امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

ساواک در سال‌های پایانی حکومت پهلوی


تاریخ انتشار: 16 شهريور 1404


مقدمه

تا پیش از دهه‌ 1330، سیستم اطلاعاتی و امنیتی فراگیری در ایران وجود نداشت. کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد 1332، تأثیرات زیادی در اوضاع سیاسی و امنیتی مملکت بر جای گذاشت. آمریکایی‌ها به‌منظور تثبیت سلطه‌ خود پس از کودتا، تأسیس یک تشکیلات اطلاعاتی برای امنیت منطقه و موقعیت خود و کشف نیروهای زیرزمینی و سرکوب آن‌ها را ضروری تشخیص دادند. محمدرضاشاه، تصمیم گرفت با تشکیل ساواک اقدامات اطلاعاتی و امنیتی را در تشکیلات خاصی قرار دهد. قانون تأسیس ساواک در اواخر سال 1335 در مجلس سنا و سپس مجلس شورای ملی به تصویب رسید و این سازمان رسماً از اواخر سال 1335 و اوایل سال 1336، فعالیت خود را آغاز کرد.[1]

 

تأسیس ساواک

با تزلزل پایه‌های رژیم پهلوی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، آمریکا که مترصد فرصتی جهت نفوذ در ایران بود، با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شرایط را مهیا نمود و اقدام به تشکیل سازمان اطلاعاتی در ایران کرد؛ چراکه در دوران پس از رضاشاه، در ایران نه پلیس مخفی قوی فعالیت می‌کرد و نه ارتشی منسجم وجود داشت تا بتوان با اتکا به چنین ارتشی بر مشکلات فائق آمد. از سویی نیز وجود سرویس‌های اطلاعاتی روس‌ها، شاه و متحدین غربی او را به این فکر انداخت تا با ایجاد سازمانی اطلاعاتی بتوانند از نفوذ جاسوسان سایر کشورها جلوگیری کنند.[2]

با چنین مقصودی با مدیریت آمریکا، ساواک ساختاری مانند سیا و اف.بی.آی را به خود گرفت تا به حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه زیان‌آور علیه منافع غرب بخصوص آمریکا اقدام نماید. اختیار چنین تشکیلاتی نظیر سازمان‌هایی که در زمان داریوش به‌عنوان «چشم و گوش شاه» خدمت می‌کردند، بسیار وسیع بود. وظیفه‌ اصلی چنین نیرویی حفظ منافع غرب، همسوئی با اسرائیل و حمایت از شاه بود. هسته‌ اولیه‌ این سازمان در فرمانداری نظامی تهران با مدیریت سرلشکر تیمور بختیار شکل گرفت و روز ۱۱ مهرماه ۱۳۳۵ خبر آن در مطبوعات به چاپ رسید. چندی بعد دولت لایحه تشکیل آن را ـ که «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» نامیده می‌شد ـ تهیه و به مجلس سنا فرستاده شد.[3]

 

قانون تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور

مجلس شورای ملی در اسفند ۱۳۳۵ قانون تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور را به تصویب رساند. در ماده اول این مصوبه درباره هدف و جایگاه سازمان مزبور آمده است: «برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه که مضر به مصالح عمومی است، سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور وابسته به نخست‌وزیری تشکیل می‌شود و رئیس سازمان، سمت معاونت نخست‌وزیر را داشته و به فرمان اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی منصوب خواهد شد.»[4]

مطابق ماده دوم مصوبه مزبور، سازمان اطلاعات و امنیت کشور دارای وظایف زیر است:

الف) تحصیل و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور.

ب) تعقیب اعمالی که متضمن قسمتی از اقسام جاسوسی است و عملیات عناصری که بر ضد استقلال و تمامیت کشور و یا به نفع اجنبی اقدام کند.

ج) جلوگیری از فعالیت جمعیت‌هایی که تشکیل و اداره کردن آن غیرقانونی اعلام شده و یا بشود و همچنین ممانعت از تشکیل جمعیت‌هایی که مرام و یا رویه آن‌ها مخالف قانون اساسی باشد.

د) جلوگیری از توطئه و اسباب‌چینی بر ضد امنیت کشور.

ه‌) بازرسی و کشف تحقیقات و...[5]

 

ساختمان و تقسیمات ساواک

ساواک از سه بخش تشکیل می‌شد: یک، ادارات کل که در جمیع امور تشکیلاتی و هماهنگ‌سازی شعبات خارج از کشور ذی‌صلاح بوده و وزارت امور خارجه و تمام نمایندگی‌های سیاسی کشور را زیر نظر دارند. دو، ساواک تهران، سه، ساواک دیگر شهرستان‌های کشور.[6] ادارات کل شامل ۱۱ اداره و عبارت بود از:


    اداره کل یکم، با هدف رهبری و کنترل عملیات و ارتباط با سیا و موساد و اعزام به خارج از کشور.
    اداره کل دوم، کسب اطلاعات در خارج از کشور و همکاری با اداره هفتم.
     اداره کل سوم، مهم‌ترین اداره ساواک ـ حفظ امنیت داخلی.
    اداره کل چهارم، حفاظت اسناد و مدارک دولتی، مأمورین و ساختمان‌های ساواک و کنترل آن‌ها.
    اداره کل پنجم، کلیه امور فنی و تکنیکی ساواک.
    اداره کل ششم، امور حسابداری، کارپردازی و موتوری.
    اداره کل هفتم، جمع‌آوری اطلاعات داخلی و خارجی و تجزیه‌وتحلیل آن‌ها.
    اداره کل هشتم، کنترل اتباع بیگانه و سفارتخانه‌های خارجی.
    اداره کل نهم، تحقیق و تهیه سرگذشت افراد و شخصیت‌های کشوری.
    اداره کل آموزش، افزایش سطح توانایی‌های فردی و سازمانی اعضا.
    اداره کل بهداری، ارائه خدمات پزشکی.[7]

 

دلایل و اهداف تشکیل ساواک

درباره تشکیل ساواک دلایل مختلفی چون رسوایی شدید فرمانداری نظامی و شیوه‌های آن؛ وجود تضاد میان ادعاهای دولت مبنی بر وجود آزادی و ادامه حکومت نظامی؛ نیاز به دستگاه جاسوسی منظم‌تر از رکن دوم ارتش و آگاهی شهربانی؛ مقابله با کمونیسم؛ حفظ [منافع و حضور] استعمار در ایران و خاورمیانه و نیز حفظ منافع دربار و سرمایه‌داران؛ اشاعه فرهنگ استعماری و سرکوب فرهنگ انقلابی ضد امپریالیستی؛ را می‌توان نام برد.[8]

 

دوره‌های فعالیت ساواک

تاریخ ساواک از آغاز تا پایان را می‌توان به چهار دوره تقسیم کرد:

دوره اول ساواک ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۰

بعد از تصویب لایحه تأسیس ساواک در مجلس، بختیار ریاست آن را از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۰ بر عهده گرفت. تیمور بختیار اعمال غیرانسانی که در فرمانداری نظامی تهران اعمال کرده بود، در ساواک نیز اجرا کرد. نخستین تشکیلات و ساختار مدیریتی و اداری ساواک در دوران ریاست بختیار به وجود آمد.[9] تا واپسین ماه‌های حضور بختیار در ساواک، علاوه بر مراکز استان‌ها، در بسیاری از شهرهای کشور نیز شعب محلی ساواک دایر شد. از همان آغاز امر، تقویت ساواک در برخی استان‌های مرزی نظیر کردستان، خوزستان و خراسان موردتوجه قرار گرفت.

از دیگر اقدامات بختیار تأسیس نمایندگی‌های ساواک در برخی کشورها به‌ویژه اروپا و آمریکا تحت مدیریت اداره کل سوم بود. تعقیب، دستگیری و محاکمه اعضای حزب توده (عمدتاً شاخه نظامی) از اوایل 1336 به ساواک سپرده شد. در این دوره حدود 450 نفر از اعضای سازمان نظامی حزب توده دستگیر و محکوم شده بودند.[10]

ساواک از همان آغاز فعالیت، علما و روحانیون مخالف حکومت را شناسایی و برای هر یک پرونده‌هایی تشکیل داد. امام خمینی(ره) ازجمله روحانیون سرشناس و مخالفی بود که در دوران ریاست بختیار بر ساواک، تحت مراقبت مأموران این سازمان قرار داشت. در این دوره ساواک مراقب بود تا از مخالفت روحانیون و علما با استیلای آمریکا و انگلیس بر ایران جلوگیری شود..[11]

با به قدرت رسیدن کندی در آمریکا، شاه بر آن شد تا فردی را برای ارسال پیام تبریک به وی و تقاضای کمک نظامی و اقتصادی به ایران به آمریکا بفرستد. او بختیار را برای این مأموریت برگزید. بختیار در بهمن ۱۳۳۹ وارد آمریکا شد. او در ملاقات با کندی موضوع گسترش فساد در هیئت حاکمه ایران و ناتوانی شاه را در اداره کشور مطرح کرد و تمایل خود را برای کسب مقام نخست‌وزیری ابراز کرد. همچنین در ملاقات با سران سازمان سیا درباره کودتا علیه شاه به گفت‌و‌گو پرداخت. مقامات آمریکایی هم به او وعده دادند که ممکن است در مراجعت به ایران از نخست‌وزیری وی حمایت کنند. شاه از این توافق مطلع شد و کینه بختیار را به دل گرفت. آمریکایی‌ها نیز نه‌تنها بختیار را در رسیدن به نخست‌وزیری یاری نکردند، بلکه در ۲۲ اسفند ۱۳۳۹ رئیس‌جمهور آمریکا نماینده ویژه خود اورل هریمن را به تهران فرستاد. او شاه را در جریان خواسته و برنامه بختیار قرار داد و از سوی مقامات آمریکایی خواستار تغییرات سریع در ارتش شد. سرانجام بختیار در اواخر اسفند ۱۳۳۹ از ریاست ساواک برکنار و به دستور محمدرضاشاه از کشور خارج شد.[12] سرانجام در مهر ۱۳۴۸ دادگاه نظامی ارتش ایران او را غیاباً و به جرم خیانت به کشور به مرگ محکوم کرد. همچنین به‌حکم صادره از سوی دادگاه به جرم انحراف، سودجویی و تجاوز به حقوق و ناموس مردم، کلیه اموال تیمور بختیار در ایران و خارج از کشور مصادره شد. بختیار درنهایت در مرداد 1349 توسط مأموران عملیاتی ساواک ترور شد.[13]

دوره دوم ساواک ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳

پس از تبعید بختیار به عراق، سرلشکر حسن پاکروان به ریاست ساواک منصوب شد. پاکروان، در ابتدا اقدام به تصفیه‌ طرفداران تیمور بختیار کرد و عناصر قابل‌اعتماد شاه را در رأس مدیریت‌های مهم گمارد. از جمله حسین فردوست را که در رأس دفتر ویژه اطلاعات خدمت می‌کرد با حفظ سمت به قائم‌مقامی ساواک معرفی کرد. پاکروان در دست آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها به‌عنوان شخص جنگ‌های روانی تربیت یافته بود. بر این اساس در دوران ریاست او، شکنجه‌های بدنی تا حدود زیادی جای خود را به شکنجه روحی داد.[14] برخی از مهم‌ترین وقایع دوره ریاست پاکروان عبارت است از:


    لایحه انجمن‌های ایالتی ـ ولایتی

در دوران نخست‌وزیری اسدالله علم تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و تغییر موادی از قانون انتخابات به‌رغم تمهیدات امنیتی گسترده ساواک، با مخالفت جدی علما و لغو آن مواجه شد. در همین راستا مأموران ساواک علمای مخالف حکومت را تحت‌نظر گرفتند و تلاش زیادی صورت گرفت تا چنین وانمود شود که لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی اقدامی داوطلبانه از سوی دولت و حکومت بوده و مخالفت روحانیون تأثیری در این اقدام نداشته است.[15]


    انقلاب سفید

در اقدام بعدی، دولت بر آن شد تا اصلاحات انقلاب سفید را به رفراندوم عمومی بگذارد و ساواک برای جلوگیری از مخالفت‌های عمومی و برگزاری موفق این رفراندوم در تلاش بود. سرلشکر حسن پاکروان برای جلوگیری از مخالفت روحانیون، در آستانه برگزاری رفراندوم، با برخی از علما دیدار و اجرای آن را به نفع جامعه ایرانی ارزیابی کرد. پاکروان با امام خمینی، ملاقات کرد تا نظر مساعد ایشان را نسبت به برگزاری رفراندوم جلب کند، اما پاسخ امام خمینی منفی بود. با این حال پاکروان طی دستورالعمل‌هایی، از شعب ساواک در شهرهای مختلف کشور خواست برای تشویق مردم به شرکت در رفراندوم از هیچ‌ اقدامی فرونگذارند. بالاخره در 6 بهمن 1341 تحت تدابیر امنیتی شدیدی رفراندوم برگزار شد. به‌رغم تبلیغات حکومت، مردم بسیاری در رفراندوم شرکت نکردند. بسیاری از رأی‌دهندگان نیز در فضای رعب‌آوری که ساواک ایجاد کرده بود، اجباراً و از روی ترس در پای صندوق‌های رأی حاضر شدند.[16]


    حادثه مدرسه فیضیه

در واپسین روزهای سال 1341، امام خمینی در واکنش به اقدامات رژیم طی اعلامیه‌ای شدیداللحن، نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد. به دنبال اعلامیه امام، روحانیون بسیاری از نظرات ایشان پیروی کرده، طی اعلامیه‌هایی تصریح کردند که مردم مسلمان سال 1342 عید نخواهند داشت. به دنبال این موضع‌گیری‌ها، سرلشکر پاکروان در 28 اسفند 1348 طی بخشنامه‌ای خطاب به ساواک سراسر کشور دستور داد ضمن برخورد شدید با علما و روحانیون مخالف، ترتیبی اتخاذ کنند تا نوروز سال 1342 با شکوه‌ و جلال تمام برگزار شود و با گسیل مأموران نفوذی به مجالس علما و روحانیون مخالف حکومت، مانع از اجرای برنامه‌های آنان شوند.[17] با آغاز روز دوم فروردین مردم بسیاری در فیضیه گرد آمده و به‌رغم حالت بحرانی به عزاداری پرداختند. ساواک و شهربانی افراد خود را با لباس‌های شخصی بین جمعیت اعزام کردند و اطراف منزل امام خمینی، محل استقرار نیروهای امنیتی بسیاری شد. در این بین نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی و انتظامی تحت فرماندهی سرهنگ مولوی ـ رئیس ساواک تهران ـ از حمله به منزل ایشان منصرف شده و به مدرسه فیضیه حمله کرده و به ضرب و شتم و کشتار علما، روحانیون و طلاب پرداختند. در این حمله علاوه بر نیروهای ساواک، بسیاری از افراد ساواک نیز لباس کارگران و کشاورزان را بر تن کرده و در ضرب و جرح علما و طلاب شرکت کردند. از جمله اقدامات ساواک در این برهه، دستگیری و اعزام طلاب به خدمت سربازی و بهره‌گیری از موقعیت روحانیون محافظه‌‌کار و نیز موافق حکومت برای مقابله با مخالفان بود.[18]


    قیام 15 خرداد

ساواک در 11 خرداد 42 گزارش داد که آیت‌الله خمینی تصمیم دارند در عصر روز عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی کنند. روز 12 خرداد 1342 (تاسوعا) ساواک که پیش‌بینی می‌کرد سخنرانی امام در روز عاشورا در مدرسه فیضیه، سمت و سوی سیاسی داشته باشد، دستور داد نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی با همکاری نیروهای ارتش و شهربانی در شهر قم مانوری با سر و صدای زیاد انجام دهند. سخنرانی امام خمینی از یک سو مردم را در جریان تحولاتی که در قم و تهران می‌گذشت قرار داد و از سوی دیگر بر خشم و کینه حکومت و ساواک افزود. پس از افزایش تدابیر امنیتی در قم در شامگاه 14 خرداد 1342، امام در صبحگاه 15 خرداد 42 دستگیر و به تهران اعزام شدند. ساواک اعلام کرد ایشان را «به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت» بازداشت کرده است.[19]

گزارش‌های ساواک نشان می‌دهد که از همان نخستین ساعات روز 15 خرداد در تهران و قم مخالفت عمومی با حکومت به سرعت فراگیر شد و جمعیت عظیمی از گوشه و کنار شهر با سر دادن شعارهایی بر ضد حکومت با نیروهای اطلاعاتی ـ امنیتی و انتظامی درگیر شدند. از جمله مهم‌ترین اقدامات ساواک پس از سرکوب قیام 15 خرداد، دستگیری علما، روحانیون و نیز مخالفان سیاسی و مذهبی بود.[20]

 

تصویب لایحه کاپیتولاسیون

تصویب لایحه کاپیتولاسیون و سپس تبعید امام خمینی به خارج از کشور به‌رغم تصور ساواک، از سوی مخالفان مورد بی‌توجهی قرار نگرفت و فراموش نشد. اولین نتیجه این اقدامات، ترور حسنعلی منصور نخست‌وزیر در اول بهمن 1343 توسط چند تن از اعضای شاخه نظامی جمعیت هیئت‌های مؤتلفه اسلامی بود که نهایتاً به قتل وی در روز 6 بهمن 1343 (سالگرد رفراندوم 6 بهمن 1341) انجامید. البته ساواک تلاش می‌‌کرد القا کند که نقشه ترور حسنعلی منصور با موضوع تصویب لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام هیچ‌ ارتباطی ندارد.[21] سرانجام غافلگیری رژیم در قیام 15 خرداد و همچنین تلاش‌های نصیری بر ضد پاکروان باعث شد تا پاکروان در اواخر 1343 از ریاست ساواک عزل شود.[22]

 

دوره سوم ساواک ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶

نعمت‌الله نصیری در ۱۰ بهمن ۱۳۴۳ در دولت اول امیرعباس هویدا به سمت رئیس ساواک منصوب شد. نصیری که از بهمن ۱۳۴۳ تا خرداد ۱۳۵۷ حدود ۱۳ سال و ۶ ماه رئیس ساواک بود، منفورترین رئیس ساواک به‌شمار می‌رود.[23] به‌موجب اسناد لانه جاسوسی، نصیری در تمامی مناصب عمده خود در ارتش، گارد شاهنشاهی، شهربانی و ساواک، در زمینه مسائل امنیتی، فردی محافظه‌کار بود و ترجیح می‌داد به‌جای رسوخ در میان گروه‌های مخالف و پی بردن به اهداف و روش‌هایشان، آنان را یک‌باره سرکوب کند. بخش عمده‌ای از نیروهای ساواک به‌صورت یک پلیس مخفی برای مبارزه با مخالفان سیاسی رژیم فعالیت می‌کردند. حقایق مربوط به قساوت‌های ساواک در این دوره معروفیت جهانی یافت. دبیر کل سازمان بین‌المللی عفو در سال 1354 اعلام کرد کارنامه هیچ کشوری در جهان سیاه‌تر از کارنامه ایران درباره حقوق بشر نیست.

در دوره طولانی ریاست نصیری، ساواک به‌طور گسترده در امور تجاری و اقتصادی دخالت می‌کرد و در بسیاری از معاملات سنگین تجاری نقش واسطه داشت. در همین دوره علاوه بر افزایش نیروهای رسمی ساواک، جاسوسان و خبرچینان غیررسمی آن نیز افزایش یافت تا جایی که در مورد آن اغراق نیز می‌شد. پس از تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس عراق، فشار ساواک بر علما و روحانیون مخالف گسترش یافت و بسیاری از مخالفان دستگیر و زندانی شدند. ساواک از اوایل سال 1344، برای کنترل و تضعیف علما و روحانیون مخالف اقدامات امنیتی گسترده‌ای داشت و با افزایش پست‌‌های مراقبت در تهران، قم، مشهد، تبریز و سایر شهرها، رفتار سیاسی مخالفان را تحت کنترل گرفت. مراقبت و کنترل ساواک از علما و روحانیون هنگامی گسترش می‌یافت که رژیم در تدارک برگزاری مراسم و جشن‌های ویژه بود. ازجمله مهم‌ترین این مقاطع برگزاری جشن تاج‌گذاری شاه در آبان 1346 و جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی ایران در مهر1350 بود.[24]

از دیگر نگرانی‌های ساواک، برگزاری سالگردهای واقعه فیضیه (2 فروردین 1342) و قیام 15 خرداد 42 در دهة 1340 و 1350 بود که به‌رغم تمام تمهیدات ساواک، یاد و نام این وقایع گرامی داشته می‌شد. ساواک برای جلوگیری از گسترش احتمالی مخالفت‌ها در سالگرد این حوادث، تحرکات علمای مخالف حکومت را تحت مراقبت قرار می‌داد و با صدور بخشنامه‌هایی دستور می‌داد با تمام کسانی که قصد دارند به مناسبت سالگرد قیام 15 خرداد و واقعه فیضیه مراسمی برگزار کنند، به‌شدت برخورد شود.[25] درنهایت اقدامات نصیری در برخورد با مخالفان و ایجاد نفرت از ساواک و افزایش روزافزون سرعت انقلاب، شاه را مجبور کرد تا در تیرماه 1357 او را از ریاست ساواک معزول کند.[26]

 

ساواک در دوره چهارم 1357- 1356

این دوره مقارن با اواخر عمر رژیم است که دولت فضای باز سیاسی اعلام کرد. رژیم ادعا کرد که شکنجه را پایان داده است. محمدرضاشاه مقدم را به‌جای نصیری به ریاست ساواک گماشت. شاه در مصاحبه با مارتین آنالزا دبیر کل عفو بین‌الملل ادعا کرد که شکنجه پایان یافته است. گزارش‌های خبرنگاران از کذب این ادعا حکایت می‌کرد.[27]

ناصر مقدم هنگامی‌که در 17 خرداد 1357 حکم ریاست ساواک را دریافت کرد، به‌رغم تمام سیاست‌هایی که به کار برد، نتوانست تغییری در روند حوادثی که به‌سرعت سقوط نهایی رژیم پهلوی را نشانه رفته بود، ایجاد کند. ناصر مقدم در دوره ریاست هشت‌ماهه‌ بر ساواک، ارتباط نزدیکی با شاه داشت.[28] تیمسار مقدم بنیان‌گذار کمیته مشترک ضدخرابکاری بود که طی مدت شش سال، تعداد 101 نفر از مبارزین در تعقیب و گریز با این کمیته کشته شده‌ یا به شهادت رسیدند. شهید سید علی اندرزگو در تاریخ 2 شهریور 1357، مقارن با ریاست وی بر ساواک در تهران توسط کمیته مشترک ضدخرابکاری شناسایی و به شهادت رسید.[29] وی بعد از پیروزی انقلاب دستگیر و زندانی شد و دادگاه او را مفسد فی‌الارض شناخت و به اعدام محکوم کرد. ناصر مقدم در 21 فروردین 1358 به همراه چند تن از کارگزاران رژیم پهلوی ازجمله حسن پاکروان دومین رئیس ساواک اعدام شد.[30] در ادامه حوادث مربوط به عملکرد ساواک در این دوره مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

نیروهای ساواک

کارکنان آغازین سال‌های شکل‌گیری ساواک عمدتاً شامل افسران و ارتشیان بازنشسته بودند و بسیاری از آن‌ها در سرکوب‌های دوران پس از کودتایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش چشمگیری داشتند و در فرمانداری نظامی از همکاران نزدیک تیمور بختیار محسوب می‌شدند.[31] درباره تعداد کارکنان ساواک نظرات مختلفی ارائه شده است. برخی منابع تعداد کارکنان رسمی و حقوق‌بگیر ساواک را در اواخر دهه 1340 تا بیش از ۷ هزار تن اعلام کرده‌اند. مطابق اسناد، ساواک در سال‌های اولیه حدود ۲۰۰۰ تا ۲۴۰۰ کارمند رسمی داشت که این تعداد در اواخر دهه ۱۳۴۰ به ۷ تا ۱۰ هزار تن افزایش یافت. این تعداد غیر از ده‌ها هزار نفری بود که به‌طور غیررسمی با ساواک همکاری می‌کردند. در برخی گزارش‌ها تعداد همکاران غیررسمی ساواک بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر اعلام شده که در قالب خبرچین و گردن‌کلفت در خدمت اهداف ساواک بودند. در انتخاب مدیران ارشد، ساواک به‌ویژه رئیس‌کل ساواک و شاه نقش مستقیمی داشتند. در حالی که رئیس ساواک به‌عنوان معاون نخست‌وزیر هیچ حقی برای انتخاب رؤسای وقت دولت نداشت.[32]

در تمام وزارتخانه‌ها حداقل یک افسر ساواک یا یک منبع مهم و قابل‌اعتماد به‌عنوان منشی مستقر و در هر قسمت یک مأمور آموزش‌دیده این سازمان به کار گمارده شده بود. ساواک همچنین تحت پوشش برنامه‌های اجتماعی از قبیل سپاه دانش، سپاه بهداشت، سپاه عمران و خانه‌های اصناف در جریان ریزترین اطلاعات و فعالیت‌ها در اقصی نقاط کشور قرار می‌گرفت. از سوی دیگر ساواک به‌منظور کنترل فعالیت‌های سیاسی ایرانیان خارج از کشور خصوصاً دانشجویان و مبارزان، دفاتر ویژه و قدرتمندی را در اروپا و غرب تأسیس کرده بود و بانفوذ در عمق برخی تشکل‌ها سعی می‌کرد کوچک‌ترین فعالیت آن‌ها را زیر نظر داشته باشد.[33]

 

نقش سیا و آمریکا در تشکیل ساواک

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شرایط برای گسترش حضور آمریکا در ایران مساعد شد. آمریکایی‌ها برای تثبیت، تحکیم و حفظ این موقعیت ناگزیر به ایجاد و سازمان‌دهی نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور بودند تا از این طریق برای حفظ مهره دست‌نشانده خود در مقابل دست‌اندازی‌های خارجی و نیز تحریکات داخلی مردم ایران، از توانایی لازم برخوردار باشند. حسین فردوست دراین‌باره گفته است: «پس از ۲۸ مرداد ۳۲ که آمریکایی‌ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند که ایران را به‌عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند، در درجه اول به ایجاد دستگاه ضداطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تأسیس سازمان امنیت کشور پرداختند. طبیعی بود که اگر ایران می‌بایست پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت. مضافاً این‌که در شمال آن رقیب اصلی آمریکا، یعنی شوروی کمونیستی، با حضور خود، این پایگاه غرب را تهدید می‌کرد. به‌علاوه تأسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران، توسط آمریکا به او این امکان را می‌داد تا تسلط کامل خود را تأمین کند و نفوذ خود را در ایران عمق بخشد.»[34]

ساواک در سال 1335 ش توسط 10 نفر از مستشاران آمریکایی مطابق سازمان اطلاعاتی و امنیتی آمریکا ایجاد شد. ارتشبد فردوست می‌گوید: «من سال 1350 که آمدم از مستشاران آمریکایی خواستم که پایان کارشان باشد. نُه نفر رفتند و یک نفر باقی ماند.» سرلشکر منوچهر هاشمی رئیس مدیرکل ضد جاسوسی ساواک می‌گوید: «سال 1342 که من آمدم و ضد جاسوسی را تحویل گرفتم، تمام گزارشات به ‌زبان انگلیسی بود.»[35] بخشی از اهداف آمریکا و سیا در تأسیس ساواک به طرح آن کشور برای ریشه‌کن‌سازی کمونیسم و گروه‌های چپ در ایران معطوف بود تا از طریق این تشکیلات جدید مشکلات احتمالی که گمان می‌رفت از ناحیه این گروه‌ها بر منافع آمریکا در ایران وارد شود جلوگیری کند.[36]

پس از تأسیس ساواک گام بعدی سیا، آموزش نیروهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی این سازمان بود. به‌زودی کارشناسان سیا به ایران گسیل شدند تا کارکنان ساواک را آموزش دهند. طی سال‌های بعد نیروهای بسیاری از ساواک به آمریکا اعزام شدند تا در پایگاه‌های مجهز آن سازمان با روش‌های پیشرفته‌تر اطلاعاتی، جاسوسی و عملیاتی آشنا شوند.[37]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشریه «کوریه دو پلی‌تیک اترانژر» چاپ پاریس درباره آموزش بسیاری از کارکنان ساواک در پایگاه‌های سیا در آمریکا نوشت: «پلیس مخفی سابق ـ ساواک ـ نه‌تنها در کشور خود بلکه در کشورهای خارجی و در مرحله اول در ایالات‌متحده آمریکا نیز به فعالیت‌های گسترده مشغول بود و در این فعالیت‌ها از پشتیبانی کامل سرویس‌های ویژه آمریکا برخوردار بود. از زمان ایجاد ساواک که شهرت بدی یافته بود، سازمان سیای آمریکا به تربیت عمال آن و تجهیز سرویس‌هایش پرداخت. بعداً مستشاران سازمان سیا در ایران مستقیماً بر فعالیت‌های ساواک نظارت می‌کردند. مدتی پیش از سقوط شاه، وزارت خارجه آمریکا اذعان کرد که در اواخر سال گذشته 164 کارگزار ساواک در آموزشگاه سازمان سیا در ایالت ویرجینیای آمریکا مشغول آموزش بودند و هرساله 400 ساواکی از آمریکا فار‌غ‌التحصیل می‌شدند. ساواک یک سازمان کاملاً آمریکایی بود. گذشته از این، سازمان عملاً زیر کنترل سازمان سیا فعالیت می‌کرد.»[38] لازم به ذکر است در اسناد ساواک، سندهایی در مورد همکاری کشورهای غربی با ساواک وجود دارد. ازجمله این‌که رئیس سرویس اطلاعاتی فرانسه ماهانه /000 /50 فرانک از ساواک حقوق می‌گرفت.[39]

 

تأثیر موساد در ساختار و سازمان‌دهی ساواک

مطابق اسناد حضور صهیونیست‌ها در هیچ‌کدام از حوزه‌های سیاست‌گذاری، تصمیم‌گیری و اجرایی، به‌اندازه نفوذ آن‌ها در تشکیلات ساواک نبود.[40] گزارش‌ها و اسناد موجود گواهی می‌دهند که اسرائیلی‌ها در راستای برنامه‌ها و اهداف تعیین‌شده، سلسله فعالیت‌های اطلاعاتی خود را در ایران و کشورهای اسلامی منطقه با پوشش ساواک به‌آسانی تعقیب می‌کردند. صرف‌نظر از بهره‌برداری سرویس اطلاعاتی اسرائیل از حضور و موقعیت یهود ایران در جهت برنامه‌ها و اهداف جاسوسی، همکاری اطلاعاتی پیچیده دو رژیم پهلوی و اسرائیل به‌گونه‌ای بود که بعضی تحلیل‌گران، ساواک را زاییده دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و ایران را پایگاه اول صهیونیسم، پس از فلسطین اشغالی در منطقه می‌دانستند.[41]

آمریکاییان در پی تأسیس ساواک که با کمک مستقیم سیا صورت پذیرفت، از اواخر 1335 کوشیدند که روابط آن را با موساد گسترش دهند. ساواک و موساد در واپسین سال‌های دهه 1330 و اوایل دهه 1340، ارتباط بسیار نزدیک و دوستانه‌ای با یکدیگر برقرار کرده بودند و همکاری دوسویه آن‌ها در کارهای امنیتی ـ اطلاعاتی و جاسوسی در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه، روندی شتابنده داشت. سیا در چنین وضعی به‌تدریج، بخش مهمی از وظایف خود را در برابر ساواک، به موساد سپرد.[42]

شاه در اوایل 1336 از تیمور بختیار، خواست که انگیزه ایران را برای همکاری اطلاعاتی با اسرائیل به مقامات آن کشور اعلام کند. ازاین‌رو، بختیار، به اسرائیل رفت و در آنجا به دیدار ایسر هارل، رئیس سازمان موساد شتافت. هارل نیز یعقوب کاروز، رئیس ایستگاه موساد را در پاریس، به وی شناساند. همه ارتباطات با ایران ازآن‌پس به‌واسطه کاروز سامان می‌یافت. وی پس از دیدارهای فراوان با تیمور بختیار به تهران دعوت شد. این آمدوشدها، به برپایی مؤسسه بازرگانی وابسته‌ای در تهران انجامید (1337) که سال‌ها به سامان‌دهی کارهای اسرائیل در ایران می‌پرداخت.[43]

نشست‌های فراوانی در سال‌های بعد میان مسئولان امنیتی ایران و اسرائیل، در سطح‌های گوناگونی برگزار شد و روابط دوستانه‌ای میان رؤسای ساواک و موساد پا گرفت. همکاری رژیم صهیونیستی با دربار شاهنشاهی ایران به‌اندازه‌ای بود که اسرائیلیان، گستاخانه به مسئولان دولت ایران در سطح‌های گوناگون دستور می‌دادند. گاهی اسرائیل برای آگاهی از موضوع‌هایی به ساواک سفارش می‌داد و ساواک نیز در کم‌ترین زمان، خواسته‌های آن‌ها را بر‌آورد می‌کرد.[44] اسرائیل در ایران سه پایگاه برون‌مرزی در خوزستان، ایلام و کردستان داشت. همه اطلاعات لازم درباره کشورهای عربی مانند عراق، کویت، امارات، سوریه و عربستان از این سه پایگاه گردآوری می‌شد.[45]

 

ابعاد همکاری ساواک و موساد

ساواک و موساد در ابعاد مختلفی چون تبادل اطلاعات، آموزش‌های موساد به کارکنان ساواک، تهیه تجهیزات و وسایل از طریق موساد، همکاری دوجانبه موساد و ساواک علیه فلسطینی‌های مبارز، سمینار سه‌جانبه ساواک، موساد و سرویس اطلاعاتی ترکیه، کنفرانس سه‌گانه ساواک موساد و سرویس اطلاعاتی اتیوپی، سمینارهای دوجانبه ساواک و موساد، مذاکره رؤسا و نماینده‌های دو سرویس با یکدیگر، باهم همکاری داشتند. از میان موضوعات فوق‌الذکر با توجه به ماهیت سرویس‌های مذکور تبادل اطلاعات از اهمیت بیشتری برای طرفین برخوردار بوده است. ازاین‌رو اسناد مربوط به این موضوع از حجم بیشتری نسبت به سایر موضوعات برخوردار است. در ساواک اداره کل دوم و هفتم بخش اطلاعات خارجی ساواک را تشکیل می‌دادند و در ارتباط مستقیم با موساد بودند. اداره کل هشتم ضد جاسوسی نیز با توجه به ماهیت کاری خود با موساد در ارتباط بود. علاوه بر ادارات کل مذکور اداره کل آموزش در خصوص موارد آموزشی و اداره کل پنجم اداره فنی در مورد تهیه وسایل فنی با موساد رابطه داشتند. ناگفته پیداست که رؤسای ساواک نیز رابطه مستقیم با مسئولان موساد داشتند.[46]

 

اقدامات آموزشی

به گفته فردوست «ما با آمریکا صحبت کردیم شما آموزش ساواک را هم به عهده بگیرید»، اما طرف آمریکایی گفت؛ «آموزش باید زیر نظر اسرائیلی‌ها باشد.»[47] در زمانی کـه پاکروان ریاست ساواک را بر عهده داشت، مربیان اسرائیلی در عرصه‌ آموزش به بدنه ساواک وارد شدند که حضور آن‌ها تا اوایل سال ۱۳۵۰ ادامه داشت. دهه ۱۳۴۰ را باید دهه آموزش و سازمان‌دهی ساواک به دست سازمان امنیتی اسرائیل دانست.[48]

تا قبل از دورانی که فردوست به قائم‌مقامی ساواک برسد، آموزش نیروهای امنیتی عمدتاً در اختیار مستشاران آمریکایی بود؛ اما پس از آنکه فردوست روی کار آمد، با بررسی فعالیت نیروهای آمریکا در امر آموزش، به این نتیجه رسید که عملکرد سیا ضعیف بوده لذا درصدد نیروی جایگزین برآمد. جهت این منظور تشکیلات موساد مناسب به نظر می‌آمد هرچند که این سازمان تازه تأسیس بود، اما به خاطر حضور یهودیان در سازمان‌های اطلاعاتی کشورهای مختلف علاوه بر این‌که با روش‌های گوناگون اطلاعاتی کشورهای دیگر آشنایی داشتند، از تجربه بالایی نیز برخوردار بودند.[49]

 

اعزام کارشناس و نماینده

موساد در خصوص آموزش نیروهای امنیتی در حوزه‌های مختلف کارشناس به ایران اعزام نمود. ازجمله موضوعاتی که اسرائیل کارشناس فرستاد در حوزه «تعقیب و مراقبت»، «ضد شورشگری و امنیتی»، «خط‌شناسی»، «بازجویی» بود که با همکاری یعقوب نیمرودی، یک گروه اطلاعاتی برای چنین آموزش‌هایی به ایران اعزام شد. از سوی دیگر، گروهی از نظامیان به اسرائیل اعزام شدند تا توسط موساد آموزش ببینند.[50]

 

تجهیزات

سازمان امنیتی ایران بسیاری از وسایل خود را در زمینه‌های مختلف از اسرائیل خریداری می‌کرد و در سال‌های اولیه شکل‌گیری ساواک، ضمن تشکیل کمیته مشترک اطلاعاتی ایران و اسرائیل، توافق شد: «سرویس اسرائیل برای تکمیل وسایل ارتباطی مأمورین سرویس ایران، حاضر است هرگونه وسایل از قبیل بی‌سیم، مرکب عکاسی، مخفی کردن پیام و غیره در اختیار سرویس ایران بگذارد و طرز کار دادن آن‌ها را نیز تعلیم دهد. سرویس ایران نیز نیازمندی‌های خود را تهیه و به سرویس اسرائیل خواهد داد.»[51]

 

ساواک ابزاری در راستای منافع موساد

روابط ساواک و موساد در خصوص مباحث امنیتی، حکایت از آن دارد که سازمان امنیتی ایران بیشتر نقش تبعیت از دستورات موساد را ایفا نموده است تا همکاری و تبادل اطلاعات؛ چراکه با توجه به اسناد منتشر شده و گزارش‌های متبادل، آنچه به وقوع پیوسته تحقیق و جمع‌آوری اطلاعات از منطقه، توسط ساواک برای سازمان امنیتی اسرائیل بوده است.[52]

در «طرح کریستال» یا «بلور» کاملاً نمایان است که از نیروهای سازمان امنیتی ایران بهره‌برداری می‌شود؛ این طرح نشان می‌دهد که چگونه اداره کل دوم و هشتم ساواک عملاً در خدمت اهداف اسرائیل در ایران و دیگر کشورها، به‌ویژه ممالک اسلامی بودند و در این همکاری هیچ تلاش و کوششی را فروگذار نمی‌کردند. شناسایی، استخدام، آموزش و اعزام جاسوس به کشورهای اسلامی در قالب طرح کریستال به‌طور کامل تحت نام و پوشش ساواک اما با هدایت و کنترل اسرائیلی‌ها اجرا می‌شد.[53] همچنین می‌توان به اطلاعاتی که ساواک در جنگ‌های سال 1967 و ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل ارائه می‌داد، استناد کرد و تنها پیامد این عملیات، دشمنی اعراب با ایران را به ارمغان آورد. نمونه دیگر از این نوع سوءاستفاده‌ها را می‌توان در اقدام به‌اصطلاح مشترک ساواک و موساد با سرویس امنیت ملی ترکیه مشاهده نمود که این روابط سه‌جانبه با عنوان «نیزه سه سر» شهرت یافت که بیشترین فعالیت و عملکرد این رابطه در تأمین امنیت اسرائیل بود.[54]

 

یعقوب نیمرودی

یعقوب نیمرودی با حکومت پهلوی ارتباط بسیار نزدیکی داشت[55] وی از مهم‌ترین پایه‌گذاران موساد در ایران، عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس بود. نیمرودی اولین ‌بار در ۳۰ دی ۱۳۳۴ از طریق مرزهای ترکیه وارد ایران شد. وی هنگام ورود به ایران، ادعا کرد کارمند آژانس یهود است، اما مأموریت اصلی او در ایران نمایندگی موساد بود. نیمرودی از سال ۱۳۳۹ به‌عنوان اولین وابسته نظامی اسرائیل در ایران منصوب شد. طی دوران حضور او در ایران، ساواک روابط بسیار گسترده و نزدیکی با موساد برقرار کرد. فعالیت‌های نیمرودی تنها در عرصه اطلاعاتی ـ جاسوسی و امنیتی خلاصه نمی‌شد. او در بسیاری از مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یاریگر دولت اسرائیل در ایران بود.

نیمرودی تا پایان دوران مأموریت رسمی‌اش در ایران در سال 1348 برجسته‌ترین نماینده موساد بود. وی مدت کوتاهی پس از پایان مأموریتش در ایران از سمتش در موساد و ارتش اسرائیل هم کناره گرفت و بار دیگر فعالیتش را در عرصه اقتصادی ـ تجاری ایران پی گرفت. بااین‌حال ساواک تردید نداشت که حضور مجدد یعقوب نیمرودی در ایران، فقط به فعالیت‌های اقتصادی محدود نخواهد بود و او اقدامات جاسوسی خود را در ایران، علیه کشورهای عربی از سر خواهد گرفت.[56] یعقوب نیمرودی به‌عنوان نماینده موساد در ایران در مصاحبه‌ای می‌گوید: «اگر یک روز به تو اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران انجام داده‌ایم آگاه شوی ازآنچه می‌شنوی وحشت خواهی کرد حتی نمی‌توانی آن را تصور کنی.»[57]

 

شکنجه در ساواک

شاه همواره تلاش می‌کرد چنین بنمایاند که در درون دستگاه اطلاعاتی و امنیتی او، شکنجه زندانیان و مخالفان حکومت چندان محلی از اعراب ندارد. این در حالی بود که اسناد دستورات صریح شاه به ساواک در ضرورت سرکوب شدید مخالفان سیاسی حکومت موجود است. زندان‌های آن دوره مملو از زندانیان سیاسی بود که سالیان طولانی را به جرم مخالفت با استبداد حکومتی در ایران در حبس گذرانیده بودند. زندانیان سیاسی که معمولاً به‌مجرد دستگیری، در بازداشتگاه‌های ساواک شکنجه می‌شدند، در دوره گذراندن محکومیت زندان نیز همیشه در معرض شکنجه‌های روحی و جسمی قرار داشتند و به‌ندرت از حداقل حقوق زندانیان سیاسی برخوردار می‌شدند.[58]

طی دهة 1330 تا دهة 1350 ده‌ها نفر از زندانیان سیاسی تحت شکنجه‌های جسمی و روحی به قتل رسیدند که ساواک حتی از تحویل اجساد آنان به خانواده‌هایشان نیز خودداری می‌کرد. ده‌ها نفر از دستگیرشدگان، بدون این‌که نشانی از آنان به دست آید، در ردیف مفقودالاثرها قرارگرفته و اجساد آنان پس از قتل به دست ساواک، در مکان‌های نامعلوم به خاک سپرده شدند. ضمن این‌که صدها نفر از زندانیان، تحت شکنجه‌های مرگبار ساواک، ناقص‌العضو شدند. گفته می‌شد که ساواک برخی از شکنجه‌شدگان را نیز از بالگرد و هواپیما در بیابان‌های دورافتاده و کویرهای مرکزی ایران به بیرون پرتاب کرده است.[59]

ساواک انواع روش‌ها را برای شکنجه زندانیان بکار می‌برد.[60] ویلیام شوکراس، در کتاب «آخرین سفر شاه» می‌نویسد: «همین‌که یک نفر در دام ساواک می‌افتاد [امیدی به] بازگشت نداشت. ساواک قادر بود به‌عنوان تنها بازپرس و مأمور تحقیق جرائم سیاسی عمل کند و مجازات آن‌ها را نیز تعیین کند. بازداشت‌شدگان حق انتخاب آزادانه وکیل را نداشتند و معمولاً قادر به ایجاد تماس با هیچ‌کس در خارج از زندان نبودند. به‌محض این‌که یک نفر در دست ساواک گرفتار می‌شد، به‌سادگی از انظار ناپدید می‌گشت.[61]

بهمن نادری پور (تهرانی)، محمدعلی شعبانی (دکتر حسینی)، فریدون توانگری (آرش)، منوچهر وظیفه خواه (دکتر منوچهری)، ناصر نوذری (رسولی)، فرج‌الله سیفی کمانگر (دکتر کمالی)، محمد آرمان، رضا عطارپور مجرد (دکتر حسین‌زاده) از معروف‌ترین شکنجه‌گران ساواک محسوب می‌شوند.[62]

سیفی کمانگر، از بازجویان ساواک درباره شیوه‌ کار خود در ساواک می‌گوید: «هرکس را دستگیر می‌کردند بدون شکنجه نبود و پرویز ثابتی علناً در کمیسیون‌ها اظهار می‌داشت: دستور شاه است. باید بزنید و اعتراف بگیرید و ریشه این خرابکاری‌ها را پیدا کنید.»[63]

بهمن نادری‌پور، آخرین رئیس زندان اوین و شکنجه‌گر ساواک، در مصاحبه‌ای پس از پیروزی انقلاب گفت: «از سال ۵۶ که مسئله‌ حقوق بشر و فضای باز سیاسی در ایران مطرح شد رویه ساواک هم تغییر کرد. با روش تازه ساواک اعضای کادرهای مخفی را با خوراندن سیانور یا اسلحه‌ای که به صداخفه‌کن مجهز بود، مخفیانه می‌کشتند.»[64]

 

پرویز ثابتی از بانیان شکنجه و قساوت در ساواک

پرویز ثابتی اندکی بعد از تشکیل ساواک به آن پیوست و تا آخرین روزهای حکومت پهلوی در آن عضویت داشت. اداره یکم، اداره عملیات و بررسی ساواک بود که از سال 1345 به ریاست پرویز ثابتی هرگونه حرکت اسلام‌خواهانه را به‌شدت سرکوب می‌کرد. ثابتی در این اداره بخشی را تحت عنوان «روحانیون افراطی» سازماندهی کرد تا مبارزه با علما، مراجع تقلید و روحانیون به صورتی منسجم‌ و تشکیلاتی پیگیری شود. نمونه‌ای از این حرکت، عملکرد ثابتی در برخورد با شهید آیت‌الله محمدرضا سعیدی در جریان پیگیری فعالیت‌ها، دستگیری، شکنجه و شهادت ایشان است.[65]

ثابتی در سال 1349 معاون اداره کل سوم و در سال 1352 از سوی ارتشبد نعمت‌الله نصیری، رئیس وقت ساواک، مدیرکل اداره سوم ساواک شد.[66] اداره کل سوم ساواک، جزو بدنام‌ترین بخش‌های ساواک بود. ثابتی با نام رمز «بامداد» در همه عملیات‌های پرسروصدای ساواک نقش اصلی داشت و شبکه ساواک در وزارتخانه‌ها، سازمان‌های دولتی و حتی بخش خصوصی زیر نظر مستقیم او عمل می‌کرد. پرویز ثابتی برای گذراندن دوره‌های آموزشی درزمینه مبارزه با تروریسم به سرزمین‌های اشغالی فلسطین و ایالات‌متحده آمریکا سفر کرد. وی به‌قدری در این زمینه تبحر یافت که از او به‌عنوان حرفه‌ای‌ترین عضو ساواک در مبارزه با تروریسم یاد می‌شد. نام مستعار ثابتی در این روزها پرویز غفارپور بود.[67]

از طرح‌هایی که اوایل فروردین ۱۳۵۴ به دستور پرویز ثابتی به اجرا درآمد، اعدام دسته‌جمعی نه نفر از اعضای «گروه جزنی» در تپه‌های زندان اوین در پاسخ به ترور سرتیپ زندی پور، رئیس وقت کمیته مشترک ضدخرابکاری، بود.[68]

با اوج‌گیری حرکت مردم مسلمان ایران بر ضد حکومت پهلوی، ثابتی از طرفداران سرسخت سیاست سرکوب تظاهرات مخالفین بود. وی اواسط بهار ۱۳۵۷ به‌وسیله هویدا، پیامی به محمدرضا پهلوی فرستاد و از او خواست عنان کار کشور را در اختیارش بگذارد تا به حرکت مردم پایان دهد. پیشنهاد ثابتی به شاه برای کنترل نظام کشور عبارت بود از: اعلام حکومت‌نظامی، انحلال مجلسین، اخراج خبرنگاران خارجی از ایران و بستن سفارت کشورهای انگلیس و آمریکا در تهران و برخورد قاطع با روحانیون و دستگیری ۱۵۰۰ نفر از مخالفان عمده حکومت پهلوی. محمدرضا پهلوی نیز از طرح وی استقبال کرد، اما درنهایت، تنها با بازداشت سیصد نفر از این فهرست موافقت کرد.[69]

در هفتم آبان ۱۳۵۷ که شیرازه حکومت پهلوی در حال گسستن بود، ثابتی از سمت ریاست اداره کل سوم ساواک برکنار و به‌عنوان مشاور رئیس ساواک منصوب شد؛ اما این سمت نیز دیری نپایید و وی در ۱۰ آبان همان سال از ساواک بازنشسته شد. به نظر می‌رسد اطلاعات وی از مجموعه حکومت، نشان از سقوط قریب‌الوقوع آن می‌داد و کنار رفتن وی از اداره کل سوم ساواک و سپس بازنشستگی‌اش، بسان فرار از مهلکه بود. به‌رغم وفاداری ثابتی به خاندان پهلوی، او در زمره نخستین کسانی بود که کشور را پیش از سقوط سلطنت ترک کرد. پرویز ثابتی از سوی سازمان سیا در تهران، وعده اشتغال در آمریکا گرفته بود.[70]

سندی از ساواک نشان می‌دهد که وی ساعت ۱۰ صبح روز نهم آبان ۱۳۵۷، یک روز پیش از آن‌که حکم رسمی بازنشستگی‌اش ابلاغ شود، با پرواز ۷۵۷ هواپیمایی ملی ایران و با نام مستعار عالیخانی، تهران را با هواپیمایی که مقصدش رم، ژنو و لندن اعلام شده بود، ترک کرد و پس‌ازآن با پاسپورت واقعی وارد آمریکا شد.[71]

 

سرلشکر علی معتضد

سرلشکر علی معتضد (با نام سابق علی نخجیری اصفهانی) از ابتدای تأسیس ساواک فعالیت خود را در این سازمان آغاز کرد و 21 فروردین 1350، یک روز پس از رفتن ارتشبد فردوست از ساواک، با حفظ سمت، قائم‌مقام ساواک شد. سمت دیگر او در ساواک ریاست سازمان اطلاعات خارجی بود که دو اداره کل دوم و هفتم ساواک تحت امر او بودند.[72]

فردوست سرلشکر علی معتضد را افسری مورد توجه انگلیسی‌ها و «ام.آی.سیکس» معرفی می‌کند که در دوران نصیری به همراه او و ثابتی نقش قابل‌توجهی در مدیریت و هدایت ساواک داشتند. معتضد نفوذ قابل‌توجهی بر نصیری داشت و با موافقت نصیری بود که پس از کناره‌گیری فردوست از قائم‌مقامی ساواک، سرلشکر علی معتضد به قائم‌مقامی ساواک رسید. معتضد تا آخرین روز ریاست نصیری بر ساواک، قائم‌مقام او بود. روز 17 خرداد 1357 که نصیری جای خود را به مقدم داد، معتضد هم از قائم‌مقامی ساواک ‌کناره گرفت. درباره فعالیت‌ها و زندگی سرلشکر علی معتضد طی واپسین ماه‌های عمر رژیم پهلوی اطلاع موثقی در دست نیست. شایعات و اخباری وجود داشت که نشان می‌داد معتضد مایل بود پس از عزل نصیری در رأس ساواک قرار گیرد. او نیز مانند بسیاری از کارگزاران رژیم پهلوی، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از کشور گریخت و دیگر در انظار عمومی و نیز عرصه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نامی از او به میان نیامد.[73]

 

ساواک در سال‌های پایانی حکومت پهلوی

هنگام اعلام فضای باز سیاسی از اواخر سال ۱۳۵۵ و اوایل سال ۱۳۵۶ ساواک در برابر مخالفان و منتقدان نرمش قابل‌اعتنایی نشان نداد. ساواک در این دوره با در پیش گرفتن سیاست یک گام به پس و دو گام به‌پیش خشونت و سرکوب را کم سر و صداتر ادامه داد.[74] در تاریخ شنبه 17 دی 1356 مقاله‌ای با عنوان «ایران، استعمار سرخ و سیاه» به قلم احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید.[75] 19 دی در قم در اعتراض نسبت به این مقاله تظاهراتی صورت گرفت که در نتیجه آن، ساواک و سایر نیروهای امنیتی و نظامی با معترضین درگیر شدند و گروهی از تظاهرکنندگان به شهادت رسیدند. همچنین تعداد قابل‌توجهی نیز دستگیر، محاکمه، زندانی یا تبعید شدند و در این ماجرا ساواک نقش اصلی داشت. برخی کارشناسان ساواک درج مقاله «ایران، استعمار سرخ و سیاه» را اقدام نادرستی ارزیابی کرده و آن را گامی در مسیر گسترش بحران سیاسی در کشور دانستند. بااین‌وجود برخی منابع نشان می‌دهد که فرهاد نیکخواه اطلاعات لازم را برای تدوین این مقاله از ساواک دریافت کرده بود.[76]

واقعه ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ ناکارآمدی ساواک را در مواجهه با ناآرامی‌ها آشکار کرد. برای پیشگیری از تکرار رخدادهای مشابه در سایر شهرها، ساواک مذاکرات مفصلی با آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری انجام داد.[77] در پی واقعه ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ ساواک طی بخشنامه شدیداللحنی خطاب به شعبات خود در شهرها و استان‌های مختلف بر ضرورت سرکوب قهرآمیز مخالفت‌های سیاسی تأکید کرد. به دنبال این بخشنامه موج جدیدی از خشونت و سرکوب در کشور آغاز شد. در خرداد ۱۳۵۷ سپهبد ناصر مقدم جایگزین نصیری شد. با انتصاب مقدم به ریاست ساواک علاوه بر ادامه سرکوب، طرح در پیش گرفتن مشی مسالمت‌آمیز و آسیب‌شناسانه در برخورد با مخالفان موردتوجه قرار گرفت.[78]

پس از آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در روزهای پایانی مرداد ۱۳۵۷ انگشت اتهام به‌سرعت به‌سوی ساواک نشانه رفت. مقدم نیز به‌زودی نشان داد که برخورد قهرآمیز مخالفان را سرلوحه عمل خود قرار داده است. مقدم در نخستین روزهای تصدی در نامه‌ای خطاب به مدیریت اداره کل سوم از ضرورت تجدیدنظر در روش‌های ساواک و لزوم ارائه چهره انسانی‌تر از این سازمان در نزد افکار عمومی سخن به میان آورد. بااین‌حال تأکید می‌کند که ساواک بسان قبل در سرکوب مخالفان سیاسی حکومت هیچ تردیدی به خود راه نخواهد داد.[79] سیاست چماق و هویج ساواک علاوه بر این‌که در کشتار و قتل‌عام تظاهرکنندگان نقش مهمی داشت در اقدامات پیشگیرانه نیز پیشگام بود. ساواک تلاش می‌کرد در تمام دوایر، سازمان‌ها وزارتخانه‌ها و مراکز حکومتی و دولتی فضای اختناق بیشتر حاکم شود و چنان بنمایاند که نیروهای این سازمان بر مجموعه رفتار و عملکرد کارکنان دولتی اشراف کامل دارند. در همان حال تلاش می‌کرد سران و سازمان‌دهندگان تظاهرات را کنترل کند. در محاکم قضایی محکومیت‌های سنگینی برای آن‌ها در نظر گرفته شود. ساواک بر آن بود تا بسیاری از روحانیون را که در گسترش مخالفت‌ها نقش قابل‌توجهی دارند دستگیر یا به مناطق دورافتاده تبعید کند.[80]

ساواک نگران رویگردانی نیروهای نظامی و انتظامی از حکومت و پیوستن آنان به انقلابیون بود. به‌طور مدام تعداد کسانی که خدمت در ارتش را ترک کرده و به مخالفان می‌پیوستند، افزوده می‌شد. ساواک در تماس‌های تلفنی خود، فرماندهان نیروهای انتظامی و ارتش و کارگزاران دولتی را به مقاومت در برابر مخالفان وا‌می‌داشت. هشدار می‌داد که اگر در برخورد با مخالفان قصور ورزند با عواقب سنگینی روبرو خواهند شد. از اواسط سال ۱۳۵۷ دامنه درگیری‌ها به حدی گسترش یافت که گاه تعداد قربانیان ساواک از چند صد نفر در روز فراتر می‌رفت.[81] ساواک محل کار و زندگی تعدادی از مخالفان سیاسی حکومت را به آتش کشید یا به‌وسیله عوامل خود تخریب کرد. گفته می‌شود ساواک علاوه بر تخریب اموال، منازل و محل کار مخالفان در آتش‌سوزی، غارت و تخریب برخی مراکز و ساختمان‌های دولتی دست داشت تا در بین مردم ترس و واهمه ایجاد کرده مخالفان حکومت را افرادی مخرب معرفی کند.[82]

اوج‌گیری اعتراضات مردمی موجباتی را فراهم آورده بود که مردم خشم فروخورده سالیان گذشته را با تعقیب اعضا و وابستگان ساواک به‌ویژه از اواسط سال ۱۳۵۷ که انقلابیون در برابر رژیم پهلوی موقعیتی برتر یافتند، نشان دهد. در این میان علاوه بر ساواکی‌ها برخی مراکز، مقرها و محل تجمع ساواک در شهرها موردحمله انقلابیون قرار گرفت و بعضاً آتش‌گرفت و تخریب شد. به‌رغم تصویب قانون انحلال ساواک در آخرین روزهای عمر حکومت پهلوی برخی مراکز مهم ساواک در تهران و سایر شهرها در زمره آخرین سنگرهای دفاع از رژیم روبه‌زوال پهلوی در برابر انقلابیون ایستادگی می‌کردند. گفته می‌شود بسیاری از اسناد مهم ساواک طبق دستورالعمل‌های تعیین‌شده پیشاپیش معدوم شد. از اواسط سال ۱۳۵۷ سلطه ساواک بر مطبوعات سیر نزولی یافت و چنان‌که از اسناد و گزارش‌های ساواک برمی‌آید نشریاتی چون کیهان و اطلاعات بر دامنه انتقاد و مخالفت با حکومت افزودند.[83]

ساواک طرح‌های بلندمدت و انسجام‌یافته‌ای برای برخورد با شرایط بحرانی، پیش‌بینی نکرده بود. به همین دلیل نیز با آغاز حرکت‌های مردمی دچار سردرگمی شد. بااین‌حال کوشید با ارائه طرح‌هایی موجبات فروکش کردن ناملایمات اجتماعی و سیاسی را فراهم آورد. به دنبال واقعه ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم و سپس ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ تبریز، ساواک به این نتیجه رسید که تبعیت مردم از روحانیون و نیز نارضایتی آنان از سوء عملکرد دوایر و دستگاه‌های دولتی عامل بروز حادثه است. ساواک به مأموران خود هشدار داد که روحانیون مخالف حکومت را تحت مراقبت قرار دهند و علت گرایش مردم به‌سوی آنان را بررسی کنند. ساواک در برخی از ارزیابی‌های خود تلاش می‌کرد تحولات سیاسی دوران انقلاب را به گروه‌هایی چون حزب توده پیوند زند و وانمود سازد که گروه‌های مسلمان نقش درجه چندمی در انقلاب دارند. در مواردی نیز چنین القا می‌کرد که گروه‌های خرابکار و تروریست عامل اصلی بحران سیاسی آن دوره هستند.[84]

ساواک در گزارش محرمانه‌ای که در ۸ مهر ۱۳۵۷ درباره روند شکل‌گیری مخالفت‌های سیاسی با رژیم پهلوی تهیه کرد، بر این نکته پای فشرد که امام از همان آغاز حرکت مردم نقش تعیین‌کننده در هدایت و رهبری تحولات جاری کشور داشته و تمام تلاش‌های ساواک برای پیشگیری از نقشه ایشان کمتر با موفقیت قرین شده است.[85] ساواک گزارش منظمی به‌صورت بولتن‌هایی محرمانه تهیه و در اختیار مسئولان دولتی و حکومتی قرار می‌داد. این روند تهیه گزارش محرمانه تا واپسین روزهای حکومت پهلوی ادامه داشت. این گزارش‌ها به‌ویژه پس از بازگشت امام به کشور، اقدامات و تلاش‌های دولت بختیار را برای جلوگیری از سقوط قطعی رژیم پهلوی مهم ارزیابی کرده و چنین وانمود می‌کرد که به‌زودی در ایران بحران گسترش خواهد یافت و امام خمینی در فاصله زمانی نه‌چندان طولانی با چالش‌های جدی روبرو خواهد شد.[86]

ازجمله اقدامات دولت شریف امامی که ناصر مقدم رئیس ساواک در آن نقش مهمی داشت، اعلام حکومت‌نظامی در تهران و ۱۱ شهر دیگر در شامگاه ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ بود. با این اقدام، فاجعه جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در میدان ژاله تهران رقم خورد. نیروهای انتظامی و ساواک به روی مردم بسیاری که در این میدان و خیابان‌های اطراف گرد آمده بودند، آتش گشود و شمار زیادی مجروح و تعداد کثیری نیز به شهادت رسیدند. علاوه بر این خسارت مالی قابل‌توجهی به منازل، مغازه‌ها و اتومبیل‌های مردم وارد شد.[87]

دولت شریف امامی وعده‌هایی مبنی بر ایجاد تحول در ساختار تشکیلاتی و حذف نیروهای سرکوبگر و بدنام این سازمان داد. به دنبال آن ناصر مقدم فهرستی از چند ده نفر از افراد بدنام‌تر این سازمان را برای اخراج از ساواک در اختیار شاه و دولت قرار داد. مشهورترین این افراد پرویز ثابتی مدیرکل بدنام اداره کل سوم بود.[88]

روز 6 آبان 1357 تیمسار ناصر مقدم رئیس ساواک با اسحاق هوفی رئیس سازمان اطلاعاتی اسرائیل (موساد) در تهران و در بحبوحه انقلاب گفت‌وگو کرد. در این گفت‌وگو، با اشاره به دوستی نزدیک ایران پهلوی و رژیم صهیونیستی، مقدم رئیس ساواک به نقش بسیار مهم موساد در آموزش مأموران ساواک تصریح و طرح استخدام مأموران بازنشسته موساد از سوی ساواک را به ژنرال هوفی پیشنهاد می‌کند. درخواست رئیس ساواک با این استدلال رد شد: «چهره‌های بازنشسته موساد به‌محض کناره‌گیری از کار، اطلاعاتشان کهنه می‌شود.»[89]

در این مذاکرات،‌ رئیس ستاد موساد از همتای ایرانی خود درباره حوادث مربوط به انقلاب اسلامی و قیام مردم مسلمان ایران سؤال کرده، نگرانی رژیم صهیونیستی را درباره رویدادهای داخلی ایران اعلام می‌کند؛ اما رئیس ساواک از ارائه پاسخ صریح و روشن طفره می‌رود و پس از اشاره به خطر شوروی، قیام مردم ایران را یک حرکت کمونیستی مورد حمایت شوروی قلمداد می‌کند. در ادامه گفت‌وگو، طرف اسرائیلی از به خطر افتادن جان 1200 مأمور اسرائیلی در ایران اظهار نگرانی کرده و از ساواک درخواست کمک می‌کند. رئیس ساواک ضمن پاسخ مثبت به همتای اسرائیلی، مدعی می‌شود که خطری برای اسرائیلی‌ها در ایران وجود ندارد؛ اما رئیس موساد مجدداً با رد ادعای مقدم، به‌گونه‌ای دیگر نظر و موضع خود را تکرار می‌کند. نکته قابل‌توجه در این مذاکره، اشاره رئیس موساد به دیدگاه آمریکایی‌ها درباره قیام ملت مسلمان ایران است. ژنرال هوفی ادعا می‌کند که طی تماسی با رئیس سیا، درباره رویدادهای داخلی ایران ابراز نگرانی کرده؛ لیکن مقامات سازمان سیا در پاسخ گفته‌اند که مسئله‌ای بسیار کوچک است و جای هیچ نگرانی نیست.[90]

ساواک از روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ بر جنایت خود در تهران و سایر شهرها افزود و با ایجاد درگیری‌های خونین با تظاهرکنندگان و آتش زدن‌ها و تخریب‌های عمدی در سطح وسیعی از شهر تهران موجبات نگرانی شاه را فراهم آورد. به دنبال انتصاب ازهاری به نخست‌وزیری، ساواک طی بخشنامه‌ای خطاب به شعب و واحدهای خود با اشاره به بحران کشور به نیروهایش دستور داد تا در سرکوب مخالفان و حمایت از دولت جدید از هیچ اقدامی فروگذار نکنند.[91] با انتصاب ازهاری اعتراضات گسترش یافت و به‌تبع آن ساواک بیش‌ازپیش به خشونت روی آورد. از مهم‌ترین وقایع دوره نخست‌وزیری ازهاری اقدام شاه در ارسال پیام معروف «من صدای انقلاب شما را شنیدم» بود. گفته می‌شد ساواک در وادار ساختن شاه به صدور این پیام نقش داشته است. ساواک به‌سرعت متن پیام شاه را تکثیر کرده و برای بسیاری از علما و روحانیون در سراسر کشور ارسال کرد.[92] بااین‌وجود واکنش سریع امام و فریب خواندن این توبه‌نامه موجب شد تا افکار عمومی نسبت به آن بی‌توجهی نشان دهند.[93]

امام خمینی تا اواسط سال ۱۳۵۷ انقلاب ایران را از عراق رهبری می‌کردند، اما هنگامی‌که فشار ساواک و سازمان امنیت عراق عرصه را بر ایشان تنگ کرد تصمیم گرفتند عراق را ترک کنند. در آستانه خروج امام خمینی، مقدم رایزنی‌هایی با سازمان امنیت عراق، وزارت امور خارجه ایران، شاه و هیئت وزیران درباره چگونگی برخورد با امام در صورت خروج از عراق و مقصد او انجام داد.[94] ساواک برای کنترل فعالیت‌های امام و سایر مخالفان حکومت در فرانسه با دستگاه اطلاعاتی و امنیتی فرانسه ارتباط نزدیک داشت. مأموران ساواک در میان کسانی که به ملاقات امام در نوفل‌لوشاتو می‌رفتند نفوذ کرده و گزارش‌، اخبار و اطلاعاتی درباره موقعیت ایشان و فعالیت‌هایی که انجام می‌داد، برای ساواک تهران ارسال می‌کردند. ساواک تلاش می‌کرد فرانسه موجبات اخراج امام و همراهانش را فراهم آورد. ساواک بر آن بود دولت و سرویس اطلاعاتی فرانسه متقاعد شوند که امام با کمونیست‌های فرانسه و ایتالیا در تماس است. مأموران این سازمان پیشنهاد‌هایی مبنی بر ضرورت خروج ایشان از فرانسه به مقصد ایتالیا می‌دادند. ساواک امیدوار بود موجبات ترور و قتل ایشان در ایتالیا فراهم شود.[95] پس از عزیمت امام به پاریس، ساواک برای بدنام کردن ایشان چنین شایع کرد که وی به سرزمین کفر پناهنده شده است. اخباری نیز وجود داشت که حاکی از تلاش برخی مأموران ساواک برای به قتل رساندن امام در فرانسه یا ربودن ایشان بود. در آذر ۱۳۵۷ سپهبد ناصر مقدم طی ملاقاتی با شاه پیشنهاد کرد توسط پزشکی از نیروهای ساواک که در فرانسه اقامت دارد امام با تزریق مواد سمی به قتل برسد اما حاضران در جلسه عواقب چنین اقدامی را برای رژیم پهلوی سخت خطرناک ارزیابی کردند و بدین ترتیب طرح مقدم مسکوت ماند.[96]

 

انحلال ساواک

از همان نخستین ماه‌های آغاز ناآرامی‌ها در دوره انقلاب، انتقاد از عملکرد سوء ساواک یکی از مهم‌ترین موضع‌گیری‌های مخالفان حکومت بود. در این میان محافلی در دولت و حکومت نیز به این باور رسیدند که طرح انحلال ساواک می‌تواند گسترش ناآرامی‌ها را مهار کند. با آغاز نخست‌وزیری شریف امامی در شهریور ۱۳۵۷ طرح انحلال ساواک در دستور کار دولت قرار گرفت. با این احوال در آن مقطع موضوع انحلال و یا تغییر و تحول در ساواک مسکوت ماند. هرچند ازهاری درباره انحلال ساواک برنامه‌ای نداشت، اما ساواک بیش از هر مرجع حکومتی دیگر مورد حمله مخالفان قرار گرفت. با آغاز نخست‌وزیری شاپور بختیار لایحه انحلال ساواک به مجلس داده شد.[97]

نمایندگان مجلس پس از مذاکراتی نه‌چندان طولانی در روز ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ لایحه دولت را مبنی بر انحلال ساواک تصویب کردند. بدین ترتیب ساواک پس از حدود ۲۲ سال فعالیت، پنج روز قبل از پایان حکومت پهلوی به‌ظاهر منحل شد.[98] متن لایحه انحلال ساواک یک ماده‌واحده و 4 تبصره داشت:

ماده‌واحده: از تاریخ تصویب این قانون، سازمان اطلاعات و امنیت کشور که به‌موجب قانون مصوب 23 اسفند 1335 و قانون اصلاحی آن مصوب 4 دی 1337 تشکیل گردیده، منحل و قوانین مربوطه ملغی می‌گردد.

تبصره یک: تشکیلات و بودجه و امتیازات و اسناد و اموال سازمان اطلاعات و امنیت کشور به نخست‌وزیر تحویل می‌گردد که به دستور نخست‌وزیر برحسب اقتضا از کارمندان سازمان مذکور در سایر سازمان‌های دولتی استفاده گردد و یا به خدمت آنان طبق قوانین و مقررات مربوط به آن سازمان خاتمه داده شود.

تبصره دو: با الغای قانون مربوط به تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور، رسیدگی به کلیه جرائم ارتکابی کارمندان سازمان مذکور به وزارت دادگستری محول می‌گردد که برحسب مورد در مراجع قانونی مربوطه مورد تعقیب قرار گیرند و چنانچه طبق مقررات قانون قبلی پرونده‌ای از این حیث در دادسراهای نظامی تشکیل شده باشد، در هر مرحله از رسیدگی باشد، می‌بایستی با صدور قرار عدم صلاحیت به دادگستری ارسال شود.

تبصره سه: دولت موظف است ظرف یک ماه از تاریخ تصویب این قانون، لایحه‌ای در مورد تأسیس و تشکیل مرکز اطلاعات ملی نوینی که منحصراً در خدمت استقلال و حفظ و امنیت داخلی و خارجی کشور باشد، تهیه و برای تصویب به مجلسین تقدیم نماید.

تبصره چهار: از تاریخ تصویب این قانون، کلیه وظایف و تکالیف سازمان اطلاعات و امنیت کشور از حیثی که ضابط نظامی محسوبند، به عهده مأمورین نظامی و ژاندارمری و شهربانی واگذار و هرگونه وظیفه دیگری در زمینه جمع‌آوری اطلاعات که به عهده سازمان مذکور می‌باشد، به تشخیص نخست‌وزیر به سایر مراجع مملکتی محول می‌گردد.[99]

قرائن متعددی وجود دارد که موضوع انحلال ساواک را دچار ابهام و تردید می‌نماید:


    در پی تبلیغات گسترده بختیار برای انحلال ساواک، انقلابیون به‌منظور خنثی‌سازی این اقدامات، نوار کاسِتی انتشار دادند که در آن از سوی شاه خطاب به همه فرماندهان اعلام شد بود که ضمن تقویت ساواک مخالفان را به‌شدت سرکوب کنند.[100]
    سپهبد ناصر مقدم در تاریخ 10 /11 /1357 بخشنامه‌ای به کلیه ادارات کل و سازمان‌های امنیت شهرستان‌ها صادر و چنین عنوان می‌نماید: باآنکه همه کارمندان توجه دارند که در شرایط فعلی ساواک نیاز بیشتری به فداکاری پرسنل دارد؛ مع‌هذا مشاهده می‌شود بعضی از آنان بر اثر جبن و ترس روحیه خدمتی را از دست داده و برخی دیگر با تقاضای مرخصی، معالجه و غیره، موجبات سستی و رخوت را ایجاد می‌نماید که به‌هیچ‌وجه اصولی نیست. بنابراین، رؤسای مربوطه باید ظرف 48 ساعت با بررسی وضع کارمندان خود چنانچه تشخیص می‌دهند کارمندان آمادگی خدمت نداشته یا حس فداکاری بعضی از آن‌ها مورد تأیید نباشد یا بهره خدمتی کافی نداشته باشند، تقاضای بازنشستگی یا بازخرید خدمت آنان را بنمایند یا آن‌ها را معرفی نمایند تا مرکز رأساً اقدام نماید.
    در تاریخ 14 /11 /1357، سپهبد ناصر مقدم در راستای تقویت روحیه کارکنان ساواک سخنرانی مهمی نموده است. اداره دوم ساواک، در همین ارتباط پیشنهاد عملیات بدن‌سازی و بالا بردن آمادگی قدرت جسمانی، تسلیح کارکنان و آموزش و تمرین تیراندازی تمامی کارکنان ساواک را نموده که مورد موافقت ریاست وقت ساواک قرار گرفت.
    بانک سپه یک روز بعد از تصویب لایحه انحلال ساواک در تاریخ 18 /11 /1357، نامه‌ای خطاب به نخست‌وزیر ارسال و چنین عنوان داشته است: سپهبد مقدم با ارسال نامه‌ای به بانک سپه درخواست نموده که به‌منظور پرداخت هزینه‌های جاری سازمان اطلاعات و امنیت کشور با افتتاح یک شماره حساب جاری جدید که حق برداشت از این حساب به امضای تیمسار سرلشکر محمود وزیری همدانی (احدی از امضاداران قبلی در یکی از حساب‌های آن سازمان) و آقای مهدی تابش توأماً خواهد بود، اقدام شود و فعلاً چکی به مبلغ 1500000000 ریال [یکصد و پنجاه میلیون تومان] از حساب‌جاری شماره یک درخواست نموده است. بانک سپه در ادامه با استناد به اعلام جراید مبنی بر انحلال سازمان امنیت کشور ـ از تاریخ 17 /11 /1357 و در تابعیت قرار گرفتن آن سازمان در ذیل نخست‌وزیری ـ درخواست نظر آقای نخست‌وزیر در خصوص پرداخت این مبلغ را نموده که شاپور بختیار موافقت کرده است.
    لایحه انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور در قالب یک ماده‌واحده به مجلسین ارائه شد که دارای یک متن اصلی و 4 تبصره بدین شرح بود: «از تاریخ تصویب این قانون سازمان اطلاعات و امنیت کشور که به‌موجب قانون مصوب 23 اسفند ۱۳۳۵ و قانون اصلاحی آن مصوب 4 دی‌ماه ۱۳۳۷ تشکیل گردیده منحل و قوانین مربوطه ملغی می‌گردد. در این لایحه واحده و تبصره‌های آن، چند ابهام مهم وجود داشت. ازجمله در این ماده‌واحده قید شده که «ظرف یک ماه آینده نسبت به تأسیس و تشکیل مرکز اطلاعات نوین» اقدام می‌گردد.

بر این اساس موضوع انحلال ساواک جدی نبوده و کاملاً تبلیغاتی بوده است. آن‌ها در کوتاه‌مدت قصد داشتند که افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده و آرام نمایند.[101] به‌رغم اعلام انحلال ساواک توسط دولت بختیار و تأیید نهایی آن در مجلس شورای ملی تا واپسین ساعات عمر رژیم پهلوی و پس‌ازآن مأموران و نیروهای این سازمان به فعالیت خود در مقابله با مخالفان حکومت ادامه دادند. گزارشگران این سازمان اخبار و اطلاعاتی درباره رخدادها و تحولات جاری کشور تهیه می‌کردند. مراکز و مقرهای مهم ساواک نیز عمدتاً تا آخرین ساعات عمر رژیم پهلوی هنوز در برابر انقلابیون مقاومت‌هایی می‌کرد و در این میان مقر اصلی ساواک در سلطنت‌آباد تهران پس از چند ساعت درگیری در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به تصرف انقلابیون درآمد.[102]

در آستانه سقوط رژیم پهلوی بسیاری از شعب و نمایندگی‌های ساواک در داخل و خارج کشور اسناد محرمانه و حساس خود را معدوم کرده و از بین بردند. ازجمله مهم‌ترین مراکز ساواک که بخش قابل‌توجهی از پرونده‌های محرمانه آن ربوده شد و دیگر اثری از آن به دست نیامد شعبه ساواک در تبریز و آذربایجان بود.[103]

 

ساواک بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357

از مسائلی که نظام انقلابی مدت‌ها با آن مواجه بود، خطر نفوذ اعضا و وابستگان ساواک بود. شواهدی هم وجود داشت که نشان می‌داد عناصری از ساواک در برخی نهادهای جدیدالتأسیس نفوذ کرده‌اند. ازجمله اخبار و شایعاتی که در دوره نخست‌وزیری مهندس مهدی بازرگان در بین مردم بر سر زبان‌ها افتاد، موضوع تلاش دولت برای تجدید ساختار ساواک در تشکیلاتی تحت عنوان «ساواما» بود. حسین فردوست در خاطرات خود تصریح کرده که از آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب، برخی از مقامات دولت جدید با او تماس گرفته و درباره تشکیل سازمانی نظیر ساواک با او رایزنی‌هایی کرده بودند و او سپهبد ناصر مقدم را برای تصدی سازمان جدید معرفی کرده بود. البته ابراهیم یزدی از اعضای کابینه بازرگان اخبار مربوط به ارتباط بازرگان با سپهبد ناصر مقدم پس از پیروزی انقلاب اسلامی را رد کرد.[104] 

در دوره انقلاب، سفارت آمریکا و نیز مأموران سیا با افراد و گروه‌هایی از ضدانقلاب و اعضا و وابستگان ساواک در ارتباط بودند و تلاش می‌کردند قبل از آن‌که دادگاه‌ها و محاکم انقلابی ساواکیان و عناصر وابسته به رژیم سابق را محاکمه و به مجازات برسانند، به آنان پناه داده و با جعل اسناد و تهیه گذرنامه‌های مستعار موجبات فرار آنان را از کشور فراهم آوردند. سفارت آمریکا در تهران کانونی برای فعالیت و آمدوشد جاسوسان، خبرچینان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی شده بود و ناآرامی‌ها را در گوشه و کنار کشور و تحرکات ساواکیان سابق و ضدانقلاب را هماهنگ می‌کرد.[105]

بسیاری از اعضای برجسته ساواک که از کشور گریخته بودند، با مقامات آمریکا و نیز سیا ارتباط داشتند و درباره اقداماتی که می‌توانست بر ضد نظام جمهوری اسلامی صورت گیرد، رایزنی می‌کردند. همچنین برخی از رؤسا و رهبران بلندپایه و میانی ساواک که پس از پیروزی انقلاب در کشور مانده بودند، با مقامات سفارت آمریکا و نیز سیا در ایران رابطه داشتند. قراین موجود نشان می‌دهد که اعضا و عناصر وابسته به ساواک به‌ویژه در خارج از ایران با مأموران موساد نیز ارتباط داشتند. سیا همچنین برخی از مهم‌ترین و کارآمدترین جاسوسان و خبرچینان ساواک را در داخل و خارج کشور که هنوز هویتشان برای نظام اسلامی آشکار نشده بود، به خدمت گرفت. این افراد که در پوشش‌های مختلفی در داخل و خارج کشور فعالیت می‌کردند، می‌توانستند آزادانه به ایران مسافرت کنند و بیش از هر نیروی دیگری در خدمت اهداف اطلاعاتی ـ جاسوسی آمریکا و سیا قرار گیرند. در همان حال برخی چهره‌‌های ناشناخته اما مهم ساواک در داخل و خارج کشور، فعالیت‌هایی بر ضد نظام جمهوری اسلامی سازمان می‌دادند و امیدوار بودند از طریق سفارت آمریکا و نیز مأموران سیا در ایران اقدامات خود را به سرانجام رسانند.[106]

قراینی هم وجود داشت که نشان می‌داد این محافل با هماهنگی سفارت آمریکا با برخی گروه‌های افراطی نظیر گروه تروریستی فرقان که طرح ترور رهبران اصلی انقلاب را داشتند، همکاری می‌کنند. در نخستین ماه‌های پس از پیروزی، انقلاب اسلامی در برخی مراکز و مناطق کشور اغتشاشات و درگیری‌هایی وجود داشت که مقامات حکومت اسلامی بر این باور بودند که مأموران سیا و عناصر وابسته به ساواک در این آشوب‌ها دخالت دارند.[107]

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم روز پس از شکست طرح آمریکا برای آزادی گروگان‌ها، در بیانیه‌ای در 28 اردیبهشت 1359 با اشاره به طرح‌های آمریکا و عوامل داخلی آن‌ها برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی، تصریح کرد: بسیاری از ساواکی‌های سابق همراه با گروهی از ضد انقلابیون در داخل و خارج کشور، آمریکا و سیا را در عملی ساختن این طرح شکست‌خورده حمایت می‌کردند.[108]

هنگامی‌که حمله به ایران برای آزاد کردن گروگان‌ها با شکست مواجه شد، آمریکا دست‌به‌کار طرح‌های دیگری شد و درحالی‌که شبکه‌ گسترده‌ای از اعضای ساواک و وابستگان به رژیم سابق با همدستی برخی گروه‌های سیاسی مخالف نظام به ناآرامی‌ها و آشوب‌های قومی، سیاسی و غیره دامن می‌زدند، سازمان سیا با همکاری موساد و ساواک و سایر ضد انقلابیون و نیز برخی گروه‌ها و افراد مخالف نظیر شاپور بختیار در حال آماده کردن یک طرح کودتای نظامی در ایران بودند که به «کودتای نوژه» مشهور شد. بر اساس این طرح، مقرر بود افرادی از نظامیان، رجال و عوامل سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و لشکری وابسته به رژیم سابق با هماهنگی و هدایت سیا و با بهره‌گیری از چندین فروند هواپیمای جنگی از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به تهران حمله‌ کرده و با بمباران مراکزی چون محل زندگی امام خمینی در جماران و نیز برخی پادگان‌ها و مراکز نظامی در تهران، صداوسیمای جمهوری اسلامی را اشغال کرده و به عمر نظام نوپای جمهوری اسلامی پایان دهند. با کشف این توطئه، بار دیگر از خطری که می‌رفت نظام انقلابی را تهدید کند، جلوگیری شد. اسناد موجود نشان می‌دهد که کودتای نوژه مدت‌ها قبل از سوی مأموران سیا و با همکاری عوامل موساد و برخی چهره‌های مشهور ساواک، در دست بررسی بود. پرویز ثابتی ازجمله مهم‌ترین چهره‌های ساواک بود که برای موفقیت کودتای نوژه به کمک فراخوانده شده بودند.[109]

با شکست کودتای نوژه، آمریکا توطئه دیگری برای به سقوط کشانیدن نظام اسلامی آغاز کرد و با اشاره ایالات‌متحده، رژیم بعثی عراق در 31 شهریور 1359 به ایران حمله کرد. در جنگ تحمیلی، برخی عناصر وابسته به ساواک و ضدانقلاب همکاری تنگاتنگی با رژیم بعثی عراق داشتند. عراق در کسب خبر و اطلاعات و اخبار محرمانه و مهم درباره مراکز حساس نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی و غیره در ایران به عوامل ساواک و رژیم سابق اتکا داشت.[110]

روند تأثیرگذاری اعضا و عوامل وابسته به ساواک که از یاری و مشارکت برخی گروه‌های سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی نیز برخوردار بودند، از اواخر دهة 1360 به‌سرعت رو به کاهش نهاد و به‌تدریج نام و یاد ساواک و ساواکیان به حافظه تاریخ سپرده شد.

 

نتیجه‌گیری

ساواک ازجمله مهم‌ترین سازمان‌های وابسته به حکومت بود که عملکرد آن در سالیان طولانی فعالیت در ردیف نخستین عوامل سقوط پهلوی آورده شده است. بسیاری بر این باورند که متوقف نشدن حیطه و حوزه فعالیت ساواک در چهارچوب‌های قانونی هرچند در کوتاه‌مدت به‌ظاهر در تحکیم موقعیت رژیم پهلوی مفید بود، اما در درازمدت دامنه مخالفت‌های عمومی را گسترش داد و نهایتاً عامل مهمی در توسعه کمی و کیفی تبدیل شد.

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1]. ر.ک به: «تیمور بختیار از ریاست ساواک تا ترور توسط ساواک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[2]. تأسیس ساواک، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[3]. حسینی، سید رضا، «ساواک دستگاه سرکوب و فشار»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، دی 1388، ش 140، ص 48.

[4]. تقی‌پور، محمدتقی، «پیمان ساواک با موساد»، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال 1382، ش 1، ص 114.

[5]. تقی‌پور، همان، ص 115.

[6]. ایرنبرگر، هارالد، درباره ساواک به‌مثابه یکی از ابزارهای سلطه امپریالیسم و ارتجاع، بی‌جا، 1357، بی‌نا، ص 20- 21.

[7]. ر.ک به: «نگاهی کوتاه به تأسیس و تشکیلات ساواک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[8]. باقری، فاطمه و دیگران، «تحلیل شیوه برخورد ساواک با جامعه در سال‌های ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶»، پژوهشنامه تاریخ سیاست و رسانه، سال اول، شماره چهارم، زمستان ۱۳۹۷، ص 540.

[10]. مخالفان ساواک و پایان ریاست تیمور بختیار، خبرگزاری تسنیم، 14 بهمن 1392.

[11]. فتاحی، قاسم، تیمور بختیار چالش پهلوی دوم به روایت اسناد، نشریه علمی تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی، سال چهارم، شماره ۸، پاییز و زمستان ۱۴۰۱، ص 233.

[12]. صدری، منیژه، تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، تهران، 1393، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[13]. «ساواک و قتل تیمور بختیار»، فصلنامه ۱۵ خرداد، سال پنجم، شماره ۲۲، ص 128.

[14]. حسینی، همان، ص 48.

[15]. مدنی، سید جلال‌الدین، «ساواک و بررسی اقداماتش در دوره پهلوی دوم»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[16]. «قم و واشنگتن سه روز پیش از همه‌پرسی انقلاب سفید»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 6 بهمن 1403.

[17]. ر.ک به: «آغاز و پایان سرلشکر حسن پاکروان دومین رئیس ساواک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[18]. «اعزام طلاب به سربازی»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 15 اردیبهشت 1393.

[19]. عصر عاشورای 42 در مدرسه فیضیه، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 12 خرداد 1398.

[20]. آغاز و پایان سرلشکر حسن پاکروان دومین رئیس ساواک، همان.

[21]. «شیوه عمل سازمان مخوف شاهنشاهی»، پژوهشکده تاریخ معاصر، 27 فروردین 1402.

[23]. شاهدی، مظفر، ساواک؛ سازمان اطلاعات و امنیت کشور، تهران، 1386، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 339.

[24]. ر.ک به: «نگاهی کوتاه به نعمت‌الله نصیری رئیس ساواک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[25]. ساواک در دوران نعمت‌الله نصیری، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 15 خرداد 1400.

[27]. باقری و دیگران، همان، ص 544.

[28]. زندگی‌نامه رؤسای ساواک، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[29]. بررسی اعدام رئیس ساواک در آغاز انقلاب اسلامی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 22 فروردین 1404.

[31] - شاهدی، همان، ص 143.

[32]. شاهدی، همان، ص 144- 145.

[33]. «بررسی مناسبات سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در دوران پهلوی با سازمان اطلاعاتی اسرائیل (موساد)»، پژوهشنامه تاریخ، سیاست و رسانه، سال اول، شماره چهارم، زمستان 1397، ص 537.

[34]. بازخوانی نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی در تشکیل ساواک، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[35]. «شاه و اسرائیل، موساد 1000 نیروی اطلاعاتی در ایران داشت»، خبرگزاری تسنیم، 20 بهمن 1403.

[36]. شاهدی، همان، ص 52- 53.

[37]. همان، ص 172.

[39]. عملکرد و فعالیت سرویس اطلاعاتی فرانسه در ایران و حقوق 50 هزار دلاری الکساندر کنت دومارانش، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 7 آبان 1398.

[40]. تقی پور، همان، ص 112.

[41]. همان، ص 113.

[42]. ر.ک به: «پیمان ساواک با موساد- بخش اول»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[44]. کفاش، مهین، «روابط امنیتی ـ اطلاعاتی ایران و اسرائیل با تکیه‌بر سازمان‌های ساواک و موساد»، تاریخ‌پژوهان، 1388، ش 20.

[45]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط پهلوی، تهران، 1369، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج 1، ص 553.

[46]. نجاری راد، تقی، همکاری ساواک و موساد، تهران، 1381، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 18.

[47]. شاه و اسرائیل، موساد هزار نیروی اطلاعاتی در ایران داشت، خبرگزاری تسنیم، 20 بهمن 1403.

[48]. مولوی وردنجانی و فیض افرا، همان، ص 516.

[49]. میرحسینی، مرتضی، «اسرائیلی‌ها و ساواک»، روزنامه اعتماد، 29 اردیبهشت 1401، ص 12.

[50]. مولوی وردنجانی و فیض افرا، همان، ص 518.

[51]. همان، ص 520.

[52]. همان، ص 523.

[53]. تقی‌پور، همان، ص 132.

[55]. «یعقوب نیمرودی؛ از نمایندگی موساد تا دلال مک فارلین»، خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، 1 شهریور 1402.

[56]. «یعقوب نیمرودی به روایت اسناد ساواک»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1 شهریور 1402.

[57]. پایگاه‌های نفوذ صهیونیسم در ایران عصر پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 25 اردیبهشت 1391.

[58]. شاهدی، همان، 631.

[59]. همان، ص 634.

[60]. مروری بر شیوه‌های شکنجه ساواک، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 26 بهمن 1401.

[61]. «ساواک؛ قصاب‌خانه آمریکایی شاه»، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، 23 اسفند 1403.

[62]. «انواع شکنجه و معروف‌ترین شکنجه‌گران ساواک»، خبر آنلاین، 30 بهمن 1401.

[63]. حسن‌پور، قاسم، شکنجه‌گران می‌گویند، تهران: 1396، موزه عبرت ایران، ص 83.

[64]. ر.ک به: «شکنجه‌گری به نام بهمن نادری‌پور معروف به تهرانی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[65]. ذکاوت، محمود، «کارنامه پرویز ثابتی با تأکید بر اسناد ساواک»، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال 21، شماره 83، زمستان 1402، ص 8.

[66] . گذری بر زندگی پرویز ثابتی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 2 آبان 1399.

[67]. پرویز ثابتی از بانیان قساوت و بی‌رحمی در ساواک، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 4 مهر 1391.

[68]. ذکاوت، همان، ص 9.

[69]. پرویز ثابتی کیست؟ خبرگزاری برنا، 7 آذر 1402.

[70]. «سایه روشن‌های آقای شکنجه»، روزنامه ایران، ویژه‌نامه جمعه 19، 27 بهمن 1401.

[71]. ر.ک به: «مروری بر زندگی پرویز ثابتی رئیس اداره کل سوم ساواک»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[72]. آشنایی با رؤسای ساواک، سایت راسخون، 14 دی 1392.

[73]. زندگی‌نامه رؤسای ساواک، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، بی‌تا.

[74]. شاهدی، همان، ص 671.

[75]. نگاهی به مقاله توهین‌آمیز 17 دی سال 56 روزنامه اطلاعات به امام خمینی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 7 بهمن 1392.

[76]. شاهدی، همان، ص 672.

[77]. همان، ص 674.

[78]. همان، ص 675.

[79]. همان، ص 676- 677.

[80]. همان، ص 679.

[81]. همان، ص 680.

[82]. همان، ص 682.

[83]. همان، ص 685- 686.

[84]. همان، ص 686- 687.

[85]. همان، ص 689.

[86]. همان، ص 691.

[87]. همان، ص 698.

[88]. همان، ص 700.

[89]. «6 آبان، درخواست رئیس ساواک از رئیس موساد»، دفتر مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری، 6 آبان 1394.

[90]. «استخدام افراد موساد در ساواک»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 17 آبان 1400.

[91]. «نفرت مردم از ساواک و سقوط رژیم پهلوی»، خبرگزاری تسنیم، 21 بهمن 1392.

[92]. «من صدای انقلاب شما را شنیدم» پیام شاه برای فریب مردم بود، خبرگزاری فارس، 16 بهمن 1399.

[93]. شاهدی، همان، ص 701.

[94]. همان، ص 711.

[95]. همان، ص 715.

[96]. همان، ص 716.

[97]. همان، ص 722.

[98]. کاوشی، حسین، «انحلال ساواک توسط شاپور بختیار»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[99]. «وقتی ساواک قدرت نقد کردن چک‌های خود را نداشت + سند»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 4 بهمن 1402.

[100]. انحلال ساواک توسط شاپور بختیار، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، بی‌تا.

[101]. عسگری، شاداب، «توطئه‌ای تحت عنوان انحلال ساواک»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 17 بهمن 1400.

[102]. شاهدی، همان، ص 724- 725.

[103]. همان، ص 744.

[104]. «سرنوشت ساواک پس از انقلاب چه شد؟» خبرگزاری جهان نیوز، 10 اسفند 1392.

[105]. «ساواک و ساواکیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی»، خبرگزاری تسنیم، 21 بهمن 1392.

[106]. سرگذشت ساواکی‌ها، قدس آنلاین، 20 بهمن 1395.

[107]. «ساواک و ساواکیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی»، خبرگزاری تسنیم، 21 بهمن 1392.

[108]. سرنوشت ساواکی‌ها پس از پیروزی انقلاب چه شد؟ خبرگزاری مشرق، 26 بهمن 1394.

[109]. ساواک و ساواکیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خبرگزاری تسنیم، 21 بهمن 1392.

[110]. «همکاری سلطنت‌طلبان و پهلوی‌ها با صدام در حمله به ایران»، پایگاه خبری تحلیلی صراط، 5 بهمن 1401.



بخش‌نامه گارد شاهنشاهی مبنی بر دستورالعمل استفاده از اسامی مستعار برای خاندان سلطنت هنگام مکالمات تلفنی، ص 1.


بخش‌نامه گارد شاهنشاهی مبنی بر دستورالعمل استفاده از اسامی مستعار برای خاندان سلطنت هنگام مکالمات تلفنی، ص 2.


گزارش ساواک از خطر عزاداری محرم 1357.


تلاش ساواک برای ایجاد ترس بین مردم با پخش شایعات دستوری در سال 1357.


گزارش ساواک از خروج آمریکایی‌ها از ایران در پاییز 1357.


دستور ساواک برای مقابله با فعالیت انقلابیون در شب قدر 1357.


تلاش برای ترور امام خمینی (ره) در بهمن 1357 در ازای دریافت 5 میلیون تومان.


تکاپوی ساواک برای جلوگیری از انحلال خود در طلیعه پیروزی انقلاب اسلامی.


سخنرانی سپهبد مقدم در راستای تقویت روحیه کارکنان و پیشنهاد اداره دوم ساواک مبنی بر تسلیح کارکنان برای مقابله با انقلاب اسلامی.


درخواست بانک سپه مبنی بر پرداخت مبلغ یک میلیارد و پانصد میلیون تومان به ساواک و موافقت شاپور بختیار.


پیشنهاد اداره ششم ساواک در خصوص پرداخت مقرری و مطالبات به کارکنان ساواک در مقطع زمانی انحلال آن.


بخشنامه ساواک 10 بهمن 1357.


انتشار اسامی کارکنان ساواک در دی 1357.


جلوگیری از وصول چک‌های ساواک در آستانه انقلاب اسلامی.


نامه ساواک درباره اطعام فقرا و تشویق به شاه‌دوستی در روزهای پایانی.


کنفرانس کارشناسان اطلاعات خارجی سرویس اسرائیل و ساواک.


ارسال تجهیزات عکس‌برداری توسط موساد برای ساواک.


تیمور بختیار اولین رئیس ساواک.


سرلشکر حسن پاکروان دومین رئیس ساواک.


ارتشبد نعمت‌الله نصیری سومین رئیس ساواک.


سپهبد ناصر مقدم چهارمین رئیس ساواک.


تیمور بختیار پس از بازداشت حسین فاطمی.


تیمور بختیار در دفتر کار خود.


چاپ توطئه‌های تیمور بختیار در روزنامه.


نمودار سازمانی کمیته مشترک ضد خرابکاری.


تیمسار نصیری در حال بوسیدن دست محمدرضا پهلوی.


پایگاه استراق سمع شوروی و ک.گ.ب در ایران زیر نظر ساواک و سیا.


چاپ خبر انحلال ساواک در روزنامه کیهان.


زندان و شکنجه‌گاه ساواک.


حسین فردوست.


پرویز ثابتی، رئیس اداره کل سوم ساواک.


 

تعداد مشاهده: 989


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.