دستگیری گروهی از سران رژیم در آبان 1357
تاریخ انتشار: 03 آبان 1404
هویدا در دادگاه انقلاب اسلامیمقدمه
سال 1357 با تداوم اعتراضات به رژیم پهلوی شروع شد و تابستان آن سال، برای رژیم به سختی گذشت. قیامهای متعددی در اقصی نقاط ایران برپا شد و دستگاه پهلوی با شدت عمل، آن تظاهرات را سرکوب کرد. با اینکه بازداشت انقلابیون سرعت گرفت و ساواک بیش از گذشته فعال شد، اما این مسائل خللی در مبارزات مردم ایجاد نکرد. در مهر آن سال، با هجرت امام خمینی از عراق به فرانسه، نهضت جانی تازه گرفت. علاوه بر نیروهای مذهبی و طلاب، دانشجویان و دانشآموزان، بازاریان، زنان، روشنفکران، اساتید دانشگاه، کارگران، روستاییان و... نیز به صف مبارزه پیوستند. بحران به اوج خود رسیده بود. شاه به سفیر انگلیس گفته بود: «ما مثل برفی که در آب انداخته باشند، داریم آب میشویم.»[1] او بناچار، با تعویض دولتها قصد داشت فضای سیاسی کشور را کنترل و از نابودی سلطنت جلوگیری کند. در این میان، گروهی از مشاورین شاه، چاره را در بازداشت گروهی از سران رژیم جستجو کردند. به عقیده آنها، همزمان با اعطای آزادیهای سیاسی به مردم، دولت باید دستور بازداشت گروهی از رجال قدیمی دستگاه را صادر میکرد تا اینطور وانمود کند که آماده پاکسازی جامعه از فساد است. این یک عملیات فریب برای منحرف ساختن افکار عمومی بود. در این مقاله، ماجرای بازداشت برخی از سران رژیم در آبان 1357 بازخوانی میشود.
«دولت نظامی»، جایگزین «دولت آشتی ملی»
پاییز 1357، اعتراض به سیاستهای رژیم پهلوی، در سراسر کشور به اوج رسیده بود. تهران و سایر شهرهای ایران شاهد حضور سیل مردم معترض در خیابانها بودند. شاه به این نتیجه رسیده بود که «دولت آشتی ملی» کارایی لازم را برای حفظ دستگاه سلطنتی ندارد و چاره کار را در تشکیل «دولت نظامی» دید. روز 14 آبان 1357، محمدرضا پهلوی، ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، سفرای آمریکا و انگلیس در ایران را در کاخ نیاوران به حضور پذیرفت. به روایت سفیر انگلیس، شاه اعتقاد داشت: «تمام ابتکارات و پیشقدمیهای سیاسیاش» با شکست مواجه شده است. او میخواست موافقت آمریکا و انگلیس را «با این موضوع که چاره دیگری جز تعیین یک نخستوزیر نظامی برایش باقی نمانده، جلب نماید.»[2] فردای آن روز خبر رسید که دولت جعفر شریفامامی (5 شهریور تا 14 آبان 1357) جای خود را به دولت غلامرضا ازهاری (15 آبان تا 10 دی 1357) داده است.[3] ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، مهمترین هدفها از تشکیل دولت نظامی را، تلاش برای بازگرداندن قانون و نظم به جامعه، سازمان دادن نیروهای طرفدار شاه و مقابله با حرکتهای مخالف عنوان میکند.[4]
دستگیری مقامات سیاسی وابسته به رژیم
همزمان با روی کار آمدن دولت نظامی، شاه در 15 آبان، طی یک سخنرانی که از رادیو و تلویزیون پخش شد، ضمن پذیرش اشتباهات گذشته خویش، مدعی شد که پیام انقلاب مردم را شنیده است. یکی از موضوعاتی که در این سخنرانی بدان اشاره شد، مسئله مبارزه با فساد بود. محمدرضا پهلوی در این سخنرانی، 6 مرتبه از واژه «فساد» استفاده کرد و سوگند خورد «خطاهای گذشته و بیقانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده، بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز میگردد.»[5]
اولین مأموریت ازهاری بعد از در دست گرفتن سکان هدایت دولت، بازداشت گروهی از مقامات و کارگزاران سابق دستگاه پهلوی بود. این اقدام در راستای سخنان شاه و تأکید او در مبارزه با فساد صورت گرفت. به روایت ژنرال عباس قرهباغی (آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و وزیر کشور دولت ازهاری)، نخستوزیر «عقیده داشت تنها راهحل برقراری آرامش در کشور، بازداشت و تحت تعقیب قراردادن مقامات مسئول گذشته و مجازات سریع آنها میباشد.» ساواک نیز با نخستوزیر همعقیده بود و تحلیل میکرد: «مادامی که افرادی نظیر هویدا دستگیر و محاکمه نگردند، مردم احساس آرامش نخواهند داشت و وضع موجود نیز روز به روز بدتر میشود.»[6]
روز 16 آبان 1357، نخستوزیر با استناد به ماده 5 قانون حکومت نظامی[7]، دستور دستگیری تعدادی از سران سابق رژیم را صادر کرد. همان روز عدهای از جمله: منصور روحانی[8] وزیر اسبق کشاورزی، نعمتالله نصیری رئیس سابق ساواک، غلامرضا نیکپی شهردار سابق تهران، جعفرقلی صدری[9] رئیس سابق شهربانی کشور، منوچهر آزمون وزیر سابق مشاور در امور اجرایی، داریوش همایون وزیر اسبقاطلاعات و جهانگردی، عبدالعظیم ولیان استاندار سابق خراسان و... بازداشت شدند و چون مأموران برای دستگیری سپهبدعلیمحمد خادمی[10] مدیرعامل سابق هواپیمایی ملی ایران رفتند، وی با یک گلوله به زندگی خود خاتمه داد.[11] بازداشتشدگان به پادگان جمشیدیه منتقل شدند. روز بعد یعنی 17 آبانماه، نوبت به دستگیری امیرعباس هویدا، نخستوزیر اسبق رژیم پهلوی رسید. به نوشته عباس میلانی، چند ساعت قبل از بازداشت هویدا، شاه با او تماس گرفت و گفت: «به خاطر حفظ سلامت شما، دستور دادیم چند روزی شما را به محلی امن ببرند.» ساعتی بعد، هویدا با اتومبیل خودش و در حالی که دو بنز سیاه وی را همراهی میکردند، راهی یکی از خانههای امن ساواک در خیابان فرشته شد.[12]
آنتونی پارسونز که در روز بازداشت مقامات مزبور به دیدار شاه رفته بود، به یاد میآورد: «من شاه را در هفتم نوامبر (16 آبان 1357) دیدم. او در اندیشه پیگیری اقدامات ضد فساد غوطهور بود. به من گفت که ژنرال نصیری، رئیس سابق ساواک، همچنین ژنرال خادمی، رئیس شرکت هواپیمایی ایرانایر دستگیر شدهاند. ژنرال خادمی خودکشی کرده بود (البته در شرایطی مشکوک، شایعاتی مربوط به خودکشی او درز کرده بود که مأمورانی که برای دستگیریاش رفته بودند وی را به قتل رساندهاند). چند لحظهای سکوت حاکم بود و پس از آن، شاه گفت که ژنرالها میخواهند هویدا را دستگیر کنند. دیگر نتوانستم بیشتر از این خود را کنترل نمایم. گفتم شما میدانید که من و هویدا مدت بیست سال است که دوستانی صمیمی هستیم؛ اما دلیل اینکه احساس میکنم باید حرف بزنم این دوستی دیرینه نیست. او سیزده سال نخستوزیر شاه بوده، دستگیری او یعنی دستگیری شاه، محاکمه او یعنی محاکمه شاه و محکومیت او نیز یعنی محکومیت شاه. سکوتی طولانی حکمفرما شد تا اینکه شاه زیر لب چیزی در رابطه با اینکه کینهتوزی و انتقامجویی سیاسی را دوست ندارد غرغر کرد و بعد هم موضوع صحبت را عوض نمود. دیگر دلیلی برای پنهان نمودن افکار و احساساتم نمیدیدم. لذا به شاه گفتم چنانچه فکرش تا آن حد مشغول مبارزه با فساد است، باید بداند که شایعاتی در تهران دهان به دهان میچرخد. میگویند اعضای خانواده سلطنتی (تقریباً تمامیشان) که قبلاً کشور را ترک کرده بودند، حالا که دولت نظامی زمام امور را در دست گرفته، قصد دارند به کشور بازگشته و فعالیتهای تجاریشان را از سر بگیرند. اگر این شایعات ذرهای حقیقت دارد، اصرار دارم که اجازه چنین کاری را ندهید. اضافه کردم که واقعاً نمیدانم اوضاع از چه قرار است و واقعیت امر چیست، اما جو سیاسی کشور حاکی از آن است که همه میگویند خانواده پهلوی خود در مرکز دایره فساد قرار دارد. اگرچه شاه دوست نداشت این را از من بشنود و میتوانست مرا از اتاق بیرون بیندازد، اما من وظیفه خود میدانستم که با او بیپرده سخن بگویم و در حقیقت پشیمان بودم که چرا خیلی زودتر با او صریح صحبت نکردهام. شاه از این حرف من نرنجید و از من خواست حرف و حدیثهایی را که در مورد تکتک اعضای خانوادهاش جریان دارد با جزئیات برایش نقل کنم. من آنچه میدانستم به او گفتم و او به من اطمینان داد که هیچ یک از اعضای خانواده سلطنتی تا وقتی این بحران ادامه دارد، اجازه نخواهند یافت که به کشور بازگردند».[13]
در بین اسامی دستگیرشدگان، بیتردید نام دو نفر بیش از بقیه اسامی خودنمایی میکرد: امیرعباس هویدا و نعمتالله نصیری. هویدا 13 سال بهعنوان نخستوزیر، کاملاً مطیع شاه بود و نصیری نزدیک به 14 سال زیرنظر مستقیم شاه، ریاست ساواک را بر عهده داشت. هر دو نفر هرگز گمان نمیکردند توسط دولت بازداشت شوند. هویدا در گفتگوی تلفنی با آنتونی پارسونز در روز 16 آبان (یک روز قبل از دستگیری)، نگرانی سفیر انگلیس راجع به بازداشت خودش را بیمورد دانست و مدعی شد: «اگر قرار شد محاکمهام کنند، حرفهای زیادی برای گفتن دارم.»[14] وی چندی پیش از این تاریخ نیز شریفامامی را تهدید کرده بود در صورتی که دولت اقدام به بازداشت وی کند، حقایقی را راجع به دستگاه سیاسی افشا خواهد کرد. در سندی به تاریخ 7 آبان 1357 (10 روز قبل از بازداشت هویدا) آمده است: «هویدا نخستوزیر اسبق ایران طی یک مذاکره تلفنی به نخستوزیر اظهار داشت: میبینید که از همه طرف علیه من اعلام جرم میشود و خواستار دستگیری و محاکمه من هستند. پس چرا معطلید و اقدام نمیکنید؟ نخستوزیر در جواب با خنده اظهار داشت: شما به این حرفها توجه نداشته باشید. هویدا گفت: به هر صورت من یادداشت مطالب زیادی نوشتهام و به یکی از ناشران در فرانسه تحویل دادهام و سفارش کردهام مادام که با من کاری ندارند، این یادداشتها مکتوم بماند و هر موقع دستگیر شدم، بلافاصله تمام یادداشتها را بدون کم و کاست منتشر نمایند. حالا خود دانید.»[15]
عباس میلانی ـ نویسنده کتاب معمای هویدا که در کتابش به دنبال تبرئه هویدا و تطهیر اوست ـ معتقد است تصمیم دستگیری هویدا، در اولین روزهای نخستوزیری شریفامامی گرفته شده بود. «شریفامامی در جلسهای که شاه و ملکه نیز در آن حضور داشتند به تصریح گفته بود: برای نجات مملکت، به تصمیمات قاطع نیازمندیم. در آن جلسه همه میدانستند و میپذیرفتند که فساد مالی، یکی از شکایات اصلی و علل عمده نارضایتیهای مردم است.» طبق نوشته میلانی، در جلسه مزبور، نامی از هویدا به میان نیامد؛ اما همه حاضران میدانستند اسم نخستوزیر 13 ساله رژیم، در رأس فهرست دستگیرشدگان قرار دارد.[16] هوشنگ نهاوندی (از اعضای کابینه شریفامامی) نیز این ادعا را تأیید میکند. وی به یاد میآورد در 18 مهر 1357 در جلسه کابینه شریفامامی، صحبت از بازداشت برخی از سران رژیم شده است. به گفته نهاوندی، دستاندرکاران دولت شریفامامی عقیده داشتند: «به موازات کوبیدن عوامل براندازی، برای اینکه تعادل برقرار بشود، باید عوامل فساد را در ایران از بین برد.» او میگوید پرونده فساد 104 نفر آماده شده بود تا بهسرعت بازداشت شوند.[17] حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات دربار پهلوی هم به یاد میآورد که شاه شخصاً به او دستور داد پرونده فساد مسئولان حکومتی را تجمیع کرده و به دولت شریفامامی تحویل دهد. شاه خوشباورانه به فردوست گفته بود: «ریشه این شلوغیها کشف شده و همه مربوط به فساد است.» شریفامامی نیز به فردوست گفته بود: «از مرجع مطمئنی اطلاع حاصل شده که این جریانات و ناراحتیها مربوط به سوءاستفادههای مالی در سطح کشور است و اگر پروندههای فساد سریعاً به دادگستری برسد و به آنجا هم دستور داده شود که سریعاً رسیدگی کنند و نتیجه را به اطلاع عموم برسانند، گرفتاریهای موجود به کلی برطرف خواهد شد.»[18] فریدون هویدا ـ برادر امیرعباس هویدا ـ بر این عقیده است که قصد دستگاه از دستگیری این عده این بود که «تقصیر تمام اعمال رژیم را به گردن این افراد بیندازند و آنگاه به امید زدودن لکههای بدنامی شاه، دست به محاکمه و مجازات سریع بازداشتشدهها بزنند.»[19]
شاه و مشاوران او بر این باور بودند که هدف مردم از انقلاب، مبارزه با فساد مالی است. منوچهر آزمون به شاه گفته بود: «مردم انقلاب میخواهند. شاهنشاه هم باید خود رهبری این انقلاب را در دست گیرند.» او میگفت باید دادگاههای صحرایی تشکیل داد و منادیان فساد را بهشدت و بهطور علنی در ملأعام مجازات کرد. خود هویدا نیز در مکتوبی که در زندان نوشت و آن را مخفیانه به فرشته انشاء (رضوی) داد، بر این عقیده بود که عاملین این ماجرا میخواستند از او «به عنوان قربانی استفاده کنند. او را مقصر اصلی بدانند و کاسه و کوزهها را سرش بشکنند و با مجازاتش خشم مردم را فروبنشانند.»[20]
هوشنگ نهاوندی که پیش از بازداشت هویدا در جلسه دربار حضور داشت، میگوید که شاه رو به حاضرین در جلسه (فرح، رضا قطبی، حسن پاکروان، هوشنگ نهاوندی) گفت: «از چند طرف به ما فشار میآید که هویدا را بگیریم. برای اینکه مردم را آرام کنیم. یکییکی عقیدهتان را بگویید.» طبق گفته نهاوندی، شاه به صراحت اشاره کرده است که دستگیری هویدا و سران سابق رژیم، در راستای «آرام کردن» معترضان است. وقتی همه حاضرین با نظر شاه موافقت کردند، شاه به غلامعلی اویسی (فرماندار نظامی تهران) دستور داد نسبت به دستگیری هویدا اقدام کند.[21]
شاه و مشاورانش گمان میکردند در صورت بازداشت عدهای از رجال دولت به جرم فساد مالی، آتش انقلاب سرد خواهد شد. جرج براون (وزیر خارجه اسبق انگلیس) در دیدار با شاه به او توصیه کرده بود: «از بکارگیری نیروی نظامی در سطحی وسیع یا استفاده از افرادی مثل هویدا و نصیری به عنوان سپر بلا» تردید نکند.[22] در حالی که مردم به رهبری امام خمینی، چیزی جز سقوط سلطنت پهلوی را مطالبه نمیکردند. مردم خواستار ساقط کردن سر منشأ فساد بودند و دستگیری و محاکمه چند تن از مهرههای وابسته به حکومت فاسد، آنان را راضی نمیکرد. بیتردید هویدا و سایر افراد بازداشتشده، در فساد دستگاه پهلوی نقش داشتند،[23] اما آنان مهرههای رژیمی بودند که خود گرفتار فساد سیستماتیک بود. همانطور که سفیر انگلیس به شاه گوشزد کرد، خاندان پهلوی بیش از همگان در این فساد غوطهور بودند[24]و همانگونه که امام خمینی در واکنش به دستگیری سران رژیم تصریح کردند، این اقدام یک عملیات فریب برای تحبیب قلوب مردم و منحرف کردن افکار عمومی بود.[25]
با انتقال بازداشتشدگان به زندان پادگان جمشیدیه، این گروه در ترس و اضطراب به نظاره رویدادها نشستند. ظاهراً آنان امیدوار بودند بهزودی آزاد میشوند. به روایت فریدون هویدا، برادرش اطمینان داشت بازداشتش صرفاً یک اقدام موقتی برای نجات تاج و تخت است و چون بهخوبی در دادگاه از خود دفاع خواهد کرد، بهزودی آزاد خواهد شد.[26] هیچیک از این افراد ـ که هر یک سابقهای طولانی در خدمت به شاه را در کارنامه داشتند ـ گمان نمیکردند دوره زندان آنان طولانی یا مجازات شوند. با این وجود، شرایط زندان برای این مقامات، تحملناپذیر بود و موجب میشد گاهی به بحث و جدل با یکدیگر بپردازند. مأمور امنیتی در گزارشی راجعبه مقامات بازداشت شده آورده است:
«موضوع: نزاع بین رجال دستگیر شده
تاریخ: 30 آبان 1357
گفته میشود: در شش روز قبل در پادگان جمشیدیه که اکثر رجال دستگیرشده در آنجا زندانی هستند مشاجره و بالاخره زد و خورد شدیدی بین آزمون و ولیان و صدقیانی انجام شده که در نتیجه ولیان، آقای صدقیانی را مضروب کرده و هماکنون صدقیانی در بیمارستان شماره 2 ارتش بستری میباشد. ضمناً گفته شده هویدا سه شب قبل، قصد خودکشی داشته که جلوگیری شده است.
نظریه شنبه: مطالب بالا مطرح شده است.
نظریه یکشنبه: نظریه شنبه تأیید میگردد. بدیع
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه تأیید میگردد. عارف
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه تأیید میگردد.»[27]
معلوم نیست ادعای خودکشی هویدا در این تاریخ حقیقت داشته باشد یا خیر. آنچه از شواهد برمیآید، هویدا در ایام حضور در زندان، همچنان بر این باور بود که وی بهزودی آزاد خواهد شد. او در زندان به تهدید مقامات رژیم ادامه میداد. در گزارشی به تاریخ 20 آذر 1357 با موضوع «امیرعباس هویدا» آمده است:
«شایع است امیرعباس هویدا، نخستوزیر اسبق، نزد اشخاصی که به ملاقات وی رفتهاند، اظهار داشته در زمانی که اتهاماتی به وی وارد شده با پیشبینی قبلی، وقایع ایران را که خود ناظر آن بوده، در 300 برگ تنظیم و جهت یک نفر از بستگان خود در کشورهای خارج پست کرده که اگر روزی محاکمه شد و بر علیه او مقالاتی در ایران چاپ کردند، همزمان با آن یادداشتهای مزبور را ترجمه و در مطبوعات کشورهای خارجی به چاپ برسانند».[28]
به نوشته میلانی، هویدا تنها زمانی ناامید شد که خبر خروج شاه از ایران را شنید.[29]
یکی دیگر از موضوعات مرتبط با بازداشت سران رژیم، نگرانی از انعکاس آن در سازمان عفو بینالملل بود. پرویز راجی سفیر وقت ایران در انگلیس در نامهای به امیرخسرو افشار ـ وزیر وقت امور خارجه ـ نوشت که به مقامات نظامی یادآور شود: اگر بخواهند به بهانه جلوگیری از فعالیت ناراضیان، دست به بازداشت بزنند، «باز هم ما را با حملات گوناگون مقامات حقوق بشر دچار خواهند ساخت.»[30] این در حالی بود که اوضاع ایران از سوی سازمانهای جهانی، نامساعد عنوان شده بود. سفارت آمریکا در ایران در 9 ژانویه (19 دی 57) از تهیه گزارش سازمان عفو بینالملل راجع به اوضاع ایران خبر داد. این گزارش، از افزایش بازداشتها، شکنجهها و زد و خوردها در خیابانهای ایران حکایت داشت. «عفو بینالمللی گزارش کرد که هیئتی که این سازمان در نوامبر به ایران فرستاده بود، گزارشهایی از نمونههای بیشمار شکنجه که در طول بازجویی و به عنوان تنبیهی برای فعالیتهای سیاسی استفاده میشود، شنیده است... نمونههای بیشماری از رفتار خشن و اغلب وحشیانه نیروهای امنیتی در مورد تظاهرکنندگانی که به دولت معترض بودهاند، وجود داشته است... در ابتدای سال 1978 (دی 1356) بیش از 2200 زندانی امنیتی کشور در زندان نگهداری میشدند... به دنبال برقراری حکومت نظامی (آبان 57) حکم دستگیری 1000 نفر صادر شد... موارد مدنی و جنایی به استثنای آنهایی که در امنیت کشوری دخیل میباشند، در سیستم دادگاههای غیرنظامی مورد محاکمه قرار میگیرد. اشخاصی که به جرائم امنیتی متهم شده بودند تا 1978 در دادگاههای نظامی محاکمه میشدند. متهم برای انتخاب وکیل آزادی نداشت.»[31]
واکنشها به بازداشت سران رژیم در آبان 57
1. واکنش امام خمینی
بلافاصله پس از سخنرانی شاه در 15 آبان و تأکید او بر شنیدن صدای انقلاب مردم ایران، امام خمینی در دهکده نوفللوشاتو، نسبت به این سخنرانی واکنش نشان دادند. ایشان نطق شاه را فریبکاری و روی کار آوردن دولت نظامی را، استفاده از سرنیزه دانستند.[32] امام در 16 آبان بار دیگر به مردم و گروههای سیاسی نسبت به «فریبکاریهای شاه و نرمش لفظی» او هشدار دادند و از آنها خواستند از سرنگون ساختن دستگاه پهلوی کوتاه نیایند. ایشان با اشاره به روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری و بازداشت گروهی از مقامات سابق دولتی فرمودند:
«شاه با روی کار آوردن دولت نظامی، دست به توطئه دیگری زده است و آن اینکه از طرفی در پیشگاه خدا و ملت عذر تقصیر میخواهد و اعتراف به اشتباهات و جنایات خویش در طول سلطنت ننگینش میکند و از آیات عظام و علمای اعلام و سایر طبقات استمداد میکند و از طرف دیگر دولت نظامیاش با سرکوبی شدید و قتلها و اعزام چماق بهدستها و سرنیزهدارها و توپ و تانکها بر ملت مظلوم میتازد و عزیزان ما را بیش از پیش به خاک و خون میکشد؛ به خیال آنکه با این نقشه میتواند خودش را از گناه قتل و غارتهای دوران سلطنتش تبرئه نماید. و با دستگیری مأموران فاسد خود که یک عمر عامل خیانتهای او بودهاند، خود را توبهکار معرفی نماید. شاه در یک دست چماق و سرنیزه و مسلسل برای سرکوبی ملت دارد و در دست دیگر توبهنامه و اعتراف به خیانتها و جنایتها و عذر تقصیر را گرفته است. ملت هوشمند و بیدار ایران، نه از آن چماق و سرنیزه هراس دارد و نه از این خدعه و نیرنگ فریب میخورد.»[33]
رهبر نهضت اسلامی در گفتگو با خبرنگاران خارجی در 18 آبان، در پاسخ به این سؤال که: «پس از این ناراحتیها و ناآرامیهای اخیر دانشجویان [در 13 آبان 1357] و سپس روی کار آمدن یک دولت نظامی، آیا شما فکر میکنید اوضاع کنونی، برای سرنگونی شاه [مناسب] است؟ و آیا توقیف آقای هویدا نخستوزیر اسبق، تغییری در اوضاع ایجاد کرده است؟» فرمودند:
«دولت نظامی تأثیری در مسائل ایران ندارد، بلکه در ازدیاد ناراحتیها و اعتصابات و تظاهرات، نقش اساسی دارد. لذا پس از تشکیل حکومت نظامی، مسائل بدین صورت که ملاحظه میکنید تشدید شده است. چنانچه توقیف هویدا هم اثری ندارد. این هم یک مانوری است که خیال میکنند برای اسکات مردم اینگونه امور تأثیر دارد. چیزی که بلااشکال تأثیر فیالجمله دارد، این است که خود شاه و سلسله او بروند و آن وقت یک آرامش نسبی حاصل خواهد شد.»[34]
امام خمینی در یک سخنرانی دیگر به تاریخ 18 آبان 1357 در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج، بازداشت برخی کارگزاران رژیم را فریبکاری برشمردند و این اقدام را حربهای برای نرمکردن مواضع مخالفان دانستند. به عقیده امام، شاه با این قبیل اقدامات قصد داشت خود را از فسادهای موجود در کشور تبرئه کند. ایشان فرمودند:
«از دست و پاهایی که شاه دارد میزند، یکی هم این شریکجرمهایش است که اینها را ـ یک عده آنها را ـ گرفتهاند. در این حکومت نظامی، یعنی در دولت نظامی و حکومت نظامی که به پا کردند، دیدند که خیلی فایده نکرد؛ حالا یک راه دیگری پیش گرفتند. و آن اینکه آنهایی که دیروز با او شریکجرم بودند، بعضیشان دوازده سال، سیزده سال در همه جنایاتی که شاه کرده است، شریک بودند. حالا به عنوان اینکه آن، خیانت کرده و جرم کرده است، گرفتهاند. آن شریک را گرفتهاند که این شریک محفوظ بماند! ... حالا میگویید اینها مجرم هستند؟ شما این مجرمها را روی کار آوردی، میگویی دزد هستند؟! شما این دزدها راروی کار آوردی! حالا شما یک مجرمی یا مجرمهایی و یک خائنهایی را خودتان در دولتها سر کار آوردید و با هم مشترکاً مشغول شدید به چاپیدن این مملکت و به اذیت کردن این مردم! حالا اگر دو نفر یا ده نفر با هم شریک شدند و یک جرمی را انجام دادند یا یک خیانتی کردند، بعد یکی از آنها قدرتمندتر بود، یک چند نفری از آنها را فرض کنیم گرفت، این جرم خودش مَعفُوّ است؟ برای اینکه شرکای جرم را گرفته است یا خودِ این اقرار به این است که من خیانت کردم این اشخاص را آوردم روی کار؟! بعضی از اینها که دوازده سال یا بیشتر در مسند نشسته بودند، شما این دوازده سال هیچ اطلاع از حال این نداشتید؟! حالا تازه امروز مطلع شدید؟! ... اگر یک آدمی دوازده ـ سیزده سال مشغول خیانت و مشغول چپاولی بوده و شما اطلاع نداشتید، شما لیاقت اینکه در این پست باشید ـ اگر پستی باشد ـ شما همچو لیاقتی نداری! آدم نالایقی هستی! لکن مطلع بودید ـ چنانکه هستید و بودید ـ خوب دو نفر شریک جرم بودید! منتها تو شریکْبزرگه بودی، او شریکْکوچکه بوده! حالا شریکبزرگه اگر شریککوچکه را گرفت و حبسش کرد، اسباب این میشود که دیگر جرمی در کار نباشد؟! یا جرم هست؟ خوب، تو شریککوچکه را گرفتی؛ ملت شریکبزرگه را میخواهد! همان حجتی که تو داری بر اینکه این شریک جرم را گرفتی یا این شرکای جرم را گرفتی، با همان دلیلی که شما این شرکای جرم را گرفتی، به همان دلیل، ملت از تو مؤاخذه میکند و میخواهد تو را بگیرد. این راه مَفَرّ است... مردم بازی نمیخورند.»[35]
2. واکنشهای مردمی
دستگیری گروهی از سران رژیم، نه تنها موجب رضایت مردم نشد، بلکه آنها را به دستگاه حاکمیت، بدبینتر کرد. در گزارشی به تاریخ 5 آذر 1357 آمده است:
خیلی محرمانه
موضوع: شایعات
در بین مردم به ویژه بازاریان شایع گردیده که دولت نظامی تنها برای حفاظت از جان و مال بلندپایگان مملکت که مرتکب خیانت به بیتالمال گردیدهاند، اقدام به دستگیری آنان نموده است و در موقع مناسب، آنان مورد عفو اعلیحضرت همایونی قرار گرفته و آزاد میشوند.
نظریه شنبه: دستگیری بلندپایگان کشور از طریق دولت نظامی و عدم رسیدگی و مجازات آنان، مردم را بیش از پیش به دستگاه بدبین نموده است.
نظریه یکشنبه: شایعاتی در مورد اینکه دولت نظامی نیز مثل دولتهای سابق، تنها حرف میزند و از عمل خبری نیست، در بین مردم وجود دارد. اصلح است خبر عاجلی در این مورد به عمل آید.
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
احتراماً متأسفانه این شایعات در تمام سطوح وجود دارد و آرامش و برقراری امنیت به میزان زیادی بستگی به رسیدگی هر چه زودتر به وضعیت این افراد دارد تا از عصیان مردم کاسته شود.»[36]
3. واکنش کارگزاران رژیم پهلوی
دستگیری افرادی مثل هویدا و نصیری، ضربه سختی به اعتماد مقامات کشوری و لشکری به شاه وارد کرد. آنها فهمیدند که محمدرضا پهلوی برای بقای خود حاضر است دست به هر کاری بزند. لذا استعفا و فرار مقامات کشوری و لشکری سرعت گرفت. یکی از دیپلماتهای خارجی به فریدون هویدا ـ برادر امیرعباس هویدا ـ گفته بود: «اقدام شاه در بازداشت برادرت سبب شده که حتی طرفدارانش هم دیگر به او اعتماد نداشته باشند. بهخصوص که اینک زمزمههای نارضایتی در بین ژنرالهای ارتش هم شنیده میشود و بیشتر آنها احساس میکنند که شاه وقتی بهترین دوستان و خدمتگزارانش را اینچنین به ذلت میاندازد، هیچ بعید نیست که فردا همین بلا را سر آنها هم بیاورد.»[37] مینو صمیمی ـ از اعضای دفتر فرح پهلوی ـ نیز در این باره میگوید: «این اقدام شاه (دستگیری عدهای از دستاندرکاران سابق رژیم) هم به اعتبار لرزان شاه در افکار عمومی ضربه شدیدی وارد آورد و هم بقیه مشاوران او را بهشدت آزرده خاطر ساخت و به خشم آورد. تا جایی که بسیاری از آنان بهتدریج دست از کار کشیدند و محتاطانه از مملکت خارج شدند.»[38]
به این ترتیب، واکنش کارگزاران رژیم پهلوی به این ماجرا، در قالب استعفا و فرار از کشور منعکس شد. البته بهطور طبیعی، یکی از عوامل استعفا و فرار سران رژیم، ترس از دستگیری و محاکمه توسط رژیم بود. اغلب آنها نسبت به ادامه حیات حکومت پهلوی نیز ناامید بودند و تصمیم گرفتند پیش از آنکه گرفتار شوند، کشور را ترک کنند. از جمله مهمترین افرادی که در این ایام تصمیم به استعفا گرفتند، میتوان به: غلامعلی اویسی و عباس قرهباغی اشاره کرد. البته قرهباغی با پادرمیانی سولیوان و هایزر مجدداً به کار بازگشت). از دی ماه 1357، نمایندگان مجلس شورای ملی نیز به صف استعفاکنندگان پیوستند. گروهی از مقامات عالیرتبه رژیم نیز تصمیم به خروج از ایران گرفتند که از آن جمله میتوان به غلامرضا ازهاری نخستوزیر دولت نظامی، جعفر شریفامامی رئیس دولت آشتی ملی و غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران اشاره کرد. هر کدام از این کارگزاران با مقادیری ارز از کشور متواری میشدند. بانک مرکزی در اواخر آذرماه با صدور اعلامیهای اسامی 175 نفر را منتشر کرد که نزدیک به 2 /000 /000 /000 دلار ارز را خارج کرده بودند.[39] به این ترتیب، بهانه شاه برای مبارزه با فساد، خود موجب مفاسد بزرگتری شد.
سرانجام
شاه با روی کار آوردن دولت نظامی هم قادر به حفظ تاج و تخت خود نبود. سفارت آمریکا در ایران در 30 آبان 1357، تنها دو هفته بعد از استقرار دولت نظامی در تحلیلی به وزارت خارجه این کشور نوشت:
«بسیار تردیدآمیز است که مخالفین شاه بهزودی ناپدید شوند. استقرار دولت نظامی در ششم نوامبر سطح تخلفات را بهطور چشمگیری پایین آورده است؛ اما تظاهرات، اعتصابات و بستن مغازهها ادامه دارد... ماه اسلامی محرم از 2 دسامبر شروع و بهطور سنتی دورهای از غلیان احساسات و تب مذهبی است و ممکن است در این سال به غلیان احساسات بر علیه رژیم تبدیل شود... بسیاری شدیداً به نیات نهایی شاه بدبین هستند. آنها بهطور ساده به او وقتی که میگوید: "آنچه را که من بخواهم، آن چیزی است که مردم میخواهند" اعتماد نمی کنند.»[40]
بازداشت سران سابق رژیم نیز از نارضایتی مردم نکاست. به نوشته فریدون هویدا:
«هرچند بازداشت هویدا و دیگران برای آرام کردن مردم ضروری بود، اما کیست که نداند این اقدام شاه هرگز نمیتوانست تأثیری بر حرکت مردم از خود بجا بگذارد. چون اصولاً هدف اصلی حملات مردم، شخص شاه بود» نه سران رژیم. «بنابراین اعمال سیاست "سپر بلا" توسط او، نه تنها آرامش را به کشور بازنگرداند و از ادامه اعتصابها جلوگیری نکرد، بلکه دامنه مخالفت با رژیم هر روز ابعاد تازه به خود گرفت و مرحله به مرحله جلوتر رفت».[41]
سفارت آمریکا بهخوبی پیشبینی کرده بود که با شروع ماه محرم، مبارزات مردم وسعت خواهد گرفت. آذرماه آن سال همزمان با ماه محرم، شور مبارزاتی مردم در سراسر ایران خروشان بود. در 10 دی، دولت نظامی کنار رفت و شاپور بختیار به عنوان آخرین تیر ترکش شاه، مأمور تشکیل کابینه شد. در بیست و ششم روز همین ماه، شاه بناچار از ایران خارج شد و کمتر از یک ماه بعد، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. با خروج شاه از کشور و سقوط رژیم پهلوی، بازداشت شدگان در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفتند. گروهی از این افراد از جمله نعمتالله نصیری در 27 بهمن با حکم دادگاه انقلاب، اعدام شدند. امیرعباس هویدا نیز بعد از چند جلسه محاکمه، در 18 فروردین 1358 اعدام گردید.[42]
پینوشتها:
[1]. پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط، ترجمه سید محمدصادق حسینی عسکرانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1390، ص 133.
[2]. پارسونز، آنتونی، همان، ص 151.
[3]. برای آشنایی با عملکرد دولت نظامی ازهاری، بنگرید به مقاله «دولت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری» سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[4]. سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران، ترجمه: ابراهیم مشفقیفر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1393، ص 198.
[5]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ 9، 1390، ص 692-694.
[6]. رجال عصر پهلوی؛ امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چ 1، 1383، ج 2، ص 562.
[7]. در ماده پنجم قانون حکومت نظامی مصوب 27 تیر 1290 توسط مجلس شورای ملی آمده است: «اشخاصی که سوءظن مخالفت با دولت مشروطه و امنیت و انتظام عمومی در حق آنها بشود، قوه مجریه حق توقیف آنان را خواهد داشت و پس از توقیف، استنطاق آنان شروع میشود. هرگاه در استنطاق، سوءظن به کلی رفع نشود، شخص مظنون در توقیف باقی[خواهد ماند] و بعد از اختتام حکومتنظامی به عدلیه تسلیم خواهد شد.»
[8]. منصور روحانی در 1300 در تهران به دنیا آمد. او پس از فارغالتحصیلی در رشته راه و ساختمان، به انگلستان رفت و از دانشگاه لندن مدرک مهندسی آب دریافت کرد. در 1324 به ایران بازگشت و در شرکت نفت ایران و انگلیس مشغول کار شد. در دهه سی، وی مشاغلی چون: رئیس دفتر فنی سازمان آب تهران (1330)، سرمهندس سازمان آب تهران، معاون کل سازمان آب تهران (1332)، مدیر کل سازمان آب تهران (1327) را بر عهده داشت. روحانی در اسفند 1342 وزیر کار کابینه حسنعلی منصور گردید و تا شهریور 1350 در این سمت باقی ماند و در کابینه هویدا هم این سمت را حفظ کرد. وی عضو تشکیلات بهائیت و از مؤسسین حزب ایران نوین بود. اسناد متعددی از سوءاستفادههای مالی او وجود دارد. منصور روحانی در 26 بهمن 1357 پس از محاکمه، در دادگاه انقلاب اسلامی محکوم به اعدام شد. (بنگرید به: مقالههای «بازخوانی پرونده یک وزیر: منصور روحانی»و «نگاهی به زندگی و عملکرد منصور روحانی، وزیر بهائی کابینه هویدا»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی و کتاب رجال عصر پهلوی؛ منصور روحانی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چ 1، 1396).
[9]. جعفرقلی صدری در۱۲۹۰ در اصفهان متولد شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده افسری شد و با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل گردید و وارد ارتش شد. وی سپس تا درجه سپهبدی ارتقای مقام یافت. او پس از کودتای 28 مرداد 32، آجودان مخصوص محمدرضا پهلوی شد و در سال 1349، به دستور شاه به ریاست شهربانی کل کشور منصوب گردید. پس از تشکیل کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک، صدری تا سال 1352 به ریاست آن کمیته گماشته شد و به تعقیب و شکنجه مخالفان رژیم پهلوی همت گماشت. او در سال ۱۳۵۴ و پس از بازنشستگی، شرکت حمل و نقل بینالمللی «پرس اکسترنال ترانسپورت» را تأسیس کرد که امور حمل و نقل انحصاری سازمان تعاونی مصرف شهر و روستا به این شرکت واگذار شد. او عضو لژ فراماسونری بود و گزارشهای متعددی در پرونده وی از سوءاستفادههای مالی و اخلاقی به چشم میخورد. با اوجگیری مبارزات مردم ایران در سال ۱۳۵۷، رژیم برای فرونشاندن خشم مردم، به بازداشت تعدادی از عناصر سیاسی و نظامی بدنام دست زد که نام جعفرقلی صدری نیز در بین اسامی دستگیرشدگان دیده میشد. با پیروزی انقلاب اسلامی، صدری که در پادگان جمشیدیه زندانی بود، ابتدا به مدرسه رفاه و سپس به زندان قصر منتقل و در هفده اسفند ۱۳۵۷ محاکمه شد. حکم اعدام وی در ۱۸ اسفند ۱۳۵۷ به اجرا درآمد.
[10]. علیمحمد خادمی در سال ۱۲۹۲ در جهرم زاده شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه، وارد دانشکده افسری گردید. مهمترین مسئولیت وی، مدیرعاملی و ریاست هیئت مدیره شرکت هواپیمایی ملی ایران (هُما) بود که از ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ برای مدت ۱۶ سال آن را بر عهده داشت. وی با استفاده از این پست، دست به فسادهای بسیاری زد تا اینکه در آبان 1357، هنگامی که حکم دستگیری او صادر شد، دست به خودکشی زد. (بنگرید به: افشاگریهای رئیس پیشین بازرسی سازمان هواپیمایی کشوری از مفاسد مالی و اقتصادی گسترده محمدعلی خادمی رئیس بهایی هواپیمایی ملی ایران، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی).
[11]. قرهباغی، عباس، اعترافات ژنرال (خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی)، تهران: نشرنی، چ 10، 1368، ص 74.
[12]. میلانی، عباس، معمای هویدا، تهران: اختران، چ ۱۹، ۱۳۸۷، ص 404-405. ظاهراً در زندان «اسباب راحتی» هویدا فراهم بود و او آزادانه میتوانست با اعضای خانواده و دوستانش ملاقات کند. غذایش را از منزل میآوردند و تلفنی نیز در دسترسش بود. (میلانی، عباس، معمای هویدا، تهران: اختران، چ ۱۹، ۱۳۸۷، ص ۴۰۶).
[13]. پارسونز، آنتونی، همان، ص 156 تا 158.
[14]. همان، ص 15.
[15]. امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 562.
[16]. میلانی، عباس، همان، ص 397.
[17]. مسکوب، شاهرخ، مصاحبه با هوشنگ نهاوندی، پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد (به سرپرستی حبیب لاجوردی)، 27 مارس 1986، فرانسه: پاریس، نوار شماره 12.
[18]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)، به کوشش عبدالله شهبازی، تهران: انتشارات اطلاعات، چ 28، 1388، ج 1، ص 585.
[19]. هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه: ح.ا. مهران، تهران: انتشارات اطلاعات، چ 10، 1388، ص 173.
[20]. میلانی، عباس، همان، ص ۳۹۷ و 398.
[21]. مسکوب، شاهرخ، همان، نوار شماره 13.
[22]. خدمتگزار تخت طاووس (خاطرات پرویز راجی، آخرین سفیر شاه در لندن)، ترجمه: ح.ا. مهران، تهران: انتشارات اطلاعات، چ 12، 1387، ص 301.
[23]. اسناد متعددی درباره فسادهای مالی، سیاسی و اخلاقی امیرعباس هویدا وجود دارد و خوانندگان عزیز میتوانند برای اطلاع از فسادهای هویدا به کتاب رجال عصر پهلوی؛ امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1و 2 مراجعه کنند.
[24]. بنگرید به: با بیست سالهها؛ مفاسد اقتصادی رژیم پهلوی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چ 1، 1376.
[25]. صحیفه امام خمینی، نسخه الکترونیک، ج 4، ص 421-423.
[26]. هویدا، فریدون، همان، ص 175.
[27]. امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 568.
[28]. همان، ص 572.
[29]. میلانی، عباس، همان، ص 407.
[30]. خدمتگزار تخت طاووس، همان، ص 300.
[31]. اسناد لانه جاسوسی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چ 1، 1386، ج 2، ص 80-77.
[32]. صحیفه امام خمینی، نسخه الکترونیک، ج 4، ص 344-340.
[33]. صحیفه امام خمینی، نسخه الکترونیک، ج 4، ص 350-352.
[34]. صحیفه امام خمینی، نسخه الکترونیک، ج 4، ص 411.
[35]. صحیفه امام خمینی، نسخه الکترونیک، ج 4، ص 421-423.
[36]. سند مندرج در انتهای این مقاله.
[37]. هویدا، فریدون، همان، ص 183.
[38]. صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: انتشارات اطلاعات، چ 11، 1389، ص 236.
[39]. حسینیان، روحالله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، 1397، ص 608-612.
[40]. اسناد لانه جاسوسی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چ 1، 1386، ج 2، ص 35 و 36.
[41]. هویدا، فریدون، همان، ص 176.
[42]. برای اطلاع از دادگاهها و سرنوشت اعدامیان بنگرید به: عسکری، شاداب، اعدامیها (کنکاشی پیرامون اعدام سران نظامی حکومت پهلوی)، تهران: انتشارات ایران، چ 1، 1342.

شایعه خودکشی هویدا در زندان

تهدید هویدا به افشاگری علیه حکومت پهلوی در زندان

گزارشی از وضعیت مقامات دستگیرشده

انتشار نخستین تصویر از مقامات بازداشت شده در روزنامه اطلاعات (17 دی 1357)

درج خبر اعدام گروهی از مقامات رژیم پهلوی در روزنامه اطلاعات

نعمتالله نصیری رئیس ساواک

نعمتالله نصیری پس از دستگیری

نعمتالله نصیری در دادگاه انقلاب اسلامی

نعمتالله نصیری در دادگاه انقلاب اسلامی
تعداد مشاهده: 320










