امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات با درج سند

بررسی علل، اهداف و نتایج برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی


تاریخ انتشار: 16 آبان 1401

اردشیر زاهدی و چند تن از مهمانان خارجی

مقدمه

در سال 1350ش محمدرضا پهلوی، جشنی در کشور برگزار نمود که در طول قرن بیستم، بی‌سابقه بود. این جشن که از تاریخ 20 تا 26 مهرماه به مدت یک هفته، در تخت جمشید برپا شد، ایران را به مرکز مهم خبرسازی در جهان تبدیل کرد. جشن‌های2500 ساله شاهنشاهی اوج تجمل و اسراف در برگزاری مراسم بود که رژیم پهلوی با دستاویز قراردادن تاریخ شکوهمند گذشته‌ی ایران، می‌کوشید خود را به عنوان عاملی تأثیرگذار در سیاست و فرهنگ جهان وانمود کند. این امر در حالی رخ داد که اکثریت مطلق مردم ایران در بی‌سوادی و فقر غوطه‌ور بودند. هزینه این جـشن‌هـا آن قدر زیاد بـود کـه صـدای اعتراض اکثر مردم ایران و حتی مطبوعات و شخصیت‌های خارجی را در آورد.

 

طرح اولیه برگزاری جشن‌های 2500 ساله

جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی هر چند در سال 1350 برگزار گردید، ولی پیشنهاد برپایی آن مربوط به دهه 30 شمسی است. پیشنهاد برپایی این جشن‌ها ابتدا از طرف شجاع‌الدین شفا مشاور فرهنگی دربار در سال 1337 مطرح شد.[1] روز 29 آذر 1337 شجاع‌الدین شفا در مصاحبه‌ای اعلام کرد: «به فرمان شاه مراسم یادبود دوهزار و پانصد سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران به دست کوروش بزرگ برگزار خواهد شد.»[2] برخی نیز معتقدند دستور اولیه‌ی برگزاری جشن‌های 2500 ساله در سال 1336 و در پی توصیه‌ی دوستان روان‌شناس آمریکایی شاه صادر شد.[3] به هر حال در اولین گزارش برنامه‌ها در اسفند سال 1337 چنین می‌خوانیم:

«در آذرماه گذشته به فرمان مطاع شاهنشاه مقرر گردید به مناسبت فرارسیدن دو هزار و پانصدمین سال سلطنت کوروش بزرگ... آیین یادبود این خاطره پرافتخار تاریخی برگزار گردد و از همان وقت... وزارت دربار شاهنشاهی مسئول سرپرستی اجرای برنامه‌ها و مراسم شد...»[4]

در اوایل دهه‌ی 1340 (1960 میلادی) زمانی که اسدالله علم نخست‌وزیر وقت، برای توسعه‌ی جهانگردی در ایران از دولت اسرائیل درخواست تهیه طرحی را داشت، «تدی کولک»[5] رئیس اتحادیه توریستی رژیم صهیونیستی و شهردار بعدی اورشلیم (بیت‌المقدس) به ریاست کمیسیون برنامه‌ریزی برای این امر برگزیده شد. «کولک» توصیه کرد که دولت ایران ضمن تأسیس هتل‌ها، جاده‌های جدید و وسایل نقلیه مدرن در تخت جمشید (به عنوان نماد تمدن ایرانی)، باید واقعه‌ی مهمی نیز در آنجا برگزار کند تا نظر خارجیان را به این مکان و تسهیلات جدید آن جلب نماید. «کولک» بعدها اعتراف کرد که هرگز تصور نمی‌کرد اسراف‌‌کاری که در جشن‌‌های بیست و پنجمین قرن بنیانگذاری امپراتوری ایران پیش آمد همان است که او توصیه کرد.[6] بنابراین علاوه بر توصیه‌ی آمریکایی‌ها، رژیم صهیونیستی نیز در این تصمیم سهم عمده‌ای داشت.

 

علت تأخیر در برگزاری جشن‌ها

خبر برگزاری جشن‌های 2500 ساله در سال 1337 برای نخستین بار از سوی روزنامه‌ها و مطبوعات ایران اعلام شد و هنگام برگزاری آن را 1340 دانستند. [7]

وضعیت بغرنج اقتصادی و مشکلات بودجه موجب شد دکتر علی امینی نخست‌وزیر وقت اعلام کند به علت مضیقه مالی، دولت قادر به پرداخت مخارج جشن نمی‌باشد. به این ترتیب شاه که در رؤیای برگزاری پرشکوه جشن‌های 2500 ساله بود، با لحنی مغموم و از روی اجبار طی ابلاغی به نخست‌وزیر می‌نویسد: «با مضیقه مالی دولت، تصور می‌رود چاره‌ای جز پذیرفتن پیشنهاد تأخیر جشن‌های شاهنشاهی برای مدت یک‌سال نخواهد بود...»[8] بنابر این پیش از پایان سال 1339 وزارت دربار در اطلاعیه خود زمان برگزاری این جشن را 1342 اعلام کرد. لیکن در تاریخ یاد شده نیز این جشن برگزار نشد. جواد بوشهری رئیس شورای مرکزی جشن در تاریخ 25 فروردین 1343 در مصاحبه‌ای اعلام کرد که این جشن آبان ماه 1344 مقارن با جشن تاج‌گذاری برگزار می‌شود. دیری نپایید که وزارت دربار در اطلاعیه دیگری اعلام کرد نظر به اهمیت موضوع و ضرورت برگزاری جشن به ترتیبی که در خور تاریخ کهنسال و پرافتخار شاهنشاهی ایران باشد به فرمان شاهنشاه آریامهر، تاریخ برگزاری آن رسماً به آبان‌ماه سال 1346 موکول گردید. سرانجام در تاریخ 26 مرداد 1347 بار دیگر وزارت دربار در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «به فرمان مطاع مبارک شاهنشاه آریامهر جشن‌های بیست و پنجمین سده شاهنشاهی ایران به مدت هشت روز از تاریخ 20 مهر 1350 برگزار خواهد شد.»[9] اصلی‌ترین علت این وقفه 13 ساله در برپایی جشن، کسری بودجه و فقدان منبع مالی کافی بود که رژیم را به فکر تعویق تاریخ جشن انداخت. مسئولیت برگزاری جشن‌های شاهنشاهی در ابتدا به جواد بوشهری واگذار شد، ولی چون وی کاری از پیش نبرد پس از مدتی این مسئولیت به عهده اسدالله علم وزیر دربار شاه افتاد. به هر تقدیر علی‌رغم هزینه فراوان و دستورات مؤکد شاهانه!! این مراسم در نهایت با 14 سال تأخیر و در سال 1350 برگزار گردید.

 

برگزاری جشن‌های 2500 ساله

روز 17 مهرماه 1350 مراسم ویژه‌ای مقابل کاخ مجلس سنا، در حضور مردم برگزار شد که در آن «پیام ملت ایران» که روی پوست آهو نوشته شده بود، به سوارکاری با لباس دوره هخامنشیان تسلیم شد تا به تخت جمشید ببرد و به پیشگاه شاهنشاه آریامهر تقدیم دارد. [10]

نوزدهم مهر ماه محمدرضا پهلوی به همراه خاندان سلطنتی وارد شیراز شد و فردای آن روز (20 مهر 1350) به اتفاق تمام مقامات لشگری، دولتی و خانواده خود به پاسارگارد- اولین پایتخت دولت هخامنشیان- رفت. ساعت 11 صبح، زیر آفتاب گرم پائیزی، محمدرضا پهلوی که در آن زمان 51 ساله بود و به ظاهر در سلامتی کامل جسم و روان و در اوج قدرت قرار داشت، در مقابل آرامگاه کورش ایستاد و پیامی را خطاب به بنیانگذار امپراطوری هخامنشی قرائت کرد. این متن که به قلم شجاع‌الدین شفا، پژوهشگر، نویسنده، مورخ و مشاور فرهنگی شاه که رئیس کمیته فرهنگی برگزاری جشن‌ها نیز بود، این‌گونه آغاز می‌شد.

«کورش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشی، شاه ایران‌زمین.

از جانب من، شاهنشاه ایران و از جانب ملت من، خاطره فراموش‌نشدنی تو را پاس می‌داریم. در لحظه‌ای که ایران پیوند خود را با تاریخ تجدید می‌کند، حق‌شناسی خود را نثار تو قهرمان نامیرای تاریخ، بنیان‌گذار کهن‌ترین امپراطوری تاریخ می‌کنیم. تو ای فرزند شایسته‌ی بشریت، ای آزادی‌بخش بزرگ، کورش در برابر آرامگاه ابدی تو، خطاب به تو می‌گویم آسوده بخواب که ما بیداریم و پاسدار ابدی میراث با شکوه تو هستیم...»[11] و به این ترتیب یکی از عظیم‌ترین و پرهزینه‌ترین جشن‌های تاریخ معاصرجهان با صرف ده‌ها میلیون‌ها دلار هزینه برگزار گردید. [12]

مدعوین جشن ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، صدها تن از میهمانان خارجی و گروهی از نخبگان مورد اعتماد دستگاه سلطنت بودند. در این جشن بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملکه، بیست و یک شاهزاده، شانزده رئیس‌جمهور، سه نخست‌وزیر، چهار معاون رئیس‌جمهوری و دو وزیر خارجه از 69 کشور شرکت کردند. از جمله مدعوین این جشن می‌توان به نیکلا پادگورنی رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی، مارشال تیتو از یوگسلاوی، یحیی‌خان از پاکستان، ملک حسین پادشاه اردن و هایلاسلاسی امپراتور اتیوپی اشاره کرد. گذشته از مقامات مزبور، ده‌ها تن از شخصیت‌های علمی، فرهنگی، هنری و نمایندگان رسانه‌های خبری جهان و نیز نخبگان ایرانی در این مراسم حضور داشتند.[13] قرار بر این بود: «برای هر یک از سلاطین و رؤسای جمهور که تعداد آنها به طور تقریب 60 نفرتعیین شده یک هیئت اسکورت جداگانه از عوامل گارد شاهنشاهی و شهربانی تعیین و پیش‌بینی می‌شود با نگرش به اینکه استعداد اسکورت عوامل شهربانی چنانچه به صورت رسمی و طبق دستورالعمل ابلاغ شده اجراگردد برای هر شخصیت 10 موتور سوار از شهربانی بایستی در نظر گرفته شود که در نتیجه احتیاج به 600 دستگاه موتور سیکلت در تهران دارد، گارد شاهنشاهی در مورد خرید موتورسیکلت و لباس افسر موتورسوار و آموزش پرسنل موتورسوار برای خود اقدام نموده و شهربانی کل کشور ... در مورد خرید موتور سیکلت و لباس موتور سوار و آماده نمودن پرسنل موتورسوار اقدام مقتضی به عمل خواهد آورد.»[14]

آنچه بر تعجب می‌افزاید این است که کلیه فعالیت‌های تدارکاتی جشنی که شاه قرار بود با آن تاریخ ایران باستان را به جهانیان نشان دهد، به خارجی‌ها سپرده شده بود.

 «همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت‌جمشید اردوگاهی مرکب از خیمه‌های گران‌بها به وسیله ژانسن دکوراتور فرانسوی برپا شده بود... آرایشگران طراز اول از سالون‌های کارینا و الکساندر پاریس به تخت‌جمشید پرواز کردند. «الیزابت آردن» یک نوع کرم صورت تولید کرد که نام آن را «فرح» گذاشت تا در جعبه‌های مخصوص به میهمانان هدیه شود. «با کارا» گیلاس پایه‌دار کریستال طراحی کرد. «سرالین» جایگاه مهمانان را روی سفال‌های قرن پنجم پیش از میلاد ساخت. «رابرت هاویلند» فنجان و نعلبکی‌هایی ساخت که فقط یک بار مورد مصرف مهمانان قرار گرفت... «لان ون» اونیفورم‌های جدیدی برای کارمندان دربار تهیه کرد که نیم‌تنه‌های آن به طرز شکیل ولی نه زننده با بیش از یک و نیم کیلو نخ طلا دوخته شده بود. دوختن هر یک از این اونیفورم‌ها، نزدیک به ۵۰۰ ساعت کار لازم داشت. غذاهای ضیافت تخت‌جمشید را اصولاً رستوران «ماکسیم» تهیه کرد... «لویی و رابل» رئیس ماکسیم ... به این مناسبت یک بشقاب جدید و بسیار عالی محتوی خاویار و تخم بلدرچین آب‌پز اختراع کرد. صورت غذای ضیافت شام اصلی با مرکب سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان تابیده طلایی به صورت یک کتاب کوچک با جلد ابریشمی آبی و طلایی صحافی شده بود. پس از تخم بلدرچین با مروارید دریای خزر، غذای بعدی پاته دم خرچنگ با سس «نانتوآ» بود، غذای اصلی خوراک پشت بازوی بره سرخ شده در روغن خودش بود که درون آن را با سبزی‌های خوشبو انباشته بودند. برای تازه کردن گلوی میهمانان شربت یا شامپاین کهنه فرانسوی (موئت ۱۹۱۱) می‌آوردند. آنگاه خوراک طاووس به سبک شاهنشاهی با سالاد مخلوط طبق سلیقه «الکساندر دوما» صرف شد. به عنوان دسر بشقاب انجیر به شکل حلقه‌ای که درون آن را با تمشک با پورتو انباشته بودند، آوردند و در پایان قهوه موکا.... همراه با قهوه نیز کونیاک پرنس اوژن مخصوص خمخانه ماکسیم صرف شد...»[15] 25000 بطری شراب بوردو که از گرانقیمت‌‌ترین مشروبات جهان است، نوشیدنی اصلی این ضیافت بود و 165 سرآشپز گردآوری‌ شده توسط ماکسیم مسؤولیت سرو غذاها و نوشیدنی‌ها را به عهده داشتند و ظروف پذیرایی نیز همه از انواع برندهای مشهور و گران قیمت دنیا بودند.[16]

از نکات تلخ تاریخ این است که: «مردم ایران به آنجا راه نداشتند، همه راه‌هایی که به پرسپولیس و تخت‌جمشید منتهی می‌شد به وسیله نیروهای نظامی، انتظامی [و امنیتی] بسته شده بود و صدها تن، زن و مرد ایرانی که نسبت به آنها سوء‌ظن می‌رفت، دستگیر شده و یا تحت‌نظر قرار گرفتند.»[17]

 

اهداف برگزاری جشن‌های 2500 ساله

یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های شاه برای برگزاری این جشن‌ها، کسب وجهه‌ی بین‌المللی برای خود و جلب توجه جامعه جهانی به ایران بود. اما در واقع او به اقتضای شخصیت خود می‌خواست این احترام و جلب توجه را نه با توسل مستقیم به مردم ایران، بلکه با توسل به رهبران دولت‌های خارجی به دست بیاورد.[18] لذا همواره سعی می‌کرد تا با مطرح کردن این مطلب که خارجی‌ها او را می‌ستایند و کارهایش را تأیید می‌کنند، برای خودش وجهه‌ای کسب کند. برای شاه رهبران خارجی بیشتر از مردم ایران اهمیت داشتند و معامله و سلوک با رؤسای دول خارجی برای او راحت‌تر از سیروسلوک با ایرانیان بود. وی عملاً می‌خواست نشان دهد که پادشاهی‌اش ملازم با حمایت سران کشورهای خارجی است نه مردم ایران.[19]

باستان‌گرایی از دیگر اهداف شاه برای برگزاری جشن‌های 2500 ساله بود. از اواسط دهه 1330 (1950 میلادی) محمدرضا شاه در این اندیشه بود که برای اثبات پیوند خود با سلاطین پیش از اسلام ایران، نیازمند برگزاری مراسمی پرزرق و برق است و بعدها نیز در طی تدارک جشن‌های 2500 ساله در تخت جمشید، این احساس به او دست داد که با اجرای چنین مراسمی خواهد توانست تداوم نظام شاهنشاهی را در طول تاریخ ایران به رخ سران دنیا بکشد و به تمام پادشاهان، رؤسای جمهور و حکام جهان که توالی نوع حکومتشان هرگز به دوران باستان نمی‌رسید ثابت کند که پس از 2500 سال، محمدرضا پهلوی وارث بر حق کورش، بنیانگذار شاهنشاهی ایران است.[20]

اسلام‌زدایی از جامعه از دیگر اهداف برپایی این‌جشن‌ها بود به بیان ویلیام شوکراس: «شاه با بزرگداشت ایران زمان کوروش و داریوش، کاملاً و عمداً بخشی از تاریخ ایران را که به مراتب مناسب‌تر با قرن بیستم میلادی است، نادیده می‌گیرد: تعالیم حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام.»[21]

خود بزرگ‌بینی و برتری جویی نیز از دیگر انگیزه‌های شاه در برگزاری جشن 2500 ساله به شمار می‌رفت. احمد نفیسی شهردار سابق تهران در خاطرات خود می‌گوید: «هرکس زودتر از خواب بیدار می‌شد یک طرح یا نقشه یا برنامه برای استفاده از پول‌های نفت در دست داشت. کافی بود راهی به دربار پیدا کند و محرک خود بزرگ‌بینی شاه بشود، ابتکار خود را بفروشد... و جیب گشاد خود را پر کند. یکی از همین طراران پیشنهاد جشن‌های دوهزار و پانصدساله را می‌دهد....»[22]

درمان عقده حقارت شاه از دیگر اهدافی است که برای برگزاری این جشن‌ها ذکر شده است. از آن جایی که محمدرضاشاه نه از نسب بهره‌ای داشت و نه از کمال، برای جبران این سرخوردگی و نیز کسب اعتبار کاذب امیدوار بود که با پیوند دادن حکومت خود به کوروش و 2500 سال پادشاهی و احیای باستان‌گرایی، خود را در برابر جهانیان به عنوان پادشاهی توانا و بی‌همتا قلمداد کند. فریدون هویدا در این مورد در کتاب خود آورده است: محمدرضا شاه خود را وارث بر حق کوروش بنیان‌گذار شاهنشاهی ایران می‌دانست. برای پی بردن به علت عطش فراوان شاه در اثبات این قضیه کافی است نظری به وضع خانوادگی وی بیاندازیم و بدانیم که پدرش -رضاخان- موقعی که او هفت سال بیشتر نداشت، تاج بر سر خود نهاد و نسبش هم به هیچ یک از پادشاهان ایران نمی‌رسید... و به این ترتیب خیلی طبیعی بود که شاه همواره رؤیای داشتن یک اصل و نسب با عظمت را در ذهن خود بپرورد و حتی قبل از اینکه به فکر اتصال خود به کوروش بیافتد، خانواده خود را جزء طایفه «باوند» که از طوایف ریشه‌دار و کهن مازندران محسوب می‌شد- قلمداد کند و بگوید که پدربزرگ و جدش نیز از «افسران ارتش قدیم ایران» بوده‌اند.[23]

منصور رفیع‌زاده (آخرین رئیس شعبه ساواک در امریکا) نیز درباره اهداف برگزاری این جشن‌های می‌گوید: «هدف از این مراسم معرفی هنر و فرهنگ ایران به سران کشورهای خارجی و نشان دادن شکوه و عظمت و تمدن ایران توسط مطبوعات بین‌المللی به تمام جهان بود. اما بدبختانه در این جشن‌ها همه تمدن‌ها جز تمدن ایران با مردمش معرفی شدند و شاه با این غفلت، وقیحانه به مردم ایران توهین کرد.»[24]

 

هزینه‌های برگزاری جشن‌ها

هزینه‌های برگزاری این جشن‌ها از راه‌های مختلف تأمین می‌شد. رژیم به شهربانی مأموریت داده بود تا آنچه را که مردم با طیب خاطر!! می‌پردازند، برای برگزاری جشن‌ها جمع‌آوری کند. شهربانی کل کشور نیز با اصناف مختلف تماس گرفته و ترتیب کار را به صورتی داد که هر صنف هزینه‌ی یک بخش از برنامه‌ها را به عهده بگیرند. همچنین درآمدهای حاصل از فروش مشروبات الکلی نیز به این امر اختصاص یافت.[25]

با این حال هزینه جشن‌های 2500 ساله نه تنها امروز بلکه در همان روزهای برگزاری آن به درستی به دست نیامد. مقامات رژیم شاه هیچگاه آمار و ارقام درستی در این زمینه نشان ندادند.

شهرداری تهران طی مکاتبه‌ای که در مورخه 20 / 11 / 1349 با شورای مرکزی جشن شاهنشاهی انجام می‌دهد، ریز برخی مخارج مربوط به جشن را چنین عنوان می‌کند:

«... در خصوص اعتباراتی که برای اجرای برنامه مصوب شهرداری پایتخت در مراسم جشن شاهنشاهی ایران در نظر گرفته شده است به استحضار می‌رساند: قرارداد اجرای طرح چراغانی و تزیین میادین و مسیرهای فوق‌الذکر با شرکت «اروین مارتین» به مبلغ 000 /486 /19 ریال به امضاء رسیده و پیمانکار مشغول آماده کردن مقدمات اجرای کار می‌باشد... متعاقب افتتاح میدان شهیاد آریامهر، برنامه آتش‌بازی با شکوهی به مدت دو و نیم ساعت به موقع اجرا گذاشته خواهد شد که قرارداد آن به مبلغ 000 /900 /1 با شرکت «موگ» تنظیم و شرکت نامبرده مشغول تهیه لوازم مربوطه می‌باشد. هنگام افتتاح شهیاد آریامهر لوحه‌ای از طلای ناب از طرف شهردار پایتخت از طرف تمام مردم شاه‌دوست شهر به پیشگاه... شاهنشاه... تقدیم خواهد شد. وزن لوحه ده کیلو می‌باشد که حدود 000 /600 /1 برآورد قیمت می‌شود. در اجرای برنامه کاروان شادی که یکی از موارد مصوب شهرداری پایتخت می‌باشد اقدامات مقدماتی به عمل آمده و اعتباری معادل سه میلیون ریال پیش‌بینی شده است... علاوه بر این دو میلیون ریال برای مخارج پیش‌بینی نشده در نظر گرفته خواهد شد... برای پارک آرامگاه... رضاشاه... مبلغی معادل بیست میلیون ریال در نظر گرفته شده است... با این تفصیل از طریق شهرداری پایتخت مبلغی حدود صد و هشتاد میلیون ریال بابت جشن و کارهایی که به مناسبت و مقارن آن انجام می‌شود به مصرف خواهد رسید...»[26]

برای تکمیل برنامه تزئین پایتخت و شهر شیراز از یک مؤسسه انگلیسی نیز کمک گرفته شد. ساواک در بولتن ویژه در این خصوص آورده است:

«به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس پیرامون تزئین شهرستان تهران و شیراز به وسیله یک مؤسسه انگلیسی مؤسسه «ایروپن نارتین» مقیم شهر سافولک انگلستان که یکی از بزرگترین مؤسسات تزئیناتی جهان به شمار می‌رود، ۸۶۴ هزار دلار لامپ و مجسمه‌های پلاستیکی تهیه می‌کند که در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران به مصرف تزئین خیابان‌های تهران و شیراز برسد... سخنگوی این مؤسسه گفت مجسمه‌های پلاستیکی متعددی از کوروش کبیر، داریوش و همچنین مرغ طاووس که مظهر تخت طاووس ایران است تهیه خواهد کرد...»[27]

هم‌زمان با پایان گرفتن جشن‌های شاهنشاهی، روز 26 مهر ماه 1350 شاه جهت مصاحبه در کاخ سعدآباد حضور یافت که یکصد و سی نفر از برجسته‌ترین خبرنگاران جهان در آن شرکت داشتند. یوسف مازندی خبرنگار سابق یونایتدپرس در ایران طی سؤال جنجال برانگیزی از شاه پرسید: «اعلیحضرت، در این هنگام که ایران میلیون‌ها دلار به بانک‌ها و دولت‌های خارجی بدهی دارد، چطور مبادرت به صرف هزینه‌ای این چنین سنگین برای جشن‌های شاهنشاهی می‌شود؟ آیا این صلاح کشور و شخص اعلیحضرت بود؟» شاه پس از لحظه‌ای تأمل گفت: «می‌توان مطمئن بود که در سوال شما سوءنیت نیست. باید توجه داشت که برای بزرگداشت و شناساندن تاریخ درخشان یک ملت به جهان، هزینه هر چه باشد، زیاد نیست.» [28]

اسدالله علم نیز در مصاحبه‌ای هزینه «... تمام پذیرایی‌ها و مهمانی‌ها در تخت جمشید، پاسارگاد و تهران» را «یکصد و هشتاد و یک میلیون و دویست هزار ریال» رقم زد و هزینه ساختمان محل زیست میهمانان (دهکده سلطنتی) در شیراز را «چهارصد و هفتاد و یک میلیون و هشتصد هزار ریال.... و در مورد رژه، تجهیزات و لباس‌های آن شانزده میلیون ریال» اعلام داشت. و ادعا کرد که «... تمام این ارقام را که روی هم بگذاریم 8 / 16 میلیون دلار خرج کرده‌ایم که فقط از آن کمی بیش از دو میلیون دلار خرج تمام پذیرایی‌ها بوده است...»[29]

فرح دیبا نیز در مصاحبه‌ای، تنها هزینه مدرنیزاسیون در تخت جمشید را «دویست میلیون دلار، تقریباً یک میلیارد و پانصد میلیون تومان» برآورد کرد.[30] این در حالی است ماروین زونیس «هزینه این جشن‌ها [را] یکصد میلیون دلار» بیان می‌کند.[31] نویسنده کتاب «تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، از کودتا تا انقلاب»، ضمن بیان اسراف کاری‌های این جشن‌ها، هزینه آن را 200 میلیون دلار نوشته است.[32] طبق آمار رسمی که از طرف دربار انتشار یافت هزینه اصلی جشن‌های شاهنشاهی ایران 000 / 200 / 181 میلیون ریال بود، که با توجه به رقم بودجه سالیانه کشور در سال 1350 که در حدود 000 / 760 / 425 / 4891 میلیون ریال بود، این رقم بودجه یک روز کشور بود.[33] طبق سندی فقط 65 میلیون تومان صرف هزینه تزیین راه بین تخت جمشید و شیراز شده بود. این در حالی بود که در آن زمان در محافل شیراز صحبت از هزینه بالغ بر200 میلیون دلار می‌شد.[34]

رقم‌های ریالی و دلاری که برای کارهای ریز و درشت جشن در نظر گرفته شده است، مجموعه‌ای را در دست ما قرار می‌دهد که محقق و پژوهشگر در نهایت به رقم قطعی این مخارج دست نمی‌یابد و هر چند شورای مرکزی جشن‌های شاهنشاهی هزینه کل را یک میلیارد و سیصد و هشتاد میلیون تومان گزارش کرده است اما به نظر می‌رسد این رقم نیز بسیار کمتر از مخارج واقعی جشن است. حواله کردن رقم‌هایی از قبیل موارد زیر نشان می‌دهد که ارقام واقعی هزینه جشن به مراتب بیش از گزارش‌های رسمی است:

- 800 / 677 دلار برای برگزاری نمایشگاه ایران در شهر مونترال

- 000 / 590 دلار به مرکز صنایع ظریفه چکسلواکی

بخشش چند هزار دلاری به هر یک از نویسندگان غربی برای نگارش مطالبی در تجلیل از جشن

- پیش پرداخت تهیه سناریو فیلم کوروش کبیر به مبلغ 000 / 500 دلار

- ۳۵۰ عدد پلاک طلایی یادبود جشن‌های شاهنشاهی به قیمت هر کدام سیصد کرون با آرم بیست و پنجمین سده بنیانگذاری شاهنشاهی به تعداد 000 / 250 عدد به قیمت هر یک شصت کرون به یک شرکت سوئدی

- برگزاری چندین کنفرانس تبلیغی در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا با پرداخت کلیه هزینه‌ها

- مبلغ 5 / 1 میلیون تومان برای نور باران کردن شیراز

- شش میلیون تومان برای برنامه‌های سازمان تربیت بدنی

- مبلغ 000 / 150 تومان برای تهیه لباس‌های سربازان هخامنشی در سال ۱۳۳۹ هزینه شده است. [35]

قطعاً این مبلغ در سال ۱۳۵۰ به صدها برابر بالغ شده است زیرا هم سربازان دوران هخامنشی و هم سربازان ادوار مختلف ایران با لباس مخصوص رژه رفتند.

 

اوضاع معیشتی ایران در زمان برگزاری جشن‌های 2500 ساله

نکته‌ای که ضرورت دارد در اینجا به آن اشاره شود، وضعیت زندگی مردم ایران در زمان برگزاری جشن است. هنگامی که مهمانان خارجی در تخت جمشید جگر غاز و خاویار می‌خوردند، هزاران ایرانی در ایالت سیستان و بلوچستان وحتی در روستاهای فارس گرسنه بودند.[36]

بنابر گزارش ساواک، یکی از کارشناسان روسی درباره اوضاع نابسامان معیشتی در آستانه برگزاری جشن‌ها گفته است: «... در ایران کارگران از فرط گرسنگی می‌میرند و حتی آن‌هایی که نظیر کارگران ذوب آهن شاغل می‌باشند تا اواسط ماه حقوق خود را دریافت نمی‌دارند، لیکن دولت ایران اقدام به برگزاری جشن‌های شاهنشاهی در داخل و خارج کشور نموده و میلیون‌ها تومان بودجه را در این راه خرج می‌کند.»[37]

پرفسور جیمز بیل، استاد و مدیر مرکز مطالعات بین‌المللی کالج ویلیام ومری آمریکا که یکسال قبل از برپایی جشن به ایران سفر کرده بود در مقدمه کتابش، درباره فقر روستاهای استان فارس(محل برگزاری جشن‌های دوهزارو پانصد ساله) می‌نویسد: «در سال 1970 از ایران بازدید کردم و شاهد فقر مرگبار در روستاهای استان فارس بودم. دوبار با چشم خود دیدم که کودکان گرسنه، علف و ریشه بوته‌های مزارع نزدیک روستای خود را می‌خوردند.»[38]

دکتر کاتوزیان، استاد اقتصاد دانشگاه کنت انگلستان که یک سال بعد از برپایی جشن‌های شاهنشاهی از شیراز دیدن کرده است صحنه‌های اسفناک حلبی آبادهای شیراز را چنین توصیف می‌کند: «شهری که محل برگزاری جشن‌های سالیانه هنر بود. سوای محله‌های متعدد فقیر نشین، دوحلبی آباد بزرگ نیز داشت که به خوبی از انظار پنهان بود… من توانستم به کمک دو راهنما از یکی از این نواحی و نیز یکی از آلونک‌های آن دیدن کنم. این آلونک به طور کامل از تکه‌های حلبی(بشکه‌های بزرگ و مستعمل نفت) ساخته شده بود. فضای تقریبی آن پانزده متر مکعب بود و یک خانواده هشت نفری شامل شش بچه از شش ماهه تا دوازده ساله و والدینشان در آن ساکن بودند. پدر این خانواده یک کارگر فصلی بود. شغل وی تخلیه چاه فاضلاب محلات فقرنشین بود که لوله کشی نداشتند. او به تریاک معتاد بود زیرا آنگونه که می‌گفت در غیر این صورت نمی‌توانست به این کار بپردازد. همچنین وی اعتیادش را به همسرش منتقل کرده و همسرش نیز به نوبه خود آن را به کوچکترین فرزند خانواده انتقال داده بود. آثار تراخم در چشمان پنج بچه بزرگتر دیده می‌شد. هیچ نوع اثاث خانه‌ای در این آلونک به جز تکه‌های بزرگ مقوا، چند دست رختخواب مستعمل و یک منقل برای گرما وجود نداشت. زمستان بسیار سردی بود و برف روی زمین نشسته بود. در هیچ کجای این ناحیه حمام عمومی یا خصوصی و مستراح وجود نداشت. در این منطقه تنها یک کیوسک کوچک شرکت نفت که جایگاه فروش روغن پارافین بود مشاهده می‌شد. بالای آن، پارچه‌ای آویخته بودند و روی آن نوشته شده بود زنده باد والاحضرت رضا پهلوی، ولیعهد محبوب ما.»[39] سال قبل از برپایی جشن‌های دو هزار و پانصد ساله، در کشور خشکسالی بزرگی اتفاق افتاد که جان صدها انسان و دام را گرفت. به روایت یکی از روزنامه‌های آن زمان: «بر اثر خشکسالی تابستان گذشته از فارس تا خراسان، عده زیادی از گرسنگی جان خود را از دست دادند. مزارع مردم سوخت، دام‌های آنان تلف شد...»[40]

در استان سیستان و بلوچستان از جمعیت 167 هزار نفری آن بیش از هشتاد هزار نفر خانه و آشیانه خود را رها کرده به سوی سرنوشت نامعلوم به هر کجا که می‌توانستند رفتند. این در حالی بود که روستاییان گاو شیرده خود را به قیمت چهل تومان در معرض فروش قرار می‌دادند اما کسی حاضر نبود آنها را بخرد. گوسفندان نیز با یک بسته سیگار مبادله می‌شدند.[41]

بعضی از کشورها مانند سوئد و دانمارک در تلویزیون‌های خود برنامه‌هایی تنظیم و به نمایش گذارند که قسمتی از این برنامه‌ها، شکوه و جلال جشن را نشان می‌داد و قسمت دیگر، نمایانگر وضع رقت انگیز مردم ایران بود. صحنه‌هایی از قبیل خوردن هسته خرما در بلوچستان، نشخوار کودکان در میان خاکروبه‌ها و زندگی مردم در جنوب شهر تهران همگی نشان دهنده ابعاد فقر و فلاکت مردم در این برنامه‌ها بود.[42]

از میان ده‌ها روزنامه نگار و خبرنگاری که جهت پوشش جشن‌های 2500 ساله به تهران آمده بودند، تعدادی نیز از مناطق جنوب تهران و زاغه‌های اطراف آن فیلمبرداری کرده و به کشورهای خود بردند. آن‌ها در گزارش‌های خود، از مردمی که در حاشیه فاضلاب‌ها برای خود حلبی‌خانه ساخته بودند، از کارتون‌های بادوام اجناس امریکایی که به کار ساختن لانه‌هایی در خارج از محدوده شهر می‌آمد و... نوشتند. فرح در مقابل این همه انتقاد، به خشم آمد و در مصاحبه‌ای گفت: به کسی چه مربوط است ما پول‌هایمان را چطور خرج می‌کنیم، این هم خرجی همچون مخارج روابط عمومی‌ها برای آگهی و معرفی ایران. [43] اسدالله علم نیز در پاسخ به انتقادهای رسانه‌های خارجی در همین خصوص چنین گفت: «حالا که داریم، اگر نداشتیم هم مردم ایران باید لحاف و تشکهایشان را می‌فروختند و این جشن را برگزار می‌کردیم.» این در حالی بود که یک مجله چاپ لبنان در همان زمان نوشت: «با نیمی از هزینه این جشن می‌شد ننگ زندگی قرون وسطایی را از روستاهای ایران شست.»[44]

 

گروه‌های مخالف جشن‌ها

ساواک در گزارشی «رفتار عمومی در زمینه مراسم و مقدمات برگزاری جشن 2500 ساله شاهنشاهی را» در «دو قسمت مورد بررسی قرار» داد. دسته اول «طبقاتی که به نوعی با دستگاه‌های دولتی و مصادر قدرت بستگی داشته و به روال معمول در مسیر اقدامات دولت تظاهرات هماهنگ دارند.» این گروه خود را در تصمیمات دولت «سهیم و از جهاتی ذینفع تلقی می‌نمایند، بالطبع در قبال فعالیت‌های مربوط به مراسم جشن نیز رفتاری متعادل نشان می‌دهند. نظامیان، مأمورین انتظامی و افراد وابسته به تشکیلات حساس دولتی از جمله عناصر این گروه می‌باشند.»

دسته دوم «شامل ترکیبات مختلف و مجموعاً اکثریت مردم که با قضاوتی مشکوک و در بعضی موارد منفی در جهت مقابل دستگاه‌های دولتی قرار گرفته‌اند.» این گروه «که در واقع ترکیبی از قاطبه اجتماع است روی ملاحظات عدیده اصولاً برداشت‌های دولتی و از جمله تصمیم به برگزاری جشن‌ها را با دیدی مخالف و نهایت بی‌تفاوت برانداز می‌کنند.... کارمندان، اصناف و پیشه‌وران، کارگران، معلمین، روحانیون قشری مسلک و دانشجویان کم‌ بضاعت اجزاء خاص این طبقه هستند.»

در این گزارش در مورد علت مخالفت با برگزاری جشن‌ها آمده است: «دستجات مذکور هر کدام به نحوی و تحت تأثیر شرایطی عدم تمایل و احیاناً مخالفت خود را با برگزاری جشن‌ها ابراز می‌دارند این دسته از مخالفین که از نظر تعداد قابل توجه بوده و در واقع در جمع مذکور اکثریت را واجد می‌باشند بنای مخالفت‌شان بیشتر ناشی از سختی معیشت است! و ضمن اینکه دلیل موجهی برای عدم شرکت در انجام تعهدات ناسیونالیستی و وظایف میهنی ارائه نمی‌دهند اصولاً رسالتی را که در این زمینه بر عهده دارند به درستی لمس نمی‌کنند. و مضافاً در شرایطی که افزایش بی‌تناسب قیمت‌ها، وصول جرائم سنگین تخلفات رانندگی، اخذ عوارض نوسازی با جرائم متعلقه و ده‌ها تضییقات دیگر از یک طرف و تبلیغات رادیوهای بیگانه و انتشار مطالب کذب و اغراق‌آمیز در خصوص مصارف عظیم جشن از سوی دیگر بر افکار و سنجش آن‌ها سنگینی می‌کند.»

به گزارش ساواک در مجمع دستجات مخالف وضع گروه‌های زیر قابل تأمل است:

1-معلمین و فرهنگیان، تعداد کمی از این گروه با برگزاری جشن‌ها مخالفت می‌کنند و اکثریت بقیه در این مورد رویه‌ای بی‌تفاوت اخذ کرده‌اند.

2-دانشجویان:

 الف- دانشجویان داخل کشور که در فرصت‌های مناسب مبادرت با اشاعه ذهنیات خود می‌نمایند و میزان نفوذ و عقاید آن‌ها در طبقات مختلف به واسطه وجود زمینه‌های مناسب بالنسبه قابل توجه است. این دسته در جبهه مخالف وضع روشن‌تری دارند و مخالفتشان تقریباً آشکار است. از این دسته مجموعاً 280 نفر که به شکل مختلف با برگزاری جشن‌ها مخالفت کرده‌اند تاکنون بازداشت شده‌اند ولی تعدادی از بازداشت‌شدگان ضمن مخالفت با برگزاری مراسم جشن در هدف‌های براندازی نیز فعالیت داشته‌اند. دانشگاه تهران، دانش‌سرای عالی و دانشکده پلی‌تکنیک از مراکز فعالیت دانشجویان محسوب شده و در مراکز مزبور شعارهائی نیز علیه جشن‌ها در تظاهرات عنوان و بر دیوار‌ها نوشته شده است. شعار در حالی که میلیون‌ها تومان صرف جشن‌ها می‌شود، در سیستان و بلوچستان مردم از از گرسنگی می‌میرند، در واقع ترجیع‌بند مخالفت‌خوانی‌های دانشجویان مزبور است.

ب- دانشجویان خارج از کشور، اکثریت این گروه جزء مخالفین برگزاری این مراسم مزبور هستند و تا به حال فعالیت‌های زیادی نیز در این زمینه به عمل آورده‌اند. اهم این اقدامات عبارتند از: انتشار ماهنامه، جزوه، بخشنامه و همچنین اظهارات دبیر کنفدراسیون و ایادی وابسته به آن علیه برگزاری جشن‌ها.

این گزارش در مورد فعالیت دانشجویان خارج از کشور می‌افزاید: دانشجویان مقیم خارج ضمناً در نظر دارند همزمان با شروع جشن‌ها اقداماتی در زمینه تظاهرات در واشینگتن، برلین غربی، کیل، و مونیخ ترتیب نمایشگاه عکس مصدومین در نیویورک و خرابکاری در نمایشگاه قالی‌های ایرانی در هامبورگ، به عمل آورند.

 3.روحانیون:

الف- روحانیونی که در مخالفت با انجام جشن‌ها صراحت رویه دارند مثل آیت‌الله[سید محمدرضا] گلپایگانی در قم و آیت‌الله[سیدحسن] قمی در مشهد.

ب- روحانیون میانه‌رو که در رأس آن‌ها آیت‌الله [سید احمد]خوانساری در تهران و آیت‌الله [سید شهاب‌الدین]مرعشی در قم می‌باشند.

پ_ روحانیون موافق از جمله آیت‌الله [سید کاظم]شریعتمداری در قم، [سید محمدهادی]میلانی و [احمد]کفائی در مشهد من حیث‌المجموع روحانیون مخالف و میانه‌رو با جمع طرفدارانشان مراسم جشن‌ها را نوعی تجلیل از مذهب زرتشت تلقی نموده و برگزاری آن را مخالف اصول و معتقدات مذهبی عنوان می‌کنند.

بنابر این گزارش «ازجمله آثار مشهود مخالفت روحانیون تظاهراتی است که در بازار قم به تبع از روحانیون مخالف و علیه مراسم جشن‌ها صورت گرفته است. حدود 20 نفر از طرفداران روحانیون مخالف در خلال برگزاری مقدمات جشن بازداشت شده‌اند که اکثر این عده اقدام به پخش اعلامیه‌های خمینی کرده‌اند و بعضاً به صورت پراکنده در مجامع و منابر تظاهرات مخالف داشته‌اند.»

این گزارش در مورد تلاش‌های ناموفق رژیم در جلب افکار عمومی می‌نویسد: «با آن که از ابتدای تهیه مقدمات برگزاری جشن‌ها دستگاهای تبلیغاتی کشور( رادیو- تلویزیون و جراید) کوشش داشته‌اند انجام این مراسم را با توجه به ویژگی‌های ناسیونالیستی مردم کشور، متوجه و ضروری معرفی نمایند، معهذا... آنچه تا به حال مشهود گردیده تبلیغات تلویزیونی در این زمینه تماشاچی علاقمند نداشته، رادیو نیز از این بابت سهمی ادا نکرده، جراید هم در اصل معتقد اصولی نداشته‌اند. نتیجه ملاحظات عینی مردم از آذین‌بندی خیابان‌ها و میادین نیز جاذبه لازم را نداشته است. بالاخص نمایشاتی که در معرض مشاهده مستقیم بوده‌اند، انتقاداتی را برانگیخته و از جمله بسیار شنیده شده که نحوه آذین‌بندی سوای مخارج فوق‌العاده‌ای که در برداشته غالباً از فکر ایرانی مایه نگرفته و مقاطعه‌کاران خارجی در پیراستن این ظواهر صرفاً مقید به تقلیدهای ناشیانه از دست‌مایه‌های ایرانی بوده‌اند.»

مبارزه روحانیون تنها به آنچه در گزارش فوق آمده است محدود نیست. در ادامه مخالفت روحانیون باید از رهبری نهضت یاد کرد. امام خمینی در بهمن 1349 در پیام به زائران بیت‌الله الحرام (مسلمانان فلسطین و افشای جنایت‌های رژیم شاه) می‌فرمایند: «... به حسب اعتراف بعضی از مطبوعات در بعضی از دهات، کودکان معصوم را از گرسنگی به چرا میبرند ولی دستگاه جبار صدها میلیون تومان از سرمایه این مملکت را صرف جشن‌های ننگین میکنند؛ جشن تولد این و آن، جشن بیست و پنجمین سال سلطنت، جشن تاجگذاری و از همه مصیبت‌ها بالاتر جشن منحوس 2500 ساله‌ی شاهنشاهی، که خدا میداند چه مصیبت و سیه‌روزی برای مردم و چه وسیله اخاذی و غارتگری برای عمال استعمار به بار آورده است، بودجه هنگفت و سرسام‌آوری که در این امر مبتذل صرف می‌شود، اگر برای سیر کردن شکم‌های گرسنه و تأمین زندگی سیه‌روزها خرج می‌شد، تا اندازه‌ای از مصیبت‌های ما می‌کاست لیکن استفاده‌جویی و خودکامگی‌ نمی‌گذارد که اینها به فکر ملت باشند.... دنیا بداند که این جشن‌ها و عیاشی‌ها مربوط به ملت شریف و مسلمان ایران نیست و دایرکننده و شرکت کننده این جشن‌ها خائن به اسلام و ملت ایران می‌باشند. من دست عموم ملت اسلام و آزادیخواهان جهان را در راه قطع ریشه استعمار و استعمارگران، استقلال ممالک اسلامی و گسستن زنجیرهای اسارت می‌فشارم، و از خداوند متعال دفع شرّ دستگاه‌های جبار و عمّال کثیف استعمار را مسألت نموده قبولی اعمال و مناسک عموم را خواستار است.»[45]

در سال 1350 نیز برگزاری این جشن‌ها، واکنش شدید امام را به همراه داشت. امام در فتوای خود خطاب به تمام مردم دنیا و با صراحت اعلام کرد که «این جشن‌ها و عیاشی‌ها مربوط به ملت شریف و مسلمان ایران نیست و دایرکننده و شرکت‌کنندگان در این جشن‌ها خائن به اسلام و ملت ایران» هستند. همچنین به سران ممالک اسلامی پیام دادند، لازم است از شرکت در جشن ضد اسلامی «که با نظارت مهندسین و کارشناسان اسرائیل برگزار می‌شود» خودداری کنند. ملت مسلمان ایران نیز از نظر امام مکلف بودند با این «جشن غیرمشروع» مبارزه‌ی منفی نمایند و تنفر و انزجار خود را نسبت به برپا کنندگان آن اظهار نمایند.[46]

ایشان در اول تیرماه 1350 در مسجد شیخ انصاری بار دیگر بر تصمیم رژیم در برپایی این‌ جشن‌ها می‌تازد و می‌فرماید: «برای خاطر خدا بنویسید به حکومت ایران به اینکه آقا! این جشن را دست از آن بردار. مردم گرسنه‌اند؛ گرسنه‌ها را سیر کنید. از آقایان خواهش کنید که آنها هم خواهش کنند... . هر روز اینها کار درست می‌کنند. کارشناس دارند برای اینکه ایجاد کنند یک مطلبی را، هر روز جشن درست می‌کنند... به ممالک دیگر اسلام، به این‌هایی که می‌خواهند در این جشن زهر ماری شرکت کنند و در خون ملت ایران شرکت کنند، به اینها نوشته بشود که آقا نروید در این جشن؛....نروید در این جشنی که اسرائیل دارد بساط جشنش را به پا می‌کند و درست می‌کند.»[47]

به دنبال مواضع امام خمینی موجی از مخالفت‌ها علیه جشن‌های مذکور به پا شد. ساواک نیز در گزارش خود می‌گوید: «اصولاً عده‌ای از بازاریان شدیداً با جشن‌های شاهنشاهی مخالفت می‌نمایند و بقیه نیز تحت تأثیر آنها قرار گرفته و به خصوص که شنیده‌اند خمینی شرکت در این جشن را تحریم نموده، نه ‌تنها در امور مربوطه شرکت نمی‌کنند بلکه کارشکنی هم می‌نمایند.»[48]

به همین دلیل ساواک طرح امنیتی سراسری را جهت کنترل روحانیون مخالف [انقلابی] تهیه و اجرا کرد و بدین ترتیب طرفداران امام خمینی تحت محدودیت شدید قرار گرفتند.[49]

ویلیام شوکراس در کتاب خود شدیدترین و مؤثرترین محکومیت جشن‌ها را از سوی امام خمینی می‌داند که صدایش مانند فریادی در بیابان‌ به گوش‌ها رسید.[50]

به بیانی دیگر امام خمینی(ره) به بهانه‌ی این جشن‌ها نه ‌تنها برگزاری این نمایش‌ها را بلکه اصل و اساس نظام سلطنتی را محکوم نمود.[51]

 

واکنش وابستگان سلطنت

این واکنش‌ها نسبت به افراط و تفریط‌های جشن‌ها، حتی در بین برخی از وابستگان دربار نیز دیده می‌شد. بنابر نقلی حتی فرح نیز به اسراف کاری جشن‌های 2500 ساله اذعان داشت و به خاطر این امر به علم می‌گوید: «من اصلاً نمی‌خواهم نام من کمترین ارتباطی با این مراسم وحشتناک داشته باشد. فرح حتی در اظهارات بعدش، از اینکه تمامی مراسم این‌قدر فرانسوی بود و خصلت ایرانی ناچیزی داشت ناراضی بود. [52]

 «سپهبد فریدون سنجر» نیز در خصوص این جشن‌ها چنین اظهارنظر نموده است:

«از محوطه مراسم قدم‌زنان به طرف شهرک چادرها به راه افتادم. در طول راه دایم این افکار آزارم می‌داد. راستی این کارها چه معنی دارد؟ برگزاری مراسم پرهزینه برای رسیدن به چه هدفی است؟ می‌خواهیم چه چیزی را ثابت کنیم؟ می‌خواهیم ثابت کنیم که در گذشته ایران باستان بر نیمی از جهان آن زمان حاکم بوده است؟ فرضاً که چنین بوده باشد، این موضوع به حالا چه ربطی دارد؟... از اینها گذشته هنوز دوسوم از مردم ما در گرداب بی‌سوادی و حتی جهل غوطه‌ورند، هنوز قسمت اعظمی از مردم این مملکت از نعمت بهداشت بی‌نصیبند. بیمارستان مجهز به اندازه کافی نداریم. تعدادی از استان‌های محروم ما از پزشک و دارو بی‌بهره‌اند. روستاهایی در گوشه و کنار مملکت ما وجود دارد که در زمستان به کلی ارتباط آنها با دنیای خارج قطع می‌شود. روستاهایی که بیماران خود را برای مداوا به وسیله الاغ و قاطر به شهرهای مجاور می‌برند و خیلی محرومیت‌های دیگر... بنابر این چرا این پول‌ها نباید صرف بهبود زندگی و رفاه مردم مناطق محروم بشود؟... وقتی چشمم به آن بلوار زیبا و درخت‌های زینتی و گل‌کاری‌ها و فواره‌ها و آب‌نماها افتاد، در دل گفتم برای ساختن این ویلاهای چادری و این بلوارها و گل‌کاری‌ها چقدر انرژی و پول مصرف شده است؟ آیا نمی‌شد که این پول‌ها و انرژی‌ها در راه‌های دیگری به کار می‌رفت؟ در راهی که به درد جامعه ما می‌خورد و دردی از دردهای بی‌پایان اجتماع ما را تسکین می‌بخشید؟»[53]

همچنین فریدون هویدا، از رجال دوران پهلوی و برادر امیرعباس هویدا نخست وزیر، در این رابطه می‌گوید:

«... ولی مسأله‌ای که واقعاً سبب حیرت من شده و اغلب هم آن را در محافل گوناگون مطرح کرده‌ام این است که اصولاً شاه چه نیازی به برگزاری چنان مراسم و جشن‌های پرخرجی داشت تا از این طریق برای خود شخصیت و اعتباری کسب کند؟... مگر اجرای برنامه‌های عمرانی، کاهش فقر، برپا داشتن کارخانجات، واگذاری زمین به کشاورزان، کاهش بیکاری و افزودن درآمد ملی نمی‌توانست برای او اعتبار و شخصیت مورد نظرش را فراهم سازد؟

من بالشخصه استدلال شاه را در مورد علت تأخیر 26 ساله تاج‌گذاریش می‌پذیرم که می‌گفت این مدت را صبر کرده بود تا پس از بهبود وضع زندگی مردم اقدام به تاج‌گذاری کند. ولی به دنبال آن می‌پرسم که آیا همین بهبودی که به زعم او در وضع مردم پدید آمده بود، نمی‌توانست برایش شخصیت و اعتبار به وجود آورد؟...»[54]

مظفر فیروز یکی از شاهزادگان دوره قاجار که در دستگاه حکومت پهلوی نیز چند صباحی به خدمت مشغول بود، می‌گوید:

«این جشن یکی از نمایشات مسخره و ناصوابی بود که در ایران، در قرن بیستم محصول مغزی علیل با میلیون‌ها دلار برگزار شد. برای ما که در فرانسه زندگی می‌کردیم و مطبوعات این کشور را می‌خواندیم سخریه‌های مردم اروپا راجع به این جشن با اشکال مختلف، کاریکاتور، طنز، اشاره به فقر اقتصادی ایران، کنایه به تحریم ملت از حضور به این جشن... و دیگر سخن، بیان ندانم‌کاری و بی‌سلیقگی در تزئین چادرها و آویختن چادرهای پلاستیکی و... عرضه و ارائه می‌داشتند سخت خجالت‌آور بود... از کشوری که به گفته شاعر «همه بوستانش سراسرگلست» از هلند گل وارد کردند، حتی درخت‌های غیر‌مأنوس به آب و هوای ایران از آن مملکت به بهای گزاف خریداری و با هواپیما وارد کشور تحقیر‌شده ما گردید. از سوی پاریس چمدان‌ها گل‌گیس برای بانوان درباری، صندوق، صندوق اسباب آرایش به همراهی آرایشگر و سلمانی به مملکت ما سرازیر شدند... و این همه با چه قیمت و در چه مقدار از جیب مردم فقیر و بی‌خانمان و برای چه مقصدی؟ سئوالی بود که دوستان اروپائی ما از ما می‌نمودند، چه جوابی جز آن که برپاکنندگان این جشن فاقد عقل سلیمند می‌توانستیم داد. خاصه که اعتقاد خود ما بر این بود که این قبیل نمایشات و اعمال تراوش مغزهای بیمار، عقده و جنون است...»[55]

 

واکنش‌های بین‌المللی

مخالفت با جشن‌ها تنها در سطح ایران ــ چه از طرف خود دربار یا مردم و روحانیون ــ نبود، بلکه در سطح بین‌المللی نیز جشن‌ها با مخالفت‌های گسترده‌ای روبرو شد.

جرج بال، معاون سابق وزارت خارجه آمریکا، ضمن انتقاد از هزینه جشن‌ها بیان می‌کند:

چه مناظر زننده و پوچی که فرزند فرمانده یک فوج قزاق در کشوری که درآمد سرانه آن از 250 دلار بیشتر نیست مانند یک امپراطور جشن برپا کرده بود و با ادعای رفورم و نوگرایی البسه و پوشاک دوران باستانی را به نمایش گذاشته است. نمایش قدرت شاه، بوتیک‌های تهران، کلوپ‌های شاهنشاهی، هتل هیلتون، کی کلوپ هرگز نتوانست معیار قضاوت درباره زندگی مردم ایران باشد، هر چند درک این واقعیت که اکثریت عظیم ملت ایران از فقیرترین مردم جهان بودند برای میهمانان شاه قدری مشکل بود.[56]

ولخرجی‌های بی‌حساب و کتاب شاه در جشن‌های 2500 ساله به حدی بود که اوتانت،[57] دبیر کل وقت سازمان ملل، دعوت شاه برای شرکت در این جشن‌ها را نپذیرفت. برایان اورکهارت، مشاور انگلیسی اوتانت، در کتاب خود تحت عنوان زندگی در جنگ و صلح در زمینه دعوت شاه از اوتانت و پاسخ وی می‌نویسد:

 اوتانت دعوت شاه سابق ایران را جهت شرکت در جشن‌های معروف به دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران نپذیرفت. در این جشن‌ها ده‌ها رئیس جمهور، معاون رئیس‌جمهور، پادشاه و ولیعهد شرکت کرده بودند و میلیون‌ها دلار با اسراف زیادی در این مراسم هزینه شده بود. اوتانت در برابر دعوت شاه ایران جهت شرکت در این جشن اعلام کرد، در حالی که نیمی از جمعیت کره زمین به سبب فقر با مرگ دست به گریبان هستند و در حال گرسنگی مطلق به سر می‌برند، این همه اسراف معنی ندارد.[58]

 

بازتاب جشن‌های 2500 ساله در رسانه‌های خارجی

نمایش پر زرق و برق جشن‌های 2500 ساله در کنار فقر و بدبختی مردم ایران صحنه‌ای تلخ را رقم زد که از چشم رسانه‌های جهان دور نماند. روزنامه «دیلی رکورد» چاپ انگلستان در 28 مهر 1350 با اشاره به این موضوع که «دربار ایران امروز یکی از پرتجمل‌ترین و پرخرج‌ترین دربارهای جهان است.» می‌نویسد: «شگفت‌انگیز است در کشوری که فقر در هر جای آن به چشم می‌خورد، زمامداران آن به خود اجازه می‌دهند، این‌چنین بی‌پروا میلیاردها ریال خرج برپا کردن خیمه و خرگاه کنند و یا گران‌ترین رستوران جهان، ماکسیم را به خدمت بگیرند. شهرت آشپزهای ایرانی از مرز و بوم این کشور گذشته است. هیچ خارجی نیست که یکبار غذای ایرانی را چشیده باشد و با تحسین از آن یاد نکند. پس چرا میلیون‌ها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجه فرنگی را از فرانسه وارد کند؟ آیا در ایران گوجه فرنگی نمی‌روید؟» [59]

رادیو بغداد نیز برگزاری این جشن‌ها را بزرگترین جنایت در حق مردم دانسته و می‌گوید: «اگر شاه قبول کند پولی که خرج شده مال مردم ایران بوده و نه آنچه خودش از آمریکا پس از 28 مرداد آورده و نه فرحش از فرانسه، آن وقت باید بپذیرد که بزرگ‌ترین جنایت را در حق شما مردم کرده و از هر خانواده شش نفری بیش از مبلغ 16 هزار تومان اخاذی کرده است.» [60] «علم می‌گفت حتی اگر ده میلیون هم خرج شود باید داد چون این جشن از طرف خدا به شاه الهام شده البته خدای شاه و علم را خوب می‌شناسید همیشه حرف از میلیون بود، مثلاً می‌گفتند یکصد میلیون تومان ولی برای اولین‌بار فرح ندانسته لو داد و خرج یک میلیارد و پانصد میلیون تومانی تلفن تخت جمشید را گفت[61] و رژیم مجبور شد دیگر خیلی چیزها را بگوید. مردم خود از قبل می‌دانستند چه مصیبتی در حال روی آوردن است می‌دانستند که این جشن در واقع چه عزایی است.»[62]

رادیو بغداد تأکید می‌کند: «امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر ایران، با کمال وقاحت اظهار می‌دارد که فقط 360 میلیون دلار صرف جشن‌های شاه شده است. در حالی که وزارت دارایی ایران می‌گوید مبالغی که به مصرف جشن شاهان رسیده است، بالغ بر یک هزار میلیون دلار است.»[63]

خبرنگار روزنامه ایرلندی‌ «ایونینگ هرالد» علت اصلی برپایی این جشن‌ها را خودنمایی دانست و عنوان کرد: «من در زیر سایه‌های ستون‌های تخت جمشید در شگفت شدم که این همه پول را در بیابانی بی‌آب و علف برای چه خرج کرده‌اند؟ آیا وسیله‌ دیگری برای خودنمایی باقی نمانده بود؟»[64]

نشریه‌ی اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه نیز در مطلبی انتقادی نوشت:

«دو هزار و پانصد سالگی ایران امسال با زرق و برق بسیار در آغاز پاییز جشن گرفته خواهد شد در حالی که بین ایران و کورش شاهنشاه آن زمان و ایران امروز که نفت آن کمپانی‌های خارجی را غنی‌تر می‌کند و فقر و فلاکت توده‌های مردم، سخت هولناک، غیرانسانی و بیان‌نشدنی است، هیچ‌چیز مشترکی جز نام وجود ندارد...»[65] رادیو پیک ایران با اشاره به رسوایی رژیم پهلوی در پی برپایی جشن‌های 2500 ساله عنوان داشت: «جشن‌های درباری نه‌ تنها برخلاف علاقه‌ درباریان، به اعتبار رژیم ایران در نظر جهانیان و در ایران نیفزود بلکه تمام کوشش هشت ساله دستگاه تبلیغاتی ایران را که می‌خواست واقعیت ایران را در زیر ماسک رنگین مخفی کند، بر باد داد.» این رسانه افزود: «برای تبلیغ جشن‌ها در عرض 8 سال مبالغ کلانی خرج شد؛ مقالات فراوانی به صورت آگهی و با پرداخت مبالغ سنگین در مطبوعات خارجی به چاپ رسید؛ صدها نفر روزنامه‌نگار از خزانه روزی دریافت داشتند و اینک همه‌ این هزینه‌ها و همه‌ی این کوشش‌ها بر باد رفته است. کاخ کاغذی تبلیغات فرو ریخته و چهره‌ی زشت حکومتی که کمترین رابطه‌ای با مردم ندارد، برملا شده.» [66]

روزنامه‌ی لوموند نیز انتقادات فراوانی به این جشن‌ها وارد کرد و نوشت:

«تدابیر امنیتی که اتخاذ شده شگفت‌انگیز است. صدها نفر و به گفته برخی‌ها هزاران نفر برای مدت جشن‌ها توقیف و زندانی شده‌اند و یا در معرض اقامت اجباری قرار گرفتند. دانشگاه‌ها و مدارس متوسطه تعطیل شدند تا به هنگام جشن‌ها اعتصاب نکنند. تمام وزارتخانه‌ها و تمام بناهای دولتی و تعداد بسیاری از شخصیت‌ها تحت حفاظت نیروهای انتظامی واقع گردیدند. والدین و خویشاوندان جوانان رزمنده‌ای که پنهان شده‌اند و یا به عملیات پارتیزانی پیوسته‌اند به عنوان گروگان تکرار می‌کنیم به عنوان گروگان، بازداشت شدند.» [67]

«تدابیر احتیاطی که در منطقه جشن‌ها انجام گرفته باز جابرانه‌تر است. در مدت مراسم یک سیستم سه حلقه‌ای تو در تو به گرد پرسپولیس برقرار بود. حلقه اول حلقه عادی نامیده می‌شده و قطر آن 120 کیلومتر بود، این منطقه از تمام عناصر مورد سوءظن پاک شد و در مواردی عشایر را یک‌جا از این منطقه کوچاندند. این منطقه تحت کنترل تعداد زیادی واحدهای پیاده ‌نظام قرار داده شد. حلقه دوم که قطر آن 20 کیلومتر بود، ناحیه استقرار هیئت‌های رسمی و روزنامه‌نگاران بود و زیر حفاظ واحدهای چترباز قرار داشت. سرانجام حلقه قرمز ناحیه‌ای بود به مساحت 60 هکتار که در آنجا رؤسای دول استقرار یافته بودند و از طرف گارد شاهنشاهی و دیگر سازمان‌های ویژه حفاظت می‌شدند. ضمناً هواپیماهای نظامی شب و روز بر روی پرسپولیس و شیراز در پرواز بودند.» [68]

لوموند در پایان می‌نویسد:

«به یقین این اجتماع که از لحاظ زرق و برقش داستان‌های هزار و یک شب را به خاطر می‌آورد برای همه ‌کس فرح‌بخش نبود. آری این جشن‌های سلطنتی برای مردم ایران غم‌انگیز و اندوه‌بار بودند. در جریان تدارک و انجام آنها صدها میلیون دلار از حاصل دسترنج مردم میهن بر باد رفت و خود مردم در معرض چنان ستمگری‌هایی واقع شدند که تصور آن هم دشوار است. وقتی رژیم‌های استبدادی جشن می‌گیرند حاصل آن برای مردم جز این نیست.» [69]

 

ارزیابی جشن‌های 2500 ساله

محمدرضا پهلوی بعد از رسیدن به سلطنت سیاستی را برگزیده بود که به ایجاد نوعی ناسیونالیسم جدید ایرانی می‌انجامید. ثمره‌ی این عقیده در نهایت به جشن‌های 2500 ساله منجر گردید. ناسیونالیسم ابداعی شاه، به صورت یک ایدئولوژی سطحی فقط در ظاهر دارای آب و رنگ ملی بود، ولی آنچه در باطن امر وجود داشت، صرفاً ارج نهادن به معیارها و ارزش‌های غربی بود. فرح همسر شاه نیز هر چند در ظاهر به احیای رسوم باستانی معتقد بود ولی در عین حال آرزویی جز حکمروایی ارزش‌های غربی بر ایران نداشت.[70]

از این‌رو طرح شعار ملی‌گرایی و باستان‌گرایی شاه، کم‌ترین تأثیری در وفاق اجتماعی نداشت. به گفته مینو صمیمی منشی مخصوص فرح پهلوی: «[شاه] کوشید تا با بهره‌گیری از مظاهر دوران حاکمیت پادشاهان قبل از اسلام، هویت ملی جدیدی برای کشور پدید آورد... ولی این اقدام او که در حقیقت چیزی جز آرمان‌خواهی خیال‌پردازانه و روشنفکرنمایی تصنعی نبود، به یک سلسله اقدامات تشریفاتی خوش آب و رنگ و مجلل ختم شد و هرگز نتوانست کمترین همبستگی اجتماعی به دنبال آورد...» [71]

همچنین باید متذکر شد که یکی از مشخصه‌های اصلی ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی، خصیصه وفاداری است. در حالی که شاه نه از حس وفاداری مردم ایران برخوردار بود و نه حتی به واسطه سیاست‌های خود و پدرش انتظار آن را می‌کشید.[72] به گفته ریچارد کاتم: در حالی که شاه بارها و بارها گفته بود که مردم ایران به خاطر دارا بودن سنت دیرین پادشاهی، به نهاد سلطنت وابسته‌اند اما واقعیت چنین چیزی را نشان نمی‌داد، چرا که اگر این فرض صحیح باشد، شاه به عنوان یک مظهر و نماد باید می‌توانست با جلب حمایت مثبت مردم، مقام خود را مشروعیت ببخشد. اما رفتار مردم ایران این امر را تأیید نمی‌کرد.[73]

علاوه بر انزجار توده مردم از شعارهای ملی‌گرایانه و باستان‌گرایانه شاه، برگزاری این جشن‌ها در واقع هرگونه جاذبه‌ای را هم که شاید ناسیونالیسم ابداعی شاه می‌توانست برای روشنفکران جوان داشته باشد، از بین برد.[74] زیرا آنان بر این باور بودند که این نوع ناسیونالیسم در میان توده مردم جذبه و جایگاهی ندارد و بیشتر برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد.[75]

محافل مذهبی نیز به لحاظ توجه روزافزون رژیم به تجلیل از ایران قبل از اسلام زیر فشار شدید قرار داشتند. جشن‌های تخت جمشید توجه جهانیان را جلب کرد، ولی هیچ شرایط و امکاناتی برای شرکت مردم ایران در این جشن‌ها پیش‌بینی نشده بود.[76]

در مورد شخص شاه، ره‌آورد جشن‌های 2500 ساله انقطاع کامل او از واقعیت‌های اجتماعی بود. به گفته فریدون هویدا نیز با اشاره به تأثیرگذاری این‌ جشن‌ها بر رفتار شاه می‌گوید: «...در اوایل دهه 1970 که مملکت از هر نظر آمادگی حرکت به سوی لیبرالیسم را داشت، شاه به جای پدید آوردن تشکیلات دمکراتیک، تمام همّ خود را صرف برگزاری جشن‌های مجلل تخت جمشید کرد و در عوض آن که پیوند خود را با مردم محکم کند، بر عکس از آنها برید و بر اثر پیوند با گذشته‌های دور دست، به کلی از توجه به واقعیت‌های حال بازماند...»[77]

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] حدیدی، مختار، پهلوی دوم و نمونه اندیشه‌های باستانگرایانه، تاریخ معاصر ایران، س2، ش 5، بهار 77، ص 105.

[2] . مازندی، یوسف، ایران، ابرقدرت قرن؟، به کوشش عبدالرضا هشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، 1373، ص 538.

[3] . عامری، صغری، باستان‌گرایی در دوره پهلوی با تکیه بر جشن‌های 2500 ساله به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، ص 50.

[4]. بزم اهریمن: جشن‌های2500ساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک ودربار، ج 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، چ اول، 1377، ص3.

[5]. تدی کولک (2007-1911) از سال 1965 تا 1993 شهردار اورشلیم (بیت المقدس) بود. وی همچنین مدتی رییس اتحادیه توریستی دولت اسرائیل بود که ریاست گروه برنامه ریزی جشن های 2500 ساله را بر عهده داشت.

[6]. ه‌ل‌م‌ز، سینتیا، خاطرات همسر سفیر، ترجمه اسماعیل زند، تهران، نشر البرز، چ اول، 1370، ص 79.

[7] . روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج 3، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1374، ص  849.

[8] . پهلوی دوم و نمونه اندیشه‌های باستانگرایانه، پیشین، ص 106.

[9] . نهضت امام خمینی، پیشین، ص 849- 850.

[10] . ایران، ابرقدرت قرن؟، پیشین، ص 539.

[11]. نهاوندی، هوشنگ، آخرین روزها: پایان سلطنت و درگذشت شاه، ترجمه بهروز صوراسرافیل و مریم سیحون، لس آنجلس، شرکت کتاب، 1383، ص 20-21.

[12] . ایران، ابرقدرت قرن؟، پیشین، ص 540.

[13] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، پیشین، ص 348-349.

[14] . باستان‌گرایی...، پیشین، ص 124.

[15] . آخرین سفر شاه، پیشین، ص 37-49.

[16]. روحانی، فخر، اهرم‌ها: سقوط شاه وپیروزی انقلاب اسلامی، ج 1، نشربلیغ،1370، ص258.

[17] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، پیشین، ص ۳۵۰.

[18]. زونیس، ماروین، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1370، ص 123.

[19] . ر.ک.ماهیت جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی از دیدگاه حضرت امام خمینی(س)، پژوهشنامه متین، دوره 13، شماره 51 - شماره پیاپی 51 شهریور 1390، ص 21.

[20]. هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه ح.ا مهران، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ هفتم، 1374، ص121.

[21] . آخرین سفر شاه، پیین، ص 44.

[22] . نفیسی، احمد، برنده‌ها هم بازنده‌اند، تهران، نشر علم، 1378، ص 344.

[23] . سقوط شاه، پیشین، ص 121.

[24] . رفیع‌زاده، منصور، خاطرات منصور رفیع‌زاده (ترجمه کتاب شاهد)، ترجمه اصغر گرشاسبی، تهران، اهل قلم، 1376، ص 229.

[25] . باستان‌گرایی در دوره پهلوی...، پیشین، 62.

[26] . ر.ک. نبرد اهریمن، ج 3، بخش مقدمه.

[27] . همان.

[28] . ایران، ابرقدرت قرن؟، پیشین، ص 540 -541.

[29] . نهضت امام خمینی، پیشین، ص 872.

[30] در این مورد، روزنامه‌های خارجی نوشتند: «رقمی که فرح برای هزینه تلفن تخت جمشید خرج کرده، به تنهایی سیزده برابر رقمی است که علم برای تمام جشن اعلام کرد.» همان.

[31] . شکست شاهانه، پیشین، ص 126.

[32] . نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 349.

[33] . ماهیت جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی...، پیشین، ص 26.

[34] . همان.

[35] . نبرد اهریمن، ج 1، پیشین، بخش مقدمه.

[36] . تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، همان، ص 349.

[37] . نهضت امام خمینی، پیشین، ص 869.

[38] . بیل ، جیمز، عقاب و شیر، ترجمه: مهوش غلامی، نشر کوبه، چاپ اول، 1371، ص 17.

[39] . کاتوزیان، محمد علی(همایون)، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشرمرکز، چاپ پنجم، 1374، ص 322 -323.

[40] . نهضت امام خمینی، پیشین، ص 865،

[41] . همان.

[42] . عاقلی، باقر، نخست وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، انتشارات جاویدان، چاپ دوم، 1374، ص 1022.

[43] . بهنود، مسعود، از سیدضیاء تا بختیار، انتشارات جاویدان، 1370، ص 569.

[44] . همان.

[45] . صحیفه امام، ج 2، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1390، ص  325-326.

[46] . مبارزات امام خمینی به روایت اسناد (دوران تبعید در نجف)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 70.

[47] . همان، ص 368-369.

[48]. نهضت امام خمینی، همان، ص 929-927.

[49]. ر.ک، باستان‌گرایی...، پیشین، ص 89.

[50]. شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه: سرنوشت یک متحد آمریکا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشرالبرز، 1369، ص 48.

[51]. کدی، نیکی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، قلم، چ اول، 1369، ص 356.

[52] . ماهیت جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی...، پیشین، ص 30.

[53]. سنجر، فریدون، چهل سال خدمت 1355-1316، تهران، چاپخانه چلنگری، چ اول، 1370، ص 237-236.

[54]. سقوط شاه، پیشین، ص 124-123.

[55] . دولتشاه فیروز، مهین، خاطرات مظفر فیروز، نشر آبنوس، پاریس، ۱۹۹۰، ص ۴۷۵ و ۴۷۶.

[56] . ماهیت جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی...، پیشین، ص 30.

[57] . اوتانت (1909 م. 1974 م)، دیپلمات اهل برمه (میانمار) و سومین دبیرکل سازمان ملل متحد که به مدت 10 سال از سال 1961م  تا 1971م این سمت را دارا بود.

[58] . اوکهارت، برایان، زندگی در جنگ و صلح، ترجمه حسن مشهدی، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ اول. 1369، 234.

[59]. نهضت امام خمینی، پیشین، ص 973.

[60]. باستان‌گرایی...، پیشین، ص 79.

[61] . طبق اسناد موجود، هزینه سیستم مخابراتی که در خیمه‌گاه تخت جمشید برقرار شد 400 میلیون دلار بود، یعنی فقط یکی از ارقامی که علم ذکر نکرد، 26 برابر تمام ارقامی است که توسط او عنوان شده بود. (باستان‌گرایی...، پیشین، ص 67.)

[62]. همان.

[63] . همان ص 80.

[64]. حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 3، پیشین، ص 966.

[65]. بزم اهریمن، ج 4، پیشین، ص 158.

[66]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 286، ص 75.

[67]. باستان‌گرایی...، پیشین، ص 79.

[68]. همان.

[69]. همان.

[70]. صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، چ هشتم، 1374، ص 18.

[71]. همان، ص 12.

[72]. کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، انتشارات کویر، 1371، ص 452.

[73]. همان، ص 416.

[74]. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی، چ یازدهم، 1384، ص582.

[75] . همان.

[76]. دیگار، ژان پیر ودیگران، ایران در قرن بیستم، ج 1، تهران، نشرالبرز، 1377، ص 195.

[77]. سقوط شاه، پیشین، ص 124-123.



اظهارات یک شهروند تهرانی در انتقاد از مخارج سرسام‌آور جشن


اعتصابات و تظاهرات دانشجویی در مخالفت با برپایی جشن و مخارج سنگین آن


انتقاد شدید امام خمینی از برگزاری جشنهای 2500 ساله


اوضاع نامساعد شهرداری شیراز در استانه برگزاری جشن


بازتاب مسئله قحطی و اتلاف احشام شیراز در بین مردم و بدبینی نسبت به مخارج جشن‌های 2500 ساله


توزیع اعلامیه امام خمینی در تحریم جشن در بازار تهران


دستور حضور فعال بهائیان در جشن فوق از سوی بیت‌العدل


دستور شناسایی عاملین توزیع اعلامیه امام خمینی با مضمون تحریم جشن


دستورالعمل مربوط به تدابیر عملیاتی برای انجام بهینه جشن ص1


دستورالعمل مربوط به تدابیر عملیاتی برای انجام بهینه جشن ص2


دستورالعمل مربوط به تدابیر عملیاتی برای انجام بهینه جشن ص3


دستورالعمل مربوط به تدابیر عملیاتی برای انجام بهینه جشن ص4


دیدگاه مردم نسبت به نامگذاری سال 1350 با عنوان کوروش کبیر


سرمقاله ماهنامه شانزدهم آذر پیرامون هزینه‌های جشن ص1


سرمقاله ماهنامه شانزدهم آذر پیرامون هزینه‌های جشن ص2


سرمقاله ماهنامه شانزدهم آذر پیرامون هزینه‌های جشن ص3


طرح کلی تأمینی و انتظامی مراسم برگزاری جشن 2500 ساله


گزارش ساواک از رفتار عمومی نسبت به برگزاری جشن‌های 2500ساله ص 1


گزارش ساواک از رفتار عمومی نسبت به برگزاری جشن‌های 2500ساله ص 2


گزارش ساواک از رفتار عمومی نسبت به برگزاری جشن‌های 2500ساله ص 3


گزارش ساواک از رفتار عمومی نسبت به برگزاری جشن‌های 2500ساله ص 4


گزارش ساواک از رفتار عمومی نسبت به برگزاری جشن‌های 2500ساله ص 5


گزارش ساواک از رفتار عمومی نسبت به برگزاری جشن‌های 2500ساله ص 6


گزارشی از اسامی منتقدین جشن و طرفداران امام خمینی


نظریه یکی از مقامات چکسلواکی در مورد هزینه 240 میلیون دلاری جش‌های 2500 ساله


همکاری وزارت اطلاعات با خبرگزاری بی.بی.سی جهت تهیه رپرتاژ خبری جشن


اعضای شورای جشنهای 2500 ساله در یک جلسه به ریاست جواد بوشهری از راست باقر پیرنیا، غلامعلی اویسی، جواد بوشهری، حسن زاهدی، مهدی شیبانی و ضیاءالدین شادمان


افتتاح بنای یادبود برج شهیاد (آزادی) با حضور محمدرضا پهلوی و مهمانان خارجی شرکت کننده در مراسم جشن های 2500 ساله


آذین بندی خیابان های تهران با تصویر آقامحمدخان قاجار به مناسبت جشن های دو هزار و پانصد ساله


آذین بندی خیابان های تهران با تصویر شاپور دوم (پادشاه ساسانی) به مناسبت جشن های دو هزار و پانصد ساله


آذین بندی و چراغانی خیابان های تهران به مناسبت جشن های دو هزار و پانصد ساله


بازدید غلامرضا پهلوی و همسرش از ماکت محل برگزاری جشنها


برج سه طبقه متحرک جنگی مربوط به دوره هخامنشی در مراسم رژه جشن های دو هزار و پانصد ساله


برج متحرک جنگی دوره هخامنشی در حال حمل به وسیله 16 رأس گاو نر


دورنمای چادرهای جشن 2500ساله شاهنشاهی در محوطه تخت جمشید


رژه اراده‌های دواسبه دوره هخامنشی از مقابل جایگاه


رژه پیاده نظام دوره قاجاریه از برابر جایگاه


رژه پیاده‌نظام دوره ساسانی با درفش کاویانی از مقابل جایگاه


رژه سربازان با پوشاک دوره هخامنشی در مقابل مقامات ایرانی و مهمانان خارجی در مراسم جشن های دو هزار و پانصد ساله


رژه سربازان سوار نظام یکی از ادوار شاهنشاهی ایران در مراسم جشن های دو هزار و پانصد ساله در تخت جمشید


عبور محمدرضا پهلوی، فرح دیبا و رضا پهلوی (ولیعهد) از برابر مقامات ایرانی و مهمانان خارجی در مراسم جشن های دو هزار و پانصد ساله در پاسارگاد در مقابل آرامگاه کورش هخامنشی


فرح پهلوی و عده‌ای از مهمانان خارجی شرکت‌کننده در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی. در عکس ملک حسین نیز دیده می‌شود


کشتی بادبانی با پوشاک سربازان دوره هخامنشی در مراسم جشن های دو هزار و پانصد ساله در تخت جمشید


کنگره بزرگداشت کورش هخامنشی توسط یهودیان وابسته به اسرائیل


کنگره بزرگداشت کورش هخامنشی توسط یهودیان وابسته به اسرائیل


محمدرضا پهلوی ، فرح دیبا و رضا پهلوی (ولیعهد) به همراه آجودان های نظامی خود به هنگام حضور در مراسم جشن های دو هزار و پانصد ساله


محمدرضا پهلوی و چند تن از مهمانان در ضیافت جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی 1. جودت سونای (رئیس‌جمهور ترکیه) 2. ژوزف بروز تیتو (رئیس‌جمهور یوگسلاوی)


محمدرضا پهلوی و چند تن از مهمانان. از راست1 محمدرضا پهلوی 3. جودت سونای (رئیس‌جمهور ترکیه) 5. نیکلای پادگورنی (صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی)


نمای عمومی از آثار و بقایای تخت جمشید (پرسپولیس) در ایام جشنهای 2500 ساله


 

تعداد مشاهده: 5233

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.