امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت گیرد بینا گردد، و هرکس بینا گردد می‌فهمد، و هرکس بفهمد عالم و دانا شود.  سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

اگر شما به مردم کار نداشته باشید، به مصالح مردم، به مصالح کشور کار نداشته باشید...، این همان است که آمریکا می‌خواهد. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 13، ص 202.

 

شرحی بر اسناد

بازجویی و شیوه‌های آن در زندان‌های سیاسی دوره پهلوی


تاریخ انتشار: 31 خرداد 1403

یکی از روش‌های بازجویی آویزان کردن و شلاق زدن بود

 

«بازجویی عبارت است از سؤال و جواب از متهم برای کسب اطلاعات و کشف حقیقت و آن مرحله‌ای است که بعد از تحقیقات مقدماتی شروع و با تعیین وقت محاکمه پایان می‌یابد. در مرحله مقدماتی ابتدا هویت کامل متهم و ارتباط او را با جرمی که اتفاق افتاده مشخص می‌کنند.

 با اینکه قانون برای مراحل بازجویی، میزان اختیارات بازجو، نحوه بازجویی و نیز حقوق متهم را مشخص کرده بود، اما در عمل هیچ‌یک از قوانین در مراحل بازجویی اجرا نمی‌شد و حقیقت ماجرا این است که در دوران پهلوی اغلب بازجویی‌ها از زندانیان سیاسی با شکنجه همراه بود.

 در زمان رضاشاه متهمان سیاسی مدت کوتاهی پس از دستگیری از سوی مأموران اداره تأمینات و پلیس سیاسی، مورد بازجویی قرار می‌گرفتند. در مدت بازجویی متهم در بازداشت به سر می‌برد. در این مدت برای اعتراف‌گیری از زندانیان، آن‌ها را تحت شکنجه قرار می‌دادند.

 در دوره محمدرضا پهلوی تا قبل از خرداد ۱۳۴۲، فعالان سیاسی اگر بازداشت می‌شدند و به زندان می‌رفتند، در جریان بازجویی به ندرت شکنجه می‌شدند؛ اما بعد از قیام ۱۵ خرداد، شکنجه رواج بیشتری یافت و بازجوهای ساواک، متهمان سیاسی را در قزل قلعه یا اوین بازجویی و شکنجه می‌کردند.

دوره شش ساله فعالیت کمیته مشترک ضد خرابکاری یعنی اواخر سال ۱۳۵۰ تا اوایل ۱۳۵۷ یکی از سخت‌ترین دوران‌ها برای مبارزان و مخالفان حکومت پهلوی به‌شمار می‌آمد. در این دوره عملکرد ساواک در کمیته از نظر شیوه بازجویی، شدت عمل و استفاده از انواع ابزار شکنجه با دوره پیش از آن متفاوت بود.

دایره‌ی بازجویی از هشت تیم بازجویی تشکیل شده بود که با روش‌های مختلف به آزار و شکنجه متهمان برای به دست آوردن اطلاعات درباره سازمان متبوع و همدستانشان می‌پرداختند. فرد بعد از اینکه اطلاعاتش را به بازجو می‌داد، بازجو وظیفه داشت پرونده او را تکمیل کرده، به همراه متهم به اداره دادرسی ارتش برای بازپرسی بفرستد. بازپرسی در حقیقت، تفهیم بازجویی بود و اگر متهمی در جریان بازپرسی می‌گفت که با شکنجه از او اعتراف گرفته‌اند، در بازگشت از دادرسی ارتش او را مستقیماً به اتاق شکنجه می‌بردند تا دوباره همان اعترافات را بنویسد. در این دوره استفاده از شکنجه در بازجویی شایع و متداول بود و عملاً کلمه بازجویی به معنی شکنجه بود.

تعداد روش‌هایی که شکنجه گران ساواک در کمیته مشترک بر روی متهمان اعمال می‌کردند، فراوان بود و حدود ۷۴ روش از آن‌ها شناخته شده است. عده‌ای از بازجویان در آمریکا و اسرائیل، روش‌های بازجویی و ضدبازجویی را آموزش دیده بودند و در این دوره‌های آموزشی با روش‌ها و شگردهای به حرف آوردن متهمان آشنا شده بودند. عمده این روش‌ها استفاده از شیوه‌های روانی برای خرد کردن شخصیت متهمان و نیز شکنجه جسمی آن‌ها بود؛ به صورتی که بیشترین صدمات جسمی به او وارد آید، اما به مرگ منجر نشود. در بسیاری از موارد بازجوها نیز در کنار شکنجه‌گران به ضرب و شتم متهم می‌پرداختند.

برای بازجوها دو چیز مهم بود: اول اینکه از متهم هرچه بیشتر اعتراف بگیرند که بتوانند تشخیص دهند که فکر و اندیشه‌اش چیست و آیا او اهل مبارزه است؟ دیگر اینکه افراد و کسانی را که در ارتباط با گروه‌های مسلحانه هستند بشناسانند. شیوه برخورد بازجویان ساواک با افراد و گروه‌های مختلف، متفاوت بود و این مهمترین تفاوت شیوه بازجویی در این دوره با دوره پهلوی اول بود. در آن دوره معمولاً با تمام متهمان یکسان برخورد شده و نهایت شدت عمل اعمال می‌شد؛ اما در این دوره و در رابطه با آن‌هایی که جرمشان سبک‌تر بود یا افراد تحصیل‌کرده و روشنفکر که معتقد به فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌جویانه بودند نرمش قابل ملاحظه‌ای به کار می‌بردند. مثل برخورد آن‌ها با رهبران نهضت آزادی یا جبهه ملی.

 اگر متهم جرم سنگینی داشت چنان ‌که به اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت مسلحانه یا عضویت در تیم‌ها و گروه‌های چریکی متهم می‌شد به محض دستگیری سریعاً به کمیته مشترک انتقال داده می‌شد و بدون هیچ سؤالی درباره هویت او، شکنجه آغاز می‌شد. در مورد این افراد نهایت شدت و خشونت به کار گرفته می‌شد. برای بازجو مهمترین موضوع قرار ملاقات متهم بود، زیرا با پی بردن به قرار ملاقات‌های او با اعضای تیم یا گروه، ساواک می‌توانست دیگر افراد مرتبط را هم بازداشت کند و همه این‌ها در صورتی امکان داشت که آن‌ها بتوانند در کمتر از ۲۴ ساعت او را وادار به اقرار کنند؛ ولی با گذشت این زمان، مبارزان متوجه غیبت او شده و جوانب احتیاط را رعایت می‌کردند. بسیاری از بازداشت‌شدگان با اشراف بر این موضوع و برای مقابله با بازجویان سعی در اتلاف وقت داشتند. آن‌ها برای فریب دادن بازجوها به مسائل کم اهمیت اقرار کرده و بعضاً بازجوها را به سر قرارهای ساختگی می‌بردند.

در شرایط عادی و غیر اضطراری متهم به اتاق بازجویی فراخوانده می‌شد و اوراق بازجویی را که معمولاً سؤال یا سؤالاتی در آن درج شده بود، پیش متهم گذاشته و از او خواسته می‌شد به آن پاسخ دهد. متهم باید مشخصات کامل فردی خود را با سایر افراد و گروه‌ها توضیح می‌داد. در این حالت او همه چیز را انکار می‌کرد که با تهدید و شکنجه بازجوها روبه رو می‌شد. بعد از آن، اغلب متهمان مسائل کم اهمیت یا لو رفته یا اطلاعات سوخته را می‌نوشتند که باز هم، بازجویان به آن قانع نمی‌شدند و دوباره شکنجه را آغاز می‌کردند. بعضی از شکنجه‌گران مانند «آرمان»[محمد آرمان معروف به شهباز] در حین مستی زندانیان را مورد بازجویی و شکنجه قرار می‌دادند. گاه در حین شکنجه، بازجویی می‌آمد و نقش ضامن و واسطه را بازی می‌کرد و متهم را از زیر شکنجه درآورده، با خود به اتاقی دیگر می‌برد و به نصیحت کردن زندانی می‌پرداخت.

بعضی از متهمان در زیر شکنجه و حین بازجویی خود را به بی‌هوشی می‌زدند تا شاید بازجوها مدتی او را رها کنند، اما بعضى مواقع این حرکت با واکنش شدیدتر مواجه شده، ضربه‌ای محکم یا شوک الکتریکی به او وارد می‌کردند. مراحل بازجویی معمولاً چندین هفته طول می‌کشید و زندانی را بعد از هر جلسه بازجویی به سلول انفرادی می‌بردند و قبل از آن به او یادآوری می‌شد که خود را برای شلاق فردا آماده کند یا آخر شب دوباره برای بازجویی احضار خواهد شد. این خود شکنجه‌ای برای زندانی بود؛ زیرا به گفته آن‌ها تصور شکنجه از خود آن بسیار وحشتناکتر جلوه می‌کرد.

یکی دیگر از روش‌های ساواک در بازجویی از متهمان استفاده از زندانیان شکنجه شده برای به اقرار واداشتن افراد تازه دستگیر شده بود. به این صورت که وقتی عده‌ای را دستگیر می‌کردند در اتاق بازجویی بعضی از زندانیان را که آثار شکنجه بر بدنشان نمایان بود، به آن‌ها نشان داده و تهدید می‌کردند که در صورت عدم اعتراف چنین وضعی در انتظار آن‌هاست.

به‌ کارگرفتن فحش و دشنام در بازجویی یکی دیگر از شیوه‌های روانی بود که با رکیکترین الفاظ به ناموس و مقدسات متهم توهین می‌شد. اگر متهم به طور ساختگی به ارتباط با فرد یا گروهی اعتراف می‌کرد و مشخصاتی را می‌داد، بازجویان آلبومی از عکس مبارزان و به گفته آن‌ها «خرابکارها» چه مارکسیست و چه مذهبی را به او نشان می‌دادند. روی آلبوم نوشته شده بود: «النجاه فی الصدق». متهم باید آن افراد را شناسایی می‌کرد که معمولاً این کار را نکرده و اظهار می‌داشت عکس فرد مورد نظر را در آلبوم ندیده است یا در حد کلیات مطالبی را بیان می‌کرد طوری که بازجویان نتوانند بهره‌برداری کنند.

عنوان کردن مطالب و رویدادهای ساختگی ابزاری بود که گاهی زندانیان برای فرار از شکنجه و مقابله با بازجویان و منحرف کردن واقعیت از آن استفاده می‌کردند. در این وضعیت زندانی به داستان‌سرایی و ـ به ‌اصطلاح ـ بازی کردنِ نقش می‌پرداخت و اسامی یا اشخاصی را که ساخته ذهنش بود، با واقعیاتی که در نزد ساواک مشخص بود تطبیق داده، فعالیت‌هایی را به آن‌ها نسبت می‌داد. زندانیان وانمود می‌کردند که اغفال شده‌اند و اکنون برای جبران آن، با بازجوها همکاری کرده و سایر افراد را معرفی خواهند کرد. آن‌ها بازجوها را به مکان‌هایی می‌بردند و آن‌ها را بدون آنکه نتیجه‌ای در بر داشته باشد، مشغول می‌کردند. بازجویان روش‌ها و شگردهای دیگری هم داشتند که از آن‌ها برای گرفتن اعتراف از زندانیان استفاده می‌کردند. یکی از این روش‌های بازجویی، تکرار سؤالات بود. آن‌ها سؤالاتی را از متهم می‌پرسیدند که قبلاً ده‌ها بار از او پرسیده بودند. گاهی پرسشنامه‌ای با ظواهر مختلف اما با سؤالات تکراری می‌دادند و بعد آن‌ها را با هم مقایسه می‌کردند تا تناقض‌های آن را آشکار کنند. فشار بر زندانی را بالا می‌بردند و او با بمباران سؤالات و پرسش‌ها هدف قرار داده می‌شد. در این وضعیت صرف شنیدن آن سؤالات بسیار زجر آور می‌شد.

روش دیگر، خشونتِ توأم با مدارا بود. اول با خشونت تمام رفتار می‌شد، اگر نتیجه کار مطلوب نبود یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در بازجویی ایجاد می‌شد. بازجو یا بازجویان عوض می‌شدند و بازجویان جدید از در مهربانی و ملاطفت وارد می‌شدند و از آنچه تاکنون بر سر زندانی آمده ابراز تأسف می‌کردند و کار بازجویان قبل را به خاطر اینکه با چنین فرد محترمی چنین برخوردی کرده‌اند تقبیح می‌کردند. به متهم چای، سیگار، نوشابه و غذا تعارف کرده و برادرانه توصیه می‌کردند که مثل یک دوست برای دوست دیگر اعتراف کند تا در مجازات تخفیف داده شده و آزاد شود. در حالی که اعتراف اول ماجرا بود.

شیوه دیگر به این‌گونه بود که بازجو تظاهر می‌کرد که همه چیز لو رفته و دیگر تلاش متهم، در کتمان حقیقت بی‌فایده است و بهتر است سر عقل آمده خودش همه چیز را اعتراف کند. بازجو با اطلاعات اندکی که داشت چیزهای کلی را با ترفندهای خاص و صحنه سازی بیان می‌کرد. برای این کار او نیمه‌های شب، با حالت عصبانی زندانی را به اتاق بازجویی می‌آورد و با حالت هجومی و اعتراضی عنوان می‌کرد تو که گفته بودی کاری نکرده‌ام، پس این افراد چه می‌گویند؟ بازجو افرادی را نشان می‌داد که پشت به متهم و رو به دیوار بودند. در این حالت زندانی دچار توهم شده و روحیه‌اش را می‌باخت و برگه‌های بازجویی را به او می‌دادند و با پرخاش گفته می‌شد تا بلایی سر زندانی آورده نشده کارها و ارتباط‌هایی را که داشته بنویسد. این شیوه بازجویی در دوره پهلوی اول و دوم به کار برده می‌شد.

بازجویان گاهی با دادن قرص یا تزریق داروهای خواب آور فرد را دچار عدم تمرکز می‌کردند. در این حین هنگامی که زندانی دچار گیجی و خواب آلودگی بود، با هیاهو و داد و فریاد و زدن لگد او را بلند کرده و وادار به اعتراف می‌کردند. گاهی نیز داخل غذا (سوپ) مشروب می‌ریختند تا زندانی از حالت عادی خارج شده و به چیزهایی اقرار کند.

داشتن بدنی سالم و قوی برای مقاومت در زیر بازجویی و شکنجه، کافی نبود؛ بلکه فرد باید ایمانی قوی نیز می‌داشت. گاهی بعضی از زندانیان به علت ضعف ایمان در زیر شکنجه طاقت نمی‌آوردند. در این حالت آن‌ها پیشنهاد همکاری ساواک را پذیرفته و مأموران ساواک را در بازجویی یاری می‌کردند. این زندانیان «بریده» نامیده می‌شدند. بریده‌ها به سلول‌ها می‌رفتند و اطلاعات زندانیان را لو می‌دادند یا زندانیان را مجاب می‌کردند که مقاومت را کنار گذاشته و اعتراف کنند.

ترفند دیگری که بازجوها به کار می‌بردند روبه رو کردن افراد یک گروه یا تشکل با هم برای اقرار در بازجویی بود. آن‌ها سعی داشتند در این مواجهه، حالات و حرکات زندانیان را تحت نظر قرار دهند و از گفته‌های آن‌ها تناقضات را آشکار کنند. در این‌گونه موارد زندانیان با اتخاذ روش‌هایی و با ایما و اشاره یا انکار سعی می‌کردند طرف دیگر را متوجه اوضاع کنند. اما بسیار پیش می‌آمد که ساواک به اطلاعاتی دست می‌یافت و زندانیان مجبور به قبول چیزهایی می‌شدند که دوستانشان گفته بودند. گاهی مأموران ساواک با بازداشت همسران مبارزان و رو در رو کردن این زنان با شوهرانشان آنان را تحت فشار می‌گذاشتند تا با بازجو همکاری کنند و اطلاعات خواسته شده را در اختیار آن‌ها بگذارند و به آن‌ها می‌گفتند: اگر همکاری نکنند همسران آن‌ها را شکنجه خواهند کرد. اولین شگردشان در این رابطه برداشتن حجاب این زنان یا فحش‌های مستهجن بود؛ زیرا می‌دانستند که خود زنان و شوهرانشان به این موارد تعصب دارند. بعضی از زنان برای اینکه بازجوها متوسل به این اعمال نشوند، دعوایی ساختگی بر سر موضوعی با همسرشان ترتیب می‌دادند. در این حالت بازجوها منازعه را واقعی پنداشته و از این اختلاف و ستیز لذت می‌بردند و به این صورت مبارزان اتهامات را از خود رفع می‌کردند.»[1]

 

پی‌نوشت:


[1] . دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، چاپ اول، سال 1401، ج 1، ص 150 تا 153. با اندکی ویراستاری.



یکی از شیوه‌های بازجویی مواجه حضوری بود. برگ مواجه حضوری محمدصادق امانی همدانی با آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری. ص 1.


یکی از شیوه‌های بازجویی مواجه حضوری بود. برگ مواجه حضوری محمدصادق امانی همدانی با آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری. ص 2.


یکی از شیوه‌های بازجویی مواجه حضوری بود. برگ مواجه حضوری محمدصادق امانی همدانی با آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری. ص 3.


یکی از شیوه‌های بازجویی مواجه حضوری بود. برگ مواجه حضوری محمدصادق امانی همدانی با آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری. ص 4.


یکی از شیوه‌های بازجویی مواجه حضوری بود. برگ مواجه حضوری محمدصادق امانی همدانی با آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری. ص 5.


یکی از شیوه‌های بازجویی مواجه حضوری بود. برگ مواجه حضوری محمدصادق امانی همدانی با آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری. ص 6.


یکی از شیوه‌های بازجویی مواجه حضوری بود. برگ مواجه حضوری محمدصادق امانی همدانی با آیت‌الله محمدباقر محی‌الدین انواری. ص 7.


عده‌ای از بازجویان ساواک و کمیته مشترک ضد خرابکاری.


عده‌ای از بازجویان ساواک و کمیته مشترک ضد خرابکاری.


 

تعداد مشاهده: 621


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.