بررسی نقش دیپلماسی فرهنگی آمریکا بر شکلگیری و فعالیتهای مؤسسه انتشارات فرانکلین در ایران
تاریخ انتشار: 22 فروردين 1401
مقدمه
با شروع جنگ سرد و تحولات در عرصهی بینالملل، ایالات متحده آمریکا و شوروی در تلاشی گسترده برای به وجود آوردن یک اتحاد جهانی بر علیه یکدیگر بودند[1] و همزمان رقابت بر سر بزرگترین منابع انرژی خاورمیانه بین این دو آغاز شد.[2] همین رقابتها و کشمکشهای سیاسی و اقتصادی برای به سلطه درآوردن منطقه و همچنین اجتناب طرفین از درگیریهای نظامی مستقیم، موجب پررنگ شدن نقش تبلیغات شد. ایدئولوژی کمونیسم توسط احزاب کمونیست در کشورهای تحت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی با سرعت در حال گسترش بود. در این شرایط پژوهشگرانِ وابسته به غرب معتقد بودند که آمریکا نیز در این مبارزه باید به دنبال راهی برای تسلط بر اذهان جامعهی بینالملل باشد. به همین دلیل توان بالقوه دیپلماسی فرهنگی در تحت تأثیر قراردادن افکار، مورد توجه سیاستمداران این کشور قرار گرفت.[3] هدف ایالات متحده از دیپلماسی فرهنگی و تبلیغات از این طریق، هشدار دربارهی خطراتِ اندیشههای کمونیستی و همچنین تقویت دیدگاههای غربگرایی در میان مردم خاورمیانه برای افزایش تمایل همکاری آنها با آمریکا و غرب بود.[4] به همین دلیل «فرهنگ» در طی دوران جنگ سرد، تبدیل به ابزاری برای اهدافِ ابرقدرتها شد. استفاده از جذابیتهای عناصر فرهنگی با تمرکز بر تبلیغات، نقش بسیار مهمی در گسترش نفوذ، شکلدهی به افکار عمومی و تسلط بر اذهانِ جامعهی بینالمللی داشت.[5] طبق نظر نویسندگانی مانند فرانک نینکوویچ، همهی برنامههای فرهنگی آمریکا، عمیقاً به اهداف و مقاصد سیاسی و نظامی این کشور در جنگ سرد، متعهد بودند.[6] یکی از مهمترین و اثربخشترین عناصر فرهنگ، کتاب است که در پرورش افکار نقش مهمی دارد. اگر چه رادیو، تلویزیون و فیلمهای سینمایی، مخاطبان فراوانی را در سراسر جهان به خود جذب کرده بودند، اما کتابها همچنان تأثیر خود را داشتند و در استراتژیهای نفوذ و سلطهی فرهنگیِ ابرقدرتها، نقشی اساسی را ایفا میکردند.[7] ماکسیم گورکی نویسندهی مشهور شوروی سابق، در اولین کنگرهی نویسندگان شوروی در سال 1934 در اینباره گفته بود: «کتابها مهمترین و قدرتمندترین سلاح در فرهنگ سوسیالیستی هستند.»[8] توجه جدی شوروی و سرمایهگذاریهای کلان آنها برای تبلیغ کمونیسم در حوزهی کتاب و ادبیات، آمریکا را متوجه اهمیت ادبیات، هنر و فرهنگ برای ایجاد جنگ نرم نمود. اهمیت رقابت آمریکا و شوروی باعثِ ورود سازمانهای جاسوسی سیا و کا.گ.ب به عرصهی فعالیتهای فرهنگی بینالمللی به خصوص در مناطقی از جهان که هر کدام از رقبا به آن توجه داشت، گردید. فعالیتهای اصلی سازمان سیا در این دوره بیاثر کردن فعالیتهای تبلیغاتی کمونیستها با حمایتهای مالی و اطلاعاتیِ مخفیانه از فعالیتهای آمریکا در حوزهی چاپ و نشر کتاب بود. به عنوان مثال، کتابِ رمان دکتر ژیواگو، تألیفِ پاسترناک نویسندهی روسی، باعث به وجود آمدن جنگ پنهان ِدیگری بین آمریکا و شوروی گردید. دست نوشتهی این کتاب در سال 1958 در قالب دو حلقه فیلم به مقر اصلی سازمان سیا در واشنگتن رسید. آمریکا مُصر بود که این رمان به هر طریقِ ممکن به دست مردم بلوک شرق و به خصوص شوروی برسد و نهادهای اطلاعاتی شوروی نیز در تلاش بودند تا از چاپ یا ورود آن جلوگیری نمایند. این شرایط باعث به وجود آمدن یکسری اقدامات اطلاعاتی و جاسوسی بین دو کشورگردید. این کتاب واکنشهای مثبتی بین دانشجویان لهستانی و دانشجویان سایر کشورهای بلوک شرق داشت. به همین دلیل سازمان سیا فعالیتهای مربوط به نشر و توزیع کتاب در اروپا را گسترش داد. آمریکاییها با کتابِ ادبیات علیه استبداد، جنگ همه جانبهای را با شوروی به راه انداختند و از هر عاملی به عنوان سرباز استفاده میکردند تا این کتاب را به دست مردم شوری برسانند؛ از جمله مسافرانی که به شوروی یا کشورهای بلوک شرق سفر میکردند. آنها، کتابها را ماهرانه داخل جعبههای غذا، یا داخل لباسها جاسازی میکردند و به طور مخفیانه، به تعداد فراوان منتشر و به دست مردم میرساندند. در این راه مبلغان مذهبی مسیحی نیز از جمله ایرینا یوسنوا، با قاچاق کتابهای مذهبی به زبان روسی، در این نبرد به کمک آمریکاییها آمدند.[9] در این دوره ایالات متحده شروع به ایجاد و پشتیبانی از نهادهای نیمه دولتی و خصوصی که میتوانستند در جنگ سرد فرهنگی به آمریکا کمک کنند، نمود. یکی از این برنامهها تأسیس مؤسسه انتشارات فرانکلین بود.
مؤسسه انتشارات فرانکلین نیویورک
در ژوئن سال 1952 (خرداد 1331 شمسی) شرکت انتشارات فرانکلین با سرمایه و کمکهای بلاعوض مالیِ سازمان اطلاعات ایالات متحده[10] به مبلغ 500 هزار دلار، در شهر نیویورک بنیانگذاری شد.[11] سازمان فرانکلین مأموریت داشت تا در حوزهی توسعهی بینالمللیِ کتاب فعالیت کند. کارل جی بورن[12] یکی از رؤسای فرانکلین، هدف این سازمان را در دوران جنگ سرد، لزوم کمک به ایجاد صنایع محلیِ انتشار کتاب در کشورهای در حال توسعهی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و تسهیل و افزایش جریان بینالمللی آموزش و فرهنگ کتابخوانی عنوان کرد. اثربخشی برنامههای فرانکلین، تحت عنوان دیپلماسی فرهنگی برای سیاستمداران آمریکا بسیار مهم بود.[13] از نظر سازمان اطلاعات ایالات متحده، تلاشهای مؤسسهی فرانکلین برای تبلیغات غیرمستقیم تفکر و فرهنگ آمریکایی بسیار مهم بود. فعالیتهای فرهنگی آمریکا در این مقطع در واقع یک تلاش یا حرکت سازمان یافته برای سیطره بر اذهان و افکار مردم جهان برای دستیابی به اهداف امپریالیستی خود و مبارزهی نرم با شوروی بود.[14] داتوس سیاسمیت مدیر فرانکلین عقیده داشت که «در زمانی که مشکلات و گرفتاریهای سیاسی بین آمریکا و دیگر کشورهای جهان وجود دارد و انواع ارتباطات بین آمریکا و مردم این کشورها سخت، دشوار و یا حتی غیرممکن به نظر میرسد، مؤسسه فرانکلین میتواند بیشترین سهم را در برقراری ارتباط داشته باشد...»[15] رئیس وقت عملیات محرمانهی سازمان سیا در گزارشی به کمیتهی سنای آمریکا نوشت: «...یک کتاب به تنهایی میتواند نگرش و رفتار خواننده را چنان زیر و رو کند که هیچ رسانهی دیگری توان چنین تأثیرگذاری را ندارد... و تأثیر آن به حدی است که بتوان کتابها را به مهمترین سلاح پروپاگاندایی برای بلند مدت تبدیل کرد.»[16] عنوانِ مؤسسهی انتشارات فرانکلین بعدها به مؤسسهی برنامههای کتاب فرانکلین[17] تبدیل شد. با توجه به قرارداد مؤسسه فرانکلین با وزارت امور خارجهی آمریکا و آژانس تازه تأسیس اطلاعات آمریکا، مأموریت برنامههای کتاب فرانکلین، تحریک فرآیند تولید و انتشار کتابها و سایر نشریات آمریکایی و کمک به ایجادِ صنایع بومیِ انتشار کتاب در کشورهای در حال توسعه بود. از آن جایی که فرانکلین از رویکردِ سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تبعیت میکرد بدون شک مهمترین هدف این سازمان ترجمه و نشر کتاب با هدف پرورش یک تصویر مثبت در خارج از کشور آمریکا بود و برای ایجاد روابط بیشتر با شخصیتهای سیاسی و حکومتیِ کشورهای مورد نظر به سرمایهگذاران، مترجمان، نویسندگان، روشنفکران و نخبگان محلی[18] اجازه داده شد تا با انتخاب آزادانهی متون (البته بر اساس لیست ارائه شده توسط سازمان اطلاعات آمریکا و فرانکلین) در تمامی فرآیند ترجمه و نشر کتاب مشارکت و نقش فعالی را داشته باشند.[19] همچنین این سازمان برنامههایی برای آموزش و کسب مهارتهای بیشتر ناشران محلی در زمینهی ویرایش، طراحی جلد کتاب و پخش کتاب در نظر گرفته بودند. در حقیقت میتوان گفت که این مؤسسه یکی از ابزارهای توسعهی نفوذ فرهنگی و به دنبال آن توسعه نفوذ اقتصادی و سیاسی آمریکا به خصوص در کشورهایی بود که ممکن بود در حوزهی نفوذ شوروی قرار بگیرند[20] مدیران فرانکلین معتقد بودند، فقط از این طریق میتوانند با مردم این کشورها روابط خوب و قابل اعتمادی را برقرار نمایند.[21]وزارت امورخارجهی آمریکا برای حمایت از فعالیتهای فرانکلین، از دیپلماتهای خود خواست تا اطلاعاتی را دربارهی بازار کتاب و میزان خرید و فروش کتاب را در کشورهای میزبان به دست آورند. همچنین نظرات خود را دربارهی احساسات ضدآمریکایی که ممکن بود نسبت به برنامههای فرانکلین در این کشورها وجود داشته باشد را در گزارشهای خود بیان کنند.[22] رئیس مؤسسه فرانکلین داتوس سیاسمیت و معاون او، دی وننوسترند[23] برای بررسی و فراهمآوردن شرایط افتتاح شعبات فرانکلین به خاورمیانه سفر کردند،[24] از آن جا که بروز احساسات ضد آمریکایی در کشورهای عربی خاورمیانه به سبب دخالتها و کمکهای آمریکا به تشکیل دولت اشغالگر اسرائیل در حال افزایش بود، بنابر این دنلسی[25] مدیر خدمات مرکز اطلاعرسانی سازمان اطلاعات ایالات متحده[26] به اسمیت توصیه کرد تا آنها با افسران امور عمومی سفارتهای آمریکا در کشورهای خاورمیانه ارتباط نزدیک برقرار نمایند و با هماهنگی آنها به فعالیت بپردازند.[27]
اولین دفتر فرانکلین در قاهره مصر افتتاح شد[28] اما قبل از اقدام به تأسیس شعبه در ایران، سازمان فرانکلین از دونالد ویلبر چهرهی شناختهی شدهی سازمان سیا دعوت کرد تا به دلیل شناخت او از کشور ایران گزارشی را دربارهی شرایط بازار کتاب و کتابخوانی ایران تهیه کند.
ویلبر محرمانه این گزارش را تهیه کرد و به سازمان USIA و فرانکلین تحویل داد. [29] بعد از آن داتوس سیاسمیت مدیر فرانکلین و دو نفر از اعضای هیئت مدیره در سال 1953م(1332ش) برای تأسیس شعبهی فرانکلین در تهران به ایران سفر کردند[30]
مؤسسه انتشارات فرانکلین، شعبه تهران
مدیران فرانکلین در سفر به تهران از طریق وابستگان فرهنگی سفارت آمریکا با همایون صنعتیزاده دیدار و مدیریت شعبهی فرانکلین در تهران را به او سپردند. البته در اسناد ساواک این چنین عنوان شده که صنعتیزاده در سفری که در سال 1334 به نیویورک داشته این مسئولیت به او سپرده شده است در حالی که خود صنعتیزاده در مصاحبهای این چنین بیان میکند: «پدر من یک نمایشگاهی درست کرده بود از کارهای علیاکبر صنعتی در چهار راه کالج. من در طبقهی بالای آن نمایشگاه میگذاشتم. تمام آتاشههای (وابستههای) فرهنگی را دعوت میکردم. روزنامهها را دعوت میکردم، روشنفکران آمد و رفت میکردند، خانلری و امثال او میآمدند... یک شب که همهی آنها را دعوت کرده بودم، اتاشهی فرهنگی آمریکا با دو تا آمریکایی دیگر به دیدن نمایشگاه آمد. بعد از کودتای 28 مرداد بود، سال 1333 آمدند و پذیرایی کردم. بعد گفت این دو تا آقایان ناشرند و قصد دارند کتابهای آمریکایی را بیاورند در ایران چاپ کنند. چون میدانستم که به کار کتاب علاقهمندی اینها را آوردم که معرفی کنم...»[31]
این مساله که چرا فرانکلین نیویورک شخص همایون صنعتیزاده را برای مدیریت شعبه فرانکلین تهران انتخاب نمود این فرضیه میتواند مطرح باشد که آمریکاییها صنعتیزاده را بدون اطلاعات و آگاهی قبلی انتخاب نکردند آن هم در مورد سرپرستی و مدیریت یکی از شعبههای مهم فرانکلین در خاورمیانه که بیشک نتایج حاصل از آن برای سیاستمداران آمریکا در جریان جنگ سرد اهمیت فراوانی داشته است. انتخاب وی به احتمال فراوان با نظر رایزن فرهنگی سفارت آمریکا و بررسی سوابق او انجام شده است. همان طور که در بیوگرافی او در اسناد ساواک آمده است، همایون صنعتیزاده بین سالهای 1321 تا 1325 در حزب توده فعالیت داشته و منشی کمیته مرکزی حزب بوده است و بعد از منحل شدن حزب توده در سال 1327 به استخدام سفارت انگلستان درآمد و یکی از عناصر ارتباطی سفارت انگلستان با عناصر و گروههای سیاسی بوده است[32] و در حالی که همچنان در ادارهی اطلاعات سفارت انگلیس فعال بود، یگ گالری هنری در چهار راه کالج تهران تأسیس کرد که در واقع پایگاهی برای ارتباط کارشناسان اطلاعاتی سفارتهای خارجی به خصوص آمریکا و انگلیس برای ارتباط با هنرمندان ایرانی محسوب میشد و از همین طریق با رایزن فرهنگی سفارت آمریکا و سپس رئیس مؤسسهی فرانکلین آشنا شد.[33] بعد از انتخاب صنعتیزاده به ریاست فرانکلین تهران، این مؤسسه فعالیت خود را با 3 نفر کارمند آغاز کرد. منشی، حسابدار و دیگری یک کارمند وزارت فرهنگ بود که مسئولیت امور هنری و تولیدی کتابها را بر عهده داشت و به تدریج فعالیتها گسترده و کارمندان بیشتری در بخشهای متفاوت این مؤسسه استخدام شدند[34] ابن سینا، دانش، اقبال، صفیعلیشاه، زوار، امیرکبیر، معرفت، سخن از جمله انتشاراتی بودند که با فرانکلین همکاری میکردند.[35] به این ترتیب که از میان کتابهایی که از آمریکا برای مؤسسه فرستاده میشد، کتابهایی انتخاب شده و با مترجمان قراردادی برای ترجمهی آنها بسته میشد و پس از این که متن آماده میشد در اختیار ناشری قرار میگرفت و در ازای آن مبلغی از ناشر دریافت میکردند و ناشر کتاب را به چاپ میرساند. همچنین فرانکلین تلاش میکرد تا ناشر را در طی فرآیند چاپ و انتشار کتاب راهنمایی کند. [36] علاوه بر ترجمه و نظارت بر کار چاپ و نشر کتابهای آمریکایی، صنعتیزاده چاپ کتابهای درسی ایران را بر عهده گرفت و از آن جایی که وضعیت چاپ کتابهای درسی ایران در نیمهی دهه 1330 شمسی وضعیت مناسبی نداشت، در تیرماه سال 1336 صنعتیزاده چاپخانهی افست(25 شهریور) را افتتاح کرد که سید حسن تقیزاده رئیس هیات مدیره، همایون صنعتیزاده مدیرعامل و سرپرست آن احمد سمیعی بود. سهام چاپخانه هم به ناشرانی که برای فرانکلین کتاب چاپ میکردند از جمله انتشارات امیرکبیر و انتشارات ابن سینا داده شد. چاپخانهی افست نخست در خیابان قوامالسلطنه در مکانی کوچک شروع به کار کرد و بعدها به خیابان گوته منتقل شد.[37] کاغذهای وارداتی پاسخگوی فعالیتهای رو به رشد چاپ و نشر کتاب نبود. مادهای که از تفالهی نیشکر در هفت تپه به دست میآمد برای کاغذسازی مناسب بود. بنابر این صنعتیزاده برای تأمین کاغذ مورد نیازِ چاپ کتابهای درسی کارخانهی کاغذسازی پارس را در خوزستان افتتاح نمود و توسط بانک توسعهی صنعتی و معدنی ایران و سازمان خدمات شاهنشاهی حمایت مالی میشد.[38]
فعالیتهای مؤسسه فرانکلین زیر نظر ساواک
با استناد به مجموعه اسناد ساواک اکثر افرادی که در مؤسسهی فرانکلین فعالیت میکردند دارای سوابق همکاری با حزب توده و تعداد دیگری از آنها با جبهه ملی همراه بودند و همین امر مأموران ساواک را بیش از پیش به فعالیتهای این مؤسسه حساستر مینمود. به زعم ساواک اکثریت کارمندان در پوشش کار فرهنگیِ ترجمه و نشر کتاب به فعالیتهای پنهانی سیاسی میپرداختند. به همین دلیل در تمامی سالهای فعالیت فرانکلین افراد وابسته به آن تحت نظر مأموران ساواک قرار داشتند. مؤسسهی فرانکلین موظف بود تا اطلاعاتی راجع به نحوهی کار مؤسسه و فهرست نشریاتی که با همکاری فرانکلین منتشر میشدند را برای ساواک بفرستند.[39] همچنین کتابها و مجلاتی که با پست هوایی از آمریکا به ایران وارد میشد به دقت مورد بررسی مأموران ساواک قرار میگرفت و آن دسته از نشریات و کتابهایی که مصلحت تشخیص داده نمیشد[40] در گمرک فرودگاه مهرآباد توقیف و به کتابخانهی ادارهی کل سوم ساواک تحویل داده میشد.[41] کتابها به دقت توسط مأموران ساواک مطالعه میشد و قسمتهایی که مرتبط با ایران بود، مشخص میگردید و طی گزارشهایی به اطلاع ساواک میرسید. بنابر این مدیران فرانکلین در دورهی مدیریت صنعتیزاده[42] و چه در دوره مدیریت علیاصغر مهاجر[43] ملزم به دادن تعهد مبنی بر چاپ نکردن کتابهایی بودند که توسط ساواک تعیین میشد.[44] بر اساس اسناد بعضی از کتابهای توقیف شده حتی بعد از بررسی تحویل داده نمیشد. مدیران فرانکلین و نمایندگان آنها برای بازگرداندن کتابها و مجلات به مؤسسه بارها با ساواک مکاتبه کردند.[45] ساواک، فرانکلین را از ابتدای فعالیت آن پایگاهی برای فعالیتهای تودهایهای سابق میدانست. حضور اکثر افرادی مانند عبدالحسین صامت[46] که دارای سوابق سیاسی بودند و حتی مدتی تحت تعقیب قرار داشتند، باعث شد تا بررسی سوابق کارکنان این مؤسسه مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. به خصوص بعد از سوءقصد به جان محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر و دستگیری یکی از کارمندان فرانکلین به نام فیروز شیروانلو که مدتی سرپرست قسمت هنری و سپس مرکز مواد خواندنی برای نوسوادان بوده،[47] مراقبتها شدت یافته و ساواک در تلاش برای وارد کردن منبع یا منابعی برای کسب اطلاعات دقیق از فعالیتهای این مؤسسه بوده و حتی برای تسهیل کار مراقبت، افرادی را از داخل مؤسسه جذب مینمود.[48] به همین دلیل افرادی را آموزش میداد تا به کارمندان رده بالای این مؤسسه از جمله نجف دریابندری، عبدالوهاب گلهداری و محمدعلی اسلامی، نزدیک شده و اعتماد آنها را جلب نمایند و از نحوهی فعالیتهای حزبی کارکنان این مؤسسه اطلاعات کسب نمایند.[49] آمریکاییها برای رسیدن به اهداف سلطهی فکری و فرهنگی خود به افرادی احتیاج داشتند تا با نفوذ کلام و نفوذ فکری خود بتوانند روشنفکران، مترجمان، نویسندگان و سیاستمداران طرفدار غرب را به همکاری با مؤسسهی فرانکلین ترغیب کنند. سید حسن تقیزاده با پیشینهای طولانی در فعالیتهای مربوط به فراماسونری از طرف آمریکاییها انتخاب شده بود تا فعالیتهای شعبهی فرانکلین در تبریز را به سوی اندیشههای ضد اسلامی و تفکرات اومانیستییِ ماسونی هدایت کند.[50] از این رو در سال 1336 تقیزاده از طرف مقامات آمریکایی به واشنگتن دعوت شد تا در ظاهر با وی راجع به اوضاع سیاسی ایران مشورت نمایند. در اسناد ساواک آمده است که قرار بوده تا وی در بازگشت از این سفر نقش حساسی را در سیاست ایران بر عهده بگیرد.[51] بعد از مراجعت تقیزاده از آمریکا به عنوان مدیرعاملِ شرکت سهامی افست وابسته به انتشارات آمریکایی فرانکلین انتخاب گردید. بر اساس اسناد ساواک مؤسسهی فرانکلین شعبه تبریز در سال 1337 با حمایت تقیزاده تأسیس شد که تنها شعبهی مؤسسه در سراسر ایران بود و عبدالعلی کارنگ مدیریت آن را بر عهده داشت. به استنباط ساواک تبریز، کارنگ از طرف تقیزاده و دکتر پرویز خانلری حمایت میشد.[52] حضور افراد وابسته به ماسونها و فعالیتهای آنان به روشنی بیانگر وابستگی فرانکلین به تشکیلات فراماسونری و سیطرهی تفکرات آمریکایی و انگلیسی در جامعهی ایران بود. آنها نه تنها چاپ کتاب بلکه مقدمات چاپ نشریات و روزنامههایی مانند آیندگان را هم فراهم کرده بودند. فعالیتهای مشکوک پیدا و پنهان آنان، ساواک را ظنین کرد. به همین دلیل افرادی را برای کسب اطلاعات بیشتر به داخل این مؤسسه فرستادند. در گزارش ساواک از فعالیتهای این مؤسسه به تاریخ ششم مهرماه 1346 آمده است: «...از چندی پیش مؤسسهی فرانکلین در تبریز ظاهراً به عنوان نگارش و نشر کتاب و باطناً برای پیش بردن مقاصد خاصی که مورد علاقهی فراماسونها میباشد، دست به جمعآوری و همکاری اشخاص خاص زده و درصدد تهیهی کتابهای جدیدی است که از طرف این مؤسسه انتشار خواهد یافت...»[53] «... با توجه به وابستگی کارگزاران این مؤسسه به دستهی فراماسونها و با توجه به فعالیتی که اخیراً این مؤسسه در تهران و سایر نقاط کشور مینماید، قطع نظر از انتشار کتابها، دست به نشر روزنامه و سایر نشریات میزند، به نظر میآید که فعالیت دامنهداری در زیر پرده جریان دارد، منتها این مؤسسه و تشکیلای نظیر آنها با تأنی و صبر و شکیبایی خاصی دست به اقدام میزنند...»[54] فعالیتهای این مؤسسه و وجود شخصی مانند تقیزاده، وابستگی به تشکیلات فراماسونری و اشاعهی تفکرات ضد اسلامی آن را از طریق مؤسسه فرانکلین، به خوبی آشکار مینماید. در تاریخ 28 خرداد 1347 ساواک در گزارشی مینویسد: «...در منطقه، آقای تقیزاده معروف به فراماسونری است و ایشان نیز باعث ایجاد شعبه مؤسسه مزبور(فرانکلین) در تبریز بودهاند لذا استنباط منبع چنین است که مؤسسه فرانکلین از طرف سازمان فراماسونری تقویت میگردد.» وظایف دیگر این مؤسسه ترجمهی کتاب برای دانشگاه و کتابهای علمی و تربیتی برای ادارهی آموزش و پرورش و ترجمهی کتاب برای ناشرین و کتابفروشیهای تبریز بود و همچنین امور گمرکی و ترخیص کالاهای سازمان شاهنشاهی و خدمات اجتماعی و نیازمندیهای شرکت افست را نیز انجام میداد.[55]
فرانکلین و روزنامه آیندگان
همانطور که اشاره شد مؤسسهی فرانکلین مقدمهی چاپ و نشر روزنامهی آیندگان را فراهم آورده بود. صنعتیزاده که مأمور ترجمه و انتشار ادبیات آمریکایی در ایران بود، در تلاش بود تا با سرمایهی آمریکاییها اقدام به چاپ روزنامه نماید. برای رسیدن به این هدف سوء استفادهی فراوانی به وسیلهی او صورت گرفت و موضوع به کنگرهی آمریکا محول شد. اما با دخالت سازمان CIA، صنعتیزاده از مجازات معاف شد.[56] صنعتیزاده در ارتباطات مستمر با سفارت آمریکا و کارشناس اطلاعاتی سفارت، مارتین هرتز، داریوش همایون، یکی از کارمندان مؤسسهی فرانکلین را به او معرفی کرد.[57] داریوش همایون در سال 1956 به عنوان مترجم به بخش خارجی روزنامهی اطلاعات پیوست و شروع به نوشتن مقالات سیاسی خارجی نمود در سال 1958 میلادی (1337 شمسی) بورسیهی تخصصی سازمان اطلاعات ایالات متحده[58] را به دست آورد و به همین منظور به آمریکا سفر کرد.[59] از سال 1959 (1338) کار خود را در انتشارات فرانکلین به عنوان سردبیر شروع کرد. در سال 1964 جایزهی نیمن را از دانشگاه هاروارد کسب نمود و به دلیل سوابق مبارزاتی خود در حزب سومکا، اطلاعاتی کامل دربارهی جزئیات فعالیتهای کمونیستی و حزب توده در ایران کسب کرد و به عنوان کسی که عضویت جبههی ملی را هم در کارنامهی خود داشت، با سابقهی چند دوره از تفکرات سیاسی مختلف میتوانست به خوبی از طرف آمریکا در جهت منافع این کشور در زمینهی نفوذ بر افکار روشنفکران به کار گرفته شود. در اسناد لانهی جاسوسی از داریوش همایون از جمله مهمترین روزنامهنگاران نام برده شده است.[60] او مأموریت یافت تا از شعبههای فرانکلین در مالزی، اندونزی و پاکستان بازرسی نموده و گزارشی از فعالیتهای آنها تهیه کند. با انجام این مسئولیت، از وی خواسته شد تا نمایندگی سیار مؤسسهی فرانکلین را در کشورهای آسیایی بر عهده بگیرد.[61] بر طبق اسناد موجود داریوش همایون در وقایع جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل سرزمینهای اشغالی و به هنگام سقوط احمد سوکارنو در اندونزی به سر میبرده است.[62] بر اساس اسناد سازمان CIA و سفارت آمریکا از طریق مؤسسهی فرانکلین و با استفاده از امکانات و عوامل آن، به دنبال تأثیر و نفوذ بر افکار جامعهی ایران بودند. در همین رابطه مارتین هرتز کارشناس اطلاعاتی سفارت آمریکا در تهران به تاریخ 9 سپتامبر1967 نوشته است: «...من با داریوش همایون مکالمات جالبی در ماههای اخیر و در ارتباط با به راه انداختن روزنامهی آیندگان توسط او داشتهام... او... به عنوان رئیس سندیکای روزنامهنگاران، ممکن است که در عین حال نفوذ فرایندهای داشته باشد...»[63] سند دیگری مذاکرات هرتز و داریوش همایون دربارهی چاپ روزنامهی آیندگان را شرح داده است: «...آقای همایون گفت از چهارم مارس یعنی روز ملاقات ما، از انتشارات فرانکلین استعفا خواهد داد تا تمام وقت خود را وقف راهاندازی روزنامهی جدید خود نماید. فرانکلین نسبت به وی خیلی سخاوتمندانه برخورد کرده و نام او را همچنان در لیست حقوق خود نگه میدارد تا این که بالاخره سه چهار ماه دیگر به طور قطعی انتشارات مذکور را ترک کند...»[64] با توجه به اسناد ساواک، آمریکا با پرداخت مبلغ یک میلیون تومان و مؤسسهی فرانکلین با پرداخت مبلغ یک میلیون و سیصد تومان از انتشار روزنامهی آیندگان حمایت مالی نمودند.[65] این روزنامه علاوه بر تأمین اهداف آمریکا در جهتدهی به افکار عمومی، اهداف تبلیغاتی اسرائیل علیه اعراب را نیز در برنامههای خود داشت. مئیرعزری، نمایندهی سیاسی دولت اشغالگر اسرائیل در ایران، اعتبار فوق العادهای برای اجرای برنامههای تبلیغاتی حکومت اسرائیل در اختیار داشت و چون از طرف دیپلماسی آمریکا و انگلستان مشترکاً در ایران حمایت میشد، نفوذ فوقالعادهای در بین جراید و رجال سیاسی و دولتی پیدا کرده بود.[66] به همین دلیل داریوش همایون از مئیرعزری خواسته بود تا در روزنامهی آیندگان سرمایهگذاری کند و در مقابل او قول داد تا مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید.[67] با بررسی پیشینهی داریوش همایون و تحلیلهای ارائه شده دربارهی او میتوانیم علاقهی آمریکا در جذب چنین فردی برای سازمان سیا را به خوبی درک کنیم و این که اساساً بسیاری از فعالیتهای مؤسسهی فرانکلین در پوشش ترجمه و نشر کتاب، اما در باطن در راستای تحقق منافع آمریکا در ایران انجام میشد. در یکی از اسناد ساواک به این موضوع اشاره شده است: «مؤسسه فرانکلین که دارای تعداد زیادی کارمند میباشد، در ظاهر به نشر و انتشار کتاب علمی، اجتماعی و غیره مبادرت میورزد، لکن این مؤسسه در باطن فعالیتهایی را در جهت سیاستهای دولتهای خارجی انجام میدهد... گفته میشود پارهای از کارکنان طراز اول این مؤسسه از اعضای سازمان سیا آمریکا بوده و در جهت خواستهای سازمان مزبور به فعالیت در کشور ایران مشغول میباشند. هدف این مؤسسه گردآوری افرادی است که به نحوی دارای عقاید مخالف با مصالح مملکتی میباشند... این مؤسسهی به ظاهر فرهنگی در حال حاضر از جانب سیاستهای خارجی، حمایت و پشتیبانی میشود و رؤسای آن همگی جیره خوار سازمان سیای آمریکا میباشند....»[68]
چاپ کتابهای درسی و مجلات پیک
تا سال 1335 طبق مقررات قانونی تهیهی متن کتابهای درسی ابتدایی بر عهدهی وزارت فرهنگ، بود. تهیهی متن کتابهای دورهی متوسطه نیز بر اساس برنامهی تعلیماتیِ آزاد بود و گروههای مختلف، کتابهای متفاوتی مینوشتند بنابر این کتابها شکل متحدی نداشت. با راهاندازی چاپخانهی افست، صنعتیزاده امتیاز چاپ و نشر کتابهای درسی را دریافت نمود و فرانکلین به عنوان مشاورِ سازمان خدمات اجتماعی شاهنشاهی به چاپ و نشر کتابهای ابتدایی اقدام نمود. در سال 1337 انتشارات فرانکلین جمعاً 5 / 1 میلیون نسخه کتاب درسی را در هشت موضوع طراحی، تولید و چاپ کرد. اما کتابهای درسی هنوز به لحاظ متون درسی و مشخصات فنی کیفیت مناسبی نداشت. لذا در سال 1338 گروهی شانزده نفره از نویسندگان کتابهای درسی و کارمندان بخش فنی مؤسسه در زمینهی تدوین برنامههای درسی برای یک دورهی هشت ماهه به دانشگاه کلمبیای امریکا و همچنین به انگلیس و فرانسه اعزام شدند. بنیاد فورد[69] از جمله سازمانهای آمریکایی بود که هزینهی مالی این سفر را تأمین کرد. اتحادیهی بازرگانی فرانسوی کتاب و انجمن بریتانیا نیز کمکهای اضافی را برای این پروژه تقبل کردند.[70] نتیجهی این سفر تجدید نظر در متن کتابهای درسی و تغییر شکل و فرم کتابهای درسی دورهی ابتدایی از سال 1340 شمسی به بعد بود. در سال 1342 با هزینه و دعوت شعبهی مرکزی فرانکلین در نیویورک، صنعتیزاده تعدادی از مترجمان، هنرمندان، ویراستاران و مؤلفان کتابهای درسی را به آمریکا فرستاد تا دربارهی نحوهی طراحی، صفحهآرایی، چاپ و تألیف کتابهای درسی آموزش ببینند. افرادی مانند محمود صناعی، احمد آرام، حافظ فرمانفرماییان، هوشنگ پیرنظر، داریوش همایون، عبدالرحیم جعفری، پرویز کلانتری، هرمز وحید، لیلی ایمن، ثمین باغچهبان، شهناز سرلتی و... از جمله افرادی بودند که از سال 1342 به بعد و تا پایان دورهی مدیریت صنعتیزاده به تناوب به آمریکا فرستاده میشدند.[71] در کنار چاپ و نشر کتابهای درسی، مؤسسهی فرانکلین در مهرماه 1343 با همکاری مرکز تهیهی خواندنیهای نوسوادان که پس از مدتی به مرکز انتشارات آموزشی تغییر نام داد، طرحی پژوهشی را به منظور تدوین کمک آموزشی و همچنین خواندنیهای غیردرسی برای دانشآموزان در سطوح مختلف تحصیلی اجرا کردند. علیاصغر مهاجر مدیر بعدیِ فرانکلین در این طرح پژوهشی، از نظرات و راهنماییهای جان اسپالدینگ[72] معاون اجرائی مجلهی آمریکایی اسکولستیک[73] استفاده کرد. نتیجهی این همکاری انتشار مجلهی پیک در دورههای مختلف تحصیلی بود.[74] پیک کودک (برای دوران کودکستان و دو سال اول دبستان)، پیک نوآموز (برای سه سال دوم دبستان)، پیک دانشآموز (برای دورهی راهنمایی)، پیک نوجوانان (برای دو سال اول دبیرستان) و پیک جوانان (برای دو سال آخر دبیرستان). پیک معلم و خانواده نیز برای معلمان و اولیای دانشآموزان منتشر میشد.[75] اما یکی از ایراداتی که مجلات پیک داشت این بود که اختلاف چشمگیر بین زندگی شهری و روستایی آن دوران را نادیده گرفته و هیج فرقی بین محتوای مجلات پیک برای دانشآموزان در شهرهای بزرگ و دانشآموزان در روستاها وجود نداشت. به طور مثال شاید یک نوجوان یا جوانِ خانوادهی متمول تهرانی، در مورد مسابقات شنا، فیلمهای جدید خارجی و یا آخرین مد لباس، مطالبی میدانست اما برای نوجوانان و جوانان روستایی این مطالب بسیار نامربوط و حتی گیجکننده بود.[76] همکاری مؤسسهی فرانکلین در تهیهی محتوای مجلات پیک، ذهن کودکان و نوجوانان را به جهتی خاص سوق میداد که هدف این مؤسسه در اشاعهی فرهنگ و پرورش تفکراتِ غربگرایی آمریکایی در میان فرزندان ایران بود. تفکراتی که با مبانی اسلامی و ایرانیِ نهادینه شدهی در این سرزمین تناسبی نداشت. در مجلات پیک عمدتاً مطلب دربارهی دین و خداشناسی و اسلام کمتر یافت میشد، مگر به هنگام مناسبتهای مذهبی و در حد یک اشارهی کوتاه.[77] در سال 1353 مرکز انتشارات آموزشی به دلیل ناتوانی فرانکلین در انتشار به موقع مجلات پیک به همکاری خود با این مؤسسه پایان داد. تا سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چاپ مجلات پیک با محتوای جدید استمرار یافت و در مهرماه سال 1360، مجلات پیک به مجلات رشد تغییر کرد. [78]
کتابهای درسی افغانستان
در دوم مهرماه سال 1337 صنعتیزاده به دعوت وزارت فرهنگ افغانستان به کابل سفر کرد. طبق اسناد ساواک، هدف او تأسیس شعبه فرانکلین در این کشور و چاپ 120 جلد از کتابهای درسی به زبان فارسی در آن کشور طبق قراردادی بود که با وزارت فرهنگ افغانستان بسته شده بود.[79] افغانیها چاپ کتابهای درسیشان را به روسها سپرده بودند اما آنها نتوانستند به تعهدشان عمل کنند[80] و از آن جایی که آمریکاییها در رقابت با شوری، به دنبال گسترش نفوذ خود در افغانستان بودند، بنابر این فرانکلین تهران، مأمور آموزش نیروهای افغانستانی و نظم بخشیدن و سازماندهی کار چاپ و نشر کتابهای درسی در افغانستان شد. پیشینهی فرهنگی و زبان مشترک نیز کار را آسانتر میکرد. در همین ارتباط داتوس اسمیت در گزارشی به هیئتمدیره فرانکلین نوشت: «من احساس میکنم که برای انتقال تأثیرات فرهنگی آمریکا به افغانستان که تاکنون چند ارتباطات فرهنگی محدود آن هم فقط با شوروی داشته است، به خودی خود میتواند برنامهی چاپ کتابهای فارسی را در این کشور توجیه نماید ...»[81] کتابهای درسی افغانستان فرصتی برای ایجاد شعبهی فرانکلین در کابل را فراهم آورد و منبع درآمد عمدهای برای فرانکلین محسوب میشد. طبق گفتهی صنعتیزاده در طی ده سال، فرانکلین تهران کتابهای درسی این کشور را چاپ میکرد و در طی این مدت سالیانه درآمدی در حدود یک میلیون دلار داشت.[82]
سایر فعالیتهای فرانکلین تهران
مؤسسه فرانکلین علاوه بر ترجمه و چاپ کتابهای آمریکایی و کتابهای درسی در دیماه سال 1337 امتیاز انتشار مجلهی ماهنامهی آمریکایی ریجست دایجست[83] را در ایران به دست آورد[84] این مجله در مورد سبک زندگی آمریکایی بود که با عکسهای جذاب میتوانست نظر خوانندگان ایرانی را جلب کند. مقالات اصلی از آمریکا فرستاده میشد و فرانکلین ترجمهی آنها را به عهده داشت. هر ماه تعدادی از شمارههای این مجله به افغانستان و پاکستان نیز فرستاده میشد.[85] در این دوره مؤسسهی فرانکلین با طرحهای همایون صنعتیزاده، از ترجمهی صرف، به فعالیتهای دیگر گسترش یافت. بزرگترین منبع درآمد فرانکلین مبلغی بود که به عنوان کارمزد از سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی برای انتشار کتابهای درسی دبستانی دریافت میکرد و همین امر باعث خودکفایی مالی مؤسسهی فرانکلین از شعبهی مرکزی در نیویورک گردید.[86] در شروع سال 1963 میلادی (دی ماه 1342 شمسی)، دن کامرون[87] دبیر سازمان فرانکلین نیویورک دربارهی فعالیتهای شعبههای فرانکلین، نوشت: «... چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که ما کاری را انجام میدهیم که توسط دولتها قابل انجام نیست... فرانکلین امید به تغییر و توسعه را در کشورها فراهم میکند... اما سایر شعبهها به اندازهی قاهره و تهران در انجام طرحهای فرانکلین موفق نبودند...»[88]
دایرهالمعارف کلمبیا
دفتر مرکزی فرانکلین در نیویورک برنامه داشت تا دانشنامهی یک جلدی کلمبیا وایکینگ را به کمک شعبات خود به زبانهای رسمی کشورشان ترجمه و منتشر کند. دکتر هوشنگ دولتآبادی میگوید: «طرح این برنامه بعد از تحولات قابلملاحظهای بود که مؤسسهی انتشارات فرانکلین در کار ترجمه، چاپ و انتشار کتاب پیش آورده بود، قرار شد تا دانشنامهی محدود کلمبیا که از طرف مدیران این بنگاه در آمریکا انتخاب شده بود، سطر به سطر به فارسی ترجمه شود.» همین موضوع اهمیت سلطهی فکری و فرهنگی آمریکا را به خوبی اثبات میکند زیرا دانشنامهای که اطلاعاتش برای خوانندگان آمریکایی نوشته شده بود، اطلاعات مفیدی به خوانندگان ایرانی عرضه نمیکرد. با انتخاب دکتر عبدالحسین مصاحب، کار ترجمهی این دایرهالمعارف به یک کار تحقیقاتی برای تدوین یک دایرهالمعارف فارسی تبدیل شد. دکتر مصاحب دلایل خود برای ارجحیت تألیف یک دانشنامه به زبان فارسی نسبت به ترجمهی صرف دانشنامهی کلمبیا وایکینگ را در دیباچهی دایرهالمعارف فارسی بیان نموده است.[89] صنعتیزاده برای تأمین بودجهی این طرح ابتدا به شعبهی مرکزی مؤسسهی فرانکلین در نیویورک مراجعه کرد و آنها در سال 1956 میلادی (1335 شمسی) صنعتیزاده را به بنیاد فورد معرفی کردند.[90] جلد اول زیر نظر دکتر مصاحب در سال 1345 منتشر و آماده سازی حروف تا حرف "غ" انجام و بعد از استعغای دکتر مصاحب در سال 1355، رضا اقصی ویراستار دایرهالمعارف شد.[91]
برنامهی همگانی کتاب و سازمان کتابهای جیبی
آنچه که به عنوان استراتژی مؤسسه فرانکلین نیویورک مشخص شده بود برنامهای برای نفوذ بر افکار جامعهی بینالملل بود. در راستای این هدف در دهه ی 1340 مؤسسه فرانکلین تهران نیز برنامهای وسیع و گستردهای را در نظر گرفت. کتابها با موضوعات جالب توجه در تمام موضوعات علمی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و رمانهای ادبی میتوانست به راحتی نظر محصلین و دانشجویان و روشنفکران ایران را به خود جلب کند، اما برنامههای فرانکلین فقط مختص طبقهی تحصیلکرده نبود بلکه این بار فرانکلین میخواست تا اقشار بیشتری از جامعهی ایرانی را مخاطب خویش قرار بدهد. تأسیس شرکت سهامی کتابهای جیبی در سال 1338 در راستای این هدف بود. چاپ کتابهایی در قطع کوچک جیبی با قیمت ارزان تا برای همگان در دسترس و قابل تهیه باشد. این طرح بزرگ بخش وسیعی از اقشار جامعهی ایرانی را در برمیگرفت. اما سرانجامِ این مؤسسه پس از ششماه فعالیت به ورشکستگی انجامید و بعد از آن مدیریت این سازمان به مجید روشنگر(عضو فرانکلین) سپرده شد. او در وزارت امور خارجه فعالیت میکرد و دورهی آموزشی خود را در انتشارات پنگوئن انگلستان گذراند. روشنگر در مصاحبهای در مورد روش کار و اصطلاح کتابهای جیبی میگوید: «این سازمان کتابهایی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی، روسی، آلمانی، عربی، ترکی و... را به فارسی ترجمه و به صورت غیرانتفاعی و مستقل از فرانکلین فعالیت میکرد و همانند آن، تعهدی برای چاپ کتابهای آمریکایی نداشت. اما کلمهی Pocketbook اصطلاحی بود که آلن لین[92] مؤسس انتشارات پنگوئن و بنیانگذار کتاب جیبی، بعد از جنگ جهانی دوم در انگلستان رایج ساخت. آن زمان در انگستان کتاب گران بود. راه حل چاپِ کتابهای جیبی برای حل چنین مشکلاتی بود. یعنی چاپ کتاب در قطع کوچک و قابل جادادن در جیب، در تیتراژ زیاد و با هزینهی تمام شدهی کم و بهای ارزان.»[93] در این طرح فرض بر این بود که اگر قیمت یک کتاب مفید و سرگرم کننده تقریباً برابر با بلیط سینما باشد و اگر این کتابها به نحو وسیعی توزیع شوند، میتوان عدهی زیادی را به کتاب خواندن ترغیب کرد. کتابهای جیبی در اندازهی کوچک، کم وزن، با جلدهای نرم مصور و رنگی با کاغذ کاهی سبک و به قیمت ارزان و مناسب ارائه میشدند. موفقیت چنین طرحی به یک سیستم توزیع وسیع وابسته بود و کتابفروشیها تنها مکان برای فروش کتابها نبودند، روزنامهفروشیها، بقالیها، آرایشگاهها، سالنهای انتظار، مطبها و ایستگاههای راهآهن، همه از جمله مکانهایی بودند که میتوانستند کتابها را عرضه نمایند.[94] برای این منظور قفسههای مخصوصی نیز ساخته شده بود. سند ساواک در این باره مینویسد: «...شعبه بنگاه فرانکلین در ایران بر طبق نظر و دستور بنگاه مرکزی واقع در نیویورک قصد دارد به مقدار وسیع و سریع کتابهایی را چاپ و در معرض فروش قرار دهد و برای این عمل، جای کتابیهای مخصوص تهیه نموده و میخواهند آن را در اختیار روزنامهفروشیها، سلمانیها، آرایشگاهها، سالنهای انتظار، رستورانها، عطاریها، بقالیها و خواروبارِ دهات گذارده و کتابهای چاپ شده را به فروش برسانند...»[95] شرکت سهامی کتابهای جیبی در سال 1355 بر طبق قراردادی که علیاصغر مهاجر با عبدالرحیم جعفری امضا کرد به مؤسسه امیرکبیر فروخته شد.[96]
ارتباطات فرانکلین تهران با شعبه مرکزی
بر اساس اسناد، شعبهی مرکزی فرانکلین در نیویورک با فرانکلین تهران ارتباطی مستمر داشته و بر فعالیتهای آن نظارت داشت. سندی در سال 1353 حکایت از جمعآوری و ارسال گزارشهای مؤسسهی فرانکلین تهران به شعبهی مرکزی در نیویورک دارد. در این سند آمده است: «...متمنی است گزارش عملیات ماهانهی قسمت خود را به زبان انگلیسی به قسمت امور اداری ارسال فرمایید تا پس از جمعآوری و تهیه یک گزارش سراسری برای نیویورک فرستاده شود.»[97] در سند دیگری نیز آمده است که آقای مهاجر مدیریت فرانکلین از معاون خود میخواهد تا گزارشها را به شعبهی مرکزی بفرستد. «خواهشمندم از ماه جولای سال 1974 (1353) به بعد، هر ماه گزارش عملیات قسمتهای مختلف مؤسسه را جنابعالی جمع و یک گزارش سراسری تهیه کنید و با امضای خودتان گزارشِ هر ماه را حداکثر در 5 روز اول ماه برای نیویورک ارسال بفرمائید.»[98]
پایان کار فرانکلین تهران
با تحولات جهانی و شکست مدیران فرانکلین نیویورک در سیاستهای خود و همچنین به دلیل مشکلات مالی و مدیریتی، این سازمان به فعالیت خود پایان داد. در نوامبر سال1977 (1356) جرج برت عضو هیئت مؤسسان فرانکلین دربارهی آیندهی این مؤسسه اعلام کرد: «باید بگویم که تأثیراتی را که ما از مبارزهی مخفی علیه کمونیسم انتظار داشتیم ایجاد نشد... کشور به آرامی به طرف کمونیسم میرود و جهان امروز با خطر بزرگتری نسبت به زمانی که بسیاری از ما مبارزه را علیه فلج خرندهی کمونیسم آغاز کردیم روبرو است... مدیران فرانکلین در اهداف بلند مدت تعیین شدهای که در سال 1952 برای این مؤسسه تدوین کرده بودند به بن بست رسیدند.» عبدالحسین آذرنگ از نویسندگان مؤسسهی فرانکلین در این مورد مینویسد: «...انتشارات فرانکلین برنامه بود نه نهاد. همهی برنامهها معمولاً عمر معینی دارند و هرگاه هدفهایشان محقق شود پایان مییابد. طراحان و گردانندگان برنامهی کتاب فرانکلین به این نتیجه رسیدند که بیشتر هدفهایشان تحقق یافته است و از این رو پس از 25 سال فعالیت، پایان کار آن را در 1977 میلادی (1356) شمسی اعلام کردند. البته در اظهارنظرهای مختلف شنیده میشود که... علت اصلی تدوام نیافتن برنامه را از دست دادن انگیزههای نیرومند اولیه، تغییر یافتن مدیران... و نیز تأثیر عاملهای جهانی و عوامل دیگری از این دست دانستهاند.»[99] با اعلام پایان کار شعبهی مرکزی شعبات فرانکلین در کشورهای دیگر از جمله ایران نیز به کار خود پایان دادند. از تاریخ 5 بهمن 1356 مؤسسهی فرانکلین وظایفش را به سازمان آموزشی نومرز منتقل نمود. روزنامهی رستاخیز با درج آگهی در تاریخ سهشنبه 26 اردیبهشت 1357 در اینباره نوشت: «...به موجب سندی که از طرف مقامات ایالات متحدهی آمریکا تایید گردیده و به ثبت رسیده، مقرر داشت که همهی داراییها، تعهدات، طرحها و برنامههای فرانکلین تهران به یک مؤسسهی جدید و مستقل ایرانی به نام سازمان آموزشی نومرز که تحت شماره 1755 در دفتر ثبت شرکتهای ایران به ثبت رسیده است، منتقل میگردد.» [100]
[1]. US. Propaganda in the Middle East- the early Cold War version, National Security Archive electronic briefing book No. 78, by Joyce Battle.
[2]. منافع مشترک سیاسی و اقتصادی آمریکا و انگلیس علیه شوروی در این دوران و سود سرشار آنها از منابع نفتی، هر دو کشور را به همکاری با یکدیگر برای کنترل نفت خاورمیانه ترغیب کرد. یکی از مأموران سابق CIA به نام جرج پروسینگ در سال 1951 در جلسهای با سران کمپانیهای نفتی انگلیسی در لندن فاش کرد که یکی از طرحهای محرمانهی آمریکا در جنگ سرد کوتاه کردن دست شوروی از منابع نفتی و گازی خاورمیانه است و اگر شوروی بتواند این منطقه را تحت کنترل در بیاورد، آمریکا صنعت نفت خاورمیانه را نابود خواهد کرد. پالایشگاهها و خطوط لوله غیرفعال میشوند و تجهیزات و ذخایر سوخت نیز از بین میروند. چنین طرحی بدون همکاری شرکتهای نفتی انگلیسی و آمریکایی نمیتوانست کارساز باشد.
The top secret cold war plan to keep soviet hands off Middle Eastern,Steve Everly.
[3]. مقاله دیپلماسی عمومی ابزار امپریالیسم فرهنگی آمریکا در خاورمیانه، مهسا ماهپیشانیان، فصلنامه مطالعات قدرت نرم، سال اول، شماره اول، بهار 1390، صفحه 121.
[4]. US. Propaganda in the Middle East- the early Cold War version.
[5]. مقاله نقش سازمانهای اطلاعاتی در ارتقای قدرت نرم کشور، محمودرضا گلشنپژوه، فصلنامه مطالعات راهبردی، صفحه 118.
[6]. interwar culture and international relations, Julie Reeves.
[7]. The Franklin Book Programs translation and the creation of a modern global publishing culture, 1952-1968, Amanda Laugesen, page 168.
[8]. مقاله پروپاگاندا با «دکتر ژیواگو» ، صادق وفایی، خبرگزاری مهر، 7 / 5 / 1397
[9] . مقاله پروپاگاندا با «دکتر ژیواگو» ، صادق وفایی، خبرگزاری مهر.
[10] .USIA
[11]. US. Propaganda in the Middle East- the early Cold War version.
[12]. Carl G.Bowrn
[13]., The Franklin Book Programs as cold war cultural diplomacy.
[14]. The Franklin Book Programs translation and the creation of a modern global publishing culture, 1952-1968.
[15]. The Franklin Book Programs as cold war cultural diplomacy.
[16]. جنگ سرد فرهنگی: سیا در عرصهی فرهنگ و هنر، فرانسیس ساندرز استونر، صفحه 395.
[17]. Franklin Book Program
[18]. در نظرسیاست مداران آمریکایی، نخبگان و روشنفکران محلی، افرادی تاثیرگذار بر جامعه ی خود بودند که می توانستند در جهت اهداف و منافعِ مورد نظر با آمریکا، همکاری کنند.
[19]. The Franklin Book Programs Translation and The Creation of a Modern Global Publishing Culture 1952-1968, , Amanda Laugesen ,pp 168-186.
[20]. پایاننامه ارشد بررسی فعالیتهای مؤسسه انتشارات فرانکلین، ژیلا یادگار، صفحه 2.
[21]. The Franklin Book Programs Translation and The Creation of a Modern Global Publishing Culture 1952-1968, Amanda Laugesen, pp168 186.
[22]. US. Propaganda in the Middle East- the early Cold War version.
[23]. D.Van.Nostrand
[24]. US. Propaganda in the Middle East- the early Cold War version .
[25].Dan Lassy
[26]. IIA
[27]. US. Propaganda in the Middle East- the early Cold War version.
[28] . شعبههای فرانکلین به ترتیب در قاهره، تهران، بیروت، بغداد، لاهور، داکار و جاکارتا، تأسیس شدند. سند شماره 1 .
[29]. ویلبر در این گزارش از کمبود دانش ایرانیان در زمینهی تبلیغ و عرضهی کتاب ابراز تأسف نمود و عنوان کرد که هیچ تبلیغی از کتابها در روزنامهها، برنامههای رادیویی یا ویترینهای کتابفروشیها انجام نمیشود. وی تعداد خوانندگان کتاب در کشور را نیز بسیار کم اظهار کرده بود. ویلبر تخمین زد که حدوداً فقط 20 درصد از قشر جوانان تحصیل کردهی دانشگاهی در تهران یا سایر شهرهای بزرگ خوانندگان مشتاقی برای مطالعهی آثار خارجی بودند. وی همچنین عنوان کرد که در بازدید از 12 فروشگاه کتاب در تهران فقط یکی از آنها دارای نسخههایی از کتابهای آمریکایی مانند مارک تواین، جک لندن و جان اشتاینبک بوده است. ویلبر به مؤسسهی فرانکلین در نیویورک پیشنهاد کرد تا برای ترجمهی آثار آمریکایی در ایران و آشنایی بیشتر ایرانیان با آمریکاییها از کتابهایی با مضمون سرگذشتِ افراد مشهوری مانند جرج واشنگتن و آیزنهاور و... استفاده کنند و کتابهایی نیز در زمینههای تاریخ، جغرافیا و تجارت که در آن پیشرفتهای آمریکا را بسیار چشمگیر جلوه میدهند به ایران عرضه کنند. وی تأکید کرد تهیه و عرضهی کتابهایی که در آن دیدگاههای ایالات متحده در مورد خاورمیانه و کمونیسم ذکر شده است باید بسیار محتاطانه صورت بگیرد.
A special relationship, American and British soft power in Iran, 1953ـ 1960, thesis for PhD, by Darius Wainwright ,pages 114 and 115.
[30]. یادگار، بررسی فعالیتهای مؤسسه انتشارات فرانکلین، صفحه 6.
[31]. گفتگو با همایون صنعتیزاده درباره شکلگیری انتشارات فرانکلین، مصاحبه کننده سیروس علینژاد، 24 مرداد ماه 1387، www.bbc.com.
[32]. اسناد ساواک، سند شماره 3.
[33]. همایون صنعتیزاده از نگاهی دیگر، روزنامه شرق، صفحه 15.
[34]. یادگار، بررسی فعالیتهای مؤسسه انتشارات فرانکلین، صفحه 7.
[35]. اسناد ساواک، سند شماره 1، صفحه دوم.
[36]. یادگار، ژیلا، بررسی فعالیتهای مؤسسه انتشارات فرانکلین، صفحه 7.
[37].گزارش یک زندگی (گفتگو با همایون صنعتیزاده)، سیروس علینژاد.
[38].از فرانکلین تا لالهزار، زندگی نامه همایون صنعتیزاده، سیروس، علینژاد، چاپ اول، صفحه 21 و یادگار، همان، صفحه 80.
[39]. اسناد ساواک، سند شماره 8.
[40]. همان، سند شماره 9. صبح آوریل، ارتش مصر و ارتباط در سیاست، نشریهی ماهیانه فرهنگ شوروی و آموزش و پرورش در شوروی، از جمله کتابها و نشریاتی بودند که به دلیل محتوایشان از طرف ساواک مجوز نشر نیافتند. اسناد ساواک، سند شماره 10.
[41]. همان، سند شماره 8 .
[42]. از 1333 الی 1344
[43]. از 1344 الی 1355
[44]. اسناد ساواک، سند شماره 14.
[45]. همان، سند شماره 12.
[46]. وی به دلیل فعالیتهای سیاسی به نفع حزب توده در سال 1333 تحت پیگرد قانونی قرار داشت، سند شماره 15.
[47]. اسناد ساواک، سند شماره 17، صفحه اول.
[48]. اسناد ساواک، سند شماره 18.
[49]. اسناد ساواک، سند شماره 19.
[50]. مصاحبهی شفاهی با آقای قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ، شهریورماه 1400.
[51]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقیزاده، صفحه 73 و سند ساواک به تاریخ 16 بهمنماه 1336.
[52]. اسناد ساواک، سند شماره 22.
[53]. اسناد ساواک، سند شماره 21.
[54]. اسناد ساواک، سند شماره 20.
[55]. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقیزاده، همان، صفحه 180 و اسناد ساواک، شماره 22.
[56]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، داریوش همایون، چاپ اول، جلد اول، صفحات 84 و 85،
[57]. مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، اسناد لانهی جاسوسی آمریکا، جلد هشتم، چاپ اول، صفحه 773.
[58]. USIS
[59]. اسناد لانهی جاسوسی آمریکا، جلد هشتم، سند به تاریخ 29 نوامبر 1960، (8 آذر 1339)، صفحه 770.
[60]. همان، سند 10 ژوئن 1964، (20 خرداد 1343)، صفحات 770 و 771.
[61] . دوران، ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران، شماره 38 دی ماه 1387، www.dowran.ir.
[62]. داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، همان، صفحه 24.
[63]. اسناد لانهی جاسوسی آمریکا، جلد دوم، سند به تاریخ 9 سپتامبر 1967 (18 شهریور 1346)، صفحات 365 و 370.
[64]. اسناد لانهی جاسوسی آمریکا، جلد هشتم، سند به تاریخ 4 مارس 1967 (13 / 12 / 1345 )، صفحه 781.
[65]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، روزنامه آیندگان، صفحه 22.
[66]. فصلنامهی مطالعات تاریخی، فعالیت مطبوعاتی سفارت اسرائیل در تهران، علیاکبر علیمردانی، شماره 8، سال 1384، صفحه 211.
[67]. داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، همان، صفحات 86 و 87.
[68]. اسناد ساواک، سند شماره 23. .
[69]. برای اطلاعات بیشتر ارجاع شود به کتاب کنترل فرهنگ، نقش بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی آمریکا، تألیف: ادوارد برمن، مترجم: حمید الیاسی، چاپ چهارم، نشر نی، سال 1399.
[70]. یادگار، همان، صفحات 49 الی 52.
[71]. مجله بخارا، تازهها و پارههای ایرانشناسی، ایرج افشار، صفحه 14.
[72]. John Spaulding
[73]. Scholastic magazin
[74]. مؤسسه انتشارات فرانکلین تهران، جی. ام فیلستروپ، صفحه 23.
[75]. فرانکلین در تهران؛ روایتی مستند از یک هجوم فرهنگی، سعید مستغاثی، چاپ دوم، صفحه 79.
[76]. فیلستروپ، همان، صفحه 26.
[77]. مستغاثی، همان، صفحه 79.
[78]. سایت سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، دفتر انتشارات فناوری آموزشی، www.roshdmag.ir.
[79]. اسناد ساواک، اسناد شمارههای 4 و 5.
[80]. گفتگو با همایون صنعتیزاده، سیروس علینژاد، ، نشریه بخارا، شماره 72 و 73، صفحه 619.
[81]. The Franklin Book Programs as cold war cultural diplomacy.
[82]. گفتگو با همایون صنعتیزاده، سیروس علینژاد، همان، صفحه 623.
[83]. Readers Digest
[84]. اسناد ساواک، سند شماره 6.
[85]. همان.
[86]. یادگار، همان، صفحه 10.
[87]. Don Cameron
[88]. , The Franklin Book Programs as cold war cultural diplomacy.
[89]. همایش بزرگداشت شادروان دکتر غلامحسین مصاحب، دکتر غلامحسین مصاحب و دایرهالمعارف فارسی، نورالله مرادی، صفحات 172، 173.
[90]. گزارش یک زندگی، گفتگو با همایون صنعتیزاده، سیروس علینژاد.
[91]. Encyclopedia Iranica, Sanatizadeh, Kermani, Homayon.
[92] .Allen Lane
[93]. جهان کتاب، از کتابهای جیبی تا انتشارات مروارید و بررسی کتاب، گفتگو با مجید روشنگر، صفحه 6.
[94]. مؤسسه انتشارات فرانکلین، فهرست انتشارات از 1333 تا 1340.
[95]. اسناد ساواک، سند، شماره 7.
[96]. یادگار، همان، صفحه 44.
[97]. مجموعه اسناد مؤسسه فرانکلین، آرشیو دفتر پژوهشهای مؤسسهی کیهان، سند شماره 281، برگ شماره 699، به تاریخ 91 / 4 / 1353، به نقل از کتاب فرانکلین در تهران؛ روایتی مستند از یک هجوم فرهنگی، مستغاثی، سعید، صفحه 65.
[98]. همان.
[99]. تاریخ نشر کتاب در ایران بخش 36، عبدالحسین، آذرنگ.
[100]. روزنامه رستاخیز، شماره 914، صفحه 15.
منابع و مآخذ:
منابع فارسی:
1. آذرنگ، عبدالحسین، تاریخ نشر کتاب در ایران بخش 36، فصلنامه بخارا، شماره 113، مرداد 1395.
2. جهان کتاب، از کتابهای جیبی تا انتشارات مروارید، گفتگو با مجید روشنگر، سال دوازدهم، شهریور و مهر 1386، شماره 220 و 221.
3. دوران، ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران، شماره 38 دی ماه 1387، www.dowran.ir.
4. روزنامه رستاخیز، شماره 914، به تاریخ سهشنبه 26 اردیبهشت 1357. صفحه 15.
5. روزنامه شرق، همایون صنعتیزاده از نگاهی دیگر، چهارشنبه 20 مرداد 1389، شماره 1034.
6. سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، دفتر انتشارات فناوری آموزشی، www.roshdmag.ir.
7. ساندرز استونر، فرانسیس، جنگ سرد فرهنگی: سیا در عرصهی فرهنگ و هنر، مترجم گروه ترجمه بنیاد فرهنگی پژوهشی غربشناسی، ناشر بنیاد فرهنگی پژوهشی غربشناسی، چاپ اول، 1383.
8. علینژاد، سیروس، از فرانکلین تا لالهزار، زندگینامه همایون صنعتیزاده، چاپ اول، انتشارات ققنوس، تهران، 1395.
9، علینژاد، سیروس، مجله فرهنگی و هنری بخارا، گزارش یک زندگی؛ گفتگو با همایون صنعتیزاده، www.bukharamag.com
10 علینژاد، سیروس، گفتگو با همایون صنعتیزاده، نشریه بخارا، شماره 72 و 73، مهر و دی 1388، www.noormags.ir.
11 علینژاد، سیروس، ، گفتگو با همایون صنعتیزاده درباره شکلگیری انتشارات فرانکلین، مردادماه 1387، www.bbc.com.
12. فیلستروپ، جی. ام، مؤسسه انتشارات فرانکلین تهران، ترجمه گیتی آرین، نامهی انجمن کتابداران ایران، بهار 1357، شماره 41، www.noormags.ir.
13. گلشنپژوه، محمودرضا، مقاله نقش سازمانهای اطلاعاتی در ارتقای قدرت نرم کشور، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پانزدهم، شماره دوم، تابستان 1391، شماره 56.
14. ماهپیشانیان، مهسا، دیپلماسی عمومی؛ ابزار امپریالیسم فرهنگی آمریکا در خاورمیانه، فصلنامه مطالعات قدرت نرم، سال اول، شماره اول، بهار، 1390.
15. مجله بخارا، تازهها و پارههای ایران شناسی، ایرج افشار، شماره 72 و 73، مهر و دی 1388.
16. مجموعه اسناد ساواک، اسناد شمارههای 1 الی 23 (تصاویر اسناد در بخش پیوست)
17. مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، داریوش همایون، چاپ اول، جلد اول، 1378.
18. مرکز بررسی اسناد تاریخی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقیزاده، به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، 1384.
19. مرادی، نورالله، دکتر غلامحسین مصاحب و دایرهالمعارف فارسی، همایش بزرگداشت شادروان دکتر غلامحسین مصاحب، دوره اول، 31 / 3 / 1388، www.noormags.ir.
20. مستغاثی، سعید، فرانکلین در تهران؛ روایتی مستند از یک هجوم فرهنگی، چاپ دوم، شرکت انتشارات کیهان، تهران، 1399
21. مصاحبهی شفاهی با استاد پژوهشگر آقای قاسم تبریزی، شهریورماه 1400.
22. مؤسسه انتشارات فرانکلین، فهرست انتشارات از 1333 تا 1340، سازمان کتابهای جیبی با همکاری مؤسسهی انتشارات فرانکلین، بیتا. محل نگهداری: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، بخش ایرانشناسی، با شماره ثبت 69344.
23. مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، اسناد لانهی جاسوسی آمریکا، جلد دوم، چاپ اول، 1386.
24. مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، اسناد لانهی جاسوسی آمریکا، جلد هشتم، چاپ اول، 1386.
25. وفایی، صادق، پروپاگاندا با دکتر ژیواگو، خبرگزاری مهر، 7 مرداد 1397، www.mehrnews.com
26. یادگار، ژیلا، بررسی فعالیتهای مؤسسه انتشارات فرانکلین، پایاننامه ارشد، دانشگاه تهران، دانشکده علوم تربیتی، فروردین 1358.
منابع انگلیسی:
1.Encyclopedia Iranica, Sanatizadeh, Kermani, Homayon, www.iranicaonli.org,
2.Everly ,Steve, The top secret cold war plan to keep soviet hands off Middle Eastern oil,Politico, Magazine ,June 23, 2016, www.politico.com
3.Laugesen, Amanda, The Franklin Book Programs Translation and The Creation of a Modern Global Publishing Culture 1952-1968, The Princeton University, No.2 (winter 2010), pp 168-186. www.jstor.org.
4.Reeves, Julie, interwar culture and international relations, first published, rout ledge publisher,2004. www.e.bookgoogle.com.
5.The Franklin Book Programs as cold war cultural diplomacy, January 2007, www.thefreelibrary.
6.US.Propaganda in the Middle East- the early Cold War version, National Security Archive electronic briefing book No. 78, by Joyce Battle, December 13, 2002, www.nsarchive2.gwu.
7.Wainwright, Darius, A special relationship, American and British soft power in Iran, 1953ـ 1960, thesis for PhD, Department of History, Reading University, Unitedkingdom, July 2019. https: / / centaur.reading.ac.uk.
سند شماره1: متن انگلیسی توضیحات راجع به موسسهی انتشارات فرانکلین، اهداف و برنامهها و شعبههای آن در کشورهای مختلف، صفحه اول
سند شماره1: متن انگلیسی توضیحات راجع به موسسهی انتشارات فرانکلین، اهداف و برنامهها و شعبههای آن در کشورهای مختلف، صفحه اول
ادامه سند شماره1: توضیحات سند دربارهی شعبههای فرانکلین در کشورهای مختلف از جمله ایران، مدیران و برنامههای آنها. صفحه دوم.
ادامه سند شماره1: توضیحات سند دربارهی شعبههای فرانکلین در کشورهای مختلف از جمله ایران، مدیران و برنامههای آنها. صفحه دوم.
سند شماره 2: نمایندگیهای انتشارات موسسهی فرانکلین آمریکا در سراسر جهان
سند شماره 3: بیوگرافی همایون صنعتیزاده
سند شماره 3: بیوگرافی همایون صنعتیزاده
سند شماره4: سفر همایون صنعتیزاده و هیئت همراه به افغانستان در سال 1337
سند شماره 5: سفر صنعتیزاده به افغانستان، جهت چاپ 120 جلد کتاب فارسی در سال 1337
سند شماره 6: واگذاری امتیاز ماهنامهی ریدرز دایجست آمریکا به همایون صنعتیزاده 1337
سند شماره 7: اقدام موسسهی فرانکلین برای توزیع کتاب در سطح وسیع.
سند شماره 8: بازرسی و بررسی کتابها توسط ماموران ساواک 1340
سند شماره 9: بازرسی مرصولات پستی موسسهی فرانکلین توسط عوامل ساواک 1340
سند شماره 10: توقیف برخی کتابها توسط ساواک 1340
سند شماره 11: بازرسی کتابها توسط ماموران ساواک و جلوگیری از چاپ کتابهای مرتبط با شوروی 1340. (صفحه اول)
سند شماره 11: (صفحه دوم)
سند 12: عدم استرداد تعدادی از کتابهای متعلق به موسسه فرانکلین 1340
سند شماره 13: توضیحات ساواک در مورد علت عدم استرداد کتابها به موسسه فرانکلین
سند شماره 14: تعهد علیاصغر مهاجر به ساواک مبنی بر عدم چاپ کتاب بر علیه مصالح کشور 1340
سند شماره 15: دستگیری یکی از کارمندان موسسهی فرانکلین به جرم فعالیت در حزب توده در سال 1333.
سند شماره 16: دستور اداره کل سوم ساواک به مدیریت کل ادارهی نهم، مبنی بر تهیهی اسامی کارمندان فرانکلین 1344
سند شماره 17: بررسی سوابق کارمندان فرانکلین 1344 (صفحه اول)
سند شماره 17: (صفحه دوم)
سند شماره 17: (صفحه سوم)
سند شماره 17: (صفحه چهارم)
سند شماره 17: (صفحه پنجم)
سند شماره 17: (صفحه ششم)
سند شماره 17: (صفحه هفتم)
سند شماره 18: دستور اداره کل سوم ساواک به ریاست ساواک مرکز مبنی بر استخدام منبع اطلاعاتی جهت دریافت آگاهی از فعالیتهای موسسه فرانکلین 1344
سند شماره 19: نفوذ عوامل ساواک در موسسه فرانکلین 1345
سند شماره 20: فعالیت فراماسونرها موسسه فرانکلین 1346
سند شماره 21: فعالیتهای شعبه فرانکلین در تبریز 1346
سند ساواک مربوط به ارتباط سیدحسن تقیزاده با آمریکاییها 1336
سند شماره 22: حضور و فعالیت فراماسونرهای معروف همانند سید حسن تقیزاده در فرانکلین شعبه تبریز و حمایت از عبدالعلی کارنگ مدیر موسسه (صفحه اول)
سند شماره22: (صفحه دوم)
سند شماره 23: فعالیتهای موسسه فرانکلین در جهت اهداف دولتهای خارجی و ادعای ساواک مبنی بر وابسته بودن کارمندان به سازمان CIA، 1351 (صفحه اول)
سند شماره 23: (صفحه دوم)
همایون صنعتیزاده در میانسالی
پاییز ۱۳۳۵ - از راست زمان زمانی، ایرج افشار، همایون صنعتی زاده، مصطفی مقربی، حسین فروتن، منوچهر ستوده، احمد خردیار و نادر افشار
شیخ ابوالقاسم هرندی و همایون صنعتی زاده در اواخر دههٔ چهل
همایون صنعتیزاده
تعداد مشاهده: 3941