بازخوانی اسناد شهادت حجتالاسلام شیخ ابوتراب عاشوری
تاریخ انتشار: 12 آذر 1402
حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری (1314-1357) پس از پانزده سال مبارزه در سیزدهم آذرماه 1357 توسط مأمورین رژیم پهلوی به شهادت رسید. یازده سند از مجموعه اسناد حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری که به وسیله اداره کل اطلاعات استان بوشهر منتشر شده (سال 1383)، روایتی از شهادت ایشان را ارائه میکنند. (صفحات 234-258) این سندها در سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) کلانتری و شهربانی استان بوشهر تولید شدهاند. اسناد یاد شده دربردارنده روایتهای دست اوّل از واقعه شهادت حجتالاسلام و المسلمین ابوتراب عاشوری، گزارشهای اداری از این واقعه و مکاتبات اداری میان ساواک و شهربانی دربارهاین واقعه هستند.
تأمل در این اسناد، خواننده را با دو روایت از این رویداد رویارو میکند. در روایت اوّل و گزارشهای مبتنی برآن، کوشش شده است چگونگی شهادت شیخ ابوتراب عاشوری به شکلی مبهم و ناروشن روایت شود. این نوشتار میکوشد به چگونگی و چرایی ساخت این روایت بپردازد. روایت دوم با کنار نهادن ابهامات و پیچیدگیهای ساختگی روایت نخست، واقعه شهادت شیخ ابوتراب عاشوری را آنگونه که بوده و نه آن گونه که باید باشد، گزارش کرده است.
کلمات کلیدی: شهید ابوتراب عاشوری، ساواک، شهربانی، سرپاسبانهاشمی، پاسبان شیخی، بوشهر
مقدمه
حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری(1314-1357 ﻫ ش) در قریه حیدری از توابع شهرستان دشتی بوشهر به دنیا آمد.[1]پنج سال بعد خانواده عاشوری به روستای چاه تلخ تنگستان مهاجرت کردند. وی در این روستا تحصیلات ابتدایی را گذراند و در محضر پدر به فراگیری قرآن کریم و خواندن و نوشتن زبان فارسی پرداخت. پس از فراگیری دروس حوزوی در سنین جوانی به مدارج علمی دست یافت.[2]
شهید عاشوری در هفده سالگی عازم نجف اشرف شد و به تحصیل علم و کسب کمال پرداخت؛ (1331-1337ش)[3] وی پس از بازگشت به بوشهر در سال 1338 ازدواج کرد[4] و در روستای چاه تلخ تنگستان اقامت اختیار کرد. شهید عاشوری برای تحصیل در حوزه علمیه قم راهی این شهر شد(1339ش) و پس از چند سال اقامت و تحصیل در قم، به بوشهر بازگشت و در محله سنگی این شهر (ابتدا در محله سنگی کهنه و از سال1344 شمسی در محله سنگی نو) ساکن شد. او یک دوره کوتاه دیگر (سال 1347، بیشتر از شش ماه)[5] در نجف اشرف تحصیل علم را در محضر استادان آن زمان حوزه علمیه نجف اشرف پی گرفت و با آن که در آستانه ورود به دوره خارج بود، برای پیشبرد نهضت امام خمینی(ره) به بوشهر بازگشت.[6]
عاشوری در دوران نهضت اسلامی در هدایت و رهبری مبارزات انقلابی مردم بوشهر نقش اساسی داشت. نویسنده مقدمه کتاب شهید حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک (مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، اداره کل اطلاعات استان بوشهر، بوشهر، دلیران، 1383) فعالیتهای فرهنگی و سوابق مبارزاتی حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری را به تفصیل مورد بررسی قرار داده است.[7]سرانجام در آذرماه سال 1357 انقلاب اسلامی مردم ایران یکی از فرزندانش را از دست داد و مردم بوشهر در غم از دست دادن فرزندی شایسته به سوگ نشستند.
نوشتار زیر به بررسی نخستین گزارشهای سندی برجای مانده از شهادت حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری میپردازد و می کوشد با بررسی جزئیات گزارشها، روایتی خطی از این ماجرا به دست دهد. واقعیت این است که برای بازسازی رویداد شهادت حجتالاسلام و المسلمین عاشوری میتوان از گفتگو و مصاحبه با یاران و نزدیکان ایشان نیز بهره برد. خوش بختانه در تدوین و نگارش مقدمه کتاب شهید حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک( بوشهر، دلیران، 1383) بخش هایی از گفتگو با شاهدان حادثه منتشر شده است.[8] به نظر می آید محققان برای فهم و بازسازی زندگی و مبارزات شهید حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به متن مفصل تر این گفتگوها نیاز دارند. گفتگوهایی که می تواند در ترکیب با روایت بیرونی موجود (اسناد ساواک) فهم زندگی یکی از مبارزان انقلاب اسلامی را روشن تر کند. البته هیچگاه نباید ارزش این گفتگوها را نادیده گرفت؛ این گفتگوها حتی می توانند مبنای ارائه روایتی از زندگی شهید عاشوری قرار گیرند و اسناد به مثابه حاشیه و توضیحی بر این گفتگوها تلقی شوند.
نخستین گزارش: ساواک بوشهر به امنیت داخلی
این گزارش که نامهای است از ساواک بوشهر به 312 (امنیت داخلی) رویدادهای دَیِّر، خورموج، برازجان و بوشهر را در چهار بند بیان میکند که بند چهارم آن درباره شهادت حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری است. گزارش به گونهای تنظیم شده که گویی در یک درگیری میان مأمورین و انقلابیون، ابتدا یکی از مأمورین کشته شده و همکاران مأمور یاد شده در پاسخ بهاین عمل، اقدام به تیراندازی به سوی انقلابیون کردهاند:[9]
سرپاسبان سید اصغرهاشمی باتفاق دو مأمور دیگر برای دستگیری شیخ ابوتراب مأموریت داشتند. بوسیله دو نفر خرابکار که ظاهراً ملبس به لباس نظامی بودند، هدف گلوله قرار گرفته، که سرپاسبان مزبور شهید شده، مأمورین به تیراندازی پاسخ داده که در نتیجه شیخ ابوتراب عاشوری به قتل میرسد.
گزارش افسرنگهبان کلانتری: در خواست جواز دفن
سند دوم نامهای است از ستوان ترابی، افسر نگهبان کلانتری یک، به ریاست دادسرای بوشهر؛ وی در این نامه ضمن اشاره به درگیری مأمورین با انقلابیون و کشته شدن مأمور شهربانی و شهادت شیخ ابوتراب عاشوری، خواستار صدور جواز دفن شده است. بازرس نصیری (ساعت 8شب) این درخواست را به دکتر ملکزاده(جهت معاینه اجساد) ارجاع داده است.[10]
مکاتبه سرکلانتری با دایره اطلاعات شهربانی
دایره سرکلانتری در نامهای به ریاست دائره اطلاعات، هیجده برگ پرونده متشکله درباره قتل سیدعلی اصغرهاشمی به همراه یازده نفر متهم را به آن مرکز ارسال کرد. به نظر میآید این کار برای مه آلود کردن فضا و رد گم کردن در پرونده شهادت شیخ ابوتراب عاشوری بوده باشد. در میان دستگیرشدگان نام روح الله عاشوری (فرزند شهید ابوتراب عاشوری، متولد1343، بوشهر) نیز به چشم میخورد.[11]
گزارش سروان عبدالحمیدی کلانتر بخش 1
گزارش سروان عبدالحمیدی کلانتر بخش یک بخش دیگری از پرونده شهادت شیخ ابوتراب عاشوری را روشنتر میکند. گر چه گزارشها و اسناد بعد به خوبی نشان میدهند که مأمورین شهربانی سعی میکردهاند پرونده شهادت حجتالاسلام و المسلمین عاشوری را پیچیده و مبهم کنند. بنا براین گزارش طی هماهنگیهایی میان ساواک و شهربانی، چهار مأمور کلانتری با دریافت آموزشهای لازم و دریافت بیسیم و دیگر تجهیزات عازم دستگیری شیخ ابوتراب عاشوری شدهاند. مأمورین وظیفه داشتند که ضمن مراقبت از منزل حجتالاسلام عاشوری (خیابان پهلوی، کوچه سیدها)، ایشان را هنگام خروج از منزل دستگیر کنند. به گزارش عبدالحمیدی، در ساعت 40 / 14 همان روز، صدای استمداد سرپاسبان شیخی از گیرنده بیسیم در کلانتری شنیده شده است. عبدالحمیدی اظهار میکند که با دریافت چنین استمدادی عازم محل شده است. بنا بر اظهارات عبدالحمیدی، وی بلافاصله به محل رفته و با جسد بیجان سرپاسبانهاشمی مواجه میشود. عبدالحمیدی ماجرا را به سرکلانتری و ستاد عملیاتی اعلام و با اعزام اکیپهای گشتی، کار تعقیب و گریز برای دستگیری ضاربین احتمالی سرپاسبانهاشمی(که موتور سوار بودند) شروع شد.
ادامه گزارش به دستگیری برخی مظنونین اشاره دارد. در کوچه سیدها، هفت نفر از مظنونین دستگیر شدند. نام این هفت نفر در لیست یازده نفر گزارش پیشین به چشم میخورد. ادامهاین گزارش به ما کمک میکند که دستگیری چهار نفر دیگر از یازده نفر دستگیر شده را پیگیری کنیم. با توجه به اطلاعات پیشین شهربانی درباره روابط حجتالاسلام حاج شیخ حسن بحرانی و حجتالاسلام و المسلمین عاشوری، مأمورین به منزل ایشان در باغ زهرای بوشهر حمله بردند. شیخ حسین خود از معرکه گریخت اما علی نازکشاورز هفتاد ساله بارگاهی و پسر بیست و پنج ساله اش خداخواست که مهمان شیخ حسین بودند، به عنوان مظنون دستگیر شدند. پس از تنظیم کروکی محل در حضور رئیس پلیس، متهمین به کلانتری فرستاده شدند. تأکید تهیه کننده گزارش درباره پیدا شدن کیف مشکی با آرم و اوراق و سکه خارجی متعلق به شیخ حسن به نوعی پیچیده و مبهمتر کردن گزارش است و عملاً نکته خاصی دربرندارد.[12]
در این گزارش اصلاً به حجتالاسلام عاشوری اشارهای نمی شود. تهیه کننده گزارش، در یادکردن نام دستگیرشدگان به عاشوری اشاره میکند که همان گونه که پیش از این گفته شد، ایشان روح الله عاشوری فرزند حجتالاسلام و المسلمین ابوتراب عاشوری هستند. گزارشگر با مسکوت گذاشتن مسئله شهادت حجتالاسلام عاشوری، تصنعی بودن این توصیفات و تأکید بر حواشی قضیه را نشان میدهد. به نظر میآید افزودن حواشی به اصل گزارش و فربه کردن آن برای گریز از توصیف چگونگی شهادت حجتالاسلام عاشوری بوده است. آیا این امر محصول یک تبانی بود؟ گزارشهای بعدی به ما اجازه داوری بهتر و بیشتری خواهند داد.
پاسبان عبدالرسول شیخی و یک روایت ساختگی
سند دیگر روایتی است که پاسبان عبدالرسول شیخی از این ماجرا روایت کرده است. عبدالرسول شیخی از اعضای تیم چهار نفرهای بود که به دستور رئیس کلانتری، مأمور دستگیری شیخ ابوتراب عاشوری بودند. شیخی توضیحات بیشتری درباره محله سیدها ارائه میکند. منزل حیدرعاشوری برادر شیخ ابوتراب نیز در این محل قرار داشت و رفت و آمدهایی میان آنها برقرار بود. بنابراین گزارش، دو نفر موتورسوار به هنگام خروج از منزل حیدرعاشوری، به طرف مأمورین تیراندازی کرده و سرپاسبان یکم سیدعلی اصغرهاشمی را کشتند. با خروج عدهای از مردم، اوضاع پیچیده تر شد. شیخی نیز برای متوقف ساختن موتورسواران با رولور به طرف آنها تیراندازی کرد. به هنگام تیراندازیها یک نفر از موتورسوارها بر زمین افتاد؛ اما چون فاصله شیخی و موتورسوار زیاد بود، وی مطمئن نبود که چه کسی موتوارسوار بر زمین افتاده (: کشته شده) را هدف قرار داده است. [13]
در این روایت شهادت شیخ ابوتراب عاشورای طی یک درگیری توصیف شده است. گزارش با توصیفاتی مبهم و پیچیده به پایان میرسد و در نهایت آشکار نمی شود که چه کسی به سوی شیخ ابوتراب عاشوری شلیک کرده است. شیخی کوشیده است رد ضارب را در این ماجرا گم کند و به عنوان راوی و شاهد ماجرا، پایان داستان را تاریک و مبهم بگذارد. این روایت دارای ضعفهای اساسی است و اسناد بعدی ساختگی بودن آن را آشکار خواهند کرد.
مکاتبه شهربانی استان بوشهر با ساواک این استان
شهربانی استان بوشهر در نامهای به سازمان اطلاعات و امنیت این استان، به شرح ماجرا پرداخته است. این نامه با مقدمهای درباره فعالیتهای انقلابی شیخ ابوتراب عاشوری شروع میشود. بنابراین گزارش در 18آبان1357، شیخ ابوتراب عاشوری به شورای تأمین استان بوشهر دعوت و از او خواسته شده بود از سخنرانی علیه حکومت خودداری کند. شهید عاشوری در مراسم ختم شهید عبدالرسول زاهدی (1309-1357) در مسجد جامع جعفری (12 / 9 / 1357) مردم را به ادامه اعتصاب و تظاهرات دعوت کردند. این گزارش در ادامه به هماهنگیهای ساواک و شهربانی و اعزام تیم مأموران شهربانی برای دستگیری شیخ ابوتراب عاشوری اشاره شده است. ادامه گزارش مبتنی بر روایت پاسبان عبدالرسول شیخی است. در ادامه به پرونده19برگی این رویداد که ضمیمه این گزارش بوده اشاره شده است. این پرونده شامل 11برگ بازجویی (احتمالا هر برگ مربوط به بازجویی یکی از دستگیرشدگان پرونده) و 8برگ دیگر، شامل گزارش مأمور نهایی، کروکی محل (در گزارش سروان عبدالحمیدی کلانتر بخش 1 به کروکی منزل حاج شیخ حسن بحرانی اشاره شده بود) بود. به همراهاین پرونده، 11متهم دستگیر شده در ارتباط با این پرونده نیز به ساواک استان بوشهر فرستاده شدند تا تکلیف آنها مشخص شود. این گزارش درباره شهادت شیخ ابوتراب عاشوری خبر تازه و دست اولی ندارد و جدای از بخش مقدمه آن، بر بنیاد دیگر گزارشها و اسناد پیشین تدوین شده است. [14]
پاسخ ساواک به مکاتبه شهربانی
سند شماره 8724 / ه1، تاریخ: 14 / 9 / 57 دربردارنده پاسخ ساواک استان بوشهر به گزارش و درخواست شهربانی این استان است. تاریخ نامه نشان میدهد نامه در همان روز از سوی ساواک پاسخ داده شده است. پاسخ ساواک روشنگر چند نکته است:
نخست آن که ساواک پیگیری پرونده قتل سرپاسبان سیدعلی اصغرهاشمی را از وظایف آن سازمان ندانسته و پرونده را همراه با یازده دستگیرشده این ماجرا به شهربانی عودت داده است. ساواک البته مدارک مربوط برای انتساب قتل سیدعلی اصغرهاشمی بهاین افراد را ناکافی دانست و ضمن ارجاع پرونده به شهربانی، درخواست کرد تحقیقات بیشتری دراین باره انجام و دلایل محکمه پسندی گردآوری شود.
بند دوم پاسخ ساواک بوشهر به شهربانی مهم است؛ ساواک درباره هماهنگی شهربانی با آن سازمان و مذاکرات عضو ارشد ساواک با شهربانی، صراحتاً اعلام کرده دستگیری شیخ ابوتراب عاشوری به هیچ وجه در دستور کار آن سازمان نبوده است. ساواک با اعلام این نکته که نام ایشان در لیستهای آن سازمان نبوده، عملاً خود را از این پرونده کنار کشیده است. این کار با استناد به سلسله مراتب اداری آن سازمان نیز توجیه شده است.
دستگیری نامبرده که جزو روحانیون بوشهر میباشد بایستی با کسب نظریه مرکز صورت گیرد. از آنجا که ساواک بوشهر چنین درخواستی از مرکز نداشته، بنابراین این سازمان نه تنها در مورد دستگیری شیخ ابوتراب عاشوری نظری نداشته بلکه در تماس تلفنی نیز این کار به مصلحت دانسته نشده است. [15]
بازجویی از پاسبان عبدالرسول شیخی: روایت اصلی ماجرا
در همان روزی که این دو نامه میان ساواک و شهربانی استان بوشهر رد و بدل شد، شهربانی اقدام به بازجویی از پاسبان عبدالرسول شیخی کرد. این بازجویی دو صفحهای نکات دیگری از پرونده شهادت حجتالاسلام و المسلمین ابوتراب عاشوری را آشکار کرد. گزارشها و اسناد پیشین دارای ابهامات و پیچیدگیهای تصنعی بودند که بر چگونگی شهادت حجتالاسلام و المسلمین ابوتراب عاشوری پرده میافکند. با مطالعه متن بازجویی عبدالرسول شیخی میتوان دلیل و چگونگی ایجاد ابهامات و پیچشها در این پرونده را پیدا کرد. در این بازجویی اشاره شده که متن بازجویی به عرض سپهبد صمدیانپور، رئیس شهربانی کل کشور خواهد رسید. این تأکید نشان میدهد که پرونده شهادت شیخ ابوتراب عاشوری، ابعاد بزرگتری یافته است.
متن بازجویی دارای سه بند (پرسش و پاسخ) است. پرسش نخست به هویت کامل بازجویی شونده اختصاص دارد. (اطلاعاتی مانند سال تولد، وضعیت تأهل و تجرد، نشانی منزل، وضعیت شغلی و...) در پرسش دوم از بازجویی شونده خواسته میشود که حقیقت ماجرا را به فرمانده خود اظهار کند. پاسخ پاسبان شیخی بهاین پرسش حاوی اطلاعات جدیدی است. وی به چگونگی آغاز مأموریت تیم کلانتری بخش یک برای دستگیری حجتالاسلام و المسلمین ابوتراب عاشوری اشاره میکند. فعالیتهای مأمورین کلانتری در محل مأموریت، در این بازجویی با جزئیات بیشتری توصیف شده است. وی چگونگی استقرار مأمورین در اطراف منزل حیدر، برادر حجتالاسلام و المسلمین ابوتراب عاشوری را با تفصیلات بیشتر شرح داده است. آنها پس از تحقیقات پی برده بودند که حجتالاسلام و المسلمین عاشوری در منزل برادرش در کوچه بن بستهاشمی حضور دارد.
سرپاسبانهاشمی درب مسجد جامع جعفری کوچه شهاب سرنبش ایستاده که هم منزل شیخ تراب را در نظر داشته باشد [و هم منزل حیدر برادر شیخ ابوتراب را] و پاسبان جلالیان هم که در کوچه آسیاب مستقر گردیده بود و پاسبان کدخدائی پهلوی سوپر ساحل مستقر شده بود و خود من که پاسبان میباشم سرکوچههاشمی که نبش دکان کل احمد میباشد.
ساعت 40 : 14 دقیقه، پاسبان شیخی (راوی ماجرا) و دو مأمور دیگر با شنیدن صدای تیر و فریاد کمک خواهی سرپاسبانهاشمی به کمک او شتافتند. سرپاسبانهاشمی در حالی که زخمی شده بود، دو موتورسوار را به آنها نشان داد که به او شلیک کرده بودند. توصیفات لباس راکب موتورسیکلت (بلوز مشکی) و کسی که ترک موتور نشسته بود (لباس ارتشی) نشان میدهد که بر خلاف اظهارات ثبت شده پیشین، وی (پاسبان شیخی) فاصله چندانی با آنها نداشته است. با این حال تیراندازی وی به سوی ضاربین احتمالی سرپاسبانهاشمی نتیجهای نداد. در این زمان موتورسواران از صحنه دور شده بودند و شیخی نمی دانست شلیک او با اسلحه رولورش به آنها اصابت کرده است یا نه. از سوی دیگر شیخی، هاشمی و دو مأمور دیگر دو موتور سوار را نشناختند.
شیخی با بیسیم سرپاسبانهاشمی با کلانتری تماس گرفته و تقاضای کمک کرد. به دنبال این درخواست، سرپاسبان حیدرزاده و دو مأمور دیگر با ماشین گشتی شهربانی به محل آمدند. پس از فرستادن سرپاسبانهاشمی زخمی به بیمارستان، ستوان یکم حسین مختاری به محل رسید. شیخی در گزارشهای پیشین به این مسئله اشاره نکرده و کوشیده بود با پیچیده کردن فضا و شلوغ کردن آن، وانمود کند که شیخ ابوتراب عاشوری یکی از دو موتورسواری بوده که به سرپاسبان هاشمی حمله کرده و در حین گریز توسط خود وی (شیخی) یا کسی دیگر (احتمالاً) مورد هدف گلوله قرار گرفته است. با کور کردن سر نخ در گزارشهای اولیه و آوردن محل شهادت شیخ ابوتراب به بیرون از منزل مسکونی و از طرف دیگر طرح ابهام در هویت کسی که به سمت وی شلیک کرده بود، روایت شهادت وی ممکن بود بدون افشای هویت عامل اصلی پایان یابد.
اما احتمالاً وجود شواهدی از شهادت شیخ ابوتراب در منزل مسکونی و البته سست و ساختگی بودن داستانی که پاسبان شیخی تحویل مقامات بالاتر داده بود، کار را به بازجویی اخیر و تغییر روایت شهادت شیخ ابوتراب عاشوری کشاند. آنچه شیخی سعی در کتمان آن داشت، آمدن ستوان یکم حسین مختاری به محل بود. ستوان مختاری پیش از این (4 / 9 / 57) به دلیل نقش آفرینی فعال در سرکوب راهپیماییها و تجمعات اعتراضی مردم بوشهر، مورد تشویق بالادستانش قرار گرفته بود. در این زمان وی فرمانده قرارگاه جدید شهربانی بوشهر بود. نیروهای حاضر در محل، با دیدن عصبانیت ستوان مختاری، منزل حیدر عاشوری - محل سکونت شیخ ابوتراب- را به ستوان نشان دادند. شیخی به خوبی روحیات و افعال ستوان مختاری را توصیف کرده است:
ایشان با لگد به درب منزل کوبید. درب باز شد. با کمک مأمورین و یک راننده نیروی هوایی که راننده جیپ گشت بود، به منزل وارد شد. صدای تیر بلند شد و آمد بیرون؛ گفت: بروید بیاوریدش بیرون، کشتمش
پس از آن چند مأمور و سرباز، جسد شهید شیخ ابوتراب عاشوری را در جیپ گذاشته به بیمارستان بردند. ادامه بازجویی به حمله مأمورین به منزل شیخ حسن بحرانی (کوی باغ زهرا) اشاره دارد که در سندی دیگر (گزارش کلانتر بخش 1، سروان عبدالحمیدی 13 / 9 / 57) بدان اشاره شده بود. این کار با مسئولیت رئیس کلانتری محل که گزارش یاد شده توسط وی تدوین شده، انجام شده است. در بازجویی شیخی به این نکته اشاره شده که با تجمع مردم در کوی باغ زهرا، کار رئیس کلانتری و مأمورین به سختی کشید و آنها اقدام به تیراندازی هوایی نمودند. احتمالاً شیخ حسن بحرانی در این شرایط توانسته بود اقدام به فرار کند. مأمورین پس از ورود به منزل شیخ، وی را نیافتند. مأمورین برای آن که دست خالی محل را ترک نکنند، شیشه ماشین را شکسته، یک کیف مشکی را از درون آن بیرون آوردند.
در گزارش سروان عبدالحمیدی، به تجمع مردم و سخت شدن کار و در نتیجه مهیا شدن فرصت فرار برای شیخ حسن بحرانی اشارهای نشده است. در این گزارش به دستگیری علی ناز بارگاهی(70ساله) و پسر بیست و پنج سالهاش که احتمال همکاری نزدیک آن دو با شیخ حسن بحرانی در قتل سرپاسبان هاشمی میرفت، اشاره شده است. برخی دیگر از اختلافات موجود در روایت پاسبان شیخی (بازجویی) و گزارش سروان عبدالحمیدی، چنین است: اشاره نکردن سروان عبدالحمیدی به شکستن شیشه ماشین برای بیرون آوردن کیف، اشاره نکردن سروان عبدالحمیدی به دو نوار کاست (یکی مربوط به حضرت امام خمینی(ره) و دیگری مربوط به مرحوم حجتالاسلام و المسلمین شیخ احمد کافی). به نظر میآید اطلاعات پاسبان شیخی دارای تفصیلات بیشتری است.
پرسش سوم به انگیزههای پاسبان شیخی برای جعل داستانی درباره چگونگی شهادت شیخ ابوتراب عاشوری اشاره دارد. شیخی، همان روایت ساختگی نخست را در پاسخ به رئیس شهربانی ارائه کرده بود. وی درباره چگونگی ساخت این روایت جعلی میگوید در ابتدا اصل ماجرا را گزارش کرده است؛ اما معاون شهربانی بوشهر(سرهنگ جمشیدی) و سرگرد امجدی (سرکلانتر) و سروان ایرج عبدالحمیدی(کلانتر بخش1) از وی خواستهاند که روایتی دیگر از این ماجرا را به مقامات گزارش کند.
پاسبان شیخی از سویی مایل بود به ستوان مختاری (عامل اصلی شهادت شیخ ابوتراب عاشوری) کمک کند و از سوی دیگر برای کمک به شهربانی، توصیه یا دستور و القائات مقامات بالادست خود را پذیرفت و داستانی جعلی را به مقامات – به ویژه رئیس شهربانی استان بوشهر-گزارش کرد. این داستان احتمالاً محصول فکر مشترک سرگرد امجدی و سرهنگ جمشیدی یاد شده بود. آنها مشخصاً از شیخی خواستند این داستان ساختگی را روایت نخستین کند. شیخی در این بازجویی سوگند یاد میکند که نخست داستان واقعی را به مقامات گزارش کرده است. این روایت دوم مبنای گزارش شهربانی به ساواک قرار گرفت و ظاهراً ساواک به ساختگی و بی اساس بودن آن پی برده، ضمن ارجاع پرونده و بازگرداندن دستگیرشدگان به شهربانی، خود را از این ماجرا به کلی کنار کشید.
اما برای آنکه این روایت ساختگی، بیشتر واقعی جلوه کند، طراحان و سازندگان آن، با ترتیب مراحل اداری به گونهای وانمود کردند که ستوان مختاری، روز وقوع ماجرا در مرخصی بوده است. آنها در ساخت و جعل این داستان از ابتدا حضور ستوان مختاری را منکر شدند و سپس با تهیه برگه مرخصی وی، از نظر اداری نیز آن را کاملاً عادی و موجه نشان دادند. [16]
با آشکار شدن ابعاد و جرئیات پرونده، شهربانی استان بوشهر در نامهای به ساواک ضمن اشاره به مکاتبه پیشین و عودت متهمین به توضیح چند ابهام پرداخت. شهربانی بوشهر ادعای ساواک مبنی بر عدم هماهنگی میان ساواک و شهربانی برای دستگیری حجتالاسلام و المسلمین ابوتراب عاشوری را مورد پرسش قرار داده و این کار را امری بعید دانسته بود. شهربانی در این باره هیچگونه سند یا مدرکی ارائه نکرده بود؛ بلکه صرفاً به ادعاهای پرسنل کلانتری استناد کرده بود. شهربانی در این نامه تأکید کرده بود که ستوانیکم حسین مختاری برای دور نگه داشتن از صحنه به مدت پانزده روز به مرخصی فرستاده شده است. البته با این گزارش، شهربانی نقش مستقیم ستوان مختاری در به شهادت رساندن شیخ ابوتراب عاشوری را میپذیرد. آنها برای دورنگه داشتن مختاری از حوادث – البته پس از واقعه شهادت شیخ ابوتراب- وی را به مرخصی فرستاده بودند.
به نظر میآید مقامات شهربانی نیز مایل بودند که پای شهربانی را از این ماجرا بیرون بکشند. آنها همچنان در برابر پرسشهای مردم و مقامات، گزارش اولیه کلانتری (داستان جعلی و ساختگی و نه روایت مبتنی بر اطلاعات پاسبان شیخی) را مبنا قرار میدادند. بنا بر این آن جا که پاسبان شیخی میگوید برای کمک به شهربانی اقدام بهاین کار (جعل داستان یا پذیرش آن) کرده است، درست مینماید. ظاهراً این باور تحت تأثیر القائات مقامات بالادست صورت گرفته بود. اینکه طراحان این داستان ساختگی چرا به چنین کاری دست زدند در بند پنجم این مکاتبه آمده است:
شهربانی تلاش میکند که در افکار عمومی محکوم نشده و موج خشم مردم علیه شهربانی بالا نگیرد.
شهربانی برای این کار حتی به سوی ساخت داستان سومی هم پیش رفت. آنها این امکان را مطرح میکردند که:
... تروریستها هم سرپاسبان سید علیاصغر هاشمی... و هم شیخ مذکور [ابوتراب عاشوری] را کشته باشند.
در پایان این مکاتبه ضمن تشکیک در ادعاهای پاسبان شیخی مبنی بر القائات معاون انتظامی شهربانی، سرکلانتر و کلانتر در تنظیم و ساخت داستان جعلی یاد شده، به حسن نیت این افراد! اشاره شده است:
چنانچه اظهارات پاسبان عبدالرسول شیخی... در مورد تنظیم نحوه گزارش اولیه صحت داشته باشد، به جز حسن نیت افسران و قطعاً به خاطر حفظ حیثیت شهربانی و اینکه در افکار عمومی محکوم نشوند چنین اقدامی نمودهاند و الا نامبردگان به ویژه سرهنگ جمشیدی و سروان عبدالحمیدی افسرانی هستند که مورد کمال اعتماد بوده و هرگز از راه حق و حقیقت منحرف نگردیدهاند.
شهربانی در پایان خود را تابع اوامر و مقررات ساواک اعلام میکند. [17]
دستور برای تحقیق بیشتر، دلجویی و...
پس از اطلاع ساواکِ مرکز از این ماجرا، دستور داده شد درباره چگونگی و دلیل دستگیری شیخ ابوتراب عاشوری تحقیق شود. همچنین گزارشی دقیق از ماجرا تهیه و حقیقت موضوع اعلام گردد. از رئیس ساواک بوشهر نیز خواسته شد با خانواده شیخ ابوتراب عاشوری تماس و ضمن اعلام مراتب تأثر و همدردی مقامات عالیه، از ایشان دلجویی شود. [18]
شهربانی کل کشور و پیگیری قتل سرپاسبانهاشمی
رئیس شهربانی کشور شاهنشاهی هم در پیامی یادآور شد چنانچه هیئتی برای رسیدگی به پرونده قتل سرپاسبان سیدعلیاصغر هاشمی اعزام شود، باید بر این نکته تأکید شود که دستگیری وی به تقاضا (هم آهنگی) ساواک محل بوده است. خطوط دیگر این گزارش احتمالی باید بر حمله مخالفین به مأمورین شهربانی و کشته شدن سرپاسبان هاشمی و تیراندازی متقابل مأمورین همکار وی باشد. [19]
گزارش نهایی ساواک: عقب نشینی به نفع شهربانی؛ تبانی یا...
با این همه ساواک در انعکاس گزارش این ماجرا به مقامات بالادست میکوشید، شهربانی را در این ماجرا تبرئه کند. در این گزارشها به شکل کلی و مبهم به درگیری افراد مسلح و مأمورین شهربانی بوشهر و کشته شدن سرپاسبان هاشمی و شیخ ابوتراب عاشوری اشاره شده است. بنا بر یکی از گزارشهای ساواک، سرپاسبان شیخی به هنگام رفتن به منزل (و نه در حین انجام مأموریت) توسط دو نفر موتورسوار کشته شده است. در گزارش ساواک به استمداد همسر وی از مردم و کلانتری محل اشاره شده است. مسئلهای که حتی در داستان سازیهای شهربانی هم نیامده بود! در گزارش ساواک با انتساب این کار به طرفداران شیخ ابوتراب عاشوری، حمله مأموران شهربانی به منزل حیدر عاشوری و به شهادت رساندن شیخ ابوتراب عاشوری در این راستا توصیف شده است. [20]
نکته آخر آن که ستوان یکم حسین مختاری عامل اصلی شهادت شیخ ابوتراب عاشوری، پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط مردم دستگیر و بازداشت شد. مختاری در دادگاه انقلاب انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شد. [21]
پینوشتها:
[1] در دو بازجویی سال1342، حجتالاسلام و المسلمین عاشوری ذیل پرسشی درباره هویت خود، چنین نوشتهاند: ابوتراب عاشوری،نام پدر: عباس عاشوری ،نام مادر: مرضیه، دارای شناسنامه3 ، صادره از قریه حیدری دشتی، متولد 1314، ساکن بوشهر، کوی سنگی؛ نک: شهید حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، اداره کل اطلاعات استان بوشهر، بوشهر، دلیران، 1383، سند بازجویی، مورخه 18 / 1 / 42، صفحات 5-10.
[2] همان، صفحه بیست و چهار، در اسناد بازجوییها اشاره شده که ایشان دارای اجازه از علما، علاقهمند به دین، اخلاق، کتب و رسالههای علمی و آشنا به زبان عربی معرفی شدهاند. همان، ص 8 و 20.
[3] در اسناد ساواک به این نکته چنین اشاره شده است: در سال 31 الی 37 به تنهایی و جهت تحصیل به عراق مسافرت کرده است. همان، ص 9، 29.
[4] در اسناد بازجویی برجای مانده از ساواک نام همسر ایشان خانم رباب عاشوری ذکر شده است. ایشان در سال 1342 دارای سه دختر به نامهای زهرا، معصومه و صدیقه بودند. نک، همان، ص 7 در سند دیگری به تاریخ 1344 به نام پسر ایشان(روح الله) اشاره شده است. همان، ص 19 در اسناد سال 1346 به فرزند پنجم ایشان اشاره شده است. همان، ص 110.
[5] درباره رفتن ایشان به کشور عراق در این سال نک: همان، سند شماره 67373 / 316، تاریخ: 13 / 7 / 47، ص 122.
[6] همان، صفحات بیست و چهار و بیست و پنج. در سند مورخه 3 / 6 / 45 اشاره شده است که وی از طرفداران حضرت امام خمینی (ره) بوده و در زمینه جمع آوری سهم امام برای آن حضرت فعالیت می کنند. همان، ص 58 نیز همان، ص 87.
[7] همان، مقدمه، فصل دوم (فعالیتهای فرهنگی و آموزشی)،صحات بیست و نه تا سی و هشت و فصل چهارم(فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی) صفحات سی و نه تا شصت.
[8] در مقدمه از پنج گفتگو استفاده شده است و قسمتهایی از هریک از آنها آورده شده است. این مصاحبهها عبارتند از: 1)مصاحبه با آقایان زینالدین عاشوری و محمدعلی فقیه، 2)مصاحبه با سیدعلی هاشمیپیکر بانی مسجد شهید عاشوری در 28 / 1 / 1381، 3)مصاحبه با سید محمدهاشمی از ساکنان محله سیدهای سنگی 4)مصاحبه با خانم رباب عاشوری همسر شهید حجتالاسلام و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری و 5)مصاحبه با حجتالاسلام بحرانی. نک، همان، صفحات هفتاد و دو تا هفتاد و پنج.
[9] همان، سند شماره 8715 / ه1، تاریخ، 13 / 9 / 1357، ص 234.
[10] همان، سند مورخه 13 / 9 / 57، یک سیار، ص 235.
[11] همان، سند شماره 9761 / 3، تاریخ: 14 / 9 / 57، ص 236.
[12] همان، ص 238-240.
[13]همان، ص 241-242.
[14] همان، سند شماره 9-21-57، تاریخ: 14 / 9 / 57، ص 243-345.
[15] همان، ص 246-247.
[16] همان، سند بازجویی دو صفحهای، مورخه 14 / 9 / 57، ص 248-252.
[17] همان، ص 253-255.
[18] همان، ص 256.
[19] همان، ص 258.
[20] همان، ص 256-257.
[21] همان، ص 249.
شهید عاشوری در صف اول راهپیمایی مردم بوشهر علیه رژیم شاه
سخنرانی در امامزاده عبدالمهیمن بوشهر
اجتماع بعد از راهپیمایی در میدان امام خمینی فعلی در شهر بوشهر و سخنرانی شهید ابوتراب عاشوری
راهپیمایی در بوشهر
تعداد مشاهده: 17467