امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات با درج سند

حزب پان‌ایرانیست از آغاز تا دهه 1390


تاریخ انتشار: 30 ارديبهشت 1402

درفش حزب

مقدمه

احزاب سیاسی در دوران جدید، از جمله مهم‌ترین بازیگران سیاسی به شمار می‌آیند که نقش قابل‌ توجهی در مشارکت‌های سیاسی - اجتماعی مردم ایفا می‌کنند. در ایران احزاب سیاسی پس از پیروزی انقلاب مشروطه موجودیت یافتند ولیکن هیچ‌گاه نتوانستند مانند سایر کشورهای دموکراتیک که دولت‌هایی ملت‌پایه دارند، به نقش و کارکرد حقیقی خود دست یابند. به همین دلیل، مشاهده می‌شود که احزاب سیاسی در ایران به ویژه در دوره پهلوی، دو ویژگی را دارا هستند: اول اینکه عمدتاً وابستگی کاملی به حکومت دارند و تنها در راستای اهداف رژیم گام برمی‌دارند و دوم بحث مقبولیت عمومی است که این احزاب، فاقد آن هستند. حزب پان‌ایرانیست از جمله احزابی است که وابستگی خود را در طول حیات سیاسی‌اش به رژیم حفظ کرد و از سوی دیگر هم در میان توده‌های مردم پایگاه اجتماعی نداشت و تنها مورد توجه گروه‌هایی که دارای اندیشه‌های ناسیونالیستی افراطی بودند، قرار گرفت. حزب پان‌ایرانیست در طول دوران فعالیت خود پیش از انقلاب اسلامی در چارچوب اصول و ارزش‌های شاهنشاهی ایران ایفای نقش کرد و البته برای همسو نشان دادن خود با نهضت مردمی، انتقاداتی را علیه دولت‌های دست‌نشانده شاه مطرح می‌ساخت. اما آنچه که مسلم است، حزب پان‌ایرانیست از جمله احزابی است که نتوانست معادلات سیاسی را در ایران تغییر دهد و نقشی بنیادین در تحولات ایران معاصر ایفا کند. در این نوشتار، ابتدا به مکتب‌ پان‌ایرانیسم پرداخته خواهد شد و سپس زمینه‌های تشکیل حزب و نیز تأسیس آن، اعضای حزب، ارزش‌های ایدئولوژیکی، ساختار فکری، ساختار تشکیلاتی، عملکرد، ارتباط حزب با سایر گروه‌ها و سرانجام نوع برخورد حزب با انقلاب اسلامی مورد بحث قرار خواهد گرفت.

 

1. مکتب پان‌ایرانیسم

اندیشه‌های پان‌ایرانیستی در ایران، ریشه در مکتب ناسیونالیسم دارد؛ لذا پیش از پرداختن به مباحث پان و پان‌ایرانیسم لازم است به ایدئولوژی ناسیونالیسم اشاره کرد. ناسیونالیسم (Nationalism) در برابر انترناسیونالیسم[1] قرار گرفته و عبارت است از اعتقاد به اعتلای یک ملت و تفوق آن نسبت به تمام ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق نسبت به ملت خود، و اعتقاد به اینکه معتقدات و ارزش‌های آن ملت بالاتر و والاتر از معتقدات و ارزش‌های ملل دیگر است.[2] به عبارتی دیگر، ناسیونالیسم نوعی آگاهی گروهی است؛ یعنی آگاهی به عضویت در ملت یا وابستگی به ملت. این آگاهی را غالباً «آگاهی ملی» می‌خوانند. آگاهی ملی پدیدآورنده وفاداری و شور و علاقه افراد به عناصر متشکله ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی، و به طورکلی فرهنگ) و گاهی تجلیل فوق‌العاده از آن‌ها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت‌هاست. از آنجا که هر ملت دارای سرزمین خاص است، وفاداری به خاک و فداکاری برای آن و تجلیل از آن، از ارکان ناسیونالیسم است.[3]

حال این سؤال پیش می‌آید که «پان» چیست و جنبش‌هایی که تحت این عنوان در سراسر جهان به‌وجود آمدند چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟ لفظ پان در زبان لاتین پیشوندی است به معنای «همه» یا «عموم». در قرن نوزدهم و بیستم ابتدا در اروپا و سپس در آسیا و آفریقا نهضت‌های سیاسی پیدا شدند که با آوردن این پیشوند در ابتدای نام یک کشور یا یک نژاد یا دین خود را نام‌گذاری کردند و هدف ایشان وحدت سیاسی افراد دارای نژاد، زبان، ملیت و یا دین مشترک است. به عبارتی، جنبش پان، کوشش و حرکتی است که در جهت همکاری فرهنگی، اقتصادی و سیاسی همه کشورهایی صورت می‌گیرد که دارای ویژگی‌های هم‌مانند و یا نزدیک فرهنگی - اجتماعی و یا منطقه‌ای هستند.[4] از جمله مشهورترین این نهضت‌ها، پان‌اسلاویسم (هوادار وحدت اسلاوها)، پان‌ژرمنیسم (وحدت سیاسی تمامی آلمانی‌زبانان تحت یک کشور و پرچم)، پان‌آفریکانیسم (ایجاد وحدت میان ملت‌های آفریقایی) و در آسیا: پان‌اسلامیسم (هوادار وحدت ملت‌های مسلمان)، پان‌عربیسم (هوادار وحدت ملت‌های عربی‌زبان) و در ایران پان‌ایرانیسم (فلات ایران به زیر یک پرچم) است.[5]

به درستی معلوم نیست که واژه پان و عبارت پان‌ایرانیسم از چه زمانی وارد ادبیات سیاسی جامعه ایرانی شده است؛ با این حال گفته می‌شود که این عبارت نخستین‌بار در سال 1306 به نوشته‌های دکتر محمود افشار یزدی راه یافته و هم او در سال 1311 در مقاله‌ای مبسوط، نقطه ‌نظرات خود را درباره گستره و مفهوم قومی، جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی پان‌ایرانیسم بیان کرده است. محمود افشار یزدی مدت‌ها بعد و در سال 1324 هم در نوشتاری دیگر که در مجله آینده چاپ شد به تبیین و تحلیل افق و گستره فرهنگی پان‌ایرانیسم پرداخت. به‌ طوری که از نوشته‌های مذکور برمی‌آید، نویسنده از واژه پان‌ایرانیسم اشتراکات و مفهوم فکری، فرهنگی و تمدنی و نه احیاناً وحدت و یکپارچگی سیاسی و حکومتی را دنبال می‌کند.[6] نظر او در این باره چنین است: «پان‌ایرانیسم یا اتحاد ایرانیان به عقیده من یک معنی خاص دارد. وقتی من خود را طرفدار پان‌ایرانیسم معرفی می‌کنم، منظور اتحاد کلیه ایرانی‌نژادان است برای حفظ عظمت و احترام تاریخ چند هزار ساله مشترک و زبان ادبی و ادبیات مشترک. نباید تصور برود که از این سخن منظورم این است که تمام طوایف ایرانی‌نژاد باید تشکیل یک وحدت سیاسی، یک دولت بدهند.»[7]

 

2. زمینه‌های پیدایش حزب پان‌ایرانیست

زمینه‌های تشکیل حزب پان‌ایرانیست را در دو مورد می‌توان شرح داد: 1) اشاعه ناسیونالیسم و باستان‌گرایی در دوره پهلوی اول؛ 2) حمله متفقین به ایران در شهریور 1320. ایجاد گفتمان ناسیونالیسم ارائه شده از سوی حکومت پهلوی، زمینه‌های فکری ملی‌گرایی مبتنی بر باستان‌گرایی را در اذهان برخی گروه‌ها و احزاب سیاسی وابسته به حکومت در سال‌های بعدی ایجاد کرد. از سوی دیگر، حمله متفقین به ایران در شهریور 1320 موجب برافروختن احساسات ناسیونالیستی و سرخوردگی نیروهای ملی ناشی از تجاوز به خاک کشور شد.

مورد نخست را می‌توان عاملی بنیادی در ایجاد احزابی چون پا‌ن‌ایرانیست دانست. به رغم طرح موضوع پان‌ایرانیسم در دوره حکومت رضاشاه که سیاست باستان‌گرایی و گونه‌ای نه‌چندان روشن از ناسیونالیسم ایرانی را تبلیغ و دنبال می‌کرد، ایده پان‌ایرانیسم میان مردم ایران از اقشار مختلف، طرفداران و مدافعان قابل توجهی پیدا نکرد و حتی در میان محافل سیاسی، فکری، فرهنگی، روشنفکری و دانشگاهی جایگاهی نیافته، تبیین و تفسیر واضح و روشنی از آن صورت نگرفته و در مورد گستره فکری و سرزمینی آن نیز ارزیابی دقیق و قابل استنادی به عمل نیامد. بدین‌ترتیب نه در زمان طرح ایده پان‌ایرانیسم و نه پس از آن، ما شاهد شکل‌گیری قابل توجه جنبشی پان‌ایرانیستی در هیچ ‌یک از اشکال سیاسی و فرهنگی از ایران نیستیم. تشکلی که از اواسط دهه 1320 به بعد در برخی از نوشته‌ها و بیان‌نامه‌های خود نامی از واژه پان‌‌ایرانیسم به میان آورده و از اوایل دهه 1330 نام حزب پان‌ایرانیست بر خود نهاد، هیچ‌گاه به آن حد از کفایت و درایت سیاسی - اجتماعی و نیز اقبال و تأثیرگذاری در جامعه ایرانی نرسید که بتواند ایده و طرح پان‌ایرانیسم را به مثابه جنبشی قابل توجه به تحرک آورد.[8]

 

3. تأسیس حزب

در یک نگاه کلی و البته به اعتقاد اعضای حزب، پان‌ایرانیست‌ها در مسیر تکوین خود سه مرحله را پشت سر گذاشتند: نخستین مرحله، فرآیند شکل‌گیری آن است که از سال 1326 آغاز شد و در سال 1329 پایان یافت؛ مرحله دوم زمانی است که حزب پان‌ایرانیست از حالت سازمان خارج شده، پس از تکامل یافتن به مکتب تبدیل شد، که این مرحله را می‌توان از سال 1329 به بعد دانست و مرحله سوم تبدیل مکتب به حزب است که در سال 1330 به وقوع پیوست.[9]

حزب پان‌ایرانیست از درون سازمانی تحت ‌عنوان «سازمان پان‌ایرانیست» موجودیت پیدا کرد. سازمان پان‌ایرانیست مانند بسیاری از احزاب دیگر، پس از تحولات شهریور 1320 وارد عرصه فعالیت سیاسی شد. این سازمان در واقع زاییده اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر جامعه ایران پس از شهریور 1320 بود. عوامل شکل‌گیری این سازمان را می‌توان به ‌صورت خلاصه با حضور کشورهای شوروی، انگلیس و آمریکا در ایران، فعالیت‌های حزب توده، بروز احساسات ملی‌گرایی بعضاً افراطی و تقابل با رواج مشی تجزیه‌طلبی و استقلال‌خواهی به ویژه در نواحی پیرامونی کشور، مرتبط دانست. در اواخر سال 1330 حزب پان‌ایرانیست از دل سازمان پان‌ایرانیست تشکیل شد. تشکیل و فعالیت حزب پان‌ایرانیست با یکی از ‌مهم‌ترین ادوار تاریخ کشور یعنی دوران ملی ‌شدن صنعت نفت و سپس نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق همراه بود.[10] اما برای درک بهتر چگونگی تشکیل حزب پان‌ایرانیست، بایستی ابتدا سازمان پان‌ایرانیست مورد بررسی قرار گیرد. تشکیلات پان‌ایرانیست در 15 شهریور 1320 توسط عده‌ای دانش‌آموز به نام‌های پرویز صف‌یاری، فرید سیاح‌سپانلو، خداداد فرمانفرمائیان، ناصر ماضدی، محمدرضا عاملی تهرانی،[11] علینقی عالیخانی،[12] ابوالقاسم پورهاشمی، مهدی عبده، محسن پزشکپور،[13] داریوش فروهر،[14] داریوش همایون و مهدی بهره‌مند تأسیس شد و در سال 1330 وارد مرحله حزبی و سیاسی گردید.[15]

گروهی از جوانان دبیرستانی که هسته اولیه پان‌ایرانیست‌ها را تشکیل می‌دادند، در شهریور 1320 و همزمان با اشغال ایران توسط نیروهای متفقین با تشکیل باشگاه «ایران‌دوستی» به تلاش‌های خود شکل دادند. آنان در آغاز کار توانستند افرادی مانند فریدون تقی‌زاده، بیژن فروهر و علیرضا رئیس را به طرف خود جلب کنند. تغذیه‌کنندگان فکری حرکت مزبور در مراحل مختلف فعالیت آن، افرادی همچون محسن پزشکپور، داریوش فروهر، محمدرضا عاملی تهرانی بودند.[16] پس از مدتی در 15 شهریور 1325 علیرضا رئیس از اعضای اولیه پان‌ایرانیست‌ها کشته شد. علیرضا رئیس پس از بازگشت از مدرسه، در حالی که در منزل مشغول ساختن مواد منفجره برای مقابله با دشمنان بود، در اثر انفجار جان خود را از دست می‌دهد.[17] بدین مناسبت، یک سال پس از این واقعه، محسن پزشکپور در مقام یکی از بنیانگذاران این انجمن، متنی را تهیه کرد که بعدها نزد اعضای پان‌ایرانیست به «فرمان رئیس» مشهور شد. در واقع آن متن نوعی سوگندنامه برای اعضای حزب بود. از آن سال، روز 15 شهریور روز بنیانگذاری حزب پان‌ایرانیست نامیده شد.[18] پان‌ایرانیست‌ها این تاریخ را مقدس شمردند و به نام روز بنیاد از آن یاد می‌کنند و باید گفت کار تشکیلاتی و منسجم حزب پان‌ایرانیست دقیقاً از همین تاریخ آغاز گردید.[19] محسن پزشکپور در سالگرد مرگ علیرضا رئیس نوشت: «اکنون به خدای خود و شرافت انجمن خود و به خون همیشه شهید و سرباز فداکار انجمن، علیرضا رئیس سوگند یاد می‌کنیم که برای همیشه و تا ابد جز پان‌ایرانیسم را برای خود هدف و آرزویی تخصیص ندهیم و انجمن و ایران را جز به سوی این درخشان و دوست داشتنی ندانیم.»[20]

به این ترتیب بانیان سازمان پان‌ایرانیست، کشته شدن علیرضا رئیس در 15 شهریور را به عنوان روز آغاز فعالیت‌ سازمان خود قرار دادند و هر سال در این تاریخ سالگرد تشکیل جنبش پان‌ایرانیستی را گرامی می‌داشتند و روزنامه‌ها و نشریات وابسته به تشکل با نوشتن مطالبی، یاد علیرضا رئیس و سالگرد تأسیس سازمان را گرامی می‌داشتند. برای نمونه روزنامه «خاک و خون» که ارگان حزب پان‌ایرانیست بود، در یکی از سالگردهای این واقعه چنین نوشت: «شاد باش، شاد باد، شاد باشید، ای شهیدان راه ایران که به قرن‌ها در دل دشت‌ها، کوه‌ها و دریاهای میهن به خون کفن پوشیدید و خفته‌اید. نام شما و یاد شما افتخار ماست و درس زندگی ماست.»[21]

پیش از تأسیس حزب پان‌ایرانیست تحولات و انشعاب‌هایی از سازمان پان‌ایرانیست شکل گرفت که طی آن چندین حزب دیگر نیز موجودیت یافتند. محسن پزشکپور، محمدرضا عاملی تهرانی و دیگر همفکرانشان پس از جدایی از سازمان با حزب نبرد ایران به رهبری داریوش فروهر ائتلاف کردند و «حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم» را تشکیل دادند. اما این ائتلاف طولی نکشید و به زودی دو گروه از هم جدا شدند. در آبان 1330 از دل مکتب پان‌ایرانیسم، حزب ملت ایران موجودیت خود را بر بنیاد پان‌ایرانیسم اعلام نمود و فعالیت خود را آغاز کرد. داریوش فروهر مؤسس و از فعالین سیاسی آن دوره بود. در تمام مدت ملی ‌شدن صنعت نفت حزب ملت ایران همواره با جبهه ملی در فعالیت‌های سیاسی منجر به ملی ‌شدن صنعت نفت شرکت داشت.[22] مهم‌ترین عامل جدایی دو گروه را می‌توان تفاوت در روش و عملکرد آنان دانست. بدین ترتیب حزب ملت بر بنیاد پان‌ایرانیسم توسط فروهر رهبری می‌شد و محسن پزشکپور و دیگران حزب پان‌ایرانیست را به ‌وجود آوردند.[23]

باید توجه داشت که هم تشکیل حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم و هم جدایی پزشکپور و فروهر از یکدیگر، پیش از تشکیل حزب پان‌ایرانیست بوده است. در واقع حزب پان‌ایرانیست در نتیجه جدایی فروهر و پزشکپور از همدیگر به‌ وجود آمد. بنا بر این حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم را می‌توان انشعابی از سازمان پان‌ایرانیست (نه حزب پان‌ایرانیست) دانست.[24] اما دیده می‌شود که در برخی منابع به اشتباه حزب ملت ایران را جدا شده از حزب پان‌ایرانیست قلمداد می‌کنند که چنین نیست.

در این زمان پان‌ایرانیست‌ها در جریان ملی ‌شدن صنعت نفت با نهضت ملی همکاری داشتند ولی به عقیده برخی مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر، با ورود داود منشی‌زاده به صحنه سیاست و تشکیل حزب سومکا (حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران)، عده‌ای از پان‌ایرانیست‌ها به رهبری امیرشاپور زندنیا به حزب سومکا پیوستند.[25] البته حزب سومکا از نظر مرام و مسلک شباهت بسیار زیادی به پان‌ایرانیست داشت. هر دوی این احزاب نژادگرایی را تبلیغ می‌کردند و در فاصله زمانی 1332-1320 تشکیل شده بودند و از لحاظ تشکیلات و مرام نیز از حزب‌های فاشیستی و نازیستی تقلید می‌کردند.[26] برخی به اشتباه بعد از این جدایی، حزب پان‌ایرانیست را انشعابی از سومکا دانسته‌اند، درحالی که پان‌ایرانیست با داشتن تشکیلات و سازمان مستقل به حیات خود ادامه می‌داد.

نورالدین کیانوری از اعضای حزب توده، در مورد حزب سومکا در خاطرات خود بیان می‌دارد: «حزب سومکا را فردی به نام منشی‌زاده که مدتی در آلمان بود و در آنجا فاشیست شده بود، به عنوان یک حزب کامل فاشیست درست کرد. افراد این حزب اونیفورم سیاه و چکمه می‌پوشیدند و ساطور در دست داشتند. اعضای این حزب صد نفر نمی‌شد و چند نفری هم در شهرستان‌ها داشتند. داریوش همایون هم جزو این دسته بود. تنها کار و وظیفه این‌ها برهم زدن میتینگ‌های حزب توده بود. با ساطور و چاقو و چوب و چماق حمله می‌کردند و به هم می‌زدند.»[27]

بنا بر این، از درون سازمان پان‌ایرانیست، چندین حزب سربرآورد که مهم‌ترین آن‌ها حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم، حزب پان‌ایرانیست و حزب سومکا بود؛ که از این میان دو حزب نخست به رهبری داریوش فروهر و محسن پزشکپور از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. کیانوری در این زمینه می‌گوید: «قبل از 28 مرداد داریوش فروهر و محسن پزشکپور دو گرداننده اصلی پان‌ایرانیست‌ها بودند. آن‌ها برای خودشان یک تشکیلات فاشیستی داشتند که هدف آن برهم زدن میتینگ‌های حزب توده بود. مسلم است که این‌ها در آن زمان از یک جایی پول می‌گرفتند. بعد از مدتی این دو آبشان در یک جوی نرفت و از هم جدا شدند. پزشکپور به طرف شاه و دربار رفت و نماینده مجلس شد و بالاخره حزبش را منحل و در حزب رستاخیز ادغام کرد. فروهر به ‌عکس، به طرف مبارزه با شاه رفت و به این دلیل بارها زندانی شد.»[28] بعد از وقایع 28 مرداد، حزب پان‌ایرانیست به رهبری پزشکپور به ‌طور کامل جذب رژیم حاکم شد و نزدیکی تا به آن‌جا پیشرفت حاصل کرد که در دهه 1350 چند نفر از فعالان حزب پان‌ایرانیست به مجلس شورای ملی راه یافتند.[29]

 

4. اعضای حزب

همانطور که اشاره شد، طی همان چند هفته نخست اعلام موجودیت مکتب پان‌ایرانیسم، محسن پزشکپور، محمدرضا عاملی تهرانی، علی‌محمد لشکری، علینقی عالیخانی و محمد مهرداد کادر رهبری آن را تشکیل دادند. با آنکه تصور می‌رفت شعار ناسیونالیسم و پان‌ایرانیسم اینگونه که پر سروصدا هم آن را تبلیغ می‌کردند، در میان اقشار مختلف مردم ایران حامیان پرشماری پیدا کند اما شمار اعضا و هواداران مکتب پان‌ایرانیسم چندان زیاد نبود. آگاهان افراد زیر را شناخته ‌شده‌ترین اعضای آن تشکل ثبت کرده‌اند: منوچهر آق‌بیاتی، هوشمند آشتی، آذر ارژنگی، جلال ابوالهدی، اکرم و مهین ارژنگی، احمد اشرف، عبدالله افسرپور، پرویز امیدی، محمدامین صالحی، ناصر انقطاع، قدرت‌الله بختیاری‌نژاد، مهدی بهره‌مند، امیرقاسم بهزادی، داریوش و شاهپور پروین، محسن پزشکپور، جلال پسیان، هادی پورتراب، امیرحسین پیشداد، حسین تجدد، همایون تعاون، جواد تقی‌زاده، تقی توکلی، حسین تهرانی، منوچهر تیمسار، حسن حسابی، اسدالله حقدادی، مظفر حیرانی، حسین مصدق، خسرو نخجوانی، کریم علی‌خزائی، علاءالدین و کاظم خطیر، عباس روحبخش، عباس رضوی، جواد روحانی، محمدعلی زرشکی، کامران و مهرداد سالور، فرید سپانلو، مهوش و پریوش سرخوش، احمد سرشار، احمد سعادت‌نژاد، اسماعیل سندوزی، فخرالدین سورتیچی، خسرو و علی شاکری، محمد شاکرین، پرویز شمس توفیقی، حسنعلی صارم کلالی، منوچهر صدیق، مهدی صدیقی، اردشیر و ایرج ظفری، هوشنگ طالع یزدی، حسین طبیب، باقر و علینقی عالیخانی، محمدرضا عاملی تهرانی، ناصر عسکرکاشی، حسین علیزاده، مهدی علوی، حسین غفوری غروی، اسماعیل فریور، داریوش فروهر، رحمت‌الله قاسمی، حسن کامبخش، بهمن کامیار، منوچهر کمالی، مرتضی و مجتبی کیانوری، محمدعلی و عباس و محمد لشکری، علی لطفی، محمد مجلسی، بهزاد محیط، محمدعلی معدلت، محمدحسین معصومی، محمد مقدسی، منوچهر ملکی، محمد مهرداد، عزت‌الله نادری، باقر و جواد نطاق، پرویز نکیسا، پرویز ورجاوند، بیژن فروهر و داریوش همایون.[30]

این حزب پس از استحکام و تحکیم مبانی و اصول خود، به عضوگیری در تهران و شهرستان‌ها پرداخت. از سویی، حزب پان‌ایرانیست به لحاظ فرهنگی، بیشترین فعالیت خود را در نشر افکار پان‌ایرانیستی و تلاش در جهت جذب افراد به ویژه دانش‌آموزان و دانشجویان صرف می‌نمود. ورود به حزب به آسانی امکان‌پذیر نبود و هرکسی نمی‌توانست عضو حزب شود. برای عضویت می‌بایست مراحلی طی شود و در صورت موفقیت، شخص می‌توانست به عضویت در آید. وقتی کسی تقاضای عضویت (هموندی) می‌کرد، ابتدا می‌بایست در نیروی آمادگی نام‌نویسی می‌نمود و پس از طی کردن آموزش‌های لازم و فراگیری آرمان‌های پان‌ایرانیستی و شرکت در کلاس‌های آرمان‌شناسی و گذراندن آزمون کتبی که پرسش‌های گوناگونی در زمینه‌های باورهای پان‌ایرانیستی، شناخت کمونیسم و اندکی از تاریخ ایران در آن گنجانده شده بود، در صورت پذیرفته شدن در برابر پرچم ایران و قرآن یا یک کتاب آسمانی که مورد باور درخواست‌کننده بود، سوگند می‌خورد که تا پای جان برای رسیدن به آرمان خود بکوشد و هرگز خیانت نکند. دوره آمادگی دو تا چهار ماه طول می‌کشید و آنگاه درخواست‌کننده به هموندی (عضویت) یک حوزه یا نیرو درمی‌آمد. کسی که بدین‌ترتیب وارد حزب می‌شد، می‌بایست صادقانه و با تمام وجود در خدمت حزب باشد و از قوانین و مقررات سازمان اطاعت کند.[31]

 

5. ارزش‌های ایدئولوژیکی حزب پان‌ایرانیست

پان‌ایرانیست‌ها مبانی منطقی حزب خود را بر چهار اصل استوار کردند و این اصول در کتاب «بنیاد مکتب پان‌ایرانیسم» به عنوان بنیادی‌ترین منبع نشان‌ دهنده منابع عقیدتی این حزب بازتاب داده شده بود. این کتاب برای بیان مبانی فکری به چهار اصل مهم تأکید کرده و از آن‌ها بدین‌صورت نام برده است: 1) اصول منطق؛ 2) قدم به تاریخ و اجتماع؛ 3) منطق پدیده‌های اجتماعی؛ 4) مبانی پان‌ایرانیسم.[32]

1. اصول منطق: این اصل خود بر دو پایه استوار است؛ الف- همبستگی، ب- شناخت علمی. همبستگی مفهوم هر موضوع در قبال موضوعات دیگر آشکار می‌شود و در شناخت علمی مفهوم هر کلمه فقط در جایگاه علمی خود قابل شناخت است.

2. قدم به تاریخ و اجتماع: هدف اصلی در این مرحله، شناخت ملت یا جستجوی مفهوم ملت است. در این مفهوم ملت یک پدیده تاریخی و قائم به ذات است که عنصر اساسی مکتب ناسیونالیسم تاریخی می‌باشد. در اینجا بایستی ذکر کرد که دو نوع ناسیونالیسم مورد توجه حزب بود: الف- ناسیونالیسم تاریخی؛ که در این نوع ناسیونالیسم، هر واقعه‌ای برای هر ملتی متکی بر نیاز ملی است و نیاز ملی هم عبارت است از اقتضای حیات ملت در آن دوران تاریخی. ب- ناسیونالیسم اجتماعی؛ در این دیدگاه قوانین به خاطر تعالی و ترقی ملت است. از نظر این مکتب، هر فرد جزئی از ملت است و وظیفه‌ای برعهده دارد که باید آن وظیفه را با تمام قوای جسمانی و دماغی‌اش ادا نماید.

3. منطق پدیده‌های اجتماعی: که تابع دو قانون هستند؛ الف- قانون گسترش، که براساس آن پدیده‌ها برحسب استعداد نهادی و پرورده افراد و محیط گسترده می‌شود، ب- قانون گزینش، که از میان پدیده‌ها آن‌هایی که متناسب با واقعیت است گزیده می‌شود که این گزینش تابع نیاز ملی است.

4. مبانی پان‌ایرانیسم: ناسیونالیسم، مبنای پان‌ایرانیسم می‌باشد که در واقع گزیده نیاز ملی است. وحدت و اندیشه‌های ملی از ضروریات این ناسیونالیسم می‌باشند.[33]

ارزش‌ها، آداب و اصول فکری حزب پان‌ایرانیست سرچشمه گرفته از «سازمان پان‌ایرانیست» بود و بر آن موارد دیگری افزودند که در ادامه به این آداب و ارزش‌ها به‌طور خلاصه پرداخته خواهد شد.

علامت حزب: نشان حزب به ‌صورت دو خط موازی و یک خط قاطع است که این خط قاطع به‌معنای مخالفت می‌باشد؛ گویای آن است که پان‌ایرانیست‌ها خواستار نظم شکوهمند شاهنشاهی ایران، وحدت نژاد تیره‌های ایرانی، همبستگی شاخه‌های نژادی و فرهنگی ملت ایران می‌باشند و با هرگونه نفاق و پراکندگی و تجزیه در میان ایرانیان مخالف هستند.

پرچم‌های حزب: 1) درفش حزب، که به شکل مثلث و به رنگ‌های سبز، سفید و قرمز بود (زمینه پرچم سبز، یک دایره سفید که در آن علامت حزب به رنگ قرمز قرار داشت) و یک نوار سیاه سراسر پرچم را پوشانده بود. 2) درفش گارد، این پرچم ویژه گروه رزمنده و مدافعان حزب و به رنگ سرخ، سفید و سیاه (زمینه آن سرخ، دایره سفید و نشان حزب به رنگ سیاه) بود. در واقع درفش گارد تنها در ترکیب رنگی با پرچم حزب متفاوت بود.

سلام حزبی: حزب پان‌ایرانیست نیز مانند بسیاری از سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی و ارتشی منظم برای خود سلام حزبی ویژه‌ای داشتند که در جلسات رسمی حزب هنگام ورود به جلسه یا ترک آن، هنگام ادای نیایش حزبی آن را به کار می‌بردند. هنگام ادای سلام حزبی، پاها جفت شده و دست راست روی قلب قرار می‌گرفت.

اونیفورم: لباسی که پان‌ایرانیست‌ها در مراسم رسمی و تظاهرات می‌پوشیدند، شلوار خاکستری تیره و پیراهن مشکی (خاکستری تیره) و کراوات برای مردان؛ دامن مشکی بلند، پیراهن خاکستری و کراوات مشکی برای زنان بود. برای دسته نبرد و گارد حزب نیز پیراهن، شلوار (و دامن برای بانوان)، کراوات سراسر مشکی همراه با واکسیل و بازوبند به رنگ سبز و سفید بود که در وسط آن با خط قرمز آرم حزب کشیده شده بود و بالای آن نوشته شده بود «اعلام خطر!!». پوشیدن لباس گارد به رنگ سیاه، برگرفته از اولین مقاومت سازمان یافته ایرانیان بعد از اشغال اعراب، یعنی سیاه‌جامگان ابومسلم بود که به عنوان اولین حرکت در مقابل حاکمیت فاسد تلقی می‌شد.

نیایش: اعضای پان‌ایرانیست در تمام جلسات و نشست‌های خود سرودی می‌خواندند که شامل دو بخش بود: یک، سرآغاز و دومی، هفت پیمان. سرآغاز را محسن پزشکپور در هجده‌سالگی نوشت و آن را در تمامی جلسات می‌خواندند. هفت پیمان نیز دعایی بود در هفت محور در پایان تمام جلسات خوانده می‌شد.

عناوین: سازمان پان‌ایرانیست دارای حوزه‌های حزبی بود که آن‌ها را «نیرو» می‌نامیدند و برای هر عضو خود یک نام ساختگی برمی‌گزیدند که به نام سازمانی شهرت داشت و در صورت‌جلسات نیرو، نام‌های سازمانی اعضا نوشته می‌شد. شیوه کار چنین بود که نام را خود برای خویش انتخاب می‌کرد، ولی می‌بایست در گزینش آن دو ویژگی: پارسی بودن و تکراری نبودن را رعایت می‌کرد.[34] همچنین در سازمان و سپس حزب پان‌ایرانیست به جای سلام از واژه «درود» یا «پاینده ایران» استفاده می‌شد و به جای خدانگهدار «پاینده ایران» گفته می‌شد و هم اکنون نیز چنین است. از استعمال اسامی آقا و خانم پرهیز می‌شد و به جای آن از «سرور» و «دوشیزه» یا «بانو» استفاده می‌کردند. اعضا در پایان تمام نوشته‌های خود اعم از اعلامیه، نشریه، کتاب و... عبارت «پاینده ایران» را می‌نوشتند.

سرودها: سرودهای حزب عبارت بودند از «پاینده ایران»، «بحرین»،[35] «ایران باستان»،[36] «پرچم»، «قفقاز»،[37] «افغان»، «انتقام»، «بیداری ایران»، «خروش ایران»، «شعار ما» و «فردوسی». سرودهای حزب بیشتر توسط علینقلی عالیخانی و حیدر رقابی (هاله) سروده می‌شدند.

شعارها: معمول‌ترین شعارهای حزب عبارت بودند از «مرگ بر امپریالیسم خونخوار انگلیس، روس و آمریکا»، «مرده ‌باد امپریالیسم روس، انگلیس و آمریکا»، «دشمنی در نهاد بیگانه مستتر است»، «مرگ بر حزب توده ایران»، «حزب توده مخالف اسلام»، «حزب پان‌ایرانیست گورکن بلشویک»، «پاینده ایران»، «نیرزد آن خون که نریزد به راه پاسداری این خاک»، «انتقام مظهر دادگری خداوند است»، «مرده‌باد وطن‌فروشان»، «زنده‌باد شاهنشاه محبوب ایران»، «پاسداری از نظام شکوهمند شاهنشاهی ایران» و... .

ارگان انتشاراتی حزب: شامل روزنامه‌های «ندای پان‌ایرانیست»، هفته‌نامه «دانش‌آموز»،[38] روزنامه «دادوبیداد»،[39] روزنامه «جوانان پان‌ایرانیست» و نشریات دیگری مانند: «نسل جوان»، «پندار»، «ناسیونالیسم در اروپا»، «پیام پندار»، «یک گام دیگر» و «جهان به ناسیونالیسم می‌گراید.»

تبلیغات: حزب پان‌ایرانیست در انجام تبلیغات برای جذب هوادار و نفوذ در میان گروه‌های مختلف جامعه، کنفرانس‌های هفتگی، جلسات آشنایی و آموزش مرام پان‌ایرانیستی و سایر فعالیت‌های مشابه را در تمام نقاط ایران و حتی خارج از ایران انجام می‌داد.

 

6. ساختار فکری حزب

برخلاف انتظار و با توجه به سابقه طولانی حزب پان‌ایرانیست، این حزب فاقد مرامنامه می‌باشد و از ابتدای تأسیس به دلیل این موضوع بارها از ناحیه مخالفین و همراهان مورد سؤال قرار گرفته، ولی با این وجود اقدامی در جهت تهیه و تدوین مرامنامه انجام ندادند. پان‌ایرانیست‌ها معتقد بودند که حزب آن‌ها از تجمع عده‌ای با سلیقه‌های گوناگون پدید نیامده است تا مرامنامه‌ای تدوین کنند که نماینده فصل مشترک عقاید آنان باشد، بلکه حزب پان‌ایرانیست جایگاه سازمان‌ یافتن پیروان با ایمان ناسیونالیسم و رستاخیز شاهنشاهی ایران ‌زمین می‌باشد.[40] البته حزب هر چند مرامنامه نداشت، ولیکن دارای اساسنامه بود، که ساختار و تشکیلات حزب در آن قید شده است. همچنین پان‌ایرانیست‌ها در حوزه‌های مختلف انسانی - اجتماعی دارای دیدگاه‌ها و نظراتی مشخص بودند و حزب در زمینه‌هایی از قبیل اقتصاد، حکومت، سیاست خارجی، عدالت سیاسی، فرهنگ و... خط‌مشی مشخصی داشت.[41]

 

7. ساختار تشکیلاتی حزب

حزب پان‌ایرانیست مانند سایر احزاب، گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی، از ساختار تشکیلاتی مشخصی برخوردار بود و تمامی اعضای آن به طور سلسله ‌مراتبی جایگاه و مرتبه معینی داشتند. اصول تشکیلاتی حزب شامل ارکان سازمان مرکزی (نیروها[42]، کمیته عالی رهبری[43] و دبیر مسئول[44])، حوزه‌های حزبی در تهران، تشکیلات و شعبه‌های حزب در شهرستان‌ها، تشکیلات زنان، گارد حزب[45] و امور مالی[46] بود.

 

8. عملکرد حزب

نظرگاه‌های متفاوتی درباره ماهیت و کارکرد حزب پان‌ایرانیست وجود دارد؛ از نظر مارک .ج. گازیوروسکی، حزب پان‌ایرانیست یک سازمان ملی‌گرای افراطی، مرموز و فوق ناسیونالیست، نیمه‌ فاشیستی که با شکل‌های سنتی اقتدار مانند سلطنت، روحانیت و طبقه زمین‌دار و هم با پدیده‌های امروزی‌تری از قبیل سرمایه‌داری و کمونیسم مخالف بوده است.[47] ریچارد کاتم نیز در کتاب «ناسیونالیسم در ایران»، پان‌ایرانیست را جنبشی معرفی می‌کند که از فاشیسم اروپایی متأثر بوده و برای نژاد اهمیت درجه اول قائل است. وی همچنین بر این باور بود که بینش یهودستیزانه، ضدسرمایه‌داری، ضدکمونیستی و دعاوی گسترده امپریالیستی بر مناطق خارج از مرزهای کنونی ایران در این گروه سیاسی، شباهت زیادی به اصول هیتلری دارد.[48]

از همان آغاز آشکار شد که مهم‌ترین اولویت برنامه سیاسی مکتب پان‌ایرانیسم مبارزه و مقابله با حزب توده خواهد بود و به تبع آن، گردانندگان حزب توده هم از هیچ فرصتی برای انتقاد، استهزا و احیاناً اتهام و برخورد فیزیکی با اعضای مکتب مذکور فروگذار نمی‌کردند؛ چنان که وقتی جزوه «بنیاد» منتشر شد، حزب توده مدعی شد که متن آن را بهرام شاهرخ تهیه کرده است که پس از مدت‌ها حضور در رادیو برلن در آلمان شایع شده بود برای انگلیسی‌ها جاسوسی می‌کند. از سوی دیگر، شعار حزب پان‌ایرانیست با عنوان «فلات ایران به زیر یک پرچم»، که عمدتاً بازگشت قلمروهای تجزیه شده طی یکصدوپنجاه ساله اخیر تاریخ ایران به خاک اصلی کشور را طلب می‌کرد، مورد تمسخر حزب توده بود.

علاوه بر این، شعارهای پان‌ایرانیستی و ملی‌گرایانه آنان، که رگه‌هایی از اسلام‌ستیزی و باستان‌گرایی داشت و ایده‌ها و شعائر ملی را بر افکار و اندیشه‌های اسلامی شیعی مرجح می‌شمرد، با علایق و رفتار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اکثریت مردم کشور همخوان نبود. به ویژه اینکه اینان برای تحقق همان شعارهای خود هم راهکارهایی ارائه نداده بودند و معلوم نبود که به چه نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌ای اعتقاد دارند.[49]

در جریان ملی‌شدن صنعت نفت، حزب با نهضت ملی همکاری داشت و در طی اجتماعاتی که تشکیل می‌دادند، به حمایت از سیاست‌های دکتر محمد مصدق، نخست‌وزیر وقت، می‌پرداختند. در جریان قیام 30 تیر 1331 و به قدرت رسیدن مجدد مصدق، حزب پان‌ایرانیست حمایت خود را از وی اعلام کرد. اما پس از آن به طور علنی و به یکباره جانب شاه را گرفتند و اعضای حزب در جریان وقایعی که به سقوط کابینه مصدق انجامید، نقش‌آفرینی کردند. بعد از وقایع 28 مرداد 1332 و سقوط دولت مصدق، حزب پان‌ایرانیست با انتشار روزنامه «خاک و خون» همکاری با رژیم پهلوی را گسترش داد.[50]

به بیان دقیق‌تر، در ابتدا حزب پان‌ایرانیست از ملی ‌شدن صنعت نفت به عنوان اقدامی در جهت کوتاه کردن دست استعمارگران و حمایت از منافع ملی پشتیبانی کرد و در نشریات خود به تمجید از این اقدام دکتر محمد مصدق پرداخت. مطالعه ایدئولوژی حزب درباره سیاست خارجی، از هم‌سویی این سیاست با حضور حزب در جریانات مربوط به ملی ‌شدن صنعت نفت نشان دارد.[51] رهبران حزب از آغاز ملی‌شدن صنعت نفت تا پیروزی 30 تیر 1331 و نخست‌وزیری مجدد مصدق، از وی و اقداماتش حمایت کردند و این حمایت را به‌ صورت شرکت در تظاهرات، برگزاری سخنرانی‌ها، انتشار نشریات و اعلامیه‌ها نشان دادند. در روزنامه‌ها و نشریات خود نیز در طرفداری از مصدق، قلم‌فرسایی می‌کردند. همچنین با احزاب جبهه ملی چون حزب ایران و حزب زحمتکشان در ارتباط بودند و با آنان همکاری می‌کردند. اما اندکی پس از واقعه 30 تیر 1331، حزب پان‌ایرانیست روش خود را در مقابل مصدق و بالتبع جبهه ملی تغییر داد و در نشریات خود انتقاداتی به مصدق وارد نمود. این امر باعث وارد شدن خدشه به چهره حزب شد و بر شدت اختلافات بین حزب پان‌ایرانیست و حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم، افزود.

شاید بتوان مهم‌ترین علت روی‌گردانی حزب پان‌ایرانیست از مصدق را مخالفت وی با شخص شاه و رودررو قرار گرفتن این دو دانست. از دیگر موارد علل روی‌گردانی نیز می‌توان به فعالیت‌های حزب توده و عدم برخورد جدی مصدق با آن اشاره کرد. در ادامه همین روند، حزب در تمام توطئه‌ها و دسیسه‌هایی که سرانجام به سقوط دولت مصدق انجامید، نه‌تنها اقدامی در دفاع از مصدق نکرد، که در بعضی موارد به اقداماتی در جهت تضعیف وی دست زد. ایجاد درگیری با حزب توده برای متشنج کردن اوضاع و نشان دادن عدم توانایی دولت برای آرام کردن وضع کشور، پاره‌ای از این اقدامات بودند.[52]

در این میان، شواهدی هم وجود داشت که نشان می‌داد دستگاه رهبری و اعضای تأثیرگذار مکتب پان‌ایرانیسم، خواسته یا ناخواسته، برخی از فعالیت‌هایشان که مهم‌ترین آن‌ها مقابله و مبارزه با حزب توده در شئون مختلف بود، با خواست‌ها و علایق دو کشور آمریکا و انگلیس همسو شده بود. برخی از صاحبنظران نیز پا را از این هم فراتر نهاده و بخش‌هایی از دستگاه رهبری و کارگردانان پان‌ایرانیست‌ها را متهم می‌کردند که «برای ساماندهی عملیات ضدتوده‌ای خود، از خواست و طرح‌های مأموران سیا و احیاناً MI6 پیروی می‌نمودند و در قبال اقدامات خود از این سازمان‌ها پول‌ دریافت می‌کردند. عملیات موسوم به «بدامن»[53] که اساساً با هدف مبارزه با حزب توده و کمونیسم طرح شده بود و بودجه آن را سازمان سیا و احیاناً دستگاه اطلاعاتی بریتانیا تأمین می‌کردند، در پیشبرد مقاصدش در ایران اتکای زیادی به تشکل پان‌ایرانیست‌ها و برخی گروه‌های همسو داشت.»[54] گازیوروسکی محقق آمریکایی که نوشته‌های او نشان می‌دهد به منابع اطلاعاتی بسیار دقیق و مستندی دسترسی داشته، در این باره چنین می‌نویسد: «بدامن یک برنامه تبلیغاتی و سیاسی بود که از طریق شبکه‌ای به سرپرستی دو تن ایرانی با نام‌های رمز نرن (Nerren) و سیلی (Cilley) اداره می‌شد و ظاهراً بودجه سالانه‌ای معادل یک میلیون دلار داشت. در بخش تبلیغاتی بدامن، مقالات و کاریکاتورهای ضدکمونیستی تهیه و در اختیار جراید گذارده می‌شد. همچنین پخش کتب و نشریاتی در انتقاد از اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده و شایعه‌پراکنی و غیره را انجام می‌داد. بخش عملیات سیاسی، شامل حمله مستقیم به هواخواهان و وابستگان شوروی در ایران بود. این عملیات که به اصطلاح «سیاه» نام داشت، در جهت روگردانی ایرانیان علیه حزب توده، حمله به هواخواهان شوروی به وسیله گروه‌های مزدور خیابانی برای در هم ریختن تظاهرات توده‌ای‌ها و کمک‌های مالی به سازمان‌های راستگرای ضدکمونیست مانند احزاب سومکا و پان‌ایرانیسم، که پیوسته در خیابان‌های تهران با دستجات توده‌ای زدوخورد می‌کردند، رهبری می‌شد.»[55]

پس از سقوط دولت مصدق و با استوار شدن پایه‌های قدرت رژیم پهلوی، رژیم در برخورد با احزاب سیاسی از سویی و تفسیر یگانگی آرمان‌های نظام حکومتی از آرمان‌های حزب پان‌ایرانیست از سوی دیگر، در دهه 1340 زمینه‌های همسو شدن عملکرد حزب با برنامه‌های رژیم فراهم کرد. برای نیل به این هدف، برنامه‌هایی از قبیل سیاست مستقل ملی و مبارزه با بردگی و استعمار از طرف رژیم تبلیغ می‌شد. حزب پان‌ایرانیست نیز به این سیاست رژیم روی خوش نشان داد، به ‌طوری که در سخنرانی‌های حزبی از ششم بهمن، یعنی سالروز تصویب لوایح شش‌گانه و انقلاب سفید تحت‌عنوان قیام ملی یاد می‌شد و از نقش شاه و سیاست مستقل ملی او تجلیل به عمل می‌آمد. همچنین از سوی حزب به برنامه‌های رژیم شاه در جریان اصلاحات ارضی و مبارزه با فئودال‌های ارضی، اداری و شهری در سال 1341 افتخار می‌شد.[56]

حزب پان‌ایرانیست تا پیروزی انقلاب اسلامی هیچ‌گاه با اصول سلطنت و مبانی حکومت پهلوی مخالفت نکرد. مخالفت‌های این حزب بیشتر متوجه نخست‌وزیران وقت و برنامه‌های دولت آنان بود. حزب بارها اعلام نمود که از اوامر شاه اطاعت می‌کند، از این رو اعضای حزب با وجود دلگیر بودن از دولت امیرعباس هویدا که آن را دولت حزبی می‌دانستند، در انتخابات مجلس شرکت کردند. در این دوران در مقاطع مختلف انتخاباتی، حزب پان‌ایرانیست ضمن مخالفت با حزب حاکم یعنی حزب «ایران ‌نوین» شرکت خود را در انتخابات مجلس شورای ملی اعلام کرد.[57] البته حزب پان‌ایرانیست با برخی برنامه‌هایی که از طرف دولت حزبی هویدا اعلام می‌شد، مانند برنامه‌ تحصیل رایگان، مخالفت می‌کرد. در مسئله جدا شدن بحرین از ایران نیز حزب پان‌ایرانیست مخالفت شدید خود را با این جدایی اعلام کرد؛ به‌ طوری که محسن پزشکپور بارها در مجلس مخالفت خود و حزب خود را با جدایی بحرین از ایران گوشزد نمود. پس از اقدامات رژیم در زمینه جداسازی بحرین از خاک ایران، تنها گروه متشکل سیاسی که اعتراض خود در مجلس شورای ملی اعلام کردند، گروه پارلمانی پان‌ایرانیست به رهبری محسن پزشکپور بود که وی در جلسه 182 مجلس به تاریخ 9 فرودین‌ماه 1349 به شدت این اقدام را محکوم کرد و خواستار استیضاح دولت شد. پس از آن، یعنی از نخستین ساعت‌های عصر روز نهم فروردین‌ماه 1349، باشگاه‌های پان‌ایرانیست‌ها در سراسر کشور مورد هجوم پلیس و ساواک قرار گرفت و اشغال شد و افزون بر 200 تن از افراد پان‌ایرانیست بازداشت و برخی نیز نفی بلد و تبعید شدند.[58]

پان‌ایرانیست‌ها اصل این جدایی را یک توطئه استعماری که هدفشان ایجاد حکومت تحمیلی شیخی دست‌نشانده‌ در آن سرزمین به‌منظور انجام قسمتی از برنامه وسیع و تجاوزکارانه استعمارگران بر خلیج ‌فارس و سلب حاکمیت شاهنشاهی ایران از سرتاسر خلیج‌فارس می‌باشد، دانستند و فراماسونرها را نیز مسئول اجرای این طرح معرفی کردند: «... در چنین توطئه‌ای که به طور عمده پس از مرگ آخرین فرمانروای بزرگ ایران، آقا محمدخان قاجار شروع شد و از زمان فتحعلی‌شاه شکل گرفت، قدم به قدم توطئه‌هایی انجام شد که فراماسونری مسئول اجرای آن‌ها بود. از این رو، ماهرانه تاریخ تجزیه مناطق و اقوام ایرانی را بررسی کنیم در تمامی این تجزیه‌ها، دست شوم و آلوده فراماسونری را در کنار سیاست‌های استعماری و دست عوامل سیاست‌های دیگر استعمار در دست فراماسونری می‌بینیم.»[59]

سرانجام به رغم رأی مخالف پان‌ایرانیست‌ها در مجلس به جدایی بحرین از ایران، این مسئله به تصویب رسید و حمایت شاه از حزب پان‌ایرانیست در ظاهر قطع شد.[60] پس از این جریان، موقعیت حزب تضعیف شد و حزب، دیگر آزادی عمل لازم را از سوی رژیم شاه نداشت. در این زمان، از هرگونه اجتماع و تظاهرات پان‌ایرانیست‌ها به دستور شهربانی جلوگیری می‌شد.[61] در واقع در جریان جدایی بحرین، حزب پان‌ایرانیست هم به دلیل عدم استقلال اعضا و وابستگی لیدر و کادر رهبری به شاه و نیز وابستگی مالی به حکومت و نفوذ ساواک در آن و فشارهایی که بر آن وارد شد، نتوانست به طور باید و شاید نقش مهم خود را به درستی ایفا کند[62] و حتی پس از جدایی بحرین، به رغم برخی فشارها که به این حزب وارد آمده بود، پان‌ایرانیست‌ها همچنان در بدنه رژیم باقی ماندند و تا پیروزی انقلاب اسلامی در مجلس شورای ملی کرسی داشتند و حتی عاملی تهرانی قائم‌مقام اول حزب به مقام وزارت نیز دست یافت و حتی با تشکیل حزب رستاخیز به آن پیوستند و شعبه‌های خود را در اختیار حزب رستاخیز گذاشتند.

 

9. ارتباط با سایر احزاب و گروه‌ها

حزب پان‌ایرانیست در دوره فعالیت خود با سایر احزاب و سازمان‌های سیاسی ارتباط داشت. این ارتباط در راستای اهداف حزب و یا مواضع موافق و مخالف در قبال برخی تحولات و اتفاقات از رابطه مسالمت‌آمیز و دوستانه تا برخورد و درگیری در نوسان بوده است. حزب توده، حزب سومکا، حزب ملت ایران و... از جمله احزاب و گروه‌هایی بودند که در ارتباط بیشتر با حزب پان‌ایرانیست قرار داشتند. رابطه حزب پان‌ایرانیست با این احزاب از همکاری تا جدایی و مخالفت متغیر بوده است.[63] در مورد حزب توده رابطه خصمانه و ستیزه‌جویانه، در مورد حزب ملت ایران رابطه رقابتی و در مورد حزب سومکا رفتار متضاد همکاری و منازعه برقرار بود.

از لحاظ سیاسی، حزب زد و خورد و درگیری با حزب توده و سومکا را در سرلوحه برنامه‌های خود قرار داده بود. در مورد حزب توده علت این اختلافات را در سه مورد می‌توان خلاصه کرد:

1) نخستین علت درگیری‌ها را باید در اشغال ایران و حضور بیگانگان در کشور و احساسات ناسیونالیستی تند دانست. در این میان حزب توده که فعالیت‌های خود را در ایران در راستای اهداف شوروی دنبال می‌نمود، به عنوان دشمن استقلال کشور و مزدور بیگانه مورد تنفر پان‌ایرانیست‌ها قرار گرفت.

2) به دلیل ضدناسیونالیستی بودن اندیشه‌های کمونیستی، حزب پان‌ایرانیست که برمبنای نژاد به‌وجود آمده بود به صورت افراطی با کمونیسم به مبارزه پرداخت و به همین دلیل به حزب توده و اعضای آن که طرفدار ایدئولوژی انترناسیونالیسم بودند، اعلام جنگ و مبارزه داد و بارها میان طرفداران این عقیده با گروه‌های طرفدار حزب توده درگیری‌هایی به‌وجود آمد که به مجروح و زخمی‌شدن تعدادی از افراد دو طرف منتهی می‌شد.

3) به نظر می‌رسد پان‌ایرانیست‌ها سیاست مقابله با حزب توده را برای مطرح کردن خود انتخاب کرده بودند؛ زیرا ستیز با حزب توده، آن‌ها را در سطح جامعه معرفی می‌کرد. همچنین می‌خواستند نظر مردم را که در آن موقعیت، احساساتی بیگانه‌ستیز داشتند، به سوی خود جلب کنند.[64]

علاوه بر حزب توده، پان‌ایرانیست‌ها روابط متضادی با یکدیگر داشتند و این ارتباط از همکاری تا نزاع متغیر بود. حزب سومکا از لحاظ ایدئولوژی شباهت بسیاری به حزب پان‌ایرانیست داشت و در واقع از این حزب الگو گرفته بود. بسیاری از اعضای حزب سومکا در گذشته جزء حزب پان‌ایرانیست بودند و با آنان همکاری می‌کردند. به لحاظ فعالیت‌های سیاسی حزب سومکا به مانند حزب پان‌ایرانیست با توده‌ای‌ها مخالف بوده و به درگیری خیابانی با آنان می‌پرداخت. مثلاً آنان به همراه حزب پان‌ایرانیست در تاریخ 28 مرداد 1331 به خانه صلح (یکی از مراکز وابسته به حزب توده ایران) حمله نمودند که در مقابل حزب توده برای مقابله، گروه‌های مقاومت تشکیل داد و طی اعلامیه‌ای به نخست‌وزیر وقت، محمد مصدق، موجودیت کمیته جوانان دموکرات زحمتکش ایران را اعلام نمود و علت آن را حملات مکرر پان‌ایرانیست‌ها و سومکایی‌ها به حزب توده اعلام نمود.

هر چند همکاری بین این احزاب در جهت مبارزه با حزب توده صورت می‌گرفت اما حزب سومکا اصولاً حزبی نازیستی بود و پان‌ایرانیست‌ها نظر خوبی به این حزب نداشتند و معتقد بودند که کارگردانان پشت پرده این حزب را تنها برای لجن‌مال کردن پان‌ایرانیست‌ها پایه‌گذاری کرده بودند و آن را به شکل کاریکاتورهایی از حزب نازی به میدان فرستاده تا مردم را نسبت به پان‌ایرانیست‌های راستین بدبین کنند. اسنادی وجود دارد که گواهی می‌دهد میان اعضا و هواداران این دو حزب دعوا و زدوخورد خیابانی نیز صورت گرفته بود.

به عنوان مثال در روز 28 خرداد 1331 بین اعضای پان‌ایرانیست و اعضای حزب سومکا درگیری رخ داد. همچنین روز 15 دی 1331 در حدود ساعت 8:30 صبح در میدان بهارستان، میان گروهی از افراد حزب سومکا و حزب پان‌ایرانیست زدوخوردی صورت گرفت که طی آن چند نفر زخمی شدند. علت این درگیری را پیوستن عده‌ای از اعضای سومکا به حزب پان‌ایرانیست نوشته‌اند.[65]

واقعه مهمی که در طول تاریخ احزاب سیاسی در ایران رخ داد، تشکیل حزب واحد رستاخیز بود که توسط شاه و برای یک‌دست کردن تمامی گروه‌ها، احزاب و جریان‌های سیاسی شکل گرفت. هنگام اعلام موجودیت حزب رستاخیز ملت ایران، در روز 11 اسفند 1353، تمام احزاب انحلال خود را اعلام داشتند و در یک حزب واحد جمع شدند. طی چهار سالی که حزب رستاخیز به صورت حزب رسمی مطرح بود، پان‌ایرانیست نیز جزوی از آن به شمار می‌رفت. پزشکپور نیز از اعضای خود خواست تمام کوشش خود را برای پیوستن به حزب رستاخیز و کمک به اهداف شاه انجام دهند.[66] اما حزب فرمایشی رستاخیز عمر چندانی نداشت و همزمان با ضعف و فروپاشی آن، اندک ‌اندک زمزمه‌های جدایی احزاب نیز به گوش می‌رسید، به‌ طوری که پزشکپور در جلسه 28 خرداد 1357 مجلس شورای ملی اعلام کرد که پس از این، با عنوان و زیر پرچم حزب پان‌ایرانیست فعالیت خواهد کرد.[67] پس از آن، شعبات حزب پان‌ایرانیست بار دیگر در نقاط مختلف کشور فعال شدند و موجودیت خود را اعلام داشتند.

 

10. حزب پان‌ایرانیست و انقلاب اسلامی

با اوج گرفتن مبارزات مردمی علیه موجودیت رژیم، حزب پان‌ایرانیست همچنان به ضرورت حفظ پایه‌های رژیم پهلوی معتقد بود و دولت‌ها و هیأت وزیران را مسئول و عامل نارضایتی‌ها می‌دانست. پزشکپور پس از آنکه احیای حزب پان‌ایرانیست را در مجلس اعلام کرد، در کنار چند تن دیگر از نمایندگان به استیضاح دولت وقت یعنی دولت جمشید آموزگار اقدام کرد. در دولت بعدی که جعفر شریف‌امامی پس از آموزگار زمام امور را در دست گرفت، عاملی تهرانی از اعضای برجسته حزب پان‌ایرانیست، وزیر اطلاعات و جهانگردی شد. در ماه‌های نزدیک به انقلاب اسلامی، پزشکپور با ایراد سخنرانی‌های آتشین در مجلس شورای ملی، علیه دولت شریف‌امامی و ازهاری از سرکوب قیام مردم انتقاد می‌کرد. این کوشش‌ها برای همسو نشان دادن حزب با جریان مبارزات مردم بود و می‌توانست به آنان برای چیره شدن بر اوضاع و هدایت آن به سمت دلخواه خود کمک کند؛ اما تلاش‌های حزب پان‌ایرانیست در این زمینه، بی‌نتیجه بود. این حزب عملاً نتوانست کاری انجام دهد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به فراموشی سپرده شد[68] چرا که طبق اصول و ارزش‌های حزب، نظام پادشاهی و شاهنشاهی ایران به رهبری محمدرضا پهلوی دارای تقدس بود و اعضای آن عقیده داشتند که به جز این رژیم، نمی‌توان و نباید جایگزینی برای حکومت آینده ایران تصور کرد. بنا بر این پان‌ایرانیست‌ها هر چند انتقادات تندی را علیه دولت‌های دست‌نشانده شاه مطرح می‌کردند، اما هیچ‌گاه اساس رژیم را هدف حملات خود قرار نمی‌دادند؛ زیرا معتقد بودند مسئول این نابسامانی‌ها و ناآرامی‌های اخیر عملکرد دولت‌هایی نظیر آموزگار و شریف‌امامی و ازهاری است.

در آستانه پیروزی انقلاب، پزشکپور و 46 تن از سایر نمایندگان مجلس استعفا کردند و ملاقات‌هاى بسیارى با امام انجام دادند و در این دیدارها، نظریات خود را درباره‌ى تشکیل دولت و مسائل جارى مملکت با امام در میان گذاشتند. آنان حتى با سایر گروه‌ها و جناح‌هاى سیاسى دیگر، مثل مظفر بقایى، احمد بنى‌احمد تظاهراتى را صورت دادند که مورد توجه هیچ ‌یک از جناح‌هاى ملى و مذهبى قرار نگرفت.[69] حزب پان‌ایرانیست در میان علما و روحانیون، ارتباط بیشتری با آیت‌الله شریعتمداری برقرار می‌کرد و می‌توان چنین استنباط کرد که دلیل ارتباط با ایشان، نزدیکی‌ شریعتمداری به حکومت و دفاعش از حفظ قانون اساسی مشروطه بود. حتی محسن پزشکپور مذاکرات و گفتگوهایی را با آیت‌الله شریعتمداری در مورد عملکرد و شیوه دولت‌هایی نظیر دولت شاپور بختیار انجام داد که اسناد آن اکنون موجود است.

پس از انقلاب، فشار بر حزب بیشتر گردید. این فشار از دو منظر موضوعیت داشت؛ اول اینکه حزب و اعضای آن به نوعی از وابستگان و معتقدان به رژیم گذشته بودند و حتی در جریان انقلاب اسلامی، از آرمان‌های نظام شاهنشاهی نیز اعلام برائت ننمودند. رهبران این حزب در ارکان رژیم سابق از جمله قوای مقننه و مجریه نفوذ کرده بودند، به طوری که حتی عاملی تهرانی به مقام وزارت آموزش‌ و پرورش دولت شریف‌امامی نیز دست یافت. از نگاه دوم باید در نظر داشت که انقلاب اسلامی و به طورکلی مبانی و فلسفه اسلامی با ناسیونالیسم و ملی‌گرایی افراطی در تعارض است. تعصب نژادی، احساسات شدید میهن‌پرستی و حس خود برتربینی، از نگاه اسلام به عنوان آئین رسمی کشور و دین غالب ملتی که حزب پان‌ایرانیست آن را همواره گرامی می‌داشته، به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود و مورد قبول نمی‌باشد. البته نباید این تصور به ذهن متبادر شود که در اسلام و از دیدگاه رهبران نهضت اسلامی، ملی‌گرایی عقلانی و معقول مورد نکوهش است؛ چرا که هیچ کدام از اندیشمندان معاصر و احیاگران وحدت اسلامی از سیدجمال‌الدین اسدآبادی تا آیت‌‌الله سیدعلی خامنه‌ای نه ‌تنها مخالفتی با ملی‌گرایی عقلانی - منطقی ابراز نکرده‌اند، بلکه آن را وسیله‌ای برای مقابله با استعمار و ایجاد هم‌گرایی در بین آحاد جوامع مسلمان دانسته‌اند.[70]

بنا به دلایلی که گفته شد، حزب پس از انقلاب از سوی ملت و نظام برخاسته از آن، در تنگنا قرار گرفت. در 18 اردیبهشت 1358 محمدرضا عاملی تهرانی تیرباران شد. در نهایت حزب از سال 1359 در خارج از کشور به ‌ویژه فرانسه به کوشش ادامه داد. اما پزشکپور در سال 1370 به دنبال چهار سال درخواست مکرر به ایران بازگشت و حزب فعالیت‌های خود را در درون ایران از سر گرفت.[71] پزشکپور تا هنگام مرگ، یعنی در 16 دی‌ماه 1389، در رأس حزب پان‌ایرانیست قرار داشت. پس از مرگ او تاکنون، حزب همچنان فعالیت‌های خود را در ایران دنبال کرده است اما اقدامات آن‌ها عمدتاً از برگزاری نشست‌های سالانه و البته به ‌صورت غیرقانونی، به مناسبت سال نو و عید نوروز فراتر نمی‌رود و در واقع در صحنه سیاسی ایران، مانند پیش از انقلاب سهمی نداشته و به طور رسمی نقشی ایفا نمی‌کنند. به بیان دیگر، حزب پان‌ایرانیست اکنون نیز فعالیت‌هایی بسیار ناچیز در حد نشست‌های سالانه با تعداد اعضای محدود خود دارد که نشان می‌دهد این حزب همچنان مانند دوران پیش از انقلاب از موقعیت چشمگیری نه‌تنها در میان توده‌های مردم، بلکه در میان نخبگان و روشنفکران نیز برخوردار نمی‌باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] برخلاف ناسیونالیسم که معادل ملی‌گرایی است، انترناسیونالیسم (Internationalism) دارای مفهوم فراملی‌گرایی می‌باشد. این مکتب عبارت است از اعتقاد به اینکه حد اعلای همکاری امکان‌پذیر بین ملت‌های جهان متضمن خیر و سعادت نوع بشر بوده و باعث تأمین و تثبیت صلح عمومی عالم است. انترناسیونالیست‌ها معقدند که همکاری مسالمت‌آمیز، اگر میان‌ دولت‌ها ممکن نباشد، میان ملت‌ها ممکن است. بدین‌ترتیب، انترناسیونالیسم آگاهی به این است که هر فرد به یک جامعه جهانی تعلق دارد و ملتی که او به آن تعلق دارد باید به سازمان‌هایی که متعلق به آن جامعه جهانی است، بپیوندد.

[2] پازارگاد، بهاءالدین (بی‌تا). مکتب‌های سیاسی، تهران: انتشارات اقبال، ص 195.

[3] آشوری، داریوش (1358). فرهنگ سیاسی، چاپ دوازدهم، تهران: انتشارات مروارید، ص 166.

[4] نوروزی، پریسا (1387). بررسی پیدایش و شکل‌گیری و فعالیت حزب پان‌ایرانیست از آغاز تا کودتای 28 مرداد. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: سهراب یزدانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت معلم تهران، ص 56.

[5] آشوری، همان، ص 56.

[6] شاهدی، مظفر (1390). پان‌ایرانیسم، پان‌ایرانیست‌ها و فرآیند تشکیل حزب پان‌ایرانیست (1320-1330). نشریه تاریخ معاصر ایران، سال پانزدهم، شماره 57 و 58، ص 10.

[7] طالع، هوشنگ (1381). تاریخچه مکتب پان‌ایرانیسم، تهران: انتشارات سمرقند، ص 110.

[8] شاهدی، همان، ص 12.

[9] بختیاری، شهلا (1385). حزب پان‌ایرانیست به روایت اسناد، چاپ اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص 35.

[10] علم، محمدرضا و افسری‌راد، محمد (1394). رابطه حزب پان‌ایرانیست با جبهه ملی تا کودتای 28 مرداد 1332. پژوهش‌های علوم تاریخی، دوره هفتم، شماره 2، ص 38.

[11] محمدرضا عاملی تهرانی در 10 دی‌ماه 1306 در تهران متولد شد. او پس از طی نمودن دوره ابتدایی وارد دانشگاه تهران شد و در رشته طب فارغ‌التحصیل گردید. عاملی تهرانی تخصص خود را در زمینه بیهوشی در لندن به اتمام رساند و پس از بازگشت در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. عاملی فعالیت سیاسی خود را از سال 1320 آغاز کرد و در تمام مدت عمر سیاسی خود در جنبش پان‌ایرانیست و حزب مربوط به این جنبش به عنوان قائم‌مقام اول فعالیت می‌کرد. در این ایام علاوه بر درگیری با حزب توده، با نوشتن کتابی به ‌نام ناسیونالیسم چون یک علم و مباحثی چند پیرامون ناسیونالیسم و با حمایت‌های بی‌دریغ از طرح اصلاحات ارضی و سایر اقدامات شاه، نقش بسیار مهمی در تحکیم رژیم پهلوی ایفا کرد و حتی موفق به دریافت نشان‌های اصلاحات‌ ارضی، سپاس و تاجگذاری نیز گردید. او در دوره بیست و ‌دوم از حوزه مهاباد و در دوره بیست‌وچهارم از حوزه تهران وارد مجلس شورای ملی شد. عاملی تهرانی همچنین در کابینه نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری، وزیر آموزش و پرورش شد. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عاملی تهرانی دستگیر و در 18 اردیبهشت 1358 توسط دادگاه انقلاب، اعدام شد.

[12] علینقلی عالیخانی 1 بهمن 1307 متولد شد. او پس از طی کردن تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و در رشته علوم سیاسی موفق به اخذ درجه لیسانس گردید. سپس برای ادامه تحصیلات عازم فرانسه شد و به درجه دکتری رشته اقتصاد نائل آمد. عالیخانی هنگامی که در ایران بود، از تشکیل‌دهندگان و فعالان پان‌ایرانیست به شمار می‌رفت و به هنگام تشکیل مکتب پان‌ایرانیست جزء پنج نفر کادر رهبری بود. او پس از بازگشت از فرانسه به استخدام ساواک درآمد و به تدریج در رژیم به جایگاه بالاتری دست یافت و حتی در دولت امیرعباس هویدا وزیر اقتصاد گردید و در دوره‌ای نیز ریاست دانشگاه تهران را برعهده داشت. عالیخانی از افراد خاص اسدالله علم بود و کتاب خاطرات علم را او ویراستاری نموده است. پس از انقلاب او زندگی خود را در خارج از ایران سپری کرد و سرانجام در ایالات متحده آمریکا به تاریخ 4 تیر 1398 درگذشت.

[13] محسن پزشکپور در سال 1306 و در تهران متولد شد ولی شناسنامه وی صادره از ملایر است؛ گویا به این دلیل که پدر ایشان (حسین) مدتی در ملایر پیشکار مالیه ولایت ثلاث بوده است. محسن پزشکپور تحصیلات ابتدایی و متوسطه را پشت سر نهاد و وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و با مدرک لیسانس از این دانشگاه فارغ‌التحصیل گردید. هنگام ورود نیکسون به ایران مدت کوتاهی بازداشت و پس از آزادی، پروانه وکالت گرفت. او بیست سال در مقام وکالت پایه یک دادگستری بود، بعدها به عضویت هیئت اجرایی و هیئت مدیره جامعه وکلا درآمد و مدتی نیز دادیار نظامی و سخنگوی کانون وکلا بود. ضمناً دو دوره نمایندگی مجلس شورای ملی را داشته و در همان ایام ریاست فراکسیون پان‌ایرانیست و در دوره بیست‌وچهارم ریاست کمیسیون عرایض را عهده‌دار بود. پزشکپور در تمام مدت این ایام رهبری حزب پان‌ایرانیست را بر عهده داشت. مدتی پس از پیروزی انقلاب بنا به گفته خودش به‌ واسطه یک رشته حوادث و بنا به تصمیم نهضت پان‌ایرانیست کشور را ترک گفته، اما آنچه مسلم است ایشان به خاطر انجام تحریکاتی علیه نظام جمهوری اسلامی در دوازده تیرماه 1359 از کشور خارج شد و پس از اقامت چند ساله در غرب، با مراجعه مکرر به مسئولین برون‌مرزی تقاضای بازگشت نمود و از عفو نظام برخوردار گشت در تاریخ 18 اردیبهشت 1370 وارد ایران شد. او پس از بازگشت پیشنهاد تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی را داد و در مورد مسائل حقوقی بحرین و جزایر سه‌گانه و چچن مطالبی بیان داشت. خیلی زود، دوستان و یاران پان‌ایرانیست را مجدداً در اطراف خود جمع نمود و فعالیت‌های مختصری را در چارچوب تفکرات پان‌ایرانیستی در قالب برگزاری نشست‌ها و جلسات حزبی تشکیل داد. محسن پزشکپور سرانجام در 16 دی‌ماه 1389 پس از یک دوره طولانی بیماری، در تهران درگذشت.

[14] داریوش فروهر در 7 دی‌ماه 1307 در اصفهان دیده به جهان گشود. در دهه بیست به سازمان پان‌ایرانیست پیوست و پس از مدتی در سال 1330 حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم را تأسیس نمود. او برخلاف پزشکپور، از حکومت وقت فاصله گرفت و با جبهه ملی ارتباط و همکاری نزدیکی برقرار ساخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی وزیر کار دولت موقت مهندس مهدی بازرگان شد. پس از چندی به جرگه منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی درآمد و در ایران فعالیت‌های خود را ادامه داد. سرانجام او و همسرش پروانه اسکندری در آذرماه 1377 در تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند و جان خود را از دست دادند.

[15] لطفی‌زاد، روح‌اله (1393). بررسی نقش و عملکرد احزاب سیاسی در دوران پهلوی دوم (1332-1320). رساله دکتری، استاد راهنما: محمدرضا حاتمی، دانشکده الهیات، دانشگاه پیام ‌نور، ص 86.

[16] بختیاری، همان، ص 34.

[17] رزمجو، علی‌اکبر (1387). حزب پان‌ایرانیست، چاپ اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 35.

[18] خداپرست، ارسطو (1387). پان‌ایرانیست‌ها. کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 129، ص 58.

[19] شه‌شناس، نسرین (1396). تحلیل محتوایی روزنامه خاک و خون؛ ارگان رسمی حزب پان‌ایرانیست (1345-1344). پایان‌نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: آفرین توکلی، پردیس علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه یزد، ص 9.

[20] نوروزی (1387)، همان، ص 55.

[21] همان، 54.

[22] شادلو، عباس (1387). اطلاعاتی درباره احزاب و جناح‌های سیاسی امروز ایران، تهران: نشر وزراء، ص677.

[23] نوروزی، پریسا (1394). رابطه حزب پان‌ایرانیست با احزاب سومکا و توده تا کودتای 28 مرداد 1332. فصلنامه جندی‌شاپور، سال یکم، شماره 2، ص 164.

[24] همان، ص 125.

[25] ترتبی سنجابی، محمود (1375). قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران، تهران: نشر آسیا، ص 219.

[26] قمری، داریوش (1380). تحول ناسیونالیسم در ایران، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 148.

[27] کیانوری، نورالدین (1371). خاطرات نورالدین کیانوری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نگاه، چاپ اول، تهران: انتشارات اطلاعات، ص 94.

[28] همان، ص 427-426.

[29] داودی زواره، هادی (1389). بررسی تطبیقی مبانی نظری جریانات فکری - سیاسی ایران: 1357-1320. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: فردین قریشی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه تبریز، ص 87.

[30] شاهدی، همان، ص 29-28.

[31] نوروزی (1394)، همان، ص 75.

[32] شه‌شناس، همان، ص 10.

[33] نوروزی (1394)، همان، ص 67-64.

[34] برای مثال: پزشکپور= پندار، عاملی تهرانی= آژیر، علی‌محمد لشکری= خشایار، محمد لشکری= آراسب، ناصر انقطاع= پیروز، حسین تجدد= توانا، فضل‌الله صدر= اخگر، آذر ارژنگی= گردآفرید.[34]

[35] سرود بحرین با این مضمون آغاز می‌شد: «بنگری زود، بنگری زود / شام هجران سحر گشته بحرین / کشور من، خیز از تو، بوی محبوب، برگشته بحرین / تا که خون در بدن است و از بهر ما / جان کنیم برای وی فدا، فدا، فدا.

[36] سرود ایران باستان ویژه گارد حزب بود.

[37] سرود قفقاز چنین بود: «باز خواهد گشت قفقاز / از برای بازگشتش جان فدا کنیم؛ افتخار ما مرز آسیا / باز خواهد گشت سرزمین ما».

[38]هفته‌نامه دانش‌آموز، در مقابل هفته‌نامه «دانش‌آموزان» حزب توده چاپ می‌شد.

[39] روزنامه دادوبیداد، دربرابر «چلنگر» حزب توده چاپ می‌شد.

[40] رزمجو، علی‌اکبر، (1376)، حزب پان‌ایرانیست. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: حسین الهی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، ص 82.

[41] برای نمونه، در زمینه اقتصاد، حزب پان‌ایرانیست معتقد است سیستم اقتصاد ملی بایستی مورد توجه باشد؛ اقتصاد هر کشوری باید در خدمت رفاه و آسایش خانواده‌ها باشد. در مورد حکومت، حزب عقیده دارد که حکومت دستگاه صلاحیت‌دار رهبری ملت به سوی آرمان است که قدرت خود را از اراده و آرمان‌خواهی ملت می‌گیرد و موظف است که ملت را به سوی آرمان‌هایش هدایت کند. در حوزه سیاست خارجی، پان‌ایرانیست‌ها بیان می‌کردند که سیاست خارجی باید مدافع حقوق ملی و تاریخی جامعه بزرگ ایران در جامعه بین‌المللی و در رابطه با کلیه کشورهای جهان باشد. همچنین عدالت سیاسی را تکالیف و حقوقی می‌دانستند که هر فرد ایرانی برای مشارکت در امور سیاسی و تعیین سرنوشت ملت و میهن خود دارا می‌باشد. حزب در مورد بیمه‌های اجتماعی بیان می‌کرد که همه خانواده‌ها باید از برکت بیمه‌های اجتماعی برخوردار شوند. همچنین مسکن نیز باید برای هر شخصی که کار می‌کند، به تدریج مهیا شود و به نوعی هر فرد مالک خانه خود شود. در مورد بهداشت و درمان، دولت از نظر حزب وظیفه بهسازی محیط‌های گوناگون زیستی جامعه ایران، ایجاد و گسترش مراکز و خانه‌های بهداشت در روستاها و شهرها و... را بایستی برعهده داشته باشد. پان‌ایرانیست‌ها وظیفه نظام آموزش و پرورش را تربیت فرزندان ایران‌زمین برای خدمت به ملت ایران می‌دانند که در این راستا باید آیین تربیتی ملت‌گرایی ناسیونالیسم را محور فعالیت‌های خود قرار دهد. فرهنگ از دیدگاه حزب، از آن جهت که سازنده ملت است، از جایگاه قابل توجهی برخوردار است. حزب پان‌ایرانیست نسبت به اقلیت‌های زرتشتی، آشوری و ارمنی نظر مساعدی داشت ولی در مورد یهودیان تنفر خاصی داشته و منافع این قوم را با منافع ایران در تضاد می‌دیدند. در نهایت در مورد مذهب بایستی عنوان کرد که حزب پان‌ایرانیست دارای تساهل مذهبی بود و هر شخصی با هر نوع اعتقادی می‌توانست عضو آن شود. به نظر می‌رسد که حزب طرفدار جدایی دین از سیاست بود و اعتقاد داشت که در راه منافع ملی، هیچ چیزی حتی مذهب نباید مانع شود (نوروزی، همان، صص 113-105).

[42] نیرو واحد تشکیلاتی حزب بود که تعداد افراد آن در هر موقع و محل به وسیله بخش تشکیلات تعیین می‌شد و مرکز ارتباط متقابل افراد با حزب بود.

[43] این نهاد، مسئول رهبری حزب بود. وظیفه تعیین برنامه‌های حزبی، خط‌مشی سیاسی، بررسی و نظارت بر انجام برنامه‌ها و امور حزب، تهیه آیین‌نامه‌های داخلی و همچنین عزل و نصب دبیر مسئول را برعهده داشت.

[44] از طرف کمیته عالی رهبری، از میان افرادی که حائز شرایط عضویت کمیته عالی بودند انتخاب می‌شد و مسئول اداره امور و اجرای کلیه تصمیمات کمیته عالی رهبری به وسیله کادر اداری بود.

[45] اعضای آن آموزش‌های متوسط رزمی را می‌گذراندند و کارهایی از قبیل زدوخورد خیابانی، هجوم و دفاع‌های فیزیکی، برقراری انضباط در محل‌های حزبی، محافظت از صفوف تظاهرکنندگان و... را برعهده داشتند.

[46] هر کدام از اعضا موظف به پرداخت مبلغی به عنوان حق عضویت بودند. خانواده‌های اعضا نیز به هنگام شرکت در جشن‌ها و مراسم حزب، مبالغی را برای کمک پرداخت می‌کردند. از طریق فروش روزنامه و نشریات هم مقداری از مخارج تأمین می‌شد. با این وجود، حزب با کمبود امکانات مواجه بود و نیازهای خود را از دولت مرکزی و رژیم پهلوی اخذ می‌کرد.

[47] گازیوروسکی، ج. مارک (1367). کودتای 28 مرداد 1332، ترجمه غلامرضا نجاتی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ص 17.

[48] کاتم، ریچارد، (1396). ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، چاپ پنجم، تهران: نشر کویر، ص 29.

[49] شاهدی، همان، ص 30.

[50] مهربان، رسول (1360). بررسی مختصر احزاب بورژوازی لیبرال در مقابله با جنبش کارگری، تهران: نشر پیک ایران ، ص 23.

[51] علم و افسری‌راد، همان، ص 38.

[52] علم و افسری‌راد، همان، ص 39.

[53] آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم وارد جنگ سرد با شوروی شده بود، برای جلوگیری از گسترش کمونیسم اقدام به جاسوسی و نفوذ در کشورهای هم‌مرز با شوروی کرد. موقعیت ژئوپلیتیکی و راهبردی ایران این کشور را کانون برنامه‌های ضدکمونیسم آمریکا در منطقه قرار داد و به منظور مقابله با کمونیسم عملیاتی موسوم به بیدمن (Be Damn) که در فارسی به بدامن (Bedamn) شهرت یافته است، شکل گرفت تا ضمن جاسوسی از کمونیست‌ها، به اقدامات پیشگیرانه و نیز جنگ روانی علیه آنان دست زند. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: رکابیان، رشید و مهدوی، عباس (1399). «نقش شبکه بدامن در استحکام و تداوم حکومت پهلوی».

[54] شاهدی، همان، ص 36.

[55] گازیوروسکی، همان، ص 27.

[56] بختیاری، همان، ص 189-188 و ص 220.

[57] همان، ص 238.

[58] طالع، هوشنگ (1386). چکیده تاریخ تجزیه ایران، دفتر دوم تجزیه بحرین، چاپ اول، ویرایش دوم، تهران: انتشارات سمرقند، ص 236.

[59] رزمجو (1376)، همان، ص 175.

[60] بختیاری، همان، ص 72.

[61] بختیاری، همان، ص 205-201.

[62] ندائی سدهی، علی‌اکبر (1394). بررسی عوامل جدایی بحرین از ایران؛ آثار و پیامدهای آن. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: سعید صادقی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه پیام‌نور، ص 196.

[63] نوروزی (1394)، همان، ص 163.

[64] همان، ص 166.

[65] همان، ص 165.

[66] بختیاری، همان، ص 74.

[67] همان، ص 74.

[68] همان، ص 82-81.

[69] رزمجو (1387)، همان، ص 58.

[70] شهرام‌نیا، امیرمسعود و نظیفی نائینی، نازنین (1392). تعامل و تقابل ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران. فصلنامه پژوهش‌های راهبردی سیاست، سال دوم، شماره 5، ص 208.

[71] داودی زواره، همان، ص 87.



اعلامیه حزب پان‌ایرانیست علیه حزب توده


درگیری و زدوخورد پان‌ایرانیست‌ها با توده‌ای‌ها در ساری


درگیری و زدوخورد پان‌ایرانیست‌ها با توده‌ای‌ها در قزوین


زدوخورد پان‌ایرانیست‌ها با افراد حزب سومکا


اخراج یک عضو حزب پان‌ایرانیست به ‌دلیل ارتباط با حزب ملت ایران


برخی از شعارهای حزب پان‌ایرانیست


برگ پذیرش حزب پان‌ایرانیست


سوگندنامه حزب پان‌ایرانیست


دیدار محسن پزشکپور و محمدرضا عاملی تهرانی با شاه


گزارش خصوصیات و نقاط ضعف رهبران حزب پان‌ایرانیست


مذاکرات خصوصی پزشکپور و آیت‌الله شریعتمداری در مورد شاپور بختیار (ص 1)


مذاکرات خصوصی پزشکپور و آیت‌الله شریعتمداری در مورد شاپور بختیار (ص 2)


نشریه خاک و خون


هفته‌نامه دانش‌آموز


از نشریات حزب


درفش گارد


محمود افشار یزدی، نظریه‌پرداز مکتب پان‌ایرانیسم


محسن پزشکپور


محسن پزشکپور در حال سخنرانی (در تصویر دو تن از افراد گارد با لباس‌های مشکی دیده می‌شوند)


محمدرضا عاملی تهرانی


داریوش همایون در کنار محسن پزشکپور


از تجمعات حزب


رژه طرفداران حزب




























تیم فوتبال پان‌ایرانیست










منوچهر یزدی، سخنگوی حزب و عضو کمیته عالی رهبری


دیدار نوروزی حزب پان‌ایرانیست در سال 1398


 

تعداد مشاهده: 12453


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.