گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک- بخش نهم
تاریخ انتشار: 06 شهريور 1404
نقشه استان آذربایجان غربیتظاهرات، اعتصابها و اعتراضها در آذرماه 1357
استان آذربایجان غربی در آذرماه ـ همانند ماههای گذشته ـ شاهد تظاهراتها و اعتراضهای ضدحکومتی بود. در سوم آذرماه جلسهای در مسجد اعظم ارومیه تشکیل شد که طی آن حجتالاسلام غلامرضا حسنی و آیتالله سید علیاکبر قریشی سخنرانی کردند. بنا به گزارش ساواک «در حین سخنرانی و در انظار مردم به خاندان جلیل سلطنت فحاشی نموده و با صدای بلند اظهار داشتند: حافظ قرآن، ملک سلیمان، مسجد کرمان، سینما رکس آبادان را کد 66 ـ شاه ـ به آتش کشیده.»[1] اینگونه سخنان باعث شد که رئیس ساواک ارومیه در نامهای به رئیس شهربانی ارومیه، خواستار دستگیری آیتالله قریشی شود که این امر عملی نشد.[2]
در همین روز (سوم آذر) اعلامیهای بهمناسبت بزرگداشت یاد آمنه خلیلی توزیع شد که در تظاهرات چند روز گذشته مهاباد شهید شده بود. این اعلامیه پس از سخنرانی ماموستا عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد، درباره اتحاد و همبستگی، ایراد دعا برای پیروزی خود و طرفدارانش و دعوت مردم به آرامش و انجام ندادن اقداماتی در زمینه تخریب و آتشسوزی، بین مردم توزیع شد که در آن شعارهایی به مضمون «خواهر شهید، همراه دیگر شهیدان در قلب خلق جا گرفتهای» و «شهیدان زندهیادند» درج شده بود.[3]
روز سوم آذرماه همچنین جلسهای با حضور 1500 تن از معلمان در مدرسه مهر ارومیه تشکیل شد که در مورد ادامه تحصن معلمان گفتگو کردند. در نهایت تصمیم بر این شد مدارس از روز هفتم آذرماه باز شوند. آنها سپس با صدور اطلاعیهای، خواستههای خود را اعلام کردند. در بخشی از این اطلاعیه آمده است:
«... 1- بازشدن مدارس دلیل تأیید دولت نظامی نبوده و صرفاً بر اساس تصمیم قاطع معلمان بوده است.
2- دولت نظامی را شدیداً محکوم کرده و دولتی غیرقانونی و غیراصولی میدانیم و مصرانه خواستار از بین رفتن این دولت و برچیدهشدن حکومت نظامی در شهرهای ایران هستیم.
3- آزادی کامل مطبوعات و بیان و قلم را برای همه نویسندگان و معلمان که پاسدار حقیقت و انسانیت و شرف این نهضت هستند، تأکید میکنیم.
4- حرمت حریم مقدس حضرات آیات عظام را عموماً و روحانیون این خطه را خصوصاً و اماکن مقدسه و مساجد را پاس میداریم... به یاری پروردگار عالم، همکاران محترم با وقوف کامل به وظیفه بس خطیر خود در امور دینی و ملی و آموزشی در تاریخ یادشده در مدارس حضور خواهند یافت و درصورت مشاهده کوچکترین اهانت یا دخالت مأمورین یا ایادیشان در شهر و روستا، حتی در یک مدرسه، تمام مدارس به حالت تعطیل درخواهند آمد.»[4]
در چهارم آذرماه بعد از اتمام سخنرانی یکی از روحانیون در تالار مهدیه شهر ارومیه، حدود دویست نفر در خیابان به راه افتادند و درحالیکه شعارهای ضددولتی سرمیدادند، بهطرف مسجد اعظم حرکت کردند. با رسیدن نیروهای شهربانی، درگیری آنها با تظاهرکنندگان شروع شد که منجر به زخمیشدن ده نفر و دستگیری پنج نفر شد.[5]
پنجم آذرماه، پس از تجمع جمعیتی نزدیک به ششصد نفر در مسجد اعظم ارومیه، حجتالاسلام شیخ عزیز محمدی، از روحانیون ارومیه، مطالبی درباره وقایع حمله عوامل رژیم به حرم امام رضا در مشهد[6] بیان کرد. سپس مردم شعارهای تندی علیه رژیم سر دادند و از مسجد خارج شدند و در بیرون مسجد با مأموران انتظامی درگیر و با سنگ به آنها حملهور شدند. آنها در مسیر تظاهرات، شیشههای بانکهای ایرانشهر، صادرات و ملی ارومیه را شکستند که در درگیری با پلیس چند نفر زخمی و چهار نفر دستگیر شدند.[7]
در همین روز از سوی امام خمینی و مراجع تقلید قم بهمناسبت بیحرمتی مأموران حکومتی به حرم امام رضا(ع)، اعتصاب عمومی اعلام شده بود. بازار و اکثر مغازههای شهرهای ارومیه، نقده، خوی، سلماس، مهاباد، میاندوآب و بوکان تعطیل بودند.[8]
در پیام امام خمینی که به همین مناسبت صادر شده بود، آمده است: «جنایات رژیم منحط شاه روز به روز پراوجتر میگردد. افزایش حجم جنایات به قدری است که قدرت بیان را سلب مینماید. ضایعات این چند هفته اخیر، سرتاسر ایران را به سوگ نشانده است و قدرت تفکر را از شاه سلب کرده است. دولت یاغی نظامی، به امر شاه، تر و خشک را به آتش کشیده و یکی از بزرگترین ضربههای این جنایتکار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت علی بن موسی الرضا- صلوات الله علیه- است. این بارگاه مقدس در زمان رضا خان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد، و در زمان محمدرضا خان آن جنایت تجدید و دژخیمان شاه در صحن و حریم آن حضرت ریخته و کشتار کردند. ملت مسلمان باید از این شاه و دولت یاغی غاصب تبرّی کنند و مخالفت با آن لازم است. تمام اقشار ملت، خصوصاً اهالی قرا و قصبات، باید بدانند که شاه غاصب و دولت یاغی او کمر به هَدْم مقدسات اسلام بستهاند، و اگر مهلت پیدا کنند به محو آثار شریعت برمیخیزند. بر تمام طبقات ملت لازم است، با هر وسیله ممکن، به سقوط این دستگاه جبار قیام کنند. اطاعتِ این دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است. خداوند، مسلمین را از شرّ آنان حفظ فرماید. در این عزای بزرگ و جسارت به مقام امام امت، روز یکشنبه 25 ذی الحجه [5 آذر] عزای عمومی اعلام میشود...»[9]
در همین روز (پنجم آذر)، یکی از دبیران شهرستان خوی به نام «حدیدی» در مسجد حاج بابا این شهر در حضور عدهای از اهالی سخنرانی کرد. او در بخشی از سخنرانیاش گفت: «دنیای امروز مزرعه آخرت است و راهنمای ما قرآن و نهجالبلاغه میباشد که متأسفانه قانون اسلامی را زیر پا گذاشتهاند و توجهی به قرآن و نهجالبلاغه ندارند.» در پایان سخنرانی وی دو نوع اعلامیه در بین اهالی پخش گردید که یکی تلگراف آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی به غلامرضا ازهاری، نخست وزیر وقت،[10] به تاریخ 27 آبان 1357، و دیگری هم پیام امام خمینی خطاب به کارکنان شرکت نفت و ادارات دولتی مبنی بر ضرورت ادامه اعتصابات و حمایت مردم از اعتصابکنندگان به تاریخ 14 ذیحجه 98 (برابر با 24 /8 /57)[11] بود.[12]
روز هفتم آذرماه، مردم ارومیه در مسجد اعظم تجمع کردند و یکی از روحانیون، چادری را که افراد پلیس از سر یکی از خواهران باز کرده و پاره کرده بودند، به مردم نشان داد و گفت: «ببینید چه بر سر خواهران شما آوردهاند.» او سپس از پرسنل ارتش و ارتشبد غلامرضا ازهاری، نخستوزیر وقت، انتقاد کرد و تأکید کرد که چرا با سرب (گلوله) جواب مردم را میدهید و چرا به صفوف مردم نمیپیوندید!؟ سخنران در خاتمه این چنین دعا کرد: «خدایا! چشم ایرانیان را با حکومت اسلامی روشن فرما، خداوندا! ما نایب امام زمان، امام خمینی را میخواهیم، پروردگارا! اربابان استعمار را ریشهکن فرما.»[13]
بعد از پایان این سخنرانی، جمعیت حاضر در مسجد که بهشدت متأثر شده بودند، با سردادن شعارهایی قصد خروج از مسجد را داشتند که با درهای بسته مسجد روبهرو شدند، چرا که به علت حضور مأموران در خارج از مسجد، خود مردم درهای مسجد را بسته بودند. در همین هنگام در گوشه دیگری از مسجد، مردم یک مأمور ساواک را به دام انداخته و او را کتک زدند.[14]
در همین روز، دانشآموزان دبیرستان محمدجعفر معنوی ارومیه به سرپرستی محسن صبحیافشار از دبیران آن دبیرستان، تمثالها و تصاویر شاه را از دبیرستان برداشتند. آنها همچنین کتابخانه دبیرستان را بهصورت کتابخانهای مذهبی درآوردند. طبق گزارش ساواک: «در کریدورها و سالنها، تابلوهایی که حاوی شعارهای مختلف از جمله «اتحاد، مبارزه، پیروزی- مستحکم باد همبستگی دانشآموزان و دبیران» نصب کردند.[15]
روز هشتم آذرماه، در مسجد امام جعفر صادق (ع) شهر نقده آیتالله مرتضی رضوی طی سخنانی «مردم را تشویق و ترغیب مینمود که به حکم فتوای مرجع تقلید شیعیان هیچکس نباید با فرماندار، استاندار و مأمورین دولت تماس بگیرند و باید رسماً از انجام دستورات مقامات انتظامی و امنیتی سرپیچی نمایند. هر کس برخلاف فتوا عمل کند مسلمان نیست.»[16]
لازم به ذکر است که آیتالله رضوی با توجه به اعلامیه اخیر امام خمینی که در سوم آذر صادر نموده بودند، این سخنان را بیان کرد. گفتنی است که امام خمینی در سوم آذر پیامی خطاب به مردم صادر نمودند که در آن اطاعت از دستگاه حاکم، اطاعت از طاغوت و حرام اعلام شده بود.[17]
ساعت پنج بعدازظهر روز نهم آذر در شهر ماکو تظاهراتی برگزار شد که در آن حدود 150 نفر از اهالی ماکو در مسجد جامع آن شهر اجتماع کردند. آنها پس از خروج از مسجد شعار «اتحادت مبارک» سر دادند و یکی از تظاهرکنندگان یک جام شیشه مینیبوس شهربانی را شکست که بلافاصله به وسیلۀ مأمورین شهربانی دستگیر شد. تظاهرکنندگان در ساعت 18:00 متفرق شدند.[18] طبق سندی به تاریخ ششم آذر، از چند روز پیش برای برگزاری این تظاهرات برنامهریزی شده بود.[19]
توزیع سلاح در شهرهای آذربایجان غربی
استان آذربایجان غربی بهعلت هممرز بودن با کشورهای عراق و ترکیه، یکی از کانالهای انتقال سلاح به کشور محسوب میشد.[20] در همین راستا خبرگزاری یونایتدپرس در گزارشی اعلام کرد: «مقامهای نظامی مقادیری سلاح قاچاق در شهرهای آشوبزده ایران که موجی از ناآرامیهای تازه بهمناسبت فرارسیدن ماه عزاداری آغاز شده است، ضبط کردهاند. این سلاحها و نارنجکها در مشهد نزدیک مرز شوروی و رضائیه در غرب کشور که هفته گذشته صحنه برخوردهایی بوده است، کشف گردیده و دولت در این زمینه اطلاعیهای صادر کرده است.»[21]
طبق خاطرات و گزارشهای ساواک، حجتالاسلام غلامرضا حسنی و ماشاءالله بوزچلو در تهیه سلاح در میان مبارزان نقش داشتند. در همین زمینه، مأموران ساواک که از تهیه و آموزش اسلحه توسط حجتالاسلام حسنی مطلع شده بودند، با حساسیت ویژهای بهدنبال کشف اسلحه از وی بودند. حجتالاسلام حسنی بهلحاظ مسائل امنیتی اسلحهها را در کوه «ماهدماغی» پنهان کرده بود و تنها در وقت نیاز، آن را از محل اختفا خارج میکرد و بهغیر از یک کلت کمری که با خود حمل میکرد و یک مسلسل مصری که آن را در منزل حاج سلیمان رزمجو پنهان کرده بود، اسلحه دیگری در دسترس نداشت.[22]
ماشاءالله بوزچلو، از دیگر انقلابیون ارومیه بود که در تهیه و توزیع اسلحه در میان مبارزان استان نقش داشت. اسماعیل هدایتی ـ که در آن روزها برای تهیه اسلحه به او مراجعه کرده بود ـ در این باره گفته است: «در اوایل آذرماه سال 57، طبق معمول، روزها برنامه سخنرانی در مسجد اعظم برپا بود که سخنران این برنامه حجتالاسلام حسنی بودند که آقای حسنی با ایراد سخنرانی در اهمیت دفاع و جهاد در راه خدا، ضرورت آموزش اسلحه را متذکر شده و ناگهان با بیرون آوردن اسلحه از زیر عبایش همه را به حیرت برد و از آن موقع به بعد آقای حسنی در سخنرانیهایش با اسلحه ظاهر میشد و مردم نیز به فکر تهیه اسلحه افتادند که من نیز به چند نفر از دوستان پیشنهاد گروه مسلحی را نمودم که با استقبال مواجه نشد، لذا با یکی از همکلاسیهای سابقم موضوع را مطرح نمودم که دو نفری به دفتر آقای بوزچلو که در چند مورد ایشان را در مسجد اعظم در کنار آقای حسنی دیده بودم، مراجعه کردیم و درخواست اسلحه نمودیم. وی در این برخورد بسیار محتاط عمل کرد و با شک بر اینکه شاید ما از عمال و جاسوسان رژیم بوده باشیم، اعتماد نکرده و بینتیجه بازگشتیم.»[23]
در سندی به تاریخ 19 آذر 1357 نیز آمده است: آیتالله سید علیاکبر قرهباغی «در بین عدهای از جوانان که در نزدیک منبر مسجد اعظم رضائیه نشسته بودند، اظهار داشته ما تعدادی اسلحه در دهات قرهباغ و تازهکند مخفی کردهایم که بهموقع شما را مسلح نماییم.»[24]
دیدار علمای ارومیه با امام خمینی در پاریس
پس از هجرت امام خمینی از عراق به فرانسه، در مهرماه سال 1357، روحانیون ارومیه در جلسهای تصمیم گرفتند یک نفر را برای دیدار با امام خمینی به پاریس اعزام کنند. حجتالاسلام سید حمید عدنانی[25] داوطلب شد که به پاریس رفته و با امام دیدار کند. همزمان، حجتالاسلام حسن جعفرپناه درصدد عزیمت به پاریس برآمد. آنها به احتمال زیاد در آذرماه به پاریس رفتند.[26] یکی از اسناد ساواک به تاریخ دوم آذر 1357، از ملاقات حجتالاسلام عدنانی با امام خمینی در پاریس خبر میدهد.[27]
پس از عزیمت این دو روحانی به پاریس و بازگشت آنها، حجتالاسلام سید حمید عدنانی طی یک تماس تلفنی با آیتالله سید علیاکبر قرهباغی اظهار داشت: «وضع روحى و جسمى آقا [امام خمینی] خیلى خوب بود. رفتن ما نیز هم از نظر خدا و هم از نظر آقا بسیار خوب شد. انجمن دانشجویان خارج که اعتصاب هم داشتند، ما را مورد تفقد قرار دادند.» او افزود: «رضائیه در ایران اولین شهرى است که دو نفر نماینده به حضور آقا فرستاده است. این واقعاً خیلى خوب شد.» این گزارش میافزاید که قرهباغى در این مکالمه گفته است: «رضاییه نفرمایید، اسمش را عوض کردهاند ارومیه میباشد.» سپس حجتالاسلام عدنانى اظهار داشت: «بعد از نماز ظهر و شب آقا سخنرانى میکند و از سرتاسر دنیا به حضور آقا میآیند، آقاى عراقی[28] و دکتر [ابراهیم] یزدی[29] از آمریکا به آنجا رفته و در خدمت آقا هستند. روزى میشود که آقا خبرنگار ده کشور را قبول میکند. اصلاً در نماز و سخنرانى مجال نیست در ایران این مسائل چون سانسور و خفقان وجود دارد، مشهود نیست. در کشورهاى یوگسلاوى، ترکیه، اطریش و غیره نام خمینى و رفتن شاه مطرح است و بسیار با عظمت میباشد و اضافه نمود عکسهایی که با آقا گرفتهایم به حضورتان تقدیم خواهم کرد.»[30]
یکی از اقدامات روحانیون اعزامی ارومیه به پاریس، تقدیم نامه روحانیت ارومیه به محضر امام خمینی بود. امام خمینی نیز در پاسخ، نامهای خطاب به آنها ارسال کردند. در این نامه آمده است: «خدمت ذیسعادت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام رضاییه ـ دامت برکاتهم. پس از اهدای سلام و تحیات وافره، مرقوم محترم حضرات آقایان واصل، سلامت و سعادت آقایان را از خداوند تعالی خواستار است. از پشتیبانی و تفقدات آقایان متشکرم. امید است با همراهی و تعاضد علمای اعلام بلاد و هدایت سایر مسلمین و وحدت کلمه با شعار واحد، توفیق حاصل شود که دست دشمنان ملت و اسلام بهکلی کوتاه شود. اینجانب از این راه دور چشم امیدم به ملت ایران ـ عموماً ـ و به علمای اعلام ـ خصوصاً ـ دوخته است و از ادعیه خالصه آقایان استمداد مینمایم. رجای واثق دارم که تشبثات مخالفین ملت به جایی نرسد و ملتی که بپاخاسته و با روشنگری راه خود را یافته است، به پیروزی نهایی دست یابد. از خداوند متعال، قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی و برقراری حکومت اسلامی را در زیر پرچم پرافتخار اسلام و قرآن خواستارم. والسلام علیکم و رحمتالله. روحالله الموسوی الخمینی.»[31]
در آستانه محرم / آذر 1357
امام طی پیامی در اول آذر 57 مصادف با 21 ذیالحجه 1398 و در آستانه ماه محرم، از عموم مردم خواستند با استفاده از ظرفیتهای این ماه، مبارزه با رژیم را ادامه دهند. در بخشی از این پیام که همان موقع با عنوان پیام «پیروزی خون بر شمشیر» معروف شد، آمده بود: «با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛ ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد. ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطل بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد.[32]
پس از پیام امام خمینی، نیروهای انقلابی در آستانه ماه محرم برای بیان اعتراضها و انتقادها به حکومت تدابیر خاصی اندیشیدند و در این زمینه برنامهریزی کردند. در یکی از اسناد ساواک مربوط به شهر سلماس میخوانیم: «برابر خبر واصله ساعت 17:46 مورخه 6 /9 /1357، پس از اتمام نماز و رفتن عدهای به منزلشان چند نفر از جوانان طرفدار [حجتالاسلام اروج محمد] غفاری در مسجد مانده و آقای غفاری اندکی بعد نامهای را که با دست نوشته بودند درآورده و شروع [به] خواندن نامه نموده که «جوانان دلیر، شماها که از جان و مال و پدر و مادر خودتان به خاطر دین اسلام گذشت کردهاید، من به نام برادر با شماها حرف میزنم، به حرف من گوش کنید. میدانم که ماه محرم نزدیک میشود، در روز عاشورا و تاسوعا، دستههای عزاداری در خیابانهای شهر داریم، نباید دست خالی در خیابانهای شهر بگردیم...»[33]
در سند دیگری درباره اقدامات حجتالاسلام محمد غفاری در آستانه ماه محرم آمده است که وی طی یک سخنرانی در تاریخ 12 آذر در مسجد جامع شهر سلماس گفت: «حکومت ظالمانه وقت از یزید بدتر است» و اضافه نمود: «از مسئولین مسجد تقاضا دارم افرادی که با حکومت ظالمانه وقت همکاری مینمایند از شرکت آنها در دسته حسینیه خودداری شود.» او سپس از مردم خواست شعارهای «نفت به آمریکا میرود، گاز به شوروی میرود، پول به پهلوی میرسد، محو شوی پهلوی، محو شوی پهلوی» را حفظ کنند و آنها [را] در تظاهراتهای روز تاسوعا و عاشورا بخوانند.»[34]
در سندی به تاریخ 9 آذر 1357 آذر آمده است که انقلابیون شهر ماکو هم تصمیم گرفتند برای ایام عزاداری همگی پیراهن سیاه تهیه کنند و از یکی ازروحانیون مناطق اطراف شهردعوت کنند هر شب برای ایراد وعظ به ماکو بیاید. آنها همچنین برای برگزاری مراسم عزاداری و تظاهرات تصمیم گرفتند شب اول محرم از منزل یکی ازانقلابیون شهر راهپیمایی را شروع کنند و دسته عزاداری برقرار نمایند.[35]
همچنین سندی به تاریخ 18 آذر 1357 در دست است که مبارزان شهر ماکو با توزیع اطلاعیهای با درج متن شعر سرود «خمینی ای امام»، از «کلیه برادران دینی و مجاهدین اسلامی» دعوت کردند برای شرکت در مراسم تاسوعا (19 آذر) در مسجد جامع ماکو تجمع کنند.[36]
افزون بر آن، یکی از انقلابیون شهر ماکو به نام میرسجاد حسینی سنگری[37] در روز 18 آذر 1357 «در مسجد جامع ماکو بالای منبر رفت و ضمن بحث از خونریزیهای اخیر و ایراد مطالب تحریکآمیز و دادن شعارهای مضره ساعت تظاهرات روز 19 /9 /57 را نیز به مردم اعلام نمود.»[38]
حکومت هم تلاش کرد که با تشکیل نهادهایی همانند «کمیسیون استانداری» از تظاهرات مردم در ماه محرم جلوگیری کند. ماجرا از این قرار بود که ارتشبد غلامرضا ازهاری، نخست وزیر وقت، پیشنهاد داد تا با تشکیل این کمیسیون ضمن مشارکت صوری روحانیون صاحب نفوذ در تصمیمگیریها، از وجود آنها برای پایینکشیدن شعله نهضت استفاده شود، اما این حربه مؤثر واقع نشد و اغلب روحانیون از شرکت در آن جلسات خودداری کردند. در ارومیه، آیتالله سید علیاکبر قرهباغی با آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری تماس گرفت و نظر او را درباره حضور در این جلسات جویا شد. آیتالله شریعتمداری تأکید کرد که حضور در این جلسات صلاح نیست.[39]
پس از اتخاذ چنین تصمیمی از سوی حکومت بود که آیتالله سید جعفر مرقاتی در دهم آذر 1357، در مسجد شیخ شهر خوی طی سخنانی گفت: «ما اجازه داریم از قیام حسین بن علی که در 1300 سال قبل اتفاق افتاده و از حرمله و ابنزیاد و یزید سخن بگوییم، ولی سخن گفتن از کسانی که مرام امام حسین را دنبال میکنند، قدغن و ممنوع است. ما حق سخن گفتن از حرمله و ابن زیاد و یزید این زمان را هم نداریم که اینقدر تیراندازی میکنند. ببینید در غیاب من چه به سر مسجد آوردند (زمانی که وی در مکه بوده چند عدد از شیشههای مسجد را شکستند). وی اضافه نمود امسال میگویند باید عزاداری و منبر رفتن با اجازه باشد. من از طرف خود و رفقایم اعلان مینمایم که ما حاضر نیستیم تعهد بدهیم و برای منبر رفتن اجازه بگیریم و اگر از منبر رفتن یکی ممانعت نمایند، بقیه هم به منبر نخواهند رفت.»[40]
سخنرانی امام خمینی در اول محرم 1399/ 11 آذر 1357 که در نوفل لوشاتو ایراد فرمودند، انقلابیون را برای برگزاری هرچه باشکوهتر عزاداری و تظاهرات ماه محرم مصممتر کرد.[41]
در همین روز (یازدهم آذرماه) تظاهراتی در ارومیه برگزار شد که طی آن یک نفر به شهادت رسید. ماجرا از این قرار بود که در صبح این روز بهتدریج تعدادی از مردم در مسجد اعظم ارومیه اجتماع کردند و حجتالاسلام [احمد] عابدی[42] سخنرانی کرد. او طی سخنرانیِ خود، رژیم را مورد انتقاد قرار داد. سپس اجتماعکنندگان از مسجد خارج شده و با سردادن شعارهای انقلابی، به طرف مأموران انتظامی مستقر در اطراف مسجد سنگ پرتاب کردند. متعاقب آن، درگیری آغاز شد و تظاهرکنندگان که تعدادشان کم بود، توسط مأموران متفرق شدند. سپس در گروههای چندنفره در خیابانهای شهر تظاهرات کردند و شیشههای چند مؤسسه را شکستند. این تظاهرات به صورت جنگ و گریز تا ساعت 14 همان روز ادامه داشت.[43]
در ساعت 17:30 همان روز، دوباره تعدادی از مردم ارومیه در مسجد اعظم گرد آمدند. در جریان این تظاهرات، یکی از تظاهرکنندگان به نام غلامحسین رشیدی شهید شد. مردم که از این حادثه خشمگین بودند، به تظاهرات ادامه داده و بهصورت گروههای چندنفره و پراکنده در اغلب خیابانهای شهر شعارهای انقلابی سر دادند. تظاهرکنندگان تا نیمههای شب به شعاردادن در خیابانهای شهر ادامه داده و شیشههای تعدادی بانک دولتی و ساختمان کاخ جوانان را شکستند. این تظاهرات تا نیمههای شب ادامه داشت و مأموران در خیابانهای مرکزی شهر به مقابله با تظاهرکنندگان پرداختند.[44] متعاقب آن، شورای تأمین منطقه تشکیل و در شهر ارومیه وضعیت زرد اعلام شد.[45]
در روز دوازدهم آذرماه، تشییع پیکر شهید غلامحسین رشیدی با حضور پنجهزار نفر برگزار شد و پیکرش در باغ رضوان ارومیه به خاک سپرده شد. در این مراسم حجتالاسلام شیخ اسدالله جوانمرد از روحانیون ارومیه سخنرانی کرد.[46] او درسخنرانیاش مأمورین نیروهای انتظامی را تهدید کرد.[47] پس از خاتمه سخنرانی، اجتماع کنندگان با دادن شعارهای مضره و ضد حکومتی اقدام به راهپیمایی کردند. در این موقع حجتالاسلام جوانمرد دوباره مطالب «تحریک آمیزی» اظهار نمود. راهپیمایان پس از استماع سخنرانی وی در ساعت 13:15 بهتدریج متفرق شدند.[48]
روز 12 آذر، شهر سردشت هم یکسره سیاهپوش شد. طبق گزارش ساواک کلیه مغازهداران این شهر بهمناسبت وقایع اخیر شهرستان مهاباد با نصب پرچم سیاه به سردرب مغازهها عزاداری خود را اعلام نمودند.[49] لازم به یادآوری است که روز نهم آذرماه، مردم مهاباد در اعتراض به انتصاب استاندار جدید آذربایجان غربی، سپهبد کریم ورهرام، تظاهراتی برگزار کردند که در اثر مقابله مأموران مسلح دولتی، شش نفر کشته و نُه نفر زخمی شدند، هر چند فرماندار نظامی این ارقام را تأیید نکرد، اما پس از این رویداد، امام جمعه مهاباد روزهای دهم و یازدهم آذر را عزای عمومی اعلام کرد که دامنه آن تا دوازدهم آذر هم کشیده شد.[50] قابل ذکر است که پیش از وقوع وقایع ذکرشده در مهاباد، یکی از اسناد ساواک به تاریخ هشتم آذر چنین گزارش داد: «محمد گادانى ـ که در مهاباد مغازه الکتریکى دارد ـ در مجلسى که به مناسبت ورود یکى از حاجیان مهابادى به نام حاج حسین احمدى تشکیل شده بود، گفت قرار است مهابادىها نیز در ایام سوگوارى ماه محرم لباس سیاه بپوشند و همگام با افراد شیعه مذهب در خیابانها ظاهر و به سینهزنى پرداخته و با استفاده از این موقعیت تظاهرات عظیمى برپا سازند.»[51]
در روز دوازدهم آذر، زنان در شهر خوی هم قصد برگزاری تظاهرات در مقابل مسجد حاج بابا این شهر را داشتند که از اقدام آنها جلوگیری شد.»[52]
در شهر نقده هم مخالفین فعالیتهایی اعم از توزیع اعلامیه، سخنرانی انتقادی و برگزاری تظاهرات داشتند؛ در همین خصوص اسناد ساواک از شخصی به نام «هوشنگ دریانورد، دانشجوی دانشگاه پهلوی شیراز» و «جواد محمودی، دانشجوی دانشگاه صنعتی آریامهر تهران» نام میبرند که در روزهای نهم تا چهاردهم آذرماه اقداماتی علیه حکومت انجام دادند. آنها نخست در روزهای نهم، دهم و یازدهم تعدادی عکس که «اکثراً مضره و تحریککننده» بودند، در مسجد صاحبالزمان نقده به نمایش گذاشتند و در آنجا در سخنرانیهای خود «مردم را علیه امنیت داخلی و صحبتهای دور از واقعیت» تحریک نمودند. آنها همچنین مقام سلطنت را باعث اوضاع کنونی کشور قلمداد کردند. همچنین هوشنگ دریانورد در روز 14 آذر 1357، بهوسیله عدهای از مخالفان حکومت، اصناف را وادار به بستن مغازههای خود کرد و در ساعت 16:00 همان روز در مسجد صاحبالزمان ضمن سخنرانی و محکوم کردن اقدامات دولت و سلطنت با حجتالاسلام ابراهیم محرر مباحثه نمود.[53] او قصد به راه انداختن تظاهرات را داشت که حجتالاسلام ابراهیم محرر مانع شد. دریانورد سپس در ساعت 21:30 در مسجد امام صادق ضمن ایراد سخنانی مردم را «علیه امنیت داخلی» تحریک و تشویق نمود؛ بهطوریکه عدهای بعد از سخنرانی وی قصد برگزاری تظاهرات و به آتش کشیدن اماکن دولتی را داشتند که به وسیله عدهای از بزرگان در مسجد از این اقدام جلوگیری شد.[54]
روز شانزدهم آبانماه مراسمی در مسجد امام جعفر صادق شهر نقده برگزار شد که در آن آیتالله رضوی طی سخنانی به جوانان گفت: «باید تظاهرات کنید، ولی تنها نمیتوانید، باید تعدادی از پیرمردها توی شماها باشند و من و حاج ابراهیم محرر نیز باید با شماها باشیم و شماها نماینده تعیین کنید تا برود پیش محرر و ترتیبی بدهد که او و من با هم باشیم. آنگاه تمام مردم نقده را جمع و یک تظاهرات عظیمی به راه بیندازیم...» بهسبب فعالیتهای مبارزاتی هوشنگ دریانورد، مقرر شد وی در سِمت نماینده از جانب آیتالله شیخ مرتضی رضوی به نزد حجتالاسلام ابراهیم محرر برود و برای برگزاری زمان یک تظاهرات عظیم تصمیم بگیرند.[55]
شهر سردشت در روز چهاردهم آذرماه، یکسره خون بود، در درگیری بین مأموران و مخالفان حکومت در این روز هشت نفر کشته شدند. در مورد علت این حادثه آمده است: «مورخه 14 /9 /57، ماجد طاهری و فرامرز زرگری افشار که دارای ایده کمونیستی بوده و از محرکین درجه یک آموزش و پرورش میباشند، توسط شهربانی سردشت دستگیر و به هنگ ژاندارمری تحویل میگردند که در همین موقع اهالی سردشت جهت اینکه نامبردگان را آزاد نمایند، در جلو شهربانی سردشت اجتماع و به تظاهرات خشونتآمیز میپردازند؛ بهطوریکه قصد تصرف شهربانی را داشتهاند که شهربانی از آنان خواستار میگردد که متفرق شوند و حتی از گاز اشکآور نیز استفاده مینمایند، لیکن اجتماع متفرق نمیگردند که در همین موقع از بین تظاهرکنندگان و منزل حسین خرازی[56] تیراندازی به سوی شهربانی و هنگ ژاندارمری شروع میشود که در نتیجه نفربرهای هنگ ژاندارمری جهت متفرقکردن تظاهرکنندگان وارد شهر شده و وارد عمل شده و به تیراندازی هوایی میپردازند که در نتیجه هشت نفر از تظاهرکنندگان کشته میشوند.»[57] این حادثه تأثیر فراوانی بر مردم سردشت گذاشت؛ بهطوریکه طبق اسناد ساواک بعد از این حادثه «به منظور مقابله با مأمورین و ایجاد خرابکاری و ترور در سطح شهر پس از وقایع 14 /9 /57 اهالی سردشت ضمن اجتماعاتی که بهطور شبانهروز در مسجد جامع برگزار نمودند، تصمیم گرفتهاند که بهمنظور گرفتن انتقام کشتهشدگان در یکی از شبها بهطور ناگهانی از منازل بیرون ریخته و دست به اقدامات خرابکاری و ترور و ایجاد وحشت بنمایند و به همین علت افراد در حال حاضر شبها با لباس کامل در منازل خود آماده بوده تا به محض شنیدن خبر، بیرون ریخته و اقدامات حادی انجام دهند.»[58]
سندی دیگر در دست است که بیان میکند: «پس از وقوع حادثه 14 /9 /57 در شهرستان سردشت هر شب تعدادی از اهالی در یکی از مساجد اجتماع و ضمن اهانت به کد 66 [شاه] خواستار ادامه مبارزه بهمنظور ایجاد کردستان مستقل شده و بیشتر کسانی که میکروفونهای مساجد را در اختیار گرفته و سخنرانی مینمایند، دارای ایده کمونیستی هستند.»[59]
برپایی تظاهراتها و اعتراضها و درگیریهایی که در آستانه محرم در ارومیه و دیگر شهرهای استان رخ داد، سبب شد تا نیروهای نظامی و انتظامی درصدد برآیند نیروهای فعال را شناسایی کنند تا در موقع مقتضی آنها را دستگیر نمایند. در همین راستا، در پانزدهم آذرماه، اطلاعات و ضداطلاعات لشکر 64 ارومیه در گزارشی به ریاست ساواک شهرستان ارومیه، چند تن از عوامل ناآرامیها را معرفی کرد. در این گزارش آمده است: «برابر اطلاع رسیده اشخاص مشروحه زیر منحرف بوده و اظهارات تحریکآمیزی برخلاف مصالح مملکت ایراد نمودند: 1- آخوند حسنی بزرگآباد که در مورخه 8/ 9 در مسجد اعظم ضمن سخنرانی اظهار داشته این خائن رفتنی است و منظورش کد 66 [شاه] بود. [او سپس اضافه کرده که] دستور خمینی است که مالیات ندهید. پول ایران چه میشود و غیره؛ 2- وکیل [ماشاءالله] بوزچلو، شغل: وکیل تسخیری رضاییه، کوچه خانباباخان که معلمان و اصناف ارومیه را تحریک مینماید که مغازه خود را تعطیل نمایند؛ 3- قدرتالله جعفری، شغل دبیری ادبیات دبیرستانهای رضاییه در پخش اعلامیههای مضره دست دارد و دانشآموزان را تحریک مینماید؛ 4- آخوند [سید علیاکبر] قرهباغی در مورخه 6/ 9 در مسجد اعظم رضاییه پس از صحبت، آشکارا به کد 66 [شاه] اهانت و جوانان را علیه [شاه] مملکت تحریک نموده است.»[60]
در هفدهم آذرماه، حجتالاسلام حسنی همراه جمعی از مردم ارومیه به سردشت رفت و در مجلس ختم شهدای این شهر شرکت کرد که در روز 14 آذر، در درگیری با مأموران شهید شده بودند. او در این مجلس طی سخنانی اعمال رژیم را مورد انتقاد قرار داد و سپس ضمن نام بردن از امام خمینی از ایشان تجلیل کرد. حجتالاسلام حسنی همچنین از مردم خواست ازاین به بعد به ارومیه، رضائیه نگویند، زیرا نام شهر به نام سابق آن یعنی ارومیه تغییر یافته است. در پایان مردم سردشت با همراه عدهای که از ارومیه به آن شهر رفته بودند، در خیابانهای شهر تظاهرات کردند و به زبان ترکی و فارسی شعارهایی سر دادند.[61]
در همین روز (17 آذر) حجتالاسلام محمد غفاری در مسجد جامع شهر سلماس سخنان تندی علیه حکومت ایراد کرد و در بخشی از سخنانش مردم را به طرفداری از امام خمینی دعوت کرد و افزود: «باید حکومت مملکت ما به حکومت اسلامی تبدیل شود که به نفع کشاورزان و دهات نیز مفید است.»[62]
در روز 18 آذر تظاهرات گستردهای در ارومیه برگزار شد که طبق گزارش ساواک یک نفر از تظاهرکنندگان زخمی شد که به بیمارستان انتقال یافت. در بیمارستان «به دستور [آیتالله محمد] فوزی تظاهرکنندگان تمثالهای شاهنشاه آریامهر را از اتاقها و سالنهای بیمارستان برداشته و پاره نمودند و [در] تابلوهای سر درب بیمارستان پهلوی و بیمارستان امدادی رضا پهلوی، نام پهلوی آن را با رنگ سفید پاک کردند...»[63]
ظاهراً فرد زخمی که بعداً به شهادت رسید، یک نوجوان سیزدهساله بود؛ چنانکه سپهبد کریم ورهرام، استاندار آذربایجان غربی، در نامهای به تیمسار غلامرضا ازهاری، نخستوزیر وقت، حادثه آن روز را چنین گزارش داد: «طبق گزارش شهربانی، ساعت 12:50 روزجاری پس از خاتمه برنامه مسجد اعظم که محل تحریک جوانان است، عدهای از طبقات مختلف ضمن سوزاندن لاستیک و بندآوردن راه و تظاهرات، با سنگ و میلههای آهنی و شکستن شیشه شعبه راهنمایی قصد آتشزدن داشتند که بهوسیله آبپاش و گاز اشکآور متفرق میگردند. در پی همین، عده دیگری هم به تظاهرکنندگان ملحق و به مأمورین حملهور میشوند که دو افسر و یک پلیس مضروب و از بین تظاهرکنندگان صدای تیر شنیده میشد و مأمورین به شلیک هوایی مبادرت، در نتیجه یک نفر بچه سیزدهساله که از طبقه دوم تماشا مینموده است، دراثر اصابت گلوله فوت و سه نفر زخم برمیدارند که به بیمارستان [انتقال] و بستری و حالشان وخیم نیست. مراقبت کامل در تمام منطقه طبق دستور ادامه دارد.»[64]
در همین روز (18 آذر)، کاملین عابدینزاده[65] از انقلابیون شهر خوی در مسجد حاجبابا این شهر سخنان تندی علیه حکومت و دولت بیان کرد و به صورت آشکار اعلام کرد: «من فریاد میزنم ما قانون اساسی را نمیخواهیم بلکه قانون اسلامی را میخواهیم. غیر از این اگر گفتههای ما عملی نشود از این شورش و تظاهرات دست برنخواهیم داشت و انسان باید در راه حق کشته شود؛ مانند امام حسین که برای حق کشته شد و شما پدران نباید فرزندانتان را در خانه حبس کنید، باید بیایند در راه حق کشته شوند، زیرا کشتهشدن بهتر است از اینکه در ظلمت زندگی بکنند. آن هم زندگی که در زیر پرچم ستمگران باشد.»[66]
یکی از مبارزان شهر خوی که در ایام محرم سخنان بسیار تندی علیه حکومت، دولت و شاه ایراد می کرد، طلبهای به نام عباس وفایی بود[67] که اسناد ساواک ضمن درج مطالب بیانشده توسط وی، در مورد وی چنین اظهار کرده اند: «نامبرده با یک شور و هیجان فوقالعاده مردم را تحریک به شورش مینموده است.»[68]
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1]. سند شماره 1، پیوست در همین مقاله.
[2]. قاسمپور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، 1392، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 2، ص 160.
[3]. سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.
[4]. قاسمپور، همان، ج 2، ص 160-163.
[5]. همان، ج 2، ص 164-165.
[6]. در اسناد ساواک در مورد حادثه مشهد آمده است: «ساعت 1700 روز 29 /8 /57 (2537 شاهنشاهی) پس از برگزاری مراسم ختم یکی از کشتهشدگان حوادث اخیر شهر مشهد در مدرسه عباسقلی خان این شهر، گروهی از شرکتکنندگان در مراسم ختم به صحن مطهر حضرت رضا(ع) رفته و اقدام به تظاهرات نمودهاند که این عمل آنان با عکسالعمل تعدادی از عناصر موافق در صحن مطهر مواجه و بین آنان درگیری ایجاد شده که مأمورین انتظامی برای متفرقکردن آنها از گاز اشکآور و شلیک گلوله پلاستیکی استفاده کرده و طرفین متفرق شدهاند. در این حادثه یک نفر در اثر اصابت گلوله پلاستیکی مجروح و سه نفر نیز بهعلت ضربات چوبدستی و پنجه بکس مصدوم شدهاند. ضمناً گفته شده یک نفر بهعنوان مأمور ساواک از طرف عناصر اخلالگر مورد کتککاری قرار گرفته است که تاکنون اطلاعی از وضعیت وی بدست نیامده است. ... حادثه مذکور موجب عکسالعمل و اعتراض آیات و روحانیون شده و در مشهد شایع گردیده که در جریان فوق دو نفر کشته شدهاند و دو نفر نیز بهعنوان مأمور ساواک از طرف مخالفین دستگیر گردیدهاند. ... متعاقب حادثه فوق آیتالله سید محمدعلی شیرازی پسر آیتالله سید عبدالله شیرازی با نماینده ساواک در استان خراسان تماس گرفته و عنوان کرده، عده ای از روحانیون در منزل آیتالله سید حسن قمی اجتماع و در نظر دارند، برای اعتراض به اقدام مأمورین اعلامیهای صادر و بازار و مغازهها را تعطیل نمایند. سید محمدعلی شیرازی اضافه کرده، در نظر دارد پیرامون این موضوع با آقای نخست وزیر نیز صحبت و مذاکره نماید. گفته شده آیتالله سید حسن طباطبائی قمی و آیتالله سید عبدالله شیرازی اعلام کردهاند که بازاریان و کسبه از روز 30 /8 /57 مغازههای خود را تعطیل نمایند و اعلامیهای نیز در این مورد صادر خواهند کرد.» (نک به: سند شماره 3، پیوست در همین مقاله).
[7]. سند شماره 4، پیوست در همین مقاله.
[8]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1384، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 17، ص 216.
[9]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 93.
[10]. در بخشی از تلگراف آیتالله العظمی گلپایگانی به غلامرضا ازهاری آمده است: «آقای ازهاری سلب آزادیهای فردی و اجتماعی و ایجاد اختناق و سانسور و کشتار و اتلاف نفوس نه شما را بر ابقای حکومت استبدادی توفیق میدهد و نه این ملت ستمدیده را آرام و نه مقام روحانیت را از انجام وظیفه شرعیه باز میدارد. اگر راستی بقای این مملکت را میخواهید با ملت عناد و لجاج نورزید و بر آتش تنفر و انزجار و اعتراض و اعتصابی که اعمال ضد اسلامی و مصالح مملکتی حکومت آن را روشن کرده است، هیزم نریزید و از راهی که منتهی به ندامت و زوال حیثیات مملکت است باز گردید و بر ندای وجدان و عقل و دین پاسخ دهید. با اسلحهای که در انبارها با پرداخت میلیاردها پول ملت محروم ذخیره شده، ملت را که مالک واقعی آن است نکشید و بر اظهار پشتیبانی بعضی اجانب که میخواهند شما را هر چه بیشتر به دشمنی با ملت برانگیزند تا مطیع فرمانشان باشید و غیر از آنها پناهگاه و پشتیبانی نداشته باشید، مغرور نشوید و شخصپرستی را بر مصالح مملکت ترجیح ندهید. من به شما اتمام حجت میکنم که آنچه شما در مقام حفظش هستید که حتماً خواسته ملت و مصلحت مملکت نیست، مجوز این اقدامات خشونت بار نمیباشد. آیا نمیبینید که مملکت در اعتصاب است، آیا نمیدانید که دانشگاهیان و فرهنگیان و بازاریان و کارگران و کارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جرائد و همه و همه همکاری با نظام حاکم را خیانت به مملکت و حقوق و آزادی خود میدانند. راضی نشوید در تاریخ ثبت شود که ارتش ایران بعد از سالها استراحت، ملت را هدف قرار داد و خیابانها و کوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتی که بودجه هنگفت ارتش را متحمل است رنگین ساخت. ... آقای ازهاری با توجه به اینکه نهضت اصیل ملت ایران برای طرد استعمار و استبداد تمام قشرهای مملکت را فراگرفته است مقابله با آن با نیروهای مسلح و کشتار صغیر و کبیر مملکت را از بحران و ناآرامیها نجات نخواهد داد و مردم به چیزی غیر از پایان یافتن حکومت استبدادی و تأمین آزادی و عدالت اجتماعی در سایۀ برقراری نظام اسلامی راضی نخواهند شد. ... بیایید بیش از این مملکت را به خطر و مردم را به جنبش وادار نسازید. معلوم است مردم این سبک حکومت و استبداد را نمیتوانند هضم نمایند که این همه کشته میدهند و باز هم ایستادگی مینمایند. آیا اگر ملتی رژیم خود را بخواهد تغییر دهد ارتش آن ملت حق دارد به عنوان معارضه و کوبیدن ملت وارد عمل شود، و مردم را هدف تیر قرار دهد و به قتل عام تهدید نماید؟ از خدا بترسید و از راه باطل برگردید. ... .» (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، 1401، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 2، ص 95).
[11] . در بخشی از پیام امام خمینی درخصوص اعتصابات در شرکت نفت آمده است: «سلام من و ملت ایران بر کارگران و کارمندان شرکت نفت ایران! رحمت خداوند تعالی بر شما آگاهانی که با اعتصاب پرارزش خود، روی ملت را سفید نمودید! اعتصاب شما هر روز و هر ساعتش با ارزش و کوبنده است؛ ارزشمند برای ملت غارتزده ایران که از جریان این طلای سیاه و مخزن پربرکت کشور که سالهاست خائنان به غارت دادهاند و نفتخواران به غارت بردهاند، جلوگیری کرده و از هدر دادن مال ملت فقیر به اندازه قدرتتان منع نمودهاید و کوبنده خائنانی که چوب حراجش را پشتوانهای برای بقای حکومت طاغوتی خویش و تخت لرزان شیطانی خود میداند. هر ساعت اعتصاب شما خدمتی است به خداوند تعالی و به کشور اسلام. کسانی که به زور میخواهند این اعتصاب مقدس را بشکنند، مجرم و خدمتگزار اجانب و خائن به ملت و کشورند. بر ملت شریف ایران است که در مواقعی که کارگران و کارمندان شرکت نفت و سایر مؤسسات و ادارات دولتی دست به اعتصاب میزنند، از آنان با کمال احترام پشتیبانی کنند و ضررهای آنان را به بهترین وجه جبران نمایند و آنان را در اعتصابات مقدسشان، که برای اظهار تنفر از شاه خائن و خاندان کثیفش و پشتیبانی از مبارزات همگانی مردم است، تشویق و تقدیر کنند. ... نهضت مقدس اسلامی ما عمر چپاولگریها و دیکتاتوریها را در ایران بسر آورده است. صاحب منصبانی که بر روی ملت آتش میگشایند باید بدانند که پیروزی ملت نزدیک است و انتقامش از خائنین سخت؛ عهد و پیمان شاه سست است و قهر انقلابی ملت سهمگین، و باید بدانند که شاه ممکن است آنان را نیز مانند نوکرهای وفادارش ـ برای ابقای خود ـ به محاکمه و زندان بکشد. ... من از اعتصاب جمیع جناحها، فرهنگیان و بازاریان و اصناف، اعتصاب شرکت نفت و مخابرات و شرکت واحد و مطبوعات و اعتصاب سایر ادارات و مؤسسات دولتی [و] خصوصی که برای نجات میهن و برای خدمت به اسلام و مسلمین بوده است، تشکر مینمایم و از حضرات روحانیون عظیمالشأن سرتاسر کشور ـ اعلیالله کلمتهم ـ که هادیان طریق نجات و پیشقدمان نهضت بزرگ اسلامی و سد بزرگ در مقابل ابرقدرتهای شرق و غرب و خدمتگزاران به ولیالله اعظم ـ اروحنا فداه ـ هستند، با کمال تواضع و احترام تقاضا دارم که ضررهایی را که به مناسبت مسائل مبارزاتی ـ از هر نوع ـ بر طبقه ضعیف، که همیشه پیشقدمان مبارزات مردمی ما بودهاند، وارد شده و میشود، از سهم مبارک امام ـ علیهالسلام ـ و وجوه شرعیه ترمیم فرمایند. من از زحمات ملت شریف خصوصاً روحانیت تشکر مینمایم. ... .» (صحیفه امام، تهران، 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ج 4، ص 498-500).
[12]. سند شماره 5، پیوست در همین مقاله.
[13]. قاسمپور، همان، ج 2، ص 168-169.
[14]. اسناد ساواک به تاریخ یازدهم آذر درمورد این حادثه چنین گزارش میدهد: «حدود چهار روز قبل (هفتم آذر)، یکی از عاملین ساواک بنا به تحریک ملاحسنی [حجتالاسلام غلامرضا حسنی] که در بالای منبر مسجد اعظم مشغول سخنرانی بوده، شناسایی و بهوسیله اجتماعکنندگان در مسجد مورد ضرب و جرح قرار گرفته است.» این گزارش میافزاید: «[به]وسیله ملاحسنی به چند نفر از مریدان مأموریت داده شده در مسیر اداره ساواک قرار گرفته و کارمندان آن اداره را شناسایی نمایند.» (سند شماره 6، پیوست در همین مقاله).
[15]. قاسمپور، همان، ج 2، ص 167 و ر.ک به: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 17، ص 424.
[16]. سند شماره 7، پیوست در همین مقاله.
[17]. در بخشی از این پیام آمده است: «جنایات رژیم منحط شاه روز به روز پراوجتر میگردد. افزایش حجم جنایات بهقدری است که قدرت بیان را سلب مینماید. ضایعات این چند هفته اخیر، سرتاسر ایران را به سوگ نشانده است و قدرت تفکر را از شاه سلب کرده است. دولت یاغی نظامی، به امر شاه، تر و خشک را به آتش کشیده و یکی از بزرگترین ضربههای این جنایتکار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت علی بن موسیالرضا ـ صلواتالله علیه ـ است. این بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضا خان، آن جنایت تجدید و دژخیمان شاه در صحن و حریم آن حضرت ریخته و کشتار کردند. ملت مسلمان باید از این شاه و دولت یاغی غاصب تبری کنند و مخالفت با آن لازم است. تمام اقشار ملت، خصوصاً اهالی قرا و قصبات، باید بدانند که شاه غاصب و دولت یاغی او کمر به هدم مقدسات اسلام بستهاند و اگر مهلت پیدا کنند، به محو آثار شریعت برمیخیزند. بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسیله ممکن، به سقوط این دستگاه جبار قیام کنند. اطاعت این دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است...» صحیفه امام، همان، ج 5، ص 93.
[18]. سند شماره 8، پیوست در همین مقاله.
[19]. ر.ک به: سند شماره 9، پیوست در همین مقاله.
[20]. قاسمپور، همان، ج 2، ص 170-171.
[21] . روزشمار انقلاب اسلامی، تهران، 1383، سوره مهر، چاپ اول، ج 8، ص 95.
[22]. خاطرات حجتالاسلام والمسلمین حسنی امام جمعه ارومیه، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران، 1384، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص 88 -90.
[23]. قاسمپور، همان، ج 2، ص 172-173.
[24]. سند شماره 10، پیوست در همین مقاله.
[25]. سیدحمید میرآقایی معروف به عدنانی از روحانیون انقلابی منطقه بود که در رویدادهای سال 1342 به همراه حجتالاسلام غلامرضا حسنی و حجتالاسلام اکبر مولودی به قریه «انهر» رفتند و درباره ادامه مبارزات به مذاکره پرداختند. متعاقب آن، نشست روحانیون ارومیه جهت اتخاذ تصمیم مناسب در منزل حجتالاسلام عدنانی برگزار شد. شهربانی با آگاهی از تشکیل این جلسه به منزل حجتالاسلام عدنانی حمله برد. در جستوجوها تعدادی اعلامیه و عکس به دست آمد و پروندهای جهت ایشان در ساواک استان تشکیل شد. وی از روحانیون اعزامی از سوی حجتالاسلام فوزی به مهاباد برای وعظ در مسجد شیعیان مهاباد بود که به دلیل موضعگیریها و سخنرانی انقلابی علیه رژیم ـ بهویژه دعا نکردن شاه در منبرها ـ گروهی از نظامیان شیعه ساکن مهاباد که به این مسجد میآمدند، از منبررفتن وی جلوگیری کردند. ساواک سید حمید عدنانی میرآقایی را از روحانیون افراطی معرفی کرده است. ایشان در سال 1357 از طرف جامعه روحانیت ارومیه، به پاریس رفت و با حضرت امام خمینی(ره) دیدار کرد. وی پس از بازگشت، روحانیون و دوستداران حضرت امام(ره) را در جریان وضعیت امام خمینی(ره) در پاریس و اوضاع نهضت در خارج از کشور قرار داد. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1401، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1، ص 38).
[26]. قاسمپور، همان، ج 2، ص 175-176؛ همچنین بنگرید به: اسناد شماره 11 و 12، پیوست درهمین مقاله.
[27]. سند شماره 13، پیوست در همین مقاله.
[28]. شهید محمدمهدی ابراهیم عراقی، فرزند غلامعلی در سال 1309 ﻫ .ش، در محله پاچنار تهران متولد شد. از ابتدای نوجوانی در هیئتهای عزاداری و مذهبی فعالیت داشت. در شانزده سالگی به عضویت فدائیان اسلام درآمد و در اعتراض به بازداشت شهید حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی به مدت شش ماه زندانی شد. حاج مهدی عراقی در سازماندهی قیام 15 خرداد 1342، طرح اعدام احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، حاجعلی رزم آرا و حسنعلی منصور، هماهنگی بین نیروهای مبارز و ورود حضرت امام خمینی(ره) به ایران نقش اساسی داشت. شهید عراقی یک بار در جریان تشییع پیکر حجتالاسلام سید ضیاءالدین حاج سید جوادی در قزوین به اتهام پخش اعلامیه در تاریخ 11 /1 /1342 دستگیر و با تبدیل قرار آزاد شد. وی مجدداً در اول خرداد ماه 1343 به اتهام اغتشاش در تظاهرات روز عاشورا دستگیر و سرانجام در 31 /4 /43 با قرار اخذ کفیل با وجهالکفاله پنجاه هزار ریال آزاد گردید. وی پس از گذشت هفت ماه مجدداً در بیستم بهمن ماه همان سال به اتهام شرکت در اعدام انقلابی منصور و حمل اسلحه غیرمجاز دستگیر و به اعدام محکوم شد؛ ولی با یک درجه تخفیف به حبس دائم محکوم گردید. او پس از تحمل سیزده سال زندان در بهمن ماه 1355 آزاد شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی از قبیل سرپرستی زندان قصر، عضویت در شورای مرکزی و رئیس واحد اجرایی بنیاد مستضعفان، عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و مدیریت مالی روزنامه کیهان را به عهده گرفت. شهید عراقی در صبح روز یکشنبه 4 شهریور 1358، هنگامی که همراه پسرش حسام و همچنین حاج حسین مهدیان عازم محل کار بود به وسیله سه موتور سوار از اعضای گروه فرقان مورد حمله قرار گرفت و به همراه پسرش به درجه رفیع شهادت رسیدند. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 123).
[29]. ابراهیم یزدی در سال 1310 ﻫ .ش در قزوین متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند. سپس وارد دانشگاه تهران شد و از دانشکده داروسازی فارغالتحصیل شد. او در سی تیر سال 1331 در سازماندهی دانشجویان دانشگاه به پشتیبانی از مصدق به فعالیت پرداخت و پس از کودتای 1332 به نهضت مقاومت ملی پیوست و در کمیته انتشارات نهضت فعال بود. در سال 1339 برای ادامه تحصیل و بررسی و تحقیق به آمریکا رفت و در رشته داروسازی و نیز رشته تخصصی غدهشناسی درجه دکتری دریافت کرد. ابراهیم یزدی مدتی در مؤسسه الکترونیکی «ماساچوست» مطالعه و تحقیق کرد. سپس در دانشکده پزشکی «هوستن» با عنوان دانشیار به تدریس پرداخت. وی در کنار تدریس به کارهای سیاسی میپرداخت و از فعالترین رهبران نهضت آزادی در آمریکا بود. بعد از جریانات 15 خرداد سال 1342 از مبارزه مسلحانه علیه رژیم ایران طرفداری میکرد. یزدی در روزهای اوج انقلاب و هجرت امام از نجف به پاریس، همراه امام در پاریس بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وزیر امور خارجه دولت موقت مهندس بازرگان شد. یزدی با تشکیل مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت و پس از مجلس اول وی همچنان در چهارچوب نهضت آزادی فعالیت نمود و پس از فوت مهندس بازرگان به رهبری این گروه برگزیده شد. ابراهیم یزدی با امریکاییها روابط گسترده ای داشت و بخشی از اسناد آن در اسناد لانه جاسوسی منتشر شده است. نهضت آزادی از فتح خرمشهر بدین سو، با ادامه جنگ بهشدت مخالفت کرد و چندین مقاله از سوی بازرگان و... علیه جنگ و امام خمینی(ره) و مشی ایشان نگاشته شد ابراهیم یزدی در شش شهریور 1396 درگذشت.
[30]. سند شماره 14، پیوست در همین مقاله.
[31]. صحیفه امام، همان، ج 5، ص 102.
[32]. همان، ج 5، ص 75-78.
[33]. سند شماره 15، پیوست در همین مقاله.
[34]. سند شماره 16، پیوست در همین مقاله.
[35]. سند شماره 17، پیوست در همین مقاله.
[36]. سند شماره 18، پیوست در همین مقاله.
[37]. میرسجاد حسینی سنگری از فعالان انقلابی منطقه بود. گزارشهایی از فعالیتهای وی در توزیع و تکثیر اعلامیههای انقلابی (آذرماه 1357 ش) در دست است. بنابر اسناد ساواک وی و دوستانش در تمام تظاهرات ماکو نقش مهمی داشتند و از محرکین اصلی میباشند. وی در مسجد جامع ماکو در16 /9 /1357 به ایراد سخنرانی علیه رژیم پهلوی پرداخت و آن را با حکومت معاویه مقایسه کرد. ساواک درباره وی نوشت: وی آموزگار قریه تختهدوزی ماکو است و با انداختن عبایی به دوش از منبر نیز بعضاً جهت تبلیغ مردم استفاده میکند. وی از عناصر فعال در تظاهرات اخیر ماکو بوده و میر اسلام هاشمی فرزند سید حسن واعظ طرفدار خمینی از وجود وی جهت اجرای برنامههای خود استفاده مینماید. وی در تظاهرات شب20 آذر 1357 در ماکو نقش مهمی داشت. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 160).
[38]. سند شماره 19، پیوست در همین مقاله.
[39]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 17، ص 44.
[40]. سند شماره 20، پیوست در همین مقاله.
[41]. در بخشی از سخنرانی امام خمینی آمده است: «ما که سالهای طولانی است با حکومت شاه مخالفیم و باز بعضیها خودشان را به نفهمی میزنند و درِ گوش خودشان را میگیرند! ما هم یک همچو عنصری را شناخته بودیم. یک همچو موجودی که هر روز برای ملت ایران مصیبت درست میکند و جوانهای ما را به خاک و خون میکشد. ... در این بیست و چهار ساعت که از ماه محرّم میگذرد، اعداد کشتهها را بعضیها قلمهای درشت میگویند. ... همانطوری که سیدالشهدا به تکلیف شرعی الهی میخواست عمل بکند، غلبه میکرد، تکلیف شرعیاش را عمل کرده، مغلوب هم میشد، تکلیف شرعیاش را عمل کرده، قضیه تکلیف است. قضیه این است که مقابل یک نفری که دارد همه حیثیات اسلام و مسلمین را میبرد و سلطه پیدا کرده است بر مقدرات مسلمین و سلطه میدهد کفار را بر بلاد مسلمین، ارتش ایران را به دست مستشارهای آمریکایی میسپارد، مخازن ایران را به جیب این و آن میکند، فرهنگ ایران را ضایع کرده، ایران به یک شکل نمونه درآمده است. یک همچو آدمی که بر مسندی نشسته است، این استنکار لازم دارد، یعنی بر همه مردم لازم است که این را به او بگوید که بیا پایین از این مسند! همه مکلف هستند.» صحیفه امام، همان، ج 5، ص 159-169.
[42] . حجتالاسلام عابدی اهل روستای بزرگآباد ارومیه، از روحانیون مبارز و انقلابی آذربایجان غربی بود که در اسناد این مجموعه به برخی فعالیتهای ایشان اشاره شده است. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حاکم شرع دادگاه انقلاب ارومیه و پس از آن تبریز بود. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 101).
[43]. اسناد شماره 21 و 22، پیوست در همین مقاله.
[44]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1384، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 18، ص 65.
[45]. قاسمپور، همان، ج 2، ص 182.
[46]. سند شماره 23، پیوست در همین مقاله.
[47]. سند شماره 24، پیوست در همین مقاله. دو روز پس از ایراد این سخنرانی، صبح روز 14 آذر 1357، یکی از مأموران شهربانی ارومیه موقع خروج از منزل هدف حمله چهار نفر ناشناس قرار گرفت و حال وی وخیم گزارش شد. طبق گزارش اسناد وقوع چنین حوادثی سبب تضعیف روحیه پرسنل گردید. همچنین در همین سند آمده است که برخی از «روحانیون مخالف و عناصر افراطی» عدهای را مأمور شناسایی و تعیین آدرس محل سکونت مأموران آگاهی و ساواک نمودند تا در موقعیت مناسبی به اقداماتی در مورد آنان دست بزنند. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 134).
[48]. سند شماره 25، پیوست در همین مقاله.
[49]. سند شماره 26، پیوست در همین مقاله.
[50]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 18، ص 162.
[51]. سند شماره 27، پیوست در همین مقاله.
[52]. سند شماره 28، پیوست در همین مقاله.
[53]. در همین زمینه در یکی از اسناد ساواک در مورد مباحثه هوشنگ دریانورد و همفکرانش با روحانیون و سبب برگزاری چنین مباحثههایی آمده است: «اخیراً برنامههایی به سرپرستی هوشنگ دریانورد دانشجوی دانشگاه پهلوی شیراز مبنی بر بحث و سخنرانی و بررسی وعظ روحانیون منطقه از جمله، [آیتالله مرتضی]رضوی، [حجتالاسلام ابراهیم]محرر و حسنی ترتیب یافته و آنان مجازند در سخنرانیهای روحانیون دخالت نموده و انتقادات لازم را بهموقع از آنان بنمایند. [آیتالله]مرتضی رضوی این پیشنهاد را قبول نموده و این امر در مسجد رضوی اجرا میشود؛ ولی [حجتالاسلام]محرر مخالفت کرده و حتی روز چهارشنبه بعدازظهر در اثر سوء تفاهمی که به وجود آمده، محرر مسجد را بدون رفتن به منبر ترک نموده است.» (ر.ک به: سند شماره 29، پیوست در همین مقاله).
[54]. سند شماره 30، پیوست در همین مقاله.
[55]. سند شماره 31، پیوست در همین مقاله.
[56]. حسین خرازی یکی از اهالی شهر سردشت و از مخالفان حکومت بود. وی در تظاهرات روز 7 آبان 1357 ـ که با شرکت چهارهزار نفر از اهالی سردشت و حضور دانشآموزان و آموزگاران و شماری از اهالی مهاباد برگزار شد ـ سخنرانی کرد و آزادی زندانیان سیاسی را خواستار شد. (ر.ک به: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1383، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 14، ص 392).
[57]. سند شماره 32، پیوست در همین مقاله.
[58]. سند شماره 33، پیوست در همین مقاله.
[59]. سند شماره 34، پیوست در همین مقاله. علاوه بر آن، پس از این واقعه مردم و کارمندان دولتی شهر سردشت اعتصاب کردند که این اعتصاب تا روز 25 آذر ادامه داشت. در این روز بجز مراکز آموزشی، کلیه ادارات و مغازهها باز و به کار مشغول شدند. تعطیلی مدارس بهسبب دستگیرشدن ماجد طاهری و فرامرز زرگری افشار بود. همچنین اهالی سردشت هیئتی از معتمدین محل به نام شورای محلی تشکیل دادند که بدون نظر آنها هیچگونه عملی انجام نشود. طبق اسناد ساواک، این شورا 24 نفر عضو داشت که اسامی اعضای این شورا توسط شخصی به نام مصطفی نقیبی، لیسانس ادبیات، از بلندگوی مسجد جامع سردشت اعلام شد. اهم آنان عبارت بودند از: 1. نمایندگان کارمندان دولت: علی بریاجی از بانک ملی، علی نانوائی از اداره دارایی و علی میرزایی از اداره پست؛ 2. نماینده محصلین: حداد پسر کریم حداد، مسروری فرزند عباس؛ 3. نماینده اصناف: غفور ابراهیمی و رحمان شمامی. همچنین از 24 نفر اعضای شورا، 14 نفر از سردشت و 10 نفر از روستاهای اطراف انتخاب شده بودند. آنها با تشکیل این شورا در نظر داشتند که «مردم را از مراجعه به دستگاههای دولتی بهخصوص مراجع انتظامی و امنیتی بازداشته و خود امور مربوط به مردم را حل و فصل نمایند.» سند شماره 35، پیوست در همین مقاله. حتی بهوسیله مردم مبلغی بیش از یکصد هزار تومان برای کمک به بازماندگان کشتهشدگان سردشت جمعآوری شد. اهالی سردشت همچنین اعلام کردند که روز دوشنبه 27 آذر را به مناسبت عزای عمومی و روز سهشنبه 28 آذر را در مسجد جامع اعتصاب خواهند کرد. (سند شماره 36، پیوست در همین مقاله).
[60]. سند شماره 37، پیوست در همین مقاله.
[61]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1384، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 19، ص 157.
[62]. سند شماره 38، پیوست در همین مقاله.
[63]. سند شماره 39، پیوست در همین مقاله.
[64]. روزنامه کیهان بعدها نوشت: در تظاهرات روز 18 آذر در ارومیه نوجوان پانزدهسالهای به نام احمدی به علت تیراندازی مأموران کشته شد. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 19، ص 193).
[65]. کامل عابدینزاده، فرزند عزیز در فروردین 1324 در خوی متولد شد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه از دانشگاه تبریز، در رشته فیزیک فارغالتحصیل شد. در دوران دانشجویی با عقاید و اندیشههای انقلابی آشنا شد و به دلیل این فعالیتها از سوی ساواک اذیت و آزار فراوان دید. عابدینزاده از فعالان و اعضای جلسات انقلابی شهر خوی بود. در این جلسات کسان دیگری چون سلطان احمدی، شهید کوچری، غضنفری، صادق قدکچی، ناصحی، صالحیان، ابراهیم شادرخ، حدیدی، محمد اژدری و... نیز فعالیت داشتند. عابدینزاده پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دورههای اول، چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی نمایندگی مردم خوی را بر عهده داشت. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 139).
[66]. سند شماره 40، پیوست در همین مقاله.
[67]. برای نمونه بنگرید به: اسناد شماره 41 و 42.
[68]. سند شماره 43، پیوست در همین مقاله.

سخنرانی آیتالله سید علیاکبر قریشی و حجتالاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم ارومیه (3 آذر 1357).

توزیع اعلامیه بزرگداشت آمنه خلیلی، یکی از شهدای حوادث مهاباد، در مسجد جامع این شهر (3 آذر 1357).

حمله مأموران حکومتی به تجمعکنندگان در حرم امام رضا علیهالسلام (29 آبان 1357).

تظاهرات مردم ارومیه در روز پنجم آذر 1357.

سخنرانی یکی از دبیران شهر خوی در مسجد حاج بابا این شهر (5 آذر 1357).

گزارش ساواک از ضرب و جرح یکی از مأموران ساواک در مسجد اعظم ارومیه در روز هفتم آذر 1357.

سخنرانی آیتالله مرتضی رضوی در مسجد امام جعفر صادق نقده مبنی بر اطلاعات نکردن از مقامات (8 آذر 1357)

گزارش تظاهرات شهر ماکو در روز نهم آذر 1357.

احتمال وقوع تظاهرات در ماکو در روز نهم آذر 1357.

سخنان آیتالله سید علیاکبر قرهباغی مبنی بر مخفیکردن اسلحه در روستاهای اطراف (19 آذر 1357).

سفر حجتالاسلام سیدحمید عدنانی به پاریس و دیدار با امام خمینی (آذر 1357).

سفر حجتالاسلام سیدحمید عدنانی به پاریس و دیدار با امام خمینی (آذر 1357).

سفر حجتالاسلام سیدحمید عدنانی به پاریس و دیدار با امام خمینی (آذر 1357).

گزارش دیدار حجتالاسلام سید حمید عدنانی با امام خمینی (20 آذر 1357).

سخنان حجتالاسلام محمد غفاری در آستانه ماه مبارک محرم (6 آذر 1357).

سخنان حجتالاسلام محمد غفاری در آستانه ماه مبارک محرم (6 آذر 1357).

برنامهریزی انقلابیون ماکو برای ایام محرم سال 1357.

برنامهریزی انقلابیون ماکو برای ایام محرم سال 1357.

برنامهریزی انقلابیون ماکو برای ایام محرم سال 1357.

سخنان آیتالله سید جعفر مرقاتی در مسجد شیخ شهر خوی درمورد ایام محرم سال 1357.

تظاهرات ارومیه در روز 11 آذر 1357.

تظاهرات ارومیه در روز 11 آذر 1357.

گزارش مراسم خاکسپاری یکی از شهدای تظاهرات روز 11 آذر 1357 ارومیه.

سخنرانی حجتالاسلام جوانمرد در مراسم مراسم خاکسپاری یکی از شهدای تظاهرات روز 11 آذر 1357 ارومیه.

سخنرانی حجتالاسلام جوانمرد در مراسم مراسم خاکسپاری یکی از شهدای تظاهرات روز 11 آذر 1357 ارومیه.

عزاداری در شهر مهاباد (12 آذر 1357).

برنامهریزی برای ایام عزاداری محرم در مهاباد (8 آذر 1357).

تصمیم بانوان خوی برای برگزاری تظاهرات (12 آذر 1357).

تحلیل مأمور ساواک از مباحثات هوشنگ دریانورد با روحانیون (آذر 1357).

اقدامات هوشنگ دریانورد در مخالفت با دولت (آذر 1357).

برنامهریزی انقلابیون نقده برای برگزاری تظاهرات (16 آذر 1357).

تظاهرات مردم سردشت و کشتهشدن هشت نفر از مخالفان دولت (14 آذر 1357).

گزارش ساواک از تصمیم مبارزان سردشت برای گرفتن انتقام کشتهشدگان روز 14 آذر 1357.

گزارش ساواک از تداوم مبارزه مردم سردشت بعد از حادثه 14 آذر 1357.

تشکیل شورای محلی از جانب مخالفان حکومت در سردشت (آذر 1357).

اعلام تاریخ عزای عمومی و اعتصاب در سردشت (25 آذر 1357).

نامه اطلاعات و ضداطلاعات لشکر 64 ارومیه به ریاست ساواک شهرستان ارومیه و معرفی چند تن از عوامل ناآرامیها اخیر ارومیه (15 آذر 1357).

سخنرانی حجتالاسلام محمد غفاری درمسجد جامع سلماس مبنی بر دعوت مردم به طرفداری از امام خمینی (17 آذر 1357).

تظاهرات روز 18 آذر 1357 در ارومیه و زخمیشدن یکی از تظاهرکنندگان.

کاملین عابدینزاده، از انقلابیون شهر خوی، در مسجد حاجبابا این شهر (18 آذر 1357).

سخنرانیهای عباس وفائی، از انقلابیون خوی، علیه حکومت (آذر 1357).

سخنرانیهای عباس وفائی، از انقلابیون خوی، علیه حکومت (آذر 1357).

سخنرانیهای عباس وفائی، از انقلابیون خوی، علیه حکومت (آذر 1357).

آیتالله سید علیاکبر قره باغی.

آیتالله سید علیاکبر قریشی.

آیتالله محمد فوزی.

حجتالاسلام سید جعفر مرقاتی.

حجتالاسلام غلامرضا حسنی.

مسجد اعظم ارومیه.

مسجد جامع نقده.

مسجد امام صادق نقده.

مسجد جامع ماکو.
تعداد مشاهده: 592










