امام صادق(ع) فرمودند: از گذشته دنیا عبرت گیرید آیا دنیا برای کسی باقی مانده یا کسی از بلندپایگان یا فرومایگان و دولتمندان و تنگدستان و دوستان و دشمنان در آن پایدار مانده است؟ همچنین پیوستن آیندگان به گذشتگان، همانند پیوند امواج آب‌ها به یک دیگر است. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ذخیره تاریخ گذشته و حوادث گذشته را از عزیزترین ذخایر بدانید. آن را مبادا مورد غفلت قرار دهید که این غفلت، خسارت‌های بزرگی به بار خواهد آورد. مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه- 24/6/1378

شرحی بر اسناد

شش نامه از آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی به امام خمینی پیش از تبعید امام به ترکیه در سال 1343


تاریخ انتشار: 16 مرداد 1402


در ساعت ده صبح روز سه‌شنبه 22 / 8 / 46 مأموران ساواک و شهربانى همراه با نماینده دادسراى شهرستان قم به منزل امام(ره) در قم یورش بردند و تا ساعت 13 روز مزبور، کلیه کتاب‌هاى ایشان را که بنا بر گزارش ساواک بیش از ده هزار جلد بوده است، همراه با اوراق و اسناد تاریخى فراوان ضبط کردند و به ساواک انتقال دادند و درب منزل امام را بسته، هرگونه رفت و آمدى را به آن منزل ممنوع اعلام کردند. طبق گزارش ساواک در این بازرسى مدارک و اسناد مهمى به دست آنان افتاد از جمله:

الف ـ نامه‌ها و گزارش‌های تنى چند از مقامات ارتشى که با امام در ارتباط بودند و نیز مقامات روحانى و سیاسى که در مورد مسائل گوناگون به امام نامه نوشته و پیشنهادهایى داده و یا نظریه خواسته بودند.

ب ـ طومارهایى که با امضاى هزاران نفر از توده‌هاى مسلمان از اطراف و اکناف کشور به عنوان پشتیبانى از امام فرستاده شده بود.

ج ـ پیش‌نویس اعلامیه‌هایى که امام صادر کرده بود.

د ـ عکس‌هاى تاریخى امام با مردم در مراسم و رویدادهاى گوناگون سیاسى.

ه‌ ـ اسامى افرادى که وجوهات در اختیار امام قرار داده بودند.

کشف این مدارک از طرف ساواک نه تنها از نظر تاریخى زیان‌هایى به بار آورد بلکه از نظر سیاسى نیز مى‌توان گفت خطرهایى را متوجه افرادى کرد که دور از چشم ساواک با امام ارتباط داشتند.

شش نامه از آیت‌الله میلانی که در سند به آنها اشاره شده است و در اسناد پیوستى متن آنها را ملاحظه مى‌نمایید از آن جمله است. غیر از نامه آخر، بقیه نامه‌ها فاقد تاریخ است ولی از متن آن می‌توان فهمید که در جریان نهضت امام از سال 1341 تا زمان تبعید ایشان در آبان سال 1343 نوشته شده است. برخی از نامه‌ها ابتدائاً از طرف آیت‌الله میلانی به امام خمینی نوشته شده و برخی در پاسخ امام ارسال گردیده است.

******

 

از: اداره کل سوم                                                         تاریخ: 11 / 10 / 46

به: ریاست ساواک خراسان                                          شماره: 61737 / 316

 

درباره: آیت‌الله‌ سید هادى حسینى میلانى

پیرو: 61006 / 316 ـ 1 / 9 / 46

 بدین وسیله تعداد 6 برگ فتوکپى نامه نامبرده بالا را که ضمن بازرسى از منزل آیت‌الله‌ خمینى به دست آمده و مفاد آنها قابل توجه مى‌باشد جهت بهره‌بردارى و ضبط در سوابق مربوطه به پیوست ایفاد مى‌گردد. خواهشمند است دستور فرمایید کماکان نسبت به کنترل اعمال و رفتار و تماس‌هاى مشارالیه و فرزند او (محمدعلى میلانى) اقدام و در صورت مشاهده هرگونه فعالیت مشکوک و مضره‌اى از آنان مراتب را به موقع اعلام دارند.

از طرف مدیر کل اداره سوم.

مقدم

اقدام شود. ببینید این مرد که تا چه حد خبیث و پدرسوخته است درباره سازمان خراسان هم نوشته. بهرامى ـ 19 / 10

 

بسمه تعالى شأنه

تسلیم و تحیّت مخصوص به عرض رسانیده، استمرار نعمت وجود مبارکتان را با ازدیاد قوى در هر جهت خواهانم. بسیار متحیرم در قبال این قضایا که ناراحتى فکرى را کاملاً ودیعه گذارده است چه باید کرد، که با رعایت متانت و آرامش و بنمط اوسط اقدام شود و نتیجه دهد. تاکنون انحائى که اقدام کرده‌ام اطمینان به نتیجه پیدا ننموده‌ام. نمى‌دانم از اقدامات خودتان امیدوار مى‌باشید؟ چنانچه فکرى و رویه و تدبیرى به نظر مبارک آید ارشاد فرمایید. گاهى خیال مى‌کنم از ایران بیرون آیم ولى مى‌بینم تکلیف ساقط نمى‌شود و بایستى با حسن تدبیر و ملاحظه اینکه آشوبى روى ندهد اقدام نمود.

له الحمد والشکر واردین بشارت از صحت و سلامتى ناحیه شریف را مى‌دهند

دمتم کذلک.

محمدهادى الحسینى المیلانى

 

بسمه تعالى شأنه

 تسلیم و تحیت وافر به عرض مى‌رسانم و استمرار نعمت وجود مبارک عالى را با آسایش جسمى و روحى و فکرى خواستارم. البته توجه دارید آن که وظیفه را در سکوت محض بداند بسى غفلت از آثار سوء فعلى و از عواقب وخیمه آینده این مملکت مذهبى دارد و على ذلک تا بتوانید نخواهید گذارد کسى در غفلت بماند. و ان الذکرى تنفع، راجع به گفتن ماده سناتور آنچه را گفته اگر چه اطلاعات از لسان وزیر دادگسترى چیزى نوشته است مع ‌ذلک مفاد آیه نبأ را بایستى در نظر گرفت و راجع به گفتار بعضى بى‌شعوران جمله الکفرُ ملةٌ واحدة، اگرچه فعلاً چند نفر بى‌اهمیت در تهران مى‌باشند، ولى بایستى مفاسد صهیونیست در بازار تهران اشاعه داد و در قبال این چند نفر اجتماعى تشکیل داد و حقیر راجع به هر دو اقداماتى نموده‌ام. و علیه سبحانه ‌التوکل.

حرف خیلى دارم ولى مجالم بس کم؛ بالخصوص بعضى سخنان عبارتى ندارد که به نوک قلم آید، اینک نوشته مفصلى به نام جهاد امروز نزد حقیر آوردند و مفاد آن را که مبارزه منفى نمودن است پسندیدم و البته از جهات عدیده صلاح امت اسلامى است و احدى به جز چهار نفر یا پنج نفر مطلع از آن نیستند و درخواستشان این است که یا خود این نوشته با درج نمودن آیات و روایات که مناسب نگارش روحانیت باشد امضاء شود و یا به نحو اختصار مستقلاً دستور مبارزه منفى داده شود و آن را در صدر این نوشته مفصل قرار دهند. بالجمله اظهاراتشان آن است که طریق اجراء را عهده‌دار خواهند شد و گویا مى‌توانند عموم ملت را آماده این مبارزه منفى قرار دهند. انتظار دارم کاملاً تأمل فرمایید و مشورت مى‌نمایم و طالبم نتیجه فکر وسیع عالى را.

محمدهادى الحسینى المیلانى

 

بسمه تعالى شأنه

 تسلیم و تحیت وافر تقدیم مى‌دارم و استمرار نعمت وجود مبارکتان را با تأییدات و الهامات غیبیه و عنایات ربوبیه خواستارم رقیمه کریمه زیارت شد. در موقعى که به مکاتب دستور داده بودم مضمون اعلامیه را تنظیم نماید و بیاورد اصلاح نمایم و بفرستم در تهران یا تبریز به طبع رسد؛ چون در مشهد مقدس مطابع محدود و فوق‌الحد در تحت سلطه سازمان است. بارى اعلامیه را امضاء نمودم اینک چند جمله مى‌پرسم اگر صلاح دانستید الحاق فرمایید. الاول نام نامى حضرت ولى عصر ارواحنا فداه برده شود که نوکران آن بزرگوار وظیفه دارند استمداد از ناحیه مقدسه‌شان بنمایند. الثانى تصریح شود به اینکه روحانیت با شورش و انقلاب ضدیت دارد چون علاوه بر اینکه کلیةً این توهم شده درباره حضرتعالى گویا بیشتر توهم شده است که در این توقیف مجدد حضرت آقاى قاضى طباطبائى به ایشان گفته شده شما به امر حضرت آقاى خمینى به تبریز رفته بودید بلوا و آشوب برپا کنید. الثالث تصریح شود به تأثر و تألم درباره مطلق محبوسین از علماء و اهل منبر و دانشمندان که هم فى حد نفسه خوب است و هم عواطف جریحه‌دار نشود و هم در آینده مملکت این اشخاص ذى دخالتند. الرابع تصریح شود روحانیت حاضر نیست یک وجب از مملکت کم شود. الخامس در رأس کارها کسانى که به نفع خود و فرقه و مسلک خود کار مى‌کنند نباید باشند. السادس این مملکت در پرتگاه فقر و فنا است بایستى فکر و تدبیرى براى اقتصادیات بشود. السابع آیا صلاح است شخصى را به نجف اشرف بفرستید از راه اهواز که آقایان در آنجا هم امضاء نمایند و آن شخص به تلگراف رمزى اعلام بنماید امضاءشان را و نیز آیا صلاح است حضرت آیت‌الله‌ آقا میرسیّد بهبهانى رامهرمزى اهوازى و حضرت آیت‌الله‌ محلاتى شیرازى و بعض آقایان تهران و اصفهان هم امضاء نمایند. الثامن اگر اصرار کردند روز عاشورا حضرتعالى به منبر تشریف ببرید استخاره نمایید و اقدام فرمایید و الحاصل الامر الیکم فانظروا ماذا تأمرون. تصور مى‌کنم مجلس خصوصى دو نفرى با حضرت آیت‌الله‌ شریعتمدارى فى‌احد المنزلین قرار دهید و از جهات عدیده که مى‌دانید یا مطلع بشوید مذاکره فرمایید دمتم و دامت برکاتکم.[1]

والسلام علیکم

محمدهادى الحسینى المیلانى

 

بسمه تعالى شأنه

تسلیم و تحیت وافر به عرض مى‌رسانم امید آن که نعمت آن وجود مبارک پاینده باشد و آثار آن افزوده گردد. رقیمه کریمه زیارت شد البته تصدیق دارم کاملاً به جهات و لوازم آن خبیر و بصیر مى‌باشید و از درگاه متعال مسئلت مى‌نمایم نظر مبارکتان را بحقائق امور فوق الحد قرار دهد و از غفلت و اغفال صیانت فرماید. با جناب آقاى حاج سید على‌اصغر خوئى دامت ایامه پیشنهادى به عرض رسانده بودم جواب دادند مذاکره نموده‌اند و مورد قبول واقع شده است. مسلماً توجه دارید خود اجتماع ذوات مبارکه خواه نتیجه مشورتى در بین باشد یا نباشد نیروى مهمى را در بردارد و بسیارى از موهومات و فلتات السنة را جلوگیرى مى‌نماید لاسیما اگر اجتماع متواتر و متوافر باشد به بعض بزرگواران نوشتم وجود علمى اتحاد اثر دارد و الا مجرد وجود واقعى آن بى‌اثر است یعنى نسبت به نظر حریف و افکار عمومى و ماشاءاللّه‌ کان و علیه سبحانه التوکل. نمى‌دانم گاهى تصور نمى‌فرمایید به زیارت مشهد مقدس مشرف شوید و برهه[ای] از تابستان را در خود شهر و اطراف آن اصطیاف نمایید. به نظر مى‌رسد در آینده پیش‌آمدهایى بشود وظیفه چیست واقعاً نمى‌دانم اگر این محتمل مظنون شد لابداً استشاره مى‌نمایم. و بیده ‌الامرُ کلُّه.

والسلام علیکم

محمدهادى الحسینى المیلانى

 

بسمه تعالى شأنه

تسلیم و تحیت وافر به عرض مى‌رسانم و دعا مى‌نمایم. مطلب تازه‌اى است که إن صح‌الخبر موجب افسردگى فوق الحد براى حقیر است. کسى که از سرالسّر گاهى خبردار مى‌شود دیروز اطلاع داده که دستگاه در فکر تبعید نمودن حضرتعالى است به خارج کشور و هنوز اتخاذ تصمیم ننموده است و بعضى خبرهاى دیگر هم داد که لزوم ندارد بنویسم. حال اولاً مشورت مى‌نمایم چه باید کرد و چون صلاح جامعه روحانیت ایران نیست حضرتعالى دور باشید. ثانیاً اینکه باید تدبیرى نمود که مرعوب شوند از اینکه به این فکر رفتار نمایند. در عین حال نه حضرتعالى اظهار نمایید و نه حقیر به کسى بگویم که دستگاه در این فکر است.

عرض دیگر نمى‌دانم چه شد که حضرت آقاى شریعتمدارى اعلامیه را امضاء ننمودند و خیلى نگرانم از اینکه حریف انتزاع تفرقه نماید و ترتیب اثر دهد و من المعلوم اگر حضرات ایشان با حضرتعالى باشند بهتر از پنج هزار نفر است که به همراهتان باشند[2] و به حضورشان نوشتم اگر صلاح بدانند اعلامیه مجلس ترحیم بدهند، خواستند منفرداً یا مشترکاً که در 24 محرم مطابق با 15 خرداد ایام عزادارى وفات حضرت سیدالساجدین صلواته تعالى علیه چنین مجلس در همه جا اقامه شود. جعل‌اللّه‌ عواقب امورنا جمیعا خیراً ببرکت الامام المهدى ارواحنا فداه.

محمدهادى الحسینى المیلانى

 

بسمه تعالى مجده

تسلیم و تحیت وافر به عرض رسانیده و استمرار نعمت آن وجود مبارک را با فراهمى موجبات آسایش روحى و جسمى خواستارم. مسلماً شرح وقایع را تاکنون عرض کرده‌اند. اجمالش آنکه شب آمدند و گفتند باید فردا صبحاً حرکت کنید و یک روز هم مهلت ندادند. ناچار حرکت کردم و غریبانه در فرودگاه مشهد تاکسى گرفتم و به شهر آمدم بله چون مستقیماً به حرم مطهر مشرف شدم به مجرد آنکه از تاکسى بیرون شدم، اهالى مطلع گشتند و ازدحام و ابراز احساسات شدیدى به عمل آوردند. بالجمله در تهران به مأمورین گفته بودم عزیمت دارم به ملاقات وجود شریف عالى نائل شوم و تحت تأثیر سخن به حسب ظاهر قرار گرفته بودند ولى آمدند شبانه و مهلت ندادند و اکراه به سرعت در حرکت نمودند.[3] اینک دلى به فضل خداوندى بسته‌ام و امیدوارم در آینده نزدیک در زمان فتح و غلبه روحانیت زیارت آن وجود مبارک نصیب شود. و لیس ذلک على‌اللّه‌ بعزیز. از جمله وقایعى که در این سفر روى داد این بود که تصمیم گرفتم در قم به مبارزه ادامه دهم و تا موقع مراجعت حضرتعالى به قم در آنجا باشم ولى از لحظه[ای که] اطلاع پیدا کردند، منزلم را محاصره بأشدِّ ما کان نمودند و لابداً شرح آن را مسبوق شده‌اید و اکیداً ممانعت از رفتن به قم نمودند آنچه بحمداللّه‌ تعالى سرمایه خوشوقتى است آن است که امت اسلامى نسبت به مطالب روحانیت روشن شد و احساسات مذهبى فراوان پیدا کرد و روحیه قوى واجد شد و با آنکه حکومت جائر با تبلیغات سوء سعى در تحریف حقیقت مى‌کرد ولى بفضل‌الله‌ تعالى روشنى حق غلبه بر باطل نمود و روحانیت در روش و منطق فاتح آمد. و لکم السبق.

فعلاً آنچه مورد نگرانى است آن است که آینده بسى خطرناک است. خدا کند عموم طبقات به این خطر متوجه شوند و در انجام وظیفه کوتاهى ننمایند و کسانى که مبارزه مى‌نمودند به مبارزه خود بلکه بیشتر ادامه دهند. مسموعم شد در قم اختلافاتى از برخى نسبت برخى پیدا شده است مسلماً دستور خواهید داد هر چه میسور است در راه اصلاح و توحید کلمه بکوشند.

خدمت آقازاده خودم آقاى آقامصطفى دامت ایامه سلام و تحیت وافر تقدیم مى‌دارم و کذلک اهدیهما الى کل من یلوذ بحضرتکم در خاتمه ملتمس دعا هستم و دعاگو مى‌باشم. چه بهتر که بزودى از وجود مبارک محاصره مرتفع شود و ابتداءً به مشهد مقدس شرفیاب شوید و در اینجا در منزل متعلق به خودتان نزول اجلال فرمایید

والسلام علیکم و رحمه‌الله‌ و برکاته

محمدهادى الحسینى المیلانى 24 جمادى الاول 83

[21 / 7 / 1342]

 

این نامه ضمن بازرسى از منزل خمینى به دست آمده است.

در پرونده آیت‌الله‌ میلانى بایگانى شود. 2 / 2 / 47

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . در اولین سالگرد قیام خونین 15 خرداد 1342 آیات عظام: امام خمینی، میلانی، مرعشی نجفی و قمی اعلامیه مشترکی به شرح زیر صادر کردند. نامه آیت‌الله میلانی به امام خمینی در خصوص همین اعلامیه است و نظرات خود را قبل از صدور آن اعلام نموده است.

بسم الله الرحمن الرحیم‌

‌‌انَّا لله ِ و انَّا الَیهِ رَاجِعُونَ‌

‌‌و سَیَعلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ‌

‌‌‌‌یک سال از فاجعۀ خونین 12 محرّم 83 (15 خرداد 1342) گذشت. یک سال از مرگ‌ ‌فجیع عزیزان ملت سپری شد. یک سال از بی خانمان شدن و بی سرپرست شدن یتیمان‌ ‌بی پدر و زن‌های بی شوهر و مادران داغدیده گذشت. واقعۀ 15 خرداد ننگ بزرگی برای‌ ‌هیأت حاکمه به بار آورد. این واقعه فراموش شدنی نیست. تاریخ آن را ضبط کرد.

آیا‌ ‌ملت مسلمان چه جرمی مرتکب شده بود؟ زنها و اطفال صغیر چه گناهی کرده بودند؟‌ ‌چرا آنها را به مسلسل بستند؟ علمای اسلام و خطبای مذهبی چه جرمی داشتند؟ گناه آنها‌ ‌دفاع از حق بود؛ دفاع از قرآن کریم بود. به جرم نصایح مشفقانه و صلاح اندیشی اهانت‌ ‌شدند، به حبس کشیده شدند، محصور گردیدند، مبتلا به مصایب شدند.‌ علمای اسلام وظیفه دارند از احکام مسلّمۀ اسلام دفاع کنند، از استقلال ممالک‌ ‌اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستمکاری‌ها و ظلم‌ها اظهار تنفر کنند، از پیمان با دشمنان اسلام‌ ‌و استقلال و ممالک اسلام اظهار انزجار کنند، از اسرائیل و عمال اسرائیل ـ دشمنان قرآن‌ ‌مجید و اسلام و کشور ـ برائت جویند، از اعدام‌های بی جهت و تبعیدهای دسته جمعی و‌ ‌محاکمات غیرقانونی و محکومیت‌های بدون مجوز بیزاری جویند؛ و صلاح حال ملت و‌ مملکت را در هر حال بیان کنند. اینها جرم است؟ اینها ارتجاع سیاه است؟ در این‌ ‌مملکت تمام فرق ضاله آشکارا تبلیغ ضد اسلامی می‌کنند، محافل آزاد دارند، مجالس‌ ‌علنی دارند. مسیحیین، فرستنده در کلیسای انجیلی در تهران دارند، مؤسسه در کرمانشاه‌ ‌دارند؛ مدارس رسمی دارند، برخوردار از پشتیبانی دولت‌ها هستند، نشر کتب ضد دینی‌ ‌آزاد است؛ فقط مسلمان‌ها و مبلغین مذهبی و علمای اسلام آزاد نیستند. تبلیغات دینی و‌ ‌بیان قانون شکنی‌ها «ارتجاع سیاه» شناخته شده و ممنوع گردیده. محافل دینی و مجامع‌ ‌مذهبی محتاج به اجازۀ شهربانی‌ها و سازمان‌هاست. دستجات عزاداری بر حضرت‌ ‌سیدالشهداءـ علیه الصلوه والسلام ـ باید محدود و ممنوع باشد.‌

ما نمی‌دانیم اینها چه بستگی با اسرائیل و عمال اسرائیل دارند! آیا برای مملکت‌ ‌کهنسالی مثل ایران ننگ نیست که دولت اسرائیل بگوید ما حمایت از ایران می کنیم!‌ ‌ایران بزرگ تحت الحمایه اسرائیل است؟ آیا خلاف مصالح کشور نیست که مطالب‌ ‌خود ساختۀ بی سروپایی را در افواه‌ ملت بیندازند، و روزنامه‌ها در اطرافش بحث کنند‌ ‌و ضعف دولت را بر ملا نمایند؟ این سیاست غلط نیست؟ این فضیحت نیست؟ اینها ملت‌ ‌را خواب فرض کردند.‌

ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا‌ ‌هستیم. برنامۀ ما برنامۀ اسلام است، وحدت کلمۀ مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی‌ ‌است، برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم پیمانی با تمام دوَل‌ ‌اسلامی است در سراسر جهان؛ مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دوَل‌ ‌استعمارطلب، مقابل کسانی که ذخایر این ملت فقیر را به رایگان می‌برند و ملت بدبخت‌ ‌در آتش فقر و بیکاری و بینوایی می‌سوزد. در حضور چهره‌های رنگ پریده از گرسنگی‌ ‌و بینوایی دائماً دولت‌ها دم از ترقی و پیشرفت‌های اقتصادی می‌زنند.‌ این حقایق تلخ ما را به تنگ آورده، علمای اسلام را رنج می‌دهد. اگر اینها «ارتجاع‌ سیاه» است بگذار ما مرتجع باشیم! ما از واقعۀ 12 محرّم (15 خرداد) خجلت می‌کشیم.‌ ‌واقعۀ شوم 15 خرداد و مدارس علمی، فیضیه و غیر آن، پشت ما و هر مسلم غیرتمند را‌ ‌می‌شکند؛ تا هیأت حاکمه چه عقیده داشته باشد! ملت اسلام این مصیبت را فراموش‌ ‌نمی‌کند. ما روز 12 محرّم را عزای ملی اعلام می‌کنیم. بگذار ما را مرتجع بخوانند،‌ ‌کهنه پرست بدانند.

ما از عواقب این اعمال جائرانه خائف هستیم و نصیحت هیأت حاکمه را لازم‌ ‌می‌دانیم؛ و کراراً نصیحت کردیم و خیر و صلاح را گوشزد کردیم، و رعایت نشده است.‌ ‌ما مصلحت می‌دانیم که دولت، رویّه را تغییر دهد. سازمان‌ها و شهربانی‌ها را اینقدر بر ملت‌ ‌ستمدیده و بر علمای اسلام و خطبای محترم چیره نکند. از این اعمال خلاف قوانین اگر‌ ‌می‌توانند جلوگیری کنند. علاقۀ علمای اسلام به ممالک و قوانین اسلامی علاقۀ الهی‌ ‌ناگسستنی است.‌ ما از جانب خدای تعالی مأمور حفظ ممالک اسلامی و استقلال آنها هستیم و ترک‌ ‌نصیحت و سکوت ‌‌[‌‌را‌‌]‌‌ در مقابل خطرهایی که پیش بینی می‌شود برای اسلام و استقلال‌ ‌مملکت جرم می‌دانیم؛ گناه بزرگ می‌دانیم؛ استقبال از مرگ سیاه می‌دانیم. پیشوای‌ ‌بزرگ ما، حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ سکوت را در مقابل ستمکاری جایز‌ ‌نمی‌دانست؛ و ما نیز جایز نمی‌دانیم. وظیفۀ ما ارشاد ملت است، ارشاد دولت‌هاست، ارشاد‌ ‌جمیع دستگاه‌هاست. ما از این وظیفه به خواست خدای تعالی خودداری نمی‌کنیم. ‌در این زمان، سکوت در مقابل ستمکاری، اعانت به ستمکاران است. وظایف‌ ‌اسلامی وظیفۀ ما تنها نیست وظیفۀ تمام طبقات است، وظیفۀ مراجع اسلام است، وظیفۀ‌ ‌علمای اسلام است؛ وظیفۀ خطبای اسلام است؛ وظیفۀ تمام ملت است؛ وظیفۀ تمام‌ ‌ممالک اسلامی و ملل اسلام است. ما امید واثق داریم که ملل اسلامی در آتیۀ نزدیکی بر‌ ‌استعمار چیره شوند. و ما در موقع خود، به خواست خدای تعالی، از هیچ گونه فداکاری‌ ‌دریغ نمی‌کنیم.‌

از خداوند تعالی صلاح حال ممالک اسلامی و ملل اسلام و دولتهای اسلامی را‌ ‌خواستاریم. «أَللهمَّ اجْعَلْ أَفئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهوی إِلَینَا»‌‌‌‌. والسلام علی من اتبع الهدی.‌

‌‌ ‌‌روح الله الموسوی الخمینی، محمد هادی الحسینی المیلانی، شهاب الدین‌ ‌النجفی المرعشی، حسن الطباطبایی القمی.‌

(صحیفه امام خمینی، جلد اول، صفحه 335 تا 338)

[2] . در اعلامیه مشترک آیات عظام که در بالا از نظرتان گذشت امضای آقای سیدکاظم شریعتمداری نیست و این امر موجب ایجاد شایعات و اختلافاتی در بین روحانیان و مردم شده بود. اشاره آیت‌الله میلانی در نامه فوق‌الذکر به این مسئله است. حضرت امام خمینی در نامه‌ای به تاریخ اوایل خرداد 1343 ضمن پاسخگویی به دلایل درج نشدن برخی از پیشنهادات آیت‌الله میلانی، نحوه رفتار و همراهی نکردن آقای سیدکاظم شریعتمداری را شرح داده و تلاش خود را در ایجاد اتحاد و رفع کدورت و اختلاف بیان می‌دارد. متن نامه به شرح زیر است.

«اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین ـ علیه الصلوه والسلام»‌

‌‌بسمه تعالی‌

به عرض عالی می‌رساند، مرقوم مبارک که بشارت سلامت وجود مبارک را می‌داد و‌ ‌حاوی مطالبی بود، موجب تشکر گردید. سلامت و عظمت وجود مبارک را در ظل‌ ‌حمایت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ خواستار است.‌

چون وقت بسیار ضیق بود، حتی یکی ـ دو ساعت تعویق نیز جایز نبود، امکان نداشت‌ ‌مطالب مرقومه عمل شود. در اینجا نیز بعد از ملاقاتها و رفت و آمدها موفق نشدم که به‌ ‌امضای آقای شریعتمداری برسانم ولی آقای آقا نجفی‌ امضا کردند و طبع و نشر شد.‌ ‌این معنی بسیار خلاف صلاح بود. امروز یکی از بستگان ایشان[شریعتمداری] را خواستم و باز تأکید‌ ‌کردم که خودشان جداگانه نشریه بدهند؛ اگر عمل شود صلاح جامعه و خودشان است.‌ چیزی که موجب تأثر داعی است مطلبی بوده که خدمت حضرتعالی عرض شده‌ ‌است که ایشان سه مرتبه وقت خواستند و بنده وقت ندادم و خودشان تشریف آورده‌اند و‌ ‌نپذیرفتم و از اندرون بیرون نیامدم. خیلی تعجب است که اصحاب یا دوستان ایشان این‌ ‌نحو شایعات کذب را ‌‌[‌‌رواج‌‌]‌‌ می‌دهند برای مقاصد باطلی، و دین خود را برای دنیای‌ ‌دیگران از دست می‌دهند. مردم شاهد رفتار بنده با ایشان و سایر آقایان هستند. شب‌ ‌نوزدهم ذی الحجه به عنوان دیدن عید، خدمت ایشان و صبح نوزدهم خدمت آقای‌ نجفی و آقای گلپایگانی رسیدم. یکی از اصحاب ایشان که اخیر کویت رفته است‌ ‌دروغ‌هایی گفته است برای اهانت بنده. در تهران بعضی دوستان ایشان گفته‌اند چراغانی‌ ‌مدرسۀ فیضیه به وسیلۀ سی‌هزار سازمانی شده است. اینها مصیبت‌هایی است که اسلام و‌ ‌مسلمین به آن مبتلا هستند. در تبریز نیز شایعات دروغی دادند. آقایان گمان می‌کنند اگر‌ ‌خمینی از بین برود برای آنها خوب است. خداوند هر چه صلاح حال مسلمین است پیش‌ ‌آورد و لو به فنای خمینی. من می‌ترسم وضع این آقایان در جامعه به سستی گراید، و من‌ ‌راضی نیستم.‌

از حضرتعالی مستدعی هستم اگر صلاح می‌دانید شما ـ بدون این که اشاره باشد به‌ ‌این که بنده عرض کردم ـ آقایان را نصیحت فرمایید که تجدید نظر در اقدامات خودشان‌ ‌بفرمایند. خدا می‌داند تفرقه و خلاف، به دین و دنیای همه صدمه می‌زند و دشمن از‌ ‌فرصت نتیجه می‌گیرد [ناخوانا در اصل نامه] الاّ به اصلاح ما استَطَعت و ما توفیقی الاّ بالله و السلام علیکم و‌ ‌رحمه الله.‌

‌‌روح الله الموسوی الخمینی‌

(صحیفه امام خمینی، جلد اول، صفحه 333 و 334)

[3] . در واقعه 15 خرداد 42 و جریان دستگیرى و بازداشت حضرت امام خمینى و حضرات آیات بهاء‌الدین محلاتى و سیدحسن قمى، عده‌ای از علماء و روحانیان در اعتراض به بازداشت و حصر ایشان به تهران مهاجرت نمودند. آیت‌الله عدهععع آیت‌الله میلانى نیز از مشهد به تهران عزیمت کرده و موضوع نهضت را پیگیرى مى‌نمودند. علماى معترض و مهاجر، آیت‌الله‌ میلانى را به عنوان رئیس برگزیدند. آقاى میلانى در این سفر به طور خستگى‌ناپذیر به مدت صد روز در تهران اقامت گزیدند و به پشتیبانى قاطع خود از نهضت 15 خرداد ادامه دادند. رژیم توقف ایشان را در تهران تحمل ننموده و بعد از محاصره خانه محل اقامت، روز 15 / 7 / 1342 ساعت 45 / 7 با هواپیما معظم‌له را به مشهد بازگرداند. نامه مذکور شرح مختصری از ماجراست که آیت‌الله میلانی به حضرت امام نوشته و ارسال نموده است. (بنگرید: آیت‌الله سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، جلد اول، صفحه 384، مرکز بررسی اسناد تاریخی)










منبع: آیت‌الله سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، صفحات 143 تا 152، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1381.
 

تعداد مشاهده: 4898


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.