمک کند، با آن در تماس دائم بود.[19] او شخصی بی‌پروا و فوق‌العاده مقام‌پرست بود و از هیچ‌چیز ابا نداشت. هم با توده‌ای‌ها مخفیانه مربوط بود و هم با انگلیس و آمریکا لاس می‌زد. رزم‌آرا نظامی برجسته‌ای بود، اما سیاستمدار خوبی نبود. عجول بود و می‌خواست زود به هدفش برسد. هدف او حداکثر قدرت بود.[20] از هیچ فردی حساب نمی‌برد و اطاعت او از محمدرضا [شاه] هم فقط برای وصول سریع به هدف‌های خودش بود. هدف او هم همیشه حداکثر بود. مثلاً از نظر مقام به کمتر از ریاست حکومت (یعنی کشور) قانع نبود.» [21]

شاید بتوان گفت که همین ویژگی قدرت‌طلبی او بود که باعث می‌شد به روابط پنهانی‌اش با اشرف پهلوی ادامه دهد و بسیار به او نزدیک شود. البته روابط گسترده اشرف پهلوی با رزم‌آرا را برخی این‌گونه تحلیل کرده‌اند که چون محمدرضا پهلوی از این افسر عالی‌رتبه ارتش نگران بود، خواست به وسیله خواهرش از جانب وی آرامش خاطر یابد. نامه‌های عاشقانه متعدد اشرف به رزم‌آرا را نیز در همین راستا تفسیر می‌نمایند.[22]

 

زمینه‌های تشکیل دولت رزم‌آرا

از زمان سقوط دولت قوام در آذرماه 1326، هیچ کابینه مؤثری بر سر کار نیامده بود. رزم‌آرا نیز به‌عنوان فردی قوی و پرتحرک که افکار اصلاح‌طلبانه دارد و مدت‌ها بود در انتظار بزرگ‌ترین جاه‌طلبی عمر خود به سر می‌برد، بعد از علی منصور در تیرماه 1329 به نخست‌وزیری رسید. نخست‌وزیری رزم‌آرا از رهگذر اتفاق‌نظر ایالات متحده، انگلستان و رضایت شاه به دست آمده بود. ایالات متحده که در پی ایجاد ثبات اقتصادی در کشورهای جهان سوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم بود، رزم‌آرا را مناسب‌ترین شخصی می‌دانست که می‌تواند به هیئت اقتصادی اعزامی آمریکا به ریاست هنری گریدی کمک کند. انگلستان نیز امیدوار بود که با روی کار آمدن رزم‌آرا چشم‌انداز بهتری در جهت حل مسئله نفت پدیدار شود. رزم‌آرا نیز برای رسیدن به نخست‌وزیری به همه در باغ سبز را نشان داده بود؛ از ایستادن مقابل نفوذ کمونیسم تا آزادی زندانیان توده‌ای که پس از ترور شاه دستگیر شده و هنوز در زندان بودند. در مجموع تصور بر این بود که دولت رزم‌آرا دولتی با ثبات و قدرتمند خواهد بود و این ثبات را به سایر بحران‌ها نیز انتقال خواهد داد.[23]

هدف از انتخاب رزم‌آرا به نخست‌وزیری، در درجه اول حل مسئله نفت برای حفظ منابع آمریکا و انگلیس بود. از این رو، بایستی به این مورد و قراردادهای نفتی پیش از دوران صدارت رزم‌آرا و ملی‌شدن صنعت نفت توجه بیشتری نمود. مهم‌ترین رویدادهای نفتی در ایران تا ملی‌شدن صنعت نفت شامل موارد زیر می‌شود:

1. قرارداد دارسی که در سال 1280 شمسی (9 صفر 1319 قمری / 28 مه 1901 میلادی) در کاخ صاحبقرانیه توسط مظفرالدین‌ شاه برای مدت 60 سال به امضاء رسید.[24]

2. قرارداد 1933 که در دوره رضاشاه (اردیبهشت 1312) در مجلس دوره نهم به تصویب رسید.[25]

3. قرارداد الحاقی گس – گلشائیان که روز سه‌شنبه 28 تیر 1328 از طرف گلشاییان وزیر دارایی وقت تقدیم مجلس دوره پانزدهم شد و به تصویب مجلس نرسید.

4. پیشنهاد ملی‌شدن نفت که در جلسه 8 آذر 1329 در کمیسیون مطرح شد.

5. ملی‌شدن صنعت نفت که در روز 29 اسفند 1329 (سیزده روز پس از ترور رزم‌آرا) تصویب شد.[26]

به دنبال تحولات سیاسی اقتصادی جهان بعد از جنگ جهانی دوم و تغییر شرایط قراردادهای نفتی که در آن کنترل کشورها بر منابع نفتی به‌عنوان یک اصل شناخته می‌شد، دولت ایران تصمیم گرفت بر اساس قانون مصوب مجلس شورای ملی در 29 مهرماه 1326، تجدیدنظر در قرارداد 1312 را از شرکت نفت انگلیس و ایران خواستار شده و اقداماتی را در جهت استیفای حقوق ملت ایران به عمل آورد؛ زیرا قرارداد 1312 که به دنبال الغای امتیاز دارسی بین ایران و دولت انگلستان منعقد شده بود با شرایط حقوقی جدید یعنی اصل تنصیف منافع (50 - 50) بیگانه بود و هم‌چنان نقاط ضعف بسیاری داشت. در حالی که قراردادهای نفتی در پاره‌ای از کشورهای نفت‌خیز جهان از جمله ونزوئلا، کویت و عربستان سعودی، براساس اصل 50 - 50 منعقد می‌شد.

احمد قوام نخست‌وزیر وقت ایران، وزارت دارایی را مأمور کرد تا براساس قانون مصوب 1326 مجلس شورای ملی،[27] ضمن یافتن راه‌کاری جدید، به استیفای حقوق ملت ایران از شرکت نفت انگلیس و ایران اقدام کند. قوام‌ متعاقب دستور خود به وزارت دارایی، دایر بر بررسی راه‌های ممکن جهت استیفای حقوق ایران، از شرکت نفت انگلیس و ایران درخواست می‌کند تا نماینده‌ای را جهت مذاکره برای اجرای قانون مزبور به تهران اعزام دارد. «تویل گس» نیز به نمایندگی از آن شرکت جهت انجام مذاکرات عازم تهران می‌شود. اما دولت قوام در آغاز مذاکرات در آذرماه 1326 سقوط کرد. از این رو مذاکرات فی‌مابین شرکت و دولت که آغاز کار خود را طی می‌کرد، تا تشکیل دولت جدید مسکوت ماند. سرانجام پس از سقوط دولت‌های ابراهیم حکیمی و عبدالحسین هژیر، دولت محمد ساعد مراغه‌ای مذاکرات را ادامه داد. با حضور رئیس هیئت مدیره شرکت و ادامه مذاکرات، قرارداد الحاقی به قرارداد 1312 معروف به قرارداد «گس - گلشاییان» مشتمل بر 11 ماده به امضای طرفین رسید.[28] این قرارداد که به پیشنهاد عباسقلی گلشاییان وزیر دارایی در 26 تیرماه 1328 شکل گرفت، طی لایحه‌ای با قید دوفوریت برای تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم شد. آن هم در شرایطی که ده روز بیشتر به عمر مجلس پانزدهم باقی نمانده بود. غرض از تقدیم این لایحه در پایان دوره مجلس، آن بود که وقت زیادی برای بحث در اختیار نمایندگان مخالف همچون حسین مکی، دکتر مظفر بقایی و... نباشد. اما برخلاف انتظار، این لایحه تا شروع مجلس شانزدهم معوق ماند. با تشکیل دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در 20 بهمن 1328، دولت ساعد به دلیل عدم کفایت، موفق به اخذ رأی اعتماد نشد و علی منصور به جای او بر کرسی نخست‌وزیری تکیه زد. علی منصور که سابقه وزارت و نخست‌وزیری در زمان رضاشاه داشت، پس از احراز سمت نخست‌وزیری، سیاست خود را بی‌طرفی اعلام کرد و از هرگونه اظهارنظری درخصوص لایحه الحاقی گس - گلشاییان خودداری ورزید و در یک کلام، تعیین‌تکلیف لایحه پیشنهادی را وظیفه مجلس شورای ملی خواند.[29]

در موضوع قرارداد الحاقی، شاه معتقد بود اگر انگلیس می‌خواهد این قرارداد تصویب شود، باید در برخی از مواد آن از جمله تعدیل روش محاسبه حق‌السهم ایران، ایرانی‌کردن سریع پرسنل شرکت نفت و واگذاری حق حسابرسی به دولت ایران تجدیدنظر کند. اما انگلیس اصرار داشت که ایران باید نسبت به مفاد قرارداد مورد توافق طرفین متعهد باشد. اهمیت موضوع نفت و تصمیم‌گیری در خصوص آن موجب شد که کمیسیونی به نام کمیسیون نفت در مجلس تشکیل شود. در این کمیسیون، موضوع قرارداد الحاقی به طور ویژه مورد بحث و بررسی قرار گرفت و مخالفین این قرارداد از جمله دکتر محمد مصدق طی جلسات این کمیسیون، درصدد بودند با بیان نکات مهم درخصوص خسارت‌های لایحه قرارداد الحاقی، از تصویب آن جلوگیری به عمل آورند. در مقابل، سپهبد حاجعلی رزم‌آرا پس از رسیدن به نخست‌وزیری، به عنوان حامی اصلی لایحه الحاقی وارد عرصه شد.[30]

شاه از یک سو به نخست‌وزیری رزم‌آرا تمایل داشت، زیرا انگلیس متمایل به این موضوع بود و از آنجا که شاه یارای مقاومت در برابر انگلیس را نداشت، به ناچار و در تبعیت از این کشور، از این موضوع استقبال نمود. اما در بخش دیگر داستان که واقعیت نهانی را آشکار می‌کند، شاه نسبت به نخست‌وزیری رزم‌آرا سخت بیمناک بود. اولین دلیل این موضوع به وجهه سیاسی انگلیس برمی‌گشت. انگلیسی‌ها به خاطر دخالت‌های طولانی در مسائل نفت و سایر اقدامات ضد ایرانی، میان مردم وجهه‌ای نداشتند و گسترش روابط با این کشور بدین سبب می‌توانست از اعتبار شاه بکاهد. به طوری که خود شاه برای بدنام و بی‌اعتبار کردن برخی از نخست‌وزیران قدرتمند، مانند مصدق، قوام و... آن‌ها را متهم به انگلیسی‌بودن می‌کرد. نکته مهم‌تر موضوع قدرت‌یافتن رزم‌آرا و ترس از شبه‌کودتا بود. از سویی ویژگی‌های شخصیتی رزم‌آرا نیز حاکی از روحیه مستبدانه و فرصت‌طلبانه او بود. رزم‌آرا از لحاظ هوش، خشونت، جسارت، بی‌رحمی و قاطعیت نسخه دوم رضاخان محسوب می‌شد. او هم مانند رضاخان خود را ملی‌گرا می‌دانست. وی از دموکراسی و آزادی طبیعتاً بدش می‌آمد و می‌خواست قدرت فائقه و فردی خود را بر کشور مستولی کند. این ویژگی‌ها و البته اقدامات رزم‌آرا باعث شده بود تا شاه به او مظنون شده و بعدها تصور کند که او قصد کودتا دارد.[31]

روز 5 تیرماه 1329 علی منصور نخست‌وزیر به کاخ احضار و به وی تکلیف کناره‌گیری شد، ولی وی استعفای خود را موکول به ارجاع سمت سفارت در یکی از کشورهای اروپایی نمود. شاه ناچار سفارت ایران در ایتالیا را به او واگذار کرد و او هم کنار رفت و سپهبد رزم‌آرا جای او نشست. به این ترتیب، محمدرضا شاه با فشار انگلیس، سپهبد حاجعلی رزم‌آرا را بدون مراجعه به مجلسین برای اخذ رأی تمایل[32] نمایندگان به نخست‌وزیری منصوب کرد. به همین دلیل آیت‌الله کاشانی، دکتر مصدق و جبهه ملی این انتصاب را «کودتای سفید» یا دیکتاتوری جدید نظامی نامیدند.[33] متن فرمان نخست‌وزیری رزم‌آرا به قرار زیر بود:

جناب حاجی‌علی رزم‌آرا نخست‌وزیر

نظر به اطمینانی که به کفایت و لیاقت شما داریم، به موجب این دست‌خط شما را به سمت نخست‌وزیر منصوب و مقرر می‌داریم که در تعیین هیئت‌وزیران اقدام و مطابق برنامه جدیدی که اصول حکومت ملی را کاملاً تأمین نماید با کمال جدیت و فعالیت تحولات اجتماعی را که منظور نظر است، به موقع اجرا بگذارید.

5 تیر 1329 – محمدرضا پهلوی[34]

 

کابینه دولت رزم‌آرا

رزم‌آرا به محض دریافت فرمان، شش تن از یاران نزدیک خود را به مشاغل مهم و حساس گمارد: دکتر مهدی نامدار شهردار تهران، سرتیپ محمد دفتری رئیس شهربانی، سرتیپ علیقلی گلپیرا رئیس ژاندامری، سرلشکر عباس گرزن رئیس ستاد ارتش، مورخ‌الدوله سپهر رئیس شیلات شمال و سرلشکر ولی انصاری مدیرکل راه‌آهن. عصر آن روزی که فرمان دریافت کرد نیز وزیران را به شاه معرفی نمود. در دوران کوتاه نخست‌وزیری‌اش تغییراتی نیز در کابینه ایجاد کرد که به‌طورکلی فهرست وزیران او عبارت بودند از:

وزیر کشور: حاجعلی رزم‌آرا با کفالت دکتر محسن نصر، امان‌الله اردلان (حاج عزالممالک).

وزیر خارجه: احمد صلاحی (کفیل)، محسن رئیس.

وزیر دارایی: دکتر تقی نصر، غلامحسین فروهر، عبدالباقی شعاعی (کفیل).

وزیر فرهنگ: دکتر شمس‌الدین جزایری، دکتر عبدالحمید زنگنه.

وزیر اقتصاد: دکتر مرتضی آزموده، دکتر عبدالله دفتری.

وزیر بهداری: دکتر جهانشاه صالح.

وزیر راه: مهندس جعفر شریف‌امامی.

وزیر پست و تلگراف: مهندس امیرقاسم اشراقی.

وزیر کار: دکتر محمد نخعی، غلامحسین فروهر، امیراسدالله علم.

وزیر کشاورزی: مهندس ابراهیم مهدوی.

وزیر دادگستری: محمدعلی بوذری.

وزیر مشاور: خلیل فهیمی (فهیم‌الملک).[35]

رزم‌آرا از مدت‌ها قبل در فکر تشکیل کابینه و نخست‌وزیری بود، ولی در روز معرفی هیئت‌وزیران نتوانست بیش از شش وزیر معرفی کند و شش وزارتخانه را به عهده معاونین واگذار کرد. وزارت کشور را نیز خود بر عهده گرفت و دکتر محسن نصر را به معاونت و کفالت آن وزارتخانه برگزید. از ویژگی‌های کابینه رزم‌آرا این بود که هیچ‌کدام از وزیران سابقه وزارت نداشتند و برای اولین‌بار چنین سمتی را احراز می‌نمودند.[36]

روز بعد رزم‌آرا با هیئت‌وزیران در مجلس شورای ملی حضور یافت. آن روز میدان بهارستان و تالار مجلس وضع غیرعادی داشت. عده زیادی از مردم و دستجات مختلف در میدان بهارستان مشغول دادن شعار له و علیه دولت بودند. در تالار مجلس نیز تمام صندلی‌ها از تماشاچیان پر شده بود. در موقع ورود نخست‌وزیر به بهارستان، تظاهرات مردم جنبه جدی‌تری یافت و به زدوخورد و تیراندازی کشیده شد. سربازان به روی مردم تظاهرکننده تیراندازی کرده و عده‌ای مجروح و برخی بازداشت شدند. وقتی رزم‌آرا و وزیران وارد جلسه علنی شدند، یکباره فریاد دکتر مظفر بقایی، حسین مکی، اللهیار صالح، محمود نریمان و دکتر علی شایگان تالار جلسه را به لرزه درآورد. جملاتی مانند «چرا آمدی؟»، «ملت ایران زیر بار دیکتاتوری نمی‌رود»، «از مجلس برو بیرون!» و نظیر این‌گونه جملات مرتباً از جانب افراد مذکور سر داده می‌شد. دکتر محمد مصدق نیز بر اثر فریاد به اغماء فرو رفت و او را برای معالجه از جلسه خارج کردند. رزم‌آرا در کمال خونسردی پشت میکروفن قرار گرفت و وزیران را معرفی نمود و به قرائت برنامه دولت پرداخت.[37]

 

برنامه‌ها و اقدامات دولت

رزم‌آرا در مجلس شورای ملی، برنامه‌های دولت خود را به این ترتیب اعلام کرد:

1. تغییر در طرز کارهای اداری کشور و واگذاری کارهای عمومی محلی به دست مردم از طریق تشکیل انجمن‌های محلی در ده، بخش، شهرستان و استان و تغییر در وضع زندگی مردم ده‌نشین و ایلات به زندگی مترقی.

2. بهبود در وضع اقتصادی کشور و اجرای برنامه هفت ساله با کمک سازمان‌های محلی و تهیه کار برای بیکاران و عمران و آبادی متناسب موقعیت هر محل و سعی در تعدیل بودجه کشور و تقلیل هزینه عمومی.

3. تهیه و تقدیم لوایح قانونی به منظور تجدیدنظر در مقررات و قوانینی که با مقتضیات کنونی کشور و احتیاجات مردم وفق نمی‌دهد و تأمین استقلال قضایی.

4. پایین ‌آوردن هزینه زندگی و بالا بردن سطح زندگی عمومی و ایجاد عدالت اجتماعی.

5. توجه کامل به وضع فرهنگ و بهداشت و جلب همکاری مردم برای تعمیم آن از طریق انجمن‌های محلی.

6. در سیاست خارجی رویه دولت حفظ مناسبات حسنه با کلیه کشورها بر اساس احترام متقابل و رعایت منشور ملل متفق می‌باشد.[38]

هر چند در شش بند فوق، به مسئله نفت اشاره‌ای نگردید، اما مهم‌ترین وظیفه رزم‌آرا در این زمینه خلاصه می‌شد. چرا که روی کار آمدن او نیز به اصرار انگلیس برای فیصله‌دادن به مناقشات مربوط به نفت بود. آن‌ها امیدوار بودند که دولت جدید زمینه تصویب لایحه قرارداد الحاقی را در مجلس شورای ملی فراهم آورده و مشکل نفت را به سود آن‌ها حل‌وفصل کند. رزم‌آرا نیز تماماً در پی آن بود که در جهت تثبیت قدرت خود به مشکل همیشگی نفت پایان دهد و تا دیرنشده جنبش ملی‌شدن نفت ایران را از حرکت بازدارد. همچنین او به خوبی می‌دانست مخاصمات سیاسی سه کشور قدرتمند آن روز؛ آمریکا، انگلستان و شوروی، تنها بر سر نفت ایران است. از این رو، درصدد برآمد که به‌گونه‌ای منافع هر یک از آن کشورها را تأمین کرده، ضمن این که به کشمکش‌های سیاسی داخلی کشور پایان دهد.[39]

با روی کار آمدن رزم‌آرا به‌عنوان نخست‌وزیر، در مجلس شورای ملی پیشنهاد ملی‌شدن صنعت نفت به جای قرارداد الحاقی از طرف دکتر مصدق و یارانش عنوان گردید و مبارزه مردم ایران در جهت ملی‌شدن صنعت نفت روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شد و افکار عمومی مردم بر ضد کابینه رزم‌آرا بسیج می‌گردید.[40] در شهریورماه 1329 کمیسیون نفت مجلس نظر نخست‌وزیر و دولت را در مورد لایحه گس - گلشائیان استفسار کرد و چون دولت پاسخ لازم نداد، دولت را به علت تعلل در استیفای حقوق ملت در مورد نفت جنوب استیصاح نمودند که سرانجام منجر به رأی سکوت گردید. کمیسیون خاص نفت نیز به این نتیجه رسید که قرارداد الحاقی ساعد و گس کافی برای استیفای حقوق ایران نیست لذا با آن مخالفت کرد. در اواخر آذرماه ۱۳۲۹ گزارش کمیسیون نفت در جلسه علنی مجلس مطرح شد و پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت که به امضای یازده نفر از نمایندگان مجلس رسیده بود تقدیم شد. دو روز بعد دکتر علی شایگان و محمود نریمان درباره ملی‌شدن صنعت نفت در ایران به تفصیل سخن گفتند و روز دیگر در 30 آذر 1329 دانشجویان دانشگاه با شعارهای ملی‌کردن صنعت نفت در میدان بهارستان اجتماع نموده ابطال قرارداد ۱۹۳۳ و استیفای حقوق ملت را خواستار شدند. سپس به دعوت آیت‌الله کاشانی اجتماع بزرگی با حضور چند هزار نفر در مسجد شاه تشکیل شد و ناطقین راجع به ملی‌کردن صنعت نفت سخنرانی کردند. [41]

اما رزم‌آرا در این برهه به‌طور پنهانی مذاکراتی را با شرکت نفت انگلیسی آغاز کرد؛ او خیلی محرمانه با نماینده اعزامی شرکت نفت انگلیس وارد مذاکره شده و از او خواست که شرکت نفت فوراً پیشنهاد خود را در رابطه با معاملات نفتی به دولت ایران بدهد. در نتیجه این گفتگوها تقسیم درآمد نفت طبق اصل تصنیف (50 - 50) مورد موافقت هر دو طرف ایرانی و انگلیسی قرار گرفت[42]، اما رزم‌آرا اصرار داشت این توافق تا تصمیم نهایی پنهان بماند.[43]

فرمول تنصیف منافع (50 - 50) قراردادی بود که به تازگی عربستان سعودی با شرکت‌های عضو آرامکو منعقد ساخته بود. رزم‌آرا نیز به اقتباس از این کشور، این موقعیت را یافت که اعمال این فرمول را در قرارداد نفتی به نمایندگان شرکت پیشنهاد کند. نمایندگان شرکت نیز که در گذشته هیچ‌گاه زیر بار چنین پیشنهادی نمی‌رفتند، این‌بار به منظور خاموش‌کردن زمزمه‌های ملی‌کردن نفت، در برابر این پیشنهاد استقبال ضمنی نشان داده و آن را در دستور کار خود قرار دادند. سفیر انگلیس نیز از جانب دولت متبوع خود ضمن موافقت با این پیشنهاد، پیش‌نویس طرحی را در اختیار رزم‌آرا گذاشت که به موجب آن دولت موظف می‌شد اصل تنصیف منافع را در مذاکره با شرکت به‌عنوان یک دستورالعمل دنبال کند. حتی سفیر انگلیس در نامه‌ای از رزم‌آرا گلایه کرد که چرا دولت پیشنهاد خود را دایر بر تنصیف عایدات در اختیار افکار عمومی قرار نداده تا وضع خصمانه‌‌ای نسبت به شرکت ایجاد نشود و پیشنهاد ملی‌شدن نفت از سوی نمایندگان مجلس و مردم شکل نگیرد؟ اما رزم‌آرا به سفیر انگلستان اطمینان می‌داد که دولت اجازه نخواهد داد که پیشنهاد برخی از نمایندگان در خصوص ملی‌شدن صنعت نفت صورت جدی به خود بگیرد.[44] رزم‌آرا ترجیح می‌داد به مسئله با صورت متفاوتی نزدیک شود. در واقع او یک تاکتیک دوجانبه در نظر داشت: از یک طرف مسئله ملی‌کردن نفت مسکوت گذارده شود و از جانب دیگر تمایل شرکت نفت انگلیس ایران به مذاکره براساس شرایط تنصیف (50 - 50) فعلاً محرمانه بماند. اگر او موفق می‌شد منافع ایران را بر اساس تنصیف تأمین کند، این تاکتیک موجب می‌شد که اعتباری به دست آورد.

او هیئت‌هایی از کارشناسان تشکیل داد و آن‌ها را مأمور بررسی جنبه‌های مختلف ملی‌شدن نفت کرد تا به این نتیجه برسند که ملی‌کردن، نتایج مصیبت‌بار و فاجعه‌آمیز به بار خواهد آورد. سپس گزارش‌های آنان را به فرانسیس شپرد و نورث کرافت سفیر انگلیس و رئیس شرکت نفت انگلیس و ایران داد. آنگاه به توصیه آنان در تاریخ 3 مارس 1951 (12 اسفند 1329) در کمیسیون نفت مجلس به ملی‌شدن حمله کرد و گفت براساس گزارش‌های کارشناسی، ملی‌کردن نفت به جهات مشکلات فنی، تأمین منابع مالی و تسهیلات حمل‌ونقل، عملی و مناسب نیست. رزم‌آرا افزود ملی‌کردن از لحاظ قانونی نیز غیرعملی است، به علاوه ستیزه‌جویی با دولت انگلیس به مصلحت کشور نخواهد بود.[45] رزم‌آرا در نطق معروف خود گفت: «آقایان شما که یک کارخانه سیمان واقعی را نمی‌توانید با پرسنل خود اداره نمایید، شما که کارخانجات کشور را در اثر عدم قدرت فنی به صورت فعلی انداخته‌اید که ضرر می‌دهند، با کدام پرسنل و با کدام وسایل می‌خواهید نفت را شخصاً استخراج و ملی نمایید. من صریحاً در این مجلس می‌گویم در خطر انداختن سرمایه ملی و منابع زیرزمینی کشور بزرگترین خیانت است. من امروز بایستی حقایق امر را بگویم تا اگر روزی در نتیجه تبلیغات سوء کاری شد، ملت ایران بداند که دولت حقایق را گفته و کوچکترین مطلب را مکتوم نگذارده است.» در جلسه دیگر مجلس، غلامحسین فروهر وزیر دارایی حضور یافت و ضمن نطق مفصل و مشروحی با اصل ملی‌شدن نفت مخالفت نمود و کمیسیون نفت را متهم به عدول از وظیفه و دستور کار کرد و تقاضا نمود لایحه گس - گلشائیان و گزارش کمسیون نفت را استرداد نماید تا قرارداد جدیدی با کمپانی منعقد شود. تندی لحن وزیر دارایی و مطالب اهانت‌آمیزی که در بیانات خود خطاب به مجلس و ملت عنوان نمود عده‌ای از وکلا را سخت برآشفته ساخت و متقابلاً به دولت و وزیر دارایی بد گفتند و حتی او را استیضاح نمودند. نطق وزیر دارایی پیامدهای ناصوابی داشت. اعلامیه‌های زیادی صادر، میتینگ‌ها و اجتماعات بسیاری تشکیل شد و ضمن تأیید ملی‌شدن صنعت نفت، دولت را به شدت مورد انتقاد قرار دادند. مطبوعات نیز در اطراف سخنان وزیر دارایی مطالب تندی نوشته و او را متهم به سازش با انگلیس‌ها نمودند. حتی در داخل دولت نیز به این نطق اعتراض شد و عده‌ای از کار کناره‌گیری نمودند و استرداد استعفای خود را منوط به کنار گذاشتن وزیر دارایی کردند. وزیر فرهنگ در جلسه مجلس از اظهارات وزیر دارایی اظهار نفرت نمود و هیئت‌وزیران را از متن آن بی‌خبر دانست.[46]

رویکرد دولت رزم‌آرا نسبت به مسئله نفت مردم را به شدت خشمگین کرد. به نظر می‌آمد او به مردم می‌گوید با تمام گناهانی که شرکت نفت مرتکب شده، باید کماکان به آن بچسبند و به جای اداره‌کردن صنایع نفت خویش، به همان تولید صنایع دستی بومی‌شان ادامه دهند. اعضای انگلیسی شرکت نفت نیز همین نغمه را ساز می‌کردند و روی این موضوع به‌خصوص تکیه داشتند که اگر از ایران بروند، یک نفر در این کشور پیدا نمی‌شود که حتی بتواند دستگاه شوفاژ (حرارت مرکزی) محل کمپانی نفت را اداره کند.[47]

هرچند که موضوع محوری اقدامات رزم‌آرا در نفت خلاصه می‌شد، اما اقدامات دیگری نیز از سوی دولت انجام گرفت که البته اغلب شتاب‌زده و بدون برنامه‌ریزیِ مدون بودند. محسن صدر (صدرالاشراف) سناتور انتصابی مشهد - که در سال 1336 نیز به ریاست مجلس سنا رسید – در مورد این بخش از اقدامات رزم‌آرا می‌نویسد: «رزم‌آرا به استانداران و فرمانداران فشار آورد که باید انجمن‌های ایالتی و ولایتی که قانون آن در سال اول مشروطیت (1285ش) آن هم بدون مطالعه وضع و تدوین گردید، تشکیل گردد و علاوه بر اوامری که هر روز صادر و تلگراف می‌کرد، عده‌ای قضات دادگستری را مأمور ایالات و ولایات کرد که آنان راهنمای استانداران و فرمانداران و در حقیقت مأمور بر آن‌ها باشند. و دستور داد قبل از تشکیل انجمن‌ها، استاندارها و فرماندارها باید لااقل پانزده نفر از معتمدین شهر را برای مشاوره در امور انتخاب کنند و تمام امور باید با مشورت آن‌ها انجام پذیرد. مثلاً دستورهای مؤکد صادر می‌کرد که یک نفر گدا نباید در شهرها باشد و برای بیکاران باید حکّام کار تهیه کنند. یک نفر از اهالی دهات را نباید بگذارند از مسکن خود خارج شود و مالکین دهات را باید ملزم کنند که کار برای آن‌ها تهیه کنند. مریض‌های دهات را باید مالکین وسایل معالجه‌شان را فراهم کنند و از این قبیل دستورهای فرمایشی نظامی زیاد می‌داد. من در آن تاریخ در خراسان بودم. در اوایل دستورات او را حمل به ظاهرسازی و مشغول‌کردن خاطر مردم می‌کردم ولی بعد فهمیدم که معتقد است که به اصرار و فشار و تهدید این کارها پیشرفت داده شود. با دلایل منطقی به او نوشتم: این امور به سهولت پیشرفت ندارد و شرایطی لازم دارد. مثلاً در دهات همه ساکنین زارع نیستند و یک عده خوش‌نشین هستند که در موقع زراعت کمک به زارعین می‌کنند و اجرت می‌گیرند و در غیر موقع کارهای زراعی، برای عملگی، راهسازی، حمالی و غیره به طرف شهرها می‌روند و ناچارند معیشت خود را از طرق مختلف تهیه کنند. همین‌طور بسیاری از زارعین بهره زراعتی کفاف معیشت آن‌ها را نمی‌دهد و باید برای پیدا کردن کارهای مختلف به خارج از مسکن خود برود. گدا در شهرها نباید باشد یعنی چه؟ با فقر عمومی مملکت با نبودن کار با گرانی سخت چه‌طور ممکن است گدا نباشد؟ قانون انجمن ایالتی و ولایتی را روز اول از روی تقلید ممالک متمدنه نوشته‌اند و بسیاری از موارد آن هم واسطه قوانین دیگر مخصوصاً قوانین مالی و تمرکز امور در مرکز دولت منسوخ‌شده. خلاصه من در ابتدا با نزاکت به او جهات عدم پیشرفت دستورات او را با راهنمایی‌هایی که راجع به تهیه مقدمات انجام آن امور بود، می‌نوشتم. ولی بعد ملتفت شدم که به فکر خود معتقد و مغرور است و دریافتم که اختلاف عقیده و سلیقه او را مجبور به احضار من خواهد کرد. قصد کردم که خودم به بهانه‌ای به مرکز آمده و استعفا کنم و اتفاقاً همان ایام که من قصد آمدن به طهران را داشتم روز شانزدهم اسفند 1329 خبر قتل او رسید.»[48]

از جمله وقایع مهم و عجیب تاریخی، فرار سران حزب توده از زندان قصر بود که در دولت رزم‌آرا صورت گرفت. به این ترتیب که در ساعت 20:30 جمعه 24 /09 /1329 با برنامه قبلی سازمان نظامی حزب توده، یک کامیون با مشخصات نظامی وارد زندان قصر شد و با تبانی قبلی ستوان قبادی و ستوان محمدزاده افسران نگهبان زندان به عنوان این که می‌خواهند بازداشت‌‌شدگان را برای محاکمه ببرند، دکتر مرتضی یزدی، دکتر حسین جودت، دکتر نورالدین کیانوری، اکبر شاندرمنی، خسرو روزبه، عبدالحسین نوشین، مهندس محسن علوی، احمد قاسمی و محمود بقراطی را تحویل گرفته و با خود می‌برند که بعداً سروکله تعدادی از آن‌ها در کشورهای پشت پرده آهنین پیدا شد. برخی این امر را ناشی از تبانی رزم‌آرا با چپی‌ها و روس‌ها دانستند.[49] اینکه تا چه اندازه این گزاره صحت داشته باشد را نمی‌توان به قطعیت بیان کرد، ولی تردیدی نیست که رزم‌آرا برای تضعیف جبهه ملی از سیاست مخالفان آن جبهه یعنی حزب توده بهره‌برداری می‌کرد. از این رو، هم شاه و دربار و هم جبهه ملی، نخست‌وزیر را عامل فرار زندانیان می‌دانستند.[50]

 

ترور رزم‌آرا

در نیمه دوم سال ۱۳۲۹ تمام تلاش رزم‌آرا و هیئت‌وزیران مصروف نفت شد. غیر از مذاکرات مفصل در جلسات مجلس شورای ملی و مجلس سنا، با برگزاری اجتماعات بزرگ، ملی‌شدن صنعت نفت به شدت تعقیب می‌شد. تهران و تمام شهرها متشنج بود. در اسفندماه مجدداً جبهه ملی و اقلیت مجلس، رزم‌آرا را استیضاح کرد، ولی سردار فاخر (رئیس مجلس شورای ملی) پاسخ به استیضاح را به بعد از عید موکول نمود. در شرایطی که همه راه‌های مبارزه سیاسی مسدود شده بود، آیت‌الله کاشانی و جبهه ملی، با ارسال پیامی به حجت‌الاسلام سید مجتبی نواب صفوی، از فداییان اسلام برای حل قضیه ملی‌شدن نفت و جلوگیری از کودتای نظامی و سرکوب آزادی‌ها توسط رزم‌آرا، استمداد کردند. آنان تلاش می‌کردند تا شاید بتوانند این نهضت ملی را با استفاده از بازوی اجرایی فداییان اسلام، از شکست حتمی نجات دهند. در این زمان، نواب صفوی ارتباط نزدیکی با آیت‌الله کاشانی و جبهه ملی داشت. از این رو، وکلای جبهه ملی را به حضور در جلسه منزل حاج محمود آقایی (تاجر متدین تهرانی) دعوت کرد. در این جلسه غیر از مصدق[51] همه اعضای جبهه ملی از جمله دکتر حسین فاطمی، دکتر مظفر بقایی، محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، ابوالحسن حائری‌زاده و دکتر علی شایگان حضور داشتند. در این جلسه، نخست سران جبهه ملی از وضعیت سیاسی موجود کشور تحلیلی ارائه کردند. نتیجه کلی تحلیل آن‌ها این بود که خطر اصلی روز، شخص رزم‌آرا است که قصدش فروش ایران به انگلیس می‌باشد. آن‌ها معتقد بودند که شاه فعلاً خطرناک نیست و همه کارها زیر سر رزم‌آرا است. وکلای جبهه ملی در حالی که از قدرت رزم‌آرا بیمناک بودند و سقوط وی را غیرممکن می‌پنداشتند، به کلی تز ملی‌شدن صنعت نفت را نیز شکست‌خورده می‌دانستند. با وجود آنکه نواب صفوی و یارانش، مشکل اصلی ایران را تنها در وجود شاه می‌دیدند و نظرشان مبارزه رودررو با دربار بود، سرانجام تسلیم رأی و نظر مخالفانشان در این جلسه شدند. بنابراین در پاسخ به تحلیل‌های سیاسی سران جبهه ملی، نواب صفوی اظهار داشت که فرض کنیم رزم‌آرا امروز ساقط شد، بعدش چه؟ آیا شما قول می‌دهید که پس از سقوط وی، احکام اسلامی را اجرا کنید؟ اعضای جبهه ملی، همگی جواب مثبت دادند. در آن جلسه بین نواب صفوی و اعضای جبهه ملی پیمان بسته شد که پس از گرفتن قدرت، طبق قانون اساسی که هرگونه قانون مخالف اسلام را ملغی دانسته و حکم به اجرای احکام اسلامی می‌کند، به اجرای قوانین اسلامی بپردازند.[52]

روز شانزدهم اسفندماه 1329 قبل از ظهر، مجلس ترحیم آیت‌الله میرزا محمد فیض قمی در مسجد شاه تهران برپا بود. رزم‌آرا بر اثر کثرت کار شرکت در ختم را فراموش کرده بود، امیراسدالله علم وزیر کار در دفتر رزم‌آرا حضور یافت و او را تشویق به شرکت در مجلس ختم نمود و به اتفاق به سوی مسجد حرکت کردند. وقتی رزم‌آرا داخل مسجد شد، با انبوه جمعیت مواجه گردید. مأموران راهی برای او باز نمودند و او به حرکت خود ادامه داد، ناگاه صدای شلیک چند گلوله بلند شد و چند گلوله به سر او اصابت کرد و در دم جان سپرد. تیرانداز خلیل طهماسبی نام داشت و عضو جمعیت فدائیان اسلام بود. پس از قتل رزم‌آرا تهران به حالت خاصی در آمد، غالب روزنامه‌های مخالف، قتل او را مشیت الهی دانسته و اظهار شادمانی و شعف می‌نمودند.

خلیل طهماسبی با شجاعت فراوان در بازجویی‌های خود ابراز نمود: «من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش/ چون به فکر سوختن افتاده‌ای مردانه باش. من طهماسبی هستم و باکی از کشته‌شدن ندارم. برای اینکه خداوند متعال در آیه شریفه می‌فرماید: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.[53] پس شما این را مسلم بدانید کسی که شخصی را تشخیص داد خائن دین و مملکت بوده ترس از کشته شدن نخواهد داشت. چرا؟ مطابق وعده حضرت پروردگار کسانی که در راه خدا جهاد کنند و بکشند دشمنان خدا را و کشته شوند آن‌ها زنده‌اند و در بهشت روزی می‌خورند. ما شیعه هستیم و معتقد به این حقایق هستیم... این را شما بدانید، اینجا مملکت آل محمد است کسانی که تشخیص بدهند خائنین در رأس کار حکومت می‌کنند دیر یا زود آن‌ها را از روی زمین به یاری خداوند متعال برمی‌اندازند. من چون تشخیص دادم رزم‌آرا مردی خائن و وطن‌فروش بود درصدد برآمدم تا او را، شرّش را از سر یک عده مسلمان کوتاه کنم تا امثال این‌ها یک مشت ملت فقیر مسلمان را گربه رقصانی نکنند.»[54]

فردای قتل رزم‌آرا، آیت‌الله کاشانی با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه کرد و قتل رزم‌آرا را لازم دانست و خلیل طهماسبی را نجات‌دهنده ملت ایران معرفی نمود. لازم به توضیح است که آیت‌الله کاشانی پیش‌تر فتوای مهدورالدم‌بودن رزم‌آرا را صادر کرده بودند. چرا که آیت‌الله کاشانی مجتهد جامع‌الشرایط بوده و با توجه به بینش سیاسی و آگاهی دینی‌ خود، صدور چنین فتوایی را لازم می‌دانستند، لذا در آن شرایط سیاسی به تکلیف دینی خود عمل نمودند.[55] بعدازظهر همان روز اجتماع بزرگی در میدان بهارستان برپا شد، حسین مکی و دکتر مظفر بقایی در سخنرانی‌هایی کشتن رزم‌آرا را به ملت ایران تبریک گفتند. در همین اجتماع اعلامیه نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام تحت‌عنوان «ای پسر پهلوی» منتشر شد که در آن اخطار شده بود اگر خلیل طهماسبی آزاد نشود، عده‌ای از رجال به سرنوشت او دچار خواهند شد.[56] به این ترتیب، خلیل طهماسبی که روز 16 اسفند 1329 پس از واقعه مسجد توقیف و زندانی شده بود در روز 24 آبان 1330 به موجب ماده واحده‌ - که مجلس شورای ملی آن را تصویب کرد و طی آن رزم‌آرا را «مهدورالدم» شناخت - مورد عفو قرار گرفت و بلافاصله از زندان آزاد شد. او پس از آزاد شدن نخست برای زیارت به حرم حضرت عبدالعظیم رفت، سپس برای ملاقات به خانه آیت‌الله کاشانی آمد که مورد محبت و استقبال آیت‌الله قرار گرفت و عکس‌هایی از آن ملاقات برداشته شد که به سراسر جهان مخابره گردید.[57]

اما نکته‌ای که در تاریخ معاصر ایران سبب ابهام در ترور رزم‌آرا شده است، نقش شاه و دربار در این واقعه می‌باشد. برخی این ادعا را مطرح می‌کنند که شاه و دربار قصد حذف رزم‌آرا را داشتند و این اقدام را در همان روزی که خلیل طهماسبی قصد ترور را داشت، صورت دادند و یا زمینه را برای موفقیت این ترور فراهم آوردند. همان‌طور که گفته شد، در مراسم ختم مسجد، اسدالله علم وزیر کار کابینه رزم‌آرا، شانه به شانه با رزم‌آرا وارد مسجد می‌شد که بلافاصله پس از شنیدن صدای تیر و به زمین‌خوردن رزم‌آرا، فوراً خود را از معرکه نجات داده و با اتومبیل وزارت راه، به سوی کاخ مرمر رفته و با قیافه متوحش و هیجان‌شده وارد کاخ شد و ماجرای تیر خوردن رزم‌آرا را به شاه اطلاع داد.[58] نکته‌ای که مطرح می‌کنند این است که رزم‌آرا در آن روز قصد شرکت در این مجلس را نداشت و شاه با فرستادن اسدالله علم، او را وادار کرد که به نمایندگی شاه در این مجلس شرکت نماید. اما این که شاه در نقشه قتل رزم‌آرا به دست یکی از فدائیان اسلام شرکت داشته باشد، قابل قبول نیست؛ ولی می‌توان گفت که منابع اطلاعاتی شاه او را در جریان این نقشه گذاشته بودند و شاه با استفاده از فرصتی که به دست آمده بود، موجبات اجرای موفقیت‌آمیز این نقشه را فراهم ساخت. شاه در ابتدا کافی دانست منتظر بماند تا کار خود به خود صورت بگیرد؛ اما اطرافیان شاه او را متوجه کردند که این انتظار کشیدن و جریان را به خود واگذاشتن غلط است؛ چرا که اگر خلیل طهماسبی در کار خود موفق نمی‌شد بهانه به دست رزم‌آرا می‌افتاد و او به بهانه حفظ انتظامات می‌توانست مخالفین خود و موافقین شاه را به سرعت دستگیر کند و کودتای مورد نظر را با فراغ بال بیشتری به اجرا گذارد. شاه کاملاً درک می‌کرد که ترور رزم‌آرا شمشیر دو لبه‌ای است که یک طرف متوجه رزم‌آرا و طرف دیگر متوجه خود اوست. شاه با در نظر گرفتن همه این مسائل درصدد برآمد که قصد خود را در پس نیت اعتقادی خلیل طهماسبی عملی کند تا سوءظنی متوجه او نشود. در این راستا یکی از گروهبان‌های ارتش در لباس غیرنظامی مأمور انجام کار شد که همراه با علم (وزیر کار) بلافاصله پشت سر رزم‌آرا حرکت کند. او مأمور بود همین که طهماسبی مبادرت به تیراندازی کرد با گلوله کلت رزم‌آرا را مورد اصابت قرار دهد.[59]

از این دیدگاه، شواهدی در دست است که از وجود توطئه‌ای از طرف دربار برای قتل رزم‌آرا حکایت می‌کند و علم در اجرای نقشه دربار نقش مهمی بر عهده داشته است. هرچند علم در بازجویی برای تبرئه خود، موضوع را طور دیگری عنوان کرده و ضمن انکار نقش خود در بردن رزم‌آرا به مسجد، حقیقت امر را وارونه جلوه داد تا خود را بی‌گناه قلمداد نماید. با وجود این، دقت در متن بازجویی از علم که دو ماه بعد از قتل رزم‌آرا در زمان نخست‌وزیری دکتر مصدق صورت گرفته بود، نکات جالبی را روشن می‌کند و آشکارا تناقض‌گویی‌های علم را در جلسه بازجویی نشان می‌دهد. در اظهارات علم، چه در چگونگی رفتن او به مسجد و چه در موضوع تیراندازی به سوی رزم‌آرا تناقضاتی با اظهارات شهود دیگر به چشم می‌خورد. درباره اظهارات علم در بازجویی، نکات زیر قابل توجه است:

1. بازجویی از علم در تاریخ 24 اردیبهشت 1330 یعنی دو ماه و هشت روز پس از قتل رزم‌آرا صورت گرفته بود و معلوم نیست علت این تأخیر چیست.

2. اظهارات علم درباره این که هر سه تیر از پشت سر به رزم‌آرا شلیک شده با گزارش پزشکی قانونی درباره اینکه تیرها از دو جهت مخالف وارد بدن رزم‌آرا شده، مغایرت دارد.

3. همراهی علم با رزم‌آرا در رفتن به مسجد با ناپدید شدن ناگهانی وی پس از تیر خوردن رزم‌آرا مغایرت دارد؛ در حالی که منطقاً علم بایستی در انتقال رزم‌آرا به بیمارستان اقدام می‌کرد، چرا که وزیر کار کابینه رزم‌آرا بود، اما علم بلافاصله صحنه را ترک کرده است.

4. صحت ادعای علم درباره این که قصد رفتن به مسجد را نداشته و به اصرار رزم‌آرا همراه او رفته با واقعیت تطبیق نمی‌کند و مورد تردید است.

از سوی دیگر، آن‌هایی که اثر گلوله را در بدن رزم‌آرا معاینه کرده بودند، شک نداشتند که رزم‌آرا با اسلحه کلت کشته شده، نه با گلوله شلیک‌شده از اسلحه شش تیر خلیل طهماسبی. همه این موارد، دال بر نقش اسدالله علم در ترور سپهبد رزم‌آرا و انجام مأموریتی است که دربار به علم واگذار کرده بود. کوتاه سخن، از آنجا که شاه به نیات رزم‌آرا برای قبضه قدرت و یا طرح‌ریزی کودتا پی برده بود، درصدد برآمد او را از میان بردارد.[60]

اما از دیدگاهی دیگر، برخی شدیداً با این تئوری مخالف هستند و آن را افسانه‌ای بیش نمی‌دانند. چرا که اگر دربار می‌خواست رزم‌آرا به قتل برسد، تنها به دلیل کودتای قریب‌الوقوع او بوده است. حال آنکه کودتای رزم‌آرا هیچ پایه‌ای نمی‌توانست داشته باشد. اصولاً وقتی صحبت از کودتا می‌شود، باید دید آرمان کودتا چیست؟ قدرت‌های خارجی نظیر انگلستان، آمریکا و شوروی برای روی کار آمدن رزم‌آرا توافق کرده بودند. اگر رزم‌آرا می‌خواست کودتا کند، باید ببینیم کودتایش از چه نوع بوده است؟ محمدمهدی عبدخدایی از اعضای جمعیت فداییان اسلام می‌گوید: «چنانچه رزم‌آرا می‌خواست کودتا کند، رزم‌آرای رئیس ستاد ارتش، به مراتب بهتر از رزم‌آرای نخست‌وزیر می‌توانست کودتا کند. چون وقتی در ستاد ارتش هست، فرماندهان ارتش زیرنظرش هستند و عموماً کودتاها به دست شخصیت‌های نظامی که پست نظامی داشته‌اند، انجام گرفته است. امروز پس از ده‌ها سال به خوبی متوجه می‌شویم که این حرف‌ها افسانه است. افسانه‌ ساختن آسان است اما اثبات واقعیت دشوار... رزم‌آرا می‌خواست بر ضد چه کسی کودتا کند؟ شاه با کدام سیاست خارجی مخالف بود که رزم‌آرا می‌خواست خودش را با آن هماهنگ سازد و بر ضد او کودتا کند؟ شاه و رزم‌آرا در یک خط حرکت می‌کردند و هماهنگی لازم را داشتند و هردوی این‌ها از خارج هدایت می‌شدند.»[61]

همچنین از نگاه کسانی که مخالف نقش دربار در ترور رزم‌آرا هستند، ادعای آوردن رزم‌آرا به مجلس ختم توسط اسدالله علم نیز بی‌اساس است. بر پایه اسناد بازجویی علم و محمود هدایت معاون پارلمانی و برادر همسر رزم‌آرا، علم رزم‌آرا را به مسجد نبرده بود، بلکه رزم‌آرا اصرار داشته که علم که قبلاً به مسجد رفته بود، دوباره با او به مسجد برود. این ادعای علم با گفته‌های هدایت در بازجویی‌هایشان با هم تطابق دارد و دلیلی بر درستی سخن علم می‌باشد. نکته دیگر آنکه علم، قبل از آنکه رزم‌آرا بیاید، خود به تنهایی به مسجد رفته و اگر چنین نقشه‌ای داشته، نباید بدون رزم‌آرا به مسجد می‌رفته است.[62]

پژوهشگرانی که قائل به عدم نقش دربار در قتل رزم‌آرا هستند، در مورد اسلحه و گلوله‌ای که رزم‌آرا به وسیله آن کشته شد نیز تردیدی ندارند که متعلق به خلیل طهماسبی بوده است. در این دیدگاه، گزارش‌های شهربانی و اداره آگاهی، جای هیچ‌گونه شبهه‌ای را در این مسئله باقی نمی‌گذارد. چنان که ساعاتی پس از قتل رزم‌آرا، اسلحه خلیل طهماسبی که توسط مصطفی پازوکی محافظ رزم‌آرا، از دست وی گرفته شده بود، به وسیله رئیس قسمت پلیس انتظامی به اداره آگاهی تحویل و صورت‌جلسه شد. متن صورت‌جلسه فوق چنین است: «در ساعت 12:45 روز چهارشنبه 16 /12 /1329 در موقعی که آقایان امضاکنندگان زیر در دفتر ریاست اداره آگاهی مشغول بازجویی از آقای عبدالله موحد[63] [خلیل طهماسبی] متهم به قتل جناب رزم‌آرا نخست‌وزیر بودند، تیمسار سرتیپ دانشپور ریاست قسمت پلیس انتظامی با یک قبضه اسلحه سیستم هفت‌تیر بلژیکی (براوینگ) که یک عدد پوکه فشنگ نیز ارائه و اظهار داشتند اسلحه مزبور متعلق به قاتل نخست‌وزیر می‌باشد که عیناً به مصطفی پازوکی مأمور دستگیری قاتل ارائه داده و پازوکی نامبرده گواهی نمود این اسلحه همان اسلحه‌ای است که پس از وقوع تیراندازی به نخست‌وزیر، بلافاصله از دست عبدالله موحد [خلیل طهماسبی] قاتل گرفتم.»[64]

با توجه به موارد فوق، به نظر می‌رسد که بایستی نسبت به ادعای دخالت دربار در ترور رزم‌آرا و استدلال‌های مطرح‌شده توسط معتقدان به این تئوری تردید نمود و با دقت بیشتری اسناد و مستندات موجود را مورد بررسی قرار داد، که البته از اهداف و چارچوب نوشتار حاضر خارج است.

آنچه که وقایع بعدی نشان می‌دهد، با قتل رزم‌آرا، یکی از بزرگترین موانع در مسیر ملی‌شدن صنعت نفت از پیش رو برداشته شد و تنها سیزده روز پس از ترور رزم‌آرا، نفت ایران ملی اعلام شد و دشمنان ایران را مأیوس ساخت. به عبارتی دیگر، در شرایطی که تلاش اقلیت جبهه ملی در مجلس شورای ملی نتوانسته بود مانع پیشرفت جناح دربار، انگلیس و آمریکا شود، ترور رزم‌آرا یکی از موانع بزرگ ملت ایران را در رسیدن به حقوق ملی خویش از میان برداشت. در واقع همان مجلسی که اکثریت آن با ملی‌شدن صنعت نفت مخالف بودند و چهار ماه قبل، حتی حاضر نشدند پیشنهاد ملی‌شدن نفت را امضا کنند که بتواند در مجلس طرح شود، با سرعت تمام طرح را تصویب کردند و بدین‌ترتیب برگی جدید در تاریخ ایران گشوده شد. به‌طورکلی قتل رزم‌آرا و نیز ترور عبدالحسین هژیر[65] به دست فداییان اسلام، دو واقعه سیاسی بودند که تغییرات عظیمی ایجاد کردند و در مسیر تحولات سیاسی - اجتماعی کشور تأثیرات انکار‌ناپذیری بر جای گذاشتند.[66]

برای برگزاری مجلس ختم رزم‌آرا حتی یک روضه‌خوان عادی هم نتوانستند دعوت کنند و بسیار ساده برگزار شد و او را در باغ طوطی واقع در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) به خاک سپردند. در پی قتل رزم‌آرا دولت‌های انگلیس، آمریکا و شوروی تسلیت گفته و این قتل را محکوم کردند. در ایران نیز فقط مجلس سنا از این قتل اظهار تأسف نمود. در واقع کسی از این قتل در جامعه ایران ناراحت به نظر نمی‌آمد.[67]

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1] رزم‌آرا در مورد نام خود، در خاطراتش نوشته است: «علی رزم‌آرا خود اینجانب... در شب عید قربان به دنیا آمده و طبق مرسوم آن زمان به اینجانب اسم حاجی‌علی به مناسبت این تصادف داده شده است». ر.ک: رزم‌آرا، کامبیز و بیات، کاوه، خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلی رزم‌آرا، چاپ اول، تهران: 1382، نشر شیرازه، ص 18. هرچند نامی که برای وی در نظر گرفته شد «علی» بود و به‌واسطه تولد در شب عید قربان او را «حاجیعلی» خواندند، اما در اغلب اسناد و مدارک مربوط به رزم‌آرا، نام «حاجعلی» به کار رفته و در معدود مواردی «حاجیعلی» و «علی» نیز مشاهده می‌شود، لذا به نظر می‌رسد که «حاجعلی» نام متداولی بوده که در مورد وی به کار می‌رفته است و ما نیز همین اسم را در مقاله مد نظر قرار داده‌ایم.

[2] قانعی، سعید و علمی، محمدعلی، نخست‌وزیران ایران از صدر مشروطه تا فروپاشی دولت بختیار، چاپ اول، تهران: 1391، انتشارات علمی، ص 461.

[3] همان، ص 470.

[4] در دوران پهلوی اول، رضاشاه در جهت منافع استبدادی و استعماری، سیاست‌هایی را نه‌تنها در جهت کنترل عشایر بلکه در زمینه از بین بردن آن‌ها در پیش گرفت. دولت رضاشاه عملاً با عشایر وارد جنگ شد. قبایل و ایلات قشقایی، بختیاری، شاهسون و عشایر بویراحمد، لرستان، بلوچستان، خراسان، خوزستان و آذربایجان یکی پس از دیگری تا سال 1312 منکوب و منقاد دولت مرکزی شدند. رضاشاه با شیوه‌های نظامی، پلیسی و خشن و با به کارگیری زور توسط مأمورین ارتش، نظمیه و امنیه توانست ایلات و عشایری را که در مقابل سیاست اسکان مقاومت می‌کردند به اجبار در مناطقی که دولت خود تمایل داشت، اسکان دهد. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: مرکز بررسی اسناد تاریخی، «نگاهی کوتاه به نقش عشایر در پیروزی انقلاب اسلامی 1357-1356»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[5] رزم‌آرا و بیات، همان، ص 74.

[6] مجموعه جغرافیای نظامی ایران عبارت است از: 1) شهرستان‌های مرزی، 2) کرمانشاهان 3) کردستان 4) جزایر ایران در خلیج فارس 5) پشتکوه 6) مکران 7) خراسان 8) گرگان و دریای خزر 9) خوزستان، 10) لرستان، 11) آذربایجان باختری، 12) آذربایجان خاوری، 13) کرمان، 14) منطقه فارس، 15) کویرهای مرکزی، 16) اصفهان و بختیاری، 17) قسمت عمومی، 18) گیلان و مازندران، 19) خراسان جنوبی، 20) استان‌های مرکزی.

[7] در مورد علت محاکمه، رزم‌‌آرا در خاطراتش می‌نویسد: «در مدت فرماندهی اینجانب در کرگاه دزدی شده بود. ضمن تعقیب، بعضی از دزدها دستگیر و عده‌ای دستگیر نشده بودند. اشراری که دستگیر شده بودند با پرونده عمل تسلیم دادگاه تیپ شده در دادگاه برای حاضرین حکم رسمی و برای غایبین حکم غیابی صادر شده بود و چون اجرای حکم در مورد حاضرین سبب می‌شد که دیگر موفق به دستگیر بقیه نشویم مراتب به طهران گزارش شده بود که بایستی تا دستگیری بقیه اجرای امر به عهده تعویق افتد. در همین موقع هم اینجانب از فرماندهی تیپ احضار شدم ولی سارقین حاضر که در زندان بروجرد بوده‌اند لاینقطع گزارش‌هایی تقدیم و درخواست رسیدگی و احقاق حق می‌کردند. پس از چندین گزارش بالاخره به عرایض یکی از آن‌ها رسیدگی و معلوم می‌شود که این شخص محکوم به اعدام ولی مدت دو سال است که در زندان باقی مانده است. مراتب از لشکر خوزستان توضیح خواسته می‌شود. لشکر پس از رسیدگی ملاحظه می‌کند همان هیئت مدت دو سال است که این پرونده را به کلی راکد گذارده و اقدامی که بایستی نمایند، ننموده‌اند. مراتب را به‌طور خیلی سطحی به طهران گزارش می‌دهند، طهران جداً مراتب را تعقیب و علت عدم اجرای حکم را می‌خواهد. لشکر که خود را با خبط غیرقابل انکاری ملاحظه می‌کند، گویا با اعزام مأمورین مخصوص و صرف وجوهی در طهران این قسم گزارش می‌دهند که قصور از طرف سرهنگ رزم‌آرا شده است. درصورتی که من دو سال قبل از لرستان خارج شده بودم. از این رو، دادستان ارتش هم گزارشی تهیه و به شرف عرض می‌رساند که طبق این گزارش اینجانب مرتکب این خبط قلمداد شده بودم. شاه هم متغیر شده دستور می‌دهد که محکوم را اعدام و مرا محاکمه نمایند.» ر.ک: رزم‌آرا و بیات، همان، ص 112-110.

[8] سرلشکر حسن ارفع (1365-1274) از چهره‌های مؤثر و درجه اول سیاسی و اطلاعاتی سال‌های 1332-1320 بود. از سن 12 سالگی وارد مدرسه نظام شد و در سال 1306 برای طی دوره دانشگاه جنگ به پاریس اعزام گردید. در سال 1314 معاونت مدیریت دروس دانشگاه جنگ و در پی آن ریاست اداره سوم نظام و در درجه سرتیپی ریاست رکن دوم ستاد ارتش را عهده‌دار بود و بدین‌ترتیب در زمان جنگ جهانی دوم در رأس مهم‌ترین نهاد اطلاعات نظامی ایران جای گرفت. ارفع که از سال 1323 به درجه سرلشکری رسید، در سال‌های پس از شهریور 1320 چندین‌بار ریاست ستاد ارتش (عالی‌ترین پست نظامی) را به عهده داشت. در این دوران ارفع در رقابت جدی با رزم‌آرا قرار داشت. او علیرغم اینکه در سال 1325 بازنشسته شد اما در کابینه حسین علاء (اسفند 1329 تا اردیبهشت 1330) به وزارت راه رسید. او همچنین سفیر ایران در ترکیه (دی 1336 تا آذر 1340) و پاکستان (بهمن 1340 تا دی 1341) نیز بود. ارفع در بحبوحه انقلاب اسلامی از ایران رفت و در سال 1365 درگذشت. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: فردوست، حسین، «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی»، جلد دوم: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، چاپ هفتم، تهران: 1374، انتشارات اطلاعات، ص 442-437؛ همچنین به: «حسن ارفع در اسناد ساواک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[9] قانعی و علمی، همان، ص 462.

[10] فردوست، همان، ص 165.

[11] قانعی و علمی، همان، ص 471.

[12] همان، ص 461 و 462.

[13] کیانوری، نورالدین، خاطرات نورالدین کیانوری، به کوشش مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، چاپ اول، تهران: 1371، انتشارات اطلاعات، ص 93.

[14] مقصودِ فردوست، «فرهنگ جغرافیایی ایران» است که جلد نخست آن در سال 1328 انتشار یافت.

[15] به گفته محسن صدر (صدرالاشراف) سناتور انتصابی مشهد و رئیس سابق مجلس سنا (1340-1336): «رزم‌آرا همانقدر که در امور نظامی مطلع و به رموز کارها عادت کرده بود، همانطور از امور کشوری دور بود و امور کشوری را با وضع نظامی که به آن عادت کرده بود، می‌خواست بگذراند و مشکلات را سهل و ساده می‌شمرد.» ر.ک: صدر، محسن، «صدارت رزم‌آرا و پایان کار او (یادداشت‌های صدرالاشراف)»، تهران: 1350، نشریه وحید، شماره 1، ص 42.

[16] فردوست، همان، ص 120.

[17] به نقل از سرهنگ جمال میرگلو که در زمان صدارت رزم‌آرا، با درجه سرگردی ریاست کلانتری 1 خیابان پهلوی چهارراه جامی را بر عهده داشت: «مرحوم سپهبد رزم‌آرا صبح‌ها خیلی زود موقعی که هوا تازه روشن شده بود، از منزل خارج می‌شدند... به‌طوری که مستخدم مخصوص اظهار می‌داشت شب‌ها کمتر از سه ساعت می‌خوابیدند.» ر.ک: میرگلو، جمال، «خاطراتی از حکومت تیمسار رزم‌آرا»، تهران: 1351، نشریه وحید، شماره 14، ص 78.

[18] کیانوری، همان، ص 93.

[19] فردوست، همان، ص 165.

[20] همان، ص 120.

[21] همان، ص 164.

[22] کریمی، یعقوب، «نقش سپهبد حاجی‌علی رزم‌آرا در تحولات سیاسی ایران»، زاهدان: 1388، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در تاریخ دوره اسلامی، استاد راهنما: دکتر محمدرضا فراهانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، ص 18.

[23] جوادی ارجمند، محمدجعفر و حقیان کرم‌اله، حسین، «کنشگری دولت رزم‌آرا در مواجهه با انگلستان و مسئله ملی‌شدن نفت»، تهران: 1402، فصلنامه تاریخ روابط خارجی مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه، سال بیست‌وپنجم، شماره 97، ص 73 و 74.

[24] امتیار نفت ایران از سوی مظفرالدین‌شاه قاجار به مدت 60 سال به ویلیام ناکس دارسی واگذار شد و با اجرای عملیات اکتشاف نفت در منطقه چاه‌سرخ قصرشیرین و سپس منطقه مسجدسلیمان، مذاکراتی با شرکت نفت دارسی صورت گرفت و به دنبال آن شرکت نفت انگلیس و ایران به ثبت رسید. به این ترتیب دولتمردان قاجار در غفلت و بی‌خبری از مناسبات جهانی، سرمایه‌های ایران را به بیگانگان واگذار کردند و ثروت ملی را به حراج گذاشتند. ر.ک: کشتمند، ناهید و امرایی، شمس‌الدین، «بررسی قرارداد نفت دارسی بر اساس اسناد نویافته»، تهران: 1394، فصلنامه تاریخنامه خوارزمی، سال دوم، شماره 4 (پیاپی 8)، ص 89.

[25] قرارداد 1312 اگرچه لبخند رضایت بر چهره مقامات شرکت نفت نشاند و پهلوی اول را که تصور می‌کرد با امضای قرارداد جدید به یک پیروزی بزرگ دست یافته است، به جشن و شادمانی واداشت، اما در عمل موجبات نارضایتی و عدم خرسندی ملت ایران را فراهم آورد. مهم‌ترین خسارت قرارداد مزبور، تمدید امتیازنامه دارسی برای مدت 32 سال دیگر بود. از جمله معایب دیگر این بود که در صورت انحراف شرکت از مقررات قرارداد و عدم رعایت تعهدات خود، دولت ایران حق الغای قرارداد را نداشت اما شرکت قانوناً می‌توانست امتیاز را لغو کند. همچنین بر اساس مفاد قراردادنامه به شرکت این حق داده می‌شد که اراضی متعلق به خود و تأسیسات غیرمنقول را به شرکت‌های تابعه بفروشد. ر.ک: راسخی لنگرودی، احمد، موج نفت، چاپ چهارم، تهران: 1396، انتشارات اطلاعات، ص 88 و 89.

[26] شیفته، نصرالله، زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق، چاپ اول، تهران: 1370، نشر کومش، ص 57 و 56.

[27] بند قانونی مصوب مجلس تصریح‌ می‌کرد: «دولت مکلف است در کلیه مواردی که حقوق ملت ایران نسبت به منابع ثروت کشور، اعم از منابع زیرزمینی و غیر آن مورد تضییع واقع شده است، به‌خصوص راجع به نفت جنوب، به منظور استیفای حقوق ملی، مذاکرات و اقدامات لازمه را به عمل آورد و مجلس شورای ملی را از نتیجه آن مطلع سازد.»

[28] متن قرارداد گامی نخست و هرچند کوتاه در جهت استیفای حقوق ایران محسوب می‌شد. افزایش میزان مالیات هر تن نفت فروش رفته به دولت ایران، افزایش حداقل پرداخت سالانه بابت سود حاصله، معافیت عواید دولت ایران پس از پرداخت مالیات بر درآمد دولت انگلستان، پذیرش تخفیف 25 درصدی به جای 10 درصدی از سوی شرکت برای تعیین قیمت مبنای فروش نفت در ایران و...، از جمله این موارد بود. اما قرارداد الحاقی، به رغم این محاسن از معایب بسیاری نیز حکایت می‌کرد. از معایب بزرگ قرارداد این بود که به موجب برخی از مواد خود، قرارداد 1312 را مورد تأیید و اعتبار قرار می‌داد؛ زیرا در بند یک آن آمده بود: این قرارداد، قرارداد الحاقی است و جزء لاینفک قرارداد اصلی محسوب می‌شود. همچنین ماده 10 قرارداد صراحت داشت: با رعایت مقررات این قراداد، مقررات قرارداد اصلی در کمال قوت و اعتبار خود باقی خواهد ماند.

[29] راسخی لنگرودی، همان، ص 138-127.

[30] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، «رزم‌آرا و سیاست نفتی انگلیس»، کد خبر: 8817، بازیابی‌شده در تاریخ 28 اسفند 1402.

[31] پژوهشکده تاریخ معاصر، «آیا رزم‌آرا به دنبال کودتا علیه شاه بود؟»، کد مطلب: 5475، بازیابی‌شده در تاریخ 15 اسفند 1396.

[32] «رأی تمایل» سنتی پارلمانی در نظام سیاسی مشروطه بود که در آن مجلس به فرد موردنظر برای تصدی مقام نخست‌وزیری رأی تمایل می‌داد و آنگاه پادشاه پس از بررسی صلاحیت وی، فرمان می‌نوشت. این سنت پس از کودتای 28 مرداد 1332 با توجه به شرایط سیاسی کشور به دست فراموشی سپرده شد تا اینکه در دی‌ماه 1357 دکتر شاپور بختیار مجدداً آن را مطرح نمود. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: «بررسی اصلاحات ادعایی دکتر شاپور بختیار در دوره نخست‌وزیری»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[33] خداپرست، ارسطو، «نقش امیر اسدالله علم در ترور سپهبد رزم‌آرا»، تهران: 1387، نشریه حافظ، شماره 49، ص 58.

[34] قانعی و علمی، همان، ص 465.

[35] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران، چاپ چهارم، تهران: 1397، انتشارات جاویدان، ص 702.

[36] همان، ص 694-692.

[37] همان، ص 694.

[38] عاقلی، همان، ص 694 و 695.

[39] راسخی لنگرودی، همان، ص 138.

[40] عبدالله‌پور، احمد، نخست‌وزیران ایران، چاپ اول، تهران: 1369، کانون انتشارات علمی، ص 229.

[41] عاقلی، همان، ص 697.

[42] در این قرارداد درآمد ایران از نفت به نسبت قرارداد قبلی در حدود سه برابر افزایش می‌یافت. شاه در اوایل اسفند 1329 از ارتباطات پنهانی نخست‌وزیر(رزم‌آرا) با انگلیسی‌ها مطلع شد و این امر بدگمانی شاه را نسبت به او افزود.

[43] سلطانی‌مقدم، سعیده، «ترور رزم‌آرا»، تهران: 1396، وبگاه مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، بازیابی‌شده در تاریخ 16 اسفند 1396.

[44] راسخی لنگرودی، همان، ص 150-148.

[45] علم، مصطفی، نفت قدرت و اصول؛ ملی‌شدن نفت ایران و پیامدهای آن، ترجمه غلامحسین صالحیار، چاپ دوم، تهران: 1393، انتشارات اطلاعات، ص 137.

[46] عاقلی، همان، ص 697 و 698.

[47] علم، همان، ص 137.

[48] صدر، همان، ص 44-42.

[49] قانعی و علمی، همان، ص 474.

[50] کریمی، همان، ص 57.

[51] در آغاز جلسه، دکتر حسین فاطمی اظهار کرد که به علت کسالت دکتر مصدق، اصالتاً از طرف خود و وکالتاً از طرف ایشان به جلسه آمده و دکتر مصدق گفته است هر تصمیمی که در این مجلس گرفته شود، برای او هم لازم‌الاجراست.

[52] ر.ک: امینی، داود، اعدام انقلابی رزم‌آرا به روایت اسناد، چاپ اول، تهران: 1393، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 20 و 21.

[53] قرآن کریم، آیه 169 سوره آل‌عمران.

[54] مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، «اظهارات اولیه خلیل طهماسبی پس از قتل رزم‌آرا»، بازیابی‌شده در تاریخ 14 اسفند 1397.

[55] امینی، همان، ص 77.

[56] عاقلی، همان، ص 701.

[57] شیفته، همان، ص 51.

[58] همان، ص 46.

[59] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، جلد دوم، چاپ سوم، تهران: 1374، نشر علم ص 455-450.

[60] خداپرست، همان.

[61] امینی، همان، ص 64 و 65.

[62] همان، ص 63.

[63] خلیل طهماسبی در جلسات بازپرسی اولیه خود را عبدالله موحد رستگار معرفی کرده بود.

[64] امینی، همان، ص 50 و 51؛ به نقل از: آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد بازیابی 156 /703، سند شماره 463.

[65] برای مطالعه در این زمینه رجوع کنید به: مرکز بررسی اسناد تاریخی، «شرح زندگانی و بررسی دولت عبدالحسین هژیر»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[66] امینی، همان، ص 26.

[67] حسینی، میرهادی و عباسی کنگوری، جواد، «ترور رزم‌آرا، نقطه عطفی که به ضعف تبدیل شد»، محلات: 1397، نشریه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات، سال سیزدهم، شماره 48، ص 84.



گواهی‌نامه تحصیلی مدرسه سن‌سیر


گواهی‌نامه اتمام دوره فرماندهی دانشگاه جنگ


فرمان دکترای افتخاری در علوم جغرافیایی


تصدیق عضویت دائم در انجمن جغرافیای ملی


فرمان اعطای نشان علمی درجه اول


حکم انتصاب به کفالت دایره جغرافیایی ارتش


فرمان ارتقاء به درجه سرهنگی


فرمان اعطای نشان لیاقت ایالات متحده


فرمان اعطای نشان لیاقت درجه یک


حکم انتصاب سرلشکر رزم‌آرا به وزارت جنگ


تقدیر به مناسبت رهایی آذربایجان


فرمان اعطای نشان آذرآبادگان


فرمان انتصاب به درجه سپهبدی


فرمان اعطای نشان درجه اول تاج


تشکر از مساعی ارتش در تشییع جنازه رضاشاه


فرمان نخست‌وزیری


نامه اول اشرف پهلوی به رزم‌آرا


صفحه اول نامه دوم اشرف پهلوی به رزم‌آرا


صفحه دوم نامه دوم اشرف پهلوی به رزم‌آرا


نامه سوم اشرف پهلوی به رزم‌آرا


نامه چهارم اشرف پهلوی به رزم‌آرا


نامه پنجم اشرف پهلوی به رزم‌آرا


نامه ششم اشرف پهلوی به رزم‌آرا


نامه هفتم اشرف پهلوی به رزم‌آرا


اظهارات خلیل طهماسبی


اظهارات خلیل طهماسبی


اظهارات خلیل طهماسبی


اظهارات خلیل طهماسبی


اظهارات خلیل طهماسبی


اظهارات خلیل طهماسبی


سرهنگ محمدمیرزا رزم‌آرا پدر حاجعلی رزم‌آرا در زمان ریاست مدرسه صاحب‌منصبان


حاجعلی رزم‌آرا در کنار خانواده پدری


حاجعلی رزم‌آرا نفر دوم از سمت چپ در سال دوم دانشکده سن‌سیر


رزم‌آرا نفر سوم از سمت راست در مرتبه سرگردی


رزم‌آرا در خرم‌آباد مورخ دی‌ماه 1313 در سمت فرماندهی تیپ


رزم‌آرا در مراسم سلام کاخ گلستان در دوره سلطنت رضاشاه


سرلشکر رزم‌آرا در تشییع جنازه رضاشاه


رزم‌آرا در کنار محمدرضا شاه و شاهپور علیرضا


عکس یادبودی از اشرف پهلوی برای حاجعلی رزم‌آرا


نخست‌وزیری رزم‌آرا


معرفی هیئت دولت در حضور شاه


معرفی هیئت دولت در حضور شاه


کابینه رزم‌آرا


اعضای کابینه


جلسه هیئت دولت


حاجعلی رزم‌آرا نخست‌وزیر


جهانشاه صالح وزیر بهداری


غلامحسین فروهر وزیر دارایی


جعفر شریف‌امامی وزیر راه


امیر اسدالله علم وزیر کار


جسد رزم‌آرا پس از ترور


خلیل طهماسبی ضارب رزم‌آرا


طهماسبی پس از آزادی در کنار آیت‌الله کاشانی


مراسم ترحیم سپهبد حاجعلی رزم‌آرا


 

تعداد مشاهده: 83


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.