امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرموده است: غافل‌ترین و ناآگاه‌ترین مردم کسی است که به دگرگونی و حال به حال شدن دنیا پند نگیرد. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.*** قرار دادن اسناد متقن و جهت دهنده در فضای مجازی به بسیاری از محققان و نویسندگان کمک شایانی خواهد کرد. مقام معظم رهبری در دیدار با کارکنان مرکز اسناد انقلاب اسلامی مورخه 1390/1/31.

شرحی بر اسناد

اعتصاب غذا در زندان‌های سیاسی حکومت پهلوی


تاریخ انتشار: 16 آبان 1402


«اعتصاب غذا شکلی از مقاومت سیاسی است که به صورت فردی یا جمعی از دریافت غذا، به‌رغم آگاهی از خطرات آن، خودداری می‌شود. از گذشته‌های دور تا امروز در زندان‌های دنیا راه‌های مختلفی برای اعتراض پدید آمده است... در بعضی کشورهای اروپایی فقط به ترک خوردن قناعت می‌کنند و سیگار و چای و آب را رد نمی‌کنند. ولی در اغلب زندان‌ها، آب نمی‌آشامند و سیگار هم نمی‌کشند. حتی از رختخواب نیز استفاده نمی‌کنند و وسط سلول روی زمین می‌نشینند... زندانی‌ها چند ساعت پیش از اعتصاب غذا تصمیم خود را با شرایط و پیشنهادهایی که دارند، به اطلاع اولیاء امور زندان می‌رسانند. در این صورت مدعی‌العموم و پزشک قانونی حاضر می‌شوند و زندانیان را معاینه می‌کنند. آنان که امراض قلبی دارند یا ضعیف هستند یا دارای امراضی هستند که گرسنگی برایشان خطرناک است، معمولاً در ترک غذا شرکت نمی‌کنند. سایرین تا خاتمه اعتصاب تحت کنترل پزشک قرار می‌گیرند به طور معمول در این کشورها ترک غذا چند روز بیشتر طول نمی‌کشد...

در زندان‌های پهلوی اعتصاب غذا به دو نوع اعتصاب تر و خشک تقسیم می‌شد. در اعتصاب غذای تر، زندانی از آب، چای و قند و نبات استفاده می‌کرد و حتی در مواقعی آب میوه هم می‌خورد. البته این اعتصاب تابع مقرراتی بود؛ مثلاً صبحانه یک لیوان چای، ظهر یک لیوان چای و شب یک لیوان چای. زمان این اعتصاب بسته به توانایی و ارگانیسم بدن زندانی، ممکن بود طولانی شود و سه یا چهار ماه به طول انجامد؛ در این صورت زندانی با آب و چای و نبات به اعتصاب خود ادامه می‌داد...

در اعتصاب غذای خشک زندانی از همان ابتدا هیچ نوع آشامیدنی یا مواد غذایی مصرف نمی‌کند....

در زمان رضاشاه مأموران دست و پای زندانی اعتصاب کننده را می‌گرفتند و با قرار دادن لوله‌ای در دهانش مایعات در دهانش می‌ریختند. پزشک احمدی در دوره رضاشاه با جک ماشین که دهانه آن با چرخاندن پیچ یا دسته باز میشد دهان زندانی را باز می‌کرد و به زور در دهان اعتصاب کننده غذا می‌ریخت. معمولاً اعتصاب‌کنندگان را در اتاق‌های خاصی قرار می‌دادند. عدم توجه به خواسته‌های قانونی زندانیان از مهمترین دلایل اعتصاب غذای زندانیان بود. گاه سختگیری مأموران زندان و رفتاری که با زندانی می‌کردند یا امتیازاتی که زندانیان در گذشته از آن برخوردار بودند و حالا از آن‌ها سلب شده، سبب بروز اعتصاب غذا در زندان می‌شد. خواسته‌های زندانیان اعتصاب کننده معمولاً در بیانیه‌ای در آغاز اعتصاب غذا اعلام می‌شد. در این بیانیه‌ها زندانیان اعتصاب کننده از مسئولان می‌خواستند به خواسته‌هایی چون ملاقات حضوری با خانواده‌ها، فراهم کردن مکانی امن و آرام در زندان و به دور از زندانیان جنایی، برخورداری از جیره مناسب غذایی ویژه زندانیان سیاسی؛ امکان دسترسی به روزنامه و کتاب یا توقف بدرفتاری و شکنجه مأموران بند سیاسی؛ انتقال زندانیان خبرچین به بندهای دیگر؛ محاکمه زندانیان سیاسی در دادگاه‌های غیر نظامی؛ لغو سانسور روزنامه‌ها و کتاب‌ها؛ کاستن از شلوغی زندان‌ها و کاهش تعداد زندانیان در هر سلول و فراهم کردن فضای بیشتری برای هر زندانی و کاهش میزان محدودیت ملاقات‌ها، پاسخ مثبت دهند.

خبر اعتصاب غذا معمولاً از طریق ملاقاتی‌ها به بیرون داده می‌شد و بدین طریق به خارج از کشور و محافل مخالف حکومت رسیده و جهانی می‌شد. رسانه‌های مخالف حکومت، اخبار اعتصاب غذا را پخش و اعلامیه‌ای که به طرفداری از اعتصاب غذا صادر شده خوانده یا منتشر می‌کردند.

در صورتی که حکومت به خواسته‌های زندانیان تن نمی‌داد نیروهای پلیس و ضدشورش وارد بند شده و به سرکوب و ضرب و شتم زندانیان می‌پرداختند و در صورت حضور خانواده‌های زندانیان در مقابل در زندان برای حمایت از وابستگان زندانی خود، آنان نیز با روش‌های خشن از جلوی درِ زندان‌ها رانده می‌شدند. وقتی حکومت پهلوی احساس خطر می‌کرد بانی و رهبران اعتصاب غذا را در انفرادی نگه می‌داشت.

گاه مقامات زندان برای ایجاد اختلاف و شکستن اعتصاب به جای موافقت با همه خواسته‌های زندانیان، با بخشی از خواسته‌ها موافقت می‌کردند، یا با وعده و وعید بعضی از زندانیان را وادار می‌کردند اعتصاب غذای خود را بشکنند. در صورت پذیرفته شدن خواسته‌های زندانیان سیاسی نمایندگان رهبری اعتصاب‌کنندگان به دادستانی ارتش احضار می‌شدند و پس از مذاکره به تمام خواسته‌های زندانیان پاسخ مثبت داده می‌شد. با بازگشت آن‌ها، پایان اعتصاب غذا اعلام می‌شد و شادی و خوشحالی فضای زندان را پر می‌کرد.

پایان یا شکستن اعتصاب غذا تابع مقرراتی بود که باید زندانی آن را مورد توجه قرار می‌داد. اگر بعد از اعتصاب غذا، فوراً غذا خورده می‌شد، زندانی دل درد شدیدی گرفته و دچار وضعیت خطرناکی می‌گردید. او باید با مقدار اندک شروع می‌کرد، زیرا روده‌ها در اثر غذا نخوردن به هم می‌چسبید و حجم معده کاهش می‌یافت و مستعد زخم و خونریزی می‌شد. روز اول معمولاً شیر داغ خورده می‌شد. روز دوم سوپ رقیق و روز سوم آش و از روز چهارم زندانیان کم کم شروع به خوردن غذا می‌کردند. اگر کسی خلاف قاعده حرکت می‌کرد توسط مسئولین اعتصاب از کار او جلوگیری می‌شد.

نداشتن یک هیئت مدیره با رهبری برای اعتصاب غذا، یکی نبودن تقاضاهای زندانیان؛ ارتباطات ضعیف اعتصاب‌کنندگان با خارج از زندان و در نظر نگرفتن تناسب قدرت زندانیان و دستگاه دولتی از جمله عوامل شکست در اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بود.

مشخص نیست نخستین اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در تاریخ معاصر ایران توسط چه کسانی و چه زمانی رخ داده است. شاید اعتصاب غذای گروه ۵۳ نفر در یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۱۷ در دوره رضاشاه پهلوی، یکی از قدیمی‌ترین اعتصاب غذاهای ثبت شده زندانیان سیاسی و اولین آن در ایران باشد...

شهید حجت‌الاسلام سید مجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام نیز در ششم شهریور ۱۳۳۰ در زندان دست به اعتصاب غذا زد.

در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و دستگیری بسیاری از مبارزان به منظور همراهی با رهبری نهضت، حدود ۷۳ نفر در زندان قزل قلعه به رهبری آیت‌الله سید محمود طالقانی دست به اعتصاب غذا زدند. اعتصاب‌کنندگان نامه‌ای برای رئیس زندان فرستادند و آغاز اعتصاب را اعلام و به بلاتکلیفی خود پس از دستگیری اعتراض کردند. با گذشت سه روز از اعتصاب غذا، ۱۱ نفر آزاد شدند و اعتصاب پایان یافت؛ البته باقی زندانیان به دادگاه فرستاده نشدند. باقی مانده زندانیان مجدداً دست به اعتصاب غذا زدند. سرانجام پس از شش روز و دادن وعده‌هایی از سوی حکومت اعتصاب غذا خاتمه یافت.

در فاصله میان دستگیری و محاکمه بیژن جزنی و ۱۳ تن از یارانش که یک سال به طول انجامید وی به مدت ۲۹ روز تحت شکنجه قرار گرفت. از این رو جزنی در اعتراض به رفتارهای بد زندانبانان دست به اعتصاب غذا زد. زندانبانان سعی کردند دهانش را با پیچ گوشتی باز کنند و به‌زور در حلقش غذا بریزند. در این کشمکش‌ها یک دندان او شکست و با ریختن شیر در دهانش به اعتصاب غذایش خاتمه دادند.

در دهم خرداد ۱۳۵۱ همزمان با مسافرت ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا به ایران زندانیان سیاسی زندان عشرت‌آباد تصمیم گرفتند در اعتراض به این سفر، دست به اعتصاب غذا بزنند. از لحظه ورود نیکسون به ایران اعتصاب غذا شروع و به مقامات زندان نیز اطلاع داده شد. این اعتصاب غذا ۴۸ ساعت بیشتر طول نکشید و پس از شنیدن خبر حمله چریک‌ها به همراهان نیکسون در جاده آرامگاه (خیابان شهید رجایی کنونی) و چند فقره عملیات چریکی دیگر زندانیان اعتصاب خود را شکستند. این اعتصاب غذا یک اعتصاب غذای صد در صد سیاسی بود و هدف آن نه خواسته صنفی، بلکه یک اعتراض سیاسی بود و تأثیر تبلیغاتی خود را حتی در این زمان اندک برجای گذاشت. بعد از این اعتصاب رفتار پلیس با زندانیان خشن‌تر شد و ملاقات و امکانات زندانیان محدود گردید.

در ۲۵ فروردین ۱۳۵۲ هنگام بازرسی زندانیان سیاسی زندان عادل‌آباد شیراز، به سبب توهین ساواکی‌ها به یکی از زندانیان، ۱۵۰ زندانی سیاسی موفق شدند عوامل ساواک و پلیس زندان را از بند بیرون کنند. بدین ترتیب بند سیاسی در اختیار زندانیان افتاد. این درگیری و کشاکش‌های پس از آن منجر به حمله کماندوها و زندانبانان به زندانیان و انتقال آنان به انفرادی‌های بند یک زندان شیراز گردید. زندانیان سیاسی در اعتراض به این تهاجم اعلام اعتصاب غذا کردند.

خواست زندانیان انتقال مجدد به بند ۴ و پس دادن امکانات شخصی بود. بر اساس برنامه‌ریزی ساواک، شبانه کماندوها، زندانیان را از سلول‌ها بیرون کشیدند. ابتدا موی سر و سبیل زندانیان را تراشیدند و بعد تمام لباس‌هایشان را گرفتند و بعد از پوشاندن لباس زندان، همه را به محوطه دیگری بردند... یک لیوان شیر جلوی هر زندانی گذاشته شده بود تا اعتصاب غذا شکسته شود. در صورت امتناع زندانی از خوردن، کماندوها و ساواکی‌ها شیر را به‌زور در دهان زندانی می‌ریختند. به تشخیص مقامات زندان مسببین واقعه ۲۵ فروردین ۱۳۵۲ بیشتر از دیگران باید شکنجه می‌شدند. پس از بحث و تبادل نظر میان زندانیان درباره ادامه اعتصاب غذا یا پایان دادن به آن و یافتن راهی برای مذاکره با پلیس و ادامه مبارزه در چارچوب مسائل صنفی، تصمیم دوم گرفته شد و بدین ترتیب زندانیان سیاسی برای حفظ وحدت جمعی در مقابل پلیس، پذیرفتند اعتصاب غذا شکسته شود...

در تیر ۱۳۵۶، ۷۴ تن از زندانیان سیاسی بندهای ۱، ۷ و ۸ اندرزگاه شماره ۱ زندان قصر به مناسبت درگذشت دکتر علی شریعتی، مقداری حلوا پخته و بین زندانیان تقسیم کردند. مأموران حلوای پخته شده را جمع‌آوری کردند و به همین دلیل زندانیان نیز دست به اعتصاب غذا زدند. این اعتصاب غذا حتی پس از سخنرانی سرگرد یحیایی و سرهنگ محرری نیز ادامه یافت. مسئولان زندان برای شکستن اعتصاب پنجاه نفر از اعتصاب‌کنندگان را به زندان موقت و ده نفر را به بند شماره ۲، ده نفر را به پذیرش و پنج نفر عاملان اصلی پختن حلوا را به انفرادی منتقل کردند.

در آستانه نوروز ۱۳۵۷ همزمان با اوج‌گیری مبارزات مردم، تمام زندانیان سیاسی زندان قصر در اعتراض به کشتار مردم به دست ارتش شاهنشاهی دست به اعتصاب غذا زدند. در این اعتصاب غذا، زندانیان خواستار بهبود وضع غذا و خوراک، کاهش محدودیت ملاقات با افراد خانواده و دوستان، ارجاع پرونده‌های تجدیدنظر خود از دادگاه نظامی به دادگاه‌های عادی شدند. اعتصاب‌کنندگان با نوشتن نامه‌ای به کمیسیون ایرانی طرفداران حقوق بشر که متین دفتری در رأسش بود، اعتصاب غذای خودشان را شروع کردند. در نامه این گروه‌ها اسمی از رهبری امام خمینی آورده نشده بود؛ اما در نامه دیگری که از سوی نیروهای مذهبی مخالف مواضع سازمان مجاهدین خلق نوشته شد، بر رهبری امام خمینی تأکید شده بود. این نامه، از طریق ملاقاتی‌ها به بیرون فرستاده شد. به دنبال اعلام این خواسته‌ها مسئولان زندان اعلام کردند بر آوردن تقاضای زندانیان ممکن نیست و به همین دلیل اعتصاب غذا ادامه یافت. تعداد کسانی که در اعتصاب غذا شرکت کرده بودند چشمگیر بود. در شرایط جدید، زندانیان موفق شدند از طریق ملاقاتی‌ها و سایر روش‌ها تصمیم‌شان را مبنی بر اعتصاب غذا، به بندهای دیگر زندانیان سیاسی منتقل کنند و آن‌ها را هم با خود همراه سازند. در مجموع بیش از ۴۰۰ نفر در این اعتصاب غذا شرکت داشتند. نوروز این سال که افراد خانواده‌های زندانیان سیاسی برای دیدار بستگان خود به زندان قصر رفتند، با رفتار خشن زندانبانان روبه رو شدند و به رفتار غیرانسانی آنان اعتراض کردند. با وجود ضرب و شتم خانواده‌ها، آنان چندین بار در حوالی زندان قصر اجتماع کرده و در تظاهرات‌ خود اقدامات حکومت را محکوم نمودند. هم‌زمان در زندان اوین زندانیان سیاسی به منظور همبستگی با سایر زندانیان به صف اعتصاب‌کنندگان قصر پیوستند. زندانیان سیاسی با این اعتصاب غذا وحدت یافتند. آنان از هم مراقبت می‌کردند. پس از پانزدهمین روز اعتصاب ضعف جسمانی در میان زندانیان آشکار شد. برخی زندانیان به دلیل سن بالا یا ضعف جسمانی و بیماری قادر به ادامه اعتصاب نبودند. ورزش صبحگاهی انجام نمی‌شد. قدم زدن‌های روزانه بعد از ده روز متوقف شد و همه توان خود را صرف ادامه اعتصاب غذا می‌کردند. بعد از دو هفته خانواده‌ها به فعالیت در بیرون زندان شدت بخشیده و مکرراً مقابل کاخ دادگستری و دادرسی ارتش اجتماع می‌کردند. آنان با انجام تظاهرات خواستار دیدار با مقامات کشوری برای حل مشکلات زندانیان بودند. در چهارمین هفته اعتصاب غذا در حالی که بسیاری از اعتصاب‌کنندگان سخت بیمار بودند و سلامتی‌شان با خطر جدی روبه رو شده بود. آیت‌الله زنجانی از اعضای کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر از زندانیان خواست به اعتصاب پایان دهند. در حالی که بیم تلفات می‌رفت مسئولان زندان حاضر به مذاکره شدند. البته سرهنگ محرری، رئیس کل زندان قصر، خواسته‌ها را نپذیرفت و تنها به برخی امتیازات جزئی تن دادند که زندانی‌ها نپذیرفتند. سرانجام زندانیان قصر پس از یک اعتصاب ۴۲ روزه و با کسب خواسته‌هایشان به اعتصاب غذا پایان دادند. این اعتصاب یکی از طولانی‌ترین اعتصاب غذاها در میان زندانیان سیاسی دوره پهلوی بود و با حمایت تعدادی از سازمان‌های ملی و بین‌المللی روبه رو شد. کمیته‌ها و سازمان‌هایی که برای رساندن ندای آزادی‌خواهی و نجات جان اعتصاب‌کنندگان زندان‌های قصر، اوین و زندان‌های دیگر، با صدور بیانیه اطلاع‌رسانی و روشنگری کردند، عبارت بودند از: کمیته دفاع از حقوق زندانیان سیاسی ایران؛ کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر و پیشبرد آن در ایران؛ شورای اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران؛ کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران در پاریس که ژان پل سارتر و سیمون دوبوار از اعضای فعّال آن بودند؛ جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر و کمیته جهانی حقوق بشر. اقدامات این جمعیت‌ها برای جلب توجه محافل بین‌المللی و ملی و بهبود وضع زندان‌ها و روش دستگیری و دادرسی زندانیان سیاسی، بهبود شرایط زندگی در زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها و اعتراض به کاربرد شکنجه بود که موجب دخالت سازمان‌های بین‌المللی از قبیل صلیب سرخ و عفو بین‌الملل در امور زندانیان گردید. این سازمان‌ها در جهت جلب رضایت مقامات ایرانی مبنی بر برآورده کردن خواسته‌های زندانیان سیاسی تلاش کردند.

اعتصاب غذای زندانیان سیاسی تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به طور پراکنده در زندان‌های مختلف کشور ادامه داشت. زندانیان سیاسی زن در زندان قصر پس از بازرسی مأموران از اتاق‌های زندان و ایجاد تضییقات... مقامات زندان با اعزام گاردهای ویژه مجهز به باتوم، سپر و کلاهخود به سرکوب و ضرب و شتم زنان زندانی پرداختند. زنان زندانی پس از این جریان به عنوان اعتراض به رفتارهای خشونت‌آمیز و اهانت‌بار مأموران زندان و نادیده گرفته شدن حقوق زندانیان سیاسی، اعلام ده روز اعتصاب غذایِ تَرْ نمودند. سرانجام مسئولان زندان و ساواک به خواسته‌های زندانیان پاسخ مثبت دادند و به اعتصاب غذا پایان داده شد.

در هفته اول مرداد ۱۳۵۷ زندانیان سیاسی در زندان اوین در اعتراض به شرایط ضدانسانی زندان‌های ایران دست به اعتصاب غذا زدند. در این اعتصاب زنان و مردان زندانی شرکت داشتند. زندانیان، خواهان بهبود نامه‌رسانی و تنظیم نحوه ارسال مراسلات زندانیان، برقراری تهویه در زندان‌ها و مجاز شمردن ملاقات با اقوام و بستگان درجه دوم بودند. پس از چهار روز اعتصاب مقامات زندان مهلت خواستند که به خواست‌های زندانیان جامه عمل بپوشانند. این اعتصاب سرانجام با پیروزی اعتصاب‌کنندگان به نتیجه رسید.

یکشنبه دوم مهر ۱۳۵۷، زندانیان سیاسی زن در اوین، اعتصاب غذای خود را آغاز کردند. علت این اعتصاب، اعتراض به شرایط خفقان در بیرون و همدردی با زندانیانی بود که کسان خود را در جریان تظاهرات از دست داده بودند. این اعتصاب به مدت پنج روز ادامه داشت.

از بیستم مهر ۱۳۵۷، زندانیان سیاسی بندهای مختلف زندان قصر اعتصاب غذایی به مدت یک هفته سامان دادند. آنان طی نامه‌ای که برای کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر ارسال کردند، اعلام نمودند که این اعتصاب به منظور حمایت و همبستگی با مبارزات حق‌طلبانه ملت ایران؛ محکوم کردن توطئه‌های امپریالیستی ـ صهیونیستی علیه رهبر جنبش؛ و همچنین اعتراض به کشتار بی‌رحمانه مردم ستمدیده ایران و همدردی با خانواده شهدا است. زندانیان سیاسی شهرهای مشهد، تبریز و کرمان نیز در همین ایام در اعتصاب غذا به سر می‌بردند. زندانیان سیاسی کرمان به مدت یک هفته اعتصاب غذا کردند و زندانیان سیاسی مشهد و تبریز از ۲۴ مهر اعلام اعتصاب غذا نمودند.

روزنامه اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه در شماره سیزدهم آوریل خود از درگذشت چهار زندانی سیاسی و بستری شدن یکصد نفر در بیمارستان در نتیجه اعتصاب غذا خبر داد.»[1]

 

پی‌نوشت:


[1] . دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، چاپ اول، سال 1401، ج 1، ص 88 تا 93. با تلخیص و اندکی ویراستاری.
















 

تعداد مشاهده: 1475


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.