امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

شرحی بر اسناد

شکنجه‌گری به نام محمدحسن ناصری معروف به دکتر عضدی


تاریخ انتشار: 16 اسفند 1399


محمدحسن ناصری معروف به دکتر عضدی در سال 1313 در شاهرود به دنیا آمد. طبق اظهارات سرهنگ مولوی رئیس وقت ساواک تهران، وی سال‌های قبل از سال 1342 زمانی که دانشجو بوده در دانشگاه برای ساواک جاسوسی می‌کرده و در به هم زدن تظاهرات و اعتراضات دانشجویان نقش فعال و برجسته‌ای داشته است که پس از شناسایی، توسط دانشجویان مورد ضرب و شتم شدید قرار می‌گیرد به حدی که دستش می‌شکند. او فارغ‌التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران بود و به توصیه سرهنگ علی‌اکبر مولوی رئیس وقت ساواک تهران در 28 / 4 / 1348 به استخدام ساواک در می‌آید. ابتدا رهبر عملیات دایره اقدام علیه حزب توده بوده و سپس رهبر دایره عملیات ساواک سوسنگرد می‌شود و پس از آن در اداره کل امنیت داخلی مشاغلی چون کارمند بخش عملیات ویژه، بازجوی مستقل بخش مستقل قضائی، معاون دایره عملیات و بررسی، رئیس بخش دایره عملیات و بررسی داشته و به دنبال آن تا زمان بازنشستگی رئیس واحد اطلاعاتی کمیته مشترک ضد خرابکاری بوده است.
وی به خاطر سرسپردگی کامل موفق به دریافت تقدیر نامه‌، تشویق‌نامه و مدال‌های متعددی گردید که عبارت است از: تقدیر کتبی از سوی رئیس ساواک تهران، تشویق‌نامه مقدم(چهارمین رئیس ساواک)، ترفیع از رتبه سه به چهار، یک قطعه نشان درجه پنجم همایونی، مدال درجه سوم کوشش، ترفیع از رتبه 4 به 5، مدال جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی.
ناصری قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از کشور گریخت و ظاهراً در لس‌آنجلس آمریکا به سر می‌برد.

بهمن نادری پور معروف به تهرانی شکنجه‌گر دیگر ساواک درباره عضدی می‌گوید:

«او از زمانی که دانشجوی رشته حقوق در دانشگاه تهران بوده با ساواک همکاری می‌کرده و به عنوان منبع از اعضای جبهه ملی در دانشگاه کسب خبر می‌نموده است. بعداً چون آموزگار بوده به ساواک منتقل و مدتی در سوسنگرد و ساواک تهران رهبر عملیات بوده تا این که [با] رئیس ساواک سوسنگرد اختلاف و کارش به دادگاه اداری می‌کشد و به تهران منتقل و در بخش مستقل قضائی(303) بازجوی متخصص می‌شود. در بازجویی و شکنجه اعضای گروه فلسطینی در سال 48 (شکرالله پاک نژاد و ناصر رحیم‌خانی و سایرین) گروه ساکا، سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان و ده‌ها گروه کوچک و بزرگ مبارز دخالت داشته و از سال 49 تا اواسط سال 54 همیشه در کنار عطارپور (حسین‌زاده) بوده و هر دو نفر در تشدید شکنجه و سخت‌گیری بیشتر کارمندان را در فشار می‌گذاشته‌اند. من بارها خودم شاهد بودم که در اطاق شکنجه یا اطاق بازجو می‌ایستاد و دستور کتک زدن می‌داد و خودش هم می‌زد و هیچ رحمی نداشت. او اصولاً با آزاد ساختن زندانی مخالف بود. هر بازجو که گزارش آزادی تهیه می‌کرد صدا کرده و با خشونت او را متهم به پول گرفتن و یا ارتباط با او می‌نمود به طوری که بازجویان واقعاً از این که گزارش آزادی برای کسی تهیه نمایند می‌ترسیدند. او همیشه نظریه‌های بازجویی را تند می‌کرد و اگر متهمی واقعاً ابراز ندامت کرده و یا عائله‌مند بود و یا گناه کمی داشت که می‌شد از آن گذشت او نظریه بازجو را خط زده و می‌گفت این مسائل ربطی به ما ندارد و بنویسید: «فعالیت مضره او محرز و مسلم است» و این جمله‌ای بود که راه هر گونه کمکی را می‌بست. اگر انتقادی یا ایرادی از دولت یا رژیم گفته می‌شد چشمهایش را از حدقه بیرون می‌آورد و می‌گفت خیلی فضولی می‌کنی. «صلاح مملکت خویش خسروان دانند.»
حیوانی عقده‌ای بود که چون دستش را در دانشگاه، دانشجویان شکسته بودند، همیشه وقتی به یک متهم می‌رسید، دست او را می‌گرفت و پیچ و تاب می‌داد و یا کشیده می‌زد. همیشه به فکر منافع شخصی خود بوده در این راه ضمن بزرگ کردن کارهای خود توجهی به دیگران حتی اگر دوست خودش بودند، نمی‌کرد و در این راه حتی به رضا عطارپور (حسین زاده) را که باعث ترقی او شده بود تهمت زد و تا این اواخر هم با هم قهر بودند. او حیوانی است که هر عمل جنایتکارانه از دست او و فکر او برمی‌آید و اصولاً خبیث است. مشاغلی که داشته عبارتند از رئیس بخش 311، معاون اداره یکم عملیات و بررسی، معاون واحد اطلاعاتی کمیته مشترک ضد خرابکاری و رئیس این واحد تا آبان سال 57. او همیشه می‌گفت من نوکر رئیس هستم و اگر یک چوب بالای سر من بگذارند، از او اطاعت می‌کنم. سایر اعمال او به شرح زیر است:
1- شرکت در شکنجه متهمین سیاهکل و اصرار در اعدام آن‌ها. توضیح این که او همیشه اصرار داشت که میزان محکومیت و مجازات را هم خودش تعیین کند و این کار را هم می‌کرد و با اداره دادرسی در مورد میزان مجازات متهمین تماس می‌گرفت.

2- شرکت در محاصره خانه تیمی چنگیز قبادی در شهر ولیعهد و خانه تیمی مهرنوش ابراهیمی روشن در احتمالاً خیابان ابطحی.

3- عامل مؤثر فشار و شکنجه به متهمین که در بین سال 50 و 51 در اوین دستگیر و خودش و نوذری (رسولی) به کار آن‌ها رسیدگی می‌کردند مثل ویدا حاجبی تبریزی.
4- دفاع از خشونت و شکنجه در همه مراحل و ارائه پیشنهاد در این زمینه.
5- شرکت در به شهادت رساندن 9 نفر از زندانیان در اوین از جمله بیژن جزنی، مصطفی خوشدل و کاظم ذوالانوار. ضمناً او پیشنهاد کننده و یا طراح بوده و از ابتدا می‌دانسته دارد چکار می‌کند.
6- یکی از عاملین تجدید قرار بازداشت زندانیانی بوده که پس از پایان محکومیت مجدداً به اتهام واهی فعالیت در زندان مدت‌ها زندانی کشیده و به اصطلاح می‌گفتند ملی‌کشی.
7- از عاملین تشدید مجازات متهمین از سال 54 به بعد بوده است.
8-  به عنوان رئیس واحد اطلاعاتی از کلیه جنایاتی که در کمیته مشترک ضد خرابکاری صورت گرفته اطلاع داشته منجمله شهادت خسرو صفائی، گرسیوز برومند، معصومه طوافچیان، مهوش جاسمی و سایر افرادی که از سال 55 به بعد دستگیر و شهید شده‌اند.
9- به نظر من علت مرگ بهمن روحی آهنگران فشار و شکنجه‌هایی بوده است که در شب دستگیری به دستور او و یا به وسیله او به روحی آهنگران وارد آمده زیرا صبح که من از خواب بیدار شدم گفت که بهمن را شکسته است و از همان موقع بهمن روحی آهنگران به تدریج حالش بدتر شد در حالی که بعد از آن دیگر شکنجه نشد و آخر سر هم در بیمارستان شهید شد، البته پس از عمل جراحی و دو سه روز بعد.
10-  او همیشه با ماشین ضد گلوله و یک یا دو اسکورت به منزلش می‌رفت و حتی اکیپ هم او را اسکورت می‌کرد.
11- دستگاه‌های شکنجه مثل شوک الکتریکی آپولو، قفس و... با نظر و یا طرح او یا عطارپور ساخته شده و همان‌طور که قبلاً گفتم شخصی به نام جعفری که در شهربانی مورد شناسایی می‌باشد و عباس نظیف کار (زندانی) هم باید او را بشناسد می‌تواند بگوید که چه کسی دستور ساختن آن‌ها را داده است.
12- در این دو سال گذشته با وامی که از دولت گرفته بود مشغول ساختن سردخانه در اطراف دامغان بود و تعدادی هم چاه آب زده بود که فرزین طباطبایی حدود دو میلیون تومان از او طلبکار است. همچنین شخصی به نام داعی‌الحق که فرش فروش در بازار است می‌گفتند که حدود 700 هزار تومان از او بابت فرش می‌خواهد که نداده است. او حتی پول رسولی (200 هزار تومان) که مربوط به وام اداری خرید خانه‌اش بوده برداشته و کلیه وسائل خود را فروخته بود.
13- شایع بود که منزلش را به ساواک اجاره داده است. منزل او در تهران پارس نزدیک منزل سرگرد افشار (زندانی) است.
14- در این اواخر بازنشسته و با گرفتن 100 هزارتومان به اسرائیل رفته و به احتمال قوی در تل‌آویو زندگی می‌کند و با شعیب صمیمی آخرین نماینده ساواک در اسرائیل رابطه دارد، چون زبان نمی‌داند.
15-  از سایر جنایات او از سال 55 به بعد اطلاعی ندارم ولی او هم باید در جریان سر به نیست کردن مبارزان و مجاهدان که در دو سال گذشته دستگیر می‌شدند و بعد خبری از آن‌ها نمی‌شده است، داشته باشد. من از ناصری (عضدی) کثیف‌تر، لعین‌تر و خبیث‌تر ندیده‌ام و امیدوارم که هرچه زودتر به مجازات اعمال جنایتکارانه‌اش برسد. هر کمکی هم که از دستم برآید یا به نظرم برسد با جان و دل حاضرم انجام دهم.»



محمدحسن ناصری معروف به دکتر عضدی


منبع: پرونده انفرادی نامبرده در ساواک و کتاب شکنجه‌گران می‌گویند، قاسم حسن‌پور، موزه عبرت، سال 1388.
 

تعداد مشاهده: 7546

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.