امام صادق(ع) فرمودند: از گذشته دنیا عبرت گیرید آیا دنیا برای کسی باقی مانده یا کسی از بلندپایگان یا فرومایگان و دولتمندان و تنگدستان و دوستان و دشمنان در آن پایدار مانده است؟ همچنین پیوستن آیندگان به گذشتگان، همانند پیوند امواج آب‌ها به یک دیگر است. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ذخیره تاریخ گذشته و حوادث گذشته را از عزیزترین ذخایر بدانید. آن را مبادا مورد غفلت قرار دهید که این غفلت، خسارت‌های بزرگی به بار خواهد آورد. مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه- 24/6/1378

مقالات بدون درج سند

بررسی تأثیر جریان فراماسونری در به قدرت رسیدن پهلوی اول


تاریخ انتشار: 02 اسفند 1402


مقدمه

 فراماسونری سازمان اجتماعی نیمه پنهانی است و از یک رابطه تشکیلاتی منظم تشکیل شده و سازوکاری تعریف شده دارد و برخلاف تصور عده‌ای این سازمان همه جا پنهانی فعالیت نمی‌کند بلکه در برخی مناطق دنیا فراماسونری فعالیت علنی یا نیمه علنی دارد.

در دوران اولیه‌ی پیدایش این سازمان در ایران به آن فرانماسونری هم گفته‌اند که به اصل واژه‌ی فرانسوی macon Franc نزدیک‌تر است و در فارسی آن را فراموشخانه نامیدند. لفظ لژ نیز در تعریف محل اجتماع اعضای سازمان به کار برده شده است. تلفظ انگلیسی این واژه هم free mason به معنای بنّای آزاد می‌باشد. در تشریح بیشتر این لغت گفته‌اند که بنایی که با ابزارهای خود مانند تبر، چکش، گرز و اسکنه، روی سنگ‌هایی که قابلیت تراش داشتند و به آنها free stone  می‌گفتند، کار می‌کرده است و از این جهت به آنها بنای آزاد می‌گفتند که در روزگار حاکمیت نظام‌های فئودالی در اروپا آنان آزاد بودند و به هر منطقه از کشورشان که به خدمتشان نیاز بوده سفر می‌کردند و به کار می‌پرداختند. همین بنایان آزاد در پایان قرون وسطی، پایه‌های نظام بورژوازی اروپا را برپا نموده و به گذار اروپا از مرحله‌ی فئودالی به مرحله بورژوازی و رنسانس کمک کردند.[1] اما نفوذ فراماسونری به سرزمین‌های دیگر با توجه به اصول حاکم بر این تشکیلات و نیز رابطه‌ی آن با اهداف توسعه‌طلبانه انگلیس و دیگر کشورهای غربی، انجام شد و ایران به دلیل موقعیت مهم و استراتژیک آن در خاورمیانه مورد توجه تشکیلات فراماسونری قرار گرفت. نفوذ فراماسونری در ایران ارتباط نزدیکی با شروع روابط ایران با کشورهای اروپایی دارد. به خصوص از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی که سال‌های اوج رقابت‌های استعماری روسیه، انگلیس و فرانسه بر سر به دست آوردن منابع و منافع کشورهای خاورمیانه و آسیایی بود. در این سال‌ها اهداف توسعه طلبانه‌ی روسیه تزاری از یک سو ایران را صحنه تاخت و تاز قوای تزاری ساخته بود و از سوی دیگر نقش حیاتی ایران و بخش شرقی آن افغانستان در صیانت از هندوستان، مستعمره زرخیز انگلستان، ایران را مورد توجه این استعمارگر پرقدرت قرار داده بود. رقابت فرانسه با انگلستان و تمایل آن کشور به وارد آوردن ضربه بر منافع انگلستان در هند نیز ارتباط با ایران را به عنوان بهترین راه دسترسی به هندوستان، در نزد آنان دارای اهمیت خاصی کرده بود. اهمیت هندوستان برای استعمارگر پیر و لزوم حفظ آن در کنار خواسته‌های نامشروع استعماری آن در ایران، سبب شد تا کشور ما جولانگاه شبکه‌های اطلاعاتی بریتانیا گردد.[2]

 

روند ایجاد فراماسونری در ایران و مؤسسان آن

با بررسی سیر تاریخی جریان فراماسونری در کشور به خوبی می‌توان این نکته را استنباط نمود که فراماسون‌ها همیشه در لحظات حساس و مهم وارد عمل می‌شدند و به نفع منافع و اهداف استعمارگرانه انگلیس اقدام می‌کردند. میرزا عسگرخان ارومی افشار نخستین ایرانی بود که به عضویت تشکیلات فراماسونری وابسته به انگلیس درآمد و زمانی این برنامه از طرف انگلیسی‌ها اجرا شد که از طرف فتحعلی شاه، بزرگترین مأموریت سیاسی به او محول شده بود. او در این مأموریت خطیر موظف بود تا ناپلئون و فرانسه را با ایران متحد سازد و جبهه‌ای علیه انگلیس و روس به وجود آورد اما به جای انجام وظایفش وارد گراند لژ اعظم اسکاتلند شد در دوره‌ای که به خواست ژنرال گاردان فرانسوی، انگلیسی‌ها از این  کشور اخراج شده بودند، تنها راه برای به دست آوردن اطلاعات از چگونگی روابط ایران و فرانسه، استفاده از میرزا عسگرخان توسط انگلیس بود.[3]

اعضای سازمان فراماسونری، با جذب مقامات سیاسی، بازرگانان و اعضای هیات‌های سیاسی، اطلاعات فراوانی را در اختیار کمپانی هند شرقی و سیاستمداران انگلیس گذاشتند و در شکل‌دهی تحولات ایران، نقش ویژه‌ای ایفا کردند سرجان ملکم، سرگور اوزلی و سرجان مک نیل، نمونه‌های بارز مأمورانی بودند که در ارتباط با کمپانی هند شرقی با تحمیل قراردادها، یا اقدامات خود در کشور، اطلاعات گسترده‌ای از وضعیت نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران تهیه کردند و با تشکیل کانون‌های استعماری نظیر فراماسونری، شبکه‌ای از مأموران وابسته به استعمار انگلیس را در ایران سازماندهی کردند.[4] یکی از نمونه‌های این موضوع میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی بود که چندین بار از طرف فتحعلی شاه به دربارهای روس و انگلیس اعزام شد.[5] سرگوراوزلی سفیر انگلستان در دربار قاجار او را به عضویت لژ فراماسونری انگلستان درآورد. ایلچی با ورود به حلقه‌ی ماسونی و خدمت به انگلیس، به مدت 35 سال بدترین خیانت‌ها را به ایران نمود. شرق‌شناس انگلیسی به نام ویلسون از بین اسناد و اوراق یکی از سیاستمداران انگلیسی به نام لرد ملویل، نامه‌های سرگوراوزلی را که حاکی از پرداخت رشوه، هدیه و تحفه به درباریان و شخص میرزا ابوالحسن‌خان بود را به دست آورد. این اسناد[6] که بین کمپانی هند شرقی و وزارت خارجه انگلیس و سرگوراوزلی رد و بدل شده، نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها چگونه با استفاده از عضویت درباریان در سازمان فراماسونری، در پی گسترش تسلط و اهداف استعماری خویش در ایران بودند.[7] به همین دلیل کمپانی هند شرقی این بار، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله را با اعتبار مبالغ هنگفتی برای تأسیس لژ فراموشخانه به ایران فرستاد. این لژ توانست جمعی از رجال سیاسی، نخبگان و روشنفکران تحصیل‌کرده را به طرف خود جذب کند[8]

میرزا ملکم خان فرزند میرزا یعقوب ارمنی از ارامنه جلفای اصفهان بی‌شک نخستین فرد ایرانی است که تلاشی آگاهانه به منظور برپایی شعبه‌ای از سازمان فراماسونری حتی به شکل غیررسمی در ایران نموده است. وی که در زمان اقامت خود در اروپا با این پدیده آشنا شده بود با تیزهوشی، به درستی دریافته بود که تشکیلات فراماسونری بهترین ابزار برای پایه‌ریزی آن نوع از جامعه است که وی و انگلیس خواهان آن بودند.[9] اما تلاش او به دلیل عدم شناخت صحیح از جامعه ایران، با شکست روبرو شد. مرام فراموشخانه ملکم بر اساس رساله اصول آدمیت بود که خود او نوشته بود گرچه هدف از نوشتن این رساله مسائل اخلاقی بوده است اما محتوای آن شباهت بسیاری به تعالیم ماسونی و هدف و غایت سیاسی داشت. با نگاهی به تألیفات میرزا ملکم، می‌توان استباط نمود که وی از غرب و متفکران غربی پیروی می‌کرد به طوری که از حد اعتدال خارج شده و به تسلیم محض در برابر غرب رسیده بود:[10]

«هر گروهی مادامی که آبادی یک ملکی را به اندازه استعداد و طبیعت ترقی می‌دهد، مالک بالحق آن ملک است. و لیکن هرگاه یک گروهی یک جزو معتبر دنیا را به یک وجهی تعریف بکند و بر خلاف اوامر الهی بخواهد آن ملک را محض جهالت و وحشی‌گری خود خراب و مغشوش نماید و تمام دنیا را از نعمات خداداد آن ملک محروم بگذارد، بدیهی است که موافق احکام هر دین و به حکم اصول آبادی دنیا که حال مذهب عامه دولت‌ها شده است، باید آن ملک را از دست آن گروه ناقابل خلاص کرد.»[11]

نوشته‌هایی از این دست، علاقه میرزا ملکم را به راهیابی پدیده استعمار به ایران نشان می‌دهد و این علاقه به حدی است که تمام توان خود را در راهنمایی استعمارگران خارجی برای موفقیتشان در مستعمره سازی ایران به کار می‌گیرد. او حتی تلاش می‌کرد تا اندیشه‌های فراماسونری را رنگ و لعاب مذهبی ببخشد و برای تأسیس فراموشخانه هم دلایل شرعی می‌آورد![12] میرزا ملکم کمی بعد از تعطیل شدن فراموشخانه تشکیلاتی مخفی را با نام مجمع آدمیت پایه‌گذاری کرد. وی در روزنامه قانون با توجیه این مطلب که این مجمع خلاف دستورات دین و مذهب نیست، مردم را به اتحاد و حضور در این مجمع فرا خواند. شماره 29 روزنامه قانون در این باره نوشته است: «... ما همان خیرخواهان صدیق هستیم. ما از اول تا آخر مواظب احوال شما بودیم. حالا وقت بیداری و عهد اتحاد است و چه اتحادی سهل‌تر و مبارک‌تر از این اتحاد حاضر  که در میان اخوان هم‌دین و هم‌وطن و هم‌زبان، هم‌درد منعقد شده است... در دایره اتحاد ما هیچ حرف و حرکتی نخواهید یافت که مطابق اصول شریعت خدا و متضمن ترقی ملت نباشد... شما در هر مقام که باشید می‌توانید بدون زحمت، نسبت به این جماعت، مصدر هزارگونه خدمت شوید و از همه نقدتر خدمت آنست که آشنایان و معقولین اطراف خود را به مراسم الفت در این سلسله‌ی اتحاد با خود شریک و هم‌عهد و هم‌قسم بسازید..»[13] میرزا عباسقلی‌خان قزوینی معروف به آدمیت که با اندیشه‌های میرزا ملکم آشنا بود و بعضی از رساله‌های ملکم از جمله اصول ترقی و فراموشخانه، به خط وی نوشته شده است در احیای جامع آدمیت نقش مهمی ایفا کرد. او در پخش و اشاعه‌ی افکار و اندیشه‌های فراماسونری میرزا ملکم در جامعه ایران و نشر روزنامه‌ی قانون کوشا بود.[14] افرادی همچون سیدنصرالله تقوی اخوی، محمدعلی فروغی ذکاء‌الملک، سلیمان میرزا و میرزا محمودخان احتشام‌السلطنه و...[15] در جامع آدمیت عضو بودند.[16]

اگر در اندیشه‌ها و فعالیت‌های فراماسون‌ها، نظری بیفکنیم این نکته‌ی مهم کاملاً واضح و مشهود است که هدف فراماسون‌ها عبارت بود از دعوت ایرانیان به پذیرش محض تمدن غربی که این امر وابستگی به غرب را به جامعه‌ی ایران تحمیل می‌کرد. روند وابستگی ایران به غرب با افزایش تعداد لژهای فراماسونری و گسترش فعالیت‌های آنها تشدید شد. جذب تعداد فراوانی از رجال قدرتمند در این لژها که بر اساس آموزش‌های ماسونی ملزم به حمایت از یکدیگر بودند، شبکه‌ای پنهانی ایجاد کرده بود که علی‌رغم ادعای عدم مداخله در امور سیاسی به نحوی فعال در کلیه امور مداخله می‌نمودند و منافع غرب به خصوص انگلیس را تأمین می‌نمودند. به طور کلی فراماسونری تأثیرات  غیرقابل انکاری با تحولات تاریخ معاصر ایران داشته و نقش قابل ‌توجهی را در کنش‌های اجتماعی و سیاسی کشور بازی کرده است.[17] میرزا ملکم، میرزا حسین‌خان سپهسالار و علی اصغرخان امین‌السلطان از جمله فراماسونرهایی بودند که عامل اصلی اعطای امتیازات به انگلیسی‌ها و واگذارکننده منابع ایران به آنان بوده و باعث شدند تا نفوذ آنها در کشور توسعه پیدا کند.[18]

 

تأسیس لژ بیداری ایران و تأثیر آن در روی کار آمدن رضاخان

همزمان با تحولات نهضت مشروطیت در ایران در سال 1907 میلادی (1296 ش) در تاریخ 6 نوامبر 1906/ 20 رمضان 1324 قمری/ 14 آبان 1285،[19] لژ بیداری، اولین لژ رسمی با مجوز لژ شرق اعظم فرانسه (گراند‌اوریان) تشکیل شد. برخی انقلابیون و مشروطه‌خواهان نظیر نظیر ادیب‌الممالک فراهانی،حسن تقی‌زاده، ابراهیم حکیمی، سردار اسعد بختیاری، سلیمان‌خان میکده، میرزا حسن‌خان وثوق، سپهدار تنکابنی و... در این لژ عضویت داشتند. پس از به توپ بستن مجلس در دوران استبداد صغیر، فعالیت لژ برای مدتی متوقف شد و تعدادی از اعضای این لژ نیز مانند ملک‌المتکلمین(از بابیان ازلی)، سیدجمال واعظ و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل دستگیر و حتی اعدام شدند.[20] اما پس از فتح تهران، اعضای لژ فراماسونری بیداری ایران، بر اساس برنامه‌های از پیش تعیین شده، زمام حکومت مشروطه را به دست گرفتند و در خط سیر استراتژی سازمان فراماسونری به اجرای نقشه‌های استعمارگران پرداختند.[21] فعالیت این لژ تا آغاز جنگ جهانی اول رونق بیشتری داشت. تعداد اعضای لژ بیداری طی پانزده سال فعالیت تشکیلاتی بالغ بر 168 نفر بود که جملگی از رجال و صاحب منصبان کشور بودند. عده‌ای از آن‌ها از جمله مستوفی الممالک، حسن پیرنیا، محمدعلی فروغی، حسین علاء و محمد ساعد مراغه‌ای به نخست‌وزیری رسیدند. حضور رجال متنفذی مانند سید‌حسن تقی‌زاده، محمدعلی فروغی ذکاءالملک، سپهدار اعظم رشتی، میرزا‌ کریم‌خان رشتی حسین علاء، محمد ساعد، عباسقلی‌خان قریب، لقمان‌الممالک و به خصوص اردشیر جی (ریپورتر) که حضور او و فرزندش شاپور، حکایت از اهمیت و تأثیر این لژ در تحولات این دوره و دوره‌ی بعد از آن، یعنی سلطنت پهلوی دارد.[22] اما نقش فراماسون‌ها و نفوذ آنها در دوره پهلوی اول را باید در کودتای 1299 و شروع به قدرت رسیدن رضاخان جستجو کرد. در کودتای 1299، فراماسونرهای لژ بیداری ایران، فعالیت‌های وسیعی انجام دادند تا مجری تصمیمات انگلیسی‌ها باشند. ضرورت وجود حکومتی مستبد و مقتدر برای ایران، سپس کمک به ایجاد سلطنت پهلوی و همچنین اقدامات دین‌ستیزانه همگی از جمله اقداماتی بودند که در سایه وجود فراماسون‌ها در کشور شکل گرفت.[23] با روی کار آمدن کابینه فراماسونری مشیرالدوله (پیرنیا) در تاریخ 12 تیرماه 1299 نهضت‌های ملی و مذهبی سرکوب شد. با شهادت شیخ محمد خیابانی قیام او در هم شکست و با توطئه فراماسونرها که در اصل مجری طرح‌ها و نقشه‌های انگلیسی‌ها بودند، نیروهای قزاق تجهیز و جهت سرکوب نهضت جنگل به مازندران و گیلان اعزام شدند. فراماسون‌ها قبل از روی کار‌آمدن یک حکومت جدید به جای حکومت قاجار اقداماتی را انجام دادند مانند:

1. ایجاد جریان و ضد جریان در جریان‌های فکری گوناگون.

2. ایجاد رعب و وحشت از طریق توسعه اغتشاش و ناامنی در شهرها و راه‌ها

3. تشدید نفاق و تفرقه و چند‌دستگی بین مردم

4. تبلیغ در بی ثمر بودن فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و حزبی و افزایش یأس و ناامیدی در جامعه

5. انتشار مقالات در روزنامه‌های وابسته به فراماسونرها، افترا و تهمت به عناصر میهن‌خواه و مبارز به قصد بی‌اعتبار ساختن آنان و بدگمانی مردم نسبت به آنها و در نهایت تبلیغات جنجالی در روزنامه‌ها به منظور آماده‌سازی فضای روانی جامعه و تبلیغ ضرورت روی کار‌آمدن یک دولت مقتدر سیاسی و نظامی.

روزنامه‌هایی مانند کاوه، خاور، صدای‌تهران، سعادت‌ تهران، مجله ادبی ناشر، رهنما، رعد، ارمغان و... که توسط فراماسونرهای معروفی همچون سید‌حسن تقی‌زاده، محمود عرفان، سید‌محمد تدین، مهدی‌خان‌ ‌سعدالملک، سید‌ضیاءالدین طباطبایی، وحید دستگردی و... اداره می‌شد[24] نقشی اساسی در آماده کردن افکار و فضای روانی جامعه برای کودتا داشتند و در این راه بسیار هدفمند رفتار نمودند.[25] در کودتای 1299 فراماسون‌هایی همچون سپهدار اعظم رشتی، میرزا کریم رشتی، محمدعلی فروغی و اردشیر ریپورتر نقش مهمی در به قدرت رسیدن رضاخان داشتند. سپهدار اعظم رشتی یا همان میرزا فتح‌الله خان سردار منصور، عضو لژ جامع آدمیت و لژ بیداری ایران و از اعیان و متمولین گیلان بود. وی بعد از پیروزی مشروطه‌خواهان، در سال 1288ش، عهده دار وزارت پست و تلگراف شد. در دوران نخست‌وزیری محمدولی‌خان تنکابنی از مهر 1288ش الی مردادماه 1289ش در هر چهار کابینه، به ریاست وزارت پست و تلگراف منصوب گردید. وی در کابینه عین‌الدوله، به مقام ریاست وزارت عدلیه رسید و در کابینه عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما که در سال 1294ش تشکیل شد بار دیگر ریاست وزارت پست و تلگراف را به عهده گرفت.

در کابینه‌ای که محمدولی خان سپهسالار تشکیل داد سپهدار اعظم وزیر داخله شد و در دولت وثوق‌الدوله که به دلیل عقد قرارداد ننگین 1919م، کابینه‌ی قرارداد نام گرفت، به ریاست وزارت جنگ برگزیده شد و در آبان ماه سال 1299 احمدشاه فرمان رئیس‌الوزرایی را برای سپهدار رشتی صادر نمود.[26] همه‌ی این تحولات بر اساس استراتژی از پیش طرح شده بریتانیا برای استقرار یک دیکتاتوری آهنین در ایران بود. بنابر این به منظور تسهیل جریان کودتا و تضمین موفقیت آن لازم بود تا فتح‌الله اکبر سپهدار رشتی در منصب ریاست‌الوزرایی قرار بگیرد.[27] بررسی حوادث ایام کوتاه ریاست او نشان می‌دهد که وی از زیر و بم و نقشه‌ی کودتا که در پشت پرده به دقت از طرف انگلیس و کمک فراماسون‌ها، زمینه‌چینی می‌شد، آگاهی داشت. تدابیر و تصمیماتی که او در همین دوره‌ی کوتاه ریاست خود به مرحله‌ی اجرا گذاشت، آن‌چنان حائز اهمیت بوده که بدون چنین تدابیر و تصمیماتی، موفقیت کودتا قابل تضمین نبوده است. نخستین و فوری‌ترین وظیفه سپهدار ‌اعظم رشتی در مأموریت جدیدش این بود که سرلشگر استاروسلسکی فرمانده‌ی روسی قزاقخانه را عزل کرد و یکی از برادران ماسونی خود به نام سرلشگر قاسم والی را به جای او گذاشت.[28] دیپلمات آمریکایی جان کالدویل[29] در گزارش‌های خود، فتح‌الله اکبر سپهدار رشتی را گزینه مناسبی برای اجرای سیاست‌های انگلیس ارزیابی می‌کند: «سپهدار اعظم گزینه‌ی منطقی برای ریاست وزرا بود... ثروت هنگفت او شامل املاک و اراضی وسیعی در گیلان می‌شود. هیچ‌ کس به اندازه‌ی او از حمله بلشویک‌ها و جنگلی‌ها به این ایالت متحمل خسارت نشده است. بنابر این طبیعی است که او تنها کسی است که می‌تواند برای آرام کردن اوضاع و برطرف‌کردن خطر، بیشترین تلاش را صورت دهد و همچنین انگلیسی‌ها نیز می‌توانند به همکاری او اطمینان داشته باشند. سپهدار ‌اعظم با اشتیاق هر چه تمام‌تر این سمت را پذیرفت و فوراً تمام افسران روسی را به بهانه اختلاس در وجوه پرداختی دولت از کار برکنار کرد...»[30]

از طرف دیگر سپهدار اعظم رشتی در میان اعضای کمیته مخفی آهن یا زرگنده قرار گرفته و همراه با سایر فراماسونرها مانند سید‌محمد تدین، محمود جم و به خصوص میرزا‌کریم‌خان رشتی از فراماسون‌های برجسته و مأمور ویژه اینتلیجنت سرویس، برادرش سردار محیی(معزالسلطان) و عاملان اجرای سیاست‌های انگلیس در ایران همچون سیدضیاءالدین طباطبایی کودتای 1299 را با حمایت انگلیسی‌ها سازماندهی نمودند.[31] این کمیته در نزدیکی اقامتگاه سفیر انگلیس تشکیل شده بود و در اصل تشکیلاتی سری بود که اینتلیجنس سرویس (سازمان جاسوسی انگلیس) در پوشش آن، استراتژی‌های مد نظر خود را به انجام می‌رساند. میرزا‌ کریم خان رشتی ارتباطات این کمیته را با اردشیر ریپورتر برقرار می‌نموده و طرح‌های اینتلیجنت سرویس را به او انتقال می‌داده است.[32] سید ضیاء نیز از طریق حبیب‌الله رشیدیان با نورمن وزیرمختار بریتانیا در تهران در ارتباط بوده و در رأس این کمیته قرار داشته است. این کمیته دارای دو کارکرد مهم بود: سرکوب نهضت جنگل و استقرار یک دیکتاتوری آهنین در ایران. آنچه انگلیسی‌ها را نگران ساخته بود وقایع گیلان و حضور میرزا کوچک‌خان و مجاهدین او در پایتخت بود. بنابر این برای نابودی نهضت جنگل از یک طرح پیچیده استفاده کردند که توسط میرزا‌کریم‌خان رشتی، برادرش سردار محیی و کمیته ستار به ثمر رسید که عبارت بود از ایجاد یک شبکه‌ی قلابی با نقاب انقلابی‌گری و افراطی‌گری با هدف نفوذ در نهضت قیام و تلاش برای به دست گرفتن رهبری آن و در صورت عدم موفقیت، خرابکاری و توطئه‌گری و در نهایت تجهیز نمودن نیروهای قزاق برای اعزام و پیکار با میرزا کوچک‌خان. به این ترتیب فراماسون‌ها با توسل به چنین حربه‌هایی توانستند مانع پیروزی نهضت جنگل شوند. به فرمان انگلیس، به موازات این فعالیت‌ها اعضای این کمیته در پی یافتن فردی مناسب برای استقرار یک حکومت دیکتاتوری نظامی بودند. در این ارتباط میرزا‌ کریم‌خان رشتی، مأمور قزاق خشنی را که در زمره چماقداران برادرش سردار محیی قرار داشت و او را به خوبی می‌شناخت، به اردشیر ریپورتر معرفی نمود. این مأمور قزاق همان رضاخان بود که با شروع جنگ اول جهانی و آغاز اتحاد میان روس و انگلیس با درجه میرپنجی در رأس تیپ همدان قرار گرفت.[33]

 اردشیر ریپورتر فضای سیاسی آن زمان از دیدگاه استعمار بریتانیا و دلایل وقوع کودتای 1299 را چنین می‌نویسد: «گزارش‌های محرمانه‌ای از تحولات روسیه به لندن واصل شده بود (انقلاب بلشوویکی 1917) که بر اهمیت نقل و انتقالات واحدهای قزاق در ایران می‌افزود. زیرا این نیرو هرگاه که روس‌ها اراده می‌کردند می‌توانست با همکاری صاحب منصبان ایرانی، کفه ترازوی قدرت را به نفع روسیه تکان دهد. من اطلاع داشتم که هنگ قزاق روسی که بالغ بر یکهزار و دویست تن بود، از زبده‌ترین سربازان تشکیل یافته بود و مأموریت احتمالی‌اش به مراتب مهم‌تر از حفظ و یا اعاده نظم و آرامش بود...»[34] طبق نوشته‌های اردشیر ریپورتر موردی که سیاستمداران انگلیس را نگران می‌کرد، تبلیغات انقلاب بلشویکی در مناطق شمالی ایران بود. «...در اواسط ماه مه 1920 مأمورین اطلاعاتی انگلیس از گیلان گزارش دادند که قرار است میرزا کوچک‌خان رهبر نهضت جنگل نخست‌وزیر جمهوری شوروی گیلان گردد و سپس کمیته انقلابی سراسر ایران چند جمهوری دیگر را اعلام نماید... انقلابیون نقشه دامنه‌داری را طرح کرده بودند که آتش شورش و بلوا در مازندران و گیلان و قبائل لرستان و ترکمن مشتعل شود و عمّالشان زمام قدرت را به دست گیرند. تشکیل جمهوری آذربایجان به رهبری دموکرات‌ها در تبریز در شرف وقوع بود... نماینده وزارت خارجه بریتانیا معتقد بود که کابینه مشیرالدوله سر و صورتی به اوضاع داده است ولی آنچه را که من به نایب‌السلطنه هند گزارش دادم این بود که خانه ایران از پای‌بند ویران است و قرارداد 1919 هم فاقد ارزش است هر چه زودتر باید به عنوان پیروزی برای ایران باطل و لغو شود و این تدبیر اتخاذ شد که به نام همکاری نزدیک در مقابل خطر بلشویک‌ها و انقلابیون محلی، بهتر است قوای انگلیس و قزاق با یکدیگر وارد عمل شوند. این طرح ژنرال آیرونساید بود که مانع از اقدام ناگهانی و قاطع لشگر قزاق به سود روس‌ها گردد...»[35]

انگلیس به خصوص بعد از جنگ جهانی اول و در راستای اهداف استعمار‌نو از طریق افراد و تشکیلات وابسته خود یعنی فراماسون‌ها به دنبال غارت ثروت عظیم ایران و نفوذ و سلطه بر تمام جنبه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور بود. با ورود فراماسونری در ایران و نفوذ فراماسونرها در تمامی ارکان حکومت سراسر ننگ و وابسته‌ی قاجار، منافع انگلیس به خوبی تأمین می‌شد. اما از نوشته‌های اردشیر ریپورتر می‌توان به خوبی استنباط نمود که با وقوع انقلاب 1917 روسیه و سقوط تزاریسم و پدیده بلشویسم، انگلیس احساس خطر بزرگی نموده و از این جهت است که به دنبال تغییر و تحول در حکومت ایران و جایگزینی یک رژیم نظامی دیکتاتوری بود که در مقابل نفوذ و تهدیدات روسیه بتواند منافع امپریالیسم انگلستان را به خوبی حفظ نماید. طرحی که با مشارکت فراماسونرهای برجسته و جاسوسان اینتلیجنت سرویس و وابستگان به سیاست انگلیس به خوبی محقق شد.[36] 

طبق وصیت‌نامه اردشیر جی او فردی بود که در یافتن رضاخان برای انگلیسی‌ها به عنوان مهره مناسب برای کودتا نقش داشته است. اردشیر جی در این باره نوشته است که وی در اکتبر سال 1917 با رضاخان که در یکی از نیروهای قزاق خدمت می‌کرده است، در کنار جاده پیربازار بین رشت و طالش آشنا شد. وی از مدت‌ها پیش از آن جزئیات مربوط به کلیه صاحب منصبان واحدهای قزاق را بررسی کرده و تعدادی را نیز ملاقات نموده است.[37] به گفته اردشیر ریپورتر، رضاخان تودار، مصمم و بی‌باک بود و نظر او را به خود جلب کرد و او را مناسب اهداف خود دیده بود. بنابر این رضاخان را تحت تعلیمات خود قرار داد. اردشیر جی در قسمت دیگری از وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «به دستور وزارت جنگ در لندن و نایب‌السلطنه هند، همکاری نزدیک ژنرال آیرونساید و من آغاز گردید. من برای نظرات رضاخان درباره نیروی قزاق اعتبار فراوانی قائل بودم و سرانجام او را به آیرونساید معرفی کردم. آیرونساید همان خصالی را در رضاخان می‌دید که من دیده بودم...»[38]  در سال‌های بعد از کودتا 1299، دربار بریتانیا به پاس خدمات اردشیر ریپورتر که در تاریخ 4 آذر 1304، دسامبر 1952 به استقرار سلطنت پهلوی انجامید، به ریپورتر مقام شهسواری امپراطوری بریتانیا KCBE اعطا کرد.[39] اما فعالیت‌های فراماسون‌ها برای تثبیت قدرت رضاخان ادامه داشت. یکی از اقداماتی که میرزا ‌کریم‌خان رشتی بعد از کودتا و به قدرت ‌رسیدن رضا‌خان پهلوی انجام داد، وساطت او در جلب نیروهای دموکرات و چپ  و در رأس آنها سلیمان میرزا اسکندری به رضاخان بوده است. تمهیدات محیلانه میرزا‌ کریم و نقاب چپ‌نمایی که در آن ید طولائی داشت، بی شک نقشه‌ای طراحی شده از طرف اینتلیجنت سرویس و سیاستمداران انگلیسی بود که در تلاش برای جلب نظر مساعد شوروی به سوی رضاخان، به عنوان پرچمدار ناسیونالیسم ایرانی و مبارزات ضد فئودالی  و موافقت آنان با سلطنت بسیار مؤثر بوده است. حسین مکی در این باره می‌نویسد: «میرزا‌ کریم خان رشتی، مشیر و مشاور سفارت شوری نیز بود و هنگام تغییر سلطنت نقش‌های حساسی در سفارت شوروی بازی نمود و برای موافق ‌ساختن سیاسیون شوروی نسبت به سردار سپه، فعالیت‌های بی‌شماری کرد. مشارالیه مدت‌ها با لیدرهای احزاب سوسیالیست از نزدیک تماس گرفت... و آنچه معلوم و مسلم است این است که سوسیالیست‌ها در تقویت سردار سپه کوشیدند و نمایندگان آنها هم که در مجلس بودند چه در دوره چهارم و چه در دوره پنجم همه جا از سردار سپه حمایت کرده و او را یک نفر رجل ملی و خدمتگزار ایران معرفی نمودند.»

در خاطرات منتشر نشده سلیمان بهبودی متن توافق‌نامه سری وجود دارد که میان رضاخان، سلیمان محسن اسکندری، سید ‌محمدصادق طباطبائی، امیرلشگر خدایارخان و میرزا کریم خان رشتی موجود است که به خوبی نشان‌ دهنده‌ی توافقات پنهانی میان شوروی و انگلیس و توافق آنها در صعود رضاخان به سلطنت می‌باشد.[40]

 

نخست وزیران و نخبگان فراماسونر سلطنت پهلوی اول

در ادامه‌ی فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی فراماسون‌ها در عصر پهلوی اول، لژ بیداری ایران همچون عصر قاجار فعال بود و اعضای آن در ترویج سکولاریزاسیون، تقدس‌گرایی و میهن‌پرستی افراطی که رضاخان شروع کرده بود نقش داشتند. در این دوره انجمن‌ها و کانون‌های متعددی تشکیل شدند که از جمله آنان، فرهنگستان ایران، انجمن اخوت، انجمن زرتشتیان ایرانی هند، تشکیلات پیشاهنگی ایران، جمعیت آینه عبرت، کانون پرورش افکار، قرائتخانه شاپور و... را می‌توان نام برد.[41] در ادامه حضور فراماسون‌ها در بالاترین مقام‌های سیاسی کشور و حمایت از رضاخان، محمدعلی فروغی یکی از مؤسسان لژ بیداری بود و از اعضای برجسته آن نیز محسوب می‌شد وی از جمله روشنفکران و متفکرانی بود که تحت تأثیر رضاخان قرار داشت و او را رهبری قوی و فرهمند می‌دید که توانایی ثبات و امنیت در ایران آشوب‌زده را دارد. فروغی در آبان 1304 که مجلس احمدشاه را خلع و رضاخان را به ریاست حکومت موقت انتخاب کرد، کفالت ریاست‌وزرایی را بر عهده گرفت و دستور تشکیل مجلس مؤسسان را صادر کرد. این مجلس با تصویب چند متمم قانون اساسی رضاخان را شاه ایران اعلام کرد. پس از این او گزینه مطلوب رضاشاه بود. هر چند که مجلس نظر دیگری غیر از او داشت اما در نهایت فروغی نخست‌وزیر شد.[42]

فروغی در تأسیس حکومت پهلوی و تداوم آن نقش مهمی داشت. سایر ماسون‌های عضو لژ بیداری نیز به مقام‌های بالا دست یافتند از جمله سید‌حسن تقی‌زاده که در دوره ششم مجلس به عنوان نماینده تهران انتخاب و در سال 1307 ش استاندار خراسان شد. وی همچنین سفیر ایران در انگستان، وزیر وزارت طرق و شوارع و همچنین به ریاست وزارت مالیه رسید.[43]

حسین علاء نیز در سال‌های نخست سلطنت رضاخان، حدود دو ماه وزارت فوائد و تجارت را بر عهده داشت. در سال 1307 از مقام خود برکنار و وزیرمختار ایران در پاریس شد. در دی ماه 1311 همراه هیئتی به ژنو سفر نمود تا در مذاکرات مربوط به اختلاف میان کشور ایران و انگلیس بر سر لغو قرارداد دارسی در جامعه بین‌الملل شرکت کند. نتیجه تلاش هیئت ایرانی در ژنو، به تمدید قرارداد دارسی انجامید. پس از مراجعت به تهران، حسین علاء به مقام ریاست هیئت‌ مدیره بانک ملی ایران رسید و در سال 1313 به جای سید‌حسن تقی‌زاده وزیر مختار ایران در لندن شد. در دوران نخست‌وزیری محمود جم(‌یکی دیگر از فراماسونرهای لژ بیداری) نیز در سال 1316ش به سمت وزارت تجارت دست یافت.[44]

دوره‌ی نخست وزیری محمود جم نیز یکی از طولانی‌ترین دوره‌های دولت در حکومت رضاخان بود و طی آن رخدادهای سیاسی و اجتماعی بسیاری در کشور روی داد از جمله واقعه کشف حجاب، واداشتن روحانیون به دریافت جواز عمامه، دستگیری گروه سیاسی 53 نفری، خودکشی علی‌اکبر داور، بسته شدن قرارداد تقسیم آب رود هیرمند میان ایران و افغانستان در سال 1317ش، شهادت آیت‌الله سید‌حسن مدرس و اتمام کار احداث راه آهن سراسری ایران.[45] محمود جم پس از چهار سال نخست وزیری در آبان 1318ش به وزارت دربار منصوب شد و تا تاریخ 25 شهریور 1320 که رضاخان به همراه خانواده سلطنتی، ایران را ترک نمود، آنها را همراهی کرد.[46] در مجموع با بررسی این دوره از تاریخ معاصر ایران می‌توان دریافت که سیاست‌های انگلیسی چگونه توسط فراماسون‌ها اجرا شد و چگونه مسیر تاریخ ایران را تغییر داد. فراماسون‌ها با نفوذ در بالاترین رده‌های سیاسی کشور و احراز مشاغل مهم، مجری و تابع دستورات انگلیس بودند که در تمامی عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور نمود پیدا کرد.


 

پی‌نوشت‌ها:


[1]‌. تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، حمیدرضا شاه‌آبادی، جلد اول، صفحات 57 الی 59.

[2]‌. مقاله کودتای رضاخان پهلوی در سال 1299، علی سوری مجله گلبرگ، اسفند 1386، شماره 96. 

[3]‌. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، جلد اول، صفحات 306 و 313.

[4]‌. علی سوری مجله گلبرگ، همان. 

[5]‌. مناسبات لژ بیداری ایران و کانون‌های قدرت در عصر مشروطیت، یحیی آریابخشایش، انتشارات سوره مهر، چ اول، 1396. ص 15.

[6]‌. این اسناد در کتاب نامه‌های سیاسی سفیر بریتانیا در ایران، پایه سیاست انگلستان در ایران، ترجمه احمد توکلی، تهران، بی نا، منتشر شده است.

[7]‌. فراموشخانه و فراماسونری، جلد اول، صفحات 320، 322 و 323.

[8]‌. همان، صفحات 43 و 44.

[9]‌. تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، جلد اول، صفحه 181.

یکی از کسانی که هم با مَلکُم‌خان و هم با فراماسونری مخالفت می‌کرد مرحوم آیت‌الله حاج ‌ملاعلی کنی بود که از علما و مجتهدین بزرگ دوران ناصری محسوب می‌شد. حاج‌ ملاعلی کنی ماهیت استعماری تشکیلات فراماسونری که در خدمت منافع انگلیس بود را به خوبی می‌شناخت و طی نامه‌ای به ناصرالدین‌شاه در مورد فعالیت‌های ملکم خان به او هشدار داده بود. ایشان میرزا ملکم را دشمن دین و دولت می‌دانست که با شعار دروغین برابری، برادری و آزادی، در تلاش برای تضعیف اسلام، روحانیت و تسهیل فرآیند غرب‌گرایی در ایران بود. حاج ‌ملاعلی کنی فراموشخانه را ابزار شعبده ملکم می‌دانست که در پی اضمحلال مذهب و ملت بوده و با تزویر و شعبده، برای تصاحب ملک و دولت تلاش می‌کرد. به این ترتیب افشاگری‌های آیت‌الله‌ العظمی ملا‌علی کنی، منتهی به لغو قرارداد ننگین رویتر و تعطیلی فراموشخانه میرزا ملکم شد و همچنین در برخی منابع نیز آمده است که ساختمان فراموشخانه نیز به آتش کشیده شد(برای اطلاعات بیشتر مراجعه شود به کتاب عصر بی‌خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تألیف ابراهیم تیموری، تهران، نشر اقبال، 1332، صفحات 124 و 125 و مجموعه مقالات برگزیده همایش نکوداشت حاج ‌ملاعلی کنی به همت اداره اوقاف و امور خیریه استان تهران و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، تهران، 1390، صفحه 170.

[10]‌. همان، صفحات 197، 198 و 199. 

[11]. فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، فریدون آدمیت، نشر سخن، صفحه 116.  

[12]‌. تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، جلد اول، صفحات 202، 203 و 204.

[13]‌. روزنامه قانون شماره 29، به کوشش هما ناطق، تهران، امیرکبیر، 1355.

[14]‌. فراماسونری در ایران از آغاز تا تشکیل لژ بیداری ایران، محمود کتیرایی، صفحات 84 و 85.

[15]‌.از اعضای اولیه تشکیلات فراماسونری که عضو فراموشخانه میرزا ملکم بودند می‌توان به این اسامی اشاره کرد: شاهزاده جلال‌الدین میرزا پسر فتحعلیشاه، میرزا جعفر حکیم‌الهی، سلطان حسین میرزا پسر ظل‌ا‌لسلطان، سلطان اویس میرزا، میرزا علیخان امین‌ا‌لدوله، میرزا حسین‌خان سپهسالار، سردار منصور ‌گیلانی، میرزا عباسقلی‌خان آدمیت، حاج سیاح، ذکاءالملک، دوستعلی‌خان معیرالممالک، میرزا محمدتقی کاشانی، قاسم‌خان والی، محسن‌خان مشیرالدوله و...(برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب فراماسونری و فراموشخانه در ایران، اسماعیل رائین، جلد اول، صفحات 513 و 514).

[16]‌. همان، صفحه 83.

[17]‌. مقاله ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر ایران، موسی فقیه‌حقانی، نشریه تاریخ معاصر ایران، شماره 2، تابستان 1376، صفحات 9 الی 27.

[18] . تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، جلد اول، صفحه 221.

[19]. مناسبات لژ بیداری ایران و کانون های قدرت در عصر مشروطیت، یحیی آریا‌بخشایش، صفحه 31.

[20]‌. مقاله لژ بیداری ایران، فصلنامه مطالعات تاریخی، مجید بزرگمهری، بهار 1384، شماره 6، ص 236  الی 238.  

[21]‌. نقد و تحقیق تاریخی نقش فراماسون‌ها در رویدادهای تاریخی و اجتماعی ایران، حسین ملکی (ح.م.زاوش)، جلد دوم، صفحه 246، نشر اشاره، تهران، 1394.

[22]‌. موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، اسناد فراماسونری در ایران، جلد اول، صفحه 34.

[23] . مقاله بررسی نقش فراماسونری در عصر قاجار و پهلوی اول در عرصه بین‌الملل از منظر حقوقی و سیاسی، مصطفی الماسی، نشریه علمی فقه، حقوق و علوم جزا، سال هفتم، شماره 23، بهار 1401، صفحات 52 تا 67.

[24]‌. نقد و تحقیق تاریخی نقش فراماسون‌ها در رویدادهای تاریخی و اجتماعی ایران، حسین ملکی (ح.م.زاوش)، همان، صفحات 238 الی 241.

[25]‌. مقاله بررسی نقش فراماسونری در عصر قاجار و پهلوی اول در عرصه بین الملل از منظر حقوقی و سیاسی، مصطفی الماسی، نشریه علمی فقه، حقوق و علوم جزا، سال هفتم، شماره 23، بهار 1401، صفحات 52 تا 67.

[26]‌. مقاله فتح الله اکبر سپهدار اعظم رشتی، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، 1393. www.iichs.ir.

[27]‌. ظهور و سقوط سلسله پهلوی، عبدالله شهبازی، جلد دوم، صفحه 87.

[28]‌. حسین ملکی (ح.م.زاوش)، همان، جلد دوم، صفحه 248.

[29]‌. دیپلمات‌ها و مقام‌های سیاسی آمریکایی که در آستانه کودتای 1299 در ایران حضور داشتند، رویدادهای این دوره را با جزئیات نوشتند. این کار برای آمریکا از این جهت ضروری بود که برای ورود به ایران و تسلط تدریجی بر کشور با انگلیس رقابت داشتند. بنابر این آنها از منابع خود اخبار و اطلاعات دریافت می‌کردند و این گزارش‌ها را در اختیار سیاستمداران آمریکا قرار می‌دادند. یکی از این دیپلمات‌ها جان کالدویل بود که تحولات سیاسی در ایران را زیر نظر داشت. مجموعه‌ی این اسناد و گزارش‌ها در کتاب از قاجار تا پهلوی بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا تدلیف محمدقلی مجد و توسط مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1389 منتشر شده است.

[30]‌. گزارش فصلی کالدویل، شماره 10، 15 ژانویه 1921، به نقل از کتاب از قاجار تا پهلوی، محمدقلی مجد، صفحه 132.

[31]‌. حسین ملکی (ح.م.زاوش)، همان، جلد دوم، صفحه 99.

[32]‌. در دوران نوجوانی میرزا‌ کریم‌خان رشتی، اردشیر ریپورتر که از مأموران سرویس اطلاعاتی بریتانیا بوده است، از بمبئی وارد تهران شد و فعالیت‌های خود را در جهت جذب چهره‌های مستعد و تأسیس شبکه جاسوسی انگلیس در ایران و هدایت نخبگان غرب‌گرا آغاز کرد. اردشیر ریپورتر به واسطه حضور در لژ آدمیت و بیداری که برادر و پسرعموهای متنفذ میرزا‌ کریم رشتی نیز در این لژها فعالیت داشتند، با وی آشنا شده و او را به خوبی می‌شناخته است و طبعاً به دلیل استعداد سرشار میرزا‌ کریم به او توجه جدی داشته و وی را به ارتباطی فراتر از فراماسونری وارد ساخته است. این همکاری مشترک در جهت برآورده ساختن اهداف انگلیس در ایران ادامه یافت و به انتخاب رضاخان برای سلطنت منتهی شد. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، عبدالله شهبازی، جلد دوم، صفحه 57.

[33]‌. همان، صفحات 76، 77 و 86. 

[34]‌. مقاله سر اردشیر ریپورتر سرویس اطلاعاتی بریتانیا و ایران، عبدالله شهبازی، 7 شهریور 1388، سایت   www.shahbazi.org.

[35]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، صفحات 147 الی 151.

[36]‌. حسین ملکی (ح.م.زاوش)، جلد دوم، همان، صفحات 218 الی 221.

[37]‌. ایرانیان و اندیشه‌های تجدد، تهران، جمشید بهنام، انتشارات فرزان روز، چاپ دوم، صفحه 239.

[38]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، صفحات 147 الی 151.

[39]‌. مقاله سر‌اردشیر ریپورتر سرویس اطلاعاتی بریتانیا و ایران، عبدالله شهبازی، 7 شهریور 1388، سایت   www.shahbazi.org. 

[40]‌. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، عبدالله شهبازی، جلد دوم، صفحات 92 و 93.

[41]‌. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب اسنادی از انجمن‌ها و مؤسسه‌های فرهنگی اجتماعی دوره رضاشاه، تألیف شهریار مرادی دهقی و دیگران، ناشرمؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، چاپ اول، 1392.

[42]‌. احمد وادی، زندگی و زمانه محمدعلی فروغی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، نامک، صفحات 64، 65، 76، 77 و 79. 

[43]‌. مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، سیدحسن تقی زاده، صفحه 58.

[44]‌. مقاله ویژگی‌های زندگی سیاسی حسین علاء، یحیی آریابخشایش، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، www.psri.ir.

[45]‌. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، جلد دوم، صفحات 77 و 453.

[46] . عاقلی باقر، رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر علم و نشر گفتار، جلد اول، صفحات 550 و 551.

 

منابع و مآخذ:

1. آدمیت، فریدون، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، انتشارات سخن، 1340.

2. آریابخشایش، یحیی، مناسبات لژ بیداری ایران و کانون‌های قدرت در عصر مشروطیت، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1396.

3. آریابخشایش، یحیی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، مقاله ویژگی‌های زندگی سیاسی حسین علاء، www.psri.ir .

4. الماسی، مصطفی، مقاله بررسی نقش فراماسونری در عصر قاجار و پهلوی اول در عرصه بین‌الملل از منظر حقوقی و سیاسی، نشریه علمی فقه، حقوق و علوم جزا، سال هفتم، شماره 23، بهار 1401، صفحات 52 تا 67. 

5. بزرگمهری، مجید، مقاله لژ بیداری ایران، فصلنامه مطالعات تاریخی، بهار 1384، شماره 6 صفحات 236  الی 238.

‌6. بهنام، جمشید، ایرانیان و اندیشه‌های تجدد، تهران، انتشارات فرزان روز، چاپ دوم، 1389.

7. رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، جلد اول، چاپ چهارم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1357.

8.. رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، جلد دوم، چاپ چهارم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1357.

9. روزنامه قانون شماره 29، به کوشش هما ناطق، تهران، امیرکبیر، 1355.

10. سایت پژوهشکده تاریخ معاصر، مقاله فتح‌الله اکبر سپهدار اعظم رشتی، 1393. www.iichs.ir.

‌11. سوری، علی، مقاله کودتای رضاخان پهلوی در سال 1299، مجله گلبرگ، اسفند 1386، شماره 96.

‌12. شاه‌آبادی، حمیدرضا، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، جلد اول، چاپ دوم، انتشارات سوره مهر، 1396.

13.شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلسله پهلوی، جلد دوم، چاپ بیست و یکم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386

14.شهبازی، عبدالله، مقاله سر‌اردشیر ریپورتر سرویس اطلاعاتی بریتانیا و ایران، 7 شهریور 1388، سایت   www.shahbazi.org

 15. عاقلی، باقر، رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، جلد اول، تهران، نشر علم و نشر گفتار، 1380.

16.فقیه حقانی، موسی، مقاله ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر ایران، نشریه تاریخ معاصر ایران، شماره 2، تابستان 1376، صفحات 9 الی 27.

17.کتیرایی، محمود، فراماسونری در ایران از آغاز تا تشکیل لژ بیداری ایران، چاپ دوم، تهران، 1355.

18.مجد، محمدقلی، از قاجار تا پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1389. 

 19.مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، سیدحسن تقی‌زاده، چاپ اول، تهران، 1384.

20.ملکی(ح.م.زاوش)، حسین، نقد و تحقیق تاریخی نقش فراماسون‌ها در رویدادهای تاریخی و اجتماعی ایران، جلد دوم، نشر اشاره، تهران، 1394. 

21.مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، اسناد فراماسونری در ایران، جلد اول، تهران، 1380.

22.وادی، احمد، زندگی و زمانه محمدعلی فروغی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، نامک، 1391. 



محمدعلی فروغی



میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله




تاجگذاری رضاشاه


 

تعداد مشاهده: 8508


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.