گذری بر انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان به روایت اسناد ساواک - بخش سوم (پایانی)
تاریخ انتشار: 24 مهر 1404
تقسیمات سیاسی استان سیستان و بلوچستاناعتراض به محاصره بیت امام در عراق
در اوایل مهر 1357، دولت عراق از امام خواست از مصاحبه با خبرنگاران خارجی، صدور اعلامیه و انتقاد از رژیم پهلوی بهخاطر حفظ روابط دوستی ایران و عراق اجتناب نماید. امام این مسئله را رد کرده و بیان داشت که هر کجا باشند به وظیفه شرعی خود عمل خواهند کرد. لذا دولت عراق، منزل ایشان را محاصره و از رفتوآمد مردم و ملاقات با امام جلوگیری بهعمل آورد. به دنبال این محدودیتها و ایجاد فشارهای روانی، امام تصمیم به ترک عراق گرفت، تا بتواند از آنجا راحتتر و بهتر نهضت مردم ایران را رهبری کنند. ایشان در ابتدا تصمیم گرفتند بههمراه فرزندشان حاج احمد آقا وارد کویت شوند و چون دولت کویت مانع ورود امام شد، ایشان عازم کشور فرانسه شدند و پس از چند روز در روستایی واقع در حومه پاریس به نام نوفللوشاتو اقامت کردند. امام پس از اقامت در آنجا طی پیامی به ملت ایران، علت هجرت خود از نجف را توضیح داده و اقدامات دولت عراق را باعث تأثر دانست و از مردم ایران خواست تا به مبارزه تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه دهند.
با اطلاعرسانی و تبلیغات خوبی که بعد از ایجاد محدودیت برای رفت و آمد امام خمینی در عراق اعمال شد، قرار شد روز یکشنبه، مورخ 9 / 7 / 1357 کلیه مغازهها و بازار تعطیل و نسبت به این اقدام ناصحیح رژیم عراق اعتراض گردد. ساواک که حدس میزد روز یکشنبه در تمام شهرهای کشور عزای عمومی برقرار باشد و احتمالاً در بعضی شهرها تظاهرات هم انجام گیرد، تمهیداتی جهت مقابله با هر گونه اقدام از طرف نیروهای انقلابی را پیشبینی و تلاش کرد آن را به بهترین نحو ممکن مدیریت نماید. دو روز مانده به روز اعتصاب عمومی، نماز روز جمعه در تاریخ 7 / 7 / 1357 به امامت آیتالله کفعمی و با حضور امامان جماعت دیگر مساجد زاهدان برگزار شد. ایشان در خطبههای نماز جمعه اظهار کرد: «موضوع مهمی است که بنا بود آقای معینالغربا صحبت بفرمایند، ولی ایشان گفتند من بگویم چون گفتهاند بیشتر در مردم اثر دارد و آن این است ما در بعضی مسائل مقلد مراجع بزرگ شیعه هستیم و در بعضی موارد تابع و حکم است و چون دستور حکم صادر شد بایستی کماکان اجرا کنیم و حالیه خبر جانسوز و تاسفآور و جانگداز آن است که خانه آقای آیتالله خمینی در نجف اشرف به وسیله ارتش عراق مورد محاصره قرار گرفته است و اکنون با مشهد با آیتالله سید عبدالله شیرازی که مرجع بزرگ ما است تماس تلفنی حاصل گردیده و ایشان اعلامیه صادر و دستور دادهاند به انگیزه اینکه خانه آقای خمینی در محاصره است، روز یکشنبه مورخه 9 / 7 / 57 کلیه کسبه مغازههای خود را بسته و تعطیل نمایند و شما اهالی زاهدان هم البته این کار را بکنید و از اینکه نمیدانم در این مورد چه حکمتی است، باز هم نمیدانم و از منبر پایین آمدند.»[1] او از زبان آیتالله شیرازی، از مراجع اعلام مشهد نقل قول کرد که این روز تعطیل خواهد بود. در ادامه هم حجتالاسلام سید عبدالله حسینی از عموم حاضرین در جلسه درخواست کرد که موضوع تعطیلی و عزای عمومی را به اطلاع غائبین برسانند. شیخ علی مزاری هم که نماز مغرب و عشاء را در مسجد جامع، اقامه کرد، به منبر رفت و بر اعتصاب و تحصنِ روز یکشنبه مجدداً تأکید کرد. همه چیز برای برپایی اعتصاب و تظاهرات در روز نهم مهر آماده شده بود. گزارش روز نهم مهرماه شهربانی استان سیستان و بلوچستان در تاریخ 10 / 7 / 1357 را به ساواک استان اعلام کرد. طبق این گزارش، در این روز اغلب بازاریان دعوت علمای استان را اجابت کرده و مغازههای خود را بسته بودند. در گزارش ساواک تعداد مغازههای بسته شده بسیار کم اعلام شد.[2] در این روز روحانیون سیستان و بلوچستان نقش محوری را برعهده داشتند. مسجد جامع زاهدان مثل همیشه پایگاه تجمع افراد معترض بود. از جمله وقایع امروز، سخنرانی حجتالاسلام سید عبدالله حسینی بود. وی ضمن تشکر از کسبهای که در جمع حضور داشتند، هدف از تجمع اعتراضی را انتقاد از عملکرد رژیم عراق و حسن البکر، رئیسجمهور وقت آن کشور در ایجاد محدودیت و محاصره بیت امام خمینی اعلام کرد. ایشان با دعا برای رفع و گشایش در این کار، به دوران خلافت یزید، معاویه و دیگر خلفای ستمگر بنیامیه اشاره و از ظلم و بیعدالتی شکایت کرد. طبق این گزارش، آیتالله کفعمی هم روی منبر از اقدام رژیم عراق انتقاد کرد. او از اینکه بازاریان مغازههای خود را تعطیل کرده بودند تشکر و قدردانی نمود. از ویژگیهای راهپیمایی این روز، شرکت فعال جمعی از فرهنگیان از جمله آقای محمدرضا موقر، دبیر فقه آموزش و پرورش با چند نفر دانشآموز و دانشجو دانشگاههای استان بود.[3] انتقاد از این اقدام حکومت در همه مجالس گفته میشد. دهم مهر مصادف با شهادت امام صادق(ع) بود. به همین مناسبت مجلس روضهخوانی در مسجد امام صادق زاهدان برگزار شد. بعد از اینکه نماز مغرب و عشاء توسط آیتالله کفعمی برپا شد، سه تن از علما: شیخ محمود صمصام، حاج شیخ علی مزاری و حاج محمد معینالغرباء منبر رفتند. حاج شیخ علی مزاری از عملکرد دولت عراق و ارتش آن کشور به علت محاصره بیت مرجع شیعه انتقاد کرد. در ادامه هم حجتالاسلام معینالغرباء سخنان تندی علیه رئیسجمهور عراق حسن البکر و ارتباط او با حکومت پهلوی بیان کرد. او در سخنانش برای سلامت امام خمینی(ره) دعا کرد.[4]
خروج امام از کشور عراق به سمت مرزهای کویت، و عدم اجازه و پذیرش ایشان، موجب ناراحتی و نگرانی شدید نیروهای مذهبی و انقلابی در کشور شد. در روز جمعه مورخ 14 / 7 / 1357 حجتالاسلام سید عبدالله حسینی در حضور آیتالله کفعمی در مسجد جامع زاهدان منبر رفت و با اشاره به گرفتاری که از سوی حکومت و با همدستی رژیم عراق برای امام خمینی فراهم شده است، نحوه رفتار با یک مرجع شیعه را ننگی بس سنگین برای حکومت مدعی شیعه در ایران دانستند. با سخنرانی عاطفی واعظ مذکور، حضار از شدت ناراحتی شروع به گریه و زاری کردند و جلسه متشنج شد.[5]
آغاز جنبش دانشآموزی و دانشجویی در سیستان و بلوچستان
اولین تحرک دانشآموزان در سال 1357 زمانی رخ داد که دانشگاه و دانشسراى تربیت معلم زاهدان از بیستم اردیبهشتماه کلاسهای درس را تعطیل کردند. با تعطیل شدن دانشگاه، جمعی از دانشجویان در تظاهراتی آرام در خیابانهاى زاهدان براه افتادند.[6] جنبش با بازداشت سه دانشجو به اسامی عبدالعزیز شهرکی، محمدصادق نظیری و حمیدرضا صاحبزمانی توسط نیروهای امنیتی در تاریخ نهم خردادماه وارد فاز جدیدی از مبارزه شد. بازداشت آنان که به اتهام تظاهرات و پخش اعلامیه دستگیر شده بودند، زیاد طولانی نشد و سه دانشجو در چهارم تیرماه و با تبدیل قرار تأمین صادره از بازداشتگاه شهربانی زاهدان آزاد شدند.[7]
با آغاز مهرماه سال 1357، دانشآموزان و دانشجویان به عنوان دو قشر فرهیخته جامعه به صف مبارزین و قیامکنندگان علیه رژیم پهلوی برخاستند. کلاسها تقریباً تعطیل شده بود. حسین خسروی از انقلابیون شهرستان زابل که در سال ۱۳۵۷ دانشآموز بوده است چنین بیان میدارد: «بیشتر مخالفتها از دبیرستان شروع شد. دبیرستانها تعطیل شد و دبیرستان فنی زابل هم که ما در آن درس میخواندیم، تعطیل شد. چون بچههای انقلابی با هم قرار گذاشتیم کلاس نرویم مسئول ژاندارمری هم سعی میکرد بچهها را بترساند، اما کسی گوش نمیداد و بعد از آن راهپیمایی شد و شعارهای تندی میدادند. این راهپیمایی تا مسجد حکیم ادامه داشت.»[8]
در 21 مهرماه جمعی از آنها در مسجد جامع زاهدان حضور یافتند. آنها در صحن مسجد، شعار «مسلمان بپا خیز برادرت کشته شد.» سر دادند و برای امام خمینی(ره) دعا کردند و صلوات فرستادند. اسناد و گزارشهای اداره ساواک سیستان و بلوچستان درباره فعالیتهای فرهنگیان و شرکت آنها در راهپیماییهای خیابانی بسیار است.[9] در این روز آیتالله کفعمی از همه مردم خواست تا روز 24 / 7 / 1357 به مناسبت چهلم شهدای هفدهم شهریور همه مغازهها را تعطیل و در مسجد حضور پیدا کنند. همچنین حجج اسلام سید عبدالله حسینی و شیخ علی مزاری هم سخنرانی کردند.[10]
روز 24 / 7 / 1357 در مسجد جامع زاهدان مراسمی به یادبود چهلم شهدای حادثه 17 شهریور تهران برپا شده بود. اکثریت جمعیت را که بالای هزار نفر برآورد شده است، دانشآموزان، دانشجویان و فرهنگیان تشکیل میدادند. در این روز بنا بر آمار رسمی دولت، 90 درصد از مغازهها در دو شهر زاهدان و زابل تعطیل بود.[11] حجتالاسلام سید عبدالله حسینی در مورد استقلال و آزادی و تاریخ اسلام صحبت و از برقراری حکومت نظامی در برخی از شهرهای کشور انتقاد کرد. به دنبال سخنان او که با لحنی حماسی در انتقاد از عملکرد رژیم حاکمه بیان شد، جمعیت با گفتن «صحیح است» گفتههای وی را تأیید کردند. همچنان که با شنیدن نام امام خمینی، به صورت ممتد صلوات میفرستادند. موضوع صحبتهای شیخ علی مزاری، داماد شیخ کفعمی در این روز درباره اعتصاب و وقایع چند ماهه اخیر و نیز تغییر نام میدان ژاله تهران به میدان شهدا بود. در ادامه هم صالح کفعمی فرزند شیخ کفعمی خراسانی اشعاری در مورد امام خمینی با معنا و مفهوم آزادی قرائت کرد. همچون روزهای قبل شعارهای «الله اکبر؛ خمینی رهبر؛ ما حکومت اسلامی میخواهیم؛ شیعه و سنی برابرند؛ درود بر خمینی؛ مسلمان بپا خیز برادرت کشته شد؛ درود بر خمینی بتشکن؛ از سوی راهپیمایان سر داده شد. در اسناد بعدی و تحلیلی که مأمورین ساواک از حوادث رخ داده در استان ارائه کردند، آنها علت حضور دانشجویان در مراسم چهلم شهدای 17 شهریور را بازگشت دانشجویان و آغاز کلاسهای درس دانشگاه عنوان کردند: «این قبیل شعارها از زمان بازگشت آنها به گوش میرسد و قبل از این، هیچگونه شعاری در مسجد سر داده نمیشد.»[12]
رهبری و محوریت دانشآموزان را صالح کفعمی(فرزند آیتالله کفعمی)، محمدرضا و جمشید سبزکار[13] و محمدعلی رضامند پارسایی که خود دانشآموز بودند برعهده داشتند. فرزند آیتالله کفعمی«صالح کفعمی در دبیرستان رحیمبخش رحیمی تحصیل مینماید و چندی قبل نیز دانشآموزان دبیرستان مذکور را تحریک به اعتصاب نموده بود.»[14]
روز 26 مهرماه سومین روزی بود که دانشآموزان دبیرستانها، هنرستانها و دانشجویان مدارس عالی زاهدان از حضور در کلاسهای درس خودداری میکردند. با اینکه اطلاعیه تهدیدآمیز اداره کل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان از رادیو و تلویزیون پخش و اعلام شده که دبیران و دانشآموزانی که در مدارس حضور پیدا نکنند، برای همیشه از ادامه تحصیل و کار محروم خواهند شد، اما تعدادی از فرهنگیان در یک گردهمایی، خواستههای خود را مطرح کردند. برخی از خواستههای آنها صنفی و بهبود امور رفاهی بود.[15]
در جریان جنبش دانشآموزی، نقش فرزند آیتالله کفعمی پر رنگ بود. او دوستانش را به عدم حضور در کلاس ترغیب میکرد. گزارشهایی هم از تحریک دانشجویان توسط او در منابع مختلف وجود دارد. آنها روز پنجم آبانماه بعد از خروج از مسجد جامع زاهدان شروع به شعار دادن به نفع امام خمینی کردند. رفت و آمد دانشآموزان و دانشجویان دانشگاههای استان به بیوت علما و مراجع و همچنین پایگاههای مذهبی از جمله مسجد جامع باعث افزایش آگاهی آنها شد. ضمن اینکه مسجد جامع تنها محل برای اقامه نماز جماعت نبود، بلکه کتابخانه آن مکانی برای آگاهیبخشی به جوانان بود. این دو قشر با حضور در مسجد به مطالعه کتب دینی و سیاسی که از نظر حکومت جزو کتب مضره تشخیص داده میشد، میپرداختند. روی درب و دیوارهای کتابخانه مسجد کاریکاتورهایی از شاه و خاندان سلطنت کشیده شده بود.[16]
از ساعت 8 صبح روز 15 آبان حدود 1500 نفر از دانشآموزان دبیرستانهای زابل به همراه برخی دیگر از اقشار مختلف مردم در خیابانهای این شهر دست به راهپیمایی زدند. تعداد شرکت کنندگان، مختلف ذکر شده و آمار آنان از منبع دقیقی بیان نشده است. خبرگزاری پارس تعداد تظاهرکنندگان را در زابل 2000 نفر نوشته،[17] در حالی که روزنامه آیندگان ضمن بیان جزئیات بیشتر از آن رخداد، تعداد را 9000 نفر اعلام کرده بود:[18] «آنها [تظاهرکنندگان] در میدان خلیج فارس نماز جماعت خواندند . تظاهرات حدود پنج ساعت طول کشید.[19] آنها همچنین پلاکاردهایی با خود حمل میکردند که روی آن نوشته شده بود: لغو حکومت نظامی، انحلال سازمان امنیت، محاکمه جلادان ساواک، شیعه و سنی برادرند، آنها که کشته شدند شهید شدند، آنهایی که زندهاند اگر کاری نکنند یزید هستند، ما بلوچهای سیستان و بلوچستان اتحاد خود را با روحانیون و معلمین ابراز میداریم. همچنین شعارهایی که میدادند، شامل: نهضت ما حسینی، رهبر ما خمینی ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست، اتحاد، مبارزه، پیروزی و... بود.» راهپیمایان در این روز بعد از پیمودن چند خیابان در مقابل مسجد حکیم روی زمین نشستند و به سخنرانی حجتالاسلام حسینی گوش فرا دادند.[20] تا این تاریخ 5 دبیرستان، 3 مرکز راهنمایی و 3 هنرستان در اعتصاب بسر میبردند.[21]
با گذشت زمان و نزدیک شدن به ماه محرم، فعالیتهای دانشآموزان و فرهنگیان در استان هم اوج گرفت. در چهاردهم آذرماه تعداد زیادی از آنها در زابل و بعد از خارج شدن از مسجد حکیم در خیابانهای این شهر شعارهایی از جمله «دین اسلام دین جنبش و جهاد است و کوبنده فساد است»، «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله» سر دادند.
در دو ـ سه ماهی که از ابتدای مهرماه میگذشت، با حضور گسترده دانشآموزان، تظاهرات نسبت به قبل رونق بیشتری گرفت و نهضت در استان سیستان و بلوچستان رنگ و بویی تازه یافت. دانشآموزان و دانشجویان در سر دادن شعارهای تند علیه حکومت و سلطنت پیشقدم و جلودار بودند. آنها با حرکت در دستههای سینهزنی و حضور در جلساتِ حسینیههای مختلف زاهدان، عکسهایی از امام خمینی را به جای عکس شاه نصب کردند.[22]
در 25 آذرماه، جلسه فرهنگیان و دبیران زاهدان در محل سالن پرورشی فرهنگ در خیابان سنایی برگزار شد. در این روز آقای دبستانی، دبیر هنرستان صنعتی ششم بهمن زاهدان که اکثراً در کلاسها هم مخالفتش را با رژیم حکومتی عنوان و از بیان آشکار این مسئله ابایی نداشت، پشت تریبون قرار گرفت و چنین بیان کرد: «در برابر دستگاه حاکمه استان از شهربانی گرفته تا تشکیلات امنیتی ناچار شدیم دوستان یکدیگر را دیدار و سرانجام تصمیم گرفتیم که تحصن اختیار کنیم؛ پس از مدتی تحصن که بسیار هم مقدس بود بنا به خواسته پیشوای بزرگوارتان آیتالله کفعمی چنین اراده کردیم که فعلاً تحصن را کنار بگذاریم و دست به اعتصاب بزنیم. دبیران و کادر متوسطه این تصمیم را گرفتهاند. آموزگاران مدارس راهنمایی و ابتدایی هم انتظار داریم به ما بپیوندند.»[23] در این جلسه آقای میرکفیل، رئیس اداره آموزش و پرورش هم حضور داشت. او با تأیید اعتصاب فرهنگیان استان قول داد موضوع را به وزیر منتقل کند. در همین جلسه قرار شد به مدت یک هفته اعتصاب دبیران و فرهنگیان ادامه یابد. اعتصابها به دیگر نهادها هم کشیده شده بود. در همین زمان جمعی از کارکنان دولت هم در دادگستری اعتصاب کرده بودند.
قبل از ظهر روز جاری هم حدود 2000 نفر از دانشجویان، دانشآموزان، فرهنگیان، اصناف، تعدادی از مدیران کل و کارمندان ادارات مختلف زاهدان مبادرت به راهپیمایی در خیابانهای زاهدان کردند. هرچند در ابتدا شعارها بیشتر جنبه مذهبی داشت، لکن در حین مراجعت به مسجد جامع و در نزدیکی مسجد حدود 100 نفر از دانشجویان شعارهای ضد ملی سر دادند. اعتراضات تا اقامه نماز جماعت ظهر و عصر در مسجد جامع ادامه یافت.[24]
در چهارم دیماه دانشآموزان دبیرستان پهلوی با تشویق برخی از دبیران و در حالی که صلوات میفرستادند از دبیرستان خارج و به دبیرستان فردوسی وارد شدند. آنها دبیران و دانشآموزان دبیرستان را هم به تعطیل کردن دبیرستان ترغیب کردند.[25] در این روز آیتالله سید محمود طالقانی در اعلامیهای تحصن دانشگاهیان و اقدامات دانشآموزان را که در چند روز گذشته رخ داده بود، مورد تأیید قرار داد و از عموم مردم خواست که برای اتحاد هرچه بیشتر، با یکدیگر همکاری و همیاری نمایند.[26]
فرمانده ناحیه ژاندارمری سیستان و بلوچستان در روز 13 / 10 / 1357 اطلاع داد که تعدادی از دبیران دبیرستانهای زاهدان در مسجد جامع آن شهر گردهم آمده و به دانشآموزان نحوه و چگونگی استفاده از مواد آتشزا برای مقابله با ماشینهای ژاندارمری و شهربانی را آموزش دادهاند. مأمور ساواک نتوانست اطلاعات بیشتری درباره مشخصات و اسامی دبیران مورد نظر به دست آورد، اما چون موضوع مهم و حیاتی بود، قرار شد تا در جلسه شورای تأمین استان مطرح و درباره آن تصمیمگیری گردد.[27] روز بعد آیتالله کفعمی برای افرادی که در مسجد جامع تحصن کرده بودند بعد از اقامه نماز ظهر و عصر سخن گفت. سرپرست متحصنین را آقای مهیمنی برعهده داشت. او دبیر دبیرستان مهران در شهر زاهدان بود. ساواک او را از جمله «عناصر محرک» قلمداد کرده بود.[28] ساواک استان همچنین از مدیر کل اداره سوم ساواک خواست که به آنها اجازه داده شود تا مکاتبات و گفتگوهای وعاظ و آقای کفعمی سانسور شود. با این موضوع به مدت شش ماه موافقت شد.[29] آنچه تظاهرات 15 دیماه در سیستان و بلوچستان را با روزهای قبل متمایز میکرد، حضور زنان در تظاهرات بود.
اتحاد مذاهب اسلامی در راستای مبارزه علیه حکومت
از جمله کارهای ارزشمند آیتالله کفعمی ایجاد همبستگی و اتحاد با اهالی اهل سنت استان بود. او بارها با مولوی عبدالعزیز ملازاده[30] دیدار و در این زمینه گفتگو کرد. به عنوان نمونه ایشان در تاریخ 25 / 7 / 1357 و در دیداری که با نامبرده داشت، برای حضور و گسترش فعالیتهای اهل سنت در روند وقوع نهضت امام رایزنی و تبادل نظر کرد. این مسئله زمانی اهمیتش بهتر و بیشتر درک میگردد که بدانیم حکومت از اهل تسنن و تشیع به روشهای مختلف سوءاستفاده میکرد و سعی داشت با اختلافافکنی بین شیعه و سنی در سیستان و بلوچستان به نفع خود بهرهبرداری کند.[31]
حکومت با جعل نامههایی برای آیتالله کفعمی سعی کرد تا ذهن او را از اصل مبارزه منحرف سازد. در یکی از این نامهها از سوی فردی به نام حسین بدر از خرمشهر در تاریخ 5 / 8 / 1357 از وجود اعتصابات گسترده و تأثیر آن بر کمبود برق و آب و مایحتاج زندگی شکایت شده بود. فقدان امنیت جانی، عدم حضور کودکان در کلاسهای درس و... برخی دیگر از محورهای این نامه انتقادی بود. در پایان هم با تأکید بر اینکه ایران تنها کشور شیعی جهان است، درخواست شده بود که ایشان اجازه ندهد روند پیشرفت کشور مختل شود.[32] این ترفندها کارساز نبود. در روز سوم دیماه جمعی از علمای اهل تسنن سراوان به زاهدان وارد و در منزل مولوی عبدالعزیز ملازاده جلسهای تشکیل گردید. موضوع جلسه در خصوص اوضاع کنونی کشور بود. در این جلسه مولوی عبدالعزیز بیان کرد: «از طرف احمد مفتیزاده پیشوای اهل تسنن کردستان دستوراتی رسیده و ما باید با هم اتحاد و اتفاق داشته باشیم.» به دنبال این جلسه، ایشان با آیتالله کفعمی هم دیدار و با اعلام اتحاد و همبستگی با شیعیان علیه حکومت توافق شد.[33] در شعارهایی هم که داده میشد، بر برابری شیعه و سنی تأکید شده بود. علمای اهل سنت در این زمان بیشترین همراهی را با نهضت امام انجام دادند. مولوی محمدگل در مسجد اسلامآباد لوتک، از برقراری حکومت نظامی و دولت ارتشبد اویسی انتقاد کرد. البته غیر از روحانیت، دیگر اقشار هم نقش مهمی در روشنگری و تبیین مسائل نهضت انجام دادند.
حادثه غمانگیز مسجد کرمان
مردم کرمان در روز دوشنبه مورخ 24 / 7 / 1357 برای پاسداشت یاد و نام شهدای 17 شهریور میدان ژاله تهران در مسجد جامع شهر، گرد هم آمده بودند که ناگهان «تعدادی کولی اجیر شده با حمایت مأموران مسلح، پس از آتشزدن اتومبیلها، موتورسیکلتها و دوچرخههای مردم در خارج مسجد از در و بام، با سنگ و چوب و سلاح گرم وارد مسجد گردیده و با پخش گاز اشکآور به داخل شبستان و ایجاد خفقان، به مردم بیدفاع و بیسلاح حمله نموده، با استفاده از کلیه وسایل، همگان را مورد ضرب و جرح شدید قرار داده و حتی به کودکان خردسال و شیرخوار ترحم نکرده، رکیکترین دشنامها را نثار علمای اسلام و روحانیون و زنان و مردان نمودند.» این بخشی از تلگرام آیتالله علیاصغر کرمانی است که خود از نزدیک حوادث را مشاهده کرده بودند. چماقبهدستان، با حمله به مسجد، دربها و شیشهها را شکستند و زن و مرد و حتی کودکانی را که در حال فرار از مسجد بودند، مورد ضرب و شتم قرار دادند. در این روز، وقاحت مأمورین رژیم بهحدی رسید که چادرهای زنان مسلمان را بهزور از سرشان کشیدند.[34]
حادثه کرمان واکنشهای زیادی در کشور به دنبال داشت. در واکنش به این حادثه در تاریخ 28 / 7 / 1357 جمع زیادی از اقشار مختلف مردم در نماز ظهر و عصر مسجد جامع زاهدان گرد هم آمدند. در بین دو نماز حجج اسلام محمد کفعمی و شیخ محمد معینالغربائی درباره وقایع مسجد کرمان صحبت کردند. پس از خاتمه نماز جماعت عصر هم حدود 60 نفر از حاضرین که اکثراً دانشجو بودند به صحن مسجد وارد شدند و مبادرت به دادن شعار «درود بر خمینی، خمینی رهبر، شیعه و سنی برابرند» کردند. همچنین اعلامیه آیتالله صدوقی در مسجد و بین جمعیت پخش شد. تعدادی از اعلامیهها هم روی در و دیوار مسجد الصاق شده بود.[35] اعلامیههایی از آیتالله مرعشی نجفی و آیات دیگر قم در مورد حادثه مسجد کرمان برای آیتالله کفعمی ارسال شد، اما از سوی مأمورین حکومت معدوم گردید.[36] حضرت امام در پیامشان که به مناسبت حمله فاجعهبار رژیم صورت گرفته بود، چنین فرمودند:
«اوضاع جاری در ایران موجب نگرانی شدید اینجانب است. خوف آن دارم که شدت فشار عصبی بر شاه و بستگانش حملههای جنونآمیز آنان را تشدید کرده و ملت ایران را بیش از پیش به خاک و خون کشد. کشتار دسته جمعی کرمان و آتش زدن مسجد و مقدسات مسلمین و ضرب و شتم مرد و زن بی دفاع در آن، و کشتار بیرحمانه همدان و بعضی از شهرستانهای دیگر در شرق و غرب، شمال و جنوب ایران که نام بردن یکایک شهرها از عهده خارج است، نمونهای از این جنون است. این نحو جنایات از کسانی که از ادامه حکومت ظالمانه خود مأیوس هستند و نفسهای آخر خود را میکشند، امری است که قبلاً پیش بینی آن را کرده بودم...»[37]
اعتصاب سازمانهای دولتی استان
اعتصاب مراکز و سازمانهای دولتی در استان سیستان و بلوچستان از نیمه دوم سال 1357 آغاز و روز به روز فراگیرتر شد. در 19 مهر کارکنان و پزشکان و پرستاران بیمارستان کوروش کبیر و سازمان تعاون روستایی سراسر استان اعتصاب کردند.[38] در 10 / 7 / 57 تعداد 900 نفر از کارگران به علت کمبود دستمزد و ازدیاد ساعت کار اعتصاب کردند. فرمانده هنگ ژاندارمری و رئیس ساواک ایرانشهر به محض اطلاع به محل حرکت و ضمن اقدامات لازم کارگران شروع بکار نمودند.[39]
در روز 15 / 7 / 57 کارکنان سازمانهای تعاون روستایی چند شهر از جمله زاهدان، ایرانشهر، چابهار، زابل، سراوان و خاش که تعداد آنها حدود 150 نفر بود، از حضور در محل کار خودداری کردند.[40] دو روز بعد هم اعلام شد که کارمندان ادارات تعاون روستایی زاهدان، ایرانشهر، چابهار، زابل، سراوان و خاش در حال اعتصاب میباشند.[41] در 20 مهرماه کارکنان سازمان تعاون روستایی، فرهنگ و هنر زاهدان دست از کار کشیدند.[42] در 23 مهر هم کارکنان مرکز بهداشت ایرانشهر اعتصاب کردند.[43] روند اعتصاب سازمانهای دولتی و غیر دولتی در آبان افزایش یافت.[44] در دیماه و قبل از پیروزی هم، کارکنان اداره پست استان سیستان و بلوچستان به اعتصاب پیوستند.[45]
افزایش تظاهرات در محرم سال1357 ه .ش
موج اعتراضات به نظام حاکم در آذرماه افزایش بیسابقهای یافت. تعدادی از کارگران آذریزبان در ایرانشهر که در یک شرکت خصوصی مشغول کار بودند عکسهای شاه را از دیوار برداشته و پاره کردند.[46] این روند در بین نیروهای نظامی و وابسته به رژیم هم حاکم بود. جمعی از نظامیان در ایرانشهر به صف انقلابیون پیوستند و سه تن از آنها در یکی از کافههای شهر به عکس شاه اهانت کرد. بلافاصله برای آنها پرونده تشکیل و از طریق ژاندامری به دادسرای ایرانشهر معرفی شدند.
در 5 آذرماه، قریب به 95 درصد مغازههای اهل تشیع در شهر زاهدان به مناسبت تجاوز مأمورین به حرم رضوی در 29 / 8 / 1357 تعطیل بود.[47] بعد از این حادثه مراجع و به خصوص امام خمینی اعلامیههایی صادر و در اعتراض به آنچه اتفاق افتاده بود، این روز را تعطیل اعلام کردند. اغلب بازار و مغازهها در بیشتر شهرها تعطیل بود.[48] رئیس ساواک سیستان و بلوچستان طی خبر کوتاهی که از زاهدان به تهران مخابره کرد، نوشت: در روز مزبور 95درصد از مغازههای اهل تشیع زاهدان تعطیل و در سایر شهرهای استان وضع بازار عادی بوده است.
اما پنجم آذرماه زابل هم ناآرام بود. مردم شهر به رهبری حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبائی در مسجد حکیم جمع شدند و او برایشان سخن گفت. سپس جمعیت از مسجد خارج شدند و اعلامیههایی در بین آنها توزیع شد. عکسهای شاه که در کتابخانه مسجد نصب شده بود هم پاره و به جای آن عکسهایی از امام خمینی نصب شد.[49] پیش از ظهر روز هفتم آذر هم مراکز آموزشی زاهدان تعطیل شد. از آنجا که مأمورین شهربانی وارد محوطه دبیرستانی شده بودند، مورد اعتراض مدیر مدرسه و در ادامه مشاجره لفظی بین ریاست آموزش و پرورش استان و ریاست شهربانی گردید.[50]
در گزارش نوبهای اطلاعاتی شماره 11 ستاد بزرگ ارتشتاران که خبرهای مهم کشور را روزانه درج
میکرد، درباره حوادث و رخدادها استان سیستان و بلوچستان چنین آمده است: «در روزهای 8 و 9 / 9 / 1357 مراکز آموزش دوره متوسطه زاهدان، مدارس زابل تعطیل و حدود 3000 نفر از فرهنگیان و دانشآموزان زابل در دبیرستان پهلوی اجتماع و خواستار تغییر رئیس شهربانی و آزادی دو تن از دانشآموزان بازداشتی شدند.[51]
مأمور ساواک در گزارشی با عنوان «اقدامات و سخنرانی تحریکآمیز حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبائی ـ روحانی قشری در شهر زابل ـ توضیح داد که به دستور وی پرچم سرخرنگی به درب مسجد حکیم نصب شده است. یک روز قبل از آغاز محرم و در روز دهم آذرماه هم پارچهنوشتهای روی درب مسجد نصب شد که شعار «تسنن و تشیع یک حزب پیروزند، استقلال، آزادی و حکومت اسلامی» روی آن نوشته شده بود. ایشان طی سخنانی در این مسجد مردم را به حمایت و طرفداری از امام خمینی فرا خواند. وی با صراحت اعلام کرد که: «تابع دستورات شهربانی نخواهیم بود. هرکس بخواهد از برنامه ما جلوگیری کند با او مبارزه خواهیم کرد.» در حین سخنرانی او، چراغهای مسجد خاموش شد و با آغاز خاموشی، تعداد زیادی اعلامیه توزیع شد.[52] درباره متن سخنان وی در اولین شب از ماه محرم درمسجد حکیم آمده است: «نامبرده شب گذشته (اولین ماه شب محرم) در مسجد حکیم که عده زیادی از کسبه و دانشآموزان محلی و تعدادی دانشجویان بومی و غیر بومی و چند نفر شیخ غیر بومی حضور داشتهاند، پس از سخنرانی تحریکآمیز یکی از دانشجویان، نامبرده شروع به سخنرانی تحریکآمیز و تبلیغات سیاسی و تحریک به مبارزه و طرفداری از خمینی نموده و از مردم دعوت کرده، در راه آزادی و دینداری و نجات ایران از چنگال عمال ظلم با موقعیت حساس فعلی مبارزه نمایند و اضافه کرده که تابع دستور شهربانی نخواهیم بود و هر مخالفی که با ما مبارزه کند، ما هم مبارزه میکنیم و هرکس از برنامه ما جلوگیری کند، مبارزه خواهیم کرد و از کسی ترسی نداریم. پس از پایان برنامه چراغهای مسجد خاموش شد و تعدادی از اعلامیه مضره (دستورات مختلف خمینی) پخش گردیده است.»[53] در این شب با خاموش شدن برق در مسجد حکیم زابل، اعلامیههای زیادی در بین جمعیت توزیع شد. سخنران جلسه حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبائی بود. کسی که اعلامیهها را از زاهدان به زابل منتقل کرده بود نظر محمدمیر، از نزدیکان و مریدان حجتالاسلام حسینی بود.[54] تحرک شدید حجتالاسلام حسینی و دیگر روحانیت در ماه محرم سال 1357 در پی پیام حضرت امام بود. امام در اول آذرماه و در آستانه فرا رسیدن ماه محرم، پیام تاریخی خود را از پاریش و خطاب به مردم ایران صادر کردند. ایشان ویژگیها و مشخصات ماه محرم و فلسفه قیام امام حسین(ع) را برشمرده و از عدم مشروعیت نظام سلطنت و ایجاد همدلی برای گسترش اعتصابات و اعتراضات سخن راندند. این پیام با سرعت در تمام شهرهای کشور توزیع شد.[55]
افزایش تحرک علیه حکومت باعث شد تا بهمنظور مقابله با اقدامات وعاظ انقلابی در ماه محرم، 14 طلبهای که وارد استان شده بودند، یک روز قبل از آغاز ماه محرم بازداشت و در اولین روز از ماه محرم تحویل دادسرای زاهدان شدند؛ اما بازداشت آنها زیاد طول نکشید و با کوشش شیخ محمد معین الغربائی پیشنماز مسجد امام زاهدان بهزودی آزاد شدند.
در تاریخ 16 / 9 / 1357 مصادف با ششم محرم، سرتیپ جواهری اصل، رئیس اداره شهربانی استان به ریاست ساواک اطلاع داد: «روحانیون محلی به اسامی حاج محمد کفعمی، معینالغربائی، سید ضیاءالدین طباطبائی، سید عبدالله حسینی، سید نوابی و شیخ اسدی اهل مشهد و اصفهان در کلیه مساجد و تکایا ضمن گفتار مذهبی مطالبی علیه مصالح مملکت عنوان و به بحث و گفتگو و مسائل سیاسی و اجتماعی پرداخته و با فرصت از تعطیلات دانشجویان دانشگاه و دبیرستانها و جوانان کسبه و بازاری را در اطراف خود، جمع و با بیان وقایع سایر شهرستانها که اکثراً خالی از حقیقت بوده آنها را وادار به آشوب و اخلال و بر هم زدن نظم در معابر عمومی و مساجد مینمایند و از آنها خواستار شدهاند که باید در این مدت سوگواری مانند سایر استانها که همه شاهد تظاهرات و انجام اعمال و همبستگی آنها هستیم باید جهاد کنیم و به حکومت اسلامی پایبند و امیدوار باشیم و اضافه میگردد افراد نیز در فرصتهای مناسب اعلامیههای مضره که همراه دارند در مساجد در اختیار مستمعین قرار داده و بهطوری که شنیده شده عکسهایی از خمینی نیز تهیه تا در مساجد با موقعیتهای مناسب به جای عکس شاهنشاه آریامهر نصب و افراد ذکر شده بالا به خصوص معینالغربائی و شیخ اسدی جوانان بازاری و دانشجویان پسر و دختر را وادار به اجتماع و راهپیمایی و ایجاد درگیری با مأمورین و اخلال نظم در مسیر راههای مساجد نموده، مراتب جهت اطلاع و هر گونه اقدام مقتضی اعلام میگردد.»[56]
همچنین در این روز شورای تأمین استان سیستان و بلوچستان تشکیل جلسه داد تا برای مقابله با هرگونه حادثهای در روزهای پیشِ رو تصمیمگیری کند. در این جلسه مجدداً ریاست شهربانی استان پیشنهاد داد به مدت ده روز وضعیت زرد در استان برقرار گردد.
ساواک زاهدان پس از راهپیماییهای روزهای ابتدایی محرم به ساواک مرکز یادآوری کرد: «چنانچه این وضعیت به همین صورت ادامه یابد به احتمال زیاد در روزهای تاسوعا و عاشورا اتفاقات سوءِ شدیدی در این شهرستان به وقوع خواهد پیوست. نظر مطلعین بر این است که از تشکیل اجتماع در مسجد حکیم که کانون حرکات مخالف میباشد، جلوگیری و نسبت به دستگیری سید محمدتقی حسینی طباطبائی و همچنین چند نفر روحانی غریبه از جمله شیخ محمد محمدی که همه شب در مسجد حکیم سخنرانیهای تحریکآمیز مینماید دستگیر و از منطقه طرد گردد تا از حوادث احتمالی در روزهای آینده به خصوص تاسوعا و عاشورا جلوگیری به عمل آید.»[57]
در ایام محرم در زابل بازار تعطیل و هر روز تظاهرات برقرار بود و مردم ضمن شرکت در راهپیمایی به سوگواری و عزاداری برای سیدالشهداء نیز میپرداختند[58] و حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبائی در مسجد حکیم سخنرانی کرده، حضار را بر ادامه راه مبارزه ترغیب میکرد. همین امر باعث شد راهپیماییها و تظاهرات اعتراضآمیز در شهر زابل گستردهتر شود. در پی این حوادث شورای تأمین شهر زابل، خواستار تبعید حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبائی گردید. بر اساس این گزارش او در سخنرانی روز عید قربان یادآور شد: «ما نهضت خود را به رهبری خمینی ادامه میدهیم و اضافه کرد که خودم اگر حرف میزنم شخصاً هم در پیشاپیش شما خواهم ایستاد.»[59]
در این جلسه همچنین حجتالاسلام محمد محمدی ریشهری هم در سخنانی مردم را علیه حکومت تشویق و برای برپا داشتن حکومت اسلامی و حمایت از رهبری امام خمینی تحریک کرد.[60] ایشان از ابتدای ماه محرم برای تبلیغ و ایراد سخنرانی در مسجد حکیم زابل، وارد این شهر شده بود. گزارشها بیانگر آن است که همواره بعد از سخنان تحریکآمیز او، جمعیت در خیابانهای سطح شهر به تظاهرات خیابانی و اعتراضی دست زدند.[61] ساواک ـ در گزارشی ـ در خصوص یکی از سخنرانیهای وی چنین بیان کرده: «شیخ محمد محمدی ریشهری منبر رفت و مانند شبهای قبل ولی با شدت کمتری و بهطور غیرمستقیم و آرامتری مردم را تحریک و عنوان سخنرانی خود را درباره علمای بهاصطلاح درباری آغاز و به آنها توهین و ناسزا میگفت و آنها را مزدور خطاب میکرد که از زمان پیغمبر به نفع حکام، دروغ گفته و مردم را فریب میدادند. سپس مفاد اعلامیهای از خمینی را نقل قول کرده و اضافه نموده: ما باید به رهبری خمینی اتحاد داشته باشیم و مبارزه کنیم.»[62]
دکتر طباطبائی که دانشجوی سال دوم پزشکی بود، بعد از تعطیلی دانشگاهها و اعتراض گسترده دانشجوها به شهرستان زابل عزیمت و مشغول فعالیتهای سیاسی شد. او درباره جایگاه مسجد حکیم به عنوان پایگاه انقلابی شهرستان زابل و نقش حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبائی در هدایت و راهبری مردم علیه حکومت چنین بیان کرده است: «ما همهروزه با حضور در منزل حجتالاسلام حسینی و یا در مسجد حکیم برنامههای منظم تبلیغاتی و تظاهرات داشتیم. از اوایل مهرماه ۱۳۵۷ از تجربیات دانشجویی استفاده کرده، تصویر معروف آن زمان حضرت امام را روی کلیشه رادیولوژی منتقل و با رنگهای اسپری روی در و دیوار بعضی از خیابانهای شهر کشیدیم.» ایشان درباره سخنرانی حجتالاسلام ریشهری در محرم سال ۵۷ در زابل چنین بیان میکند: «دهه اول محرم سال ۵۷ مهمان ویژه سیستانیها حجتالاسلام ریشهری بود. ایشان شبها در مسجد حکیم منبر میرفت و با سخنرانیهای آتشین و بیپروا جوّ ملتهبی را علیه رژیم ایجاد کرد. همچنین با برگزاری کلاسهای اصول عقاید عدهای از جوانان را دور خودش گرد میآورد. پس از حملهای که به مسجد حکیم انجام شد، در حالی که شهر چهره بحران زده به خود گرفته بود و احتمال بازداشت ایشان بهطور جدی مطرح بود، اما وی بدون هیچ عکسالعملی طبق معمول هرشب منبر رفت و افشاگریهای خود را علیه حکومت ادامه داد.»[63]
همانطور که اشاره شد آنچه همزمان با فرا رسیدن ماه محرم سال 1357 در استان سیستان و بلوچستان به چشم میآمد رفت و آمد وعاظ و طلبههایی بود که برای تبلیغ وارد استان شده بودند. طلبهها عمدتاً از مشهد و قم به این استان آمده بودند و قرار بود در مساجد و حسینیهها به سخنرانی و تبلیغ امور دینی بپردازند. در یک مورد حدود 15 طلبه وارد زابل شدند تا به امر تبلیغ به روستاهای اطراف این شهر مشغول شوند. معمول این بود که آنها دهه اول محرم را در این منطقه حضور داشتند. از جمله آنها شیخ نصرالله زاهدی از وعاظ مشهد بود که بنا بر دعوت آیتالله کفعمی و با هدف ایراد سخنرانی در ماه محرم به زاهدان سفر کرد. او شبها در مسجد جامع منبر میرفت و با سخنانش مردم را علیه حکومت وقت تحریک میکرد. معمول این بود که در پایان سخنرانی، جمعیتی که در مسجد جمع شده بودند، وارد خیابانها شده، تظاهرات میکردند. آنها در ادامه به سمت حسینیه یزدیهای مقیم زاهدان به حرکت درمیآمدند. در یک نمونه وی در تاریخ 18 / 9 / 1357 و در مسجد جامع شهر برای جمعیت 2500 نفری که بیشتر آنها معلمین، دانشآموزان و قشر دانشجو بودند سخنرانی کرد. جمعیتی که در مسجد جمع شده بودند، بعد از خارج شدن از مسجد، ابتدا به حسینیه متعلّق به آذربایجانیها رفتند و در حالی که از طرف جوانان و نوجوانان شعارهایی به طرفداری از امام خمینی میدادند، به حسینیه بیرجندیها رفتند. در همین روز، در مسجد حکیم زابل هم جمعیتی چند هزار نفره تجمع و سپس در خیابانهای شهر زابل تظاهرات کردند. خبری هم از طرف اداره شهربانی زابل منتشر شد که اجتماعی از دانشجویان به همراه شیخ اسدی در مسجد سجادیه که به هیئت سیستانیها معروف بود، شکل گرفته است؛ اما بین بانی و متولی مسجد که از طرفداران حکومت بود با انقلابیون درگیری و زد و خورد به وجود آمد.[64]
تاسوعا و عاشورای حسینی
هرچه به روزهای تاسوعا و عاشورا نزدیک میشد حضور مردم در اجتماعات بیشتر میشد. اقداماتی هم برای برپا داشتن هر چه باشکوه مراسم در روزهای پیش رو انجام شده بود. بازار شایعات و اخبار همچنان داغ بود. ساواک استان اطلاع داد که تعدادی کفن برای توزیع بین افراد توسط حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبائی از مشهد وارد شده است.[65]
اما در روز تاسوعا زاهدان شاهد راهپیمایی بسیار عظیم 5000 نفره مردم بود. راهپیمایی در پی حضور و فعالیت تبلیغی همان طلبههایی بود که در روزهای قبل، از قم و مشهد وارد زاهدان شده بودند. آنها با بیان حوادث و رخدادهای تهران و دیگر شهرها، به روشنگری درباره اقدامات حکومت پرداختند.[66] در گزارشی که ساواک زاهدان برای بخش 312 آن سازمان ارسال کرده است، جزئیات بیشتری درباره حوادث روز تاسوعا در زاهدان مخابره گردید. طبق این گزارش، در این روز از ساعت 9 صبح و طبق برنامه قبلی، مردم در مسجد جامع گردهم آمده و سپس راهپیمایی آغاز شد. تعداد راهپیمایان بنابر آنچه در گزارش آمده 4500 نفر تخمین زده شده است. حال آنکه در نشریه «پیک حق» وابسته به اخبار جنبش اسلامی که در 2 صفحه و در تاریخ 24 / 9 / 1357 منتشر شد، تعداد راهپیمایان تاسوعا در زاهدان حدود 20000 نفر اعلام شد. در هر حال روز تاسوعا در حالی که روحانیت جلودار بودند، با سر دادن شعار «رهبر ما خمینی، نهضت ما حسینی» «ارتش تو بیگناهی رهبرِ تو جلاد است» در چند خیابان اصلی و مرکزی زاهدان حرکت کردند. تظاهراتکنندگان در ادامه مجدداً به مسجد جامع مراجعت کردند. همچنین پارچهنوشتههایی حاوی حکومت اسلامی، آزادی و... در دستان معترضین حمل میشد.[67]
در زابل هم در روز تاسوعا اقشار مختلف مردم «پس از خروج از مسجد حکیم ضمن دادن شعارهایی به نفع خمینی و برعلیه مقامات عالیه به راهپیمایی پرداخته و چند تابلو شیشهای که نام خیابانها در آنها نوشته شده بود و نیز دو جام کوچک از شیشههای بانک صادرات شعبه مرکزی را شکسته و نام سه خیابان را به خمینی، میرهادی و طالقانی تغییر دادند.»[68] 1000 نفر از دانشآموزان و دانشجویان و معلمین در پایان این حرکت اعتراضی، خواهان تشکیل حکومت اسلامی، انحلال ساواک، آزادی تبعیدشدگان و... شدند و مفاد خواستههای خود را در قالب قطعنامه پایانی قرائت کردند.[69]
بعد از ظهر روز تاسوعا با حمایت نهادهای حکومتی و وابسته به رژیم، حامیان شاه و نظام سلطنت در میدان بارفروشان زاهدان اجتماع کردند. عمده آنها هیئتهای سینهزنی و زنجیرزنی بودند که عکسهایی از شاه و ولیعهد را حمل میکردند. در بین شرکتکنندگان برخی چوب و میلههای آهنی با خود به همراه داشتند. زمانی که آنها به مقابل مسجد جامع رسیدند، به اجبار وارد محوطه مسجد شدند و با پاره کردن عکسهای امام خمینی که روی درب و دیوار مسجد زده شده بود، پرچمها را هم کندند. ساواک زاهدان علت ایجاد اختلاف بین هیئتهای مذهبی را ناشی از اهانت شیخ نصرالله اسدی به حاجی نورالله مسرت، مسئول حسینیه زابلیها قلمداد کرد. حال آنکه از شواهد پیداست که مقامات انتظامی و نظامی زاهدان در ایجاد اختلافات و شعلهور کردن آن نقشی مهم ایفا کردند.
با گسترش ناآرامیها در شهرهای زابل و زاهدان، فرمانده ژاندارمری ناحیه سیستان و بلوچستان به همراه رئیس شهربانی استان خدمت آیتالله کفعمی رسیدند و از او خواستند تا مردم را از راهپیمایی در روز عاشورا منصرف سازد.[70] مقامات دولتی و نظامی سیستان و بلوچستان هم برای منحرف کردن تظاهرات مردمی که در روزهای تاسوعا و عاشورا در دو شهر زابل و زاهدان رخ داد، همچون دفعات قبل به اختلاف افکنی بین قوم بلوچ و شیعه پرداختند. در گزارشهای متعدد ارسالی، همواره بر طرفداری بلوچها از سلطنت تأکید و تلاش شده با کشاندن آنها به خیابانها به بهانه اختلافات قومی و مذهبی، در واقع حضور گسترده مردم را کمرنگ جلوه دهند. همچنان که سعی شد تا بین شیخ نصرالله اسدی واعظ اعزامی از مشهد به زاهدان و سرپرست یکی از هیئتها اختلاف ایجاد گردد. در این روایت به دروغ حاجی مسرت مسئول هیئت زابلیها و مردم زابل شاهدوست و وطنپرست معرفی شدند.[71]
حضور گسترده مردم در روز عاشورا نشان از آن دارد که تمهیدات ساواک نتیجه بخش نبوده است. چرا که در این روز «شیخ اسدی مجدداً در حدود 1500 نفر از طبقات مردم را در مسجد جامع جمع نموده و ضمن قرائت اعلامیههایی از خمینی و طالقانی شروع به سخنرانی نموده (دستور داده بود که بلندگوهای مسجد جامع را که هشت عدد میباشد مورد استفاده قرار دهند تا اکثریت مردم زاهدان گفتار او را بشنوند و مطالبی بر خلاف مصلحت و علیه معتقدات ملی مردم سیستان و بلوچستان ایراد [میکرد] تا آنان را نسبت به رژیم و دستگاه حاکمه بدبین نماید. در خلال این مطالب نیز گاه شعارهایی توهینآمیز به 66 [میداد و] از حاضرین در جلسه میخواست که او را همراهی کنند.»[72] مردم سراوان که از حکومت ناراضی بودند، اتومبیل رئیس ساواک را آتش زدند. آنها با عبور از مقابل ساختمان اطلاعات و امنیت سراوان، به داخل ساختمان آجر و سنگ پرتاب کردند.[73]
روز عاشورای سال ۱۳۵۷ از روزهایی بود که بزرگترین تظاهرات ضد حکومت در سیستان برگزار شد. تعداد جمعیتی که در این روز گرد هم آمده بود، 2 تا ۳هزار نفر تخمین زده میشد. در این روز جمعی از علما از جمله آیتالله حاج آقا بزرگ، حجتالاسلام حاج سید محییالدین، حاج سید بهاءالدین، سید محمدتقی حسینی، حجتالاسلام سید حسن قریشی و شیخ سرحدی هم حضور داشتند. در رأس همه آنها حجتالاسلام حسینی و ریشهری بودند. شعارهای این روز مردم زابل با شعارهای آنها در تهران و مشهد مطابقت داشت. تأکید بر رهبری حضرت امام، نصرت جستن از خداوند و تطابق نهضت با قرآن، رهایی از زیر ظلم و ستم و بهرهبردن از آزادگی، محکوم کردن جنایات شاه در چند ماهه اخیر از جمله وقایع مسجد کرمان، میدان ژاله تهران، سینما رکس آبادان و درخواست برگشت امام محورهای شعارهای این روز مردم زابل بود.
در جمعبندی که مرکز فرماندهی ستاد ارتشتاران از گزارشهای فرمانداریهای نظامی سراسر کشور داشت، در گزارش نوبهای شماره 19 خود به حوادث و رویدادهای روز بعد از عاشورا (21 / 9 / 1357) پرداخت. طبق این گزارش در این روز در شهرهای زابل و زاهدان بین نیروهای انقلابی و طرفداران سلطنت درگیری و نزاع درگرفت. در این گزارش همچون تحلیلهای قبلی، اختلافات مذهبی پر رنگ و بیان شد که در زاهدان بلوچها با جمعی از شیعیان درگیر شدند. در همین روز حدود 5 هزار نفر از موافقین حکومت در مقابل مسجد حکیم زابل تجمع و ضمن سر دادن شعارهای میهنی، شیشههای مسجد را شکستند. آنها ضمن درگیری با تعدادی از موافقین که در داخل مسجد بودند، از دیوارهای مسجد بالا رفته و عکسهای امام خمینی را پاره کردند. طبق گزارش مذکور، یکی از علل تشدید اختلافات بین موافقین و مخالفین حکومت، پیوستن سرهنگ دوم شاهرخی رئیس شهربانی زابل در روز تاسوعا و عاشورا به انقلابیون بود.[74] روزهای بعد از تاسوعا و عاشورا چند سازمان دولتی از جمله کارمندان آموزش و پرورش، بهداری و بهزیستی و همچنین تعدادی از بازاریان دست از کار کشیده و در دادگستری تحصن کردند. آنها یک شب را در دادگستری سپری کردند. علت تحصن حمایت از انقلابیون و اعتراض به اقدامات حامیان سلطنت در شهرهای زابل و زاهدان بود.[75]
بعد از رویدادهای روزهای تاسوعا و عاشورا، شورای تأمین استان در جلسه 27 خود مصوب کرد که شیخ نصرالله زاهدی باید در اسرع وقت زاهدان را ترک کند. در این خصوص با آیتالله کفعمی هماهنگی انجام شد تا از مشکلات و مسائل بعدی ممانعت شود.
روزشمار حوادث و رخدادها، در دیماه سال 1357
روز 1 / 10 / 57 دومین شماره از نشریه پیک حق از انتشارات اخبار جنبش اسلامی در منطقه سیستان و بلوچستان منتشر شد که غیر از اخبار منطقه، مقالهای بلند با عنوان «چرا شاه با دکتر صدیقی مذاکره میکند» درج کرده بود. یک هفته بعد هم سومین شماره این نشریه منتشر شد. ساواک یکی از عاملان اصلی تهیه و توزیع آن را صالح کفعمی خراسانی فرزند آیتالله کفعمی خراسانی دانست. در این روز کاغذ مقوایی به دیوار مسجد جامع زاهدان نصب شده بود. در کنار این مقوا، عکسی از امام خمینی نصب شده بود. محتوای جملات عربی که روی مقوا نوشته شده بود، این مضمون را داشت: که مردی از اهالی قم مردم را به سوی حق دعوت خواهد کرد و عاقبت پیروز خواهد شد.[76]
در هفتم دیماه جمعی از دانشجویان در مراسم ختم شهید کامران نجاتالهی در دانشگاه سیستان و بلوچستان شرکت کردند. در اجتماع آنها آیتالله کفعمی در صف اول راهپیمایان حضور داشت. در پایان راهپیمایی هم دانشجویان در مسجد جامع شهر زاهدان تجمع و بعد از سر دادن شعار بهتدریج متفرق شدند.[77] در زابل هم جلسات سیاسی و دینی در منازل افراد و البته بهطور مخفیانه برگزار میشد تا عواقب آن کاهش یابد. محوریت جلسات با حجتالاسلام سید محمدتقی طباطبائی بود.[78] گسترش تظاهرات و نارضایتی در خارج از شهر زابل هم مشهود بود و در بین اقشار متوسط جامعه رو به افزایش بود. این نارضایتی همه از سوی حجتالاسلام سیدمحمدتقی حسینی طباطبائی انجام میشد. رانندگان اتوبوس بین شهری با حمایت از انقلاب، علیه شاه صحبت میکردند. مردمان روستایی در لوتک زابل با تخریب اماکن دولتی، به مأمورین انتظامی ناسزا میگفتند. سرلشکر اسپهرم، فرمانده ناحیه ژاندارمری سیستان و بلوچستان در گزارشی که به ریاست ساواک اطلاعات و امنیت استان و فرمانده ضد اطلاعات ناحیه نوشت، تشریح کرد که سید محمدتقی طباطبائی روحانی افراطی است که با تشکیل جلسات متعدّد در مسجد حکیم و همچنین در منازل اشخاص در شیپور این نارضایتی میدمد. دبیران و محصلین با او همکاری دارند و آنها قصد به هم زدن نظم عمومی و اغتشاش و سنگ زدن به طرف پرسنل نظامی را دارند. حتی در جلسات آنها با توجه به اینکه برادران انقلابی آنها در شهرستانها توسط افراد نظامی کشته میشوند، به آنها اجازه داده شده که به مقابله مسلحانه با مأمورین حکومتی برخیزند، آنها منازل پرسنل نظامی را شناسایی کردند تا آنها را مورد حملات ناگهانی قرار دهند.[79] این گزارش در نهم دیماه تهیه و ارسال شده بود.
روز جمعه مورخ 15 / 10 / 1357 آیتالله کفعمی برای مردمی که برای قرائت دعای ندبه در هیئت رضویه(خراسانیها) در زاهدان جمع شده بود، سخنرانی کرد. در پایان این مراسم، جمعیت از هیئت رضویه خارج و در حالی که تعدادی از علما پیشاپیش جمعیت در حال حرکت بودند، در خیابانهای زاهدان به سمت مسجد جامع شروع به راهپیمایی کردند. شعارهایی در حمایت از امام خمینی هم سر داده شد. نزدیک ظهر بود که تظاهرکنندگان بعد از یک راهپیمایی طولانی به مسجد جامع رسیدند. در برخی از منابع تعداد آنها حدود 2000 نفر برآورد شده است. اکثر آنها دانشآموزان دبیرستانی و محصلین بودند، در بین آنها زنان چادری هم حضور داشتند. شایعاتی درباره تصمیم انقلابیون برای تخریب پیکره رضاشاه در این روز و در سطح شهر پیچیده شده بود. این شایعه کافی بود تا شهربانی را به تکاپو بیندازد. موضوع در شورای تأمین استان مطرح و مقرر شد تا تعداد نیروهای انتظامی برای حفاظت از مجسمه شاه افزایش یابد. همچنین قرار شد با جمعی از معتمدین زاهدان در این باره گفتگو شود. مأمورین حکومتی همچنین با توجه به وجود اختلاف مذهبی و قومیتی که در استان وجود داشت، تلاش کرد که قوم بلوچ را مدافع سلطنت و آنها را در برابر انقلابیون قرار دهد. بنابراین با طرح اینکه بلوچها مخالف سرسخت تظاهرات ضد ملّی هستند و قصد دارند با آشوبگران وارد کارزار گردند، وانمود کرد بهمنظور پیشگیری از مسائل بعدی بایستی نیروهای امنیتی کنترل اوضاع را به دست گیرند.[80]
در 17 دیماه مسجد حکیم زابل شاهد حضور 3000 نفر از مردم بود. سرپرستی جمعیت را حجتالاسلام سید محمد تقی طباطبائی برعهده داشت. آنها که از همان اوایل صبح در مسجد جمع شده بودند، در ادامه شروع به راهپیمایی کردند. جمعیت، پلاکاردهایی با محتوای استقرار حکومت اسلامی در دست داشتند و در حمایت از امام خمینی شعار میدادند. ژاندارمری استان که گزارش این راهیپمایی را برای استانداری ارسال کرد، با نام بردن از «تظاهرات ضد ملی»، نوشت: «تظاهرکنندگان در هنگام شعار به دو دسته تقسیم شدند، دسته اول شعار «درود بر خمینی بتشکن» و دسته دوم شعار«لعنت بر یزید قانونشکن» سر دادند. این تظاهرات تا ظهر طول کشید و سپس متفرق گردیدند.»[81]
«قبل از ظهر روز 18 دی مجلس ختم کشتهشدگان حوادث اخیر مشهد و شهرستانهای دیگر مسجد جامع زاهدان تشکیل و سپس حاضرین که حدود 3000 نفر بودند و حدود 100 نفر از بانوان نیز در بین آنها دیده میشد، در خیابانهای زاهدان مبادرت به راهپیمایی نموده و شعارهایی علیه آقای بختیار و شعارهایی از قبیل استقرار حکومت اسلامی توسط آنان تکرار میگردید. راهپیمایان پس از تعویض نام میدان ششم بهمن به هفده شهریور و خیابان علم به آیتالله طالقانی، به مسجد جامع بازگشتند و پس از برگزاری نماز جماعت متفرق گردیدند.»[82] «ضمناً همزمان در شهرستان زابل حدود 2500 نفر مبادرت به راهپیمایی و دادن شعارهای ضد ملی نموده و ساعت 12 بدون حادثه سویی متفرق شدند. بازار اهل تشیع و مدارس زاهدان و زابل از صبح روز جاری تعطیل میباشد.»
بعد از ظهر روز 20 / 10 / 57 هم قریب 2000 نفر از اهالی شهر زاهدان بهتدریج در مسجد جامع شهر مزبور اجتماع نموده و سپس در حالی که آیتالله کفعمی و تنی چند از روحانیون زاهدان در پیشاپیش آنها حرکت میکردند، به راهپیمایی در خیابانهای شهر پرداختند. راهپیمایان با دادن شعارهایی به نفع آیتالله خمینی در یکی از خیابانهای شهر زاهدان بر روی زمین نشسته و یک نفر از دانشجویان برای آنها سخنرانی کرد. متعاقب سخنرانی دانشجوی فوقالذکر راهپیمایان مجدداً به مسجد جامع مراجعت کرده و پس از برگزاری نماز جماعت ظهر و عصر بهتدریج مسجد را ترک و متفرق گردیدند.[83]
روزنامه کیهان اعلام کرد: «4000 نفر از مردم زاهدان علیه نظام سلطنت راهپیمایی کردند. راهپیمایان تمثالهایی از امام خمینی و شهدای انقلاب در دست داشتند و پلاکاردهایی با خود حمل میکردند که شعارهاى نظیر «تنها راه سعادت، ایمان جهاد شهادت، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى، نوشته شده بود. بعد از عبور از چند خیابان، در مسجد جامع تجمع و به سخنان سخنران گوش کردند. در این روز هرچند تظاهرات سه ساعت به طول انجامید اما اتفاق خاصی رخ نداد.»[84]
بهمن، ماه پیروزی
در اوایل بهمنماه 1357 دیگر همه مردم استان کاملاً با نهضت امام خمینی(ره) همراه شده بودند. این مسئله را میتوان از محتوای شعارها و پلاکاردهایی که توسط آنها حمل میشدند، تشخیص داد. تشکیل جمهوری اسلامی، گرامیداشت یاد و نام امام خمینی(ره) و لزوم رهبری جامعه توسط ایشان، پاسداشت شهدای انقلاب، حرکت بهسوی جامعه توحیدی، شاهنشاه عامل تباهی در جامعه، برکناری مجلس غیرقانونی و... برخی از این درخواستها بود.[85]
در اولین روز از ماه بهمن، 200 نفر بلوچ با حمایت نیروهای حکومتی به مغازهها و ادارات دولتی حمله کردند و شیشهها را شکستند.[86] خبر خوش این بود که اداره ساواک در زاهدان در روز دوم بهمن منحل و ساختمان آن در اختیار اداره راهنمایی و رانندگی قرار گرفت.[87] این تصمیم در شورای تأمین استان و با حضور فرماندهی ژاندارمری، شهربانی و استاندار اخذ شد. بر سر درب ساختمان تابلو اداره راهنمایی و رانندگی نصب گردید. با انحلال ساواک زاهدان، پرسنل و نیروهای آن به شهرهای خود عزیمت کردند تا در فرصتی مناسب خود را به سازمان مرکزی در تهران معرفی کنند. هرچند به لحاظ فیزیکی و ساختاری ساختمان ساواک در این روز فروپاشید، اما در 20 دیماه بود که ساواک زاهدان با مخابره گزارشی به مرکز از روحیه سست کارکنان این نهاد امنیتی سخن گفت. در این گزارش به صراحت قید شده بود که روحیه کارکنان اداره ساواک زاهدان بهشدت ضعیف شده و با در نظر گرفتن تبلیغات روانی جراید و حملاتی که از سوی افراد ناشناس به ساختمان ساواک میشود، ادامه کار برای آنها دشوار است. پیشنهاد ساواک زاهدان این بود که اسناد و مدارک به ژاندارمری منتقل و درباره وضعیت کار پرسنل هم در اسرع وقت پیشبینیهای لازم انجام گیرد.[88]
در پنجم بهمن تعدادی از «ایلهاى بلوچ و سیستانى به عنوان پشتیبانى از قانون اساسى در شهر زاهدان دست به راهپیمایی آرام زدند. این عده در حالی که پرچمهاى سه رنگ ایران در دست داشتند و تعدادى نیز سوار بر وانت بودند و چراغهاى وسائط نقلیه خود را روشن کرده بودند، شعارهایی مبنى بر پشتیبانى از قانون اساسى و اعتراض به عزیمت شاهنشاه از ایران» سر دادند.[89] آنها از سوی مأمورین مورد حفاظت قرار گرفته بودند. این تظاهرات در برخی از شهرهای استان از جمله خاش، ایرانشهر و زابل هم اتفاق افتاد. خبرگزاریها حمله به مغازهها را به راهپیمایان نسبت دادند.[90] در ششم بهمن مجدداً سلطنتطلبان در زاهدان راهپیمایی کردند. در بین آنها عدهای از کشاورزان محلی و برخی از طوایف بلوچ هم بودند.[91]
اما در روز هفدهم بهمنماه روز خونینی برای مردم سیستان و بلوچستان بود.[92] در این روز جمعیت زیادی از مردم که تعداد آنها در مطبوعات آن دوره بالغ بر 30 هزار نفر تخمین زده شده[93] در حمایت از امام خمینی(ره) و در تأیید دولت موقت مهندس مهدی بازرگان تظاهرات کردند. آنها ابتدا در مسجد جامع زاهدان گرد هم آمدند. جمعیت سپس وارد خیابان شدند. در تقاطع خیابان سنایی و دکتر مصدق، گروهی چماق بهدست و با حمایت نیروهای نظامی به راهپیمایان حمله کردند و در این بین فردی با ماشین وانت به سمت جمعیت حرکت کرد و یکی از راهپیمایان به نام تیمور مرادقلی را که دبیر یکی از دبیرستانهای زاهدان بود، زیر گرفت و به شهادت رساند. در اثر این حادثه چندین نفر هم مجروح شدند. قرار بود جمعیت بعد از حرکت در چند خیابان اصلی شهر مجدداً به مسجد جامع برگردند. در مقابل مسجد دوباره گروه چماق بهدست به سوی مردم حمله کرد و در اثر شلیک گلوله مستقیم، محمدرضا رزمجو به شهادت رسید و تعداد زیادی نیز مجروح شدند.[94] در ساعات اولیه تعداد مجروحین حادثه 60 نفر برآورد شد که جهت مداوا به بیمارستان منتقل شدند. حمایت مأمورین شهربانی از موافقین موجب شد تا آنها جلوی اتومبیلها را در خیابانها گرفته و از سرنشینان بخواهند تا شعار زنده باد شاه سر دهند. در صورتی که راننده از گفتن این جمله اجتناب میکرد، به ماشین خسارت وارد میکردند. در این روز برخی از مغازهها غارت شد.[95]
حجتالاسلام علی آلاسحق از مبارزین فعال و از کسانی که در زاهدان و در تشکیل کمیته نقش ایفا کرد درباره حوادث روز 22 بهمن در خاطراتش چنین بیان کرده است: «تقریباً همه مردم بیرون آمده بودند و احساس نوعی آزادی داشتند و همچنین میخواستند بگویند ما هم با انقلاب هستیم. همه نوع آدم، حتی افراد بدحجاب نیز آمده بودند. آنها را به مسجد برده و آنجا یکی از آنها که اصفهانی هم بود، سخنرانی خوبی کرد و از حضور مردم نیز تشکر و قدردانی نمود.»[96] وی درادامه مینویسد: «در واقع قبل از پیروزی نهایی در تهران، ما در زاهدان قدرت را در دست گرفته بودیم. یک شورای محلی تشکیل دادم که متشکل بود از دو آخوند شیعه، دو آخوند سنی، دو نفر بازاری شیعه، دو نفر بازاری سنی، دو نفر از دانشگاهیان و اساتید دانشگاه شیعه و سنی و دو نفر هم دانشجوی شیعه و سنی. گفتم فعلاً مشکلات شهر را با این هیئت بررسی کنیم تا ببینیم چه میشود. پس از آن آقای ربانی شیرازی که بعدها مرحوم شد، زنگ زد و گفت که امام فرمودهاند کمیته تشکیل دهید. ما هم سریعاً کمیته را اعلام و مهرش را نیز تهیه کردیم که بهوسیلهی آن کمیته، مشکلات را رسیدگی میکردیم. تمام سعیام این بود که بین شیعه و سنّی اختلاف و درگیری پیش نیاید و افراد سنی با افراد شیعه فرقی نداشته باشند.»[97]
جمعبندی
در پایان مقاله «انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان» اشاره به چند نکته حائز اهمیت، خالی از لطف نیست. اولین نکته مذهب مردم ساکن در این استان است. اغلب ساکنین در شهرهای استان را برادران اهل سنت تشکیل میدهد. بنابراین مؤلفه تفاوت در مذهب، این استان را از سایر استانهای کشور متمایز میسازد. ساواک در زاهدان تلاش کرد تا اختلافات بین شیعه و سنی را برانگیزد و پررنگ سازد. از جمله شیطنتهای آنها در این راستا این بود که گروههای مبارز و مخالف حکومت را شیعه و موافقان با حکومت را اهل سنت معرفی میکرد. اگر سیاست و کیاست افرادی چون آیتالله کفعمی نبود، چه بسا حکومت میتوانست از این ترفند بسیار سوءاستفاده کند. حضور و فعالیت ایشان در استان باعث شد تا با همراه و همدل شدن با اهل سنت، آنها را در مسیر و روند نهضت امام خمینی(ره) همراه سازد.
دومین مسئله فعالیت روحانیت در استان است که به تلاش و کوشش خستگی ناپذیر آیتالله کفعمی اشاره شد. او به معنای واقعی کلمه برای حفظ وحدت میان شیعه و سنی تلاش کرد. خاطرات زیادی از همکاریهای مشترک بین ایشان با مولوی قمرالدین ملازهی، پیشنماز اهل تسنن ایرانشهر گفته شده که در نهایت هم به نامگذاری هفته وحدت انجامید.
از دیگر مسائل خاص استان سیستان و بلوچستان، نگاه حکومت به استان و شهرهای آن به عنوان محلی مناسب برای تبعید انقلابیون بود. دوری مسافت، اختلاف در مذهب، وجود برخی از تعصبات خشک و روحیات ساکنین منطقه شاید برخی از دلایلی بود که حکومت را ترغیب به استفاده از استان به عنوان تبعیدگاه کرد. در این برهه هم فعالیتهای آیتالله کفعمی در حمایت و طرفداری از تبعیدیها در شهرهای مختلف استان گرهگشا بود. در اثر حمایتهای مادی و معنوی او، از رنج و عذاب تبعیدشدگان به استان سیستان و بلوچستان کاسته شد و آنها با فراغت بال توانستند به فعالیتهای انقلابی خود همچون زمانی که در زادگاهشان بودند، ادامه دهند. تبعید آیتالله خامنهای در ایرانشهر و همیاری در حادثه جاری شدن سیل در ایرانشهر نمونه بارزی از این قضیه بود. آیتالله مکارم شیرازی مثال دیگری از این تبعیدیها به استان (چابهار) است. آیتالله کفعمی در زاهدان و حجتالاسلام حسینی در زابل با دعوت از وعاظ معروف، راه را برای ورود اندیشهها و تفکرات انقلابی به استان باز کردند.
هماهنگی و همراهی بین اهلسنت با اهل تشیع؛ باعث شکوفایی نهضت و انقلاب در استان دورافتادهای چون استان سیستان و بلوچستان شد تا در نهایت و در بهمن ماه، شاهد سر دادن شعارهایی با محتوای حمایت از امام و تشکیل حکومت اسلامی باشیم.
پایان
پینوشتها:
[1]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، ص 419. در سندی دیگر آمده: آیتالله کفعمی روز هفتم مهرماه و در مسجد جامع زاهدان، بیانیه آیتالله شیرازی مبنی بر تعطیلی روز 9 مهرماه را به اطلاع مردم زاهدان رساند و از اهالی خواست که کلیه کسبه مغازههای خود را ببندند. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج12، ص 173؛ آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 328).
[2]. در یکی دیگر از اسناد درباره تحلیل وضعیت سیاسی شهرهای مختلف کشور، درباره وضعیت شهر زاهدان در این روز آمده که در این شهر مغازههای اهل تسنن باز؛ ولی مغازههای اهل تشیع تعطیل شده است. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج12، ص238.)
[3]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، صص 423 و 424.
[4]. همان، ص 413.
[5]. همان، ص427.
[6]. روزنامه کیهان، شماره 10459، مورخ 20 / 2 / 1357، ص 2.
[7]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج7، ص 57.
[8]. مسعود مرادی، همان، ص ۱۵۳.
[9]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص434.
[10]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج13، ص 367. به مناسبت شهدای هفده شهریورماه وشهدای این روز در اغلب شهرهای کشور مراسم برگزار شد. همچنین از سوی علما و روحانیت هم اعلامیههایی در این باره صادر شد. آیتالله بهاءالدین محلاتی از علمای شیراز با صدور اعلامیهای در تاریخ نوزدهم شهریور اعلام عزای عمومی کرد. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 11، ص 142) تعدادی از علمای سمنان نیز با ارسال تلگرافی به نخستوزیر از اقدامات دولت و حکومت بهشدت انتقاد کردند.(همان، ص 147) اعلامیههایی هم از سوی آیات عظام سید کاظم شریعتمداری، سید محمدرضا گلپایگانی و سید شهابالدین نجفی مرعشی، منتشر شد که در آن ضمن اشاره به حوادث اخیر و اعلام حکومت نظامی از طرف دولت، از مردم دعوت شده که از هرگونه کمک و مساعدت نسبت به مجروحین و بازماندگان کشتهشدگان این حوادث دریغ نکنند.(همان، ص201)
[11]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 435 و 437.
[12]. همان، ص 435.
[13]. دانشآموزان نقش مهمی در توزیع اعلامیههای انقلابی در زاهدان داشتند. (آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، ص 491)
[15]. روزنامه رستاخیز، شماره 1041، مورخ 27 / 7 / 1357، ص 1.
[16]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، ص 455.
[17]. بولتن خبرگزاری پارس، ش 229، ص 26
[18]. در تظاهرات زاهدان تعداد جمعیتی که بیشتر آنها را دانشآموزان تشکیل میدادند 800 نفر اعلام شد. (آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، ص 467).
[19]. روزنامه آیندگان، شماره 3255، ص2.
[20]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 15، ص 157.
[21]. کیهان هوایی، شماره 300، مورخ 3 / 8 / 1357، ص 6.
[22]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 470.
[23]. همان، ص 480.
[24]. همان، ص 492.
[25]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج22، ص 175.
[26]. اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1374، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 536 و537.
[27]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 176.
[28]. همان، ص 219. جهت اطلاع بیشتر از نقش و جایگاه فرهنگیان و دانش آموزان در وقوع انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان ر.ک به: علی کیخا و داوود شیرازی، نقش استان سیستان و بلوچستان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، زاهدان، 1397، انتشارات تنگه احد، ص ۳۳ و ۳۴.
[29]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 138.
[30]. مولوی عبدالعزیز ملازاده فرزند عبدالله در سال 1295ش در سرباز ایرانشهر به دنیا آمد. در مدرسه کراچی و دهلی و دارالعلوم دیوبندی تحصیل کرد و گواهی اجتهاد خود را از مدارس دینی هند و پاکستان دریافت نمود. قبل از انقلاب به عنوان امام جمعه اهل سنت زاهدان و به عنوان آموزگار پیمانی در اداره فرهنگ زاهدان مشغول و در رادیو زاهدان نیز برنامه به زبان بلوچی اجرا میکرد. وی به عنوان پیشوای مذهبی اهل سنت، اداره حوزه علمیه دینی اهل سنت را برعهده داشت. ایشان پس از انقلاب اسلامی در رفع اختلافات محلی و ایجاد وحدت کوشش بسیار نمود و از طرف مردم سیستان و بلوچستان به عنوان نماینده، در مجلس خبرگان قانون اساسی شرکت جست. این عالم اهل سنت سرانجام در سال 1359ش دار فانی را وداع گفت. مولوی عبدالعزیز از روحانیون اهل تسنن بود که در بین اهل سنت از نفوذ گستردهای برخوردار بود. (آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، ص 443).
[31]. همان، ص438.
[32]. همان، ص 458.
[33]. همان، ص 484؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج22، ص 125.
[34]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج 2، ص 402 و403.
[35]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص440.
[36]. همان، ص 453.
[37]. صحیفه امام، تهران، 1385، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ج4، ص 154-158.
[38]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 13، ص 278.
[39]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 12، ص 324.
[40]. همان، ص 506.
[41]. همان، ج 13، ص148.
[42]. همان، ص 345.
[43]. همان، ص 444.
[44]. همان، ج 14، ص 47.
[45]. همان، ج 22، ص 189.
[46]. همان، ج 17، ص96.
[47]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ روزشمار استان مازندران(ساری)، همان، ج 2، ص 297.
[48]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 17، ص 215.
[49]. همان، ص 270.
[50]. همان، ص 362.
[51]. همان، ص 362 ( پاورقی).
[52] . شهید حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبائی، ص 524.
[53]. همان.
[54]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 18، ص 68.
[55]. جهت اطلاع بیشتر از محتوای پیام امام ر.ک به: صحیفه امام، همان، ج 5، ص75-92.
[56]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 464.
[57]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 18، ص 374. ( توضیحات سند).
[58]. همان، ص 374.
[59]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج ۱۵، ص ۴۹۰.
[60]. همان، ج 19، ص 50.
[61]. همان، ج 18، ص 287.
[62]. همان، ص374.( پاورقی)
[63]. مسعود مرادی، همان، ص ۱۵۴ و 155.
[64]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 19، ص 220.
[65]. همان، ج 18، ص 373.
[66]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 19، ص 246.
[67]. همان، ص 312.
[68]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 474.
[69]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 19، ص 313.
[70]. همان.
[71]. همان، ص 479.
[72] . آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 475.
[73]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 19، ص 482.
[74]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 20، ص 1 و 60.
[75]. همان، ص 441.
[76]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 22، ص 20.
[77]. همان، ص 338.
[78]. همان، ص 508.
[79]. همان، ص ۵۸.
[80]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 23، ص 258 و 493.
[81]. همان، ص 362.
[82]. روزنامه کیهان، شماره 10608، مورخ 19 / 10 / 1357، ص 5.
[83]. آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 497.
[84]. روزنامه کیهان، شماره 10610، مورخ 21 / 10 / 1357، ص 3.
[85]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 25، ص 28.
[86]. روزنامه کیهان، شماره 10618، مورخ 1 / 11 / 1357، ص 3.
[87]. روزنامه کیهان، شماره 10619، مورخ 2 / 11 / 1357، ص 7.
[88]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج23، ص 510.
[89]. بولتن خبرگزارى پارس عادى، شماره 299، مورخ 5 / 11 / 1357، ص 6.
[90]. همان، شماره 300، مورخ 6 / 11 / 1357، ص 9.
[91]. همان، ص 7 و 8.
[92]. روزنامه کیهان، شماره 11498، مورخ 12 / 11 / 1357، ص 4.
[93]. روزنامه آیندگان تعداد راهپیمایان را 5 هزار نفر اعلام کرده است که به حقیقت نزدیکتر است. (روزنامه آیندگان، شماره 3283، مورخ 18 / 11 / 1357، ص 3).
[94]. در برخی از منابع تعداد شهدا را سه نفر و تعداد مجروحین 27 نفر اعلام شده است.(روزنامه ایرانشهر، شماره 16، مورخ 20 / 11 / 1357، ص 3.) روزنامه خراسان هم تعداد مجروحین حادثه روز 18 بهمن را 30 نفر اعلام کرد.(روزنامه خراسان، شماره 10877، مورخ 21 / 11 / 1357،ص 3.)
[95]. روزنامه اطلاعات، شماره 1048، مورخ 18 / 11 / 1357، ص 2.
[96]. محمدرضا شمسا و طاهره مهرورزیان، خاطرات علی آلاسحاق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 249.
[97]. همان. با استعفای حسن اسلامی استاندار سیستان و بلوچستان در دهم بهمن، اداره امور به دست انقلابیون افتاد.(روزنامه بورس، شماره 4237، مورخ 11 / 11 / 1357، ص 16).

حوادث روز نهم مهرماه و اعتراض به محاصره بیت امام خمینی در عراق.

افزایش حضور دانشآموزان و دانشجویان در فعالیتهای انقلابی استان. صفحه 1

افزایش حضور دانشآموزان و دانشجویان در فعالیتهای انقلابی استان. صفحه 2

تظاهرات تعداد زیادی از دانشآموزان و دیگر اقشار مختلف مردم در آبان ماه 1357.

آزادی سه دانشجوی بازداشت شده زاهدان بعد از تبدیل قرار تامین.

اقدامات و سخنرانی تحریکآمیز حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی در زابل.

سخنرانی تحریکآمیز حجج اسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی و محمد محمدی ری شهری در مسجد حکیم زابل جهت ادامه مبارزه و برپایی حکومت اسلامی.

راهپیمایی چند هزار نفری مردم زاهدان در روز تاسوعای حسینی.

آغاز تحصن فرهنگیان زاهدان. صفحه1

آغاز تحصن فرهنگیان زاهدان. صفحه2

ایجاد اتحاد و همبستگی بین علمای اهل تسنن با شیعه علیه حکومت.

گزارش ساواک سیستان و بلوچستان در خصوص شایعه حمله انقلابیون به پیکره رضاشاه و لزوم افزایش یگانهای حفاظتی در سطح شهر.

تظاهرات باشکوه مردم زاهدان در 20 دیماه 1357.

اجتماع جمعی از دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان در سلف سرویس دانشگاه و سر دادن شعار علیه شاه. صفحه 1

اجتماع جمعی از دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان در سلف سرویس دانشگاه و سر دادن شعار علیه شاه. صفحه 2
تعداد مشاهده: 299










