گذری بر انقلاب اسلامی در استان خوزستان به روایت اسناد ساواک - بخش نهم (پایانی)
تاریخ انتشار: 06 مهر 1404
تقسیمات سیاسی استان خوزستان.ادامه مبارزات مردم خوزستان در آذرماه 1357
در دهه پایانی آذر 1357، مبارزات مردم خوزستان علیه رژیم سلطنتی پهلوی به قوت خود ادامه یافت. به گزارش ساواک «در روز 21 /9 /1357 کارکنان ادارات آب و برق، دارایی، نفت، گمرک، دادگستری، فولاد، لولهسازی اهواز در اعتصاب بودند کارکنان شرکت نفت در نیوساید اجتماع [کردند] که به وسیله مأمورین متفرق» شدند.[1] بنابر همین گزارش در این روز «عدهای اخلالگر در اطراف کوی سازمانی جمشیدآباد آبادان دست به تظاهرات زدند که با مداخله مأمورین و پرتاب گاز اشکآور و شلیک تیر هوایی متفرق» شدند.[2]
در نیمهشب بیستویکم آذر، در دزفول در حالی که برق شهر قطع شده بود، گروههای پراکنده مردم به خیابانها آمدند و با ملحق شدن به یکدیگر و با آتشزدن لاستیکها راهبندان ایجاد کردند و با مأموران رژیم پهلوی درگیر شدند. پس از این درگیری نیروهای تقویتی از تیپ 2 زرهی دزفول برای سرکوب مردم به شوشتر اعزام شدند. در نتیجه تیراندازیها، تعدادی شهید و مجروح شدند. ساواک تعداد شهدا را هشت نفر و مجروحین را چهل نفر اعلام کرد، اما شهربانی شوشتر تعداد شهدا را دو نفر اعلام کرد.[3]
در تاریخ بیست و دوم آذرماه سال 1357ش، کارگران اعتصابی نفت آبادان که میزان استخراج را از شش میلیون بشکه به یک میلیون بشکه کاهش دادند، موظف شدند خانههای سازمانی را ترک کنند.[4]
در خرمشهر وخامت اوضاع باعث شد شورای تأمین این شهر در روز بیستودوم آذر تشکیل شود و تصمیم به برگزاری راهپیمایی طرفداران حکومت در روز بعد بگیرد. آلشبیر خاقانی که از این موضوع مطلع شده بود از کلیه کسبه خواست مغازههای خود را در روز بیستوسوم آذر بسته و از خانهها خارج نشوند.[5]
روز 23 آذر، بمبی دستساز توسط چند نفر به خانه یکی از کارکنان ساواک خرمشهر پرتاب شد که به دیوار خانه برخورد کرده و باعث شکستهشدن شیشههای خانه و مجروح شدن یکی از عاملان پرتاب بمب به نام حسن مجتهدزاده گردید.[6] او در بیمارستان پایگاه دریایی خرمشهر بستری شد اما چند روز بعد به دلیل عدم رسیدگی، به شهادت رسید.[7]
در روز 25 آذر[8] ساواک آبادان مطلع شد یک افسر وظیفه آبادانی به نام عیسی نقیبی محمدپور از یگان خود فرار کرده است.[9] 26 آذر سازمانها و ادارات خوزستان در اعتصاب بودند.[10] روز بعد جامعه بازرگانان و پیشهوران اهواز اعلامیهای منتشر کردند و در آن پشتیبانی خود را از اعتصاب کارکنان صنایع نفت ابراز نمودند. در این اعلامیه قید شده بود که این جامعه آماده است به کارگران اخراجی اسکان داده و به ایشان کمک مالی کند.[11]
در 27 آذر در دزفول تظاهراتی صورت گرفت که دو نفر به اسامی مریم ضیایی 32 ساله و حمید حیدراوغلی 18 ساله مجروح شدند. اولی از ناحیه پا و دومی از پایین کمر تیر خوردند.[12] در گزارش ارتش تظاهرات امروز (27 /9 /57) دزفول «در گروههای 2000 نفری» ذکر شده است که این گروهها به «دستههای 40 تا 50 نفری» تقسیم شده بودند و تظاهرات میکردند.[13] در همین روز به گزارش ساواک در دزفول «مغازهها اکثراً بسته» بودند. «بانکهای صادرات عموماً تعطیل و بانکهای ملی اغلب کارمندان» سر کار حاضر نشده بودند. «و کارمندان حاضر به خدمت در را بسته... و در داخل نشسته» بودند.[14] روز 28 آذر 100 نفر از مردم دزفول در دستههای چند نفری در خیابانهای شهر دست به تظاهرات زدند. در این تظاهرات، یکی از تظاهرکنندگان مجروح شد.[15] در اهواز «جامعه پزشکان شهر به اتفاق جمعی از روحانیون و دانشجویان به عنوان اعتراض به حمله سبعانه به بیمارستان 17 شهریور (شاهرضا) مشهد در محل بیمارستان جندیشاپور تحصن کردند و تصاویر بزرگی از امام خمینی و دکتر شریعتی را در سر در بیمارستان نصب کردند. به دنبال این تحصن، سازمانها و گروههای مختلف شهر، همبستگی خود را با این اقدام اعلام میدارند. در این اجتماع یک روحانی، یک استاد و یک کارمند شرکت نفت سخنرانی نمودند و در پایان مراسم پزشکان شهر اعلام کردند که دیگر بیمه ارتش را به هیچوجه قبول نمیکنند.»[16] به نوشته همین منبع در پادگان اهواز، ستوان وظیفه قدرانیان که تنها 24 ساعت از مدت خدمت او باقی مانده بود، عدهای از افسران را برای خداحافظی جمع میکند و هنگامی که قصد داشتند طبق طرح خود آنها را ترور کند، گلولهاش گیر میکند و موفق نمیشود.[17]
به گزارش ساواک در 29 آذر «بر اثر اعتصاب کارکنان گمرک در خرمشهر و عدم خروج کالا از بندر، حدود 600000 تن کالا در محوطه انبارهای گمرک انباشته شده در نتیجه تخلیه بیشتر کالا از کشتیها در این بندر میسر نبوده و 42 فروند کشتی در انتظار تخلیه بار باقی ماندهاند که بعضی از کشتیها بارشان مواد غذایی میباشد.»[18]
نشریه اخبار جنبش اسلامی در شماره نهم خود نوشت که امروز (29 /9 /57) «شب هنگام تظاهرات پراکندهای در خیابان پهلوی صورت گرفت که منجر به پرتاب گاز اشکآور و تیراندازی شد که در نتیجه آن یک نفر شهید شد. متعاقب این جریان چماق بهدستان دولتی به بیمارستان جندیشاپور حمله کردند و کلیه در و پنجره و شیشههای آن را خرد کردند.»[19]
جامعه روحانیت اهواز در اعلامیهای «ضمن ابراز کمال انزجار و تنفر از این اعمال ضدانسانی» تأکید نمود: «ارتکاب اینگونه خشونتهای وحشیانه، نشانه روشن تزلزل و ضعف نظام حاکم و بیپایگی دولت نظامی و حکومت نظامی است.» در ادامه این اعلامیه آمده بود: «اهانت به ساحت بیمارستان که همیشه و همهجا از احترام مصونیت بینالمللی برخوردار است، تهدید اساتید و پزشکان و جسارت به آنان، ایجاد محیط خفگی شدید بر بیماران بیپناه و دیگر کارهای دور از نزاکت و انسانیت، هرگز مردم مبارز و حقطلب را از تعقیب اهداف مقدس خود باز نداشته و آنان را از راه مشخص و روشن خود منصرف نخواهد کرد.»[20] سازمان ملی پزشکان و دندانپزشکان شهرستان اهواز نیز در اطلاعیهای با ابزار انزجار از حمله عاملان حکومت و نظامیان، خواستار تعقیب و مجازات دستاندرکاران و بهوجودآورندگان حادثه بیمارستان جندیشاپور شدند.[21]
در آخرین روز پاییز 1357 پنج هزار نفر از مردم اهواز بر سر مزار شهدا گرد آمده و پس از قرائت چند اعلامیه بهتدریج متفرق شدند.[22] شب هنگام نیز تظاهراتی در شهر برگزار شد که به زخمی شدن چند نفر انجامید.[23] در همین روز در آبادان نیز 1500 نفر از مردم ضمن تجمع در قبرستان شهر، به شعار دادن و توزیع اعلامیه اقدام کردند[24] اخبار دزفول نیز نشان از ناآرامی این شهر داشت. در ساعت 7 بعد ازظهر روز 30 آذر 1357 «مأموران انتظامی در خیابان سی متری توسط مردم سنگ باران میشوند که با شلیک تیر پاسخ آنها را میدهند.» ساعت 11 شب نیز «بمبهای دستساز به طرف مأمورانی که از مجسمه رضاشاه مواظبت میکردند پرتاب میشود که عمل نمیکند. تیراندازی متقابل مأموران هم کسی را مجروح یا مقتول نمیکند. در همین ساعت از چهار نقطه شهر صدای بلندگوهایی که شعارهایی علیه حکومت میداد بلند میشود.»[25]
گسترش تظاهرات مردمی خوزستان در دیماه 57
روز اول دیماه 1357 «حدود هزار تن از مردم آبادان دست به راهپیمایی زدند. این گروه در حالی که شعارهای ضد دولتی میدادند مسیر چند خیابان آبادان را طی کردهاند. این راهپیمایی با دخالت مأمورین انتظامی خاتمه یافت.»[26] همچنین بعداز ظهر همین روز (1 /10 /57) انبار سردخانه خاکساری در میدان پهلوی آبادان آتش کشیده شد. پیش از این حادثه از صاحب این انبار خواسته شده بود تا تاج نصب شده بر سر در سردخانه را بردارد که از این کار امتناع کرده بود. آتشسوزی پس از نیم ساعت توسط مأموران آتشنشانی خاموش شد.[27] شب هنگام تظاهراتی هم در اهواز روی داد که به دنبال گردِ همآمدن مردم در گورستان بهشتآباد این شهر صورت گرفت. اینان که شعارهایی علیه حکومت دادند، با مداخله مأموران، پرتاب گاز اشکآور و شلیک تیر هوایی متفرق شدند. اما تظاهرات در خیابانهای شهر ادامه یافت.[28] از دیگر خبرهای استان خوزستان اینکه در کلانتری 2 بهبهان انفجاری رخ داد که در اثر آن قسمتی از ساختمان این کلانتری فرو ریخت.[29]
در روز دوم دی، دو ترور در شهر اهواز صورت گرفت. در یکی از آنها، «پل گریم»، تبعه آمریکا و رئیس کل عملیات و عضو هیئت مدیره شرکت خاص خدمات نفت، در کوی کورش به قتل رسید. گروه موحدین[30] مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفت. گفته میشد: «پل گریم» عامل سازمان سیا و طراح سرکوب و اخراج کارکنان صنعت نفت بوده و گروه موحدین چند بار به وی هشدار داده بود تا از کشور خارج شود. یکی دیگر از ترورشدگان، ملکبروجردی نام داشت که رئیس بهرهبرداریهای شرق اهواز بود. گفته میشد وی عامل اصلی شکستن اعتصابها در صنعت نفت بود و گروه منصورون[31] وی را به قتل رسانده است.[32] این اقدامات، موج وحشتی در میان مسئولان نفت و برخی از کارکنان طرفدار حکومت پهلوی افکند و توزیع اعلامیههای انقلابی در میان کارگران صنعت نفت افزایش یافت.[33] همچنین در این روز، در پی صدور بخشنامهای مبنی بر اخراج کارگران اعتصابی، ششصد تا هفتصد نفر از کارگران متخصص شرکت ملی نفت، بهطور دسته جمعی استعفا کردند.[34]
در دوم دی، امام خمینی در پیامی که به مناسبت فرا رسیدن سال نو مسیحی، به مسیحیان جهان فرستادند، توجه آنها را به مظلومیت ملت مسلمان ایران معطوف داشته و فرمودند: «من از شما ملت بزرگ میخواهم که سران بعضی کشورهای مسیحی را که با قدرت شیطانی خود از شاه ستمگر پشتیبانی میکنند و ملتی را در زیر فشار ظلم خرد میکنند، هشدار دهید و آنان را به تعالیم حضرت مسیح آشنا کنید. من از روحانیت مسیح میخواهم که سران بعض کشورهای قدرتمند را نصیحت کنند و پشتیبانی آنان را از کسی که پشت به تعالیم آسمانی نموده، تقبیح نمایند...»[35]
رهبر انقلاب در سخنرانی خود در روز ۳ دی ۵۷ ضمن اشاره به کشتارهای همه روزه رژیم، از حمایتهای قدرتهای جهانی و دولتهای وابسته به آنها از رژیم شاه، اظهار تأسف کرده و فرمودند: «...باز این دولتها، دولتهای استفادهچیای که پشتیبانی اظهار میکنند، و دولتهای دیگری مثل دولتهای اسلامی... و این بسیار موجب تأسف است که دولتهایی خودشان را به اسم دولت اسلامی معرفی میکنند و معذلک در طول یک سال و بیشتر که ایران در خاک و خون کشیده شده است به دست عمال شاه، آنها اظهار پشتیبانی نکردند از ملت؛ بلکه بعضی از آنها اظهار پشتیبانی از دولت هم کردهاند! پشتیبانی از شاه را هم بعضی از آنها اعلام کردهاند. و این موجب بسیارْ تأسف ماست...»[36]
روز سوم دی خبرگزاری پارس در بخش اخبار ویژه خود از بهبهان، اهواز و آبادان خبرهایی داد که چنین بودند: «عصر امروز (3 /10 /57) تظاهراتی در شهر بهبهان صورت گرفت و منجر به پرتاب گاز اشکآور و شلیک تیر هوایی از سوی مأمورین شد. این تظاهرات به دنبال تشکیل یک اجتماع در مسجد بدیعی صورت گرفت که تا زمان مخابره خبر (ساعت 19) همچنان بهطور پراکنده ادامه دارد.» و در مورد اهواز و آبادان نیز نوشت: «تظاهرات پراکندهای که از صبح امروز (3 /10 /57) در سطح شهر اهواز آغاز شده است تا ساعت 18 همچنان ادامه داشت و صدای تیراندازی به گوش میرسید. به گزارش خبرنگار ما در جریان این تظاهرات یک خودرو متعلق به فرمانداری نظامی بهوسیله تظاهرکنندگان به آتش کشیده شد. همچنین گروهی از فرهنگیان آبادان امروز دست به تحصن زدهاند و در مقابل ساختمان دادگستری این شهر به تحصن نشستهاند.»[37]
چهارم دیماه در اهواز طبقات مختلف مردم متشکل از بازاریان، دانشگاهیان، پزشکان، معلمین، سازمانهای دولتی، شرکت نفت و صنایع فولاد در اجتماع باشکوهی در محل بیمارستان شماره 1 جندیشاپور اجتماع کردند. در بین این جمعیت 50 هزار نفری عنصر فرصتطلبی خود را نماینده دانشجویان دانشگاه تهران معرفی کرد و اجازه صحبت گرفت و در ضمن سخنان خود که از روی پیشنویسی قرائت شد، رشد جنبش نوین ایران را حاصل رشد انقلابی کارگران و نقش عمده و تعیینکننده آنان معرفی نمود. اما مردم مسلمان اهواز که متوجه جهت خاص صحبتهای او شدند، با سر و صدا و صلوات مانع ادامه آن شدند.[38] در همین روز همه مغازههای شهر دزفول تعطیل بود.[39]
تا روز پنجم دیماه 1357 تعداد شش هزار نفر جمعاً از نفت خوزستان استعفا دادند.[40] با تشدید اعتصابها و استعفاها در شرکت نفت، هودینگ کارتر سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا در این روز اعلام کرد که صدور نفت از جزیره خارک ایران کاملاً تعطیل شده است. او گفت میزان تولید نفت ایران روز سهشنبه به حدود 000 /240 بشکه معادل مصرف داخلی رسید.[41]
به گزارش ساواک «شهرهای استان خوزستان روز 7 /10 /57، اجتماعات و تظاهراتی در بیمارستانهای شماره 1 و 2 دانشگاه جندیشاپور و نیز برخی از خیابانهای شهر اهواز و همچنین نقاطی از شهرهای آبادان، دزفول، بهبهان و شوشتر روی داده که در جریان آن... دو نفر از عوامل اخلالگر در شهر آبادان، یک نفر در دزفول و همچنین یکی از روحانیون قشری در شهر بهبهان از عوامل اخلالگر کشته شده و تعدادی نیز مجروح» شدند.[42]
صبح روز هفتم دی، مردم اهواز در گروههای کوچک به تظاهرات خیابانی پرداختند. این تظاهرات تا عصر ادامه یافت و هزار نفر از استادان و کارکنان بیمارستانهای اهواز در بیمارستان شماره یک جندیشاپور گرد آمدند. سرانجام با دخالت و تیراندازی مأموران حکومت پهلوی، تظاهرات پایان یافت. روحانیت اهواز نیز با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که در این تیراندازی، سی نفر از مردم شهید و مجروح شدند. در اعلامیه مذکور حمله نظامیان را «که در فاصله کوتاهی متجاوز از سی نفر مرد و زن و کودک بیگناه را مقتول و مجروح کرده و برخی از افراد کادر پزشکی نیز زخمی و به خون خود غلتیدند و چنان گاز اشکآور در داخل محوطه بیمارستان رها و منفجر نمودند که وضع بیماران بستری را به خطر افکندند» محکوم کرده و یادآور شد جامعه روحانیت اهواز هشتم دیماه در بیمارستان تحصن میکنند و با کادر پزشکی و آسیب دیدگان همدردی میکنند؛ در ضمن به مدت 48 ساعت از شب جمعه 8 /10 تا یکشنبه 10 /10 /57 نماز جماعت را تعطیل میکنند.[43]
ارتش تظاهرات امروز (8 /10 /57) صبح و بعداز ظهر اهواز را چنین منعکس کرد: «از صبح زود مردم شهر اهواز به تظاهرات دامنهدار دست زده و با کندن تابلوهای راهنمایی و پاسگاههای نگهبانی شهربانی و آتش زدن بانکها، یک مسافرخانه، 4 باب مغازه و تعدادی اتومبیل شخصی و تخریب قسمتی از راه آهن اهواز ـ بندر شاهپور بهشدت عمل خود افزودند که مأمورین دخالتی ننمودند. ساعت 15:30 تظاهرات به شدت افزایش یافته و تعداد 13 بانک در سطح شهر اهواز سوزانده شده و تا ساعت 20 این آتشسوزی ادامه داشت که فرمانداری نظامی ناچار گردید برای متفرق کردن تظاهرکنندگان از گاز اشکآور که وسیله هلیکوپتر پرتاب میشد استفاده نماید.»[44] حوادث امروز اهواز باعث شد که سرلشکر غلامحسین شمس تبریزی فرماندار نظامی اهواز در بیستمین اطلاعیه خود ساعات منع عبور و مرور را از 9 شب تا شش صبح اعلام کند.
ساواک گزارشی از تظاهرات مردم در شهرهای مختلف خوزستان در 8 دی 1357 آماده کرد. بنابر این گزارش در آبادان «از ساعت 1500 روز جاری تظاهرات اخلالگرانه در سطوح مختلف شهر آبادان ادامه داشته که در نتیجه بانک صادرات شعبه پتروشیمی بازار فیض در شاهآباد تعداد سه دستگاه دیگر اتوبوس شرکتی به آتش کشیده شده که در اثر دخالت مأمورین انتظامی و تیراندازی هوایی و زمینی و پرتاب گاز اشکآور اخلالگران متفرق و تعداد دو نفر از اخلالگران فوت نموده و تعدادی زخمی» شدند. در اهواز از ساعت 15:30 تا ساعت 19:40 تظاهرات بود. «در بهبهان از صبح روز جاری تظاهرات خشونت آمیزی توأم با آتش زدن لاستیکهای فرسوده ایجاد راه بندان، اجتماع در مساجد و سنگپرانی به طرف مأمورین شروع که با دخالت مأمورین انتظامی و تیراندازی هوایی و زمینی در ساعت 2000 تظاهرکنندگان متفرق گردیدند در ایجاد درگیریها یک نفر معمم اهل دهدشت کشته و سه نفر مجروح» شدند. در تظاهرات دزفول «دو نفر از مأمورین شهربانی مجروح و یک نفر از اهالی دزفول کشته شده است.» در شوشتر از ساعت 9:30 دقیقه مردم «به صورت پراکنده اقدام به تظاهرات خیابانی نموده و ضمن دادن شعار علیه 66 و به نفع خمینی» شعار دادند.[45] امام خمینی در 8 دی ماه در حکمی به مهندس مهدی بازرگان با اشاره به تلاش دولت برای شکستن اعتصابات نوشتند: «برای مقابله با این برنامههای دولت غاصب و تأمین نیازهای مردم در داخله، تحقق شرایط زیر لازم است:
●
●
●
امام خمینی در 8 دی طی حکمی یک هیئت 5 نفره شامل حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، مهندس مصطفی کتیرایی به سرپرستی مهندس بازرگان و دو نفر به انتخاب هیئت را مأمور تولید نفت برای مصارف داخلی نمودند. در روز نهم دی، مهندس بازرگان وارد اهواز شد و دو روز بعد با تعدادی از نمایندگان کارکنان اعتصابی ملاقات کرد. قرار شد آنان، نمایندگان خود را جهت مذاکره با این هیئت، انتخاب کنند.[47] در این روز، بازار و مغازههای اهواز تعطیل و در نقاط مختلف شهر تظاهرات برپا شد. پنج هزار نفر از مردم در مقابل بیمارستان جندیشاپور اجتماع کرده، به سخنرانی آیتالله ابوالقاسم خزعلی و چند تن دیگر گوش فرا دادند. ده هزار نفر نیز در آسیاباد و حصیرآباد دست به راهپیمایی زدند. در منطقه کارون، مردم به مأموران فرمانداری نظامی حمله کرده و یک مأمور را به قتل رساندند. پنج هزار نفر از مردم نیز در خیابان نادری راهپیمایی کردند. ساختمان انجمن ایران و آمریکا هم برای سومین بار به آتش کشیده شد.[48] در ساعت 10 همین روز حدود 3000 نفر از اهالی مسجد سلیمان در محوطه اطراف مسجد نمره 1 اجتماع و دست به تظاهرات زدند. از ساعت 9:30 همین روز تظاهرات پراکندهای در نقاط مختلف شهر سوسنگرد انجام شد که با دخالت مأمورین شهربانی و ژاندارمری تظاهرکنندگان متفرق شدند. علاوه بر این در جلسه شورای تأمین شهرستان مذکور بر حسب تقاضای شهربانی وضعیت زرد اعلام گردیده است. در آبادان نیز از ساعت 9:30 همین روز تظاهرات پراکندهای صورت گرفت. در دزفول نیز کلیه مغازهها بسته بود و مردم در مساجد جهت استماع سخنان مذهبی اجتماع کردند.[49] ساواک در تلفنگرامی نوشت: «در برخوردی که صبح روز 9 /10 /57 بین مأمورین انتظامی و افراد اخلالگر در بهبهان به وجود آمده یک نفر به نام ابراهیم ماهیزاده شغل مکانیک 25 ساله مورد اصابت گلوله از ناحیه شکم قرار گرفته و در بیمارستان شیر و خورشید آن شهرستان فوت نموده است.»[50]
ساواک در گزارشی وضعیت شهرهای استان خوزستان را در 9 دی به شرح زیر گزارش داد: «از صبح روز 9 /10 /57، تظاهراتی با شرکت گروههای تقریبی بین 300 تا 10000 نفری در شهرهای خرمشهر، آبادان، اهواز، دزفول، بهبهان، مسجد سلیمان، سوسنگرد و بخش شادگان شهرستان خرمشهر ـ استان خوزستان صورت گرفته و ضمن آن تظاهرکنندگان در شهرهای اهواز، خرمشهر و دزفول و سوسنگرد و بخش شادگان به اقدامات تخریبی و ایجاد آتشسوزی در بعضی از اماکن و مؤسسات نیز مبادرت کردهاند و سرانجام با دخالت مأمورین انتظامی گروههای اخلالگر متفرق شدهاند. در جریان تظاهرات آشوبگرانه در مناطق مذکور، یکی از مأمورین فرمانداری نظامی اهواز از سوی اخلالگران مورد اصابت گلوله قرار گرفته و کشته شده و سلاح او به سرقت رفته است. در بهبهان نیز یکی از متظاهرین مجروح و پس از انتقال به بیمارستان فوت کرده و در همین شهر و همچنین اهواز و دزفول و سوسنگرد چند تن از تظاهرکنندگان جراحاتی برداشتهاند که جهت درمان به بیمارستان اعزام گردیدهاند.»[51]
بنابر گزارش ساواک روز 10 دی 1357 «کارگران قسمت توزیع برق آبادان، 2500 کارگر استیودورینگ خرمشهر، کارگران پالایشگاه آبادان، کارکنان برق خرمشهر، راه آهن خرمشهر، کارگران شرکت ایران ژاپن ماهشهر، کارگران شرکت شیمیایی ایران نیپون ماهشهر، 470 کارگر و کارمند شرکت صنعتی پروفیل و لولهسازی سپنتا، کارگران راه آهن اهواز، کارگران کارخانههای لولهسازی اهواز، کارکنان عملیات و توزیع برق اهواز، کارگران شرکت نفت اهواز، کارکنان مجتمع فولاد پهلوی اهواز، کارکنان شرکت واحد آبادان، و کارگران قسمت توزیع برق آبادان» در اعتصاب بودند.[52] روز دهم دی هم در خرمشهر تظاهراتی روی داد. مأموران رژیم پهلوی در تعقیب تظاهرکنندگان به اداره آموزش و پرورش حمله کردند و عدهای از معلمان و مراجعان را کتک زدند و گروهی را نیز دستگیر کردند. به دنبال این حادثه، رئیس آموزش و پرورش خرمشهر به عنوان اعتراض اداره را تعطیل کرد.[53] در سایر شهرهای استان خوزستان از جمله دزفول، اندیمشک و مسجدسلیمان نیز تظاهراتی انجام شد.[54]
روز یازدهم دی، حجتالاسلام شیخ غلامرضا گلسرخی که از طرف آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری، همراه هیئت مهندس بازرگان به اهواز اعزام شده بود، در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به شدت انتقاد کرد. در این روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند.[55] مردم خرمشهر در این روز با شعارهای مرگ بر شاه دست به تظاهرات زدند.[56]
به گزارش ساواک روز 12 دی «اکثر قریب به اتفاق سازمانهای دولتی و بانکها در سطح استان خوزستان در حال اعتصاب یا کمکاری بودهاند. ضمناً براثر اعتصاب کارگران گمرک و بنادر امر تخلیه کالا از کشتیها صورت نگرفته و همین امر موجب باقیماندن تعدادی از کشتیها در انتظار تخلیه بار میباشند.» برپایه مندرجات این گزارش «اداره دارایی اندیمشک شب گذشته (12 /10 /57) وسیله چند نفر از افراد ناشناس طعمه حریق میشود و قسمتی از ساختمان خراب و در حدود 400 الی 500 هزار ریال خسارت وارد و سپس آتش به کمک مأمورین مهار میگردد.»[57] خبر دیگر از خوزستان اینکه «ساعت 0900 روز 12 /10 /1357 ناشناسی قصد پرتاب بمب به طرف خودروهای شهربانی بهبهان را داشته که بمب در دستش منفجر و منجر به کشته شدن وی شده است.»[58]
13 دی بیشتر ادارات دولتی اهواز در اعتصاب به سر برد. [59] در این روز 70 درصد از مراکز تجاری اهواز تعطیل بود و ساعت 9 صبح حدود 10 هزار نفر در گروههای پانصد نفری در نقاط مختلف شهر تظاهرات کردند. در این تظاهرات شیشه چند بانک شکست و دو خودرو هم آتش گرفت و مسجدسلیمان نیز با تعطیلی کامل مواجه بود و گروههایی از مردم در تظاهراتی که شکل دادند، دو خودرو متعلق به پیمانکاران شرکت نفت را آتش زدند. این تظاهرات با تیراندازی مأموران متفرق شد.[60]
ساعت 10 صبح روز 14 /10 /57 حدود 500 نفر از مردم اهواز در تظاهراتی علیه شاپور بختیار در خیابانها به حرکت درآمدند و شعار دادند.[61] در تظاهرات این روز در خرمشهر نیز دختر بچه 13 سالهای به نام فریبا فرزاد به شهادت رسید.[62]
واکنش امام به دولت بختیار
امام خمینی بعد از قطعی شدن حکومت بختیار در 15 دی ماه در مصاحبهای اعلام کردند: «ما با بودن رژیم سلطنتی هیچ دولتی را به رسمیت نخواهیم شناخت.»[63] امامخمینی سه روز بعد در مصاحبهای دلیل غیرقانونی بودنِ بختیار را چنین تشریح کردند: «دولت بختیار غیرقانونی است؛ برای اینکه شاه و مجلسین هر دو غیرقانونی هستند. شاه بهخاطر رفراندوم ملت در تاسوعا و عاشورا» غیرقانونی بودنش روشن شد و «مجلسین هم برای اینکه به ملت اتّکا ندارند و شاه وکلای آنها را تعیین کرده است.»[64] امام خمینی حمایت آمریکا و انگلیس از بختیار را علامت غیرملی بودن بختیار و عدم مشروعیت وی دانستند.[65] مهمترین ابتکار امام خمینی برای سست کردن دولت بختیار پیام بسیار مهمی بود که در 22 دی ماه خطاب به ملت ایران فرستادند. امام خمینی در این پیام خبر تشکیل شواری انقلاب و مأموریتهای آن را اعلام نمودند. امام خاطرنشان کردند: «به موجب حق شرعى و بر اساس رأى اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامى ملت، شورایى به نام «شوراى انقلاب اسلامى» مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضاى این شورا در اولین فرصت مناسب معرفى خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصى شده است. از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالى را مورد بررسى و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد.»[66] معظمله بار دیگر غیرقانونی بودن دولت بختیار را تذکر دادند و به مردم برای برخورد با یک دولت نظامی سرکوبگر دیگر هشدار دادند و بر ادامهی مبارزه تا استقرار جمهوری اسلامی تأکید کردند. امام خمینی در این پیام مجوز قتل چماقبدستان را که به تحریک دولت به مردم حمله میکردند صادر نمودند.[67]
ادامه مبارزات مردم خوزستان
روز 16 دی مهندس بازرگان و حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی در جمع کارمندان و کارکنان پایشگاه آبادان سخنرانی کردند. به گزارش ساواک «اجتماع کنندگان با گفتن: «بگو مرگ بر... [شاه]» شعارهای مضره[68] و ضد ملی و میهنی داده و اعلام کردهاند که باید تمثال اعلیحضرت رضاشاه کبیر از سر درب کارگاه مرکزی پایین آورده شود که متعاقب آن یکی از کارکنان شرکت قاب مزین به تمثال اعلیحضرت رضاشاه کبیر از سر درب کارگاه مرکزی پایین آورده است.»[69] در این روز شهر ایذه نیز روز پر حادثهای را گذراند. خبر را ارتش در گزارش نوبهای اطلاعاتی شماره 36 اداره سوم ستاد بزرگ ارتشتاران درج کرد. «چهار نفر از پرسنل پاسگاه ژاندارمری سیدون از توابع شهرستان ایذه توسط عشایر محلی خلع سلاح و شهید شدند و برابر خبر واصله افراد عشایر قصد دارند پاسگاه ژاندارمری و شهربانی ایذه را نیز خلع سلاح نمایند.»[70]
بنابر گزارشی از ساواک پنجاه هزار نفر از مردم اهواز در روز هفدهم دی در مدرسه دارالعلم بهبهانی اجتماع کرده و پس از سخنرانی حجتالاسلام گلسرخی به صورت گروههای دو الی سه هزار نفری در داخل شهر به تظاهرات پرداختند.[71] در مسجدسلیمان نیز «به تحریک حاج عبدالعظیم نصرآبادی معروف به محصلی در خیابانهای شهر شروع به انجام تظاهرات» نمودند. در دشت میشان نیز «جمعیتی حدود 000 /2 نفر مبادرت به راهپیمایی و تظاهرات» نمودند. در ماهشهر نیز مردم دست به تظاهرات زدند «در دزفول نیز عدهای با انجام تظاهرات ضد ملی اقدام به پرتاب بمبهای دستساز از سه راهی آب به طرف مأمورین» نمودند. بنابر همین گزارش «در خرمشهر نیز تظاهرات توسط حدود 000 /3 نفر انجام که خسارات جانی و مالی نداشته است.» در آبادان نیز تظاهرات پراکندهای صورت گرفت و مغازهها نیز تعطیل بود. همچنین «بهبهان و آغاجاری نیز وضعی مشابه سایر شهرستانها که دارای راهپیماییهایی بودهاند داشته است.»[72]
صدور پیام امام خمینی و گسترش مبارزات مردمی
امام خمینی در تاریخ 16 دی پیام پنج مادهای خطاب به ملت ایران صادر کردند که در ابتدای آن راجع به توطئههای شاه هشدار دادند. معظمله در این پیام روز دوشنبه نهم صفر 99 برابر 18 دی 57 را برای شهدای مشهد و قزوین و کرمانشاه و سایر بلاد، روز عزای عمومی اعلام کردند و از کارمندان خواستند تا وزرای فاسد را نپذیرند: «کارمندان وزارتخانهها، وزرای فاسد غیر قانونی را نپذیرند و از آنان اطاعت نکنند و در صورت قدرت به وزارتخانهها راه ندهند که این امر تکلیف شرعی آنان و خدمت به کشور و ملت است و اطاعت از آنان مخالفت با ملت و اسلام است.»[73]
به گزارش ساواک به دنبال اعلام تعطیل و عزای عمومی در روز دوشنبه 18 /10 /57، در تهران و تعداد دیگری از شهرهای کشور از جمله: «...خرمشهر[74]، آبادان، اهواز، دزفول[75]، سوسنگرد، بهبهان، آغاجاری و بخشهای شوش و اندیمشک ضمن تعطیل بازارها و مغازهها، اجتماعات و تظاهراتی توأم با راهپیمایی و دادن شعارهای تند علیه رژیم کشور و دولت آقای شاپور بختیار و به نفع آیتالله خمینی صورت گرفته است...»[76] بنابر همین گزارش «در برخی نقاط از جمله تبریز و یزد، آبادان و امیدیه آغاجاری و سوسنگرد و شوش این تظاهرات به خشونت و خرابکاری گراییده و در شهرهای مزبور تظاهرکنندگان تعدادی از اماکن و بانکها و مؤسسات دولتی و خصوصی را طعمه حریق ساخته و خساراتی وارد» نمودند. این گزارش افزود: «در جریان تظاهرات شهر سوسنگرد 2 نفر کشته و در بهبهان نیز 9 نفر مجروح شدهاند که وضع عمومی دو نفر از آنان وخیم گزارش گردیده است.»[77]
شهر اهواز نیز امروز (18 /10 /57) شاهد یکی از بزرگترین راهپیماییهای مردمی بود. «هزاران نفر از زنان و مردان مسلمان در حالی که عکسهایی از امام خمینی و شعارهای اسلامی حمل میکردند از خیابانهای شهر گذشته و از بههمپیوستگی قشرهای مختلف مردم جمعیت به چند صد هزار نفر رسید.»[78] در مقابل مسجد آذربایجانیها آیتالله خزعلی برای مردم سخن گفت و شهر یکپارچه تعطیل بود.
در تظاهرات 20 دیماه در خرمشهر، یک مغازه مشروبفروشی به نام آندره به آتش کشیده شد. در شوشتر مردم زیر بارش باران تظاهرات کردند. «در جریان تظاهرات یک مغازه مشروب فروشی، دادگاه شوشتر و ساختمان عوارض پل این شهر به آتش کشیده شد. در همین حال علی سرخول یازده ساله که زیر تانکر آب مشغول بازی بود مورد اصابت گلوله واقع شد و درگذشت. به دنبال این واقعه جمعیت تظاهرکننده جنازه پسر بچه مقتول را روی دست گرفتند و در حالی که شعارهای ضد دولتی میدادند در خیابانهای شهر گردش دادند. به دنبال این تظاهرات 15 هزار نفری کلیه ادارات و مغازههای شوشتر تعطیل شد.»[79]
بنا بر گزارش نوبهای اطلاعاتی شماره 40 اداره سوم ستاد بزرگ ارتشتاران: «در مسجدسلیمان نزدیک به 1000 نفر از اهالی به پاسگاه ژاندارمری حمله و قصد آزاد کردن دو نفر اخلالگر را داشتند که در اثر تیراندازی و مقاومت مأموران یک نفر از مهاجمین کشته و یک نفر زخمی گردید.»[80] حادثه خونین دیگر مربوط به سوسنگرد بود که مردم برای شهدای این شهر مجلس یادبودی برپا کردند. در تظاهرات بعدی این مراسم دو نفر به شهادت رسیدند.[81]
روز 21 دیماه بیش از پنجاه هزار نفر طبقات مختلف مردم اهواز پس از اجتماع بر مزار شهدای شهر اقدام به راهپیمایی کردند. مردم در شعارهای خود از نیروهای ارتش میخواستند که به آنها بپیوندند.[82] در خرمشهر هم تظاهرات گستردهای رخ داد. در این تظاهرات عشایر محل نیز در میان جمعیت بودند. در این تظاهرات نام چند خیابان و بیمارستان توسط مردم عوض شد. ارتش تعداد تظاهرکنندگان خرمشهری را هشتاد هزار تن نوشت.[83] تظاهرات شهر آبادان با آتشسوزی چند حلقه لاستیک و شکسته شدن شیشه چند بانک همراه بود.[84] در لالی نیز مردم دست به تظاهرات زدند.[85] در دزفول نیز «کارکنان کاریر پایگاه چهارم شکاری دزفول دست از کارکشیدند و در تظاهرات اهالی شهر دزفول شرکت کردند.»[86]
به گزارش روزنامه کیهان روز 22 دیماه «دهها هزار تن از روستاییان و عشایر حومه دزفول که در میان آنها تعداد زیادی زن و بچه به چشم میخورد وارد این شهر شدند. این گروه در حالی که پلاکاردهایی حاوی شعارها و عکسهای حضرت آیتالله العظمی خمینی در دست داشتند، شعارهایی از این قبیل میدادند: این آیه قرآن است /زمین مال دهقان است؛ نه ارباب و رعیتی /نه شرکت کشت و صنعتی؛ ما همه روستایی آزادهایم /دست بیعت با خمینی دادهایم... اوج تظاهرات هنگامی بود که تظاهرکنندگان تصاویر امام خمینی را به سربازان دادند و عکسهای امام خمینی را روی چند زره پوش چسباندند.»[87] از دیگر اخبار استان خوزستان در 22 دیماه تظاهرات در شهر خرمشهر بود. «ساعت 0800 تعداد 80 هزار نفر از مردم خرمشهر ضمن دادن شعارهای ضد میهنی اقدام به راهپیمایی کردند.»[88] خبرگزاری پارس علت این تظاهرات را اطلاع مردم از این موضوع دانست که عدهای از شیوخ خرمشهر قصد دارند به نفع حکومت شاه تظاهراتی راهاندازند که بدین وسیله خنثی شد.[89]
به گزارش ساواک «روز 23 /10 /57، حدود 100 هزار نفر از طبقات مختلف مردم با در دست داشتن عکسهایی از آیتالله خمینی در خیابانهای شهر آبادان به راهپیمایی و تظاهرات پراخته و در مسیر حرکت خود شعارهایی نیز علیه رژیم و ساواک دادهاند.»[90]
در تظاهرت شب جمعه مسجد سلیمان، سینما کورش و شیشههای بانکهای سپه و بازرگانی شکسته شد و در اثر دخالت پلیس و شلیک تیر هوایی یک نفر مجروح گردید. این در حالی است که در تظاهرات همان شب مردم لالی، بین مأمورین ژاندارمری و مردم برخوردی روی داد که منجر به شهادت دو نفر به اسامی چنگیز حاجیپور ۱۷ ساله و خیبر حاجیپور ۱۰ ساله و مجروح شدن سه نفر به نامهای عشقی، یدالله کریم و اسکندر حاجیپور شد.[91]
روز 24 دی مردم سوسنگرد دست به تظاهرات زدند و علیه حکومت شعار دادند.[92] در اهواز نیز مردم در تاریکی شب علیه حکومت شعار دادند.[93] اما تظاهرات در مسجد سلیمان با یک شهید و هشت زخمی همراه بود.[94] مردم این شهر در تظاهرات خود تابلوی در ورودی دبیرستان محمدرضا شاه پهلوی را پایین کشیدند. در نقاط دیگر شهر نیز تظاهرکنندگان با دخالت مأمورین و پرتاب گازاشکآور متفرق شدند.[95] اندیمشک هم شاهد راهپیمایی 20 هزار تن از مردم شهر بود. در این تظاهرات نام برخی از خیابانها توسط مردم تغییر کرد.[96] در این روز اسکندر حاجیپور که در جریان تظاهرات اخیر لالی مجروح شده بود، در بیمارستان شیر و خورشید به شهادت رسید.[97] در دزفول نیز بیش از صد هزار نفر از مردم شهر و روستاهای اطراف در یک راهپیمایی گسترده شرکت کردند. ابتدا یک جمعیت ۴۰ هزار نفری از پنج کیلومتری شهر به دزفول آمدند و از آنان با نان و حلوا پذیرایی شد. در ادامه اهالی به راهپیمایان پیوستند و بدین ترتیب تعداد آنها به صد هزار نفر رسید. در این راهپیمایی مردم به سربازان گل دادند و عکسهای آیات عظام را بر تانکها نصب کردند.[98]
فرار شاه از کشور و خوشحالی مردم
امامخمینی از 18 دی ماه تا قبل از فرار شاه، 29 مصاحبه با رسانههای جهان در مورد رفتن شاه و برنامههای بعد از رفتن وی و تهدید به محاکمه در صورت دستگیری شاه داشتند. در مصاحبه با تلویزیون فرانسه شاه را تهدید کردند: «اگر به دست ما بیفتد او را بهخاطر جنایاتی که کرده محاکمه خواهیم کرد.»[99] معظمله در پاسخ به یکی ازخبرنگاران آمریکایی که پرسید: «اگر شاه استعفا کند آیا شما مایلید در یک دولت جدید شرکت کنید؟» فرمودند: «اکنون تنها به چشمپوشی از قدرت توسط شاه، اختلاف ملت با وی تمام نمیشود؛ زیرا شاه جنایات بسیاری را مرتکب شده است و بنابراین باید محاکمه و مجازات شود.»[100] امام خمینی در مصاحبه با روزنامهی فاینانشال تایمز تصریح کردند: «ما شاه و کسانی که در دوران سلطنت او خیانت کردهاند محاکمه میکنیم و به مجازات اعمالشان میرسانیم.»[101]
در پی اوجگیری اعتراضات مردمی و ناتوانی رژیم در سرکوب اعتراضات مردم، سرانجام شاه در 26 دیماه سال 1357 به تعبیر پرویز راجی، (آخرین سفیر شاه در لندن) «همچون افراد خائن و بزدل از مملکت گریخت.»[102] ساعت 2 بعد از ظهر رادیو سراسری ایران اعلام کرد که شاه تهران را به سوی اسوان یکی از شهرهای مصر ترک کرد. چند روز قبل از رفتن شاه، خانواده وی خروج را آغاز کردند. به گزارش نیویورک پست، ابتدا ملکهی مادر و اشرف، ایران را به سوی کالیفرنیا ترک گفتند. سپس فریده دیبا، علیرضا و لیلا پهلوی با یک هواپیمای نظامی در 25 دیماه ایران را ترک کردند. به گزارش روزنامه اطلاعات، با رفتن شاه ایران غرق در نور و گل و شادی بود. مردم در شهرها مجسمههای شاه را پایین میکشیدند و تصاویر امام خمینی را نصب میکردند.[103] با انتشار خبر خروج شاه، امام خمینی با صدور پیامی کوتاه خطاب به خبرگزاریهای جهان اعلام کردند: «خروج شاه از ایران اوّلین مرحلهی پایان یافتن سلطهی جنایتبار پنجاه سالهی رژیم پهلوی میباشد که به دنبال مبارزات قهرمانانهی ملت ایران صورت گرفته است، من این پیروزی مرحلهای را به ملت تبریک میگویم.» امام خمینی در این پیام وعده دادند که «بهزودی دولت موقت انتقالی را برای اجرای انتخابات مجلس مؤسسان و تصویب قانوناساسی جدید معرفی میکنم.» و در مورد بازگشت به ایران اعلام فرمود: «در اوّلین فرصت مناسب» به ایران باز خواهم گشت و قول دادند: «بیانیهای خطاب به ملت صادر خواهم کرد.»[104] امام خمینی عصر روز 26 دی در جمع خبرنگاران حاضر شدند و اعلام کردند: «خروج شاه اوّلین مرحلهی پیروزی ملت ماست. ما مشکلات زیادی در پیش داریم و ملت باید بداند که به مجردِ رفتنِ شاه، پیروزی نیست. بلکه طلیعهی پیروزی و این طلیعه را به ملت ایران تبریک عرض میکنم». امام خمینی رفتن شاه را «طلیعهی خلع سلطهی اجانب» معرفی کردند که تبریکش «بیشتر از تبریک رفتن شاه است.»[105] امام خمینی در فردای خروج شاه همانطوری که قول داده بودند، پیامی را خطاب به ملت ایران فرستادند.[106]
جامعه روحانیت اهواز نیز بلافاصله پس از خروج شاه از ایران، برای جلوگیری از هرج و مرج احتمالی در آینده، در اقدامی لازم و مناسب نسبت به صدور اطلاعیهای در همین خصوص اقدام کرد.[107] آیتالله سیدعلی شفیعی، از روحانیون مبارز آن سالها در اهواز خصوص صدور این اطلاعیه میگوید: «در جلسه جامعه روحانیت اهواز مقرر کردیم که در تاریخی که شاید شاه از ایران برود ممکن است حالت بینظمی به هر دلیلی حاکم شود و ما بایستی قضایا را قبضه کنیم که هم سوء استفاده نشود، هم اغتشاش نشود و هم به مردم اطلاع دهیم در حسینیه اعظم جمع شوند. به طرف حسینیه اعظم که در حرکت بودیم در فاصلهای دور از حسینیه جمعیتی متراکم مشاهده میشد، وضع بسیار خوبی بود. وارد حسینیه که شدیم در ابتدا اطلاعیهای که تنظیم شده بود مردم در این شرایط چه کنند، توسط آیتالله موسوی جزایری خوانده شد.»[108] علاوه بر این مردم اهواز نیز دست به راهپیمایی زدند و در طول مسیر شعار میدادند:
«ای شاه خائن آواره گردی خاک وطن را ویرانه کردی
کشتی جوانان وطن کردی هزاران در کفن
آه و واویلا، آه و واویلا»[109]
در شوشتر و گتوند نیز مردم با برپایی جشن و پخش شیرینی به شادی پرداختند. آنها با حضور در خیابانها و مساجد مژده پیروزی به یکدیگر میدادند.[110] در دزفول نیز سرتیپ اکبر غفاریان فرمانده تیپ2 زرهی دزفول، به منظور حفاظت از مجسمههای طاغوت دستور داده بود، این مجسمهها را از سطح شهر جمع کرده و به پادگان منتقل کنند. مأموران رژیم پهلوی هم مجسمه میدان تاج را به داخل پادگان منتقل کرده بودند، اما موفق نشدند مجسمه رضاخان را از میدان مرکزی شهر خارج کنند. مردم نیز از فرصت استفاده کرده، صبح روز 27دی در این میدان تجمع و اقدام به پایینکشیدن مجسمه کردند. بنابر روایت یکی از فعالان انقلابی دزفول: «بعد از فرار شاه مردم به پیروزی انقلاب اسلامی اطمینان کامل داشتند و معتقد بودند که با رفتن شاه تمام مظاهری که منتسب به اوست باید محو گردد و در اجرای این هدف بود که صبح روز 27دی با خیال راحت و عدم نگرانی از نیروهای نظامی و انتظامی در اقدامی شجاعانه با طناب و سیم بکسل مجسمه را به پایین انداختند.»[111] بعد از انهدام مجسمه طاغوت، مردم دزفول اقدام به راهپیمایی کردند. آنها در این راهپیمایی شعار میدادند: «شـاه فـراری شــده/سـوار گـاری شــده»[112]
چهارشنبه خونین در خوزستان
چهارشنبه 27 دی 1357 خوزستان روز خونین را پشت سر گذاشت. در این روز سپهبد عیسی بقراط جعفریان، استاندار خوزستان، به ستاد لشکر 92 زرهی اهواز رفته و در آنجا طی سخنانی تحریکآمیز از نظامیان خواست تا دوباره مجسمههای شاه را نصب کنند. پس از این سخنرانی، نظامیان، همراه با تانک و نفربر، وارد شهر شده و در چهار مسیر به حرکت درآمدند. آنها همراه با شعار «جاوید شاه» به تیراندازی هوایی و زمینی پرداخته و هرچه سر راهشان بود، به آتش کشیده و تخریب میکردند. عدهای از نظامیان نیز به طرف دانشگاه جندیشاپور رفته، به کمک گارد دانشگاه و چماقداران، چند خودرو را به آتش کشیدند و به سمت مردمی که از دانشگاه خارج میشدند، تیراندازی کردند. مردم وحشتزده از هر سو میگریختند. با حملۀ نظامیان به قسمتهای مختلف دانشگاه، چند تن شهید و زخمی شدند.[113]
نظامیانی که به مرکز شهر و حسینیه اعظم گسیل شدند، در مسیر خود، چند خودرو را با تانک خرد کرده و به غارت مغازهها پرداختند. در این مسیر نیز چند تن از مردم شهید و زخمی شدند. سپس نظامیان به حسینیه اعظم رفته و چند نفر را در آنجا شهید و زخمی کردند. گروه سوم به طرف باغ شیخ و خیابان غضنفری رفته، علاوه بر تیراندازی به سمت مردم، از روی سیزده خودرو با تانک عبور کردند. سپس به غارت و آتشزدن اموال مردم پرداخته و عدهای را شهید و مجروح کردند. گروه چهارم به طرف کمپلو رفته و سه دستگاه خودرو را آتش زده و خرد کردند. همچنین تعدادی مغازه و گاراژ را غارت و تخریب کرده و مردم را به شعار دادن به نفع شاه مجبور کردند.[114]
ناامنی و اضطراب تمام سطح شهر را فرا گرفته بود. عدهای از مردم برای نجات جان خود از مهلکه با قایقهای کوچک به جزایر کارون و روستاهای نزدیک پناهنده شده بودند و عدهای دیگر نیز خود را به شهرهای نزدیک رسانیده بودند، اما در جادههای خارج شهر نیز مسافران در امان نبودند و مأمورین نظامی با زور اسلحه رانندگان را مجبور به الصاق عکس شاه روی شیشه اتومبیلهای خود مینمودند آمبولانسها مرتب در حال رفت و آمد بودند. عده زیادی از مردم برای اهدای خون و امدادگری در بیمارستان اجتماع کرده بودند. شهر وضع ناهنجاری را به خود گرفته بود. خرابی و دود و آتش منظره رقت باری را به وجود آورده بود. آن شب اهواز زیر رگبار مسلسلها و ضجه زنجیر تانکها و فریادهای جاوید شاه بیدار ماند.[115]
به گزارش ساواک در این روز، مردم هیچ بهانهای دست نظامیان نداده، حتی به آنان گل هدیه کرده بودند. همکاری نزدیک ژاندارمری و شهربانی و پرواز چند بالگرد، نشان از کنترل شهر به دست مقامات داشت. در پی حوادث خونین روز بیستوهفتم دی، 8 افسر، 39 درجهدار و 209 سرباز با هواپیما وارد اهواز شدند. در مورد تعداد شهدا و مجروحان این حادثه، اطلاعات دقیقی در دست نیست. در گزارش ساواک، تعداد شهدا سه نفر به نامهای ابراهیم درویشی، هوشنگ خوانساری و عظیم ذاکرزاده و تعداد مجروحان 69 نفر ذکر شده است.[116] گزارش روزنامه کیهان هم حاکی بود در این روز حداقل هفده نفر به شهادت رسیدهاند و دویست خودرو نیز توسط تانکها درهم کوبیده شدند. فردای آن روز، ده نفر از شهدا به خاک سپرده شدند. هنگام عصر نیز تظاهراتی برپا شد.[117]
در ظهر روز ۲۷ دی به مردم دزفول خبر رسید که نظامیان در اهواز با تانک و نفربر به مردم حمله کرده، شهر را به خون و آتش کشیدهاند. بعد از انتشار این خبر از طریق بلندگوهای مساجد و برخی افراد که سوار بر وانت شده با بلندگوهای دستی به مردم خبر میدادند که بعدازظهر نیز به دزفول حمله خواهند کرد. به گزارش ساواک و به گفته فرماندار این شهر عصر این روز عدهای از درجهداران مغازهها را به آتش کشیدند و به سوی مردم تیراندازی کردند. در این حملات چماقداران نیز آنها را همراهی میکردند و سپس پلیس نیز به حمایت آنان آمد. جمعیت مذکور در حالی که شعار جاوید شاه سرداده بودند دهها اتومبیل را به آتش کشیدند و رهگذران را به گلوله بستند. به گفته شاهدان عینی، خودروهای ارتشی چند اتومبیل را با سرنشین زیر گرفتند. ساواک تعداد شهدای این روز را هجده نفر و مجروحین را سیوپنج نفر اعلام و روزنامه اطلاعات تعداد شهدا را بیست نفر و مجروحین را چهل نفر ذکر کرد.[118]
مبارزات مردم خوزستان در بهمنماه 1357
در اول بهمن 1357 در شرایطی که آثار فجیع طغیان و سرکشی گروهی از نظامیان در اهواز به صورت تعطیلی، سوگواری، اندوه و خشم خودنمایی میکرد، ناگاه سرنشینان یک اتومبیل سواری شایع کردند که هیئت چماق بهدستان در خیابانها هستند و از مردم خواستند برای حفظ جان خود به خانههایشان بازگردند. در لحظات آغازین این خبر شهر تعطیل شد و مردم شتابزده به خانههای خود رفتند. ساعتی بعد معلوم شد این شایعه برای ایجاد وحشت بوده است. در این روز همچنین اعلام شد که آخرین شهید اهواز که در طی وقایع گذشته در بیمارستان جندیشاپور به شهادت رسید، ناصر حمیدی زرگانی نام داشت.[119]
در 3 بهمن عدهای چماق بهدست هنگامی که گروهی از مردم ایذه از مسجد خارج شدند به آنها حملهور شدند. در این ماجرا یکی از روحانیون و چند نفر از مردم آسیب دیدند.[120]
واکنش روحانیت به تصمیم بختیار در بستن فرودگاه
دوم بهمن 1357 از دفتر امام خمینی در پاریس خبر رسید که ایشان در 5 بهمن به ایران مراجعت خواهند کرد. بختیار با اعلام اینکه دولت وی نمیتواند امنیت لازم را برای حضور امام در ایران فراهم کند، دستور داد از روز چهار بهمن فرودگاههای کشور را ببندند تا مانع مراجعت امام به ایران شوند. از این رو به ناچار بازگشت امام به تأخیر افتاد.[121] مقام معظم رهبری آیتالله سیدعلی خامنهای در مورد واکنش روحانیون نسبت به بستن فرودگاه چنین بیان کردند: «آن روزى بود که امام قرار بود بیایند، نیامدند و ما رفتیم در بهشت زهرا و شهید بهشتى سخنرانى کردند و بنده قطعنامه را خواندم. آن روز بهشت زهرا این جورى بود دیگر؟ یک سخنرانى شهید بهشتى کردند بعد هم یک قطعنامهاى تهیه کرده بودیم. من هم رفتم قطعنامه را خواندم و برگشتیم. وقتى که برگشتیم صحبت شد که حالا قدم بعدى چى باشد؟»[122] شهید بهشتی در 8 بهمن حدود 30 تن از روحانیون که برای استقبال از امام خمینی(ره) به تهران آمده بودند، به نشستی در مدرسه رفاه دعوت کردند که نتیجه آن تجمع در دانشگاه تهران در اعتراض به بسته بودن فرودگاهها بود.[123]
ادامه مبارزات مردم خوزستان در بهمن 1357
در آبادان از نیمه شب پنجشنبه (5 بهمن) فرودگاه بینالمللی آبادان به اشغال تانکها و سربازان مسلح در آمد و مقامات ارتش در محوطه باند فرودگاه چند دستگاه اتومبیل آتشنشانی و تانک مستقر کردند تا مانع از نشستن احتمالی هواپیما (امام خمینی) بشوند. در فلکه فرودگاه نیز چند نفربر و تانک مستقر شد. ساعت یازده صبح روز جمعه نیز دهها تانک و نفربر از محله سان شاین بریم آبادان به سوی مناطق حساس شهر حرکت کردند و در این اماکن مستقر شدند.[124]
روز هفتم بهمن عدهای از اهالی آبادان در حسینیه اصفهانیها اجتماع کردند و سپس در خیابانها به تظاهرات پرداختند. مأموران فرمانداری نظامی درصدد پراکنده کردن مردم برآمدند اما مردم به طرف ساختمان شهربانی حمله کردند و در نتیجه تیراندازی مأموران یک نفر به شهادت رسید و پنج نفر مجروح شدند.[125] در اهواز نیز مردم با دادن شعارهای ضد شاه و بختیار و در دست داشتن عکسهایی از امام خمینی در سطح شهر راهپیمایی کردند. ارتش تعداد راهپیمایان را 70 هزار نوشت.[126] در خرمشهر نیز از ساعت 9:30 حدود 30 هزار نفر از عشایر و طبقات مختلف دست به تظاهرات زدند.[127]
در 8 بهمن نیم میلیون نفر از ساکنان اهواز و عشایر و روستاییان اطراف در یک راهپیمایی کم سابقه خواستار مراجعت فوری امام خمینی به وطن شدند. راهپیمایی بزرگ اهواز از حسینیه اعظم آغاز شد و راهپیمایان پس از طی شهر، ضمن ابراز احساسات نسبت به سربازانی که عکس آیات عظام را در دست داشتند بار دیگر به حسینیه بازگشتند.[128]
10 بهمن آیتالله شیخ محمدطاهر آلشبیر خاقانی در اعلامیهای دولت بختیار را غیر قانونی و محکوم اعلام کرد. وی در این اعلامیه با اشاره به قانونشکنیهای رژیم مخلوع دیکتاتوری و خونریزیهای مکرر، مردم را به مقاومت جدی و هوشیاری کامل در جبهه نبرد با عوامل رژیم فرا خواند. در پایان این اعلامیه به کلیه پرسنل ارتش هشدار داده شده بود که مسئولیت هر قطره خونی که بر زمین میریزد به گردن آنها است.[129]
شادی مردم خوزستان از ورود امام خمینی به کشور
بیتردید بازگشت حضرت امام خمینی پس از 15 سال دوری از وطن، یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران در سال 1357 بوده است. در این روز تاریخی حضرت امام به همراه خیل عظیمی از خبرنگاران، فعالان سیاسی و برخی اعضای خانواده امام با یک هواپیمای ایرفرانس از پاریس عازم کشور شده و در ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه روز 12 بهمن در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست. ایشان پس از مراسم استقبال اولیه در فرودگاه با یک ماشین ـ در حالی که جمعیتی میلیونی ایشان را همراهی میکردند ـ به سمت بهشت زهرا حرکت کردند. در این روز به دلیل حجم گستردهی مردم، فرماندار نظامی تهران مجبور شد تا برای 3 روز اجازه راهپیمایی به مردم بدهد.[130] امام در سخنرانی تاریخی خود در بهشت زهرا جای هیچگونه مذاکره و آشتی با رژیم سلطنتی و دولت غیرقانونی شاه را باقی نگذاشت و به روشنی سلطنت محمدرضا شاه را باطل و غیرقانونی اعلام کردند.[131]
متعاقب ورود امام خمینی به کشور موجی از شادی سرتاسر ایران را فراگرفت. سندها در این باره سکوت کرده و خبری منعکس نکردند.[132] اما روزنامههای کشور به انعکاس این رخدادها پرداختند. فقط در گزارش نوبهای اطلاعاتی شماره 54 اداره سوم ستاد بزرگ ارتشتاران آمده بود: «ساعت 1100 روز 12 /11 /1357 حدود 2000 نفر از مردم دزفول در حالی که پرچمهای سبز رنگ در دست داشتند با اتومبیل و موتور سیکلت با بوق زدنهای ممتد و روشن نمودن چراغ ماشین از دزفول به اندیمشک حرکت و در مقابل درب پایگاه هوایی شعار برادر هوایی تو نور چشم مایی که تعدادی از پرسنل پایگاه مذکور قصد اخراج از یگان را داشتند که توسط عوامل حفاظتی ممانعت به عمل آمد.»[133] «ساعت 1700 روز 12 /11 /1357 تعداد کثیری از مردم دزفول در گورستان شهر اجتماع نموده و پس از گذاردن نماز برای انجام تظاهرات به طرف شهر حرکت نمودند.»[134] در همین روز عدهای از افراد نیروی هوایی پایگاه بهبهان به شهر آمدند و در راهپیمایی آرام مردم این شهر شرکت کردند. مردم آنها را گلباران کردند. همچنین متجاوز از بیست هزار تن از جوانان این شهر در حالی که سرود خمینی ای امام را میخواندند، برای ساعاتی در شهر راهپیمایی کردند.[135] در شوشتر نیز 50 هزار نفر از مردم شوشتر و روستاهای اطراف آن، پس از یک راهپیمایی بزرگ در میدان 25 شهریور (17 شهریور فعلی) اجتماع کرده و به کشتار اخیر در شهرهای مختلف کشور اعتراض کردند. پلاکاردها حاکی از آن بود که مردم شوشتر نماینده خود، آقای صدیقزاده را در مجلس به رسمیت نمیشناسند.[136]
13 بهمن گروههایی از مردم اهواز در حسینیه اعظم شهر تجمع کردند و سپس به راهپیمایی آرام دست زدند. در آبادان هم هزاران تن در ورزشگاه شهر گرد هم آمدند و به سخن سخنرانان و نیز متن سخنرانی امام در بهشت زهرا گوش دادند. در مسجدسلیمان نیز مردم با حمل پلاکاردها و عکسهایی از امام خمینی به تظاهرات پرداختند.[137]
حمایت مردم خوزستان از دولت موقت
امام خمینی چند روز پس از ورود به تهران در 15 بهمن 1357، مهندس مهدی بازرگان را به نخستوزیری دولت موقت منصوب کردند و خواستار حمایت از او شدند.[138] در همین روز مردم اهواز راهپیمایی کردند و با محکوم کردن دولت بختیار از برنامههای سیاسی امام خمینی حمایت کردند.[139] به گزارش ساواک در همین روز، در آبادان «تظاهرات و راهپیمایی توأم با شعارهایی علیه دولت و له خمینی» در جریان بود.[140] روزنامه کیهان نیز در 15 بهمن با چاپ یک عکس بزرگ از تظاهرات مردم دزفول، حضور جمعیت کثیری از مردم را در یکی از راهپیماییها به تصویر کشید.[141] همچنین در روز 16 بهمن، گروههایی از زن و مرد در دستجات هزار و دو هزار نفری در اهواز در حالیکه شعارهای «الله الله نصر منالله رفتیم برای جهاد اسلام» میدادند به طرف حسینیه اعظم شهر در حرکت بودند.[142] در شوشتر نیز مردم در یک راهپیمایی گسترده و با شکوه، ضمن حمایت از منویات امام خمینی، خواستار استعفای نماینده شهر در مجلس شدند.[143] روز 17 و 18 بهمن شهرهای مختلف خوزستان بار دیگر شاهد تظاهرات گسترده مردمی در حمایت از دولت موقت بودند. از جمله میتوان به تظاهرات دهها هزار نفری مردم آبادان و حرکت دستههایی از مردم در خیابانهای اهواز، و تظاهرات مردم دزفول اشاره کرد.[144] در شوشتر نیز روز 18 بهمن تظاهراتی با حضور 60 هزار نفر از زنان و مردان برپا شد که ضمن حمایت از دولت موقت، مخالفت خود با بختیار را اعلام کردند.[145]
یکی از مهمترین وقایعی که روز 20 بهمن 1357 در آستانه پیروزی انقلاب به وقع پیوست، راهپیمایی پرسنل غیور پایگاه چهارم شکاری دزفول بود. در این روز افسران، همافران، درجهداران و کارکنان آن پایگاه به همراه خانواده خود به دزفول آمده و پس از عبور از خیابانهای شریعتی و آفرینش در حالی که از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفتند، در مقابل منزل آیتالله سید مجدالدین قاضی اجتماع کرده و همبستگی خود را با مردم و انقلاب اعلام کردند.[146]
فرمان امام خمینی برای شکستن حکومت نظامی
در شب 20 بهمن 1357، یک گزارش مهم مبنی انجام کودتایی قریبالوقوع تحت عنوان عملیات «نجات» یا «کورتاژ» به ستاد شورای انقلاب واقع در مدرسه علوی رسید. کودتایی که قرار بود عنقریب آغاز شده و با دستگیری رهبران و فعالان انقلاب و همچنین کشتار وسیع مردم، نهضت امام را سرکوب نماید. براساس اسناد، طرح کودتا تقریباً از زمانی که ژنرال رابرت هایزر (معاون فرماندهی نیروهای ناتو در اروپا) به ایران وارد شد، در دستور کار قرار گرفت و ابعاد مختلف آن طی جلسات مختلف هایزر با گروهی از افسران ارشد شاه که به گروه پنج موسوم شدند، مرکب از: «ارتشبد عباس قرهباغی رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، ارتشبد طوفانیان، سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی، سپهبد بدره ای فرمانده نیروی زمینی و دریادار حبیباللهی، فرمانده نیروی دریایی» مورد بررسی قرار گرفت تا اینکه به طرح نهایی رسیده و برای 21 بهمن 1357 آماده اجرا گردید.[147]
متعاقب این طرح، بختیار در صبح روز 21 بهمن به سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران دستور داد تا ساعت عبور و مرور را محدود کند. فرمانداری نظامی با صدور اطلاعیه شماره 40 بر ساعت منع عبور و مرور از ساعت 16:30 تا 5 بامداد افزود. به دنبال انتشار اطلاعیهی حکومت نظامی در ساعت 14 از رادیو تهران در همهجا شایعهی کودتا منتشر شد. یاران امام خمینی که از قبل توسط سرهنگ محمدرضا رحیمی از تصمیم حکومت نظامی مطلع شده بودند، با اصرار از امام خواستند تا به جای امنی منتقل شوند، ولی امام خمینی با این اقدام مخالفت ورزیدند. در این شرایط عدهای معتقد بودند که رژیم قصد قتل عام مردم را دارد. بنابراین باید مردم را به ترک خیابانها دعوت کرد. امام در این ارتباط فرمودند: «مردم در خیابانها بمانند و به منازلشان نروند».[148] امام خمینی همچنین اطلاعیهای خطاب به «ملت شجاع ایران» و «اهالی محترم تهران» صادر کردند. در بخشی از این پیام آمده است: «اعلامیهی امروز حکومت نظامی، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند. برادران و خواهران عزیزم! هراسی به خود راه ندهید که بهخواست خداوند تعالی حق پیروز است.»[149] به دنبال انتشار پیام امام خمینی مردم از خانهها بیرون ریختند و در سرتاسر تهران دست به تظاهرات زدند. این اقدام بسیار مهم امام خمینی آخرین ضربهای بود که تمام توطئههای باقیماندگان رژیم را نقش بر آب و ارکان پوسیدهی رژیم را ساقط کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی در خوزستان
در دزفول پس از پیوستن ارتش به انقلابیون، شهربانی هم در لاک دفاعی فرو رفت و امنیت محلهها را خود مردم به عهده گرفتند. خلع سلاح شهربانی سه یا چهار ساعت بیشتر طول نکشید. شهربانی که سقوط کرد، نیروهای ژاندارمری هم فرار کردند. سقوط شهربانی و ژاندارمری در روز 21 بهمن یا اولین ساعات بامداد 22 بهمن اتفاق افتاد که بلافاصله نیروهای انقلاب امکانات آنها را در اختیار گرفتند. در روز 22 بهمن ماه در دزفول عملاً قدرتی برای حکومت وجود نداشت. خلع سلاح شهربانی باعث شد که ستون فقرات رژیم شکسته شود. در واقع در روز 22 بهمن در دزفول برخلاف بسیاری از شهرها، درگیری خونین وجود نداشت.[150] در شوشتر نیز روز 21 بهمن نیروهای انقلاب شهربانی را به تصرف خود درآوردند و بعد از آن مقر نیروهای ژاندارمری را تصرف کردند.[151] در گتوند نیز روز 22 بهمن پاسگاه ژاندارمری و بخشداری این شهر به دست نیروهای انقلابی افتاد.[152]
در اهواز نیز روز 22 بهمن 57 شهربانی به تصرف نیروهای انقلابی درآمد. آیتالله موسوی جزایری، جریان تسلیم شدن نیروهای شهربانی را اینگونه بیان میکند: «صبح روز 22 بهمن بود که یکی از دوستان نزد من آمد و گفت خبرداری یا نه؟ در تهران کار در حال اتمام است و اینجا هم عدهای در حال رفتن به طرف شهربانی هستند؛ با عجله حرکت کردم، رفتیم به شهربانی. یکی دو ساعت طول کشید. یک اصطکاک با منافقین بود که آمده بودند و سهم خود را از اسلحه، مطالبه میکردند. بالاخره با سر و صدا آنها را طرد کردیم و یک فشنگ هم به آنها ندادیم. درگیری دیگر با رئیس شهربانی سرتیپ هاشم هوشمند بود که زیر بار نمیرفت. بالاخره پس از پافشاری زیاد و مشورت او با شمس تبریزی فرمانداری نظامی و موافقت او، همه چیز تحویل ما شد و کمیته انقلاب تشکیل گردید و عوامل رژیم دستگیر شدند و بدون خونریزی در لحظات آخر، پیروزی محقق شد. روز بعد هم به پادگان لشکر رفتیم و آنجا هم، کار با ملایمت تمام شد و همه چیز به ما تحویل داده شد. برای اداره لشکر یک کمیته 5 نفره تشکیل دادم و خودم در رأس آن بودم که برای اهواز، شهردار و فرماندار تعیین کرد. سایر کارهای ضروری را به همین کیفیت و سپس برای تعیین استاندار به تهران رفته و برای تعیین فرمانده لشکر، چند بار با مرحوم شهید سرلشگر قرنی تماس گرفتم و به نتیجه رسیدیم.»[153]
جمعبندی
سرزمینی که ما با نام خوزستان میشناسیم، به دلیل موقعیت جغرافیایی و سیاسی و اجتماعی همواره در طول تاریخ مورد توجه حکومتهای وقت بوده است. در دوره معاصر نیز حضور چشمگیر و تأثیرگذار مردم این استان در جریان تحولات سیاسی کشور و نقش عمده آنان در پیروزی انقلاب اسلامی نشانگر اهمیت و جایگاه این استان در تاریخ معاصر ایران بهویژه در دوره انقلاب است. این مهم به دو جهت است:
یکی اعتصابات کارگران پالایشگاه نفت آبادان که همانند عهد ملی شدن نفت مرکزیت مبارزه را پس از تهران به آبادان منتقل کرد، و هم رژیم را تا حدی از درآمد نفت محروم کرد و توان اقتصادی مقاومت در برابر انقلابیون را از آن گرفت؛ و هم در سطح بینالمللی موجب بحران در بازارهای نفتی شد و جهانیان و افکار عمومی را متوجه پیامدهای اقتصادی انقلاب ایران کرد. این از آن رو بود که در آستانه انقلاب پالایشگاه آبادان از نظر ظرفیت تولید بزرگترین پالایشگاه جهان به شمار میرفت و تأثیر قابل توجهی بر فضای اقتصاد سیاسی جهان داشت و خود، مداخله کشورهای ذینفع بهویژه اعضای کنسرسیوم را موجب شد. دیگری واقعه سینما رکس که برای مردم آبادان به عنوان جرقه نهایی انقلاب زده شد و موجب ظهور بیش از پیش مبارزات عمومی علیه رژیم شاه شد. واقعه سینما رکس نقطه عطف تاریخ انقلاب استان است و میتوان از آن به بغرنجترین معمای تاریخ انقلاب استان تعبیر کرد.
نگاهی به روند حوادث انقلابی ایران در سالهای منتهی به ۱۳5۷ نشان میدهد که فعالیتهای انقلابی در استان خوزستان متناسب با موقعیت استان هر روز بیشتر و متراکمتر میشد. هر چند بروز انقلاب در ماههای پایانی 5۷ شدت بیشتری به خود گرفت و آن را میتوان به کل جغرافیای قیام تعمیم داد اما آنچه این مهم را در استان خوزستان مهم جلوه میدهد بروز آن دسته حوادثی است که نقش مهمی در جهت پیشرفت انقلاب از یک طرف و ضربه زدن به رژیم پهلوی از طرف دیگر داشت. تراکم وقایع اعتصابی(نفت و دانشگاه و بازار و...) مبین عملکرد صحیح افراد انقلابی و اهمیت این جریان در مسیر انقلاب است.
نکته مهمی که باید به آن دقت کرد این است که وقتی به سراسر حوادث یکسالهی پایانی عمر رژیم شاهنشاهی ایران نظر میاندازیم، شاهد این واقعیت هستیم که امامخمینی نقش تعیینکنندهای در شکلدهی ایدئولوژی کاملاً مذهبی آن داشته است. رهبری امام در میان خواستهها و نظریات همهی احزاب و گروههای سیاسی با افکار و عقاید گوناگون بود و این همبستگی و جمع انبوهی از مخالفین رژیم و دفاع قدرتمندانه از تودهی ملت، بزرگترین هنر امام بود که موفق شد گروههای مختلف اجتماع را با خود همراه سازد. بیگمان قدرت رهبری در هدایت نهضتی اسلامی با پشتیبانی روحانیت و مردم، در طول پانزده سال، آن را تبدیل به بزرگترین انقلاب قرن کرد. انقلابی که علاوه بر تغییر نظام حکومتی کشور، عرضهکنندهی نوعی جدید از دموکراسی در جهان بود.
پایان
پینوشتها:
[1]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1385، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 20، ص 1-16.
[2]. همان. بنابر گزارشی دیگر در این روز «اداره بندر و کشتیرانی، کار و امور اجتماعی بندر شاهپور؛ گمرک بندر شاهپور، خرمشهر و آبادان، امور اقتصادی و دارایی اهواز و آبادان؛ ناحیه بهداری و بهزیستی، اداره مرکزی واحد برق، نیروگاه برق زرگان و رامین، کارخانه لولهسازی، ده درصد کارمندان شرکت ملی نفت و 65 درصد کارمندان شرکت سهامی خاص و خدمات نفت اهواز؛ شرکت ملی گاز آغاجاری؛ قضات دادگستری آبادان؛ ناحیه برق جنوب در آبادان و خرمشهر؛ کارخانه پتروشیمی آبادان» در اعتصاب بودند. همان، ص 95 ـ 99.
[3]. همان، ص 77 و 170و 171.
[4]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1384، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 19، ص 31، توضیحات سند.
[5]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 20، ص 276.
[6]. همان، ص 275. توضیحات سند.
[7]. همان، ص 345.
[8]. به گزارش ساواک در روز 25 آذر «ادارات بندر و کشتیرانی و کار و امور اجتماعی بندر شاهپور ـ صنعت نفت و شرکت ملی گاز آغاجاری ـ امور اقتصادی و دارایی اهواز، رامهرمز و آبادان ـ ناحیه 2 بهداری و بهزیستی اهواز ـ نیروگاه زرگان و رامین ـ آب و برق اهواز، خرمشهر و آبادان ـ 140 نفر کارمندان کارخانه لوله سازی اهواز ـ شرکت خاص خدمات اهواز (25% به محل کار نیامده و 75% کم کاری مینمایند) ـ قضات دادگستری اهواز ـ شرکت نفت پان آمریکن ـ کارخانه پتروشیمی و قسمت اداری و مالی سازمان آب و فاضل آب آبادان.» در اعتصاب بودند. همچنین «قضات دادگستری اهواز اعلام نمودهاند که تا روز 28 /9 /57 در اعتصاب باقی خواهند ماند.» همان، ص 241-246.
[9]. «به خاطر جلوگیری از فرار افراد وظیفه اداره مهندسی ارتش به تمام پستهای مهندسی پادگانها دستور داد که محوطه پادگان را با دو ردیف سیم خاردار حفاظت نمایند و در قسمتهایی که افسر و سرباز وظیفه بیشتر است، برای حفاظت بیشتر جریان برق را به سیمها متصل نمایند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 20، ص 414، توضیحات سند.
[10]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1385، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 21، ص 72-76.
[11]. همان، ص 158-162. توضیحات سند.
[12]. همان، ص 137.
[13]. همان، ص 138.
[14]. همان.
[15]. همان، ص 203.
[16]. همان، ص 202، توضیحات سند.
[17]. همان.
[18]. همان، ص 274-277. طبق همین گزارش «30% از کارمندان شرکت خاص خدمات نفت، کارمندان اداره مرکزی و واحد برق سازمان آب و برق، کارخانه لوله سازی، و نیروگاه زرگان و رامین اهواز ـ امور اقتصادی و دارایی اهواز، رامهرمز و آبادان، گمرک خرمشهر، بندر شاهپور و قسمتی از گمرک آبادان، کارخانه ایران نیپون بندر شاهپور، سازمان برق جنوب آبادان و خرمشهر، سازمان آب و فاضلاب آبادان، 50% کارکنان شرکت خاص خدمات نفت آغاجاری» در اعتصاب بودند. همان.
[19]. همان، ص 267، توضیحات سند.
[20]. علم، همان، ج2، ص 315-316.
[21]. همان، ص 322-323. آیتالله شفیعی نیز در اینباره میگوید: «ما در جلسهی جامعهی روحانیت، همان شب تصمیم گرفتیم که برویم و از اساتید در بیمارستان دیدن کنیم. یک آقای روحانی داشتیم که خبرهای جلسه را به رژیم اطلاع داد که قرار است همچون کاری صورت بگیرد. عوامل رژیم برق شهر را قطع کرده بودند. در راه حرکت به بیمارستان میدیدیم که عمال رژیم حتی درختها را قطع کرده بودند. از طرفی روحانی مذکور که گفته شد، در راه هم سعی میکرد، آقایان علما را قانع کند که مصلحت نیست، خطرناک است که ما به دیدن اساتید برویم. در مقابل، بنده مصر بودم و اصرار میکردم که باید رفت و هیچگونه اتفاقی نمیافتد. اگر چنین نشود ما تکلیف خود را انجام ندادهایم. به هر صورت، ایشان علما را به موضع شک و تردید انداخته بود. بالاخره موفق نشد و ما دسته جمعی از نزدیکی مدرسهی انصاری یعنی از منزل آقای انصاری که جلسه آنجا تشکیل شده بود تا بیمارستان جندیشاپور پیاده رفتیم و از اساتید و پزشکان دلجویی کردیم که بازتاب بسیار خوبی داشت.» همان، ص 314.
[22]. اسناد پایانی
[23]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 21، ص 327.
[24]. همان، ص 328.
[25]. همان.
[26]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1385، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 22، ص 25. توضیحات سند.
[27]. همان، ص 25. توضیحات سند.
[28]. همان.
[29]. همان.
[30]. شروع فعالیت گروه موحدین بنابر قول اعضای آن در سال 1339 بوده است. از مهمترین فعالیتهای سیاسی گروه «موحدین»، شرکت فعال در حوادث مربوط به «لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی» بود. هدف اصلی این انجمن ترویج معارف اسلامی و تلاش برای هدایت طبقه جوان جامعه بود. این گروه مذهبی سیاسی متشکل از برخی بازاریان و کارکنان دولت بود که جلسات منظمی داشتند و سعی میکردند همراه با زمان، تغییراتی را در شیوهی تبلیغ آیین مبین اسلام بروز دهند. در مورد شیوهی فعالیتها باید گفت که انجمن موحدین در واقع حرکتی بود، بر اساس خودسازی در جامعهای که هر روز که میگذشت بر میزان فساد و اسلامگریزی آن افزوده میگشت. به همین دلیل اساس حرکت اعضای آن بر لزوم توجه به معارف اصیل و راستین اسلامی بود اعضای انجمن موحدین در اجتماع نمازگزاران به راحتی شناخته میشدند زیرا معمولاً پیراهن سفید میپوشیدند و با همان لباس سفید نماز میخواندند و نظافت را خوب رعایت میکردند. جلسات آنها با قرآن شروع میشد و معمولاً شرح نهج البلاغه و بیان مسائل سیاسی بود. ارتباط آنها با روحانیت به خصوص مرحوم آیتالله بهبهانی بسیار حسنه و نسبت به آن مرجع دینی ارادت داشتند. از آنجایی که اعضای آن همگی مقلد امام خمینی بودند به صورت انفرادی با ایشان ارتباط داشتند. مؤسس این انجمن، حاج محمد پنبهکار بود که مردی باسواد و متبحر، در علوم جدید و قدیم بود. از مؤسسین دیگر انجمن میتوان به مرحوم حاج محمد یحیوی از بازاریان متدین و از فعالان سیاسی، محمدعلی خبازیانزاده، نوروزی، صانع، حجتالاسلام محمد بزاز و حاج آقای زرگر طالبی اشاره نمود. (علم، محمدرضا، انقلاب اسلامی در اهواز، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ج 1، ص 373-379).
[31]. این گروه حاصل و برآیند اتحاد و ادغام چهار جریان مبارزاتی مختلف بود. جریان اول عدهای از دانشآموزان عضو انجمن اسلامی مدارس خرمشهر بود که از سال 1349 به فعالیت سیاسی روی آورده بودند. جریان دوم از سال 1349 در شهر دزفول شروع به شکلگیری نمود. هستهی اولیهی گروه به شکل جلسهای مرکب از یک طلبه به نام شیخ عبدالحسین سبحانی و تعدادی از جوانان اهواز پدید آمد. جریان سوم از سال 1351 به شکل سیاسی- نظامی در اهواز شروع به فعالیت نمودند. در رأس رهبری جریان چهارم غلامحسین صفاتی قرار داشت که بعد از انحراف سازمان مجاهدین خلق از آن جدا شده بود. پیشزمینهی فکری میان آنها، محکومیت و آشنایی در زندان بود. غلامحسین صفاتی پس از آگاهی از وجود گروههای مبارزاتی در خوزستان و تماس با آنان «منصورون» را پایهگذاری نمودند. کریم رفیعی، علی جهانآرا، محمدباقر ذوالقدر، محسن رضایی، علی شمخانی، از اعضای این گروه بودند. آنها برای جلوگیری از تجربهی تلخ منافقین روابط خود را با روحانیت استحکام بخشیدند. کسانی که سخت به عقاید دینی و اسلام فقاهتی پایبند بودند، سعی کردند تا از طریق آیتالله راستی کاشانی ارتباط خود را با مرجعیت و روحانیت حفظ کنند. گروه منصورون بهصورت مخفیانه فعالیت میکرد و توانست حوزهی فعالیت خود را در سراسر کشور و در شهرهایی چون کاشان، یزد، اصفهان، اراک، کرمان، تهران و... گسترش دهد. از جمله فعالیتهای این گروه میتوان به، اعدام انقلابی برخی از عوامل رژیم که در سرکوب مردم نقش داشتند اشاره کرد. بنگرید به: «گذری بر انقلاب اسلامی در استان خوزستان به روایت اسناد ساواک- بخش دوم»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[32]. گروه منصورون بعد از این اقدام در اعلامیهای طولانی و چند صفحهای ضمن اشاره به جریان اعتصابات نفت، تحلیلی از موقعیت انقلاب ارائه دادند. در قسمتی از این اعلامیه در مورد اعدام بروجردی آمده بود. «چرا بروجردیِ خائن اعدام شد؟... بروجردی را همه برادران صنعت نفت میشناسند. او سالها یکی از دشمنان قسم خورده خلق و از کارگزاران مزدور رژیم بود که سالهای سال در جهت غارت هرچه بیشتر ثروتهای ما و در نتیجه تثبیت فقر و فلاکت و استثمار ملت ما تلاش مینمود. علیرغم این همه جنایات نه تنها به رژیم موجود وفادار مانده بود، که در سرکوبی برادران صنعت نفت و بکار انداختن واحدهای بزرگی از تأسیسات نفتی که مستقیماً برای صدور نفت به اسرائیل فعالیت میکرد نقش بسزایی داشت؛ لذا پس از تثبیت خیانتهایش در یک دادگاه اسلامی، محاکمه و به اعدام محکوم شد و سپس در صبحگاه روز 23 محرم 99 توسط یک واحد از رزمندگان ما اعدام شد. همزمان با این عملیات «پل گریم» یکی دیگر از مهرههای سیاسی کثیف آمریکا در ایران توسط گروهی دیگر از مجاهدین دلاور در اهواز اعدام گردید و این چنین است سرنوشت هر خائن خودفروشی که با خدا و خلق درآویزد...» (علم، همان، ج 1، ص 683-688).
[33]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 60.
[34]. همان، ص 61، توضیحات سند.
[35]. صحیفه امام؛ ج ۵، ص ۲۷2.
[36]. همان، ص 274-282.
[37]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 22، ص 123، توضیحات سند.
[38]. همان، ص 179.
[39]. اسناد پایانی.
[40]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 244 توضیحات سند.
[41]. همان.
[42]. همان، ص 338-342.
[43]. همان، ص 370.
[44]. همان، ص 427، توضیحات سند.
[45]. اسناد پایانی.
[46]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج 5، ص 302-303.
[47]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 484. چند روز بعد روزنامهها نوشتند که پس از حضور هیئت اعزامی امام خمینی در مناطق جنوب در حال حاضر «750 هزار بشکه نفت برای مصارف داخلی در اهواز استخراج میشود که 250 هزار بشکه آن برای تصفیه به پالایشگاه آبادان منتقل میگردد و 500 هزار بشکه آن نیز به پالایشگاههای تهران و تبریز ارسال میگردد.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1386، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 23، ص 355. توضیحات سند.
[48]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 485.
[49]. همان، ص 485، توضیحات سند.
[50]. همان.
[51]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 455-465.
[52]. همان، ص 576-579.
[53]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 552. توضیحات سند.
[54]. اسناد پایانی.
[55]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 43.
[56]. همان، ص 44.
[57]. همان، ص 115.
[58]. همان.
[59]. همان، ص 183، توضیحات سند.
[60]. همان، ص 170.
[61]. همان، ص 222.
[62]. اسناد پایانی.
[63]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج 5، ص 343.
[64]. همان، ص 381.
[65]. همان، ص 456
[66]. همان، ج 5، صص 426 ـ 428.
[67]. همان.
[68]. شعارها این چنین بود: بگو مرگ برشاه، استقلال ـ آزادی ـ حکومت اسلامی، رهبر ما خمینی، بختیار ـ سگ جدید دربار. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 302.
[69]. همان، ص 302.
[70]. همان، ص 299.
[71]. اسناد پایانی. تظاهرات اصلی مردم اهواز از مدرسه دارالعلم شروع شد و به حسینیه اعظم ختم گردید. مردم با حمل عکسهای امام خمینی و پارچهنوشتهها خواستههای خود را بیان کردند. «در آغاز این راهپیمایی شنیده شده است که این حرکت به مناسبت روز 17 دی روز حجاب زنان برگزار میشود.» مردم شعارهایی علیه حکومت میدادند و «پیشاپیش تظاهرکنندگان زنان و دختران در صفوف منظم حرکت میکردند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 353.
[72]. همان.
[73]. صحیفه امام خمینی، ج 5، ص 350-351.
[74]. بیش از ده هزار تن از مردم شهر خرمشهر در تظاهرات شرکت داشتند. مردم پس از فاتحهخوانی بر سر مزار شهدا «در خیابانهای شهر به راه افتادند و به دادن شعارهای ضد نظام و حکومت پرداختند. در ساعت 10 صبح نظامیان با شلیک چند تیر هوایی میخواستند مردم را که در کنار مسجد جامع شهر جمع میشدند متفرق سازند ولی موفق نشدند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج23، ص 394، توضیحات سند.
[75]. روز هجدهم دی ضمن تعطیلی بازار و مغازهها، تظاهراتی نیز در دزفول برپا شد. به گفته ساواک این تظاهرات با حضور دههزار نفر از مردم برگزار گردید. در حالی که روزنامه اطلاعات تعداد مردم را هفتاد هزار نفر ذکر میکرد. تظاهرکنندگان در مقابل ساختمان ساواک دزفول توقف کردند و شعار «مرگ بر ساواک» سردادند. نام برخی خیابانهای دزفول در این روز توسط مردم تغییر یافت. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج23، ص 394، توضیحات سند.
[76]. اسناد پایانی.
[77]. همان.
[78]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 396. توضیحات سند.
[79]. همان، 509، توضیحات سند.
[80]. همان.
[81]. همان.
[82]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1386، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 24، ص 22، توضیحات سند.
[83]. همان.
[84]. همان.
[85]. همان، ص 36.
[86]. همان، توضیحات سند.
[87]. همان، ص 36 ، توضیحات سند.
[88]. همان.
[89]. همان.
[90]. همان، ص 36.
[91]. افسریراد، محمد و کیومرث گلستانی، حضور حماسی مردم استان خوزستان در انقلاب اسلامی 1357، فصلنامه جندیشاپور، دانشگاه شهید چمران اهواز، سال یکم، شماره 2، تابستان 1394، ص 24.
[92]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 24، ص 91، توضیحات سند.
[93]. همان.
[94]. همان.
[95]. افسریراد، همان، ص 24.
[96]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 24، ص 91، توضیحات سند.
[97]. افسریراد، همان، ص 24.
[98]. همان، ص 25.
[99]. صحیفه امام خمینی، ج5، ص 380.
[100]. همان، ص 394-397.
[101]. همان، ص 398.
[102] . بنگرید به: «مروری بر روند فرار شاه از کشور»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[103]. همان.
[104]. صحیفه امام خمینی، ج 5، ص 481.
[105]. امام خمینی با برشمردن خرابیهای پنجاهسالهی رژیم پهلوی از همهی اقشار مردم خواستند تا با وحدت کلمه برای آبادی قیام کنند. امام خمینی در این مصاحبهی مطبوعاتی از ملت خواستند که «خودشان مواظب نظم مملکت باشند و جوانان غیور کنترل شهرستانها و دهات و قراء را به دست گیرند.» صحیفه امام خمینی، ج 5، ص 484.
[106]. همان، ص 486 ـ 487.
[107]. متن پیام جامعه روحانیت اهواز به مردم مسلمان ایران در آستانه انقلاب اسلامی به این شرح است:
«بسمه تعالی
در آستانه نیل به پیروزی کامل و استقرار حکومت عدل جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و قطع کلیه ایادی اشرار و خائنین به ملت و مملکت، هنوز هم ملت را در معرض کیدها و مکرهای دشمنان قسم خورده میبینیم و اعلام می کنیم که این توطئهها و مکرها سد راه حق نتواند بود و پیش روی آن را نخواهد گرفت؛ جاءالحق و ذَهَقَالباطل، لذا بهمنظور خنثی کردن نقشههای شیطانی دشمن و پیروی منویات رهبر بزرگ، اذهان برادران و خواهران عزیزمان را به نکات زیر توجه میدهیم:
●
●
●
●
●
●
●
[108]. علم، همان، ص 363.
[109]. همان، ص 400.
[110]. اسدی، محمدعلی، انقلاب اسلامی در شوشتر و گتوند، تهران، 1393، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 156.
[111]. درکتانیان، غلامرضا، انقلاب اسلامی در دزفول، تهران، 1388، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 186.
[112]. همان، ص 185.
[113]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 24، ص 151-160.
[114]. همان.
[115]. همان.
[116]. همان.
[117]. همان.
[118]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 24، ص 161.
[119]. افسریراد، همان، ص 25-26.
[120]. همان، ص 26.
[121]. بنگرید به: «بررسی و تحلیل برگزاری تحصن روحانیون در مسجد دانشگاه تهران در بهمن 1357»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[122]. همان.
[123]. همان.
[124]. افسریراد، همان، ص 27.
[125]. اسناد پایانی.
[126]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1387، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 25، ص 59. توضیحات سند.
[127]. همان.
[128]. افسریراد، همان، ص 27.
[129]. همان.
[130]. بنگرید به: «بازگشت امام خمینی به کشور پس از سالها تبعید»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[131]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج 6، صص 16 ـ 17.
[132]. این مورد میتواند ناشی از همکاری نکردن منابع ساواک یا ناتوانی ساواک از بازتاب گسترده مردم نسبت به ورود امام به کشور باشد.
[133]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 25، ص 215.
[134]. همان.
[135]. افسریراد، همان، ص 27.
[136]. اسدی، همان، ص 158.
[137]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 25، ص 234.
[138]. «بسم الله الرحمن الرحیم
6 ربیعالاول 1399
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان
بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حَسَب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است، و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید. مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نمودهام تعیین و معرفی نمایید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت مینمایم.
روحالله الموسوی الخمینی» صحیفه امام خمینی، ج 6، ص 54-55.
[139]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 25، همان، ص 266-270، توضیحات سند.
[140]. همان، ص 277.
[141]. تصاویر پایانی.
[142]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 25، ص 290-291.
[143]. اسدی، همان، ص 158.
[144]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 25، ص 323 و 346.
[145]. اسدی، همان، ص 158.
[146]. درکتانیان، همان، ص 197.
[147]. روزنامه کیهان، دوشنبه 20 بهمن 1399، ص 3.
[148]. حسینیان، روحالله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 996-997.
[149]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج 6، ص 121 ـ 122.
[150]. درکتانیان، همان، ص 198-199.
[151]. اسدی، همان، ص 184.
[152]. همان، ص 185.
[153]. علم، همان، ص 439.

تظاهرات مردم شوشتر در 21 آذر 57.

اجتماع پنج هزار نفری مردم اهواز بر سر مزار شهدا در 30 آذر 1357.

حوادث 2 دی ماه 1357 در اهواز.

اجتماع مردم اهواز در 4 دی 1357.

چهارم دی ماه در خوزستان.

تظاهرات مردم اهواز در 7 دی 1357.

گزارش ساواک از تظاهرات مردم خوزستان در روز 8 دی 1357 ص1.

گزارش ساواک از تظاهرات مردم خوزستان در روز 8 دی 1357 ص2.

تظاهرات مردم خوزستان در 10 دی 1357 ص 1.

تظاهرات مردم خوزستان در 10 دی 1357 ص 2.

وقایع 11 دیماه در خرمشهر.

گزارش ساواک از اظهارات مهندس مهدی بازرگان و برخی از افراد همراه او در مسافرت به خوزستان در شهر آبادان.

گزارش ساواک از اقدامات مهندس مهدی بازرگان در شهر اهواز.

وقایع 14 دی 1357 در خرمشهر.

گزارش ساواک از سخنرانی و اظهارات مهندس مهدی بازرگان و شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی جهت کارکنان و کارمندان پالایشگاه آبادان.

گزارش ساواک از وضعیت شهرهای خوزستان در 17 دی 1357 ص 1.

گزارش ساواک از وضعیت شهرهای خوزستان در 17 دی 1357 ص 2.

گزارش ساواک از حوادث روز 18 دی 1357 در خوزستان و سایر نقاط کشور.

اوضاع روز 27 دیماه 1357 در دزفول.

تظاهرات مردم آبادان در 7 بهمن 1357.

حضور گسترده مردم خوزستان در تظاهرات سال 57

حضور جوانان خوزستانی در تظاهرات سال 57

حضور حماسی مردم خوزستان در تظاهرات سال 57

تظاهرات گسترده مردمی در بهبهان در سال 57

حضور باشکوه مردم خوزستان در تظاهرات سال 57

تظاهرات مردم شوشتر در میدان ۲۵ شهریور (۱۷ شهریور)

روحانیون خوزستانی در صف اول تظاهرات مردمی.

پایین کشیدن مجسمه شاه در دزفول در سال ۵۷.

نمایی دیگر از پایین کشیدن مجسمه شاه در دزفول در سال 57.

چهارشنبه سیاه. 27 دی 57 در اهواز.

چند تن از شهدای چهارشنبه سیاه. 27 دی 57 در اهواز.

چهارشنبه سیاه دزفول.

روایت مطبوعات از چهارشنبه سیاه در خوزستان.

شهید رحیم (محمدعلی) کوکبی.

شهید عبدالرحمن توفیق زاده.

شهید عبدالرحیم سعادتنیا.

شهید عبدالعزیز قلی حسن کوچک.

شهید محمد فلاطوننژاد.

شهید ناصر بداخانیان.

شهید حسن مجتهدزاده.

شهید ابراهیم ماهیزاده.

شادی مردم دزفول به مناسبت ورود امام به ایران. ۱۲ بهمن ۵۷.

روزنامه کیهان یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ ص ۲.

نمایی از تظاهرات مردم خوزستان در سال 57.

حضور آیتالله موسوی جزایری در حوادث بهمن 57.

همراهی پرسنل پدافند هوایی دزفول با جریان انقلاب.

تجمع مردمی در حمایت از تصرف شهربانی شوشتر.

روز 21 بهمن، انقلابیون در صدد تصرف شهربانی شوشتر.

روز 21 بهمن ساعتی پس از تصرف شهربانی شوشتر.
تعداد مشاهده: 456










