امام صادق(ع) فرمودند: از گذشته دنیا عبرت گیرید آیا دنیا برای کسی باقی مانده یا کسی از بلندپایگان یا فرومایگان و دولتمندان و تنگدستان و دوستان و دشمنان در آن پایدار مانده است؟ همچنین پیوستن آیندگان به گذشتگان، همانند پیوند امواج آب‌ها به یک دیگر است. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ذخیره تاریخ گذشته و حوادث گذشته را از عزیزترین ذخایر بدانید. آن را مبادا مورد غفلت قرار دهید که این غفلت، خسارت‌های بزرگی به بار خواهد آورد. مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه- 24/6/1378

مقالات با درج سند

نگاهی مختصر به عملکرد عبدالعظیم ولیان استاندار و تولیت آستان قدس رضوی


تاریخ انتشار: 10 مهر 1401

ولیان و جعفر شریف‌امامی

چکیده

عبدالعظیم ولیان از مدیران مورد اعتماد رژیم پهلوی بود. وی ابتدا وارد ارتش شد و تا درجه سرهنگ دومی در ارتش خدمت کرد. در این سال‌ها او ارتباطاتی هم با محافل امنیتی داشت که اطلاعات چندانی از آن در دست نیست. این ارتباطات موجب شد به عنوان «بازرس ویژه و مأمور برقراری ارتباط بین وزارت کشاورزی و دستگاه‌های انتظامی و تأمینی» منصوب شود و حدود دو سال بعد به ریاست سازمان اصلاحات ارضی از سازمان‌های زیر مجموعه وزارت کشاورزی برسد. با تغییراتی که در سال 1346 در ساختار دولت شکل گرفت و «سازمان اصلاحات ارضی» به «وزارت اصلاحات ارضی» تبدیل شد، ولیان نیز به عنوان وزیر به کار خود ادامه داد. سوء مدیریت و عدم رضایت نخست‌وزیر از ولیان موجب شد بعد از هفت سال از وزارت عزل شود.

بعد از مدت کوتاهی بعد از برکناری ولیان، محمدرضا شاه در اردیبهشت 1353 او را به عنوان استاندار خراسان و نایب‌التولیه آستان قدس رضوی منصوب کرد. مهم‌ترین اقدام ولیان به عنوان استاندار خراسان اجرای طرح توسعه حرم رضوی بود که آن را با توسل به زور و بدون توجه به نظرات مردم مشهد و کسبه اطراف حرم اجرایی کرد. میزان منفوریت ولیان در خراسان به حدی بود که با اعلام استعفای او در 6 شهریور 1357 مردم مشهد به خوشحالی در خیابان پرداختند. ولیان بعد از استعفاء به تهران بازگشت و زمانی که محمدرضا شاه تصمیم گرفت برای نجات رژیم خود تعدادی از مقامات گذشته را بازداشت و دادگاهی کند ولیان نیز دستگیر شد. با سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی ولیان به خارج از کشور فرار کرد و در آمریکا ساکن شد و در همانجا هم درگذشت.

 

جوانی

عبدالعظیم ولیان فرزند «بابا» و «شهربانو» در سال 1303 در تهران متولد شد. دوره ابتدایی را تا کلاس چهارم در مدارس ثریا و علامه گذراند. با توجه به این که پدرش افسر ارتش بود، تحت تأثیر پدر وارد دبستان ابتدایی نظامی شد و تا پایان دبیرستان در مدارس نظامی تحصیل کرد. علی‌رغم این‌ که در دوره دبیرستان تصمیم گرفته بود از مسائل نظامی فاصله بگیرد و پزشکی بخواند، اما به دانشکده افسری ارتش رفت[1] و در مهر ماه 1326 در سن 23 سالگی فارغ‌التحصیل شد.[2]

 

حضور در ارتش

عبدالعظیم ولیان مدتی بعد از شروع خدمتش در ارتش، در دانشکده حقوق دانشگاه تهران ثبت‌نام کرد و ضمن خدمت به تحصیل پرداخت. ادامه تحصیل در رشته حقوق نیز به خاطر دوری از مسائل نظامی بود که در دوران دبیرستان قصد داشت عملی کند. در دورانی هم که افسر ارتش بود تصمیم داشت با اخذ مدرک حقوق به اداره دادرسی ارتش برود و مشغول خدمت قضایی شود.[3] ولیان در سال 1331 لیسانس علوم سیاسی گرفت و مدتی نیز در دادگاه‌های نظامی وکالت متهمین توده‌ای را برعهده می‌گرفت و طبق فرمول خاص دادرسی ارتش دفاع محدودی هم از متهمین می‌کرد.[4] اما بعد از مدتی مجدد به بخش نظامی ارتش بازگشت و به خرم‌آباد منتقل شد.[5] در آن زمان سرتیپ اسماعیل ریاحی فرمانده لشگر خرم‌آباد بود و مدتی که ولیان در آنجا خدمت می‌کرد، مورد توجه ریاحی قرار گرفت. به طوری که در سال‌های بعد ریاحی موجبات ارتقای او را در دستگاه حاکمه فراهم کرد.

در دوره نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق که بحث‌های مربوط به ملی شدن نفت رواج یافته بود (1327- 1330)، ولیان در جلسات افسران لشگر 5 خرم‌آباد که هر دوشنبه برگزار می‌شد سخنرانی‌هایی در مورد نفت، اقتصاد، حکمیت و روابط بین‌المللی می‌کرد. این سخنرانی‌ها ظاهراً با گرایش به دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت ایراد می‌شد، چرا که ولیان بیان می‌کند بعد از کودتای 28 مرداد او را به تهران احضار کرده‌اند تا توسط سرهنگ حسن علوی‌کیا معاون رکن دوم ستاد ارتش[6] مورد تحقیق و بازجویی قرار بگیرد. اما بعد از مدتی صحنه عوض شده است و در دورانی که نادر باتمانقلیچ از عناصر دخیل در کودتای 28 مرداد رئیس ستاد ارتش بود به مناسبت همان سخنرانی‌ها از وی تقدیر کرده و به او نشان دانش نظامی داده‌اند.[7]

مدتی بعد ولیان برای آموزش رسته توپخانه به آمریکا فرستاده شد و در سال 1335 دوره مقدماتی را گذرانده و به ایران بازگشت. چند سال بعد مجدد به آمریکا اعزام شد و در سال 1341 دوره عالی رسته خود را با موفقیت به اتمام رساند.[8] مهم‌ترین مناصب عبدالعظیم ولیان در دوران حضور در ارتش شامل موارد زیر است: فرماندهی واحدهای توپخانه (در رده: دسته، آتشبار، معاونت گردان)، بازپرس نظامی لشگر 5، آجودان فرماندهی سپاه 5 جنوب، رئیس شعبه قوانین اداره یکم ستاد بزرگ ارتشتاران، مدیرکل بازرسی و نظارت.

تألیفات عبدالعظیم ولیان نیز عبارتند از: 1- تاریخچه سازمان‌های بین‌المللی 2- بیست بحث سیاسی و اقتصادی و اجتماعی 3- اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی پاکستان 4- اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی افغانستان.[9]

در سال 1337 یک هیئت نظامی ایرانی به ریاست سرلشگر اسماعیل ریاحی به پاکستان اعزام شد و سرگرد عبدالعظیم ولیان نیز همراه آن گروه به پاکستان رفت. بعد از این مأموریت به ولیان اجازه داده شد در دروس دانشکده‌های حقوق لاهور و پنجاب شرکت کند و ادامه تحصیل دهد. ولیان بعد از سفر پاکستان کتابی تحت عنوان «کلیاتی از اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی پاکستان» نوشت و یک نسخه از آن را به ایوب‌خان رئیس جمهور پاکستان اهدا نمود.[10] ولیان در سال‌های 1338 و 1339 نیز به عنوان سرپرست هیئت‌های فرهنگی و هنری ایرانی در مراسم تولد محمدظاهر شاه به افغانستان سفر کرد. آشنایی و ارتباط او با افغانستان طی این سال‌ها باعث شد کتابی هم با عنوان «اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی افغانستان» نوشته و به دستور محمدرضا شاه در مرداد ماه 1340 به شاه افغانستان تقدیم کند.[11]

در مورد مدارک تحصیلی بالاتر ولیان اطلاعات دقیقی موجود نیست. اولین سند رسمی که عنوان دکتر را برای او به کار برده مربوط به نامه‌ای از وزارت کشاورزی مورخ 19 بهمن 1343 است که طبق آن دکتر عبدالعظیم ولیان رئیس سازمان اصلاحات ارضی کل کشور با حفظ سمت به عنوان رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل بنگاه خالصجات منصوب شده است.[12] در مورد مدرک فوق لیسانس وی نیز اطلاعات دقیقی در دست نیست. در بخشی از سندی از ساواک با عنوان «درباره دکتر عبدالعظیم ولیان» که به این موضوع اشاره دارد آمده است: «آقای دکتر ولیان تحصیلات عالیه خود را در رشته علوم سیاسی در دانشگاه‌های پنجاب و لاهور در پاکستان و دانشکده حقوق تهران ادامه داد. در رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران درجه دکتری گرفت.»[13] این سند مشخص نمی‌کند ولیان مدرک فوق‌لیسانس خود را از «دانشگاه‌های پنجاب و لاهور در پاکستان» اخذ کرده و بعد دوره دکتری را در دانشکده حقوق تهران گذرانده است یا برای دوران دکتری در پاکستان ثبت‌نام کرده و بعد به تهران منتقل شده است. به غیر از این سند که آن هم به شکلی مبهم بیان شده، سند دیگری در مورد مدرک فوق لیسانس عبدالعظیم ولیان موجود نیست.

در سندی بدون تاریخ که مربوط به اوایل بهار 1349 است، فردی گزارشی علیه باندبازی و فساد ولیان به ساواک ارائه کرده که در آن بیان شده مدرک دکتری او قلابی بوده و با توصیه و حمایت سرلشگر حسن پاکروان (رئیس ساواک در سال‌های 1335 تا 1339) به وی داده شده است.[14]

 

استخدام در ساواک

به‌رغم این‌ که در پرونده عبدالعظیم ولیان در ساواک صریحاً اعلام نشده است که او به استخدام ساواک درآمده، اما شواهد و مدارکی موجود است که عضویت او را از دوران ریاست سرلشگر حسن پاکروان تأیید می‌کند.

به عنوان مثال علی بهزادی مدیر مسئول مجله سپید و سیاه بیان می‌کند در اوایل سال 1339 ساواک او را احضار کرده و در جلسه‌ای با حضور ولیان توصیه می‌کنند در مجله سپید و سیاه خبری در مورد کتاب وی منتشر نمایند. بهزادی می‌نویسد: «سرهنگ [هژبر] کیانی [مسئول بخش مطبوعات در ساواک] ولیان را این طور معرفی کرد: جناب سرگرد ولیان، از همکاران دانشمند ما. غرض از مزاحمت این بود که ایشان را به شما معرفی کنم!»[15] در ادامه بهزادی می‌نویسد که در سال‌های بعد مسئولان بخش مطبوعات در ساواک سرهنگ بهفروزی و سرهنگ ابوالحسن سعادتمند نیز ولیان را «همکار» خود معرفی کرده‌اند.[16]

عباس سالور رئیس سازمان اصلاحات ارضی که پیش از ولیان به این مقام منصوب بود، در مورد کناره‌گیری خود و جایگزینی ولیان در سال 1343 می‌گوید: «[در سال 1342] آقای سپهبد اسماعیل ریاحی وزیر [کشاورزی] شده بود. او با خود دو نفر نظامی آورد. یکی عبدالعظیم ولیان که آن موقع سرگرد بود به عنوان رئیس بازرسی، دیگری هم یک سرگرد نظامی بود و به عنوان رئیس دفتر خودش آورد. در چنین شرایطی من نیز باید کناره می‌گرفتم. اتفاقاً کسی که به جای من آمده رئیس یکی از ادارات ساواک بود.»[17]

عبدالعظیم ولیان خود نیز در مصاحبه‌ای بیان می‌کند در اواخر دهه 1330 و در حالی که افسر ارتش بوده «سِمَتی» داشته است که می‌بایست «از دید منافع و احتیاجاتِ اطلاعاتیِ ایران مسائل پاکستان و افغانستان و هندوستان» را بررسی کند.[18] ولیان در اینجا به بخشی از ساواک که در آن مشغول بوده اشاره دارد که مسائل مربوط به کشورهای شرقی ایران را بررسی می‌کرده است. ولیان در ادامه اظهار می‌دارد در این دوره علاوه بر ارتباط با اختر حسین سفیر پاکستان در ایران[19] با حسن پاکروان رئیس وقت ساواک نیز در ارتباط بوده است.[20]

ارتباط ولیان با ساواک ادامه می‌یابد تا این‌ که او در سال 1349 درخواست دریافت اسلحه کمری می‌نماید و ارتشبد نعمت‌الله نصیری ریاست وقت ساواک با این استدلال که «چون کارمند ساواک است» دستور می‌دهد جواب استعلام از سازمان اطلاعات و امنیت کشور مثبت اعلام شود.[21] با این حال در ساواک سندی که صریحاً عبدالعظیم ولیان را کارمند رسمی آن سازمان معرفی کند موجود نیست ولی اظهار ارتشبد نصیری به «کارمند ساواک» بودن ولیان برای اثبات ساواکی بودن او کافیست.

 

ورود به وزارت کشاورزی

سرلشگر اسماعیل ریاحی فرمانده سابق لشگر خرم‌آباد و وزیر کشاورزی در دولت اسدالله علم که سابقه آشنایی با سرگرد عبدالعظیم ولیان را در لشگر خرم‌آباد و در سفر هیئت نظامی ایرانی به پاکستان داشت، در 14 فروردین 1342 طی حکمی او را به سمت «بازرس ویژه و مأمور برقراری ارتباط بین وزارت کشاورزی و دستگاه‌های انتظامی و تأمینی» منصوب کرد.[22] با این حکم ولیان از مناصب نظامی خارج شده و بعد از آن در امور اداری مشغول می‌گردد. در همان سال ولیان در احکامی دیگر ابتدا به سمت سرپرستی «حوزه مدیر کلی بازرسی و نظارت» وزارت کشاورزی[23] و بعد به ریاست این اداره منصوب می‌شود.[24] این مقام تحت مدیریت سازمان بازرسی شاهنشاهی قرار داشت و به این خاطر ریاحی از طریق اسدالله علم نخست‌وزیر از محمدرضا شاه درخواست می‌کند تا حکم ولیان را تأیید نماید[25] که با این حکم موافقت می‌شود.[26]

در 17 اسفند 1342 اسدالله علم برکنار و حسنعلی منصور مسئول تشکیل کابینه شد. منصور نیز در 1 بهمن 1343 ترور شده و امیرعباس هویدا در 6 بهمن به نخست‌وزیری منصوب گردید.[27] در تاریخ 17 بهمن 1343 هیئت وزیران با درخواست اسماعیل ریاحی وزیر کشاورزی مبنی بر انتصاب سرهنگ دوم عبدالعظیم ولیان به سمت ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملی بنگاه خالصجات موافقت کردند.[28] اسماعیل ریاحی 18 بهمن 1343 (فردای حکم هیئت وزیران برای ریاست ولیان بر بنگاه خالصجات) در نامه‌ای به دربار نوشت: «نظر به این‌که با کسب اجازه قبلی از پیشگاه مبارک شاهانه سرکار سرهنگ 2 عبدالعظیم ولیان به سمت رئیس سازمان اصلاحات ارضی کل کشور منصوب گردیده است، لذا صدور فرمان شاهانه را استدعا می‌نماید.»[29] محمدرضا شاه نیز در همان روز با انتصاب ولیان به ریاست سازمان اصلاحات ارضی کل کشور موافقت کرد.[30]

اسماعیل ریاحی عبدالعظیم ولیان را با حفظ سمت (ریاست سازمان اصلاحات ارضی کل کشور) در 19 بهمن 1343 به ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملی بنگاه خالصجات[31] در 31 مرداد 1344 به عضویت شورای سازمان تعاون روستایی ایران[32] و در 30 شهریور 1344 به معاونت وزارت کشاورزی[33] منصوب کرد. این انتصابات پی‌درپی نشان از یک برنامه از پیش طراحی شده دارد که هدف آن ارتقای سریع عبدالعظیم ولیان در ساختار حکومت پهلوی است. ولیان با ساواک در ارتباط بود و در اولین مأموریتش در وزارت کشاورزی نیز نقش رابط بین این وزارتخانه و «دستگاه‌های انتظامی و تأمینی» یعنی ساواک را بر عهده داشت. ولیان از افراد مورد وثوق و اطمینان ساواک و رژیم پهلوی بود. عملکرد او در جایگاه قبلی که مربوط به همسایگان شرقی ایران می‌شد و تهیه کتاب‌هایی مرتبط با این موضوع و ارائه آن‌ها به مقامات آن کشورها که با توصیه شاه صورت گرفته بود، بیانگر رضایت رژیم پهلوی از ولیان است. ارتقای سریع او در وزارت کشاورزی نیز بدون تأیید استعلام‌هایی که از ساواک می‌شد و بدون حمایت افرادی در ساواک که از نزدیک ولیان را می‌شناختند ممکن نبود.

علاوه بر این‌ها انتصاب و ارتقای ولیان توسط سرلشگر ریاحی از وزرای اسدالله علم صورت می‌گرفت و ریاحی نیز بدون دستور یا هماهنگی با علم، این چنین موجب ارتقای فردی در ساختار حکومت نمی‌شد. علم شبکه وسیعی از رجال سیاسی را شکل داده بود که تحت نظر او اقدام می‌کردند. به طوری که حسین فردوست در این مورد بیان می‌کند: «علم وسیع‌ترین باند را در کشور ایجاد کرد و در همه استان‌ها دارای مهره‌ها و عوامل خود بود که آن‌ها را به وکالت و یا مقامات عالی می‌رساند.»[34] ارتقای سریع ولیان نیز مربوط به این شبکه بود. علم در سال‌های بعد نیز مقدمات انتصاب ولیان را در جایگاه‌های دیگر فراهم کرد.

 

وزارت اصلاحات ارضی

با تغییرات جدید در ساختار دولت و تشکیلات مربوط به امور کشاورزی در بهمن ماه 1346 امیرعباس هویدا کابینه جدیدی را به مجلس معرفی کرد. در این تغییرات وزارت کشاورزی به سه وزارتخانه وزارت کشاورزی، وزارت تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی و وزارت اصلاحات ارضی و تعاون روستایی تقسیم شد. حسن زاهدی به عنوان وزیر کشاورزی، عبدالمجید مجیدی به عنوان وزیر تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی و عبدالعظیم ولیان به عنوان وزیر اصلاحات ارضی و تعاون روستایی انتخاب شدند.[35] علاوه بر این‌ها ولیان عضو دفتر سیاسی حزب ایران نوین[36] و رئیس سازمان کشاورزان ایران وابسته به این حزب هم بود.[37]

اصلاحات ارضی از مهم‌ترین برنامه‌های محمدرضا شاه بود که مرحله اول آن در سال 1340 در دوران نخست‌وزیری دکتر علی امینی اجرا شد. مرحله دوم آن در سال 1341 و به عنوان یکی از اصول شش گانه انقلاب سفید مطرح گردید. مرحله سوم نیز در سال 1346 با تشکیل وزارت اصلاحات ارضی عملی شد و عبدالعظیم ولیان که تا پیش از آن به عنوان رئیس سازمان اصلاحات ارضی مسئولیت این طرح را برعهده داشت بعد از تشکیل وزارت اصلاحات ارضی در رأس این وزارتخانه قرار گرفت. با آن ‌که ولیان چشم به ارتقای بیش‌تر داشت[38] اما در دوران وزارتش جانب احتیاط را رعایت نکرده و مشغول زد و بندهای مالی و فساد اداری شد به طوری که در رأس باند فساد در وزارت اصلاحات ارضی قرار گرفت. یکی از کارمندان این وزارتخانه به نام پرویز سفیانی که شاهد تخلفات گسترده ولیان و اطرافیانش بوده است در گزارش به ساواک وضعیت وزارت اصلاحات ارضی را این چنین توصیف می‌کند: «وزیر اصلاحات ارضی که از دزدهای بنام است، کار دزدی را در اصلاحات ارضی به جایی رسانیده که هر کسی کاری با او دارد تا از او رشوه نگیرد به کارش رسیدگی نمی‌نماید حتی رئیس دفتر او که خود را عضو سازمان امنیت معرفی نموده او نیز هر کس تحفه‌ای به او ندهد وقت ملاقات برای او تعیین نمی‌کند.»[39]

از طریق وزارت خارجه نیز گزارشی از تخلفات شکل گرفته در وزارت اصلاحات ارضی به سازمان بازرسی شاهنشاهی رسیده بود. در بخشی از آن نامه که به روابط عبدالعظیم ولیان با سپهبد اسماعیل ریاحی وزیر سابق کشاورزی و کسی که موجب ارتقای ولیان شد، اشاره نموده و بیان شده بود: «ولیان آنچه که از استاد خودش ریاحی آموخته است برای پر کردن جیب خودش در اصلاحات ارضی به کار می‌برد. [...] ولیان برای جلوگیری از افشای دزدی‌های خودش در زمان ریاحی در وزارت کشاورزی نمی‌گذارد پرونده دزدی ریاحی زیر دست اشخاص با شرف در آن سازمان [بازرسی شاهنشاهی] برود و [آن‌ها را] با کمک دزدهایی مثل فرجادی و شکیبی از بین [می]برد.»[40]

در تیر 1349 کارمندان وزارت اصلاحات ارضی به ساواک نامه‌ای نوشته و در آن به مشی عبدالعظیم ولیان در جایگاه وزارت اشاره می‌کنند و نسبت به اقدامات ولیان هشدار می‌دهند. نویسندگان این نامه در بخشی از آن در مورد اقدامات خلاف قانون ولیان می‌نویسند: «در بین مالکین و زارعین و مردم عادی شایع است از مقام خود سوءاستفاده نموده. در چند مورد یکی در کرج و دیگری در بم کرمان حفظ منافع مالکین نموده که به شدت افکار عامه را ناراحت ساخته است.»[41]

ولیان علاوه بر فساد اقتصادی و اداری به فساد اخلاقی نیز گرفتار بود. او با سوءاستفاده از موقعیت و مقام خود روابط غیراخلاقی را به عنوان یکی از راه‌های ارتقای افراد قرار داده بود. بخش قابل توجهی از گزارش‌های ساواک به این موارد پرداخته است. به عنوان مثال در تیر ماه 1349 یکی از منابع ساواک گزارش می‌دهد: «دکتر [مظفر] زعفرانلو نماینده بهبهان و سرپرست دبیرخانه سازمان کشاورزی که از طرف دکتر ولیان اختیاردار مطلق در امور سازمان کشاورزی حزب [ایران نوین] می‌باشد، برای دکتر ولیان مجالس بزم شبانه ترتیب می‌دهد و روابط خصوصی بین خانم آقای [...] نمایندگان وابسته به سازمان کشاورزان و بعضی افراد دیگر با ولیان ایجاد کرده است.

خانم [...] و خانم [...] نمایندگان مجلس شورای ملی و اخیراً هم زن [...] رئیس ناحیه 5 اداره آموزش و پرورش [...] رئیس دبیرخانه کمیته استان مرکزی برای دکتر ولیان به دام انداخته شده‌اند. خانم [...] معاون اداری و مالی وزارت اصلاحات ارضی نیز که دختر [...] است مدت‌ها است با دکتر ولیان روابط خصوصی دارد و ترقی شوهر او به معاونت به همین علت بوده است. دکتر زعفرانلو برای این ‌که خود را بیش‌تر به دکتر ولیان نزدیک نماید و از این نزدیکی بهره‌برداری کند مرتباً در حزب [ایران نوین] در مقام این است که کدام یک از نمایندگان و یا طالبین مقام دارای زن خوشگل و جوان هستند تا وسایل نزدیکی آنان را با ولیان فراهم سازد و بیش‌تر هم مجالس بزم را در منزل خودش ترتیب می‌دهد.»[42]

شهریور ماه 1349 به ساواک گزارش می‌شود که ولیان وزیر اصلاحات ارضی به وسیله یک فروند هوایپمای «ارتاکسی» یا هواپیمای کرایه‌ای از کرمان به تهران تریاک منتقل کرده است. رهبر عملیات ساواک صحت و سقم این خبر را تأیید نمی‌کند و در انتهای گزارش می‌نویسد «خبر فوق احتیاج به تحقیق دارد.»[43] با توجه به این‌ که در اسناد بعدی هیچ نشانی از تحقیق در این موضوع موجود نیست، احتمالاً این گزارش بدون بررسی بایگانی شده است.

 

وزارت تعاون و امور روستاها

با انحلال وزارت اصلاحات ارضی و تعاون روستایی ولیان با حکم هویدا در تاریخ 22 شهریور 1350 به عنوان وزیر تعاون و امور روستاها و سرپرست تولیدات کشاورزی منصوب شد.[44] او در اولین سخنرانی خود برای کارکنان جدیدی که به خاطر ادغام وزارتخانه‌های سابق تحت مدیریت وی در آمده بودند، چنان تند و تهدیدآمیز صحبت کرد که طبق نظر منبع ساواک «اولین سخنرانی آقای دکتر ولیان بین کلیه کادر سوء اثر فراوان به جای گذارده و همگی از آن با نفرت تعبیر و تفسیر می‌نمایند.»[45]

ولیان در وزارت تعاون و امور روستاها نیز سوء رفتار خود را ادامه داد. در یکی از گزارش‌های ساواک در مورد رفتار ولیان با مدیران و کارکنان زیر دست خود آمده است: «رفتار ولیان با همه رؤسا به همین منوال است و علاوه بر این بدرفتاری و بد حرفی به هیچ مقامی اجازه کوچک‌ترین اقدام و دادن دستوری نداده به علاوه دستوراتی را که صادر می‌کند اغلب شفاهی است و امکان دارد بعداً انکار بکند و لذا همه ناراضی و ناراحت هستند.»[46]

ولیان در دی ماه 1350 مصاحبه‌ای با رادیو و تلویزیون داشته و در ضمن آن بیان می‌کند: «وزارت تعاون و امور روستاها برای جلوگیری از گرانفروشی کالاهای مورد احتیاج مردم هیچگونه وظیفه و تکلیف قانونی ندارد و اگر مصرف کنندگان دیدند گران است از خرید خودداری کنند.» این صحبت‌ها واکنش‌های منفی را در بین مردم برانگیخت و ساواک نیز بعضی از آن‌ها را چنین گزارش کرده است: «اصولاً چه کسی در دولت مسئول تثبیت قیمت‌هاست؟ مسلماً کسی جز وزیر تعاون و امور روستاها و مواد مصرفی نمی‌تواند باشد و چنانچه وزیر تعاون مسئول نیست پس چرا به تلویزیون می‌آید و چنین سخنرانی را به عهده می‌گیرد؟ از طرفی لحن صحبت ایشان با مردم طوری است که به نظر می‌رسد با دشمن خود روبرو است و این جز نوعی دهن‌کجی و لجبازی با مردم چیز دیگری نیست.»[47]

امیرعباس هویدا که از ابتدا نظر مساعدی نسبت به ولیان نداشت و بعد از مدتی تصمیم گرفته بود وی را برکنار کند، روش جالبی برای این کار اتخاذ کرد. در یکی از اسناد ساواک آمده است: «شایع است که نخست‌وزیر از دست ولیان به ستوه آمده و برای این ‌که ماهیت دروغ و بی‌اطلاعی و بی‌سوادی او را برملا سازد، اول نطق رادیویی را برای او تجویز کرد و بعداً رهنما[48] را برانگیخت که جلو لجام گسیختگی ولیان را بگیرد.»[49] این شگرد با موفقیت همراه بود و با افزایش مصاحبه‌های وی، در افکار عمومی نیز نظرات منفی نسبت به ولیان افزایش یافت. در یکی از گزارش‌های ساواک از وزیر تعاون و امور روستاها بیان شده است: «این اواخر واقعاً ولیان کارمندان وزارتخانه و مردم را از دروغ‌های خود و نطق معروف رادیو و تلویزیونی خسته [کرده] و یک حس بدبینی و بدگویی در تمام توده‌های مردم به چشم می‌خورد. و اخیراً جوک ولیان معروفیت پیدا کرده است. (بابا نخورید.)»[50] یکی از مسئولین ساواک نیز در ذیل این گزارش که به دروغگویی ولیان در مصاحبه تلویزیونی اشاره دارد می‌نویسد: «در مورد دکتر ولیان در گزارشات قبلی اعلام شد که مشارالیه به هیچ‌وجه صلاحیت سخنگویی دولت را ندارد، زیرا این شخص به کلی آبروی وزرا و مسئولین را هم برده است.»[51]

با افزایش انتقادات عمومی نسبت به مصاحبه‌های ولیان به تدریج مخالفت‌های هویدا نیز با پخش اخبار مربوط به او در رادیو و تلویزیون آغاز می‌گردد. در یکی از این موارد خبرگزاری پارس[52] گزارشی از یکی از سخنرانی ولیان تهیه کرده و قرار بود از رادیو و تلویزیون پخش شود که هویدا با انتشار آن مخالفت کرده بود. سازمان اطلاعات و امنیت کشور نیز به بررسی موضوع پرداخته و مسئول مربوطه در ساواک که از علت اصلی مخالفت هویدا اطلاع نداشت در گزارش خود می‌نویسد: «با تحقیق از خبرگزاری پارس خبر صحت دارد و برابر اظهار آقای جوانشیر رئیس خبرگزاری پارس در نطق ولیان مطلب غیرمجاز و سیاسی دیده نمی‌شود و علت دستور نخست‌وزیر روشن نیست.»[53]

با این سیاست هویدا به مرور از حضور سیاسی ولیان در جلسات و مأموریت‌های دولتی نیز کاسته شد. 21 خرداد 1351 ساواک گزارش می‌دهد «در وزارت تعاون و امور روستاها موضوع عدم شرکت نامبرده در شورایعالی اجتماعی که در حضور شاهنشاه آریامهر و شهبانوی گرامی تشکیل گردید و همچنین عدم حضور ایشان در مسافرت کرمان در التزام شهبانو و نیز مسئله مریضی و عدم حضور مرتب آقای ولیان در وزارتخانه و نداشتن مصاحبات مطبوعاتی و کم‌تر دیده شدن عکس ایشان در روزنامه‌ها و مجلات به میان می‌آید.»[54]

امیرعباس هویدا با عزل تعدادی از وزرا و جایگزینی افرادی جدید در 7 اردیبهشت 1353 تغییراتی در دولت ایجاد کرد. ولیان نیز جزء وزرای برکنار شده بود و بعد از هفت سال حضور در دولت‌های مختلف به عنوان وزیر بالاخره جای خود را به رضا صدقیانی داد.[55] ظاهراً ولیان از برکناری خود خبر داشت و به این خاطر یکی دو ماه قبل از این اتفاق مقادیری ارز از کشور خارج کرده بود. در این مورد گزارش‌هایی به ساواک می‌شد از جمله این ‌که ولیان قبل از عید سال 1353 به مراکش و اروپا سفر کرده و در جریان بازرسی از ساک یا چمدانش معادل 28 میلیون تومان ارز به دست آمده است[56] یا در گزارشی دیگر مبلغ کشف شده را 4 میلیون دلار اظهار می‌کرد.[57] بعد از برکناری ولیان نیز نامه‌ای برای حسین فردوست رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی ارسال شده بود که در آن اعلام می‌گردد ولیان در سفری به لندن مبلغ 2 میلیون دلار در کیف دستی خود داشته است که در فرودگاه پاریس مسافران آن را مشاهده کرده‌اند.[58]

عزل ولیان از وزارت تعاون و امور روستاها موجب رضایت کارمندان آن وزارتخانه و عموم مردم شد. در تحلیل ساواک از تغییرات اخیر دولت و بررسی واکنش‌های مختلف به آن آمده بود: «از رفتن دکتر ولیان و دکتر [منوچهر] شاهقلی [وزیر علوم و از اعضای تشکیلات بهائیت] کسی نیست که ناراضی باشد. در مورد جانشین دکتر ولیان اظهار خوشنودی می‌شود و در مجلس هم موقع معرفی صدقیانی جانشین دکتر ولیان ابراز احساسات نمایندگان نشان داد که وی مورد تأیید است.»[59]

 

استانداری خراسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی

عبدالعظیم ولیان ساعاتی بعد از برکناری خود در مصاحبه‌ای گفته بود مأمور خدمت در سنگر دیگری خواهد شد. به‌رغم این ‌که در ابتدا این ادعا واکنشی ناشی از روحیه تضعیف شده ولیان تلقی شد، اما در ادامه صحت آن برای همگان روشن گردید.[60] ولیان با حکم جمشید آموزگار وزیر کشور در تاریخ 16 اردیبهشت 1353 به استانداری خراسان برگزیده شد[61] و با توجه به این‌که تولیت آستان قدس رضوی به شکل تشریفاتی با محمدرضا شاه بود، اسدالله علم وزیر دربار شاه، ولیان را به نایب التولیه آستان قدس رضوی منصوب کرد.[62] اما نحوه انتصاب وی به مقام جدید به این شکل بود که ولیان بعد از عزل در خانه امیرهوشنگ دَوَلُّو آجودان مخصوص شاه متحصن شد تا او که در دربار پهلوی نفوذ داشت بتواند برای ولیان یک مقام جدید به دست آورد.[63] سرانجام با مذاکراتی که شد دولو توانست رضایت محمدرضا شاه را برای استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس کسب کند.[64]

تا پیش از آن افرادی به استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس منصوب می‌شدند که مسن و دارای شخصیت مذهبی باشند، اما ولیان این چنین نبود. خود او نیز انتظار چنین حکمی را نداشت و تصور می‌کرد شهردار تهران خواهد شد. شاه برای مشهد طرح‌هایی در نظر داشت که فقط از یک استاندار جسور برمی‌آمد و شخصیت ولیان نیز برای این موضوع مناسب بود. این طرح‌ها مانند تخریب و توسعه اطراف حرم امام رضا (ع) از گذشته مطرح بود، اما استانداران پیشین توان و جرأت اجرای آن را نداشتند.[65] عبدالعظیم ولیان شخصیتی بود که می‌توانست با حمایت‌های دربار و ساواک و بدون توجه به اعتراض‌های مردم برنامه‌های مورد نظر رژیم پهلوی را اجرایی کند. علاوه ‌بر این‌ها ولیان سابقه فعالیت اطلاعاتی در حوزه همسایگان شرقی ایران را هم داشت و تجربه و شناخت او از منطقه و کشورهای افغانستان و پاکستان در انتخاب او به عنوان استانداری خراسان بی‌تأثیر نبود.

رسیدن ولیان به مناصب عالیه در خراسان با مخالفت‌های گروه‌های مختلف مردم مواجه شد و آن‌ها در محافل مختلف از دلیل این کار صحبت می‌کردند.[66] به طوری که در حزب ایران نوین که ولیان نیز عضو آن بود از این انتصابات گلایه کرده و در مذاکرات حزب بیان شده بود از این به بعد دیگر به زیارت هم نمی‌توان رفت.[67] در برگه معرفی ساواک که به مناسبت استانداری ولیان در خراسان تهیه گردیده ویژگی‌های وی این چنین بیان شده بود: «نامبرده در طول خدمت خود در پست‌های دولتی هیچ‌گاه خدمتگزار مملکت نبوده و همواره به وسیله ایادی خود به چپاول و غارتگری پرداخته و شخصی بددهن و پشت هم انداز و دروغگو معرفی گردیده است. ضمناً شایعاتی در مورد سوءاستفاده و اخاذی وی موجود می‌باشد، لیکن مدارکی در دست نیست.»[68] با تمام این ویژگی‌ها او در پست جدید به فعالیت خود ادامه داد و تا چند سال بعد برکنار نشد.

 

طرح توسعه اطراف حرم رضوی

پیش از انتصاب عبدالعظیم ولیان به استانداری و نیابت تولیت آستان رضوی طرحی عمرانی برای شهر مشهد تصویب شده بود که طبق آن بافت قدیمی اطراف حرم امام رضا (ع) تا شعاع به خصوصی تخریب می‌گردید و به این طریق فضای بیش‌تری در اطراف حرم ایجاد می‌شد. به خاطر عواقب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌ای که این طرح ایجاد می‌کرد، مسئولین شهری مشهد تا قبل از ولیان اجرایی کردن آن را به تعویق انداخته بودند. اما او با روحیه خشن خود و با حمایت‌های دربار و ساواک و با ارعاب مردم توانست در 18 فروردین 1354 برنامه خود را آغاز کند. با اجرای این طرح 3200 مغازه، 129 هتل و مسافرخانه، بیش از 250 منزل مسکونی، 57 سرا و پاساژ، 35 اثر باستانی و تاریخی از جمله مسجد، مدرسه، آب‌انبار، حمام، کاروانسرا و مراکز حوزه علمیه تخریب شدند. این طرح موجب ویرانی 6 هزار مرکز کسب و بی‌خانمانی و بیکاری 50 هزار نفر از مردم شهر مشهد شد و عده‌ای نیز به خاطر تخریب منازل و مغازه‌هایشان سکته کرده یا به خاطر ورشکستگی به زندان افتادند.[69]

مجریان طرح تصمیم گرفتند یک بازار دو طبقه نیز در کنار این فضای ایجاد شده بسازند و کسبه‌ای که مغازه‌هایشان تخریب شده بود را به این بازار جدید منتقل کنند. ساخت این بنا که به بازار رضا معروف شد در مرحله طراحی مناسب و معقول بود، اما در مرحله اجرا دچار مشکلات عدیده‌ای شد. چرا که خیابان شیخ طوسی به عنوان محل استقرار بازار رضا تعیین شد و با از بین رفتن این خیابان ارتباط دو سوی شهر مشکل شده و علاوه بر مسدود شدن این خیابان، تردد با خودرو در اطراف حرم نیز ممنوع گردید. قیمت مغازه‌های بازار رضا نیز بین 400 تا 700 هزار تومان تعیین شد، در حالی که قیمت مغازه‌های تخریب شده به 400 هزار تومان هم نمی‌رسید. بازاریان با مشاهده این وضعیت از گرفتن مغازه‌های جدید خودداری کردند و تلاش نمودند شکایت خود را به مقامات بالاتر برسانند اما موفق نشدند. ولیان در واکنش به این اتفاق دو بار از طریق رسانه‌ها فروشنده‌ها را دعوت کرد که مغازه‌های جدید را تحویل بگیرند، در غیر این صورت استانداری این مغازه‌ها را به افراد دیگری خواهد فروخت و اعلام کرد تا قبل از فروش تمام مغازه‌های بازار رضا به هیچ کس در مشهد جواز کسب داده نخواهد شد. اما تا یکسال شرایط به همین منوال بود تا این‌که قیمت مغازه‌های بازار رضا کاهش یافت و عده‌ای آن‌ها را خریداری کردند.[70]

نحوه اجرای طرح توسعه حرم رضوی به نوعی بیانگر نادیده گرفتن بازار و اصناف شهر مشهد بود. در اسناد آستان قدس اشاره‌ای نشده است که بازاریان مشهدی در طرح توسعه حرم نقش داشته یا به اجرای آن کمک کرده باشند. در صورتی که اگر از اصناف مشهدی مرتبط مانند فروشندگان مصالح ساختمانی استفاده می‌شد، امکان کاستن از نارضایتی‌ها وجود داشت.[71]

غلامرضا نشاط رئیس امنیت داخلی ساواک خراسان با اشاره به نارضایتی کسبه بازار رضا در مورد طرح توسعه حرم می‌نویسد: «تخریب دور حرم عملی بسیار عالی و تاریخی و درخور شأن بزرگ‌ترین شخصیت عالم اسلام بوده ولی عدم تأمین محل‌های کسب تخریب شده و یا تخریب حاشیه خیابان‌های بزرگ در مشهد که باعث سرگردانی عده زیادی از کسبه قدیمی گردیده و نبودن یک برنامه عادلانه برای تأمین محل از دست رفته نارضایی شدید توأم با تنفر و انتقامجویی در مردم ایجاد کرده است.»[72]

اعتراضات مغازه‌داران تغییری در شرایطشان حاصل نکرد و آن‌ها مجبور شدند در تیر 1357 طوماری را با امضای 238 نفر از کسبه برای محمدرضا شاه بفرستند. احمد شیخان رئیس ساواک خراسان در مورد طومار اعتراض‌آمیز کسبه بازار رضا اعتقاد داشت «عدم توجه به اعتراضات و شکوائیه‌های مکرر کسبه اطراف فلکه حضرت و این‌ که حقشان تضییع و اکثراً از هستی ساقط [شده] و مغازه‌های بازار رضا و سراها مناسب برای کسب و کار نبوده علاوه بر این مبلغ سرسام‌آوری برای سرقفلی و مال‌الاجاره ماهیانه این مغازه‌ها تعیین که پرداخت این پول برای کسبه مقدور نمی‌باشد، لذا این عده کسب و کار خود را از دست داده، مستأصل و عاصی شده، اقدام به تهیه طومار و تقدیم به پیشگاه شاهنشاه آریامهر نموده‌اند. رسیدگی به وضع این کسبه فوری و ضروری به نظر می‌رسد.»[73] این نحوه اعتراض نیز به جایی نرسید و تغییری در وضعیت بازار رضا ایجاد نشد. به این خاطر کسبه بازار مجبور شدند در 18 شهریور 1357 از ساعت 9:30 دست به اعتصاب بزنند و بازار را تعطیل کنند.[74]

اگر حمایت‌های ساواک و دربار از عبدالعظیم ولیان نبود، او نمی‌توانست طرح تخریب اطراف حرم و ساخت بازار رضا را با این حجم از اعتراضات مردمی به انجام برساند. در گزارشی که ساواک در مرداد ماه 1357 از عملکرد ولیان تهیه کرده، به حمایت‌های این سازمان از وی اشاره شده است. ظاهراً ادعاهای ولیان در مورد اجرای برنامه‌هایش با اتکای به قدرت خود، ساواک خراسان را وادار به واکنش کرده بود، به طوری که در گزارش خود اشاره می‌کند: «زمانی که طرح‌های اجرایی به موقع انجام و مورد بازدید ملوکانه واقع گردید، [ولیان] طرح تعریض خیابان تهران [خیابان امام رضای فعلی] را پیشنهاد [کرد] و با مساعی پرسنل این سازمان و همکاری‌های لازم، هرگونه اعتراضی به موقع دفع [شد] و ایشان موفق شدند انجام این طرح را نیز به موقع به پایان برسانند و سپس طی چند جلسه مبادرت به سخنرانی‌های چند ساعته در مورد تعریف و تمجید از خود و اجرای طرح‌ها و اعلام تلویحی این موضوع که به غیر از ایشان هیچ کس قادر به اجرای طرح تعریض و نوسازی حرم مطهر نبوده، نموده که همواره مورد تمسخر مردم مشهد و اکثر مقامات دولتی واقع [شده] و همگی اعتقاد دارند چنانچه سازمان [اطلاعات و امنیت] خراسان از وی حمایت نمی‌کرد، مشارالیه حتی قادر به تعریض خیابان جلو منزل خودش نیز نبوده است.»[75]

 

برکناری، دستگیری، بازداشت و فرار از بیمارستان

در تاریخ 4 شهریور 1357 جمشید آموزگار از نخست‌وزیری استعفاء داد و در 5 شهریور جعفر شریف امامی با شعار دولت آشتی ملی مأمور تشکیل کابینه جدید شد. با تغییر دولت و همچنین افزایش اعتراضات مردمی و نارضایتی مدیران و کارمندان در خراسان، عبدالعظیم ولیان در 6 شهریور 1357 مجبور به استعفاء گردید. در اسناد صریحاً اشاره‌ای نشده که استعفای ولیان به دستور مقامات بالاتر بوده یا خود وی تحت فشار عمومی مجبور به استعفاء شده است. اما با توجه به این ‌که ساواک خراسان یک ماه پیش از اعلام استعفای وی به مقامات تهران گزارش کرده بود «جامعه روحانیت و اصناف و طبقات مختلف اجتماع برعلیه اعمال آقای ولیان که به هیتلر خراسان شهرت یافته تهییج [شدند] و به شدت از دستگاه دولت انتقاد [می‌کنند] و هرگونه دستوری از طرف ایشان صادر گردد با مخالفت شدید قاطبه اهالی مواجه که پیش‌بینی می‌شود نامبرده قادر به ادامه خدمت در این سمت به ویژه در این استان نخواهد بود و با جبهه‌گیری طبقات مختلف بر علیه استاندار خطری است جدی که باید مورد توجه خاص قرار گیرد.»[76] به احتمال قوی این استعفاء شکل آبرومندانه برکناری ولیان باشد.

عبدالعظیم ولیان در 6 شهریور 1357 متن استعفای خود را تحویل داد[77] و در 11 شهریور با هواپیما به تهران بازگشت.[78] 7 شهریور سید حسن سراج حجازی به استانداری خراسان منصوب شد و با استعفای او در 21 آبان سید محمدصادق امیرعزیزی به این مقام رسید. با انتشار خبر استعفای ولیان مردم مشهد به شور و شعف آمده و در خیابان‌ها تاکسی‌ها چراغ‌های خود را روشن کرده بودند و این اتفاق را به یکدیگر تبریک می‌گفتند.[79] ولیان در خراسان به عنوان مظهر فساد و سوء رفتار شناخته شده بود. بدرفتاری با کارکنان و مقامات شهری،[80] روابط نامشروع با همسران مدیران دولتی و کارکنان زیردست،[81] حمایت و ارتقای معشوقه‌های ولیان در ادارات دولتی،[82] شرب خمر و ورود به حرم امام رضا (ع) در حالت مستی،[83] جاه‌طلبی،[84] ارائه گزارش غلط به دولت و دربار[85] و... موجب شده بود در گزارش ساواک بیان شود مردم خراسان معتقدند ولیان عامل ایجاد و تشدید نارضایتی‌ها و مخالفت‌ها با رژیم پهلوی است.[86]

با بروز اعتراضات روز‌افزون مردمی و اوج‌گیری انقلاب اسلامی در سراسر کشور محمدرضا شاه تصمیم گرفت در آبان 1357 تعدادی از مسئولان و مقامات لشگری و کشوری را که به فساد و تخلف شهره بودند، بازداشت نماید تا مانع از سقوط رژیم سلطنتی شود. در لیستی که از این مقامات منفور دولتی تهیه شده بود، نام عبدالعظیم ولیان نیز وجود داشت. طبق این حکم در 16 آبان 1357 عبدالعظیم ولیان دستگیر و به زندان دژبان مرکز منتقل شد.[87] علی‌رغم این ‌که 17 آبان 1357 مصادف با شهادت امام محمدباقر(ع) بود، اما انتشار خبر دستگیری تعدادی از مفسدان دوران نخست‌وزیری هویدا از جمله عبدالعظیم ولیان موجب خوشحالی و شعف عمومی به خصوص در خراسان گردید.[88]

عبدالعظیم ولیان در زندان نیز به درک درستی از وضعیت کشور نرسیده بود و نمی‌توانست سقوط رژیم پهلوی را باور کند. او در زندان نیز خود را وفادار به شاه نشان می‌داد و می‌گفت: «اگر با اعدام من رژیم نجات پیدا می‌کند، آماده هستم هم اکنون در مقابل جوخه آتش بایستم.» پس از مدتی که از حضور ولیان در زندان گذشت، به خاطر ناراحتی قلبی در یکی از بیمارستان‌های ارتش به همراه یک محافظ بستری گردید. روز 22 بهمن 1357 که ارتش اعلام بی‌طرفی نمود، ولیان متوجه سقوط رژیم پهلوی شد و احساس خطر کرد. او از شلوغی و هرج‌ومرج حاکم بر بیمارستان استفاده نمود و با تغییر لباس توانست از بیمارستان فرار کند و از کشور خارج شود.[89]

 

خروج از ایران و مرگ

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی، دادسرای انقلاب برای تعدادی از رجال رژیم گذشته دادخواست تنظیم کرد. از جمله برای عبدالعظیم ولیان که متهم شد به «قتل،[90] شروع به قتل، ایجاد نقص عضو، ارعاب و تهدید مردم،[91] خراب کردن مغازه‌ها و خانه‌های مردم با تمهید و اغفال صاحبان آن‌ها به بهانه گسترش شهر مشهد و نیز سوء استفاده‌های کلان از محل بیت‌المال در مقام وزارت و برداشت‌های غیرقانونی از عواید موقوفات رضوی و نیز سرقت از صندوق امانات آستان قدس و تحریک و ایجاد بلوا و آشوب منجر به کشته شدن افراد در مناطق مختلف کشور، از جمله در گنبد کاووس.»[92]

ولیان بعد از خروج از کشور ارتباطش را با محمدرضا پهلوی حفظ کرد و زمانی که شاه مخلوع در مصر بود به دیدنش رفت. محمدرضا پهلوی تصمیم داشت با کمک کارگزاران خود علیه انقلاب اسلامی کودتا کند و به همین خاطر برنامه‌ای حول محور ارتشبد غلامعلی اویسی طراحی کرده بود. ولیان نیز در این برنامه شرکت داشت و با غلامعلی اویسی ارتباط برقرار کرد، اما با شکست این طرح و مرگ محمدرضا پهلوی، ولیان نیز از سیاست فاصله گرفت. زمانی که رضا پهلوی فرزند شاه مخلوع قصد داشت طرحی جدید برای مقابله با جمهوری اسلامی اجرا کند، ولیان که از مبارزه ناامید شده بود، به درخواست خاندان پهلوی پاسخ منفی داد و باقی عمر را به دور از سیاست گذراند.[93]

عبدالعظیم ولیان از زمانی که در ایران مقام و منصبی دولتی داشت، پول‌های زیادی را به خارج از کشور منتقل کرده بود. او بعد از این که توانست از ایران خارج شود و به آمریکا برود، برای امرار معاش پول‌هایش را به یک بانک ایرانی در آمریکا سپرد و سود آن را دریافت می‌کرد. این شرایط ادامه داشت تا این که روزی یکی از دوستانش که او نیز همین روش را پیش گرفته بود، تلفنی به وی خبر می‌دهد بانک مذکور ورشکسته شده است. شوک وارده از این خبر ناگهانی و ناگوار باعث می‌شود ولیان سکته کرده و همان لحظه جان خود را از دست بدهد.[94]

 

نتیجه

عبدالعظیم ولیان از جمله افراد جاه‌طلبی بود که در دوران پهلوی شرایط را برای رشد و ترقی خود مهیا می‌دید و برای رسیدن به این هدف از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کرد. عدم پایبندی به اخلاق و قانون او را به نمونه‌ای از مدیران فاسد دوران پهلوی تبدیل کرده بود که با سوء استفاده از قدرتی که در اختیار داشتند، بی‌توجه و هراس از کیفر اعمال خود تنها به تأمین منافع شخصی مشغول بودند. ولیان چه در زمانی که مسئول اصلاحات ارضی بود و چه زمانی که به عنوان استاندار خراسان انتخاب شد، با در پیش گرفتن روشی خشن و بدون توجه به نظرات و احساسات مردم تنها به انجام تصمیم خود فکر می‌کرد. برای او نه نظرات کارمندانش اهمیتی داشت و نه مردمی که قرار بود به آن‌ها خدمت کند. وجود افرادی مانند ولیان و اقداماتشان بر نفرت مردم از رژیم پهلوی می‌افزود و روند انقلاب را تسریع می‌کرد. زمانی هم که شاه می‌خواست برای جلوگیری از انقلاب عده‌ای از مدیران فاسد و منفور را برکنار کند، عبدالعظیم ولیان جزء اولین کسانی بود که بازداشت شد.

حضور مستمر ولیان در قدرت به‌رغم این ‌که روایت‌های متعددی از فساد اداری، اقتصادی و اخلاقی وی گزارش شده بود، نشان دهنده آن است که ولیان حامیانی در مقامات بالاتر داشت و این امر اصلاح‌پذیر بودن رژیم پهلوی را بیش از پیش در اذهان مردم تضعیف می‌کرد. انتفاع غیر قانونی رژیم پهلوی و مدیران آن از حضور افرادی مانند ولیان موجب شده بود این افراد همچنان در دستگاه‌های دولتی حفظ شوند و رژیم پهلوی نیز به اثرات بلند مدت این شرایط توجهی نکند. این ساختار معیوب و فسادانگیز سرانجام اعتراضات را به حدی رساند که موجب سقوط کل رژیم پهلوی شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی ولیان نیز مانند دیگر مقامات فاسد رژیم پهلوی فرار از کشور را تنها راه نجات خود دید. به خصوص برای کسی که حتی در رژیم پهلوی نیز به خاطر فساد و تخلفات مالی و اداری بازداشت شده بود. ولیان همچون دیگر افراد این چنینی باقی عمر خود را در غربت و با مشکلات مالی گذراند و حتی مرگ او نیز به خاطر از دست دادن پول و قدرت بود.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] تاریخ شفاهی ایران، مصاحبه احمد قریشی با عبدالعظیم ولیان، ج 7، ص 511.

[2] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 1.

[3] تاریخ شفاهی ایران، ج 7، ص 511.

[4] شبه خاطرات، علی بهزادی، ص 751.

[5] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 33.

[6] بعدها سرتیپ حسن علوی‌کیا به معاون امنیت داخلی ساواک در دوره تیمور بختیار و قائم‌مقامی ساواک در دوره حسن پاکروان رسید.

[7] تاریخ شفاهی ایران، ج 7، ص 516.

[8] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 1.

[9] همان، ص 1 - 2.

[10] کلیاتی از اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی پاکستان، عبدالعظیم ولیان، ص و.

[11] شبه خاطرات، ص 751.

[12] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 22.

[13] همان، ص 33، سند بدون شماره، مورخ 26 / 7 / 46.

[14] همان، ص 70. سند شماره 151 /  د ب ع، مورخ 25 / 1 / 49.

[15] شبه خاطرات، ص 748.

[16] همان، ص 750 - 751.

[17] مجله تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره 4، زمستان 1376، ص 271.

[18] تاریخ شفاهی ایران، ج 7، ص 512.

[19] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 513.

[20] همان، ص 522.

[21] همان، ص 92، سند بدون شماره، مورخ 29 / 5 / 49.

[22] همان، ص 4، سند شماره 4127، مورخ 14 / 1 / 42.

[23] همان، ص 5، سند شماره 1 / 4492 / ک، بدون تاریخ.

[24] همان، ص 6، سند شماره 4127، مورخ 31 / 5 / 42.

[25] همان، ص 8، سند شماره 20182، مورخ 11 / 6 / 1342.

[26] همان، ص 16، سند شماره 3682، مورخ 9 / 2 / 43.

[27] روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 2، ص 183.

[28] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 19، سند شماره 36230، مورخ 17 / 11 / 43.

[29] همان، ص 20، سند بدون شماره، مورخ 18 / 11 / 43.

[30] همان، ص 21، سند بدون شماره، مورخ 18 / 11 / 1342.

[31] همان، ص 22، سند بدون شماره، مورخ 19 / 11 / 43.

[32] همان، ص 17، سند شماره 11412، مورخ 31 / 5 / 44.

[33] همان، ص 24، سند بدون شماره، مورخ 30 / 6 / 1344.

[34] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 255.

[35] روزنامه اطلاعات، 26 مهر 1346، ص 1.

[36] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 129، سند شماره 23629  /  20 ه‍ 21، مورخ 25 / 9 / 50.

[37] همان، ص 91، سند شماره 29448  /  421، مورخ 24 / 5 / 49.

[38] همان، ص 34، سند شماره 175، مورخ 3 / 11 / 47.

[39] همان، ص 37، سند مورخ 19 / 1 / 47.

[40] همان، ص 40 – 42، سند شماره 1274  /  دب، مورخ 16 / 4 / 1348.

[41] همان، ص 78، سند بدون شماره، مورخ 10 / 4 / 49.

[42] همان، ص 82، سند شماره 22790 / 20 ه‍ 4، مورخ 13 / 4 / 49.

[43] همان، ص 94، سند شماره 29790 / 20 ه‍ 5، مورخ 30 / 6 / 49.

[44] روزنامه اطلاعات، 22 شهریور 1350، ص 4.

[45] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 119، سند شماره 27138 / 20 ه‍ 22، مورخ 13 / 7 / 50.

[46] همان، ص 125، سند بدون شماره، مورخ 12 / 8 / 50.

[47] همان، ص 130 – 131، سند بدون شماره، مورخ 19 / 11 / 50.

[48] حمید رهنما دوست صمیمی هویدا و وزیر اطلاعات در دولت او. وزارت اطلاعات در آن دوره جایگاه وزارت ارشاد فعلی را داشت.

[49] ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 140، سند شماره 28562 / 20 ه‍ 22، مورخ 2 / 12 / 50.

[50] اشاره به مصاحبه‌ای که در آن ولیان گفته بود مردم! اگر پرتقال گران است نخورید. نگاه کنید به عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 132، سند شماره 28457 / 20 ه‍ 21، مورخ 19 / 11 / 50.

[51] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 142، گزارش شماره 28560 / 20 20 ه‍ 22، مورخ 2 / 12 / 50.

[52] خبرگزاری دولتی ایران در دوران پهلوی، این خبرگزاری در 8 دی 1360 با تصویب مجلس شورای اسلامی از «سازمان خبرگزاری پارس» به «سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی» با نام اختصاری «ایرنا» تغییر نام داد.

[53] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ، ص 156، سند شماره 50411 / 20 ه‍ 22، مورخ 20 / 2 / 51.

[54] همان، ص 162، سند شماره 50885 / 20 ه‍ 22، مورخ 21 / 3 / 51.

[55] روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 2، ص 284.

[56] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 213، سند شماره 66440 / 20 ه‍ 22، مورخ 25 / 1 / 53.

[57] همان، ص 217، سند شماره 80208 / 20 ه‍ 25، مورخ 10 / 2 / 53.

[58] همان، ص 222، سند بدون شماره، مورخ 12 / 2 / 53.

[59] همان، ص 218 – 219، سند شماره 61552 / 20 ه‍ 25، مورخ 12 / 2 / 53.

[60] همان، ص 229، سند شماره 80273 / 20 ه‍ 25، مورخ 17 / 2 / 53.

[61] همان، ص 226، سند شماره 6852 / 29374، مورخ 21 / 2 / 53.

[62] همان، ص 227، سند شماره 80273 / 20 ه‍ 25، مورخ 17 / 2 / 53.

[63] حسین فردوست رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی در مورد امیرهوشنگ دولو بیان می‌کند: «هر روز مقامات مهمی به خانه دولو می‌رفتند: کسی که می‌خواست وکیل یا سفیر شود، افسری که می‌خواست سرتیپ یا سرلشگر یا سپهبد شود، فردی که پرونده داشت و می‌خواست از مجازات معاف شود و یا طرف را محکوم کند و امثالهم. او تمام درخواست‌ها را مستقیماً در اتاق خواب محمدرضا به اطلاعش می‌رساند و بدون استثناء همه تصویب می‌شد. لذا همه به خانه دولو رو می‌آوردند.» ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 264.

[64] بازیگران عصر پهلوی، ج 2، ص 896.

[65] شبه خاطرات، ص 756.

[66] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 232، سند شماره 66983 / 2 ه‍ 22، مورخ 21 / 2 / 53.

[67] همان، ص 239، سند شماره 6159 / 20 ه‍ 21، مورخ 1 / 3 / 53.

[68] همان، ص 248، سند بدون شماره و تاریخ.

[69] همان، ص 480 – 481، سند شماره بدون شماره و تاریخ.

[70] روزنامه آیندگان، 2 بهمن 1357، شماره 3270، ص 5.

[71] تحلیل ارتباط بازاریان مشهد، حکومت پهلوی و آستان قدس رضوی در سال‌های 1353 تا 1357 شمسی، هدی رضاپور، تاریخ‌نامه انقلاب، سال چهارم، دفتر اول تا چهارم، بهار – زمستان 1399، شماره پیاپی 7 و 8، ص 46.

[72] عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 351، سند شماره 9543 / 9 ه‍ 3، مورخ 20 / 6 / 35 [1355].

[73] همان، ص 378، سند شماره 11074 / 9 9ه‍ 3، مورخ 22 / 5 / 37 [1357].

[74] همان، ص 479، سند شماره 11318 /  ه‍ 3، مورخ 18 / 6 / 57.

[75] همان، ص 429، سند بدون شماره و تاریخ.

[76] همان، ص 399، سند شماره 11010 /  ه‍ 3، مورخ 7 / 5 / 2537 [1357].

[77] همان، ص 476، سند شماره246، مورخ 6 / 6 / 1357.

[78] همان، ص 477، سند شماره 11271 / 3 ه‍، مورخ 11 / 6 / 37 [1357].

[79] همان، ص 484، سند بدون تاریخ و سند.

[80] همان، ص 267، سند شماره 7388 / 9، مورخ 23 / 4 / 53.

[81] همان، ص 398، سند شماره 11010 /  ه‍3، مورخ 7 / 5 / 2537 [1357].

[82] همان، ص 419، سند شماره 9524 /  9 ه‍ 2، مورخ 23 / 5 / 37 [1357].

[83] همان، ص 448، سند شماره 11152 /  9 ه‍ 3، مورخ 29 / 5 / 37 [1357].

[84] همان، ص 282، سند بدون شماره، مورخ 8 / 7 / 53 [1357].

[85] همان، ص 445، سند شماره 11651 / 9 ه‍ 3، مورخ 29 / 5 / 37 [1357].

[86] همان، ص 393، سند شماره 7127 / 9 ه‍ 1، مورخ 6 / 5 / 37 [1357].

[87] همان، ص 487، سند شماره 1 / 60-401، مورخ 17 / 8 / 1357.

[88] همان، ص 488، سند شماره 56778 / 20 ه‍ 21، مورخ 17 / 8 / 57.

[89] شبه خاطرات، ص 760 - 761.

[90] ولیان در زمان تخریب اطراف حرم رضوی متهم بود که دستور حمله به حوزه‌های علمیه از جمله مدرسه نواب و ضرب و جرح و قتل طلاب را صادر کرده است. نگاه کنید به: عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 454، سند بدون شماره، مورخ 28 / 5 / 2357 [1357] و ص 444، سند شماره 7350 ه‍، مورخ 23 / 5 / 37 [1357]. همچنین در اعلامیه‌ای منتشر شده علیه ولیان در زمان حضور در وزارت تعاون و امور روستاها بیان شده بود: «ولیان قاتل طغرل مدیر با شرف هتل شاه عباس اصفهان [است] که با نثار جان مانع اعمال خلاف عفت و وجدان و شرف ولیان در هتل اصفهان شد و به همین جهت سکته کرد و به قتل رسید.» نگاه کنید به: عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 193، سند بدون شماره، مورخ 27 / 3 / 52.

[91] توسل به زور و ارعاب اطرافیان از ویژگی‌های شخصیتی ولیان بود. در گزارشی از ساواک در سال 1353 اظهار می‌شود ولیان وزیر تعاون و امور روستاها در خراسان بسیاری از زمین‌های مردم را با زور و تهدید تصاحب کرده است. نگاه کنید به: عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 212، سند شماره 66083 / 7 ه‍، مورخ 19 / 1 / 53. ولیان زمانی هم که استاندار خراسان و مسئول اجرای طرح توسعه حرم رضوی بود، با زور و تهدید مالکان اطراف حرم را مجبور به تخلیه منازل و مغازه‌های خود کرد و با تهدید مغازه‌هایی را در بازار رضا با قیمت‌های گران به آن‌ها تحویل داد که موجب ورشکستگی، بازداشت، سکته و فرار تعدادی از کسبه شد. برای نمونه نگاه کنید به: عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 350 - 355، سند شماره 9543 / 9 ه‍ 3، مورخ 20 / 6 / 35 [1355].

[92] روزنامه اطلاعات، 2 اردیبهشت 1358، ص 7.

[93] من و خاندان پهلوی، ص 185.

[94] شبه خاطرات، ص 761.

 

منابع

بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، محمود طلوعی، نشر علم، تهران، 1372، چاپ اول، جلد دوم.

تاریخ شفاهی ایران، بنیاد مطالعات ایران، جلد هفتم، مصاحبه احمد قریشی با عبدالعظیم ولیان، واشنگتن دی‌سی، آوریل و می 1983. 

روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، باقر عاقلی، نشر گفتار، تهران، 1370، چاپ اول، جلد دوم.

شبه خاطرات، علی بهزادی، انتشارات زرین، تهران، 1375، چاپ اول، جلد یکم.

ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، جلد اول، انتشارات اطلاعات، تهران، 1386، چاپ بیست و یکم.

عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1379، چاپ اول.

کلیاتی از اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی پاکستان، عبدالعظیم ولیان، انتشارات زوار، تهران، 1339، چاپ دوم.

من و خاندان پهلوی، احمدعلی مسعود انصاری، نشر فاخته، تهران، 1382، چاپ ششم.

مجله تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره 4، زمستان 1376.

مجله تاریخ‌نامه انقلاب، سال چهارم، دفتر اول تا چهارم، بهار – زمستان 1399، شماره پیاپی 7 و 8.


































بازدید شاه، علم و اقبال از صحن حرم امام رضا علیه‌السلام و ولیان


بازدید شاه، علم و اقبال از صحن حرم امام رضا علیه‌السلام و ولیان



دعاخوانی شاه، اسدالله علم، منوچهر اقبال و ولیان از صحن حرم امام رضا علیه‌السلام


دعاخوانی شاه، اسدالله علم، منوچهر اقبال و ولیان از صحن حرم امام رضا علیه‌السلام


شاه و خانواده‌اش به همراه ولیان، علم، اقبال و درباریان در حرم مطهر رضوی


عبدالعظیم ولیان


ولیان در حال سخنرانی


ولیان در صحن مطهر به همراه شاه


ولیان در مراسم رسمی


ولیان در یک مهمانی


ولیان و امیرعباس هویدا در حرم امام رضا علیه‌السلام


ولیان و توضیح طرح توسعه حرم امام رضا(ع) به هویدا نخست وزیر


ولیان و توضیح طرح توسعه حرم امام رضا(ع) به هویدا نخست وزیر


 

تعداد مشاهده: 6694

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.